صفحه 69 از 208 نخستنخست ... 195965666768697071727379119169 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 681 تا 690 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #681
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 167

    تاريخ: 28/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع برادران و خواهران نابيناى كارمند

    انقلاب ما انقلاب اسلامى است،چون متكى بر اسلام است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    البته دانيد كه‏بعد از هر انقلابى يك مشكلات زيادى براى كشور و براى دولت‏ها پيش مى‏آيد، اين اجتناب ناپذير است. هيچ نمى شود تصوركرد كه انقلابى حاصل ميشود، يك رژيم دو هزار و پانصد ساله با همه قدرتى كه داشت شكسته بشود، از بين برود و آرام باشد و مملكت همه چيز به جاى خودش باشد و همه چيزها زود اصلاح بشود، همه حوائج برآورده بشود. اينها يك امورى است كه هيچ امكان ندارد براى يك انقلابى. بعضى از انقلاب‏هائى كه در حدود شصت سال پيش از اين شده است، الان هم با مشكلات روبرو هستند و من گمانم اين است كه انقلاب ما بهترين انقلابى بوده است كه با ضايعاتى كم، نتايج زيادى از آن تاكنون برداشتيم و اميدواريم كه بعد از اين هم برداشته بشود و نكته‏اش هم اين بوده است كه انقلاب‏هاى ديگر، انقلاب‏هاى يك رژيمى بر يك رژيمى و يك رژيم مشابه رژيم بوده و انقلاب ما انقلاب اسلامى است چون متكى بر اسلام است.

    رفع مشكلات متضمن استقرار حكومت است‏

    از اين جهت است كه بعد از انقلاب آشفتگى‏ها كم هست و نيست لكن رويهمرفته بايد يك قدرى با مشكلات ساخت. شمائى كه پنجاه وچند سال از وقت كه توجه به دنيا كرديد، از وقتى كه اندازه رشد رسيديد ديديد كه هميشه در مشكلات بوديد و هميشه تحت فشار و اختناق و همه نابسامانى‏ها بوده، حالا پنج ماه است تقريبا از عمر اين رژيم ثانى ورژيم تازه اسلامى، جمهورى اسلامى مى‏گذرد و ما الان آن اصول مسائل را باز درست نكرديم. خوب، اصول مسائل قانون اساسى است كه بايد تصويب بشود، مجلس شوراست كه بايد انتخاب بشود، رئيس جمهور است كه بايد تعيين بشود تا اين حكومت انتقالى يك حكومت استقرارى دنبالش باشد. اين مشكلات، من هم مى‏دانم هست، هم براى شما و هم براى همه قشرهاى ملت، همچو نيست كه شماخيال كنيد كه براى شما چيز هستيد - يك مشكلاتى باشد،براى ديگران نباشد، مشكلات براى همه است و من اميدوارم كه اگر آنطورى كه ماخواهيم حكومت اسلامى برقرار بشود، هيچ امتيازى نباشد بين قشرها، همه تحت لواى اسلام با هم انشاءالله رشد خودشان را بكنند و به همه رسيدگى بشود.

    صحيفه نور ج 8 صفحه 168

    شما دعا كنيد كه اين آشفتگى‏ها و اين توطئه‏هائى كه الان در دست است و در همه جا تقريبا توطئه است. چه از رژيم سابق و چه از منحرفين، گروه‏هاى منحرف الان هست و توطئه مى‏كنند، دعا كنيد كه انشاءالله اينها رفع بشود، يك حكومت مستقرى پيدا بشود، بعد آسان است اينها. اميدواريم كه به زودى اينطور چيزها رفع شود اين رژيم اسلامى مثل رژيم طاغوتى نيست كه همش را صرف كرد براى به هم زدن اوضاع كشور ما و همه چيز را به نفع خودشان تمام كردند، انشاءالله اميدواريم كه يك حكومت عدل اسلامى باشد و به همه رسيدگى بكند و همه قشرها به نتايجش برسند و هم دنيا و هم آخرت انشاءالله معمور بشود. خداوند همه شما را حفظ كند. موفق باشيد.

    والسلام عليكم ورحمة الله‏وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  2. #682
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 169

    تاريخ: 28/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان گروه‏هاى مختلف مردم‏

    تحت فشار قرار داشتن مدرسه فيضيه در طول سلطنت شاهنشاهى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    مدرسه فيضيه نشيب و فرازهائى به خود ديده است، مدرسه فيضيه شاهد قضايائى بوده است كه اگر زبان داشت و بيان مى‏كرد ماها متاثرشديم. من شاهد قضايائى كه در مدرسه فيضيه واقع شد در زمان آن پدر و اين پسر بودم. در زمان پدر آنقدر شدت كردند، آنقدر فشار آوردند بر اين مدرسه فيضيه و همه مدرسه‏ها و همه مساجد و همه ملت و تمام روحانيت كه روى تاريخ سياه شد. طلاب مدرسه فيضيه قبل از آفتاب بايد از حجره‏هاى خودشان به باغات شهر پناه ببرند كه وقتى در مدرسه بودند مأمورين مى‏آمدند و آنها را مى‏بردند و خلع لباس‏كردند. يا به نظام وظيفه يا به نظام اجبارى مى‏بردند، و آخر شب بر مى‏گشتند به مدرسه. علماى اسلام در زمان آن پدر آنچنان تحت فشار بودند، علماى درجه اول را از خراسان به حبس كشيدند دستجمعى و از آذربايجان تبعيد بردند علماى طبقه اول را و از اصفهان كه مجتمع شدند در اين قم و از اطراف علماى بلاد آمدند، آنها را هم با فشار در هم شكستند. مدارس ما را خواستند از آثار اسلام خالى كنند. در زمان پسر هم كه شما شاهد بوديد كه حمله‏ها شد بر مدرسه فيضيه. مدرسه فيضيه شاهد سوختن كتاب‏هاى دينى بلكه كتاب آسمانى ما بود، شاهد آتش زدن عمامه‏هاى اهل و شاهد پرت كردن بعضى از طلاب ما از پشت بام به زمين بود.

    اگر خلافى از ما صادر شود دشمنان آن را به اسلام نسبت مى‏دهند

    والحمدلله حالا هم شاهد است كه شما علماى بلاد از كاشان، از رفسنجان مجتمع شديد و آزادانه مسائل خودتان را مى‏گوئيد. و من اميدوارم كه تا آخر، اين آزادى و اين استقلال محفوظ بماند. شما آقايان بايد حافظ حيثيت اسلام باشيد. امروز آنچه كه به شما احتياج است، آنچه شما تكليف داريد و همه روحانيت در سراسر كشور، كشورهاى اسلامى وظيفه دارند اين است كه حدود اسلام را امروز اگر چنانچه از يكى از ماها بر خلاف مقررات اسلامى،بر خلاف احكام اسلام يك مطلبى از او صادر بشود اسلام رو به شكست مى‏رود امروز مملكت، مملكت اسلامى است و محتوا بايد محتواى اسلام باشد. وقت حساسى است، روحانيت زمان حساسى را مى‏گذراند. مبادا اين كميته‏ها به اسم روحانيت كارهاى خلاف بكنند و مبادا پاسداران به اسم پاسدارى از اسلام كار خلاف بكنند و مبادا كه دادگاه‏ها

    صحيفه نور ج 8 صفحه 170

    كه اسلامى هستند بر خلاف موازين اسلام باشند اسلام امروز احتياج دارد به همه قشرها براى محافظت اولياى اصفهان نظر دوختند به شما روحانيون و ساير اقشار ملت كه حفظ كنيد حدود اسلام را از آزادى‏ها سوء استفاده نشود آزادى در حدود اسلام است، در حدود قانون است، تخلف از قانون نشود به خيال اينكه آزادى است. از همه بالاتر مسؤوليت روحانيت است. دشمن‏ها چشمها را دوخته‏اند كه از روحانيت چيزى ببينند و آن را بزرگ كنند و به اسلام نسبت بدهند. اگر امروز از شما،از علما خداى نخواسته از علماى اسلام، از فضلاى بنام، يك امر خلاف صادر بشود، دشمن‏هاى شما آن را هزار امر مى‏كنند و با هياهو و جنجال به‏اسلام نسبت ميدهند مى‏گويند جمهورى اسلام هم مثل ساير رژيم‏هاست است. اين مسئوليت بزرگى است. خداوند انشاءالله همه شما را و همه ما را توفيق بدهد كه خدمتگزار به اسلام باشيم و آبروى اسلام باشيم.

    والسلام عليكم و رحمةالله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  3. #683
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 171

    تاريخ: 28/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم‏

    نهضت ما قرآنى و اسلامى و تا آخر باقى است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما در اين دعوت به راهپيمائى نه اينكه احتمال مى‏داديم ملت ما از انقلاب منصرف شده باشد، ما براى اينكه بدخواهان بفهمند نهضت ما به قوت خود باقى است و ملت ما همانطور كه در اول انقلاب با شور و شعف به نهضت رو آوردند الان هم باقى هستند و تا آخر باقى خواهند ماند دعوت به راهپيمائى كرديم و ملت اثبات كرد كه نهضت به قوت خودباقى است. مااحتمال اينكه ملت پشت به اسلام بكند نمى‏دهيم، بدخواهان گمان نكنند ملت مسلم به اسلام پشت خواهد كرد. نهضت، نهضت سياسى نيست كه احتمال برود مردم توجه ندارند. نهضت، نهضت قرآنى است. نهضت، نهضت اسلامى است و اين نهضت اسلامى تا آخر باقى است. دعوت ما براى اين نبود كه احتمال سستى در نهضت مى‏داديم. ما هر روز شاهد تظاهرات مردم هستيم، ما خواستيم بدخواهان را بفهمانيم كه به جاى خود بنشينند و گمان نكنند بااين صحبت‏ها و توطئه‏هاتوانندملت را از راه خود باز دارند.

    نهضت،براى حكومت اسلام و قوانين قرآن بود

    من از ملت تشكر مى‏كنم و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى طلب مى‏كنم و آنان را دعوت به ادامه نهضت و دعوت به آرامش و دعوت به وحدت كلمه مى‏كنم. نهضت ما پيروز شد و پيروز است تا آخر. نهضت ما همانطور كه قدرتهاى بزرگ را شكست، اين ريشه‏هاى ضعيف را مدفون مى‏كند. ما آن روز كه بفهميم دشمنان توطئه‏گر دست از لجاجت بر نمى دارند، با يك روز فاتحه آنها را مى‏خوانيم. با قاطعيت به اينجا رسيديم و با قاطعيت جلو مى‏رويم و با قاطعيت مقاصد اسلامى را پياده خواهيم كرد. ما نهضت براى آن كرديم كه اسلام و قوانين اسلام و قرآن و قوانين قرآن در كشور ما حكومت كند و هيچ قانونى در مقابل قانون اسلام و قرآن عرض وجود نكند و نخواهد كرد. نهضت اسلامى است و نهضت اسلامى محتوايش بايد اسلامى باشد و احكام اسلام در سرتاسر كشور بايد جارى شود و تمام قشرها اسلامى مى‏شوند. ملت ما براى اسلام خون خود را داد و براى اسلام ادامه مى‏دهد نهضت خود را.

    صحيفه نور ج 8 صفحه 172

    كسانى را انتخاب كنيد كه اسلام شناس باشند

    قانون اساسى ما بايد اسلامى باشد و اگر حرفى از اول اسلامى نباشد، نه من رأى خواهم به او داد و نه ملت. ملت ما كه همه‏اسلامى هستند و همه توجه به اسلام دارند و مى‏خواهند قانون اساسى ما اسلامى باشد، كسانى را انتخاب مى‏كنند كه به اسلام عقيده دارند و اسلام را دين مترقى مى‏دانند، كسانى را انتخاب مى‏كنند كه امين باشند، كسانى را انتخاب مى‏كنند كه اسلام شناس باشند. كسانى كه توجه به اسلام ندارند، كسانى كه نمى‏خواهند قوانين اسلام در ايران پياده شود ولو هر چه دانشمند باشند و نويسنده، ملت ما آنها را انتخاب نخواهند كرد. آنها كه گمان مى‏كنند با طرح شيطانى خود مى‏توانند راهى پيدا بكنند براى انحراف قانون اساسى از مجراى اسلام، اشتباه ميكنند. مسلمين همه در زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد و در سايه قرآن ادامه حيات مى‏دهند. آنها كه گمان كردند نهضت تا اينجا كه آمد ديگر سست شده است و مردم توجه به اسلام ندارند، ديدند كه مطلب اينطور نيست، راهپيمائى اخير را ديدند و هر روزى كه بخواهيم راهپيمائى كنيم، همه حاضريم. قشرهاى اينطور نيست، اكثريت ما را نخواهند منحرف كرد. من از همه طبقات، از همه جبهه‏ها، از همه حزب‏ها تقاضا مى‏كنم كه در كانديدهاى خود توافق كنند. اسلام براى همه بهتر است از ساير مسلك‏ها،اسلام است كه شما را از زير بار ظلم بيرون برد. اسلام است كه شماها را از حبس بيرون آورد. اسلام است كه شماها را از خارج به داخل آورد. اسلام است كه شماها را آزاد كرد و قلم‏هاى شما را آزاد كرد. از اين آزادى سوء استفاده نكنيد، قدر اسلام را بدانيد، همه با هم مجتمع شويد، كانديدها را با هم تعيين كنيد. اگر كانديدهاى غير اسلامى باشد، شكست مفتضحانه خواهيد خورد.

    اعتصام كنيد

    به حبل الله من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه قشرهاى ملت را مى‏خواهم و از همه تقاضا دارم كه با هم اين راه را طى كنند. اگر استقلال كشور را مى‏خواهيد،اگر قطع ايادى دشمنان را مى‏خواهيد اگر مى‏خواهيد آزاد باشيد، اگر مى‏خواهيد كه كشور مال خودتان باشد،بيائيد همه زير پرچم اسلام واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا امر خدا را اطاعت كنيد از آنچه نهى فرموده است، كه با هم اعتصام كنيد به حبل الله. حبل الله، اسلام است. صراط مستقيم اسلام است. ريسمان بين حق و خلق، اسلام است. واعتصموا بالاسلام متفرق نشويد، گروه گروه نشويد. مملكت شما مستقل شود، تا آزاد باشيد. قدر اسلام را بدانيد كه شماها رااز زاويه‏ها بيرون آورد. من از گروه‏هائى كه از اطراف آمده‏اند و از رفسنجان و ساير جاها آمده‏اند تشكر مى‏كنم و از علماء رفسنجان هم كه زحمت كشيده‏اند و تشريف آورده‏اند تشكر مى‏كنم و از همه ملت تشكر ميكنم كه با شور و شعف نهضت را دارند ادامه مى‏دهند و ادامه خواهند داد.

    والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  4. #684
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 175

    تاريخ: 28/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع كاركنان و كارمندان بخش توليد و مالى راديو و تلويزيون‏

    انسان از راه چشم و گوش و زبان مى‏تواند كسب فضيلت يا فساد كند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انسان اينطور خلق شده است كه به حسب تمام امورى كه در خارج هست، هر چه هست در خارج، خداوند يك روزنه‏اى در انسان قرار داده كه اتصال به او پيدا مى‏كند، چشم، ديدنى‏ها را، گوش، شنيدنى‏ها را و همين طور عقل، مافوق طبيعت را. انسان يك موجودى است كه رابطه با تمام موجودات خارجى به واسطه قدرتى كه خدا به او داده است و روزنه‏هائى كه برايش قرار داده كه با خارج اتصال پيدا بكند اين موجود مى تواند اتصال پيدا بكند و از همين روزنه‏ها مى‏تواند كسب فضيلت كند و احيانا از همين روزنه‏ها فسادها در باطن انسان موجود بشود، از راه چشم، از راه گوش، از راه زبان اين عثورى كه هست،مى‏شود كه يك انسان از اين راه‏ها فضايل را و چيزهائى كه مصالح يك جامعه است و براى خودش هست ادراك كند و پس بدهد و مى‏شود كه يك انسان هم به واسطه انحرافاتى كه دارد عكس اين باشد.

    راديو و تلويزيون مى‏تواند يك كشور را اصلاح كند يا به فساد بكشد

    اين رسانه‏هائى كه ما الان داريم، چه مطبوعات و مجلات و روزنامه‏ها و چه سينماها و تئاترها و امثال ذلك و چه راديو و تلويزيون، اينها آنچه از همه آن دستگاه‏ها بيشتر رابطه با انسان دارد، تلويزيون است، از دو جهت، يك جهت اينكه مطبوعات هر چه هم تيراژش زياد باشد اولا در سطح يك مملكتى نيست و ثانياً همه افراد نمى توانند از اين استفاده كنند براى اينكه الان تقريبا نيمى از جمعيت ما سواد خواندن ندارند تا از مطبوعات و نوشته‏ها استفاده كنند. سينماها در يك محيط محدود مى‏توانند كار خودشان را انجام بدهند، راديو هم در همه جا هست، در همه چيز هست لكن فقط از راه سمع است. آنچه كه در همه كشور يعنى آن دهاتى كه‏در خانه است توى مرز و هيچ هم سواد ندارد، لكن چشم و گوش دارد،اين از راديو تلويزيون استفاده مى‏كند، هم استفاده سمعى مى‏كند، هم استفاده بصرى، يعنى راديو فقط استفاده سمعى دارد، راديو تلويزيون استفاده سمعى و بصرى دارد، هم آن آدم نقشه‏ها را مى‏بيند و هم طرح‏ها رابيند و هم مى‏شنود. بنابراين راديو تلويزيون از تمام رسانه‏هائى كه هست حساستر است، راديو تلويزيون مى‏تواند يك مملكت را اصلاح كند و مى تواند به فساد بكشد، اين را نه

    صحيفه نور ج 8 صفحه 176

    روزنامه مى‏تواند، نه سينما مى‏تواند، نه تئاتر مى‏تواند، نه تبليغات لفظى كه درمنابر است تواند، براى اينكه اينها همه شعاعشان محدود است. راديو شعاعش مثل تلويزيون است لكن فقط سمعى است. تلويزيون، هم سمعى است و هم بصرى. تبليغات تلويزيون مى‏تواند از راه سمع مردم را يا تربيت كند يا منهدم كند.

    والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  5. #685
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 173

    تاريخ: 28/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع دانش پژوهان قزوين‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از اين روحيه‏اى كه در جوان‏هاى ما در همه نقطه نقاط كشور حاصل شده است، خيلى متشكرم و خيلى اميدوار. ما اميدمان به شما جوان‏هاست، آن جوان‏هائى كه براى اسلام خدمت كرديد و رنج برديد و در مقابل طاغوت ايستادگى كرديد و يك روح انسانى اسلامى در همه زنده شده است و اين موجب اين است كه ما آن مقاصدى كه داريم و حالا در آستانه آن مقاصد هستيم، انشاءالله بتوانيم اجرابكنيم لكن دو جهت بايد، يعنى دو شرط دارد: يك شرط اينكه اين روح نهضتى و انقلابى را حفظش كنيد ولو به اينكه هر چند وقت يك دفعه در شهر خودتان اينها راهپيمائى كنيد كه اين انقلاب، روح انقلابى محفوظ باشد. و يكى كه از اين بالاتر است روح ايمانى است. انقلاب تنها ما را به مقصد نرساند، ايمان ما را به مقصد رساند، خدا ما را به مقصد رساند. همه اين حرف، همه اين كارها با دست غيبى واقع شد والا يك ملتى كه چيزى در دستش نبود، اسلحه صحيحى نداشت، چهار تا تفنگى كه حالا مى‏بينيد اينها غنايم جنگى است شما نداشتيد همچو چيزى، معذلك خداوند طورى كرد كه اسلحه‏هاى آنها را نگذاشت استعمال بشود يعنى نه اينكه آنها اسلحه نداشتند، آنها تانك داشتند، توپ داشتند،طياره داشتند، فانتوم داشتند، عده داشتند لكن خداوند شما را به رعب نصرت كرد، در دلشان يك ترسى انداخت، همان ترس اسباب شكستشان شد. ايمان شما و ايمان ملت ما، زن و مردش،بچه و بزرگش، يك مسأله‏اى بود كه نمى توانيم ما به حساب افراد، اشخاص، شخصيت‏ها بگذاريم، يك مطلبى كه در عرض يك مدت كمى طورى شد كه بچه‏ها زبان باز كردند و شعار مى‏دادند، در دبستان‏ها بچه‏هاى كوچك اعتصاب مى‏كردند شعار مى دادند، در دبيرستانها همين طور در دانشگاه‏ها همين طور، بازار همينطور، كارخانه‏ها همين طور، خود ادارات همين طور،اسباب اين شد كه، آنهاهى فوج فوج برگشتند به طرف ملت قوه‏هاى آنها، خداوند همچو كرد كه اين قوه‏ها برگشت به طرف ملت، ملت قدرت پيدا كرد، قدرت ايمان و قدرت عمل پيدا كرد و يك همچو قدرت بزرگى را در هم شكست، اين غير از يك دست غيبى هيچ چيز ديگرى نبود، همه را پاى خدا حساب كنيد و ايمان خودتان را تقويت كنيد. با اين ايمان و با اين انقلاب و روح انقلابى شما انشاءالله پيروز شويد، پيروزى را به آخر مى‏رسانيد و انشاءالله از كشورخودتان به كشورهاى خارجى،به كشورهاى اسلامى سرايت مى‏كند و اميدوارم كه انشاءالله همه شما موفق باشيد. و همين روح متحول انقلابى است كه شما را با

    صحيفه نور ج 8 صفحه 174

    بودن همه وسايل پياده راه مى‏اندازد. اين خداست كه شما را پياده راه انداخته است. خودتان ملتفت نيستيد اين چيزها را يك روحى خدا به آدم مى‏دهد كه يك وقت يك همچو كارهائى انجام بدهد . از آمريكا آمده بودند براى جهادسازندگى، يك دسته از جوان‏ها شايد عددشان يك قدرى كمتر از شما بود، در چندوقت پيش از اين از آمريكا آمده بودند براى جهاد سازندگى. خوب اين يك مسأله‏اى است كه سابقا هيچ مطرح نبود اين مسائل، اين مسائل نبود اصلاً شما پاشيد پياده راه بيفتيد براى اينكه مثلاً در اينجا باشيد. اين يك مطلبى است كه خدا درست كرده است و چيزى كه به دست خدا واقع بشود، شكست ندارد. انشاءالله براى شما ديگر شكست نيست و شما مقابل كفر و زندقه و ستم و چپاولگرى ايستادگى كرديد و تا اينجا هم پيروز شديد و از اين به بعد هم پيروز مى‏شويد و خداوند شما را همانطورى كه اين راه طولانى را طى كرديد و آمديد، در راه‏هائى كه در پيش داريد مثل برق شما را بگذراند. انشاءالله موفق و مويد باشيد، سلامت باشيد.

    والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  6. #686
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 177

    تاريخ: 30/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده بابل‏

    انبيا مستضعفين را بيدار مى‏كردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    در اين آيه شريفه كه تلاوت كرديد، نكات زيادى هست منجمله اينكه: (البته من همه نكات را نمى توانم عرض كنم) مى‏فرمايد كه من الله على المومنين كه از خودشان يك كسى را فرستادم. اين در مقابل آن حرفى است كه عده‏اى براى منحرف كردن مردم از اديان مى‏گويند كه اديان را قدرتمندها مثل فرعون وامثال اينها درست كردند تا اينكه مردم را خواب كنند و آنها بچاپند. در تمام ادوار مؤمنين عبارت از اين طبقه مقابل مستكبرين بودند كه آنها داراى قدرت‏هاى فوق العاده. زمان حضرت موسى مومنين عبارت از يك دسته‏اى بودند در مقابل فرعون و قدرت‏هاى فرعونى. و در آيه مى‏فرمايد كه از خودشان، از خود مومنين يعنى از اين طبقه پائين به اصطلاح، خداوند منت بر آنها گذاشته كه از اين، همين طبقه مومن‏ها در همه عصرها عبارت از همين طبقه پائين تر بودند مقابل مستكبرين كه طبقات بالا بودند. و اين يك واقعه‏اى است كه قرآن مى‏فرمايد، واقعه تاريخى است كه قرآن مى‏فرمايد و در مقابل چشم و گوش همه مردم كه در آن عصر بودند و ديدند كه چه بوده قصه. اگر چنانچه پيغمبر دستاورد آن مستكبرين بود و از آن طايفه بود، در مقابلش مردم مى‏ايستادند كه نه، قرآن در اينجا خلاف واقع گفته است از همين طبقه به حسب تاريخ هم همين طور بوده است كه حضرت موسى يك شبانى بوده است سال‏ها براى حضرت شعيب شبانى مى‏كرده است و همين شبان را چون لياقت داشته است خداوند مبعوثش كرده است و در اسلام هم پيغمبر اسلام از قريش بوده لكن قريش آن ثروتمندهايشان و آن مستكبرين شان يك دسته بودند و اين طايفه پائين تر را كه خود حضرت مى‏فرمايند من هم شبانى كرده‏ام. يك موجودى بوده است كه از طايفه فقير بوده است كه اينها خود حضرت و عموهايش، اينها فقير بوده‏اند و لهذا در يك وقتى حضرت فرمود كه ابوطالب نمى‏تواند بچه‏هايش را حفظ كند،ما برادريم هر كدام قسمت كنيم. اين براى اين بوده است كه مال نداشتند و اين طايفه پائين را هميشه اينطور بوده كه پيغمبرها اين مردم مستضعف را، اين طايفه‏اى را كه مستكبرين آنها را ضعيف مى‏شمردند و مى ديدند كه شما چيزى نيستيد در مقابل ماها،ازهمين‏ها، خداوند يكى را انتخاب مى‏فرمود روى لياقت ذاتى‏اى كه داشت و او را در مقابل مستكبرين قرار مى‏داد، درست عكس آنكه تبليغات سوئى كه مى‏شود و مى‏خواهند مردم را از اديان منحرف كنند درست عكس آن. اينها

    صحيفه نور ج 8 صفحه 178

    مى گويند كه پيغمبرها را مستكبرين درست كردند بر اينكه مردم پائين را، كارگر را، صنعتگر را، زارع را، اينها را، اينها با موعظه و اينها خواب كنند و اغفال كنند، وعده بدهند و آن بزرگترها بچاپند مردم را و اينها هم حرفى نزنند براى اين وعده‏ها. و حال آنكه به حسب تاريخ، تاريخ اسلام هم كه نزديك است به ما، تاريخ ديگر هم كه منقول است كه از اين طايفه تجهيز مى‏كردند انبيا مستضعفين را در مقابل مستكبرين، نه متسكبرين اينها را درست مى‏كردند كه مستضعفين را خواب كنند، اينها مستضعفين را بيدار مى‏كردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند. قيام‏هاى انبيا هميشه اينطورى بوده كه يكى از بين خود اينها، از بين خود اين مومنين كه طبقه پائين بودند،از خود همين مردم پائين يكى انتخاب مى‏شد براى اينكه تبليغ كند و كارش هم، يكى از كارهايش هم اين بود كه همين جمعيت مستضعف مقابل مستكبر را تجهيز مى‏كرد با تبليغاتى كه مى‏كرد، مهيا مى‏كرد،تجهيز مى‏كرد بر ضد آنها، بر ضد مستكبرين. مستكبرين اينها را براى منافع خودشان درست نمى كردند، اين مستضعفين بودند كه از ميان آنها يكى پا مى‏شد و خداوند انتخاب مى‏كرد و بر ضد مستكبرين قيام مى‏كردند. موسى بر ضد فرعون و رسول اكرم بر ضد قريشى كه آنوقت همه چيز دستشان بود و در آيه اين معنا را مى‏فرمايد و اين به مرئى و منظر مردم بوده است كه مطلبى را نمى‏شده است كه خلافش بگويد نعوذبالله. اين مطلبى بوده است كه همه مردم مى‏دانستند كه پيغمبر زندگى‏اش چطور بوده و مادرش در كجا بچه را بزرگ كرد و در يك بيابانى، بعد هم كه آمده هميشه تحت قدرت اين بزرگ‏ها بوده ونمى شده زندگى بكند و در مكه د رغار مدتى بوده است و هيچ نمى‏توانسته، هميشه آنجا در مكه كه بوده تبليغاتشان به طور تقيه و زيرزمينى بوده تا وقتى هم كه آمدند مدينه، مدينه هم آنى كه دور ور حضرت بود يك دسته‏اى از همين فقرا، مستمندها بودند كه - مسجد - وقتى كه ايشان در مسجد، مسجد درست كردند، آن هم نه مثل مسجدهاى ما، يك مسجدى كه يك ديوارى با چوب دورش درست كرده بودند ابتدائا و اگر هم يك سايه‏اى داشت با اين چيزهاى خرما، با اين علف‏هاى خرما، چوب‏هاى خرما با اين درست كرده بودند و يك جائى هم بود كه به آن مى‏گفتند صفه: يك دسته‏اى از اصحاب پيغمبر اصحاب صفه هستند يعنى اشخاصى بودند كه خانه نداشتند، هيچى نداشتند و مى‏آمدند توى همين مسجد روى همين زمين‏ها وصفه‏اش هم مثل صفه‏هاى مسجد حالا نبوده است كه آجر فرش مثلاً باشد يا با چيزهاى ديگر درست شده باشد يك زمينى بوده است قدرى بلندتر مثلاً جاى آن گل بوده، چيز ديگر شايد، اصلاً حصير هم نداشتند آن وقت آنجا مى‏خوابيدند و آنجا زندگى مى‏كردند. اينها را حضرت بر ضد قريش و آنهائى كه داراى اموال بزرگ بودند و از مستكبرين بودند اينها را از اينها حركت كرد و رفت سركوبى آنها را كرد. اينكه اين تبليغات شود،براى اين است كه اينها هر چه ضربه خورده‏اند از اديان خورده‏اند. حالا در اسلام كه،حالا ما بحثمان در اين است اين قدرت‏هاى بزرگى كه‏مى‏خواهند ماها را بچاپند، اينها آنى را كه معارض خودشان مى‏دانند اسلام است از اين جهت اول حمله مى‏كنند به اصل اديان و مقصودشان هم حالا آن دينى كه گذشته و رفته نيست مقصودشان اين است كه كلام را بكشند به اسلام و بيايند بگويند كه اسلام هم يك دينى است كه مخدر است. حال اينكه ما وقتى تاريخ اسلام را مى‏بينيم و بعد هم از

