صفحه 9 از 208 نخستنخست ... 56789101112131959109 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #81
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 233

    تاريخ: 6/7/1356

    بيانات امام خمينى در مورد نقش احكام سياسى - عبادى قرآن در انسان‏سازى

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم‏

    بسم‏الله‏الرحمن الرحيم

    ديروز ما مساله غصب را عنوان كرديم و صحبت كرديم. بعد از مباحثه يكى از آقايان تذكر دادند كه اين مساله را قبلاً هم گفته بودى و اين مساله يك دفعه ديگر صحبت شده است و اين از مثل من بعيد نيست براى اين كه انسان وقتى كه سنش زياد شد و كهولت بر او غلبه كرد همه قواى ايشان ضعيف مى شود. همان طور كه قواى جسمانيه انسان وقتى كه پيرمرد شد ضعيف مى‏شود،قواى فكرى، قواى روحى،قدرت بر عبادات و حال عبادت هم ضعيف مى‏گردد و همه اينها در جوانى قدرت دارد و لهذا من كرارا عرض كردم به آقايان كه شما حالا كه اين نعمت را داريد،نعمت جوانى را داريد، اين را قدرش را بدانيد و هدر ندهيد اين نعمت را . اگر بنا باشد انسان جوان، من نمى گويم كه تفريح نداشته باشد، عرض نمى كنم كه همه‏اش مشغول باشد،من عرض مى‏كنم كه اوقاتش تقسيم باشد و فكر مهمش براى تحصيل. شما آقايان كه مهيا شده‏ايد از براى تحصيل، حالا كه نعمت جوانى را داريد اوقاتتان تقسيم بشود و قسمت مهمش صرف مباحثه و مطالعه و مذاكره و بحث و تدريس باشد. اگر چنانچه ايام جوانى از دست برود، ديگر خيال نكنيد كه مى توانيد عبادت را بگذاريد آخر ايام عمر و تحصيل را بگذاريد براى آخر عمر. درآخر عمر انسان نه عبادت مى تواند بكند و نه تحصيل مى تواند بكند و نه افكارش يك افكار قوى مستقيمى است كه بتواند مطالب علمى را درك بكند. بايد شما از حالا كه جوان هستيد تحصيل كنيد مبانى علمى را، مبانى فقهى را و آن وقت در آخر ايام يك چيزهائى كه تحصيل شده، آن وقت شاخ و برگ هايش - آن وقت - ثمره بدهد، آن وقت از آن استفاده بكنيد ولى اگر بگذاريد و هدر بدهيد اين نعمت را، بعدها موفق نخواهيد شد. بنابر اين، اين مطلب بايد در نظر آقايان باشد كه ايام پيرى، ايام نسيان و فراموشى است و لهذا ديديد كه من مباحثه‏اى كه قبلاً كرده بودم دوباره شروع كردم به گفتن، اين براى همين ضعفى است كه در ايام پيرى بر انسان حكم مى دهد.

    انسان، عصاره خلقت.

    و يك مطلب ديگرى كه به نظر من بسيار اهميت دارد اين است كه انسان ملتفت باشد اين مطلب را كه اولا خود انسان، اين موجودى كه عصاره همه خلقت است، جنبه هاى مختلف، ابعاد مختلف،

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 234

    شؤون مختلف دارد. از جنبه‏اى با نباتات شريك است و همان طور كه نمو آنها به آب است و غذائى كه از زمين مى‏گيرند، نموانسان هم همان مثل نباتات ديگراز زمين است و از بركاتى كه خداى تبارك و تعالى داده است و جنبه حيوانى هم مثل ساير حيوانات دارد، چشم و گوش و كذا و كذا، ادراكات جزئى و اينها مشترك است با ساير حيوانات و بالاتر از اين هم (البته در بعضى حيوانات هم ضعيفش هست) يك مرتبه متعالى انسان دارد در اين جا، زائد بر اين مطالب حيوانى چيزهائى هست و يختص الانسان به تعقل و به يك معنويت و يك تجرد باطنى كه ساير حيوانات، اين مرتبه تعقل و مرتبه تجرد نفسانى را ندارند.

    قرآن كتاب انسان‏ساز است.

    و قرآن كريم كه در رأس همه مكاتب و تمام كتب است، حتى ساير كتب الهيه، آمده است كه انسان را بسازد، انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجود بالفعل كند. تمام دعوت انبيا هم حسب اختلاف مراتبشان، تمام دعوت‏ها هم براى همين معناست كه انسان را انسان كند، انسان بالقوه را انسان بالفعل كند و تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهيه و تمام احكام عبادى و همه اين چيزهائى كه هست همه اينها براى اين معناست كه انسان ناقص را انسان كامل كند. قرآن كتاب انسان سازى است، كتابى است كه با اين كتاب اگر كسى توجه به آن بكند تمام مراتبى كه از براى انسان هست، اين كفايت دارد و همه مراتب را به آن نظر دارد.

    حكومت‏هاى الهى و مادى

    اسلام و ساير اديان الهى مثل ساير حكومتها نيست، حكومت اسلام مثل ساير حكومت‏ها نيست. ساير حكومت‏هاى مادى به هر رژيمى كه هستند، اينها فقط كارى به اين دارند كه نظم مملكت خودشان محفوظ باشد و كسى در خارج (اگر خيلى هم عدالت‏پناه باشند) كسى ظلم و تعدى به ديگرى نكند و اگر خودشان هم يك حاكم عادلى باشد، خودشان هم تعدى بر ديگران نكند فقط متكفل نظم مملكت خودشان هستند، اما حالا يك كسى در جوف خانه خودش هر كارى مى‏خواهد، مضر به حكومت نباشد و به وضع حكومت و به نظام، هر كارى در باطن منزل خودش مى‏خواهد بكند. مى‏خواهد شرب خمر بكند، مى‏خواهد - عرض مى‏كنم كه - قمار بازى بكند، مى‏خواهد ساير كثافت‏كارى‏ها را بكند، حكومت‏ها به او كارى ندارد ولى اگر چنانچه بيايد بيرون عربده بكشد، چون اين خلاف نظم است به او تعرض مى‏كنند اما اگر ازچهار ديوارى خانه بيرون نيايد و همان جا هر فسادى داشته باشد به او كارى ندارند. يك حكومتى عادل باشد يا غير عادل، جائر باشد، كارى به او ندارند كه در خانه‏ات تو چه مى‏كنى در جوف خانه چه مى‏گذرد، مگر تعدى در جوف خانه بشود كه عرض حال به حاكم ببرند و آن وقت البته آنها هم دخالت مى‏كنند.اما اسلام و حكومت‏هاى الهى اين جور نيستند، اينها در هر جا و هر كس در هر جا هست و در هر حالى كه هست، آنهابرايش احكام دارند، يعنى كسى در جوف خانه خودش بخواهد يك

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 235

    كارى خلاف و كثافت كارى بكند، حكومت‏هاى اسلامى به او كار دارند، ولو اينكه نمى‏آيند تفتيش كنند لكن محرم است، حكم داده‏اند كه نبايد اين كار بكند، معاقب است اگر اين كار را بكند و اگر چنانچه اطلاع بر آن بكنند، خوب سياست‏هائى دارد، حرف‏هائى دارد، چيزهائى دارد روى موازينى كه كرده.

    اسلام و همين طور ساير حكومت‏هاى الهى و دعوت‏هاى الهى، به تمام شؤون انسان از آن مرتبه پائين، مرتبه درجه پائين تا هر درجه‏اى كه بالا برود، همه اينها را سر و كار با آنها دارند. مثل آن حكومت‏ها نيست كه فقط به باب سياست ملكى كار داشته باشند، همان طورى كه سياست ملكى دارد اسلام، بسيارى از احكامش احكام سياسى است، يك احكام معنوى دارد، يك حقايق هست، يك معنويات هست، چيزهائى كه در رشد معنوى انسان دخالت دارد احكام برايش هست، چيزهائى كه درتربيت معنوى‏انسان هست براى آن احكام هست و در مرتبه پائين‏تر هم كه مرتبه اخلاقى باشد احكام اخلاقى دارد. عرض مى كنم كه تربيت‏هاى اخلاقى مى‏كند اسلام، در مرتبه معاشرتش هم با هر كس معاشر باشد حكم دارد اسلام، خودش (انسان) فى نفسه احكام دارد، خودش با عيالش احكام دارد، خودش با اولادش احكام دارد، خودش با همسايه‏اش احكام دارد، خودش با هم‏محله‏اش و يارش احكام دارد، با هم‏مملكتش احكام دارد، با هم‏دينش احكام دارد، با مخالفين از دينش احكام دارد، تا بعد از موت، قبل از اين كه اصلاً تولدى در كار باشد و قبل از ازدواج احكام دارد تا ازدواج و تا حمل و تا تولد و تا تربيت در بچگى و تربيت بزرگتر و تا حد بلوغ و تا حد جوانى و تا حد پيرى و تا مردن و در قبر و ما بعد القبر. قطع نمى‏شود به همين كه توى قبر گذاشتند مسائل تمام شد، اينها اول كار است. همه اينها، همه اين زندگى بشر در اين جا و تربيت‏هائى كه در اين جا عقلانى و اخلاقى و اينها مى‏شود، اينها آن وقتى كه از اين عالم منفصل شد و مرتبه كمال پيدا شد ومرتبه - عرض مى‏كنم كه - تجرد پيدا شد، بعد از اين كه در قبر رفت آن وقت عالم قبر، خودش اول حياتى است، حيات روحانى و قبرى، حيات روحانى و معنوى - عرض مى‏كنم كه - برزخى حيات روحانى و بالاتر از برزخ. و اسلام و احكام اسلامى كه خداى تبارك و تعالى اين احكام را فرستاده است محصور به اين عالم نيست و محصور به آن عالم هم نيست.

    سه نوع تاويل از قرآن

    بسيارى از زمان‏ها برما گذشت كه يك طايفه‏اى فيلسوف و

    - عرض مى‏كنم كه - عارف و متكلم و امثال ذلك كه دنبال همان جهات معنوى بودند، اينها گرفتند معنويات را هر كسى به اندازه ادارك خودش و تخطئه كردند: قشريون. تمام ماعداى خودشان را قشرى حساب كردند و تخطئه كردند، بلكه وقتى دنبال تفسير قرآن رفتند ملاحظه مى‏كنيد كه (تمام آيات را نباشد) اكثر آيات را برگرداندند به آن جهات عرفانى و فلسفى و جهات معنوى و به كلى غفلت كردند از حيات دنيائى و جهاتى كه در اين جا به آن احتياج هست و تربيت‏هايى كه در اين جا بايد بشود، از اين غفلت كردند.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 236

    به حسب اختلاف مسلكشان رفتند دنبال همان معانى بالاتر از ادراك - مثلاً عامه مردم و علاوه برآن ما عداى خودشان را تخطئه كردند و در همين اوان و همين عصر، يك دسته ديگرى كه اشتغال داشتند به امور فقهى و به امور تعبدى، اينها هم تخطئه كردند آنها را، يا حكم الحاد كردند يا حكم تكفير كردند يا هر چه كردند، آنها را تخطئه كردند و اين هر دو روش خلاف واقع بوده است. اينها محصور كردند اسلام را به احكام فرعيه و آنها محصور كرده بودند اسلام را به احكام معنويه، به امور معنويه و به مافوق الطبيعه.

    آنها به خيال خودشان مافوق الطبيعه همه جهات است و اينها هم به خيال خودشان احكام طبيعت و فقه اسلامى و اينهاست و ديگران همه‏اش بى‏جهت است.

    و اخيرا باز يك وضع ديگرى پيدا شده است و آن اين كه اشخاصى پيدا شده‏اند، نويسنده‏هائى پيدا شده‏اند كه متدينند، خوبند، خدمتگزارند، چنانكه آنها هم خوبند، فقها هم خدمتگزار، متكلمين و فلاسفه هم و همه هم مى خواستند به اسلام خدمت كنند مى‏خواستند احكام اسلام را (او به حسب فهم خودش، او به حسب فهم خودش) براى مردم تشريح كنند و بيان كنند، حالا هم يك جمعى پيدا شده‏اند كه اينها نويسنده‏اند و خوب هم چيز مى نويسند لكن آيات قرآن را عكس آن چيزى كه فلاسفه و عرفاى آن وقت چيز كرده بودند و همه ماديات را بر مى‏گرداندند به معنويات اينها تمام معنويات را به ماديات بر مى‏گردانند، عكس آنها.

    آنها مى گفتند كه اصلاً اسلام آمده است براى اين كه توحيد و ساير - مثلاً مسائل عقلى الهى را تعليم بكند و - سايرين - ساير چيزها همه مقدمه آن است و اينها را بايد رها كرد و خذالغايات بايد شد، از اين جهت اعتنا به (البته نه همه، بعضى‏از آنها) به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن و كثيرى ازاحكامى كه در قرآن هست، نداشتند اينها را كارى نداشتند رد نمى‏كردند لكن مثل رد كردن بود، همان كار نداشتن و بيطرف بودن و چى كردن و از آن طرف هم اصحاب اينها را تخطئه كردن و - عرض مى كنم - قشرى خواندن اينها،اين معنايش اين بود كه ما نؤمن ببعض و نكفر ببعض ديگر ما كار نداريم و يا قبول نداريم.

    اما حالا كه جنبه ماديت در دنيا غلبه پيدا كرده است به اين سختى و دنيا با زرق و برق زياد شده است و - عرض مى كنم كه - اصحاب دنيا خيلى زياد شده‏اند، حالا هم يك دسته پيدا شده‏اند كه اصل تمام احكام اسلام را مى‏گويند براى اين است كه يك عدالت اجتماعى پيدا بشود، طبقات از بين برود و اصلا اسلام ديگر چيزى ندارد، توحيدش هم عبارت است از توحيد در نسل ملت‏ها در زندگى توحيد داشته باشند، واحد باشند، عدالتش هم عبارت از اين است كه ملت‏ها همه به طور عدالت و به طور تساوى با هم زندگى كنند يعنى زندگى حيوانى على السواء، با هم زندگى بكنند و - عرض مى‏كنم - با هم كار نداشته باشند. اين همه آياتى كه وارد شده است راجع به معاد و راجع به - عرض مى‏كنم - كه توحيد و آن همه براهينى كه وارد شده است راجع به اثبات يك نشات ديگرى، اينها، آنى كه متدين است غمض عين مى‏كند، چشم‏هايش را از اين آيات مى‏پوشد و مى رود سراغ آيات ديگر، آنكه خيلى تدينش قوى نيست تاويل مى‏كند.

    صحيفه نور جلد 1صفحه 237

    در اين ايام جوانى، يك روز ما ديديم كه دو سه تا از اين طلبه‏ها آمدند (كه البته مقدارى اعوجاج داشتند، اما اين حرف‏ها هنوز پيدا نشده بود) يك چيز تازه‏اى آورده بودند، گفتند: (ما يك چيز تازه‏اى فهميده‏ايم و آنهم عبارت از اين است كه قيامت همين جاست، هر چه هست همين است، اگر قيامت هست، همين است. همين جا جزاست و همين جا هر چه هست ختم مى‏شود به همين. حيات، يك حيات حيوانى است و تمام و مابقى‏اش همين جاست ديگر) نمى‏گفت كه قيامت را قبول ندارم، مى‏گفت (قيامت اين جاست)، نه اين كه اصل آيات قيامت را من قبول ندارم، مى‏گفت : (آيات قيامت مقصود همين جاست).

    اين طايفه اى كه حالا پيدا شدند و متدينند و انسان به آنها علاقه دارد لكن اشتباه كارند، مشتبه‏اند انسان وقتى نگاه مى كند همه كتاب‏هايشان را و همه نوشته‏هايشان را، و چيزهايى كه در مجلات و در غير مجلات نوشتند و اينها، مى‏بيند كه مى‏گويند: (اسلام آمده‏است كه انسان بسازد يعنى يك آدمى كه طبقه نداشته باشد) (همين را گفته‏اند) يعنى حيوان باشد. (اسلام آمده است كه انسان بسازد، انسان بى طبقه) يعنى همين، يعنى در اين زندگى يك جور زندگى بكنند و در اين عالم يك نحو زندگى بكنند و يك دولت باشد و به اينها جيره بدهند همه على السواء جيره بدهند و همه هم خدمت دولت را بكنند و اينها.

    اينها كانه آيات و ضرورياتى كه در همه اديان است، اينها را نديده مى‏گيرند، آيات را آن قدرى را كه دلشان مى خواهد و مى توانند، تاويل مى كنند به همين مطالب آنهايى كه ديگر نمى توانند تاويل كنند، اصلاً ذكرى از آن نمى‏كنند و منسى است.

