صفحه 6 از 9 نخستنخست ... 23456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 88

موضوع: تفسير نور

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    (11) فَلَمَّآ اءَتَهَا نُودِىَ يَمُوسَى
    ترجمه :
    پس همين كه نزد آتش آمد، ندا داده شد: اى موسى !
    (12) إِنِّى اءَنَاْ رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً
    ترجمه :
    همانا من پروردگار تو هستم . پس كفش خود را بيرون آور، به درستى كه تو در سرزمين مقدّس ((طُوى )) هستى .
    نكته ها
    O نام موسى در بيست سوره و 136 مرتبه در قرآن آمده وماجراى موسى عليه السلام از بزرگ ترين داستان هاى قرآن است ، زيرا حدود نهصد آيه از قرآن را به خود اختصاص داده است .
    O كلمه ((ربّ)) كه از اسماى حسناى الهى است ، بيش از 970 مرتبه در قرآن آمده است و خداوند در اوّلين تجلّى بر حضرت موسى عليه السلام خودش را با اين نام به او معرفى فرمود. (انّى اءنا ربّك ) وچون نبوّت حضرت موسى عليه السلام با ندا و كلام الهى آغاز شد، لذا او را كليم اللّه مى نامند. (و كلّم اللّه موسى تكليما) (530)
    O ((وادى المقدّس )) به مكان دور از عيب و گناه اطلاق مى گردد و ((طوى )) يعنى چيزى يا جايى كه با بركت آميخته شده است .
    O در حديثى مى خوانيم كه مراد از كندن دو كفش ، دل كندن از دو نگرانى است : يكى نگرانى از وضع همسر در آن سرما و ديگرى ، نگرانى از شرّ فرعون .(531) بعضى نيز آن را اشاره به همسر و فرزند و يا حبّ دنيا و آخرت دانسته اند. در تورات كنونى نيز عبارت ((فاخلع نعليك )) به همين تعبير آمده است .(532)
    پيام ها :
    1 چه بسا انسان به قصد كارى گام برمى دارد، امّا به نتيجه ديگرى مى رسد. (اتيكم منها بقبس ... نودى )
    رفت موسى كآتشى آرد بدست gggggآتشى ديد او كه از آتش بِرَست
    2 همين كه اراده ى خداوند بر تحقّق چيزى تعلّق گرفت ، تمام وسايل به خدمت آن هدف درمى آيند. (تاريكى شب ، باردارى همسر، گم كردن راه ، ديدن آتش ، همه مقدّمه جذب موسى عليه السلام و ارائه وحى و نبوّت به او در ميعادگاه الهى شد.)
    3 هر كجا كه ناباورى احساس مى شود، بايد تاءكيد بيشترى كرد. (انّى انا ربّك )
    4 آثار قداست و معنويت كار بايد در ظاهر افراد نيز پيدا باشد. (فاخلع نعليك )
    5 رابطه ى عميق با خداوند، در گرو دل كندن از وابستگى هاست . (فاخلع نعليك )
    6 براى دريافت مسئوليت ، فروتنى از ابتدائى ترين لوازم است . (فاخلع نعليك )
    7 بعضى از مكان ها داراى قداست خاصى هستند. (فاخلع نعليك انّك بالواد المقدّس ) (پابرهنه شدن وبيرون آوردن كفش ها از آداب ورود به مكان هاى مقدّس است .)
    8 پيام هاى مقدّس ، در مكان هاى مقدّس نازل مى شوند. (نودى ... بالواد المقدّس )
    9 پذيرش مسئوليت هاى آسمانى در دل پاك طبيعت ، همچون ؛ كوه طور، وادى مقدّس طُوى و غار حرا بوده است . (نودى ... بالواد المقدّس طُوى )
    (13) وَاءَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى
    ترجمه :
    و من تو را (به پيامبرى ) برگزيده ام ، پس به آنچه وحى مى شود گوش فرا ده .
    (14) إِنَّنِى اءَنَا اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلا اءَنَاْ فَاعْبُدْنِى وَاءَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِكْرِى
    ترجمه :
    همانا منم اللّه ، جز من خدايى نيست ، پس مرا بندگى كن و نماز را بپادار تا به ياد من باشى .
    (15) إِنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ اءَكَادُ اءُخْفِيهَالِتُجْزَى كُلُّ نَفْسِ بِمَا تَسْعَى
    ترجمه :
    همانا قيامت خواهد آمد (ولى ) من مى خواهم (زمان ) آن را مخفى كنم تا هر كس در برابر سعى و تلاش خود، جزا داده شود.
    نكته ها
    O يكى از اسامى قيامت ، ساعت است .(533)
    پيام ها :
    1 پيامبران ، از جانب خداوند منصوب مى شوند، نه از طرف مردم . (انَا اخترتك )
    2 بايد كلمات وحى را با تمام وجود وبا جان ودل شنيد. (فاستمع ) نه ((فاسمع )).
    3 از آداب گفتگو، معرفى خود است . (انّنى انا اللّه )
    4 در نظام الهى ، شناخت ، اساس عمل است . (انّنى انا اللّه فاعبدنى للّه )
    5 شناخت اصول دين ، بر انجام فروع دين مقدّم است . (لااله الاّ انَا فاعبدنى )
    6 توحيد نظرى مقدّم بر توحيد عملى است . (اعتقاد به توحيد و انجام عبادات ، ملازم يكديگرند.) (انّنى انا الله فاعبدنى )
    7 عبادت بايد خالصانه باشد. ارزش عبادت به ميزان خلوص آن است . (فاعبدنى )
    8 توحيد در راءس همه عقايد و نماز در راءس همه عبادات است . (لااله الاّ انا، فاعبدنى و اقم الصلوة )
    9 نماز، اوّلين دستور كار و برنامه ى عملى انبياست . (اقم الصلوة ) للّه
    10 نماز، در اديان ديگر نيز بوده است . (اقم الصلوة )
    11 هدف از اقامه نماز، تنها رعايت قالب آن نيست ، بلكه توجّه به قلب آن ، يعنى احساس حضور است . (اقم الصلوة لذكرى )
    12 توجّه به قيامت ، سبب برپايى نماز مى شود. (اقم الصلوة انّ الساعة آتية ) در قيامت از نماز مى پرسند.
    13 برپايى نماز به خاطر ياد اوست ، (اقم الصلوة لذكرى ) و ياد او موجب آرامش دلهاست . (الا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب )(534) چنانكه ياد ما از خدا، سبب ياد خدا از ماست . (اذكرونى اذكركم ) (535)
    14 توحيد ومعاد، اوّلين پيام هاى الهى براى بشر است . (لااله الاّانَا، الساعة آتية )
    15 از زمان وقوع قيامت ، هيچ كس به جز خدا آگاه نيست . (اكاد اخفيها)
    16 برپايى قيامت حتمى است ، (انّالساعة آتية ) امّا زمانش مخفى است . (اخفيها)
    17 هر آگاهى و دانستنى مفيد نيست . (اكاد اخفيها ) ندانستن زمان وقوع قيامت داراى حكمت و لطفى است . زيرا انسان در عمل آزاد بوده و گرفتار هيجان و ترس ‍ نيست . كسى كه ساعت آمدن ميهمان را نمى داند، دائما آمادگى خود را حفظ مى كند.
    18 با پنهانى زمان قيامت است كه پاداش مردم بر اساس واقعيّات و به اندازه تلاش و كوشش آنها خواهد بود. (اخفيها... لتجزى )
    19 پاداش و كيفر دنيوى كامل نيست . (انّ الساعة ... لتجزى )
    20 در قيامت ، اجراى قانون وپاداش وكيفر در حقّ همه يكسان است . (كل نفس )
    21 پاداش بر اساس سعى وتلاش است ، خواه به انجام برسد، يا نرسد. (لتجزى بماتسعى )
    (16) فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنَهَا مَن لا يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَيهُ فَتَرْدَى
    ترجمه :
    پس مبادا كسى كه به قيامت ايمان ندارد و پيرو هواى نفس خويش است ، تو را از توجّه به قيامت باز دارد كه سقوط مى كنى .
    پيام ها :
    1 كفّار را از خود ماءيوس كنيد. (فلا يصدّنّك ... )
    2 تنها اعتقاد و عمل به اصول و فروع كافى نيست ، بلكه صلابت در برابر مخالفان نيز لازم است . (لااله الا انا فاعبدنى فلا يصدّنّك )
    3 افراد بى ايمان در صدد باز داشتن شما از راه حقّ هستند. توطئه وكارشكنى آنان ، در راه وروش شما خللى وارد نسازد. (فلايصدّنّك )
    4 ايمان به معاد، بهترين عامل براى كنترل هوى پرستى است . (مَن لايؤ من بها و اتّبع هويه )
    5 سرچشمه ى انكار معاد، پيروى از هواى نفس است .(536) (مَن لايؤ من بها و اتّبع هويه )
    6 نتيجه هوى پرستى سقوط است ، گرچه آن شخص پيامبر باشد. (فتردى )
    7 سازش با كفّار و افراد بى ايمان ، مايه ى هلاكت است . (فلا يصدّنّك ... فتردى )
    8 كافران و هواپرستان درصدد بازداشتن مؤ منان از نمازند. (اقم الصلوة ... لايصدّنّك عنها)
    (17) وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَمُوسَى
    ترجمه :
    و (خداوند فرمود:) اى موسى ! آنچه به دست راست توست چيست ؟
    (18) قَالَ هِىَ عَصَاىَ اءَتَوَكَّؤُاْ عَلَيْهَا وَاءَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِى وَلِىَ فِيهَا مََارِبُ اءُخْرَى
    ترجمه :
    (موسى ) گفت : اين عصاى من است كه بر آن تكيه مى دهم و با آن براى گوسفندانم (از درختان ) برگ مى ريزم ودر آن منافع ديگرى (نيز) براى من است .
    (19) قَالَ اءَلْقِهَا يَمُوسَى (20) فَاءَلْقَهَا فَإِذَا هِىَ حَيَّةٌ تَسْعَى
    ترجمه :
    (خداوند) فرمود: اى موسى ! عصا را بيفكن . پس (موسى ) آن را افكند، پس ناگهان آن (عصا) مارى شد كه مى شتافت .
    (21) قَالَ خُذْهَا وَلاَ تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الاُْوْلَى
    ترجمه :
    (خداوند) فرمود: آن را بگير و نترس ، ما بزودى آن را به حالت اوليّه اش بر مى گردانيم .
    نكته ها
    O انسان ها به طور طبيعى از خطر و عوامل شرّ و ضرر مى ترسند و از رويارويى با آن پرهيز مى كنند و بديهى است موسى عليه السلام نيز كه انسان است بترسد، آنچه مورد انتقاد و مذمّت است ، تاءثّر، خشيت و اضطراب قلبى از غير خداست كه مخالف شجاعت واز صفات رذيله است والبتّه موسى از آن دور بوده است .
    O شايد ترس موسى عليه السلام به خاطر آن بود كه فرمان ((القها)) را مثل فرمان ((فاخلع نعليك )) براى احترام مى پنداشت ، امّا همين كه تبديل به مار شد، جا خورد.
    اصلا همين ترس ، خود دليلى بر معجزه بودن اين واقعه است ، وگرنه ، ساحرى كه خودش مى داند سحرش واقعيّت ندارد، از سحر و جادوى خود نمى ترسد.
    O خداوند در هر لحظه به ميليون ها بى جان ، جان مى دهد و يا جان ميليون ها جاندار را مى گيرد، در اينجا نيز به عصاى بى جان ، جان داد و سپس آن را گرفت و بار ديگر عصا شد.(537) آيا با اين حال او نمى تواند انسان زنده را بميراند و سپس او را به صورت اوليّه اش در آورد؟
    به راستى اگر نظر الهى چوب را اژدها مى كند، پس اگر بر ما نظر لطفى كند چه مى شود؟! و اگر نظر كرده ى او سحر تمامى ساحران را مى بلعد، آيا نظر او بر قلب ما همه وسوسه ها را نخواهد بلعيد؟!
    O در همين ابتداى كار براى موسى دو معجزه صورت گرفت ، يكى اينكه عصا به اژدها تبديل شد، (فاذا هى حيةّ تسعى ) و ديگر اينكه اژدها به صورت عصاى اوّليه در آمد. (سيرتها الا ولى )
    پيام ها :
    1 خداوند براى قدرت نمايى خود، حتّى از نزديك ترين و ساده ترين ابزارها نيز استفاده مى كند. (و ما تلك بيمينك يا موسى )
    2 با بهره بردارى از ابزارهاى چند منظوره مى توان از حجم كمتر استفاده ى بيشترى برد. (اتوكّؤ عليها واهش بها ... )
    3 تكيه بر عصا و ابزار مادّى ، با توكّل بر خداوند منافاتى ندارد. (اتوكّؤ عليها)
    4 چوپانى شغل اكثر انبيا بوده است . (اهش بها على غنمى )
    5 تمرين ، تجربه و آمادگى قبل از دعوت ضرورى است . موسى عليه السلام كه مى خواهد در برابر فرعون عصا را بيفكند تا اژدها شود، بايد خودش قبلا صحنه را ديده باشد. (فالقاها فاذا هى حيةّ تسعى )
    (22) وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَآءَ مِنْ غَيْرِ سُوَّءٍ ءَايَةً اءُخْرَى
    ترجمه :
    و دستت را به زير بازو وبغل خويش فروبر تا سفيد و بى عيب بيرون آيد (كه اين نيز) نشانه و معجزه ى ديگرى است .
    (23) لِنُرِيَكَ مِنْ ءَايَتِنَا الْكُبْرَى
    ترجمه :
    تا از نشانه هاى بزرگ خويش به تو نشان دهيم .
    (24) اِذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى
    ترجمه :
    (اى موسى ! اكنون ) به سوى فرعون حركت كن كه او طغيان كرده است .
    نكته ها
    O دوّمين معجزه ى حضرت موسى عليه السلام ((يدبيضاء)) (دست سفيد) بود كه با سه تعبير در قرآن آمده است ؛ يكى (اسلك يدك فى جيبك ) (538) وديگرى (وادخل يدك فى جيبك )(539) و ديگرى آيه ى (اضمم يدك الى جناحك ) كه مى توان بين همه ى آنها جمع كرد و گفت : دست خود را در گربيان فرو ببر وتا زير بغل ادامه بده .
    در تورات ، آمده است : سفيدى دست موسى گرفتار مرض برص و پيسى شده بود،(540) ولى در قرآن كلمه ى (من غير سوء ) آمده تا بگويد سفيدى دست ، نور بود نه مرض و تورات تحريف شده است .
    پيام ها :
    1 دست قدرت الهى باز است و هر لحظه با هر وسيله كه بخواهد مى تواند قدرت نمايى كند. (اضمم يدك )
    2 هر چه تكبّر و لجاجت مخاطب بيشتر باشد، معجزه هاى بيشترى ارائه شود. (آية اخرى ) (براى فرعون ها، چند معجزه لازم است .)
    3 كسى كه بنا دارد طاغوت را به حقّ دعوت كند، بايد خودش آثار حقّ را ديده باشد. (لنريك من آياتنا الكبرى )
    4 معجزات انبيا، گوشه اى از آيات الهى است . (من آياتنا )
    5 اوّلين ماءموريت انبيا، مبارزه با طاغوت هاست . (اذهب )
    6 هميشه نبايد منتظر آمدن مردم بود، گاهى لازم است حتّى پيامبران براى هدايتِ حاكمان حركت كنند. (اذهب الى فرعون انّه طغى )
    7 براى اصلاح جامعه ، بايد به سراغ سرچشمه و ريشه ى فتنه و فساد رفت . (اذهب الى فرعون )
    8 دين از سياست جدا نيست ، موسى براى اصلاح حكومت حركت كرد. (اذهب الى فرعون )
    9 مبارزه با طاغوت يك تكليف الهى است ، نه يك نمايش سياسى . (اذهب ) للّه
    10 سرچشمه ى همه انكارها، طغيان وگردنكشى در مقابل حقّ است . (انّه طغى ) طغيان فرعون در ادعاى ربوبيت ، ايجاد وحشت ، تفرقه و برده كشى مردم بود.
    11 كسانى مى توانند با طاغوت مبارزه كنند كه با ايمان ، عبادت و صلابت خود را ساخته باشند. (فاعبدنى ... اقم الصلوة ... لايصدّنّك ...اذهب الى ...) للّه
    (25) قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِى صَدْرِى
    ترجمه :
    (موسى ) گفت : پروردگارا! (اكنون كه مرا به اين كار بزرگ ماءمور فرمودى ) سينه ام را برايم گشاده گردان (و بر صبر و حوصله ام بيفزا).
    (26) وَيَسِّرْ لِى اءَمْرِى
    ترجمه :
    و كارم را برايم آسان فرما.
    (27) وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِى (28) يَفْقَهُواْ قَوْلِى
    ترجمه :
    و گره از زبانم باز نما. تا (آنها) سخنان مرا (خوب ) بفهمند.
    نكته ها
    O همين كه حضرت موسى عليه السلام به رسالت الهى ماءمور گرديد، چهار خواسته را از خداوند طلب نمود:
    1 سعه ى صدر. (ربّ اشرح لى صدرى )2 شرايط آماده . (و يسّرلى امرى )
    3 بيان روان . (واحلل عقدة من لسانى )4 داشتن وزير. (واجعل لى وزيرا)
    O چون حضرت موسى عليه السلام به مسائل متعدّد عبادى ، سياسى ، انقلابى ، اجتماعى ، اخلاقى ، فردى و جمعى ماءمور شده بود و طبعاً پرداختن و توجّه لازم به هر كدام ، انسان را از ساير امور غافل مى سازد، لذا سعه صدر در رسيدن به همه ى اين موارد كاملاً ضرورت دارد.(541)
    O سعه ى صدر، هم براى خود انسان لازم است ، هم براى انجام مسئوليّت وكلمه (لى ) رمز آن است كه دريافت وحى ، نياز به ظرفيت بزرگ دارد. چنانكه در سوره انشراح در مورد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده است : (الم نشرح لك صدرك ... انّ مع العسر يسرا)
    ويژگى هاى قلب مؤ من و كافر
    O قلب مؤ من و كافر هريك جايگاه امرى است ، از جمله :
    قلب مؤ من قلب كافر
    1 حيات . (اءومن كان ميتاً فاحييناه )(542)1 مرض . (فى قلوبهم مرض ) (543)
    2 شفا. (و يشف صدور قوم مؤ منين )(544)2 قساوت . (جعلنا قلوبهم قاسية ) (545)
    3 طهارت . (امتحن الله قلوبهم )(546)3 عدم پذيرش . (اَزاغ الله قلوبهم ) (547)
    4 سعه صدر. (رب اشرح لى صدرى )(548)4 مُهرخوردن . (طبع اللّه على قلوبهم ) (549)
    5 هدايت . (من يؤ من بالله يهدقلبه )(550)5 احاطه ظلمت . (ران على قلوبهم ) (551)
    6 ايمان . (كتب فى قلوبهم الايمان )(552)6 حجاب . (جعلنا على قلوبهم اكنة ) (553)
    7 سكينه . (السكينة فى قلوب المؤ منين )(554)7 قفل شدن . (ام على قلوب اقفالها) (555)
    8 الفت . (و الّف بين قلوبهم )(556)8 سختى . (ختم الله على قلوبهم ) (557)
    9 اطمينان قلبى . (الا بذكر الله تطمئن 9 برگشت و نفهمى . (صرف الله
    القلوب )(558)قلوبهم ) (559)
    پيام ها :
    1 سعه ى صدر اوّلين شرط موفقيّت در هر كارى است . (رب اشرح لى صدرى )
    2 به جاى ترس و فرار از مسئوليّت ، امكانات و مقدّمات و ابزار آن را از خداوند بخواهيم . (رب اشرح لى صدرى )
    3 دعا قبل از هر كارى ، رمز توكّل ومايه ى دفع خطرات و آفات راه است ، هر چند دعا خود نيز عبادت واعلام نياز به شمار مى رود. (ربّاشرح لى صدرى )
    4 ارشاد و تربيت مردم و مبارزه با طاغوت ها، بستگى تام به صبر و حوصله ى مربى و مجاهد دارد. (رب اشرح لى صدرى )
    5 رسالت ، با تندى و خشونت سازگار نيست . كار بزرگ ، روح بزرگ مى خواهد. (رب اشرح لى صدرى ) (موسى عليه السلام در يك درگيرى ، يك نفر را با مشت كشته بود، از اين روى از خداوند طلب شرح صدر كرد.)
    6 دعاى انبيا در قرآن ، با اسم ((ربّ)) است . (ربّ)
    7 دريافت الطاف الهى ، روح وسينه اى گشاده لازم دارد. (رب اشرح لى صدرى )
    8 با سعه ى صدر كارها آسان مى شود. (رب اشرح لى صدرى و يسّر لى امرى )
    9 ساده گويى و بيان روان ، كمال است . (واحلل عقدة من لسانى )
    10 در هدايت و بسيج كردن مردم وروحيه دادن به نيروها و ارعاب و تضعيف روحيه ى طاغوت ، زبان گويا بسيار مهم است . (واحلل عقدة من لسانى )
    11 اصل ، فهميدن مردم است ، نه اصطلاحات زيبا. (يفقهوا قولى )
    12 شرط موفقيت در تبليغ آن است كه مردم حرف مبلغ را خوب بفهمند. (يفقهوا قولى )
    13 در تبليغ بايد از هر وسيله اى كه شناخت مردم را عميق تر مى كند استفاده كرد. (يفقهوا قولى )
    (29) وَاجْعَل لِّى وَزِيراً مِّنْ اءَهْلِى (30) هَرُونَ اءَخِى
    ترجمه :
    و از خاندانم (ياور و) وزيرى برايم قرار بده . برادرم هارون را.
    (31) اُشْدُدْ بِهِ اءَزْرِى (32) وَاءَشْرِكْهُ فِى اءَمْرِى
    ترجمه :
    (و اينگونه ) پشت مرا با او استوار ساز. و او را در كارم شريك گردان .
    (33) كَىْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً (34) وَنَذْكُرَكَ كَثِيراً
    ترجمه :
    تا ما تورا بسيار به پاكى بستاييم . و تورا بسيار ياد نماييم .
    نكته ها
    O ((وزير)) از ((وِزْر)) به معناى بار سنگين ، به كسى گفته مى شود كه بار مسئوليت ديگرى را نيز بر دوش مى كشد. كلمه ى ((اَزْرى ))، نيز به معناى ((پُشت )) است .
    O در تفاسير آمده است كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله بارها اين آيات را مى خواند و مى فرمود: خدايا من نيز مثل موسى عليه السلام وزيرى از اهل خودم مى خواهم .(560)
    O حضرت موسى عليه السلام در دريافت وحى مشكلى نداشت و وزير خواستن او تنها به خاطر سنگينى مسئوليت رسالت و سختى تبليغ بود.
    O هارون عليه السلام سه سال از حضرت موسى بزرگ تر بود و به همين مقدار، زودتر از موسى عليه السلام از دنيا رفت .(561) و انبياى بعدى ، همه از نسل هارون عليه السلام هستند.
    O علامه طباطبايى در تفسير الميزان مى فرمايد: حديث منزلت كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حضرت على عليه السلام فرمود: ((انت منّى بمنزلة هارون من موسى الاّ انّه لانبىّ بعدى )) از صد طريق از اهل سنّت و هفتاد طريق از شيعه نقل شده است .
    O استمداد از مردم ، منافاتى با توكّل و كمك از خداوند نداشته و شرك نيست . در قرآن بارها به مسئله ى استمداد و تعاون اشاره شده است ، از جمله : (تعاونوا على البرّ و التّقوى ) (562) يكديگر را در كار خير يارى كنيد. چنانكه حضرت عيسى فرمود: (من انصارى الى ا للّه )(563)، ياور من به سوى خدا كيست ؟ يا خداوند در جواب پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (حسبك اللّه و من اتبعك من المؤ منين ) (564)، خداوند و م ومنان پيرو، براى تو كافى هستند. يا ذوالقرنين از مردم براى ساختن سد كمك درخواست كرد وفرمود: (اعينونى بقوّة ... )(565) با نيروى خود مرا كمك كنيد. و در اين ماجرا نيز حضرت موسى از خداوند انسانى شايسته را به كمك مى طلبد تا او را در امر تبليغ دين يارى نمايد.
    پيام ها :
    1 مبارزه با طاغوتى مثل فرعون به تنهايى ممكن نيست . (اجعل لى وزيراً)
    2 هرچه كار مهم تر باشد، انتخاب وزير و همراه نيز حسّاس تر است ، وزير موسى عليه السلام را بايد خداوند تعيين فرمايد. (اجعل لى وزيراً )
    3 اگر همكار انسان از اهل خود او باشد بهتر است .(566) (من اهلى )
    4 رهبرى و مديريّت بايد متمركز در شخص واحد باشد و ديگران با او همكارى كنند. (اُشدد به ازرى ، اشركه فى امرى )
    5 همكارى مايه پيشرفت امور است كه همفكر و همراه باشد، نه در مقابل . (اشركه فى امرى )
    6 تسبيح واقعى ، در فضاى مبارزه با طاغوت است . (انّه طغى ، كى نسبّحك )
    7 فلسفه ى حكومت و قدرت ، برپايى و ارتقاى معنويّت در جامعه است . (اشدد به ازرى كى نسبّحك كثيراً و نذكرك كثيرا )
    8 وظيفه ى انبيا، تنزيه خداوند از شرك ، اوهام و خرافات است . (نسبّحك )
    9 مسئوليّت زياد، تسبيح زياد لازم دارد. (نسبحك ، كثيراً )
    10 ابتدا خداوند را از هر عيب و نقصى تنزيه كنيم ، سپس به ذكر و شكر او بپردازيم . (نسبّحك ، نذكرك )
    11 آنچه ارزش دارد ذكر كثير است وگرنه هر انسانى هنگام خطر و گرفتارى ياد خدا مى كند. (نذكرك كثيراً )
    (35) إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيراً
    ترجمه :
    (پروردگارا!) همانا تو همواره نسبت به احوال ما آگاه و بصير هستى .
    (36) قَالَ قَدْ اءُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَمُوسَى
    ترجمه :
    (خداوند) فرمود: اى موسى ! به يقين آنچه را درخواست كردى به تو داده شد.
    (37) وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً اءُخْرَى
    ترجمه :
    وبه تحقيق ما بار ديگر بر تو منّت گذاشتيم (وتورا مشمول نعمت هاى خويش ساختيم ).
    پيام ها :
    1 انبيا، هميشه خود را در محضر الهى مى ديدند، و به اراده و مصلحت او راضى بودند. (انّك كنتَ بنا بصيراً )
    2 با اينكه خداوند به همه چيز آگاه است ، ولى بازهم دعا و درخواست از او مطلوب است . (ربّ اشرح ... انّك كنتَ بنا بصيراً)
    3 اگر درخواست ، صحيح و بجا، و دعا خالصانه باشد، استجابت قطعى است . (قد اوتيت )
    4 عطاى الهى حكيمانه و بر اساس بصيرت است . (بنا بصيرا... اوتيت سؤ لك )
    5 كسى را كه منصوب وماءمور انجام كارى مى كنيم ، ابزار كار وخواسته هاى او را نيز تاءمين كنيم . (اذهب الى فرعون ... رب اشرح لى صدرى ... وزيرا من اهلى ... قد اوتيت )
    6 نعمت هاى الهى از باب امتنان است ، نه استحقاق . (و لقد مننّا)
    7 هيچگاه الطاف خداوند را از ياد نبريم . (و لقد مننّا عليك مرّة اُخرى للّه )
    (38) إِذْ اءَوْحَيْنَآ إِلَى اءُمِّكَ مَا يُوحَى
    ترجمه :
    آنگاه كه به مادرت آنچه را بايد الهام كرد، وحى كرديم .
    (39) اءَنِ اقْذِفِيهِ فِى التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِى الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَاءْخُذْهُ عَدُوُّ لِّى وَعَدُوُّ لَّهُ وَاءَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّى وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِى
    ترجمه :
    (به او وحى كرديم ) كه كودك خود را در صندوقى بگذار، پس آن (صندوق ) را در دريا بينداز، تا دريا آن را به ساحل افكند و (كسى كه ) دشمن من و دشمن او (است )، آن را (از دريا) بگيرد. و (اى موسى !) من محبّتى از جانب خويش بر تو افكندم (تا تو را دوست بدارند) و تا زير نظر من ساخته شوى (وپرورش يابى ). نكته ها
    O مراد از وحى در اينجا، الهام و القا بر قلب است ، نه آن وحى اصطلاحى كه مخصوص پيامبران است . زيرا رسالت ، مخصوص مردان است . چنانكه در سوره يوسف ، آيه 109 مى فرمايد: (و ما ارسلنا من قبلك الا رجالاً نوحى اليهم )
    O ((تابوت ))(567) به معناى صندوق و ((يم )) به معناى درياست و تمام هشت مورد استعمال ((يم )) در قرآن ، در داستان حضرت موسى مى باشد.
    O بر خلاف امروزه كه صنعت تنها به ساخت كالاها گفته مى شود، قرآن صنعت را هم به كالا گفته ((اصنع الفلك )) و هم به تربيت انسانى . ((لتصنع على عينى ))
    O همين كه خداوند بر كارى اراده كند، تمام مقدمات آن را نيز فراهم مى سازد. در اينجا براى حفظ موسى عليه السلام ، به مادرش الهام مى كند كه فرزندت را به دريا بينداز، به دريا امر مى نمايد كه صندوق حامل كودك را به ساحل ببر، به قلب دشمن القا مى فرمايد كه او را بگير و محبّت كودك را نيز در دل او قرار مى دهد.
    O امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند چنان محبّتى از موسى در دل مردم انداخت كه هر كس موسى عليه السلام را مى ديد به او علاقه مند مى شد.(568)
    O رمز رسيدن به كمالات ، دل كندن از وابستگى ها و دوستى هاست . ((اقذفيه ))
    الف : دل كندن از خود؛ ابراهيم حاضر شد در آتش افتد.
    ب : دل كندن از همسر؛ ابراهيم همسرش را در مكّه ى بى آب و گياه گذارد.
    ج : دل كندن از نوزاد؛ مادر موسى فرزند خود را در آب افكند.
    د: دل كندن از نوجوان ؛ ابراهيم حاضر شد اسماعيل را قربانى كند.
    ه‍: دل كندن از شهوت ؛ يوسف ، درخواست كاميابى همسر عزيز مصر را نپذيرفت .
    و: دل كندن از خواب ؛ ثواب نماز در دل شب را كسى جز خدا نمى داند. (فلا تَعلم نفس ما اُخفى لهم من قرّة اعين ) (569)
    پيام ها :
    1 گاهى والدين به خاطر فرزند، مشمول لطف خاص مى شوند. (اوحينا الى امّك )
    2 زن نيز مى تواند به مقامى برسد كه مورد وحى و الهام الهى قرار بگيرد. (اوحينا الى امك ) (اگر چه اين وحى ، براى رسالت بشمار نمى رود، امّا الهام ساده نيز به حساب نمى آيد، زيرا مادر موسى به واسطه ى آن ، فرزند خود را تسليم امواج آب كرد.)
    3 در حركت ونهضت انبيا، زنان نيز ايفاى نقش كرده اند. (امّك )
    4 دريا نيز همچون تمام هستى ، تحت امر الهى است . (فليلقه اليم بالساحل )
    5 تكرار كلمه ((عدّو)) نشانه عمق عداوت طاغوت نسبت به فرستادگان الهى است . (عدوٌ لى و عدوٌ له )
    6 عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد. (ياءخذه عدوٌ لى و عدوٌ له )
    7 محبوبيّت يكى از الطاف الهى است . آنكه دلها از اوست ، محبّت نيز از اوست . (محبّة منّى )
    8 اولياى خدا، تحت نظر و تربيت ويژه ى پروردگار قرار دارند. (على عينى )
    ترجمه : (40) إِذْ تَمْشِى اءُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ اءَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَكَ إِلَى اءُمِّكَ كَىْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَتَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْنَكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّكَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِى اءَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ
    يَمُوسَى
    آنگاه كه خواهرت (در پى آن صندوق ) مى رفت تا بگويد: آيا شما را به كسى راهنمايى كنم كه تكفّل و پرستارى او را بپذيرد؟! (و آنان پذيرفتند.) پس (اين گونه ) ما تورا به سوى مادرت باز گردانيديم تا چشم او (به تو) روشن شود و اندوهگين نگردد. و(اى موسى !) تو شخصى (از فرعونيان ) را به قتل رساندى (واز اين بابت دچار اندوه گرديدى )، پس تو را از غم نجات داديم و تو را در آزمون هاى مختلف آزموديم . پس چند سالى را در ميان مردم مدين (ودر كنار شعيب پيامبر) درنگ كردى ، سپس (اينك ) درزمان مقدّر (براى پذيرش رسالت به اينجا) آمدى .
    نكته ها
    O فرعون كه صندوق را از آب گرفت ، در آغاز تصميم كشتن طفل را داشت ، ولى همسرش او را از اين كار بازداشت . لذا دايه ها را براى شيردادن كودك دعوت كردند، امّا موسى سينه ى هيچ يك از آنان را قبول نكرد، و نظام فرعونى در تغذيه كودك عاجز شد. خواهر موسى كه ماجرا را دنبال مى كرد، جلو آمد و با حالت عادّى گفت : من شما را به كسى معرّفى مى كنم كه اين كودك سينه ى او را قبول كند. بدين گونه موسى به دامان مادر بازگشت .
    O در تاريخ زندگانى و مبارزات حضرت موسى عليه السلام چند زن نقش اساسى داشته اند؛ مادر موسى ، خواهر موسى ، همسر موسى و زن فرعون .
    O حوادث زندگانى انبيا، گاهى به يكديگر شباهت دارد. مثلاً سرگذشت حضرت موسى عليه السلام با زندگانى حضرت يوسف عليه السلام از جهاتى مشابه است ، از جمله :
    الف : هر دو پيامبر مدّتى را در كاخ زندگى كرده اند.
    ب : زندگى در كاخ ، به انتخاب هيچ يك نبود.
    ج : پدر و مادر هر دو پيامبر به فراق مبتلا شدند.
    د: سرانجام ، هر دو به سوى والدين خود بازگشتند.
    ه‍: هر دو به فتنه ى ديگران دچار شدند؛ يوسف عليه السلام به فتنه برادران و موسى عليه السلام به فتنه فرعون .
    و: در زندگى هر كدام ، زنى كاخ نشين نقش داشته است ، همسر عزيز مصر در نقش منفى وهمسر فرعون در نقش مثبت .
    پيام ها :
    1 در نظام حاكميت طاغوت ، هر كس از طرفداران حقّ، چه زن و چه مرد، بايد نقش مبارزاتى خود را به خوبى انجام دهد. (تمشى اختك )
    2 براى دريافت الطاف الهى بايد حركت نمود. (اوحينا... تمشى اختك للّه )
    3 پيشنهادات حقّ ومنطقى خود را با نرمى وملاطفت مطرح كنيم . (هل )
    4 اسرار را فاش نكنيم . (من يكفله ) و نگفت : ((الى امّه ))
    5 شير دادن فرزند، كافى نيست ، بلكه تكفّل كامل مهم است . (يكفله )
    6 خدا به وعده هاى خويش وفادار است .(570) (انّا رادّوه اليك فرجعناك الى امّك )
    7 سرپرستى مادر، بهترين شرايط براى رشد فرزند است . (لتصنع على عينى ... فرجعناك الى امّك )
    8 رضايت مادر، جايگاه ويژه اى نزد خدا دارد. (فرجعناك الى امّك كى تقر عينها )
    9 نگرانى از بازتاب كارها، به اخلاص و عصمت ضربه نمى زند. (فنجّيناك من الغّم ) (موسى عليه السلام يك قبطى را بدون تعمّد كشته بود و اگر چه گناهى نداشت ، ولى نگران و غمگين بود.)
    10 مردان خدا آزمايشات سختى را در پيش روى دارند. (فتنّاك فتونا )
    11 پشت سر گذاردن مراحل سخت ، مقدمه ى رسيدن به مقام الهى و معنوى است . (فتنّاك ... ثمّ جئت على قدر يا موسى )
    12 انبيا نيز بايد مزه ى حوادث سخت را بچشند. (فتنّاك فتونا فلبثت سنين فى اهل مدين ) (بعد از سال ها زندگانى در كاخ ، اينك چوپانى در بيابان شروع مى شود.)
    13 مسئوليّت ها، توفيقات و الطاف الهى ، داراى زمان بندى و حساب شده است . (جئت على قدر يا موسى )
    (41) وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِى
    ترجمه :
    (اى موسى !) من تو را براى خودم ساخته و برگزيدم .
    (42) اِذْهَبْ اءَنتَ وَاءَخُوكَ بََايَتِى وَلاَ تَنِيَا فِى ذِكْرِى
    ترجمه :
    (اكنون ) تو وبرادرت با (معجزات و) آياتى كه من به شما داده ام برويد و در ياد (و رسالت ) من سستى نكنيد.
    (43) اِذْهَبَآ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى
    ترجمه :
    برويد به سوى فرعون كه او طغيان كرده است .
    (44) فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ اءَوْ يَخْشَى
    ترجمه :
    پس به نرمى با او سخن بگوييد، شايد متذكّر شود، يا (از خدا) بترسد.
    نكته ها
    O ((خشيت ))، ترس برخاسته از معرفت واحساس عظمت در برابر ديگرى است .
    O خداوند درباره ى حضرت موسى عليه السلام تعبيرات خاصى بيان فرموده است :
    الف : (قرّبناه نجيّا )(571) ما او را به هم رازى خود نزديك كرديم .
    ب : (انَا اخترتك ) (572) من تو را برگزيده ام .
    ج : (ولتصنع على عينى )(573) زير نظر من پرورش يابى .
    د: (اصتنعتك لنفسى ) تو را براى خود ساختم .
    O در آيات قبل ، دو معجزه ى تبديل عصا به اژدها ويد بيضا براى موسى عليه السلام مطرح شد، در اين آيه مى فرمايد: ((بآياتى )) يعنى معجزات ديگرى نيز به تو خواهيم داد.
    O در آيه ى 24 همين سوره ، فرمان رسيد كه ((اذهب الى فرعون )) امّا موسى عليه السلام از خداوند درخواست ياور نمود، اينك با استجابت خواسته ى او، در اين آيه مى فرمايد: ((اذهبا الى فرعون )).
    O عدىّبن حاتم مى گويد: اميرالمؤ منين عليه السلام هنگام برخورد با معاويه در صفّين ، با صداى بلند فرمود: قسم به خداوند با معاويه و اصحاب او نبرد خواهم كرد، ولى به دنبال آن آهسته مى فرمود: ان شاءاللّه . گفتم : يا علىّ! شما با صداى بلند از نبرد سخن مى گوييد، ولى با صداى آهسته ان شاءاللّه مى گويى ؟ فرمود: جنگ خدعه است و من درغگو نيستم ، غرضم از اين كار برانگيختن يارانم براى جنگ است تا متفرّق نشوند. سپس حضرت اين آيه را گواه كار خود آورد كه خداوند به موسى گفت : (فقولا... لعلّه يتذكّر ) خداوند مى دانست فرعون متذكّر نمى شود، ولى به جهت برانگيختن موسى براى رفتن به سوى فرعون اين گونه سخن گفت .(574)
    پيام ها :
    1 براى اهداف بزرگ بايد افرادى را تربيت كرد. (واصطنعتك لنفسى )
    2 خداوند براى انبيا برنامه هاى خاصى دارد. (واصطنعتك لنفسى )
    3 ابتدا خودسازى ، آنگاه جامعه سازى . (اصطنعتك ... اذهب )
    4 اگر به عنوان مدير، كسى را براى كارى اعزام مى كنيم ، بكوشيم كه روحيه او مالامال از عشق و احساس غرور و دلگرمى باشد. (اصطنعتك لنفسى ... اذهب للّه )
    5 گاهى بايد ديگران را احضار كرد، (و اءتونى مسلمين ) (575) و گاهى بايد خود به طرف آنان رفت . (اذهب )
    6 در بعضى مراحل ، نبايد پيك ها و پيام برها يك نفر باشد. (اذهب انت و اخوك )
    7 مبلغ بايد به ابزار ارشاد مجهز باشد. (بآياتى )
    8 مبلغ بايد شجاع و مصمم و نفوذناپذير باشد. (ولا تينا فى ذكرى ) للّه تا مبادا كاخ و قدرت و هيبت طاغوت ، او را در انجام ماءموريت مرعوب كند و از ياد خدا غافل شده و دست از صراحت لازم بردارد.
    9 رمز موفقيت انسان ، توجّه كامل و دائم به خداوند است . (لاتنيا فى ذكرى للّه )
    10 تبليغ ، ارشاد، امربه معروف و نهى از منكر، ذكر و ياد خداست . (اذهب انت و اخوك باياتى ولا تينا فى ذكرى )
    11 يكى از بزرگ ترين اهداف و خدمات انبيا، مبارزه با طاغوت و برداشتن موانع راه خداپرستى است . (اذهب انّه طغى )
    12 گام اوّل در امر به معروف و نهى از منكر، بيان نرم است . (فقولا له قولا لينّا)
    13 اميدها در نرمى است ، وانتظارى از خشونت نمى رود. ( قولا ليّنا لعّله يتذكّر... )
    14 شروع تربيت وارشاد بايد از طريق گفتگوى صميمانه باشد.(576) (فقولاله قولا لينّا ) حتّى با سركش ترين افراد نيز بايد ابتدا با نرمى ولطافت سخن گفت .
    15 هرگز از هدايت ديگران ماءيوس نشويد. (لعّله يتذكّر ...)
    16 وظيفه ى پيامبر تذكّر وارشاد است . (يتذكّر او يخشى )
    (45) قَالاَ رَبَّنَآ إِنَّنَا نَخَافُ اءَن يَفْرُطَ عَلَيْنَآ اءَوْ اءَن يَطْغَى
    ترجمه :
    (موسى وهارون ) گفتند: پروردگارا! همانا مى ترسيم كه او بر ضد ما تعدّى كند يا بر طغيان ادامه دهد (و بر آن بيفزايد).
    (46) قَالَ لاَ تَخَافَآ إِنَّنِى مَعَكُمَآ اءَسْمَعُ وَاءَرَى
    ترجمه :
    (خداوند) فرمود: نترسيد، همانا من با شما هستم (و همه چيز را) مى شنوم و مى بينم .
    نكته ها
    O ((فَرط)) به معناى سرعت گرفتن وپيش افتادن است و ((انن يفرط علينا)) يعنى ما مى ترسيم كه فرعون ، قبل از بيان استدلال و آوردن معجزات بر ما پيشى گرفته و طغيان خود را نسبت به بنى اسرائيل افزايش دهد.(577)
    O آنچه براى انبيا مذموم است ، خشيت و ترس قلبى از غير خداست وگرنه ، خوف طبيعى ، لازمه ى انسانيّت آن بزرگواران و همه انسان هاست وهر انسانى در برابر خطرات اين ترس را دارد.
    پيام ها :
    1 بررسى مشكلات و موانع احتمالى و ترس از آينده و ناكامى ، منافاتى با اخلاص و مقام نبوّت ندارد. (اننّا نخاف ...)
    2 جوسازى و شايعه سازى ، شيوه ى طاغوت ها و ستمگران است . آنان فضا را مسموم و مردان خدا را متهم مى نمايند و يا بعد از شنيدن حقّ دست به آشوب مى زنند تا سخن حقّ آنان اثر نكند. (يفرط علينا او ان يطغى )
    3 ايمان به حضور در پيشگاه خداوند و يقين به امدادهاى الهى ، عامل شجاعت و روحيه يافتن مؤ منان است . (انّنى معكما)
    4 اگر كسى را به كارى ماءمور كرديد، بايد از هر جهت او را تاءمين نموده و به او روحيه بدهيد. (انّنى معكما اسمع وارى )
    5 اگر چه همه ى انسان ها مورد نظر و مرحمت الهى هستند، ولى لطف او بر انبيا بيشتر است . (انّنى معكما اسمع وارى )
    next page

