صفحه 68 از 208 نخستنخست ... 185864656667686970717278118168 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 671 تا 680 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #671
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 140

    تاريخ: 25/4/58

    پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد شركت در راهپيمايى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    خدمت عموم ملت شريف و مبارز ايران ايدهم الله تعالى‏

    به طورى كه ملاحظه مى‏كنيد، پس از نهضت مقدس اسلامى كه با تأييد خداوند متعال و همت والاى ملت، كنگره‏هاى كاخ ستمگران را معجزه آسا فرو ريخت و قدرت ايمان و فداكارى مؤمنان بر قدرت‏هاى شيطانى پيروز شد و ديوار اختناق و استعمار در هم شكست، فرصت‏طلبان از سوئى و مفسده‏جويان از سوى ديگر مى‏خواهند وانمود كنند كه نهضت از پشتيبانى عظيم ملت پس از پيروزى برخوردار نيست و با اين حيله شيطانى مردم ناآگاه را به ترديد بكشانند و به خيال خام خود از آب گل آلود ماهى بگيرند، لهذا براى اثبات وحدت ملى و ابطال باطل و احقاق حق و خاتمه دادن به دروغپردازى‏ها و فتنه‏انگيزى‏هاى مخالفين با اسلام و نهضت مقدس اسلامى مقتضى است روز سه شنبه 26 تير ماه 58 عموم اقشارى كه به اسلام و قرآن مجيد و جمهورى اسلامى و استقلال كشور علاقه دارند، در راهپيمائى شركت كنند تا حساب گروه‏هائى كه بر خلاف مسيرانقلاب اسلامى هستند روشن شود. در حقيقت اين مانور اسلامى ملى عرضه جنود حق و حزب الله است در مقابل جنود شيطانى.

    از خداوند متعال عظمت اسلام و ملت را خواهانم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  2. #672
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 141

    تاريخ: 25/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم عرب زبان خوزستان‏

    اتفاق مخالفين اسلام در ايجاد توطئه، براى انحراف اذهان مؤمنين از تنظيم قانون اساسى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من اولاً از اينكه آقايان در اين محل گرم، توى آفتاب، خانه كوچك مجتمع هستيد معذرت مى‏خواهم و بايد كلماتم را كوتاه كنم كه آقايان در زحمت نباشند. و از همه تشكر مى‏كنم كه از راه دور آمدند و با من ملاقات كردند و ما درد دل خودمان را به آنها بگوئيم و آنها هم مطالبى كه دارند با ما در ميان بگذارند. شما اولى به اسلام هستيد از ديگران. شما عرب هستيد و اسلام از عرب است و پيغمبر اسلام عرب است. بنابراين عرب نسبت به اسلام بيشتر بايد توجه داشته باشد چون اسلام از خود اوست و ديگران دنباله. امروز روزى است كه سرنوشت اسلام، سرنوشت مملكت اسلامى بايد با دست تواناى ملت من غير فرق بين طوائف مختلفه، اين سرنوشت حقق پيدا بكند. امروز روزى است كه حساسترين اوقات است براى مملكت ما، از يك طرف مشغول بررسى به قانون اساسى بايد بشوند وكلاى بلاد، اهل خبره تعيين بشوند و مطالعه كنند قانون اساسى را كه اساس مملكت و سرنوشت اسلام و مملكت در آن است. و از يك طرف ملاحظه مى‏كنيد كه در همه جا توطئه‏هائى در كار است كه نگذارند اين اساس و پايه درست متحقق بشود، در هر جاى از بلاد به وجهى ايجاد اختلاف مى‏كنند و بالخصوص در اين چند روز و چند هفته‏اى كه مسأله قانون اساسى در پيش آمده است و مخالفين اسلام و مخالفين شماخوف اين را دارند كه قانون اساسى طورى تنظيم بشود و تصويب بشود كه دست آنها براى هميشه كوتاه بشود، اينها در فكر افتاده‏اند كه اذهان ملت را، اذهان مؤمنين را، اذهان خطباى معظم را، اذهان علماى اعلام را، اذهان ساير قشرها را، از اين مسير مستقيمى كه بايد حركت كرد و منتهى شد به تصويب قانون اساسى، منحرف كنند به مسائل ديگر. اين شلوغى‏هائى كه الان در كردستان هست، در خوزستان هست و اين اختلافاتى كه در همه جاهاى مملكت هست واين توطئه‏هائى كه براى ايجاد يك خلاف، براى ايجاد و هياهو بپا كردن هست و معلوم نيست كه من باب اتفاق همين طور شده باشد، اين يك نقشه‏اى است از آنهايى كه مى‏خواهند قانون اساسى نباشد. هم قشرهاى خارج و قدرت‏هاى خارج از اسلام مى‏ترسند و هم قشرهاى منحرف داخل مى‏ترسند. الان خوف آنهااين است كه اگر قانون اساسى آنطورى كه اسلام مى‏خواهد، آنطور يكه برنامه قرآن كريم است،اسلام‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 142

    است و تصويب بشود و دنبالش همين ملت كه اكثريت تام دارند و همين ملت كه در رفراندم آنطور پيروز شدند كه در دنيا سابقه نداشت، اينها خوف اين را دارند كه قانون اساسى را خبرگانى كه شما ملت تعيين مى‏كنيد آنها بررسى كنند، يك قانون اساسى اسلامى باشد و بعد هم كه به رفراندم ملت گذاشته مى‏شود مى‏دانند كه اكثريت با ملت است. خوف اين را دارند كه اين مراحل طى بشود و دست خودشان و ارباب‏هايشان از مخازن و از منافع ملت ما كوتاه بشود. از اين جهت ملاحظه كرديد كه در رفراندم بعضى از همين‏هايى كه مخالف با اساس هستند تحريم كردند و بعضى از همين‏هايى كه مخالف با اسلام هستند، بعضى از صندوق‏ها را سوزاندند يا با اسلحه جلو گرفتند از اينكه رأى بدهند. با همه وصف، ملت اسلام و ملت ما يك رأى صد الا يك يا دو داد و همه گروه‏ها يك از صد يا يك و نيم از صد رأى داشتند. اينها الان احساس شكست در خودشان كرده‏اند، در اين احساس شكست دست و پا مى‏زنند كه جدا كنند گروه‏ها را از گروه، پخش كنند بين مردم كه كردها عليحده، عرب‏ها عليحده‏اند، بلوچ‏ها عليحده‏اند، فارس‏ها عليحده‏اند، ترك‏ها عليحده‏اند، و اينها را گروه گروه كنند. در صورتى كه اسلام براى هيچ كس امتيازى قائل نيست الا براى آن كه به طريقه اسلام رفتار كند و متقى باشد. تأ

    كيد بر خنثى ساختن حيله تفرقه انگيزان و توجه به پيشرفت اسلام‏

    شما برادرها كه از راه دور آمده‏ايد اينجا و الان هم در رنج هستيد توى اين آفتاب گرم و سوزان، توجه‏تان را بايد معطوف كنيد به اينكه مبادا اين اشخاص مفسده‏جو و توطئه‏گر كه مى‏خواهند جدائى بيندازند مابين عرب و عجم، مابين كرد و ترك و عرب و ساير چيزها، مبادا موفق بشوند. حيله‏هاى اينها را خنثى كنيد. وقتى بناشد كه همه خطباى عرب و عجم در منابر گفتند ما همه برادر هستيم و همه اهل قرآن هستيم و همه اهل اسلام هستيم، ديگر حرفى باقى نمى‏ماند كه اينها توطئه بكنند و بخواهند كه اين قانون اساسى تأسيس آن درست نشود، بايد دقت كنيد، توجه كنيد به اينكه در يك همچو موقعى همه اذهانتان متوجه به اين باشد كه قانون اساسى درست از كار درآيد و اسلامى باشد. سرنوشت همه ما به قانون اساسى بستگى دارد و بعد هم مجلس خبرگان و بعد هم مجلس شورا، كه ملى باشد، مثل سابق نباشد كه تحت فرمان ديگران باشد. بنابراين آن چيزى را كه من از شماها خواهش كنم اين است كه گوش به حرف اينهايى كه الان مى‏خواهند تفرقه بياندازند ندهيد، توجه‏تان به مقصد باشد، توجه‏تان به پيشرفت اسلام باشد. همه قشرهاى ملت الا نادرى كه انحراف از اسلام دارند، با شما و با هم هستيد. همه بايد دست برادرى به هم بدهيد و اين توطئه‏ها را خنثى كنيد و اشخاص خبره‏اى كه مى‏خواهيد بفرستيد به ملاحظه و بررسى قانون اساسى كه اساس را درست كنند، اشخاص، با اوصافى كه اسلام باشد، مسلم باشد، معتقد باشد به مذهب، معتقد باشد به طريقه ما و انحراف راست و چپى نداشته باشد، انحرافات ديگر نداشته باشد، امين باشد، اسلام را بشناسد، اهل اسلام باشد، عالم اسلام باشد، يك همچو اشخاصى را تعيين كنيد و بفرستيد تا اينكه قانون اساسى شما را مطالعه كنند و يك قانون اساسى مطابق اسلام بررسى شده و مطابق اسلام عرضه كنند. اختلافات امروز بسيار مضر است، از

    صحيفه نور ج 8 صفحه 143

    همه اوقات ضرر اختلاف الان بيشتر است اگر يك اشخاصى پيدا شدند و خواستند به تبليغات سوءشان اختلافى بين شما برادرها ايجاد كنند، بين برادرهاى عرب و عجم، بين برادرهاى كرد و غيركرد، ترك و غير ترك، بدانيد كه توطئه است و مى‏خواهند همه‏تان را منحرف كنند از آن اساس و خداى نخواسته قانون اساسى ما را به طور انحرافى درست بكنند. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند و ثانياً از همه شما تشكر مى‏كنم كه در اينجا هستيد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  3. #673
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 144

