صفحه 8 از 9 نخستنخست ... 456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 83

موضوع: امام رضا (علیه السلام)

  1. #71
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    شخصیت اخلاقی امام رضا ( قسمت اول )



    می دانیم که پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) در اخلاق نمونه بود ، تا جایی که خدایش در مقام ستایش او را به خلق نیکو و عظیمش یاد کرده ( قلم / 4 ) و رمز موفقیت او را نیز اخلاق ارزنده ی او می داند . ( آل عمران / 154 )
    امامان ( علیهم السلام ) نیز تجلی اخلاق پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) بودند ؛ به گونه ای که هرکس آنان را می دید ، بی اختیار به یاد پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) می افتاد . حضرت رضا ( علیه السلام ) نیز در زندگی فردی و اجتماعی چنین بود که خلق والای پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) را حکایت می کرد و به گفته ی شاعر :
    یمثل النبی فی اخلاقه فانه النابت من اعراقه
    له کرامات و مکرمات فی الصفحات الدهر بینات
    شهود صدق لسمو ذاته کانه النبی فی صفاته
    یعنی : « در اخلاق او پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) جلوه گر می شود . چرا که او برخاسته از ریشه های نبوی ( صلی الله علیه و آله وسلم ) است . از او نشانه هایی اعجازآمیز و ارزش هایی در اوراق تاریخ و بستر روزگاران متجلی است و گواهانی راستین بر بزرگی او گواهند . گ.یا او آیینه ی تمام نمای اخلاق و صفات پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) است . »
    ابراهیم بن عباس که از دیر زمان محضر امام را درک کرده و از آن منبع فیض الهی ، بهره ها برده بود ، درباره ی روش اخلاقی امام ( علیه السلام ) می گوید :
    « هیچ گاه ندیدم آن حضرت ، با سخن خود کسی را مورد اهانت و آزار قرار دهد و یا آن که کلام کسی را قبل از آن که سخن او پایان یابد ، قطع کند . نیاز نیازمندان را برآورده می ساخت ، هرگز در حضور دیگران به چیزی تکیه نمی داد ، پای خود را نزد کسی دراز نمی کرد ، با خدمتکاران به نرمی سخن می گفت ، در جمع با صدای بلند نمی خندید و در حضور دیگران آب دهان را بیرون نمی انداخت . » ( عیون اخبارالرضا جلد دوم ص 184 )
    ابن ابی عباد ، وزیر مامون ، شیوه ی زندگی امام ( علیه السلام ) را چنین یادآور شده است :
    « حضرت علی بن موسی ( علیه السلام ) در تابستان روی حصیر می نشست و فرش او در زمستان نوعی پلاس بود ، دور از چشم مردم جامه ی خشن می پوشید و هنگام رویارویی با مردم ، لباس معمولی می پوشید تا خودنمایی به زهد تلقی نشود » ( عیون اخبار الرضا جلد وم ص 178




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. #72
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    جاذبه ولایی امام رضا علیه السلام


    استاد مجاهدی در مورد خاطرات خود از سفر مشهد نقل می کنند :
    Haramrazaviir
    به خاطر دارم که روزی از قم عازم عتبه بوسی علی بن موسی الرضا – علیه آلاف التحیه و الثنا – بودم. به هنگام خدا حافظی با دوستان ، آقای حاج سراجی به من گفت: اگر توفیق زیارت حاج شیخ جعفر مجتهدی را پیدا کردید از قول من به ایشان بگویید که از حضرت بخواهند کمند جاذبه خود را رها کرده و ما را هم به مشهد بکشند!
    آقای حاجی سراجی از دوستان آقای مجتهدی بودند و در قم کارخانه داری می‌کردند. هنگامی که در مشهد به محضر آن مرد خدا شرفیاب شدم و پیام آقای حاج سراجی را به ایشان ابلاغ کردم ، فرمودند: آقاجان! جاذبه ولایی حضرت نه تنها ما را که تمامی عوالم را به طرف خود می‌کشد ولی ما زنجیری برداشته‌ایم و به کمر بسته‌ایم و انتظار داریم که حضرت ما را با کارخانه‌ای که داریم به مشهد بکشند! که این شدنی نیست! هنگامی که در قم، مطلب آقای مجتهدی را با آقای سراجی در میان گذاشتم، گفتند: ای‌والله! راست گفته‌اند، مگر فکر و خیال این کارخانه لعنتی می‌گذارد که ما توفیق زیارت امام رضا را پیدا کنیم؟!...
    ان شاء الله خداوند زیارت علی بن موسی را قسمت تمام ارادتمندان و محبین حضرت نماید . اما باید به یاد داشته باشیم اگر ما یک گام به طرف آقا برداریم ، آقا صد گام به طرف ما برمی دارد . اگر یادتان بیاید در دی ماه امسال مطلبی با عنوان « اسماعیل تو کیست؟ » نوشتم که بی ربط به نوشته امروز نیست : « . . . آن چه تو را ، در راه ایمان ضعیف می کند ، آن چه تو را در "رفتن" ، به "ماندن" می خواند ، آن چه تو را ، در راه "مسئولیت" به تردید می افکند ، آن چه تو را به خود بسته است و نگه داشته است ، آن چه دلبستگی اش نمی گذارد تا " پیام" را بشنوی ، تا حقیقت را اعتراف کنی ، آن چه تو را به "فرار" می خواند ، آن چه ترا به توجیه و تاویل های مصلحت جویانه می کشاند ، و عشق به او ، کور و کرت می کند . . .
    در قله بلند شرفی و سراپا فخر و فضیلت ، در زندگی ات تنها یک چیز هست که برای به دست آوردنش ، از بلندی فرود می آیی ، برای از دست ندادنش ، همه دستاوردهای ابراهیم وارت را از دست می دهی ، او اسماعیل توست ، اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد ، یا یک شیء ، یا یک حالت ، یک وضع ، و حتی ، یک " نقطه ضعف" ! » راستی برای زیارت امام رضا هم باید اسماعیل خودت را قربانی کنی ...




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  3. #73
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    در ذیل خلاصه گفتگویی با آقای حسین زاده از دربانان محترم حرم امام هشتم و مالک شتر پناهنده در ارتباط با ماجرای پناهنده شدن یک نفر شتر در سالهای گذشته به بارگاه علی بن موسی الرضا(ع) آمده است :
    اواخر بهمن ماه سال 1352 دوازده نفر شتر خریدم آنها را نشانه گذاری کردیم به جز یک نفر شتر که هر کار کردیم نتوانستیم نشانه گذاری کنیم.
    camel
    تصمیم گرفتم آن شتر را با 2 شتر دیگر به کشتارگاه بفرستم. آن زمان کشتارگاه در محمد آباد بود، یکی ذبح شد و 2 نفر دیگر فرار کردند یکی از آنها به پنج راه پایین خیابان که رسید به طرف میدان 17 شهریور فعلی رفت و یکی به طرف حرم آمد در ابتدای بازار زنجــیر که جـــنب مسجــد گوهرشــاد بود و در حال حاضر کفشــداری شـماره یک می باشد ایستاد.
    مردم راه باز کردند و شتر آهسته آهسته به صحن انقلاب وارد می شود. آقای حسن حسینی که از دربانان کشیک پنجم می باشد به من گفت دیدم که شتری وارد شد و سه دور، دور سقاخانه زد و رفت جلو پنجره فولاد و بنا کرد به گریه کردن و اشک ریختن، بسیار متأثر شدم رفتم جلو و شال سبز خودم را به گردن شتر انداختم و آن را به سمت ساعت بردم و فردای آن روز شتر را به مزرعه نمونه بردند.
    البته من منظره بردن شتر را که دیدم سخت ناراحت شدم و بدون اینکه چیزی بگویم از شتر گذشتم و برگشتم چند روز بعد آقای حیدری رئیس تشریفات وقت مرا خواست و گفت شتر به دستگاه پناه آورده است حال به جای شتر چه می خواهی گفتم تقاضای دربانی افتخاری را دارم.
    من را هدایت کردند به دفتر آقای زاهدی استاندار و نایب التولیه وقت و رفتم پیش وی و در نهایت حکم دربانی ام صادر و به من دادند.