    fehrest page


    back page

  2. #2
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    (47)فَاءْتِيَاهُ فَقُولاَ إِنَّا رَسُولاَ رَبِّكَ فَاءَرْسِلْ مَعَنَا بَنِى إِسْرََّءِيلَ وَ لاَتُعَذِّبْهُمْ قَدْجِئْنَا كَ بََايَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَا مُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
    ترجمه :
    پس به سراغ او برويد، پس (به او) بگوييد: (اى فرعون ) ما دو فرستاده ى پروردگار تو هستيم ، وبنى اسرائيل را به همراه ما بفرست (وبيش از اين ) آنها را آزار مده . البتّه ما با معجزه اى از جانب پروردگارت به سوى تو آمده ايم و درود بر كسى كه هدايت را پيروى كند.
    (48) إِنَّا قَدْ اءُوحِىَ إِلَيْنَآ اءَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى
    ترجمه :
    (به او بگوييد:) همانا به ما وحى گرديده كه عذاب بر كسى است كه (آيات الهى را) تكذيب كند (و از آنها) سرپيچى نمايد.
    نكته ها
    O چون ارشاد و تبليغ سران ستمگر و هدايت آنان كار بسيار سخت و مهمى بوده است ، لذا خداوند فرمان حركت به سوى فرعون را تكرار مى فرمايد:
    (اذهب الى فرعون )، (اذهب انت و اخوك ) ، (اذهبا الى فرعون )، (فاءتياه ) .
    O در اين آيات به سه ركن اعتقادى ؛ يعنى توحيد، نبوّت ومعاد اشاره شده است : (ربّك ، اُوحى الينا، انّ العذاب )
    O خداوند، دستورالعمل ماءموريت موسى و هارون عليهما السلام را در پنج مرحله تنظيم فرموده است : الف : رفتن . ((فاءتياه )) ب : گفتن . ((فقولا)) ج : دليل آوردن . ((جئناك باءية ))، د: تشويق . ((والسلام على من اتبع الهدى )) د: تهديد. ((انّ العذاب على من كذّب و تولّى )).
    پيام ها :
    1 كارهاى ارشادى و تبليغى بايد بديع وتهاجمى باشد، نه تدافعى . (فاءتياه )
    2 رسالت انبيا از شئون ربوبيّت خداوند است . (رسول ربّك )
    3 غرور مستكبران را بشكنيد. (ربّك ) در مقابل كسى كه مى گويد: (انا ربّكم )
    4 سخن با نرمى و لطافت ، منافاتى با قاطعيت و صراحت ندارد. (انا رسول ربّك )
    5 آزادسازى انسان ها از ستم وبردگى طاغوت ، در راءس وظايف انبياست . (ارسل معنا بنى اسرائيل ) (آرى دين از سياست جدا نيست ، مبارزه با طاغوت ها و آزاد كردن مردم در متن دستورات الهى است .)
    6 هجرت از محيط ظلم و گناه ، مقدمه نجات است . ابتدا آزادى ، سپس ايمان . (ارسل معنا بنى اسرائيل ...)
    7 مبارزه با طاغوت وآزادى مردم زمانى ارزش واقعى و همه جانبه دارد كه در خط انبيا باشند. (ارسل معنا )
    8 آزار وشكنجه ى مردم ، ممنوع است . (لا تعذّبهم )
    9 عملكرد ماءموران ، به حساب فرمانده و مسئول آنان نيز گذارده مى شود. (لاتعذّبهم ) با توجّه به اينكه شخص فرعون ، شكنجه گر تك تك مردم نبود.
    10 امنيّت و سلامتى كامل و جامع ، تنها در پرتو پيروى از هدايت هاى الهى بدست مى آيد. (والسلام على من اتبع الهدى )
    11 سلام به طاغوت وستمگران ممنوع است . (والسلام على من اتبع الهدى للّه )
    12 آنچه مهم است پيروى از حقّ است . (اتبع الهدى )
    13 سلام دادن در پايان سخن ، از آداب سخن است . (والسلام على ... )
    (49) قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَمُوسَى
    ترجمه :
    (فرعون ) گفت : اى موسى ! پس پروردگار شما دو نفر كيست ؟!
    (50) قَالَ رَبُّنَا الَّذِى اءَعْطَى كُلَّ شَىْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى
    ترجمه :
    (موسى ) گفت : پروردگار ما كسى است كه به هر چيزى آفرينش خاص آن را عطا كرده وآنگاه (آن را به راه كمال ) هدايت فرمود.
    (51) قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الاُْولَى
    ترجمه :
    (فرعون ) گفت : پس حال نسل هاى پيشين چگونه است ؟!
    نكته ها
    O ((بال )) به معناى فكر است ، ولى به معناى حال نيز بكار مى رود.
    O آنچه در نزد فرعون مطرح بود، ربوبيّت است ، نه الوهيت و خالقيت ، زيرا او ادعاى خالقيت نمى كرد و خود نيز الهه داشت ؛ (و يذرك و الهتك )(578) و ساير كفّار نيز ((اللّه )) را بعنوان خالق قبول داشتند، (و لئن ساءلتهم من خلق السموات و الارض ... ليقولُنّ اللّه )للّه (579)، بلكه ادعاى فرعون ، رهبرى و حاكميّت مطلقه خودش بود، از اين روى موسى عليه السلام در جواب فرمود: خالق ، مدبّر و حاكم هستى يكى است .
    O همه ى انبيا مردم را دعوت به توحيد كرده و تنها راه كمال و هدايت را از جانب خدا دانسته اند؛ حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: (الّذى خلَقنى فهو يَهدين )(580)، خدايى كه مرا آفريد پس او مرا هدايت كرد. حضرت موسى عليه السلام فرمود: (اعطى كلّ شى ء خلقه ثم هدى )للّه (581) او به هر چيز آفرينش داده و هدايت كرد و حضرت محمّد صلى الله عليه و آله فرمود: (الّذى خلق فسوىّ، والّذى قدّر فهدى )(582) خدايى كه آفريد سپس تعديل كرد و كسى كه اندازه گرفت و هدايت كرد.
    O رهبرى حركت وقيام با موسى عليه السلام بود. (يا موسى ) اگر چه موسى و هارون به سوى فرعون رفتند و او ابتدا گفت : ((من ربّكما))، ولى رهبر موسى بود، لذا فرعون بلافاصله اضافه كرد: ((يا موسى )).
    پيام ها :
    1 آنچه مورد ادّعا و نزاع است ، ربوبيّت خداوند است ، نه خالقيّت . (من ربّكما )
    2 روحيّه ى استكبار و غرور طاغوتى حتّى در گفتار و شيوه ى سؤ ال نيز مشهود است . به جاى اينكه بپرسد ((من ربّى ))، گفت : (من ربّكما)
    3 ما از خداوند طلبى نداريم ، هر چه هست عطاى اوست . (اعطى كل شى ء )
    4 خداوند يكتا، هم مى آفريند و هم با هدايت تكوينى اداره مى كند. (اعطى كل شى ء خلقه ثمّ هدى ) (آرى او پس از آفرينش ، راه ادامه ى زندگى و كمال را نيز در آنان قرار داده است . (ثمّ هدى ))
    5 خداوند به هر موجودى ، آفرينش كامل و ويژگى هايى متناسب با او عطا كرده است . (خلقه )
    6 لازمه ى ربوبيت الهى ، هدايت اوست . (ربّنا... ثمّ هدى )
    7 ربوبيّت ، حقِ كسى است كه آفريدگار است . (ربّنا الذى اعطى كل شى ء خلقه )
    8 همه ى موجودات ، مشمول هدايت الهى هستند. تمام قوانين حاكم بر هستى و غرايز موجود در انسان ها و حيوانات ، از هدايت الهى است . (خلقه ثمّ هدى )
    9 در برابر منطق نبايد به راه نياكان تكيه كرد. (فما بال القرون الاولى )
    موسى عليه السلام با منطق سخن مى گويد ولى فرعون ، مسير بحث را به تاريخ مى كشاند، تا عواطف مردم را تحريك كند. (فما بال القرون الاولى )
    (52) قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّى فِى كِتَبٍ لا يَضِلُّ رَبِّى وَلاَ يَنسَى
    ترجمه :
    (موسى ) گفت : علم آن (احوال ) در كتابى نزد پروردگار من است (و) پروردگار من نه (خطا و چيزى را) گم مى كند و نه فراموش مى نمايد.
    نكته ها
    O وقتى فرعون از حال اقوام قبلى و مردگان پرسيد، حضرت موسى عليه السلام با اينكه مى توانست به تفصيل جواب دهد، امّا چون مى دانست مردم نسبت به نياكان خويش غيرت و حساسيّت دارند، لذا در جواب آنان كلّى گويى كرده و به اجمال ، علم آن را به خداوند احاله داد تا هم به (قولا ليّنا ) عمل كرده باشد و هم وسيله اى براى بهانه و اشكال به دست آنان نداده باشد.
    پيام ها :
    1 انبيا هر چه را نمى دانستند، يا گفتن آن را به صلاح نمى دانستند، علم آن را به خداوند نسبت مى دادند. (علمها عند ربّى )
    2 مربّى بايد با سياست ، بعضى پاسخ ‌ها را كلّى و يا با سكوت جواب دهد تا بحث منحرف نشده و دستاويز دشمن نگردد. (علمها عند ربّى )
    3 در تشكيلات الهى ، همه چيز حساب وكتاب دارد. (فى كتاب )
    4 كتاب الهى بسيار با عظمت وبزرگ است . ((كتابٍ)) نكره آمده است .
    5 در علم خداوند خطا راه ندارد. (لايضّل ربّى و لاينسى ) (سهو و خطا در مورد كسانى است كه واقعيت را نمى دانند، امّا در مورد خداوندى كه ظاهر و باطن هر چيز را همان گونه كه هست مى داند، هرگز احتمال خطا وجود ندارد.)
    6 علم انسان دو آفت دارد؛ يا از ابتدا اشتباه مى فهمد و حقيقت را گم مى كند و يا بعد از فهميدن فراموش مى كند، امّا علم خداوند از اين آفات مبرّاست . (لايضّل ربّى و لا ينسى )
    7 كسى حقّ ربوبيت دارد كه انحراف و فراموشى در او راه نداشته باشد. (لا يضّل ربّى و لا ينسى )
    (53) الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَْرْضَ مَهْداً وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلاً وَاءَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَاءَخْرَجْنَا بِهِ اءَزْوَجاً مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى
    ترجمه :
    خدايى كه زمين را براى شما بستر آسايش قرار داد وراههايى را در آن براى شما ايجاد كرد و از آسمان آبى فرستاد، پس به واسطه ى آن ، انواع زوج هاى گوناگون گياهان را (از خاك ) بيرون آورديم .
    نكته ها
    O عبارت ((سلك لكم )) را مى توان دو گونه معنا كرد؛ الف : راهها وجاده هايى كه خداوند براى عبور انسان در زمين قرار داده است . ب : راههاى كسب درآمد.(583)
    O حضرت موسى عليه السلام در معرفى خداوند به فرعون فرمود: پروردگار ما كسى است كه همه چيز را آفريد و هدايت كرد، و در اين آيات به نمونه هايى از هدايت الهى در طبيعت اشاره مى فرمايد؛ زمينى كه مهد آسايش انسان هاست ، راههاى زمينى كه وسيله ارتباط واتصال مناطق به يكديگرند، باران و گياهان گوناگون كه قانون زوجيّت را به همراه دارند.
    O زمانى نعمت هاى خداوند متعال را بهتر مى شناسيم كه خلاف آن را فرض نماييم ، مثلا اگر اين زمين ، آرام نبود وحركتش كُند يا تند بود، باران نمى باريد يا زمين آن را جذب نمى كرد، روئيدنى ها وچشمه ها در آن نبود، و يا ... آيا باز هم ((مَهد)) به شمار مى رفت ؟!
    پيام ها :
    1 زمين ، آسايشگاه انسان است ، همه نيازهاى او را تاءمين مى كند، مرده و زنده ى او را حمل كرده و به امر الهى مسخّر اوست . (مهدا )
    2 همان گونه كه طفل ، در مهد و گهواره براى زندگىِ خارج از آن رشد مى يابد، انسان نيز بايد در مهد زمين براى زندگى بيرون از زمين يعنى جهان آخرت رشد كند.(584) (مهدا)
    3 آفرينش وشرايط زمين هدفدار و براى انسان است . (جعل لكم ... سلك لكم )
    4 نظام آفرينش بر اساس اصل عليت و سبب و مسبب است . (فاخرجنا به ) للّه
    5 توجّه به قانون زوجيت در گياهان ، از معجزات علمى قرآن است .(585) (ازواجا من نبات )
    (54) كُلُواْ وَارْعَوْاْ اءَنْعَمَكُمْ إِنَّ فِى ذَلِكَ لاََيَتٍ لاُِّوْلِى النُّهَى
    ترجمه :
    (تا هم خودتان از آن ) بخوريد و (هم ) چهار پايانتان را (در آن ) بچرانيد. البتّه در اين (امور) نشانه هايى براى خردمندان است .
    (55) مِنْهَا خَلَقْنَكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً اءُخْرَى
    ترجمه :
    ما شما را از آن (زمين ) آفريديم و در آن باز مى گردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مى آوريم .
    نكته ها
    O ((نُهى )) جمع ((نُهيه )) از ريشه ى ((نَهى )) به معناى بازداشتن است و ((اولى النُهى )) يعنى صاحبان عقل وخرد. از اين جهت به عقل ، ((نُهيه )) مى گويند كه انسان را از پيروى هوسها باز مى دارد.(586)
    O از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سؤ ال كردند ((اولى النّهى )) چه كسانى هستند؟ حضرت فرمود: ((هم اولوا الاخلاق الحسنة ... والبررة بالامّهات و الآباء، والمتعاهدين للفقراء والجيران واليتامى ، و يطعمون الطعام و يفشون السلام فى العالم ، و يصلون والناس نيام غافلون )) آنان كه داراى اخلاق حسنه اند...، به پدران و مادران نيكى مى كنند، به فقرا و همسايگان نيازمند و يتيمان كمك مى رسانند، به گرسنگان غذا مى دهند، صلح و آسايش در جهان مى گسترانند و همان هايى كه نماز مى خوانند در حالى كه مردم خوابند و بى خبر.(587)
    O اميرمؤ منان على عليه السلام راز سجده هاى نماز را اشاراتِ به اين آيه دانسته و فرموده اند: معنى سجده ى اوّل آن است كه خدايا! من در آغاز از اين خاك بودم ، هنگامى كه سر از سجده برمى دارى اشاره به آن دارد كه تو مرا از خاك آفريدى . سجده ى دوّم اين مفهوم را مى رساند كه تو مرا به خاك برمى گردانى ، و بلند شدن از آن ، يعنى تو بار ديگر در قيامت مرا از خاك زنده خواهى كرد.(588)
    پيام ها :
    1 آفرينش نباتات نيز هدفدار است . (نبات شتّى ، كلوا و ارعوا)
    2 تنوّع نباتات براى تنوّع نيازهاست . (نبات شتّى ، كلوا و ارعوا )
    3 چهار پايان براى انسان آفريده شده اند. (انعامكم )
    4 بهره گيرى از مادّيات ، شما را از ياد خدا غافل نسازد. (كلوا... انّ فى ذلك لآيات )
    5 سرچشمه و مادّه ى خلقت انسان از زمين است . (منها خلقناكم )
    6 تفكّر در طبيعت يكى از راههاى خداشناسى است . (لآيات لاولى النّهى للّه )
    7 مهم تر از داشتن عقل ، استفاده وپيروى از آن است . (لا يات لاولى النّهى )
    8 انسان بايد در خاك دفن شود. (فيها نعيدكم )
    9 معاد، جسمانى است . (نخرجكم تارة اخرى )
    (56) وَلَقَدْ اءَرَيْنَهُ ءَايَتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَاءَبَى
    ترجمه :
    و به تحقيق ما تمام آيات و معجزات خويش را به او (فرعون ) نشان داديم ، ولى او تكذيب و امتناع كرد.
    (57) قَالَ اءَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ اءَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَمُوسَى
    ترجمه :
    (فرعون ) گفت : اى موسى ! آيا تو آمده اى تا با سحر خود ما را از منطقه و سرزمينمان بيرون كنى ؟!
    پيام ها :
    1 خداوند متعال حتّى براى فرعون ها نيز اتمام حجّت مى كند. (اريناه آياتنا للّه )
    2 براى بعضى از منكرين يك معجزه كافى است ، امّا براى طاغوتى مثل فرعون بايد معجزات متعدّدى را ارائه كرد. (اريناه آياتنا كلّها)
    3 هرگاه قلب و روح انسان مريض شود، هيچ دليلى نمى تواند او را قانع سازد. (و لقد اريناه آياتنا كلّها فكذّب و اَبى )
    4 انسان لجوج به منزله ى ابليس است . (فكذّب و ابى ) چنانكه خداوند در آيه 34 سوره بقره در مورد شيطان مى فرمايد: (ابى و استكبرللّه )
    5 طاغوت ها در زمان درماندگى با سوء استفاده از عواطف و حربه ى وطن دوستى ، احساسات مردم را تحريك مى كنند. (لتخرجنا من ارضنا)
    6 تهمت و ايجاد سوءظنّ نسبت به مردان خدا، شيوه ى استكبارى است . (لتخرجنا من ارضنا بسحرك )
    (58) فَلَنَاءْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِهِ فَاجْعَلْ بَيْنَنَا وَبَيْنَكَ مَوْعِداً لا نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لاَ اءَنتَ مَكَاناً سُوىً
    ترجمه :
    (فرعون ادامه داد) پس ما (هم ) حتما سحرى همانند آن (سحر) را براى تو خواهيم آورد. پس (اكنون ) بين ما و خودت زمانى قرار بده كه از آن تخلّف نكنيم (آن هم در) مكانى هموار و با فاصله اى كه نسبت به همه يكسان باشد.
    (59) قَالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزِّينَةِ وَاءَن يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحىً
    ترجمه :
    (موسى ) گفت : وعدگاه (ما و) شما، روز زينت (روز عيد) و در وقت چاشت (نيمروز) كه همه ى مردم جمع شده باشند.
    (60) فَتَوَلَّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ اءَتَى
    ترجمه :
    پس فرعون پشت كرد (ومجلس را ترك كرد)، پس (تمام ) مكر و حيله ى خود را جمع كرد، سپس (در روز موعود) باز آمد.
    نكته ها
    O يكى از بهترين كارهاى حضرت موسى عليه السلام اين بود كه از عيد ملى ، يك روز و يك اجتماع هدفدار و متعالى ساخت و چنان كرد كه در آن روز، همه ى ساحران با ديدن معجزه او تغيير فكر و عقيده دادند.
    پيام ها :
    1 تحقير و تهمت و عادى سازى جريان هاى مهم ، شيوه ى طاغوت هاست . (فلناءتينّك بسحر مثله )
    2 گاهى با آنكه احساس پوچى در درون است ، ولى ژست قدرت نمايى و قاطعيّت گرفته مى شود. (فلناءتينّك ...)
    3 حتّى اگر به دشمن هم وعده مى دهيم ، بر آن وفا كنيم . (موعدا لا نخلفه للّه )
    4 عدالت و انصاف حتّى درباره ى دشمن نيز نيكوست . (مكانا سوى ) (مسافت آن مكان ، نسبت به هر دو گروه يكسان باشد و هيچ امتيازى در آن نباشد)
    5 از ايام فراغت به بهترين نحو بهره بردارى كنيد. (موعدكم يوم الزّينة للّه )
    6 اگر ارشاد، با زيبايى و زينت و دلخوشى مردم همراه باشد، داراى اثر بيشترى است . (موعدكم يوم الزّينة )
    7 مسئله عيد و زينت ، تاريخى بسيار طولانى دارد. (يوم الزّينة )
    8 بحث هاى منطقى وآزاد بايد در حضور مردم باشد. (ان يحشر الناس ضحىً)
    9 در تبليغ از عنصر زمان ومكان غفلت نشود. (يوم الزينة ... ضحىً... مكانا سوى ) (هم فراغت مردم ، ((يوم الزينة ))، هم دسترسى مردم ، ((مكانا سوى )) و هم روشنايى و لطافت هوا، ((ضحى )) همه در تبليغات موسى جمع شده بود.)
    10 دشمنانِ حقّ در اوّلين فرصت ممكن ، در فكر و توطئه براندازى حقّ هستند. (فتولّى ... فجمع كيده )
    (61) قَالَ لَهُم مُّوسَى وَيْلَكُمْ لاَ تَفْتَرُواْ عَلَى اللّهِ كَذِباً فَيُسْحِتَكُم بِعَذَابٍ وَ قَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى
    ترجمه :
    موسى به آنان (فرعونيان ) گفت : واى بر شما! بر خدا دروغ نبنديد، كه شما را با عذابى (سخت ) هلاك و ريشه كن خواهد كرد و به تحقيق آن كس كه (به خدا) دروغ ببندد، ناكام و زيانكار گردد.
    (62) فَتَنَزَعُوَّاْ اءَمْرَهُم بَيْنَهُمْ وَاءَسَرُّواْ النَّجْوَى
    ترجمه :
    پس آنان در كارشان به كشمكش پرداختند و نجوى (و نتيجه نزاع خود) را مخفى كردند.
    پيام ها :
    1 معجزه را سحر دانستن ، افتراء بر خداوند است . (لا تفتروا على الله للّه )
    2 قبل از انجام معجزه ، هشدار و تبليغ مردم ضرورى است ، موسى عليه السلام در ميان انبوه مردم گفت : (لا تفتروا على الله )
    3 افترا زننده بر خداوند، هم در دنيا ناكام مى ماند و هم در آخرت به كيفر و عذاب مى رسد. (فيسحتكم بعذاب و قد خاب من افترى )
    4 با دروغ و افترا هرگز به نتيجه نخواهيم رسيد. (و قد خاب من افترى )
    5 كسى كه در برابر حقّ بايستد، هلاك مى شود.(589) (و قد خاب من افترى )
    6 شما امر به معروف و نهى از منكر كنيد، اگر در افراد اثر نكند لااقل در ديگران شك و ترديد به وجود مى آورد. (لا تفتروا... فتنازعوا امرهم ...)
    7 دشمنان اختلافات خود را پنهان مى كنند. (فتنازعوا امرهم واسرّوا النجوى للّه )
    (63) قَالُوَّاْ إِنْ هَذَانِ لَسَحِرَنِ يُرِيدَانِ اءَن يُخْرِجَاكُم مِّنْ اءَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى
    ترجمه :
    (فرعونيان ) گفتند: همانا اين دو (موسى و هارون ) قطعا جادوگرند (كه ) مى خواهند با سحرشان شما را از سرزمينتان بيرون كنند و آيين برتر شما را براندازند.
    (64) فَاءَجْمِعُواْ كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُواْ صَفّاً وَقَدْ اءَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى
    ترجمه :
    پس (اينك تمام نقشه و) كيد خود را گرد آوريد، سپس در يك صف (و بطور منظم ) حاضر شويد. و به تحقيق امروز پيروزى از آن كسى است كه برترى يابد (و سحر او غالب شود).
    نكته ها
    O مسئولان و حاكمان ، نقش مهمى در اعتقادات مردم دارند. همان گونه كه فرعون در آيه 57 به موسى گفت : تو با سحر، ما را از سرزمينمان خارج مى كنى ، در اين آيه طرفداران او نيز همان حرف را مى زنند.
    O در منطق مردانِ خدا، پيروزى از آنِ پرهيزكاران است ، (قدافلح من تزكّى ) (590) و شعار ابرقدرت ها، برترى طلبى و سلطه جويى است ، (قد افلح اليوم من استعلى ) مى باشد مى باشد.
    پيام ها :
    1 طاغوت ها براى تحريك مردم عليه مردان خدا، آنها را عناصرى متجاوز و مخالف آيين ملى قلمداد مى كنند. (يخرجاكم من ارضكم ... يذهبا بطريقتكم المثلى )
    2 مالكيّت ، يك خواسته طبيعى است و انسان ها با مخالف آن مبارزه مى كنند. (يخرجاكم من ارضكم ) (وطن دوستى ، امرى فطرى وخواسته همه مردم است )
    3 وحدت ، رمز پيروزى واختلاف رمز سقوط است . (اجمعوا كيدكم ) طرفداران فرعون همه ياران خودرا به همفكرى وبهره گيرى از تمام حيله ها فراخواندند.
    4 نظم ، يكى از عوامل هيبت در مقابل دشمنان است . (صفّا )
    5 دشمنان براى سركوب حقّ، هم هدف خود را يكى مى كنند و هم قالب حركتشان را هماهنگ مى سازند. (اجمعوا... صفّا)
    (65) قَالُواْ يَمُوسَى إِمَّآ اءَن تُلْقِىَ وَإِمَّآ اءَن نَّكُونَ اءَوَّلَ مَنْ اءَلْقَى
    ترجمه :
    (ساحران ) گفتند: اى موسى ! آيا تو (ابتدا عصاى خود را) مى افكنى يا ما اوّل كسى باشيم كه بيفكند؟!
    (66) قَالَ بَلْ اءَلْقُواْ فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُم يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ اءَنَّهَا تَسْعَى
