previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 26
تاريخ: 30/7/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى غرب تهران
هدف اصلى مخالفتها و توطئههاى دشمنان، از بين بردن اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد از آقايان تشكر كنم كه تشريف آوردهاند و از نزديك - يك - با هم ملاقات مىكنيم و مسائلى كه داريم طرح مىكنيم، شما فرموديد و ما هم بعضى عرائض را عرض مىكنيم.
من مىدانم كه شما آقايان و ساير اهل علم هميشه از اول، از اول نهضت تا حالا در اين نهضت شركت داشتيد و مردم را شماها واداشتيد به عمل و از اين به بعد هم اميد به شماست و اميدوارم كه از اين به بعد هم موفق باشيد براى خدمت به اسلام. چيزى كه الان هست، تشكلى كه اهل باطل دارند باهم پيدا مىكنند. كسانى كه سابق با هم متفرق بودند و در اين مدتها كنار بودند، دخالت نداشتند در اين نهضت، نشسته بودند كنار منتظر فرصت بودند و حالا فرصت به دستشان آمده است، قلمهايشان آزاد شده است و گفتارشان آزاد شده است، مجالسشان آزاد شده است. متفرقات اهل باطل با هم دارند مجتمع مىشوند و مجتمعات اهل حق دارند خداى نخواسته از هم متفرق مىشوند.
ما بايد آن اشخاصى كه، گروههائى كه در مسير اسلام نيستند، در مسير نهضت اسلامى نيستند، در مسير ملت نيستند، آنها را از مقالاتشان، از گفتارشان، از كردارشان بشناسيم و شما كه بحمدالله زمام امت اسلام در دستتان هست، روحانيون كه زمامدار امور اسلامى هستند، وفادار به نهضت هستند، متعهد هستند، آنها را به مردم، مردم را توجه بدهند به اين تشكلها، تشكلهائى كه مشغولند شياطين و مجالس درست مىكنند و حرفها مىزنند اينها از يك مطلب مىترسند و آن اسلام است. مخالفين ما از اسلام مىترسند. هر چه وابسته به اسلام است، اينها اگر از آنها انتقاد مىكنند، آن نقطه اصلى كه آنها مىخواهند حمله كنند خود اسلام است. همانطورى كه در زمان اين پدر و پسر خبيث، از اسلام چون خارجىها مىترسيدند، اينها را وادار كردند كه با اسلام مخالفت كنند، لكن در پوشش اينكه با روحانيت مخالفت كنند، با منبر مخالفت كنند، با محراب مخالفت كنند، مجالس را قدغن كنند. در اين پوششها، اسلام نقطه نظر بود، براى اينكه آنها از شما اگر بترسند، براى اينكه شما كارمند اسلام هستيد، شما طرفدار اسلام هستيد. از اين جهت مخالفتشان با شما مخالفت با اسلام است. تشكلات آنها الان همان نحوى كه در سابق بوده است و آنها با قلدرى عمل مىكردند، حالا اينها با تشكل و با قلمهاى زهر آگين و صحبتهاى انحرافى مشغول شدهاند. آنها سابق با سر نيزه اهل علم را،
صحيفه نور ج 10 صفحه 27
اهل تقوا را، مومنين را مىكوبيدند، با سر نيزه مجالس وعظ و خطابه را، مجالس عزادارى بر شهدا را مىكوبيدند، اينها با قلم. قلم اينها همان سر نيزه سابق است، آن سرنيزه به صورت قلم در آمده ساواك به منزله، به صورت يك گروههاى ديگر در آمده و مقصد همان مقصد است. بايد بيدار بشود ملت ما.
به صورتهاى مختلف با اسلام مخالفت مىكنند، در مجلس خبرگان به مجرد اينكه صحبت ولايت فقيه شد، شروع كردند به مخالفت حتى در آخر، در اين اخيراً، در همين دو روز سه روز پيش از اين، در يكى از مجالسشان اين منحرفين (اينهائى كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارند، اينهايى كه مخالف با اسلام هستند) در مجلسشان گفتند كه اين مجلس خبرگان بايد منحل بشود و ديگران هم دست زدند براى آن تظاهر كردند. اينها از مجلس خبرگان مىترسند براى اينكه مجلس خبرگان مىخواهند ولايت فقيه را اثبات كنند، مجلس خبرگان مىخواهند تصويب كنند آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى فرموده است و اينها از او مىترسند. اينها خيال مىكنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه پيش بيايد، قضيه قلدرى پيش مىآيد و ديكتاتورى پيش مىآيد، در صورتى كه در اسلام اين حرفها نيست. خير، اينها حرف مىزنند، اينكه مىگويند كه ديكتاتورى پيش مىآيد، نه اين است كه ندانند اينطور نيست، لكن اينها از اسلام متنفرند. اينها بايد بفهمند اين را كه تا اين محراب و منبر هست و تا اين خطابهخوانها و اين اسلام و مسلمين و اين بازار اسلام و اين جوانان مسلمان هستند، نمىتوانند كارى بكنند. اينها بايد بفهمند اين را كه در خدمت رژيم سابق يا در خدمت اربابهاى رژيم سابق دارند كار مىكنند، اگر فهميده هستند، از روى فهم مىكنند، خائن هستند و اگر چنانچه از روى بىاطلاعى و جهالت هست، جاهل هستند.