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  4. #74
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    سیر تاریخی مشهد از دیروز تا امروز


    موقعیت جغرافیایی
    شهر مشهد، مرکز استان خراسان، با مساحت تقریبی دویست کیلومتر مربع، در شمال شرق ایران و در حوضه آبریز کشف رود، بین رشته کوههای بینالود و هزار مسجد واقع است. ارتفاع شهر از سطح دریا 9800 متر و فاصله آن از تهران 945 کیلومتر است.
    مشهد پیش از اسلام
    گرچه تاریخ شکل گیری شهری با عنوان مشهد به آغاز قرن سوم هجری، یعنی مقارن با شهادت و به خاک سپاری پیکر مطهر حضرت رضا(ع) در آن جا بر می گردد، اما منطقه توس که مشهد کنونی در آن واقع است تاریخی دیرینه دارد. توس را از اینرو بدین نام خواندند که بنیان گذار و نخستین حکمران آن، فردی به نام توس بن نوذر سپهبد نام آور کیخسرو پادشاه کیانی، بوده است. از تاریخ این شهر در قبل از اسلام، به جز افسانه ای چند، آگاهی چندانی در دست نیست. ولی با توجه به اسناد موجود، می توان حدس زد که این شهر در اواخر حکومت ساسانیان، یکی از مرزداری های سر راه گرگان و نیشابور به مرو و بلخ، و از ولایت های مشهور در خراسان بزرگ بوده است.
    مشهد در دوره اسلام
    به گفته تاریخ نویسان، هنگامی که یزدگرد سوم از برابر سپاهیان مسلمان عرب گریخت، به خراسان روی آورد. سپاه مسلمانان به فرماندهی احنف بن قیس که مامور فتح خراسان بودند وی را تعقیب کردند. یزدگرد که آنان را به دنبال خویش یافت، راهی توس شد تا از کنارنگ توس مرزبان خود در آن خطه پناه بخواهد، اما کنارنگ با این بهانه که از یک سو، توس گنجایش موکب بزرگ پادشاهی را ندارد، و از سوی دیگر، پناه دادن به پادشاه، امکان یورش سپاه مسلمانان را افزایش می دهد، یزدگرد را از توس راهی مرو کرد. حاکم مرو نیز در آغاز به استقبال یزدگرد شتافت، اما سرانجام از او رخ برتافت و آخرین شاه ساسانی در سال 31 هجری به دست آسیابانی در مرو کشته شد.کنارنگ توس هم که حاکمی سودجو و عافیت طلب بود، با احساس خطر از سپاه مسلمانان، طی نامه ای از عبدالله بن عامر امان خوست و عهد کرد که اگر پیشنهاد او پذیرفته شود، در فتح نیشابور مسلمانان را یاری خواهد داد. پس چنین کرد و به عمارت نیشابور دست یافت. با این ترفند، کنارنگیان، به رغم فتح خراسان، همچنان نفوذ خود را در خطه توس حفظ کردند و تا پایان عصر اموی و چیرگی سپاه ابومسلم بود که آنجا را رها ساختند.
    مشهد در دوره امویان
    از تاریخ توس در دوران امویان نیز خبر چندانی در دست نیست. تنها باید از مهاجرت و اقامت و درگذشت خواجه ربیع بن خیثم از یاران ابن مسعود صحابی یاد کرد که در حدود سالهای 35 هجری راهی خراسان شد و در نوغان اقامت گزید و در سال 61 در همان جا رحلت کرد و دفن شد.
    مشهد در دوره عباسیان
    در دوره عباسیان، گرچه فرمانداران خراسان ازجانب حکومت مرکزی برگزیده می شدند، اما بی کفایتی این والیان جنبشهایی که در گوشه و کنار این خطه رخ می داد، گاه مردم را چنان بر می آشفت که خواهان برکناری ایشان می شدند.از جمله در سالهای پایانی قرن دوم، آن زمان که علی بن عیسی والی خراسان بود، فتنه و آشوب تا آن اندازه در خراسان بالا گرفت که هارون الرشید درسال 189خود برای سرکوب شورش، رهسپار ولایت شرفی شد. اما علی بن عیسی، فرصت طلبانه و با هدایای بسیار، در ری نزد او آمد و هارون او را در حکمرانی خراسان پایدار داشت. ولی با سپری شدن یک سال، شورش از حد گذشت و هارون وی را برکنار نمود. در سال 192 نیز خود برای استقرار امنیت کامل، راهی خراسان شد و در باغ حمید بن قحطبه اقامت گزید. یک سال پس از آن چنان بیمار شد که همانجا مرد و در تالار بزرگ کاخی که در آن باغ قرار داشت، به خاک سپرده شد.
    ازتوس تا مشهد
    توس، در دل خود شهرهایی داشته، که نوغان و طابران از آبادترین آنها بوده و آورده اند که این دو شهر هزار قریه و آبادی را در بر می گرفته است. در طول تاریخ، گاه نوغان اعتبار افزونتری می یافته و زمانی طابران رونق بیشتری داشته است. جایی که اکنون به نام شهر توس معروف است و آرامگاه فردوسی، حماسه سرای نامدار ایران در آن قرار دارد، تنها بخشی از توس قدیم، که بقایای ارگ و باروی نیمه ویرانی که مردم آن را قصر مامون می خوانند و بنای بزرگی که به بقعه هارونیه مشهور شده است، در آن پیداست. این محل، در حال حاضر حدود بیست کیلومتری شمال غربی شهر مشهد است. دیگر شهر بزرگ و نامدار توس، نوغان بوده که اینک در دل شهر مشهد قرار دارد. یکی از آبادیهای پیرامون نوغان، روستایی به نام سناباد بوده که آب و هوایی خوش و مطبوع، کشتزارهایی پربار، قنات هایی سرشار و بوستانهایی شاداب و سرسبز داشته است.




