صفحه 86 از 208 نخستنخست ... 367682838485868788899096136186 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 851 تا 860 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #851
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 10 صفحه 73

    تاريخ: 6/8/58

    پيام امام خمينى به شوراى انقلاب جمهورى اسلامى به مناسبت آغاز قرن 15 هجرى

    بسم الله الرحمن الرحيم

    شوراى انقلاب جمهورى اسلامى

    در آستانه فرا رسيدن يكهزار و چهار صدمين سال هجرت پر بركت حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله و سلم كه سر لوحه نهضت انقلابى اسلامى تحت راهنمائى قرآن كريم و رهبرى انسان ساز والاترين مرد جهان است، مقتضى است با همكارى ملت و دولت براى بزرگداشت اين قرن عظيم و پر بركت برنامه‏هاى انقلابى برپا داريد.

    قرن گذشته گر چه براى ملت عزيز ما و براى اسلام و كشور مصيبت بار بود، لكن نهضت اسلامى ايران در اواخر اين قرن، سرنوشت امت اسلام را در قرن آتى دگرگون خواهد نمود. اميد واثق كه شرق در بند و خصوصاً كشورهاى اسلامى، در زير پرچم توحيد به مبارزات خود براى استقلال و آزادى ادامه داده تا از چنگ غرب و شرق توطئه گر نجات پيدا كنند و اين قرن، قرن نورانى كشورهاى اسلامى باشد. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.

    روح الله الموسوى الخمينى.

    
    previos page menu page next page
    

  2. #852
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 10 صفحه 74

    تاريخ: 7/8/58

    بيانات امام خمينى در ديدار با اعضاى انجمن اسلامى دانشجويان مدرسه عالى ترجمه مفيدى

    ما بايد خودمان را پيدا كنيم تا بتوانيم سر پاى خودمان بايستيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    مثل كشور ما مثل بيمارى است كه لااقل پنجاه و چند سال بيمارى كشيده است و همه قشرها به بيمارى او دامن زدند و الان از بار قشرهائى كه دامن به بيمارى او مى‏زدند فارغ شده است لكن بيمار است. از بيمارى كه پنجاه و چند سال به بيمارى او كمك كردند و خائنين دامن زدند، نبايد متوقع بود كه به مجرد اينكه دامن زن‏ها خارج شدند بيمار فوراً صحيح بشود. اين بيمارى كه در جامعه ما از غرب پيدا شده است، از ممالك خارجى كه مى‏خواستند ما را همه چيزمان را ببرند، اين بيمارى غربى را توقع نداشته باشيد كه با هشت ماه يا با هشت سال يا با بيست سال اين بيمارى رفع بشود. اينهايى كه در دانشگاه‏ها هستند بعضى‏شان البته پنجاه سال اينها از غرب به مغزهاى آنها بيمارى تزريق شده و تربيت شدند اينها به همان تربيت‏هاى غربى و آنها اينها را آماده كردند براى اينكه جوان‏هاى مارا آنطورى بار بياورند. شما بخواهيد كه فوراً اين بيمارها سالم بشوند يا اين بيمارها را كنار بگذاريد و سالم پيدا بكنيد، اين توقع غير معقولى است. من مى‏دانم كه در همه قشرها و خصوصاً در مراكز تعليم و تربيت كه بيشتر خارجى‏ها عنايت داشتند به نگهدارى آنها در يك سطح معينى يا منحرف كردن آنهيا از آن راهى كه بايد بروند آنقدرى كه به دانشگاه‏ها آنها عنايت داشتند كه نگذارند رشد بكند بلكه آنها را به مسير ديگرى ببرند، به راه ديگرى ببرند، شايد به جاهاى ديگر اينقدرها عنايت نداشتند. در يك همچو مسيرى كه آنها عمال خودشان را وادار كردند و جوان‏هاى ما را به مسير ديگرى بردند، شما متوقع نباشيد كه فوراً آنها از آن مسير برگردند و به مسير ملت بيايند. لكن مايوس نباشيد، ملت راه خودش را پيدا كرده است، شما جوان‏ها راه خودتان را پيدا كرديد.

    اگر امروز نشود تصفيه، فردا تصفيه مى‏شود، ناچار از اين تصفيه است يعنى يك ملتى كه فهميده مرضش چيست، ابتداى هر چيزى فهم اين است كه گرفتارى چيست. در اين پنجاه سال ما را از اينكه بفهميم گرفتارى ما چيست اغفال كرده بودند ما آن ميكروب‏هاى فاسد را و مفسد را براى خودمان درمان مى‏دانستيم. ما آنهايى كه ما را به تباهى مى‏كشيدند براى خودمان معالج مى‏دانستيم. ما را اينطور درست كرده بودند، اين تبليغات دامنه‏دارشان به ما اينطور حالى كرده بودند كه شمابايد هر چه كه مى‏خواهيد، هر تمدنى كه خواهيد، هر فرهنگى مى‏خواهيد، از غرب بايد، به دست خودتان نداريد.

    صحيفه نور ج 10 صفحه 75

    به اين افكار پوسيده‏اى كه اينها تزريق كردند به وسيله قلم‏هاى فاسد و به وسيله گفتارهاى منحرف كننده و اينها ما را همچوبار آوردند و جوان‏هاى ما را همچو بار آوردند كه آنكه زهر مهلك براى جامعه ما بود، خيال كند دواى دردش است. الان هم همين فاسدها بعضى از همين فاسدها در جامعه ما هستند، در همه جا هستند، در دانشگاه هم هست، در همه جاى مملكت ما هست و توقع اين را نداشته باشيد كه يك درد پنجاه و چند ساله، يك چند روزه و چند ساعت و چند وقت و چند ماه و چند سال معالجه بشود. شما ملاحظه كنيد، يك كسى كه يك ربع ساعت سرماخوردگى برايش پيش مى‏آيد يك ماه گاهى احتياج به معالجه دارد و يك جامعه‏اى كه 2500 سال زير يوغ اشخاص بوده است كه براى خودشان مى‏خواستند جاه و مقام درست كنند و ظلمشان بر جامعه همه طرف بوده است و آنكه ما يادمان است پنجاه و چند سال بدترين اوقات را مملكت ما گذارند، بدترين اوقات تاريخ ما بود يعنى از همه اطراف به ما هجوم آورده بودند، به مملكت ما هجوم آورده بودند، همه قشرها را بعد از مطالعه در خدمت گرفته بودند و ما را از خودمان بكلى تهى كرده بودند.

    بايد ما، نه ما تنها، شرق بايد شرق خودش را كه گم كرده پيدا كند. اينها با تبليغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده كردند كه همه چيز خودمان را، همه مفاخر خودمان را يادمان رفت، براى خودمان ديگر چيزى قائل نيستيم. همين چند روز پيش از اين يك آقايى كه من او را نمى‏شناسمش آمد اينجا نشست همچو تند تند هى شروع كرد گفتن كه آقا ما محتاجيم به آنها، محتاجيم به آنها، ما از آنها بايد همه چيز بگيريم، من اصلاً جوابش را ندادم لكن يك همچو مغزهايى است. ما تا نفهميم كه محتاج به آنها نيستيم، نفهميم كه آنها محتاج به ما هستند، نه ما محتاج به آنها، نمى‏توانيم اصلاح بشويم. شرق همه چيز دارد فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است فرهنگ غرب از شرق رفته است همه چيزش از غرب بهتر است فقط تهى‏اش كردند از خودش، فقط تبليغات دامنه‏دارى كه به وسيله نوكرهاى اينها كه الان هم موجودند در مملكت ما، الان هم با صورت‏هاى مختلف در مملكت ما موجودند و مع الاسف اشخاصى دامن مى‏زنند به اينكه. اينها را بزرگ كنند، اينها ما را از خودمان تهى كردند به طورى كه ما خيال مى‏كنيم هر چيز هست از آنجاست. ما تا خودمان را پيدا نكنيم، تا شرق خودش را پيدا نكند، تا آن گمشده پيدا نشود، نمى‏توانيم سر پاى خودمان بايستيم. بايد از مغزهاى ما اسم غرب زدوده شود. در مقابل آنوقت كه هر خيابانى كه مى‏خواستند بيشتر ترويجش كنند خيابان روزولت، خيابان نمى‏دانم زهر مار هى از آنها هر دواخانه‏اى كه مى‏خواستند بيشتر مشترى پيدا كند يك اسم خارجى رويش مى‏گذاشتند. هر دوائى را كه مى‏خواستند دوا را خودشان درست مى‏كردند لكن مى‏خواستند ترويج بشود، يك اسمى از آنها رويش مى‏گذاشتند. هر پارچه‏اى را كه مى‏بافتند، اصفهان پارچه مى‏بافت لكن اسم آنها را رويش مى‏گذاشت. ما همه چيزمان را باختيم. حالا دزدها را بيرون كرديم اما خودمان را پيدا نكرديم بايد خودمان را پيدا كنيم. شرق بايد در غرب را ببندد، در غرب را به روى خودش ببندد. تا غرب راه به اينجا دارد شما به استقلال خودتان رسيد و تا اين غربزده‏هايى كه در همه جا موجودند از اين مملكت نروند يا اصلاح نشوند شما به

    صحيفه نور ج 10 صفحه 76

    استقلال نخواهيد رسيد، اينها نمى‏گذارند. ما بايد خودمان را پيدا كنيم تا بتوانيم سر پاى خودمان بايستيم و بفهميم ما هم موجودى هستيم.

    تمام گرفتارى‏هاى مسلمين از امريكاست

    غرب به ما يك چيزى كه مفيد به حال ما باشد نخواهد داد و نداده است غرب هر چه به اين طرف فرستاده آنهائى بوده كه براى خودش مفيد بوده است حالا مضر به حال ما باشد يا نباشد مطرح نيست. من اين را مكرر گفته‏ام و از بس متاثر شده‏ام اين را باز مكرر مى‏كنم كه در چند روز پيش از اين، چند وقت پيش از اين در مجله، در روزنامه خواندم كه دواهايى در امريكا قدغن شده است كه استعمال بكنند آنجا، لكن مجازند كه به دنياى ثالث بفرستند. شما ببينيد اينها چه نظرى به ما مى‏كنند ما را مثل يك موجود زنده شايد فرض نمى‏كنند، و الله براى هر موجود زنده هم انسان اينطور حاضر نيست كه يك دوايى كه مضر است، بفرستد كه به حيوان بدهد. شما ببينيد كه ما با چه موجوداتى مقابل هستيم، با چه موجودات كثيفى در آمريكا ما مواجه هستيم. آمريكا (ملت را نمى‏گويم دولت را مى‏گويم) دولت‏هاى ابر قدرت با ما چه معامله مى‏كنند و ما باز خاضع آنها هستيم باز براى آنها كار مى‏كنيم. بشكند قلم‏هايى كه براى اينها دارد كار مى‏كند و بشكند زبان‏ها و ببرد زبان‏هايى كه به نفع اينها دارد صحبت مى‏كند و باز ملت را مى‏خواهد تباه كند. شما فكر كنيد كه دوايى كه آنجا نبايد استعمال بشود، بفرستند به دنياى ثالث، بفرستند پيش ما، جهنم، ما هر چه به سرمان آمد از اين دواها مانعى ندارد، آنها پولش را بگيرند. از اول همين بوده است، چيزهايى كه به حال ما مفيد باشد به ما ندادند. آقا، تمام گرفتارى‏هاى شرق از اين اجانب است، از اين غرب است، از اين آمريكاست. الان تمام گرفتارى ما از آمريكاست. تمام گرفتارى مسلمين از آمريكاست، از اين آمريكايى است كه صهيونيسم را آنطور تقويت كرده است و آنطور دارد تقويت كند و برادران ما را فوج فوج مى‏كشند.

    تا فكر شما مستقل نباشد كشور شما مستقل نمى‏شود

    ما تا تمام حيثيت خودمان را نفهميم، نفهميم كه چى بوديم، ما در تاريخ چه بوده و چه هستيم، چه داريم، تا اينها را نفهميم استقلال نمى‏توانيم پيدا بكنيم. تا فكر شما مستقل نباشد، كشور شما مستقل نمى‏شود. برويد دنبال اينكه فكرتان را مستقل كنيد. دانشگاه‏ها بروند دنبال اينكه جوان‏هاى ما را مستقل بجا بياورند، تربيت كنند كه بفهمند خودشان يك فرهنگ دارند، يك فرهنگ بزرگ دارند، بفهمند كه فرهنگ از اينجا صادر شده است به خارج، بفهمند كه ما هم يك چيزى در عالم هستيم و ما خودمان مى‏خواهيم خودمان را اداره كنيم.

    بايد اينطور تربيت بشود حالا، بايد تصفيه بشود از اين مغزهاى پوسيده‏اى كه عاشق آمريكا هستند و عاشق غرب هستند، بايد تصفيه بشود از اين موجودات، بايد ادارات ما تصفيه شود از آن خائن‏هايى كه الان هم به نفع رژيم سابق يا كم عمل مى‏كنند و يا عمل نمى‏كنند و يا ضدش را عمل

    صحيفه نور ج 10 صفحه 77

    مى‏كنند. تصفيه مى‏خواهد اين مملكت و البته تصفيه وقت مى‏خواهد، بايد بشود اما يك دفعه نمى‏شود. تكليف ما چيست؟ تكليف هر يك از ما و هر يك از افراد ملت اين است كه آن كارى را كه مى‏كند خوب انجام دهد. شما متوقع اين نباشيد كه استاد چه جور هست آن را هم بايد دنبالش باشيد اما نايستيد به اينكه او عمل خوب بكند، خوب، اول عمل خوب را بكن. اول خودمان، از خودمان شروع بشود تا برسد به جامعه‏مان. اصلاح از اول بايد از خود آدم شروع بشود تا برساند به اينكه ديگرى را اصلاحش كند. خوب كار بكنيد، جدى كار بكنيد. كشاورزانمان جدى كار بكنند، كارگرانمان جدى كار بكنند، گول اينهايى كه مى‏خواهند ما را دوباره برگردانند به حال سابق، به حال اينكه وابسته، همه چيزمان وابسته به خارج باشد گول اينها را نخورند، گول تبليغات اينها را نخورند. تكليف ما اين است كه اولا هر كارى كه محول به ماست خوب انجام دهيم. محصليد خوب تحصيل كنيد، معلميد خوب تعليم كنيد، استاديد خوب استادى كنيد، كارگريد خوب كار كنيد، كشاورزيد خوب كشاورزى كنيد، ملائيد خوب ملائى‏ات را بكن، هر چى هستى همان كارى كه به تو محول است او را خوب انجام بده. اگر يك ملتى يك چنين هوشيارى برايش پيدا شد كه هر كه، هر شخصى كار خودش را خوب انجام بدهد، يك ملت اصلاح مى‏شود زود هم اصلاح مى‏شود.

