صفحه 7 از 9 نخستنخست ... 3456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 83

موضوع: امام رضا (علیه السلام)

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    زدواج وزندگی سالم ازدیدگاه امام رضا(ع)



    تشكیل خانواده در اسلام، مسأله ای حیاتی و برنامه ای عالی است كه اگر چه بر مبنای مقررات و قوانین قرآنی، روایی و شرعی جامه عمل می پوشد، اما نخستین مایه های آن به صورت غریزه، محبت، عاطفه و اشتیاق متقابل زوج، به اراده حكیمانه حضرت باری تعالی در نهاد انسان قرار داده شده است. ایجاد آرامش و مودت بر اثر ازدواج، از نشانه های لطف خداوند می باشد. (۱)
    علاوه بر این، محكم ترین و برترین برنامه برای جلوگیری از گناه و صیانت جامعه و نجات دادن نسل جوان از سقوط در باتلاق منكرات، ابتذال و فحشا؛ ازدواج است. بر این اساس، در مرحله اول، بر والدین، اقوام و نهادهای مسؤول واجب است كه نسبت به ایجاد مقدمات این سنت الهی و حركت پسندیده اقدام كنند و با دستان خویش، با ساده ترین روش، زمینه پیمانی پاك را فراهم آورند.

    ازدواج وزندگی سالم ازدیدگاه امام رضا(ع)
    تشكیل خانواده در اسلام، مسأله ای حیاتی و برنامه ای عالی است كه اگر چه بر مبنای مقررات و قوانین قرآنی، روایی و شرعی جامه عمل می پوشد، اما نخستین مایه های آن به صورت غریزه، محبت، عاطفه و اشتیاق متقابل زوج، به اراده حكیمانه حضرت باری تعالی در نهاد انسان قرار داده شده است. ایجاد آرامش و مودت بر اثر ازدواج، از نشانه های لطف خداوند می باشد. (۱)
    علاوه بر این، محكم ترین و برترین برنامه برای جلوگیری از گناه و صیانت جامعه و نجات دادن نسل جوان از سقوط در باتلاق منكرات، ابتذال و فحشا؛ ازدواج است. بر این اساس، در مرحله اول، بر والدین، اقوام و نهادهای مسؤول واجب است كه نسبت به ایجاد مقدمات این سنت الهی و حركت پسندیده اقدام كنند و با دستان خویش، با ساده ترین روش، زمینه پیمانی پاك را فراهم آورند. در مرحله بعد، بر پسران و دختران است كه بنای زندگی سعادتمندانه ای را به دور از تكلفات و با اجتناب از شرایط سخت بر پا نمایند. البته، این موضوع با مقدماتی انجام می پذیرد.

    ● پژوهش پیرامون همسر دلخواه
    تشكیل كانونی به نام خانواده، اهمیت شایان توجهی دارد. زیرا برای هر كسی این فرصت یك بار در طول زندگی اش پدید می آید و هر دختر یا پسری كه می خواهد برای خود شریكی در مسیر زندگی خویش برگزیند، باید به این نكته توجه داشته باشد كه آن شریك، تا پایان عمر همراهش خواهد بود و از همه اسرار و رموزش باخبر خواهد گردید. شریكی كه مادر فرزندان و مربی كودكان است. یا آن كه پدر، مسؤول و مدیر خانواده است و در صورت انتخاب درست، بر اعتبار، عزت و آبروی طرفین افزوده خواهد شد. بنابراین، عقل و برهان چنین قضاوت می كند كه درباره همسر آینده بررسیهایی به عمل آید. بر اساس روایتی نورانی، (۲) امام رضا(ع) فرموده اند: "كسی كه دختر خویش را شوهر می دهد، در واقع او را از حوزه اختیار خویش بیرون می آورد و در اختیار دیگری قرار می دهد."
    این سخن حضرت نشان می دهد كه خانواده ها قبل از ازدواج فرزندانشان باید بررسی كنند كه دختر خویش را به همسری چه كسی درآورده و پاره ای از حیات خود و محصول تلاشها و تربیتهای خویشتن را به دست چه فردی می سپارند. بنابراین، باید دختر و پسر قبل از ازدواج از روحیات، عادات، اخلاق، سلامت فیزیكی و روانی یكدیگر در حد ضرورت باخبر باشند. دقیقاً به همین جهت است كه رسول اكرم(ص) تأكید نموده اند با افراد دارای حسب و نسب وصلت كنید، زیرا تمامی خصال و صفات والدین به فرزندان انتقال می یابد. (۳)
    خانواده ها نیز مراقب باشند دختر با ایمان خود را به جوانی كه اهل حق و حقیقت نبوده و خود در باتلاق انحراف دست و پا می زند، ندهند و برای جوان پاك خود دختری را كه به ارزشها و فضایل پشت پا زده، انتخاب نكنند.كسی كه پایبند واجبات نیست و از ارتكاب فسق و فجور پروا ندارد و از حسنات اخلاقی بهره ای نبرده، نباید به عنوان هسمر آینده برگزیده شود، زیرا بنا به فرمایش ائمه هدی(ع)، آثار حرام و گناه در نسل او آشكار می گردد. (۴)

    ● مراسم عروسی
    آداب و رسوم عقد و عروسی باید توأم با وقار، حفظ كرامت، شخصیت و به دور از هر گونه محرمات و عوامل محرك شهوات باشد تا رحمت الهی را جلب كند و عاملی برای عملی شدن بركات آسمانی گردد. در فرهنگ اسلامی، تأكید بر این است كه این مراسم بهتر است كه شب هنگام برگزار شود. چنانچه عروسی حضرت زهرا(س) در هنگام شب انجام گردید. رسول خدا(ص) توصیه نمودند، دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار، شب عروسی حضرت فاطمه(س)، به دنبال آن بانوی بزرگوار حركت كنند، شادی نمایند، شعر بخوانند و ذكر "ا...اكبر" و "الحمدا..." بر زبان جاری سازند و از چیزی كه خداوند بر انجام آن رضایت ندارد، پرهیز كنند.
    حضرت امام رضا(ع) با الهام از بیانات رسول اكرم(ص) و تأسی بر سیره و سنت جدش و جده اش، فرموده اند: عروسی در شب هنگام، روش رسول خداست زیرا خداوند شب را مایه آرامش قرار داده است.(۵)
    این حدیث ارزشمند، چند نكته مهم را كه حاوی جنبه های روان شناسی است، مطرح می كند؛ زیرا معمولاً شب هنگام، آدمی از فشارهای روانی كمتری برخوردار است و روح او فراغت بهتری دارد و برای انجام برنامه های فرحبخش مهیاتر است.
    همچنین مطابق آنچه قرآن: "و جعلنا اللیل لباساً"(۶) شب پوششی است بر اندام زمین و موجوداتی كه بر روی آن زیست می كنند.
    پذیرایی از میهمانان نیز در فرهنگ اسلامی استحباب فوق العاده ای دارد. رسول گرامی اسلام(ص)، یكی از موارد ولیمه دادن را موقع عروسی دانسته اند. البته، بنا به فرمایش آن بزرگوار، دعوت شدگان نباید برای رفتن به این مراسم شتاب كنند، زیرا یادآور دنیا و زندگی ظاهری است.(۷)
    حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) هم فرموده اند: از سنت پیامبر اكرم(ص) طعام دادن در هنگام ازدواج است. (۸)

    ● هر عهد و پیمانی مسؤولیت دارد
    خانواده عروس و داماد بنا به عرف جامعه و سنتهای محلی و رعایت موازین شرعی و ارزشی، باید در حدی به دور از افراط و تفریط، در مسأله مهر و صداق توافق كنند. البته امساك از رسانیدن صداق به صاحب آن، حرام و گناه است.
    رسول خدا(ص) فرموده اند: مهریه زن باید به او مسترد گردد و كسی كه از پرداخت آن امتناع نماید، به اندازه حق زن، در روز قیامت از حسنات او برمی دارند و در پرونده همسرش قرار می دهند و چون كار نیكی به اندازه ترمیم حقوق زن باقی نماند، به گناه پیمان شكنی او را به سوی آتش می برند. زیرا هر عهد و پیمانی مسؤولیت دارد.
    هشتمین فروغ امامت در این باره می فرمایند: "خداوند متعال هر گناهی را مورد آمرزش قرار می دهد، مگر گناه انكار مهر زن یا غصب دستمزد اجیر یا فروش انسان آزاد." (۹) البته، ذكر این نكته هم ضروری است كه از جانب پیامبر(ص) و عترت پاك او، خطاب به زنان با كرامت توصیه شده است: اگر زمینه مناسبی در خصوص بخشیدن مهر خود به شوهر مشاهده كنند، از این خصلت عالی كه بیانگر جود و كرم و نشانه سخاوت و بزرگواری است، چشم پوشی نكنند.

    ● نظافت و آراستگی
    در منابع اسلامی آمده است كه خداوند زیباآفرین، جمال و زیبایی را دوست دارد. در مورد مسایل یك خانواده، دستوراتی برای نظافت و آراستگی ظاهر و ایجاد جذبه متقابل آمده است و این فكر كه مرد نیازی به زینت ظاهر و رعایت نظافت ندارد، مورد قبول نیست، چنانكه ثامن الحجج(ع) فرموده اند: " چه بسا بی توجهی مرد به آراستگی ظاهر، سبب گردد كه زن از پاكدامنی فاصله بگیرد و فضیلت عفت را از دست بدهد." (۱۰) همچنین، حضرت در جای دیگری تأكید دارند كه "پاكیزگی از خلق و خوی پیامبران الهی است." (۱۱)حضرت امام رضا(ع) از پدران بزرگوار خود روایت نموده اند: " زنان بنی اسرائیل از عفت و پاكی دست برداشتند و این مسأله هیچ سببی نداشت جز آنكه شوهران آنها خود را نمی آراستند."
    از سوی دیگر، زن مجاز نیست كه برای غیر شوهر آرایش كند. رسول اكرم(ص) از اینكه زن در خارج خانه لباس جذاب بپوشد، به صورتی كه نظر دیگری را به سوی خود جلب نماید، نهی فرموده اند.

    ● امنیت روانی و اطمینان قلبی
    وقتی آرایش و پیراستگی برای یكدیگر صورت گیرد، علاوه بر ایجاد روابط پسندیده اخلاقی و روانی و ازدیاد عواطف قلبی، موجبات اطمینان زوجین نسبت به هم را پدید می آورد . اینجاست كه نه زن به مردی غیر از شوهر خویش نظر خواهد داشت و نه مرد به زن دیگری می اندیشد و امنیتی كه از این رفتار متقابل به دست می آید، همه ابعاد زندگی زن و مرد را تحت پوشش قرار می دهد. این مسأله هر گونه بدبینی و بی اطمینانی در روابط خانوادگی را محو می كند و بدین گونه، پایه های نظام خانواده بر اساس حسن روابط و سلامت روحی استوار خواهد شد و این همان است كه قرآن می فرماید: "هن لباس لكم و انتم لباس لهن" یعنی در واقع هر كدام حافظ امنیت دیگری و مایه زینت و افتخار همسر می گردند."
    كلینی(ره) در "فروع كافی" این حدیث را از حضرت رضا(ع) نقل می كند: "هیچ فایده ای به كسی نمی رسد بهتر از این كه برایش بانویی باشد كه نگاه كردن به او و مصاحبت با او موجب شادمانی همسر باشد و در غیاب شوهر امانتدار و حافظ حریم خویش و خانواده و اموال شوهر است." (۱۲)
    تردیدی نیست كه مسؤولیت امنیت روانی خانواده برعهده زن است و كلیدهای عاطفه و رموز ایجاد روابط قلبی به دست اوست. از این جهت، اسلام از زن انتظاری متناسب با این جایگاه دارد و در واقع چون سعادت و شقاوت خانواده به بانوی خانه وابسته است، در روایات ائمه هدی(ع) هم بالاترین زینت و نهایت سعادت برای یك مرد، برخورداری از همسر شایسته، معرفی شده است.