    چنانچه آنها هم وقتى كه هر كدام از آيات را كه مى شد برگردانيد به آن معناى عرفانى كه آقا فهميده است، ذكرش مى‏كرد و آن را بر ميگرداند به همان معناى عرفانى .ملاحظه مى‏فرماييد كه در قضيه موسى و آن خضر، آنهايى كه اهل اين مطالب بودند چه مطالبى دراين جاگفته‏اند.از كجا گفتند؟ خوب خدا مى داند خوب ديگر به اين حد كه انسان رسيد يعنى بعد از اين كه تمام توجه نفس به آن معانى غيبيه شد و به كلى از اين تربيت زمينى غفلت كرد، اينهايى هم كه ظاهر در يكى مطلبى نيست به نظر او ظاهر مى‏آيد، به نظر او ظاهرش همين معناست و غير از اين معنا نيست. قضيه خضر و موسى ظاهرش همين معناست كه مثلا پرداخته شد. اصلاً وقتى كه انسان اشتغال به يك علمى پيدا كرد و منحصر شد به او تمام توجهش انحصار به آن پيدا كرد، قلب همچو مى‏شود كه همه‏اش عرفان مى شود ديگر، كار به اين ندارد كه دنيا يك چيزى است تربيت‏هاى دنيايى يك چيزى است و عبادات هم يك مطلبى‏است و - عرض مى كنم كه - ادعيه هم يك مطلبى است.او مى‏گويد تمام‏اينها برگشتنش به همان معناست (عرفان) و در دلش غير از اين معنا نيست و لهذا آن چيزهايى كه برخلاف اوست اصلاً ادراك نمى كند و همه اينها را برمى گرداند به آن مطلبى كه كه در پيش خودش مسلم است.

    از آن طرف هم وقتى كه افتاد در آن طرف‏ها و ديگر غير از اين عالم چيزى سرش نشد، احساسش ناقص است، نمى فهمد، اينها نمى فهمند چى است، ادراكشان ناقص است، اينها اصحاب

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 238

    برهان نيستند كه با برهان اثبات بشود فلان، اينها اصحاب بيانند كه دلشان مى خواهد يك بيان قشنگى بكنند، اينها ادراك نمى‏كنند ماعداى اين جا را. ولهذا آيات را تأويل مى‏كنند به فكر خودشان به همين زندگى حيوانى دنيايى، منتهى اين زندگى بى‏طبقه، مرفه و اين كه همه‏شان يك جور باشند و اينها، اگر امكان داشته باشد.

    اسلام درست شناخته نشده است

    و بايد گفت كه اسلام بدا غريبا و هنوز هم غريب است. از اول تا حال اسلام غريب بوده است و كسى اسلام را نشناخته است. آن عارف، اسلام شناسى را به آن معانى عرفانى، آن معانى غيبيه مى‏داند، آن آدمى هم كه حالا پيدا شده است و اين اشخاصى هم كه حالا در مجلات و اينها چيز مى‏نويسند، اينها هم اسلام شناسى را عبارت از اين مى‏دانند كه حكومتش چه جورى باشد و تربيتش و ظاهرش و عدالتش چه جور باشد و - عرض مى‏كنم كه - همين كه به يك زندگى مادى طبيعى رسيد غايت اسلام حاصل است. اسلام غايتش اين است كه همين زندگى مرفه حيوانى باشد مثل ساير حيواناتى كه در كوهستان‏ها مى چرند و به هم كار ندارند و هر كدام علف على السواه مى خورند و مثل آن انسان‏هائى كه مثلا مى‏گويند در اول‏ها بوده است و همه از ماهى‏ها على السواء مى‏گرفته‏اند و از درياها ماهى مى‏گرفته‏اند و از بيابانها آهو مى‏گرفته‏اند و يا حيوانات ديگر رامى‏خورده‏اند و به هم كارى نداشته‏اند آن مرتبه اعلائى بوده است كه داشته اسلام، دنبال اين است كه آن را پيدا كند. اسلام آمده است و ساير مكاتب الهى آمده‏اند كه مردم را برگردانند به آن جور كه زندگى يك زندگى مرفه حيوانى باشد، آن جا با ماهى دريا زندگى مى‏كنند، اين جا با مرغ و ماهى! اما زندگى مرفهى باشد و - عرض مى‏كنم - عبا و كلاه انسان و علف انسان درست باشد. ماعداى معارف الهيه، ماعداى اين عالم، مافوق اين طبيعت، ادراك اين را نمى‏توانند بكنند كه مافوق اين طبيعت چى هست، يك عالمى است، چه جور عالمى است؟ نمى‏توانند ادارك بكنند، وقتى نتوانستند ادراك بكنند چه بكنند؟!

    هشدار به اعتراضات‏

    بنابراين شما آقايان كه مشغول به تحصيل علوم هستيد نه آنها حق دارند به شما بگويند كه، بر حسب واقع اين كسى كه اسلام را مى شناسند و مى‏داند كه اسلام چى هست، نه حق مى‏دهد به آنها كه بگويند آن ريش و عمامه‏ها به درد نمى خورد و اين درس‏ها به درد نمى خورد (اين براى اين است كه اسلام را نشناخته‏اند) و نه شما حق داريد كه بگوئيد كه اين معانى معرفت و اين - عرض مى‏كنم كه - معارف الهيه، اينها ديگر چى است؟ (اين هم براى اين است كه اگر يك همچنين چيزى بگوئيد شما هم مثل آنهاهستيد) و نه حق داريد كه هر دو دسته، حرف‏هايى كه اينها (دسته سوم) مى‏زنند كه بايد رفع ظلم بشود و عرض مى‏كنم كه عدالت بسط پيدا كند، تخطئه كنيد، براى اينكه همه اينها هست، محصور نيست اسلام به اينها، اسلام انسانى مى‏سازد عدالتخواه و عدالت‏پرور، صاحب اخلاق كريمه،

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 239

    صاحب معارفه الهيه كه وقتى كه ازاين جا رفت، رخت بربست و وارد شد در يك عالم ديگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.

    بينش وسيع اسلام‏

    آنهائى كه اين طرف را مى‏بينند و آن طرف را نمى‏بينند ناقصند، اهدناالصراط المستقيم غيرالمغضوب عليهم،و لا الضالين. در يك روايتى هست (من نميدانم وارد هست يا نه) نقل مى‏كنند كه قضيه مغضوب عليهم بر حسب قول مفسرين عبارت از يهود است و ضالين عبارت از نصارى. در يك روايتى نقل مى‏كنند (من نمى‏توانم تصديق كنم، من نقل مى‏كنم از آنهائى كه نقل كرده‏اند) كه رسول الله فرموده است كه: كان اخى موسى عينه اليمنى عمياء و اخى عيسى عينه اليسرى عمياء و انا ذوعينين آنهايى كه بخواهند تاويل كنند مى‏گويند كه: چون تورات بيشتر توجه به ماديات و امور سياسى و دنيوى داشته است، يهود هم كه مى‏بينيد كه دو دستى چسبيده‏اند و دارند مى‏خورند دنيا را و باز هم بس‏شان نيست،آمريكا هم آنها دارند مى‏خورند، ايران را هم الان اينهامى‏خورند باز هم بس‏شان نيست، همه جا و همه را مى‏خورند، و در كتاب حضرت عيسى توجه به معنويات و روحانيت بيشتر بوده است، از اين جهت (عين اليسرى) كه عبارت از طرف طبيعتش بوده است عمياء بوده است (البته من نمى‏توانم بگويم اين از پيغمبر صادر شده است لكن گفته‏اند) يعنى توجه به اين جهت، يسار كه عبارت از طبيعت است نداشته است و كم داشته است و او هم (حضرت موسى) بر حسب طبيعتش توجهش به ماديات زياد بوده‏است. و انا ذوعينين هم جهات معنوى، هم جهات مادى، شما احكامى را كه مى‏بينيد شهادت بر اين چيزاست. احكام معنوى دارد و بسيارى از احكامش سياسى است.

    دين از سياست جدا نيست

    البته در اذهان بسيارى بلكه اكثرى، بيشتر از مردم، بيشترى از اهل علم، بيشترى از مقدسين اين است كه اسلام به سياست چه كار دارد، اسلام و سياست جداست از هم. همين چيزى كه حكومت‏ها نمى‏گذارند، همين كه از اول القاء كردند اين اجانب در اذهان ما و حكومت‏ها در اذهان ما كه اسلام به سياست، آخوند چه كار دارد به سياست. فلان آخوند را وقتى عيبش را مى‏گيرند مى‏گويند: آخوند سياسى است، اسلام مى‏گويند از سياست كنار است، دين على‏حده است، سياست على حده، اينها اسلام را نشناخته‏اند. اسلامى كه حكومتش تشكيل شد در زمان رسول الله و باقى ماند اين حكومت به عدل يا به غير عدل و در زمان حضرت امير بود باز حكومت عادله اسلامى بود، يك حكومتى بود با سياست با همه جهاتى كه بود. مگر سياست چى است؟ روابط مابين حاكم و ملت، روابط ما بين حاكم با ساير حكومت‏ها - عرض مى كنم كه - جلوگيرى از مفاسدى كه هست، همه اينها سياست است احكام سياسى اسلام بيشتراز احكام عبادى آن هست.كتابهائى كه اسلام در سياست دارد بيشتر از كتابهائى است كه در عبادت دارد. اين غلط را در ذهن ما جاى‏گير كردنده‏اند و حتى حال باورشان آمده است

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 240

    آقايان به اينكه اسلام با سياست جداست، يك احكام عبادى است مابين خود و خدا، برويد توى مسجدتان و هر چى ميخواهيد دعا كنيد، هر چه مى خواهيد قرآن بخوانيد ما هم با شما كار نداريم اما اين اسلام نيست اسلام در مقابل ظلمه ايستاده است، حكم به قتال داده، حكم به كشتن داده، در مقابل كفار و در مقابل متجاسرين و كسانى كه چيز هستند احكام دارد. اين همه احكام در اسلام نسبت به اينها هست، اين همه احكام حكم به قتال و حكم به جهاد و حكم به اينها هست، اسلام از سياست دور است ؟! اسلام فقط اين مسجد رفتن و قرآن خواندن و نماز خواندن است؟ اين نيست، اين احكام را دارد و بايد اين احكام هم اجراء بشود.

    ارزش عبادات

    از آن طرف هم اگر كسى بگويد: چرا مى رويد توى مسجد؟ اصلا نماز خواندن يعنى چه؟ اين هم غلط است.اسلام نماز دارد بنى الاسلام على الصلاه نماز دارد، فقط دنيا نيست و زندگى حيوانى تا تو بگوئى كه وقتى من زندگيم درست شد ديگر نماز را مى‏خواهم چه‏بكنم ؟! ديگر دعا را مى‏خواهم چه بكنم؟!

    بله اگر ماعداى اين عالم را كسى انكار بكند حق بااوست، وقتى ماعدايى نباشد اصلاً هيچ يك از اين مسائل ديگر نبايد باشد اما وقتى كه يك ماعدائى است، وقتى برهان قائم است،اديان همه قائل هستند، برهان قائم است بر اينكه يك عالم ديگرى ماوراى اين عالم طبيعت هست، آن وقت همان طورى كه عالم طبيعت بايد با ابزار خودش درست بشود و عدالت اجتماعى در بين مردم جريان پيدا كند و حكومت عادله بسط عدل بدهد در بين مردم و اين جا را، اين عالم را تنظيمش بكند، اين اگر واقف بود تا همين حدود، مانعى نداشت كه حكومت وقتى اين كار را كرد تمام است مطلب. اما بعد از اينكه به برهان و به ضرورت همه اديان، ماعداى اين عالم هست ماعداى اين، يك زندگى ابدى هست، آن جا هم يك ابزارى دارد، زندگى آن جا هم يك ابزارى دارد، يك چيزهائى دارد براى زندگى آن جا، اينها را انبيا آوردند، دعا و ذكر و قرآن و نماز و همه اينها ابزار آن جاست، اين احكام عبادى ابزارى است براى زندگى آن طرف، معارف الهيه يك فيضى است براى زندگى آن طرف، براى نورانيت آن طرف.

    تكليف است كه علم بياموزيم و عمل كنيم‏

    پس اينهائى كه اين طرف افتاده‏اند حق ندارند تخطئه كنند آن طرفى‏ها را و اشكال به آنها تخطئه است و انحصار است. آنهايى هم كه آن طرف هستند حق ندارند به‏آنهائى كه مى‏گويند: بايد عدالت اجتماعى در بين مردم باشد، بايد با ظلم و با تعدى و اينها مبارزه كرد، تخطئه كنند و بگويند كه نه، ما تكليف‏مان اين است كه بنشينيم و درس بخوانيم. نه، همه مسلمانان‏ها تكليف شان اين است كه هم عمل بكنند، هم علم پيدا بكنند، هم عمل داشته باشند، هم مبارزه با ظلم و با فساد به اندازه قدرتشان بكنند و اگر اين تكليف را همه مردم عمل مى‏كردند امكان نداشت كه يك دولتى بتواند در بين ملت خودش

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 241

    تعدى بكند و يا يك دولت ديگرى بتواند به دولت ديگر تعدى بكند. همه اينها براى اين است كه پشتوانه اين اشخاصى كه حكومت‏ها به دست آنها هست ملت نيست ملت راهش على حده است، اينها راهشان على حده. اينها يك جورى نكرده‏اند با مردم كه ملت همراهشان باشد، اينها يك كارى كرده‏اند كه ملت‏ها مخالفشان هست . شكاف بين دولت و ملت ما وقتى كه اوضاع مملكت خودمان را ملاحظه مى‏كنيم، اينها يك جورى درست كرده‏اند كه الان شكاف ما بين دولت و ملت جورى است كه اگر يك وقت ان شاء الله ساقط بشود اين دولت، همه چراغان خواهند كرد، شما نمى‏دانيد اين چراغانى چقدر باشكوه است. چرا؟ اگر حضرت امير هم ساقط مى‏شد اين جور بود؟! ملت اين طور بود؟! براى اين كه اينها جدا هستند از مردم. اينها كارى به مردم ندارند نه، كار دارند اما كار ظلم و تعدى، كار اشاعه فحشاء و شما نمى‏دانيد كه اخيرا چه فحشائى در ايران شروع شده است. شما اطلاع نداريد، گفتنى نيست كه چه فحشائى در ايران شروع شده است، در شيراز عمل شد و در تهران مى‏گويند بناست عمل بشود و كسى حرف نمى‏زند! آقايان ايران هم حرف نمى‏زنند، من نميدانم چرا حرف نمى‏زنند؟! اين همه فحشا دارد مى‏شود و اين ديگر آخرش هست يا نميدانم از اين ديگر آخرتر هم دارد. در بين تمام مردم، جمعيت، نمايش داد اعمال جنسى، خود عمل را و نفسشان هم در نيامده است ديگر براى كجا گذاشته‏اند؟ براى كى؟ چه وقت مى خواهند يك صحبتى بكنند؟ يك حرفى بزنند؟ يك اعتراضى بكنند؟

    نقش دستگاه در تخدير مردم

    خوشمزه اين است كه خود سازمان‏ها و خود دولت و خود مرديكه كذ، همين معنا با رضايت آنهاانجام ميشود بدون رضايت آنهامگر امكان دارد يك همچو امرى واقع بشود؟ يك همچو فحشائى واقع بشود؟ بعد روزنامه‏نويس‏ها را وادار مى‏كنند كه انتقاد كنند كه كار قبيحى بود، كار وقيحى بود. حالا به گوش مردم برود، آن جا به چشم مردم بخورد! اين جا هم به گوش مردم بخورد كه يك خرده آرام بشوند، آتش‏ها اگر باشد خاموش بشود.

    بايد اعتراض شود

    فردا هم در تهران خداى نخواسته اين كار خواهد انجام گرفت و نه آخوندى و نه سياسيى و نه دكترى و نه مهندسى و نه ديگرى اعتراضى نمى كند. اينها بايد اعتراض بشود. بايد گفته بشود. اگر ملت همه با هم، ملت همه با هم مطلبى را اعتراض كنند و احكام اسلام را بايستند و بگويند، امكان ندارد يك همچو قضايائى واقع بشود. اينها واقع مى‏شود از سستى ما و از ضعف ما و استفاده از ضعف ما.

    مى‏گويند اينها دسته‏اى هستند ضعيف و بيچاره، در صورتى كه قوه داريد شما، شما پشتوانه‏تان ملت است،

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 242

    ملت مسلمان است، اين ملت مسلمان علاقه دارد به اسلام، علاقه دارد به روحانى اسلام. روحانى اسلام بايد خدمت بكند، اگر خدمت نكند مردم عمل روحانى با او نمى‏كنند.