    ترجمه :
    (موسى ) گفت : بلكه شما بيفكنيد. پس (همين كه آنان بساط خود را افكندند) ناگهان طناب ها و عصاهاى آنان در اثر سحرشان چنان به نظر او (موسى ) آمد كه حركت مى كنند!
    (67) فَاءَوْجَسَ فِى نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسَى
    ترجمه :
    پس موسى در دل خود احساس ترس كرد (كه مبادا مردم فريب بخورند).
    نكته ها
    O ((حِبال )) جمع ((حَبل )) به معناى ريسمان و ((عصّى )) جمع ((عَصا)) است .
    O ((اوجس )) از ((وجس )) به معناى صداى پنهانى است و ((ايجاس )) به چيز پنهان در باطن گفته مى شود.
    O حضرت على عليه السلام در خطبه 6 نهج البلاغه در تفسير ((فاوجس فى نفسه )) مى فرمايند: ترس موسى عليه السلام از تاءثير سحر در مردم جاهل بود.
    پيام ها :
    1 آزاد گذاشتن ها هميشه نشانه ى حقانيّت نيست . (امّا ان تلقى وامّا...) للّه (طرفداران فرعون و ساحران ، موسى را در انتخاب يكى از دو راه آزاد گذاشتند.)
    2 به مخالفين اجازه آزادى عملى دهيم ، آنگاه با جواب محكم و منطقى آنها را رد كنيم . (القوا )
    3 اجازه القاى شبهه جهت پاسخگويى و رفع اشكال مانعى ندارد. (القوا)
    4 سحر، حقيقت اشيا را تغيير نمى دهد، بلكه نمودها را دگرگون مى سازد و در ادارك انسان تاءثير مى گذارد. (يخيلّ اليه )
    5 رهبران نبايد نگرانى خود را در برابر دشمن اظهار كنند. (فاوجس فى نفسه )
    6 پيامبر نيز مانند عموم مردم حالات وروحيات مختلفى دارد. (فاوجس فى نفسه )
    (68) قُلْنَا لاَ تَخَفْ إِنَّكَ اءَنتَ الاَْعْلَى
    ترجمه :
    ما (به موسى ) گفتيم : نترس ! همانا تو خودت برترى .
    (69) وَاءَلْقِ مَا فِى يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوَّاْ إِنَّمَا صَنَعُواْ كَيْدُ سَحِرٍ وَ لاَيُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ اءَتَى
    ترجمه :
    و آنچه را در دست راستت دارى بيفكن تا هر چه را آنان ساخته اند در كام خود فرو برد (و ببلعد). همانا آنچه آنان ساخته اند (فقط) حيله ساحر است و ساحر هر جا رود (و هر چه كند پيروز) و رستگار نگردد.
    (70) فَاءُلْقِىَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قَالُوَّاْ ءَامَنَّا بِرَبِّ هَرُونَ وَمُوسَى
    ترجمه :
    پس (وقتى آنان معجزه موسى را ديدند كه چگونه اژدها همه ى بافته هايشان را بلعيد، تمام ) ساحران به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسى ايمان آورديم .
    نكته ها
    O همين كه ساحران فهميدند كار موسى عليه السلام سحر و جادو نيست ، بى اختيار به سجده افتادند و در حالى كه صبح از كافران بشمار مى آمدند، غروب به جمع شهداء راه خدا پيوستند و با بيان ((آمنّا بربّ هارون و موسى )) اظهار داشتند كه كار ما غلط بوده است ، و چون فرعون خود را ((ربّ)) مردم مى دانست ، آنها هم كلمه ((رّب هارون و موسى )) را بكار بردند، زيرا اگر آنها تنها مى گفتند: ((ربّ موسى ))، فرعون مى گفت : موسى را من تربيت كرده ام ، از اينروى ساحران ، بعد از كلمه ((ربّ)) ابتدا نام هارون عليه السلام و سپس نام موسى عليه السلام را ذكر كردند.(591)
    O خداوند بدون شرط به پيامبرش وعده برترى مى دهد، (انّك انت الاعلى ) ولى به مؤ منين به شرط وفادارى به ايمان ، وعده برترى مى دهد، (و انتم الاعلون ان كنتم مؤ منين ) (592) زيرا انبيا وفادار هستند، ولى مؤ منين ممكن است دست از وفادارى بردارند، لذا خداوند مى فرمايد: آنان به شرط وفادارى برترند.
    پيام ها :
    1 هر كجا كه نگرانى زيادتر باشد، تاءييد و تاءكيد بيشترى را مى طلبد. (لا تخف انّك انت الاعلى )(593)
    2 تلقين ، عامل تقويت روحيه است . (انّك انت الاعلى )
    3 جواب بايد متناسب با سخن مجادله گر باشد وبا زبان خود او سخن بگوييم . فرعون گفت : (قدافلح اليوم مَن استعلى )، خداوند فرمود: (انّك انت الاعلى )
    4 حقّ، باطل را نابود مى سازد. (تلقف ما صنعوا )، (ان الباطل كان زهوقا) (594)
    5 نه تنها ساحران زمان حضرت موسى كه تمام ساحران تاريخ تيره بخت هستند. (لا يفلح السّاحر )(595)
    6 براى افراد سالم و غير لجوج ، روشن شدن حقّ همان وتسليم شدن همان . (اُلقى ) (گويا در باطن مجبور به سجده شدند)
    7 انسان ، موجودى است كه مى تواند در يك لحظه تصميم بگيرد و تغيير عقيده و ايدئولوژى دهد. (اُلقى السحرة )
    8 راه توبه براى همگان باز است ، توبه از شرك ، ايمان آوردن به خداست . (اُلقى السحرة ) هر انسان منحرفى را بد ندانيم ، شايد توبه كند.
    9 انسان ها در انتخاب عقيده آزادند و مجبور محيط نيستند. (القى السحرة للّه )
    10 سجده ، از آثار يقين است ، ايمان بدون سجده نمى شود. (القى السحرة سجّدا)
    11 ساحران ، در يك جمله ، ايمان خود را به توحيد و نبوّت اظهار داشتند. (آمنّا برّب هارون و موسى ) (قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهرى )
    7) قَالَ ءَامَنتُمْ لَهُ قَبْلَ اءَنْ ءَاذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِى عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلاَُقَطِّعَنَّ اءَيْدِيَكُمْ وَاءَرْجُلَكُم مِّنْ خِلَفٍ وَلاَُصَلِّبَنَّكُمْ فِى جُذُوعِ النَّخْلِ وَلَتَعْلَمُنَّ اءَيُّنَآ اءَشَدُّ عَذَاباً وَاءَبْقَى
    ترجمه :
    (فرعون كه تمام نقشه هاى خود را بر آب ديد به ساحران ) گفت : آيا قبل از آنكه به شما اجازه دهم ، به او ايمان آورديد؟! بى گمان او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته است . پس قطعاً دست ها وپاهاى شما را بر خلاف (يكديگر، يعنى دست راست وپاى چپ يا به عكس ) قطع خواهم كرد و شما را بر شاخه هاى درخت خرما به دار خواهم آويخت و به زودى خواهيد دانست كه شكنجه ومجازات كدام يك از ما سخت تر و پايدارتر است .
    نكته ها
    O در آيه ى 61، موسى فرعونيان را به عذاب تهديد كرد، (لاتفتروا على اللّه فيسحتكم بعذاب ) در اين آيه فرعون مى گويد: به زودى مى دانيد كه عذاب چه كسى سخت تر است .
    پيام ها :
    1 عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. (قال آمنتم ) فرعون ، همه كارشناسان را براى نابودى حقّ جمع كرده بود، ولى همه به دست موسى عليه السلام هدايت شدند.
    2 در نظام طاغوتى ، خفقان حاكم است ومردم حتّى از آزادى عقيده نيز محرومند. (آمنتم له قبل ان آذن لكم )
    3 تهديد و تهمت ، شيوه ى كار طاغوت هاست . (انّه لكبيركم )
    4 انبيا با روح انسان كار مى كنند، ولى طاغوت ها با ضربه به جسم انتقام مى گيرند. (لاقطّعن ... ) غافل از آنكه با شكنجه و قتل نمى توان باور واعتقادات مردم را تغيير داد.
    5 ستمگران مغرور، خود را جاودانه مى پندارند. (ايّنا اشدّ عذاباً وابقى )
    (72) قَالُواْ لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَآءَنَا مِنَ الْبَيِّنَتِ وَالَّذِى فَطَرَنَا فَاقْضِ مَآ اءَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِى هَذِهِ الْحَيَوةَ الدُّنْيَآ
    ترجمه :
    (ساحرانى كه ايمان آورده بودند به فرعون ) گفتند: ما هرگز تو را بر كسى كه ما را آفريده وبر آن معجزاتى كه براى ما آمده ، ترجيح نخواهيم داد. پس تو هر حكم وقضاوتى كه مى خواهى بكن ، تو فقط در اين زندگانى دنيا حكم مى كنى .
    (73) إِنَّآ ءَامَنَّا بِرَبِّنَا لِيَغْفِرَ لَنَا خَطَيَنَا وَمَآ اءَكْرَهْتَنَا عَلَيْهِ مِنَ السِّحْرِ وَاللّهُ خَيْرٌ وَاءَبْقَى
    ترجمه :
    همانا ما به پروردگارمان ايمان آورده ايم تا خطاهاى ما و آنچه را از سحر كه بر آن وادارمان كردى بر ما ببخشد، و خداوند بهتر و پاينده تر است .
    نكته ها
    O ((خطايا)) جمع ((خطيئه ))، به گناهان عمدى گفته مى شود.(596)
    O جمله ى ((ما اكرهتنا عليه من السحر)) يعنى ما از خداوند به خاطر خطاهايى كه تو ما را بر آن مجبور كردى ، استغفار مى كنيم . و مراد از اكراه بر سحر، احضار ساحران و عمل سحر آنان است .(597)
    O كسى كه از جان خود در راه هدف الهى بگذرد، هر لحظه رشد بيشترى پيدا مى كند. ساحران در اين آيات ، سه گونه تعبير درباره ى خداوند آوردند: ((الذى فطرنا))، ((آمنّا بربّنا))، ((واللّه خير و ابقى )).
    O در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم : هركس خود را از ديگران برتر بداند مستكبر است . پرسيدند: آيا افراد پاك كه خود را بهتر از گناهكاران مى دانند مستكبرند؟ امام ماجراى ايمان آوردن ساحران را بيان فرمود كه انسان گاهى در چند لحظه تغيير فكر مى دهد، بنابراين خود را بهتر ندانيد چون خبر از سرانجام و عاقبت نداريد.(598)
    پيام ها :
    1 انسان ها در عقيده و ايمان ، آزاد و انتخابگرند و با تهديد و تطميع نمى توان باورهاى آنان را عوض كرد. (لاقطعنّ، لاصلبنّ... لن نؤ ثرك )
    2 دشمنان را از خود ماءيوس كنيد. (لن نؤ ثرك )
    3 ايمان ، به انسان قدرت و جراءت مى بخشد. (لن نؤ ثرك )
    4 ابرقدرت ها در ديد مؤ منين واقعى ، حقير و بى ارزشند. (لن نؤ ثرك )
    5 ايمان ، زمانى ارزش دارد كه بر اساس منطق و بصيرت باشد. (لن نؤ ثرك على ماجاءنا من البيّنات )
    6 نشانه ى ايمان واقعى ، آمادگى براى فدا كردن تمام هستى در راه دفاع از ارزشهاى الهى است . (ما جاءنا من البينات ... فاقض ما انت قاض )
    7 كسى كه ايمان ندارد، جذب هديه طاغوت مى شود، (ءَانّ لنا لاجراً ) ولى مؤ من ، همه چيز غير از خدا را كوچك و بى ارزش مى داند. (انماتقضى هذه الحيوة الدنيا)
    8 اوّلين گام در عفو و بخشش الهى ، ايمان به اوست . (امنّا بربنا ليغفر لنا )
    9 سحر، گناه است و بايد از آن توبه كرد. (ليغفرلنا خطايانا... من السحر)
    10 طاغوت ها از تخصّص مردم سوء استفاده مى كنند. (مااكرهتنا عليه من السحر )
    11 با دشمنان مقابله به مثل كنيد. فرعون گفت : (لتعلمنّ ايّنا اشد عذاباً و ابقى ) ، ساحرانى كه ايمان آورده بودند گفتند: (والله خير و ابقى )
    (74) إِنَّهُ مَن يَاءْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمُ لاَ يَمُوتُ فِيهَا وَلاَ يَحْيَى
    ترجمه :
    همانا هركس كه گناهكار ومجرم نزد پروردگار خود بيايد، پس براى او جهنّمى است كه نه در آن مى ميرد (تا رهايى يابد) ونه (با خوشى ) زندگى مى كند.
    (75) وَمَن يَاءْتِهِ مُؤْمِناً قَدْ عَمِلَ الصَّلِحَتِ فَاءُوْلََّئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَا تُ الْعُلَى
    ترجمه :
    و هر كس در حالى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده باشد، نزد او آيد، پس براى آنان درجات عالى و برتر است .
    (76) جَنَّتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَآءُ مَن تَزَكَّى
    ترجمه :
    (و) باغهاى جاويدانى كه در زير آنها نهرها جارى است (و آنان براى ) هميشه در آنجا خواهند بود، واين پاداش كسى است كه (خود را از كفر وگناه ) پاكيزه گرداند.
    نكته ها
    O ساحران پس از ايمان آوردن ، به فرعون گفتند: اِعمال شكنجه و قتل تو تنها در اين چند روز دنياست ، در حالى كه قهر يا لطف الهى دائمى است . هم دوزخيان در جهنّم ابدى هستند، ((لايموت فيها و لايحيى )) و هم بهشتيان در بهشت ، جاودانه اند. ((جنات عدن ... خالدين فيها))
    O جايگاه مؤ من بهشت است ، امّا كسب درجه ، مربوط به مقدار تزكيه اوست كه بايد تلاش كند و در تمام ابعاد خود را از آلودگى ها پاك و تزكيه كند؛ تزكيه ى روح از عقايد انحرافى ، تزكيه ى اخلاق از رذائل اخلاقى ، تزكيه ى جسم از خبائث و تزكيه ى اعمال و رفتار از كارهاى زشت و ناشايست .
    پيام ها :
    1 كسى كه توبه نكند، مجرم محشور مى شود. (من ياءت ربه مجرما ) (ساحران گفتند: ما ايمان آورديم تا خدا توبه ى ما را بپذيرد وما را ببخشد، سپس گفتند: هركس ‍ مجرم نزد خدا آيد، يعنى بدون ايمان و توبه از كردار گذشته ، جهنّم جايگاه اوست .)
    2 از گناه بدتر، گناهكار مردن است . (ياءت ربّه مجرما)
    3 انسان بايد ايمان خود را تا آخر عمر حفظ كند. (ياءته مؤ منا )
    4 انسان در انتخاب عقيده آزاد است . (من ياءت ربّه مجرما... من ياءته مؤ منا)
    5 ايمان از عمل صالح جدا نيست . (مؤ منا قد عمل الصالحات )
    6 مؤ من واقعى ، عامل به هر كار صالحى است . (عمل الصالحات )
    7 بهشت داراى سلسله مراتب است . (درجات العلى )
    8 تزكيه ، كليد بهشت است . (و ذلك جزاء من تزكّى )
    9 مؤ من ، اهل خودسازى وتزكيه است . (مؤ منا... لهم الدرجات ... جزاء من تزكّى )
    (77) وَلَقَدْ اءَوْحَيْنَآ إِلَى مُوسَى اءَنْ اءَسْرِ بِعِبَادِى فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِى الْبَحْرِ يَبَساً لا تَخَفُ دَرَكاً وَلاَ تَخْشَى
    ترجمه :
    وبه تحقيق ما به موسى وحى كرديم كه بندگان مرا شبانه (از مصر) كوچ بده و براى آنان راهى خشك در ميان دريا بگشا تا نه از تعقيب (فرعونيان ) بترسى و نه (از غرق شدن ،) بيمناك باشى .
    (78) فَاءَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِّنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ
    ترجمه :
    پس فرعون با سپاهيانش آنان را دنبال كرد، پس (موجى ) از دريا آنان را گرفت و به طور كامل غرق كرد.
    (79) وَاءَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَى
    ترجمه :
    و فرعون قوم خود را گمراه كرد و هيچ هدايتى نكرد.
    نكته ها
    O هنگامى كه ساحران و مردم مصر به موسى عليه السلام ايمان آوردند و از تهديدات فرعون نهراسيدند، راه امداد الهى گشوده شد. از اين روى به موسى عليه السلام خطاب گرديد كه مردم را شبانه از مصر حركت بده كه ما دريا را براى تو خشك و شرّ فرعون را از شما دور مى كنيم .(599)
    O ((اسراء)) به معناى حركت در شب است ، ((يَبَس )) به مكانى گفته مى شود كه قبلا آب داشته ، امّا اينك خشك شده و ((دَرَك )) به خساراتى كه دامنگير انسان مى شود گفته مى شود، و مراد از ((عبادى )) بنى اسرائيل است .
    پيام ها :
    1 حركت انبيا و شيوه ى مبارزه ى آنان برخاسته از وحى الهى است . (اوحيناللّه )
    2 اگر نمى توانيم در محيطى اثر بگذاريم ، لااقل آن محيط را ترك و از آنجا هجرت كنيم . (اسر بعبادى )
    3 عزّت همراه آوارگى ، بهتر از ذلّت در وطن است . (اسر بعبادى )
    4 از جمله اهداف بعثت انبيا، نجات مردم از شرّ طاغوت هاست . (اسر بعبادى )
    5 اوّلين گام عليه ظالم ، خالى كردن اطراف اوست . (اسر بعبادى )
    6 خداوند ياور محرومان است . (عبادى )
    7 هدايت و اداره ى مردم ، بر عهده ى رهبران الهى است . (اسر بعبادى فاضرب )
    8 معجزه ى موسى عليه السلام چنان جامعه را تكان داد و به حركت واداشت كه فرعون خود مجبور به تعقيب آنان گرديد. (فاتبعهم فرعون )
    9 دريا نيز همچون همه ى طبيعت ، ماءمور قهر يا مهر خداست . (فغشيهم للّه )
    10 رهبران و حاكمان جامعه ، در هدايت يا گمراهى مردم نقش كليدى دارند. (اضلّ فرعون قومه و ما هدى )
    11 شعارهاى انحرافى را بى پاسخ نگذاريد. فرعون مى گفت : (ما اهديكم الاّ سبيل الرشاد )(600) امّا خداوند مى فرمايد: (و اضلّ فرعون قومه و ما هدى ) فرعون نه تنها مردم را هدايت نكرد بلكه گمراه كرد.
    (80) يَبَنِى إِسْرَ ءِيلَ قَدْ اءَنجَيْنَكُم مِّنْ عَدُوِّكُمْ وَوَعَدْنَكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الاَْيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى
    ترجمه :
    اى بنى اسرائيل ! همانا ما شما را از (دست ) دشمنانتان نجات داديم و با شما در سمت راست كوه طور، قرار و وعده گذارديم و بر شما (غذاهاى آماده اى همچون ) منّ و سلوى نازل كرديم .
    نكته ها
    O مساءله ى نجات بنى اسرائيل از ستم فرعون و نزول غذاهاى مَنّ و سَلوى در حالى كه در بيابان سرگردان بودند، بارها در قرآن ذكر شده است .
    O ((مَنّ)) ظاهرا عسل وترنجبين و((سَلوى )) نوعى پرنده حلال گوشت ولذيذ است .
    O ((واعدناكم من جانب الطور)) اشاره به جريان رفتن حضرت موسى همراه جمعى از بنى اسرائيل به ميعادگاه طور است كه در آنجا خداوند الواح تورات را بر موسى نازل كرد.
    پيام ها :
    1 يادآورى نعمت هاى الهى ، يكى از وظايف انبيا وزمينه ى رشد و تشكر انسان است . (يا بنى اسرائيل قد انجيناكم ...)
    2 آزادى و امنيّت از بزرگ ترين نعمت هاى الهى و زمينه ساز استفاده از ساير نعمت هاست . (انجيناكم ... )
    3 پس از سقوط طاغوت وتشكيل حكومت ، مهم ترين نياز، قانون است . (انجيناكم ... واعدناكم ) (وعده ى خدا اعطاى تورات وقانون الهى بود)
    4 همه ى الطاف از جانب خداوند است . (انجينا واعدنا نزلّنا )
    5 نعمت معنوى بر نعمت مادّى مقدم است . ابتدا فرمود: (واعدناكم ) كه مربوط به نزول تورات است ، سپس فرمود: (المنّ والسّلوى ) كه غذاى جسم است .
    (81) كُلُواْ مِن طَيِّبَتِ مَا رَزَقْنَكُمْ وَلاَ تَطْغَوْاْ فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِى وَ مَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِى فَقَدْ هَوَى
    ترجمه :
    (اينك ) از چيزهاى پاكيزه اى كه روزى شما كرده ايم بخوريد، و(لى ) در آن طغيان نكنيد كه قهر و غضب من بر شما وارد خواهد شد و هر كس كه قهر من او را بگيرد، قطعا سقوط كرده است .
    پيام ها :
    1 اصل در چيزهاى طيّب وپاكيزه ، مباح بودن استفاده از آنهاست .(كلوامن طيّبات )
    2 اديان الهى به بهداشت تغذيه توجّه دارند. (كلوامن طيّبات ...)
    3 تحريم طيّبات ممنوع است . (كلوامن طيبّات )
    4 طبع انسان يكى از معيارهاى شناخت حلال هاست . (طيبّات ) (طيّب به چيزى گفته مى شود كه مطابق طبع و دلپسند باشد.)
    5 رعايت نكردن احكام خوردنى ها، از بسترهاى طغيان است . (كلوا... لاتطغواللّه )
    6 امّت هاى رها شده از ستم ، در معرض طغيان هستند. (انجيناكم ...كلوا... ولاتطغوا)
    7 حلال هاى الهى را در راه حرام مصرف نكنيم . (لا تطغوا فيه )
    8 مصرف بيش از اندازه ى مورد نياز، سرپيچى از حكم خداست . (لا تطغوا فيه )
    9 قهر الهى نسبت به طغيان گران تهديدى جدى است . (فيحل )
    10 طغيان در مصرف از گناهان كبيره است ، چون عذاب الهى را در پى دارد. (لاتطغوا فيحلّ عليكم غضبى )
    11 افرادى كه مغضوب خداوند هستند، نبايد در ميان مردم عزيز باشند. (من يحلل عليه غضبى فقد هوى )
    12 سقوط واقعى ، گرفتار شدن به غضب الهى است ، نه ورشكستگى هاى سياسى ، اقتصادى وامثال آن . (من يحلل عليه غضبى فقد هوى )
    (82) وَإِنِّى لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَلِحاً ثُمَّ اهْتَدَى
    ترجمه :
    و البتّه من ، هر كس را كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد، به هدايت برسد، قطعا مى بخشم .
    نكته ها
    O به دنبال آيه ى قبل كه با تهديد به اتمام رسيد، اين آيه بشارت الهى را به همراه دارد و اين شيوه در همه جاى قرآن ديده مى شود.
    O توبه از هر گناه و خلاف بايد متناسب با همان گناه و خلاف باشد. مثلا توبه كسى كه نماز نخوانده ، قضاى نماز است ، توبه ى مردم آزارى ، عذرخواهى است ، توبه ى كتمانِ حقايق ، بيان آن است ، توبه ى شرك ، ايمان به خداست ، توبه ى مال مردم خوارى ، ردّ اموال به صاحبان آن است .
    O گرچه در اين آيه سخن از بخشش توبه كنندگان است ، امّا در آيه ى ديگر مى خوانيم : كسانى كه بعد از ايمان ، كفر بورزند وبر آن بيفزايند، ديگر هرگز توبه آنان قبول نخواهد شد. (انّ الّذين كفروا بعد ايمانهم ثمّ ازدادوا كفرا لن تقبل توبتهم ) (601)
    O انبياى الهى نيز از خدا طلب مغفرت مى كردند؛ آدم عليه السلام : (ان لم تغفرلنا )(602)، نوح عليه السلام : (الاّ تغفرلى وترحمنى ) (603)، ابراهيم عليه السلام : (اطمع ان يغفرلى )(604)، موسى عليه السلام : (ربّ اغفرلى ولاخى ) (605)، عيسى عليه السلام : (وان تغفرلهم )(606) ومحمّد صلى الله عليه و آله : (واستغفره ) (607)
    O در روايات مراد از ((اِهتدى ))، هدايت به ولايت اهلبيت عليهم السلام دانسته شده است .(608)
    پيام ها :
    1 راه توبه بر آنان كه مشمول غضب الهى شده اند، باز است . (فقد هوى ...انّى لغفّار )
    2 بازگشت واقعى انسان ، مغفرت وآثار بسيارى را از جانب خدا در پى دارد. (انّى لغفّار لمن تاب )
    3 توبه با شرايطى پذيرفته مى شود. الف : بازگشت (تاب )، ب : ايمان (آمن ) ، ج : كار خوب (عمل صالحا )، د: هدايت پذيرى (اهتدى ) .
    4 حتّى ايمان وعمل صالح بدون هدايت پذيرى از هاديان الهى كافى نيست . (آمن و عمل صالحا ثمّ اهتدى ) (آرى ، اگر ايمان وعمل صالح باشد، ولى انسان در خط هدايت هاديان الهى قرار نگيرد، صيد سامرى وبلعم باعوراها مى شود.)
    5 مؤ من بودن و مؤ من شدن مهم است ، امّا مؤ من ماندن مهم تر است . (ثم اهتدى )
    next page