    صحيفه نور ج 8 صفحه 179

    زمان پيغمبر تا حالا درست اسلام را و كسانى كه اسلام را تبعيت كرده‏اند مطالعه كنيم مى‏بينيم كه در صدر اسلام پيغمبر از همين طبقه پائين بوده است و من الله على المومنين اذبعث فيهم رسولا من انفسهم اين از خود اين طايفه پائين، نه اينكه انسان بوده اين طايفه پائين، مومنين، خدا به اينها چيز داد كه از خود اينها يك كسى را كه هم مشرب باشند و بيايند با هم بنشينند و با هم بياشامند اينها و همانطورى كه پيغمبر توى مسجد زندگى مى‏كرد و توى همان مسجد با مردم معاشرت مى‏كرد و از همان مسجد هم تجهيز مى‏كرد جيوش را براى كوبيدن قدرت‏ها،از همين جمعيت پيغمبر را انتخاب فرمود بر ضد آنهائى كه مى‏خواستند چه بكنند. اين براى اين است كه اينكه اين تبليغات را مى‏كنند اول طرف همه اديان مى‏روند بعد مى‏كشندش به اسلام و مقصودشان اين است كه اسلام را سركوبى كنند،اين براى اين است كه از اسلام مى‏ترسند. آن كه مى تواند درمقابل اينهاعرض اندام كند و دست اينها را از ظلم و تعدى و غارتگرى و اينها كوتاه كند آن اسلام است از اين جهت اينها بايد اسلام، مى‏خواهند اسلام را درنظر جوان‏هاى ما، در نظر طبقه متنور، در نظر اين جمعيتى كه از آنها كار مى‏آيد كوچكش كنند تا اينها برگردند از اسلام، وقتى برگشتند از اسلام،ديگر از خودشان كارى نمى‏آيد.

    مى‏خواهند قدرت روحانيت را از مردم بگيرند

    حالا البته خيلى چيزها هست كه براى سرگرم كردن جوانهاى ما خيلى دامنه‏دار است. آن چيزهائى را كه آنها طرح كرده‏اند و طرح‏هائى كه دادند، يكى از آنها همين است كه اسلام را در نظر اينها كوچك كنند چنانچه از روحانيت هم چون مى‏ترسند و از طبقه‏اى كه مى‏تواند در مقابلشان بايستد و ايستاده است طبقه روحانى هستند از اين جهت مستقيما به اينها هم حمله مى‏كنند روحانيين دربارى هستند، هر چه آخوند است دربارى است. اين دربار است كه آخوندها را درست كرده و تربيت كرده براى اينكه مردم را بچاپند و اينها هم ثناگو باشند وعاظ السلاطينند. اين هم براى اين معناست كه مردم را از روحانيت رم بدهند، از اسلام رم بدهند و از روحانيت هم رم بدهند و اين دو تا قدرت را بگيرند از مردم. حال اينكه شما اگر ملاحظه كنيد، از اول تا حالا آن كه با اين قدرت معارضه كرده ابتدايش از روحانيين شروع شده در اين صد سال آخرى كه خوب تاريخش ديگر خيلى نزديك است و همه شما هم اطلاع داريد در اين صدساله اخير آنى كه معارضه كرده با سلاطين وقت، ابتدايش از روحانى شروع شده. قضيه تنباكو ابتدايش از روحانيون ايران و عراق، از مرحوم ميرزا فتوا بود، و از علماى تهران قيام و عمل. البته مردم هم به اينها علاقه داشتند و دنبال اينها را مى‏گرفتند و كارها را انجام مى‏دادند. در جنبش مشروطيت هم همين طور بود كه از روحانيون نجف و ايران شروع شد مردم هم تبعيت كردند و كار را تا آنجا كه توانستند آنوقت انجام دادند و رژيم استبدادى را به مشروطه برگرداندند،لكن خوب نتوانستند مشروطه را آنطور كه هست درستش كنند، متحققش كنند، باز همان بساط بود. در زمان رضاشاه كه من و مثلاً ايشان (اشاره به يكى از حضار) يادشان هست و شما اكثرا اصلاً آن زمان را يادتان نيست چند قيام كه در ايران شد همه‏اش از روحانيون بود. يك قيام از

    صحيفه نور ج 8 صفحه 180

    آذربايجان شد ،از علماى آذربايجان كه قيام كردند و چه ولكن خوب قدرت دست آنها بود گرفتند. آنها را ودر گمان مى‏كنم‏سنقر مدت‏ها اينها تبعيد بودند و بعدش هم كه تبعيد برداشته شد مرحوم آقا ميرزا صادق آقا در قم آمدند و ماندند اينجا و اينجا هم فوت شدند. يك قيام از خراسان بود منتها همه علما -قضيه قيام مسجد گوهرشاد تمام علماى خراسان را كه در اين قيام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و حبس كردند و محاكمه كردند و اينها.يك قيام از اصفهان شد و علماى اصفهان آمدند به قم و دعوت كردند از علماى اطراف و علماى اطراف هم خيلى‏هايشان هم آمدند اينجا، منتها اين هم قدرت دست آنها بود و نتوانستند و شكستند و ملت هم آنطور هوشيار نشده بود كه درست دنبال علما را بگيرد. عكس آنكه اينها مى‏گويند كه اينها دربارى هستند، بعكس اينها ضد دربارى هستند. ضد دربارى را اينها مى‏گويند دربارى. و هميشه در همين عصر خودمان آنى كه مورد هجوم واقع مى‏شد همين مدرسه علمى بود. همين مدرسه فيضيه قم چند دفعه مورد هجوم واقع شد و در شكستند و پنجره شكستند و كتاب‏ها را آتش زدند و عمامه‏ها را آتش زدند و بعضى از افراد را از پشت بام پرت كردند پائين و از اين وحشيگرى‏ها كه كردند اين هم براى اين بود كه مى‏خواستند اين دو تا قدرت را از مردم بگيرند.

    تلاش استعمار در دور نمودن جوانان از اسلام‏

    يك چيز ديگر هم راجع به دانشگاه‏ها بود و طبقه دانشجو و دانشگاهى. اينها از دانشگاه هم مى‏ترسيدند، مى‏ديدند كه خوب اينها يك قوه متفكره‏اى هستند كه جوان هم هستند ممكن است از اينجا باز يك قدرتى پيدا بشود در مقابلشان، دانشگاه را هم به طريق‏هاى مختلف كوبيدند. طريق‏هاى مختلفى داشتند تا توانستند اينها را به واسطه همين تبليغات، منحرف كردند، اذهانشان را منحرف كردند. يك كارهاى مهمى اينها كردند براى اينكه طبقه جوان هر چه هست اين را مشغول كنند به خودشان و نگذارند كه اينها در مقدرات مملكت دخالت بكنند. اگر دانشگاه را به حال خودش مى‏گذاشتند و تبليغات توى كار نبود و كارشكنى در كار نبود از دانشگاه خوب متفكرهائى پيدا مى‏شدند كه در فكر اين بودند كه دارند ديگران مى‏چاپند ما را، يك علاجى بكنيم. اينهاطبقه جوان كه اين كارها از آنها مى‏آمد و مى‏آيد به طريق‏هاى مختلف مشغول مى‏كردند تا اينها را به خودشان. تمام اين رسانه‏هاى گروهى كه هست تمام اينها را اجير مى‏كردند يااز خودشان بود كه طبقه جوان را به واسطه راديو و تلويزيون و سينما و تئاتر و مطبوعات و مجلات و اينها سرگرم به عياشى بكنند و عياش بارشان بياورند. جوان است وقتى كه رفت سينما، پنج روز، ده روز رفت سينما عادت مى‏كند به رفتن سينما و اصلاً فكر، فكر سينمائى مى‏شود شايد شب هم وقتى كه خواب ببيند خواب ستاره سينما مى‏بيند، روز هم وقتى كه چشمش را باز كند به فكر است كه كى شب بشود من بروم و چه وقت بشود كه برويم سراغ اين مركز. يك همچو دماغى كه بار آمد اينطورى، اين به فكر اين نمى افتد كه كارتر نفت ما را مى‏برد، اصلاً هيچ كارى به اين ندارد. جوانهائى كه در اين مراكز فساد كه درست كردند سرتاسر ايران و

    صحيفه نور ج 8 صفحه 181

    بيشتر تهران،اين مراكز فسادى كه اينها درست كردند، مراكز عياشى كه درست كردند، اين خانه‏هائى كه درست كردند براى اينكه مردم، بچه‏ها بروند، جوان‏ها بروند عياشى بكنند، دامن زدند به اين. اين ايام تابستان اين درياها با آن وضعى كه آنها درست كردند، اين دستگاه‏هائى كه بايد دستگاه تربيتى باشد مثل دستگاه راديو و تلويزيون و مطبوعات و اينها، تمام اينها را بعكس آنى كه بايد باشد درست كردند و قضيه اين نبود كه يك چيزى خود به خود شده باشد، يك قضيه‏اى بود كه روى برنامه تنظيم شده، آن هم بسيار محتمل است كه تنظيمش از همان سيا شده باشد، از آنجا شده باشد كه بايد جوان‏ها را اينطورى مى‏شود بگيريد، حبس كنيد. خوب نمى شود همه مردم كه حبس بشوند. آنجائى كه مى‏شود با آنطور، آنجائى كه همه اين حرف‏ها،همه اين چيزها دست به دست هم دادند برايشان مراكز فساد و فحشا درست كردند و دامن به آن زدند و تبليغاتى روى آن كردند و جوان هم هست كشيده مى‏شود قهرا به آنجا. تابستان است، درياچه درست كردند و دريا و اجتماعات جوان‏ها با هم زن و مرد داخل هم و، كه مى‏كشيدند اينها را به اطراف دريا و برايشان هم همه وسائل را درست مى‏كردند و مفت و مجانى مى‏رفتند آنجا و هر كارى دلشان مى‏خواست مى‏كردند. مسأله اين نبود كه طبعا اين شده باشد، مسأله اين بود كه يك برنامه خاص و يك توطئه‏اى در كار بود كه نگذارند اين جوان‏ها رشد طبيعى خودشان را و انسانى خودشان را بكنند، سرگرمشان كنند به همين مسائل. قضيه موسيقى يك مطلبى است كه خوب طبع جوان به آن توجه دارد اگر يك مدتى اين عادت كرد كه موسيقى را باز كند و گوش كند مغز اين از تفكر در امور جدى بازماند، مى‏رود دنبال همين قضيه. اينها امورى است كه با نقشه درست كردند كه جوانهاى ما را منحرف كنند و يكى از نقشه‏هايشان اين بود (نقشه‏هاى ديگر زياد) كه نگذارند در دانشگاه درس بخوانند يك دسته‏اى را درست بكنند به اسم چپ گرا بريزند توى دانشگاه و شلوغ بكنند و دعوا راه بيندازند و امثال ذلك و دانشگاهى‏ها را، جوان‏ها را از كلاس بيرون بكشند و بياورند به بيرون به جنگ و به چيزهاى ديگر، تبليغات چپى بكنند در دانشگاه‏ها كه توجه اينها را به آن مسائل كنند و هكذا از اين قبيل. اينها همه چيزهائى است كه روى نقشه‏اى درست شده است كه ماها از مقدرات مملكتمان غافل بشويم. حالا بيشتر روى اين امور تكيه مى‏شود براى اينكه حالا لمس كرده‏اند كه اسلام و ايمان به خدا اسباب اين شد كه يك جمعيتى كه هيچى دستشان نبود از تفنگ و بساط (حالا هم چهار تا تفنگ اگر پيدا شده است بعد از غنائم جنگى پيدا شده) اينها ديدند كه اينها با مشت خالى لكن با ايمان، با ايمان به خدا آمدند به ميدان و قدرت‏هاى بزرگ را شكست دادند و همه را بيرون كردند، قطع دستشان را كردند. اينها الان لمس كردند كه آنى كه اينها را شكست داد اين ايمانى بود كه اين جوان‏ها داشتند و اين توجهى بود كه به اسلام داشتند. حالا بيشتر در صدد اين هستند كه شما را از اسلام جدا كنند.