    اسلام، جامع تمام جهات مادى و معنوى

    در هر صورت، اسلام همه اين معانى را دارد و جامع تمام جهات مادى و معنوى و غيبى و ظاهرى هست براى اين كه انسان داراى همه مراتب است و قرآن كتاب انسان‏سازى است. انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، كتاب خدا آمده است كه انسان را انسان كند و همان طورى كه جامعه‏اش را اصلاح بكند خودش هم كامل كند تا برسد به مرتبه عالى. و نبايد آن طايفه به اين طايفه تعرض كند و اين طايفه به آن طايفه. اينها هر كدام مساله‏اى است براى خودش مستقل، مساله است على حده، تو عقلت نمى‏رسد كه مثلاً فقه چيست، چرا به فقه جسارت مى‏كنى؟ تو عقلت نمى‏رسد، تو عقلت نمى‏رسد به فلسفه و مافوق فلسفه، چرا جسارت به اصحاب آن مى‏كنى؟ عقلت نمى‏رسد. آن هم كه نمى‏تواند بفهمد كه اين طايفه چى مى‏گويند و اينها دنبال چى هستند، آن هم حق اعتراض ندارد، اين هم شايد فكرش كوتاه باشد.

    دست به دست هم دهيد و از زيربار بيرون رويد

    اينها همه بايد دست به دست هم بدهند، بايد اجتماع كنند، فقيهش با مهندسش، با دكترش، با محصلش، دانشگاهى با مدرسه‏اى دست به دست هم بدهند تا بتوانند يك كارى انجام بدهند و بتوانند از زير اين بارهائى كه به آنها تحميل دارد مى‏شود و هر روز زيادتر مى‏شود، از زير اين بارها بيرون بروند و نمى‏كنند! من نمى‏دانم چرا؟!

    حالا يك قدرى شروع شده است در ايران، يك مقدارى شروع شده، و فرصتى پيدا شده و اميد است ان شاء الله كه فرصت‏هاى خوب پيش بيايد.

    ان شاء الله خداوند تبارك و تعالى به همه شما توفيق بدهد و اسلام را تاييد كند و علماى اسلام را تاييد كند و محصلين را تاييد كند و مسلمين را تاييد كند.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    
    previos page menu page next page
    

  2. #82
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 243

    نامه امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان در آمريكا و كانادا

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انجمن اسلامى دانشجويان امريكا و كانادا

    مرقوم شريف واصل مطالبى كه مرقوم شده است جزئى از مفاسد رژيم فاسد دست‏نشانده حاضراست و برگى از گرفتارى‏هاى ملت مسلمان ايران است. مطالب پشت پرده بيش از آنست كه ما بتوانيم تصور كنيم. كارهائى كه تا كنون بدست اين پدر و پسر دو عنصر دست‏نشانده اجانب واقع شده مقدمه كارهاى اساسى ديگر است كه ملت ايران بايد در انتظار آن باشند، اگر خداى نخواسته فرصت پيدا كند و ملت و سران آن فرصت‏ها را از دست بدهند. اكنون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطن‏خواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمن‏هاى اسلامى در هر جاست بى‏درنگ از آن استفاده كنند و بى‏پرده بپاخيزند و به وضع حاضر و جنايات پنجاه سال حكومت غير قانونى رژيم نوكرماب پهلوى اعتراض كنند و صداى خود را به مجامع بين‏المللى برسانند و به رئيس جمهور آمريكا بفهمانند كه ملت اسلامى جنايات اين خاندان را خصوصا در سالهاى اخير از روساى جمهور آمريكا مى‏دانند. دولت امريكا با پشتيبانى از اين عناصر در نظر مسلمين در راس ستمكاران و جنايتكاران تاريخ است دولت آمريكا براى استفاده رايگان از منابع زرخيز مسلمين مليون‏ها مردم شريف را به چنگال عناصرى كثيف و دور از انسانيت گرفتار كرده و اگر رئيس جمهور فعلى تجديد نظر نكند و راه خود را از سلف ناصالح جدا نكند مسئوليت همه جنايات كه بدست مشتى از خدا بيخبر و دور از انسانيت مى شود بعهده اوست.

    ناديده گرفتن حقوق صدها مليون مسلم و مسلط نمودن مشتى اوباش بر مقدرات آنها و مجال دادن به رژيم غيرقانونى ايران و دولت پوشالى اسرائيل براى غصب حقوق مسلمين و سلب آزادى و معامله قرون وسطائى نمودن، جناياتى است كه در پرونده روساى جمهور آمريكا ثبت مى‏شود و لازم است رئيس فعلى كه وعده‏هائى داده است از كارهاى جنايت‏بار دولت‏هاى سابق اجتناب كند.

    ما اكنون در انتظاريم: كه دولت فعلى آمريكا شرافت خود و ملت خود را فداى منافع مادى مى‏كند و با نفت ملتى فقير و، خود و ملتش را شستشو مى‏كند يا با ترك پشتيبانى از اين عناصر كثيف اعاده حيثيت و شرافت حكومت خود را مى‏نمايد.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 244

    من از انجمن‏هاى اسلامى در هر جا هست تقاضا دارم كه روابط خود را با هم هر چه بيشتر مستحكم كنند و عناصر مرموزى كه در صدد تفرقه و شكاف بين آنهاست طرد كنند و به ديگران معرفى كنند و اسلام و احكام نجات‏بخش آن را سرلوحه برنامه خود قرار دهند. از خداوند تعالى توفيق و تاييد تمام مسلمين را در به كار بستن احكام نورانى قرآن و اسلام خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #83
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 247

    تاريخ: 13 / 8 / 56

    پاسخ امام خمينى به تلگراف تسليت ياسر عرفات در شهادت آية الله حاج آقا مصطفى خمينى

    بسم الله الرحمن الرحيم

    جناب آقاى ياسر عرفات

    رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين.

    مرقوم شريف كه حاكى از عواطف جناب عالى بود موجب تشكر گرديد، اين مصيبت‏ها در مقابل مصائبى كه بر امت اسلام و مسلمين وارد شده و مى‏شود ناچيز است.

    اسلام عزيز قرن‏هاست با نفوذ اجانب مواجه با انحراف و كج‏فهمى‏ها است. اسلام را كه يكتا مكتب الهى مبارز است، با تبليغات سوء عمال اجانب به شكلى ديگر جلوه داده‏اند، قرآن كريم را كه دستور الهى در قتال با مشركين و مترفين و تنها كتاب آسمانى محرك بر ضد استعمار و ظلم است، به گونه‏اى ديگر وانمود كرده‏اند، احكام نورانى و نجاتبخش اسلام عزيز يكى پس از ديگرى پايمال اغراض استعمار به وسيله عمال خبيث آنان مى‏شود.

    اسلام بزرگ سد مقابل اجانب به دست خودفروختگانى بى‏مايه شكسته مى‏شود تا راه براى چپاول و غارتگرى اجانب باز شود. سهل‏انگارى براى ممالك اسلامى و تشتت و تفرقه آنان موجب سلطه روزافزون مستعمرين بر مقدسات و مقدرات مسلمين شده است. ما در طول پنجاه سال سلطنت غيرقانونى دودمان سياهروى پهلوى كه مستقيما و به حسب اعترافات شاه فعلى مامور اجانب بوده‏اند، مبتلا به مصائبى بوده‏ايم كه تصغر عنده المصائب. ما در زمان شاه سابق شاهد كشتارها، چپاول ها، اختناق‏هاى طاقت‏فرسا بوديم. ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامن‏الائمه عليهم السلام بوديم. ما شاهد اسارت علماى بزرگ خراسان و آذربايجان و قتل بعض آنها بوديم. ما شاهد چيزهائى بوديم كه تفصيل آن در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد.

    ما در زمان شاه فعلى شاهد فجايعى بوديم كه روى چنگيز را سفيد كرد. شاهد قتل عام فجيع غيرانسانى پانزدهم خرداد (دوازدهم محرم) بوديم كه عدد كشتگان آن به قرارى كه مى‏گويند بر 15 هزار نفر بالغ و تعداد زخمى‏ها را خدا مى‏داند. ما شاهد هجوم به مدارس دينيه و دانشگاه‏ها بوديم كه در آنها قتل‏ها و غارت‏هاى فراوان و اهانت به قرآن كريم و كتب مقدس اسلامى و هتك و ضرب طلاب علوم دينى و آتش زدن كتاب‏هاى آنها و در دانشگاه ضرب و جرح جوانان و دختران بوديم. ما شاهد زندان‏هاى مملو از علماء و دانشمندان و آزادى‏خواهانى كه در آنها شكنجه‏هاى قرون وسطائى امرى عادى بوده و هست بوديم.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 248

    ما شاهد بوديم كه در زمانى كه مسلمين با كفار اسرائيل در حال جنگ بودند، دولت ايران به امر شاه دولت اسرائيل را به رسميت شناخت و علماء مخالفت كردند. ما شاهد كمك‏هاى اين مرد سياه‏دل به اسرائيل بوديم و در حالى كه مسلمين را آواره مى‏كردند و به خاك و خون مى‏كشيدند، نفت و اسلحه و كمك‏هاى ديگرى كه بودجه آن از خون و دسترنج ملت ايران تهيه مى‏شد در اختيار آنها مى‏گذاشت. ما شاهد به اصطلاح (اصلاحات ارضى) بوديم كه زراعت ايران را به باد داد و بازار براى امريكا درست كرد و ايران را تا لب پرتگاه كشاند. ما شاهد اين همه مصيبت‏ها و انحراف‏ها و خيانت‏ها بوده و هستيم كه مصيبت شخصى را بايد فراموش كنيم.

    و من چون مسائل لبنان را با اهميت و متعهدانه تعقيب ميكنم خوف آن دارم كه همانطور كه ايران را به شكل مستعمره براى امريكا درآورده است با حيله‏هاى عمال خبيث سفارت در لبنان نيز چون ايران عمل شود و اسرائيل با خيال راحت نقشه‏هايش را در منطقه پياده كند. شما بايد با كمال هشيارى اعمال سفارت ايران را تحت نظر بگيريد و از نيرنگ‏هاى آن جلوگيرى كنيد.

    من آنچه گفتنى است چه در ايران و چه در حال تبعيد گفته‏ام و هر چه بگويم جزئى از مصيبت امت است ولى ناچارم براى چندمين بار تكرار كنم كه تاسف شديد من در عدم وحدت كليه سران دول اسلامى است بخصوص دول عرب است تا زمزمه وحدت و اتفاق مى‏شود عمال استعمار با نيرنگ‏هاى خاص خودشان موجبات اختلاف و تفرقه ايجاد مى كنند.

    هفتصد ميليون يابيشتر مسلم و صد ميليون يا بيشتر عرب نتوانسته‏اند استقلال حقيقى بدست بياورند و نتوانسته‏اند از چنگ استعمار رهائى يابند و نتوانسته‏اند مشتى يهود اسرائيل غاصب را كه سرزمين مردم و تاريخ و ميراث ما را به خطر تهديد مى‏كنند از منازل خودشان و سرزمين‏هاى خودشان بيرون كنند. اينها و بسيارى مطالب ديگر است كه در طول قريب به 15 سال گفته‏ام و نوشته‏ام.

    وظيفه اسلامى و ملى شماست كه اضافه بر وظايف انقلابيتان در راه آزاد كردن سرزمين فلسطين، در راه وحدت دول عرب و اتفاق كلمه آنها جديت و فداكارى كنيد. ما فداكارى و جهاد مقدس شما را فراموش نمى كنيم و از خداوند تعالى توفيق و نصرت شما را در راه عظمت اسلام و مسلمين خواهانيم و قطع ايادى استعمار و اشرار را اميدواريم و آرزوى ما آنست كه سرزمين فلسطين و مسجداقصى از صهيونيسم تطهير شود و مردم فلسطين به سرزمين خويش باز گردند.

    والسلام على من اتبع الهدى

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #84
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 249

    تاريخ: 21/8/56

    پيام امام خمينى به ملت ايران پس از شهادت آيةالله حاج‏آقا مصطفى خمينى

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انالله و انا اليه راجعون‏

    اين جانب از عموم طبقات ملت مظلوم ايران كه در اين حادثه ناگهانى اظهار محبت و همدردى نموده تشكر مى كنم. از مراجع عظام دامت بركاتهم، از علماى اعلام دام بقاء هم از خطباء محترم و دانشمندان و مدرسين و محصلين علوم دينيه و روشنفكران محروم و دانشگاهيان، از بازرگانان و كسبه تحت فشار دولت غاصب و از ساير طبقات مظلوم ايران ايدهم الله تعالى سپاسگزارم. ما با گرفتارى عظيم و مصيبت‏هاى دلخراشى مواجه هستيم كه بايد ذكرى از مصائب شخصى نكنيم، لكن اين تظاهرات عظيم در اين فرصت جواب قولى و عملى به ياوه سرائى چندين ساله اين عنصر نالايق بود كه تمام حيثيت و شرافت و استقلال و اقتصاد اين ملت بزرگ شريف را پايمال هواى خود و فاميل چپاولگر خود نمود. اين تظاهرات براى شخص نبود، اظهار تنفر از دستگاه جبار و رفراندم حقيقى و رأى عدم اعتماد به دستگاه خيانتكار بود.

    بايد اينها بدانند كه اگر يك روز در پناه سرنيزه اجانب نباشند، ملت نجيب ايران انتقام خون جوانان و عزيزان خود را از آنها مى‏گيرند.

    من ناچارم اعلام خطر بزرگى بكنم و ملت را از اغفال و خدعه اجانب و عمال آنها نجات دهم. اين مسامحه اخير دولت كه نويسندگان را مجال نوشتن و گويندگان را مجال گفتن داد حيله بزرگى است براى تطهير شاه و وانمود كردن آزادى ادعائى و جنايات را به گردن دولت كه آلتى بيش نيست انداختن. نويسندگان نيز نمى توانند در اين محيط خفقان و ارعاب هسته مركزى جنايات را كه شخص شاه است معرفى كنند و شايد نويسندگانى از خودشان نيز باشند كه در بين نويسندگان با شرف خود را جا بزنند و به دولتها حمله كنند و بعض جنايات را ذكر كنند و مردم را از نقطه حساس جنايت و خيانت اغفال كنند و اذهان ساده زود باور را منحرف كنند در حالى كه تمام گرفتارى ملت ايران در اين پنجاه سال سطنت غير قانونى دودمان خيانتكار پهلوى از شخص آن پدر و اين پسر سياه‏روى بوده و هست، اينها بودند و هستند كه دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر كه قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج - عليه السلام - كرد واين پسر كه قتل عام 15 خرداد را مرتكب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود. آن پدر كه علماى بزرگ و فقهاى عظيم الشأن

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 250

    و آزادى خواهان را به جرم حق‏گويى حبس و زجر و شكنجه و تبعيد و كشتار كرد و اين پسر كه همان معامله را سخت‏تر با علما و خطبا و آزادى خواهان و روشنفكران و ساير طبقات نمود. آن پدر كه چنان سلب آزادى از ملت كرد كه نه حق يك كلمه حق‏گوئى داشت و نه مجلس و نه مطبوعات و اين پسر كه همه مى بينيد و حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم است. آن پدر كه تمام املاك شمال را با زور و حبس و تبعيد و قتل از مردم گرفت و براى خودش ثبت داد و اين پسر كه ذخاير ملت را در بانك‏هاى خارجى انبار كرد و خون مردم را خود و فاميل و بستگانش تا آخرين قطره مكيده و مى مكند. ما آن پدر را با تمام جنايات و خيانت‏هايش ديديم و رنج‏ها كشيديم و اكنون ما و شما مواجه با جنايات اين خلف صدق هستيم و رنج‏ها مى‏كشيم. اكنون مى‏خواهند اين شخص را تطهير كنند تا به جناياتش ادامه دهد، مى‏خواهند با آزادى محدود در چهارچوب توجه دادن جنايات را به دولت‏ها قلوب ساده را آرامش دهند و اذهان صاف را منحرف كنند و هسته مركزى خيانت‏ها و جنايت‏ها را فراموش كنند، غافل از آن كه وقت گذشته و ملت از روحانى و دانشگاهى تا طبقه كارگر و زارع، مرد و زن بيدار شده‏اند. اين رنجديده‏ها و مصيبت كشيده‏ها محال است با اين دودمان آشتى كنند و با ادامه سلطنت باطل ولو براى يك روز موافق باشند.

    ملت ايران مسلمان است و اسلام را مى خواهد، آن اسلامى كه در پناه آن آزادى و استقلال است، رفع ايادى اجانب است، هدم پايگاه ظلم و فساد است، قطع كردن دست‏هاى خيانتكار و جنايتكاران است.