    fehrest page


    back page

  3. #3
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    (83) وَمَآ اءَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَمُوسَى
    ترجمه :
    و(به موسى گفتيم :) اى موسى ! چه چيز سبب تعجيل (و پيشى گرفتن ) تو از قومت شد؟! (چرا زودتر به وعدگاه آمدى ؟)
    (84) قَالَ هُمْ اءُوْلاَ ءِ عَلَى اءَثَرِى وَعَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَى
    ترجمه :
    (موسى ) گفت : آنها (قوم من ) به دنبال من هستند و پروردگارا! براى خشنودى تو به سوى تو شتاب كردم .
    (85) قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَاءَضَلَّهُمُ السَّامِرِىُّ
    ترجمه :
    (خداوند) فرمود: همانا ما قوم تو را بعد از (آمدن ) تو آزمايش كرديم و سامرى آنها را گمراه كرد.
    نكته ها
    O امام صادق عليه السلام در ذيل آيات فوق ، سيماى عاشق را چنين بيان فرمود: انسان مشتاق نه در فكر غذا، لباس ومسكن است ونه آرام وقرار دارد تا به محبوبش ‍ برسد، همان گونه كه حضرت موسى به عشقِ دريافت وحى ، خواب و خوراك نداشت و فرمود: خدايا! من زودتر از قوم خود آمده ام تا تو راضى شوى .(609)
    پيام ها :
    1 پيامبر نيز در مقابل عملكرد خود مسئول است . (ما اعجلك ...)
    2 رهبر بايد پيشگام باشد تا امّت به دنبال او حركت كنند. (اولاء على اثرى )
    3 موسى عليه السلام عاشق خدا و استماع كلام الهى بود. (عجلت اليك ) للّه
    4 عجله در كار خير و براى كسب رضاى الهى مانعى ندارد. (عجلت ... لترضى )
    5 بالاترين هدف انبيا ومقصد اعلاى آنان ، جلب رضايت الهى است . (لترضى )
    6 با حضور رهبر در جامعه ، از دشمنان كارى ساخته نيست . منحرفان ، از غيبت و نبود رهبر الهى سوءاستفاده مى كنند. (من بعدك )
    7 امّت ها در غيبت پيشوايان ، در معرض آزمون وفتنه هستند. (فتنّا...من بعدك )
    8 نقش هنر وهنرمند غير متعهّد در تخريب باورهاى دينى و انحراف مردم ، كمتر از قدرت طاغوت نيست . (اضلّهم السامرى )
    9 ارتداد براى تازه ايمان آورده ها، خطر وتهديدى جدّى است . (اضلّهم السامرى )
    10 اصحاب پيامبر بودن كافى نيست ، حسن عاقبت و استوارى دينى لازم است . (اضلّهم السامرّى ) (خداوند بنى اسرائيل را نجات داد و طيّبات را روزى آنان كرد، امّا بد عاقبت شدند.)
    (86) فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَنَ اءَسِفاً قَالَ يَقَوْمِ اءَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْداً حَسَناً اءَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ اءَمْ اءَرَدتُّمْ اءَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَاءَخْلَفْتُم مَّوْعِدِى
    ترجمه :
    پس موسى خشگمين واندوهناك به سوى قوم خود بازگشت (و) گفت : اى قوم من ! آيا پروردگارتان به شما وعده اى نيكو (نزول تورات ) نداد؟ آيا مدّت (غيبت من ) بر شما طولانى شد؟ يا اينكه مى خواستيد خشمى از طرف پروردگارتان بر شما فرود آيد، كه با قرار و موعد من تخلّف كرديد؟!
    نكته ها
    O در اين آيه به دو وعده اشاره شده است ، يكى وعده اى از جانب خداوند كه نزول تورات بوده است ، ((الم يعدكم ربّكم وعدا حسنا)) و ديگرى ، وعده اى از طرف موسى عليه السلام با مردم كه در زمان غيبت او از برادرش هارون اطاعت كنند، ولى مردم با گوساله پرستى آنها را ناديده گرفتند. البتّه موسى هنگام توبيخ آنان ، علّت انحرافشان را سؤ ال كرد وپرسيد: آيا انحراف شما عامدانه بود وبا آگاهى به سراغ قهر خدا رفتيد؟ يا از روى غفلت به آن روى آورديد؟ آيا به خاطر اينكه سى روز غيبت من به چهل روز منتهى گرديد، شما منحرف شديد؟ و آيا... .(610)
    O در اين آيه همچون آيه ى 81، از حلول غضب الهى سخن به ميان آمده است ، ليكن در آنجا عامل غضب ، طغيان ودر اينجا پيمان شكنى مردم بيان شده است . اينها عواملى است كه رمز سقوط بنى اسرائيل در آنها نهفته است .
    پيام ها :
    1 همين كه از انحرافى با خبر شديد، فورا عكس العمل نشان دهيد. (فرجع ) (حرف ((فا)) در ((فرجع )) نشانه فوريت است .)
    2 غيرت دينى از صفات بارز اولياى خداست . (غضبان اسفا) (رهبران دينى و اولياى خدا، غصه ى انحراف مردم را مى خورند.)
    3 خشم و غضبى كه در راه رضاى الهى باشد مذموم نيست . (غضبان اسفا للّه ) (خشم و تاءسّف اولياى خدا، به خاطر ارتداد وانحراف معنوى مردم است .)
    4 در جاى خود بايد خطاكار را توبيخ كرد. (اَلم يعدكم )
    5 عدم حضور رهبر، يا تغييرات جزئى در برنامه ها، نبايد سبب انحراف و ارتداد شود. (اءفطال عليكم العهد )
    6 ارتجاع ، ارتداد و عهدشكنى ، عامل قهر وغضب الهى است . (يحلّ عليكم غضبى )
    7 قهر و غضب از لوازم تربيت است . (غضب من ربكم )
    8 تخلّف از عهد وپيمان پيامبر، عامل قهر خداوند است . (يحل عليكم غضب ... فاخلفتم موعدى ) (ميان انبيا و مردم تعهّدات و قرارهايى است كه اين قرارها شامل سيره ، احكام و نمايندگان آنها در ميان مردم مى شود كه بايد مردم به آنها وفادار باشند، وقرار موسى تبعيت از هارون بود.)
    9 تخلّف از وصىّ ونماينده پيامبر، تخلّف از خود اوست . (فاخلفتم موعدى للّه ) (تخلّف از پيروى هارون ، تخلّف از موسى مى باشد.)(611)
    10 هنگام توبيخ ، روزنه ى توبه وبازگشتى را براى خلافكار باز بگذاريد. (اءفطال عليكم العهد ام اردتم ) (از سؤ ال هاى متعدّد موسى ، اين پيام استفاده مى شود.)
    (87) قَالُواْ مَآ اءَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَآ اءَوْزَاراً مِّن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَهَا فَكَذَلِكَ اءَلْقَى السَّامِرِىُّ
    ترجمه :
    (مردم به موسى ) گفتند: ما به ميل و اراده ى خود خلاف وعده نكرديم ، وليكن از زيور آلات قومِ (فرعون ، چيزها و) بارهايى بر ما نهاده شد، پس ما آنها را (در آتش ) افكنديم پس اينگونه سامرى (بر ما) القا كرد.
    پيام ها :
    1 گناهكاران براى فرار از مجازات ، به بهانه هايى چون اجبار و اكراه و فشار خارجى پناه مى برند. (ما اخلفنا موعدك بملكنا)
    2 مال حرام ، خرج كار حرام مى شود. (من زينة القوم ) (زيور آلاتى كه فرعونيان از راه ظلم بدست آورده بودند و به ارث به بنى اسرائيل رسيده بود، سرانجام خرج ساخت بت وگوساله شد.)(612)
    3 چه بسا جلوه ها، زيورها واموال دنيا كه براى انسان وزر ووبال است . (اوزارا)
    4 منحرفان از سرمايه ى خود مردم براى گمراه كردن آنان و رسيدن به اهداف شوم خويش استفاده مى كنند. (من زينة القوم )
    5 جامعه ى سست ايمان و سلطه پذير، با يك ترفند هنرمندانه همه چيز خود را مى بازد. (فكذلك القى السامرى )
    6 تلقين منحرفان وهنرنمايى آنان در جامعه بى اثر نيست . (القى السامرى )
    7 شخص مجرم مى كوشد تا گناه را به گردن ديگران بيندازد. (القى السامرى )
    8 بزرگ ترين ضربه ها را عوامل خودى منحرف مى زنند. (السامرى للّه )
    (88) فَاءَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُواْ هَذَآ إِلَهُكُمْ وَ إِلَهُ مُوسَى فَنَسِىَ
    ترجمه :
    پس (سامرى ) براى آنها پيكر گوساله ى نرى كه داراى صدايى بود پديد آورد، آنگاه (با پيروانش به مردم ) گفتند: اين خداى شما و خداى موسى است . پس سامرى (خدا و همه ى تعليمات موسى را) فراموش كرد.
    (89) اءَفَلاَ يَرَوْنَ اءَلا يَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَلاَ يَمْلِكُ لَهُمْ ضَرّاً وَلاَ نَفْعاً
    ترجمه :
    پس آيا نمى بينند كه (اين گوساله ) برايشان پاسخى ندارد و مالك (هيچ گونه ) سود و زيانى براى آنها نيست ؟!
    نكته ها
    O از جمله هنرهاى سامرى اين بود كه چگونگى ساخت گوساله را به مردم نشان نداد و مردم يكدفعه با پيكر گوساله اى صدادار مواجه شدند. ((فاخرج ))
    O بنى اسرائيل نينديشيدند كه اگر گوساله قابل پرستيدن است ، خود سامرى كه سازنده ى آن است به طريق اولى قابل پرستش است .
    پيام ها :
    1 هنرى كه با جامعه شناسى و روانشناسى همراه باشد، مؤ ثّرتر است . (فاخرج لهم عجلاً) (عامل موفّقيت سريع سامرى در جلب توجّه بنى اسرائيل ، شناختِ زمينه هاى بت پرستى و گاوپرستى در آن جامعه وحضور نداشتن رهبر بود.)
    2 هنر در اختيار افراد منحرف ، همچون تيغ در كف زنگى مست ، مهلك و خطرناك است و گوساله سامرى مى شود. (القى السامرى )
    3 مجسمه سازى ، ذوب فلزات وريخته گرى ، سابقه طولانى دارد. (عجلاًجسداً)
    4 بزرگ ترين خطرى كه هر امّت و انقلابى را تهديد مى كند، ارتجاع ، ارتداد و انحراف فرهنگى و عقيدتى است . (هذا الهكم )
    5 فطرت همه ى انسان ها بر خداپرستى است ، انبيا عليهم السلام راه صحيح و معبود واقعى را نشان مى دهند، امّا سامرى ها، كج راهه و گوساله ها را. (هذا الهكم )
    6 اگر بزرگان و رهبران قوم با تهمت خراب شوند، راه براى خراب كردن ديگر افراد هموار مى شود. (و اله موسى )
    7 نتيجه ى فراموش نمودن احكام و دستورات الهى و جداشدن از رهبران دينى ، انحراف و بدعاقبتى است . (فنسى ) (مى گويند: سامرى از ياران موسى عليه السلام بود كه تعهّدات خويش را در قبال او فراموش كرد.)(613)
    8 راه ومكتب انبيا، استدلالى ومنطقى است . (افلا يرون ... لايملك لهم نفعا و لا ضرّا ) (عقل مى گويد كه معبود انسان بايد قدرت جلب منفعت را براى انسان و دفع شرور را از او داشته باشد.)
    (90) وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَرُونُ مِن قَبْلُ يَقَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَنُ فَاتَّبِعُونِى وَاءَطِيعُوَّاْ اءَمْرِى
    ترجمه :
    و البتّه هارون (نيز) پيش از اين (آمدن موسى ) به آنان گفته بود: اى قوم من ! شما قطعا به واسطه ى آن (گوساله )، مورد آزمايش قرار گرفته ايد و همانا پروردگار شما خداوند رحمان است ، پس از من پيروى كنيد و دستور مرااطاعت نماييد.
    (91) قَالُواْ لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَكِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى
    ترجمه :
    (اما قوم مرتدّ، به هارون ) گفتند: ما همچنان برپاداريم (و هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت ) تا موسى به سوى ما باز گردد.
    پيام ها :
    1 بعضى چنان خودباخته اند كه نه عقل بر آنان حكمفرماست (افلا يرون )للّه و نه پيامبر برايشان راهنما. (قال لهم هارون )
    2 انحراف و ارتداد بنى اسرائيل آگاهانه بوده است . (و لقد قال لهم هارون ...)
    3 وظيفه رهبر وپيروانش هنگام بروز بدعت ، فرياد و اتمام حجّت است . (و لقد قال لهم هارون )
    4 انبيا دلسوز مردمند. (و لقد قال لهم هارون ... يا قوم )
    5 - آزمايش انسان ها يك سنّت قطعى الهى است ، ليكن ابزار آن متفاوت است . (انّما فتنتم به )
    6 يادآورى لطف و رحمت الهى مى تواند زمينه ى ارشاد و توبه را براى انسان ها فراهم نمايد. (ربكم الرحّمن )
    7 اطاعت از وصى و نماينده پيامبر واجب است . (فاتبعونى و اطيعوا امرى للّه )
    8 پيروى از رهبران الهى ، مايه ى مصونيت از فتنه هاست . (فتنتم ... اطيعوا امرى )
    9 براى افراد لجوج ، فرياد پيامبران نيز بى اثر است . (قالوا لن نبرح للّه )
    10 بنى اسرائيل بجاى فكر، شخصيّت گرا بودند. (حتى يرجع الينا موسى )
    (92) قَالَ يَهَرُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَاءَيْتَهُمْ ضَلُّوَّاْ
    ترجمه :
    (موسى در حالى كه موى سر و صورت برادر را گرفته بود به او) گفت : اى هارون ! زمانى كه ديدى آنان گمراه شدند، چه چيز تو را بازداشت ؟
    (93) اءَلا تَتَّبِعَنِ اءَفَعَصَيْتَ اءَمْرِى
    ترجمه :
    از اينكه مرا پيروى نكنى ؟ (چرا براى نجات مردم فورا به سراغ من نيامدى ؟) آيا دستور مرا نافرمانى كردى ؟
    (94) قَالَ يَبْنَؤُمَّ لاَ تَاءْخُذْ بِلِحْيَتِى وَلاَ بِرَاءْسِى إِنِّى خَشِيتُ اءَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِى إِسْرَ ءِيلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِى
    ترجمه :
    (هارون در جواب ) گفت : (اى برادر و) اى فرزند مادرم ! (موى ) ريش و سر مرا (به مؤ اخذه ) مگير، همانا من ترسيدم (با برخورد تند من و آنها متفرّق شوند و) تو بگويى ميان بنى اسرائيل تفرقه انداختى و كلام مرا مراقبت نكردى !
    نكته ها
    O هنگامى كه حضرت موسى عليه السلام از كوه طور بازگشت و قوم خود را منحرف ديد، سه گروه را زير سؤ ال برد: الف : مردم (يا قوم الم يعدكم ربّكم )للّه ، ب : هارون عليه السلام (يا هارون ما منعك ... )، ج : سامرى (فما خطبك يا سامرى ) .
    O به گفته ى تفسير اطيب البيان ، چون هارون عليه السلام پيامبر و معصوم است و به وظيفه ى نهى از منكر خود نيز عمل كرده است ، مى توان مؤ اخذه موسى عليه السلام را به اصطلاح يك جنگ زرگرى دانست كه به در مى گويد تا ديوار بشنود. به هارون مى گويد كه مردم حساب كار خود را بكنند.
    O در تفسير صافى به نقل از امام صادق عليه السلام آمده است كه توبيخ موسى عليه السلام براى آن بود كه چرا هارون عليه السلام به محض ديدن آن وضع ، آن را فورا به موسى اطلاع نداد.
    O در شيوه ى تبليغ گاه مى بايست براى تكان دادن افكار عمومى و ايجاد لرزه بر اندام مرده ى جامعه ، دست به كار تازه اى زد. چنانچه موسى عليه السلام آن برخورد تند را با جانشين معصوم خويش انجام داد و يا حضرت على عليه السلام در هنگام خطبه خواندن سيلى محكمى به صورت خود زدند، تا مردم را توجّه دهند.
    پيام ها :
    1 رهبران بايد پاسخگوى انحرافات مردم باشند. (يا هارون ما منعك للّه )
    2 سكوت و بى تفاوتى مسئولين ، مورد توبيخ است . (ما منعك )
    3 بدعاقبتى ، آفتى براى دينداران است . (راءيتهم ضلّوا )
    4 پيامبر مى تواند فرمان بَر پيامبر ديگر باشد. (اءفعصيت امرى ) للّه
    5 در جامعه بايد مديريت واحد حاكم باشد. (اءفعصيت امرى )
    6 براى خاموش كردن غضب ديگران ، از كلمات عاطفى استفاده كنيم . (يابن امّ)
    7 دين وديندارى مهم تر از فاميل دارى است . (لاتاءخذ بلحيتى )
    8 غيرت و تعصّب دينى ، لازمه ى پيامبرى است . (لاتاءخذ بلحيتى ) للّه
    9 به متّهم فرصت دفاع بدهيم . (لاتاءخذ بلحيتى )
    10 موى بلند وزلف داشتن براى مرد جايز است . (و لا براءسى )
    11 خطر تفرقه ى يك امّت ، هارون پيامبر را نيز مى ترساند. (انىّ خشيت للّه )
    12 حفظ وحدت ، مهم تر از نجات يك گروه است . (انىّ خشيت ... فرّقت ) للّه
    13 در تصميم گيرى ها بايد به مسئله ى اهمّ ومهم توجّه كرد. (انىّ خشيت للّه )
    14 در برخوردهاى انقلابى بايد به عوارض كار توجّه كرد و نبايد يكسو نگر بود. (انىّ خشيت ...)
    15 خطر تفرقه افكنى مهم تر از خطر سكوت در برابر انحراف است . (فرّقت بين بنى اسرائيل ... )
    (95) قَالَ فَمَا خَطْبُكَ يَسَمِرِىُّ
    ترجمه :
    (سپس موسى به سامرى ) گفت : اى سامرى ! (منظور تو از) اين كار (و فتنه ى ) بزرگ كه كردى چيست ؟
    (96) قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُواْ بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ اءَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِى نَفْسِى
    ترجمه :
    (سامرى ) گفت : من به چيزى پى بردم كه (ديگران ) به آن پى نبردند، پس من مشتى از آثار رسول (حقّ) را بر گرفتم ، پس آن را (در گوساله ) افكندم و اين گونه نفسم اين كار را در نظرم بياراست (وفريب داد).
    نكته ها
    O جمله ى ((بصرت به )) معمولا در ((بصيرت )) به معناى فهميدن كه جمع آن ((بصائر)) است بكار مى رود، نه در ((بصر)) به معناى چشم كه جمع آن ((ابصار)) است .(614)
    O در كتاب ((احتجاج طبرسى )) آمده است كه وقتى حضرت على عليه السلام بصره را فتح كرد، مردم دور آن حضرت را گرفتند تا سخنان او را بشنوند، چشم حضرت در ميان مردم به حسن بصرى افتاد كه چيزى را يادداشت مى كرد.
    امام عليه السلام با صداى بلند او را مخاطب قرار داده و فرمودند: چه مى كنى ؟ عرض كرد سخنان شما را مى نويسم تا براى ديگران بازگو نمايم . امام عليه السلام فرمودند: آگاه باشيد كه هر قوم و جمعيّتى يك سامرى دارد و تو اى حسن ! سامرى اين امّت هستى ، تو از من آثار رسول خدا را مى گيرى و با هواى نفس و تفسير به راءى خودت ، مكتب تازه اى مى سازى و مردم را به آن فرا مى خوانى .(615)
    O بر طبق تفاسير الميزان ، فرقان و نمونه ، مراد سامرى از ((قبضت قبضة من اثر الرسول )) آن است كه من مقدارى از آثار موسى عليه السلام را فرا گرفته و بر آن مؤ من شدم ، سپس آن را رها كرده و گوساله را ساختم و قهرا جمله ى ((بصرت بمالم يبصروا)) يعنى به طرحى براى انجام اين كار پى بردم كه ديگران از آن غافل بودند و اين معنا با حديث فوق مناسب تر است .
    پيام ها :
    1 براى برطرف كردن انحراف ، ابتدا بايد ريشه ى انحراف را بررسى كرد. (فما خطبك يا سامرى )
    2 با منحرفان ومفسدان فرهنگى بايد برخورد كرد. (فما خطبك يا سامرى للّه )
    3 در يك انقلاب ، همه ى مردم از درون عوض نمى شوند، بلكه افرادى مثل سامرى ها منتظر فرصت مى مانند. (فما خطبك يا سامرى )
    4 گاهى منحرفين ، دريافت هايى دارند كه متديّنين از آن بى خبرند. (بصرت بما لم يبصروا )
    5 طرّاحان انحراف ، از جهل مردم استفاده مى كنند. (بمالم يبصروا)
    6 سردمداران باطل براى انحراف مردم ، حتّى از مقدّسات نيز سوءاستفاده مى كنند. (من اثر الرسول ) (سياستِ مذهب عليه مذهب )
    7 اگر هنر با هواى نفس همراه شد، بالاترين خطرهاست . (سوّلت لى نفسى )
    8 تا انسانى از درون فريب نفس خويش را نخورد، نمى تواند ديگران را فريب دهد. (سوّلت لى نفسى )
    (97) قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِى الْحَيَوةِ اءَن تَقُولَ لاَ مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَّن تُخْلَفَهُ وَانظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِى ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفاً لَّنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنسِفَنَّهُ فِى الْيَمِّ نَسْفاً
    ترجمه :
    (موسى به سامرى ) گفت : پس برو (دور شو)، پس همانا بهره ى تو در دنيا اين است كه (به دردى مبتلا خواهى شد كه دائما) مى گويى : ((به من دست نزنيد)) و همانا براى تو (در آخرت ) ميعادگاهى است كه هرگز از آن تخلّف نخواهد شد. و (اكنون ) به سوى معبودت كه پيوسته آن را پرستش مى كردى نگاه كن ، ما حتماآن را مى سوزانيم (و) سپس خاكستر و ذرّات آن را به دريا خواهيم پاشيد.
    (98) إِنَّمَآ إِلَهُكُمُ اللّهُ الَّذِى لاَ إِلَهَ إِلا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَىْءٍ عِلْماً
    ترجمه :
    (اى قوم من !) همانا معبود شما ((اللّه )) است كه معبودى جز او نيست (و) علم او همه چيز را فرا گرفته است .
    نكته ها
    O در تفاسير مجمع البيان و صافى حديثى آمده است كه حضرت موسى عليه السلام قصد داشت تا سامرى را به قتل برساند، امّا خداوند به او وحى فرمود كه چون سامرى مرد سخاوتمندى است از كشتن او صرف نظر نما، از اين روى موسى عليه السلام با جمله ((فاذهب )) او را از ميان قوم بنى اسرائيل طرد كرد.
    O كلمه ((لامساس )) به معناى گرفتار شدن به بيمارى است كه به هيچ وجه احدى با او تماس نگيرد. سرانجام سامرى به يك بيمارى روانى گرفتار شد كه از مردم فرار مى كرد وهركس به او نزديك مى شد فرياد مى زد: ((لامساس )) دور شو، دور شو.(616)
    O حضرت موسى عليه السلام براى سامرى چندين مجازات قرار داد:
    الف : طرد ((فاذهب ))، ب : نفرين ((لامساس ))، ج : تهديد به عذاب آخرت ((لك موعدا))، د: آتش زدن گوساله ((لنحرّقنّه )).
    پيام ها :
    1 بعد از ثبوت جرم ، بايد مجرم را مجازات كرد. (سولّت لى نفسى فاذهب )
    2 يكى از مراحل نهى از منكر، طرد مجرمان و كافران است . (فاذهب )
    3 مفسدين فرهنگى را بايد از ميان جامعه طرد كرد. آزادى فكر به معناى باز گذاشتن دست منحرفان در گمراه كردن ديگران نيست . (فاذهب )
    4 انبيا با علم غيب ، از آينده افراد خبر مى دهند. (ان تقول لامساس )
    5 بعضى از امراض ، قهر الهى است . (لامساس )
    6 براى مروّجين فكرهاى باطل ، مجازات دنيوى وسيله ى تخفيف در كيفرهاى اخروى نيست . (لامساس و ان لك موعدا )
    7 شايد بتوان از كيفرهاى دنيوى فرار كرد، ولى از عذاب اخروى و قهر الهى در آخرت راه گريزى نيست . (لك موعدا لن تخلفه )
    8 بدترين نوع جرم ، اصرار مجرم بر جرم است . (ظلت عليه عاكفا للّه ) (سامرى خود نيز گوساله خود را مى پرستيد.)
    9 ابزار گناه و آثار انحراف بايد نابود شود.(617) (لنحرّقنّه ) للّه
    10 محو آثار كفر وشرك بايد در ملاءعام وبا حضور مردم باشد. (لنحرّقنّه للّه ) و نفرمود: ((لاُحرّقنّه ))
    11 حفظ افكار مردم از حفظ طلا مهم تر است . گاهى بايد براى ايجاد موج و مبارزه با منكر، اشياى قيمتى فدا شوند. (لنحرّقنّه )
    12 غيرت دينى و قاطعيّت در برابر انحراف ، لازمه ى رهبرى است . (لنحرّقنّه ثم لننسفنّه ) (سوزاندن طلا و به دريا ريختن آن ، تصميم قطعى موسى بود)
    13 بايد نشان داد كه چيزهاى نابود شدنى شايستگى پرستش را ندارند. (لنحرّقنّه ثم لننسفنّه )
    14 هرگاه باطلى را محو كرديد به جاى آن حقّ را مطرح كنيد. (انّما الهكم الله )
    15 خدايى قابل عبادت است كه احاطه علمى بر همه چيز داشته باشد. (وسع كل شى ء علما)
    (99) كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ اءَنبَآءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ ءَاتَيْنَكَ مِن لَّدُنَّا ذِكْراً
    ترجمه :
    (اى پيامبر!) ما اين گونه از اخبار گذشته بر تو حكايت مى كنيم و همانا ما از جانب خويش به تو ذكر (قرآن ) داده ايم .
    نكته ها
    O در نقل تاريخ انبيا بركات زيادى وجود دارد از جمله :
    الف : افزايش علم و آگاهى ، ب : بدست آوردن بصيرت و پيدا كردن راه سعادت ، ج : تنبيه و تذكّر مردم ، د: بشارت و دلگرمى مؤ منين .
    پيام ها :
    1 نقل تاريخ ، يكى از شيوه هاى تربيتى قرآن است . (كذلك نقصّ)
    2 داستان هاى قرآن ، بهترين و صادق ترين داستان هاست ، زيرا گوينده ى آن خداوند و مخاطبش پيامبر صلى الله عليه و آله و ماجراى آن حقيقى است . (نقصّ عليك للّه )
    3 هر تاريخى ارزش بيان ندارد، اخبار مهم قابل نقل است .(618) (انباء)
    4 در بيان تاريخ ، از نقل جزئياتى كه دانستن و ندانستن آنها نقشى در هدف ندارد، خوددارى كنيد. (من انباء )
    5 تاريخ وسيله ى تذكّر است ، نه عامل سرگرمى . (انباء ما قد سبق ذكرا)
    6 قرآن ياد و يادآور مهمّى است . (((ذكرا)) با تنوين نشانه ى عظمت است .)
    7 سرچشمه ى تاريخ و داستان هاى قرآنى ، وحى الهى است ، نه گفته هاى اين و آن . ((لدنّا))
    (100) مَنْ اءَعْرَضَ عَنهُ فَاءِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وِزْراً
    ترجمه :
    پس هركس از آن (ذكر) روى برگرداند، قطعا او در روز قيامت ، بار سنگينى (از گناه ) را بر دوش خواهد كشيد.
    (101) خَلِدِينَ فِيهِ وَسَآءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ حِمْلاً
    ترجمه :
    (آنها) براى هميشه در آن (بار گناه و عقوبتش ) خواهند ماند و چه بد بارى است براى آنها، (بار گناه ) در روز قيامت .
    (102) يَوْمَ يُنفَخُ فِى الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً
    ترجمه :
    (همان ) روزى كه در صور دميده مى شود وما در آن روز، مجرمان را با چشمان تيره (و بدن هاى كبود) محشور مى كنيم .
    (103) يَتَخَفَتُونَ بَيْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلا عَشْراً
    ترجمه :
    (آنها) در بين خودشان آهسته با يكديگر گفتگو مى كنند كه شما جز چندى (ده روز در دنيا بيشتر) توقّف نداشتيد.
    نكته ها
    O كلمه ى ((حِمل )) و كلمه ى ((حَمل )) در لغت به يك معناست ، ليكن ((حِمل )) به بار ظاهرى و ((حَمل )) به بار باطنى مثل بچه در شكم مادر اطلاق مى گردد.
    O ((زُرق )) رنگى است كه از اختلاط سفيد و سياه بوجود مى آيد، مثل رنگ خاكسترى و شايد كنايه از كورى ، ترس و يا رنگ پريدگى باشد.
    O كلمه ى ((صُور)) يا به معناى شاخ است و يا جمع صورت مى باشد كه مراد دميدن در صورت هاى مردگان براى زنده شدن است .
    O در قرآن مجيد به دو نفخه اشاره شده است كه در نفخه ى اوّل ، همه موجودات مى ميرند و در نفخه ى دوّم انسان ها براى حساب زنده مى شوند. (ونفخ فى الصور، فصعق مَن فى السموات و مَن فى الارض الاّ مَن شاءاللّه ، ثم نفخ فيه اخرى فاذا هم قيام ينظرون )(619) و منظور از ((ينفخ فى الصور)) در اين آيه ، به قرينه جمله ى ((و نحشر المجرمين ))، نفخه ى دوّم در روز قيامت است .
    پيام ها :
    1 انسان ها در انتخاب راه آزادند، مى توانند حقّ را بپذيرند ومى توانند اعراض نمايند. (اعرض )
    2 پيامد اعراض از ذكر خدا، تنها به زندگانى نكبت بار در اين دنيا خلاصه نمى شود، (من اعرض فانّ له معيشة ضنكا )(620) بلكه بدبختى آخرت را نيز به همراه دارد. (من اعرض ... يحمل يوم القيامة وزرا)
    3 ميزان خطر وسنگينى بار قيامت ، براى كسى روشن نيست . (((وزرا)) نكره آمده )
    4 در قيامت مجرم يا كور و رو سياه محشور مى شود و يا در اثر ترس ، وحشت و خيره نگرى ، به كبودى چشم مبتلا مى گردد. (زرقا )
    5 مدّت زمان دنيا و برزخ نسبت به آخرت بسيار ناچيز و در حكم چند روز است . (ان لبثتم الا عشرا)
    (104) نَحْنُ اءَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ اءَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلا يَوْماً
    ترجمه :
    (البتّه ) ما به آنچه آنها مى گويند داناتريم ، آنگاه كه بهترين آنان در رفتار، مى گويد: شما درنگ نكرديد مگر يك روز!
    نكته ها
    O عظمت قيامت به قدرى است كه انسان ها پس از حضور در آن عمر خود را در دنيا، نيم روز يا يك روز و يا حدّاكثر ده روز مى شمرند كه قرآن از زبان افراد و گروه هاى مختلف ، آن را چنين بيان مى دارد:
    الف : ده روز. (ان لبثتم الاّ عشرا)
    ب : يك روز. (ان لبثتم الاّ يوما )
    ج : بخشى از يك روز. (لم يلبثوا الاّ عشيّة او ضحيها) (621)، (لبثت يوما او بعض يوم )(622)
    د: لحظاتى كوتاه . (ما لبثوا غير ساعة ) (623)
    ه‍: زمانى اندك . (ان لبثتم الاّ قليلا )(624)
    به نظر مى رسد اين تفاوت نظر در مقدار عمر دنيا، بستگى به مقدار بصيرت و درك افراد دارد. چنانكه در اين آيه كسانى كه قرآن از آنها به (امثلهم طريقة ) للّه تعبير كرده است ، عمر دنيا را يك روز مى شمرند و در آيه ى قبل ، گنهكاران مدّت آن را ده روز.
    پيام ها :
    1 همه ى مجرمين ، در قيامت در يك سطح نيستند. (امثلهم طريقة )
    2 هركس عاقل تراست ، دنيا را كوچك تر مى بيند. (يقول امثلهم طريقة ان لبثتم الاّيوما)
    (105) وَيَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنسِفُهَا رَبِّى نَسْفاً
    ترجمه :
    و (اى پيامبر!) از تو درباره ى كوهها (در قيامت ) مى پرسند، بگو: پروردگار من آنها را از بُن بركنده و متلاشى مى كند.
    (106) فَيَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً
    ترجمه :
    پس آنها را (همچون ) كويرى صاف و هموار، رها مى سازد.
    (107) لا تَرَى فِيهَا عِوَجاً وَلاَ اءَمْتاً
    ترجمه :
    كه در آن هيچ پستى و بلندى مشاهده نمى كنى .
    نكته ها
    O كلمه ى ((نَسْف )) يعنى قلع و قمع و نابود كردن ، ((قاع )) يعنى زمين صاف ، ((صَفْصَف )) يعنى زمين صاف به گونه اى كه همه ى قسمت هاى آن در يك صف و خط باشند، و كلمه ى ((عِوَج )) و((اَمْت )) به معناى گودى و بلندى است .
    پيام ها :
    1 مردم درباره ى قيامت سؤ الاتى دارند كه پيامبر بايد پاسخگو باشد. (يسئلونك ... قل ينسفها ربّى )
    2 نظام حاكم بر طبيعت ، دائمى نيست . (ينسفها ربّى )
    3 متلاشى كردن كوهها و به وجود آوردن قيامت ، جلوه اى از ربوبيّت خداست . (ينسفها ربّى نسفا)
    (108) يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِىَ لاَ عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الاَْصْوَاتُ لِلرَّحْمَنِ فَلاَ تَسْمَعُ إِلا هَمْسَاً
    ترجمه :
    در آن روز، (مردم ) از دعوت كننده اى كه (هيچ ) انحرافى ندارد پيروى مى كنند (و گوش به صداى اسرافيل هستند) و همه صداها در برابر (عظمت خداوند) رحمان فرو مى نشيند. پس (در آن روز) جز صدايى آهسته نمى شنوى .
    پيام ها :
    1 اگر كسانى در دنيا از داعيان الهى اعراض مى كردند، در روز قيامت ، چاره اى جز پيروى نخواهند داشت . (يتّبعون الدّاعى )
    2 قيامت ، روز تجلّى و ظهور رحمانيّت خداوند است و رحمانيّت او، اميد و ملجاء تمام مردم است . (خشعت الاصوات للرحمن )
    (109) يَوْمَئِذٍ لا تَنفَعُ الشَّفَعَةُ إِلا مَنْ اءَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْلاً
    ترجمه :
    در آن روز، شفاعت (هيچ كس ) سودى ندارد، مگر كسى كه خداى رحمان به او اجازه دهد و از گفتار او (شفاعت كننده يا شفاعت شونده ) راضى باشد.
    نكته ها
    O از آنجا كه انكار شفاعت ، خلاف قرآن و روايات و مايه ى ياءس مؤ منانِ گناهكار است ، و قبول شفاعتِ بى قيد و شرط نيز سبب جراءت خلافكاران و خلاف عدالت الهى است ، لذا قرآن كريم براى شفاعت ، حساب و كتاب و مقرّراتى در نظر گرفته است .
    از نظر قرآن ، شفاعت ، روزنه ى اميد گناهكاران و وسيله اى براى ارتباط آنان با اولياى خدا و پيروى از آنان است . شفاعت اذن خداست و برخورداران از شفاعت ، تنها كسانى هستند كه در مدار توحيد و داراى منطقِ صحيح و اعتقادات حقّ باشند و گفتارشان مورد قبول خداوند قرار گرفته باشد، يعنى شهادتين آنان موضعى ، موسمى ، اكراهى ، سطحى و بر اساس مسخره و نفاق نباشد، در اين صورت اگر در عمل كمبود داشته باشند، با شفاعت مورد عنايت قرار مى گيرند.
    از اين روى قرآن ، شفاعت بت ها را براى بت پرستان باطل دانسته و شفاعت به معناى فدا شدن حضرت عيسى عليه السلام براى پاك شدن گناهان پيروانش و يا شهادت امام حسين عليه السلام به خاطر شفاعت از شيعيان قابل پذيرش نيست ، هر چند امام حسين عليه السلام از شافعان بزرگ قيامت است ، امّا بايد دانست كه هدف او از شهادت ، شفاعت كردن طرفدارانش نبود.
    O امام باقر عليه السلام درباره اين آيه فرمودند: شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آله تنها براى كسانى است كه از نظر عمل و گفتار مورد رضايت باشند و بر مودّت آل پيامبر عليهم السلام زندگى كرده و بر آن مرده اند.(625)
    پيام ها :
    1 شفاعت ، مقام والايى است كه افراد خاصى از آن برخوردارند. (مَن اذن له الرحمن و رضى له قولا )
    2 شفاعت ، تصرّف در اراده ى خدا و يا تخلّف از حكمت و عدل و محاسبات و سنّت هاى الهى نيست ، بلكه بر اساس خواست خداوند است . (اذن ... رضى )
    (110) يَعْلَمُ مَا بَيْنَ اءَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً
    ترجمه :
    (خداوند به ) آنچه آنان در پيش روى دارند و آنچه را (در دنيا) پشت سر گذاشته اند آگاه است ، ولى مردم بر او احاطه علمى ندارند.
    (111) وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَىِّ الْقَيُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً
    ترجمه :
    و (در آن روز) همه ى چهره ها در برابر خداوندِ زنده ى پاينده ، خوار و فروتن مى شود و البتّه هر كس كه بار ستم برداشت ، ماءيوس و زيان كار است .
    نكته ها
    O كلمه ((عَنَت )) از ((عَنوة )) به معناى ذلّت در برابر قهر و سلطه است ، و ((قيّوم )) به كسى گفته مى شود كه قائم به ذات خود و حافظ همه چيز است و مايه ى قوام هر چيز را به آن عطا كرده باشد، و كلمه ى ((خاب )) از ((خيبة )) به معناى از دست دادن مطلوب است .
    پيام ها :
    1 در قيامت ، حسابرسى بسيار دقيق است ، زيرا حسابگر همه چيز را به خوبى مى داند و راهى براى سوء استفاده از شفاعت نيست . (يعلم ما بين ايديهم و ... )
    2 احاطه ى علمى خداوند نسبت به همه كارهاى گذشته و آينده مردم يكسان است . (يعلم مابين ايديهم و ما خلفهم )
    3 محدود هرگز نمى تواند بر بى نهايت احاطه پيدا كند. (لا يحيطون به للّه ) نه بر ذات او، نه بر صفات او، نه بر آفريده هاى او و نه بر قدرت و كارهاى او.
    4 حالات روحى انسان ، قبل از هرچيز در صورت او جلوه مى كند. (عنت الوجوه )
    5 سرانجام ظلم ، محروميت از رحمت الهى است . (و قد خاب من حمل ظلما )
    6 بسيارى از ظلم ها را مى توان در دنيا با توبه وعذرخواهى از مردم ، جبران و محو كرد، بدبخت آن كه ظلم خود را تا قيامت حمل كند. (خاب من حمل ظلما)
    (112) وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلاَ يَخَافُ ظُلْماً وَ لاَ هَضْماً
    ترجمه :
    و (اما) هر كس از كارهاى نيكو انجام دهد و مؤ من باشد، پس (در آن روز) نه از ستم و كاستى (در پاداشش ) نترسد.
    نكته ها
    O كلمه ((هَضم )) به معناى كم شدن است و شايد از آن روى به جذب غذا در بدن ((هضم )) مى گويند كه ظاهرا غذا كم مى شود و تفاله هاى آن باقى مى ماند.(626)
    O از قرآن و روايات به دست مى آيد كه اعمال و روحيات انسان در يكديگر تاءثير متقابل دارند، لذا هرگاه يك عمل نيكو كه از شخصى منافق ، مشرك ، رياكار و... كه داراى روحيه اى فاسد است سر زند، مورد قبول واقع نمى شود. چنانكه اگر كافرى ، كار شايسته و خوبى مثل اختراع و اكتشاف نافع انجام دهد، در حالى كه حقّ را فهميده و آگاهانه در كفر اصرار ورزد، كار نيكوى او پذيرفته نخواهد شد. همانند ريختن شربت شيرين و گوارا در ظرفى كثيف و آلوده كه طبيعتا ديگر قابل پذيرش نيست .
    O در ده آيه ى اخير، به سيمايى اجمالى از برپايى قيامت اشاره شده است :
    الف : در صور دميده شده ومردگان زنده مى شوند. (يوم ينفخ فى الصور)
    ب : مجرمان محشور مى گردند. (نحشر المجرمين )
    ج : كوهها متلاشى مى شوند. (ينسفها ربى نسفا)
    د: همه گوش به فرمان دعوت كننده ى الهى هستند. (يتّبعون الداعى للّه )
    ه‍: شفاعت بدون اذن خدا مؤ ثّر نيست . (لاتنفع الشفاعه )
    و: خداوند با احاطه علمى اش به همه حساب ها مى رسد. (يعلم مابين ايديهم و... )
    ز: همگى در برابر حكم الهى تسليم هستند. (عنت الوجوه )
    ح : ظالمان ماءيوسند. (خاب من حمل ظلما )
    ط: مؤ منان صالح در آرامش به سر مى برند. (لايخاف ظلما و لاهضما) للّه .(627)
    پيام ها :
    1 اگر چه انجام تمام كارهاى شايسته امكان پذير نيست ، ولى بايد به اندازه ى توان و طاقت ، كار صالح انجام داد. (مَن يعمل من الصالحات )
    2 نه تنها كارهاى بزرگ كه ذرهّاى از كار صالح بى پاداش نمى ماند. (من الصالحات )
    3 شرط قبولى عمل صالح ، ايمان به خداست . (و هو مؤ من )
    4 ايمان از عمل جدا نيست ، ايمان بى عمل ، مثل درخت بى ثمر و عمل بى ايمان همچون درخت بى ريشه است . (و هو مؤ من )
    5 آرامش و امنيّت روحى مؤ منان در قيامت در گرو كارهاى صالح آنان است . (من يعمل من الصالحات ...فلا يخاف ظلما )
    6 در قيامت ، نه اصل عمل وپاداش از بين مى رود تا ظلمى صورت گيرد (لا يخاف ظلما) و نه آنكه از پاداش كم گذاشته مى شود. (و لا هضما )
    7 با آنكه پاداش ، تفضّل الهى است نه استحقاق انسان ، امّا خداوند در پاداش كسى كوتاهى نمى كند و كم نمى گذارد. (لا يخاف ظلما و لاهضما)
    next page