    تلاش قلم اجير در تكفير مومنين‏

    الان باز آن قلم‏هائى كه قلم اجير است و مزدمى گيرد تا جوانهاى ما را منحرف كند الان هم در

    صحيفه نور ج 8 صفحه 182

    كار هستند نطق‏ها را مى‏كنند و قلم‏ها را به كار مى‏اندازند حتى اين مسأله اطرف دريا را كه با آن فضاحت انجام گرفت، در بعضى از مطبوعات نوشتند جلوگيرى از اين ارتجاع است. اينكه تمدن عبارت از اين است كه زن و دختر و پسر با هم تو دريا به هم ور بروند و اگر اين نباشد ارتجاع است. تمدن اين است كه هر جوانى كه در سينما چند روز برود و ديگر زندگى‏اش همان بشود، تمام آمال و آرزويش همان بشود. اگر چنانچه از اينطور چيزها جلوگيرى بشود و آموزنده باشد، اين سينما آموزنده باشد، اين مطبوعات آموزنده باشد، اين مجلات، اگر كسى بگويد كه بايد اينها آموزنده باشد، اينها بايد بچه‏هاى ما را تربيت كنند، اينها بايد بچه‏هاى ما را رشد سياسى بدهند و اينها را وارد ميدان عمل سياسى بكنند و اين عكس‏ها و اين دعوت‏هاى به شهوت اينطور چيزهائى كه همه جانبه است اينها را از اين راه باز دارد، مى‏گويند ارتجاع است و شما را از ارتجاع مى‏ترساند و به اصطلاح چماق تكفير دارند، همين ارتجاع اصلاً اين تكفير مؤمنين است. اينها به هر قدرتى كه توانستند و به هر ترتيبى كه توانند مى‏خواهند شماها را منحرف كنند از آن مسيرى كه داريد.

    ايجاد تحول روحى در سراسر ايران به لطف و عنايت الهى‏

    الان اين نهضتى كه ملاحظه كنيد، اين نهضت الان رسيده است به يك حدى كه دست را كوتاه كرد همه دست‏هاى خارجى‏ها را كوتاه كرد و شما مى‏دانيد كه نهضت اسلامى ايران با همان توجه به مردم به اسلام و اينكه از شهادت ديگر خوفى نداشتند، براى اسلام شهيد شدن را يك چيز عظيمى براى خودشان دانستند، يك فوزى مى‏دانستند براى خودشان، اين معنا شد كه مردم ديگر نترسيدند از تانك و توپ و اينها نترسيدند و ريختند به خيابان‏ها. يك تحول روحى پيدا شد در ايران، سر تا سر ايران، يك تحول روحى پيدا شد و مردمى كه فكر در امور مملكتى نمى‏كردند، حالا جوان‏ها، بچه‏ها، زن‏ها، مردها مسائلى كه در مجالسشان طرح مى‏شود مسائل روز است و قبلا اصلاً اين مطلب هيچ نبود. ما آخوندها را كه گفتند، اگر يك كلمه مى‏گفتند، مى‏گفتند كه اين سياسى است. يكى از فحش‏هائى كه به يك آخوندى اگر مى‏خواست يك حرفى بزند كه به درد مملكتش بخورد مى‏گفتند سياسى است. اوايل كه ما آمده بوديم به قم يكى از علماى محترم - محترم - و رئيس بود در قم، اين را بعضى مقدس مآب‏ها اشكال به او داشتند مى‏گفتند منزلش روزنامه پيدا مى‏شود. اينطور مغزها را تهى كرده بودند كه اگر يك ملائى منزلش روزنامه بود اين اسباب طعنش مى‏شد. ملا بايد، چكار دارد ملا به روزنامه، ملا چكار دارد به سياست. ما را وقتى كه از حبس مى‏خواستند بيرون بياورند آمدند گفتند كه بيائيد توى آن اتاق. از حبس در آمديم رفتيم توى اتاق مجللى هم بود نشستيم. پاكروان آمد پيش ما و آن مولوى هر دو آنها هم رفتند، آمدند آنها و پاكروان در ضمن صحبت‏هايش گفت كه سياست عبارت از دروغ گفتن است، عبارت از تقلب است، عبارت از خدعه است، عبارت از فريب است، عبارت از پدر سوختگى است (اين تعبير آخرش بود) اين را بگذاريد براى ما. مى‏خواست ما را وادار كند به اينكه ما دخالت در سياست نكنيم. من به آن گفتم خوب اگر اين سياست عبارت از اينهاست اين كه مال شما

    صحيفه نور ج 8 صفحه 183

    هست، بله. بعد هم برداشتند توى آنجا نوشتند كه تفاهم شد بين ما و فلان. من هم كه آمدم سر منبر حسابش را رسيدم. اينها تبليغات همچو كرده بودند كه به خورد ما معممين هم داده بودند كه شماها برويد كنار سراغ مدرسه‏تان و اين منافع مملكت را بدهيد دست ما (مطلب اين بود) مقدرات مملكت را بدهيد دست ما شما برويد آن گوشه مدرسه بنشينيد و آنطور زندگى كنيد و مسأله بگوئيد آن هم نه هر مسأله‏اى - هر مسأله‏اى - را. اگر ما درست مسأله مى‏گفتيم كه وضع اينطور نبود. مسائل اسلام را كنار گذاشته بودند و يك دسته‏اى از مسائل شخصى را پيش كشيدند. مسائل اجتماعى اسلام، مسائل سياسى اسلام، مسائل جنگ اسلام. آن قرآن را شما ملاحظه مى‏كنيد كه قرآن مسائل سياسى‏اش و جنگى‏اش و مقاتله‏اش و اينهايش زياد در آن طرح شده اهلاً و سهلاً اما ديگر كار نداشته باشيد به اينكه تكليف ملت با دولت چيست و تكليف دولت با ملت چى هست؟ چه جور بايد دولت باشد، شرايط حاكم چيست، شرايط شرطه چيست؟ شرائط قاضى چيست؟ اينها را ديگر شما كار نداشته باشيد، شما هم برويد اين مسائل و ما هم باورمان آمده بود، همچو باورمان آمده بود كه - روزنامه خواندن را - اولى كه ما آمديم قم سنه چهل، روزنامه خواندن را عيب مى‏دانستند ما هم اصلاً جرات نمى‏كرديم يعنى ما هم خودمان جزء آنها بوديم. الان يك تحولى پيدا شده است كه شايد در دو سال پيش از اين نبود اينطور تحولى، دو، سه سال است كه، دو سال است كه تحول زياد پيدا شد. البته نهضت عمرش پانزده، شانزده سال است لكن اين تحول در اين آخر پيدا شد يك تحول پيدا شد كه، تحول‏هاى مختلف، شما همه و ما همه، يك پاسبان اگر پيدا مى‏شد و يك امرى كرد همين بازار تهران، توى ذهن كسبه و تجار نمى‏آمد كه مى‏شود مخالفت با پاسبان كرد. پاسبان آمده گفته است چهار آبان است بايد همه بيرق بزنيد. همه گوش و سمع و چيز بودند كه هر چه اين گفته عمل بكنيم. چندى نگذشت كه همين‏هائى كه از يك پاسبان مى‏ترسيدند و براى خودشان هم حقى قائل نبودند ريختند تو خيابان و گفتند ما شاه نمى‏خواهيم. اين يك تحول معجزه آسا بود كه آدمى كه از يك پاسبان ترسيد حالا از تانك نمى‏ترسد، حالا از سربازها هم نمى‏ترسد، سر نيزه‏ها هم كه مى‏آورند، مى‏آيند معارضه با آنها مى‏كنند. اين يك جور تحولى بود كه حاصل شد، يك تحول دخالت همه در مسائل روز و مسائل سياسى. همين جمعيتى كه روزنامه خواندن را در آنوقت اشكال مى‏كردند حالا همان‏ها منزل‏هايشان هم راديو هست و هم تلويزيون هست و هم عرض مى‏كنم اصلاً مشروعش هست، غير مشروعش نيست و هم مسائل روز طرح است. در هر جا برويد جوان‏ها مشغول به صحبت در مسائل روزند. شما خيال مى‏كنيد كه در ده سال پيش از اين اين حرف‏ها بود اصلاً چه دخالتى داشتيد، حقى نداشتيد كه دخالت در مسأله روز بكنيد، حقى نداشتيد كه بايد مثلاً ژاندارمرى وضعش اين باشد، بايد دولت وضعش اين باشد، اشكال بكنيد به دولت. حالا طورى شده است كه همه در ميدان آمده‏اند و يك تحول روحى پيدا شده است در اين جامعه و اين تحول، تحول الهى است هيچ كس نمى‏تواند، اين قلوب مردم دست خداست اين تحول الهى است. يكى از تحولاتى كه امروز يك دسته از اروپا آمده بودند، يك دسته جوان‏ها گفتند كه ما آمديم براى اينكه برويم در اين روستاها كمك بكنيم. يعنى اين چه تحولى است كه جوانى كه بحبوحه‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 184

    جوانى‏اش است و در اروپا است و بايد در اروپا فرض كنيد روى غريزه جوانى‏اش مشغول و پى چيزهاى ديگر باشد همچو تحولى پيدا شده است كه عده زيادى بودند زن و مرد گفتند كه ما از اروپا آمديم كه برويم روستاها كمك كنيم به مردم در چيز. به آنها گفتم كه ارزش اين عمل را خيلى بايد بدانيد كه اين عمل چه ارزشى دارد. اين روستائى كه تاكنون مى‏ديده تنها هست و همه قدرت‏ها مخالف او هست و مى‏خواهند بچاپندش، ببيند كه از اروپا يك دسته جوان تحصيلكرده مهندس و طبيب و دكتر و اينها آمده‏اند با آن زحمت به ايران و مى‏روند توى اين روستاها برايشان گندم مى‏چينند ، ولو شما بلد نيستيد درست درو كنيد خوب، درو را رعيت‏ها مى‏دانند شما بلد نيستيد درو كنيد اما شما چهار تا خوشه گندم را كه براى اينها جمع بكنيد همچو قدرتى در اين رعيت‏ها و در اين زارع‏ها و در اين دروگرها پيدا مى‏شود كه كارشان دو مقابل مى‏شود. وقتى كشاورز ديد كه خانم‏ها از خانه‏ها پاشده‏اند، از اروپا، اينجا هم همين طور، از دانشگاه‏ها و از دانشكده‏ها و از مراكز تحصيل جوان‏ها ريختند، زن و مرد ، در تلويزيون ديشب هم نشان داد اين را ريخته‏اند اينجا و دارند كمك كنند به اينها، در روحيه اين كشاورزها چقدر اين تأثير دارد، چقدر اينها را آقا كند كه مى‏بينند خدمه اينها عبارت از دكتر است و مهندس، آقايان كمك كار هستند، اين ارزشش خيلى است. شما هم كه الان مى‏گوئيد ما مهيا هستيم، اين يك همچو تحولى است كه خدا اين تحول را پيدا كرده، قلب شما پيشتر اصلاً دنبال اين مسأله نبود حالا آمده. كى آورده اين را؟ مقلب‏القلوب خداست. خداوند قلب‏هاى شما را اينطور كرده است كه مى‏خواهيد برويد روستاها كمك كنيد، آموزش، پرورش. غير آن وضعى كه سابق بود كه اگر يك دسته از سازمانى را مى‏خواستند بفرستند آنجا به اسم نمى‏دانم كذا براى تبليغ براى خودشان، حالا ديگر تبليغى در كار نيست هيچ كس از كسى تبليغ نمى‏كند شما به طبيعت خودتان مى‏خواهيد برويد كمك كنيد، آموزش بدهيد، پرورش كنيد و امثال ذلك.

    همه با هم بكوشيم كه درست عمل كنيم‏

    انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند كه خدمت بكنيد به كشور خودتان. مملكت مال خودتان است ديگر، ديگر دست‏هاى آنها بريد، ديگر همت كنيد كه اداره كنيد مملكت خودتان را تا نگويند نمى‏توانند، ايرانى‏ها نمى‏توانند مملكت‏شان را اداره كنند يك كسى ديگر خواهد كه بيايد سرپرستى كند. فضول‏ها الان باز هم هستند، آنهائى كه نقشه كشند باز هم هستند. خودتان بچسبيد به مملكتتان و با قدرت خودتان هر كه در هر جا هست خوب عمل كند. آقا در محراب خوب عمل كند و شما در دانشگاه خوب عمل كنيد و ما هم در مدرسه خوب عمل كنيم. همه و همه با هم دست به هم بدهيم كه درست عمل بكنيم و انشاءالله مملكت مال خودتان است.

    و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  7. #687
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 193

    تاريخ: 30/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى شهرستان اسفراين‏

    هدف،عقب نگاه داشتن اقشار مختلف مردم بود

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    شما توقع نداشته باشيدكه يك كشورى كه دو هزار و پانصد سال تحت سلطه سلاطين جور بوده است و و قريب شصت سال تحت سلطه رژيم ناپاك پهلوى بوده است، با همه قوا و با همه و با همه كوشش‏ها، كوشش كردند كه اين كشور را از همه حيث به عقب بزنند، توقع نداشته باشيد به مجرد اينكه آنها رفتند، اينجا بشود يك گلستان و مردمش هم بشوند ملائكه. نسل جوان ما را اينها به طورى تربيت بر خلاف انسانيت كردند كه مشكل است به اين زودى بشود اينها را برگرداند به يك حال كه از آن راه به اين راه بيايد تا راه بيفتد. هر معممى روحانى نيست و هر قائل به اسلامى مسلم نيست، و در دستگاه جور كه از همه قشرها استفاده مى‏كردند از اين قشر هم استفاده شده است و شما توقع نداشته باشيد كه در ظرف پنج ماه بشود همه را اصلاح كرد. نه همان شهر شما اين گرفتارى را دارد، شهرهاى ديگر هم همين گرفتارى‏ها را دارند، قشرهاى ديگر هم همين گرفتارى‏ها را دارند منتها هر يك از گروه‏ها كه مى‏آيد همان وضع خودشان چون محسوس شان بوده است، مى‏گويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست، از كردستان مى‏آيند همين را مى‏گويند، از لرستان مى‏آيند همين را گويند و از هر جا كه مى‏آيند همين مسائل مطرح است و همه هم درست گويند براى اينكه در طول اين مدت زحمت كشيده شده است كه همه چيز عقب كشيده بشود و خصوصاً نيروى انسانى، نگذارند نيروى انسانى... قشرها و نه در قشر ديگران، نگذارند روحانى صحيح و سالم باشد... صالح، هر چه هم صالح باشد بتواند همه قشرها را سالم كند حتى بتواند همان چيزى كه مربوط به خود رژيم هست، مربوط به خود دستگاه دولتى است سالم كند... نخواهد روحانيت مترقى كارى بكند. به قدرى آشفته است كه نمى‏توانند به اين زودى كارى انجام بدهند.