    ● جایگاه خانواده
    خانواده هسته نخستین تشكیل ساختمان جامعه به شمار می رود و عواملی چون عشق و محبت و عاطفه را در وجود انسانها ریشه دار می نماید. با رعایت موازین اسلامی زندگی خانوادگی شكوفا می گردد و آیین اسلام حقوقی برای اعضای آن به وجود می آورد كه با مراعات و اجرای آن، صفا و صمیمیت چون چشمه ای جوشان در خانواده جاری می گردد.
    حضرت رضا(ع) در خصوص مناسبات اخلاقی و روابط بین اعضای خانواده، یك اصل كلی، جالب و دارای پیامی روان شناختی را مطرح می فرمایند: "برخورد خود را با افراد كوچك و بزرگ، زیبا و نیكو گردان كه این اصل در حسن معاشرت و بهبودی آن تأثیری فراوان دارد." (۱۳)
    این سخن می تواند برگرفته از فرمایش ارزشمند رسول اكرم(ص) باشد كه می فرمایند: "بهترین شما كسی است كه برای اهل خانه اش نیكو باشد و من نیكوترین شما برای خانواده ام هستم." (۱۴)

    ● ابراز محبت و ایجاد مودت
    اصل محبت را خداوند در قلب زن و شوهر قرار می دهد و بر آنان است كه این نعمت باطنی و حالت قلبی را كه موجب آرامش زندگی و صفا و پاكی است، به وسیله جانبداری از هم، گذشت و فداكاری، خوش اخلاقی، توقع در اندازه و ظرفیت لازم، حفظ شؤون و شخصیت طرفین و اجتناب از بگومگوهای بیهوده حفظ كنند و از عواملی كه به محبت و عاطفه خلل وارد می نماید، بپرهیزند زیرا تبدیل این عاطفه و شوق به كینه و نفرت در صورتی كه ملاك شرعی و عقلی در كار نباشد، مبدل نمودن نعمت به نقمت و بلاست و خود نوعی ناسپاسی به شمار می آید. البته به فرمایش حضرت رضا(ع) دل ها را رغبت و نفرت و نشاط و سستی می باشد. هنگامی كه میل و اقبال می كند، بینش و ادراك دارد و زمانی كه بی میل است، افسرده و ناتوان است. از این روی هنگامی كه درون با نشاط توام باشد، باید دلها را به كار گرفت و زمانی كه حالت سستی و رخوت دارد، باید آن را رها كرد تا توان و آرامش خود را بازیابد.(۱۵)
    زن و شوهر در روابط عاطفی با یكدیگر، باید این سخن گهربار امام رضا(ع) را در نظر بگیرند كه می فرماید:"اگر مؤمنی خشمگین شود، عصبانیت وی را از طریق حق بیرون نمی برد و اگر شادمانی یابد، این خرسندی، وی را دچار باطل نمی سازد و چون به اقتداری رسد، بیشتر از آنچه حق دارد، نمی گیرد.(۱۶)"
    حضرت امام رضا(ع) در سیره عملی خویش در جهت تقویت عواطف و تكریم شخصیت حاضران چه در خانه و چه در جمع معاشرین، این گونه بودند. ابراهیم بن صابر می گوید: هرگز شخصیتی برتر از امام رضا(ع) ندیدم. هرگز پای خویش را در مقابل همنشین خویش دراز نمی نمود و پیش او تكیه نمی داد. به خدمتگزاران دشنام نمی گفت. صدایش به خنده بلند نمی شد و همواره با غلامان و زیردستان خود كنار سفره غذا می نشست.(۱۷)
    حضرت امام رضا(ع) اعتقاد داشتند: اگر نسبت به كسی محبتی دارید، آن را آشكار كنید، زیرا اظهار دوستی نیمی از خردمندی به شمار می آید. بنابراین زن و شوهر باید عواطف خود را در خصوص یكدیگر علنی سازند و در این مورد از خجالت و شرمساری پرهیز كنند.(۱۸) یكی از اموری كه بر رونق و صفای خانه می افزاید. تلاوت قرآن است. حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) فرموده اند: در خانه هایتان برنامه ای برای تلاوت قرآن كریم ترتیب دهید، به درستی هرگاه در منزلی قرآن خوانده شود، كارها سهل و آسان می گردد و خیر و بركتش بسیار شده و در غیر این صورت، اهل خانه در تنگنای فكری و روانی و اقتصادی قرار می گیرند.(۱۹)
    بر این اساس عوامل معنوی و روی آوردن به سنت های مذهبی می تواند روابط عاطفی و فضای روان شناختی خانواده را تحت تأثیر قرار دهد. در مواقعی حتی ابراز عواطف هم برقرار است، ولی گویا احساس آرامش از خانه رخت بربسته است و این بدان دلیل می باشد كه اهل خانه از ذكر خداوند اعراض نموده اند.
    از تأكید اسلام بر آرامش و مودت و رحمت، به عنوان خصلت و خویی كه در زندگی خانوادگی جاری است، چنین برمی آید كه در مفهوم ارزشی این آیین، نوع و شكل فضایی كه زوجین می خواهند در پرتو آن زندگی جدید خود را آغاز كنند، نمایان می گردد و چنین نیست كه شخص بخواهد از طریق آن، صرفاً منفعت طلبی شخصی و طمع ورزی نسبت به دیگران را پی بگیرد و نیز این گونه نمی باشد كه هوی و هوس و امیال نفسانی در آن برانگیخته شود تا بتوان از آنها به عنوان شالوده ساختمان این زندگی استفاده نمود، بلكه فضایی است كه در آن بر انسانیت و فضیلت تأكید می گردد.

    ● مسؤولیت پذیری و عواطف
    از دیدگاه اسلام هدف از تشكیل خانواده همان دستیابی به اطمینان درونی است تا انسان پس از رسیدن به این مرحله، به اعتبار این كه رحمت و مودت شالوده و پایه روابط در نظام آفرینش است. شخصیت انسان كامل گردد. اسلام از مرد می خواهد سرآغاز بنیان نهاد خانواده را با مسؤولیت پذیری معنوی و عملی توام نماید.
    رحمت ملهم از سرشت ارتباطات همسران است و زوجین را وادار می كند با توجه به ظرفیت خانوادگی، روحی و اجتماعی، یكدیگر را درك كنند آنگاه كه محبت و عاطفه وارد زندگی می گردد، فردمحوری و خودنگری دگرگون می شود انسانی كه از لاك خود بیرون آمده است، به رغم تأثیر پذیری در شكل گیری و ساختار شخصیت از محیطهای گوناگون و شرایط متفاوت، بر سخنی كه بر زبان می آورد، گامی كه برمی دارد، كاری كه انجام می دهد مراقبت دارد و در واقع رحمت را صرفاً در اندیشه و احساس پاكیزه مجسم می نماید، بلكه آن را در زندگی عملی تحقق می بخشد.پس با این وصف هركدام از زن و شوهر به دردها و مشكلات و گرفتاری های یكدیگر توجه دارند و خطاها و نارسایی ها را با مدارا، وفق و حكمت اصلاح می كنند تا مبادا به جای سازندگی، ویرانگری حاصل گردد.
    اگر این گونه عمل شود، زندگی اعضای خانواده به آرامشی راستین مبدل خواهد گشت، آرامشی كه زندگی درونی و بیرونی افراد خانواده را در بر می گیرد و به صورتی خواهند زیست كه روح و عقل و عواطف آنان به دور از نزاع ها و جدال های بی جا می باشد. این مودت از نعمتهای الهی است و باید قدردان آن بود و در زندگی مشترك از آن بهره گرفت و بركاتش را به كار بست. در غیر این صورت، امكان دارد بر اثر ناسپاسی، این هدیه معنوی و عطیه الهی را از دست بدهیم.
    چنانچه حضرت امام رضا(ع) فرموده اند: "نعمتهای الهی را كه در اختیارتان است، گرامی بدارید، چرا كه آنها گریزانند. از هر كه كناره گیرند، دیگر بازگشتی برایشان نیست"(۲۰)حضرت امام رضا(ع) در بیانی دیگر زندگی توام با آرامش را این گونه معرفی كرده اند:"منزل وسیع، همكاران و خدمتگزارانی افزون و دوستداران فراوان (كثرت اهل محبت و مودت)"(۲۱)

    ● گشایش برای اهل خانه
    تأمین معاش حلال و فراهم بودن امكانات زندگی برای اهل خانه در ایجاد آرامش و افزایش صمیمیت دخالت دارد. امام علی بن موسی الرضا(ع) فرموده اند:"هركس صبح كند در حالی كه تنش سالم و خاطرش آسوده و معاشش تأمین باشد، از مواهب یك زندگی مطلوب و آرام برخوردار است."(۲۲) تلاش در جهت فراهم آوردن تسهیلات برای خانواده در درجه ای از اهمیت است كه حضرت امام رضا(ع) فرموده اند: كسی كه در پی به دست آوردن درآمدی برای تأمین معاش عائله اش باشد، بهتر از مجاهدان در راه خداست(۲۳)
    حكمت این تأكید آن است كه اهتمام و تكاپو در این خصوص اثری مهم در پیوند عاطفی اعضای خانواده دارد و روابط محبت آمیز افراد خانه را تحكیم و قوت می بخشد، حضرت ثامن الحجج(ع) در روایتی دیگر از پیروان خود می خواهد برای ایجاد گشایش در زندگی و رفاه اهل خانه، بكوشند.(۲۴)
    اصولاً در فرهنگ اهل بیت(ع) یكی از نشانه های سعادت انسان این است كه فرد بتواند به وضع خانواده خود رسیدگی كند، در این باره نیز هشتمین ستاره درخشان آسمان امامت، چنین گوهر افشانی كرده اند:"شایسته است مرد، بر اهل خانه (از لحاظ مخارج زندگی) سخت گیری نكند تا این كه آنان مرگ او را از خداوند درخواست كنند."(۲۵)
    اهمیت تلاش برای امور رفاهی خانواده موجب نمی شود كه آدمی از اعتدال، قناعت و كسب روزی حلال دوری گزیند. حضرت امام رضا(ع) در این باره تأكید نموده اند: حقیقت ایمان بنده كامل نمی گردد تا این كه سه خصلت را دارا باشد، بصیرت در دین، اعتدال و میانه روی در امور زندگی و خانواده و بردباری در سختی ها و مصائب (۲۶) همچنین فرموده اند:
    "هركس به روزی اندكی كه خدا به او می دهد راضی باشد، پروردگار همان عمل اندك را از وی می پذیرد."(۲۷)
    و نیز در خصوص رضایت داشتن بر رزق حلال می فرمایند:"هركس كه به روزی حلال، اما كم خشنود باشد، رنجش كمتر و خاندانش در آسایش و آرامش زندگی می كنند و خداوند عیوب دنیا و كیفیت رفع آنها را به او می آموزد و وی را با سلامتی در بهشت مستقر می سازد"(۲۸)

    پی نوشت ها:
    ۱) سوره روم، آیه۱۲
    ۲) وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۴، ص۵۲
    ۳) مكارم الاخلاق، طبرسی، ص۱۹۶
    ۴) وسایل الشیعه، ج۱۷، ص۸۱
    ۵) ازدواج در اسلام، آیهٔا... مشكینی، ص۱۱۲
    ۶) سوره نبأ، آیه ۱۰
    ۷) مستدرك الوسایل، باب نكاح، فصل ۳۱
    ۸) صحیفهٔالرضا، ص۴۰۲
    ۹) بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۳۵۱
    ۱۰) مکارم الاخلاق، ص۴۸۹
    ۱۱) میزان الحكمه، ج۱۰، ص۹۵
    ۱۲) وسایل الشیعه، ج۱۴، ص۲۲
    ۱۳) صحیفهٔالرضا، ص۴۰۰
    ۱۴) جامع السعادات، ج۲، ص۱۳۹
    ۱۵) تحلیلی اززندگی امام رضا(ع)، محمدجواد فضل ا... ، ص ۲۳۰
    ۱۶) همان ص ۲۳۶
    ۱۷) كشف الغمه، ج ۲، ص۲۷۴
    ۱۸) اعیان الشیعه، بخش دوم، ص ۱۹
    ۱۹) دره البیضاء، ص ۲۲-۲۱
    ۲۰) صحیفه الرضا، ص ۴۷۲
    ۲۱) كافی، ج ۶، ص ۵۲۶
    ۲۲) دررالكلام، اقوال الامام علی بن موسی الرضا(ع)، ص ۸۱
    ۲۳) تحلیلی اززندگی امام رضا(ع)، ص ۲۳۱
    ۲۴) صحیفه الرضا، ص ۴۰۳
    ۲۵) جامع السعادات، ج ۲، ص ۱۴
    ۲۶) صحیفه الرضا، ص ۳۸۱
    ۲۷) درر الكلام، ص ۷۳
    ۲۸) صحیفه الرضا، ص ۴۰۱