    اما اگر من بنشينم براى اينكه يكى ديگر كار بكند، شما بنشينيد كه من كار بكنم، من بنشينم شما كار بكنيد، نه من كار انجام مى‏دهم نه شما انجام مى‏دهيد. منتظر نباشيد ديگران براى شما كار بكنند اين انتظارى بود كه ما منتظر باشيم آمريكا براى ما دلسوزى بكند، منتظر باشيم كه آمريكا به ما اسلحه بدهد. اسلحه‏هايى به ما دادند كه به دردمان نمى‏خورد و به ضرر ما بود. قراردادهايى با ما كردند كه همه قراردادهايشان به ضرر ما بود يا اكثرش. آنها براى ما كار نمى‏كنند. ننشينيد ديگران براى شما كار بكنند، خودتان كار كنيد. ملت خودش كار بكند، هم خودش عملى را كه مى‏خواهد انجام بدهد خوب انجام دهد وهم به رفيقش بگويد خوب انجام دهد، هم به جامعه. كلكم راع و كلكم مسئول همين است. همه مسووليم در مقابل ملت و مسووليم در مقابل خودمان. خودم را اصلاح كنم ديگران را هم اصلاح كنم، به هر مقدارى كه مى‏توانيد، باز ننشينيد به اينكه من اهل منبر نيستم نمى‏توانم يك جامعه اى را دعوت كنم، من اهل خطابه نيستم نخير، شما همان مقدارى كه مى‏توانيد خودت عمل بكن، به رفيقت هم به همان زبانى كه دارى بگو كه خوب عمل كن، او هم خودش عمل كند به رفيقش بگويد. اگر يك همچو حسى در يك مملكت پيدا شد، مملكت زود اصلاح شود كه ما ننشينيم كه ديگران براى ما كار بكنند، ما ننشينيم كه از غرب براى ما وارد بشود، ما خودمان كار بكنيم و خودمان كارهايمان را انجام بدهيم و غرب را فراموش كنيم. خداوند انشاءالله همه شمارا حفظ كند و موفق و مويد و به پيش برويد.

    
    previos page menu page next page
    

  3. #853
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 10 صفحه 78

    تاريخ: 7/8/58

    استفتاء گروهى از زنان مبارز ايران از محضر امام خمينى در مورد طلاق گرفتن زنان‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    حضور مقدس رهبر انقلاب اسلامى ايران امام خمينى دام ظله

    مساله اختيار طلاق به دست مرد، موجب ناراحتى و تشويش خاطر گروهى از زنان مبارز ايران شده است و گمان مى‏كنند كه ديگر به هيچ وجه حق طلاق ندارند و از اين موضوع افرادى سوء استفاده كرده و مى‏كنند. نظر جنابعالى راجع به اين مساله چيست؟

    پاسخ امام خمينى به اين استفتاء:

    بسم الله الرحمن الرحيم

    براى زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معين فرموده است تا خودشان زمام طلاق را به دست گيرند. به اين معنى كه در ضمن عقد و نكاح اگر شرط كنند كه وكيل باشند در طلاق، به صورت مطلق يعنى هر موقعى كه دلشان خواست طلاق بگيرند و يا به صورت مشروط، يعنى اگر مرد بدرفتارى كرد يا مثلاً زن ديگرى گرفت، زن وكيل باشد كه خود را طلاق دهد، ديگر هيچ اشكالى براى خانم‏ها پيش نمى‏آيد و مى‏توانند خود را طلاق دهند. از خداوند متعال توفيق بانوان و دختران محترم را خواستارم. اميد است تحت تاثير مخالفين اسلام و انقلاب اسلامى واقع نشويد كه اسلام براى همه مفيد مى‏باشد.

    روح الله الموسوى الخمينى.

    
    previos page menu page next page
    

  4. #854
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 10 صفحه 79

    تاريخ: 8/8/58

    پيام امام خمينى به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد استقلال الجزاير

    بسم الله الرحمن الرحيم

    در آغاز بيست و پنج سال رهائى كشور عزيز الجزاير از تحت سلطه جابرانه استعمارگران متمدن نما، درود و تحيات خود و ملت شريف ايران را نثار آنان نموده و به ملت برادر خويش صميمانه تبريك عرض مى‏نمايم. ملت ما تلخى سلطه اجانب و مفتخواران نفتخوار مخصوصاً آمريكا را چشيده و غم شما برادران را احساس نموده است و به حسب اخوت ايمانى در غم و شادى ملت شريف الجزاير و ساير ملت‏هاى عزيز اسلامى شريكند. من اميدوارم كه مسلمانان جهان در آستان قرن حاضر گرفتارى‏هاى خود و منشاء آن را به درستى بررسى كنند و با اتحاد همه جانبه و اتكال به اسلام و در زير پرچم پر افتخار آن از قيد و بندهاى استعمارگران رهائى يابند. مسلمين كه در آستان اين قرن، دردهاى جانفرساى خود را يافته و از قدرت‏هاى شيطانى بزرگ جز گرفتارى‏هاى گوناگون و چپاولگرى‏ها و جنايات چيزى نديده‏اند بايد با به هم پيوستگى صميمانه و توجه به خداوند بزرگ و اسلام عزيز به فكر چاره برآيند. چاره و يا مقدمه اساسى، آن است كه ملت‏هاى مسلمان و دولت‏ها اگر ملى هستند كوشش كنند تا وابستگى فكرى خود را از غرب بزدايند و فرهنگ و اصالت خود را بيابند و فرهنگ مترقى اسلام را كه الهام از روحى الهى مى‏باشد بشناسند و بشناسانند. شرق و آفريقاى عزيز، اين قاره‏اى كه با نهضت اسلامى ملى و قيام خونين مردم دلاور الجزاير از خواب‏گران بيرون آمد و كشورى بعد از كشور ديگر، خود را از چنگال آمريكا و كشورهاى استعمارگر ديگر نجات داد بايد روى پاى خودشان بايستند و شديداً با فرهنگ صادارتى مبارزه كنند. كشورهاى آفريقا و آسيا و ساير كشورهاى در بند در قاره‏هاى ديگر بايد بدانند كه آنچه از غرب و شرق توطئه‏گر و استعمارى و از آمريكاى متجاوز بر كشورهاى ستم كشيده صادر شود، تباهى و فساد آن قابل مقايسه با صلاح آن نيست. تمام كشورهاى اسلامى چون ايران بنا به وظيفه اسلامى خويش بايد از كشورهاى در حال رشد و مبارزه با استعمار مادى و معنوى پشتيبانى كنند. كشورهاى اسلامى بايد در مقابل اسرائيل اشغالگر كه اكثر گرفتاريهاى كشورهاى اسلامى به دست آن است موضع خصمانه داشته باشند و با تمام نيرو از آرمان فلسطينى و لبنان عزيز دفاع كنند. كشورهاى اسلامى بايد از سازمان‏هاى آزاديبخش سراسر جهان دفاع كنند ما توطئه مصر و آمريكا و اسرائيل را براى درهم كوبيدن نهضت بزرگ مردم مبارز فلسطين شديداً محكوم مى‏كنيم. سران و نمانيدگان كشورهائى كه در الجزاير عزيز جمع شده ايد! بيائيد

    صحيفه نور ج 10 صفحه 80

    متحد شويم و دست جنايتكاران چپ و راست را كه در راس آن آمريكاست قطع نموده و اسرائيل را از ريشه بركنيم و حق مردم فلسطين را به خودشان بسپاريم. از خداوند متعال بيدارى مسلمين و اتحاد كلمه آنان و عظمت كشورهاى اسلامى را خواستارم.

    والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى.

    
    previos page menu page next page
    

  5. #855
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 10 صفحه 81

    تاريخ:8/8/58

    بيانات امام خمينى در ديدار با گروه امداد تهران

    ما از اول هم اميدمان به نيروى انسانى الهى ملت بوده است

    بسم الله الرحمن الرحيم

    از زحمت‏هائى كه شمرديد و فعاليت‏هائى كه در منطقه خودتان انجام داديد من تشكر مى‏كنم و خداوند تعالى اجر به شما خواهد داد. بايد ما بدانيم كه خود ما بايد مشغول فعاليت باشيم. خود ملت در هر جا كه هست بايد به خرابى‏هائى كه در طول شاهنشاهى و در طول اين پنجاه و چند سال براى مملكت ما پيش آمده است خود ملت بايد قيام كند، قيام براى خدا و قيام براى بندگان خدا. شما منتظر اين نباشيد كه اين ادارات، اين استاندارى‏ها و امثال اينها براى شما كار بكنند، اينها بسيارشان همان مغزهاى فاسد رژيم سابقند بسيارى از اينها اگر كار شكنى نكنند، كمك نمى‏كنند و ما نبايد بنشينيم كه اين مغزهاى فاسد به ما كمك كنند. ما جوان‏هاى خودمان بحمدالله زياد و تحول بزرگى كه در مملكت ما حاصل شده است و جوان‏هاى ما را كه بسيارى در مراكز غير مشروع بوده‏اند كشانده است در خدمتگزارى به خلق و خدمتگزارى به خداى تبارك و تعالى، بايد ما از نيروى اين جوان‏ها استمداد كنيم. ما از اول هم اميدمان به ملت و جوان‏هاى برومند ملت بود. ما هميشه توجه‏مان به خود ملت، به نيروى انسانى الهى ملت بوده است و با استمداد از همين طبقه كارگر، طبقه تحصيلكرده جوان، بازارى‏ها، از همين طبقات به قول آنها طبقات پائين و به قول من طبقات بالا استفاده كرديم. اينها بودند كه نهضت را به اينجا رساندند و اينها هستند كه مى‏توانند به پيش ببرند، اينها بودند كه در آنوقت كه نهضت كرده بودند، ننشستند كه فلان استاندار با آنها همراهى كند يا فلان اداره با آنها همراهى كند اينها خودشان قيام كردند و بسيارى از ادارات و كارمندان ادارات هم كمك كردند لكن در بين اينها اقشارى هستند، افرادى هستند كه الان هم مشغول كارشكنى هستند و اينكه مى‏بينيد كه به شما كمك نمى‏كنند اين روى همان طرز فكرى است كه اينها در آن رژيم طاغوتى داشتند كه آن طرز فكر را به اين زودى نمى‏توانيم ما عوض كنيم.

    اين مغزهاى پوسيده را بگذار فرار كنند

    اين ملت ما در طول پنجاه سال يك طرز فكرى در آن پيدا شده است، يك وضعى در دماغش پيدا شده است كه به اين زودى نمى‏شود عوضش كرد. آنهائى كه در خدمت رژيم بودند و چندين سال

    صحيفه نور ج 10 صفحه 82

    خدمت كردند به آنها و الان هم خدمتگزار به اجانب هستند و الان هم آرزوى اين را كنند كه باز آن رژيم و يا فاسدتر از او برگردد كه اينها باز كاخ‏نشين بشوند و ملت ما حتى كوخ هم پيدا نكند، اينها الان هم در صدد هستند، اينها چند تايشان، چند نفرشان كه در همين چند روز اجتماع كرده بودند در يك جائى، افسرده بودند براى اينكه - قهر - در ايران اشخاصى را اعدام كردند، همان معنائى را كه آمريكائى‏ها آنجا مى‏گفتند اينها در ايران و در يك محضر محترم مى‏گفتند كه اين اعدام‏ها اسباب اين مى‏شود كه ما ديگر حيثيتمان را در دنيا از دست بدهيم ما يك حيثيتى در زمان محمد رضا داشته‏ايم حالا داريم از دست مى‏دهيم!! ما خيلى حيثيت داشتيم؟ كدام حيثيت را شماها داريد پيش خارج كه حالا مى‏خواهيد از دست بدهيد؟ ما جنايتكارهايمان را بگذاريم راه بروند در بين مردم و مادرها و پدرهائى كه بچه‏هايشان را كشته‏اند، براى اينكه شما دلتان مى‏خواهد كه در خارج به شما تبريك بگويند؟ شما اينقدر مغزهاى خودتان را باخته‏ايد كه خيال مى‏كنيد كه اگر چند تا جنايتكار را مثلاً اعدام كنند و چند تا جنايتكار را تاديب كنند، حيثيت ما از بين مى‏رود. شما چه حيثيتى داريد در دنيا كه از بين برود؟ دنيا شما را به چه حيثيتى قبول كرده است؟ دنيائى كه آمريكايش اينطورى است كه دوا را مى‏گويد كه در اينجا صرف نكنيد و بفرستيد در دنياى ثالث، در دنياى سوم. دوائى كه آنجا به مردمش نمى‏دهند از باب اينكه ضرر دارد، مى‏گويند بفرستيد به دنياى سوم، شما اين حيثيت را در دنيا داريد و ما مى‏خواهيم اين حيثيت را كه شما داريد از بين ببريم، يك حيثيت انسانى براى شما پيدا كنيم. شما اينقدر گريه نكنيد براى اين خائن‏ها كه كشته شدند از قبيل نصيرى و امثال ذلك مى‏گوئيد مغزها فرار مى‏كنند، اين مغزهاى پوسيده بگذار فرار كنند، اين مغزهائى كه براى اجانب كار كردند، اين مغزهائى كه جزء سازمان امنيت بودند بگذار فرار كنند. شما براى آنها خيلى افسرده نباشيد، اين مغزها بايد فرار كنند، البته الان مى‏بينيد كه اين مغزها، مى‏بينيد كه نمى‏توانند در اينجا به آن استفاده‏هائى كه مى‏كردند استفاده كنند حالا از اينجا فرار مى‏كنند دنبال همان معانى كه دلشان مى‏خواهد مى‏روند. مگر هر مغزى كه علم به قول شما در آن بود اين مغز شريف است؟ احمدى هم در زمان رضاخان دكتر بود، لكن دكترى بود كه با آمپول خودش مرگ بر مردم تزريق مى‏كرد. احمدى را شايد اكثر شما اسمش را هم نشنيده باشيد، اما ما بوديم در آن زمان كه مامور اين بود كه به مليين، به اشخاصى كه اظهار مخالفت با ديكتاتورى مى‏كردند آمپول مرگ تزريق مى‏كرد. آن هم يك مغزى بود. حالا اگر يك همچو مغزى از ايران فرار كرد، ما بنشينيم غصه بخوريم كه مغز فرار كرده؟ شماها چطور اينطور تشخيص مى‏دهيد كه اين مغزهائى كه رفته‏اند پيش ارباب‏هايشان، اين مغزهائى كه مجتمع شده‏اند در انگلستان و بر ضد ايران دارند تبانى مى‏كنند و تظاهر مى‏كنند، اين مغزهائى كه دنبال بختيار دارند جمع مى‏شوند و بختيار و اينها را انگلستان پناه داده و در زير پناه سر نيزه انگلستان دارند زندگى مى‏كنند، ما براى اينها بنشينيم اظهار تأسف بكنيم؟ يا اين مغزهائى كه به آمريكا فرار كردند براى اينكه بروند آنجا پولهائى كه در اينجا جمع كرده‏اند آنجا خرج بكنند، ما براى اينها بايد اظهار تأسف بكنيم؟ فكرهايتان را عوض كنيد، افكارى كه پنجاه سال در مغزهاى شما جمع شده است و اصلاً تشخيص نمى‏توانيد بدهيد به واسطه آن افكار مابين