    با كمك همه اقشار مشكلات رفع خواهد شد

    با اينكه دولت با تمام قوا مشغول است براى اينكه مسائل را، مشكلات را حل بكند لكن مشكلات زياد است و مشكلات زياد را نمى شود حل كرد الا با دست همه ملت، همانطورى كه همه ملت اين رژيم را عقب زد و قشرى ... قشرى نمى‏تواند اين كار را بكند، اجتماع بود كه اين كار را كرده‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 194

    همين طور حالا هم براى سازندگى كه كارش مشكل تر از اصل مطلب بود احتياجى به كمك دارد، دولت محتاج است كه همه مردم كمكش بكنند، زير بالش را بگيرند و اين انشاءالله با كمك همه اقشار انشاءالله درست خواهد شد و آنطور اشخاص ناباب هم انشاءالله خود مردم طردشان مى‏كنند، خود مردم رها مى‏كنند آنها را.

    انشاءالله اميدواريم كه به خواست خداى تبارك و تعالى امور اصلاح بشود، و هيچ خوف اينكه نتواند، در ذهن تان نيايد. قدرتمند باشيد و همه با هم قدرتمند. شما يك همچو قدرتى را عقب زديد، اين آشفتگى‏ها ديگر داخلى، مال خودمان است غير آن بود كه همه قدرت‏ها دنبالش بودند، همه قدرت‏ها، يعنى قدرت‏هاى كوچك ممالك ...بزرگ... ما ديگر دشمن داخلى را كنار گذاشتيم، اينها يك چيزهاى داخلى است. اگر ريشه‏اى ، يك چيز گنديده‏اى هم باشد اين را هم شما مى‏كنيداندازيد دور،تمام شد. خداوند انشاءالله همه تان را حفظ كند،خواهرها را حفظ كند برادرها را هم حفظ كند و همه موفق باشيد كه اين نهضت را به آخر انشاءالله برسانيد.

    و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  8. #688
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 185

    تاريخ: 30/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اورپا و انشجويان اصفهان‏

    ياس از جنود ابليس است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    يكى از جنود ابليس ياس است در امورى كه انسان بايد با اميد و طمانينه و تسليم عمل بكند و شياطين ايجاد ياس كنند و با اين ايجاد ياس جوانهاى ما را در آن مسائلى كه بايد با تصميم جدى پيش بروند، گاهى سست مى‏كنند. من آنقدرى كه ياد دارم از اول نهضت تاحالا كه اينجا نشستم، چه آنوقت كه در حبس بودم و چه آنوقتى كه در تبعيد به تركيه بودم و چه وقتى كه در عراق بودم و چه آنوقتى كه به پاريس آمدم و چه آنوقتى كه شاه با آن طمطراق‏ها و قدرت‏ها بود و چه آنوقت كه او رفت و بختيار شروع كرد، من هيچ وقت مأيوس از مسائل نبودم و اعتقادم اين بوده است كه اين ملت وقتى كه چيزى را بخواهد، مى‏شود. خداوند حافظ ملت‏هاى اسلام خواه در برابر تعدى قدرت‏هاى بزرگ است. خصوصاً اخيرا كه در پاريس بوديم، نمى‏دانم حالا آقايان را آنجا ملاقات كردم يا بعضى شان را، پيش ما مى‏آمدند، ملاقات‏شان مى‏كرديم، اين خواهرها هم، با اينها بودند اخيراً كه در آنجا بوديم و اخبار ايران به ما مى‏رسيد و از جمله اخبار، بعضى‏ها خودشان لمس كرده بودند، براى من آمدند گفتند، اين بود كه من دردهات بعضى از مناطق رفته‏ام و اسم يك قريه‏اى ، يك قلعه‏اى را گفت، آنجا خود من هم رفتم، در اطراف ماست، او مى‏گفت كه در اين دهات صبح كه مى‏شد آن ملاى محل جلو مى‏افتد و مردم دنبال او تظاهر مى‏كنند، و آن قلعه اسم برد كه آن قلعه رامن رفته‏ام و ديده‏ام چقدر است، شايد مثلاً ده خانوار، پانزده خانواربشود توى آن قلعه زندگى بكنند، گفت:حتى آن قلعه كه من رفتم، ديدم همان حرف‏هائى كه تهران گفته مى‏شد توى آن قلعه، مردم آن قلعه مى‏گويند. اين براى من خيلى جالب بوده است، ايمان آورد كه يك مطلبى كه مطلب ملت است و اينطور مطلب ملت است كه هر جا پا بگذارى، همان مطلب هست شما كه در اروپا بوديد و آنها كه در امريكا بودند، آنهائى كه در خارج از كشور در هر جا بودند، همين مسائل را مى‏گفتند كه آنهائى كه در داخل بودند. دانشجويشان همين مى‏گفت كه علماى دينى‏شان گفت، بازاريشان همان را مى‏گفت كه كارگرشان مى‏گفت، بچه‏هاى اينقدرى شان همان مى‏گفت كه بزرگان مى‏گفتند. اين مورد اطمينان من‏شد كه يك دست غير طبيعى در كار است. شعاع عمل انسان تا يك حدودى است، يك كسى مى‏تواند يك محله را تحت تأثير قرار بدهد، يك كسى مى‏تواند يك شهر را، يك كسى مى‏تواند يك استان را، اما كسى نمى‏تواند به اين ترتيب همه‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 186

    قشرهاى موجود در هر جا را از يك ملتى، از بچه‏هاى كوچك و تا پيرمردهايشان و دانشجويشان با افكار متعدده كه اينها دارند و با ايده‏هاى مختلفى كه دارند، همه را تحت يك مطلب بياورد، اين نمى‏شد الا اينكه دست غيبى در كار است. من مطمئن شدم به اينكه يك عنايتى از طرف خداوند تبارك و تعالى هست و اين عنايت انشاءالله محفوظ است، شما پيروزيد تا اين توجه ملت ما به مقاصد اسلامى است، اين ملت پيروز است و اين حرف‏هائى كه گفته مى‏شد و قلم‏هائى كه هست و اينها چيزى نيستند. آنوقت كه قدرت‏ها بود كه همه قدرت‏هاى موجود پشتيبانى مى‏كردند از محمدرضا، مكرر شايد از امريكا به ما پيغام مى‏دادند، در پاريس كه من بودم، مكرر مى‏آمدند و مستقيماً با من تماس مى‏گرفتند، گاهى از بعضى از كسانى كه به من مربوط بودند تماس مى‏گرفتند، گاهى به صورت تعزير و گاهى به صورت نصيحت واينها، و مى‏خواستند كه حفظ كنند محمدرضا را، رژيم را مى‏خواستند حفظ كنند، انگلستان هم به صراحت چيز كرد كه مابايد اين را حفظش كنيم، منافع ما در اين است، ديگران هم همين طور بودند و مع‏الاسف دولت‏هاى اسلامى هم همين طور بودند، دولت‏هاى اسلامى هم پشتيبانى مى‏كردند اصلش جدا بودند از مقاصد ما و مطابق با اين مشى مى‏كردند. معذلك يك ملتى وقتى يك چيز را خواست و آن خواستش هم خواست الهى بود،يك مطلب مادى نمى خواست، گفت ما اسلام را مى‏خواهيم، جمهورى اسلامى را ما مى‏خواهيم، مى‏خواهيم ظلم نباشد، مى‏خواهيم رژيم غارتگر نباشد، مسائلى بود، همه‏اش اسلامى بود، همه‏اش انسانى بود، با يك همچو ملتى نمى‏شود كسى در بيفتد، بخواهد جور كند، نمى‏شود، اصلش ما فرض مى‏كنيم اصلاً در دنيا اينطورى است، ما فرض مى‏كنيم كه يك وقت از طرف يكى از اين ابرقدرت‏ها بريزند ايران را بگيرند، نمى‏كنند، نمى‏شود، ما حالا فرض مى‏كنيم لكن با يك ملتى كه همه يكپارچه هستند، نمى‏توانند بمانند و گرفتن يك جائى يك طور، و ماندن در آنجا يك طور ديگر است وضعش جور ديگر است، مى‏خواهند براى هر آدمى يك مأمور بگذارند؟! اينكه معقول نيست، در هر شهرى يك عده مى گذارند، بعد از چندى همين مردم اين عده را از بين مى‏برند. كشورگيرى غير كشور نگه داشتن است، اينها عاقلند اولا كه نمى‏شود ديگر در دنيا با اعمال زور، آنطورى اصلش معقول نيست ديگر، ثانياً قواى ابر قدرت همه مقابل هم مى‏ايستادند، اين مواظب اوست، آن هم مواظب اين است، آن يك قدم اگر جلو برود، آن هم مى‏گويد، من هم خواهم جلو بيايم، از اين جهت خداوند اينطور ملت‏ها رابه همين معناست، حفظ ميكند كه قدرت‏هاى بزرگ در مقابل هم بايستند و نتوانند هيچ كدام تعدى بكنند و آنها مى‏دانند كه اگر فرض كنيم كه يك قدرت هم بشود و بخواهد حمله كند و يك جا را بگيرد، نمى‏تواند ادامه به حيات خودش بدهد. اين كشورهائى كه يك وقتى مى‏ريختند و يك جائى را مى‏گرفتند، بعد از چندى همه‏شان از بين مى‏رفتند و مستهلك مى‏شدند، بعد كه جزء همين ملت مى‏شدند. بنابراين ملت وقتى كه يك مطلبى را مى‏خواهد، اين عملى خواهد شد و شما اسلام را خواستيد و جمهورى اسلامى را خواستيد و احكام اسلام را همه‏مان مى‏خواهيم و اين عملى مى‏شود، بيخود دست و پا مى‏زنند خودشان را زحمت دهند، البته ما را هم زحمت مى‏دهند اما زحمت دادن يك مطلب است ، پيروز شدن يك مطلب ديگر.

    صحيفه نور ج 8 صفحه 187

    آتش زدن خرمن‏ها، عملى در جهت منافع آمريكا

    البته هر كسى كه يك صحبتى بكند، قلمفرسائى بكند، انتقاد بكند، خوب، يك زحمتى است يا فرض كنيد اينهائى كه مى‏روند و كشاورزها و پيش كشاورزها، پيش كارگرها و اينها ايجاد فتنه و فساد مى‏كنند خوب، يك زحمتى ايجاد مى‏كنند، اما آنطور نيست كه حالا كه چهار تا جوان گول خورده يا چهار تا جوان اجير كه خيلى محتمل است در بعضى اينها كه اينها اجير آمريكا هستند به يك صورت ديگرى.

    چنانچه من توده را، در حزب توده آن اولش را، حالا ديگر كه من اطلاع پيدا نكردم، اولى كه حزب توده پيدا شد، آن شخصى كه اين حزب را درست كرد و همه مى‏گفتند كه اين از شوروى است و از اينهاست، از روسيه است، سرچشمه گرفته اينها، آن شخص همسفر من بود در مكه و در بيروت كه ما براى انتظار كشتى سيزده روز بوديم، اين هم آنجا بود و مى‏آمد پيش ما، يك آدم نمازخوان، حج برو، خير هم بود، لكن خوب، تحت نظر يك دسته آنوقت كه به نظر مى‏آمد كه انگليس‏ها، حزب توده را آنها درست كردند، حزب توده‏اى كه منتسب به يك قشر ديگرى است، آن را درستش كردند، حالا همين طور به نظر آدم مى‏آيد كه بعضى از اين احزابى كه چپگرائى مى‏كنند، خودشان را مى‏چسبانند به چين و يا چسبانند به شوروى، به نظر آدم اينطور مى‏آيد كه نه، اينها يك اشخاصى هستند كه آمريكا درست كرده براى ما كه شلوغ بكنند اينجا و صدا ايجاد كنند و دوباره آنها برگردند، دليل من بر اين مطلب اين است كه اينها يكى از كارهاشان، قضيه رفتن در پيش كشاورزها، اول مى‏رفتند و مى‏گفتند كه كشاورزى را جلو مى‏گرفتند كه كشاورزى نكنند، اينجا زورشان نرسيد، بعد مى‏رفتند كه نگذارند اينهاجمع بكنند، آنجا هم كه مأيوس شدند و مردم جمع كردند، بعد شروع كردند خرمن‏ها را آتش زدند. اين طايفه‏اى كه ادعا مى‏كنند ما طرفدار خلق هستيم، طرفدار مردم هستيم، توده را چه داريم، خلق را چه، ما از ايشان مى‏پرسيم كه‏آتش زدن خرمن‏هااولا چه منفعتى براى توده‏ها دارد، اين ضعفايند كه خرمن درست كردند، يك سال اين بيچاره زحمت كشيده يك عده‏اى يك خرمن درست كرده،اين خرمن آتش زدن طرفدارى از اين ضعفاست ؟ بعد هم مى‏گوئيم كه كى منفعت از اين مى‏برد! يكى از طرقى كه براى كشف بعضى از جرائم است اين است كه يك جرمى كه واقع مى‏شود ببينيم كى از اين جرم منفعت مى‏برد كه بگوئيم زير سر اوست. اگر ما گندم نداشته باشيم، از كجا گندم وارد مى‏كنيد؟ از آمريكا، اگر ما فرض كنيم جو نداشته باشيم، باز هم آمريكا، زراعت هر چه نداشته باشيم آن كس كه صادر كننده است براى ما، آمريكاست، نه چين ما زراعت تواند بدهد نه شوروى، خود شوروى هم از آمريكا مى‏گيرد، او هم ندارد، منفعت به جيب آمريكا مى‏رود! پس شما عمال آمريكا هستيد براى اينكه اگر منفعت به جيب آنها و ديگران مى‏رفت، ما مى‏گفتيم از عمال آنها هستند، نمى‏خواهم بگويم كه آنها چطورند و آنها هم از آنهابدتر، همه شان با وضع ما موافق نيستند، همه مى‏خواهند كه از اين سفره حظى ببرند لكن در اين قضيه كه آتش زدن خرمن‏ها و امثال ذلك باشد، اين منفعتش مستقيما توى جيب آمريكا مى‏رود. آنها گندم‏هايشان زياد است بالاخره يا بايد آتش بزنند يا به دريا بريزند وبازار

    صحيفه نور ج 8 صفحه 188

    مى‏خواهند، همانطورى كه ملاحظه كرديد كه قضيه اصلاحات ارضى هيچ نبود الا اينكه بازارى براى آمريكا درست كند و نگذارند ما زراعت داشته باشيم. همانطورى كه خود آن مردك از عمال آمريكا بود و براى بازار درست كردن امريكا اين كار را كرد و نقشه از آنها بود و او اجرا مى‏كرد الان هم نقشه از آنهاست و اينها اجرا مى‏كنند، منتها آن به اسم آريا مهر، اينها به اسم فلان و فلان چپگرا.