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. #2
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    مكارم اخلاقي امام رضا (ع)
    حضرت علي بن موسي الرضا (ع) مانند ديگر پيشوايان معصوم عليهم السلام به زيور فضايل اخلاقي و کمالات نفساني آراسته و از هر گونه زشتي و پليدي و رذايل اخلاقي منزه بود و در اين راه گفتار و رفتارش الگو سرمشق ديگران بود.
    اينک بخشي از خصوصيات فردي و مکارم اخلاقي آن حضرت:
    الف ـ زهد و عبادت

    پيشواي هشتم (ع) در زهد و پارسايي و پرستش پروردگار، يگانه ي عصر خود بود و زر و سيم دنيا و مناصب اجتماعي و حکومتي در برابر مقام عبوديت و پارسايي او هيچگونه ارزشي نداشت. «محمد بن عباد» درباره ي زهد و ساده زيستي امام (ع) مي گويد:
    حضرت رضا (ع) در تابستان بر روي حصير مي نشست و در زمستان بر روي گليم، و لباسهايش زبر و خشن بود؛ و لي هنگامي که در ميان مردم مي رفت از لباسهاي عادي مردم استفاده مي کرد.
    علي بن موسي الرضا (ع) با قرآن انس خاصي داشت و هر سه روز يک بار ختم قرآن مي کرد و مي فرمود:
    اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم مي توانم يک قرآن ختم کنم؛ ليکن هيچ آيه اي را تلاوت نمي کنم مگر آنکه درباره ي آن آيه و موضوعي که فرود آمده و زماني که نازل شده است، انديشه مي کنم.
    امام (ع) کم مي خوابيد و شبها را بيشتربه شب زنده داري مي گذرانيد و گاهي اوقات تمام شب را تا صبح بيدار بود و بسيار روزه مي گرفت و روزه اول، وسط و آخر ماه از او ترک نمي شد
    و مي فرمود: «روزه داشتن در اين سه روز مثل اين است که انسان هميشه روزه است».

    رجاء بن ابي ضحاک ـ مأمور مأمون براي بردن امام رضا (ع) از مدينه به خراسان ـ مي گويد:
    من از مدينه تا مرو همراه و مراقب امام (ع) بودم؛ سوگند به خدا، کسي را در پرهيزگاري و افزوني ذکر خدا در تمامي اوقات، و شدت خوف از حق تعالي مانند او نديدم.
    سپس به طور تفصيل برنامه ي عبادي آن حضرت را در طول شب و روز بيان مي کند.
    مأمون وقتي گزارش «رجاء» را شنيد گفت:
    اي پسر ابي ضحاک، آنچه که گفتي درست است، او (اشاره به امام رضا (ع)) از بهترين، داناترين و عابدترين مردم روي زمين است.
    سپس به وي توصيه کرد که مشاهدات خود را براي ديگران نقل نکند.
    ب ـ تواضع و فروتني

    پيشواي هشتم (ع) با آنکه مقام رفيع امامت را داشت و برگزيده ي خدا بود، در عين حال نه تنها براي خود هيچ گونه حريمي قائل نبود، بلکه در زندگي خويش با طبقات مختلف مردم حتي خدمتکاران و زيردستان با نهايت صميميت و فروتني رفتار مي کرد. کليني از مردي بلخي روايت کرده است:
    من در سفر خراسان همراه امام (ع) بودم، روزي هنگامي که سفره گسترده شد، امام (ع) از همه ي خدمتکاران خواست تا در کنار او بر سر سفره بنشينند. عرض کردم، فدايت شوم، بهتر بود سفره ي آنان را جدا مي کردي؟ فرمود: ساکت باش! همانا پروردگار و پدر و مادر همه ما يکي است و پاداش هم به اعمال است.
    روزي امام (ع) در حمام پس از تقاضاي فردي که آن حضرت را نمي شناخت، تن او را کيسه کشيد. هنگامي که ديگران امام (ع) را به او معرفي کردند، شرمنده شد و به عذرخواهي از آن حضرت پرداخت. امام (ع) در حالي که او را کيسه مي کشيد، دلداري اش داد و فرمود: عيبي ندارد.
    «ياسر» غلام امام رضا (ع) نقل مي کند:
    امام (ع) به ما توصيه کرده بود که هر گاه بر شما وارد شدم و شما مشغول غذا خوردن بوديد (به احترام من) بر نخيزيد تا از غذا خوردن فارغ شويد. گاهي اوقات بعضي از ما را براي انجام کاري مي خواند. به آن حضرت اطلاع مي دادند که مشغول غذا خوردنند. مي فرمود: بگذاريد تا از غذا خوردن فارغ شوند.
    ج ـ جود و بخشش

    پيشواي هشتم (ع) در جود و بخشش نيز سرآمد مردم زمان خود بود. ابن شهر آشوب مي نويسد:
    امام رضا (ع) در روز عرفه در خراسان، تمام اموال خود را در راه خدا بخشيد «فضل بن سهل» گفت: اين گونه بخشش زيان آور است. فرمود: نه، بلکه سودآور است. هرگز آنچه را که موجب اجر و پاداش اخروي است غرامت مشمار.
    مردي خدمت امام رضا (ع) رسيد و عرض کرد: به اندازه ي مروتت به من عطا فرما. فرمود: اين مقدار براي من مقدور نيست. عرض کرد: پس به قدر جوانمردي من. فرمود: اين ممکن است آنگاه به خدمتکار خود دستور داد دويست دينار به او بپردازد.
    د ـ بردباري

    امام رضا (ع) خوي نيکوي حلم و بردباري را از پدر بزرگوار خود امام کاظم (ع) به ارث برده بود و در برابر افراد جاهل و گستاخ با بردباري مواجه مي شد.
    روزي يکي از خوارج که مقام ولايتعهدي را منافي با شؤون و حيثيت امام (ع) مي دانست خنجري زهرآلود در استين خود پنهان کرد و گفت: مي روم با او بحث کنم اگر بر پذيرش ولايتعهدي حجتي داشت چه بهتر وگرنه با اين خنجر او را خواهم کشت.
    چون به حضور امام (ع) رسيد، بدون آنکه صحبتي کند حضرت از نيت پليد او آگاه شد و با بردباري با وي برخورد کرد و فرمود:
    اگر در برابر شبهه ي خود پاسخ قانع کننده اي شنيدي آن خنجري را که در آستين پنهان کرده اي بشکن و به دور انداز.
    فرد خارجي پس از شنيدن سخنان منطقي امام (ع) از کرده ي خود پشيمان شد. خنجر را شکست و دور انداخت و توبه کرد و گفت:
    شهادت مي دهم که تو فرزند پيامبري و در گفتارت راستگو هستي.
    هـ ـ عزت نفس

    يکي از اهداف شوم مأمون از مسأله ي ولايتعهدي امام رضا (ع) اين بود که آن حضرت را با نزديک کردن به دستگاه پر زرق و برق و برخوردار از لذائذ و نعمتهاي مادي خود، به دنياپرستي و جاه طلبي متهم کند؛ ولي مناعت طبع و عزت نفس پيشواي هشتم (ع) نقشه مأمون را نقش بر آب ساخت.
    امام (ع) پس از پذيرش ولايتعهدي نيز با بي اعتنايي تمام به تشکيلات سلطنتي مأمون، به زندگي ساده و بي آلايش دوران پيش از ولايتعهدي خود ادامه داد و حتي در برابر سياست مأمون که سعي مي کرد آن حضرت را وارد کارهاي حکمتي بکند، فرمود:
    اين امر هرگز نعمتي برايم نيفزوده است، هنگامي که در مدينه بودم دست خطم در شرق و غرب نفوذ داشت. در آن زمان بر استرم سوار مي شدم و (با اآرامي و آزادي) کوچه هاي مدينه را مي پيمودم و اين حالت از همه چيز برايم عزيزتر و مطلوبتر بود.
    و ـ امر به معروف و نهي از منکر

    پيشواي هشتم (ع) رفتار اطرافيان، زيردستان و ياران خود را زير نظر داشت و در مواقع لازم، آنان را امر به معروف و نهي از منکر مي کرد؛ حتي مأمون نيز بارها از نصايح و رهنمودهاي آن حضرت بهره مند شد.
    روزي امام (ع) ديد مأمون وضو مي گيرد ولي غلامش آب را بر دست وي مي ريزد. حضرت فرمود: «کسي را در عبادت پروردگارت شريک قرار مده» مأمون آب را از دست غلام گرفت و خود مشغول وضو گرفتن شد.
    يکي از خدمتکاران امام (ع) ميوه اي را نيم خورده دور افکند. امام (ع) متوجه شد و با ناراحتي فرمود:
    سبحان الله! اگر شما بدان نياز نداريد، مردمي هستند که به خوردن آن نيازمندند.

    --------------------------------------------------------------------------------

    منبع:کتاب تاريخ اسلام در عصر امامت امام رضا و امام جواد عليهماالسلام
    تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  3. #3
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    ظهور بني عباس
    درروز يكشنبه 27 ذيحجه سال 132 هجري با كشته شدن محمد بن مروان معروف به مروان حمار طومار حكومت غاصبانه و ظالمانه بني اميه در هم پيچيده شد و سايه سنگين هشتاد و چهار ساله بني اميه بر جهان اسلام و اهل يبت عصمت و طهارت و شيعيان علي (ع) به كنار رفت .
    حكومت بني اميه كه �سلطنت� را به جاي �امامت� در ساختار نظام اسلامي نهادينه كرده بود سياست خود را با قتل و شكنجه شيعيان و توهين و افتراء به وجود مقدس علي (ع) و فرزاندان وي دنبال مي كرد، كينه قلبي خود را نسبت به تشيع آشكار ساخت .
    در پرونده عصر سياه بني اميه و حاكميت خفقان و ديكتاتوري فرزندان ابوسفيان،بستر حادثه غم انگيز، ديگر حوادث تلخ و سياه ديگر اين دوره را تحت شعاع خود قرار داده است ، كه نه تنها قلب هر مسلمان بلكه قلب هرآزاده اي را جريحه دار مي كند .
    حادثه نخست حادثه سال 61 هجري قمري است كه به شهادت امام حسين (ع) و يارانش در كربلا انجاميد و جهان اسلام را يك باره سوگوار خود كرد را مي توان دردناكترين حادثه دوران حاكميت بني اميه بر جهان اسلام بر شمرد.
    حادثه دوم حادثه لشكر كشي به شهر رسول خدا �مدينه منوره� براي بيعت گرفتن خليفه وقت بني اميه بود كه در آن حدود ده هزار و هفتصد تن از مردم كه در ميان آنان افرادي از قريش،مهاجر و انصار و عالمان دين به چشم مي خورند مي باشد .
    و حادثه سوم حادثه غمبار سال 64 هجري ، حمله به مكه وسوزندان و تخريب خانه خدا براي سلطه بر اين شهرمقدس بود.
    بي شك ظلم و بيداد حكمرانان بني اميه و در تنگنا قرار دادن پيروان اهل بيت (ع) زمينه هاي سقوط دولت اموي را فراهم ساخته بود اما اين سه عامل مهم يعني :
    به شهادت رساندن فرزندان رسول خدا (ص) در كربلا
    به شهادت رساندن مهاجر و انصار درمدينه الرسول
    و تخريب و سوزندان بيت الله الحرام
    را مي توان محوري ترين مؤلفه هاي سقوط حكومتبني اميه بر شمرد چراكه اين سه حادثه پرده از چهره واقعي بني اميه در هتك حرمت مقدسات و زير پا نهان همه ارزشهاي اخلاقي و اجتماعي برداشت.