    ملت آن دودمانى را نمى‏خواهد كه تمام مقدسات و مقدرات آنها رابه دست اجانب سپرده، تمام مخازن نفت و غير آن را به باد داده، اقتصاد كشور را به فنا سپرده، كشاورزى را ساقط كرده، اختيار ارتش را به دست صاحب‏منصبان و كارشناسان آمريكا داده و آنها را مصون و مختار كرده است و ديگر جنايات و خياناتى كه در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد. اكنون با همه كثافت كارى‏ها چون به حسب اقتضاى وقت و بحران اقتصادى و اجتماعى و سياسى در تنگنا قرار گرفته در صدد است كه با آزادى محدود بى معنى، خود را از معركه خارج و مقام خود را مستحكم كند و محيط را مهيا براى اجازه بقاء و حكومت خود كند و بار ديگر حمله سبعانه را با وضعى فجيع‏تر و دردناك‏تر شروع كند و بر حرث و نسل رحم نكند.

    اكنون وظيفه عموم مسلمانان و خصوص علماى اعلام و روشنفكران و دانشگاهى‏هاى علوم قديمه و جديده است كه براى دفاع از اسلام عزيز و حفظ احكام حيات بخش آن كه ضامن استقلال و آزادى است و از ميهن بزرگ خود كه مهد بزرگان و آزادى خواهان بوده و اكنون در شرف سقوط است از فرصت استفاده كنند و گفتنى‏ها را بگويند و بنويسند و به گوش مقامات بين المللى و ساير جوامع بشرى برسانند و بر ارتش و سران آن است كه خود را از ننگ اسارت در دست اجانب نجات دهند و مملكت خود را از هلاكت و سقوط برهانند. و اخيرا تذكر مى دهم كه اشخاص ارزنده و متعهدى كه ابتكار عمل در دست آنهاست از معرفى خود شديدا احتراز كنند و از تجربيات سابق پند بگيرند و

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 251

    در پناه اسلام و چهار چوب موازين اسلامى به فعاليت بپردازند و از همكارى با كسانى كه صد در صد در اين چهار چوب فعاليت ندارند احتراز نمايند.

    از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستار و قطع ايادى اجانب را اميدوارم و سلامت و توفيق و تاييد همه طبقات را خواهانم. والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #85
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 252

    تاريخ: 24/9/56

    پاسخ امام خمينى به تسليت دانشجويان و مسلمانان خارج از كشور در شهادت آيةالله حاج‏آقا مصطفى خمينى

    بسم الله ارحمن الرحيم

    خدمت عموم دانشجويان محترم خارج كشور و ساير گروه‏ها و افراد ارزنده‏اى كه در اروپا و امريكا و هندوستان و ساير اقطار جهان وقت و عمر خود را در راه اهداف عاليه اسلامى براى وصول به مدارج كامله انسانيت و نجات بشريت از اسارت به دست اقشارى آدم‏نما و درندگانى در لباس بشر صرف مى‏كنند.

    اينجانب از تمام حضرات آقايان كه در اين حادثه كه جزئى ناچيز از حوادثى است كه برفرزندان‏اسلام مى‏گذرداظهار محبت كرده و تسليت داده‏اند تشكر مى كنم و به همه گروه‏ها يا افرادى كه از وطن عزيز خود به علت نابسامانى‏ها و اختناق پليسى هجرت نموده‏اند، در جوار قبر مولاى متقيان عليه الصلوة والسلام دعا مى‏كنم و توفيق هر چه بيشتر همه را در خدمت به اسلام كه كفيل نجات بشريت از همه ابعاد عقب ماندگى‏هاست از خداوند متعال مى‏طلبم.

    اميد نصرت و پيروزى در سايه تلاش براى حق

    من به شما و ساير برادران كه در داخل كشور زير چكمه پليس و در زندان‏ها و شكنجه‏گاه‏ها به سر مى‏برند و با محروميت‏ها و مصيبت‏هاى جانفرسا دست به گريبان هستند و به خاندان كسانى كه در راه حق، زير شكنجه شاه جان خود را فدا كردند، اميد نصرت و پيروزى مى‏دهم به شرط آنكه كوشش‏ها براى حق باشد و براى نصرت دين حق كه با پيوستگى به آن از نصرت خداى تعالى برخوردار خواهيد شد و به شرط كوشش در وحدت كلمه و هم پيوستگى در راه حق و براى نجات كشور خود و ساير كشورهاى اسلامى تحت فشار اجانب.

    جنبش و بيدارى عمومى تا خاتمه دادن به ظلم ستمكاران ادامه دارد.

    من به اين جنبش و بيدارى عمومى كه در كشورهاى اسلامى عموما و در ايران خصوصا پديد آمده و به اين تنفر و انزجار عمومى از دستگاه‏هاى ظلم و وحشيگرى و استعمار و استعمارگران اميدها دارم. اين بيدارى و تنفر عمومى موقت و زودگذر نيست و تا پايان دادن به دستگاه جباران و خاتمه دادن به ظلم ستمكاران

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 253

    ادامه دارد و به دنبال ظلم بيحد دستگاه‏هاى جبار و محروميت‏هاى روزافزون ملت‏هاى ستمديده انفجارى است كه قدرت‏هاى دست‏نشانده‏اى را كه براى دربند كشيدن ملت‏ها و چاپيدن مخازن آنها گماشته شده‏اند در كام خود فرو مى‏برد و انتقام الهى از ستمكاران گرفته مى‏شود.

    كوشش براى رفع اختلافات.

    شما و ما در هر كجا كه هستيم و با هر وضعى، بايد خود را برادر دانسته و با هم، پيوستگى مستمر برقرار بسازيم و بابرادران داخل كشور در هر لباس كه هستند دست برادرى بدهيم و براى رفع اختلافات كه به دست اجانب رخ داده و دستگاه جبار و عمال اجانب پيوسته بر آن دامن مى‏زنند كوشش كنيم. بايد بدانيم تا اختلاف بين طبقات ملت خصوصا بين روحانيون و دانشجويان با روشنفكرانشان وجود دارد بايد از پيروزى مأيوس باشيم.

    خطر افراد فرصت‏طلب.

    اكنون كه فرصت موقت به دست آمده است بايد با هشيارى و دورانديشى و وحدت كلمه، گروه‏هاى صد در صد پايبند به اسلام و علاقه‏مند به مسلمين از آن استفاده كنند و نگذارند فرصت‏جويانى كه يك قدم و يك قلم براى اسلام و ملت شريف ايران برنداشته‏اند اكنون از اين فرصت استفاده كنند و خود را به صورت وطنخواهى و آزاديخواهى در بين مردم رنجديده براى رسيدن به وزارت و وكالت داخل كنند يا با نوشتن چند مقاله كه در آن نه اسمى از اسلام و نه اسمى از هسته مركزى فساد است، جاى خود را بين ملت باز كنند و اگر خداى نخواسته به مقامى برسند، همان خيانت‏ها و همان سرسپردگى‏ها و همان رنج‏ها و مصيبت‏ها تكرار شود. اين نحو مقالات و اعلاميه‏ها از بعض عناصر شناخته شده اگر با دست سازمان امنيت براى نگه داشتن شاه كه سرچشمه همه بدبختى‏هاى كشور و ملت است نباشد، بى‏شك براى صلاح ملت و حفظ اساس اسلام كه حافظ و نگهبان استقلال و تماميت كشورها و ضامن عدالت اجتماعى و آزادى هاست، نيست. آن روز كه طبقات مختلفه مردم مسلمان از روحانى گرفته تا دانشگاهى، از مهندس‏ها و دكترها گرفته تا بازارى‏ها و كارگران و دهقانان در زير چكمه عمال اجانب خرد مى‏شدند، آن روزى كه قتل عام 15 خرداد و غارت مدارس دينى و غير آن به دست عمال اجانب رخ داد، آن روزى كه زندان‏ها از مدافعين اسلام و آزاديخواهان مملو بود، آن روزى كه تاريخ پرافتخار اسلام را كه مبدأ عدالت و آزادى و رشد فردى و اجتماعى و سياسى است، به تاريخ ارتجاعى شاهنشاهى و مجوسى‏گرايى برگرداندند، آن روز كه حزب مفتضح رستاخيز را براى سركوبى ملت و رواج هر چه بيشتر دزدى و ستمكارى اعلام كردند، آن روز كه به اسم انقلاب سفيد كه خونين‏ترين انقلاب بود بازار براى اربابان خود درست كردند و كشاورزى كشور را به دست فنا سپردند، آن روز كه همه فجايع ضد مذهبى و ملى را مرتكب شدند، يك نفر از اينها نفس نكشيد! و جوانان روحانى و دانشگاهى با پشتيبانى ملت از كشاورز و كارگر تا بازارى جان

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 254

    خود را به كف گرفته از حق دفاع كردند، اكنون كه احتمال استفاده است (يا از شاه به پاداش انحراف اذهان از او و توجه دادن جنايات را به دولت، يا از ملت به احتمال تغيير رژيم) قلم‏ها را به دست گرفته و به طور محدود و رياكارانه مطالبى نوشته‏اند. ملت ايران و تمام طبقات روحانى و غيره بايد با كمال احتياط و روشن‏بينى ابتكار عمل را در دست بگيرند و اين چند نفر منفعت‏طلب را مأيوس كنند.

    تا نجات اسلام از دست دودمان پهلوى، مبارزه ادامه دارد.

    و بايد شاه و دار و دسته‏اش بدانند كه چه در ملاقات با رئيس جمهور امريكا موفق به تجديد نوكرى و تثبيت مقام غيرقانونى بشود يا نشود، ملت ايران او را نمى‏خواهند و دست از مبارزه بر نمى‏دارند تا انتقام جوانان به خون آغشته خود را بگيرند و اسلام واحكام آن را از دست اين دودمان نجات دهند.

    از خداوند تعالى اصلاح حال مسلمين و نجات كشورهاى اسلامى را از دست اجانب چپ و راست مسالت مى نمايم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  6. #86
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 255

    تاريخ: 10 / 10 / 56

    بيانات امام خمينى پس از شهادت آيةالله حاج‏آقا مصطفى خمينى

    اعوذ بالله من الشيطان‏الرجيم‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    الطاف خفيه الهى‏

    بنده قبلاً بايد از عموم طبقات، طبقات روحانيين در همه بلاد، چه عراق، چه ايران، و چه ساير كشورها كه اظهار محبت كرده‏اند تشكر كنم و چه مراجع اسلام - دامت بركاتهم - و چه علماى اعلام بلاد در ايران و در اينجا و در ساير جاها - دامت عزهم - و چه خطباى عظام و چه طبقه محصل، دانشگاهى يا غير دانشگاهى و چه كسانى كه از خارج كشور مثل امريكا و اروپا و هندوستان و ساير جاها اظهار محبت كرده‏اند. از همه آقايان تشكر مى‏كنم و توفيق و سلامت همه را از خداوند تعالى مسألت مى‏كنم و اگر من در اين جلساتى كه آقايان اظهار محبت مى‏كنند و تشكيل مى‏دهند نتوانم در همه‏اش شركت كنم يا نتوانم در بازديد آقايان با اين سن پيرى بروم از همه تشكر مى‏كنم و از همه عذر مى‏خواهم و اميد است كه آقايان عذر من را بپذيرند.

    اينطور قضايا مهم نيست خيلى، پيش مى‏آيد، براى همه مردم پيش مى‏آيد و خداوند تبارك و تعالى الطافى دارد به ظاهر و الطافى خفيه‏است. يك الطاف خفيه‏اى خداى تبارك و تعالى دارد كه ماها علم به آن نداريم، اطلاعى بر او نداريم و چون ناقص هستيم از حيث علم، از حيث عمل از هر جهتى ناقص هستيم، از اين جهت در اينطور امورى كه پيش مى‏آيد جزع و فزع مى‏كنيم، صبر نمى‏كنيم اين براى نقصان معرفت ماست به مقام بارى تعالى، اگر اطلاع داشتيم از آن الطاف خفيه‏اى كه خداى تبارك و تعالى نسبت به عبادش دارد و انه لطيف على العباد و اطلاع بر آن مسائل داشتيم، در اينطور چيزهايى كه جزئى است و مهم نيست، آنقدر بى‏طاقت نبوديم، مى‏فهميديم كه يك مصالحى در كار است، يك الطافى در كار است، يك تربيت‏هايى در كار است. اين دنيا، دنيايى است كه عبور از آن بايد بكنيم ما، دنيايى نيست كه در اينجا ما زيست كنيم، اين راه است، اين صراط است كه اگر توانستيم مستقيما اين صراط را طى كنيم همانطورى كه اولياى خدا طى كردند جزنا و هى الخامده اگر توانستيم كه از اين صراط به طور سلامت عبور بكنيم سعادتمنديم و اگر خداى نخواسته در اينجا، در اين راه لغزش داشته باشيم، در آنجا هم همين لغزش ظهور پيدا مى‏كند، در آنجا هم موجب لغزش‏ها مى‏شود، موجب گرفتارى‏ها مى‏شود. از خداى تبارك و تعالى مسالت مى كنم كه ما را بيدار كند،

    صحيفه نور جلد1 صفحه 256

    ما رابه آن الطافى كه خفى است و ما مطلع بر آ ن نيستيم، ما را بر آنها مطلع بفرمايد تا اينكه ما هم مثل اشخاصى كه معرفت دارند به مقام ربوبيت، معرفت دارند به مدارج انسانيت و دنيا را مد نظرشان نمى‏آورند، استقلال به آن نمى‏دهند، مآرب دنيايى‏شان تحت نظرشان نيست مستقلا و اينجا را طريق مى‏دانند از براى جاهاى ديگر، از براى سعادت‏هاى بزرگ ديگر، اگر ما هم ان شاء الله توفيق خدا بدهد و ما هم برسيم به يك همچو مرتبه‏اى، آن مرتبه‏هايى كه ما نمى‏توانيم ادراكش بكنيم نمى‏توانيم در اين عالم كه هستيم - نمى‏توانيم - بفهميم چه مدارجى است، چه عوالمى است، چه بساطى است، اين بساط دنيا- را- چشم‏مان را همه‏اش را باز كرديم و اين دنيايى كه ما نظر الله اليه منذخلقه (به حسب روايت)، به عالم اجسام در روايت هست كه نظر لطف خداى تبارك و تعالى نكرده است منذخلقه. (از آغاز خلقت) با اينكه اين عالم اجسام و اين عالم طبيعت، اينطورى كه تا حالا ادراك كرده‏اند، تا حالا كشف كرده‏اند محيرالعقول است، عقول ماها به آن نمى‏رسد، آنقدرى كه تا حالا فهميده‏اند و ماعدايش هم الى ما شاء الله هست كه كسى دستش به نورش نمى‏رسد، ستاره‏هايى هست كه - نورشان 6 بيليون سال - 6 بيليون سال نورشان به زمين مى‏رسد، اين عدد را تفهيم آنرا نمى‏توانيم بكنيم. در بعضى نوشته‏ها هست كه بعضى از ستاره‏ها اگر جوفش را باز كنند 500 ميليون شمس در آنجا جايش مى‏شود و بعضى از ستاره‏ها هست كه اگر در مركز شمس بگذارند تا زمين مى‏آيد، بزرگيش هست،اين پهناورى كه عقول به آن نمى‏رسد، كسى نمى‏تواند بر آن اطلاع پيدا كند، اينها همه‏اش عالم دنياست عالم پست است. بعضى از اهل معرفت مى‏گفتند اينكه اين عالم را دنيا گذاشته است اسمش را، براى اينكه خجالت مى‏كشد واقع اين قضيه را، واقع دنيا را بفرمايد، از اين جهت - همين - با همين اسم به دنيا تعبير كرده است. اين عالم با اين پهناورى، با اين بساط، عالم دنياست. اين آسمان‏ها با همه چيزهايى كه تا حالا كشف شده است، (به حسب لسان قرآن زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب)، آسمان پايين، پايين، اينكه همه تا حالا كشفش كرده‏اند اينها همه در لسان قرآن، آسمان پايين است، آن آسمان‏هاى بالا را باز كشف نكرده‏اند كه چه خبر است، در عين حال بر حسب روايت مانظر اليه نظر لطف منذ خلقه و بر حسب قرآن هم كه متاع اسمش باشد حيات دنيا. حيات آخرت، حيات است، زنده است، اينجا زندگى نيست، مردگى است اينجا، حيات آخرت، حيات است دارالاخرة لهى الحيوان ما اطلاع نداريم در آن.

    از تكاليف الهيه كه الطافى الهى است، غفلت نكنيد.