    بى‏حاصل بودن نقشه‏هاى آمريكا در جهت سركوب نهضت‏

    اما مسأله اينطورى است، همين‏ها بودند كه در زمانى كه او بود از او طرفدارى مى‏كردند، در در بار هم از همين‏ها بودند، از بزرگانشان در دربار هم بودند، ما از اينها ديگر وقتى خود آمريكائى هيچ كار نتوانست بكند با همه صحبت‏هائى كه كرد يك وقت به صورت ارعاب و يك وقت به صورت مصلحت انديشى. اخيرا هم كه شاه رفته بود و بختيار بود ديگر به صورت اينكه نه، صلاح نيست، حالا زود است، نورس است، حالا چه و مى‏آمدند كه من را نگذارند به ايران بيايم، جديت مى‏كردند ما نيائيم به ايران، همين جديت اينها باعث شد كه من فهميدم كه رفتن ما مضر به حال اينهاست براى اينكه آنها براى صلاح ما نمى‏گفتند كه شما زود است حالا برويد و حالا پيغام فرستادند به وسيله رئيس جمهور فرانسه كه آوردند براى ما خواندند پيغام‏شان را كه الان چطور است و كذا هست و زود است، نورس است، حالا شما يك قدرى، چند هفته‏اى باشيد. من ديدم كه معلوم مى‏شود كه در اين چند هفته مى‏خواهند اينها قوايشان را مجتمع كنند كه ديگر هيچ كارى از ما بر نيايد، مردم الان قيام كردند و نهضت كردند، حالا بايد رفت هر چه شد بشود، ما بنا گذاشتيم بيائيم، آنها فرودگاه را بستند، ما گفتيم، خوب، هر وقت باز شد مى‏رويم، معلوم است كه تا ابد نمى‏بندند كه وقتى هم كه باز شد، ما هم آمديم.

    اعتصام به حبل الله عامل سركوب قدرت‏هاى شيطانى‏

    على ايحال مأيوس نباشيد، اين از جنود ابليس است كه به انسان تزريق مى‏كند، قدرتمند باشيد كه اين از طرف خداست، خدا شما را قدرتمند كرده، ملت قدرتمند است.

    يدالله مع الجماعه خداوند مى‏فرمايد: واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا

    خوب، ما اگر اطاعت اين امر را كرديم، خداوند ما را واگذار مى‏كند كه ما را بچاپند، ما اطاعت بكنيم از امر خدا، كه ما اعتصام كنيم به اسلام، حبل الله همين اسلام است، مااعتصام كنيم به حبل خدا، به اسلام، به قرآن و توجه كنيم به او همه‏مان، تفرقه هم نداشته باشيم، بعد خدا ما را وادار مى‏كند، واگذار مى‏كند به اينكه ما را بچاپند؟ نه، ديگر نمى شود، اگر ما وفا كرديم به اين امر خدا و عمل كرديم به امر خدا و با هم شديم، همه قشرهايمان با هم شد، خارج و داخل، دانشجو و طلبه، همه با هم اين نهضت را تا اينجا كه رسانديم تا آخر ببريم، شك نكنيد كه پيروز هستيد، هيچ شك نداشته باشيم، الان مهار پيروزى دست خود ملت است، دست خودشان، كليد پيروزى دست خود ملت است، ملت بايد بفهمد كه آن چيزى كه او را پيروز كرد همين بود كه همه با هم بودند و اعتصام بحبل الله بود، همه با هم

    صحيفه نور ج 8 صفحه 189

    چسبيده بودند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، ما اسلام را مى‏خواهيم، ما قرآن رامى خواهيم، ما حكومت عدل الهى مى‏خواهيم، اين اعتصام بحبل الله بود، اين اعتصام بحبل الله اسباب اين شد كه يكدفعه يك قدرت شيطانى كه همه قدرت‏ها، نه همه قدرت‏ها فقط ابر قدرت‏ها، بلكه قدرت‏هاى كوچولو هم دنبال او بودند، بيخود نشد كه ما را به كويت راه ندادند، يعنى راه ندادند كه من از اين دروازه كويت بيايم و از آن طرف رد بشوم و سوار شوم و بروم، اينقدر هم راه ندادند گفتند از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. وقتى هم عراق آمديم ديديم كه من فكر كردم كه ما هر جا برويم همين صحبت‏ها هست براى اينكه اينها همه مربوطند به هم، يك سياست است، اينها همه پشت او ايستاده‏اند، ما ديديم كه خوب، حالا برويم در خارج، بعدش آمديم و آنها هم پشيمان شدند و من از جوانهاى آنجا متشكرم و از اين جوان‏هاى عزيز ما كه از همه جاها آمدند و احوال از ما پرسيدند و مجتمع شدند، حرف ما را شنيدند و منتشر كردند مصاحبات ما را در آنجا، گاهى در همه جا منتشر كردند و اين راهى براى پيروزى ما بحمدالله بود.

    امروز زمان طرح گرفتارى‏هاى شخصى نيست‏

    در هر صورت به شما عرض بكنم كه تحت وسوسه ابليس و عمال ابليس كه همين‏هايند كه مى‏نويسند و همين‏ها كه مى‏گويند هيچ وقت نرويد، شما پيروزيد و پيروزى تا آخر مال شماست. آنى كه من به شما عرض مى‏كنم، اين است كه كليد پيروزى را حفظ كنيد، كليدش را اگر حفظ كرديد عنايت خدا با شماست اجتماع‏تان را حفظ كنيد، دنبال اين الان نباشيد كه ما حوائجى داريم برآورده نشد، اين را به اين آقا دارم مى‏گويم من هم مى‏دانم كه حوائج برآورده نشده، من هم حوائجى دارم كه برآورده نشده، آقا هم حوائجى دارند و آقا و آقا، همه چيزهائى مى‏خواهند كه نشد. من كه از اول مسائل يادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم كه در بين راه‏ها ملحق شديد، زمان اين شاه را درك كرده‏ايد، از آنوقت كه چشمتان را باز كرديد، اختناق بوده، زحمت بوده، گرفتارى بوده، توى حبس بوده، تبعيد بوده، از اين مسائل بوده، گرفتارى‏هاى ديگرى كه چپاول بوده، همه چيز شما را برده‏اند اينها، جواهرات كه پشتوانه اين مملكت بوده، يك مقداريش را رضا شاه برد و انگليس‏ها در بين راه از دستش گرفتند و بردند و يك مقداريش ايشان حمل كرد وبرد، الان هم بانك‏هاى ما گرفتار قرض است، يعنى دولت گرفتار قرض‏هائى است كه اينها از بانك‏ها گرفته‏اند و برداشته‏اند و رفته‏اند. در هر صورت الان وقت اين نيست كه ما گرفتارى‏هاى شخصى كه داريم، طرح كنيم و هى به دولت اشكال بكنيم، به ملت اشكال بكنيم، به نهضت اشكال بكنيم.

    نهضت اسلام در برخورد با مجرمين بى‏نظير در عالم است‏

    شما بدانيد اين را، در عالم نهضتى به اين خوبى نبوده، انقلاب سفيد اين بود نه آنى كه درست كرده بودند. شمانهضت‏هائى كه، انقلاب‏هائى كه در عالم واقع شده، يكى انقلاب فرانسه است كه‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 190

    بزرگ است و يكى انقلاب شوروى است، آنقدرى كه آنجاها آدم كشته شده و ساير انقلابات، آنقدرى كه آنجاها خونريزى شده، اينجا نشده، براى چه؟ براى اينكه بعد از انقلاب يك نسيم اسلام بود نمى‏گويم اسلام تحقق پيدا كرده، ديگر اينها كه انقلاب كرده‏اند، ننشسته آنجا همين جور سر ببرند تا آخر هر كس را احتمال بدهند كه مخالف است به تفنگ ببندند، اين مسائل نبوده، هيچ نيست. البته يك عده‏اى كه پنجاه سال اين مردم را قتل و غارت كرده است اين عده كه حد عددشان شايد تا حالا به صد و چند نفر بيشتر تجاوز نمى‏كند من دقيقاً نمى‏دانم ولى كم بوده عددشان، جنايت‏شان زياد بوده ولو عددشان كم بوده، اينها البته به جزاى خودشان رسيدند، نه آن جزائى كه بايد برسند آن جزا در آنجا بايد واقع بشود، در اينجا نمى‏شود. يك نفر آدمى كه صدها خانواده را بى‏سرپرست كرده، صدها جوان را از مادرهايشان جدا، كرده و داغ كرده و آتش زده و بوداده روى تاوه‏هاى متصل به برق اين را نمى‏توانيم جزايش را اينجا بدهيم، يك جان دارد، ما آن يك جانش را فرض كنيم از او گرفتند، آن هزارها افراد و خانواده را چه كرده، ما نمى‏توانيم، اين دليل بر اين است كه يك جاى ديگرى هم هست كه اين بايد تا ابد بسوزد، تا ابد جناياتى را كه كرده، جبران بشود، در آنجا جبران مى‏شود انشاءالله. مقصود من اين است كه اين حرف‏هائى كه حالا دارند مى‏زنند، ما از اين بزرگترش را شنيديم و اعتنا نكرديم. اينها ديگر چيزى نيست، نيستند، يك تتمه‏اى است كه دست و پائى در اين آخر مى‏زنند، چلاپ و چلوپى مى‏كنند.

    راه انبيا الگوى راه ما جهت نيل به اهداف اسلامى‏

    و انشاءالله با قدرت شما و با قدرت ايمان شما، با قدرت اسلام اين نهضت به آخر مى‏رسد و بوى اسلام را آنوقت مى‏شنويد كه چه معطر است اسلام. چه نظامى است اين اسلام كه آن كه در رأس واقع شده است مثل خود پيغمبر (ص) و آنهائى كه در پائين به اصطلاح شما يا مردم، واقع شده‏اند، اينها در يك جا با هم مجتمع مى‏شوند و مى‏نشينند و صحبت مى‏كنند و - عرض مى‏كنم - قصه و صحبت تجييش جيوش مى‏كنند اينها، اين بناى پيغمبر اينطور بود. پيغمبر كه خليفةالله بود، همه او را قبول داشتند، وقتى كه توى مسجد مى‏نشست نمى‏شناختندش، كسى كه از خارج مى‏آمد، نمى‏شناخت براى اينكه بالا و پائينى در كار نبوده، آنوقت حتى يك همچو چيزى هم نبوده است كه بيندازد زيرش، آن روى يك حصير اگر خوب، بود حصير، و الا روى زمين نشست، اسلام اين است. ما دلمان مى‏خواهد يك همچو، البته قدرت ما نداريم كه اين كه هست عرضه كنيم اما هر چه، هر چه آدم بخواهد به مبداء خير نزديك بشود، بايد خودش را نزديك كند، حالا من نتوانستم مثل مالك اشتر عمل كنم خوب، هر چه بتوانم خودم را نزديك كنم به آنها، باز خوب است و من اميدوارم كه مملكت ما يك مملكت اسلامى بشود، جوانهاى ما، يك جوان‏هاى مسلم، معتقد به اسلام بشود و اگر اين ايمانى كه ما را پيش برد، باقى باشد، احدى ديگر نمى‏تواند به شما تعدى كند و انشاءالله نخواهد توانست.

    صحيفه نور ج 8 صفحه 191

    انقلاب روحى، بالاتر از سدى است كه شكستند

    از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت مى‏خواهم و همين حس يكى از امورى كه انسان به او خيلى علاقه پيدا مى‏كند، خيلى مايه اميدوارى است، اين انقلاب روحى است كه در ملت پيدا شده، انقلاب روحى بالاتر از سدى است كه شكستيد، شما از اروپا پا شديد، آمديد كه به مردم كمك كنيد، اين انقلاب روحى مهم است، اين را هيچ كس نكرده الا خدا.