    تاريخ: 25/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان هنرجويان و دانش‏آموزان مدارس كرمان‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از شما تشكر مى‏كنم كه به اينجا آمده‏ايد. سلام مرا به مردم كرمان برسانيد. يكسرى مسائل در گذشته داشتيم كه با آنها فعلاً كار نداريم، مسائلى هم در آينده خواهد بود. يكسرى مسائل امروز مطرح است كه عمده اينها هستند و آن قانون اساسى، انتخاب نمايندگان مجلس خبرگان و انتخاب رئيس جمهورى است. به اينها توجه كنيد. من در اين ملاقات‏هائى كه هفته گذشته با گروه‏هاى مختلف داشتم مى‏بينم كه يك توطئه در كار است و اينها مى‏خواهند ما را از هدف اصلى باز دارند. پيام من به مردم كرمان اين است كه در مورد قانون اساسى مطالعه كنند و نظر دهند و نمايندگان مجلس خبرگان را كسانى انتخاب كنند كه از بين علماء محل باشند، نه چپى باشند و نه راستى و نه مخالف اسلام، كه بتوانند قانون اساسى اسلام‏پسند را تهيه كنند. مسائل اصلى اينها هستند. مسائل ديگر فرعى هستند. هر شهرى مسائلى دارد. بايد به اصول فكر كرد و از تفرقه و اختلاف بايد اجتناب نمود. ضمن تأييد مجدد نمايند خود حجت‏الاسلام محمد جواد حجتى كرمانى، ايشان از اشخاص صاحبنظر هستند و بهتر است بيشتر اوقات خود را در زمينه مواد قانون اساسى صرف كرده و نظر خود را براى مجلس خبرگان ارسال دارند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  4. #674
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 145

    تاريخ: 26/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرمانداران كشور پاسداران سپيددشت و كودكان مكتب سرود

    نحوه عملكرد و برخورد سران حكومت اسلامى و رژيم‏هاى طاغوتى با مردم‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از حمله تحولاتى كه بايد بشود وشما آقايان بايد كوشش كنيد، اين است كه به اين كلمه فرماندار مغرور نشويد كه شما فرماندار هستيد. اين كلمه فرماندار مال وقتى است كه فرمان باشد و فرمانبر باشد و برادرى نباشد و طبقه‏اى طاغوتى باشد و مردم ديگر فرمانبردار آنها. در صورتى كه در اسلام مطرح نيست. آنهائى كه سرتاسر كشور اسلامى را اداره كردند، آن هم آن كشورى كه از حجاز تا مصر و آفريقا و عراق و ايران و همه اين ممالك اسلامى كه مى‏بينيد، اروپا هم يك مقدارش، تحت فرمان بود، معذلك اينطور نبود كه معاملاتشان با رعيت، معامله فرمانفرما و فرمانبر باشد. خود رسول اكرم (ص) وضعشان با مردم مثل يكى از سايرين بود، يكى از اشخاص بود، نه يك منزل فرمانفرمائى داشتند و نه در محافل كه بودند، يك امتيازى بود كه مردم ببينند كه اين بالا نشستن و پائين نشستن، اين مسائل مطرح نبود.

    بعضى از اين عرب‏ها كه از خارج مى‏آمدند و وارد مسجد مى‏شدند و پيغمبر را با سايرين نشسته بودند، وضع جورى بود كه نمى‏شناختند كه خوب، كدام يكى پيغمبر است و كدام يكى اصحاب، مى‏پرسيدند كه كدام يكى‏تان هستى. براى اينكه وضع نشستن دور بود و حتى اينكه حالا شما اينجا مى‏بينيد كه يك پتو اينجا انداخته‏اند و يك اشخاصى هم اينطورى نشسته‏اند كه اگر يكى از خارج بيايد يك امتيازى قائل مى‏شود، نبود. حضرت امير سلام الله عليه همان روزى كه بيعت با وى كردند، بيعت به خلافت رسول الله، همان روز بيل و كلنگش را برداشته و رفت سراغ يك جائى كه كار مى‏كرد، خودش كار مى‏كرد دستش پينه داشت. وضع اين سردارهائى كه حكومت‏هاى بلاد بودند با مردم وضع، وضع فرمانفرمائى و فرمانبردارى نبوده است، وضع خدمت بوده است كه فرمانفرماها خدمتگزار مردم بودند. اين انفصالى كه شما ديديد در زمان رژيم سابق و طاغوت كه بين حكومت‏هاى بلاد، استاندارهاى بلاد با مردم يك جدائى بود كه هر كدام د شمن ديگرى بودند، مردم اينها را به صورت يك دشمن حساب مى‏كردند ولو اينكه خدمتگزار هم بودند لكن مردم نمى‏پذيرفتند، اين براى اين بود كه وضع رژيم اينطور بود. رژيم‏هاى سلطنتى و طاغوتى هر جا كه هستند، وضع رژيم اينطور اقتضاء مى‏كرد كه با يك تشريفاتى و هياهوئى مردم را از خودشان رم بدهند، بترسانند و لهذا مردم پشتيبان‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 146

    نبودند. در وقتى كه من بچه بودم در خمين يك حكومتى بود كه اين، يكى از خوانين آن اطراف را گرفته بود و حبس كرده بود، بعد از همان خوانين چند نفرى با تفنگ آمدند و حكومت را گرفتند و بردند و مردم هيچ عكس‏العملى نشان ندادند بلكه خوشحالى هم مى‏كردند. اين حال حكومت مال رضاشاه سابق را حساب كنيم و مال محمدرضا. شما اكثراً يادتان نيست وقتى كه متفقين، وقتى كه آمريكا و عرض كنم كه انگلستان و روسيه و اينها آمدند به ايران و ايران را گرفتند، همه چيز مردم در معرض خطر بود، در عين حال وقتى رضاشاه را از اينجا بردند بيرون مردم شادى مى‏كردند، كانه همه آن ناراحتى‏ها به رفتن رضاشاه ترميم شد. محمدرضا هم شما شاهدش بوديد كه وقتى كه از اينجا رفت (من نبودم در ايران لكن گفتند) ايران غرق شادى بود اين را ديگر شماها ديديد. چرا؟ براى اينكه جدا بودند اينها از ملت، فرماندار به قول شما از ملت جدا بود. وقتى كه يك حكومتى، آنوقت هم اين متعارف بود كه وقتى حكومت معزول مى‏شد فرار مى‏كرد فرماندار يك جائى. اين كراراً،اين ديگر مسأله‏اى بود كه آنوقت‏ها كراراً اتفاق افتاد، شايد در زمان اينها نشد اما قبلاً اين مسأله بود كه فرماندار يك جائى، حكومت يك جائى وقتى حكم عزلش مى‏آمد، نمى‏توانست آنجا ديگر باشد فرار مى‏كرد شب فرار مى‏كرد كه مبادا مردم غارتش كنند، بريزند و چه بكنند، براى اينكه از مردم جدا بودند، آنوقتى كه قدرت دستش بود، با مردم بدرفتارى مى‏كرد، مردم از او جدا، او از مردم جدا و آنوقتى كه معزول مى‏شد، مى‏بايست فرار كند برود. اگر چنانچه اين محمدرضا گوش كرده بود آن چيزى كه به او تزريق مى‏شد، گفته مى‏شد كه با مردم ملت بايد آن كسى كه خيال مى‏كند كه رأس است، با ملت بايد بسازد تا اينها پشتيبان او باشند، اگر ملت پشتيبانش بود، خوب اين قضايا پيش نمى آمد. كارى كرده بودند و طاغوت‏ها اين كار را مى‏كنند و طاغوت‏ها هم براى اين، اين كار مى‏كنند كه خودشان از مردم مى‏ترسند، خائن هستند، به مردم خيانت كرده‏اند، ظلم كرده‏اند، از مردم مى‏ترسند، وقتى كه بنا شد از مردم ترسيدند بايد يك قوائى تهيه كنند براى حفظ خودشان و با اين قوا مردم را بترسانند. اينكه قواى انتظامى در زمان طاغوت و هر طاغوتى، قواى سركوبى ملت است، الان هم در جاهاى ديگر همين جور است، حالا الحمدلله ايران ديگر اين نيست و اميدوارم كه نشود ديگر، اما الان هم شما ملاحظه كنيد، پايتان را از ايران بگذاريد، هر جا برويد قواى انتظامى براى سركوبى مردم است، اين براى اين است كه حكومت از مردم نيست، جداست نه فقط جداست، حكومت را مردم مخالف مصالح خودشان مى‏بينند، دشمن خودشان مى‏بينند. پشتيبانى كه ندارند دشمنى دارند، اگر يك دشمنى رو بياورد اينها هم با او همراهى مى‏كنند، اين جدائى دولت‏ها از ملت‏ها منشاء همه گرفتارى‏هائى است كه در يك كشورى تحقق پيدا مى‏كند. اگر آنطورى كه اسلام طرح دارد راجع به حكومت و راجع به ملت، حقوق ملت بر حكومت، حقوق حكومت بر ملت، اگر آن ملاحظه بشود و مردم به آن عمل بكنند همه در رفاه هستند، نه مردم از حكومت مى‏ترسند، براى اينكه حكومت ظالم نيست كه از آن بترسند، همه پشتيبانش هستند و نه حكومت فرمانفرمائى مى‏خواهد بكند، حكومت هم خدمت مى‏خواهد بكند. مسأله، مسأله خدمتگزارى دولت به ملت است نه فرمانفرمائى دولت به ملت. همين فرمانفرمائى جدا مى‏كند شما را

