شنیدن شوخیهای یاران با یكدیگر
گاه یاران در محضر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) با یكدیگر مزاح میكردند و میخندیدند. پیامبر نیز تبسم میفرمود و جز در موارد خلاف شرع تذكر نمیداد.
سماك بن حرب میگوید: به جابر بن سمره گفتم: آیا با پیامبر نشست و برخاست هم میكردی؟
گفت: آری، بسیار.
برنامه پیامبر پس از نماز صبح این بود كه تا آفتاب نزده، محل نمازش را ترك نمیكرد. در این بین، یاران درباره دوران جاهلیت و برخی از كارهای جاهلانهشان سخن میگفتند و میخندیدند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) صدای آنها را میشنید و تبسم میفرمود.
گروهی از یاران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از جمله سویبط مهاجری و نعیمان بدری در سفر گاه باهم مزاح میكردند. روزی سویبط به شوخی همسفرانش را گفت: غلامی فروشی دارم، میخرید؟ گفتند: آری.
سویبط گفت: ضمنا بدانید او ادعایی هم دارد و به شما خواهدگفت من آزادم. پس اگر سخنش را گوش كنید، غلامم را از دست میدهیدو ضایع خواهید كرد. پس نعیمان را غلام معرفی كرد. مسافران او را به ده قلایص خریدند و سپس نزد نعیمان آمده، طنابی برگردنشافكندند. نعیمان گفت: این مرد با شما شوخی كرده، من آزادم.
خریداران اظهار داشتند: از پیش با خبر بودیم چنین سخن خواهیگفت.
آنگاه او را كشان كشان با خود میبرند. در این لحظه، دوستان همسفرش كه از این جریان سخت میخندیدند. دنبال خریداران رفته، آزادش كردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) باشنیدن این ماجرا تا مدتی میخندید.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)