    صحيفه نور ج 10 صفحه 83

    صحيح و غير صحيح را.عوض كنيد خودتان را. ما بايد اين مملكت را عوض كنيم، اين افكار را عوض كنيم. دانشگاه ما بايد عوض بشود، از اين افكار عوض بشود. اين مغزهائى كه بچه‏هاى ما را سى سال، چهل سال به تباهى كشيدند بگذار فرار كنند، يك مغزهائى صحيح بيايند روى كار. حالا كه مى‏خواهند تصفيه كنند و اشخاصى خيرمند مى‏خواهند تصفيه بكنند، شما نشسته‏ايد غصه مى‏خوريد كه چرا تصفيه مى‏كنند، غصه مى‏خوريد كه چرا اعدام مى‏كنند. كى‏ها را اعدام كردند؟ براى كى غصه مى‏خوريد؟ اى اساتيد دانشگاه (يعنى بعضى‏شان) براى كى غصه مى‏خوريد؟ براى نصيرى نشسته‏ايد نوحه‏سرائى مى‏كنيد؟! براى هويدا نوحه‏سرائى مى‏كنيد؟! براى كى؟ بعد هم مى‏گويند كه يك بچه دوازده ساله را اعدام كرده‏اند. خوب اينهمه آنهائى كه با ما مخالفند مى‏گويند، آن مخالفين مى‏گويند من هم امر كرده‏ام كه پستان زن‏ها را ببرند؟ آنها مى‏گويند كه يك بچه دوازده ساله را، آنها مى‏گويند يك زن حامله را، والا نه بچه دوازده ساله اعدام مى‏شود و نه زن حامله اعدام مى‏شود. اين چه حرف‏هائى است كه شما مى‏زنيد؟ چرا كمك مى‏كنيد به استعمار؟ چرا كمك مى كنيد به رژيم شاهنشاهى؟

    اى مغزهاى پوسيده! اى انسان‏هاى از بين رفته! بيدار بشويد يك قدرى چرا اينطور بحث مى‏كنيد؟ چرا اسلام را تخطئه مى‏كنيد؟ چه شده شما را كه اسلام را تخطئه مى‏كنيد؟ جوان‏هاى ما بيدار بشويد. اى جوان‏هاى برومند! اى خواهران ما! اى برادران ما! بيدار بشويد. اى شمائى كه با دست شما نهضت به اينجا رسيد، و اين آقايان كه حالا اشكال مى‏كنند، در كنار نشسته بودند و يا كمك مى‏كردند و يا بى‏تفاوت بودند و حالا آمده‏اند در ميدان، اى جوان‏هائى كه در مقابل توپ و تانك رفتيد، اى خواهرهائى كه جوان‏هاى خودتان را از دست داديد و خودتان هم در بين مردم تظاهر كرديد و الله اكبر گفتيد، حفظ كنيد خودتان را، نهضت خودتان را حفظ كنيد، ننشينيد ديگران براى شما كار بكنند اينها براى شما كار نمى‏كنند همانطور كه اجانب كار نمى‏كنند اينها هم كار نمى‏كنند.

    بايد ادارات تصفيه بشود، بايد فرهنگ تصفيه بشود، بايد دانشگاه‏ها تصفيه بشود، بايد به دست اشخاصى بيفتد كه پيوندش با رضاخان پهلوى و با محمدرضاخان پهلوى در سال‏هاى طولانى نبود. اينهائى كه با آنها پيوند دارند نمى‏توانند در اين مملكت، مملكت ما را اداره كنند، اينها بايد تصفيه بشوند، دولت بايد تصفيه كند اينها را. اتكال به قدرت خودتان بكنيد همانطورى كه مى‏بينيد خودتان اينهمه كار را انجام داديد و مى‏گوئيد استاندار ما همراهى نمى‏كند و شايد بعضى وقت‏ها هم كارشكنى بكند، ابدا اعتنا به همراهى او نكنيد و خودتان كار بكنيد، اتكال به قدرت الهى، همانطور كه از اول نظرتان به اين نبود كه اين قشرهاى بالا با شما كمك بكنند و نكردند و كارشكنى هم شايد كردند، همين طور حالائى كه به سازندگى رسيديد خودتان سازنده باشيد خودتان دنبال مطالب خودتان برويد.

    مملكت مال زاغه‏نشينان است‏

    ملت خودش بايد قيام كند مملكت مال شما است، اين مغزها فرار مى‏كنند و مملكت مال شماست، اينها ارزها را برداشتند و فرار كردند و حالا هم دارند يكى يكى فرار مى‏كنند و مى‏بينند ديگر

    صحيفه نور ج 10 صفحه 84

    اينجا جاى دزدى نيست. مملكت مال خود شماست، مال جوان‏هاى ماست. مملكت مال زاغه‏نشينان اطراف تهران است كه من خدا مى‏داند براى اينها غصه مى‏خورم و براى اينها تا حالا فكرى نشده. مملكت مال اينهاست نهضت را اينها پيش برده‏اند. در يكى از روزهائى كه تلويزيون نشان مى‏داد اطراف تهران را و يكى از او پرسيد كه شما چه مى‏كرديد، مى‏گفت كه (يك مرد پيرمردى تقريبا بود، با يك عده از يك سوراخى بيرون آمد، از يك جائى كه جاى انسان نبود بيرون آمد) گفت ما صبح كه مى‏شود مى‏رويم به تظاهر، زندگيشان اين بود و صبح مى‏رفتند تظاهر، مى‏رفتند كمك مى‏كردند به ملت. ما مرهون اينها هستيم ما زندگى‏مان را اينها اداره مى‏كنند، اينها اداره كردند و اين جمعيت و امثال اين جمعيت. جوان‏ها، جوان‏هاى دانشگاهى، جوان‏هاى ادارى آنهائى كه پيوند با ملت داشتند، بازارى، كشاورز، كارگر، همه اينها، آن طبقه بالا به ما كارى نداشتند حالا هم كارشكنى مى‏كنند و همه چيز مى‏خواهند، مى‏گويند مغزها فرار كردند. بگذار فرار كنند، جهنم كه فرار كردند اين مغزها، مغزهاى علمى نبودند اين مغزها، مغزهاى خيانتكار بودند والا كسى از مملكت خودش فرار مى‏كند به آمريكا؟! از مملكت خودش فرار مى‏كند به انگلستان و زير سايه انگلستان مى‏خواهد زندگى بكند؟! پيوند مى‏كند با بختيار و امثال بختيار كه مملكت ما را به تباهى كشيدند؟! اين مغزها بگذار كه فرار بكنند، بهتر كه فرار مى‏كنند، غصه نخوريد براى اينها، براى اينها كه كشته شده‏اند غصه نخوريد اينقدرها. برادرها خودتان بيدار باشيد كه اين مغزهايى كه دارند فرار مى‏كنند اين مغزهاست كه شما را به تباهى كشيده‏اند، اين مغزهاست كه نگذاشتند جوان‏هاى ما تحصيل كامل بكنند، اينها بايد هم بروند، بايد هم فرار كنند، ديگر جاى زندگى براى آنها نيست براى اينكه يك ملت بيدارند، يك ملت بيدار نمى‏گذارد كه شما هر كدامتان هر كارى مى‏خواهيد بكنيد.

    ما مغزهاى سازنده را مى‏خواهيم، نه مغزهاى فاسد را

    بايد خودتان، خودتان را اداره كنيد، بايد همه‏مان به ميدان بيائيم و خودمان، فكر اينكه يك استاندارى يك كارى بكند، يك كارى كسى بكند، اين را اتكال به آنها نكنيد، خودتان همانطورى كه مى‏گوئيد، الحمدالله الان يك تحولى حاصل شده است كه همه طبقات، مهندسش مى‏آيد كار مى‏كند، دكترش مى‏آيد كار مى‏كند. اينهائى كه حالا مغزهاى انسانى دارند، اينها كه مغزهائى ندارند كه فرار كنند. آقا مغزهائى كه فرار مى‏كنند، ما هم يك مغزهائى داريم كه - دارد توى - با اينكه مغز علمى هستند دارند به مردم كمك مى‏كنند، دارند مى‏روند درو مى‏كنند، اين مغزها را ما مى‏خواهيم، نه آن مغزهائى كه حالا كه برايشان تعيش حاصل نيست فرار كنند. چرا به خود نمى‏آيند اينها؟ چرا اينها نمى‏فهمند مقدار خودشان را و مقدار مملكت ما را؟ ما اين مغزهائى را مى‏خواهيم كه در عين حالى كه دكتر است؟ در عين حالى كه مهندس است مى‏رود در جهاد سازندگى و جهاد سازندگى را راه مى‏اندازد. ما اين مغزها را مى‏خواهيم كه از آمريكا پا مى‏شود مى‏آيد اينجا مى‏گويد من آمده‏ام براى كمك، نه از اينجا پا بشود فرار كند از اينجا، اين مغزهاى فرار به درد ما نمى‏خورد بگذار فرار كنند. اگر شما هم

    صحيفه نور ج 10 صفحه 85

    مى‏دانيد كه در اينجا جايتان نيست شما هم فرار كنيد، راه باز است. مملكت ما آدم مى‏خواهد حالا، نه مغزهائى كه مى‏روند زير پناه انگلستان و زير پناه آمريكا. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و من وقتى شماها را، اين چهره‏هاى انسانى، نورانى، خدمتگزار را مى‏بينم مباهات مى‏كنم به اينكه مملكت ما اينطور است.

    دنيا الان نظرش به مملكت ماست، نه به آن طبقه، به شما، نه به آن طبقاتى كه سابق هم سر همه كارها بودند و الان هم شما مى‏گوئيد كه اتومبيل‏هايشان، بچه‏هايشان را مى‏برند به آنجا، به مدرسه و از همين اتومبيل‏ها هست و به ما نمى‏دهند براى جهاد سازندگى. دنيا به شما نظر دارند، نه به اين اتومبيل سوارها، نه به اينهائى كه در كاخ مى‏نشينند. كوخ‏نشين‏ها هستند كه مؤونه اين مملكت و سرمايه اين مملكت است، نه آن كاخ‏نشين‏ها. خداوند اين كوخ‏نشين‏ها را براى ما حفظ كند و خداوند اين مسلمين كه تعهد دارند براى اسلام، اين جوان‏هائى كه خدمت دارند مى‏كنند به كشور خودشان، خدمت دارند مى‏كنند به اسلام، خداوند براى ما حفظ كند. خداوند همه شما را، خواهرها را، برادرها را حفظ كند و قدرت عنايت كند. مطمئن باشيد كه با اين روحيه‏اى كه داريد پيروز هستيد و نمى‏تواند كسى بر شما غلبه كند و شما بر همه غلبه خواهيد كرد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  6. #856
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 10 صفحه 86

    تاريخ: 9/8/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده‏هاى شهداى پانزده خرداد سال 42 و شهداى حوادث بندر انزلى

    قيام پانزده خرداد نقطه عطفى در تاريخ و مبداء نهضت ما

    بسم الله الرحمن الرحيم

    پانزده خرداد كه ما مردان با اراده‏اى را از دست داديم و جوانانى از دست ملت ما رفت، نقطه عطفى در تاريخ و مبدا اين نهضت است. آنها كه در پانزده خرداد قيام كردند، قيام مردانه كردند و در مقابل دژخيمان نه گفتند و به شهادت رسيدند، آنها مبدا اين نهضت عظيم شدند. من از خداى تبارك و تعالى براى آنها رحمت استدعا مى‏كنم و براى بازماندگان آنها سلامت و صبر و سعادت. همين قيام‏ها بود كه امروز مى‏بينيد در يك مجلس گروه‏هاى مختلف مجتمع مى‏شوند با مقصد واحد. همين قيام‏ها بود كه مابين دانشگاه و مدارس قديمى ما را جوش داد و مابين قشرهاى مختلف را جوش داد به طورى كه همه با حال وحدت و با وحدت اراده، با وحدت مقصد اين راه را طى كردند و تا آنجا رساندند و به اين نحو كه ملت ما الان زنده است و راه خودش را يافته است اين راه را هم طى خواهد كرد و نهضت را به ثمرهاى انسانى - اسلامى خواهد رساند. اين خواهرهائى كه از بعض نعمت‏ها، از نعمت گوش و زبان محروم هستند و الان آمدند اينجا، اين خود اسباب اميدوارى است كه همه قشرها مجتمع هستند در اين مقصد الهى، خداوند آنها را حفظ كند و به سعادت برساند.

    اينها (روشنفكرنماها) اشخاصى هستند كه آزادى را در آن چيزهائى كه تباهى مى‏آورد، مى‏دانند

    من اميدوارم كه اين قشرهاى مختلفى كه هست، همه توجه داشته باشند كه اين توطئه‏هائى كه الان در بين هست با توجه خودشان خنثى كنند. شما ديديد و خانم‏هاى به قول خودشان روشنفكر ديدند كه يك دروغى در تهران منتشر كردند و اين خانم‏ها بدون اينكه رسيدگى كنند به خيابان‏ها مى‏خواستند بريزند در صورتى كه اصلاً يك همچو قانونى كه آنها خيال مى‏كردند مطرح نبود، معذلك، مع‏الاسف اين روشنفكرها معلوم شد كه اينقدر بى‏توجه به مسائل روز هستند و به مسائلى كه مربوط به سرنوشت‏شان هست كه مطالبى كه در راديو، در راديو و تلويزيون، در مطبوعات منتشر شده است اينها نگاه نكردند و فقط به نوشته بعض اشخاص مفسد نگاه كردند و بدون توجه خواستند ترتيب اثر بدهند. اينها توطئه نيست؟ اينها كشف از يك توطئه فاسد نيست كه يك مساله‏اى كه اصلاً مطرح نشده

    صحيفه نور ج 10 صفحه 87

    است نسبت بدهند كه گذشت در قانون اساسى كه زن هيچ حقى ندارد؟ در صورتى كه اصلا مطرح نشده است و از امورى نيست كه مربوط به قانون اساسى باشد. بيدار نمى‏شوند اين جوان‏هاى ما؟ اين جوان‏هاى زن و مرد ما بيدار نمى‏شوند كه يك همچو توطئه‏هائى در كار هست؟ توجه نمى‏كنند كه يك دروغ را كه بعد از يك روز كشف مى‏شود معذلك آنها منتشر مى‏كنند و از جهالت اشخاص بهره‏بردارى مى‏كنند؟ به كجا بايد گفت كه شمائى كه اينقدر به قول خودتان دانشمند و روشنفكر هستيد، به يك قانونى كه سرنوشت شما بستگى به آن دارد اينقدر بى‏عنايت هستيد كه نه روزنامه را نگاه كرديد، نه راديو گوش كرديد، نه راديو تلويزيون را. و همين‏طور بى‏جهت اسباب اين شد كه ما را سرشكسته كنيد كه روشنفكرهاى ما اينطور مردم هستند، اينطور جمعيت هستند كه تحت تاثير يك دروغى كه بعد از يكى دو روز فاش مى‏شود واقع مى‏شوند و خودشان اينقدر بى‏اطلاعند كه از گزارش‏ها و از چيزهائى كه مى‏گذرد در مملكت‏شان هيچ توجه ندارند، هيچ اطلاعى ندارند. خودتان را اصلاح كنيد، توجه كنيد به سرنوشتهاى خودتان. اينهايى كه اين دروغ‏ها را پخش مى‏كنند اينها براى شما نمى‏خواهند يك سعادتى ايجاد كنند، اينها همان‏ها هستند كه با اسم آزادمردان و آزادزنان شما را و همه جوان‏هاى ما را به تباهى كشيدند. اينها اشخاصى هستند كه آزادى را در آن چيزهائى كه تباهى مى‏آورد مى‏دانند، و اما آن چيزهائى كه تباهى ندارد، آن چيزهائى كه براى سرنوشت ملت است در آن چيزها آزادى نمى‏دهند. اينها همان طائفه هستند و اينها مى‏خواهند همان مسائل را پيش بياورند و از چيزهائى كه اينها منتشر مى‏كنند، شما توجه داشته باشيد. اسلام براى همه شماست.