    صحيفه نور ج 8 صفحه 147

    از ملت و ملت را از شما و منشاء مفاسد زياد مى‏شود. اگر جورى باشد كه وقتى رئيس دولتى نخست وزيرش، رئيس جمهورش بيايد توى مردم، با مردم باشد، فواصل نباشد، آنطور فواصل كه در طاغوت هست و فرماندارها با مردم فواصل نداشته باشند كه مردم پشت اتاقش بيايند بايستند و راهشان آنها ندهند و چه، البته با عدالت راه بايد بدهند هرج و مرج نباشد كه هر كس آمد، بخواهد جلو بيفتد، يك موازينى كه خود شما مى‏دانيد، اما مردم از كارهاى شما احساس كنند كه شما از خودشان هستيد و مى خواهيد خدمت كنيد بهشان، نمى‏خواهيد فرمانفرمائى كنيد و نمى‏خواهيد مردم را تحت فشار قرار بدهيد و نمى‏خواهيد ظلم بكنيد. اين حرف نباشد، مثل سابق نباشد كه اجاره مى‏دادند يك استانى را، اجاره رسمى، چقدر بدهد تا اينكه اين در اين استان برود، و آنوقت رفت بايد چقدر بدهد و چقدر درآورد تا آن را ادا كند و براى خودشان چقدر باشد، قضيه تيول بود. يك جائى را به يك نفرى به اجاره، تيول دادند، اين بايد برود مردم را آنقدر بدوشد كه آن مقدارى را كه بايد به مثلاً آن نخست وزير آنوقت يا آن فرض كنيد كه فرمانفرما و آن كسى كه در رأس بود بايد ادا كند، ادا كند. خوب قهراً خودش هم كه رفته براى اين كار براى خودش هم ببندد بار خودش را. وقتى وضع اينطور شد كه از اول آن كسى كه صدر اعظم بوده است (آنوقت، صدراعظم آنوقت منشاء امور بود) صدراعظم آن حكومت را، استانهائى را كه مى‏خواست بفرستد، اجاره مى‏داد آنجا يك تيول بوده اين استان، استان كرمان است، كم درآمدتر است، كمتر. استان خراسان زيادتر درآمد دارد، استان آذربايجان زيادتر، روى درآمد آنجا و اينكه ثروتمندهاى آنجا چقدر هستند، چقدر مى‏شود از آنها اين استفاده بكند. وقتى بنا شد سند اجاره‏بندى يك استانى دست يك حاكمى باشد و يك چيزى داده باشد براى اين كار، خوب، بالاخره بايد برود مردم را داغ كند و مى‏كردند و مردم را داغ مى‏كردند و از آنها چيزى مى‏گرفتند، البته سابق همين بود نه اينكه در زمان اينها، زمان اينها به فرم ديگرى اينطور بود.

    اصل رژيم سلطنتى غير منطقى و باطل است‏

    ما يادمان است، رژيم غير از اين رژيم، آنها هم همين طور بوده‏اند. وضع رژيم سلطنتى اصلاً اين است و از اول يك رژيم غلطى بوده است، از اول يك رژيمى بوده است كه بى‏منطق بوده است. حالا يك كلمه‏اش را براى شما مى‏گويم. ما فرض كنيم كه تمام ملت (فرض است و الا واقعيت كه ندارد) تمام ملت جمع شده‏اند و يك كسى را براى خودشان مثلاً سلطان قرار داده‏اند. اختيار دارند مردم يك كسى را انتخاب كنند، انتخاب كردند . خوب، اين ملتى كه حالا هستند حق دارند، در حومه زندگى خودشان اختيار دارند كه كسى را قرار بدهند. خوب، براى صد سال بعدى كه اين آقايان هيچ نيستند، چه حقى دارند؟ شما چه حقى داريد كه براى اولادتان و اولاد اولادتان كه الان نيستند سلطان انتخاب كنيد؟ سلطنت، سلطنت ميراثى بود. ما فرض مى‏كنيم با انتخاب دولت يك سلطنتى را امضاء كردند، به چه حقى ملت مى‏تواند براى نسل‏هاى آتيه‏اش سرپرست قرار بدهد؟ خودشان حق اختيار دارند، بايد خودشان انتخاب كنند و لهذا سلطنت از اول غلط بوده، جمهورى يك مطلب صحيحى‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 148

    است براى اينكه هر مملكتى وقتى قرار دادند خود اين چهار سال، پنج سال بعد از چهار سال و پنج سال باز ثانياً بايد قرار بدهند، ديگر براى نسل‏هاى آتيه ارثى نيست كه كسى اگر چنانچه پسرش هر چيز باشد بايد بشود. حالا كه رضاخان شد، بعدش محمدرضا باشد و بعد هم باز رضا وبعد هم باز محمدرضا و بعد رضا و همين طور ادامه پيدا كند. و لهذا اصلاً منطقى نيست سلطنت به اين معنايش، به اين معنا كه سلطنت ميراثى، اگر جمهورى ميراثى باشد، منطقى نيست. منطقى آن است كه كار درست خود ملت باشد. ملت يك كسى را مى‏آيد انتخاب مى‏كند، آن هم انتخاب آزاد مى‏كند، يك كسى را رئيس جمهور قرار مى‏دهد. اختيار دارد كه يك كسى را براى خودش رئيس جمهور قرار دهد. بعد كه چهار سال گذشت با همين ملت است و همين بساط، باز يكى ديگر را قرار مى‏دهند، اگر اين آدم خوبى بود، همين را قرار مى‏دهند. تكليف صد سال بعد را من و تو نمى‏توانيم تعيين كنيم، ما حق داريم براى خودمان مثل اين است كه يك نفر را فرض بفرمائيد كه وكيل كنيم از جانب آن آدمى كه مرده، براى اينكه نيامده است براى رأى دادن به من چه ربط دارد؟ اين اصلاً يك رژيم غير منطقى بوده است، حالا هم هر جا باشد غير منطقى است ولو انگلستان باشد، انگلستان حالا سلطنتى است، البته آن سلطنتى كه آنها مى‏كنند، سلطنت اينطورى نيست كه ماها مى‏كنيم معذلك يك مسأله غير منطقى است.

    تأكيد بر نظارت دقيق در امر انتخابات و ايجاد زمينه مساعد براى رأى دهندگان‏

    حالا شما خواهيد كه در اين انتخابات البته نظارت كنيد، شما بايد توجه كنيد كه اين رژيم، رژيم انسانى - اسلامى است، رژيم طاغوتى نيست، يك كلمه نبايد شماها مطلبى بگوئيد كه تحميل اسمش باشد مطلبى كه عمل بكنيد. مردم آزاد و همانطورى كه در رفراندم بود آزاد بودند مردم مردم را بايد آزاد بگذاريد. بله، وسائلش را شماها فراهم مى‏كنيد، نظارت بر اينها كه مبادا يك وقت خيانت بشود در اينطور چيزها. مثل سابق نباشد كه بردند و هر چه كه مى‏خواستند مى‏ريختند تويش و مى‏آوردند و عرضه مى‏داشتند. نظارت باشد بر صندوق‏ها به طورى كه هيچ كس نتواند خيانت كند. صندوق‏ها دست امين‏ها باشند، امين از ملت باشد كه بعد صحبت نشود. براى شما كه فلان فرماندار مثلاً دخالت كرد در اين امر در حكومت اسلامى وضع اين است كه شماها در انتخابات بيش از حق نظارت و فراهم كردن وسائل به آنقدرى كه بايد حكومت فراهم كنند، بيشتر از اين حق نداريد، كه خداى ناخواسته يك وقتى نسبت بدهند به اينكه اينها براى خاطر طرفدارى از يك نفر آدم - فرض كن - يك كارى كردند، صندوق عوض شده. اين را بايد خيلى توجه به آن داشته باشيد، هم آزادى ملت را، راه دادن ملت را در آنجائى كه مى‏خواهند رأى بدهند و هم امانت در حفظ آن چيز كه تحت مراقبت يك عده اشخاص امين از دولت و از ملت، اشخاص امين تحت نظرشان باشد كه بعد صحبت نشود كه خوب اين هم اين رژيم و اين هم اين انتخابات و انتخابات اينجا هم مثل آنجا. اين بايد خيلى مورد توجه آقايان باشد كه اصلاً يك تحولى در ايران انشاءالله بشود، يك تحولى روحى. تحول روحى يعنى فرماندار خودش را فرماندار حساب نكند. من دلم نمى‏خواهد اصلاً اين اسم را ببرم چنانچه‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 149

    سلطان هم دلم نمى‏خواهد اسم ببرم. اسم، اين اسم را هم اگر آقايان خودشان بنشينند با هم يك اسم بهترى، قشنگى انتخاب كنند، (يكى از حضار: خدمتگزار) امام: خودتان ديگر بكنيد اين را، من ديگر به اين كار ندارم، من دوست ندارم اين را، چنانچه سلطنت مثلاً سلطان. من خيلى ناراحت گاهى مى‏شوم از اينكه مثلاً امام عصر سلام‏الله عليه را مى‏گويند سلطان السلاطين، خليفةالله است در هر صورت عمده عمل است حالا اسمائش خيلى مهم نيست ولو اينكه بهتر اين است كه تغيير بكند انشاءالله، عمده عمل است كه به عمل نشان بدهيد كه در اين انتخابات كه يك انتخابات ملى آزاد، هر كس هر جا هر كس را دلش بخواهد رأى بدهد. وقتى اكثريت آوردند، البته مردم صالح اسلامى - چيز - را مردم قرار مى‏دهند اما هيچ تصرفى از جانب آقايان نباشد كه الان چشم‏هائى دوخته شده است به اينكه مناقشه كنند، اشكال كنند. اگر يك فرماندارى يك جائى يك كارى بكند كه بر خلاف موازين جمهورى اسلامى باشد، اين يكى را به همه سرايت مى‏دهند بعد مى‏گويند فرمانداران اينطورى هستند، استانداران اينطور هستند، حكومت هم هست اينطور.