    خدا مقلب‏القلوب شما در بين دست خداى تبارك، دست معنوى خداى تبارك و تعالى است كه هر جا مى‏خواهد، او بر مى‏گرداند. شما يك وقت مشغول كار خودتان بوديد، در زمان چيز من مشغول طلبگى خودم بودم، شما مشغول آقائى خودتان، كه شما را از آنجا برداشت و آورد اينجا كه برويد در يك روستا زحمت بكشيد براى برادرانتان، اين دست خداست كه قلب‏هاى شما را اينطور كرده، قدرش را بدانيد. دل شما الان در دست خدا، هر طورى مى‏خواهد مى‏گرداند و به خير گردانده، الان شما را از آنجا او آورده، جوانهاى دانشگاه و نمى‏دانم دكتر و مهندس، اينها كه هر كدام بايد در يك جاى ديگرى باشند، زن محترمه و خانم‏هاى عزيز كه بايد در جاهاى چه باشند، همه اينها توى اين روستاها رفته‏اند و دارند درو مى‏كنند، چه مى‏كنند، البته اينها دروگر نيستند به آن معنائى كه رعيت دروگرند، اما يك عمل كوچك كه اينها همچو قدرت مى‏دهد به اين دروگرها كه اگر يك جريب زمين را آنوقت درو كردند، حالا دو جريب زمين درو مى‏كنند. وقتى دروگر آمد ديد كه اين خانم‏هائى كه بايد زير سايه بنشينند، آمدند توى افتاب و گرفتند دارند جو را درو مى‏كنند و جمع مى‏كنند، و اينها يك قدرتى در نفس آنها پيدا مى‏شود، يك ارزشى دارد عمل اينها كه قدرت به آنها مى‏دهد و آنها كارشان چند برابر مى‏شود. خيلى ارزش دارد وقتى ببينند شما از اروپا پا شديد آمديد، از امريكا پاشديد آمديد اينجا براى اينكه كمك كنيد به برادرهاى خودتان، ببينيد چه حالى براى اين رعيت پيدا مى‏شود، اين رعيتى كه هر روز يك سازمان امنيت مى‏رفت بالا سرش يا شلاقش زد يا چه از او اخذ مى‏كرد، حالا مى‏بيند كه از اقصى بلاد خارج نه داخل، برادرانشان آمدند و مى‏گويند ما آمديم به شما كمك كنيم، ما آمديم كه با شما درو كنيم، ما آمديم با شما زراعت‏تان را برداريم، نمى‏دانيم اين چه حظى براى، اين چه در قلب آنها چه اثرى خواهد گذاشت و نمى‏دانيد ارزش اينكه يك قلب ضعيف را شما همچو خوشحال كرديد، اين ارزش چقدر است، معنويت عمل را ما نمى‏دانيم چقدر است، خيلى زياد است عمل، ولو كوچك هم باشد و شما از باب اينكه دروگر نيستيد، نتوانيد درست درو كنيد، لكن چند تا خوشه گندم را كه شما جمع بكنيد، اينقدر ارزش دارد، اينقدر قلوب را به شما متوجه مى‏كند و اينقدر مردم را اميدوار مى‏كند و نهضت ما را پيش مى‏برد كه خدا مى‏داند. خداوند همه‏تان را حفظ كند، و خداوند همه شما را سعادتمند كند، و اين تحول روحى كه پيدا شده است، خداوند حفظ كند اين تحول را.

    نقشه‏هاى استعمار گرانه، جهت انحراف اذهان جوانان
    من حالا وقت ندارم لكن از امورى، خيانت‏هائى كه دستگاه به ما كرده است يكى همين قضيه‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 192

    اختلاف است، از طرق مختلفه جوانهاى مارا منحرف كردند،راه‏هاى مختلف،شياطين اينها نشستندبررسى كردند و راه‏هائى پيدا كردند براى اينكه نسل جوان ما را بكشند به يك فسادهائى و از آن چيزهائى كه مربوط به خودشان و زندگى خودشان غافل كنند. اين مراكز فسادى كه بيشترش در تهران است و در همه شهرستان‏ها هست، اين با يك نقشه و حساب بوده است. اگر يك جوانى رفت در يك مركز فسادى، فردايش هم رفت، ده روز رفت، عادت مى‏كند به آن مركز فساد، دلش دنبال اوست، يك جوان يا جوانهائى كه دلشان دنبال مراكز فساد باشد وقتى كه خواب مى‏بينند، خواب همان مراكز را مى‏بينند تا بيدار هم مى‏شوند حواسشان آنجا باشد و بعد هم بروند سراغ همان مقاصد فاسده، اين ديگر به درد اينكه بتواند در مقابل قدرتها بايستد و بگويد نه، نيست، اين ديگر فكرش دنبال اين نيست كه مملكت ما گرفتارى دارد، بايد اين گرفتارى را ما خودمان رفع بكنيم، اين ذهنش منعطف است ديگراز اين مسائل. اين اختلاطهائى كه درست كرده‏اند و ايجاد كردند براى ملت ما و جوانهاى ما را مختلط كردند با هم كشيدند به يك مسائل فاسدى، اين هم جزء همان نقشه‏هائى است كه براى ما كشيدند. اين اختلاط در دريا يك چيز عادى نيست، يك چيزى نيست كه همين طورى شده باشد، يك نقشه‏اى است براى اينكه جوان‏هاى ما را منعطف كنند ذهن شان را به اين مسائل، اگر چندين هزار جوان ما جذب شدند به مراكزى كه اينطور مسائل شهوى و حيوانى در او مطرح است، همين چندين هزار جوان را ملت ما از دست داده.

    
    previos page menu page next page
    

  9. #689
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 195

    تاريخ: 30/4/58

    بيانات امام خمينى در ديدار با گروه تحقيقات و تبليغات دانشكده علوم اصفهان‏

    نپذيرفتن قدرتى جز قدرت حق، از آداب عبوديت‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از آداب عبوديت اين است كه جز قدرت حق، قدرتى را نپذيرند و جز ثناى حق و آنكه از اولياء حق است، ثناى كسى را نگويند. ما بندگانى هستيم كه هيچ نداريم و هيچ نيستيم و هر چه هست قدرت الهى است. معجزه‏هايى كه در اين نهضت واقع شد همه از جانب خداى تبارك و تعالى بود و بشر كوچكتر از آن است كه بتواند اين معجزه‏ها را انجام بدهد. تحولات روحى كه در اين مدت قليل براى ملت ما پيدا شد، تحولاتى قلبى، تحولات روحى، تحولات ارادى، هيچ كس نمى‏توانست اين تحولات را ايجاد كند. آنچه كه عظمت دارد اين تحولات روحى است كه در ملت پيدا شده و او بالاتر از اين پيشبرد و پيروزى است كه ملت ما پيدا كرد. ملتى بود كه در فكر سرنوشت خودش نبود، هر كس مشغول كارى بود و آنچه مطرح نبود مسائل سياسى، مسائل اجتماعى كشور بود، در مدت كمتر از دو سال يك تحول پيدا شد كه تمام قشرهاى ملت افكار سياسى پيدا كردند. مجالسى كه صرف مى‏شد در امورى كه بيهوده بود حالا صرف مى‏شود در امورى كه سرنوشت ساز است. خواهرهاى ما كه اشتغال به مسائل ديگر داشتند الان همدوش با برادرها و مقدم بر آنها به سرنوشت ملت و به سرنوشت كشور خودشان فكر مى‏كنند، طرح دهند، فكر مى‏كنند، انتقاد مى‏كنند. اين تحول تحولى است كه خداى تبارك و تعالى كه مقلب‏القلوب است اين تحول را ايجاد كرد. كشيده شدن كشور از ضعف به قدرت و ايجاد حق تعاون از معجزات الهى تحول مهم ديگر، تحولى بود كه از ضعف به قوت كشور ما را كشاند. كراراً گفتم اين را كه يك پاسبان در بازار بزرگ ايران كه تهران است اگر مى‏آمد و مى‏گفت بايد بيرق بزنيد كسى به خود اجازه نمى‏داد، فكر نمى‏كرد كه مى‏شود مقابل او ايستاد. همين ملت با همين ضعف در ظرف يك سال و چندى به خيابان‏ها ريخت و گفت ما شاه را نمى‏خواهيم، ما ابرقدرت‏ها را محكوم مى‏كنيم. آنهائى كه از يك پاسبان مى‏ترسيدند از توپ و تانك و مسلسل هراسى نداشتند، خانم‏هائى در قبل وضعشان يك نحو ديگرى بود و رژيم آنها را به يك مسائل ديگرى مشغول كرده بود، متحول شدند به كسانى كه در مقابل رژيم ايستادند و با برادرها همدوش بلكه مقدم در اين نهضت شركت كردند. اين تحول‏ها، تحول‏هاى‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 196

    اعجاز آميز بود.

    از آنطرف تحول ديگرى كه پيدا شد، امروز يك دسته از جوان‏ها، زن و مرد، از اروپا آمدند پيش من و آنها گفتند ما آمديم براى اينكه در روستاها برويم و به مردم خدمت بكنيم. جوانهائى كه سابق در مسائل ديگر فكر مى‏كردند امروز در اينجور مسائل فكر مى‏كنند. مى‏آيند، از اروپا مى‏آيند، از خارج مى‏آيند، زن و مردشان مى‏آيد براى اينكه در روستاها بروند كمك كنند به روستائى‏ها. چنانچه از داخل، از دانشگاه، طبيب، مهندس، خانم‏ها همه مى‏روند در اين روستاها و كمك مى‏كنند. اين حس تعاون يك حسى است كه، يك تحولى است كه اعجاز آميز است و آنچه كه هست خداوند تبارك و تعالى انجام داده است.

    با اراده حق تعالى در همه چيز پيروز شديم‏

    همه چيز را از خدا بدانيد. ما بنده ضعيفى هستيم كه هيچ نيستيم، هر چه هست او هست و هر چه داريم از او داريم و پيروزى ما به دست او واقع شد. ما كه هيچ در دستمان نبود و پيروز در همه چيز شديم با اراده حق تعالى بود. اين اراده حق تعالى دنبال اينكه شما اجتماعتان، اجتماع اسلامى بود يدالله مع الجماعه اجتماع شما اسلامى بود و قيام، قيام انسانى اسلامى بود و خداوند به شما آزادى را هديه داد براى اينكه براى او قيام كرديد. اين قيامى است كه براى اوست،حفظ كنيد. مادامى كه براى او كار كنيد، اجتماعتان براى او باشد پيروز هستيد و من اميدوارم كه اين اجتماعات شما تا آخر محفوظ باشد و براى خدا باشد. خداوند همه شما را سعادتمند كند و خداوند كشور شما را مستقل و آزاد كند وآزادى را از كشور شما نگيرد.

    و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  10. #690
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 197

    تاريخ:30/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع كاركنان راديو دريا

    مى‏خواستند مملكت ما را از انسان خالى بكنند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    دستگاه رژيم سلطنتى و آن چيزهائى كه از قبيل رژيم سلطنتى كه رويهمرفته بگوئيم رژيم الهى و غير الهى، رژيم‏هاى غيرالهى براى اينكه وضع‏شان بر حسب نوع اين است كه به ملت خيانت مى‏كنند و براى خودشان دستگاه درست مى‏كنند و به منافع خودشان ملت را به كار مى‏كشند و از ملت جدا هستند، برنامه‏هاى آنها اين است كه با كوشش ملت را به تباهى بكشند و نسل جوان را فاسد كنند. اگر نسل جوان فاسد نباشد آنها از آن خوف دارند و مى‏ترسند كه يك وقت نسل جوان يك عصيانى بكند و آنها را به تباهى بكشد از اين جهت به وسائل مختلف كوشش مى‏كنند كه نسل جوان را به تباهى بكشند كه از مسائل روز و از مسائل زندگى كنار باشند. وسائل متعدده از قبيل مطبوعات كه در خدمت آنها، راديو و تلويزيون، سينما، تئاتر، تمام اينها كه در خدمت آن رژيم‏هاى غير توحيدى هست، تمام اينها براى اين است كه ملت را عقب برانند و از توجه به مقدرات خودشان غافل كنند و احياناً بكشانند به طرف خودشان و آنها سرگرم به كارهاى غير مقدرات خودشان بشوند و آنها هم منافع خودشان راببرند و مطمئن باشند كه كسى مخالفشان نيست و لهذا جميع وسائل فساد جوانها را اينها فراهم مى‏كردند از قبيل مراكز فحشا كه اطلاع لابد داريد كه در تهران خصوصاً چقدر مراكز فحشا بوده است به طرق مختلف كه بعضى از آنها گفتنى نيست اصلاً و همين طور اطراف دريا. در وقتى كه، موقعى كه مردم دريا مى‏روند يكى از امورى كه آنها دامن به آن مى‏زدند همين اختلاطى بود كه بين جوانها و زن و مرد، و اين نه از باب اين بود كه اينها مى‏خواستند به جوانهاى ما مثلاً يك خوشى بگذرد، بلكه از باب اين بود كه اينها را به تباهى بكشند. مراكزى كه در آن مخدرات بود از قبيل مشروبات و دستگاه‏هاى تخديرى ديگرى بود الى ماشاءالله. در سينما جوانهاى ما وارد مى‏شدند، اگر چنانچه چند روز وارد مى‏شدند عادت مى‏كردند و سينما با آن صورت‏هائى كه همه‏اش انحرافى بود، راديوها همه انحرافى، مطبوعات از قبيل روزنامه‏ها، از قبيل مجلات، همه چيزهائى بودند كه جوانهاى ما را منحرف كنند. و از جمله چيزهائى كه باز مغزهاى جوانها را مخدر مى‏كند و تخديرى است موسيقى است. موسيقى اسباب اين مى‏شود كه مغز انسان وقتى چند وقت به موسيقى گوش كرد تبديل مى‏شود به يك مغزى غير آن كسى كه جدى باشد، از جديت انسان را بيرون مى‏كند و متوجه مى‏كند به جهات ديگر. تمام اين‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 198