    ولايت فقيه براى شما يك هديه الهى است‏

    اين معنا كه از من قبلاً سوال شده است و جواب دادم كه طلاق در صورتى كه در ضمن عقد با مرد (وقتى كه مى‏خواهند عقد كنند) شرط بكنند و در ضمن عقد اين شرط بشود كه - طلاق - وكيل در طلاق خودش يا مطلق. يا در شرائطى يك سوالى پيش آورده است به اينكه اين زن‏هائى كه حالا تحت زوجيت هستند چه؟ اين ولايت فقيه را مخالفت مى‏كنند در صورتى كه نمى‏دانند از شؤون فقيه هست كه اگر چنانچه يك مردى با زن خودش رفتارش بد باشد او را اولا نصيحت كند و ثانيا تأديب كند و اگر ديد نمى‏شود اجراء طلاق كند. شما موافقت كنيد با اين ولايت فقيه. ولايت فقيه براى مسلمين يك هديه‏اى است كه خداى تبارك و تعالى داده است. منجمله همين معنائى كه شما سؤال كرديد و طرح كرديد كه زن‏هائى كه الان شوهر دارند اگر چنانچه گرفتارى‏هائى داشته باشند چه بايد بكنند؟ آنها رجوع مى‏كنند به آنجائى كه فقيه است، به مجلسى كه در آن فقيه است به دادگاهى كه در آن فقيه است و فقيه رسيدگى مى‏كند و اگر چنانچه صحيح باشد، شوهر را تاديب مى‏كند، شوهر را وادار مى‏كند به اينكه درست عمل كند و اگر چنانچه نكرد طلاق مى‏دهد. ولايت دارد براى اين امر كه اگر چنانچه به فساد مى‏كشد، يك زندگى به فساد كشيده مى‏شود طلاق مى‏دهد و طلاق اگر چه در دست مرد است لكن فقيه در جائى كه مصلحت اسلام را ديد، مصلحت مسلمين را ديد و در جائى كه ديد نمى‏شود

    صحيفه نور ج 10 صفحه 88

    به غير اين، طلاق بدهد اين ولايت فقيه هست. ولايت فقيه براى شما يك هديه الهى است. در هر صورت ما الان گرفتار يك مشت اشخاصى مختلف‏السليقه و مختلف‏العقيده‏اى كه - همه در اين معنائى كه - همه در اين معنا كه نخواهند اين مملكت به سر و سامان برسد شريكند، در عقائد مختلفند، بعض گروه‏هاشان با بعض گروه‏هاى ديگر دشمن هم هستند لكن در يك چيز موافقند و آن اينكه مخالف با اسلام، مخالفت با آن چيزى كه همه ملت ما به آن راى دادند، در اين، اينها موافقند يعنى در باطل خودشان اتفاق دارند. شماها در حق خودتان مجتمع باشيد اين باطلها نمى‏توانند كارى بكنند شماها توجه داشته باشيد كه اسلام براى شما، براى ما، براى همه، براى همه بشر مفيد است. اسلام يك طرحى است كه براى مستضعفين بيشتر از ديگران مفيد است و براى همه مفيد است. از اسلام نترسيد و نترسانيد مردم را. شماهائى كه قلم دستتان مى‏گيريد و هر چه دلتان مى‏خواهد مى‏نويسيد، يا هر چه دلتان مى‏خواهد صحبت مى‏كنيد، شماها اسلام را بى‏اطلاع از آن هستيد، شما يك كلمه اسلامى شنيديد، گاهى هم يك كتابى خوانديد كه نويسنده‏اش هم از اسلام اطلاع صحيحى نداشته است، بدون اطلاع از اسلام، بدون اطلاع از فلسفه احكام اسلام، شماها سمپاشى مى‏كنيد و معلوم هم نيست كه واقعا مقصدتان اين باشد كه يك كار صحيحى انجام بدهيد، منتها اشتباه بكنيد. نخير، من خيلى احتمال مى‏دهم كه بسيارى از اينها، نه همه، بسيارى از اينها اشخاصى باشند كه حالا كه ديدند آن رژيم به هم خورده است و آن - چيزهائى كه - منافعى كه آنها در آن رژيم مى‏بردند و آنقدر فاصله‏اى كه مابين آنها و مابين مردم بوده است، در طرح اسلامى آنطور نمى‏تواند مطرح باشد، اينها حالا به دست و پا افتادند كه بلكه نگذارند اين نهضت پيش برود. شما ملاحظه كرديد كه قدم به قدم مخالفت كردند، آن روز كه نهضت بود همين در تهران و در ساير جاها، هى مخالفت‏ها بود و دست و پا مى‏زدند به اينكه (همين داخلى‏ها، خارجى‏ها كه سر جاى خودشان دست و پا مى‏زدند) به اينكه شاه را نگه دارند، وقتى كه شاه رفت دست و پا مى‏زدند به اينكه بختيار را نگه دارند، توى خيابان‏ها راه مى‏افتادند و قانون اساسى مى‏گفتند. قانون اساسى معنايش حفظ شاهنشاهى است و آنها قانون اساسى را براى شاهنشاهى‏اش مى‏خواستند نه ساير مسائلش. وقتى كه بختيار هم رفت، دنبالش باز هى صحبت قانون اساسى بود، مى‏خواستند حفظش كنند. من كه در پاريس بودم مى‏آمدند آنجا پيغام مى‏دادند، خودشان مى‏آمدند كه بگذاريد كه اين شوراى سلطنتى باقى باشد و با شوراى سلطنتى يك كارهائى بكنيد بعد ما كارهائى بكنيم بعد چه. خوب من مى‏دانستم اينها يا نمى‏فهمند مطلب را يا مقصدشان اين است كه همان مسائل حفظ بشود. شوراى سلطنتى را ما فرض كنيد قبول كنيم معنايش اين است كه سلطنت را قبول كرديم والا شوراى سلطنتى با - چيز - شاه است، هر وقتى بخواهد كنارش مى‏گذارد. اين معنايش اين است كه ما خود شاه را قبول داريم. مى‏آمدند بعضى از همين روشنفكرها و بعضى از همين اشخاصى كه حالا انقلابى شدند، همين‏ها مى‏آمدند مى‏خواستند ما را اغفال كنند يا خودشان هم نمى‏فهميدند، كه شما كارى بكنيد كه اين شوراى سلطنتى باقى باشد در صورتى كه آن كه رئيس شوراى سلطنتى بود آمد پاريس من گفتم تا استعفاء نكردى من با تو ملاقات هم نمى‏كنم، استعفا هم كرد او. ولى معذلك از

    صحيفه نور ج 10 صفحه 89

    اينجا هى مى‏آمدند هى مى‏گفتند هى چه. - اين - آن قدم هم كه از بين رفت و ملت ما بحمدالله پيروز شد، بعد در هر قدم مخالفت واقع مى‏شد، در رفراندمش باز مخالفت مى‏كردند، در مجلس خبرگانش، در انتخاباتش باز مخالفت مى‏كردند، حالا هم با مجلس خبرگان مخالفت مى‏كنند، بعد هم با مجلس شورا مخالفت خواهند كرد، بعد هم با رئيس جمهورى مخالفت خواهند كرد. اين مخالفت‏ها همين طور سلسله مراتب محفوظ است براى اينكه با اساس مخالفند چون با اساس مخالفند. اينها فروع آن اساس است، و با آن مخالفت مى‏كنند. لكن بايد بدانند كه اين دست و پا زدن‏ها ديگر فايده ندارد. ما هيچ وقت از اين دست و پا زدن‏هاى شما نمى‏ترسيم. ما مى‏دانيم كه شماها ديگر كارى از شما نمى‏آيد، اين نويسندگى از شما مى‏آيد و يك گفتن از شما مى‏آيد، خوب هر چه مى‏خواهيد بنويسيد و هر چه مى‏خواهيد بگوئيد، لكن شما بيدار بشويد، شما بفهميد كه بايد در مسير اين راه برويد. دنياتان هم در مسير اين ملت است، اگر شما دنياتان هم بخواهيد اداره بشود، يك سيلى راه افتاده، برخلاف مسير اين سيل هلاكت مى‏آورد. شما بخواهيد برخلاف مسير اين ملت كه مسير اسلام است، برخلاف مسير اينجا، اين سيل خروشانى كه اين سلسله خبيثه را و آن رژيم شاهنشاهى را به هم كوبيد شما چهار نفر بخواهيد مقاومت بكنيد و مقابلش بايستيد، شما را اين سيل مى‏برد. براى دنياى خودتان هم (اگر اهل دنيا هستيد) براى دنياى خودتان فكر بكنيد. اينقدر مخالفت نكنيد با ملتى كه جوان‏هايش و همه چيزش در راه اين نهضت داده و در راه اسلام داده و شماها هيچ كاره بوديد. اگر مخالفت هم نمى‏كرديد كارى به اين كارها نداشتيد، نشسته بوديد تو منازل خودتان و كاخ‏هاى خودتان و مشغول تعيش خودتان بوديد، حالا آمديد و باز مخالفت با اين ملت مى‏كنيد. اين صلاح خودتان نيست، صلاح دنياتان نيست، صلاح دين‏تان نيست. بيائيد با اين سيل همراه بشويد تا اينكه بتوانيم ما اين نهضت را تام و تمام به آخر برسانيم و به زودى انشاءالله، گر چه مخالفت‏هاى شما اسباب اين نمى‏شود كه اين سيل خروشان توقف كند، لكن براى ما يك عيبى است كه بگويند اين اشخاصى كه مثلا داراى كذا و علم كذا و كذا هستند اينها با ملت خودشان مخالفت دارند مى‏كنند، اين اشخاصى كه مدعى اين هستند كه بايد دموكراسى باشد و آن حرف‏هائى كه مى‏زنند، همين اشخاص با حكومت ملت دارند مخالفت مى‏كنند، با همين ملتى كه نود و هشت و بيشتر درصد مردم راى داشتند، با اينها دارند مخالفت مى‏كنند، با همين مجلس خبرگانى كه با آراء عمومى آنطور تعيين شدند، حالا اينها دارند باز مخالفت مى‏كنند، اينها اصلا اطلاعى ندارند كه قضيه ولايت فقيه چى هست، اصلا از سر و ته ولايت فقيه سر در نمى‏آورند كه اصلا چى چى هست، در عين حالى كه سر در نمى‏آوردند مى‏نشينند مى‏گويند اگر بنا باشد كه ولايت فقيه بشود ديكتاتورى مى‏شود، كذا مى‏شود. مگر اميرالمؤمنين كه ولى امور مردم بود ديكتاتورى بود، مگر خود پيغمبر كه ولايت داشت ديكتاتور بود. مگر بگويند كه ولايت براى پيغمبر هم نيست، پيغمبر هم مثل ساير مردم، و از اينها بعيد نيست اين را بگويند، لكن جرات نمى‏كنند بگويند. ديكتاتورى كدام است، در اسلام همچو چيزى مطرح نيست، اسلام ديكتاتور را محكوم مى‏كند، اسلام يك نفر فقيه بخواهد اگر ديكتاتورى بكند از ولايت ساقطش مى‏كند. چطور ديكتاتورى مى‏گوئيد مى‏كند اسلام و اين حرف‏ها را

    صحيفه نور ج 10 صفحه 90

    مى‏زنيد. اگر مى‏دانيد و مى‏گوئيد، چرا بايد در مخالف مسير ملت سير بكنيد و اين مسائل را بگوئيد. و اگر نمى‏دانيد، چرا انسان ندانسته يك حرفى را بزند همين بيخود بدون اينكه بفهمد چى هست مساله بيايد يك همچو مسائلى را بگويد.

    انشاءالله من اميدوارم كه ما همه با هم، آنهائى كه از پانزده خرداد جوان دادند و سرپرست خودشان را از دست دادند و آنهائى كه الان مشغول به فعاليت هستند، همه باهم مقصد را طى بكنيم و به آن نقطه آخر پيروزى برسيم. خداوند همه‏تان را حفظ بكند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  7. #857
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 10 صفحه 91

    تاريخ: 10/8/58

    بيانات امام خمينى در جمع سفراى كشورهاى اسلامى

    عيد مسلمين وقتى است كه مسلمين استقلالشان را به دست بياورند

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من اين عيد بزرگ اسلامى را به همه ملت بزرگ اسلام تبريك عرض مى‏كنم و اميدوارم كه عيدها برملت هاى اسلامى مبارك و سعيد باشد و از شما آقايان تشكر مى‏كنم كه تشريف آورديد تا از نزديك ما با شما مطالبمان را در ميان بگذاريم. عيد مسلمين وقتى سعيد و مبارك هست كه مسلمين خودشان استقلالشان را و مجدشان را، آن مجدى كه در صدر اسلام براى مسلمين بود به دست بياورند. مادامى كه مسلمين در اين حال هستند، در حال تفرق و تشتت، و در حالى كه همه چيزشان پيوسته به غير است، هيچ روزى براى آنها مبارك نيست. مبارك آن روزى است كه دست اجانب از ممالك ما، از ممالك اسلامى كوتاه شود و مسلمين روى پاى خودشان بايستند و امور مملكتشان را خودشان به دست بياورند.