    تفاوت دولت اسلامى با دولت طاغوتى در عنايت خاص نسبت به مستضعفين است‏

    من اميدوارم كه همه‏تان سلامت و با سعادت باشيد و همه‏مان و همه‏تان خدمتگزار به اين مردم خصوصاً به مستمندان، به ضعفا، عمده توجهات به اين طبقه‏اى باشد كه اين طبقه احتياج دارند. اينطور نباشد كه مثل رژيم سابق كه يك دسته بالاها را برايشان همه چيز فراهم كردند به علاوه كه جيب‏هايشان را هم پر كردند و فرستادند و يك دسته هم زاغه‏نشين اطراف تهران كه الان هم باز به همين طور هستند. اينها بايد تبدل پيدا كنند، بايد فرق باشد ما بين دولتى كه مى‏گويد من اسلام هستم و دولت اسلامى هستم با دولت‏هائى كه طاغوتى هستند. يك فرقش هم اين است كه عنايت شما فرماندارها يا خدمتگزاران به خلق، به اين طبقه ضعيف بيشتر باشد تا طبقه بالا. مبادا يك وقتى يك نفر آدمى كه مثلاً متمكن است و چيزدار است و با يك نفر آدم ضعيف، او را با آنكه آن يكى بايد جلو باشد او را جلو بيندازيد. من نمى‏گويم آن يكى را جلو بيندازيد، مى‏گويم عدالت بايد باشد. البته در يك فرماندارى كه با آن احتياج دارند، نمى‏تواند همه را يكدفعه بپذيرد لكن روى عدالت باشد كه آن آدمى كه ضعيف است هم بپذيريد، آن يكى هم كه غير ضعيف است او را هم بپذيرد. حضرت امير سلام‏الله عليه در يك محاكمه‏اى كه ما بين آنوقتى بود كه خليفةالله بود و خليفه مسلمين بود و قضات هم خودش تعيين مى‏كرد، يك محاكمه‏اى بود بين حضرت امير و يك نفر غير مسلم (يهودى ظاهراً بود) و قاضى خواست حضرت را، وقتى كه رفت، تشريف بردند، آنطور است كه با كنيه اسم حضرت را برد، گفت: نه حق ندارى، بايد مساوى باشيم، در نشستن مساوى، در همه چيز مساوى وقتى هم كه حكم بر خلاف كرد، پذيرفت آن خليفه بحق خدا بود و شماها بايد به او اقتدا بكنيد. همه ما بايد اقتدا بكنيم. البته هيچ كدام طاقت نداريم مثل او باشيم لكن اينقدر كه اگر نامه ما را بردند، آنجا بگويند اينها هم شيعه هستند، اينها هم تابعند. وقتى نامه‏هاى ما را بردند پيش امام زمان سلام‏الله عليه (در روايات است‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 150

    كه هر هفته مى‏برند، هفته‏اى دو دفعه) وقتى كه مى‏برند، اعمال ما جورى باشد كه نمايش از اين بدهد كه ما تابعيم، ما آنطور نيست كه خود سر بخواهيم يك كارى را انجام بدهيم.

    اميدوارم انشاءالله اين انتخابات و انتخابات بعد كه راجع به مجلس شورا است با نظارت شما جديت به اينكه كسى دخالت نكند، دخالت نابجا نكند، كسى نباشد كه بخواهد يك تحميلى بكند به مردم، اينطور باشد و اين انتخابات انشاءالله باشد كه براى نمونه و در طول تاريخ مشروطيت (الا بعضى الا يك كمى) نمونه باشد كه يك انتخابات آزاد. اين هم كه مى‏گويد الا يعنى دخالت دولت نبوده و الا خان‏ها دخالت مى‏كردند. همان صدر مشروطه، از آن اول مردم گرفتار خان‏ها بودند و ارباب‏ها و يك وقت هم گرفتار به دست حكومت بودند. انتخابات شود گفت كه در طول مشروطيت آزاد نبوده است و خان‏ها جمع مى‏كردند رعيت‏ها را، ارعاب مى‏كردند رعيت‏ها را، رعيت هم مى‏آمدند رأى به آنها مى‏دادند كه اين را من خودم شاهد بودم قبل از رضاشاه زمان احمدشاه آنوقت‏ها اين دست خان‏هابود، خان‏ها وكيل درست كردند و بعد كه رضاشاه آمد و اين خان‏ها را يك قدرى متمركز كرد در خودش (نه از بين برد، همه قدرت‏ها را در خودش متمركز كرد و همه ظلم‏هائى كه خان‏ها مى‏كردند خودش مى‏كرد) بعد كه اينطور شد، ديگر دست اينها بود و هيچ مردم، و ملت اصلاً مطرح نبودند، ملت كيست. حالا آنطور نيست، حالا ملت مطرح است و خود مردم. انشاءالله نمونه باشد كارهاى شما براى همه جا كه انتخابات آزاد اين است. انشاءالله خدا همه‏تان را تأييد كند و موفق باشيد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  5. #675
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 151

    تاريخ: 26/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع پاسداران مهديه تهران‏

    بسم الله‏الرحمن الرحيم‏

    در اين آيه شريفه‏اى كه آقا خواندند، يك جهت مربوط به ذات مقدس حق تعالى بود كه تحقق پيدا كرد، يك جهت هم مربوط به ماست. آن كه مربوط به قدرت الهى بود، تبديل كرد خوف ما را به ايمنى. قبلا ما از قواى انتظامى، ملت ما از سازمان امنيت، از شهردارى، از شهربانى، از همه اينها، از دستگاه ظلم خوف داشتيم. خداى تبارك و تعالى تبديل كرد اين خوف را به ايمنى و الان ما با كمال امانت و ايمنى در اينجا نشسته‏ايم. يك جهت هم مربوط به ماست يعبدوننى لا يشركون بى شيئا ما بايد چه كنيم؟ عبادت خدا و كسى را شريك با او قرار ندادن، نه قدرتها را ما شريك قرار بدهيم و نه نفس اماره را و نه شياطين را، همه چيز را از او بدانيم و همه قدرت‏ها را قدرت او بدانيم، كسى را ما صاحب قدرت ندانيم الا او، اين پيروزى را از او بدانيم. ما چيزى نداشتيم، قدرتى نداشتيم، تشكيلاتى نداشتيم، مردم متفرقى بوديم، هر كسى مشغول به كار خود و حال خود و همه گرفتار دست جبارها. آن كه ما را مجتمع كرد،آن كه همه دل‏هاى ما را يك جهت كرد، آن كه همه مقاصد مختلفه ما را در يك مقصد خلاصه كرد آن ذات مقدس حق تعالى بود. هيچ بشرى نمى تواند يك همچو نهضتى ايجاد كند، نهضتى كه اغراض مختلفه، گروه‏هاى مختلف، مقصد مختلف، مكان‏ها دور از هم، افراد متشتت، اينها همه برگشت به يك، يك جامعه واحد. يك روز ما جوامع متعدد بوديم هر فرد براى خودش عليحده بود، فكر هر فرد غير فكر ديگرى بود، آن قدرت خداى تبارك و تعالى بود كه تمام افكار را متوجه كرد به يك فكر،تمام مقاصد را خلاصه كرد دريك مقصد. يك اشخاصى كه بايد بگوئيم قطره‏هائى بودند، مثل قطرات باران بودند واز هيچ قطره‏اى كارى بر نمى آمد اينها را متبدل كرد به يك سيل بنيان كن، سيلى كه در مقابل توپ‏ها و تانك‏ها، قدرت‏هاى بزرگ و با عالم، نه فقط قدرت شيطانى رژيم، همه قدرت‏ها دنبال او بودند، بعضى‏ها تصريح مى‏كردند مثل آمريكا، انگلستان و بعضى‏ها بودند ولو تصديق نمى كردند، نه فقط قدرت‏هاى خارج از سيطره اسلام، قدرت‏هاى اسلامى هم، حكومت‏هاى اسلامى همه با هم متفق الكلمه پشتيبانى مى‏كردند، از آن طرف قدرت داخلى او آنطور بود و از آن طرف قدرتهاى بزرگ و كوچك خارجى پشتيبانى مى‏كردند. ما مى‏توانستيم در مقابل قدرتى كه عالم مجتمع شده بود با هم، ما مى‏توانستيم كارى بكنيم؟! ما كه نمى‏توانيم يك محله را با هم مجتمع كنيم، ما كه نمى توانيم چند نفر افراد را با هم در يك راه ببريم، ما نمى توانيم يك ملتى را از مركز تا حدود، و از

    صحيفه نور ج 8 صفحه 152

    بچه تا پيرمرد، و از ملا تا غير ملا و جاهل، مى‏تواند كسى غير خدا اينها را در يك جا مجتمع كند؟ يعبدوننى لا يشركون بى شيئا هيچ خيال نكنيد كه كسى بتواند يك همچو معجزه‏اى را ايجاد كند. معجزه‏اى كه همه دستگاه‏ها و متفكرين حرف‏هائى را كه مى‏گفتند، طرحهائى را كه مى‏دادند همه خنثى شد، همه تصديق كردند كه اين غير آن مسائلى بود كه ما طرح مى‏كرديم. آنهائى كه طرح مسائل مى‏كردند براى حفظ قدرتشان در اينجا، حسابشان غلط در آمد. آنها حساب ماديت را مى‏كردند، روى حساب مادى درست مى‏گفتند. روى حساب طبيعى كسى كه جز طبيعت را نبيند. معلوم بود كه روى طبيعت ما بايد نتوانيم يك قدم برداريم،شكست بخوريم. اينها حساب معنويت را مى‏كردند. آنها غافل بودند از آن قدرتى كه با اراده خودش يك ملت را متبدل مى‏كند. يك ملتى كه از يك پاسبان مى‏ترسيد، متبدل مى‏كند به يك ملتى كه از تانك و توپ نترسد، نه بزرگ‏ها، بچه‏ها. يكى از دوستان من براى من نقل كرد كه من شاهد بودم كه يك پسر بچه دوازده، سيزده ساله سوار بر يك موتور سيكلت يا يك دوچرخه بود و با همين حمله كرد به تانك ولو زير تانك رفت. لكن يك همچو روحيه‏اى پيدا شده بود. اين خوفى كه بيش از پنجاه سال بر اين ملت سايه افكنده بود چطور در ظرف يكى، دو سال (البته از عمر نهضت از اول تا آخرش از پانزده سال بيشتر مى‏گذرد لكن آن كه نهضت بود قريب دو سال است) چطور امكان داشت آن كسى كه، آن ملتى كه پنجاه سال خائف بود، اگر اسم سازمان امنيت را مى‏شنيد مى‏لرزيد، همچنان متبدل شد كه ريخت در خيابان‏ها و فرياد زد مرگ بر شاه از هيچ چيز نترسيد ؟ چطور يك ملت متبدل شد به جوان‏هائى، به يك اشخاصى كه آرزوى شهادت كردند؟ الان هم باز با آنكه انشاءالله ديگر مبارزه تمام شده، الان هم باز بعضى‏ها مى‏آيند در همين اتاق. يك شخصى همين دو روز پيش آمد، تعقيب به اينكه شما دعا كن من شهيد بشوم حتى تا دم در باز تعقيب كرده بود. من مى‏گفتم كه خداوند به تو ثواب شهدا را بدهد و او اصرار مى كرد كه شما دعا كن من شهيد بشوم. اين تبدل روحى را كى مى‏تواند ايجاد كند ؟ كى مى‏تواند تصرف كند در ارواح مردم ؟ كى مقلب القلوب است؟