    تكرار تاريخ

    خزشهاي خونين شيعيان و برخي از فرزندان علي (ع) چون زيد بن علي (ع) در عراق و حجاز و يحيي بن زيد در خراسان و... ضربه پذيري حكومت بني اميه را به منصه ظهور رساند . عوامل ديگر سياسي ، اجتماعي در كنار آن سه عامل محوري ياد شده در سالهاي 61 و 63 و 64 ، زمينه به قدرت رسيدن ابوالعباس سفاح در سال 132 و آغاز حكومت بني عباس را مهيا ساخت ، حكومتي كه تا سال 656 ( سال مرگ معتصم ) به حيات خود ادامه داد.
    انتظار مي رفت پس از به قدرت رسيدن بني عباس كه از يك سو با بهره گيري از مظلوميت ائمه و شيعيان و تحريك احساسات مسلمانان در اين خصوص زمينه به قدرت رسيدن خويش را مهيا كرده بودند و ازسوي ديگر خود را عموزادگان اهل بيت عصمت و طهارت معرفي مي كردند ، معصومين عليهم السلام و شيعيان اهل بيت از تنگناهاي فكري و فرهنگي و حتي معيشتي بيرون آيند ، اما بن عباس با لطائف الحيل خاص بنيانگذار شيوه نويني در مبارزه فكري و فرهنگي با اهل بيت عصمت و طهارت شدند به گونه اي كه مظلوميت ائمه معصومين در دوران حكومت بني عباس كمتر از مظلوميت ائمه در برابر بني اميه نبود.
    معصومين دوران حكومت بني اميه كه با تلاش مستمر و در محدوديت شديد فرهنگ ناب اسلام و سيره پيامبر اكرم (ص) به نسل كنوني رسانده بودند در دوران حكومت بني عباس با همان محدوديتها و تنگناها پيچيده در زرورقي جذاب روبرو شده بودند.
    از اينرو شيوه مبارزه و گذرندان فرهنگ ناب اسلام و تشيع از اين گذرگاه سخت نيازمند شيوه اي نوين بود
    پس از حادثه كربلا ، كه تبيين سيره پيامبر اكرم (ص) و فرهنگ تشيع از سوي امام سجاد (ع) در قالب ادعيه و اذكار و سپس توسط امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) در برپايي محافل درس و تاسيس حوزه هاي شيعه دنبال مي شد در دوران امام موسي كاظم (ع) وارد مرحله اي حساس شد تا جايي خلفاي بني عباس استمرار حكومت خود درزنداني كردن اهل بيت به تحليل نهاد.
    گرچه شهادت امام محمد باقر (ع) و امام صادق (ع) توسط خلفاي پيشين بني عباس صورت گرفته بود اما شهادت مظلومانه امام موسي بن جعفر (ع) تاثيري شگرف بر معادلات سياسي اجتماعي نهاد و عواطف مسلمانان خصوصاً شيعيان را سخت جريحه دار كرد. تا جايي كه سياست خلفاي عباسي از اين تاريخ به بعد حول محور تحت نظر گرفتن ائمه در دايره اي خاص و رويكرد به عوامفريبي در ظاهر سازي خصوصاً نسبت به اظهار محبت به اهل بيت مي چرخيد.
    اوج اين عوامفريبي را مي توان در عصر امام رضا (ع) وامام جواد (ع) جستجو كرد.

    عصر امام رضا (ع) و امام جواد (ع)
    در تقسيم دوره هاي مختلف فكري ، فرهنگي و سياسي عصر وجود مقدس امام رضا (ع) و امام جواد (ع) را مي توان در يك دوره خاص به تحليل گذارد ، دوره اي كه داراي شاخه هاي خاص به خود بود.
    يكي از شاخصه هاي اين دوره گستردگي ممالك اسلامي به شمارمي رود.
    مورخ نامدار جرجي زيدان در خصوص گستردگي جهان اسلام در اين عصر مي نويسد:

    گستردگي ممالك اسلامي
    در مورد گستره ممالك اسلامي مورخ نامدار جرجي زيدان مي نويسد :
    در زمان عباسيان ، وسعت ممالك اسلامي به نهايتدرجه رسيد، حدود ممالك اسلامي از شمال به تركستان ، در آسيا و كوههاي پيرنه و شمال اسپانيا در اروپا مي يرسيد و از جنوب به درياي سرخ و اقيانوس هند وصحراي آفريقا منتهي مي شد ، و از شرق به كشوربه كشور سند و پنجاب محدود مي شد ، و از مغرب تا اقيانوس اطلس پيش مي آمد ، و مساحت آن دو برابر تمام اروپا بود.
    استانها و مماك چهل و چهار گانه اسلامي عبارت بود از : سواد ، اهواز ، فارس ، كرمان ، تهران ، اصفهان ، سيستان ، خراسان ، حُلوان ، كوفه ، بصره ، همدان ، ماسبدان ، مهرگان فزق ، ايقارين ، قم و كاشان ، آذربايجان ، ري ، قزوين ، زنجان ، قومس ، نيشابور ، دامغان ، سمنان ، گرگان ، مازنذران ، تكريت ، شهر زور ، صامعان ، موصل ، ديار ربيعه ، ارزن و ميافارقين ، طرون ، ارمنستان ، آمد ، ديار مصر ، بخش فرات ، قنسرين و توابع ، دمشق ، اردن ، فلسطين ، مصر و مكه و مدينه ، يمن ، يمامه ، بحرين و عمان غير ممالك فوق كه برخي اكنون تابع ممالك ديگر هستند ، كشورهايي كه در آن روز مستقل از كشورهاي اسلامي محسوب مي شده اند ، عبارتند از : ايران ، افانستان ،بلوچستان ، سند ، قففاز ، ارمنستان و تركستان ، عراق و جزيره عربستان ، مصر ، طرابلس ، الجزاير ، تونس ، مراكش ، اسپانيا ، قبرس و تركيه .
    با در نظر گرفتن اين مراتب ، مي توان اطمينان داشت كه جمعيت ممالك اسلامي بالغ بر 200 تا 250 ميليون بوده است .
    تاريخ تمدن اسلامي ج 1ص 80-85
    گسترش ممالك اسلامي از سويي با تنوع نژادي و فرهنگ ها و آداب و رسوم متفاوت ، موجب رسوخ مباني فكري فرقه ها و نحله هاي ديگر اسلامي در بين انديشمندان اسلامي شد و از سوي ديگر رويكرد خلفاي بني عباس در اين عصر به ترجمه متون غير اسلامي چون فلسفه و ...
    در راستاي تحت شعاع قرار دادن مكتب فكري ائمه وضعيت بحراني را در حوزه دين و فرهنگ فرا روي جهان اسلام قرار داده بود از اينرو عصر امام رضا (ع) و امام جواد (ع) را مي توان عصر� مناظره � و عصر چالش بين مكاتب و نحله ها به شمار آورد.

    مشي سياسي و اجتماعي امام رضا (ع)
    امام رضا (ع) كه روز 11 ذيقعده 148 هجري قمري در مدينه ديده به جهان گشود ، پس از شهادت پدر بزرگوارشان امام كاظم (ع) در سن 35 سالگي عهده دار مسئوليت امامت شد.
    دوره بيست ساله امامت امام هشتم (ع) در عصر زمامداري خلفاي بني اميه را مي توان در سه بخش تقسيم نمود.
    1-همزماني با هارون الرشيد ، 2 سال نخست امامت
    2-همزماني با خلافت امين و كشمكش بين امين و مامون (5 سال)
    3-همزماني با خلافت مامون
    شرايط پيچيده دوره امامت امام رضا (ع) در ابعاد گوناگون سياسي ، اجتماعي و فرهنگي امام رضا (ع) را بر آن داشت تا به فراخور و زمان هاي متفاوت شيعيان را رهبري نمايد.
    امام با بينشي الهي در دوره طيف آرايي و جناح بنديهاي دو ساله آخر عمر هارون الرشيد ، كشمكش ها و انتقال قدرت و تثبيت موقعيت مامون به گونه اي عمل كردند كه اگر مستقلاً به تحليل گذارده شود سندي گويا بر (امامت) امام رضا (ع) تنها در حوزه سياست است.
    شرايط زماني امامت امام رضا (ع) به گونه اي بود كه با زيركترين و حيله گرترين خليفه بني عباس روبرو بود. فردي كه علاوه بر تسلط بر علومي چون فقه در موج سواري بر وقايع سياسي واجتماعي تبحر خاصي داشت .
    مامون پس از به قتل رساندن برادرش امين و بدست گرفتن قدرت ، �مرو� را مركز حكومت خود قرار داد وي با كمك وزير هوشمند خود فضل بن سهل به تثبيت موقعيت خود و تسلط كامل بر سرزمين پهناور اسلام نمود .
    مامون كه از جانب امام رضا (ع) سخت بيمناك بود و وي را اصلي ترين رقيب خود در جهان اسلام به شمار مي آورد در انديشه محدود ساختن حضرت قرار داشت .
    خيزش و شورش علويان بر عليه دستگاه بني عباس مشروعيت حكومت بني عباس را به شدت زير سوال مي برد.
    قيامي چون، قيام محمد بن ابراهيم بن اسحاق بن ابراهيم بن حسن بن علي(ع) در كوفه براي دعوت مردم به اطاعت امام رضا (ع)
    قيام زيد بن موسي بن جعفر (ع)در بصره قيام ابراهيم بن موسي بن جعفر (ع) در يمن
    قيام حسن بن حسين افطس در مكه و مدينه
    قيامهاي محمد بن ابراهيم بن اسماعيل معروف به طباطباء �ابو سرايا � ، �سري بن منصور شيباني � و حتي قيام �حسين بن هرش � در خراسان براي دعوت به سوي امام رضا (ع) .
    خيزشها و قيامهاي علويان در كنار جايگاه محوري و شخصيت معنوي امام رضا (ع) در جهان اسلام موجب شد تا مامون حضرت را به اجبار در سال 200 هجري قمري از مدينه به مرو فرا خواند مامون در مرحله نخست با زيركي خاص از آن حضرت تقاضا كرد كه مقام خلافت را بپذيرد امام با پاسخي زيركانه از پذيرش آن سرباز زدند سرانجام مامون با تهديد به قتل ، امام را مجبور به پذيرش ولايت عهدي كرده امام كه از شهادت باكي نداشت بخوبي مي دانست عدم پذيرش ولايت عهدي زمينه را براي شهادت وي و سپس عوامفريبي و مظلوم نمايي مامون ، مهيا مي سازد از اينرو با شرط عدم دخالت در امور سياسي عدم پذيرش قضاوت و عدم دخالت در عزل و نصب و دادن فتوا در پنجم ماه مبارك رمضان سال 201 هجري ولايتعهدي را پذيرفت .
    امام كه از پذيرش ولايتعهدي ناخرسند بود . وضعيت خويش را براي شيعيان عصر خويش با داستان حضرت �يوسف� و اجبار علي (ع) در شركت در شوراي شش نفري مقايسه كرد و آيندگان را از اجباري بودن پذيرش متوجه ساخت




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  4. #4
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    آیا مامون ار قتل امام رضا مبراست؟!