    در عين حال ما در اينجا كه هستيم، از قبل خداى تبارك و تعالى مأموريت‏ها داريم. ما تا دراين حيات دنيوى هستيم، تا در اينجا هستيم، مأموريت‏ها از طرف خداى تبارك و تعالى داريم و بايد قيام كنيم به اين مأموريت‏ها، بايد غفلت نكنيم از تكاليف الهيه، تمام تكاليف الهيه الطافى است الهى و ما خيال مى كنيم تكاليفى است، همه‏اش الطاف است، چه تكاليف فردى كه براى هر نفرى هست براى تربيت او، براى تكميل او، براى اينكه غير از اين راه، راه تكميل و راه ترقى نبوده است، درجاتى هست كه

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 257

    بدون اين راه نمى‏شود به آن درجات رسيد و چه تكاليف اجتماعى كه ما مكلف هستيم، در اجتماع تكاليفى داريم و بايد به آن تكاليف عمل كنيم براى تنظيم اين اجتماع. انبيا هم، همه چيزهايى كه مربوط به روح و مربوط به مقامات عقليه و مربوط به مراكز فيضيه است براى ما بيان كرده‏اند و قرآن هم بيان كرده است و اهلش مى‏دانند و هم آن چيزهايى كه وظايف شخصيه است و دخيل در ترقيات انسان و تكامل انسان است در سنت و در كتاب بيان شده است و هم آن چيزهايى كه مربوط به اجتماع است و امور سياسى است و امور اجتماعى است و راجع به تنظيم وتربيت اجتماع است، بيان فرموده است و ما همه و همه بشر مكلفند بر اينكه همه اين مراتب را، همه اين مقامات را مواظبت كنند و منحصر به يك طرف نكنند.

    به همه جناح‏هاى خادم اسلام علاقه دارم.

    من با تمام اين جناح هايى كه هستند و براى اسلام خدمت مى‏كنند، چه جناح‏هاى روحانى كه از اول تا حالا خدمت كرده‏اند و چه جناح ديگر از سياسيون، از روشنفكران كه براى اسلام خدمت مى‏كنند، من به همه اينها علاقه دارم و از همه اينها هم گلايه دارم اما علاقه، بايد هر مسلمى، اشخاصى كه گروه‏هايى كه براى اسلام خدمت مى‏كنند، قلما، قدما، براى اسلام خدمت مى‏كنند، بايد هر مسلمى، بايد هر انسانى كه ببيند اينها براى انسانيت، براى اسلام يعنى براى انسانيت - اسلام مكتب انسان‏سازى است - وقتى كه انسان ببيند كه گروه‏هايى در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانيت هستند، در خدمت اسلام كه انسان‏ساز است هستند، چاره ندارد الا اينكه علاقه داشته باشد به آن، اين اشكال نيست كه علاقه‏مند است.

    علما حافظ اسلام در همه ابعادش بوده‏اند.

    از آن طرف گلايه هم هست از همه گروه‏ها، گلايه ارادتمندانه. اما آن گروههاى روشنفكر و دانشگاهى و محصلين جديد و آنها (ايدهم الله)، آنهايى كه خدمتگزارند براى اسلام، خداوند تأييدشان كند، من از آنها گلايه دارم براى اينكه مى‏بينم كه در نوشته‏هايشان، بعضى نوشته‏هايشان، اينها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علماى اسلام، راجع به فقه اسلام، اينها يك قدرى زياده‏روى كرده‏اند، يك قدرى حرفهايى زده‏اند كه مناسب نبوده است بزنند، اينها غرض ندارند، من مى‏دانم كه غالبا اينها براى اسلام مى‏خواهند خدمت كنند، نه اين است كه مغرض باشند و از روى سوء نيت حرفى بزنند، اينها اطلاعشان كم است. من هم اطلاعم از تاريخ كم است لكن من هشتاد سالم است و قريب 60 سال در جوامع علمى بوده‏ام و قريب سى سال در مجارى امور، من يك مشاهداتى خودم دارم و در اين صد و چند سالى كه ديگر نزديك است به ما، ما از آن سوابق - سوابق - كم اطلاع، يعنى بنده كم اطلاع هستم، اينقدرى كه اطلاع داريم از سوابق، از زمان اول، عصرهاى اول اسلام تا حالا اطلاعات اجمالى است. ما مى‏بينيم كه اين اسلام را به همه ابعادش روحانيون حفظ كرده‏اند،

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 258

    به همه ابعادش يعنى معارضش را روحانى حفظ كرده است، فلسفه را روحانى حفظ كرده است، اخلاقش را روحانى حفظ كرده است، فقه‏اش را روحانى حفظ كرده است، احكام سياسيش را روحانى حفظ كرده است، همه اينها با زحمت‏هاى طاقت‏فرساى روحانيين محفوظ شده. الان كه شما يك همچو فقه غنى‏اى مى‏بينيد كه فقه شيعه غنى‏ترين فقهى است كه در دنيا هست، اين قانونى است كه با زحمت‏هاى علماى شيعه توضيح و تصريح شده است، غنى‏ترين فقه است. غنى‏ترين قوانين است در دنيا، قوانينى در دنيا به اين غنا نيست، قوانين ديگر، آنهايى كه آسمانى است البته غنى بوده اما ديگر به ما نرسيده، آنهايى كه زمينى است و اهل زمين درست كرده‏اند اينها به اندازه همان ادراركات ضعيفى كه اگر چنانچه مغز انسان (روايت است) يك گنجشك بخورد سير نمى شود با اين مغزها درست شده است، آنهايى كه مغزهايشان درست كار مى‏كند (آنهايى كه درست كار نمى‏كند كه اطلاع ندارند) همه اينهايى كه اينها درست كرده‏اند ناقص است، در هر جايى كه اين قوانين درست شده است يك قوانين ناقصى است، آن هم براى يك محيط خاصى، آن هم براى يك وضع خاصى، براى مثلاً تمشيت امور يك مملكتى، براى سياست بين مملكت و مملكت ديگر، اما ديگر، قوانين ديگرى ندارد، آنى كه دارد اسلام است و در اسلام آن فقهى كه غنى‏ترين فقه‏هاست، فقه شيعه است، همچو فقهى در دنيا نيست، نه در بين مسلمين هست الى كثرتهم و نه بين غير مسلمين و اين با زحمات طاقت‏فرسا از علماى شيعه درست شده است، از اول كه زمان پيغمبر بوده است و دنبالش زمان ائمه، اين علماى شيعه بودند كه جمع مى‏شدند دور ائمه (ع) و احكام را از آنها اخذ مى‏كردند و در اصولى كه چهار صد تا كتاب بوده است، نوشته‏اند و آن اصول بعد در اصول ديگرى كه اين كتب اربعه ما و ساير كتب است، تدوين شده است و اينها همه با زحمت علماى شيعه و فقهاى شيعه درست شده است. تمام ابعادى كه اسلام دارد و قرآن دارد، آن مقدارى كه در خور فهم بشر است، تمام اينها را اين جماعت عمامه به سر به قول اين آقايان، عمامه به سر و ريش دار، اينها درست كرده‏اند، تا اينجا اسلام را اينها رسانده‏اند و كتابهايى كه اينها نوشته‏اند، در هر رشته‏اى از رشته‏ها كه شما ملاحظه كنيد، كتابها نوشته شده است، زحمت‏ها كشيده شده است، تا حالا رسيده است به اين طبقه. اين در رشته علم، علم اسلام. در رشته علوم اسلامى است.

    هدف علما از نزديك شدن به سلاطين، ترويج مذهب تشيع بوده است.

    در باب امور سياسى، آن مقدارى كه من، عرض كردم كه تاريخ نمى‏دانم و اگر ديده باشم يادم نمانده است ديگر حالا، اما خوب اين تاريخ صد ساله، صد و چند ساله اخير در دست است، ما يك خرده جلوترش مى‏رويم مى‏بينيم كه يك طايفه از علما، اينها گذشت كرده‏اند از يك مقاماتى و متصل شده‏اند به يك سلاطين، با اينكه مى‏ديدند كه مردم مخالفند لكن براى ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامى و ترويج مذهب حق، اينها متصل شده‏اند به يك سلاطينى و اين سلاطين را وادار كرده‏اند خواهى نخواهى براى ترويج مذهب، مذهب تشيع. اينها آخوند دربارى نبودند، اين اشتباهى است كه بعضى نويسندگان ما مى‏كنند، اطرافيان سلاطين اين آقايان بودند، اينها اغراض سياسى داشتند، اغراض دينى داشتند.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 259

    نبايد يك كسى تا به گوشش خورد كه مثلاً مجلسى رضوان الله عليه، محقق ثانى رضوان الله عليه، نمى‏دانم شيخ بهايى رضوان الله عليه، با اينها روابط داشتند و مى‏رفتند سراغ اينها، همراهى‏شان مى‏كردند، خيال كند كه اينها مانده بودند براى جاه و - عرض مى‏كنم - عزت و احتياج داشتند به اينكه سلطان حسين و شاه عباس به آنها عنايتى بكنند، اين حرف‏ها نبوده در كار، آنها گذشت كردند، يك گذشت، يك مجاهده نفسانى كرده‏اند براى اينكه اين مذهب را به وسيله آنها، به دست آنها ترويج كنند. در يك محيطى كه اجازه مى‏گرفتند كه شش ماه ديگر اجازه بدهيد ما حضرت امير را سب كنيم، وقتى جلوگيرى از سب حضرت امير مى‏خواستند بكنند (در يكى از بلاد ايران شنيدم اجازه خواستند كه خوب شش ماه ديگر صبر كنيد ما سب‏اش بكنيم) اينها در يك همچو محيطى كه سب حضرت امير اينطورها بوده و رايج بوده و از مذهب تشيع هيچ خبرى نبود و هيچ اسمى نبوده، اينها رفته‏اند مجاهده كرده‏اند - خودشان را پيش مردم - مردم آن عصر شايد اشكال به آنها داشتند از باب نفهمى، چنانچه حالا هم اگر كسى اشكال كند نمى‏داند قضيه را، غرض ندارد، نمى‏داند قضيه را، زمان ائمه هم - خوب - بودند، على بن يقطين از وزرا بود، در زمان ائمه هم بودند، حضرت امير بيست و چند سال به واسطه مصالح عاليه اسلام در نماز اينها رفت - عرض بكنم كه - تبعيت از اينها كرد براى اينكه يك مصلحتى بود كه فوق اين مسائل بود، سايرائمه (ع) هم گاهى مسالمت مى‏كردند، يك وقتى نمى‏شد آنوقت چه مى‏كردند. مصالح اسلام فوق اين مسائلى است كه ما خيال مى‏كنيم، اين دسته از علمائى كه جانفشانى كردند و خودشان را جورى كردند كه حالا شما به آنها اشكال مى‏كنيد از باب اينكه اطلاع بر واقعه نداريد، نه اينكه سوء قصد داريد، نه اينكه سوء نيت داريد، اطلاع از واقعيات نداريد، اين آدم‏سازى است، نه اين است كه اينها دربارى شدند، اينها مى‏خواهند آدم بسازند، من گله دارم.

    علما پرچمدار نهضت‏هاى ضد استبدادى.

  7. #87
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    previos page menu page

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 267

    تاريخ: 19/10/56

    بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى

    از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ به چه كسانى بايد تسليت گفت؟

    بسم الله الرحمن الرحمن الرحيم

    من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى بايد تسليت بگويم؟ آيا به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام و به حضرت حجت سلام الله عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگويم، يا به ملت مظلوم ايران تسليت بگويم، يا به اهالى محترم قم داغديده تسليت بدهم، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم، يا به حوزه‏هاى علم و علماى اعلام تسليت بگويم؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اين قضايا كه براى اسلام پيش مى آيد و اين ملت بيدار ايران در مقابل اين مصيبت‏ها استقامت مى كند، كشته ميدهد، هتك مى‏شود. بى جهت و بدون هيچ مجوزى مردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع دادند گر چه مختلف است لكن بعضى از خبرگزارى‏ها هفتاد و بعضى صد و غالبا كه به ما تذكر داده‏اند صد تا دويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از امريكا، عدد را سيصد نوشتند و باز هم معلوم نيست. عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدا مى كند اگر بتواند، اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند، اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تاييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خون خودشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريضخانه‏ها و آنها را گرفته‏اند و آنهايى كه خون به آنها نرسيده بعضى مرده‏اند و كشته‏ها را ندادند به صاحبانش، اگر يكى هم اصرار كرده، مى گويد پانصدتومان گرفتند براى اينكه كشتند او را، اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم؟ به كى تسليت بگوئيم؟

    ايستادگى‏ها نتيجه خواهد داد

    ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم، ملت بيدارى است، ملت هوشيار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عين حالى كه اينهمه ظلم مى‏بيند، اينهمه كشته ميدهد، در عين حال مقاومت مى كند، ايستادگى مى‏كند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالى نيست كه بعد از اينكه ملت‏ها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زن‏ها قيام كردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يك همچنين ملتى پيروز مى شود ان شاءالله.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 268

    گرفتن اسلحه از افراد نالايق، از اهداف انبياء

    من شنيده‏ام كه در زمان رضاخان، مرحوم مدرس به رضاخان پدر اين خان گفته بوده است كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مى‏ترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلا ثابت نباشد يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته، چه مفاسدى دارد. از اول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش، اسلحه‏ها در دست ناصالح‏ها بوده و همه مشكلات بشر همين معناست. تا خلع سلاح نشوند اين اسلحه‏دارهاى ناشايسته، كار بشر سرانجام پيدا نمى‏كند. انبيا هم آمدند كه اين اسلحه دارهاى بى صلاحيت بى عقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كه خواستند اين اسلحه را از نالايق‏ها بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و اين اسلحه در دست نالايق‏ها و بى عقل‏ها و غير صالح‏ها بود. همه اين مشكلاتى كه شما ملاحظه مى كنيد همين معناست. از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح و غير صالح پيدا شده است، در همه اين دوره‏ها اسلحه‏ها دست غير صالح‏ها بوده (مگر بسيار كم بسيار نادر ) و با اين اسلحه‏ها چه جنايت‏ها كه واقع شده است. حالا ما به آن تاريخ‏هاى خيلى دور نمى رويم، اين جنگ هايى كه اخيرا" يعنى در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانى، جنگ دوم جهانى،اين جنگ هايى كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهايى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحه‏ها در دست غير صالح ها بود، ناشايسته‏ها اسلحه‏ها را به دست داشتند.

    جنايات پنجاه سال سلطنت غير قانونى پهلوى‏

    اين خونريزى هايى كه در اين 50 سالى كه ما ياد داريم و چه تلخى‏ها در ذائقه ما هست از اين 50 سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمام اين قضايايى كه در اين 50 سال سلطنت غيرقانونى اين روسياه‏ها منعقد شده است، ما كه سنمان به كهولت رسيده است شاهد اين سياه بختى‏هاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قداره‏دارهاى غير صالح‏انجام دادندبوديم ازاول كه آن كودتاى اول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم، اين به حسب چيزهايى كه در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت اين مطلب را گفتند، مردم مى دانستند تا يك حدودى لكن درست نه،تبليغات سوءنمى گذاشت درست مردم بفهمند لكن بعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياه‏رو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند در راديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سركار وچون خيانت كرد حالا برديمش . رضاخان را از اول انگليسى‏هاى جنايتكار، انگليسى‏هاى غير صالح كه اسلحه در دستشان بود،رضاخان را اسلحه‏دار كردند واين آدم ناشايسته‏بى اصل را بااسلحه‏آوردند و مسلط كردند برمردم وچه‏جناياتى،چه‏جناياتى دراين مدتى كه آن مرد سياه‏رو روى كار بود، نمى شود تشريح كرد، نمى توانيم تلخى‏هاى آن روزها را براى شما تشريح كنيم . اينها به طور اطمينان در

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 269

    تواريخ محفوظ است و ان شاءالله با انقراض اين دودمان سياه رو تاريخ‏ها بيرون مى آيد و نوشته‏ها بيرون مى آيد و ان شاءالله شماها ببينيد و اگر ماها و شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد، اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آن مرد كرد، چه خون‏ريخت، چقدر از علما را اسير كرد، چقدربه اسم اتحاد شكل به اين ملت بيچاره فشارآوردند و چقدر مظلوم‏ها را كتك زدند و چقدر علما را هتك كردند و چقدر عمامه‏ها را از سر اهل علم برداشتند اين مرد بى صلاحيت وقتى كه تركيه رفت، آن جا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلط هايى كرده است، از همانجا از قرارى كه آن وقت مى گفتند تلگراف كرده است به عمال خودش كه مردم را متحد الشكل كنيد. آن وقت منتهى به عذر اين كه اين زارعين از باب اين كه در آفتاب مى خواهند بروند كار بكنند، كلاه لبه دار داشته باشند تا اين كه توى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست. وقتى هم كه از سفر آمد كه ديگر فشارها شروع شد.

    يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات. چقدر علما را در اين قضايا اذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتورك بى‏صلاحيت، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مى‏داند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب، حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مى‏داند كه چه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علما را وادار كردند با سرنيزه كه با زنهايشان در مجالس جشن يك همچو جشنى، كه با خون دل مردم با گريه تمام مى‏شد. شركت كنند. مردم ديگر هم به همين ترتيب، دسته دسته را دعوت مى‏كردند و الزام مى‏كردند كه با زن هايتان بايد جشن بگيريد. آزادى زن اين بود كه الزام مى‏كردند، اجبار مى‏كردند با سرنيزه و پليس، مردم محترم رابازرگان‏هاى محترم را، علما را اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشن‏ها (به اصطلاح خودشان) آن قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مى‏شدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مى‏داند كه چى كردند.

    يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضه خوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى كه يك قدرى مثلا جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب سحر مجلس داشتند كه اول اذان مثلا تمام بشود. همه ايران را از اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكر حديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بى‏عقل بود؟ افاضل بايد اسلحه‏دار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اين مفاسد از آن پيدا مى شود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند، به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبس كردند و بعضى‏شان را هم محاكمه كردند و بعضى‏شان را هم كشتند. براى اينكه اسلحه در دست بى‏عقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربايجان، اينها به مجرد اينكه كلمه‏اى گفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى. علماى آذربايجان مدت‏ها ظاهرا در سنقر بودند مرحوم حاج ميرزا صادق آقا رحمة الله

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 270

    تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشته‏ها بود كه چه كردند وقابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم، كسى هم كه حافظه داشته باشد با يك مجلس و دو مجلس نمى‏شود اين مصايب را ذكر كرد.

    تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است.

    در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بى‏عقل شده‏ايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه، هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم، رئيس سازمان قم، پليس قم يك چنين جرأتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردم‏كشى كند. گمان اين مطلب را هيچ عاقلى نبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مى‏شود كه وضع اينطور است و تصريحا خود اين خبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مى‏زد و فرمان مى‏داده، فرمان مى‏داده كه به لشكرهاى خارجه دنيا، لشكرهايى كه هجوم آوردند به ايران، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضه كه در مقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصا رئيس جمهور آمريكائى بالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته به‏اينها مى‏دانند، همين بيعرضه‏ها - بيعرضگى‏شان - وقتى كه وارد مى‏شوند در جمعيت خودشان چون مسلط هستند اينها را اذيت مى‏كنند. آنجا دستبوسى مى‏كنند و چاپلوسى، وقتى كه مى‏رسند به مملكت خودشان شروع مى‏كنند به كارهاى هرزگى. من قبلا، كه مى‏گفتند آزادى‏هايى داده‏اند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگراين آدم نوكرى خودش را تحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كه بالاتر از هميشه باشد.لكن ما نمى‏دانستيم به‏اين زودى همچو دنبال اين كه، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كرد بهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الا قم آنطورى كه همه نقل مى‏كنند، آن طورى كه اشخاص نقل مى‏كنند، غير مطبوعات خودشان آنهايى كه بودن در آن جا، باآرامش مردم مى‏آمدند و مى‏خواستند عرض حالشان را به علما بكنند، يكى از بين آنها (از خودشان وادار مى‏كردند آنها) يك سنگى زده يك جايى را شكسته، هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشان براى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغ‏كارى نبود در كار.

    اينها يك دسته‏اى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانه‏اى را آتش زدند و جايى را، دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه با بهانه واقع شد و الا مردم كه نمى‏خواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحه‏دار نمى‏تواند جنگ بكند، جنگى در كار نبوده است .

    همه به من راى دادند! همه با من موافقند!

    لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلا بود، نرفته ملاقات نكرده بود، نيستم، من

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 271

    ملاقات كردم، من كارم را درست كردم. من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كه خيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم، من وابسته‏ام، من مى‏كشم. اين اشتلم‏ها و الدرم‏ها براى همين معناست كه مى‏خواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يك چيزى، يك كسى خيال بكند، لكن بدخوانده بود، نمى‏دانست كه با اين كشتار چه فضاحتى به سرش در مى‏آيد. آدمى كه مى‏گويد يك ملت همه بامن موافقند، همه راى دادند به اينكه مثلا اين انقلاب سفيد خونين، همه رأى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضد ايشان قيام كرده‏اند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آن طرف تا كرمان و از آن طرف تا اهواز و - عرض مى‏كنم كه - آبادان، سرتاسر ايران قيام كردند بر ضد ايشان. اين اشخاصى كه ايشان ادعا مى‏كرد كه همه با من موافقند، ما همه هستيم، ما را مى‏خواهند، ملت من را مى‏خواهد، اگر يك روز اين سرنيزه امريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مى‏كنند، خود دربار. يك روز، يك همچون تجربه‏اى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردم را. اين سازمانهايى كه گوش ما مى‏رسد سازمان مثلا چه وكذا همه‏اش بازى است،امنيتى در كار نيست كه سازمان امنيت اين جا باشد يا امنيت عمومى باشد اينها همه براى بازى دادن مردم است .

    كمونيستى مخدر جامعه است.

    مى‏خواهند مردم را نظير كمونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم، نه اين است كه يك چيزى، يك حل عقده‏اى مى‏كند، مگر مى‏شود كسى كه خودش آدم نيست براى آدم‏ها كار بكند. مگر مى‏شود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند؟ من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آنوقت رئيس شوروى بود، اين استالينى كه حالا هم عكس هايش را مى‏اندازند و چه ميكنند، گرچه اخيرا ديگر آبرويى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگرى كه يكى از آن آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مى‏كردند آنوقت ) به سفارتخانه‏هاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسه‏اى داشته باشند لكن استالين كه همه به او برادر مى‏گفتند و همه مى‏گفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مى‏كرد و قارداش به او مى‏گفتند، ايشان، مى‏گفتند حتى گاوى كه از آن شير مى‏خواهد بخورد آورده‏اند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طياره‏اى كه حامل خودش بوده، حامل يك گاو هم بوده، هم گاو اسلحه‏دار بى‏عقل و هم خودش اسلحه‏دار بى‏عقل، بلكه خدا مى‏داند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مى‏داند كه اينطور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شيرده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مى‏رفتيم براى زيارت،اين سربازهاى آنها مى‏آمدند گدايى مى‏كردند

    صحيفه نور جلد1 صفحه 272

    جلوى اتومبيل و يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مى‏دادند آن قدر خوشحال مى‏شد كه دستش راپشتش مى‏گذاشت و شروع مى‏كرد به سوت زدن كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند. مگر مى‏شود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات؟ بازى است همه‏اش. همه اين اسلحه‏دارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات توأم با هم كار خود را از پيش مى‏برند. الان هم مى‏بينيد كه زده‏اند مردم را كشته‏اند، اينهمه جنايت وارد كردند.حالا تبليغات را ببينيد چه مى‏كند، تبليغات دست خودشان است، همه گناه‏ها را گردن مردم مى‏اندازند و (كشته‏ها هم 6 تا بودند كه چندتاش زير پاى مردم رفته، يك بچه 13 ساله، يك چيزى از طرف آنها جنايتى واقع نشده) اينها تبليغات دست خودشان است، از آن طرف اينطور تبليغات مى‏كنند،از آن طرف اين طور كشتار مى‏كنند. تمام اين مفاسد براى اسلحه‏دار بودن غير صلحاست، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.

    اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمى‏آيد.

    اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضى‏اش هم معتبر است كه عادل باشد، فقهيش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعه‏اش هم بايد عادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر زمامدار بايد عادل باشد ولات آن هم بايد عادل باشند، اين ولاتى كه در اسلام مى‏فرستادند، والى‏هايى كه مى‏فرستادند به اين طرف و آن طرف امام جماعت آنها هم بوده‏اند، بايد عادل باشد، اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كه داريد مى‏بينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح اشخاص بى‏انصاف، بيعدالت. اينها از اين طرف آدمكشى مى‏كنند، از آن طرف (عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى) از آن طرف فشار مى‏آورند به زنها كه بايد بى‏حجاب بشويد، از آن طرف (آزادى نسوان، آزادى نسوان) اينها مضحكه است، آزادى نيست. از آن طرف (اصلاحات، اصلاحات ارضى چه) از آن طرف بازار براى امريكا درست مى‏كنند. تمام‏اصلاحات ارضى ما اين شد كه ما يك گوشه‏اى از مملكت‏مان براى تمام مملكت‏مان آذوقه داشت باقيش بايد مى‏رفت بيرون و پول مى‏گرفتند، حالا به هر چه دست مى‏زنى مى‏گويند از خارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مى‏كنند به اين كه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم، جو از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، تخم مرغ از خارج آورديم . گريه دارد اين و حيا در كار نيست . اصلاحاتشان هم يك همچنين اصلاحاتى است كه همه آن مفسده است‏

    تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند.

    آنوقت مى‏گويند كه همه علما موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد در تمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارى بگويى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست. معممى كه خودت عمامه سرش گذاشتى و مى‏رقصانيش هر

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 273

    جورى دلت مى‏خواهد، خوب البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو در ائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد، كه بگويد من موافقم، در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم، در قم تو يك ملا پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم. حيا در كار نيست. همه مفسده‏ها را انجام مى‏دهند، همه كارهاى خلاف را انجام مى‏دهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مى‏گويند (كه بامن، همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است).

    اسلحه قلم

    اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است، همه اسلحه‏ها را ملاحظه كنيد، يك نظر عمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحه‏هاست، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسده زياد خواهد شد. الان قلم دست اراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبه‏هايى و اين اراذل هر چه آن رذل انجام مى‏دهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوب بزك كرده نشان مى‏دهند. اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مى‏خورد. مفسده‏هايى كه آنها مى‏كنند، جناياتى كه آنها مى‏كنند، خونريزى‏هايى كه آنها مى كنند، اين اهل قلم غيرصالح كه اين حربه در دستش است، اين با قلمفرسايى خودش و مى‏نشينند توى خانه‏اش و قلمفرسايى مى‏كند و همه چيزها را وارونه نشان مى‏دهد، هر مطلبى شده باشد عكسش مى‏كند. اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص صالح باشد.

  8. #88
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض جلد دوم

    جلد دوم
    menu page next page

    نام كتاب: صحيفه نور جلد 2

    مجموعه رهنمودهاى امام خمينى

    صحيفه نور ج 2 صفحه 1

    تاريخ:19/10/56

    بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى‏

    از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ و چه كسانى بايد تسليت گفت؟

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى تسيلت بگويم؟ آيا به رسول اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) و حضرت حجت سلام عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگوئيم، يا به امت مظلوم ايران تسليت بگوئيم يا به اهالى محترم قم داغديده تسليت بدهم، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم، يا به حوزه‏هاى علم و علماى اعلاء تسليت بگويم؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اين قضايا كه براى اسلام پيش مى‏آيد و اين ملت ايران در برابر اين مصيبت‏ها استقامت مى‏كند، كشته مى‏دهد، هتك مى‏شود. بى‏جهت و بدون هيچ مجوزى مردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع داده‏اند گرچه مختلف است لكن بعضى از خبرگزارى‏ها هفتاد و بعضى صد و غالباً كه به ما تذكر داده‏اند صد تا دويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از آمريكا. عدد را سيصد نوشتند و با هم معلوم نيست. عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدا مى‏كند اگر بتواند اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند، اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تأييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خون خدشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريض خانه‏ها و آنها را گرفته‏اند و آنهائى كه خون به آنها نرسيده بعضى مرده‏اند و كشته‏ها را نداده‏اند به صاحبانش، اگر يكى هم اصرار كرده، مى‏گويد پانصد تومان گرفتند براى اينكه كشتند او را. اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم؟ به كى تسليت بگوئيم؟

    ايستادگى‏ها نتيجه خواهد داد

    ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم، ملت بيدارى است، ملت هشيار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عين حالى كه اين همه ظلم مى‏بيند، اين همه كشته مى‏دهد، در عين حال مقاومت مى‏كند، ايستادگى مى‏كند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالى نيست كه بعد از اينكه ملتها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زنها قيام كردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يك همچنين ملتى پيروز مى‏شود انشاءالله.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 2

    گرفتن اسلحه از افراد نالايق، از اهداف انبياء

    من شنيده‏ام كه در زمان رضاخان پدر اين خان گفته بوده است كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مى‏ترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلاً ثابت نباشد، يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته، چه مفاسدى دارد. از اول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش، اسلحه‏ها در دست ناصالح‏ها بوده و همه مشكلات بشر همين معناست. تا خلع سلاح نشوند اين اسلحه‏دارهاى ناشايسته، كار بشر سرانجام پيدا نمى‏كند. انبياء هم آمدند كه اين اسلحه‏دارهاى بى‏صلاحيت بى‏عقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كه خواستند اين اسلحه را از نالايق بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و اين اسلحه در دست نالايق‏ها و بى‏عقل‏ها و غير صالح‏ها بود. همه اين مشكلاتى كه شما ملاحظه مى‏كنيد همين معناست. از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح و غير صالح پيدا شده است، در همه اين دوره‏ها اسلحه‏ها دست غير صالح‏ها بوده (مگر بسيار كم، بسيار نادر) و با اين اسلحه‏ها چه جنايت‏ها كه واقع شده است. حالا ما به آن تاريخ‏هاى خيلى دور نمى‏رويم، اين جنگ‏هائى كه اخيراً يعنى در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانى، جنگ دوم جهانى، اين جنگ‏هائى كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهائى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحه‏ها در دست غير صالح بود، ناشايسته‏ها اسلحه‏ها را به دست داشتند.

    جنايات پنجاه سال سلطنت غير قانونى پهلوى‏

    اين خونريزى‏هائى كه در اين 5 سالى كه ما ياد داريم و چه تلخى‏ها در ذائقه ما هست از اين 50 سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمان اين قضايائى كه در 50 سال سلطنت غير قانونى اين روسياه‏ها منعقد شده است، ما كه سنمان به كهولت رسيده است شاهد اين سياه بختى‏هاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قداره‏هاى غير صالح انجام دادند بوديم. از اول كه آن كودتاى اول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم، اين به حسبت چيزهائى كه در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنك دوم شروع شد در راديوهاى آن وقت اين مطلب را گفتند، مردم مى‏دانستند تا يك حدودى لكن درست نه، تبليغات سوء نمى‏گذاشت درست مردم بفهمند لكن بعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياه رو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند در راديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سر كار و چون خيانت كرد و حالا برديمش. رضاخان را از اول انگليسى‏هاى جنايتكار، انگليسى‏هاى غير صالح كه اسلحه در دستشان بود، رضا خان را اسلحه‏دار كردند و اين آدم ناشايسته بى‏اصل را با اسلحه آوردند و مسلط كردند بر مردم و چه جناياتى، چه جناياتى در اين مدتى كه آن مرد سياه روى كار بود، نمى‏شود تشريح كرد، نمى‏توانيم تلخى‏هاى آن روزها را براى شما تشريح كنيم. اينها به طور اطمينان در

    صحيفه نور ج 2 صفحه‏3

    تواريخ محفوظ است و انشاء الله با انقراض اين دودمان سياه رو تاريخ‏ها بيرون مى‏آيد و نوشته‏ها بيرون مى‏آيد و انشاءالله شماها ببينيد و اگر ماها و شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آن مرد كرد، چه خونها ريخت چقدر از علما را اسير كرد، جقدر به اسم اتحاد شكل به اين ملت بيچاره فشار آوردند و چقدر مظلومها را كتك زندند و چقدر علماء را هتك كردند و چقدر عمامه‏ها را از سر اهل علم برداشتند. اين مرد بى‏صلاحيت وقتى كه تركيه رفت، آنجا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلطهايى را كرده است از همانجا از قرارى كه آن وقت مى‏گفتند تلگراف كرده است به عمال خودش كه مردم را متحدالشرك كنيد آن وقت منتهى به عذر اينكه اين زارعين از باب اينكه در آفتاب مى‏خواهند بروند كار بكنند، كلاه لبه‏دار داشته باشند تا اينكه توى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست. وقتى هم كه از سفر آمد كه ديگر فشارها شروع شد.

    يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات، چقدر علماء را در اين قضاياء اذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتورك بى‏صلاحيت، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مى‏داند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب. حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مى‏داند كه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علماء را وادار كردند بر سر نيزه كه با زن‏هايشان در مجالس جشن، يك همچو جشنى كه با خون دل مردم با گريه تمام مى‏شد شركت كنند مردم ديگر هم به همين ترتيب در سه دسته را دعوت مى‏كردند و الزام مى‏كردند كه با زنهايان بايد جشن بگيريد. آزادى زن اين بود كه الزام مى‏كردند، اجبار مى‏كردند با سر نيزه و پليس، مردم محترم را، بازرگانهاى محترم را، علما را، اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشن‏ها (به اصطلاح خودشان) آنقدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مى‏شدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مى‏داند كه چى كردند.

    يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضه‏خوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى كه يك قدرى مثلاً جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب، سحر مجلس داشتند كه اول اذان مثلاً تمام بشود. همه ايران رااز اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكر حديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بى عقل بود؟ افاضل بايد اسلحه‏دار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اين مفاسد از آن پيدا مى‏شود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبس كردند و بعضى‏شان را هم محاكمه كردند و بعضى‏شان را هم كشتند براى اينكه اسلحه در دست بى‏عقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربايجان، اينها به مجرد اينكه كلمه‏اى گفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى. علماى آذربايجان مدت‏ها ظاهرا در سنقر بودند، مرحوم حاج ميرزا صادق آقا

    صحيفه نور ج 2 صفحه 4

    رحمة الله تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشته‏ها بود كه چه كردند و قابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم درس كسى هم كه حافظه داشته باشد با يك مجلس و دو مجلس نمى‏شود اين مصائب را ذكر كرد.

    تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است

    در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بى‏عقل شده‏ايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه، هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم، رئيس سازمان قم، پليس قم يك چنين جرأتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردم‏كشى كند. گمان اين مطلب را هيج عاقلى نبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مى‏شود كه وضع اينطور است و تصريحاً خود اين خبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مى‏زد و فرمان مى‏داده، فرمان مى‏داده كه به لشكرهاى خارجه دنيا، لشكرهائى كه هجوم آوردند به ايران، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضه‏ها كه در مقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصاً رئيس جمهور آمريكائى بالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته به اينها مى‏دانند، همين بيعرضه‏ها - بيعرضگى‏شان - وقتى كه وارد مى‏شوند در جمعيت خودشان چون مسلط هستند اينها را اذيت مى‏كنند. آنجا دستبوسى مى‏كنند و چاپلوسى، وقتى كه مى‏رسند به مملكت خودشان شروع مى‏كنند به كارهاى هرزگى. من قبلاً كه مى‏گفتند آزادى‏هائى داده‏اند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگر اين آدم نوكرى خودش را تحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كه بالاتر از هميشه باشد. لكن ما نمى‏دانستيم به اين زودى، همچو دنبال اينكه، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كرد بهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الاقم آنطورى كه همه نقل مى‏كنند، آنطورى كه اشخاص نقل مى‏كنند، غير مطبوعات خودشان آنهائى كه بودند در آنجا، با آرامش مردم مى‏آمدند و مى‏خواستند عرض حالشان را به علما بكنند، يكى از بين آنها (از خودشان وادار مى‏كردند آنها) يك سنگى زده يك جائى را شكسته، هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشان براى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغ كارى نبود در كار. اينها يك دسته‏اى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانه‏اى را آتش زدند و جائى را، دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه بهانه واقع شد والا مردم كه نمى‏خواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحه‏دار نمى‏تواند جنك بكند، جنگى در كار نبوده است.

    همه به من راى دادند! همه با من موافقند

    لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلاً بود، نرفته ملاقات نكرده بود، نيستم، من

    صحيفه نور ج 2 صفحه 5

    ملاقات كردم، من كارم را درست كردم، من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كه خيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم، من وابسته‏ام، من مى‏كشم. اين اشتلم‏ها و الدرم‏ها براى همين معناست كه مى‏خواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يك چيزى، يك كسى خيال بكند، لكن بد خوانده بود، نمى‏دانست كه با اين كشتار چه فضاحتى به سرش در مى‏آيد. آدمى كه مى‏گويد يك ملت همه با من موافقند، همه رأى دادند به اينكه مثلاً اين انقلاب سفيد خونين، همه رأى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضد ايشان قيام كرده‏اند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آن طرف تا كرمان، از آن طرف تا اهواز و - عرض مى‏كنم كه - آبادان، سرتاسر ايران قيام كردند بر ضد ايشان. اين اشخاصى كه ايشان ادعا مى‏كرد كه همه با من موافقند، ما همه هستيم، ما را مى‏خواهند، ملت من را مى‏خواهد، اگر يك روز اين سر نيزه آمريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مى‏كنند، خود دربار. يك روز يك همچون تجربه‏اى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردم را. اين سازمان‏هائى كه گوش ما مى‏رسد سازمان مثلاً چه و كذا، همه‏اش بازى است، امنيتى در كار نيست كه سازمان امنيت اينجا باشد يا امنيت عمومى باشد، اينها همه براى بازى دادن مردم است.

    كمونيستى مخدر جامعه است

    مى‏خواهند مردم را نظير كونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم، نه اين است كه يك چيزى، يك حل عقده‏اى مى‏كند، مگر مى‏شود كسى كه خودش آدم نيست براى آدم‏ها كار بكند، مگر مى‏شود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند. من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آن وقت رئيس شوروى بود. اين استالين نيز كه حالا هم عكس‏هايش را مى‏اندازند و چه مى‏كنند، گر چه اخيراً ديگر آبروئى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگر ى كه يكى از آن از آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مى‏كردند آنوقت) به سفارتخانه‏هاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسه‏اى داشته باشند ليكن استالين كه هم به او برادر مى‏گفتند و همه مى‏گفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مى‏كرد و قارداش به او مى‏گفتند ايشان، مى‏گفتند حتى گاوى كه از آن شير مى‏خواهد بخورد آورده‏اند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طياره‏اى كه حامل خودش بوده، حامل يك گاو هم بوده، هم گاو اسلحه‏دار بى‏عقل و هم خودش اسلحه‏دار بى‏عقل، بلكه خدا مى‏داند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مى‏داند كه اين طور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شير ده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مى‏رفتيم براى زيارت، اين سربازهاى آنها مى‏آمدند گدايى مى‏كردند جلوى اتومبيل و

    صحيفه نور ج 2 صفحه 6

    يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مى‏داند آنقدر خوشحال مى‏شد كه دستش را پشتش مى‏گذاشت و شروع مى‏كرد به سوت زدن. كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند مگر مى‏شود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات؟ بازى است همه‏اش. همه اين اسلحه‏دارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات توأم با هم كار خود را از پيش مى‏برند. الان هم مى‏بينيد كه زده‏اند مردم را كشته‏اند اينهمه خيانت وارد رده‏اند حالا تبليغات را ببينيد چه مى‏كند، تبليغات دست خودشان است، همه گناه‏ها را گردن مردم مى‏اندازند و كشته‏ها هم 6 تا بوده‏اند كه چند تاش زير پاى مردم رفته يك بچه 13 ساله يك چيزى از طرف آنها، جنايتى واقع نشده اينها تبليغات دست خودشان است، از آن طرف اينطور تبليغات مى‏كنند از آن طرف اينطور كشتار مى‏كنند. تمام اين مفاسد براى اسلحه‏دار بودن غير صلحاست، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.

    اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمى‏آيد

    اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضى‏اش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعه‏اش هم بايد عادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر، زمامدار بايد عادل باشد. ولات آن هم بايد عادل باشند. اين ولاتى كه در اسلام مى‏فرستادند، والى‏هائى كه مى‏فرستادند به‏اين طرف و آن طرف، امام جماعت آنها هم بوده‏اند، بايد عادل باشد، اگر عادل نباشد اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كه داريد مى‏بينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح، اشخاص بى‏انصاف، بيعدالت. اينها از اين طرف آدمكشى مى‏كنند، از آن طرف عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى از آن طرف فشار مى‏آورند به زن‏ها كه بايد بى‏حجاب بشويد، از آن طرف آزادى نسوان، آزادى نسوان اينها مضحكه است، آزادى نيست از طرف اصلاحات اصلاحات ارضى چه از آن طرف بازار براى آمريكا درست مى‏كنند تمام اصلاحات ارضى ما اين شد كه ما يك گوشه‏اى از مملكتان براى تمام مملكتمان آذوقه داشت با قيش يبايد مى‏رفت بيرون و پول مى‏گرفتند، حالا به هر چى دست مى‏زنى مى‏گويند از خارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مى‏كنند به اينكه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم جو از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، تخم مرغ از خارج آورديم. گريه دارد اين و حيا در كار نيست اصلاحاتشان هم يك همچو اصلاحاتيست كه همه آن مفسده است.

    تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند

    آنوقت مى‏گويند كه همه علماً موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد. در تمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارى بگوئى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست معممى كه خودت عمامه سرش

    صحيفه نور ج 2 صفحه 7

    گذاشتى و مى‏رقصانيش هر جورى دلت مى‏خواهد - خوب - البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو در ائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد كه بگويد من موافقم در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم حيا در كار نيست همه مفسده‏ها را انجام مى‏دهند، همه كارهاى خلاف را انجام مى‏دهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مى‏گويند كه با من همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است.

    اسلحه قلم

    اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است، همه اسلحه‏ها را ملاحظه كنيد، يك نظر عمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحه‏هاست، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسده‏ها زياد خواهد شد الان قلم دست اراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبه‏هايى و اين اراذل هر چه آن رذل انجام مى‏دهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوب بزك كرده نشان مى‏دهند اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مى خورد مفسده‏هايى كه آنها مى‏كنند، جناياتى كه آنها مى‏كنند، خونريزى‏هايى كه آنها مى‏كنند، اين اهل قلم غير صالح كه اين حربه در دستش است، اين با قلمفرسايى خودش و مى‏نشينند توى خانه‏اش و قلمفرسايى ميكند و همه چيزها را وارونه نشان مى‏دهد، هر مطلبى شده باشد عكسش مى‏كند اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص صالح باشد.

    فرهنگ، مبدا همه بدبختى‏ها و خوشبختى هاست

    فرهنگ مبدأ همه خوشبختى‏ها و بدبختى‏هاى ملت است اگر فرهنگ ناصالح شد اين جوان‏هايى كه تربيت ميشوند به اين تربيت‏هاى فرهنگ ناصالح، اينها در آتيه فساد ايجاد مى‏كنند فرهنگ استعمارى، جوان استعمارى تحويل مملكت مى‏دهد فرهنگى كه با نقشه ديگران درست مى‏شود واجانب براى ما نقشه‏كشى مى‏كنند و با صورت فرهنگ خواهند تحويل جامعه ما بدهند، اين فرهنگ، فرهنگ استعمارى و انگلى است و اين فرهنگ از همه چيزها حتى از اين اسلحه اين قلدرها بدتر است اين قلدرها اسلحه‏شان بعد از چند وقت ميشكند و حالا هم شكسته اما وقتى فرهنگ فاسد شد جوان‏هاى ما كه زير بناى تأسيس همه چيز هستند، از دست ما مى‏روند و انگل بار آيند، غربزده بار مى‏آيند، اينها را از همان اول، همان كلاس‏هاى اول توى ذهنهايشان هى مطالبى مى‏كنند تا برسند به آن بالا اگر فرهنگ، فرهنگ صحيح باشد جوان‏هاى ما صحيح بار مى‏آيند اگر فرهنگ، فرهنگ حق باشد، فرهنگ الهى باشد، فرهنگى باشد كه براى منفعت اهل ملت، براى منفعت مسلمين باشد، اين افرادى كه مى‏بينيد كه الان سر كار هستند، اينها از آن بيرون نمى‏آمد فرهنگ ما يك فرهنگ استعمارى است، فرهنگ ما در دست صلحا نيست، صالح اداره‏اش نمى‏كند.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 8

    دانشگاه استقلالى و استعمارى

    اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيح استقلالى بود، مستقل بود و اشخاصى كه در آنجا (اگر صالحى هم در آنجا باشد) مى‏توانستند كه كارى را كه مى‏خواهند و صلاح است انجام بدهند، روزگار مملكت ما به اينجا نمى‏رسيد و به بدتر از اين براى نسل آتيه شايد خداى نخواسته بشود. دانشگاه ما را اشخاصى قبضه كردند كه اينها خودشان انگل هستند و خودشان استعمارى هستند و خودشان نوكر ماب هستند و تمام اينها سرچشمه‏اش همان يك نفر آدم است. حال مگر در دانشگاه اگر يك معلمى، يكى استادى بخواهد يك چيزى بگويد قدرت دارد، مگر سازمان امنيت به امر اعليحضرت مى‏گذارد كه يك چنين حرفى بشود. اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيحى بود، اين جوان‏هاى ما كه در دانشگاه مى‏خواهند يك حرف حقى را بزنند، با پليس خفه‏شان نمى‏كردند. دختر را مى‏زنند، پسر را مى‏زنند، جوان را مى‏زنند، حبس مى‏كنند چه مى‏كنند، اين براى اين است كه دانشگاه ما استقلالى ندارد. دانشگاه ما نداريم، دانشگاهى كه يك نفر آدم بر آن حكومت كند اين دانشگاه نمى‏شود محيط علم بايد محيط آزاد باشد.

    مجلس ملى و مصونيت مستشاران نظامى!!

    اگر مجلس ما يك مجلس صالحى بود و اين ابزار دست صلحا بود، اين قوانين را مى‏گذاشتند بگذرد؟ مصونيت مستشارهاى آمريكائى كه ذلت ايران و ننگ ايران است و بود، اينها مى‏گذاشتند تصويب بشود؟ مجلس ما نداريم يك عده اشخاص را مأمور هستند هم مأمور از سازمان امنيت، اسمش را گذاشته‏اند مجلس، اينها مأمور هستند همه‏شان، اگر اينها آزاد بودند و اگر مجلس، مجلس ملى و بد و مال مردم بود كه نمى‏گذاشتند اينهمه اسلحه بخرند نفت ما را بدهند و آهن بخرند آهنى كه نمى‏توانند به كار بيندازند خودشان هم متحيرند بايد مستشار آمريكائى و متخصص آمريكائى بيايد نشان بدهد و به اينها هم نشان نمى‏دهند آنها يك جانورهائى هستند كه به اين حرف‏ها تسليم نمى‏شوند و آنها آمدند اينجا با حقوق‏هاى گزاف حقوق‏هاى گزاف كه ما اطلاع نداريم و تصورش هم نمى‏كنيم كه اينها هر يكيشان ماهى چقدر مى‏گيرند همين قدر عددشان را مى‏گويند زيادند مستشارها و تعدادشان چند صد نفر و يا چند هزار نفر من الان نمى‏دانم و آنوقت (60 هزار نفر ظاهراً گفتند) با چقدر حقوق، هر يك چقدر حقوق از اين ملت مى‏گيرند، از جيب اين فقرا و بيچاره‏ها در مى‏آورند و به جيب اين گردن كلفت‏ها مى‏ريزند و آنوقت اينها مگر به نظامى ما تعليم نظامى مى‏دهند؟ اينها مى‏خواهند اين نظامى‏ها را همين طورى نگه دارند كه هر طورى دلشان مى‏خواهد عمل بكنند.

    شاه، سر منشاء تمام مفاسد

    اگر ما يك ارتش انگلى نداشتيم و يك ارتش مستقلى داشتيم اجازه نمى‏داد كه مستشارها بيايند همه چيزها در تحت دستور آنها باشد و اينها صاحب منصب‏هايشان جز آلت هيچ چيز نباشند براى

    صحيفه نور ج 2 صفحه 9

    اينكه ارتش ما هم يك ارتشى نيست همه‏اش در تحت نظر يك آدم است. يك آدم فاسد همه چيز را فاسد كرده است. يك بز فاسد كچل مى‏گويند يك گله را كچل مى‏كند اين فساد همه فسادها منتهى ايران از باب اختناقى كه هست نمى‏توانند دست بگذارند روى آن كه همه مفسده‏ها زير سر اوست، مى‏گويند مأمورين مأمورين آقا مأمورين از كى امر دارند كه بكشند مردم را؟ از كى امر دارند كه بريزند توى مدرسه حجتيه و طلبه‏ها را بكشند؟ مگر كسى مى‏تواند امر بدهد الا خود آن مردك؟ از خود اوست همه اين مفاسد. مگر مجلس حق دارد كه يك كلمه‏اى بگويد بدون اذن اين مردك؟ مگر ارتش حق دارد يك كلمه بگويد بدون اذن اين؟ مگر قضاوت ما آزادند؟ مگر استقلال قضايى ما داريم؟ قضات ما هم دستشان است و صلاحيت هم ندارند. اشكال اين است كه چرا رفتى قاضى شدى مى‏گوئى نمى‏توانم حكم حق بكنم، خوب غلط كردى رفتى قاضى شدى رها كن. الان اداره مملكت ما هر گوشه‏اش را دست بگذاريد اسلحه دست غير صالح‏هاست و سر همه امور هم بر مى‏گردد به دربار و بر مى‏گردد به اين شخص، اين را بايد از بين برد.