    من نمى‏دانم كه اين مشكلاتى كه هم دولت‏هاى اسلامى و هم ملت‏هاى اسلامى به آن توجه دارند، چه وقت بايد حل بشود. يك مشكل، مشكل بين ملت‏ها و دولت‏هاى آنها. از مشكلات بزرگى كه مسلمين به آن گرفتار هستند مشكلى است كه بين ملت‏ها و دولت‏هاست، هر دولتى با ملت خودش. و مشكل ديگر اشكالى است كه بين دولت‏هاى اسلام است، بعضى‏ها با بعضى. مشكل دولت‏ها و ملت‏ها اين است كه دولت‏ها باز خودشان را نشناختند و ملت خودشان را نشناختند، اينها باز گمان مى‏كنند كه بايد فرمانفرمائى كنند و ملت بايد كوركورانه اطاعت. مادامى كه اين مشكل هست كه دولت‏ها مى‏خواهند فرمانفرمائى كنند و براى خاطر اين فرمانفرمائى سركوبى كنند ملتهاى خودشان را، اين مشكل نخواهد رفع شد و اگر اين مشكل رفع نشود، مشكل‏هاى اساسى ما كه گرفتارى ماست به دست ابرقدرت‏ها، حل نخواهد شد و مادامى كه دولت‏ها باز تكاليف خودشان را ندانند، مشكل را مى‏دانند، مى‏دانند كه اين اختلافاتى كه بين خودشان هست موجب گرفتارى‏ها و نابسامانى‏هاى ممالكشان هست، لكن به واسطه بعضى از مسائل يا اغراض يا خيانت بعضى از جناح‏ها اين مشكل را حل نمى‏كنند، تا كى ما بايد گرفتار اين مشكلات باشيم و وابسته به غرب و شرق؟ كى مى‏خواهيم، كى دولت‏هاى اسلامى مى‏خواهند بيدار بشوند؟ و كى دولت‏هاى اسلامى با ملت‏هاى خودشان آنطور كه در صدر اسلام بين دولت‏هاى اسلامى و اسلام و ممالك خودشان و كشور خودشان و ملت خودشان بوده است، تا كى ما

    صحيفه نور ج 10 صفحه 92

    مى‏خواهيم جدا باشيم از ملت؟

    اسلام مى‏خواهد كه دولت‏ها خدمتگزار ملت‏ها باشند

    شما ملاحظه بكنيد اين دو حالى را كه ملت ما داشتند، يك حال، حال زمان رژيم شاهنشاهى از اول شاهنشاهى تا آخر و خصوصاً در اين پنجاه و چند سال كه من تمامش را يادم هست و شايد شماها يادتان نباشد لكن خوب بعضى‏اش را ادراك كرديد، مقايسه با آن زمان، با زمانى كه ملت ما غلبه كرد بر همه قدرت‏ها و اين سد بزرگ را شكست، مقايسه ما بين اين دو حال را بكنيد و حكومت‏ها هم مقايسه كنند در بين اين دو حال و ببينند بايد چه بكنند. در حالى كه رژيم سابق بود، ملت از دولت جدا بود، نه جداى بى‏تفاوت، جدائى كه در مقابل هم ايستاده بودند. دولت و شاه مخلوع تمام همش را بر سركوبى ملت قرار داده بود و با تمام قدرت ملت را مى‏كوبيد، حبس مى‏كرد، زجر مى‏كرد، اعدام مى‏كرد و اجازه نفس كشيدن نمى‏داد، ملت هم با او مخالفت داشت و اگر مشكلى براى دولت پيدا مى‏شد اگر ملت بر آن مشكل اضافه نمى‏كرد از آن مشكل هم چيزى را كسر نمى‏كرد، معاونت نمى‏كرد، بلكه اگر چنانچه شكست مى‏خورد دولت، ملت خوشحال بود و اگر دولت يا شاه غلبه مى‏كرد، ملت متأثر بود، ما ديديم و شما هم شنيديد و من هم بعضى‏اش را شنيدم و بعضى‏اش را ديدم، رضاخان در اينجا حكومت كرد، حكومت جائرانه و غيرقانونى و با ملت آن كرد كه تاريخ ثبت خواهد كرد. آن روزى كه كشورهاى اجانب هجوم آوردند و كشور ما را گرفتند و همه چيز ما در معرض خطر بود لكن من شاهد بودم كه وقتى كه رضاخان از ايران بيرون رفت و بيرونش كردند، ملت ما، در عين حالى كه آنقدر ناراحت بود از آمدن اجانب، خوشحال شد، اين را يك هديه آسمانى مى‏دانست. من به پسر بى‏رشد او سفارش دادم كه نكن كارى كه مثل پدرت وقتى اگر از بين بروى مردم شادى بكنند. نشنيد و بعد وقتى كه رفت ملت ما شادى‏ها كردند، در خيابان‏ها شادى‏هاى زياد كردند. اين دولتى كه با ملت خودش مخالف هست، و حالا را ملاحظه كنيد دولتى كه در مقابل ملت نايستاده است. ملت هر روز نمى‏ترسند كه مامورين دولت بريزند و بگيرند و ببرند و حبس كنند و آزار بدهند آنها را. الان ملت طورى است كه اگر براى دولت مشكلى پيدا بشود خود ملت پيشقدم مى‏شوند براى رفع اشكال. الان كه دولت نمى‏تواند اين گرفتارى‏هايى كه ملت ما پيدا كرده است به واسطه رژيم سابق، نمى‏تواند همه اطراف او را حل بكند، ملت ما ريختند و در همه قشرها دارند كمك مى‏كنند. همين امروز قبل از آمدن آقايان - كه جهاد سازندگى - اشخاصى كه در جهاد سازندگى در خود قم مشغول فعاليت هستند، آمدند پيش من و فعاليت‏هائى كه خودشان كرده بودند، بدون اينكه از دولت هم كمكى باشد، براى من شمردند كه بسيار زياد بود، چقدر ساختمان و چقدر درو كردن گندم‏ها و زراعت‏ها براى كشاورزها و چقدر حمام و چقدر بهدارى و امثال اينها. اين ملتى كه كشور خودش را از خودش مى‏داند و دولت خودش را هم از خودش مى‏داند، وقتى كه كشور از خودش شد و دولت از خودش، نه دولت احساس اين را مى‏كند كه بايد با سرنيزه با ملت رفتار كند و نه ملت مى‏ترسد كه دولت همچو كارى بكند و

    صحيفه نور ج 10 صفحه 93

    احساس اين را مى‏كند كه اجنبى است و اگر خدمت به او كند، خدمت به اجنبى است. شما اين دو حال را ملاحظه كنيد، آن حال، حالى بود كه ملت از دولت جدا بود و اين حالى است كه ملت از دولت جدا نيست اين حال همانى است كه اسلام مى‏خواهد كه دولت‏ها خدمتگزار ملت‏ها باشند مشكله بزرگ ما مسلمين اين است كه مع‏الاسف بايد بگويم ما رشدمان كم است، رشد سياسى‏مان كم است. ما باز گمان مى‏كنيم كه با سرنيزه و با فشار و با سازمان امنيت و با ارتش مى‏شود كه يك ملتى را اصلاح كرد و يك مملكتى را استقلالش را به دست آورد، ما باز اينطور فكر كنيم، دولت‏هاى ما باز فكر اين هستند كه ملت خودشان را با هر طورى كه هست سركوبى كنند. اين مشكل كى بايد رفع بشود؟ و اين دولت‏ها كى به خود بيايند كه با ملت‏هاى خودشان، با ملت‏هايى كه شما كه زندگى مى‏كنيد براى زحمت‏هايى است كه آنها دارند مى‏كشند، با ملت‏هاى خودتان دوست باشيد و آنها پشتيبان شما و شما خدمتگزار آنها اگر ملت‏ها احساس بكنند كه دولت‏ها براى پشتيبانى و خدمت به آنها آمدند هيچ اشكال نيست كه آنها هم در خدمت حاضرند و بيشتر حاضرند، اين مشكله را به دست خود دولت‏هاست كه حل بكنند و مع‏الاسف نمى‏كنند. اين يكى از مشكلات ماست كه تا اين مشكل حل نشود اميد اينكه ما بتوانيم با ابرقدرت‏ها مخالفت كنيم و بتوانيم آنها را از ممالك خودمان بيرون كنيم، نيست.

    مشكل دوم هم كه مثل همين مشكل است، مشكل دولت‏هاست با هم، چرا بايد دولت‏هاى اسلامى با هم اينطور باشند كه هر كدام به طرف ديگر بكشند؟ چرا بايد يك كشورهائى كه داراى همه چيز هستند و داراى همه جور قدرت هستند، اسرائيل با آن عده كم بيايد و به آنها اينطور حكمفرمائى كند؟ چرا بايد اينطور باشد؟ جز اين است كه ملت‏ها از هم جدا و دولت‏ها جدا و دولت‏ها از هم جدا و يك ميليارد جمعيت، يك ميليارد جمعيت مسلمين با همه تجهيزاتى كه دارند نشسته‏اند و اسرائيل آن جنايات را به لبنان مى‏كند و به فلسطين مى‏كند و آنها نشسته‏اند و تماشا مى‏كنند؟ تماشاگر هستند؟ آنقدر صداى برادرهاى ما از آنجا بلند است و ما گوش مى‏كنيم و نشستيم تماشاگر هستيم. كى ما بايد قدرت خودمان را بيابيم؟

    ما بايد با سلاح ايمان با قدرت‏ها مقابله كنيم

    شما مى‏دانيد، در تاريخ ديديد كه مسلمين صدر اسلام با يك عده كم اما مجتمع و با ايمان غلبه كردند، در ظرف كمتر از نيم قرن بر تقريبا معموره آنوقت غلبه كردند براى اينكه با هم بودند و اسلحه ايمان دست آنها بود. كى ما مى‏خواهيم اين اسلحه ايمان را كه كنار گذاشته شده است به دست بگيريم و با اين قدرت‏ها با اسلحه ايمان مقابله كنيم؟ شما ديديد كه يك ملتى كه عددش كم و هيچ اسلحه نداشت و هيچ ابزار جنگى نداشت و هيچ نظاميگرى نداشت ابزار ايمان داشت و با ابزار ايمان غلبه كرد بر يك قدرت شيطانى كه همه قدرت‏ها دنبال او بودند، نه همان ابرقدرت‏ها، همه قدرت‏ها دنبال او بودند. اين قدرت ايمان بود كه يك مشت مردم را كه هيچ نداشتند غلبه داد، اين همان قدرتى بود كه در صدر اسلام با يك ابزار كم و يك عدد كم غلبه كردند بر روم با آن بساط. بر امپراطورى

    صحيفه نور ج 10 صفحه 94

    ايران با آنهمه ابزار و با آن چيز، آنها تهى بودند از ايمان و اينها دست پر بودند در ايمان، غلبه كردند. كى ما مى‏خواهيم، مسلمين كى مى‏خواهند از اين خواب بيدار بشوند؟ و كى مى‏خواهند كه مشكلات بين خودشان را رفع بكنند؟ تا مشكلات بين خودتان رفع نشود، تا - مشكل بين - مشكلات بين دولت‏ها و ملت‏هاى خودشان رفع نشود و مشكلات بين خود دولت‏ها رفع نشود، اميد اينكه شما بتوانيد مجد خودتان را به دست بياوريد، نداشته باشيد. ما از سال‏هاى طولانى در اين مطلب هى گفتيم و هى نوشتيم و هى گفتيم و آنها هم شنيدند و تماشاگر بودند. خداوند انشاءالله ما مسلمين را بيدار كند و ما مسلمين را به وظايف اسلامى خودمان، به وظايف الهى خودمان آشنا كند و خداوند انشاءالله يك توفيقى بدهد كه ما عيدهايمان عيد باشد، نه عيدهايمان عيدى باشد كه ما گرفتار ابرقدرت‏ها هستيم، عيدهاى‏مان عيد باشد. خداوند همه شما را تاييد كند و همه ممالك اسلامى را تقويت كند و ايمان به همه ما بدهد و توجه به مشكلات و رفع كردن مشكلات.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  8. #858
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 10 صفحه 97

    تاريخ: 10/8/58

    پيام امام خمينى به مناسبت سيزده آبان (روز دانش آموز)

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    روز سيزده آبان، روز هجوم وحشيانه رژيم منحوس به دانشگاه و كشتار دسته جمعى دانشجويان عزيز ماست.

    رژيم مخالف با تمام مظاهر تمدن و پيشرفت كشور، يك روز به مدرسه فيضيه و مدارس علوم اسلامى در سراسر ايران حمله‏ور مى‏شد و يك روز به دانشگاه تهران و مدارس و دانشگاه‏هاى سراسر ايران، اين مراكز دانش و دانشمندان. اكنون كه سالروز حمله به دانشگاه است، براى پيوستگى بيشتر لازم است روحانيون عزيز قم و تهران و ساير شهرستان‏هاى نزديك به تهران در مراسمى كه در دانشگاه تهران است، شركت نمايند و همچنين روحانيون تمام شهرهاى ايران در دانشگاه هر نقطه از ايران كه بدين مناسبت مجلس بزرگداشتى برقرار كرده‏اند، شركت نمايند و با حضور در دانشگاه‏هاى سراسر ايران و پيوستن به دانش‏آموزان و دانشجويان و استادان عزيز، توطئه‏هاى جدائى افكنانه بين اين دو نيروى مترقى را خنثى كنند.

    دشمنان ما در هر فرصت خصوصا در اين روز از هيچ توطئه‏اى دست‏بردار نيستند و با هر وسيله ممكن مى‏خواهند آرامش را از ملت عزيز سلب كنند.

    بر دانش آموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با قدرت تمام حملات خود را عليه امريكا و اسرائيل گسترش داده و آمريكا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتكار نمايند و اين توطئه بزرگ را بار ديگر شديدا محكوم كنند. بر دانش آموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با تمام نيرو وحدت خويش را حفظ و از انقلاب اسلامى خود طرفدارى نمايند و بر ملت است كه از اين دو جناح عزيز با تمام قدرت پشتيبانى كنند. دست خدا به همراه همگى باد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى‏الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #859
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 10 صفحه 98

    تاريخ: 11/8/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانش آموزان مدارس تهران

    همه مسائل پيش من مى‏آيد، من بى‏اطلاع از مسائل نيستم‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    اينطور نيست كه من مطلع نباشم، افراد و گروه‏ها مرتب مى‏آيند و وضع مناطق خودشان را مى‏گويند و نامه مى‏دهند، اين اجتماعات بيرونى و اين اجتماعات داخلى و از اين مسائلى كه شما گفتيد، من اكثرش مطلعم. اينكه مى‏گوئيد روزنامه‏ها را نمى‏دهند، من، روزنامه‏ها پيش خودم مى‏آيد خلاصه‏اش هم پيش من مى‏آيد هم از ناحيه ارتش، هم از ناحيه ژاندارمرى، هم از ناحيه وزارت ارشاد مسائلى مى‏آيد پيش من، من بى‏اطلاع نيستم. اينكه مى‏گوئيد كه نمى‏گذارند به شما برسد، روى همين حرفى است كه اشخاص غرضمند گفته‏اند و مع‏الاسف شما هم با آن ذهن صافتان باور مى‏كنيد، باور كرديد اما مى‏بينيد كه شما اينجا هستيد و از صبح تا حالا دستجات مختلف در همين اطاق بودند و در اين محل جمعيت‏هاى زياد كاغذهاشان را مى‏دهند و منتها اكثر كاغذها چيزهائى است كه به من ارتباط ندارد.