ولايت فقيه همان ولايت رسول الله است
قضيه ولايت فقيه يك چيزى نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد. ولايت فقيه يك چيزى است كه خداى تبارك و تعالى درست كرده است، همان ولايت رسول الله است و اينها از ولايت رسول الله هم مىترسند. شما بدانيد كه اگر امام زمان سلام الله عليه حالا بيايد، باز اين قلمها مخالفند با او و آنها هم بدانند كه قلمهاى آنها نمىتواند مسير ملت ما را منحرف كنند. آنها بايد بفهمند اينكه ملت ما بيدار شده است و مسائلى كه شما طرح مىكنيد ملت مىفهمد، متوجه مىشود، دست و پا نزنيد، خودتان را به ملت ملحق كنيد، بيائيد در آغوش ملت. قلمهاى شما از تفنگهاى آن دموكراتها به اسلام بيشتر ضرر دارد. نطقهاى شما به اسلام ضررش بيشتر از آن توپهائى است كه آنها به جوانان ما مىبندند و تفنگهائى كه آنها مىبندند، ضررش به اسلام بيشتر است براى اينكه آنجا دشمن معلوم است و شما به صورتهاى مخفى به ميدان مىآييد. قلمهاى شما از سر نيزههاى رضاخان بدتر است براى اسلام و شما مضرتر هستيد از رضاشاه و محمدرضا براى اسلام براى اينكه آنها معلوم بود مخالف هستند و مردم مىشناختند آنها را مخالفت مىكردند با آنها، مقاومت مىكردند. شما در پوشش اسلام، در پوشش طرفدارى از خلق مسلمان بر خلاف اسلام داريد عمل مىكنيد. ملت شما را
صحيفه نور ج 10 صفحه 28
مىشناسد و شما نمىتوانيد اين نهضتى را كه به دست ملت بپا شده است و اين نهضتى را كه با خون جوانهاى ما و با آنهمه زجر و با آنهمه زحمت و با آنهمه كارهائى كه انجام دادند آنها و مقاومت كردند اينها، اين نهضت را به اينجا رساندند، شما نمىتوانيد، كوچكتر از آن هستيد كه اين نهضت را منحرف كنيد، بيخود كوشش نكنيد. اگر همه ملت مجتمع شدند كه ما نمىخواهيم مجلس خبرگان را، خوب آنها گفتهاند، خودشان هم مىتوانند برگردند، اما شما چكاره هستيد؟ شما چند نفر آدم كه يكىتان مىگويد و باقىتان هم دست مىزند. اينها همانهائى است كه در زمان رضاخان هم، در زمان محمدرضا هم يكى مىگفت و باقى دست مىزدند، شماها نمىتوانيد در مقابل ملت بايستيد، شما راى نداشتيد، هيچ يك از شما وارد نشده است در اين مجلس خبرگان، اگر وارد شده هم، يكى دو تاى منحرف وارد شده است كه كارى از او نمىآيد، از اين جهت است كه شما وحشتتان برداشته است. مگر شما نمىتوانيد كه مجلس خبرگانى كه ملت با آن آراء زياد اين مجلس را درست كرده، با يك كلمهاى كه شما مىگوئيد ما مىگوئيم كه منحل باشد مگر با اين حرفها شما مىتوانيد، مگر شما قابل آدم هستيد. اگر چنانچه ولايت فقيه بشود، ديگر همه قدرتها دست فقيه مىآيد پس بنابراين عزا بايد بگيريد.