    وسائلى كه حالا اين بعضى‏شان بود و الى ماشاءالله وسائل درست كرده بودند، همه براى خاطر اين بود كه ملت را از مقدرات خودشان غافل كنند و متوجه به جهات ديگر بكنند، منحرف كنند او را از مسائل روز كه مبادا مزاحمش بشوند. اين يك برنامه بسيار مفصلى بوده است كه طرح شده نه اينكه من باب اتفاق مثلاً اين مسائل واقع شده، نخير، اين يك طرح‏هائى است كه آنهائى كه طراح هستند، طرح كردند كه اين جوان‏ها را به تباهى بكشانند و علاوه بر اين آن فشارهائى كه بر مردم مى‏آوردند و آن فشارهائى كه به روحانيت آوردند و آن فشارهائى كه به دانشگاه‏ها مى‏آوردند و به ساير اقشار، رويهمرفته خواستند كه مملكت ما را از انسان خالى بكنند و نيروى انسانى را به تباهى بكشند. دستگاه‏هائى كه براى آموزش است، براى پرورش است، تبديلش كرده بودند به دستگاه‏هائى كه ضد او باشد. آموزش‏هائى كه براى انسان مفيد است، براى يك جامعه و كشورى مفيد است، آنها حذف مى‏شد و به جاى او آموزش‏هائى كه مخالف مسير ملت بود، روى شهوات خود فرد بود لكن با مسير ملت مخالفت داشت، با مصالح كشور مخالفت داشت آنها را مى‏آوردند. مقالاتى كه مربوط به سرنوشت ملت بود امكان نداشت در روزنامه نوشته بشود و در راديوها خوانده بشود. مقالاتى كه مخالف مسير ملت بود، مقالاتى كه مخالف مصالح يك ملت بود، مخالف مصالح جامعه بود، اينها رايج بود و مجلاتى كه بايد تربيت كند نسل جوان را، مبدل شده بود به آن تربيتى كه همه ملاحظه كرديد كه مجلات ما چه وضع افتضاح آميزى داشت. همه براى اين بود كه جوان‏ها را از مسيرى كه دارند و مسير انسانى كه بايد اينها بروند، منحرف كنند به يك مسير ديگرى و استفاده كنند. استفاده همچو بكنند كه تمام مصالح يك كشور را از بين ببرند، همه چيز را به تباهى بكشند، همه مخازن ما را به اجنبى دهند و كسى نباشد كه چرا بگويد، براى اينكه توجه مردم را از آن چيزى كه مربوط به زندگى‏شان است منحرف كردند. وقتى جوان‏ها كه اساس يك مملكتى هستند، پايه يك مملكت هستند، همه جوان‏ها بروند طرف فحشا، طرف مواد مخدره، متوجه بشوند به اين مجلات و به اين اوضاع و به آن وضع راديو و تلويزيون و به آن مسائلى كه بود، ديگر براى جوان نه وقتى مى‏ماند كه فكر كند در اين امور و نه مغزش كار كند. موسيقى از امورى است كه البته هر كسى بر حسب طبع خوشش مى‏آيد، لكن از امورى است كه انسان را از جديت بيرون مى‏برد و به يك مطلب هزل مى‏كشاند، ديگر يك جوانى كه عادت كرد كه روزى چند ساعت را با موسيقى سر و كار داشته باشد (كه اينها شايد اكثر راديوشان و تلويزيون‏شان از همين قسم‏ها بود) يك جوانى كه اكثر اوقاتش را صرف بكند پاى موسيقى و اكثر اوقاتش را صرف بكند در اينكه پاى موسيقى بنشيند و اينها، اين از مسائل زندگى و از مسائل جدى بكلى غافل شود، عادت مى‏كند، همانطور كه به مواد مخدره عادت مى‏كند. كسانى كه به مواد مخدره عادت مى‏كنند، ديگر نمى‏توانند يك انسان جدى باشند كه بتوانند در مسائل سياسى فكر بكنند. فكر انسان را موسيقى جورى كند كه ديگر نتواند در غير همان محيط موسيقى و مربوط به شهوات و مربوط به موسيقى نتواند اصلش فكرش را بكند. از اين جهت اينكه پافشارى داشتند به اينكه راديو آنطور باشد و تلويزيون آنطور باشد و مطبوعات و مجلات آنطور باشد و روزنامه‏ها آنطور باشند و سينماها آنطور

    صحيفه نور ج 8 صفحه 199

    باشند و همه رويهمرفته دست به دست هم بدهند و اين ملت را سرگرم بكنند به اين امور و همه مخازن ما را ببرند كه الان كه رفتند و گم شدند براى مملكت ما يك چيز سالم نمانده، هر جايش دست بگذارى ناسالم است. هياهو كردند، فرياد كردند كه ما مى‏خواهيم شما را به دروازه تمدن بزرگ برسانيم و واقع مطلب دور كردن ملت بود از اصل تمدن، تا چه برسد به تمدن بزرگ. همه را دور كردند از تمدن، از آنى كه استقلال انسان را درست مى‏كند، استقلال فكرى انسان را. تا انسان استقلال فكرى نداشته باشد، نمى‏تواند يك فرد مفيد باشد. و اينها خواستند فرد مفيد پيدا نشود، اصلاً اينها از انسان مى‏ترسيدند. اينها ديدند كه يك مدرس، در زمان رضاخان يك مدرس بود كه در مجلس بود نگذاشت رضاخان آنوقت كه مى‏خواست جمهورى را درست بكند، مدرس نگذاشت ولو بر خلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لكن آنوقت اينها نظر سوء داشتند، يعنى او به سلطنت كه نرسيده بود، او مى‏خواست رئيس جمهور بشود و بعدش حالا كارهاى ديگر بكند و كسى كه جلوى او را گرفت مدرس بود كه نگذاشت اين كار عملى بشود. كسى كه تا آخر ايستاد در مقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد، مدرس بود كه نگذاشت او كارهائى بكند، لكن آخرش هم در يك جائى شهيدش كردند. اينها نمى‏خواهند يك انسان پيدا بشود، كوشش دارند كه دانشگاه اينقدر كه مورد توجه‏شان است و مورد هجومشان هست و تا بتوانند نمى‏گذارند كه برنامه‏هاى دانشگاه يك برنامه‏هاى صحيح باشد. اگر هم از آنجا فرض كنيد يك برنامه صحيح باشد، نمى‏گذارند اينها استقلال داشته باشند هر روز يك غائله و يك بساط درست مى‏كنند، غائله‏هائى ايجاد مى‏كنند كه جوان‏هاى ما سرگرم بشوند. در محيط ما هم همين طور، غائله درست مى‏كنند، مى‏كردند، هر روز يك غائله‏اى درست مى‏كردند، يك بساطى درست مى‏كردند كه همه را سرگرم به او بكنند، و از مسائل اصلى و انسانى ما دور باشيم. جزء همين مسائل، قضيه درياست كه حالا شما مطرح مى‏كنيد و قضيه دريا اين بود كه اين جوان‏هاى نورس و اين دخترهاى نورس در دريا بريزند به جان هم و هر كارى مى‏خواهند بكنند نسل ضايع بشود، انسان ضايع بشود. يك انسان جوانى كه چند ماه در اطراف دريا رفت و دو تا جوان با هم مخلوط شدند، اين ديگر نمى‏تواند فكر بكند كه نفت ما را وقتى مى‏خواهند ببرند بايد چه كرد. اصلاً فكر اين معنى در ذهن جوانى كه آنطورى است نمى‏آيد، آن فقط توجه به اين دارد كه يك شعر عاشقانه بخواند و يك عاشق و معشوقى باشد، اصلاً فكر مى‏رود سراغ اينگونه مسائل، مسير عوض مى‏شود. اينها روى نقشه كار مى‏كنند من باب اتفاق اين نشده كه دريا اينطور باشد، اينجور نشده كه دريا اينطور باشد كه آنطور وسائل برايشان فراهم مى‏كردند. از قرارى كه مى‏گويند همه وسائل را برايشان فراهم مى‏كردند، تشويق‏شان كردند، به همه اين مسائل انحرافى تشويق مى‏كردند. اينها براى اين بود كه جوان‏ها را با هر ترتيبى كه شده، با هر جورى كه شده از مسير زندگى خارج كنند تا اين كه يك ملتى فقير باشد و نفهمد كه الان چيست يك مملكت فقير الان ما داريم و ملت نمى‏دانست چى هست. حالا كه اينها رفتند، چشمشان باز شده و مى‏بينند تمام انبارها را خالى كرده‏اند و قرض كردند و بردند تمام جواهرات را اينها يعنى اكثر جواهرات ما را رضاشاه برد كه به انگليس‏ها رسيد و بسياريش هم ايشان‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 200

    برده كه نمى‏دانم به كه خواهد رسيد. بانك‏هاى خارج پر است از ارزهاى اينها و پول‏هاى اينها و جوان‏هاى ما توجه به اين مسائل نداشتند براى اينكه توجه خودشان را منصرف كرده بودند به يك جاهاى ديگر يك روح جوان تازه رسيده كه الان وقت شهواتش هست، اگر مسايل شهوى براى او به آنطور رايج بشود و مسائل جدى به آنطور مغفول عنه بماند، بالاخره اين جوان آنطور بار مى‏آيد، ديگر در زمان پيرى هم كه ديگر به درد نمى‏خورد، كارى از او بر نمى‏آيد. آنوقتى كه نيروى جوانى است و بايد به كار بيايد آنوقت اين نيروى جوانى منحرف است كه تهى شده از آنى كه بوده، يك چيز ديگرى جايش نشسته، مسائل ديگرى هست از قبيل همين مسائل غربى و غربزدگى كه اينها بساط طولانى دارد. بالاخره با تمام وسائل حساب كرده روى نقشه‏ها، بسيار محتمل است كه از خارج اين نقشه‏ها ريخته مى‏شود و اينهائى كه مى‏خواهند منافع ما را ببرند، آنها نقشه مى‏دهند و اينها اجرا مى‏كنند يا كارشناس‏ها مى‏آيند به اينجا و نقشه مى‏دهند و اينها اجرا مى‏كنند. اينها يك مسائل حساب شده است و روى يك مقاصد پليدى كه خارجى‏ها داشتند و خود دستگاه داشت.

    راديو و تلويزيون آموزنده بايد باشد

    الان انشاءالله اميدواريم كه اين مسائل يك مقدارى حل بشود و دست آنها بحمدالله الان كوتاه است و اميدواريم كه تا آخر كوتاه باشد. رژيم رفته است و اميدواريم كه ديگر برنگردد و نخواهد برگشت. حالا بايد جدى بگيريد مسائل را، از آن هزل و شوخى و مسائل غير جدى برگرديد به آن مسائل جدى، مملكت‏تان را اداره كنيد، خودتان بايد اداره كنيد. دستگاه تلويزيون يا دستگاه راديو آموزنده بايد باشد، قدرت بدهد به جوان‏هاى ما، جوان‏هاى ما را نيرومند كند نبايد دستگاه تلويزيون جورى باشد كه ده ساعت موسيقى بخوانند، جوان‏هائى كه نيرومند هستند از نيرومندى آنها را برگردانند به يك حال خمار و خلسه مثل همان ترياك و... موسيقى با ترياك فرق ندارد، ترياك يك جور خلسه مى‏آورد اين يك جور خلسه مى‏آورد. اينها بايد تبديل بشود. اگر بخواهيد مملكت‏تان يك مملكت صحيح باشد، يك مملكت آزاد باشد، يك مملكت مستقل باشد، مسائل را از اين به بعد جدى بگيريد، راديو و تلويزيون را تبديلش كنيد به يك راديو و تلويزيون آموزنده، موسيقى را حذف كنيد نترسيد از اينكه به شما بگويند كه كهنه پرست شديد. باشد ما كهنه پرستيم. از اين نترسيد. همين كلمات نقشه است براى اينكه شماها را از كار جدى عقب بزنند. اينكه مى‏گويند كه اگر چنانچه موسيقى در راديو نباشيد، آنها مى‏روند از جاى ديگر موسيقى را مى‏گيرند، بگذار بگيرند از جاهاى ديگر، شما عجالتاً آلوده نباشيد، آنها كم كم برمى‏گردند به اينجا. اين عذر نيست كه اگر موسيقى نباشد در راديو، آنها مى‏روند از جاى ديگر موسيقى مى‏گيرند. حالا اگر جاى ديگر مى‏گيرند ما بايد به آنها موسيقى بدهيم؟! ما بايد خيانت بكنيم؟! موسيقى خيانت است به يك مملكتى، خيانت است به جوان‏هاى ما، اين موسيقى را حذفش كنيد بكلى، عوض آن يك چيزى بگذاريد آموزنده باشد، كم كم مردم را و جوان‏ها را عادت به آموزندگى بدهيد، از آن عادت خبيثى كه داشتند برگردانيد. اينكه مى‏بينيد

    صحيفه نور ج 8 صفحه 201

    كه جوانها اگر اين نباشد مى‏روند سراغ موسيقى و جاى ديگر، براى اين است كه اينها عادت كردند و اين شاهد بر اين است كه جوان‏هاى ما فاسد شدند. الان ما موظفيم كه اين نسلى كه فاسد شد برگردانيم به صلاح و نگذاريم آن كوچك كوچك‏هاى ما فاسد بشوند و اينها را جلوشان را بگيريم. بايد جدى باشد اين مسأله. اختلاط زن و مرد در دريا هم از همان نقشه‏ها بوده بايد مردم جديت كنند، خودشان جلو بگيرند و دستگاه‏هاى انتظامى و حكومت‏ها و اينها جلوگيرى بكنند و خود مردم جلوگيرى بكنند راديو اين معنى را تبليغ بكند كه نبايد اينطور باشد، مفاسدش را به آنان بگويد و همين طور راديو يك دستگاهى باشد براى آموزندگى، براى پرورش يك ملتى. با راديو و تلويزيون از همه چيز بهتر مى‏شود پرورش داد مملكت را، براى اينكه راديو و تلويزيون هم ملا و آدمى كه سواد دارد از او استفاده مى‏كند هم آن كس كه سواد ندارد، اما از دستگاه‏هاى ديگر مثل روزنامه و مجله يك دسته مى‏توانند استفاده بكنند در يك جاهاى محدودى. اين الان راديو و تلويزيون جورى شده است كه در همه جا الان شما مى‏گوئيد كه راديوى ما را چهار ميليون جمعيت مى‏شنود. راديوها يك جورى شده است كه حالا همه قشرها مى‏شنوند. اين از راه سمع و بصر شما مى‏توانيد خدمت بكنيد به اين مملكت، چنانچه خيانت كردند به اين مملكت، بهتر مى‏شود به آن آموزندگى و تربيت داد و مترقى كرد و جوان‏ها را به آن تربيت كرد، براى اينكه همه گوش مى‏كنند و همه جوان‏ها گوش مى‏كنند و دهاتى‏ها و روستائى‏ها و آنها همه، هر كس توانست، يك راديو پيدا مى‏كند و نتوانست، رفته منزل رفيقش و گوش كرده است. در هر صورت اين دستگاه‏ها بايد تبديل بشود، اگر بخواهيد مملكت‏تان بماند در دست‏تان و اگر همان بساط و همان برنامه‏ها باشد، بدانيد كه حالا اگر نشود بعد از چند سال ديگر دوباره برگشت مى‏كند به همان مسائل و دوباره بدبختى براى اعقاب شما خواهد بود.

    انشاءالله خداوند همه را تأييد كند و همه ملت ما را بيدار كند و همه ملت ما به مصالح خودشان آشنا بشوند و از آن نقشه‏هائى كه براى ما كشيده‏اند انشاءالله مطلع بشوند و خنثى كنند آنها را.

    و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 69 از 208 نخستنخست ... 195965666768697071727379119169 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/