ام رمان: شب هاي مهتابي
نويسنده: سحر جعفري
چاپ اول 1385 الان نمي دونم چاپ چندمه
تعداد صفحات :364
نوشته پشت جلد: بي اراده و ناخواسته تمام اتفاقات ان شب همانند فيلم سينمايي از جلوي چشمانم مي گذشت و چهره غمزده و ناراحت سيامك جلوي نظرم بود. درست بخاطر دارم چطور غرورش شكسته شد و با لحني التماس اميز با من صحبت مي كرد. هيچ گاه فكر نمي كردم بتوانم او را ناراحت كنم و از خود برنجانم اما من اين كار را كردم و مطمعنا هيچ وقت خودم را بخاطر چنين كاري و همچنين ان دروغ بزرگ نمي بخشم. بغض راه گلويم را بسته بود ولي ديگر نمي توانستم اشك بريزم و عقده سنگين دلم را خالي كنم. چشمه اشكم خشك شده بود و به صورت غده اي بزرگ در گلويم سنگيني ميكرد و هر دقيقه كه ميگذشت بيشتر احساس تهوع مي كردم...............
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)