    fehrest page


    back page

  4. #4
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    (113) وَكَذَلِكَ اءَنزَلْنَهُ قُرْءَاناً عَرَبِيّاً وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ اءَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً
    ترجمه :
    و بدينسان ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم و در آن با انواع بيان ها هشدار داديم ، شايد آنها پروا كنند و يا برايشان پندى ايجاد شود.
    نكته ها
    O ((كذلك انزلناه )) يعنى ما با بيان صحنه هاى قيامت (در آيات قبل ) و پاداش و عذاب هاى آنچنانى ، اين گونه قرآن را هشدار دهنده فرستاديم .
    O كلمه ى ((عربى )) از نظر لغت به معناى روشن است و احتمال دارد كه به معناى منسوب به زبان عربى باشد. كلمه ى ((صرّفنا)) به معناى بيانات گوناگونى از يك واقعيّت است ؛ گاهى با اشاره ، گاهى با استدلال ، گاهى با مثال و تمثيل و گاهى از طريق نقل تاريخ .
    پيام ها :
    1 مقدّس بودن قانون وحى (انزلنا) ، روشن بودن مقاصد آن (عربيّا )، گوناگونى وتنوّع بيانات آن (صرفّنا) للّه و هشداردهندگى آن (من الوعيد ) از زمينه هاى تقواگرايى و پندپذيرى است . (لعلّهم يتّقون او يحدث لهم ذكرا)
    2 همه ى مردم به وحى نياز دارند، ليكن بعضى از باب اخطار و بعضى از باب تذكّر. (يتّقون ، ذكرا )
    3 هشدار بى اثر نيست ، يا تاءثير عميق دارد، (يتّقون ) ويا حداقل ، تذكّر است . (ذكرا ) يا نتيجه مى دهد، (يتّقون )للّه و يا اتمام حجّت مى كند. (ذكرا )
    (114) فَتَعَلَى اللّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ اءَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِى عِلْماً
    ترجمه :
    پس (بدان كه ) بلند مرتبه است خداى فرمانرواى بر حقّ، و تو (اى پيامبر!) بر خواندن قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو: پروردگارا! علم مرا زياد كن .
    نكته ها
    O از عبارت ((لاتعجل بالقرآن ))(628) به دست مى آيد كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مجموعه آيات قرآن را مى دانسته و آن را پيش خوانى مى كرده است واين خود دليل روشنى است بر آنكه قرآن مجيد دو بار بر پيامبر نازل شده است ، يكبار به صورت دفعى و بار ديگر به شكل تدريجى و آنچه را پيامبر در نزول دفعى در شب قدر دريافت كرده بوده ، در هنگام نزول تدريجى ، قبل از وحى مى خوانده است .(629)
    O ميان شتابزدگى و عجله از يك طرف و سرعت و سبقت كه در قرآن با عباراتِ (سارعوا) (630)، (سابقوا )(631) مورد ستايش و دستور قرار گرفته از طرف ديگر، تفاوت و اختلاف اساسى وجود دارد. حُسن سرعت و سبقت در جايى است كه تمام مسائل محاسبه و تنظيم شده باشد، لذا نبايد فرصت و وقت را از دست داد، ولى شتابزدگى و عجله در جايى است كه هنوز موعد انجام نرسيده و يا نياز به تكميل و بررسى است ، از اين روى مى بايست درنگ كرد.
    O سرچشمه ى عجله و شتاب ، گاه امور منفى چون كم صبرى ، غرور و اظهار وجود است كه البتّه اين صفات ، مذموم ، و از ذات مقدّس نبوى به دور است ، و گاهى به خاطر شدّت عشق و علاقه به دريافت مطلب و دلسوزى براى حفظ چيزى است ، كه در اين صورت امر نيكويى به شمار مى رود و تعجيل پيامبر صلى الله عليه و آله در وحى از اين جهت بوده است ، يعنى دريافت عاشقانه ، و هيجان و نگرانى براى حفظ وحى .
    O خداوند، حضرت موسى عليه السلام را براى آموزش در اختيار حضرت خضر گذاشت ، لذا موسى عليه السلام از او كسب اجازه كرد كه (هل اتّبعك على ان تعلّمن ممّا علّمت رشدا) (632) آيا اجازه مى دهى كه من همراه و پيرو تو باشم تا از آنچه آموخته اى به من نيز بياموزى ؟ امّا تعليم و آموزش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را ذات مقدّس ‍ الهى بر عهده گرفت و به او فرمود: (قل ربّ زدنى علما ) بگو: پروردگارا! علم مرا زياد كن .
    O اوّلين معلّم ، خداوند علاّم و عليم است ، (علّم آدم الاسماء) (633)، (الرحمن ، علّم القرآن ، علّمه البيان )(634) پس علم را از او بخواهيم . (ربّ زدنى علما)
    O در حديث آمده است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر روزى بر من بگذرد و در آن بر علم من افزوده نشود، آن روز براى من مبارك نيست .(635)
    پيام ها :
    1 آفرينش بى هدف و انسان رها نيست ، زيرا بيهودگى وبى هدفى در شاءن خدا نيست . (فتعالى ا للّه )
    2 ذات مقدّس الهى را از هر فكر و انديشه اى برتر و افعال او را از هر امر باطل ، پاك ومنزّه بدانيم . (فتعالى اللّه )
    3 حكومت حكيمانه ، حقيقى ، مطلق ومنحصربه فرد، از آنِ خداست . (الملك الحق للّه )
    4 پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عاشقانه طالب شنيدن و گرفتن وحى بود. (لاتعجل بالقرآن )
    5 فراگيرى هر چيزى به تناسب خود آدابى دارد. (لا تعجل بالقرآن )
    6 نهى ها وعتاب هاى قرآن نسبت به پيامبر، نشانه ى صداقت پيامبر است وگرنه كسى خود را مورد نهى وعتاب قرار نمى دهد. (لاتعجل بالقرآن )
    7 در بيان قوانين الهى ، بايد به شرايط زمانى توجّه كرد. (لاتعجل ... قبل ان يقضى )
    8 علم را از عالم حقيقى طلب كنيم . (ربّ زدنى علما)
    9 براى علم و دانش نهايتى نيست و فارغ التحصيل معنا ندارد. (زدنى علماللّه )
    10 علم حقيقى ، قرآن مجيد است . (لا تعجل بالقرآن و قل ربّ زدنى علما)
    11 اگر كسى را از چيزى نهى مى كنيم ، در مقابل ، راه صحيح و حقّ را هم به او نشان دهيم . (لا تعجل قل ربّ زدنى علما )
    12 افزون طلبى در كمالات ارزش است . (ربّ زدنى علما)
    13 علم ، وسيله ى رشد انسان هاست . (ربّ زدنى علما )
    14 علمى داراى ارزش و اعتبار است كه همراه با فراگيرى آن ، ظرفيّت انسان نيز زياد شود و رشد كند. (زدنى علما) ، نه ، ((زد علمى ))
    15 اگر چه خداوند مى تواند بدون دعا هم لطف كند، ولى از پيامبرش مى خواهد كه دعا نمايد. (قل ربّ زدنى علما )
    16 در دعا از كلمه ربّ و ربوبيّت خدا استمداد كنيم . (ربّ زدنى علما) للّه
    17 جز خداوند، علم همه حتّى علم پيامبر محدود است . (ربّ زدنى علما )
    (115) وَلَقَدْ عَهِدْنَآ إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً
    ترجمه :
    وبه تحقيق ، پيش از اين با آدم پيمان بستيم ، امّا او فراموش كرد و ما عزم استوارى براى او نيافتيم .
    (116) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلََّئِكَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُوَّاْ إِلا إِبْلِيسَ اءَبَى
    ترجمه :
    وزمانى كه به فرشتگان گفتيم : براى آدم سجده كنيد، پس همگى سجده كردند، مگر ابليس كه سرپيچى و امتناع كرد.
    نكته ها
    O اين ششمين مرتبه اى است كه از آغاز قرآن تاكنون به داستان آدم و ابليس برمى خوريم ، قبلا نيز در سوره هاى بقره ، اعراف ، حجر، اسراء و كهف در اين مورد اشاراتى شده بود.(636)
    O مراد از عهد و پيمان ، همان فرمانِ نخوردن از گياه مخصوص است و مراد از نسيان ، دقّت نكردن در انجام فرمان ، وگرنه فراموشى مطلق ، عتاب و انتقاد ندارد. منظور از ((عزم ))، اراده ى محكم در برابر وسوسه هاى ابليس است .
    O امام كاظم عليه السلام مى فرمايد: فرمان سجده و نافرمانى ابليس ، نوعى تسلّى و دلدارى پيامبر اسلام است كه اگر به فرمان تو عمل نشد نگران نباش كه ابليس فرمان مرا نيز اطاعت نكرد.(637)
    پيام ها :
    1 خداوند، بشر را به حال خود رها نكرده است . (عهدنا الى آدم )
    2 انسان موجودى است كه به طور طبيعى در معرض خطر افراط وتفريط قرار دارد، مگر آنكه خداوند انسان را حفظ نمايد. (لا تعجل فنسى )
    3 عزم بر انجام تكاليف الهى ، لازم است . (لم نجد له عزما)
    4 از عوامل مهم انحراف انسان ، يكى غفلت از كرامت و مقام انسانيّت و ديگرى غفلت از دشمن درونى و بيرونى است كه قرآن بارها بر آن هشدار داده است . (و اذقلنا للّه )
    5 سجده فرشتگان بر آدم ، به دستور خداوند بر كرامت هاى والاى آدم ونشانه ى برترى او بر آنها بود وگرنه ابليس نمى گفت : ((انَا خير منه )) (اسجدوا لآدم )
    6 فرشتگان در انجام ماءموريت الهى ، لحظه اى درنگ نمى كنند. (فسجدواللّه )
    (117) فَقُلْنَا يَََّادَمُ إِنَّ هَ ذَا عَدُوُّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلاَ يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ ترجمه :
    الْجَنَّةِ فَتَشْقَى
    پس گفتيم : اى آدم ! همانا اين (ابليس ) دشمن تو وهمسر توست ، پس (مواظب باش كه با وسوسه هايش ) شما را از بهشت بيرون نكند كه به رنج و مشقّت خواهى افتاد.
    (118) إِنَّ لَكَ اءَلا تَجُوعَ فِيهَا وَلاَ تَعْرَى
    ترجمه :
    (در صورتى كه ) همانا تو در آنجا (بهشت )، نه گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى .
    (119) وَاءَنَّكَ لاَ تَظْمَؤُاْ فِيهَا وَلاَ تَضْحَى
    ترجمه :
    ودر آنجا (بهشت )، نه تشنه مى شوى و نه از حرارت آفتاب آزار مى بينى .
    نكته ها
    O گرچه شيطان در اينجا، تنها دشمن آدم و حوا معرّفى شده است ، ولى در جاى ديگر به دشمنى او با همه ى انسان ها هشدار داده شده است . (عدوٌ لكم للّه )(638)
    O مراد از (تشقى ) در اينجا، مشقّت هاى زندگى مادّى است كه از آيات بعدى استفاده مى شود كه مى فرمايد: در بهشت ، گرسنگى ، برهنگى و تشنگى نيست ، يعنى اگر از بهشت بيرون شديد، به مشقّت مبتلا خواهيد شد.
    پيام ها :
    1 از بزرگ ترين الطاف الهى بر بندگان ، معرّفى خطر شيطان است . (هذا عدوٌ )
    2 جنگ و دشمنى ميان حقّ و باطل ، از ابتداى آفرينش انسان وجود داشته است . (هذا عدوٌ لك و لزوجك )
    3 زن و مرد، هر دو در تيررس تبليغات دشمن و وسوسه هاى شيطان قرار دارند. (عدوٌ لك و لزوجك )
    4 سنّت الهى بر اتمام حجّت با بندگان است . (هذا عدوٌ لك و لزوجك ) للّه
    5 زندگى در دنيا، همراه با مشقّت است . (فتشقى )
    6 نيازها و خواسته هاى اوليّه ى انسان در چهار چيز نمود پيدا مى كند: گرسنگى و تشنگى كه مشقّت درونى است وبرهنگى وبى مسكنى كه مشقّت بيرونى است و در آيه به هر چهار مورد اشاره شده است . (الاّ تجوع ، لاتعرى ، لاتظماء لاتضحى ) للّه
    (120) فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَنُ قَالَ يَََّادَمُ هَلْ اءَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لا يَبْلَى
    ترجمه :
    پس شيطان او را وسوسه كرد (و) گفت : اى آدم ! آيا (مى خواهى كه ) تو را به درخت جاودانگى و مُلك (و پادشاهى ) فنا ناپذير راهنمايى كنم ؟!
    (121) فَاءَكَلاَ مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْءَتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى ءَادَمُ رَبَّهُ فَغَوَى
    ترجمه :
    پس (آدم و همسرش فريفته شده و) هر دو از آن (درخت ممنوعه ) خوردند، پس (به ناگاه لباس هايشان ريخت و) شرمگاهشان براى آنان ظاهر شد و (ناچارا) هر دو به چسبانيدن برگ (درختان ) بهشت بر خودشان مشغول شدندو (اين چنين ) آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و بيراهه رفت .
    نكته ها
    O شيطان ، نام ديگر ابليس است . (فسجدوا الا ابليس ... فوسوس اليه الشيطان )
    O وسوسه شدن آدم ، قبل از رسيدن او به مقام نبوّت بوده است .(639)
    O سيدبن طاووس قدس سره در بيان لطيفى مى فرمايد: شيطان ابتدا با شعار راهنمايى و دلالت به سراغ آدم آمد، (هل ادلّك ) وبعد او را تدليه و وسوسه كرد (فدلاّهما بغرورللّه )(640)، پس واى به حال ما كه شيطان از ابتدا به قصد اغرا وفريب ما مى آيد. (فبعزّتك لاغوينّهم اجمعين ) (641)
    O كلمه ((غَوى )) از ((غَىّ)) در برابر رشد است ، يعنى راهى كه انسان را از مقصد باز مى دارد. خداوند درباره ى آدم فرمود: ((فغوى )) امّا درباره ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (ما ضلّ صاحبكم و ما غوى )(642)
    O وسوسه ى شيطان ، اختيار انسان را سلب نمى كند، از اين رو بعد از وسوسه شدن ، انسان مورد ملامت خود و ديگران قرار مى گيرد، در حالى كه اگر وسوسه ، اختيار انسان ها را سلب مى كرد، ديگر كسى از آنها انتقاد نمى كرد.
    گناه حضرت آدم
    در ارتباط با جمله (عصى آدم ربّه فغوى ) چند احتمال داده شده است :
    الف : آدم گناه نكرد، بلكه مرتكب ترك اولى شد و ((غوى )) يعنى رشد نكرد، نه اينكه گمراه شد.
    ب : نهى آدم از درخت ممنوعه ، نهى ارشادى بود، نه نهى مولوى .(643)
    ج : ((عصيان )) هم در ترك واجب بكار مى رود و هم در ترك مستحب .(644)
    امّا هيچ كدام از اين احتمالات مورد پذيرش نيست زيرا؛
    اوّلا: اين آيه و آيات مشابه آن صراحت در عصيان آدم دارند.
    ثانيا: دليلى بر ارشادى بودن نهى نداريم .
    ثالثا: ادعاى نبودن حكم تكليفى در آن زمان درست نيست ، زيرا در اين صورت بايد بگوييم كه شيطان هم مرتكب خلافى نشده و گناه نكرده است .
    رابعا: مگر توبه از كار منهىّعنه با نهى ارشادى معنا دارد؟
    خامسا: عصيان در قرآن ، تنها به معناى گناه بكار رفته است .
    بنابراين بهتر است به سراغ امام معصوم برويم آنجا كه ماءمون از امام رضا عليه السلام پرسيد: اگر پيامبران معصومند، پس معناى آيه (و عصى آدم ربّه فغوى ) چيست ؟ امام عليه السلام فرمودند: ((كان ذلك من آدم قبل النبوة ... من الذنوب الّتى تجوز على الانبياء قبل نزول الوحى عليهم ...))(645) يعنى نافرمانى حضرت آدم قبل از بعثت او بوده است و خلافى بوده كه ارتكاب آن با مقام نبوّت منافاتى ندارد.
    پيام ها :
    1 راه نفوذ شيطان ، تمايلات انسانى است . (هل ادلّك على شجرة الخلد)
    (شيطان بر نيازها وخواسته هاى آدمى آگاه بوده است لذا آدم را از راه ميل به جاودانگى ، اغفال كرد. آرى آرزوهاى طول ودراز، انسان را به گناه مى كشاند.)
    2 شياطين از نام ها و عناوين زيبا و جذاب براى انحراف مردم و مقاصد شوم خود استفاده مى كنند. (هل ادلّك على شجرة الخلد )
    3 دروغ ، ابزار شيطان براى فريفتن انسان هاست . (هل ادلّك على شجرة الخلد)
    4 اگر اولياى الهى لغزش داشته باشند، فوراً تنبيه مى شوند. (فبدت للّه )
    5 ظاهر شدن زشتى ها وبرهنگى ، اوّلين اثر عصيان آدم بود. (فبدت لهما)
    6 پوشش براى انسان ، كرامت وزيبايى ، وبرهنگى ، پستى وزشتى است . (سوءاتهما )
    7 لقمه ى نابجا، سبب ريختن شرم وحيا و ظهور زشتى ها مى شود. (فاكلا... فبدت لهما سوءاتهما)
    8 پوشاندن زشتى ، در فطرت تمام انسان هاست . (و طفقا يخصفان للّه )
    9 مخالفت با امر خدا، مخالفت با رشد وتربيت خود انسان است . (عصى آدم ربّه )
    10 پيامدهاى گناه براى تمامى مرتكبان آن يكسان نيست . (فاكلا... عصى آدم ) (با اينكه هر دو نافرمانى كرده و از درخت ممنوعه خوردند، ولى معصيت به آدم نسبت داده شده است .)
    11 گناه سبب محروميت انسان مى شود. (عصى ... فغوى )
    (122) ثُمَّ اجْتَبَهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى
    ترجمه :
    سپس پروردگارش او را برگزيد، پس (لطف خويش را) بر او باز گرداند و او را هدايت كرد.
    (123) قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوُّ فَإِمَّا يَاءْتِيَنَّكُم مِّنِّى هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَاىَ فَلاَ يَضِلُّ وَلاَ يَشْقَى
    ترجمه :
    (خداوند به آدم وحوا) فرمود: از آن (بهشت و مقام والا) فرود آييد (كه ) بعضى از شما، دشمن بعض ديگر خواهد بود، پس اگر از جانب من رهنمودى براى شما آمد، پس (بدانيد كه ) هر كس از رهنمون من پيروى كند، نه گمراه مى شود و نه تيره بخت .
    نكته ها
    O ((اجتباء)) از ((جباية )) به معناى جمع آورى و انتخاب و برگزيدن است .
    O ((تاب )) اگر با حرف ((الى )) بيايد، توبه ى انسان خواهد بود، مثل جمله ((تبت اليك )) ولى اگر در كنار حرف ((على )) قرار گرفت ، توبه ى خداوند قلمداد مى گردد، مانند آيه ى فوق يعنى خداوند لطف خودش را بر بنده باز گرداند.
    O در اينكه مخاطب ((اهبطا)) چه كسانى هستند، مى توان گفت : يا آدم و حوا هستند، يا انسان و شيطان است ، و يا آدم و ذريّه او بوده اند.
    O در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: هيچ پيامبرى به اندازه حضرت آدم عليه السلام گريه نكرد.(646) تا پس از نافرمانى توبه كند.
    پيام ها :
    1 در گزينش افراد به سرشت پاك آنها توجّه كنيد و يكى دو لغرش را ملاك ردّ انتخاب قرار ندهيد. (ثم اجتباه ربّه فتاب عليه )
    2 گناه آدم ، قبل از بعثت او به مقام پيامبرى بوده است . (ثم اجتباه )
    3 زمان ، در گزينش نقش دارد. (ثمّ اجتباه ) (((ثمّ)) نشان گذشت زمان است )
    4 پذيرش توبه ، از شئون ربوبيت الهى است . (ثم اجتباه ربّه فتاب عليه )
    5 به جاى طرد نيروهاى خلافكار، آنها را با عفو، جذب و هدايت كنيم . (فتاب عليه و هدى )
    6 توبه ، زمينه ى هدايت است . (فتاب عليه و هدى )
    7 پذيرش توبه ، مانع بروز آثار وضعى گناه نيست . (فتاب عليه اهبطا )
    8 يك گناه مى تواند نسلى را در هبوط نگه دارد. (اهبطا منها جميعا)
    9 هبوط بشر، سبب بروز دشمنى ها مى گردد. (اهبطا... بعضكم لبعض عدّوللّه )
    10 اوّلين بشارت به آدم ، آمدن رهنمودهاى الهى است كه با پيروى از آنها راه براى سعادت و برگشت به بهشت باز مى شود. (اهبطا فمن اتبع ...)
    11 آمدن انبيا و هدايت الهى قطعى است . (((ياءتينّكم )) نون تاءكيد دارد)
    12 در مديريت و تربيت ، حتّى اگر بنا به مصالحى فرمان اخراج داديم باز هم وسيله ى رشد وبازسازى او را فراهم كنيم . (اهبطا ياءتينّكم منّى هدى ... )
    13 كسى جز خداوند نمى تواند هادى و راهنماى انسان باشد. (ياءتينّكم منّى هدى )
    14 در جهان مادّيات ، بروز تضاد و تزاحم قطعى است ، مهم آن است كه انسان در اين بين خط الهى را گم نكند. (بعضكم لبعض عدو... فمن اتّبع هداى ... )
    15 انسان ها در انتخاب آزادند. (فمن اتّبع )
    16 خوشبختى و نجات انسان ، در سايه ى پيروى از اوامر الهى است . (فمن اتّبع هداى فلايضلّ و لا يشقى )
    (124) وَمَنْ اءَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ اءَعْمَى
    ترجمه :
    و هر كس از ياد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود و ما او را در قيامت نابينا محشور مى كنيم .
    (125) قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِى اءَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيراً
    ترجمه :
    (در قيامت خواهد) گفت : پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور كردى در حالى كه من (در دنيا) بينا بودم ؟!
    نكته ها
    O آيه ى قبل بشارت به پيروان حقّ مى داد، ولى اين آيه هشدار واخطار به روى گردانان از حقّ، تا بيم و اميد در كنار هم مطرح شده و مؤ ثّر باشد.
    O در روايات ، رها كردن خط ولايت اهلبيت عليه السلام يا ترك كردن فريضه ى حج ، مصداق اعراض از ياد خدا شمرده شده است .(647)
    O مراد از سختى و تنگى زندگى ، نداشتن نيست ، بلكه بسيارى از سرمايه داران به خاطر حرص ، ترس و دلهره ، در فشار و تنگنا زندگى مى كنند.(648)
    O سؤ ال : كور بودن مجرمين ، با آيه (اقرء كتابك ) (649) كه خواندن نامه اعمال نياز به چشم دارد، چگونه قابل جمع است ؟
    پاسخ : چون در قيامت مواقف متعدّد است ، ممكن است در موقفى بينا و در موقف ديگر اعمى باشند.
    O روايات متعدّدى مراد از كورى در قيامت را نديدن راه حقّ وخير دانسته اند.(650)
    O امام سجاد عليه السلام پس از تلاوت آيه ى (مَن اعرض ... ضنكا للّه ) فرمودند: قسم به خداوند! همانا قبر، باغى از باغ هاى بهشت يا گودالى از گودال هاى جهنّم است .(651) بنابراين دامنه معيشت تنگ تا برزخ نيز ادامه دارد.
    پيام ها :
    1 انسان ها در انتخاب آزادند. (من اعرض )
    2 فطرت انسان بر خداپرستى است ، انبيا و اديان آسمانى تنها آن را يادآورى مى كنند. (عن ذكرى )(652)
    3 دورى از ياد خدا مايه اضطراب ، حيرت و حسرت است ، هر چند تمكّن مالى بالا باشد. (من اعرض ...)
    4 زندگى آرام و شيرين ، فقط در پرتو ياد و ذكر خداست . (من اعرض عن ذكرى )
    5 معنويت در زندگى مادّى نيز نقش مهمى دارد. (ومن اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا)
    6 كسى كه در دنيا چشم جانش را بر روى حقايق بست ، در قيامت كور محشور خواهد شد. (من اعرض يوم القيامة اعمى )
    7 بى ايمان ، هم در دنيا زندگى مشقّت بار دارد و هم در آخرت از نعمت ديدن محروم است . (من اعرض معيشة ضنكا يوم القيامة اعمى )
    (126) قَالَ كَذَلِكَ اءَتَتْكَ ءَايَتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى
    ترجمه :
    (وخداوند در جواب خواهد) فرمود: همان گونه كه آيات ما به تو رسيد وتو آنها را فراموش كردى ، امروز هم همانطور فراموش گرديده اى .
    (127) وَكَذَلِكَ نَجْزِى مَنْ اءَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بَِايَتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الاَْخِرَةِ اءَشَدُّ وَاءَبْقَى
    ترجمه :
    و ما اين گونه هر كس را كه افراط واسراف كند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد جزا مى دهيم وقطعا عذاب آخرت سخت تر وپايدارتر است .
    نكته ها
    O از مصاديق روشن ياد خدا، نماز است ، خداوند مى فرمايد: (اقم الصلوة لذكرى )(653) و بديهى است كه هر كس خدا را ياد كند، خداوند هم او را ياد خواهد كرد، اين وعده ى الهى است كه (اُذكرونى اَذكركم ) (654) و قهرا كسانى كه خدا را فراموش كنند، خداوند نيز آنان را رها خواهد كرد. (و كذلك اليوم تنسى )
    O رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه قرآن بخواند و عمل نكند، خداوند او را كور محشور مى كند. آن بنده مى گويد: چرا مرا كور محشور كردى ؟ خطاب مى رسد او را به دوزخ ببريد.(655) (و لعذاب الاخرة اشدّ و ابقى )
    O امام صادق عليه السلام درباره ى جمله (اتتك ايتنا ) فرمود: امامان معصوم آيات خدا هستند و كسى كه آنان را ترك كند، روز قيامت در آتش ‍ رها خواهد شد.(656)
    پيام ها :
    1 كيفرهاى الهى عادلانه است . (كذلك ... نسيتها... تنسى )
    2 اگر سرچشمه ى نسيان ، بى اعتنايى باشد، عقوبت خواهد داشت و گرنه نسيانى كه بدون اختيار باشد توبيخى ندارد. (فنسيتها )
    3 خداوند ابتدا اتمام حجّت مى كند، آنگاه قهر وعذاب . (اتتك اياتنا... اليوم تنسى )
    4 اسراف واستفاده نابجا از نعمت ها، زمينه ساز كفر است . (اسرف ولم يؤ من للّه )
    (128) اءَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ اءَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِى مَسَكِنِهِمْ إِنَّ فِى ذَلِكَ لاََيَتٍ لاُِّولِى النُّهَى
    ترجمه :
    پس آيا مردمانى كه پيش از اين مورد قهر و هلاكت ما قرار گرفتند و (اينان امروز) در خانه هاى آنان رفت و آمد مى كنند، براى هوشيارى و هدايتشان كافى نيست ؟! همانا در آن (حوادث ) براى صاحبان عقل و انديشه نشانه ها و عبرت هاست .
    (129) وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَاماً وَاءَجَلٌ مُّسَمّىً
    ترجمه :
    و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و (ملاحظه ى ) زمان مقرّر نبود، هر آينه عذاب الهى لازم مى آمد (و دامان آنان را نيز مى گرفت ).
    نكته ها
    O كلمه ((نُهى )) جمع ((نُهيه )) به معناى چيزى است كه انسان را از زشتى ها نهى مى كند و از اين روى به عقل ، ((نُهيه )) گفته مى شود، زيرا انسان را از هوسها بازمى دارد. بنابراين عقل واقعى ، علاوه بر انديشيدن و فهميدن ، سبب دور شدن از خطرها و بدى ها مى شود.
    O ((قَرن )) به معناى قوم و مردمى است كه در يك زمان زندگى مى كنند و گاهى به خود زمان نيز گفته مى شود. ((لزام )) به معناى امر ملازم و حتمى است .
    O مراد از ((كلمة سبقت )) همان جمله اى است كه خداوند هنگام هبوط به حضرت آدم فرمود:(657) (و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حين ) (658)
    O اهل مكّه در سفرهاى خود از مكان هاى قوم عاد و ثمود مى گذشتند و آثار باقيمانده و خرابه هاى آنها را مى ديدند. خداوند در اين آيات به آنان هشدار مى دهد كه سرنوشت آنان را فراموش نكنيد وبا تفكّر وانديشه در آثار آنان ، درس عبرت بگيريد.(659)
    پيام ها :
    1 تاريخ ، بهترين معلّم و صادق ترين واعظ است ، هر كس از آن عبرت نگيرد، سزاوار توبيخ است . (افلم يهد... )
    2 تهديدات الهى را جدّى بگيريم . (كم اهلكنا...)
    3 تحوّلات تاريخى به دست خداوند است . (اهلكنا... )
    4 علم به تنهايى كافى نيست ، عبرت لازم است . آنان با رفت و آمد خود ماجرا را مى بينند، ولى غافلند. (يمشون فى مساكنهم )
    5 مناطق مخروبه و مقهوره ، براى هر صاحب عقلى مايه تاءمل و انديشه است . (آيات لاولى النّهى )
    6 در بازديد از آثار باستانى ، تنها به جنبه تفريحى آن اكتفا نشود. (آيات لاولى النّهى ) هركس عبرت نگيرد بى خرد است .
    7 هركسى چشم عبرت بين ندارد، عبرت گرفتن مخصوص كسانى است كه نفس خود را از آلودگى ها باز دارند. (آيات لاولى النّهى )
    8 تاريخ داراى فلسفه وبراساس قانون علّت و معلول است . (كم اهلكنا آيات لاولى النّهى ) آرى هلاكت اقوام پيشين براساس دلايلى بود كه اگر امروز نيز آن امور باشد، همان هلاكت ها خواهد بود.
    9 سنّت الهى بر مبناى برنامه وزمان بندى و مهلت دادن است وگرنه مجرمان فورا به هلاكت مى رسيدند. (و لولا كلمة ... ) (هر امّتى زمانى خاص دارد)
    10 ستمكاران بى ايمان از تاءخير عذاب الهى مغرور نشوند. (كلمه سبقت من ربّك )
    11 خداوند، مجرمان را پس از اتمام حجّت به عذاب مى رساند. (لولا كلمه سبقت من ربّك )
    12 عمر انسان ها براساس برنامه و زمان بندى است . (اجلٌ مسّمى )
    (130) فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ ءَانَآئِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَاءَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى
    ترجمه :
    پس بر آنچه مى گويند، شكيبا باش و پيش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن با ستايش پروردگارت (او را) تسبيح كن و (همچنين ) برخى از اوقات شب و اطراف روز را تسبيح بگوى ، باشد كه خشنود شوى .
    نكته ها
    O اين آيه همچون آيه ى (واستعينوا بالصبر والصلوة ) (660) پيامبر صلى الله عليه و آله را به شكيبايى و حمد وستايش پروردگار دعوت مى كند، وگرچه مخاطب اين آيه ظاهرا پيامبر صلى الله عليه و آله است ، امّا بديهى است كه آيه جنبه عمومى دارد.
    O خداوند در قرآن كريم ، 19 مرتبه پيامبر صلى الله عليه و آله را به صبر، فرمان داده است .
    O بر طبق بعضى از روايات (661) و نظر برخى از مفسّرين ، اين آيه با نمازهاى يوميه و شبانه روزى تطبيق دارد و مراد از ((اطراف النهار)) نوافل روزانه است .
    پيام ها :
    1 توجّه به تدبير خداوند و قانون مند بودن كيفر و عذاب و توجّه به سنّت هاى الهى ، مقدمه ى صبر و تسبيح وتحميد است . (فاصبر ) (با توجّه به آيات قبل )
    2 صبر در امور بايد به اندازه ى مشكلات باشد. (فاصبر على ما يقولون )
    3 حمد و تسبيح الهى وسيله اى براى تقويت روحيه در مقابل لجاجت ها و تبليغات دشمن است . (فاصبر سبّح )
    4 تنزيه خداوند از راه ستايش و حمد او است . (سبّح بحمد)
    5 پيرايش از بدى ها بر آرايش به خوبى ها مقدم است . تسبيح بر تحميد تقدم دارد. (سبّح بحمد )
    6 قرآن براى بيان زمان انجام تكاليف ، از ابزار و معيارهاى طبيعى استفاده كرده است . (قبل طلوع ... وقبل غروبها)
    7 تسبيح و حمد الهى قبل از طلوع وغروب آفتاب اثر خاصى دارد. (قبل طلوع ... و قبل غروبها )
    8 اوقات خود را با ياد خدا پر كنيم تا زمينه اى براى ساير افكار باقى نماند. (قبل طلوع قبل غروب آناء الليل اطراف النهار)
    9 شب ، تنها براى استراحت و خواب نيست ، بايد بخشى از آن را به عبادت اختصاص داد. (و من آناء الليل )
    10 اگر ذكر خدا با ساير شرايط انجام شود، نتيجه بخش خواهد بود. (لعلّك ) (662)
    11 مقام رضا، بالاترين درجه ى تكامل است . (لعلّك ترضى )
    (تكامل داراى درجاتى است : اوّل : صبر (فاصبر) ، دوّم : تنزيه خداوند (وسبّح ... فسبّح )، سوّم : سپاس و ستايش پروردگار (فسبّح بحمد ربّك ) ، چهارم : رضا به قضاى الهى . (لعلّك ترضى ))
    (131) وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ اءَزْوَ جاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَاءَبْقَى
    ترجمه :
    و هرگز به متاعى كه ما به گروهى از آنها داده ايم ، چشم مدوز كه (اين ) شكوفه و جلوه ى زندگى دنياست (و ما مى خواهيم ) تا آنها را در آن بيازمائيم و (به يقين ) روزىِ پروردگارت بهتر و پايدارتر است .
    نكته ها
    O از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: هر كس چشم به دست مردم داشته باشد، غم او طولانى گردد و غيظش باقى ماند.(663)
    O گرچه قرآن كريم ، مال دنيا را خير(664)، فضل (665) و زينت (666) مى داند و بهره مندى از آن را حلال و مجاز مى شمارد، ليكن دلبستگى شديد به آن را مذمّت مى كند. چرا كه زندگى دنيا مثل يك غنچه ، عمرى كوتاه دارد و با يك نسيم از بين مى رود.
    پيام ها :
    1 رسيدن به مقام رضايت از خداوند، در صورتى است كه به زرق و برق دنيا خيره نشوى . (آرى كسى كه جذب جلوه هاى مادّى شد، احساس كمبود و تبعيض مى كند و از خدا راضى نمى شود) (لعلّك ترضى ، لا تمدّن عينيك )
    2 انسان به طور طبيعى به سوى مادّيات گرايش دارد، امّا بايد آن را مهار كند. (لاتمدّن )
    3 نگاه ، مقدّمه جذب و دلبستگى است . (لا تمدّن عينيك )
    ز دست ديده و دل هر دو فريادgggggكه هر چه ديده بيند دل كند ياد
    4 رهبرى امّت نبايد چشم داشتى به مال ديگران و توجّهى به مادّيات داشته باشد و مقهور و شيفته ى دنياى پر زرق و برق ديگران شود. (لا تمدّن عينيك للّه )
    5 جلوه هاى مادّى حتّى براى انبيا مى تواند خطرساز باشد. (لاتمدّن عينيك )
    6 همه ى متاع هاى دنيوى و وسايل كاميابى ، نعمت الهى محسوب نمى شوند. (متّعنا ) نه ، ((انعمنا))
    7 همه ى كافران ، كامياب نيستند. (ازواجا منهم )
    8 جلوه هاى زندگى دنيوى همچون غنچه و شكوفه اى است كه هرگز گل نمى شود. (زهرة الحيوة الدنيا )
    9 جلوه هاى زندگى دنيا، ابزار آزمايش انسان هاست . (لنفتنهم فيه ) للّه
    10 به آنچه در خود داريم بينديشيم ، نه آنچه در دست ديگران مى بينيم . (رزق ربّك خير )
    11 رزق دادن از شئون ربوبيّت خداوند است . (رزق ربّك )
    12 همه ى دارايى هاى انسان رزق او نيست . چون بسيارند كسانى كه همه نوع امكانات دارند، امّا بهره خودشان كم است . (لاتمدنّ... متّعنا... رزق ربّك خير )
    13 ملاك ارزش هر چيز دو امر است ؛ يكى خير بودن و ديگرى پايدار بودن . (خير و ابقى )
    (132) وَاءْمُرْ اءَهْلَكَ بِالصَّلَوةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لاَ نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَقِبَةُ لِلتَّقْوَى
    ترجمه :
    وخانواده ات را به نماز فرمان ده و بر آن پايدار باش . ما از تو روزى نمى خواهيم ، (بلكه ) ما تو را روزى مى دهيم ، و سرانجامِ (نيكو) براى (اهل ) تقوا است .
    نكته ها
    O در روايات متعدّدى آمده است كه پس از نزول اين آيه ، پيامبر صلى الله عليه و آله تا چندين ماه دَرب خانه ى حضرت على و فاطمه عليهما السلام را مى زدند و در آستانه در مى فرمودند: ((الصلوة )) آنگاه به قرائت آيه تطهير مى پرداختند.(667)
    O هرگاه وضع زندگى رسول خدا صلى الله عليه و آله تنگ مى شد، اين آيه را تلاوت مى فرمود، آنگاه به افراد خانه دستور مى دادند تا نماز بخوانند.(668)
    O ((اِصطَبر عليها)) يعنى هم در انجام نماز وهم در امر به آن تاءكيد وپايدارى كن .
    پيام ها :
    1 امر به معروف از كسانى اثر بيشترى دارد كه خود جذب مادّيات نشده باشند. (لا تمدّن ... وامر اهلك )
    2 رهبر جامعه ى اسلامى نبايد از خانواده خود غافل باشد. (وامر اهلك بالصلوة )
    3 مرد نسبت به سرنوشت فكرى و دينى خانواده خود مسئول است و تنها رعايت امور مادّى آنان كافى نيست . (واءمر اهلك )
    4 يكى از مهم ترين زمينه هاى امر به معروف ، خانواده ونزديكان انسان است . (واءمر اهلك ... ) (دايره ى اهل ، به زن و فرزند منحصر نيست ، بلكه همه ى افراد خاندان را شامل مى شود.)
    5 مبلّغ بايد در مرحله ى اوّل به تبليغ خانواده خود بپردازد. (واءمر اهلك )
    6 اوّلين مرحله ى تربيت ، كانون خانواه است . (واءمر اهلك )
    7 فرمان به نماز از ميان ساير واجبات ، رمز بيمه شدن اعضاى خانواده است . (واءمر اهلك بالصلوة )
    8 براى عدم وابستگى به زرق و برق دنيا، به نماز پناهنده شويم . (لا تمدّن ... وامر اهلك بالصلوة )
    9 يكى از مصاديق روشن و بلند معروف ، نماز است . (واءمر اهلك بالصلوة )
    10 موضوع نماز در خانواده داراى اهميت خاصى است ، بايد والدين بر آن اصرار كنند.(669) (واءمر اهلك بالصلوة واصطبر عليها )
    11 امر به معروف ، مداومت و پايدارى لازم دارد. (اصطبر عليها)
    12 خداوند از عبادت ما سودى نمى برد، ثمره ى آن به خود ما باز مى گردد. (لانسئلك رزقا )
    13 سفارش به نيكى ها بايد جدّى و همراه بيان آثار باشد. (وامر اهلك ... و العاقبة للتّقوى )
    14 نماز، زمينه ساز پاكدامنى و تقواست . (واءمر اهلك بالصلوة ... والعاقبة للتقوى )
    15 حسن عاقبت در سايه ى تقواى الهى است ، نه مادّيات . (والعاقبة للتقوى )
    (133) وَقَالُواْ لَوْلاَ يَاءْتِينَا بََايَةٍ مِّن رَّبِّهِ اءَوَلَمْ تَاءْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِى الصُّحُفِ الاُْولَى
    ترجمه :
    و (كافران ) گفتند: چرا (پيامبر) از جانب پروردگارش معجزه و نشانه اى براى ما نمى آورد؟ آيا دليل و نشانه ى روشن در كتب قبلى برايشان نيامده (كه ايمان نياورند؟)
    نكته ها
    O مشركين توقّع داشتند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز معجزه اى همانند عصاى موسى و شكافتن دريا بياورد، امّا خداوند مى فرمايد: مگر نمى دانيد كه معجزه ى قرآن ، از تمام معجزات قبلى بالاتر است ، با اين وجود مگر در برابر همان معجزات لجاجت نكردند؟!
    O مراد از (صحف اولى ) تورات و انجيل و زبور است .
    پيام ها :
    1 به درخواست هايى كه جنبه ى بهانه جويى دارد، نبايد توجّه كرد. (فاصبر على ما يقولون ... و قالوا لولا ياءتينا... ) (اين خصيصه ى انسان هاى لجوج و متكبّر است كه معجزات و دلايل روشن موجود (قرآن ) را كنار مى گذارند و از سر لجاجت دليل ديگر طلب مى كنند.)
    2 نوع معجزه مهم نيست ، روحيّه پذيرش لازم است . (لولا ياءتينا... او لم تاءتهم )
    (134) وَلَوْ اءَنَّآ اءَهْلَكْنَهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوْلاَ اءَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ ءَايَتِكَ مِن قَبْلِ اءَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى
    ترجمه :
    واگر ما آنان را قبل از (آمدن پيامبر ونزول قرآن ) با عذابى هلاك مى كرديم ، مى گفتند: پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى تا ما از آيات تو پيروى كنيم ، پيش از آنكه ذليل و خوار شويم .
    پيام ها :
    1 بعثت انبيا عليهم السلام براى اتمام حجّت است ، تا مردم بى خبرى خود را بهانه قرار ندهند. (لولا ارسلت ...)
    2 تا قانون ابلاغ نشود، جريمه و كيفر عادلانه نخواهد بود. (لولا ارسلت ... )
    3 تبليغ دين واجب است ، خواه مردم توجّه كنند يا نكنند. زيرا در غير اين صورت آنان حقّ اعتراض خواهند داشت . (لولا ارسلت ...)
    4 پيروى از انبيا كليد عزت و آبرومندى است . (من قبل ان نذلّ و نخزى )
    (135) قُلْ كُلُّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُواْ فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ اءَصْحَبُ الصِّرَطِ السَّوِىِّ وَمَنِ اهْتَدَى
    ترجمه :
    بگو: هر يك (از ماو شما) در انتظاريم ، پس انتظار بكشيد كه به زودى خواهيد دانست ياران راه راست كيانند و چه كسى راه يافته است .
    نكته ها
    O مراد از (اصحاب الصراط السوّى ) امامان معصوم عليهم السلام و منظور از (من اهتدى ) ياوران آنها مى باشد.(670)
    O امام كاظم عليه السلام درباره آيه ى (مَن اصحاب الصراط السوىّ و مَن اهتدى ) فرمودند: راه راست ، راه قائم عليه السلام ما است و هدايت يافته آن كسى است كه به اطاعت او هدايت شود.(671)
    پيام ها :
    1 پيامبر مامور انذار و هشدار است . (فتربّصوا)
    2 گذشت زمان وتاريخ همه چيز را روشن مى كند. (فستعلمون )
    3 كفّار خود را هدايت يافته مى پندارند. (فستعلمون من اهتدى )
    4 اسلام مكتب اعتدال و مسلمانان هدايت يافتگانند. (من اصحاب الصراط السوى و من اهتدى )
    نكته آخر آيه 94
    next page