    توجه به خدا داشته باشيد و هيچ در مقابل خدا كسى را شريك قرار ندهيد، نه در عبادت تنها، در همه چيز، نه عبادت تنها. همين فريادهائى كه مى‏شنويد، فرياد خداست، قدرت خداست. اين نهضت را خدا پيش برده والا به حسب موازين طبيعى ما چهار تا معمم بوديم و يك عده هم بازارى كه شغلشان كسب و كار بود و تمام قوا هم دست آنها بود. اين خدا بود كه وقتى كه اين نهضت پيدا شد، هى فوج فوج از آنها را برگرداند به اين طرف، منصرفشان كرد از اينكه آن قواى شيطانى‏شان را استعمال كنند والا اگر شصت تا از اين طياره‏ها كه از آمريكا خريده بودند مى‏آمدند بالاى سر ما و بالاى سر شما و بمباران مى‏كردند، ما قدرت نداشتيم، اما خداوند آنها را از اين هم منصرف كرد، ايجاد خوفى در آنها كرد كه دست و پايشان را بست راجع به اين، از باطن خودشان از هم پاشيد، خود قوايشان رو آورد به مردم، پائينى‏ها ديگر از بالائى‏ها اطاعت نكردند. اينكه فرار كرد عادى نبود، بهم خورده بود، ديگرپائينى‏ها از بالائى‏ها نمى‏شنوند. قدرت فرمانفرمائى از هم پاشيده شده بود. همه‏اش از خداست. خدا را در اين

    صحيفه نور ج 8 صفحه 153

    امورببينيد، خدا ظاهرتر از اين آفتاب است. از اين به بعد هم اگر ما حفظ كنيم اين توجه را به خدا، اگر حفظ كنيم اين اين برادرى و وحدت را، از اين به بعد هم پيش مى‏بريم، تا آخر هم پيش مى‏بريم.

    دعا كنيد كه ما غفلت نكنيم از خداى تبارك و تعالى، غفلت نكنيم از اسلام، نرويم سراغ آن چيزهائى كه خودمان به آن احتياج داريم اينها مى‏گذرد . نرويم سراغ اينكه كارم چطور است؟ مسجدم چطور است؟ محرابم چطور است؟ خانه‏ام چطور است؟ اينها يك چيزهائى است كه عبور مى كند و مى‏گذرد، آن كه باقى است معنويات انسان است.

    خداوند انشاءالله اين امان را هيچ وقت از ما به خوف مبدل نفرمايد. خداوند انشاءالله ما را اهل عبادت و اهل اينكه كسى را شريك خدا در هيچ چيز ندانيم قرار بدهد.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  6. #676
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 154

    تاريخ 26/4/58

    فرمان امام خمينى به حجت الاسلام ملك حسينى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام حاج سيد كرامت الله ملك حسينى دامت افاضاته‏

    اميد است وجود محترم از بليات محفوظ و به انجام وظايف اسلامى موفق باشيد. ضمنا با توجه به وضع زندانيان و متهمين لازم است زودتر در مورد تشكيل دادگاه و رسيدگى به پرونده‏هاى آنان اقدام بفرمائيد و كسانى كه گناه صغيره دارند مورد عفوقرار داده و آنها را آزاد كنيد و ديگران را طبق مقررات شرع محاكمه نموده وحكم شرع را در مورد ايشان اجرا كنيد و نسبت به وضع منطقه هم به هر نحو صلاح مى‏دانيد، در آرامش و امنيت منطقه اقدام وسعى كافى مبذول داريد و اهالى محترم را به وحدت و پرهيز نمودن از اختلاف و تفرقه ،دعوت و ارشاد نمايند و توطئه‏هاى دشمنان اسلام را با حسن تدبير خنثى نمايند و وظيفه خطيرى را كه مردم در اين موقع حساس به عهده دارند گوشزد فرمائيد. از خداى تعالى موفقيت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب و دشمنان خواستاريم.

    والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  7. #677
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 155

    تاريخ: 26/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع خواهران دانشجوى مكتب معصومه اصفهان و اعضاى سپاه پاسداران شهرضا

    دستور خدا حفظ وحدت بر اساس اعتصام به حبل الله است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    دستور همان است كه آيه شريفه را كه اين خواهر خواندند فرمودند: و اعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقو ا در آيه فقط امر به اجتماع نيست، تمام دستورهاى مردم عادى و رژيم‏هاى غير الهى اين است كه همه با هم باشيد و دستور به اجتماع است لكن دستور خدا دستور و اعتصموا بحبل الله است. اينكه مهم است اين است كه تنها اين نباشد كه همه با هم در يك امرى مجتمع باشيد و متفرق نباشيد، امر اين است كه همه با هم اعتصام به حبل الله بكنيد. راه راه حق باشد و توجه به حق باشد و اعتصام به راه حق باشد. انبيا نيامده‏اند كه مردم رادر امور با هم مجتمع كنند انبيا آمده‏اند كه همه را در راه حق مجتمع كنند يعنى اين (راهى كه) راهى است كه از طبيعت شروع مى‏شود تا ماوراءالطبيعه و تا آنجاكه ماها نمى توانيم الان بفهميم و اگر همه با هم مجتمع بشوند و اين راه را بروند، دستجمعى اين راه را بروند، اين اداره امور دنيا را مى‏كند و اداره امور آخرت را، هر دو.

    تأمين سعادت و پيروزى در گروه اجتماع و توجه به خداست‏

    شما ديديد كه در اين اجتماعاتى كه اخيرا كرديد، همه باهم مجتمع شديد، اينكه واقع رمز بوده است از براى پيروزى شما همان جهت الهيت مسأله بود. يعنى همه اهالى ايران توجه به اين داشتند كه ما اسلام را مى‏خواهيم. اين اعتصام به حبل الله بود. اسلام حبل الله است . اينهمه با هم يك راه بروند و آن هم راه خدا،اين پيروزى را به ما هديه كرد. پس آن كه ما را در مقابل قدرت‏هاى بزرگى كه در داخل و خارج بود يعنى قدرت بزرگى كه در داخل و خارج بود يعنى قدرت بزرگى كه شاه سابق داشت و دنبالش هم،همه قدرت‏هاى ممالك ديگر بى استثناءاست تقريباً، تقريباً تمام ممالك عربى با او موافق بودند، ابر قدرت‏ها هم همه‏شان، خودش ذى قدرت، داراى قدرت شيطانى بود، همه قدرت‏هايى هم كه در عالم بود يعنى اينهايى كه توانست مربوط باشد به طرف‏هاى ما، همه اينها با او موافق بودند و خواستند نگهش دارند،در عين حال نتوانستند نگهش دارند. شما هيچ نداشتيد، اصلاً اسلحه‏اى دست شما نبود،الان چهار تا تفنگ يا چند تفنگ مى‏بينيد،اينها غنيمتى است كه بعد از شكست دادن آنها به دست شما آمده است، قبل از آن دست شما چيزى نبود. عزب بوديد شما و آنها مجهز بودندبه همه جهازات شيطانى، همه چيزداشتند.

    صحيفه نور ج 8 صفحه 156

    در عين حالى كه اينها همه چيز داشتند و شما هيچ نداشتيد، مغلوب كرديد آنها را. همه مى‏خواستند بماند او و بعد از رفتن او هم خواستند كه با رژيم باقى باشد و شوراى سلطنتى باشد و نشد، نتوانستند. اين يك قدرت الهى بود، نه قدرت من و شما. اين براى همين بود كه همه اجتماع اعتصام به حق كرده بودند، يعنى به اين اسلام كه بين مردم و خداى تبارك و تعالى مثل يك ريسمانى است كه تصور شده، همه معتصم شده بودند به او، همه توجه پيدا كرده بودند به اسلام. اين اسباب اين شد كه ما پيروز شديم. حالا هم بايد همين را نگهش داريم. اگر بخواهيد اين مملكت، اين كشور به سعادت برسد، پيروزى شما به آخر برسد، بين راه نمانيم يا خداى نخواسته در بين راه ما را از مقصد برگردانند، اگر بخواهيد (كه مى‏خواهيد البته) كه كشور ما تا آخر ديگر مستقل باشد، شما تا آخر آزاد باشيد و منافع كشور ما دست ديگران نباشد و راه ما راه سعادت باشد همين معنايى كه اعتصام به اسلام كه حبل الله است و متفرق نشدن از هم، همه با هم در اسلام مجتمع، در اين راه مجتمع و تفرقه بينمان نباشد. الان آن اشخاصى كه در بين ملت افتادند و تخم تفرقه دارند مى‏پاشند با قلم‏هايشان، با نطق‏هايشان، با اجتماعاتشان، اينها جنود شيطان هستند و شما كه انشاءالله جنود الله هستيد،حسب اين امرى كه خداوند تبارك وتعالى فرموده است كه واعتصموا بحبل الله و به حسب آن نهى‏اى كه فرموده كه لا تفرقوا همين يك امر و نهى الهى را اگر عمل كنيد تمام سعادت تان تأمين مى‏شود و تا حالا هم براى همين بوده است كه همه شما توجه به خدا داشتيد،همه با ذكر الله اكبر جلو رفتيد و همه چيزها را خنثى كرديد.يعنى يكى از امورى كه شد اينكه انصراف پيدا كردند از اينكه شما را بكوبند، نه اينكه نمى توانستند، همه وسايل بمباران را داشتند كه طياره‏ها را راه بيندازند همه شهرهاى ايران را بمباران كنند لكن يك رعبى خدا در دلشان خدا القاء كرد كه از اين كار منصرف شدند، منحرف شدند، نكردند. اين هم يكى از چيزهايى بود كه خدا اين رعب را در دل آنها انداخت و اين رعب را در دلشان انداخت كه وقتى شما جمعيت الله اكبر گفتيد، همه قشرهايى كه مربوط به او بود مربوط به شما شد. هى از آنها منفصل شدند به شما متصل شدند. از ارتش، از ادارى،از همه اينهايى كه مربوط به اينها به‏خيالشان بود. همه اينها براى خاطر اينكه اين راه، راه خدا بود و اعتصام به حبل الله بود همه اينها متصل شدند به شما و اين راه را تا اينجا طى كرديد و از اينجا به بعد هم بايد طى بكنيد با همين جهت: اين حربه، حربه بزرگ كه اعتصام به حبل الله و متفرق نشدن است حفظ كنيد اين وحدت را، حفظ كنيد اين اعتصام به حبل الله و اسلام را. اسلام همه چيز براى شما هست.