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  5. #75
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    ماجرای کامل به توپ بستن حرم



    010
    حرم مطهر امام رضا علیه السلام در طول زمان، رخدادهاى تلخ و شیرین فراوانى را شاهد بوده است. این بناى بزرگ مذهبى ، رنجها و گوارایى هاى بسیارى را چشیده تا به وضعیت کنونى خود رسیده است. یکى از مهمترین حوادثى که حرم مطهر هشتمین امام شاهد آن بوده، واقعه معروف به (توپ بندى گنبد مطهر) است، که مرحوم محمدتقى مدرس رضوى در کتاب سال شمار وقایع مشهد شرح آن رخداد را چنین گزارش مى دهد :
    در اوایل محرم 1330، قشون روس سواره و پیاده با توپخانه و غیره از دروازه بالاخیابان وارد شدند و از کوچه چهارباغ به ارگ رفتند. تا چند روز به همین ترتیب قشون وارد مى شد و در ارگ و سربازخانه ها و منازل اطراف ارگ سکنى مى گرفتند. چندى بعد، قنسول روس جمعى از معاریف را دعوت کرد و اظهار داشت علت ورود قشون روس، براى عدم امنیت از نظر حفظ تبعه و رعایاى روس است و مقصود دیگرى نداریم.
    بعد از این وقایع، قضیه یوسف خان و سید محمد طالب الحق پیش آمد که آن هم آن چه مظنون و بلکه نزدیک به یقین است، این است که محرک آنها روسها بوده اند. سید محمد طالب الحق از تهران تبعید شده و چندى بود به مشهد آمده بود. یوسف خان هراتى که مقصر و مدت شش ماه در مدرسه میرزاجعفر متحصن بود و ابداً جرأت خارج شدن از آستانه را نداشت به واسطه رابطه محرمانه که با قنسول روس اخیراً پیدا کرده بود، از مدرسه و آستانه خارج شد و در محله سرشور نزدیک قبرستان میرهوا مجلسى تشکیل داد و مردم را به سلطنت محمدعلى شاه دعوت کرد و کاغذى نوشت مبنى بر این که ما اهالى خراسان مشروطه نمى خواهیم و احمدشاه را به سلطنت نمى شناسیم و محمدعلى شاه را مى خواهیم و ورقه را به حضار داد که مهر کنند، تا این که جمعى را به لطایف الحیل در گرد خود جمع کرد و از آنها پذیرایى مى کرد. چند روز از این قضیه نگذشت که نایب على اکبر نوغانى و سیدمحمد طالب الحق، با عده اى در محله نوغان مجلسى آراستند و طالب الحق در آن مجلس نطقى کرد مبنى بر نخواستن مشروطه و برچیده شدن ادارات و غیره..
    ضمناً افراد این دو مجلس با یکدیگر داخل مذاکره شدند و اندک اندک کارشان بالا گرفت و در یک روز یوسف خان با همراهان و سید با بستگان خویش از مرکزى که داشتند با علم و بیرق حرکت و به مسجد گوهرشاد ورود کردند. بعد از اجتماع در مسجد، طالب الحق به منبر رفت و به مردم اطمینان داد وحشت نکنید و نترسید، ما مى خواهیم که محمدعلى شاه به ایران مراجعت کند و بساط مشروطه را برچیند. از طرفى ، یوسف خان نیز به منبر رفت و او هم از همین مقوله نطقهایى کرد.
    اندک اندک بر عده مسجدیان افزوده مى شد و دو دسته شدند. سید با همراهان خود که همه مسلّح بودند در مسجد و قسمتى از بازار سرشور و یوسف خان در صحن نو در سراچه روى حوض انبار سکنى گرفت و کسانش در صحن و حجرات منزل کردند. این حجرات را دیوانخانه و شربتخانه و غیره نامیدند و همه روزه یوسف خان تفنگداران خود را پشت بام صحن با طبل و شیپور مى فرستاد و به آنها مشق نظامى مى داد و بعد از آن براى مردم نطق مى کرد که عمّاقریب شاه وارد مشهد مى شود. شما نترسید. ما پول داریم، تفنگ و ------ و نارنجک داریم. سید نیز نطق مى کرد و از مشروطه و مشروطه خواهان تنقید مى کرد و آنها را بى دین مى خواند و اهالى خراسان را به این اساس تشویق و ترغیب مى کرد.
    تا این که در اواخر صفر، کار یوسف خان بالا گرفت و تقریباً راتق و فاتق قسمتى از شهر بود. هر که را مى خواست مضروب و یا حبس مى کرد و پول مى گرفت و در موقع حرکت با طبل و فشنگ و غیره تمام را سردار مى پرداخت(؟) و معلوم نبود این وجون از کجا به وى مى رسد. به کلى امنیت از شهر سلب شده بود به حدّى که اهالى دایماً متوحش و پریشان بودند.
    در همین بین، محمد قریش آبادى که یک نفر از اشرار و قطاع الطریق وقت بود، پس از آن که در خارج شهر با قراسورانهاى دولتى دو سه ساعتى جنگید و آنها را شکست داد، به مشهد وارد و با کسان خود به یوسف خان ملحق و از طرف وى به سالار ملّى ملقّب شد. پس از ورود مؤمى الیه یوسف خان قوى شد و اعلان کرد باید ادارات برچیده شود و گرنه خودمان به ادارات حمله و اساس آن را ویران مى کنیم. پس از این اعلان، منشى نظام رئیس نظمیه به رؤساى کمیساریا امر کرد که از خود دفاع کنند. لذا طرفین مشغول به سنگربندى شدند و مسجدیان مناره هاى مسجد و گلدسته هاى صحن عتیق و سردرهاى صحنین و بازار بزرگ را سنگر کردند. کمیسرها نیز سنگرها ترتیب دادند. کمیسر سرشور مناره مسجد شاه و اول بازار را سنگر کرد و همچنین سایرین، و از خود دفاع مى کردند و تقریباً یک ماه و نیم طول کشید که طرفین شبها را از اول شب تا صبح به طرف یکدیگر شلیک مى کردند و به کلى سلب آسایش و راحت و امنیت از اهالى شده بود و استراحت و خواب از خوف و ترس مخصوصاً از اشخاصى که مختصر تموّلى داشتند به کلى سلب شده بود. اشخاصى که قادر بودند از شهر خارج شده و آنان که در شهر بودند تقریباً حالت عزلت و انزوا اختیار کردند. کار کم کم به جایى رسید که کسبه و تجار دکاکین را بستند و باب معامله مسدود شد و درب حرم مطهر را نیز از اول شب مى بستند و قبل از آفتاب باز مى شد.
    چهارشنبه هفدهم ربیع الاول، شورشیان به کمیساریاى پایین خیابان حمله بردند و پس از زدوخورد مختصرى ، عده اى از اعضا را دستگیر کردند و به صحن آورده محبوس ساختند و چندین حمله دیگر نیز کردند. من جمله، در یک حمله که روز جمعه نوزدهم همین ماه بود، در حدود سى نفر کشته شدند.
    در اواخر ماه کار بى نظمى و اغتشاش خیلى بالا گرفت. کمتر شبى بود که منازل یا دکانى به سرقت نرود. از آن جمله، دکان یک نفر از رعایاى روسیه واقع در بالاخیابان بود. این مسأله باعث شد که قنسول روس علناً دخالت و اقدام کرد و بهانه به دست آورد. لذا روسها دو توپ مسلسل آوردند روى مغازه یکى از رعایاى خود که متصل به کوچه شیخ محمدتقى و مقابل گنبد مطهر است، نصب کردند و از همان روز نظامیان روس به عنوان حفظ اموال رعایاى روس در شهر و معابر متفرق شدند و اطراف دکاکین تبعه خارجه و کاروانسراى بانک، پست نظامى گذاشتند. اهالى پس از دیدن این وقایع در فکر خود برآمده، براى هر محله و کوچه از براى خود مستحفظ تعیین کردند و کوچه ها را درب نشانیدند.
    در این بین، قنسول روس اعلانى منتشر کرد که شورشیان خلع اسلحه و متفرق شوند و بدانند که محمدعلى شاه به ایران نخواهد آمد. چنانچه متفرق نشوند به قوه قهریه آنها را متفرق مى کنیم. بر اثر این اعلان، یوسف خان اظهار کرد که من خبر صحیح دارم که همین روزها شاه خواهد آمد و ما اکنون در مقام تهیه پذیرایى هستیم. قریب به همین مضمون اعلانى نیز خطى منتشر کرد و به اخبار دروغ یک عده احمق و ساده لوح، و به دادن پول و رشوه عده دیگرى را دور خود جمع کرد و بر فساد و آشوب افزود. همه روزها تلگرافهایى جعلى و ساختگى قرائت مى کرد که حاکى بود از آمدن محمدعلى شاه و مطالبى قریب به همین مضمون.