    مقابله ملت ايران با تمام قدرتها

    شما مثل اينكه از انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است، كم توجهش كرديد و انقلاب مثل يك تبديل مثلاً نخست‏وزيرى يا يك رئيس جمهور مى‏دانيد شما مى‏دانيد كه اين انقلاب ايران يك انقلاب نمونه است، از حيث اينكه انقلاب‏هائى كه در دنيا بوده است و در اين صد سال اخير زياد هم بوده است، آنها با يك كودتاى نظامى بسيارى از اوقات واقع مى‏شده است يك قدرت شيطانى مى‏رفته است، يك قدرت شيطانى ديگر جايش مى‏آمده است. به مجرد اينكه انقلاب مى‏شده است و اين كودتا تحقق پيدا مى‏كرده است، دست و دهان و قلم همه را مى‏شكستند. در همين چند روز كه ملاحظه مى‏كنيد يك انقلابى در يكى از ممالك واقع شده است و دنبالش به طورى كه رسانه‏ها مى‏گفتند تمام مطبوعات تعطيل، تمام فعاليت‏هاى سياسى تعطيل، تمام احزاب تعطيل و خفقان براى همه. و باز انقلاباتى كه در دنيا شده است مثل انقلاب اكتبر، انقلاب فرانسه، اينها در سال‏هاى طولانى، تا سال‏هاى طولانى اين دنبالش زحمت‏ها، قحطى‏ها و كشتارهاى چند ميليونى. همين شوروى‏ها كه حالا اينقدر هو بلند كرده كه شصت و چند سال است انقلاب كردند و انقلاب هم در عين حالى نظامى بوده است معذلك باز

    صحيفه نور ج 10 صفحه 99

    استقرار ندارد، قتلى كه در آنجا واقع شده، آنقدر كشتارى كه در آنجا واقع شده است قابل احصاء نيست. انقلابى كه در ايران واقع شده است اكثر مردم نمى‏دانند چه شده است، نمى‏دانند مقابله كى با كى بوده است، اطلاع ندارند كه اين انقلاب بى‏نظير است. يك جمعيت سى و چند ميليونى دست خالى بدون ابزار جنگ و بدون اينكه نظاميگرى داشته باشند، اينها براى خاطر توجه‏شان به اسلام، توجه‏شان به ديانت، آنها حركت كردند و نهضت كردند و چه كردند.

    تمام قدرت‏هائى كه، تقريبا تمام قدرت‏هاى بزرگ و كوچك همه مخالف بودند، شوروى مخالف بود، انگلستان مخالف بود، در راس آنها آمريكا مخالف بود، دول غربى همه مخالف بودند، بعضى اظهار موافقت مى‏كردند، آنها براى اينكه كم‏كم ديده بودند كه دارد جلو مى‏رود، و الا مخالف ايران بودند. ملت ايران بود با همه رژيم‏ها، مقابله ايران بود با تمام قدرت‏ها.

    يك همچو انقلابى كه همه قدرت‏هائى كه چشم طمعشان به اين مملكت دوختند، دستشان از منافع زيادى كه از اين مملكت مى‏بردند بريده شده است، بازار از دستشان گرفته شده است، نفت از دستشان گرفته شده است، گاز از دستشان گرفته شده است، منابع زيرزمينى و روزمينى ازشان گرفته شده است و اينها الان همه در مقابل اينها ايستادند و همه توطئه مى‏كنند. شما در يك همچو انقلابى توقع داريد كه به مجرد اينكه اين انقلاب واقع شد، مثل اينكه نخست‏وزيرى را تغيير دادند يا رئيس جمهورى را تغيير دادند. اينها، بايد همه اين امور درست باشد. يك نخست وزيرى تغيير كرده؟ اما توجه نمى‏كنيد كه قضيه اين حرف‏ها نبوده است، قضيه مقابله يك عده بى‏سلاح با تمام قدرت‏هائى كه در عالم روابط داشتند با اينجا، چشم داشتند به اينجا، همين دول عربى كه مى‏گوئيد، همين‏ها مخالف بودند، عراق مخالف بود، كويت مخالف بود - عرض مى‏كنم كه - يمن بود، مصر بود، چه، چه... و آمريكا و انگليس و همه‏شان، فرانسه بود، همه مخالف بودند، آنوقت يك انقلاب و همه اينها را عقب زده با اينكه اكثر اينها يا بيشتر از اينها و با بسيارى از اينها منافع داشتند اينجا و حالا چشمشان را هم باز نمى‏توانند بپوشند از منافعشان. آمريكا نمى‏تواند چشم از منافعش بپوشد، انگلستان هم نمى‏تواند، سايرين هم نمى‏توانند، آنوقت شما مى‏فرمائيد كه هيچ قضيه‏اى تا حالا تحقق پيدا نكرده است و هيچ چيز درست نشده است، عوض نشده است، در صورتى كه اين چيزهائى كه شمرديد، بسياريش درست شده منتها عرضه نشده است. شايد من هم خيال مى‏كردم گاهى كه خوب، چه مى‏كردند، گاهى وقتى عرضه مى‏كنند مى‏بينيد كه يك دولت هشت ماهه با اين ترتيب، با اينكه وضع آشفته است از همه جهت، يعنى بعد از اينكه ملت ما پيروزى را تحصيل كرد، پشت ديوارى كه شكست، يك خرابه‏اى هم گذاشته بودند اسمش ايران بود. سى و پنج ميليون جمعيت كه همه در حبس بودند، شما، براى حتى اين خانم‏ها همچو ساده نبود كه يك وقت اينجا جمع بشويد، براى ما امكان نداشت. اگر براى همچو حرف‏هائى راجع به اجتماع خودمان، راجع به سياست، راجع به اجتماع، راجع به مملكت مى‏خواستيد بگوئيد، امكان نداشت برايتان كه بيائيد اينجا بنشينيد و آسوده و راحت مقاله خودتان را بخوانيد و مقصد خودتان را طرح بكنيد. شما اينها را كم نگيريد، كم حساب نكنيد. شما نمى‏دانيد كه الان در چه حالى

    صحيفه نور ج 10 صفحه 100

    هستيد، پنج سال پيش از اين در چه حالى بوديد. شما نمى‏دانيد كه مملكت ما سى و پنج ميليون حبسى، از حبس بيرون رفته. اگر صد نفر حبسى را، در حبس را باز كنند، يكدفعه بگوئيد بيائيد بيرون، خراب مى‏كنند، براى اينكه ديگر يك آشفتگى اين است كه خرابكارى مى‏كنند.

    سى و پنج ميليون جمعيت كه در همه جايش سازمان امنيت و ساير قواى انتظامى و دولتى در همه جا مردم را به سيخ كشيده بود، يا حبس، يا نفس نكشيدن، يك روزنامه نداشت كه يك كلمه بتواند بنويسد، اگر بخواهد بنويسد يك كلمه، در راديو تلويزيون امكان نداشت كه جز مدح آريامهر چيز ديگرى بگويند. تمام رسانه‏ها، رسانه بود كه براى آنها داشتند فرياد مى‏زدند و تبليغات مى‏كردند. امكان نداشت كه يك نفر بتواند يك اجتماعى داشته باشد، يك راهپمائى امكان نداشت. در تمام آن مدت امكان نداشت براى كسى كه يك پانصد نفر جمع كند و راه بروند، بر فرضى كه بخواهند يك مطلب صحيحى هم بگويند، برسد آنجائى كه در مقابل دولت بخواهند يك مطلبى را بگويند، هيچ امكان نداشت برايشان. اين مطلب را شما هم كم حساب مى‏كنيد كه در پنج سال پيش از اين نفس‏ها همه قطع شده بود، قدم‏ها و قلم‏ها همه شكسته شده بود، مطبوعات همه در اختناق بودند، مردم همه در گرفتارى بودند، جوان‏ها در حبس بودند، مردم، سياسيون نفس‏شان قطع شده بود، روحانيون امكان نداشت برايشان يك مطلبى را در منابر بگويند، امكان نداشت برايشان يك مساله مربوط به جامعه را بگويند. الان همه اين مسائل يكدفعه حل شد، يكدفعه همه سر بلند كردند و ديدند و ديدند كه بيرون حبسند و آزاد، آزادى بعد از اختناق و حبس پنجاه ساله، امكان ندارد كه دنبالش آن تقاضاهاى سى و پنج ميليونى نباشد، همه تقاضاها هم اين است كه شما نمى‏كنيد، هى به من مى‏گويند. خوب - من - مگر من همه كاره‏ام، من يك طلبه هستم، هستم اينجا منتها من نصيحت مى‏كنم، اينها هم كه ملاحظه مى‏كنيد از دولت و از قواى مردمى كه اطراف هستند، همه مشغولند. شما نمى‏دانيد كه چقدر خانه درست شده است در اين دهات و در اين اطراف، چقدر اسفالت كردند، خود مردم يا دولت چند مدرسه درست كردند. همه اينها درست شده است.

    همه بايد براى هم كار بكنند

    اما يك مملكتى اينطور دست شما داده است، درست شدنش، سى و پنج، پنجاه سال خراب كردند، اگر در اين دو هزار و پانصد سال، پنجاه سال، تيشه برداشتند و بيل و كلنگ برداشتند و خراب كردند، مملكتى كه پنجاه سال خراب شده است نمى‏شود هشت ماه، شما هر چه دلتان بخواهد توى سينى بگذارند جلويتان و تعارفتان بكنند، خودتان بايد خدمت بكنيد، شما خودتان را كنار نگذاريد و بگوئيد نكردند. بگوئيد نكرديم. ما بايد بگوئيم چه كرديم. مگر اين مملكت مال وزير است، مگر مملكت مال امير است، مگر مملكت مال روحانى است، مملكت مال همه است، همه بايد بگوئيم چه كرديم، ننشينيد هى بگوئيد چه كردند، آنها هم مثل شما مى‏مانند مثل سابق نيست كه يك هيأت حاكمه‏اى باشد كه همه چيز بايد دست او باشد و شما هم قدرت نداشته باشيد كه كارى بكنيد و هيچ حرفى نزنيد همه

    صحيفه نور ج 10 صفحه 101

    منافع هم تو جيب او برود. سابق اينطور بود كه هر چه منفعت تو جيب هيأت حاكمه مى‏رفت و بستگان او، وقتى اينطور بود خوب مردم بايد بگويند شما همه منافع را مى‏بريد و هيچ كارى هم براى ما نمى‏كنيد جز خرابى، منتها جرات نمى‏كردند بگويند، مساله اينطور بود ولى جرات نمى‏كرد نفس بكشد. حالا كه اين مملكت مال همه شده است، يك هيات حاكمه بخواهد هر چه دست مى‏آيد بگذارد جيبش، ما نداريم، شما خيال كنيد اينها يك كدامشان يك شاهى استفاده نامشروع داشته باشد، نيست در كار - كارشان هست - خودشان مردم صالحى هستند منتها نبايد ما بنشينيم همه‏مان، خانم‏ها و آقايان - عرض كنم - جوان‏ها، پيرمردها بنشينند بگويند كه براى ما چه كردند. مگر آنها با شما فرقى دارند كه براى شما، شما براى آنها چه كرديد. همه بايد براى هم كار كنند. همانطورى كه آنها موظفند كه كار بكنند، شما هم موظفيد كه كار بكنيد براى مردم، من هم موظفم كار بكنم. يك مملكتى است مال همه‏تان، مال يك دسته خاصى نيست كه شما بگوئيد كه اين كه منافعش مى‏برد پس چرا كار نمى‏كند. منافع مال همه است، مضارش هم مال همه است، مملكت هم مال همه است، اما توقع نداشته باشيد كه يك بچه ششماهه، هشتماهه، ده ماهه اين بتواند كارهاى فلاسفه را بكند. اين مملكت ما الان مثل يك بچه هفت هشتماهه مى‏ماند كه تازه تولد شده با همه دردها، با همه رنج‏ها، با همه بيمارى‏ها يك همچو مملكتى كه مثل يك طفل هشتماهه مبتلا به تمام بيمارى‏ها خصوصا بيمارى‏هاى بعد از انقلاب زياد است، بسيار سخت است. شما يكى‏تان يك روز بيائيد اينجا بنشينيد و ببينيد اين افرادى كه مى‏آيند اينجا چه مى‏گويند، چه مى‏خواهند. فلان مرد مى‏گويد كه من زن ندارم براى من يك زن، فلان دختر مى‏نويسد كه من يك شوهر مى‏خواهم. خيلى از كاغذها از اين سنخ حرف‏هاست، از اين سنخ حرف‏ها كه اينهائى كه مى‏آيند اينجا دست‏هاشان، شما يك وقت بيائيد تماشا كنيد ببينيد كه خيلى از اينها دست‏شان بلند است و يك پاكت دست‏شان است آنوقت شما خيال مى‏كنيد كه اين يك پاكت راجع به يك مسائل سياسى و يك مسائل اساسى است و اينها را كه ما نمى‏گيريم، اطلاع بر جائى نداريم. الان تو اين اطاقى كه من نشستم آن يك جاى بزرگى است كه براى كاغذ است، آن كاغذهائى كه آمده است و ما ديديم كه چه مى‏خواهند، چه مى‏گويند اينها الان اينطورى هست كه هر كه هر گرفتارى دارد، خيال مى‏كند، خوب ما انقلاب كرديم كه زمين چطور بشود، ما انقلاب كرديم شوهر داشته باشيم، ما انقلاب كرديم چه بشود - نمى‏دانستيم - ما انقلاب كرديم، حالا كه انقلاب كرديم خودتان درست كنيد. به ما چه زحمت كشيدند، خود ملت زحمت كشيده و خودشان انقلاب كردند و خودشان اين جرثومه فساد را از اينجا بيرون كردند. الان خودتان هستيد، خودتان چرا، به من چكار دارد كه به من مراجعه كنيد. من هم مثل يكى از شما، من هم مثل شما هستم، الحمدلله نعمت جوانى هم داريد و قدرت هم داريد من آنش را هم ندارم و دولت هم مثل شما مى‏ماند، شما دولت را - يك چيزى هست - يك چيز ديگرى حساب نكنيد، آن هم يك قدرت محدود دارد، يك اشخاص محدود. اينها الان وقتى كه كار يك نفر را مى‏خواهند عوض كنند مدت‏ها بايد بگردند، فكر كنند كه چه باشد، سابقه‏اش بايد چه باشد. مثل سابق نيست كه همه معلوم بشود كه چه مردمى هستند، مردم جرارى

    صحيفه نور ج 10 صفحه 102

    هستند كه معلوم مى‏شود، آنها هم همان مردم جرار مى‏خواستند سر كار بگذارند و مى‏گذاشتند. حالا مى‏خواهند يك آدمى باشد كه مسلم باشد، متدين باشد، امين باشد، تمايل به راست و چپ نداشته باشد شرائط دارد براى پيدا كردن يك نفرى كه چه بكند و ندارند آن را من مى‏دانم كه الان در ادارات خيلى هست اشخاصى كه ناباب هستند، اين اداره بخواهند اين را برش دارند، كسى نيست كه اينجا بنشيند اين كار را درست كند معذلك دارند تصفيه مى‏كنند، مشغولند، بسيار هم از اينها بيرون كردند، بسيار هم از اينها تغيير داده شده است لكن شما توقع‏تان زياد نباشد. آقا ما به شما بگوئيم كه شما براى ما چه كرديد، ما اينقدر زحمت كشيديم حبس رفتيم، شما هم حبس رفتيد ما هم حبس رفتيم، چرا شما به ما مى‏گوئيد كه براى ما چه شده، ما به شما مى‏گوئيم چه مى‏كنيد، براى ما چه كرديد. فرقى نمى‏كند، همه‏مان بايد بگوئيم كه ما بايد چه بكنيم بايد چه بكنيم بگوئيد. اما بايد چه بكنيد شما، شما بايد كارى بكنيد كه اين صداها هى كم بشود. اگر بخواهيد مملكت‏تان را درست بكنند، با آرامش بايد درست كنند. اگر يكى جائى تظاهر و دعواست نمى‏شود اسفالتش كرد. اگر يك مدرسه‏اى كه صبح وارد مى‏شويد مى‏بينيد كه يك دسته از آن ور ريخته، يك دسته از آن ور ريخته، تو سر هم مى‏زنند نمى‏شود تو اين مدرسه درس خواند، نمى‏شود هم اصلاحش كرد. نمى‏شود بگوئيد شما، آموزش و پرورش چرا كار نمى‏كند. خوب نمى‏گذارند.