اينها اگر همه قدرتها دست رئيس جمهور مثلاً كذايى بيايد، هيچ حرفى ندارند، همه قدرتها دست رئيس جمهور باشد. اگر همه قدرتها دست يك نخست وزير مثلاً منحرفى بيايد، آن هم حرفى به آن ندارند، اما اگر قدرت، نه آن قدرتى كه قدرت شيطانى است، اينكه نظارت بر امور مملكت است كه مبادا معوج بشود، باز هم با راى ملت، باز هم راى ملت است كه آن اشخاص را يا آن هياتهائى را كه مثلاً مىخواهند درست بكنند، با راى ملت درست مىشود، با اكثريت. شماها در اقليت هستيد، نشستهايد آنجا با قلم مىخواهيد حكومت كنيد بر اكثريت. شماها قلدر هستيد، او با سر نيزه حكومت مىكرد، شما با قلم خواهيد حكومت كنيد و سر نيزه او شكست، قلم شما هم مىشكند. بيدار باشيد آقايان و بيدار باشند ملت ما كه اين منحرفها در كنار نشستهاند و با هم دارند مجتمع مىشوند و مىخواهند ملت ما را منحرف كنند و نهضت ما را اينها خيال دارند سركوب كنند ولكن بدانيد كه نمىتوانند و همه آنها با تمام طوائفشان يك عده معدودند كه در قضيه رفراندوم معلوم شد چى هستند. مردم همان مردمند، بيخود اينها زحمت به خودشان ندهند. ملت همان ملت است، بازار همان بازار است، دانشگاه همان دانشگاه است، مدارس علمى همان مدارس علمى است، خطباء ما همان خطبا هستند، علماء بلاد ما همان علماء بلاد هستند، هيچ تزلزلى در آنها حاصل نشده است. گمان نكنيد كه اين حرفهاى شما تزلزل، بلكه تصميم را زيادتر مىكند، قوت مىدهد به اينهائى كه براى اسلام مىخواهند كار بكنند. هر چه شما قدم بر خلاف اسلام برداريد، اين جمعيت مصممتر مىشود. بيخود آبروى خودتان را نبريد. بيخود هى مقاله ننويسيد، بيخود هى صحبت نكنيد، زحمت به خودتان ندهيد، ملت همان ملت است و راه هم همان راه است و دارند مىروند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 29
ولايت فقيه ضد ديكتاتورى است، نه ديكتاتورى
شما از ولايت فقيه نترسيد، فقيه نمىخواهد به مردم زورگوئى كند. اگر يك فقيهى بخواهد زورگوئى كند، اين فقيه ديگر ولايت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حكومت مىكند. پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود تابع قانون الهى، توانست تخلف بكند. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر چنانچه يك چيزى بر خلاف آن چيزى كه من مىگويم تو بگوئى من ترا اخذ مىكنم و وتينت را قطع مىكنم، به پيغمبر مىفرمايد. اگر پيغمبر يك شخص ديكتاتور بود و يك شخصى بود كه از او مىترسيدند كه مبادا يك وقت همه قدرتها كه دست او آمد ديكتاتورى بكند، اگر او شخص ديكتاتور بود، آنوقت فقيه هم مىتواند باشد. اگر اميرالمومنين سلام الله عليه يك آدم ديكتاتورى بود، آنوقت فقيه هم مىتواند ديكتاتور باشد. ديكتاتورى در كار نيست، مىخواهيم جلوى ديكتاتور را بگيريم. ولايت فقيه ولايت بر امور است كه نگذارد اين امور از مجارى خودش بيرون برود، نظارت كند بر مجلس، بر رئيس جمهور كه مبادا يك پاى خطائى بردارد، نظارت كند بر نخست وزير كه مبادا يك كار خطائى بكند، نظارت كند بر همه دستگاهها، بر ارتش كه مبادا يك كار خلافى بكند. جلو ديكتاتورى را ما مىخواهيم بگيريم، نمىخواهيم ديكتاتورى باشد، مىخواهيم ضد ديكتاتورى باشد، ولايت فقيه ضد ديكتاتورى است نه ديكتاتورى. چرا اينقدر به دست و پا افتادهايد و همهتان خودتان را پريشان مىكنيد بيخود؟ هر چه هم پريشان بشويد و هر چه هم بنويسيد، كارى از شما نمىآيد. من صلاحتان را مىبينم كه دست برداريد از اين حرفها و از اين توطئهها و از اين غلط كارىها. برگرديد به دامن همين ملت، همانطورى كه توصيه به دموكراتها كردم به شما هم مىكنم و شما و آنها را مثل هم مىدانم منتها شما ضررتان بيشتر از آنهاست.