    اول ربیع الثانى که مطابق بود با عید نوروز و جمعى از یوسف خان درخواست کردند که این ایام عید عملیات را متارکه کند تا مردم بتوانند دید و بازدید عید را انجام دهند، مشارالیه نیز قبول و اعلانى خطى به همین مضمون منتشر کرد. ولى روز یکشنبه چهارم ماه، رئیس کمیساریاى نوغان را در بالاخیابان اشرار به قتل رسانیدند و طرق بعدازظهر، به کمیساریاى پایین خیابان و سرشور و عیدگاه حمله کردند و جمعى کشته شدند. پس از کشته شدن رئیس کمیسرى ، جمعى از تبعه روس به قنسولخانه رفتند و امنیت شهر را خواستار شدند. دیگر جاى تأملى براى ٍ قنسول نبود. بذرى که پاشیده بود، سبز شد و موقع استفاده رسید. لذا على الظاهر با والى مذاکره و پیشنهاد کرد یا فوراً شهر را امن و اشرار را متفرق کند و یا استعفا بدهد تا ما اشرار را متفرق کنیم.
    رکن الدوله بر اثر این پیش آمدها استعفاى خود را به مرکز تقدیم کرد. مؤلف «انقلاب طوس» مى نویسد: سپس قنسول روس با اجازه از مرکز اعلان داد هر کس تفنگ و ششلول و اسلحه به قنسولخانه تسلیم کند و بلیت بگیرد. تمام اعیان و اشراف مضمون اعلان را پذیرفتند. به این مستمسک فرمانده روس از قواى شهرى کاست. بعد هم به اسم این که حقوق پس افتاده اجزاى نظمیه را مى خواهم، تمام صاحب منصبان و مستخدمین را احضار و سپس همه را خلع اسلحه کرد. البته صحنى ها و مسجدى ها وقعى به این اعلان نگذاشتند و خلع اسلحه نشدند. اعلانى دیگر نشر داد که اگر تا سه روز دیگر شورشیان خلع اسلحه و متفرق نشوند مجبوراُ آنها را به قوه قهریه متفرق مى کنم. روابط محرمانه در بین آنها بود. باز هم به این اعلان اعتنایى نگذاشتند. روسها که موجب اصلى این حوادث بودند از یک طرف شورشیان را به اقامت در مسجد و صحن حفظ سنگرهاى خود تشویق مى کردند و از طرف دیگر اهل شهر را آگاه مى کردند که اگر شورشیان از محل خود خارج و تسلیم نشوند ابنیه آستانه و مسجد را توپ خواهیم زد.
    تا این که دو ساعت به غروب شنبه دهم، از طرف بالا خیابان و پایین خیابان و بانک شاهنشاهى و گل خطمى به طرف آستان قدس توپهاى شرپنلى بناى آتش فشانى گذاردند و از طرف مسجدیان دفاع مى شد. ولى معلوم است یک عده افراد معمولى با قشون منظم و توپخانه چه مى تواند بکنند. بالجمله تا نیم ساعت از شب، توپ شرپنلى و مسلسل بام به صحن داخل شدند و مسجد را تصرف و با مسلسل میان حرم شلیک کردند. عده زیادى که در حرم و رواقها پناه برده بودند مقتول شدند.
    منتخب التواریخ تقریباً به این مضمون مى نویسد در این وقت مرتضى قلى خان متولى باشى در حرم بود. چون وضع را این طور دید دستمال سفیدى از یکى از درهاى حرم بیرون کرد و سایر مردمان نیز صداى امان بلند کردند و امان خواستند. لذا شلیک موقوف شد.
    پس از آن روسها داخل رواقها و حرم مطهر گردیدند و مردم را خارج و در گوشه صحن پس از تفتیش توقیف کردند. اسرا تا صبح در صحن محبوس بودند. بعد از آفتاب به آنها امر شد که مقتولین حرم و رواق را بردارند و در گوشه صحن طرف مدرسه عالى فاضلیه جعفرى جمع کنند. پس از اتمام، عده اى از اسرا را مرخص کردند. مقتولین را اجازه دفن ندادند. و هیچ کس را اجازه ورود به صحنین نبود.
    بارى درب تمام عمارات آستانه را از قبیل کشیکخانه و تحویلخانه و کتابخانه و سایر عمارات و حجرات را با بیل و کلنگ شکستند و داخل شدند. سید طالب الحق که عمامه سیاه را برداشته و شال سرخى پیچیده بود گرفتار شد. یوسف خان و محمد نیشابورى و اکبر بلند و سایرین به خارج شهر فرار کردند. گویا روسها آنها را فرار دادند. روز دوازدهم به اولیاى مقتولین اجازه دفن کشتگان خود را دادند.
    عصر سه شنبه 13 قنسول روس و عبدالحمید خان قنسول انگلیس با شاه صاحب براى بازدید به آستانه آمدند. تولیت آستانه و بعضى از رؤسا هم در آستانه مشرف بودند. بعضى مذاکرات میانشان شد و بالاخره قنسول روس از تولیت و رؤساى حاضر نوشته گرفت که از اسباب آستانه هیچ به غارت نرفته است. البته به جز تفرقه اشرار دیگر مقصودى نبود و همین مضمون را قنسول اعلان داد.
    روز سه شنبه صحن عتیق و حرم و مسجد را روسها به تصرف خدمه دادند و خودشان به صحن جدید رفتند و تا روز نوزدهم در آن جا بودند و بعد آن جا را تخلیه کردند و به کلى از آستانه خارج شدند.
    انقلاب طوس مى نویسد: تعداد گلوله هاى توپ بولمطر و گرناد که به گنبد مطهر و دیگر مواضع مقدسه زده شد: گنبد مطهر آنچه تشخیص داده شد غیر از گلوله هاى بولمطر گلوله و گرناد هفده عدد، ایوان طلاى مسجد جامع گلوله گرناد نه عدد، ایوان مقصوره مسجد جامع گلوله گرناد یازده عدد، سردر ایوان صحن جدید گلوله گرناد سه عدد، سردر کارخانه خدام یازده عدد، گنبد مسجد جامع گلوله گرناد یازده عدد، صحن جدید و عتیق و همچنین ایوان عباسى و صحن کهنه نیز چند تیر خالى شده بود که خرابى فاحشى وارد آورد. عدد گلوله هاى توپ بولمطر که به اطراف مسجد و صحنین خالى شده بود از تحت احصاء خارج بوده است.
    عدد مقتولین آن روز گویا چهارصد و پانزده نفر بوده غیر از مجروحین که بعدها فوت کردند و یا اشخاصى که خود را از ترس به چاه انداختند. از قرارى که گفته مى شد از روسها هم سى و چهار نفر کشته شده بودند.
    بالجمله چنانچه ذکر شد رکن الدوله قبل از بمباردمان آستان قدس استعفا داد و شاهزاده نیرالدوله به والیگرى تعیین شد. مشارالیه در نوزدهم جمادى الاولى به مشهد وارد شد. نیرالدوله احکام مؤکدى صادر کرد که مسببین انقلاب را که بالاخره منجر به توپ بستن آستان قدس شده اند دستگیر کند. لذا چند روز پس از ورود دعوتى از اعیان شهر و اشراف و اعضاى آستانه کرد و در همان مجلس اظهار کرد که بایستى خرابى یهاى آستانه که بر اثر بمباردمان قشون روس وارد شده است به فوریت تعمیر و حضار و سایرین باید کمک کنند و اعانه بدهند. خود نیرالدوله گویا سى هزار تومان داد و تا مبلغ صد الى صد و ده هزار تومان اعانه براى ترمیم خرابى از مدعوین و غیر مدعوین جمع آورى کرد.
    پس از آن حاج معاون التجار و حاجى معین و حاج عبدالرحیم را به ترشیز و یکى از دو نفر از اهل علم را که در انقلاب دخالت داشتند با جمعى دیگر به اطراف تبعید کرد. سپس امر به تعمیر آستانه مقدسه داد. روز شروع به تعمیر را که قبلاً اطلاع داده بودند متولى باشى و عموم مستخدمین آستانه و معمارها و عملجات حاضر بودند خود نیرالدوله به آستانه حاضر شد و پشت بام حرم مطهر رفت و امر کرد ظرف گچى حاضر کردند، آستینهاى خود را بالا زد و اولین خشت و گچ تعمیر گنبد مطهر را به دست خود کار کذاشت.
    در آن وقت ریاست گمرک با مسیولولو بود، پس پیشکارى مالیه را هم به وى رجوع کرد. معززالملک به عنوان ریاست قشون وارد گردید و براى دستگیرى یوسف خان که عده اى رفته بودند وى را دستگیر کردند ولى نظامیان روس مانع شدند که او را زنده وارد شهر کنند، در همان خارج شهر او را تیرباران کردند و نعش او را پانزدهم جمادى الاخر به شهر آورده به دار آویختند. ( به نقل از سالشمار وقایع مشهد، نوشته محمدتقى مدرس رضوى ص 226 برگرفته از پایگاه امام رضا علیه السلام )