    24482
    دكتر احمد محمود صبحى نيز چنين پنداشته كه داستان مسموميت امام رضا(ع) از مطالب ساختگى شيعه است كه هرگز بين موقعيت امام در نزد مامون كه از آن همه ارجمندى برخوردار بود با...
    به مناسبت شهادت امام رضا(ع)
    برخى از فرقه‏هاى اسلامى معتقدند كه اطاعت از حكام واجب است و بهيچوجه نمى‏توان با آنان از در مخالفت درآمد و يا بر ضدشان قيام كرد. ديگر فرق نمى‏كند كه ماهيت‏حاكم چه باشد، حتى اگر مرتكب بزرگترين گناهان شود و يا هتك مقدسات كند. معناى اين عقيده آن است كه حاكم هر چند بيگناهان را كه از اولاد رسول خدا هم باشند بكشد، باز اطاعتش واجب و تمرد از وى حرام است. اين مساله جزء معتقدات برخى از فرقه‏هاى اسلامى است مانند: اهل حديث، عامه اهل سنت، چه پيش و چه بعد از امام اشعرى كه خود او نيز به همين مطلب عقيده‏مند بود. براى تاييد اين عقيده احاديثى هم به پيغمبر(ص) نسبت داده‏اند، ولى متوجه نبودند كه اين بر خلاف نص صريح قرآن و حكم عقلى و وجدان مى‏باشد.
    بازتاب اين اعتقاد ‏بازتاب گسترده‏اى بر انديشه‏هاى نويسندگان، مورخان و حتى علما و فقهايشان بر جاى نهاده كه به موجب آن خود را مجبور مى‏ديدند كه لغزشها و جنايات حكام را بپوشانند و يا توجيه و تاويل نمايند. يكى از خواستهاى اين حكام آن بود كه حقايق مربوط به ائمه عليهم السلام را از نظر مردم پنهان نگه داشته و يا آنها را به گونه بدى بازگو كنند. در اين باره علما، نويسندگان و مورخان از هيچ كوششى فروگذار نمى‏كردند و براى اجراى اراده حاكم –که خود جعل کرده بودند -اراده خداست، نهايت امكانات خود را به كار مى‏گرفتند. از اينرو مى‏بينيم كه در بسيارى از كتابهاى تاريخى نه تنها زندگى امامان ما نوشته نشده بلكه حتى نامشان هم برده نشده است. دليل اين رويداد نه آن بود كه امامان(ع) افرادى گمنام و ناشناخته بودند يا آنكه كسى به آنها توجهى نمى‏نمود. زيرا هر چه بود مردم يا از روى دوستى و تشيع و يا از روى دشمنى و مبارزه با آنان سر و كار داشتند. با اينوصف، حتى نام آنان را در بسيارى از كتب تاريخى نمى‏يابيم. اينها خيانت نسبت ‏به حقيقت‏به شمار مى‏رود، يعنى اين نويسندگان در برابر نسلهاى آينده خود مرتكب خيانت ‏شدند و امانتى را كه لازم بود بعنوان نويسنده رعايت كنند، هرگز نپاييدند.

    درچنين شرايطى شيعيان اهل بيت از امكانات كمى براى ذكر حقايق مربوط به امامان خويش برخوردار بودند. آنان همواره تحت تعقيب حكام قرار گرفته و جانشان هميشه در مخاطره بود. اكنون مى‏پرسيد پس چرا خلفا آنهمه علما را ارج مى‏نهادند. چرا آنها را ازدورترين نقاط نزد خود فرا مى‏خواندند. آيا اين شيوه با موضع خصمانه‏اى كه آنان در برابر اهلبيت اتخاذ كرده بودند منافات نداشت؟ پاسخ اين سؤال روشن است. نخست علت‏سوء رفتارشان با ائمه اين بود كه اولا چون مى‏دانستند كه حق حكمرانى از آن آنهاست پس مى‏كوشيدند تا با از بين بردنشان اين حق نيز پايمال شود. ثانيا ائمه هرگز حكام مزبور را تاييد نمى‏كردند و هيچگاه از كردارشان ابراز خشنودى نمى‏داشتند. ثالثا ائمه با رفتار نمونه و شخصيت نافذ خود بزرگترين عامل خطر براى جان خلفا و دستگاه قدرتشان به شمار مى‏رفتند. اما اينكه چگونه علما را آنهمه تشويق مى‏كردند، براى تحقق بخشيدن به هدفها سياسى معينى بود. البته اين حمايت تا حدودى رعايت مى‏شد كه زيانى براى حكومتشان در بر نداشته و علم و عالم يكى از ابزار خدمت‏ به آنان مى‏بود. آنها مى‏خواستند از اين مجرا هدفهاى زير را تامين كنند:

    1 -
    دانشمندان كه طبقه آگاه جامعه را تشكيل مى‏دادند زير مراقبت و سلطه آنها قرار گيرند.
    2 - به دست اين دانشمندان بسيارى از نقشه‏هاى خود را به شهادت تاريخ عملى سازند.
    3 - خود را در نظر مردم دوستدار علم و عالم جلوه مى‏دادند تا بدينوسيله جلب اطمينان بيشترى كنند و طرد اهلبيت‏با استقبال از علما به نحوى جبران مى‏شد.
    4 - تشويق علما وسيله‏اى براى پوشاندن چهره ائمه و به فراموشى سپردن ياد آنها بود.

    پس مقام علم و عالم در حدود همين هدفها براى خلفا محترم بود. و گر نه هر بار كه از سوى شخصيتى احساس خطر مى‏كردند در رهايى از چنگش به هر وسيله ممكن دست مى‏يازيدند. احمد امين درباره منصور مى‏نويسد: «معتزليان را هر بار كه لازم مى‏ديد فرا مى‏خواند و محدثان و علما را نزد خويش دعوت مى‏كرد، البته اين تا وقتى بود كه آنان برخوردى با سلطه‏اش پيدا نمى‏كردند، و گرنه دستگاه كيفرى عليه‏شان به كار مى‏افتاد» آرى، همين منصور بود كه «ابوحنيفه‏» را مسموم كرد و بر امام صادق كه از بيعت‏با محمد بن عبدالله علوى سرباز زده بود، همراه با خانواده و شاگردانش، بسيار تنگ مى‏گرفت.

    بهرحال، اكنون برگرديم و كلام خود را از آنجا دنبال كنيم كه گفتيم حكام بسيار مى‏كوشيدند تا حقايق مربوط به ائمه (ع) باز گفته نشود و يا آنكه بگونه نادرستى آنها را به مردم عرضه مى‏كردند و در اين باره از كسانى كه عنوان «دانشمند» داشتند نيز كمك مى‏گرفتند. بنابراين، اين راست است اگر بگوييم ابن اثير، طبرى، ابوالفداء، ابن العبرى، يافعى و ابن خلكان از آن دسته از دانشمندانى بودند كه به حقيقت و تاريخ خيانت كردند و در نگارش وقايع انصاف و بيطرفى لازم را نداشتند. مثلا يكى از موارد لغزش اينان كه بوضوح حاكى از تعصب آنان و اطاعت كوركورانه‏شان از حكام است مطلبى است كه درباره نحوه درگذشت امام رضا (ع) نوشته‏اند. طبق نوشته ايشان امام انگور خورد و آنقدر زياد خورد كه به مرگش منتهى گرديد. ظاهرا ابن خلدون هم كه شخصى اموى مشرب بود مى‏خواسته از اينان پيروى كند كه در تاريخ خود چنين آورده: «چون مامون به طوس وارد شد، امام رضا بر اثر انگورى كه خورده بود بطور ناگهانى در گذشت. . . » براستى كه اين حرفها عجيب است. آخر چگونه انسان مى‏تواند چنان پرخورى را درباره يك آدم معمولى بپذيرد تا چه رسد به امامى كه همه به دانش، حكمت، زهد و پارسائيش اعتراف داشتند. آيا انسان عاقل هيچ به خود اجازه چنين پندارى مى‏دهد كه شخصى عاقل و حكيم همچون امام با پرخورى دست‏به خودكشى زده باشد؟ آيا كسى در طول زندگى امام به ياد دارد كه وى شخصى پرخور و شكم‏پرست‏بوده باشد؟ يا بر عكس، علم و زهد و تقوا، با صرفنظر از عقل و حكمت، هرگز به انسان اجازه نمى‏دهد تا بدان حد شكم خود را انباشته از خوردنى كند.
    اينها تمام ناشى از تعصب مذهبى و پيروى از تمايلات كوركورانه است كه به امام چنين نسبتى را مى‏دهند و گر نه كجا عقل و وجدان آدمى چنين رويدادى را مى‏تواند تصديق كند! اكنون ببينيم ديگران درباره درگذشت امام (ع) چه گفته‏اند.

    نظر برخى ديگر از مورخان‏با نگرشى سريع بر اقوال مورخان درباره درگذشت امام (ع) به بررسى ناهماهنگى گفته‏ها و نقطه نظرهايشان خواهيم رسيد. عده‏اى در اين باره فقط خود حادثه را گزارش كرده‏اند ولى هيچگونه ذكرى از علت آن ننموده‏اند و فقط بر سبيل ترديد چنين آورده‏اند: «گفته مى‏شود كه او مسموم شد و درگذشت‏» (مانند يعقوبى).
    نظر دسته سوم‏عده‏اى ديگر مسموم شدن امام را پذيرفته‏اند ولى معتقدند كه اين جنايت‏به دست عباسيان صورت گرفت. سيد امير على داراى همين عقيده بود كه احمد امين نيز بدان اشاره كرده.
    براى اين نظر سند تاريخى جز آنچه كه «اربلى‏» نقل كرده، وجود ندارد. وى عبارتى مبهم در اين باره نوشته: «چون ديدند كه خلافت‏به اولاد على انتقال يافته على بن موسى را سم دادند و او در رمضان به طوس درگذشت‏»
    نظر چهارم‏برخى نيز گفته‏اند امام به دست مامون مسموم گرديد ولى اين به رهنمود و تشويق فضل بود.

    به نظر ما مامون هرگز نيازى به تشويق يا راهنمايى براى انجام اين كار نداشت، چه خود موقعيت امام را بخوبى احساس مى‏كرد. روشن است كه اين نظريه براى تبرئه مامون ابراز شده، چه فضل مدتها پيش از امام به دست مامون كشته شده بود. از اين گذشته، چگونه مى‏توان باور كرد كه مامون اين جنايت را تنها به خاطر خوشايند فضل انجام داده و خودش هيچگونه تمايلى بدان نداشته است!
    نظر پنجم‏برخى ديگر گفته‏اند كه امام به مرگ طبيعى درگذشت و هرگز مسموميتى در كار نبود. براى اثبات اين موضوع دلايلى ذكر كرده‏اند. يكى از اين افراد «ابن جوزى‏» است كه پس از نقل قول از ديگران كه نوشته‏اند پس از يك استحمام در برابر امام (ع) بشقابى از انگور كه بوسيله سوزن زهرآلود مسموم شده بود، نهادند و او با تناول انگورها مسموم شده بدرود حيات گفت، ابن جوزى مى‏نويسد كه اين درست نيست كه بگوييم مامون عامل مسموم كردن وى بوده باشد. چه اگر اينطور بود پس چرا آنهمه در مرگ امام ابراز حزن و اندوه مى‏كرد. اين حادثه چنان بر مامون گران آمد كه از شدت اندوه چند روز از خوردن و آشاميدن و هر گونه لذتى چشم پوشيده بود. البته عبارت ابن جوزى حاكى از آن است كه مسموم شدن امام را پذيرفته ولى منكر آنست كه مامون عامل اين جنايت‏بوده باشد.
    «اربلى‏» نيز به پيروى از ابن جوزى همين عقيده را ابراز كرده و همانگونه بر گفته خويش دليل آورده است.
    احمد امين نيز از كسانى است كه معتقدند كسى غير از مامون بود كه سم را به امام خورانيده، چه او حتى پس از مرگ امام و ورودش به بغداد هنوز جامه سبز مى‏پوشيد و بعلاوه، مامون با علما درباره برترى حضرت على(ع) مباحثه مى‏كرد
    دكتر احمد محمود صبحى نيز چنين پنداشته كه داستان مسموميت امام رضا(ع) از مطالب ساختگى شيعه است كه هرگز بين موقعيت امام در نزد مامون كه از آن همه ارجمندى برخوردار بود با خورانيدن سم به او، تناقضى احساس نمى‏كنند.

