صفحه 8 از 27 نخستنخست ... 45678910111218 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 266

موضوع: اشعار و زندگينامه ی وحشــي بافقـــي

  1. #71
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 71

    مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست


    مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست
    مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکیست
    تمام در طلب وصل و وصل می‌طلبیم
    اگر یکیم و اگر سد که احتیاج یکیست
    اگر چه مانده اسیر است همچنان خوش باش
    که منتهای ره کاروان حاج یکیست
    فریب تاج مرصع مده به سربازان
    که ترک سر بر این جمع و ننگ تاج یکیست
    همین منادی عشقست در درون خراب
    که آنکه می‌دهد این ملک را رواج یکیست
    چه جای زحمت و راحت که پیش پای طلب
    حریر نسترن و نشتر زجاج یکیست
    بجز فساد مجو وحشی از طبیعت دهر
    که وضع عنصر و تألیف امتزاج یکیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #72
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض



    غزل 72
    ای همنفسان بودن وآسودن ما چیست

    ای همنفسان بودن وآسودن ما چیست
    یاران همه کردند سفر بودن ما چیست
    بشتاب رفیقا که عزیزان همه رفتند
    ساکن شدن و راه نپیمودن ما چیست
    ای چرخ همان گیر که از جور تو مردیم
    هر دم المی بر الم افزودن ما چیست
    گر زخم غمی بر جگر ریش نداریم
    رخساره به خون جگر آلودن ما چیست
    وحشی چو تغافل زده از ما گذرد یار
    افتادن و بر خاک جبین سودن ما چیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #73
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل73


    همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چیست



    همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چیست
    خود چه کردم با تو چندین خشم و ناز از بهر چیست
    باز با من هر زمانش خشم و نازی دیگر است
    خشم و ناز او نمی‌دانم که باز از بهر چیست
    از نیاز عاشقان بی‌نیاز است اینهمه
    عاشقان را اینهمه عجز و نیاز از بهر چیست
    مجلسی خواهم که پیشت گیریم و سوزم چو شمع
    بر زبان آرم که این سوز و گداز از بهر چیست
    گوش بر افسانه‌ی ما چون نخواهد کرد یار
    وحشی این افسانه‌ی دور و دراز از بهر چیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #74
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 74

    كو چنان ياري كه داند قدر اهل درد چيست

    چيست عشق و كيست مرد عشق و درد مرد چيست
    گلشن حسني ولي بر آه سرد ما مخند
    آه اگر يابي كه تاثير هواي سرد چيست
    اي كه مي گويي نداري شاهدي بر درد عشق
    جان غم پرورد و آه سرد و روي زرد چيست
    آنكه مي پرسد نشان راحت و لذت ز ما
    كاش پرسد اول اين معني كه خواب و خورد چيست
    گر نه عاشق صبر مي دارد به تنهايي ز دوست
    آنچه مي گويند از مجنون تنها گرد چيست
    وحشي از پي گر نبودي آن سوار تند را
    مي رسي باز از كجا وين چهره پر گرد چيست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #75
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 75

    قدر اهل درد صاحب درد مي داند كه چيست

    مرد صاحب درد ، درد مرد ، مي داند كه چيست
    هر زمان در مجمعي گردي چه داني حال ما
    حال تنها گرد ، تنها گرد مي داند كه چيست
    رنج آنهايي كه تخم آرزويي كشته اند
    آنكه نخل حسرتي پرورد مي داند كه چيست
    آتش سردي كه بگدازد درون سنگ را
    هر كه را بوده است آه سرد ، مي داند كه چيست
    بازي عشق است كاينجا عاقلان در ششدرند
    عقل كي منصوبه اين نرد مي داند كه چيست
    قطره اي از باده عشق است صد درياي زهر
    هر كه يك پيمانه زين مي خورد ، مي داند كه چيست
    وحشي آنكس را كه خوني چند رفت از راه چشم
    علت آثار روي زرد مي داند كه چيست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #76
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 76

    باز اين عتاب و شيوه عاشق گداز چيست

    بر ابرو اين همه گره نيم باز چيست
    زهرم دهند يا شكر آن چشم و لب بگو
    امر كرشمه تو و فرمان ناز چيست
    ما خود بسوختيم در اول نگاه گرم
    اين شعله تغافل طاقت گداز چيست
    از ما اگر كناره كني حايلي بكن
    اما نگاه را ز نگار احتراز چيست
    يك زخم دور باش چو كوته نظر نخورد
    پس مدعا از اين مژه هاي دراز چيست
    اين لطفها كه صرف دگرهاست كو يكي
    تا بنگرد كه عجز كدام و نياز چيست
    وحشي هميشه راز تو فاش از زبان توست
    باز اين سخن گزاري و افشاي راز چيست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #77
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض



    غزل 77

    زهر در چشم و چين بر ابرو چيست
    باز فرمان تندي خو چيست
    غير از اين كامديم و خوار شديم
    گنه ما در اين سر كو چيست
    چون به ما زين بتر شوي كه شدي
    غرض مردم غرض گو چيست
    گل تو خارهاي خود رايي است
    بار تو اي نهال خودرو چيست
    از دو سو بود اين كشش ز نخست
    اين زمان جرمهاي يكسو چيست
    حسن و عشقند از دو سو در كار
    جرم چشم من و لب او چيست
    صبر وحشي به غمزه مي سنجد
    تير در جان من ترازو چيست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #78
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 78

    خنده‌ات برما و بر داغ دل درمانده چیست


    خنده‌ات برما و بر داغ دل درمانده چیست
    گریه‌ات بر حال ماگر نیست باری خنده چیست
    از قدح نوشیدن پنهانیش با دیگران
    گر نمی‌داند که آگاهم چنین شرمنده چیست
    از نکو خواهیست با او پند مهرآمیز من
    ورنه از این گفت و گو سود و زیان بنده چیست
    محتسب در جستن می پرده‌ی ما می‌درد
    مدعایش دیگر از این جستجوی گنده چیست
    سال نو آمد غم بیهوده خوردن خوب نیست
    می بخور وحشی خدا داند که در آینده چیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #79
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غزل 79

    مست آمدی که موجب چندین ملال چیست

    مست آمدی که موجب چندین ملال چیست
    هشیار چون شوی به تو گویم که حال چیست
    من حرف می کشیدن اغیار می‌زنم
    آن مست ناز را عرق انفعال چیست
    خنجر کشی که ما ز تو قطع نظر کنیم
    کی می‌بریم از تو ، ترا در خیال چیست
    از دشت هجر می‌رسم آگاهیم دهید
    وضع نشست و خاست به بزم وصال چیست
    وحشی مپرس مسأله عاشقی ز من
    مفتی منم به دین محبت سال چیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #80
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض



    غزل 80

    وصلم میسر است ولی بر مراد نیست

    وصلم میسر است ولی بر مراد نیست
    بر دل نهم چه تهمت شادی که شاد نیست
    غم می‌فروخت لیک به اندازه میفرست
    یک دل درون سینه ما خود زیاد نیست
    جایی هنوز نیست به ذوق دیار عشق
    هر چند ظلم هست و ستم هست و داد نیست
    ای بی‌وفا برو که بر این عهدهای سست
    نی اندک اعتماد که هیچ اعتماد نیست
    رو ، رو که وحشی آنچه کشید از تو سست عهد
    ما را به خاطر است ، ترا گر به یاد نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 8 از 27 نخستنخست ... 45678910111218 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/