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  6. #76
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    عنایت عام


    جناب آقای حیدرتهرانی فرمود : ـ داستان های شگفت شهید دستغیب ص 165 ـ
    009
    چند سال قبل روزی در رواق مطهر حضرت رضا علیه السلام مشرف بودم ، پیرمردی را که از پیری خمیده شده و موی سر و صورتش سفید و ابروهایش بر چشمش ریخته بود ، حضور قلب و خشوع او مرا متوجه ساخت ، زمانی که خواست حرکت کند ، دیدم از حرکت کردن عاجز است ، او را یاری کردم و به منزلش رساندم و سخت مورد علاقه ام شد به طوری که هر روز می رفتم و او را در کارهایش یاری می کردم ، اسم و محل و حالاتش را پرسیدم گفت : اسمم ابراهیم است و از اهل عراقم . زبان فارسی را هم می دانست . جریانی را برایم نقل کرد ؛ گفت :
    من از دوران جوانی تا به حال هر ساله برای زیارت قبر مطهر حضرت رضا علیه السلام مشرف می شوم و مدتی می مانم و بعد به عراق مراجعت می کنم و از دوران جوانی که هنوز اتومبیل نبود دو مرتبه پیاده مشرف شدم ، بار اول سه نفر جوان که با من هم سن و سال و دوستی و صداقت ایمانی بین ما بود و سخت به یکدیگر علاقه داشتیم و مرا تا یک فرسخی مشایعت و بدرقه کردند و از مفارقت من و این که نمی توانستند با من مشرف شوند سخت افسرده و نگران بودند ، هنگام وداع با من گریه کردند و گفتند تو جوانی و سفر اول و پیاده به زحمت می روی البته مورد نظر واقع می شوی ، حاجت ما به تو این است که از طرف ما سلامی تقدیم آقا نموده و در آن محل شریف یادی از ما کن ، سپس با آن ها وداع کردم و به طرف مشهد حرکت کردم . پس از ورود به مشهد مقدس با همان حالت خستگی و ناراحتی به حرم مطهر مشرف شده پس از زیارت در گوشه ای از حرم مطهر افتادم و حالت بی خودی و بی خبری بر من عارض شد ، در آن حالت دیدم حضرت رضا علیه السلام با دست مبارکش رقعه هایی از کاغذ به تمام زوار از مرد و زن حتی بچه ها می دهد . چون به من رسیدند چهار رقعه مرحمت فرمودند . پرسیدم آقا من یک نفرم. چرا چهار رقعه مرحمت فرمودید؟
    حضرت فرمودند : یکی برای خودت و سه تا برای دوستانت . مگر نگفته بودند سلامشان را به من برسانی . عرضه داشتم آقا جان بهتر نیست این کار را به کسی دیگری واگذار کنید تا رقعه ها را تقسیم کند ؟ آخه در شان شما نیست . حضرت فرمودند : این جمعیت همه به امید دیدن من آمده اند و من باید خودم به آن ها برسم .
    یکی از رقعه ها را گشودم دیدم چهار جمله در آن نوشته شده است : برائه من النار ( امان از آتش ) ـ امان من الحساب ( امان از حساب و کتاب ) ـ دخول فی الجنه ( جواز ورود به بهشت ) ـ و انا ابن رسول الله ( و من فرزند فرستاده خدا هستم ) . . . از این داستان دو نتیجه می گیریم :
    1 ــ کثرت رافت و عنایت و مرحمت حضرت رضا علیه السلام درباره ی زوار قبرش به طوری است که هر کس به امید نجات به آن حضرت پناهنده شود ، درباره اش شفاعت خواهد کرد و هیچ کس از درخانه ی آن بزرگوار محروم برنخواهد گشت .
    2 ــ هر کس به راستی آرزوی زیارت آن حضرت را داشته باشد و برای او میسور نیست و از دیگری التماس کند که به نیابت او زیارت کند مانند کسی است که حضرت را زیارت کرده و این اختصاص به زیارت ندارد بلکه در همه ی کارهای خیر صادق است ، یعنی هر کس کار خیری را دوست دارد به راستی آرزوی رسیدن به آن در دلش باشد و انجام دادن آن برایش میسر نباشد و دوست دارد ، مانند کسی است که همان کار را انجام داده و ثوابش عاید او می شود .