    fehrest page


    back page

  5. #5
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    (61) قَالُواْ فَاءْتُواْ بِهِ عَلَى اءَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ
    ترجمه :
    (بزرگان قوم ) گفتند: پس او را در پيش چشم مردم بياوريد تا آنها (بر مجرم بودن او) گواهى دهند.
    (62) قَالُوَّاْ ءَاءَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بَِالِهَتِنَا يََّإِبْرَا هِيمُ
    ترجمه :
    گفتند: اى ابراهيم ! آيا تو با خدايان ما اين چنين كرده اى ؟
    (63) قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَسْئَلُوهُمْ إِن كَانُواْ يَنطِقُونَ
    ترجمه :
    (ابراهيم ) گفت : بلكه اين بزرگشان آن را انجام داده است . پس از خودشان بپرسيد اگر سخن مى گويند!!
    نكته ها
    O سؤ ال : آيا اين جمله ى حضرت ابراهيم كه فرمود: ((بت بزرگ چنين كرده است )) دروغ نيست ؟ و اگر هست چگونه بايد آن را توجيه كرد؟ زيرا ابراهيم عليه السلام پيامبر و معصوم است و هرگز دروغ نمى گويد.
    پاسخ : در تفسير اين جمله ، نظرات و مطالب مختلفى ارائه شده است كه ما به بعضى از آنها اشاره مى كنيم :
    الف : حضرت ابراهيم ، دروغ نگفت ، زيرا اگر چه اين عمل را به بت بزرگ نسبت داد، ولى چون قرينه وجود دارد كه حضرت از اين سخن قصد جدّى نداشته و مى خواسته اين عقيده ى باطل را به رخ آنها بكشد، لذا دروغ محسوب نمى شود زيرا دروغ در جايى است كه قرينه اى همراه كلام نباشد، از اين روى اگر به هنگام ورود آدم كودنى بگويند: بوعلى سينا آمد، آن را دروغ به حساب نمى آورند.(725)
    ب : حضرت ابراهيم باصطلاح ((توريه )) كرده ومرادش از ((كبيرهم )) خدا بوده است .
    ج : حضرت دروغ گفت ، ولى از آنجا كه دروغ در مواردى مثل اصلاح ذات البين جايز است و حكم آن تابع مصلحت و مفسده مى باشد، چه مصحلتى از اين بالاتر كه حضرت با كلامش ، افكار جامد انسان ها را تكان داده است ؟(726)
    د: اين خبر، مشروط به نطق بت هاست ، يعنى اگر بت ها سخن گويند، بت بزرگ نيز اين كار را كرده است ، مثل آنكه پيرمردى بگويد، من الان كودكم اگر هيچ گياهى در زمين نباشد، يعنى حال كه گياه وجود دارد، پس من كودك نيستم .(727)
    O احضار ابراهيم عليه السلام در برابر مردم و درخواست گواهى از آنان ، يك جوسازى و ايجاد زمينه براى قتل او بود. (فاءتوا به على اعين الناس ‍ لعلهم )
    پيام ها :
    1 بت پرستان نيز براى يقين به جرم وتكميل پرونده وقضاوت نهايى ، به مسئله ى گواهى مردم اعتماد دارند. (لعلهم يشهدون )
    2 بزرگى كار ابراهيم عليه السلام به اندازه اى بود كه بت پرستان نيز ناچار به تعظيم شدند. به جاى عبارت (يقال له ابراهيم ) در آيه گذشته كه حاكى از گمنامى و حقارت بود، در اين آيه او را رسماً با اسم خودش كه نشان از بزرگى و شناخت داشت خطاب كردند. (يا ابراهيم )
    3 استهزا وطعنه بر خرافات ، در مواردى لازم است . (بل فعله كبيرهم )
    4 فيلمسازى ، اجراى تئاتر و نمايش و نقش بازى كردن براى بيدارى اذهان ، كارى پسنديده و جايز است . (فجعلهم جذاذا بل فعله كبيرهم )
    (64) فَرَجَعُوَّاْ إِلَى اءَنفُسِهِمْ فَقَالُوَّاْ إِنَّكُمْ اءَنتُمُ الظَّلِمُونَ
    ترجمه :
    پس به (وجدان هاى ) خود بازگشتند، پس (به يكديگر يا به خويش ) گفتند: هر آينه شما خودتان ستمگر و ظالميد.
    (65) ثُمَّ نُكِسُواْ عَلَى رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هََّؤْلاَ ءِ يَنطِقُونَ
    ترجمه :
    سپس سرهايشان را به زير انداختند (و باشرمندگى گفتند: اى ابراهيم !) براستى تو خود مى دانى كه اينها (حرف نمى زنند و) اهل سخن گفتن نيستند.
    پيام ها :
    1 بيدار كردن وجدان ها، خوديابى ، بازگشت به خويشتن و توجّه به فطرت ، از اهداف عمده انبياست . (بل فعله كبيرهم ... فرجعوا الى انفسهم )
    2 شرك ، ازخود بيگانگى و توحيد، خوديابى است . (فرجعوا الى انفسهم للّه )
    3 در وقت بيدارى افكار، هر خلافكارى تقصير را به گردن ديگران مى اندازد. (انّكم انتم الظالمون ) چنانكه در قيامت نيز گناهكاران و مجرمين به يكديگر مى گويند: (لولا انتم لكنّا مؤ منين )(728)
    4 تاريخ ، فطرت و وجدان ، از جمله عوامل روشن كننده ى حقايق اند. (رجعوا الى انفسهم انتم الظالمون ) كسانى كه تا ديروز، ابراهيم را ظالم مى دانستند (من فعل هذا بالهتنا انه لَمن الظالمين ) امروز با مراجعه به وجدان هاى خود، خويشتن را ظالم مى دانند. (انكم انتم الظالمون )
    (66) قَالَ اءَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَنفَعَكُمْ شَيْئاً وَلاَ يَضُرُّكُمْ
    ترجمه :
    (ابراهيم ) گفت : پس آيا شما بجاى خداوند چيزى را مى پرستيد كه هيچ سودى براى شما ندارد و هيچ زيانى به شما نمى رساند؟!
    (67) اءُفٍّ لَّكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ اءَفَلاَ تَعْقِلُونَ
    ترجمه :
    اُف بر شما و بر هر چه كه غير از خدا پرستش مى كنيد، آيا نمى انديشيد؟!
    (68) قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَانصُرُوَّاْ ءَالِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَعِلِينَ
    ترجمه :
    (امّا مشركان لجوج و متعصّب ) گفتند: اگر مى خواهيد كارى انجام دهيد! او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى كنيد.
    (69) قُلْنَا يَنَارُ كُونِى بَرْداً وَسَلَماً عَلَى إِبْرَهِيمَ
    ترجمه :
    (و سرانجام آتشى فراهم آورده و ابراهيم را به درون آن انداختند، امّا ما) گفتيم : اى آتش ! بر ابراهيم سرد و سلامت باش .
    (70) وَاءَرَادُواْ بِهِ كَيْداً فَجَعَلْنَهُمُ الاَْخْسَرِينَ
    ترجمه :
    و (اگر چه ) آنان براى او (تدبير بد و) كيدى را اراده كردند، ولى ما آنها را از زيانكارترين (مردم ) قرار داديم .
    نكته ها
    O مردان خدا اهداف مقدّس خود را در هر شرايطى دنبال مى كنند و لحظه اى آرام نمى گيرند، هرچند تلاشهاى آنان در قالب هاى متفاوتى صورت پذيرد. حضرت ابراهيم عليه السلام در مسير رسالت الهى خويش ابتدا به سراغ عمو و قومش مى رود و آنانرا به سوى توحيد و يكتا پرستى دعوت مى كند و چون نتيجه اى حاصل نمى شود در دوّمين مرحله به سراغ بت ها مى شتابد و همه آنها را درهم مى شكند، آنگاه فطرتشان را مخاطب قرار داده و به بيدار كردن آنان مى پردازد و سرانجام پس از اندرز و توبيخ ، آنها را به تعمق و انديشه وامى دارد.
    O در ماجراى پرتاب حضرت ابراهيم به درون آتش ، مطالب زيادى در تفاسير آمده است ، از جمله اينكه مشركان با كمك و راهنمايى شيطان منجنيق ساختند، ولى آن حضرت با توكّل بى نظيرش به خداوند، از احدى از فرشتگان حتّى جبرئيل كمكى نگرفت ودر آن هنگام به مناجات و راز و نياز با پروردگار و توسّل به محمّد و آل محمّد عليهم السلام مشغول بود.
    O واژه ((اخسرين )) در قرآن به كسانى اطلاق شده است كه كار بدى را انجام مى دهند امّا گمان مى كنند كه كارشان خوب است ، پس زيانِ خود را درك نمى كنند، تا در پى جبران آن باشند.
    O امام صادق عليه السلام فرمودند: وقتى خداوند به آتش امر كرد: (كونى بردا) دندان هاى ابراهيم از شدّت سرما (در ميان آتش نمروديان ) به هم مى خورد، تا آنكه گفته شد: (و سلاما )(729)
    پيام ها :
    1 يكى از شيوه هاى دعوت مردم به دين ، آگاه كردن آنان به ضرر بى دينى است . (لاينفعكم و لا يضركم )
    2 سرچشمه و انگيزه ى عبادت ، دستيابى به خير و يا نجات از شر است كه بت ها بر هيچكدام قادر نيستند. (لاينفعكم شيئاً و لا يضركم )
    3 اگر زمينه مناسبى براى بيدارى پيدا شد بايد منحرفان را تحقير كرد. (اُفٍ لكم و لما تعبدون من دون الله )
    4 عواطف بايد تحت الشعاع مكتب باشد. (افّ لكم ) با توجّه به اينكه عموى او نيز بت پرست بود.
    5 بت پرستى با عقل سازگار نيست . (افلا تعقلون ؟) (افراد بى خرد لجوج سزاوار توبيخ هستند) (افلا تعقلون )
    6 توحيد، انديشه اى عقلانى است . (افلا تعقلون )
    7 كسانى به زور متوسل مى شوند كه از عقل و منطق بى بهره اند. (حرّقوه للّه )
    8 مردان خدا تا پاى جان بر اهداف خود پايدار هستند. (حرّقوه ) سوزاندن ، سخت ترين نوع قتل است .
    9 بقاى شرك با نابودى موحّدان امكان پذير است . (حرّقوه وانصروا آلهتكم للّه )
    10 تعصّبات نابجا، انسان را تا مرز سوزاندن پيامبر به پيش مى برد. (حرّقوه و انصروا آلهتكم )
    11 دشمن در تحريك توده هاى ناآگاه ، به مقدّسات متوسّل مى شود، (انصروا آلهتكم ) وبه غيرت وحميّت نيز تمسّك مى جويد. (ان كنتم فاعلين )
    12 خداوند، هم سبب ساز است و هم سبب سوز. (يا نار كونى برداً و سلاماًللّه )
    سبب ساز است ، زيرا نفسِ حضرت عيسى عليه السلام را سبب زنده شدن مردگان قرار مى دهد، و سبب سوز است ، زيرا سوزندگى را از آتش مى گيرد و آن را بر ابراهيم سرد و سلامت مى كند.
    13 هستى شعور دارد ومخاطب قرار مى گيرد. (يا نار كونى برداً وسلاماً)للّه و نفرمود: ((فجعلنا النار برداً و سلاماً))
    14 آثار موجودات به خواست و اراده ى الهى است . (يا نار كونى برداً و سلاماً )
    15 نور حقّ، با نار كفر خاموش نمى شود. (قالوا حرّقوه ... قلنا يا نار كونى برداً)
    16 قدرت خداوند مى تواند همه ى توطئه ها را خنثى كند. (ارادوا به كيداً فجعلناهم الاخسرين )
    17 عاقبت ، حقّ پيروز است . (ارادوا جعلناهم الاخسرين )
    (71) وَنَجَّيْنَهُ وَلُوطاً إِلَى الاَْرْضِ الَّتِى بَرَكْنَا فِيهَا لِلْعَلَمِينَ
    ترجمه :
    و ما، او (ابراهيم ) ولوط را (از شرّ كافران ) به سرزمينى كه در آنجا براى همه جهانيان بركت نهاديم ، نجات داديم .
    (72) وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلاًّ جَعَلْنَا صَلِحِينَ
    ترجمه :
    وبه او (ابراهيم ) اسحاق و يعقوب را به عنوان نعمتى افزون بخشيديم و همه را از صالحان قرار داديم .
    نكته ها
    O دشمن مى خواست ابراهيم را نابود كند (ارادوا به كيدا ) امّا ما نه تنها او را نجات داديم (نجّيناه ) بلكه به او نسل با بركتى بخشيده (و وهبنا له ) و همه آنها را نيز از صالحان و شايستگان قرار داديم . (و كلاًّ جعلنا صالحين )
    O اينكه نام اسحاق عليه السلام در اين آيه ذكر شد، ولى از اسماعيل عليه السلام كه فرزند اوّل حضرت ابراهيم است ، نامى به ميان نيامد، شايد بخاطر توجّه دادن به تولّد عجيب و فوق العاده ى اسحاق باشد كه با اراده ى الهى از مادرى نازا يعنى ساره ، آن هم در سن پيرى بدنيا آمده است .
    پيام ها :
    1 خداوند، اولياى خود را رها نمى كند. (و نجينّاه و لوطا )
    2 كسى كه از كوه آتش و درياى دشمن نترسد، به منطقه مبارك خواهد رسيد. (الى الارض التى باركنا)
    3 نجات الهى در گرو تلاش و هجرت انسان است . (نجينا ... الى الارض للّه )
    4 نوادگان ، عطيّه الهى هستند. (يعقوب نوه ابراهيم است ) (وهبنا له )
    5 زمين ها يكسان نيستند. (الارض الّتى باركنا ) گاهى قطعه زمينى براى همه جهانيان بركت دارد. (للعالمين )
    (بعضى مبارك بودن زمين ها را بخاطر سكونت اولياى خدا در آنها مى دانند، ولى اين آيه ، بركت را به خود زمين نسبت داده است .)
    6 بركت بدست خداست . (باركنا )
    7 ايمان و عمل صالح ، علاوه بر خود شخص ، در نسل او نيز بازتاب و اثر دارد. (وهبنا له اسحاق ... كلا جعلنا صالحين ) للّه
    8 افراد و نسل مبارك مى بايست در سرزمين مبارك باشند. (الى الارض التى باركنا كّلا جعلنا صالحين )
    9 فرزند، عطيه ى الهى است (وهبنا) ولى آنچه از وجود فرزند مهم تر است ، صالح بودن اوست . (كّلا جعلنا صالحين )
    10 صالح بودن ، شرط اساسى در رهبرى و نبوت است . (كّلا جعلنا صالحين )
    (73) وَجَعَلْنَهُمْ اءَئِمَّةً يَهْدُونَ بِاءَمْرِنَا وَاءَوْحَيْنَآ إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَإِيتَآءَ الزَّكَوةِ وَكَانُواْ لَنَا عَبِدِينَ
    ترجمه :
    وآنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى كردند و به آنان ، انجام كارهاى نيك و برپايى نماز و پرداخت زكاة را وحى كرديم و آنان فقط عبادت كنندگان ما بودند.
    پيام ها :
    1 امامت نيز همچون نبوت ، بايد با انتخاب خداوند باشد. (جعلناهم ائمة )
    2 پيامبران بزرگ علاوه بر مقام رسالت (رساندن پيام وحى )، امامت و رهبرى جامعه را نيز بر عهده داشته اند. (جعلناهم ائمة )
    3 اگر امامت با زور و قلدرى بدست آيد، دعوت به دوزخ است (ائمّة يدعون الى النار) ، امّا اگر خداوند آن را عنايت فرمود، مبارك و در مسير حقّ خواهد بود. (جعلناهم ائمة يهدون بامرنا )
    4 هدايت كردن انبيا، نه از پيش خود و سليقه شخصى است ، (ما ينطق عن الهوى ) (730) بلكه با فرمان خداست . (يهدون بامرنا )
    5 توجّه به انجام كارهاى خير، از الطاف ويژه الهى است . (اوحينا اليهم فعل الخيرات )
    6 نماز و زكات در ميان كارهاى خير، جايگاه ويژه اى دارند. (فعل الخيرات و اقام الصلوة و ايتاء الزكاة )
    7 نماز وزكات ، دوركن اساسى در همه اديان بوده است . (اقام الصلوة وايتاءالزكاة )
    8 بدون نماز و زكات ، انسان به درجه بندگى خدا نمى رسد. (اقام الصلوة و ايتاء الزكاة و كانوا لنا عابدين )
    9 رهبران الهى ، بندگان مخلص خدا هستند. (كانوا لنا عابدين )
    10 نعمت هاى الهى ، ما را از بندگى خدا غافل نسازد. (وهبنا له ... كانوا لنا عابدين )
    (انبيا با اينكه به مقام رهبرى (جعلناهم ائمة ) نائل آمدند، امّا با اين وجود، باز بنده ى خدا هستند. (و كانوا لنا عابدين للّه )
    11 دين از سياست جدا نيست . (جعلناهم ائمّة يهدون بامرنا... كانوا لنا عابدين )
    12 رهبر بايد به آنچه هدايت مى كند، عامل باشد. (ائمّة يهدون ...كانوا لناعابدين )
    (74) وَلُوطاً ءَاتَيْنَهُ حُكْماً وَعِلْماً وَنَجَّيْنَهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِى كَانَت تَّعْمَلُ الْخَبََّئِثَ إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْمَ سَوْءٍ فَ سِقِينَ
    ترجمه :
    و به لوط، حكمت و دانش عطا كرديم و او را از قريه اى كه كارهاى زشت انجام مى دادند رهانيديم ، براستى آنان مردمى بد و منحرف بودند.
    (75) وَاءَدْخَلْنَهُ فِى رَحْمَتِنَآ إِنَّهُ مِنَ الْصَّلِحِينَ
    ترجمه :
    و او را در رحمت خويش وارد نموديم ، همانا او از شايستگان بود.
    نكته ها
    O در زمان حضرت ابراهيم ، لوط پيامبر بود وامامت ورهبرى از ابراهيم بود. شايد به همين دليل در آيه ى قبل درباره اسحاق و يعقوب خوانديم : ((جعلناهم ائمه )) و در اين آيه نام لوط جداگانه برده شد و كلمه ائمة شامل او نيست ، زيرا امام ابراهيم بود.
    O دراين آيه ، خداوند به چهار نعمت مهمى كه به حضرت لوط داده شده ، اشاره مى فرمايد كه عبارتند از: حكم ، علم ، نجات و دخول در رحمت .
    O شايد مراد از ((حكم )) در اين آيه ، مقام نبوت باشد، چنانكه درباره ى حضرت يحيى نيز به همين معنا آمده است ، ((و آتيناه الحكم صبّيا))(731)
    O نجات دادن خداوند با تلاش خود انسان ها منافاتى ندارد، چنانكه نجات حضرت لوط با فرمان و هدايت الهى و با خواست و تلاش خودش صورت پذيرفت . ((فاسر باهلك بقطع من الليل ))(732)
    O مراد از ((فاسقين )) در اينجا، كفّار است ، نظير آيه ى : ((افمن كان مؤ منا كمن كان فاسقا))(733)
    پيام ها :
    1 خداوند، اولياى خودش را نجات مى دهد. (نجّيناه )
    2 در منطقه گناه خيز نمانيد. (نجّيناه )
    3 گاهى انجام يك گناه ، سبب ارتكاب گناهان ديگرى مى شود. (الخبائث )
    4 بدتر از گناه ، اصرار بر گناه واستمرار آن است . (كانت تعمل الخبائث )
    5 استمرار در گناه ، ثمره ى كفر و سبب بد عاقبتى است . (تعمل الخبائث ، انهم كانوا قوم سوء فاسقين )
    6 محيط و جامعه ، جبر آفرين نيست . (كانوا قوم سوء فاسقين ، و ادخلناه فى رحمتنا )
    7 اگر ما صالح باشيم ، خداوند ما را از رحمت خويش سرشار مى سازد. (ادخلناه فى رحمتنا انه من الصالحين )
    (76) وَنُوحاً إِذْ نَادَى مِن قَبْلُ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَنَجَّيْنَهُ وَاءَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ
    ترجمه :
    و (بياد آور ماجراى ) نوح را از پيش (از ابراهيم و لوط) آن زمان كه (پروردگار خويش را) ندا كرد، پس (خواسته ى ) او را اجابت كرديم ، پس او و خاندانش را از (آن اندوه و) بلاى بزرگ ، نجات بخشيديم .
    (77) وَنَصَرْنَهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَآ إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْمَ سَوْءٍ فَاءَغْرَقْنَهُمْ اءَجْمَعِينَ
    ترجمه :
    و او را در برابر مردمى كه آيات (و نشانه هاى ) ما را تكذيب مى كردند، يارى داديم ، بدرستى كه آنان ، مردم بدى بودند، پس همه ى آنها را غرق كرديم .
    نكته ها
    O شايد مراد از دعا و ناله ى حضرت نوح ((ندا))، همان نفرينى باشد كه در آيه 27 از سوره ى نوح بدان اشاره شده است كه : (ربّ لا تَذر على الارض مِن الكافرين دَيّارا )، پروردگارا! هيچ كافرى را بر روى زمين باقى مگذار. و شايد اين نفرين ، بعد از ياءس از ايمان مردم بوده است كه : (لن يؤ من من قومك الاّ من قد آمن ) (734) اى نوح ! جز آن كسانى كه به تو ايمان آورده اند، هرگز، كس ديگرى ايمان نخواهد آورد. از اين روى پس از 950 سال تبليغ و آن همه صبر و تحمل ، سرانجام دست به دعا برداشت : (فدعا ربّه انّى مغلوبٌ فانتصر )(735) خداوندا! من مغلوب هستم ، پس مرا يارى فرما.
    پيام ها :
    1 شنيدن تاريخ ديگران و توجّه به مصائب و مشكلات آنان ، انسان را صبور مى سازد. (و نوحا اذ...)
    2 دعاى انبيا مستجاب است . (نادى فاستجبنا ) (دعا در تحولات تاريخ نقش دارد) (نادى ... اغرقنا)
    3 اگر قدرتى بر تغيير جامعه ى فاسد نداريد، به فكر نجات خود از آنجا باشيد. (فنجينّاه ... )
    4 زندگى در جامعه ى كفرآلود بلايى بسيار بزرگ است . (الكرب العظيم )
    5 عاقبت ، اهل حقّ، پيروز و اهل باطل ، نابود شدنى هستند. (نصرناه اغرقناهم )
    6 بلاها، بازتاب افكار و اعمال خود انسان هاست . (انهم كانوا قوم سوء فاغرقناهم )
    (78) وَدَاوُدَ وَسُلَيْمَنَ إِذْ يَحْكُمَانِ فِى الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شَهِدِينَ
    ترجمه :
    و داود و سليمان (را ياد كن ) آن هنگام كه درباره ى كشتزارى كه گوسفندان قوم ، شبانگاه در آن چريده (و آن را تباه ساخته بودند) داورى مى كردند و ما شاهد داورى آنان بوديم .