    دلايل كسانى كه در تبرئه مامون از جنايت‏سم خورانى سعى كرده‏اند، به شرح زير خلاصه مى‏گردد:
    1 - پيمان وليعهدى كه به موجب آن امام پس از مامون به خلافت مى‏رسيد.
    2 - بزرگداشت‏شان امام و تاييد شرف و علم و فضيلت وى و ارجمندى خانواده‏اش.
    3 - به همسرى وى در آوردن دخترش كه خود عامل تحكيم دوستى ميان آن دو بود.
    4 - استدلال مامون بر برترى على(ع) در برابر علما.
    5 - ابراز اندوه فراوان پس از درگذشت امام بطورى كه از خوردن و آشاميدن و ديگر لذتها روى گردانده بود.
    6 - دفن كردن امام در كنار قبر پدرش رشيد، و اينكه او خود بر جسد وى نماز گزارد.
    7 - پس از درگذشت امام، او همچنان لباس سبز مى‏پوشيد حتى پس از ورودش به بغداد.
    8 - پيوسته با علويان به رغم اقدامهاى مكرر بر ضدش، مهربانى مى‏نمود.
    9 - خلق و خوى مامون به او اجازه چنين جنايتى نمى‏داد.
    10- مسموميت امام از جعليات شيعه است.

    اين خلاصه همه دلايلى بود كه تبرئه كنندگان مامون آورده‏اند. ولى بنظر ما اينان يا به تمام حقايق، علم كافى نداشتند و در نتيجه نتوانستند نظر درستى درباره اين مساله تاريخى ابراز كنند، و يا آنكه حقيقت را مى‏دانستند ولى به داب پيشينيان خود بر ضد ائمه تعصب ورزيده به پيروى از هواى خويش و خلفايشان، حقايق مضر به احوالشان را لوث كرده‏اند. واقع امر اينست كه تمام چيزهايى كه اينان ذكر كرده‏اند هيچكدام مانع از آن نبود كه مامون براى دفع خطر وجود امام(ع) دست‏به توطئه بزند، همانگونه كه قبلا هم همين بلا را بر سر وزيرش فضل بن‏سهل آورده بود. فضل نيز مقامى شامخ نزد مامون داشت و حتى اصرار داشت كه دخترش را هم به وى تزويج كند. او همچنين فرمانده خود «هرثمة بن اعين‏» را نيز به مجرد ورود به مرو سر به نيست كرد، بى‏آنكه كوچكترين مجالى براى دفاع به وى بدهد و يا شكايتش را استماع كند. توطئه‏هاى مامون گريبانگير طاهر و فرزندانش و ديگران و ديگران نيز شد. اينان وزرا و فرماندهانش بودند كه براى مامون و تحكيم پايه‏هاى قدرتش آنهمه خدمت كرده و ديگران را با زور و شمشير به اطاعتش در آورده بودند. با اينوصف مى‏بينيم كه چگونه همه را يكى پس از ديگرى به ديار عدم فرستاد در حالى كه نسبت ‏به همه نيز ابراز محبت و سپاسگزارى مى‏نمود. مامون كسى بود كه بخاطر سلطنت و حكومت، برادر خود را بكشت، حال چگونه به همين انگيزه از كشتن امام رضا دست‏باز دارد. آيا اين معقول است كه بگوييم به نظر وى امام رضا از تمام اين خدمتگزاران صديقش و حتى از برادرش محبوبتر مى‏نمود؟ اما اينكه بر مرگ امام ابراز حزن و سوگوارى نمود قضيه روشن است. مگر در آن شرايط از چنان افعى مكار و سياست‏بازى مى‏شد انتظار شادمانى و سرور برد؟ مگر هم او نبود كه فضل را كشت و سپس بر مرگش اندوه فراوان ابراز داشت و قاتلانش را هم كه به دستور خود او بودند، از دم تيغ گذرانيد. بعد هم سر آنان را نزد حسن - برادر فضل - فرستاد و دخترش هم را به عقد وى درآورد. اما پس از پيروزى بر ابن شكله، حسن را نيز از مقامش سرنگون ساخت. طاهر را نيز خود او كشت ولى بيدرنگ يحيى بن اكثم را از سوى خود نزد فرزندانش گسيل داشت تا مراتب تسليت‏ خليفه را به ايشان ابراز كند. سپس فرزندان طاهر را بر جاى پدر بنشاند ولى بتدريج همه را يكى پس از ديگرى سرنگون نمود.

    از اين قبيل جنايات، مامون بسيار كرده كه اكنون مجال ذكر همه آنها نيست. به همين قياس، عكس‏العملها و گفته‏هايش در مرگ امام رضا (ع) نيز كوچكترين ارزشى نداشت. چه اگر راست مى‏گفت پس چگونه دست‏به خون هفت تن از برادران امام بيالود و علويان را تحت‏شكنجه و آزار درآورد و به كارگزار خود در مصر نوشت كه منبرها را شستشو دهد، چه بر فرازشان نام امام رضا (ع) در خطبه‏ها رانده شده بود. مامون از چه شرافتى برخوردار بود كه بگوييم كشتن امام با خلق و خوى وى ناسازگار بود. آيا كشتن آن همه افراد مگر منافاتى با مهر و محبتش داشت كه پيوسته نسبت‏به آنان ابراز مى‏داشت. بنابراين، مهر ورزيش نسبت‏به امام نيز هيچگونه منافاتى با قتلش نمى‏توانست داشته باشد.

    اما اينكه علويان را بزرگ مى‏داشت علت را خودش در نامه‏اى كه به عباسيان نوشته، چنين بيان مى‏دارد كه اين بزرگداشت جزئى از سياست وى به شمار مى‏رود. لذا پس از درگذشت امام رضا(ع) ديگر لباس سبز را - كه ويژه علويان بود - نپوشيد، هفت تن از برادران امام را به قتل رسانيد و به فرمانروايان خود د هر نقطه‏اى دستور داد كه به دستگيرى علويان بپردازند. اما سخن احمد امين كه نوشته علويان بر ضد مامون بسيار قيام كرده بودند، ادعايى است كه هرگز صحت ندارد. زيرا در تاريخ حتى نام يك قيام پس از درگذشت امام رضا(ع) ثبت نشده، بجز قيام «عبدالرحمن بن احمد» در يمن كه انگيزه‏اش را همه مورخان ظلم كارگزاران خليفه نوشته‏اند، و همچنين شورش برادران امام(ع) كه به خونخواهى وى برخاسته بودند.

    اما اينكه گفته‏اند داستان مسموميت امام از ساختگيهاى شيعه است، بايد گفت كه پيش از شيعه خود تاريخنويسان سنى اين جنايت را به مامون نسبت داده بودند و شيعيان نيز شرح اين داستان را در كتابهاى اهل سنت مى‏خواندند كه منابع بسيارى از آنان را ما در همين كتاب ذكر كرده‏ايم.
    با اينهمه اگر كسى باز در تبرئه مامون و حسن نيتش اصرار دارد به اين سؤال پاسخ دهد كه چرا پس از درگذشت امام، مقام وليعهدى را به فرزندش حضرت جواد(ع) عرضه نكرد، در حالى كه او نيز دامادش بود و به فضل و علم و كمالاتش نيز اعتراف مى‏كرد. حضرت جواد به رغم خردساليش تحسين عباسيان را نسبت‏به فضل و كمال خويش برانگيخته بود. مناظره وى با «يحيى بن اكثم‏» معروف است كه با چه مهارتى به سؤالهاى وى پاسخ مى‏داد به علاوه، صغر سن نمى‏توانست ‏بهانه عدم واگذارى مقام وليعهدى به امام جواد (ع) باشد، چه وليعهدى معنايش تصدى عملى امور مملكتى نيست و تازه خلفا و حتى رشيد، پدر مامون، براى كسانى بيعت وليعهدى گرفته بودند كه بمراتب خردسالتر از امام جواد بودند.

    نظر ششم كه نظرى درست است! طبق اين نظر امام (ع) بدون شك مسموم گرديد. كسانى كه بر اين عقيده‏اند گروه بزرگى را تشكيل مى‏دهند كه ابن جوزى نيز بدانها اشاره كرده است. شيعيان بطور كلى اين نظر را تاييد كرده‏اند مگر مرحوم اربلى در كشف الغمة كه خود را همعقيده با ابن طاوس و شيخ مفيد دانسته است. ولى ظاهر امر چنين است كه شيخ مفيد نيز قايل به مسموميت امام بوده، چه نوشته است: آن دو - يعنى مامون و رضا - با همديگر انگورى را تناول كردند سپس امام(ع) بيمار شد و مامون نيز خود را به بيمارى زد!!..

    يكى از امورى كه بهترين دليل بر شهادت امام(ع) به شمار مى‏رود اتفاق شيعه بر اين مطلب است. چه آنان بهتر و عميق‏تر به احوال امامان خود مى‏پرداختند و دليلى هم براى تحريف يا كتمان حقايق در اين زمينه نداشتند. از اهل سنت و ديگران نيز گروه بسيارى از دانشمندان و مورخان هستند كه منكر مرگ طبيعى امام(ع) بوده و يا لااقل مسموميت وى را قولى مرحج دانسته‏اند. مانند اين افراد:
    - ابن حجر در صواعق ص 122 - ابن صباغ مالكى در فصول المهمة ص 250.
    - مسعودى در اثبات الوصية ص 208، التنبيه و الاشراف ص 203، مروج الذهب / 3 / ص 417.
    - قلقشندى در مآثر الانافة فى معالم الخلافه / 1 / ص 211.
    - قندوزى حنفى در ينابيع المودة ص 263 و 385.
    - جرجى زيدان در تاريخ تمدن اسلامى / 2 / بخش 4 / ص 440، و در صفحه آخر از كتاب امين و مامون.
    - ابوبكر خوارزمى در رساله خود - احمد شلبى در تاريخ اسلامى و تمدن اسلامى / 3 / ص 107.
    - ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبين - ابوزكريا موصلى در تاريخ موصل 171 / 352 - ابن طباطبا در الآداب السلطانية ص 218 - شبلنجى، در نور الابصار ص 176 و 177 چاپ سال 1948.
    سمعانى در انسابش / 6 / ص 139.
    - در سنن ابن ماجه به نقل تهذيب تهذيب الكمال فى اسماء الرجال ص 278 - عارف تامر در الامامة في الاسلام ص 125.
    - دكتر كامل مصطفى شيبى در الصلة بين التصوف و التشيع ص 226.
    و بسيارى ديگر. . .

    بازتاب قتل امام(ع) در زمان مامون

    چون به كتابهاى تاريخى مراجعه مى‏كنيم درمى‏يابيم كه شهادت امام رضا(ع) به دست مامون به وسيله سم، حتى در زمان مامون نيز امرى معروف و بر سر زبانهاى مردم بود. بطورى كه مامون خود شكوه از اين اتهام مى‏كرد كه چرا مردم او را عامل مسموم كردن امام مى‏پنداشتند! در روايت آمده كه هنگام مرگ امام(ع) مردم اجتماع كرده و پيوسته مى‏گفتند كه اين مرد - يعنى مامون - وى را ترور كرده است. در اين باره آنقدر صدا به اعتراض برخاست كه مامون مجبور شد محمد بن جعفر، عموى امام، را به سويشان بفرستد و براى متفرق كردنشان بگويد كه امام(ع) امروز براى احتراز از آشوب از منزل خارج نمى‏شود. ابن خلدون علت قيام ابراهيم فرزند امام موسى(ع) را آن دانسته كه وى مامون را متهم به قتل برادرش مى‏نمود. ابراهيم نيز به اتفاق مورخان به دست مامون مسموم گرديد. برادرش نيز زيد بن موسى كه در مصر شورش كرده بود به دست همين خليفه مسموم شد. اينكه يعقوبى نوشته كه مامون ابراهيم و زيد را مورد عفو قرار داد منافاتى با آن ندارد كه مدتى بعد با نيرنگ به ايشان سم خورانيده باشد. چه آنان به خونخواهى برادرخود برخاسته بودند و عفو مامون يك ژست ظاهرى مى‏بود. طبق نقل برخى از منابع تاريخى يكى ديگر از برادران امام رضا(ع) به نام احمد بن موسى چون از حيله مامون آگاه شد. همراه سه هزار تن - و به روايتى دوازده هزار - از بغداد قيام كرد. كارگزار مامون در شيراز به نام «قتلغ خان‏» به امر خليفه با او به مقابله برخاست و پس از كشمكشهايى هم او هم برادرش «محمد عابد» و يارانشان را به شهادت رسانيد.