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  7. #77
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    گنبدنما



    اهل اینجا باشی و نباشی فرقی ندارد . گنبد آقا ، برای خیلی ها حرمت دارد . از دور و نزدیک خستگی ها را می گیرد و بر دل می نشیند . این نماد طلایی خیلی ها را راهی کرده است و خیلی هم هنوز هوایی اند ....
    005 0002
    گنبد نما حکایت دیگری است از گذشته های دور . می گویند مسافرانی که به تپه ی سلام می رسیدند با سلام و صلوات « گنبد نما » می داده اند و ... این گنبد خود تاریخچه ای شنیدنی دارد . بخوانید :
    اولین گنبد ساز : نقل است مامون پس از مرگ هارون و دفن او در بقعه ی هارونی ، قبه ای بر فراز آن بنا نهاد . این قبه در حوادث خراسان مانند حمله ی سبکتکین تخریب شد تا این که محمود غزنوی در سال 400 هجری قمری آن را بازسازی کرد و از آن زمان تا عصر سلجوقیان ، حرم مطهر با همان قبه باقی مانده بود تا این که در عصر سلجوقی ، ضمن تعمیر روضه ی منوره ، گنبدی بر فراز آن احداث شد و این همان گنبدی است که امروز 900 سال از احداث آن می گذرد .
    این گنبد در آغاز هم چون دیگر بناها از آجرهای زردرنگ ساخته و پس از آن کاشی کاری شد . در زیر کتیبه ی دور آن آمده است : عمل کمال الدین محمود یزدی و در قسمتی دیگر مکتوب است کتیبه ی علیرضا العباس .
    پس از طلاکاری گنبد ، در چند رویداد تاریخی از جمله فتنه ی ازبک ها قسمتی از طلاهای آن به غارت برده شد است تا این که در سفر پیاده ی شاه عباس صفوی به مشهد وی دستور طلاکاری مجدد را صادر کرد . این کار در سال 1016 هجری قمری به پایان می رسد و علیرضا عباسی ، خوشنویس معروف عهد صفوی مامور نوشتن کتیبه ی کمربندی دور آن به خط ثلث برجسته می شود .
    در زلزله ی سال 1084 هجری قمری تعدادی از خشت های زراندود آن ریخت . پس از آن شاه سلیمان صفوی گنبد را ترمیم و تجدید طلاکاری کرد .
    شناسنامه ی گنبد : گنبد امام که در نهایت هنرمندی ساخته شده دارای دو پوشش است . پوشش اول آن همان سقف حرم است که مقعر و مقرنس می باشد و به آن قبه گفته می شود و پوشش دوم برفراز آن و همان گنبد طلاست . بین دو پوشش ، فضایی خالی به بلندای بیش از 13 متر وجود دارد . سنگینی گنبد بر دیوارهای تالار حرم مطهر است که ضخامت آن به 90/2 متر می رسد . ارتفاع قبه از کف حرم 80/18 متر و تا انتهای آن (راس گنبد ) به 20/31 متر می رسد و دور گنبد از سطح خارج آن 10/42 متر است .




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  8. #78
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    مسجد گوهرشاد



    گوهرشاد ، یادگار یک معماری باستانی است از عهد تیموری در جنوب حرم رضوی که بنا به دستور گوهرشاد همسر شاهرخ تیموری در سال 821 هجری قمری ساخته شده است .
    013
    کاشی کاری مسجد با طاق های گنبدی شکل و مناره های آن جلوه ی خاصی به بنا داده به طوری که آن را به نمونه ی کاملی از هنر ایرانی در قلب حرم تبدیل کرده است . ایوان مقصوره ، ایوان جنوبی مسجد است که با 500 مترمربع مساحت ، شکوه خاصی آفریده است .
    منبر صاحب الزمان در کنار محراب ایوان مقصوره به لحاظ قدمت ، حایز اهمیت است . این منبر به دست استاد محمد نجار خراسانی منبت کار معروف عصر فتحعلی شاه قاجار ساخته شده است . به کارگیری چوب گردو و گلابی با شیوه ی منبت کاری و بدون به کار رفتن میخ ، این اثر را بسیار ارزشمند و هنری کرده است .
    7
    کاشی های معرق نفیس ، همه ی اضلاع مسجد را پوشانده و تمام دیوارها به اسماء الله ، آیات قرآن و احادیث تزیین شده است . کتیبه ی ممتاز و تاریخی بایسنقر ( فرزند گوهرشاد ) با زیباترین شکل بر پیشانی ایوان مقصوره خودنمایی می کند . تاریخ بنای مسجد بر کاشی های معرق این کتیبه به چشم می خورد .
    گنبد رفیع مسجد برفراز ایوان مقصوره ، برعظمت این بنا افزوده است . سطح خارجی این گنبد با آجر لعابدار و کتیبه ای به خط کوفی تزیین شده است و در دوطرف ایوان مناره هایی به ارتفاع 43 متر از کف مسجد ساخته شده و دارای کتیبه های متعدد است .
    010
    دو ایوان شرقی و غربی مسجد آن را به رواق امام خمینی و بست شیخ بهایی مرتبط می کند .
    گوهرشاد دارای صحنی به وسعت 2800 مترمربع است . بنای مسجد شامل 8 ایوان بزرگ و هفت شبستان است . گنبد خانه ی پشت ایوان مقصوره با شبستان های یک طبقه ، بخش های مختلف را به هم مرتبط می کند . ایوان جنوبی ، ایوان مقصوره نام دارد و ایوان شمالی معروف به ایوان دارالسیاده است . ایوان شرقی ، ایوان اعتکاف است و ایوان غربی ، ایوان شیخ بهاء الدین نام گذاری شده است .