من توصيه مىكنم به شماها اينقدر اجتماع نكنيد و اينقدر حرف نزنيد. هر روزى يك چيزى درست كنيد و هر روز يك كاغذ بنويسيد و هر روز يك نشريهاى بدهيد، نه، اينها غلط است، اينها اسباب اين مىشود كه نهضت ما خداى نخواسته اگر (اگر، والا شما كوچكتر از آن هستيد) اگر اين نهضت خداى نخواسته به ثمر نرسد، تمام شماها، آنهايى كه البته پيوسته به خارجىها هستند و پيوسته به رژيم هستند، آنها در صف بالا مىنشينند و باز پاركها و باز بساط را درست مىكنند، اما ملت ما چه مىشود حالش؟ اين ملت ضعيفى كه دو هزار و پانصد سال زير يوغ آنها بوده كه شما برايشان مرثيه خوانى مىكنيد و پنجاه سال زير يوغ اين پدر و پسر، پنجاه و چند سال زير يوغ اين پدر و پسر بودند كه شما حالا داريد طرفدارى از آنها مىكنيد، منتها با صورت و طرفدارى از تزشان مىكنيد، طرفدارى از مقصدشان مىكنيد، اين ملت ما حالش چه مىشود؟ اين مملكت ما حالش چه مىشود؟ اين اسلام حالش چه مىشود؟ شما داريد كمك مىكنيد به دشمنهاى كشور ما، به دشمنهاى ملت ما و خودتان يا ملتفت نيستيد يا از روى التفات مىكنيد، بعضىتان از روى التفات است، بعضىتان هم التفات نداريد به مساله. اينقدر هياهو درست نكنيد.
هر چند روزى كه يك اجتماعى مىشود يكى مىايستد صحبت مىكند، يا نوار مىگويد و هر چه
صحيفه نور ج 10 صفحه 30
مىگويد همهاش خلاف واقع، مىگويند كه فلانى را اصلاً هيچ كسى ملاقات نمىكند. اين فلانى كه از صبح (من را مىگويند) كه از صبح كه بيدار مىشوم تا ظهر اينهمه جمعيت كه شما بيرونش را مىبينيد، آن حياطش را مىبينيد، اينجايش را مىبينيد و حالا هم شما همه مجتمع هستيد، قبلاً اين طايفهاى كه عليل بودند، بودند پيش من و قبلش هم يك عدهاى، بعد هم يك عدهاى تا ظهر هم همين طور، مىگويند ايشان، كسى با او ملاقات نمىكند. مقصود اينها اين است كه نگذارند يك نضجى پيدا كند اين، مايوس كنند مردم را. خير هيچ راهى ديگر، راهى بر فلانى نيست حتى ديشب از قرارى كه گفتند، يكى از گويندگان كه البته سوء نيت ندارد، لكن سوء ادراك دارد، يكى از گويندهها در مسجد امام گفته است كه فلانى را هيچ اصلش نمىشود ديگر ملاقات كرد. الان، الان من ملاقات با شما ندارم؟! و قبل از اين هم نداشتم؟! و بعد از اين هم ندارم؟! - عرض مىكنم - ملاقات هيچ ما نداريم؟! با مردم هم همين مىگويند كه فلانى را نمىگذارند با او ملاقات كنند. آن آقايى كه هر روزى كه فرصت پيدا كند، صحبت مىكند، آن هم همين طور دنبال اينكه فقط يك راه، يك كانال هست براى فلانى، يك چند نفرى هستند كه همانها مىتوانند، اما ساير مردم اصلش راهى ندارند. اين جمعيت، مردم نيستند؟! و اين اطاق كه هر ساعت پر مىشود از جمعيت، از زن، از مرد و همه طوائف مختلف، اينها همهاش موهومات است؟! واقعيت ندارد؟! اين فرمايشات آنها صحيح است كه يك مطلب است. اينها مىخواهند كه مردم را بترسانند، تضعيف كنند از آن طرف من را تضعيف كنند و روحانيت را تضعيف كنند، از آن طرف مردم را تضعيف كنند. مردم را نمىتوانند تضعيف كنند، مردم همان مردم هستند من هم تضعيفم اشكالى ندارد و من چهار روز ديگر مىميرم و همه شما هستيد و همه شما پيش مىبريد، اين حرف نيست.
در هر صورت بيدار بشويد آقايان، توجه داشته باشيد دشمنها در صدد هستند و قلمها در صدد هستند، قدمها در صدد هستند، زبانها در صدد هستند، اغفال مىخواهند بكنند مردم را، ملت را، بيدار باشيد و گول اينها را نخوريد و توجه به مسائل بكنيد، مسائل را درست حل بكنيد.