    ملت ديگر بيدار شده است

    من نمى‏دانم كه اين ارتش چرا خواب است، آخر چرا اينقدر ذلت مى‏كشد. چند روز بيشتر نگذشته بود از رفتن كارتر زهرمارى اين بساط را درست كرد، حالا هم اولش است اگر مجال به او بدهند، اولش است اگر تنبه پيدا نكرده باشند كه چند نفر را كشتند و يك هياهوئى پيدا شد كه موجش در همه دنيا رفت و همه عالم فهميدند و راديو صدايش را به خارج و همه جا بر پا كرد. راديوى خودشان هم هر چه دلشان مى‏خواهد بگويند، مگر مردم ديگر بازى مى‏خورند از اين حرف‏ها، ملت بيدار شده، آقا مردم بيدار شدند، اگر مردم بيدار نبودند كه بازارها را اينطور نمى‏بستند. روز جمعه، روز پنجشنبه از قرارى كه هم نقل شده است و هم مقالات اطلاعات رسمى اطلاع داده‏اند بازار تهران اعتراضاً تعطيل شده. مسأله تعطيل بازار تهران يك امر عادى نيست، يك امر خلاف عادت است، هيچ كس نمى‏تواند اين كار را بكند، اين احساسات و بيدارى ملت است كه اين كار را انجام داده. اين آقا كه مى‏گفت كه همه با من موافق هستند اين بازار تهران، آن هم بازار اهواز، آن هم اصفهان، آن هم شيراز، اين كيفيت زندگى ماست.

    اتحاد و تقاهم ملت بر كننده ريشه‏هاى استعمار

    ما اميدواريم كه همه طبقات چه طبقات علما و مجتهدين و چه طبقات محصلين علوم دينيه و چه بازارى‏ها، بازرگان‏ها و چه لشكرى‏ها و كشورى‏ها كه همه خون دل مى‏خحورند از دست اين خبيث ما اميدواريم كه تمام اينها دست اتحاد به هم بدهند احزاب سياسى ما مستقلاً كار نكنند همه با هم روابط داشته باشند همانطورى كه اخيراً در اين قضيه اخير هم اظهار تنفر كردند و هم بعضى احزاب سياسى‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 10

    اظهار تنفر كردند و هم علما و هم اهل بازار و هم دانشگاهى‏ها و همه داخلى‏ها و هم خارجى‏ها براى ما تلگراف كردند و اظهار تنفر خودشان را از دستگاه كردند، از آمريكا، از اروپا و آنها بعضى‏شان نوشتند سيصدنفر در اين قضيه از بين رفته‏اند، من اميدوارم كه همه جبهه‏ها، همه جبهه‏ها با هم همدست بشوند واگر ملت به همه ابعادش همدست بشود، اين اسلحه از دست اين ناصالح‏ها خلع مى‏شود و شاخ اين گاو شكسته مى‏شود تشتت نكنند، اسباب تشتت فراهم نكنند، با بهانه‏هاى جزئى و بچگانه با هم جنگ نكنند، با هم در نيفتند اين چيزها را آنها درست مى‏كنند و بين مردم درست مى‏كنند تا مردم را به هم مشغول كنند و استفاده كنند بيدار بشوند مردم كه شده‏اند انشاءالله و با هم بشوند، مجتمع باشند، تمامشان با هم دست به هم بدهند و انشاءالله به حول و قوه خدا با دست هم دادن شما به هم و تفاهم همه جبهه‏ها با هم به زودى قطع مى‏شود اين ريشه، به زودى انشاءالله قطع مى‏شود انشاءالله و من از خداى متعال سلامت همه را خواهانم و من تشكر خودم را به همه طبقات، به همه از اينكه علماى اسلام را تنها نگذاشتند و همه جبهه‏ها خصوصاً علماى اعلام، خصوصاً بازارى‏هاى بزرگوار، من تشكر از همه آنها مى‏كنم و از همه آنها استدعا دارم كه هم دعا به اسلام بكنند و هم جبهه‏هاى خودشان را محكم كنند و واحد كنند و كلمه واحده باشد و آن كلمه واحده قطع ايادى ظلمه و ايادى اجانب باشد بلكه اين مملكت يك سر و سامانى پيدا بكند و دست اجانب از آن كوتاه بشود، منافعى كه خود مملكت ما دارد صرف ضعفا و صرف مصالح خود اهل مملكت بشود و همه چيزش درست بشود و اين نمى‏شود الا اينكه خلع بكنند اين سلاح را از آنها و اميد است انشاء الله خلع بشود اين سلاح‏ها

    والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

    menu page next page

  9. #89
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 11

    تاريخ: 2/11/56

    پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با كشتار وحشيانه رژيم در ماه محرم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سلام بر روحانيت مترقى شيعه كه با هم پيوستگى زائدالوصف در مقابل سر نيزه عمال بى‏حيثيت اجانب ايستاده و از هياهو و دست و پا زدن‏هاى مذبوحانه آنها نهراسيد. سلام بر روحانيون و علماى اعلام مذهب از نجف اشرف تا سراسر ايران كه با وحدت كلمه در مقابل ستمكاران و چپاولگران به جواب مثبت دست زدند. درود بر جوانان حوزه علميه بيدار قم و ساير حوزه‏ها كه با سرافرازى به نهضت روحانيت ادامه و رونق دادند. درود بر جوانان پر شور دانشگاه‏هاى ايران كه با قيام‏هاى هشيارانه پياپى وفادارى خود را به اسلام بزرگ و كشور عزيز خود ثابت كردند.

    نهضت 15 خرداد و 12 محرم، ملهم از نهضت امام حسين (ع)

    سلام و درود بر ملت بزرگ هوشمند ايران كه با همه اختناق و فشار، از اسلام عدل پرور و مظلومان و مقتولان در راه ديانت دفاع نمودند. رحمت خداوند بر مقتولين 15 خرداد، 12 محرم و 19 دى، 29 محرم امسال. محرم چه ماه مصيبت‏زا و چه ماه سازنده و كوبنده‏اى است محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياى خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدايى دادن و فدايى شدن دانست و اين خود سر لوحه تعليمات اسلام است براى ملت‏ها تا آخر دهر. نهضت 12 محرم و 15 خرداد در مقابل كاخ ظلم شاه و اجانب به پيروى از نهضت مقدس حسينى چنان سازنده و كوبنده بود كه مردانى مجاهد و فداكار تحويل جامعه داد كه با تحرك و فداكارى روزگار را بر ستمكاران و خائنان سياه نمودند و ملت بزرگ را چنان هشيار و متحرك و پيوسته كرد كه خواب را از چشم بيگانه و بيگانه پرستان ربود و حوزه‏هاى علميه و دانشگاه و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالتخواهى و از اسلام و مذهب مقدس در آورد. نهضت اخير كه پرتوى از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر كشور نورافكنده، خود كوبندگى خاصى دارد كه شاه را از خود بيخود و او ودار و دسته چاقو كشش را به تلاش مذبوحانه وا داشته. جنايات 29 محرم امسال نقطه عطفى است به جنايات شاهانه 12 محرم آن سال شاه خواست ضرب شستى به ملت مسلمان نشان دهد، پس از تماميت حساب با رئيس جمهورى آمريكا با بهانه مختصرى كه مامورين‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 12

    ايجاد كردند، مركز تشيع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاك فاطمه معصومه سلام الله عليها به مسلسل بست و جمعيت بى گناه فراوانى از جوانان حوزه علميه و متدينين غيور شهر مذهبى قم را در خاك و خون كشيده به قتل رساند و تاكنون آمار آنها در دست نيست و مقتولين را از هفتاد تا سيصد، تا حال گفته‏اند و عدد مجروحين را خدا مى‏داند و اسف‏آورتر (كه ننگش بر جبين آنها خواهد ماند) آنكه كسانى را كه رفته‏اند خون به مجروحين در بيمارستان‏ها بدهند، توقيف كرده و مانع شده‏اند از اعطاى خون و گفته مى‏شود كسانى به اين جهت جان داده‏اند.

    شاه از سلطنت مخلوع است

    شاه مى‏خواهد ثابت كند كه نوكرى او تحكيم شده و ملت نبايد گمان كند او از پشتيبانى اجانب برخوردار نيست ولى ملت با تظاهرات عمومى و تعطيل سرتاسرى دامنه‏دار و اظهار تنفر بار ديگر ثابت كرد كه او را نمى‏خواهد و از او و خاندانش بيزار است و اين رفراندم طبيعى سرتاسرى در حقيقت خلع او از سلطنت غاصبانه جائرانه است. كارتر و ديگر غارتگران مخازن ملت‏هاى مظلوم بايد بدانند محمدرضا خائن و ياغى است و ناچار از سلطنت مخلوع است بر فرض قانونى بودن، چه رسد به سلطنت انتصابى از قبل اجانب كه خودش اعتراف نموده. به ملت شريف ايران مژده مى‏دهم كه رژيم جائرانه شاه نفس‏هاى آخرش را مى‏كشد و اين قتل عام‏هاى بيرحمانه نشانه وحشتزدگى و حركات مذبوحانه است. مضحك و بسيار رسوا، اين مانورهاى وقيحانه و بچگانه است كه پس از داغ باطل از طرف عموم ملت خوردن، به راه انداختند و مشتى سازمانى و اراذل و اوباش از خودشان و جمعى ضعفا و بيچارگان را با زور سرنيزه از اطراف جمع آورى كرده و در شهرها به فرياد و جنجال جاويد شاه وادار مى‏كنند و گمان مى‏كنند جبران تعطيل عمومى بازارهاست و با اين سيلى‏هاتوانند صورت سياه خود را سرخ كنند.

    نويد پيروزى‏

    من به ملت ايران با اين بيدارى و هشيارى و اين روحيه قوى و شجاعت بى‏مانند نويد پيروزى مى‏دهم پيروزى توأم با سربلندى و افتخار، پيروزى توأم با استقلال و آزادى، پيروزى توأم با قطع ايادى اجانب و چپاولگران پيروزى توأم با بر چيده شدن بساط ستمگران و انقراض دودمان سياهروى پهلوى. ملتى كه با هوشمندى و پيوستگى همه طبقات از روحانى تا دانشگاهى، از منبرى تا بازارى از دانشجوى داخلى تا كارگر و تا دهقان، بپا خاسته و تب و تاب اسلام عدالت‏پرور دارد پيروز است. ملتى كه با دادن بهترين جوانان برومند خود با سرافرازى به مخالفت و تنفر از دستگاه جبار ادامه مى‏دهد پيروز است. ملتى كه حتى بانوان محترمه‏اش با تظاهرات محجوبانه بيزارى خود را از رژيم شاه اعلام مى‏كنند، پيروز است ملتى كه خواهران و مادران شير دليرش افتخار به مرگ جوانان برومندش مى‏كند كه در صف شهدا هستند پيروز است. ملتى كه با همه تشبثات شاه و دار و دسته‏اش، در آمريكا با تظاهرات‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 13

    پرشور و رعدآساى جوانان رشيدش در مقابل كارتر و شاه، كاخ سفيد را به لرزه در آورده و تنفر خود را نثار آنها كرده پيروز است. ملتى كه با پشتيبانى اسلام و قرآن، نهضتش براى خدا و بسط عدالت و محو ستمكارى است پيروز است. شما اى ملت شريف بزرگ! پيروزيد با ديدن خسارات بسيار و دادن فداييان بيشمار.

    ملت ايران اصلاحات ادعايى شاه را افساد و خرابكارى مى‏داند

    رو سياه باد رژيمى كه علماى عظيم الشان اسلام را با رژيم منحط خود و انقلاب خونين و رسواى خود موافق معرفى مى‏نمايد رسوا باد رژيمى كه از وحشتزدگى مى‏خواهد با افتراى به فقهاى مذهب، ملت را اغفال كند.

    ملت ايران كه پيشروى آن روحانيت است با انقلاب قلابى كه به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ايران اصلاحات ادعايى را كه به بدبختى ملت و بازار سازى براى اجانب و ورشكستگى زراعت منتهى شد، افساد و خرابكارى مى‏داند. در كشورى كه مردمش در اين پنجاه سال حكومت جائرانه پهلوى روى آزادى نديده‏اند، دم زدن از آزادى زن‏ها مسخره و اغفال است رژيمى كه در مأموريت براى وطنش از جانب اجانب سرلوحه خدمتش محو اسلام و احكام آن است و با تغيير تاريخ پر افتخار اسلام به تاريخ ستمكاران و روسياهان تاريخ مى‏خواهد اسم اسلام را محو كند دم زدن از اسلام و قرآن كريم جز فريب و مضحكه عنوانى ندارد.

    تبليغات تار عنكبوتى نمى‏تواند ملت به پا خاسته را اغفال كند

    بايد اين رژيم فاسد ارباب و نوكرى بداند كه وقت گذشته و اين تبليغات تار عنكبوتى نمى‏تواند ملتى را كه با كمال بيدارى و هوشمندى بپا خاسته اغفال كند. خداى تعالى واسلام عزيز پشتيبان ملت است.

    وحدت كلمه را حفظ و از مناقشات احتراز نماييد

    من با كمال تواضع دست خود را به سوى ملت نجيب ايران دراز مى‏كنم، از روحانيون عظيم‏الشان تا خطباى ارجمند، از جوانان محترم حوزه علميه تا دانشجويان داخل و خارج كشور ايدهم الله تعالى و از همه صميمانه و با عرض تشكر خواستارم كه پيوستگى و وحدت كلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقه‏انداز احتراز نمايند و با صداى واحد و نداى همگانى در راه استقلال كشور و قطع ايادى اجانب و عمال وابسته آنها كوشش كنند و با اتكا به خداى متعال و احكام عدالت‏پرور اسلام همدست و همداستان شوند و به آنها كه دم از چهارچوب قانون اساسى مى‏زنند تذكر اكيد دهند كه با اين كلمه صحه بر رژيم سلطنتى فاسد موجود نگذارند كه تا اين دودمان فاسد بر مقدرات كشور حكومت مى‏كنند، نه از آزادى و استقلال كشور خبرى است و نه مردم روى سعادت مى‏بينند.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 14

    از خداوند متعال عظمت اسلام را كه كفيل وحيد عدالت و استقلال و مدافع حقيقى مظلومان است، خواستارم و ملت ايران خصوصاً جوانان متدين برومندش را به خداى متعال مى‏سپارم.

    والسلام عليكم و رحمة الله‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #90
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 15

    تاريخ: 10/11/56

    پيام امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى در هند

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى هند ايدهم الله تعالى‏

    مرقوم شريف آقايان در وقتى واصل شد كه جنايات رژيم منحط پهلوى سلب آسايش نموده و فرصت رسيدگى به امور را نمى‏داد و لهذا تأخير در جواب شد. بايد جوانان غيور اسلامى ما بدانند كه تا دست اتحادبه هم ندهند و هدف خود رااسلام كه تنها مكتب نجات‏بخش بشر است و يگانه كفيل آزادى و استقلال ملت‏هاى مستضعف است قرار ندهند، اميد پيروزى را نبايد داشته باشند. امروز كه به خواست خداى قادر ملت ما با همه طبقات و ابعادش آگاهانه و مردانه بپا خاسته و مجال را بر شاه و دارودسته‏ى اراذلش چنان تنگ كرده‏اند كه حتى از سايه خود وحشت دارند و همين وحشت زدگى موجب حركات وحشيانه جنون آميز شده كه به قتل عام 19دى (29 محرم 98) پناه برده تا از ناراحتى‏هاى روز افزون و دلهره‏هاى پياپى با خون آشامى ضحاك‏وار آسايش موقتى بدست آورند، لازم است تا جوانان دانشگاه‏هاى قديم و جديد به هم پيوسته و با ساير طبقات ملت پيوند اخوت اسلامى بر قرار كنيد. واعتصموابحبل الله جميعاً و لا تفرقواً. اين است دستور محكم نجات بخش قرآن كريم كه بايد نصب عين خود قرار دهيم و از تفرقه و تشتت كه جز شكست در مقابل طاغوت نتيجه‏اى ندارد پرهيز نموده، از خداوند تعالى نجات ملت را بخواهيم. من اميد آن دارم كه به فضل خداوند متعال به زودى دست اين جنايت كاران قطع و آزادى و استقلال كشور تامين شود.

    خبر تظاهرات مردانه دانشجويان عزيز در هند در مقابل شاه اين عنصر جنايتكار كه بالاف و گزافه همه ملت را پشتيبان خود معرفى مى‏كند رسيد. با آنكه در داخل و خارح همه جا با موج تنفر و انزجار عمومى روبرو است و تظاهرات اخير سرتاسر كشور چنان او را ديوانه كرد كه به قتل رجال علم حوزه علميه و مردم غيور محترم قم دست زد تا ناراحتى روحى خود را جبران كند لكن مقاومت مردانه ملت معظم او را بيش از پيش رسوا نمود، اكنون مى‏خواهد اين شكست مفتضحانه را با جارو جنجال شش سازمانى كه در شهرستانها راه انداخته عربده جاويد شاه سر مى‏دهند سرپوش نهد كه جز رسوايى سودى نخواهد برد.

    من اميد پيروزى دارم و به شما وعده مى‏دهم با توكل به خداى تعالى پيوستن شما به اتحاديه‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 16

    دانشجويان اروپا بجاست بايد تمام اقشار به هم بستگى داشته و با يك صدا آزادى و استقلال خود را بدست آورند.

    و السلام عليكم و رحمة الله

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 9 از 208 نخستنخست ... 56789101112131959109 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/