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  9. #79
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    نقاره خانه


    019
    نواختن نقاره از زمان هاى قدیم در آستان مقدس امام رضا (ع) معمول بوده است. اما این که این رسم از چه زمانى آغاز شده و به صورت یک سنّت درآمده، معلوم نیست. نه نویسندگان در باره آن چیزى نوشته اند و نه اسناد و مدارک موجود در حرم مطهر چیزى را نشان مى دهد. اما از نشانه هاى تاریخى چنین برمى آید که در قرن دهم، نواختن نقاره معمول بوده است.
    فضل بن روزبهان خنجى در کتاب مهمان نامه بخارا، در حالات محمدخان شیبانى ، سلطان ماوراءالنهر که مشهد مقدس و ناحیه طوس را تصرف کرده بود، مى نویسد : سلطان تصمیم گرفت به زیارت حضرت رضا علیه السلام برود، از این رو، با اعیان لشکر خود و قاضیان و محتشمان عازم مشهد گردید. من با گروهى قبلاً به مشهد رفتیم و در آن جا مراسم استقبال را فراهم کردیم. بر فوق بارگاه حضرت، محلّى که نقاره نوبت حضرت امام مى زنند، جماعت نقاره چیان اردوى همایون و نفیرچیان ایستاده، مترصّد آن که چون موکب همایون برسد نقاره بکوبند و نفیر نوازند. آن حضرت امر فرمودند که دم نزنند و نفیرنوازى را به فقیرنوازى بدل فرمودند، و چون به درگاه بارگاه رسیدند، فرود آمده به پیشگاه برآمدند و از آن جا به روضه مقدس قدم گشاده بقیه درآمدند و آداب زیارت تقدیم نمودند و اندکى نشسته از قبه بیرون فرمودند.
    از این متن معلوم مى شود که در قرن نهم و دهم، نقاره نواخته مى شده و جایى هم در بلندى براى نقاره زنان اختصاص داشته است. در روزگاران پیشین، استفاده از شیپور و نقاره در دربار شاهان معمول بود و هر بامداد و شبانگاه، در کاخها و قصور و محلهاى اقامت حاکمان و امیران در شهرها و بیابانها نقاره مى زدند و مردمان را احضار و یا مرخص مى کردند و طبل نواختن و شیپور زدن، نشان حاکمیت و اقتدار شاهان به شمار بوده است. در ایران، نواختن طبل و نقاره، تا زمان قاجاریه ادامه داشت و حاکمان هم در مراکز استانها به هنگام معینى از آن استفاده مى کردند و در مناطق شرقى کشور حتى تا اوایل قرن حاضر نیز معمول بود.
    اما... چرا این شیوه در بارگاه امام رضا(ع) مرسوم شده، چه کسى آن را بنا نهاده و از چه زمانى این کار رواج یافته است، معلوم نیست، و هر کس بر پایه ذوق و برداشت خود، براى آن انگیزه اى بیان مى کند. به این برداشتها توجه کنید:
    ـ از آن جا که امام رضا (ع) عنوان ولایتعهدى داشته و ایشان را سلطان مى خوانده اند، نواختن نقاره در بارگاه ایشان معمول شده است.
    ـ شاید زمانى براى پاسدارى از حرم مطهر و مشهد، در آن جا لشکریانى بوده اند که براى اعلام آمادگى ایشان نیاز به نواختن نقاره بوده، و سپس این رسم به سان یک سنّت، ماندگار شده است.
    ـ نقاره زدن و شیپور نواختن، براى احترام و بزرگداشت بارگاه امام رضا (ع) است و تنها جنبه تشریفاتى دارد و هیچ نظر دیگرى در میان نبوده است.
    به هر حال، و با هر انگیزه اى که این کار آغاز شده باشد، اینک نقاره هر صبح پیش از طلوع آفتاب و هر عصر پیش از غروب خورشید نواخته مى شود و همزمان با برآمدن و فروشدن آفتاب، آخرین نواهاى نقاره به گوش مى رسد. این بدان معنى است که نمازگزاران براى بر پا داشتن فریضه خود، اندک فرصتى بیش ندارند و اگر نماز خویش را به جاى نیاورده اند، مى باید شتاب کنند و به اقامه نماز بپردازند.
    افزون بر این، هنگامى که حادثه خاصى رخ دهد که مردم شادمان گردند و جشنى همگانى پدید آید، نقاره نوازان بر فراز نقاره خانه مى روند و بر طبل ها مى کوبند و در شیپورها مى دمند. نیز، هر گاه در آستان امام هشتم (ع) بیمارى شفا یابد و به خیل شفایافتگان آستان حضرتش افزوده شود، به منظور اعلام همگانى و اظهار سرور و شادمانى ، نقاره ها را به صدا در مى آورند. علاوه بر این، در شبهاى میلاد معصومان و بزرگداشت مناسبتهاى مذهبى ، مانند جشنهاى بزرگ قربان و فطر و غدیر، و هم چنین در زمان تحویل هر سال شمسى ، در آغاز نوروز، نقاره نواخته مى شود. اما... در ایام محرم و صفر که روزهاى سوگوارى شیعیان است، به منظور احترام به آیین سوگوارى ، هیچ نوایى از نقاره خانه به در نمى آید.
    براى نقاره زدن در آستانه مقدسه، محل خاصى در نظر گرفته شده و جاى بلندى فراهم آمده است. این بناى زیبا و باشکوه، بر فراز ایوان شرقى صحن عتیق (انقلاب) قرار دارد و از قسمتهاى مختلف حرم، دیده مى شود. بلندى بنا سبب شده است که به هنگام نقاره زدن، آواى آن تا دوردستها شنیده شود، و بویژه به هنگام برآمدن آفتاب، که شهر از هیاهوى آمد و شد اتومبیلها خالى است، نواى آن در چهارسوى مشهد، گوش شهروندان را نوازش دهد.
    بناى جدید و چشمگیر نقاره خانه، با ظرافت و شکوه خود، از دیدنى ترین بخشهاى حرم مطهر است که همگان را به اعجاب و تحسین وامى دارد. بناى نقاره خانه که سراسر از کاشى فیروزه اى است و در پیرامون ایوان آن نرده کشى شده است، دو طبقه دارد، طبقه زیرین جاى گذاشتن طبل ها و شیپورها است، و طبقه دوم محل استقرار نوازندگان. نقاره زنان هفت نفر هستند که سه نفرشان بر طبل مى کوبند و چهار نفر در شیپور مى دمند.




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  10. #80
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    تاریخچه ضریح مطهر



    ضریح افسونگر نگاه ‏ها، رمز آشنایی ها ، محرم رازها، برق چشم ‏ها و تکیه‏ گاه دست ‏ها و سرزمین اشک‏ هاست. ضریح چشم انداز نگاه‏ هاى مشتاقی است که دل ‏هاى آگاه، از پنجره‏ هاى آن، افق دور دست آشنایى و صمیمت را می نگرند. ضریح منظر جان‏ هاى امیدوارى است که دیدگان، از وراى آن فروغ سپیده دمان روشنى و رهایى را می بینند. دست ‏هاى نیاز، به سوى ضریح قامت می ‏بندند و در پنجره‏ هاى آن خود را به توسل و طلب قفل می زنند. دیدگان خسته به درخشش پر فروغ آن جلا می یابند و دل ‏ها به جذبه پر کشش آن بر می آشوبند . در برابر ضریح این مرز پیوند با ملکوت، دیوارهاى پیوند با ملکوت، دیوارهاى جدایى همه به یک باره فرو می ریزد و دل ‏ها عقده می گشایند و نا گفتنی ترین سخنان خویش را در هاله‏ هایى از رمز و راز با امام و مقتدای خویش در میان می گذارند. به راستى چه توانى و کدامین قلم و بیانى است که بتواند ضریح را توصیف کند و از این رمز دلدادگى و صمیمیت و یگانگى ، سخن ساز کند. من هم چون دیگر نویسندگانى که تنها قامت ضریح را دیده‏ اند و به توصیف آن پرداخته ‏اند تا حد توان به تشریح ضریح و تاریخ آن و ضریح‏ هاى ساخته شده و ابعاد فنى و هنرى آن‏ها می پردازیم.