نقش مجالس سوگوارى و گريه بر شهيد در زنده نگه داشتن قيام كربلا و حفظ اسلام
و اما قضيهاى كه آقا فرمودند راجع به منبر و راجع به محراب، اين را من باز هم گفتهام (اگر سانسور نشود، و اگر سانسور بشود، ممكن است من يك كار ديگر بكنم) اسلام را تا حالائى كه شما مىبينيد، اينجا ما نشستهايم، سيدالشهدا زنده نگه داشته است. سيدالشهدا سلام الله عليه تمام اين چيز خودشان را، همه جوانان خودش را، همه مال و منال، هر چه بود، هر چه داشت (مال و منال كه نداشت)، هر چه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه خدا داد و براى تقويت اسلام، مخالفت با ظلم، قيام كرد، مخالف با امپراطورى آن روز كه از امپراطورىهاى اينجا زيادتر بود، قيام كرد در مقابل او با يك عده قليل و با اين عده قليل در عين حالى كه شهيد شد غلبه كرد، غلبه كرد بر اين دستگاه ظلم و شكست داد آنها را.
صحيفه نور ج 10 صفحه 31
ما كه دنبال او هستيم و مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق سلام الله عليه و به سفارش ائمه هدى عليهمالسلام، ما بپا مىكنيم اين مجالس عزا را، ما همان مساله را داريم مىگوييم، مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمكاران، ما زنده نگه داشتيم، خطباى ما زنده نگه داشتند قضيه كربلا را و زنده نگه داشتند قضيه مقابله يك دسته (يك دسته كوچك اما با ايمان بزرگ) در مقابل يك رژيم طاغوتى بزرگ. گريه كردن بر شهيد، نگه داشتن، زنده نگه داشتن نهضت است. اينكه در روايت هست كه كسى كه گريه بكند يا بگرياند يا به صورت گريهدار خودش را بكند، اين جزايش بهشت است، اين براى اين است كه حتى آنى كه با صورت گريهدار خودش را چيز مىكند، صورتش را يك حال حزن به خودش مىدهد و صورت گريهدار به خودش مىدهد، اين نهضت را دارد حفظ مىكند، اين نهضت امام حسين سلام الله عليه را حفظ مىكند. ملت ما را اين مجالس حفظ كرده. بيخود نبود كه رضاخان، مامورين ساواك رضاخان، تمام مجالس عزا را قدغن كردند، اين همين طورى نبود. رضاخان همچو نبود كه اصل مخالف با اين مسائل بشود. رضاخان مامور بود، مامور بود به اينكه آنهائى كه كارشناس بودند، آنهائى كه ملتفت بودند مسائل را، دشمنهاى ما كه مطالعه كرده بودند در حال ملتها و مطالعه كرده بودند در حال ملت شيعه، مىديدند آنها كه تا اين مجالس هست و تا اين نوحهسرائىهاى بر مظلوم هست و تا آن افشاگرى ظالم هست، نمىتوانند برسند به مقاصد خودشان. زمان رضاخان قدغن كردند به طورى كه تمام مجالس در ايران قدغن شد، كارهاى خودشان را انجام دادند، دست اهل منبر را، دست علما را بستند و نگذاشتند كه اينها تبليغات خودشان را بكنند و آنها تبليغات را از آن طرف شروع كردند و ما را به عقب راندند و تمام مخازن ما را به چپاول بردند. در زمان محمدرضا هم به همين معنا منتها با فرم ديگر، به فرم ديگر، نه با آنطور سر نيزه به يك جور ديگر اين طايفه را مىخواستند كنار بگذارند، حالا هم همانها، منتها جوانهاى ما را بازى مىدهند، همان مساله است، همان مساله زمان رضاخان است كه مجالس را او قدغن كرد.