    سعادت دنيا، سعادت آخرت، همه چيز براى شما اسلام است. و كوشش كنيد كه انشاءالله اين قانون اساسى درست تدوين بشود و كوشش كنيد كه اشخاص مؤمن، صحيح از علماى بزرگ را انتخاب كنيد تا قانون اساسى را آنطورى كه اسلام مى‏خواهد تدوين كنند، بعد هم خودتان انشاءالله تصويب كنيد و يك مملكت اسلامى آنطورى كه همه خواهيم، مملكتى كه هر جايش برويد بوى اسلام بدهد. خداوند همه تان را تاييد كند،موفق بدارد.

    والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  8. #678
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 157

    تاريخ: 26/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيات استراليائى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اين پيروزى كه براى ملت ما حاصل شد، يك عنايت الهى بود، يك عنايت بزرگى كه متحول كرد روحيه ملت ما را به روحيه اسلام و مسلمين صدر اسلام و اين قدرت ايمان و اعتقاد به اسلام بود كه پيشرفتى را كه كسى احتمال نمى داد نصيب ما كرد. ملت ما با دست خالى، هيچ اسلحه نداشت، با همان قدرت ايمان در مقابل اسلحه مدرن و قدرت عظيم نظامى ايستادگى كرد و تمام قدرت‏ها را در هم شكست و اين دليل بر اين است كه ملتى اگر قيام كرد، با حفظ قدرت ايمان، هيچ قدرتى در مقابل آن نمى تواند بايستد. تمام قدرت‏ها و ابر قدرت پشتيبانى از شاه مخلوع مى‏كردند و گاهى ما را تهديد مى‏كردند ولكن قدرت اسلام با تأييد خداوند تعالى موجب شد كه ما با دست خالى بر قدرت‏هاى بزرگ غالب شويم و من اميدوارم اين نهضت ايران الگويى باشد براى ساير ملت‏هاى مستضعف و اميد است خداوند دنيا را از دست مستكبرين بگيرد و به دست مستضعفين بسپارد و من از اينكه شما اظهار محبت كرديد متشكرم. سلام گرم خود را به دوستان شما و مسلمين استراليا تقديم مى‏كنم و از خداوند تعالى تأييد همه را خواهانم.

    والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 158

    بهترين راه سازندگى، خدمت صادقانه با در نظر گرفتن رضاى خداست‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از شما جوانهاى نيرومند مؤمن تشكرمى كنم كه آمده‏ايد و از نزديك با من ملاقات و حضور خودتان را در همه مشكلاتى كه مملكت الان دارد اعلام كرديد. مى‏دانيد كه امروز مملكت آشفتگى زياد دارد. اينها يك مملكت آشفته‏اى درست كردند و به جا گذاشتند و رفتند و الان شما وارث يك مملكت خراب شده تقريبا هستيد و همه ما بايد كوشش كنيم كه حالا كه سد عظيم را شكستيم و پشت سد اينقدر خرابى داريم مى بينيم، كوشش كنيم در ساختن اين مملكت. و كوشش به اين است كه هر گروهى در هر محلى كه هستند در همان محل خوب عمل كنند، معنايش اين نيست كه شما كه در يك محل خاصى خدمت مى‏كنيد، كوششتان اين باشد كه در جاى ديگرى يك خدمتى بكنيد. كوشش براى ساختن اين است كه هر جمعيتى آن كار خودش را خوب انجام بدهد، اين كه به او محول شده است، آن را خوب انجام بدهد. اگر همه‏قشرهاى مملكت به اين فكر باشند كه الان مملكت اسلامى است و بايد به همانطورى كه دستور اسلام است عمل بكنند، كم كارى كه بايد كار بكنند نداشته باشند، انحراف نباشد در كار، با صداقت، با امانت، با توجه به خدا عمل بكنند.

    شكست ناپذيرى كشورها در سايه تفاهم ميان ملت و دولت‏

    شما ملاحظه كرديد كه در اين انقلاب، شما همه قلوبتان برگشت به طرف ملت و اين را خداى تبارك و تعالى اين قلب‏ها را برگرداند والا يك ارتشى كه در طرف ديگرى بود، بايد به حسب آن وضعى كه ارتش دارد، بايد بر خلاف مسير مقابل خودش باشد، لكن شما ملاحظه كرديد كه دل‏هايتان برگشت به اين طرف و اسباب اين شد كه گروه‏هاى مختلف پيوستند به ملت و با ملت همقدم شدند، همصدا شدند و اين موجب پيروزى ملت شد، ملتى كه هيچ نداشت و آن طرف همه چيز داشت. اين اراده خدا بود كه ما را پيروز كرد و ما بايد طورى عمل كنيم كه اين عنايت الهى محفوظ بماند براى ما، امانت داشته باشيم، توجه به خداداشته باشيم، براى ملت خدمتگزارباشيم، همه‏مان وضعمان تغيير بكند با وضعى كه رژيم‏هاى طاغوتى دارند. بناى مابر اين باشد كه به مملكتمان خدمت بكنيم، به ملت خدمت بكنيم. ارتش بايد نگهبان يك ملت باشد و نگهبان كشور باشد و ساير قواى انتظامى هم همين طور،

    صحيفه نور ج 8 صفحه 159

    بايد طورى عمل بكنند كه ملت را برادر خود بدانند و ملت هم آنها را برادر خود، آنها پشتيبان ملت باشند،ملت پشتيبان آنها. اگر يك مملكتى دولت و ملتش، ارتش و ملت، قواى انتظامى و ملت از هم شدند، با هم شدند و هر دو احساس كردند كه بايد خدمت به هم بكنند، يك همچو كشورى شكست نخواهد خورد. عمده شكست‏هايى كه كشورها مى‏خورند براى پوسيدگى است كه از باطن خودشان پيدا مى‏شود، ارتش شان از آنها جدا مى‏شود، ملت پشت به آنها مى‏كند. همين پيروزى كه شما مشاهده كرديد در ايران ،ديديد كه ملت پشت كرده بود به دستگاه و فرياد مى‏كرد نمى‏خواهيم خوب، ارتش هم از همين ملت بود، ژاندارمرى هم از همين ملت بودند ،اينها برادر بودند، مى‏ديدند كه نمى شود مخالفت كرد، نمى شود تا آخر سركوبى كرد ملت را، اين است كه پيوستند به ملت. خرابيها مال اين است كه يك مملكتى قواى انتظامى‏اش را جدا كنند از ملت، ارتشش از ملت جدا باشد به طورى كه ملت وقتى كه ارتش را ببيند از آن فرار كند ،ارتش هم در ذهنش اين باشد كه بايد سركوبى كند ملت را، ژاندارمرى‏اش هم همين طور، شهربانى‏اش هم همين طور، اداراتش هم همين طور . وقتى بنا شد كه يك كشورى اينطور حالش شدكه ملت عليحده شدند و دولت با همه بساطش هم عليحده، اين دولت پشتيبان ندارد. ملت بايد پشتيبان دولت‏ها باشد. دولتى كه پشتيبان ندارد شكست مى‏خورد. همه شكست‏هائى كه از اين دولت هائى كه در خارج شكست مى‏خوردند و مال خودمان هم ديديم كه رژيم سلطنت اصلاً به هم خورد ،براى همين بود كه تفاهم ما بين ملت و رژيم نبود. اگر ملت با رژيم تفاهم داشتند اين مسائل پيش نمى‏آمد، الان، الان شما مشغول كار خودتان بوديد، ما هم مشغول كارخودمان. اين مسائل روى همين زمينه پيش آمد كه دولتها در مقابل ملت مى‏ايستادند و جبهه مى‏گرفتند. ملت هم در مقابل دولت همين طور بود. وقتى اينطور شد نمى تواند دوام داشته باشد. ممكن است سرنيزه تا يك مدتى باشد امادوام نمى تواند داشته باشد.اما اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند. ممكن است سر نيزه تا يك مدتى باشد اما دوام نمى تواند داشته باشد. اما اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند، دوست باشند، اينها خودشان را خدمتگزار آنها بدانند آنها خودشان را پشتيبان اينها بدانند، هر دو به هم خدمت بخواهند بكنند، يك همچو ملت و دولتى هيچ وقت شكست نخواهد خورد. تا اينطور هستيد كه با ملت هستيد، تا اينطور هستيد كه توجه به خدا داشته باشيد شكست برايتان نيست. بپرهيزيد از اينكه از ملت جدا بشويد، شما را بخواهند جدا بكنند، ملت هم بايد بپرهيزد از اينكه از شما جدا باشد. وقتى اين دو قدرت همراه هم شدند، هيچ قدرتى نمى تواند اينها را شكست بدهد. همه قدرت‏هاى خارجى، همه قدرت‏ها تقريبا، يعنى اينهايى كه تماس داشتند، خوب بعضى تماسى نداشتند، چه ابرقدرت‏ها و چه قدرت‏هايى كه با اين ممالك ما تماس داشتند همه كوشش كردند كه محمدرضا بماند،همه كوشش شان اين بود كه بماند (اگر همه نگوييم يك اكثريتى كه يكى، دو تا از آن مى‏شود گفت مستثنى بود كه آن هم كارى نداشت) در عين حال چون ملت يك مطلبى را نمى‏خواست، نشد. وقتى ملت نخواست، قواى انتظامى هم وفادار ديگر نمى توانند باشند، به يك نفرنمى شود كه قواى انتظامى كه از همين مردم است، پسرش توى اين مردم است، برادرش توى اين مردم است، عيالش تو اين مردم است، براى خاطر يك نفر از همه چيز خودش دست بردارد. يك وقت اين است كه خدا و اسلام است، انسان مى‏تواند از خودش

    صحيفه نور ج 8 صفحه 160

    بگذرد براى خاطر خدا، براى خاطر اسلام، براى خاطر عقيده،يك وقت اين حرف‏ها نيست، يك رژيمى است كه طاغوتى است، معنا ندارد كه انسان براى خاط يك نفر ديگر از خودش بگذرد. از اين جهت چون پشتيبان نداشت، اين وقتى كه ملت با دست خالى فشار آورد شماها هم به او پيوستيد، همه قواى انتظامى هى رو آوردند به اين طرف و او هم وقتى ديد كه از باطن پوسيده است مسأله، نتوانست كارى بكند، ديگران هم نتوانستند. كوشش كنيد كه قواى شما با ملت يكى باشد، با ملت تفاهم داشته باشد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه شمارا از لشكر امام زمان سلام الله عليه قرار دهد.

    والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  9. #679
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 161

    تاريخ: 26/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت بهدارى و بهزيستى‏

    تزكيه نفس از علم و حكمت بالاتر است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اين آيه كه خوانده مى‏شود از آياتى است كه در بيان آن مى‏شود مفصل صحبت كرد، لكن من يك نكته را عرض مى‏كنم و مى‏گذرم. خداوند فرموده است: لقد من الله على المومنين اذبعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه خداوند به مومنين منت گذاشته كه از خودشان كسى را فرستاد كه آيات الهى را بر آنها تلاوت كند. تلاوت آيات براى تزكيه و تعليم كتاب وحكمت است. تزكيه را مقدم ذكر فرموده است، معلوم مى‏شود تزكيه نفس از علم و حكمت بالاتر است. همين طور هم هست. اگر افراد يك ملت تزكيه و تربيت شده باشند،آن ملت پيشرو است. اگر سران قوم، آنهائى كه كشور را اداره مى‏كردند نفس شان تزكيه وتربيت شده بود،نه آن گرفتارى‏ها براى ملت پيش مى‏آمد و نه براى خودشان. منشاء تمام اين گرفتارى‏ها در همه جا اين است كه آنهائى كه عهده‏دار امور ملت هستند تزكيه نشده‏اند. يك نفر آدمى كه تزكيه نشده اگر بر يك ملت سلطه پيدا كند اينهمه گرفتارى‏هائى را كه در طول پنجاه و پنج سال براى ملت ما پيش آمد بوجود مى‏آورد. كسى كه بر ملتى سلطه و حكومت دارد اگر يك نفر عدالت پرور باشد دستگاه او عدالت پرور خواهد شد، قشرهائى كه به او مربوطند قهرا به عدالت گرايش پيدا مى‏كنند، تمام اداراتى كه تابع آن مملكت و آن حكومت است خواه ناخواه به عدالت گرايش پيدا مى‏كند. اگر همه ملت تزكيه بشوند همين دنيا بهشت آنهاست و تمام گرفتارى‏ها از بين مى‏رود.

    مفاسد و مصالح از حكومت‏ها و سران آن سرچشمه مى‏گيرد

    از طرف ديگر چون اشخاصى در رژيم طاغوتى بر مردم حكومت كردند اشخاص تزكيه شده‏اى نبودند و شخص اول مملكت اخلاق و عقايد و اعمالش تزكيه نشده بود، مملكت را به هلاكت كشاندند. رضاخان خودش سرچشمه تمام مفاسد بود. در پاريس كه بوديم يك نفر آمد پيش من و از كسى نقل كرد كه او گفته اگر در ايران پنج نفر فاسد بشوداين محمدرضا روى هر پنج نفر انگشت مى‏گذارد و به طرف خودش جلبشان مى‏كند. آن اشخاصى كه پاك نيستند و با تزكيه شده‏ها سر و كار ندارند، نمى‏روند سراغ اشخاص امين. آدمى كه خودش امين نيست مى‏رود سراغ اشخاصى كه نظير خودش

    صحيفه نور ج 8 صفحه 162

    باشند. ولهذا مفاسد و مصالح از حكومت‏ها سرچشمه مى‏گيرد. حكومت عدل تمام مصالح كشور را تأمين مى‏كند و حكومت ظلم تمام بدبختى‏ها را براى يك ملتى ايجاد مى‏كند.

    دامن مادران مى‏تواند مبداء خير يا مبداءشر باشد

    لذا در آيه شريفه تزيكه مقدم است. انبيا آمده‏اند كه انسان بسازند، انبيا مأمورند كه افرادى را كه بشر هستند و با حيوانات فرق ندارند، اينها را انسان كنند، تزكيه كنند. شغل انبياهمين است، بايد شغل مادرها هم همين باشد نسبت به بچه‏هائى كه در دامنشان است، و با اعمالشان آنها را تزكيه كنند. در دامن مادر، بچه‏ها بهتر تربيت مى‏شوند تا در پيش استادان. علاقه‏اى كه بچه به مادر دارد به هيچ كس ندارد و آن چيزى كه در بچگى از مادر مى‏شنود در قلبش نقش مى‏بندد و تا آخر همراهش است.مادرها بايد توجه به اين معنى كنند كه بچه‏ها را خوب تربيت كنند،پاك تربيت كنند، دامن‏هايشان يك مدرسه علمى و ايمانى باشد، و اين يك مطلب بسيار بزرگى است كه از مادرها ساخته است و از كسى ديگر ساخته نيست. آنقدرى كه بچه از مادر چيز مى‏شنود از پدرنمى شنود، آنقدرى كه اخلاق مادر در بچه كوچك نورس تأثير دارد و به او منتقل مى‏شود از ديگران عملى نيست. مادرها مبداء خيرات هستند و اگر خداى نخواسته مادرانى باشند كه بچه‏ها را بد تربيت كنند مبداء شرند. يك مادر ممكن است يك بچه را خوب تربيت كند و آن بچه يك امت را نجات بدهد، و ممكن است بد تربيت كند و آن بچه موجب هلاكت يك امت بشود. مع الوصف در طول اين سلطنت، اينها كوشش كردند كه مادران را از بچه‏ها جدا كنند به مادرها تزريق كردند كه بچه دارى چيزى نيست، شما توى ادارات بيائيد. و اينها بچه‏هاى معصوم را جدا كردند از دامن مادران و بردند در پرورشگاه‏ها و جاهاى ديگر، و اشخاص اجنبى و غير رحيم آنها را به تربيت فاسد تربيت مى‏كردند. بچه‏اى كه از مادرش جدا شد پيش هر كه باشد عقده پيدا مى‏كند، عقده كه پيدا كرد مبداء بسيارى از مفاسد مى‏شود. بسيارى از قتل‏هائى كه واقع مى‏شود از روى همين عقده‏هائى است كه پيدا شود، و بسيارى از عقده‏ها از اين پيدا مى‏شود. در همين كارى كه بايد معلم و دانشگاه‏ها بكنند، از دامن مادر شروع مى‏شود تا برسد به مدارس و به دانشگاه‏ها و به جاهاى ديگر. اگر از دامن مادر اين تربيت خوب شروع شد و مادر بچه را خوب تربيت كرد و به دبستان تحويل داد، دبستان هم خوب تربيت كرد و به دبيرستان تحويل داد آنجا هم همين طور، تا دانشگاه يا مدارس علمى ديگر، آنها هم خوب تربيت كردند، يك وقت در يك برهه از زمان مى‏بينيد كه جوانها همه خوب از كار در آمده‏اند و يك مملكت را به طرف خوبى مى‏كشانند.

    تمام مبارزه رژيم شاه با تزكيه و رشد انسانى جوان‏ها بود

    رژيم خائن سابق جديت كرد كه با همه جهات و همه قدرت با تزكيه مبارزه بكند و نگذارند جوان‏هاى ما صحيح بار بيايند. مى‏گويند در تهران در آن زمان شراب فروشى‏ها از كتاب فروشى‏ها بيشتر بوده و حالا انشاءالله ديگر نيست. مى‏دانيد كه چقدر مراكز فساد درست كرده‏اند،مراكزى را كه

    صحيفه نور ج 8 صفحه 163

    بايد آموزشى باشد به فساد كشيدند مثل سينما، مثل راديو و مطبوعات. با تمام قوا كوشيدند كه نگذارند رشد انسانى پيدا شود. بايد اين تربيت‏هاى طاغوتى در جوانهاى ما و در اين نسل به تربيت‏هاى انسانى و اسلامى متحول شود و اميد است كه از دامن مادرها شروع بشود و به دانشگاه و بالاتر ختم بشود. سعادت يك ملت به اين است كه سران آن ملت و كسانى كه مقدرات آن ملت به دستشان است تزكيه شده باشند. خداوند همه شما را به راه راست هدايت كند و همه ما را خدمتگزار به اسلام و مسلمين‏قرار بدهد.

    والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  10. #680
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 8 صفحه 164

    تاريخ: 27/4/58

    بيانات امام خمينى در جمع فارغ التحصيلان پاسيار دانشگاه پليس‏

    ترسيم چهره كريه قواى انتظامى طاغوت و توصيف قواى انتظامى اسلام‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من در اين وقت كم و اتاق گرم و فشرده از آقايان دو، سه كلمه راجع به وظيفه شما آقايان كه مى‏خواهيد پليس انشاءالله باشيد و پاسدار و پاسيار و امثال ذلك بايد عرض كنم پليس در رژيم‏هاى طاغوتى مثل ساير قواى انتظاميه از قبيل ژاندارمرى و ارتش در نظر ملت، ملت كه در تحت سلطه طاغوت بودند، پليس يك معنايى پيش ملت داشت كه آن معنا اين بود كه مردم از پليس فرار كنند و پليس هم هجوم ببرد. نه فقط پليس، قواى انتظاميه هم كه در اين دولت‏هايى كه ما ديديم بوده است اينها براى سركوبى خود ملت، در مقابل ديگران نبوده‏اند، تربيت نشده بودند كه در مقابل ديگران باشند. ما شاهدبوديم كه در زمان رضاخان اين قواى انتظاميه، سرانشان همه سركوب مى‏كردند ملت را. آن روزى كه قواى خارجى، متفقين هجوم آوردند به ايران، همين قواى انتظاميه، سرانشان در تهران همچوكه سر حد اينها هجوم آوردند، اينها از تهران فرار كردند. اين را ما شاهد بوديم كه چمدان‏هاشان را بستند و از تهران فرار كردند، مى‏گفتند طرف اصفهان مى‏روند، حالا از آنجا كجا مى روند را من نمى دانم، و در مقابل آنهايى كه هجوم كردند، مهاجمين، آنوقت گفتند كه سه ساعت مقاومت كردند و بعد گفتند كه وقتى رضاخان از يكى از صاحب منصبان پرسيده است كه آخر 3 ساعت چرا؟ گفته است اين را به شما گفته‏اند 3 ساعت، ساعتى در كار نبود، آنها از آن طرف آمدند ما از آن طرف فرار كرديم. مقابله ارتش در مقابل خارجى اينطور بود، و در مقابل ملت خودش سركوبى مى‏كرد، هر طور تعدى را مى خواست مى‏كرد و سران ارتش كه آنطور با مردم رفتار كردند به مجرد اينكه اطلاع پيدا كردند از اينكه آمدند اينها به سرحد، بدون اينكه باز واردبشوند، اينها از تهران فرار كردند و سربازخانه‏ها هم به هم خورد كه من خودم تهران بودم آنوقت، مى‏ديدم كه اين سربازها ويلان توى خيابان‏ها دارند مى‏روند. براى اين بود كه قواى انتظاميه را طاغوت در خدمت خودش مى‏خواست باشد، نه در خدمت ملت، نه در خدمت كشور. نه شهربانى را آنطور كه بايد باشد آنها تربيت مى‏كردند و نه ژاندارمرى را و نه ارتش را . اينها همه يكجا در خدمت خود آنها بودند. شخص، كسى كه خودش را شاه مى‏دانست بوده،ملت اصلاً مطرح نبود پيششان، مگر براى دوشيدنشان، مگر براى استفاده‏شان هر طورى كه مى توانستند ولهذا ملت از همه قواى انتظامى فرار مى‏كردند و متنفر بودند، قواى انتظامى هم ملت را از خودش نمى دانست بلكه‏

    صحيفه نور ج 8 صفحه 165

    يك برده‏اى مى‏دانست كه از او بايد استفاده بكند. اين اساس حكومت طاغوتى را تشكيل مى‏داد كه نسبت به ملت آنطور كوبنده و نسبت به خارج آنطور فرار.

    خود اينها هم همين طور بودند، خود رضاخان و پسرش هم همين طور بودند، در مقابل ملت اينها اظهار قدرت آنطور كه مى‏ديديد ميكردند لكن خود من در عكسى كه در روزنامه انداخته بودند كه باز هم هر وقت من فكر مى‏كنم تاثرم هست كه وقتى كه رفته بود محمدرضا در امريكا، زمانى بود كه جانسون رئيس جمهورى بود، عكسى كه انداخته بودند من ديدم كه جانسون ايستاده بود و در سر جاى خودش ايستاده بود و عينكش را اينطور دست گرفته بود و چپ به جاى ديگر نگاه مى‏كرد، حتى تو روى او نگاه نمى كرد و اين مثل يك آدم بنده‏اى در مقابل او ايستاده بود. در مقابل آنها اينطور بودند، وقتى پايشان را مى گذاشتند توى مملكت بامردم اينطور رفتار مى‏كردند. اين برنامه همه اشخاصى است كه به ملت خيانت مى‏كنند. همه حكومت‏هايى كه خيانت به ملت مى‏كنند از ملت مى‏ترسند. چون از ملت مى‏ترسند قواى انتظاميه را، همه را، در خدمت خودشان براى مقابله با ملت استخدم مى‏كنند، تربيت‏هاشان هم همين طورها بوده. اين درست عكس آن معنايى است كه از اين قواى انتظاميه انتظار مى‏رفت و درست عكس آن معنائى است كه قواى انتظاميه اسلام داشته است. قواى انتظامى اسلام براى سركوبى خود ملت نبوده است، با ملت رفيق و دوست و خدمتگزار،در مقابل خارجى كوبنده و مهاجم. همين دسته بى‏ساز و برگ قواى اسلامى در صدر اسلام كه هر چند نفرشان يك اسب و يك شتر داشتند، هر چند تاشان يك شمشير داشتند و زندگى سربازى‏شان اينطور بود از باب اينكه اتكايشان به ملت بود و به خدا، همين عده كم به دو امپراطورى بزرگ آنوقت كه همه دنيا تقريبا تحت سلطه آنها بودند اينها غلبه كرده‏اند با همين دست خالى لكن قدرت ايمان، با نداشتن ساز و برگ صحيح جنگى و مجهز بودن قواى ايران و روم با همه قوايى كه داشته‏اند لكن اينها قدرت ايمان داشتند آنها نداشتند. آنها را در يكى ازجنگ‏ها كه جنگ سلاسل (يك همچو چيزى) به آن مى‏گويند اين سربازهايى كه اينها مى‏خواستند به جنگ بياورند ،از طرف ايران ميخواستند به جنگ بياورند اينها را با ريسمان و با زنجير بسته بودند كه فرار نكنند. يك همچو روحيه‏اى درمقابل خارج داشتند، در مقابل مردم سختگيرى داشتند،روحيه شان اينجور بود كه وقتى خواستند به جنگ ببرند پانصد هزارتا، پانصدتاشان،هزارتاشان با يك زنجيرهايى مى‏بستند كه اينها فرار نكنند و به جنگ بروند. معلوم است يك همچو لشكر با سلسله نمى‏تواند جنگ بكند، مثل همين لشكرهاى ما و زمان متفقين مى‏شود اسلام وضعش در حكومت، وضعش در قواى انتظامى، وضعش در شرطه كه به اصطلاح آنهاانتظامى هست درست عكس اين وضعى است كه حكومت‏هاى طاغوتى دارند. شرطه با مردم دوست، رفيق يعنى شهربانى با مردم دوست، رفيق، خدمتگزار، مردم با او دوست، پشتيبان. ارتش و لشكرى آنوقت بامردم دوست و رفيق، پشتيبان مردم،مردم پشتيبان آنها. يك همچو روحيه‏اى كه نسبت به خودشان آنطور باشند و نسبت به خارج قوى باشند و اشداءعلى الكفار رحماءبينهم كه قرآن است،وصف اينهاست،وصف مومن‏هايى است كه ارتش اسلام هستند،عكس آنى كه طاغوت‏ها دارند. در قرآن وصف آنها را

    صحيفه نور ج 8 صفحه 166

    عكس اينها مى‏گويد. مى‏گويد (نسبت مى‏فرمايد) نسبت به كفار اشداء هستند و قوى، نسبت به خودشان رحيم و مهربان و دوست، نه ارتش و ژاندارمرى و شهربانى از مردم ترسى دارد كه مبادا يك وقتى چه بشود،نه مردم از ارتش ترس دارند، همه دوست و رفيق و همه همين طورى كه حالا مى‏بينيد شما اينجا آمديد، نه ما از شما مى‏ترسيم كه شما هجمه كنيد به ما،ما را چه بكنيد، نه شما از ما چيزى داريد. ما رفيق و دوست و هر دو رحماءبينهم. اين دستور قرآن است. قواى انتظامى براى انتظام يك كشور است، براى حفظ مردم است، براى حفظ مال و جان مرم است، نه براى ارعاب مردم، نه براى ترساندن و عرض كنم چاپيدن مردم. شما الان در جمهورى اسلام واقع هستيد، طاغوت رفت، جايش نمى آيد ديگر.

    توصيه به مردمى بودن و ايجاد تحولى همه جانبه‏

    شما الان در يك جمهورى اسلامى واقع هستيد كه بايد خودتان اسلامى باشيد يعنى همانطورى كه شرطه زمان حضرت امير سلام الله عليه با مردم بوده است شما هم با مردم باشيد. همانطورى كه قواى انتظاميه در خدمت مردم بوده است و مردم با آغوش باز مى‏پذيرفتند،دوست داشتند آنها را شما هم بايد عملى بكنيد كه مردم با شما آنطور باشند. عمل شما، عمل طاغوتى ديگر نباشد. خيال نكنيد كه ما قدرتمنديم و مردم چه، قدرت وقتى داريد كه ملت دنبال شما باشد. شما ديديد در اين قضيه،عبرت مى‏گيريد از اين قضيه كه وقتى ملت يك چيزى را اراده بكند و همه با هم، مصمم، ملت يك كارى را بخواهد هيچ قوه‏اى نمى تواند جلويش بايستد. همه قوا شكست خوردند در مقابل ملت و آن چيزى كه مهم است آرامش روحى انسان است. آنى كه سعادت انسان است اين است كه آرامش داشته باشد در اينجا يا انشاءالله آنجا. الان شما آرامش داريد از باب اينكه نمى خواهيد به مردم تحميل بشويد تا اينكه در وجدانتان ناراحت باشيد.

    آنهايى كه به مردم تعدى مى‏كنند وجدانشان ناراحت است، مگر بعضى شان كه ديگر از وجدان انسانى بيرون رفته‏اند اما غالبا اينطورند خصوصاً اين طبقه جوان. اما وقتى با مردم دوستند و رفيقند آرامش قلبى دارند، سعادت، دارند، سعادت همين آرامش سعادت است. شماكارى بكنيد كه اين آرامش قلبى را حفظ بكنيد و مردم را مثل فرزندهاى خودتان، مثل برادرهاى خودتان اينطور حساب بكنيد. آن مسائل طاغوتى را كنار، شما كه نبوديد آن موقع، كنار بگذاريد مطالعه كنيد در حال آن رژيم و وضع او و در عاقبت او.

    الان دولت اسلامى است، شماها اسلامى، شهردارى و شهربانى و امثال ذلك انشاءالله همه اسلامى و بايد همه چيزهايى كه در ايران است همه متحول بشود به يك مملكت اسلامى به همه معنا كه در مملكت اسلامى آرامش روحى هست، رفاه همه جانبه هست، تعاون هست، برادرى هست. و من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت همه شما رامى خواهم و اميدوارم پليس‏هاى خوبى براى اسلام باشيد، پليس‏هاى امام زمان سلام الله عليه باشيد.

    والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 68 از 208 نخستنخست ... 185864656667686970717278118168 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/