    عمال رژيم منحوس شاهنشاهى نمى‏گذارند براى كردها كارى انجام بگيرد

    اين كردستانى كه الان مى‏بينيد كه به اين خرابى است، يك دسته از همين انگل‏ها و از همين‏هائى كه مربوط به رژيم منحوس شاهنشاهى است يا مربوط به چپ و راست، يا همه راست (چپى‏ها فعلا دخالت و اينها نمى‏توانند داشته باشند، الان آمريكائى به صورت چپ و راست) خوب اينها نمى‏گذارند كه براى كردها يك كارى انجام بگيرد. بودجه برايشان تعيين كردند اما خوب يك مملكتى كه وقتى كه يك فوج از آنجا راه مى‏رود و با تفنگ مى‏زنند، مى‏توانند بروند آنجا آسفالت كنند، مثلا بروند مدرسه بسازند، مى‏توانند بروند آنجا حمام و دبيرستان و آن چيزهائى كه احتياج دارند؟ خوب نمى‏شود اين. كوشش كنيد كه اين منحرف‏هائى كه هى تضعيف مى‏كنند شماها را هيچ كارى نشده، هيچ كارى نشده الان تضعيف شماست. خيلى كار تاكنون شده، يعنى من بايد بگويم به شما كه اين هشت ماهى كه اينها كار كردند در يك همچو محيطى ...... كه كار تمام است در يك همچو محيطى، با همچو وضعى، با همچو كارشكنى‏هائى، خيلى كار شده منتها اين كارها عرضه نشد به مردم كه بگويند چقدر كار كرديم. همين ديروز كه آمدند اينجا يك دسته‏اى كه مال قم بودند، اينجا وقتى كه خواندند راجع به كارهائى كه كردند، راجع به حمام‏ها، راجع به - عرض مى‏كنم - اسفالت‏ها و راجع به خانه‏سازى‏ها و امثال ذلك، شمردند زيادش صفحه بزرگى بود كه نوشته و قبل از آن هم راجع به همين جهاد - چيز - بنياد مستضعفين، شما خيال مى‏كنيد بنياد مستضعفين چيزى در آن نشده، نه چيز خيلى زياد شده منتها زيادتر از آن بايد بشود. مستضعفين تقريبا جندين ميليونند، چندين ميليون

    صحيفه نور ج 10 صفحه 103

    اشخاصى هستند كه ضعيفند و همه هم از رژيم سابق به ارث برده شده. همه اينها كه مى‏بينيد كه مثلا خانه ندارند، زندگى‏شان درست نيست، اسفالت ندارند، اينها كه در انقلاب اينجور نشده، اين در رژيم سابق اينها شده. در رژيم سابق جرات نمى‏كردند، آب نداريم، به حبس مى‏بردندشان اگر مى‏گفتيد اسفالت نداريم، كتك‏شان مى‏زدند. حالا ديگر نه كتك است، نه حبس و نه زجر، هيچ اين حرف‏ها نيست در كار وقتى نيست همه صداشان در مى‏آيد، تمام مستضعفين صداشان در مى‏آيد كه نه آب داريم و نه برق داريم. خوب از شما مى‏پرسم خوب شمائى كه نه آب داريد نه برق، تازه اين كار شده؟ مى‏گويند نه، ما از سى سال چهل سال اينجور بوده. خوب از اول اينجور بوده، اينها هم كه دارند مى‏سازند. اگر بگويند هيچ كارى كردند، نخير! خيلى كار كردند. اينقدرها لوله‏كشى كردند آب بردند و آب رساندند، اينقدر جاده‏ها را ساختند، در هر جا كه برويد اين مسائل هست، خانه‏ها زياد ساخته شده، اما براى چند ميليون جمعيت به اين زودى درست نمى‏شود آنها هم قبول دارند، البته خيلى از چيزها مانده است، اما نه اين است كه كارى نكردند، تا حالا هيچ كارى نشده، انقلاب شده مثل اول. اگر انقلاب نشده بود و مثل اول بود كه شما اينجا ننشسته بوديد، اگر شما اينجا آمده بوديد، وقتى بيرون مى‏رفتيد جايتان حبس بود. انقلاب شده مثل اول يعنى چه؟ اينها تضعيف مى‏كنند روحيه شما را. شما قوى باشيد، قدرتمند باشيد، با همان قدرتى كه همچو سد بزرگى را شكستيد، جلو برويد، درست مى‏شود مملكت‏تان، نترسيد از اين حرف‏ها يك دسته‏اى ماندند از اين دسته‏هائى كه مثل دزدها، دزدها هم هستند كه سر گردنه مى‏روند دزدى مى‏كنند، من خودم اطلاع دارم، از آنوقت‏هائى كه در زمان احمد شاه يادم هست ما مبتلا بوديم به دزدها، مبتلا بوديم به اين اشخاصى كه مى‏آمدند مثل رجبعلى و مثل نايب حسين كاشى و مثل آن ميرزا علينقى‏ها و آنها كه شما حالا اسم‏شان را هم نشنيديد، اينها مى‏رفتند غارت مى‏كردند، دهاتى كه ما در آن بوديم غارت مى‏كردند. كاشان، اصل حكومت در كاشان نمى‏توانست كارى بكند، همه‏اش اين غارتگرها بودند، غارتگرها آنجا غارت مى‏كردند، همه كارها را انجام مى‏دادند، تا زمان رضاشاه همه غارت‏ها را منحصر كردند به يك غارتگر، همه را سركوب مى‏كردند، يك غارتگر جاى همه نشست و آن غارت مى‏كرد. پيشتر غارتگرها متعدد بودند بعدش همه سركوبى شدند، آن هم به - چيزى - كه دستورى كه از خارج داشتند، همه را سركوبى كردند و متمركز شد قوا در يك نفر كه آن هم غارتگر بود. شما خيال نكنيد كه كارى نشده. نه خيلى كار شده، معجزه شده، اعجاز شده. اين فريادى كه اينجا مى‏بينيد امكان نداشت كه سابق يك كسى بيايد و يك صدائى بكند. مى‏بينيد آزادى، نعمت آزادى از همه چيزهاى دنيا بيشتر است. شما الان طورى هستيد كه مى‏آئيد منزلتان فكر اين نيستيد كه خوب اينجا هستيم، مبادا سازمان امنيت بيايد مثلاً برادرم را بگيرد، پدرم را بگيرد، شوهرم را بگيرد - عرض مى‏كنم - آنطور چيزها، اين خوف‏ها را داشتيد. حالا راحت مى‏خوابيد نه سازمان امنيت مى‏آيد و كسى را بگيرد و نه دولت مى‏فرستد كسى را بگيرد و نه چى و دزدها را دولت گرفته، آن غارتگرها را، آنهائى كه شما را اذيت كردند در طول تاريخ، آنها را دارند خوب يكى يكى مى‏گيرند، بعضى‏شان را به جزايشان مى‏رسانند بعضى‏شان را نمى‏رسانند. اما شما

    صحيفه نور ج 10 صفحه 104

    باورتان نيايد كه به شما مى‏گويند كه هى چه شد، چه شد، چه شد اين حرف‏هائى است كه همين كسانى كه مربوط به رژيم سابق هستند اين حرف‏ها را مى‏زنند براى اينكه به شما بگويند كه اصلاً اسلام هم مثل آنها. نمى‏دانند كه بركت اسلام بود كه دزدها را از اين مملكت بيرون كرد، از بركت اسلام است كه اين آزادى الان هست، بركت اسلام بود كه بعد از انقلاب همچو آزاد كردند همه را، تمام مطبوعات آزاد شد، منتها بعدش ديدند كه، پنج، شش ماه كه گذشت، ديدند كه اين مطبوعات وابسته به اسرائيل است بعضى‏شان، بعضى‏شان دارند توطئه مى‏كنند بر ضد مملكت، خوب روى يك قواعدى نباشد كه رسيدگى بشود و هر كدام كه اينطور هستند جلوشان گرفته بشود. كه هيچ انقلابى در دنيا نمى‏توانيد پيدا كنيد مثل انقلاب ايران كه بعد از انقلاب ابدا گرفتارى در كار نبود و آزادى مطلق بود، اجتماعات آزاد بود و حزب‏ها همه آزاد بود و مردم همه‏شان بطور آزادى مسائلشان را مى‏گفتند مطالبى كه داشتند مى‏كردند، انتقادات مى‏كردند. اين معنا هم كه گفتيد كه به شما مطالب را نمى‏رسانند، اين هم از جمله حرف‏هائى است كه اينها مى‏زنند براى اينكه بفهمانند به مردم كه من يك آدم بى‏اطلاعى هستم، وقتى من يك آدم بى‏اطلاعى هستم نمى‏توانم حرفم يك حرف صحيحى باشد. من بى‏اطلاع نيستم. تا شما الان آمديد چقدر حرف زديد پيش من نشستيد حرفتان را زديد، آن هم يك كسى او را نمى‏بيند. صبح و ظهر و شب و همه وقت هستم، منتها از صبح تا ظهرش بنا بود كه اجتماعات باشد و بعدش من را يك قدرى آزاد بگذارند. اين وقت آزادى من است كه الان شما داريد مى‏بينيد. انشاءالله كه همه‏تان موفق باشيد. من به همه دعا مى‏كنم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  10. #860
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 10 صفحه 105

    تاريخ: 11/8/58

    بيانات امام خمينى در ديدار با دانشجويان دانشكده علوم و ادبيات

    تبليغات دامنه‏دار اجانب در وابسته نمودن شرق به كشورهاى غربى

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من يك جمله با آقايان صحبت كنم، بعد هم، ما بايد زحمت بكشيم تا در همه جناح‏ها خودكفا باشيم. امكان ندارد كه استقلال به دست بيايد، قبل از اينكه استقلال اقتصادى داشته باشيم. اگر ما بنا باشد كه در اقتصاد احتياج داشته باشيم، در چيزهاى ديگر هم وابسته خواهيم شد و همين طور اگر در فرهنگ ما وابستگى داشته باشيم، در اساس مسائل وابستگى پيدا مى‏كنيم.

    مع‏الاسف تبليغاتى كه در طول تاريخ بايد بگوئيم شده است از آنوقتى كه اين خارجى‏ها راه پيدا كردند به كشورهاى شرقى، تبليغاتى كه شده است اسباب اين شده است كه شرقى‏ها اين گمان را پيدا كردند كه هر چه كمال است در غرب است و اين اسباب اين شده است كه خودشان را بكلى در مقابل غرب و در مقابل شرقى كه نظير اوست و در مقابل آمريكا و اينها باختند خودشان را شرقيين. در هر جناحى كه مى‏رويد مى‏بينيد كه در آن جناح صحبت هى از غرب است، صحبت هى از خارج است.

    اگر يك دوائى در اينجا، در خود ايران هم پيدا بشود، باز به عشق دواى خارج به خورد ايرانى‏ها مى‏دهند. اگر يك پارچه خوبى هم ايران خودش تهيه كند و ببافد، باز بايد با اسم فاستونى انگليسى به مردم بفروشند. هر چيزى را كه شما برويد سراغش مى‏بينيد كه هى صحبت از اين است كه - بايد ما از آنها - بايد از آنجا بيايد. از گويندگان سابق كه حالا مرده است و آنوقت يا بعضى وقت‏ها رئيس مجلس بود يا در مجلس سنا بود گفته بود كه نه، ما اصلش بايد همه چيزمان را انگليسى كنيم. آن از خدمتگزارهاى انگليس بود. اين معنا كه با تبليغات دامنه‏دار وابسته‏هاى به آنها و خود آنها در ايران منتشر شده است، اسباب اين شده است كه ما ديگر به خودمان اعتماد نكنيم، استنادمان به خارج باشد، استقلال فكرى و مغزى نداشته باشيم.

    اگر شما بخواهيد استقلال و آزادى واقعى پيدا بكنيد، بايد كارى كنيد كه در همه چيز خودكفا باشيد

    اگر ما بخواهيم مستقل باشيم، بايد از همه جهات خودمان را مستغنى كنيم و از حالا در صددش برآئيم از حالا بايد، حالائى كه مملكت شده است مال خودتان و دست اجانب كوتاه شده است و اميد

    صحيفه نور ج 10 صفحه 106

    است تا آخر كوتاه باشد و اين خيانتكارها هم رفتند و اين ريشه‏هاى گنديده‏شان مانده است.

    ما بايد اين مملكت كه مال خومان شده است حالا، مثل خانه خودمان بايد خدمت كنيم و از الان در صدد اين برآييم كه خودمان را مستغنى كنيم از اين غرب و شرق. شما اين را بدانيد كه غرب و شرق به ما بلكه به غرب و شرق آن بالاها و به اين شرقى كه ما در آن زندگى مى‏كنيم، به ممالك اسلامى، اينها هيچ ابدا يك منفعت صحيحى نمى‏دهند، هر چه به ما بدهند چيزهائى است كه يا به درد خودشان ديگر نمى‏خورد و به ما مى‏دهند و يا اينكه به صورت، يك چيزى را مى‏دهند كه به درد ما ديگر نخورد.