حالا يك دستهاى آمدند مىگويند كه نه، ديگر روضه نخوانيد. نمىفهمند اينها كه روضه يعنى چه، اينها ماهيت اين عزادارى را نمىدانند چيست. نمىدانند كه اين نهضت امام حسين آمده تا اينجا، تا اين نهضت را درست كرده، اين تابع، اين يك شعاعى است از آن نهضت، نمىدانند كه گريه كردن بر عزاى امام حسين، زنده نگه داشتن همين معنا كه يك جمعيت كمى در مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد. دستور است اين، دستور عمل امام حسين سلام الله عليه، دستور است براى همه: كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا دستور است به اينكه هر روز و در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد، همان برنامه را. امام حسين با عده كم همه چيزش را فداى اسلام كرد، مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد و نه گفت هر روز بايد در هر جا اين نه محفوظ بماند و اين مجالسى كه هست، مجالسى است كه دنبال همين است كه اين نه را محفوظ بدارد. بچهها و جوانهاى ما خيال نكنند كه مساله، مساله ملت گريه است، اين را ديگران القاء كردند به شماها كه بگوئيد ملت گريه. آنها از همين گريهها مىترسند براى اينكه گريهاى است كه گريه بر مظلوم است،
صحيفه نور ج 10 صفحه 32
فرياد مقابل ظالم است، دستههائى كه بيرون مىآيند، مقابل ظالم هستند، قيام كردهاند. اينها را بايد حفظ كنيد، اينها شعائر مذهبى ماست كه بايد حفظ بشود، اينها يك شعائر سياسى است كه بايد حفظ بشود. بازيتان ندهند اين قلمفرساها، بازيتان ندهند اين اشخاصى كه با اسماء مختلفه و با مرامهاى انحرافى مىخواهند همه چيز را از دستتان بگيرند و اينها مىبينند كه اين مجالس، مجالس روضه، ذكر مصائب مظلوم و ذكر جنايات ظالم در هر عصرى مقابل ظالم قرار مىدهد. اينها ملتفت نيستند كه اينها خدمت دارند مىكنند به اين كشور، خدمت دارند مىكنند به اسلام، توجه ندارند جوانهاى ما. بازى اين بزرگها را نخوريد، اينها خيانتكارند، اينهايى كه تزريق مىكنند به شما ملت گريه، ملت گريه، اينها خيانت مىكنند. بزرگهايشان و اربابهايشان از اين گريهها مىترسند، دليلش اين است كه رضاخان آمد همه اينها را برد از بين و مامور بود. دليلش اين است كه رضاخان آخرش كه رفت، انگلستان در راديوى دهلى اعلام كرد كه ما اين را آورديم، حالا هم برديم، راست هم مىگفتند. آورده بودند براى سركوب كردن اسلام و يكى از راههايش همين بود كه اين مجالس را از دست شما بگيرند. جوانهاى ما خيال نكنند كه دارند يك خدمتى مىكنند مىروند توى مجلس، اگر صحبت عزا بشود، مىگويند نه، اين را نگو، غلط است اين حرف، بايد اين را بگويد، بايد اين ظلمها را بگويد تا مردم بفهمند كه چه گذشته آن وقت و بايد هر روز اين كار بشود، اين جنبه سياسى دارد، جنبه اجتماعى دارد.
قلمفرسائى مغرضين بر عليه روحانيت، اين طليعهداران آزادى
بازى نخوريد از اين حرفهاى نامربوطى كه مىزنند و از هر طرف حمله كردهاند به اينكه اسلام را از بين ببرند و از هر طرف حمله كردهاند به اينكه اين نهضت را از بين ببرند، گاهى روحانيتش را از بين مىبرند، گاهى چه. اين روحانيون بودند كه شما را آزاد كردند، حالا قلمهايتان را به ضد روحانيون قلمفرسائى مىكنيد؟! شما كجا بوديد آنوقتى كه روحانيون حبس مىرفتند؟ آنوقتى كه پاى روحانى ما را اره كردند. شما كجا بوديد؟ آنوقتى كه با روغن پاى روحانى ما را سوزاندند، شما كجا بوديد؟ حالا سر درآورديد و حرف مىزنيد و - نمىدانم - به ولايت فقيه اشكال مىكنيد؟ - نمىدانم - مجلس را مىخواهيد منحل بكنيد؟ مگر شما قدرت اين را داريد؟ توى دهنتان مىزنم من. دست برداريد از اين حرفها، از اين مزخرفات، وارد بشويد در جرگه اسلام، وارد بشويد در جرگه مسلمين بگذاريد كه اين مملكت سر و سامان پيدا بكند. او در كردستان، دموكرات در كردستان خلاف مىكند، آقايان در تهران. بس است ديگر، كفايت كرد.
خداوند همه شمارا انشاءالله مويد و منصور و نهضت را به پيش ببريد. از هيچ چيز نترسيد، هيچ خوف به خودتان راه ندهيد. تا اتكال به خدا داريد، تا اسلام را سرمشق خودتان قراردهيد، كسى نمىتواند به شما تعدى كند. خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند. موفق باشيد.
previos page menu page next page
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)