    در آن ايام برادر ديگر امام رضا (ع) به نام‌هارون بن موسى همراه با بيست و دو تن ازعلويان به سوى خراسان مى‏آمد. بزرگ اين قافله خواهر امام رضا يعنى حضرت فاطمه (ع). مامون ماموران خود را دستور داد تا بر قافله بتازند. آنها نيز همه را مجروح و پراكنده كردند.‌ هارون نيز در اين نبرد مجروح شد ولى سپس او را در حالى كه بر سر سفره غذا نشسته بود غافلگير كرده بقتل رساندند.
    مى‏گويند حتى به حضرت فاطمه(ع) نيز در ساوه زهر خورانيدند كه پس از چند روزى او هم به شهادت رسيد. ديگر از قربانيان مامون، برادر ديگر امام(ع) به نام حمزة بن موسى بود.
    با توجه به اين وقايع درمى‏يابيم كه مساله شهادت امام به دست مامون در همان ايام نيز امرى شايع ميان مردم گرديده بود.

    پيشگويى امام(ع) و اجدادش
    افزون بر تمام آنچه كه گذشت‏ياد اين نكته نيز لازم است كه امام رضا(ع) شهادتش را بوسيله زهر خود بارها پيشگويى كرده بود. به علاوه، اجداد پاكش نيز سالها پيش از وى رويداد شهادت امام رضا(ع) را خبر داده بودند. مى‏توان روايات وارد شده در اين زمينه را به دو طبقه تقسيم كرد:
    1 - آن دسته از روايات كه از زبان پيغمبر(ص) يا ائمه(ع) نقل شده و حاكى از به شهادت رسانيدن امام رضا در طوس است. در اين باره پنج‏حديث وارد شده.
    2 - آن دسته از روايات كه از خود امام رضا(ع) نقل شده كه شهادتش به دست مامون و دفنش را در طوس كنار قبر‌هارون، پيشگويى نموده است.




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  5. #5
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    چاره ی بیچارگان




    محدث نوری رضوان الله تعالی علیه در دارالسلام چنین نقل می کند :
    یکی از خدمتگزاران حرم مطهر امام رضا علیه السلام گفت : در شب که نوبت خدمت من بود ، در رواقی که به دارالحفاظ معروف است خوابیده بودم ، ناگاه در خواب دیدم که در حرم مطهر باز شد .
    خود حضرت رضا علیه السلام از حرم بیرون آمد و به من فرمودند : برخیز و بگو مشعلی بالای گلدسته ببرند و روشن کنند ، زیرا جماعتی از اعراب بحرین به زیارت من می آیند و ایشان در بین راه هستند و راه را گم کرده اند ؛ از طرف طرق (محلی در دو فرسخی مشهد) هم اکنون آنان سرگردانند ، برف هم می بارد ، مبادا تلف شوند! برو : به میرزا تقی متولی بگو چند مشعل روشن کنند و با جمعی بروند و آن زائران را ملاقات کرده ، بیاورند .
    آن خادم می گوید : من از خواب بیدار شدم و فوراً از جای حرکت کردم و رفتم سرکشیک را از خواب بیدار کردم و جریان خواب را برایش توضیح دادم ؛ با تعجب برخاست و با یکدیگر آمدیم ، در حالی که برف می بارید ، مشعلدار را خبر کردیم . او با سرعت رفت و مشعلی روی گلدسته روشن کرد . بعد با جماعتی از خدام به خانه ی متولی باشی رفتیم و من خواب را نقل کردم .


    متولی با جماعتی مشعل ها را روشن کرده با ما همراه شد و از شهر بیرون آمدیم و به طرف طرق راه افتادیم . نزدیک طرق به زوار رسیدیم آنان در آن هوای سرد میان بیابان سرگردان بودند .
    پس از ملاقات جویای حالشان شدیم ، گفتند : ما در شدت برف و طوفان نمی توانستیم راه را تشخیص دهیم ، بالاخره از شدت سرما دست و پای ما از حس و حرکت باز ماند و ما تن به مرگ دادیم و از چهارپایان پیاده شده و همه یک جا دور هم جمع شدیم و فرش ها را روی خود انداختیم و شروع به گریه و زاری کردیم . در میان ما مردی صالح و طالب علم بود . همین که چشمش به خواب رفت ، حضرت رضا علیه السلام را در خواب زیارت کرد .
    آن حضرت علیه السلام به او فرموده بود : « قوموا ؛ فقد امرت ان یجعلوا المشعل فوق المناره فاقصدوا نحو المشعل تصادفوا المتولی ؛ برخیزید ؛ دستور داده ام مشعل در بالای گلدسته قرار بدهند ، از روشنایی مشعل به آن سمت حرکت کنید . متولی به استقبال شما خواهد آمد »
    این بود که ما حرکت کردیم و به راه افتادیم ، همان جهت روشنایی مشعل را هدف قرار داده ایم تا اینجا که شما به ما رسیدید .
    متولی آنان را به شهر آورد و به خانه ی خود برد و پذیرایی نمود .
    آری حضرت رضا علیه السلام ، ضامن غریبان و امام رئوف است و به زائران و دوستان خود توجهی خاص و فوق العاده دارند .
    ای نفست چاره ی درماندگان جز تو کسی نیست کس بیکسان
    چاره ی ما ساز که بیچاره ایم گر تو برانی به که روی آوریم
    یار شو ای مونس غمخوارگان چاره کن ای چاره ی بیچارگان
    قافله شد ؛ بی کسی ما ببین ای کس ما بی کسی ما ببین
    پیش تو با ناله و آه آمدیم معتذر از جرم و گناه آمدیم


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  6. #6
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    علت ملقب شدن حضرت (ع) به رضا


    شیخ صدوق می گوید :
    از احمد بن محمد بن ابی نصر بـِزَنطی نقل شده است که گفت :
    به امام جواد علیه السلام عرض کردم :
    ـ گروهی از مخالفین شما می پندارند که چون مامون پدر شما را برای ولایت عهدی خود پسندید و برگزید ، ایشان را « رضا » (یعنی پسندیده و مورد رضایت) نامید .
    S3 G13
    حضرت جواد علیه السلام فرمودند : به خدا دروغ می گویند ، خلاف می گویند ، بلکه خداوند ـ تبارک و تعالی ـ او را « رضا » نامید ؛ زیرا او برای خداوند ـ عزوجل ـ در آسمانش و برای رسولش و ائمه ی بعد از او ( علیهم السلام ) در زمینش مرضی بود .
    بـِزَنطی گوید : عرض کردم : آیا مگر سایر پدرانتان ( علیهم السلام ) برای خدا و رسولش و ائمه راضی نبودند؟
    حضرت فرمود : آری بودند .
    عرض کردم : پس برای چه از این میان فقط پدرتان « رضا » نامیده شده است؟
    فرمود : چون همان طور که دوستان و طرفدارانش به ایشان رضایت داده و ایشان را پذیرفتند ، مخالفین نیز ایشان را قبول کرده ، به ایشان رضایت داده بودند ، و این حالت برای پدران و اجداد ایشان اتفاق نیفتاد ؛ و لذا از بین آنان فقط ایشان « رضا » نامیده شده اند .
    از سلیمان بن حفص مروزی روایت است که :
    امام کاظم علیه السلام فرزندش علی را « رضا » می نامید و مثلاً می فرمود : فرزندم رضا را صدا کنید و یا به فرزندم رضا گفتم و یا فرزندم رضا به من گفت و زمانی که با حضرت رضا صحبت می کردند ، ایشان را با لفظ « ابالحسن » خطاب می فرمودند .




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  7. #7
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    تاریخچه ی کامل نقاره زنی