    (79) فَفَهَّمْنَهَا سُلَيْمَنَ وَكُلاًّ ءَاتَيْنَا حُكْماً وَعِلْماً وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُدَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَعِلِينَ
    ترجمه :
    پس ما آن (حكم حقّ) را به سليمان تفهيم كرديم و ما به هر يك از آنها، فرزانگى و دانش داديم ، و كوهها را رام داود ساختيم (بطورى كه آنها) و پرندگان (با او) تسبيح مى گفتند، و ما انجام دهنده ى اين كارها بوديم .
    نكته ها
    O آنچه از روايات و تفاسير، پيرامون ماجراى مطرح در اين آيه بدست مى آيد اين است كه : گوسفندانى شبانه وارد تاكستان شخصى مى شوند و آن را ضايع و خراب مى كنند، صاحب درختان انگور، شكايت به نزد داود عليه السلام مى برد، و حضرت براى جبران خسارت ، حكم به تحويل تمام آن گوسفندان به صاحب باغ مى كند، امّا فرزند ايشان ، سليمان ، راه حلّ ديگرى به پدر پيشنهاد مى دهد و آن اينكه گوسفندان در اختيار شاكى قرار گيرد تا او از منافع آنها استفاده كند و باغ به صاحب گوسفندان تحويل گردد تا او به ترميم آن بپردازد و بعد از جبران خسارت ، هر يك مال اصلى خود را باز پس گيرند.(736)
    بديهى است كه هر دو پيامبر بدنبال راهى براى جبران خسارت بودند، ليكن پدر (داود عليه السلام ) آن را در تحويل گوسفندان مى دانست ولى فرزند (سليمان عليه السلام ) مى خواست به وسيله منافع گوسفندان آن را تدارك كند.
    O خداوند مى فرمايد: اگر چه ما به هر دو، علم و حكمت عطا كرديم ، ولى در اين مورد داورى سليمان بهتر بود.
    O در حديثى آمده است كه هرگاه داود عليه السلام به خواندن كتاب آسمانى ((زبور)) مشغول مى شد، كوه و سنگ و پرنده اى نبود مگر اينكه با شنيدن صداى داود عليه السلام با او همنوا مى گرديد.(737)
    پيام ها :
    1 بايد احترام پدر، حتّى در ترتيب ذكر نام او با فرزند رعايت شود. (داود و سليمان )
    2 قضاوت ، يكى از شئون انبيا است . (اذ يحكمان )
    3 انبيا مراجع اصلى و واقعى حل اختلافات مردم هستند. (اذ يحكمان )
    4 جبران ضرر و زيان ، اختصاص به موارد عمد ندارد. (نفشت فيه غنم القوم )
    5 قاضى بايد خدا را بر كار خود شاهد و ناظر بداند. (كنّا لحكمهم شاهدين )
    6 فهم و درك درست بدون عنايت الهى ميسور نيست . (فهّمناها)
    7 گاهى خداوند به فرزند خيرى عطا مى كند كه به پدر نمى دهد. (فهّمناهاسليمان )
    8 تسبيح كوه ها، بازتاب صداى تسبيح كننده نيست ، بلكه خود يك تسبيح واقعى و حقيقى است . (مع داود يسبّحن )
    9 همه موجودات از جمله كوه ها و پرندگان بهره اى از شعور دارند و به تسبيح خداوند مشغولند. (يسبّحن )
    (80) وَعَلَّمْنَهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَاءْسِكُمْ فَهَلْ اءَنتُمْ شَكِرُونَ
    ترجمه :
    و به او (داود) فن زره سازى براى شما را آموختيم تا شمارا از (خطرات ) جنگتان حفظ كند، پس آيا شما شكرگزار هستيد؟!
    (81) وَلِسُلَيْمَنَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِى بِاءَمْرِهِ إِلَى الاَْرْضِ الَّتِى بَرَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِمِينَ
    ترجمه :
    و براى سليمان ، تند باد را (رام نموديم ) كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه در آن بركت قرار داديم حركت مى كرد و ما به هر چيزى آگاهيم .
    نكته ها
    O اگر چه در اين آيه ، تند بادى مطرح است كه در سرزمين مبارك ، (شامات ) مى وزيده ، ولى چنانكه از آيه 36 سوره ى ص ، بدست مى آيد، حضرت سليمان بر بادهاى آرام ، در ساير مناطق نيز قدرت تصرّف و فرماندهى داشته است . ((سخّرنا له الريح تجرى بامره رخاءً حيث اصاب )) ما باد را در اختيار سليمان قرار داديم تا نرم و آهسته ، هر كجا كه مى خواهد برود.
    O در اينكه حضرت سليمان چه مسافتى را در چه زمانى با باد طى مى كرده است ، در آيه 12 سوره ى سباء مى خوانيم : ((و لسليمان الريح غدوّها شهر و رواحها شهر)) و براى سليمان بود (حركت با) باد در صبحگاهان (باندازه مسافت ) يك ماه و در غروب (نيز به مقدار سفر در) يك ماه .
    پيام ها :
    1 اختراعات ، الهاماتى الهى است . (علمناه )
    2 حضرت داود مبتكر صنعت زره سازى است . (علمناه صنعة لبوس )
    3 انبيا نيز اهل كار و فن و حرفه بوده اند. (صنعة لبوس )
    4 انبيا مردم را از راههاى طبيعى و عادّى بشرى حفظ مى كرده اند. (صنعة لبوس )
    5 صنعت بايد در خدمت به مردم باشد، نه در سلطه ى مستكبرين وافراد خاص . (لتحصنكم )
    6 تدارك مقدّمات امور دفاعى امرى لازم و ضرورى است . (لتحصنكم للّه )
    7 نعمت امنيّت سزاوار شكرگزارى است . (لتحصنكم ... شاكرون ) (امنيّت در سايه صنعت است .) (صنعة لبوس لتحصنكم )
    8 همه (از مبتكر و مردم ) بايد براى بهره مندى از اختراعات و صنايع از خداوند، تشكّر كنند. (شاكرون )
    9 اولياى خداوند مى توانند با اذن الهى در طبيعت تصرف نمايند. (تجرى بامره )
    10 بادها نيز شعور دارند و فرمان خداوند و اولياى او را درك و اجرا مى كنند. (تجرى بامره )
    (82) وَمِنَ الشَّيَطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَفِظِينَ
    ترجمه :
    و گروهى از شيطان ها براى او (سليمان ) غوّاصى مى كردند و كارهاى غير از اين را (نيز) انجام مى دادند و ما مراقب آنان بوديم ، (تا از فرمان او تجاوز و سركشى نكنند).
    نكته ها
    O شياطين از جنس جنّ، و موجوداتى داراى شعور وتكليف هستند كه حضرت سليمان علاوه بر انسان ها، بر بعضى از آنان نيز حكومت داشت . (وحشر لسليمان جنوده من الجن والانس ) (738)
    O غوّاصى ، از جمله فعاليّت جن ها براى سليمان بود. (يغوصون له للّه ) ولى هنر جن ها تنها به غوّاصى خلاصه نمى شود. (يعملون عملاً دون ذلك ) در آيات ديگر به بعضى از كارهاى آنان اشاره شده است . (يعملون له ما يشاء من محاريب وتماثيل و جفان كالجواب و قدور راسيات )(739) آنها براى او هرچه را كه مى خواست از محرابها ومعابد عالى وزيبا و وسايل مختلف زندگى مثل ديگ وسينى هاى بزرگ مى ساختند.
    پيام ها :
    1 هنر و حرفه در ميان جنّيان نيز هست . (من الشياطين ...)
    2 جنّ مى تواند در خدمت بشر باشد. (يغوصون له )
    3 اگر كنترل و حفاظت نباشد، حتّى در حكومت بى نظير سليمان هم فساد راه پيدا مى كند. (كنّا لهم حافظين )
    (83) وَاءَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ اءَنِّى مَسَّنِى الضُّرُّ وَاءَنتَ اءَرْحَمُ الرَّ حِمِينَ
    ترجمه :
    و (بياد آور) ايوب را آن زمان كه پروردگارش را ندا داد كه همانا به من آسيب رسيده و تو مهربانترين مهربانانى .
    (84) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَءَاتَيْنَهُ اءَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِكْرَى لِلْعَبِدِينَ
    ترجمه :
    پس (دعاى ) او را مستجاب كرديم و سختى او را برداشتيم و خاندانش را به او باز گردانديم و همانندشان را (نيز) با ايشان (همراه كرديم تا هم ) رحمتى از سوى ما (به او باشد و هم يادآورى ) و پند و تذكّرى براى عبادت كنندگان .
    نكته ها
    O حضرت ايوب پيامبرى است كه در قرآن مجيد به دريافت نشان صبر مفتخر گرديده است . (انّا وجدناه صابراً، نعم العبد، انّه اوّاب )(740) همانا ما او را انسان صابرى يافتيم ، چه نيكو بنده اى بود، بدرستى كه او بسيار اهل توبه و انابه بود.
    O اگر چه حضرت ايّوب به مشكلات و بيمارى هاى بسيار سختى مبتلا شد، ولى بر خلاف آنچه در بعضى كتب آمده اين مسائل ، مايه تنفّر مردم از او نبوده است ، زيرا در اين صورت ، علاوه بر آنكه برخلاف قاعده لطف است ، با بسيارى از روايات و تفاسير، از جمله تفاسير الميزان ، فخر رازى ، اطيب البيان ، ابوالفتوح و نمونه نيز سازگار نيست .
    O از امام صادق عليه السلام درباره ى ((و مِثلهم مَعهم )) سؤ ال شد كه چگونه همانند آنان را نيز به ايّوب داد؟ حضرت فرمود: خداوند از فرزندان او كه قبلا به مرگ طبيعى مرده بودند نيز به همراه كسانى كه هلاك شده بودند، به او برگرداند.(741)
    پيام ها :
    1 يادآورى و مرور تاريخ زندگانى بزرگان ، بهترين وسيله ى تسكين و صبر و ارشاد و راهنمايى است . (و ايوب )
    2 انبيا نيز در زندگى مادّى ، همچون ساير مردم عادّى به گرفتارى ها و بيمارى هايى مبتلا مى شده اند. (مَسّنى الضر )
    3 اگر چه گرفتارى ها در ظاهر، ضرر مى نمايد، ولى در بسيارى از مواقع باطناً لطف خفى و رحمت الهى است . (مَسّنى الضر و انت ارحم الراحمين )
    4 هميشه بلاها و مصائب جنبه كيفرى و تنبيهى ندارد، بلكه گاهى براى اعطاى درجه است و جنبه آزمايشى دارد. (مَسّنى الضر ) (با توجّه به اينكه انبيا معصوم هستند ناگوارى ها بخاطر ارتكاب گناه و گوشمالى نيست ).
    5 انبيا نمونه ادب هستند. (مسنى الضر و انت ارحم الراحمين )
    حضرت ايّوب عليه السلام نفرمود: پروردگارا! ضرر را از من برطرف فرما، بلكه به گونه اى دعا كرد كه يعنى خدايا تو خود مى دانى .
    6 در مقام دعا، خدا را با صفتى بخوانيم كه با نياز ما تناسب دارد. (ارحم الراحمين )
    7 دعاى انبيا مستجاب است . (فاستجبنا)
    8 لطف الهى بيش از تقاضا و دعاى انسان است . (كشفنا ما به من ضرّ و آتيناه ... )
    (حضرت ايوب عليه السلام از خداوند درخواست ((كشف ضر)) داشت ، ولى پروردگار علاوه بر اجابت خواسته او، اهلش را به او باز گرداند.)
    9 فرزند، عنايت و رحمت الهى است . (آتيناه اهله و مثلهم معهم )
    10 خداوند، هم اهل جود است و هم جبروت . (آتيناه اهله و مثلهم معهم )
    در قنوت نماز عيد فطر مى خوانيم : ((اللهم ... اهل الجود والجبروت ...)) در اينجا خداوند، هر چه را كه از ايوب گرفته شده بود به او بازگرداند و به علاوه آن را دو برابر هم كرد، هم گذشته اش را جبران كرد و هم نسبت به آينده اش جود و كرم نمود.
    11 ميان دعا از يك طرف و ربوبيّت و سرازير شدن رحمت الهى از سوى ديگر، ارتباط خاصّى وجود دارد. (نادىْ، ربه ، رحمة )
    12 استجابت دعاى انبيا نيز نه براساس استحقاق شخصى آنان كه برمبناى فضل و رحمت الهى است . (رحمة من عندنا )
    13 بلاها داراى ابعاد گوناگونى است ، گاهى براى آزمايش است ، گاهى براى رشد فكرى و علمى ، و زمانى براى عبرت آموزى به ديگران . (ذكرى للعابدين )
    14 عبادت زمينه پندپذيرى است . (ذكرى للعابدين )
    15 همه مردم حتّى عبادت پيشگان به تذكّر نياز دارند. (ذكرى للعابدين )
    (85) وَإِسْمَعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلُّ مِّنَ الصَّبِرِينَ
    ترجمه :
    و اسماعيل و ادريس و ذى الكفل (را ياد كن كه ) همه از شكيبايان بودند.
    (86) وَاءَدْخَلْنَهُمْ فِى رَحْمَتِنَآ إِنَّهُم مِّنَ الصَّلِحِينَ
    ترجمه :
    و ما آنانرا در رحمت خويش وارد ساختيم . بدرستى كه آنان از شايستگان بودند.
    نكته ها
    O اسماعيل عليه السلام فرزند برومند حضرت ابراهيم و جدّ بزرگوار رسول گرامى اسلام است . او زيباترين حماسه ى اطاعت از فرمان حقّ و صبر بر دستور الهى را در ماجراى رؤ ياى صادقه ى كشتن او توسط پدرش به نمايش گذاشت .
    O حضرت ادريس جدّ حضرت نوح و اوّلين كسى است كه به طرح علم نجوم پرداخت ، طرز دوختن لباس را به ديگران آموخت و با قلم ، خط نوشت و به نويسندگى پرداخت . گفته اند كه سى صحيفه بر او نازل شد و سرانجام به آسمان ها بالا رفت و اكنون نيز زنده است .(742) (و رفعناه مكاناً علياً )(743)
    O حضرت ذوالكفل عليه السلام يكى از پيامبران الهى است كه بعد از حضرت سليمان و قبل از حضرت عيسى زندگى مى كرده است .(744) چنانكه مشهور است قبر او در مسير كربلا به نجف قرار دارد.
    در تفسير تبيان مى خوانيم : چون اين پيامبر الهى با خود عهد كرده بود كه روزها را روزه بگيرد و شب ها را به عبادت بپردازد، و تنها از روى حقّ قضاوت نمايد و جز براى رضاى خداوند خشمگين نشود و تا آخر به آنچه متكفّل شده و تعهّد كرده بود وفادار ماند، او را ((ذاالكفل )) يعنى ((داراى تعهّد)) ناميدند. بعضى نيز همچون فخر رازى معتقدند كه ((ذاالكفل )) لقب حضرت الياس پيامبر است و مشهور به اين نام و يكى از صالحان بوده است ، ولى ما با عنايت به روايتى كه در تفسير مجمع البيان از عبدالعظيم حسنى از امام جواد عليه السلام نقل شده كه خداوند براى هدايت انسان ها يكصد و بيست چهار هزار پيامبر مبعوث فرمود كه از اين ميان ، سيصد و سيزده نفر آنان مرسل هستند و ذى الكفل يكى از آن مرسلين است ، ذى الكفل را نه لقب حضرت الياس ، بلكه يكى از انبيا و مرسلين مى دانيم .
    O حضرت اسماعيل عليه السلام در مقابل فرمان الهى مبنى بر ذبح او توسط پدرش صبر كرد و حضرت ادريس نيز 365 سال مردم را به دين حقّ دعوت نمود، امّا كسى به او ايمان نياورد.(745)
    پيام ها :
    1 نام بزرگان را زنده نگاه داريم و كمالات آنانرا بازگو نماييم . (و اسماعيل و ...)
    2 صبر، خصلت ارزشمندى است كه خداوند، دارندگان آن را مى ستايد. (من الصابرين )
    3 صبر، زمينه ساز ورود انسان در رحمت الهى است . (الصابرين و ادخلناهم فى رحمتنا)
    4 كسب درجات و مقامات ، پس از موفّقيّت در آزمايشات الهى است . (الصابرين و ادخلناهم )
    5 برخوردارى از رحمت الهى در گرو عمل صالح است . (ادخلناهم من الصالحين )
    6 صبر و صلاح ، از صفات انبيا است ، و هر كه به آنها متصف باشد، نشان از پيامبران دارد. (و اسماعيل و ... من الصابرين من الصالحين )
    (87) وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَضِباً فَظَنَّ اءَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِى الظُّلُمَتِ اءَن لا إِلَهَ إِلا اءَنتَ سُبْحَنَكَ إِنِّى كُنتَ مِنَ الظَّلِمِينَ
    ترجمه :
    و ذوالنون (يونس را به ياد آور) آن هنگام كه خشمگين (و با قهر از ميان مردم بيرون ) رفت و گمان كرد كه (آسوده شد و) ما بر او تنگ نخواهيم گرفت ، (امّا همين كه در كام نهنگ فرو رفت و سبب آن را دانست ) پس در آن تاريكيها ندا داد كه (خداوندا!) جز تو معبودى نيست ، تو پاك و منزهى (و) همانا من از ستمكاران بودم (و نمى بايست مردم را بخاطر سرسختى شان رها كرده و تنها بگذارم ).
    (88) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِى الْمُؤْمِنِينَ
    ترجمه :
    پس ( دعاى ) او را اجابت كرديم و او را از آن اندوه نجات داديم و ما اين چنين ، مؤ منان را نجات مى دهيم .
    نكته ها
    O آنچه پيرامون داستان حضرت يونس در تفاسير آمده اين است كه آن حضرت سال هاى بسيارى مردم را به سوى خداپرستى دعوت كرد ولى از اين ميان تنها دو نفر به او ايمان آوردند، يكى شخصى عابد و ديگرى انسانى عالم ، وقتى وضع بدين صورت ادامه يافت ، عابد به يونس عليه السلام پيشنهاد نفرين كرد و حضرت كه از سرسختى و لجاجت آنان به ستوه آمده بود به اين كار اقدام نمود و به محض پيدا شدن آثار بلا، بدون كسب اجازه از محضر خداوند، با خشم و غضب از منطقه خارج شد به اين گمان كه ديگر از دست آنان راحت شده است ، امّا نمى دانست كه خداوند بخاطر اين كار زندگى را بر او سخت خواهد كرد.
    وقتى از آنجا خارج شد، به سوى دريا رفت ، سوار بر كشتى شده و به منطقه اى ديگر عزيمت نمود. در ميانه ى راه ناگهان كشتى به خاطر مواجه شدن با نهنگى بزرگ ، دچار اضطراب گرديد و چيزى نمانده بود تا همه اهل كشتى غرق شوند.
    صاحبان كشتى تصميم گرفتند تا براى رفع اين بلا، يك نفر از ساكنان كشتى را به دريا بيندازند و خود را از اين مصيبت رها سازند و چون قرعه كشيدند، نام يونس عليه السلام درآمد، لذا او را به دريا انداختند، بلافاصله نهنگ او را بلعيد و به درون دريا رفت ، امّا به امر الهى از خوردن و هضم او منع گرديد.
    يونس عليه السلام در آن تاريكى هاى شكم ماهى و اعماق آب به ظلم خود، به خروج نابجا از ميان مردم پى برد و به آن اعتراف كرد، پس خداوند دعاى او را مستجاب فرمود و او را از آن حال نجات داد.
    از آن پس يونس لقب ((ذوالنون )) به معناى صاحب ماهى يافت .
    در آيات 143 و144 سوره ى صافّات آمده است كه : (فلولا انّه كان من المسبّحين . للبث فى بطنه الى يوم يبعثون ) يعنى اگر نبود كه او از زمره ى تسبيح كنندگان به شمار مى رفت ، هر آينه تا روز قيامت در شكم ماهى محبوس مى گرديد.
    پيام ها :
    1 در بيان تاريخ ، هميشه از شيرينى ها و موفّقيّت ها سخن نگوييم ، بلكه به حوادث تلخ و شكست ها نيز اشاره كنيم . (وذاالنون )
    2 هرگز رسالت الهى خويش را پايان يافته تلقّى و آن را رها نكنيم . (اذ ذهب )
    3 گاه يك حركت عجولانه ، بدون حساب و بى اجازه ، كيفر سختى را بدنبال مى آورد. (اذ ذهب فنادى فى الظلمات )
    4 خداوند بر خيالات ، افكار و گمان هاى ما آگاه است . (فظن ان لن نقدر عليه )
    5 گاهى انبيا بر حوادث آينده ى خود آگاهى ندارند. (فظن ان لن نقدر عليه )
    6 يك غضب بيجا، گاه يك پيامبر خدا را گرفتار مى كند. (مغاضباً فنادى )
    7 گاهى ناشايستگى يك عمل باعث انواع ظلمت ها مى گردد. (الظلمات للّه )
    8 در تحليل گرفتارى ها، خدا را منزّه بدانيم و سرچشمه ى آن را در عملكرد خود جستجو نماييم . (سبحانك انى كنت )
    9 اگر حركت ها و حبّ و بغض ها به فرمان خداوند و مرضى خاطر او نباشد، نتيجه مطلوب را در پى نخواهد داشت . (ذهب مغاضباً انى كنت من الظالمين )
    10 اقرار به گناه در پيشگاه خداوند، خود يك كمال و از آداب دعاست . (انّى كنت من الظالمين )
    11 دعايى كه در آن ، اقرار به توحيد، تنزيه پروردگار و اعتراف به خطا و اشتباه و گناه باشد، مستجاب است . (سبحانك انى كنت ... فاستجبنا )
    12 تنزيه خداوند و اقرار به گناه ، رمز نجات از مصائب و محروميّت هاست . (سبحانك انى كنت ... فاستجبنا)
    13 تنها راه نجات ، خواست و اراده ى الهى است . (فاستجينا له و نجّيناه للّه )
    14 داستان هاى قرآن ، يك واقعه ى تمام شده نيست ، يك جريان و سنّت دائمى است . (كذلك )
    15 نجات اهل ايمان ، يك سنّت و قانون خداوند است . (كذلك ننجى المؤ منين للّه )
    16 هر كس اين ذكر را با آن حال بگويد نجات مى يابد. (انى كنت من الظالمين فاستجبنا... كذلك ننجى المؤ منين )
    (89) وَزَكَرِيَّآ إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لاَ تَذَرْنِى فَرْداً وَاءَنتَ خَيْرُ الْوَرِثِينَ
    ترجمه :
    وزكريّا (را ياد كن ) آنگاه كه پروردگارش را ندا داد: پروردگارا! مرا تنها مگذار و (فرزندى به عنوان وارث به من عطا فرما و البتّه كه ) تو خود، بهترين وارثان هستى .
    next page