    روشن نمودن این مطلب که از کدام زمان و دورانى ضریح شکل کنونى را یافت و بدین صورت ساخته و پرداخته شده است، به دلیل عدم وجود مستندات تاریخى و اختلاف گفته ‏ها و ابهامات موجود در منابع و مآخذ تقریبا میسر نیست. ساخت ضریح هم چون هر پدیده و مصنوع دست انسان از مرحله ‏اى آغاز شده و با گذشت زمان سیر تحول و روند تکاملى خود را طى کرده تا به صورت فعلى رسیده است. می توان گفت سنگ بناى ضریح ، همان سنگ مرقد نخستین، که براى تعیین مدفن منور امام ، بر زمین نصب شده بوده است. از زمان صفویه تا کنون تعداد چهار ضریح بر مرقد منور امام جاى گرفته است :
    ضریح اول : اولین ضریح، ضریحى چوبى و تسمه ‏هاى فلزى ، با پوشش طلا و نقره بوده است که در اواسط قرن دهم یعنى در دوران شاه طهماسب صفوى به سال 957 ه.ق ساخته و بر روى صندوقچه چوبى نصب شده است. در کتیبه دور این ضریح سوره « هل اتى » به خط ثلث شیوا مکتوب بوده و در کتیبه طلایى سر در ضریح ، تاریخ نصب آن ضریح به این شرح نوشته بوده است : به توفیق الهى و تأیید پناهى و ائمه معصومین صلواة الله علیهم اجمعین، طهماسب بن اسماعیل از صفوى موضع این محجر طلا در این موضع عرش اعتلا موفق و مؤید گردید. (سنه 957)
    در سال 998 عبد المؤمن خان ازبک، پس از قتل عام مردم خواهان، ما یملک و اموال آنان را به یغما می ‏برد، در این غارت بخشى از اموال آستان مقدس هم چون قندیل‏ هاى طلا ، کتب و قرآن ‏هاى نفیس خطى از جمله قطعه الماس و به درشتى یک تخم مرغ و میل طلایى که به فرمان شاه طهماسب بر فراز ضریح مطهر نصب بوده است همراه تعدادى از فرش‏ هاى آستان مقدس به تاراج و به هرات و بخارا برده می شود . در سال 1311 که صندوق طلاى مرقد منور عوض می شود ، به دلیل فرسودگى پایه‏ ها ، ضریح مذکور برچیده شده ، طلا و نقره و جواهرات آن از چوب‏ها جدا و به خزانه مقدس منتقل می شود.
    ضریح دوم : ضریح مرصع فولادى، معروف به ضریح نگین نشان است، که در سال 1160 ه.ق به آستانه مقدس تقدیم و نصب شده است. بر اساس شواهد تاریخى ، واقف ضریح ، شاهرخ فرزند رضا قلى میرزا فرزند نادرشاه افشار و نوه شاه سلطان حسین صفوى است. ضریح نگین نشان که اکنون در زیر ضریح کنونى جاى دارد از فولاد ساخته شده داراى قبه‏ هاى مزین به یاقوت و زمرد است ، بر هر یک از قبه ‏هاى مربع مشبک آن که تقریبا به دو هزار قبه می رسد روى صفحه طلاى ضخیمى چهار قطعه یاقوت و یک زمرد نصب شده است. در کتیبه ‏اى که بالاى در ورودى ضریح به خط نستعلیق وجود دارد چنین آمده است : « نیاز رحمت ایزد مستعان و تراب اقدام زوار این آستان ملک پاسبان ، سبط سلطان نادر شاهرخ شاه الحسینى الموسوى الصفوى بهادر خان بوقف و نصب این ضریح و قبه‏ هاى مرصع چهار گوشه ضریح مقدس مبارک موفق گردید، سنه 1160 قمرى». در زمان تولیت میرزا سعید خان براى مصون ماندن نذورات و جواهرات داخل ضریح مطهر شبکه و پوشش مطلایى روى ضریح منور قرار می گیرد.
    003
    ضریح سوم : در عصر سلطنت فتحعلى شاه قاجار ضریحى فولادى و ساده به ابعاد 3*4 و ارتفاع 2 متر، ساخته و روى ضریح نگین نشان نصب مى‏شود. سقف این ضریح با چوب ‏هایى که با ورق طلا، طلاب کوب شده بود پوشش یافت، و در طرف پایین پاى مبارک در مرصع تقدیمى فتحعلى شاه قاجار نصب شده بود. یک طوق طلاى جواهر نشان در وسط و دو گل‏ جواهر نشان در دو طرف آن قرار داشت، این ضریح تا پایان نیابت تولیت دکتر سید فخر الدین شادمان بر جا بود. در سال 1330 شمسى نائب تولیت وقت آقاى سید جلال الدین تهرانى تصمیم می گیرد که این ضریح را برچیده و به جاى آن ضریحى از طلا و نقره ساخته نصب کند، نقشه هاى اجرایى و مقدمات کار آماده می شود. اما به دلیل دگرگونى اوضاع عمومى و اجتماعى کشور کار معوق می ماند .
    013
    ضریح چهارم : چهارمین ضریح به نام ضریح طلا و نقره معروف به (شیر و شکر) است که در سال 1338 خورشیدى ساخته شده و پس از برداشتن ضریح سوم و انتقال آن به موزه روى ضریح نگین نشان نصب می شود و اکنون بر روى سقف ضریح از داخل این دو بیتى نوشته شده:
    هاتفى وصف این ضریح بگفت
    عجز الصانعون عن صفتک
    بهر تاریخ دور معنى سفت
    ما عرفناک حق معرفتک
    که به حساب ابجد از مجموع حروف مصراع چهارم عدد 1379 ق بدست می آید که تاریخ نصب ضریح می باشد.
    008
    ضریح پنجم : ضریحى است یک پارچه و داراى صلابت و استحکام و تمامى گلبرگ‏ ها و نقش‏ه هائى که در آن به کار رفته است داراى بار فکرى و فرهنگى و منتقل کننده پیام نظام مقدس جمهورى اسلامى است. ضریح جدید، زیور سوره مبارکه یاسین و هل اتى و اسماء و صفات الهى و با خط بسیار زیبایى آراسته شده است و قسمت داخلى آن نیز تماما خاتم کارى اصل است، در ضریح جدید مجموعه‏ ایى از اصلی ترین و بدیع‏ترین آفرینش ‏هاى هنر اسلامى به کار رفته و برگ زرینى است در تاریخ انقلاب اسلامى . کار ساخت آن پس از پنج سال مطالعه و تحقیق و ارایه طرح ‏هاى مختلف از اواخر سال 72 آغاز شد و نصب آن همزمان با آخرین غبار روبى که در تاریخ 21/10/79 انجام شد آغاز گردید و چهل روز به طول انجامید .




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






صفحه 8 از 9 نخستنخست ... 456789 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/