    نواختن نقاره از زمان هاى قدیم در آستان مقدس امام رضا (ع) معمول بوده است. اما این که این رسم از چه زمانى آغاز شده و به صورت یک سنّت درآمده، معلوم نیست. نه نویسندگان در باره ی آن چیزى نوشته اند و نه اسناد و مدارک موجود در حرم مطهر چیزى را نشان مى دهد. اما از نشانه هاى تاریخى چنین برمى آید که در قرن دهم ، نواختن نقاره معمول بوده است.
    فضل بن روزبهان خنجى در کتاب مهمان نامه بخارا، در حالات محمدخان شیبانى ، سلطان ماوراءالنهر که مشهد مقدس و ناحیه طوس را تصرف کرده بود ، مى نویسد:
    سلطان تصمیم گرفت به زیارت حضرت رضا علیه السلام برود ، از این رو، با اعیان لشکر خود و قاضیان و محتشمان عازم مشهد گردید. من با گروهى قبلاً به مشهد رفتیم و در آن جا مراسم استقبال را فراهم کردیم. بر فوق بارگاه حضرت ، محلّى که نقاره نوبت حضرت امام مى زنند ، جماعت نقاره چیان اردوى همایون و نفیرچیان ایستاده ، مترصّد آن که چون موکب همایون برسد نقاره بکوبند و نفیر نوازند. آن حضرت امر فرمودند که دم نزنند و نفیرنوازى را به فقیرنوازى بدل فرمودند ، و چون به درگاه بارگاه رسیدند ، فرود آمده به پیشگاه برآمدند و از آن جا به روضه ی مقدس قدم گشاده بقیه درآمدند و آداب زیارت تقدیم نمودند و اندکى نشسته از قبه بیرون فرمودند.
    از این متن معلوم مى شود که در قرن نهم و دهم ، نقاره نواخته مى شده و جایى هم در بلندى براى نقاره زنان اختصاص داشته است.
    در روزگاران پیشین ، استفاده از شیپور و نقاره در دربار شاهان معمول بود و هر بامداد و شبانگاه ، در کاخ ها و قصور و محل هاى اقامت حاکمان و امیران در شهرها و بیابان ها نقاره مى زدند و مردمان را احضار و یا مرخص مى کردند و طبل نواختن و شیپور زدن ، نشان حاکمیت و اقتدار شاهان به شمار بوده است.
    در ایران ، نواختن طبل و نقاره ، تا زمان قاجاریه ادامه داشت و حاکمان هم در مراکز استان ها به هنگام معینى از آن استفاده مى کردند و در مناطق شرقى کشور حتى تا اوایل قرن حاضر نیز معمول بود.
    اما... چرا این شیوه در بارگاه امام رضا(ع) مرسوم شده ، چه کسى آن را بنا نهاده و از چه زمانى این کار رواج یافته است ، معلوم نیست ، و هر کس بر پایه ذوق و برداشت خود ، براى آن انگیزه اى بیان مى کند. به این برداشتها توجه کنید :
    ـ از آن جا که امام رضا (ع) عنوان ولایتعهدى داشته و ایشان را سلطان مى خوانده اند ، نواختن نقاره در بارگاه ایشان معمول شده است.
    ـ شاید زمانى براى پاسدارى از حرم مطهر و مشهد ، در آن جا لشکریانى بوده اند که براى اعلام آمادگى ایشان نیاز به نواختن نقاره بوده ، و سپس این رسم به سان یک سنّت ، ماندگار شده است.
    ـ نقاره زدن و شیپور نواختن ، براى احترام و بزرگداشت بارگاه امام رضا (ع) است و تنها جنبه تشریفاتى دارد و هیچ نظر دیگرى در میان نبوده است.
    به هر حال و با هر انگیزه اى که این کار آغاز شده باشد ، اینک نقاره هر صبح پیش از طلوع آفتاب و هر عصر پیش از غروب خورشید نواخته مى شود و همزمان با برآمدن و فروشدن آفتاب ، آخرین نواهاى نقاره به گوش مى رسد. این بدان معنى است که نمازگزاران براى بر پا داشتن فریضه خود ، اندک فرصتى بیش ندارند و اگر نماز خویش را به جاى نیاورده اند ، مى باید شتاب کنند و به اقامه نماز بپردازند.
    افزون بر این ، هنگامى که حادثه ی خاصى رخ دهد که مردم شادمان گردند و جشنى همگانى پدید آید ، نقاره نوازان بر فراز نقاره خانه مى روند و بر طبل ها مى کوبند و در شیپورها مى دمند.
    نیز، هر گاه در آستان امام هشتم (ع) بیمارى شفا یابد و به خیل شفایافتگان آستان حضرتش افزوده شود ، به منظور اعلام همگانى و اظهار سرور و شادمانى ، نقاره ها را به صدا در مى آورند.
    علاوه بر این ، در شب هاى میلاد معصومان و بزرگداشت مناسبت هاى مذهبى ، مانند جشن هاى بزرگ قربان و فطر و غدیر، و هم چنین در زمان تحویل هر سال شمسى ، در آغاز نوروز، نقاره نواخته مى شود.
    اما... در ایام محرم و صفر که روزهاى سوگوارى شیعیان است ، به منظور احترام به آیین سوگوارى ، هیچ نوایى از نقاره خانه به در نمى آید.
    براى نقاره زدن در آستانه مقدسه ، محل خاصى در نظر گرفته شده و جاى بلندى فراهم آمده است. این بناى زیبا و باشکوه ، بر فراز ایوان شرقى صحن عتیق (انقلاب) قرار دارد و از قسمت هاى مختلف حرم ، دیده مى شود. بلندى بنا سبب شده است که به هنگام نقاره زدن ، آواى آن تا دوردست ها شنیده شود ، و به ویژه به هنگام برآمدن آفتاب ، که شهر از هیاهوى آمد و شد اتومبیل ها خالى است، نواى آن در چهارسوى مشهد ، گوش شهروندان را نوازش دهد.
    بناى جدید و چشمگیر نقاره خانه ، با ظرافت و شکوه خود ، از دیدنى ترین بخش هاى حرم مطهر است که همگان را به اعجاب و تحسین وامى دارد. بناى نقاره خانه که سراسر از کاشى فیروزه اى است و در پیرامون ایوان آن نرده کشى شده است، دو طبقه دارد ، طبقه زیرین جاى گذاشتن طبل ها و شیپورها است و طبقه دوم محل استقرار نوازندگان.
    نقاره زنان هفت نفر هستند که سه نفرشان بر طبل مى کوبند و چهار نفر در شیپور مى دمند. ( برگرفته از پایگاه امام رضا علیه السلام )
    در جای دیگر خواندم که : نقاره زنان یازده نفر هستند و به نوبت انجام وظیفه می کنند و به آن ها حقوق داده می شود . در آستان قدس به آن ها « عمله ی شکوه » می گویند . نقاره به وسیله « طبل » و « کرنا » نواخته می شود .
    خوب است بدانید که طبل ها ذکری ندارند و فقط به عنوان « کوس شادمانه » و همنواز از شروع تا خاتمه با کرناها نواخته می شوند . در صورتی که کرناها ذکری دارند که سینه به سینه تا به امروز نقل شده است و بدین شرح است :
    Naghareh1
    دست اول : « سرنواز » ، سردسته ی کرنانوازها ، کرنا را به طرف گنبد حضرت به عنوان سلام می گیرد و می دمد :
    « سلطان دنیا و عقبی علی بن موسی الرضا »
    پس نوازان که تعداد آن ها چهار نفر می باشند ، جواب می دهند :
    « امام رضا »
    سرنواز مجدداً با سر کرنا به طرف گنبد حضرت اشاره می کند و چنین می نوازد : « امام رضا »
    پس نوازان جواب می دهند : « غریب »
    دست دوم : کرنای سرنواز ذکر می کند : « مولی مولی مولی علی بن بن موسی الرضا »
    پس نوازان جواب می دهند : « رضا جان »
    سرنواز ، سرکرنا را به طرف گنبد می گیرد و ذکر می کند :
    « یا امام غریب یا امام رضا »
    دست سوم : کرنای سرنواز ذکر می کند : « دوران دوران امام رضاست »
    در این موقع طبال ها به عنوان شادی طبل های خود را به صدا در می آورند . این طبل به « کوس شادمانه » معروف است .
    مجدداً سرنواز شذکر می کند : « دوران دوران امام رضا دادرس بیچارگان »
    پس نوازان پاسخ می دهند : « ای دادرس درماندگان »
    موقعی که پس نوازان می خواهند کرنای خود را بر زمین بگذارند ، سرنواز می گوید : « فریاد رس »




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  8. #8
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    قصه بلند مدینه تا مشهد


    این کویر دلتنگی ابرهای سنگینی است که آب را طلب می کند و اشک تنها میزبان سفره ی قلب های شکسته شان می شود . این کویر خشک سرزمینی است که سبزی و سبز زیستن را برای امتی به ارمغان آورد . این شوق شن های شیدای کویر قم است که برای سلام بر تو قامت می بندند و خورشید سال هاست کویر دل های عاشق را رخت بربسته چرا که معصومه سلام الله علیها خود خورشیدی است بدل از کهکشان پرانوار نبوی . کوچه کوچه ی این شهر به یمن رحمت اوست که رنگ دلدادگی بر پیشانی خود بسته اند .
    و این شکوفه های معرفت و فضیلت است که خشکی سال های دور این شهر را پشت پرچین ارادت و مجاهدت مردمانش پنهان کرده است . آن زمین پست و نازل ، امروز نماد بالندگی جهان اسلام است و همه به عزت و جلال و نگاه توست .
    معصومه سلام الله علیها تفسیر رمز آلود معصومیت است و شعر شکوهمند شیدایی مثنوی ولایت است و غزل غربت . راوی روزگار دلداگی است و رازدار سلسله ی انبیاء . ترجمان بلند عاشوراست و فلسفه ی شیدایی ، تبلور مجاهدت و عفت گنجینه ی حماسه و حرمت ، نگین ایران و ساکت شهر اقامه و راضی رضای حق و فانی راه پروردگار.
    28 ساله است که ندای رحیل و کوس کوچه را می کوبد ، راه سخت است و مسیر صعب العبور ، این رسالت سنگینی است بر دوش بانوی کرامت و سال ، سال 201 هجری قمری است که قم در میانه ی راه وصال قرار می گیرد و چشم و چراغ اهل بیت می گردد .
    و حال در برابر بیکران کرامت و فضیلت قامت می بندیم و با چشم دل ضریح چشم هایت را طواف می کنیم و دست بر روی قلب می گذاریم و لب ها را به لبیک گویی ات روانه می سازیم که ؛ عمه ی سادات سلام علیک ... روح عبادات سلام علیک ( برگرفته از نوشته ی کاوه محسنی )




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  9. #9
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    شخصیت اخلاقی امام رضا ( قسمت اول )



    می دانیم که پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) در اخلاق نمونه بود ، تا جایی که خدایش در مقام ستایش او را به خلق نیکو و عظیمش یاد کرده ( قلم / 4 ) و رمز موفقیت او را نیز اخلاق ارزنده ی او می داند . ( آل عمران / 154 )
    امامان ( علیهم السلام ) نیز تجلی اخلاق پیامبر اعظم ( صلی الله علیه و آله وسلم ) بودند ؛ به گونه ای که هرکس آنان را می دید ، بی اختیار به یاد پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) می افتاد . حضرت رضا ( علیه السلام ) نیز در زندگی فردی و اجتماعی چنین بود که خلق والای پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) را حکایت می کرد و به گفته ی شاعر :
    یمثل النبی فی اخلاقه فانه النابت من اعراقه
    له کرامات و مکرمات فی الصفحات الدهر بینات
    شهود صدق لسمو ذاته کانه النبی فی صفاته
    یعنی : « در اخلاق او پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) جلوه گر می شود . چرا که او برخاسته از ریشه های نبوی ( صلی الله علیه و آله وسلم ) است . از او نشانه هایی اعجازآمیز و ارزش هایی در اوراق تاریخ و بستر روزگاران متجلی است و گواهانی راستین بر بزرگی او گواهند . گ.یا او آیینه ی تمام نمای اخلاق و صفات پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) است . »
    ابراهیم بن عباس که از دیر زمان محضر امام را درک کرده و از آن منبع فیض الهی ، بهره ها برده بود ، درباره ی روش اخلاقی امام ( علیه السلام ) می گوید :
    « هیچ گاه ندیدم آن حضرت ، با سخن خود کسی را مورد اهانت و آزار قرار دهد و یا آن که کلام کسی را قبل از آن که سخن او پایان یابد ، قطع کند . نیاز نیازمندان را برآورده می ساخت ، هرگز در حضور دیگران به چیزی تکیه نمی داد ، پای خود را نزد کسی دراز نمی کرد ، با خدمتکاران به نرمی سخن می گفت ، در جمع با صدای بلند نمی خندید و در حضور دیگران آب دهان را بیرون نمی انداخت . » ( عیون اخبارالرضا جلد دوم ص 184 )
    ابن ابی عباد ، وزیر مامون ، شیوه ی زندگی امام ( علیه السلام ) را چنین یادآور شده است :
    « حضرت علی بن موسی ( علیه السلام ) در تابستان روی حصیر می نشست و فرش او در زمستان نوعی پلاس بود ، دور از چشم مردم جامه ی خشن می پوشید و هنگام رویارویی با مردم ، لباس معمولی می پوشید تا خودنمایی به زهد تلقی نشود » ( عیون اخبار الرضا جلد وم ص 178




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  10. #10
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    در ذیل خلاصه گفتگویی با آقای حسین زاده از دربانان محترم حرم امام هشتم و مالک شتر پناهنده در ارتباط با ماجرای پناهنده شدن یک نفر شتر در سالهای گذشته به بارگاه علی بن موسی الرضا(ع) آمده است :
    اواخر بهمن ماه سال 1352 دوازده نفر شتر خریدم آنها را نشانه گذاری کردیم به جز یک نفر شتر که هر کار کردیم نتوانستیم نشانه گذاری کنیم.
    camel
    تصمیم گرفتم آن شتر را با 2 شتر دیگر به کشتارگاه بفرستم. آن زمان کشتارگاه در محمد آباد بود، یکی ذبح شد و 2 نفر دیگر فرار کردند یکی از آنها به پنج راه پایین خیابان که رسید به طرف میدان 17 شهریور فعلی رفت و یکی به طرف حرم آمد در ابتدای بازار زنجــیر که جـــنب مسجــد گوهرشــاد بود و در حال حاضر کفشــداری شـماره یک می باشد ایستاد.
    مردم راه باز کردند و شتر آهسته آهسته به صحن انقلاب وارد می شود. آقای حسن حسینی که از دربانان کشیک پنجم می باشد به من گفت دیدم که شتری وارد شد و سه دور، دور سقاخانه زد و رفت جلو پنجره فولاد و بنا کرد به گریه کردن و اشک ریختن، بسیار متأثر شدم رفتم جلو و شال سبز خودم را به گردن شتر انداختم و آن را به سمت ساعت بردم و فردای آن روز شتر را به مزرعه نمونه بردند.
    البته من منظره بردن شتر را که دیدم سخت ناراحت شدم و بدون اینکه چیزی بگویم از شتر گذشتم و برگشتم چند روز بعد آقای حیدری رئیس تشریفات وقت مرا خواست و گفت شتر به دستگاه پناه آورده است حال به جای شتر چه می خواهی گفتم تقاضای دربانی افتخاری را دارم.
    من را هدایت کردند به دفتر آقای زاهدی استاندار و نایب التولیه وقت و رفتم پیش وی و در نهایت حکم دربانی ام صادر و به من دادند.




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






صفحه 7 از 9 نخستنخست ... 3456789 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/