    اگر چنانچه به ما از علوم خودشان فرض كنيد يك چيزى بدهند، يك چيزى كه به درد ما درست نخورد مى‏دهند. اگر اين جوان‏هاى ما بروند در آنجا، در مدارس آنجا تحصيل كنند، آن تحصيلى را - كه به جوان‏هاى - و آن علمى را كه به جوان‏هاى ما ياد مى‏دهند، اين در آن مدارس استعمارى است. مدارس خودشان، آن مدارسى كه براى خودشان است، غير آن مدارسى است كه براى دنياى سوم است. آنها دنياى سوم را يك چيز ديگر مى‏دانند، براى انسان دنياى سوم اصلش چيزى قائل نيستند، اصلش براى انسان‏هاى دنياى سوم هيچ حيثيتى قائل نيستند بلكه شايد حيواناتى كه در آنجا زندگى مى‏كنند عنايت آنها به آنها بيشتر از انسانى است كه در اينجا زندگى مى‏كند، دوائى كه در آنجا استعمالش ممنوع است در اينجا استعمالش مجاز است، مى‏فرستند در دنياى سوم، طبيبى كه در آنجا طبابتش ممنوع است، مى‏فرستند او را اينجا و اينجا طبابتش مجاز.

    اين طبيب‏هائى كه آنجا درس مى‏خوانند، آنها را - اجازه - بسيارى‏شان را اجازه اين نمى‏دهند كه در آنجائى كه تصديق هم به او دادند و ديپلم هم به او دادند، همه تصديق‏ها را دادند به او اما مشروط به اين است كه تو بروى در محل خودت طبابت بكنى، اينجا حق ندارى طبابت بكنى، براى اينكه وضع آن چيزى كه براى ممالك به نظر آنها استعمارى، براى دنياى سوم كه برايش هيچ حيثيت قائل نيستند، همه چيزهائى كه آنها براى خودشان مى‏خواهند براى ما نمى‏خواهند، براى ما يك چيز ديگر مى‏دهند. اين را من سابق هم گفتم كه ما در پاريس كه بوديم، از اين جوان‏هائى كه در آلمان مشغول تحصيل بودند آمدند پيش ما و گفتند كه ما در اينجا كه تحصيل مى‏كنيم، نمى‏گذارند ما بالا برويم، در يك حد معينى ما را نگاه مى‏دارند نمى‏گذارند كه ما مرتبه بالا برويم. مع الاسف در همين دانشگاه‏هاى ما هم راه پيدا كرده بودند و نمى‏گذاشتند آن رشدى كه بايد جوان‏هاى ما ببينند بكنند و بعضى از اين اساتيد دانشگاه و اينها وابسته بودند و مامور بودند به اينكه نگذارند اينها يك رشد صحيحى بكنند. اگر شما بخواهيد استقلال پيدا بكنيد و آزادى حقيقى پيدا بكنيد، بايد كارى بكنيد كه در همه چيز خودكفا باشيد، مستغنى باشيد. كشاورز بايد كارى بكند كه ديگر ما احتياج گندمى به خارج نداشته باشيم، دانشگاهى بايد كارى بكند كه ما در طبابت ديگر احتياج به خارج نداشته باشيم، در مهندسى احتياج به خارج نداشته باشيم.

    رژيم منحوس پهلوى عامل عقب‏ماندگى كشور

    اين بى‏انصاف‏ها در آن رژيم سابق آنطور مى‏خواستند ما را عقب مانده نمايش بدهند و به

    صحيفه نور ج 10 صفحه 107

    خودمان حالى كنند كه اسفالت هم وقتى مى‏خواستند بكنند از خارج مى‏آوردند، اگر مى‏خواستند جاده‏سازى بكنند، يك اسفالت بكنند، يك بنائى درست كنند، يك راهى درست كنند، هر چه، مى‏گفتند متخصص بايد از خارج باشد. نه اينكه اينجا نبود، هست اينجا، لكن اينها مى‏خواستند جورى بكنند كه ما همه چيزمان را ببازيم و وابسته به غير باشيم. هر چيزى را اينها مى‏گفتند بايد ما از خارج وارد كنيم. هى با فلان شركت، با فلان شركت خارجى، با فلان شركت خارجى پيمان و چيز مى‏بستند و راهسازى را به آنها مى‏دادند و راهسازها يا كنار بايد بنشينند، عمله‏ها بايد يك چيز جزئى بكنند و مهندسين آنها با حقوق‏هاى فلان و فلان آقائى و فرمانفرمائى بر ما حكومت بكنند و ما را يك دسته، مملكت ما را يك دسته وابسته بكنند و عمله و پائين و اينطور نمايش مى‏دادند و هر چه از خارج مى‏آمد، يك مهندسى از خارج مى‏آمد، يك مهندسى از خارج مى‏آوردند كه مهندسين خود شما بهتر از آنها بود لكن او را مى‏آوردند با صد هزار تومان يا كمتر يا بيشتر مى‏آوردند به او مى‏دادند و اينهائى كه از او هم بهتر بودند زير دست او قرار مى‏گرفتند.

    وضع مملكت ما در اين مدت و خصوصاً در اين پنجاه سال اخير يك همچو وضعى شده بود و ما بايد از اين، خارج كنيم خودمان را. ما اگر بخواهيم كه يك مملكت مستقل باشيم بايد همه چيز، در همه چيزمان جديت كنيم كه خودكفا باشيم، مريض ما ديگر خارج نرود، چيزهائى كه ما خودمان مى‏توانيم درست كنيم خودمان درست كنيم و هر چيز را مى‏توانيد در صدد برآئيد. وقتى انسان باشد مى‏تواند درست كند، مى‏تواند همچو كارى را بكند لكن وضع را اينطورى به بار آورده بودند كه ما باورمان آمده بود كه چيزى نداريم، ما چيزى نمى‏دانيم بايد ما از خارج بگيريم، بايد همه چيز از خارج بگيريم. و اگر واقعاً اينطورى است كه يك مصيبتى است و اگر اينطور نيست و ما را اينطور تربيت كردند كه باورمان بيايد، اين هم يك مصيبت ديگرى است.

    بايد دانشگاه افرادى را تربيت كند كه احتياج را از خارج سلب كند

    بايد دانشگاه جديت كند به اينكه افرادى را همچو بار بياورد كه، همچو تربيت و تعليم بكند كه احتياج را از خارج سلب كند، طبيبش طبيب خودمان باشد و ما احتياج نداشته باشيم به طبيب خارج يا رفتن به خارج، وقتى مى‏خواهد يك لوزه‏اى عمل كند، در رژيم سابق لوزه يكى از بچه‏هايش - نمى‏دانم - يا از بستگانش مى‏خواست عمل كند از اروپا مى‏آورد كه لوزه‏اش را عمل كنند.

    يك همچو وضعى را مى‏خواستند به ما و به دنيا اينطور نمايش بدهند كه ما يك طبيب لوزه عمل كن نداريم، اينطور مى‏خواستند ما را در خارج نمايش بدهند يا مامور بودند كه اينطور بكنند كه ما را يك مردمى كه اصلاً هيچ از هيچ چيز اطلاع نداريم، مملكت ما اسفالت هم نمى‏تواند درست كند، يك راهسازى هم نمى‏تواند بكند، مملكت ما يك بنا هم نمى‏تواند درست كند. بناهاى شهر، همين مدرسه فيضيه كه ملاحظه مى‏كنيد و در اين درى كه از مدرسه فيضيه وارد مى‏شوند به صحن، يك حاشيه‏اى آن بالا دارد با يك نقشى (آنوقت‏ها كه من ديدم، حالا كه مدت‏هاست من نديده‏ام) تا آخر

    صحيفه نور ج 10 صفحه 108

    كاشيكارى، آنوقت كه ما قم بوديم در سى سال، چهل سال پيش كه ما اينجا بوديم و نرفته بوديم بيرون، اين بساط نبود. براى من نقل كرده بودند كه يكى از متخصصين خارجى آمدند و اين را ديدند گفتند اين ديگر قابل اين نيست كه كسى بتواند مثل اين درست كند براى اينكه اين رنگ‏آميزى كه در آن شده، هر يك از اين رنگ‏ها يك مقدار حرارت خاصى مى‏خواست و چون اين مقدار حرارت خاص مى‏خواهد كه زياديش مى‏برد و كمى‏اش نمى‏رساند او را و اينها پهلوى هم كه اينها را كه گذاشتند، اينها اينطورى هست، نمى‏توانيم ديگر ما درست كنيم. اساتيد ما اينطور بودند، بناهاى ما، كاشيكارى ما اينطور بوده كه آنها تصديق مى‏كردند كه ما نداريم مثل اين را. طب ما را در اروپا تا حالا هم شايد طب ابوعلى را و رازى را، حالا هم شايد تدريس بكنند. مع‏الاسف ما آنها را كنار گذاشتيم، مفاخر خودمان را كنار گذاشتيم چسبيديم به آنها. تا ما از اين وابستگى درنيائيم، اميد اينكه براى ما يك استقلال صحيحى، يك مملكتى كه بتوانيم به آن بگوئيم كه يك مملكت مستقل است نبايد داشته باشيم.

    شما جوان‏ها، شمايى كه جوان‏ها را تربيت كنيد در صدد اين باشيد كه اولا مغزهاى ما را، آنها را از اين چيزى كه پر كردند از آنها، اين مغزهائى كه پر شده است از اينكه مغز شرقى را برداشتند جايش مغز غربى گذاشتند، شستشو كنيد و به آنها حالى كنيد كه شما خودتان مفاخر داشتيد، خودتان فرهنگ داريد، خودتان همه چيز داريد. به آنها حالى كنيد كه بايد خودتان هر كارى بكنيد. ما اگر خودمان يك امر ناقص هم داشته باشيم، بهتر از اين است كه پيش دشمن‏مان دست دراز كنيم و يك امر كامل از آنها بگيريم. من متأسفم از اينكه ما پيش دشمن‏هامان بايد برويم و اظهار احتياج بكنيم. اگر باز احتياج به يك ممالكى بود كه دوست بودند به ما، خوب، روابط دوستانه بود اما ممالكى كه امروز الان ملاحظه مى‏كنيد در انگلستان بختيار دشمن ايران را آنجا بردند و زير پرچم خودشان حفظ كردند و - پليس - آنجا در حمايت پليس آنجا حفظ مى‏شود و بر ضد ايران مقاله مى‏نويسد و حرف مى‏زند و اجتماعات درست مى‏كند و اينها و اگر جوان‏هاى ما بخواهند يك چيزى بگويند، پليس آنجا جلوشان را مى‏گيرد و آن دشمن شماره يك ما را بردند در امريكا به اسم اينكه معالجه كنند (حالا يا معالجه مى‏خواهند بكنند يا به اسم معالجه) بردند براى اينكه توطئه كنند. ما باز دست‏مان دراز كنيم پيش آمريكا بگوئيم گندم بده، يا پيش انگلستان بگوئيم چه بده؟!.

    استقلال با وابستگى جمع نمى‏شود

    من متأسفم واقعاً و همه متأسفند كه ما بايد احتياج داشته باشيم به دشمن‏هاى خودمان. ما بايد خودكفا باشيم. اين را بايد كشاورزى‏مان را همچو درست بكنيم، همه دست به هم بدهند، كشاورزها، دولت، اشخاصى ديگر كه اين كشاورزى به حدى برسد كه ما بتوانيم صادر بكنيم مملكت ما صادر كننده بوده است و حالا ما گرفتار اين معنا شديم.

    صحيفه نور ج 10 صفحه 109

    مملكت ما يك آذربايجانش اگر چنانچه درست كشاورزى بشود، يك خراسانش اگر درست كشاورزى بشود برايمان كافى است، مابقى‏اش بايد صادر بكنيم. مع‏الاسف با اسم اصلاحات ارضيه ما را به اين روز نشاندند كه مى‏بينيد و چيزهاى ديگر ما هم همين‏طور. همه چيزمان بايد مستقل بشود. استقلال با وابستگى جمع نمى‏شود. و ما فرهنگمان وابسته بشود استقلال نداريم، اقتصادمان وابسته بشود استقلال نداريم. اول بايد آن مطلب را درستش كرد، استقلال فرهنگى، استقلال اقتصادى اول بايد او را درستش كرد تا ما بتوانيم اسم خودمان را يك مملكت بگذاريم، يك مملكت مستقل بگذاريم.

    اصلاح و اداره امور مملكت با تعليم و تربيت صحيح نسل آينده‏

    و من اميدوارم كه جوان‏هاى ما، اساتيد ما، اساتيد دانشگاه ما، همه نويسندگان ما، روشنفكرهاى ما همه بيدار بشوند، متوجه بشوند كه غفلت‏ها شده است، تا حالا اغفال‏ها ما را كردند، مغزهاى ما را عوض كردند. بايد همه دست به هم بدهيم، نويسنده كمك كند به اين نهضت، گوينده كمك كند به اين نهضت، روزنامه‏ها كمك كنند به اين نهضت، نه اينكه روزنامه‏ها را آدم ببيند، بعض روزنامه‏ها را گاهى من مى‏بينم (به غير اين معروف‏ها) بعضى از آنها سر تا ته آن چيزهائى است كه به حال اين ملت مضر است. در بين همين روزنامه‏ها هم باز پيدا مى‏شود اگر بخواهد يك، البته يك دسته‏اى هستند نمى‏خواهند، يك دسته منافعشان را به اين ديدند كه غربى‏ها به اينجا حكومت بكنند يا امثال اين خائن‏ها بيايند سر كار، آنها نمى‏خواهند.

    اما آنهائى كه اينطور نيستند، آن دسته از نويسنده‏ها و روشنفكرها، از اساتيد دانشگاه، از معلمين، از سايرين كه اينطور نيستند و جوان‏ها كه باز اينطور بلا اشكال نيستند، براى اينكه آنها در رژيم سابق كارى نداشتند تا آنطور بشوند، بايد فكر اين معنا باشند كه ما خودمان انسانيم، ما خودمان فرهنگ داريم، ما خودمان مى‏توانيم تربيت و تعليم كنيم و مى‏توانيم كار انجام بدهيم و مشغول بشويم. حالا اول وقت است، اولى است كه دست اين جنايتكارها كوتاه شده است از مملكت ما، آنها هم كه ما را چاپيدند آنها هم حالا دستشان كوتاه شده، ما به فكر اين باشيم كه خودمان را درست بكنيم. اول مطلب اين است كه جوان‏هاى ما درست بشوند، اين جوان‏هائى كه در آتيه بايد اين مملكت را حفظ كنند، اين مملكت را اداره بكنند، اينها بايد درست تربيت بشوند و اصلاح بشوند.

    خداوند همه شما را انشاءالله توفيق بدهد و همه ما را، خواهرها را، برادرها را توفيق بدهد كه خدمتگزار اين مملكت باشيم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 86 از 208 نخستنخست ... 367682838485868788899096136186 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/