    fehrest page


    back page

  6. #6
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    fehrest page


    back page

    (90) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَى وَاءَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كَانُواْ يُسَرِعُونَ فِى الْخَيْرَتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَباً وَرَهَباً وَكَانُواْ لَنَا خَشِعِينَ
    ترجمه :
    پس (دعاى ) او را مستجاب كرديم و يحيى را به او بخشيديم ، و همسرش را (كه نازا بود) براى او شايسته قرار داديم (و اين بخاطر آن بود كه ) همانا آنان در كارهاى نيك ، شتاب داشتند و مارا از روى اميد و بيم مى خواندند و در برابر ما فروتن بودند.
    نكته ها
    O انبيا با پيش آمدن هر مشكلى ، به درگاه خداوند شتافته و گشايش آن را از پروردگار خويش خواستار مى شدند. در آيات قبل به نمونه هايى از اين درخواست ها برخورد داشتيم .(746)
    O رسول خدا صلى الله عليه و آله هنگام جنگ خندق به درگاه خداوند چنين عرضه داشت : خدايا! تو عبيدة بن الحارث را روز بدر از من گرفتى و حمزه را روز اُحد، و اين علىّ است . آنگاه اين آيه را تلاوت فرمودند: (ربّ لا تذرنى فردا و انت خير الوارثين )(747)
    O امام صادق عليه السلام درباره ى ((رغبا و رهبا)) فرمود: رغبت آن است كه در حال دعا كف دست را به سوى آسمان قرار دهى و رهبت آن است كه پشت دست ها به طرف آسمان نمايى .(748)
    پيام ها :
    1 هرگز از رحمت الهى ماءيوس نشويم . (و زكريا اذ نادى ) (خداوند حتّى به انسانى كهنسال همچون زكريا عليه السلام از همسرى نازا فرزند عنايت مى كند.)
    2 ذكر كلمه ى ((ربّ)) و تكرار آن در دعا، درخواست ها را با اجابت مقرون مى سازد. (نادى ربّه ربّ لا تذرنى )
    3 در هنگام دعا، خداوند را با آن صفتى كه با خواسته ما تناسب بيشترى دارد ياد كنيم . (لا تذرنى فرداً و انت خيرالوارثين )
    4 ايمان به ((خيرالوارثين )) بودن خداوند، با آرزوهاى طبيعى مثل علاقه به فرزند و طلب آن از پروردگار، منافاتى ندارد. (لا تذرنى فرداً و انت خيرالوارثين )
    5 دعاى انبيا مستجاب است . (فاستجبنا)
    6 فرزند، عطيه الهى است . (و وهبنا له يحيى )
    7 خداوند به اولياى خود نظر خاص دارد. سه بار كلمه ((له )) تكرار شده است . (فاستجبنا له و وهبنا له اصلحنا له )
    8 دست خداوند بسته نيست و مى تواند زن نازا را هم شايسته ى بارورى گرداند. (اصلحنا له زوجه )
    9 انسان مى تواند از طريق دعا نازائى را اصلاح كند. (فاستجبناله ووهبنا له )
    10 سعادت كامل ، زمانى است كه همه ى اعضاى خانواده در انجام كار خير، با يكديگر شريك ، همفكر و همگام باشند. (انهم كانوا يسارعون فى الخيرات )
    11 آنچه مايه ى ارزش بيشتر كارهاى خوبست ، سرعت و نشاط در انجام آنهاست . (يسارعون )
    12 بيم و اميد نسبت به خداوند (خوف و رجا)، دو عنصر ارزشمند، حتّى براى پيامبران است . (رغباً و رهباً )
    13 در هنگام دعا بايد خدا را با حالت خوف ورجا خواند. (يدعوننا رغباً و رهباً)
    14 اولياى الهى ، تنها در مقابل او سر تعظيم فرود مى آورند. (لنا خاشعين ) نه ((خاشعين لنا))
    15 كمالات انسانى زمانى با ارزش است كه دائمى باشد نه زودگذر و موقت . (كانوا يسارعون ، يدعوننا، و كانوا لنا خاشعين )
    16 سرعت در كار خير و دعا همراه با بيم و اميد، در استجابت دعا مؤ ثر است . (فاستجبنا له ... كانوا يسارعون فى الخيرات و يدعوننا ... )
    (91)وَالَّتِى اءَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا مِن رُّوحِنَا وَجَعَلْنَهَا وَابْنَهَآ ءَايَةً لِّلْعَلَمِينَ
    ترجمه :
    و (بياد آور مريم را، آن ) زنى كه دامان خويش را پاك نگاه داشت ، پس ما از روح خود در او دميديم و او و پسرش (عيسى مسيح ) را (آيت و) نشانه اى براى جهانيان قرار داديم .
    پيام ها :
    1 محور در بيان مطالب قرآنى ، ارائه الگوها و كمالات انسانى است و زن و مرد در آن فرقى ندارند. (التى احصنت فرجها )
    2 الطاف الهى زمانى نازل مى شود كه قابليّتى موجود باشد. (احصنت فرجها، فنفخنا)
    3 پاكدامنى از برجسته ترين كمالات زن است . (احصنت فرجها )
    4 وجود يك كمال در انسان ، بركت هاى زيادى را به همراه مى آورد. (احصنت فرجها، فنفخنا، روحنا، جعلناها، آية للعالمين )
    5 پاكدامنى مادر مى تواند او وفرزندانش را به بالاترين مقام ها برساند. (وجعلناها و ابنها آية للعالمين )
    6 مقام زن تا بدانجا مى رسد كه خداوند، او را همچون انبيا مى ستايد و نشانه و آيت خويش در ميان جهانيان قرار مى دهد. (آية للعالمين )
    (92) إِنَّ هَذِهِ اءُمَّتُكُمْ اءُمَّةً وَ حِدَةً وَاءَنَاْ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ
    ترجمه :
    همانا اين ، امت شماست ، امتى يگانه ، و من پروردگار شما هستم ، پس مرا پرستش كنيد.
    (93) وَتَقَطَّعُوَّاْ اءَمْرَهُم بَيْنَهُمْ كُلُّ إِلَيْنَا رَ جِعُونَ
    ترجمه :
    و (از تفرقه بپرهيزيد، ولى با اين وجود) آنها كار خودرا در ميانشان به تفرقه كشاندند (و بايد بدانند كه سرانجام ) همگى به سوى ما باز مى گردند.
    پيام ها :
    1 همه ى اديان الهى ، در مقصد و هدف يكى هستند. (ان هذه امّتكم امّة واحدة للّه )
    2 توحيد و وحدت كلمه ، اساس كار اديان الهى است . (اُمّة واحدة )
    3 ربوبيّت مقتضى پرستش است . (و انّا ربكم فاعبدون )
    4 منشاء تفرقه در اديان الهى و دين اسلام ، خود مردم هستند. (تقطّعوا امرهم )
    5 تفرقه اندازان بايد خود را براى پاسخگويى در محضر الهى آماده كنند. (وتقطعوا امرهم ، كل الينا راجعون )
    (94) فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلاَ كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَتِبُونَ
    ترجمه :
    پس هركه از كارهاى نيكو انجام دهد و مؤ من باشد، پس براى تلاش او هيچ گونه ناسپاسى نخواهد بود و همانا ما (كارهاى نيكويش را) براى او ثبت مى كنيم .
    نكته ها
    O وعده ى پاداش و اجر و ثواب با تعابير گوناگونى در قرآن مورد اشاره قرار گرفته است . در يكجا مى فرمايد: ما اجر نيكوكاران را ضايع نمى كنيم ، (انا لا نضيع اجرالمحسنين )(749) در جاى ديگر مى فرمايد: سعى و تلاش مردم مورد تشكّر و سپاس است ، (كان سعيهم مشكورا) (750) و خداوند، شاكر و شكور است ، (انّ اللّه شاكر عليم ) در جاى ديگر نيز مى فرمايد: خداوند، ذرّه اى از پاداش شمارا كم نمى كند. (لا يلتكم من اعمالكم شيئاً) (751) و اگر ذرّه اى كار نيك انجام دهيد، آن را خواهيد ديد، (فمن يعمل مثقال ذرّةٍ خيراً يره )(752).
    پيام ها :
    1 حفظ وحدت از اعمال صالح است . (تقطعوا امرهم ... فمن يعمل ...)
    2 اسلام ، مكتب معيارها و ارزشهاست و هر ارزشى را از هر شخصى و در هر زمان مى ستايد. (من يعمل من الصالحات )
    3 اگر توفيق همه ى كارهاى خير را بدست نياورديد، لااقل هر مقدار از آن را كه برايتان ممكن است ، انجام دهيد. (يعمل من الصالحات ) نه ، ((يعمل الصالحات )).
    4 انگيزه ها و هدف هاى الهى به كارها ارزش مى دهد. (و هو مؤ من )
    5 در جهان بينى الهى ، تلاش مثبت هيچ كس بى پاسخ و نتيجه نمى ماند. (فلاكفران ) (ما نيز نيكى هاى مردم را ناديده نگيريم ).
    6 آنچه مهم است ، سعى و تلاش براى انجام كار نيك است ، هر چند جامه ى عمل نپوشد. (لسعيه )
    7 اعمال انسان ثبت مى شود وپاداش بر اساس حساب وكتاب است . (كاتبون )
    (95) وَحَرَ مٌ عَلَى قَرْيَةٍ اءَهْلَكْنَهَآ اءَنَّهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ
    ترجمه :
    و بر آبادى هايى كه آنها را (بخاطر فساد و گناه ) هلاك نموديم ، حرام است (كه باز گردند) آنان باز نمى گردند.
    (96) حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ يَاءْجُوجُ وَمَاءْجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٍ يَنسِلُونَ
    ترجمه :
    تا آن زمان كه (راه بر) ياءجوج وماءجوج گشوده شود وآنان از هر بلندى بتازند و به سرعت عبور كنند.
    نكته ها
    O در اينكه مراد از عدم بازگشت كفّار چيست ، از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرموده اند: براى افرادى كه (به قهر الهى ) در دنيا هلاك شده اند، ديگر رجعت دنيوى ممكن نيست ، ولى براى كفّارى كه هلاك نشده اند (و به مرگ طبيعى از دنيا رفته اند) اين رجعت به دنيا امكان پذير است .(753) بنابراين ، منظور عدم بازگشت به دنياست و بديهى است كه در آخرت ، همه باز خواهند گشت .
    O چنانكه در آيات 93 تا 98 سوره كهف گذشت ، ياءجوج و ماءجوج اقوامى بودند كه با حملات خود به مناطق همجوار، موجب فساد در زمين و خرابى و نابودى مى شدند، تا آنكه به دستِ ذوالقرنين سدّى ساخته شد و راه نفوذ آنان به ديگر مناطق بسته شد.
    ولى يكى از نشانه هاى قيامت و پايان عمر زمين ، خراب شدن اين سدّ و هجوم مجدّد اين اقوام است . چنانكه در آنجا فرمود: (فاذا جاء وعد ربّى جعله دكّاء )(754) و در اينجا در آيه بعد مى فرمايد: (واقترب الوعد الحقّ) .
    به هر حال اين آيات ، نوعى پيشگويى در مورد يورش تجاوزكاران و سرازير شدن آنان به همه ى مناطق زمين است .
    پيام ها :
    1 رجعت و آرزوى بازگشت اقوام هلاك شده تنها در زمان ظهور ياءجوج و ماءجوج محقّق خواهد شد. (لا يرجعون حتّى ... )
    2 دنيا، جولانگاه طغيانگران خواهد شد. (حتّى اذا فتحت )
    3 در آينده ى تاريخ نيز مفسدان تاخت و تاز خواهند كرد. (من كلّ حدب للّه )
    (97) وَاقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذَا هِىَ شَخِصَةٌ اءَبْصَرُ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَوَيْلَنَا قَدْ كُنَّا فِى غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا بَلْ كُنَّا ظَلِمِينَ
    ترجمه :
    و وعده ى حقّ (برپايى قيامت ) نزديك گرديد، پس در آن هنگام چشم هاى كفّار (از وحشت و حيرت ) خيره و باز ماند (و با خود گويند:) اى واى بر ما! براستى كه ما از اين (روز) در غفلت بوديم ، بلكه ما ستمگر بوديم .
    نكته ها
    O كلمه ى ((شاخصة )) از ماده ى ((شخوص )) به معناى خارج شدن از مكانى بسوى مكان ديگر است و چون در هنگام تعجّب ، چشم حالتى پيدا مى كند كه گويا مى خواهد از حدقه خارج شود، لذا به اين حالت چشم نيز شخوص مى گويند.
    O گرچه قيامت در نظر دور مى نمايد، ولى در حقيقت نزديك است . (اقترب الوعد ) اين نزديك بودن ، در آيات ديگر نيز مورد تاءكيد قرار گرفته است . از جمله در آيه (اقترب الساعة ...) (755) و (انهم يرونه بعيداً و نراه قريباً )(756)
    پيام ها :
    1 هجوم فتنه گران (ياءجوج و ماءجوج ) نشانه ى پايان عمر دنيا و نزديكى قيامت است . (حتى اذا فتحت ياءجوج ... و اقترب الوعد الحقّ)
    2 وقوع قيامت ، قطعى و حتمى است . (اقترب الوعد الحق )
    3 قيامت و حوادث آن ، ناگهانى است . (فاذاهى )
    4 قيامت ، روز بُهت و حيرت است . (شاخصة ابصار الذين )
    5 قيامت ، روز بيدارى و تاءسف وجدان هاى خفته است . (يا ويلنا)
    6 غفلت از قيامت ، از نشانه هاى بارز كفر و كافران است . (كفروا ... كنا فى غفلة )
    7 ريشه همه ى انحراف ها و بدبختى ها، غفلت است . (كنّا فى غفلة )
    8 غفلت از قيامت ، مايه ى ستم به خود و ديگران است . (كنّا فى غفلة ... كنّا ظالمين )
    9 قيامت ، روز اقرار و اعتراف است . (كنّا ظالمين )
    (98) إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ اءَنتُمْ لَهَا وَ رِدُونَ
    ترجمه :
    (به آنان گفته مى شود) همانا شما و هر آنچه كه غير از خدا مى پرستيد، هيزم دوزخ خواهد بود (و قطعاً) در آن وارد خواهيد شد.
    نكته ها
    O سؤ ال : اين آيه مى فرمايد: هم بت پرستان و هم معبودهاى آنان ، هيزم و آتشگيره ى دوزخ خواهند بود، آيا افرادى همچون حضرت عيسى عليه السلام نيز كه معبود قرار گرفته اند، شامل اين قاعده مى شوند و يا اينكه مستثنى هستند؟
    پاسخ : اين گونه معبودها استثنا شده اند، زيرا اوّلاً، قرآن از آن معبودها به ((وما تعبدون )) تعبير آورده كه وجود كلمه ((ما)) در اين عبارت ، به موجودات غير ذوى العقول اشاره دارد،(757) ثانياً، مخاطبين اين آيه ، بت پرستان مكّه بودند كه بت هاى سنگى و چوبى و... را مى پرستيدند، ثالثاً در آيات بعدى همين سوره آمده است كه : آن كسانى كه (مثل حضرت عيسى ) از طرف خداوند به آنان وعده نيكو داده شده ، از دوزخ دور هستند.
    پيام ها :
    1 پرستش غير خدا، عابد ومعبود را به دوزخ مى كشاند. (انّكم و ماتعبدون ... حصب جهنّم )
    2 هيزم جهنّم ، كافران ومعبودهاى خيالى آنان است . (انّكم و ماتعبدون ... حصب جهنّم )
    (99) لَوْ كَانَ هََّؤُلاَ ءِ ءَالِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلُّ فِيهَا خَا لِدُونَ
    ترجمه :
    اگر اينها خدايان (واقعى ) بودند، وارد آن (دوزخ ) نمى شدند، در حالى كه همگى براى هميشه در آن ماندگار خواهند بود.
    (100) لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَهُمْ فِيهَا لاَ يَسْمَعُونَ
    ترجمه :
    براى آنان در دوزخ ، ناله ها ونعرهاست و آنان در آنجا (هيچ پاسخى ) نمى شنوند.
    نكته ها
    O معمولاً بيان صداها در زبان عرب بر وزن فعيل است ، مثل : زفير، شهيق ، زئير و هرير، و زفير به صدايى گفته مى شود كه با بازدم همراه است .
    O منظور از جمله ((لا يسمعون )) اين نيست كه اهل دوزخ هيچ صدايى نمى شنوند، بلكه مراد آنست كه هر چه فرياد مى زنند پاسخ نجات بخشى دريافت نمى كنند، زيرا در قرآن آياتى است كه بر شنيدن اهل جهنّم دلالت مى كند، آنجا كه از ماءمور عذاب ، مهلت مى خواهند و يا از خداوند، درخواست نجات مى كنند و يا زمانى كه از آنان سؤ ال مى شود پاسخ مى دهند.
    پيام ها :
    1 به غير خدا دل نبنديم و سرنوشت خود را به خدايان دروغين وعاجز گره نزنيم . (لوكان ... ما وردوها)
    2 عجز و محكوميّت با جايگاه خداوندى سازگار نيست . (لوكان ... ما وردوهاللّه )
    3 عذاب شرك ، عذابى ابدى است . (كل فيها خالدون )
    4 دوزخ ، جايگاه ناله هاى بى جواب است . (فيها زفير ... لا يسمعون للّه )
    5 بى پاسخى ناله ها و فريادها، خود شكنجه ديگرى براى اهل دوزخ است . (و هم فيها لا يسمعون )
    (101) إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُم مِّنَّا الْحُسْنَى اءُوْلََّئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ
    ترجمه :
    همانا كسانى كه قبلاً از جانب ما به آنان (در برابر كارشان ، وعده ) نيكو داده شده است ، آنان از آن (دوزخ ) دور نگاهداشته خواهند شد.
    نكته ها
    O در روايات آمده است كه عدّه اى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله پرسيدند: اگر قرآن جايگاه عابد و معبودِ غير خدا را آتش دوزخ قرار داده است ،(758) پس حال عيسى عليه السلام و مريم عليها السلام كه ناخواسته معبود ديگران واقع شده اند چگونه است ؟ حضرت صلى الله عليه و آله در پاسخ آنان ، همين آيه ى شريفه را تلاوت فرمودند.
    پيام ها :
    1 خداوند، به وعده هايى كه به اهل ايمان و تقوى داده است وفا مى كند. (سبقت لهم مناالحُسنى اولئك عنها مبعدون )
    2 كسى كه به بهشت وارد شود، ديگر وارد جهنّم نمى شود. (اولئك عنها مبعدون )
    (102) لاَ يَسْمَعُونَ حَسِيسَهَا وَهُمْ فِى مَا اشْتَهَتْ اءَنفُسُهُمْ خَا لِدُونَ
    ترجمه :
    آنان صداى (زبانه كشيدن ) آن را نمى شنوند و آنان در آنچه (از نعمتها و كاميابى ها) كه دلشان بخواهد جاودانه اند.
    نكته ها
    O انسان در دنيا، هر چند هم در رفاه و كاميابى باشد، ولى خواسته يا ناخواسته ممكن است خبرهاى ناگوار و حوادث تلخ به گوشش برسد و از لذّت و عيش او بكاهد، امّا در قيامت ، اهل بهشت به دور از هر خبر بد و سر و صداى ناهنجار و ناله و فرياد گرفتاران ، با عيش كامل به كامروايى مشغولند.
    O اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام در خطبه 183 نهج البلاغه مى فرمايد: خداوند، آن چنان اهل بهشت را گرامى داشته كه حتّى گوشهايشان صداى آتش دوزخ و ناله و فرياد اهل آن را نمى شنود.(759)
    O قرآن در بيان گستردگى كمّى و كيفى نعمت هاى بهشتى ، آيات متنوّعى دارد. در آيه اى مى فرمايد: (ما تشتهية الانفس و تلذّ الاعين )(760) هر چه كه ميل انسان بكشد و هر چه كه چشم از آن لذّت ببرد. در اين آيه مى فرمايد: (و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون ) آنان در هر چه كه دلشان بخواهد براى هميشه متنعّم اند، و در جاى ديگر با اين چنين عبارتى توصيف مى فرمايد كه : (فلا تعلم نفس ما اخفى لهم )(761) احدى نمى داند كه چه لذائذ وكاميابى هايى براى اهل بهشت ، ذخيره ومخفى شده است .
    O در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده است كه : كيفيّت نعمت هاى بهشتى را نه گوشى شنيده و نه چشمى ديده است .(762)
    پيام ها :
    1 در قيامت ، اهل بهشت ، فارغ از رنج و ناله گرفتاران به كامروايى مشغولند. (لايسمعون حسيسها)
    2 اشباع واقعى غرايز، تنها در بهشت ممكن است . (فيما اشتهت )
    3 در بهشت ، نه محدوديّت در نعمت هاست (فيما اشتهت ) و نه محدوديّت در زمان بهره مندى . (خالدون )
    (103) لاَ يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ الاَْكْبَرُ وَتَتَلَقَّهُمُ الْمَلََّئِكَةُ هَ ذَا يَوْمُكُمُ الَّذِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ
    ترجمه :
    بزرگ ترين وحشت (آن روز) آنان را غمگين (و مضطرب ) نمى سازد و فرشتگان به ملاقات (و استقبال ) آنان مى روند (و مى گويند:) اين روزى است ، كه به شما وعده داده شده بود.
    نكته ها
    O بر اساس روايات ، مخاطب آيه كسانى هستند كه علاوه بر داشتن عقايد صحيح ، در خط رهبرانى حركت مى كنند كه از طرف خدا و رسول او صلى الله عليه و آله تعيين شده اند.(763)
    پيام ها :
    1 دفع شرّ، مهم تر از جلب منفعت است . لذا اوّل سخن از دورى از غم هاست بعد دريافت بشارت ها. (لايحزنهم الفزع الاكبر و تتلقاهم الملائكه )
    2 ناگوارى هاى دنيا هر چند هم كه بزرگ باشند، نسبت به مصائب اخروى ناچيزند. (الفزع الاكبر)
    3 در قيامت ، فرشتگان با انسان ها سخن مى گويند. (تتلقاهم الملائكه للّه )
    4 استقبال و ديدار از مؤ منين ، كارى فرشته گونه است . (تتلقاهم الملائكه )
    5 اگر امروز دنيا به كام طاغوتيان است غمگين مباشيم كه روزگار مؤ منان نيز فرا خواهد رسيد. (هذا يومكم )
    6 وعده هاى الهى حتمى است . (كنتم توعدون )
    (104)يَوْمَ نَطْوِى السَّمَآءَ كَطَىِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَاءْنَآ اءَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنَآ إِنَّا كُنَّا فَعِلِينَ
    ترجمه :
    روزى كه آسمان را همچون طومار نوشته ها درهم مى پيچيم (و) همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم ، آن را باز مى گردانيم ، (اين ) وعده اى است بر عهده ى ما (و) ما هر حتما انجام دهنده ى وعده هاى خود هستيم .
    نكته ها
    O كلمه ((سجلّ)) در اصل به قطعه سنگى گفته مى شده كه روى آن مى نوشتند، ولى كم كم به اوراقى كه مطالب بر روى آن نوشته مى شود، اطلاق گرديده است .
    O تشابه پيدايش قيامت با آفرينش ابتدائى جهان ، بارها مورد اشاره قرآن قرار گرفته است ، يكجا مى فرمايد: (كما بدئكم تعودون ) (764) همان گونه كه در آغاز شما را آفريد، باز شما برمى گرديد، در آيه اى ديگر مى خوانيم : (هوالذى يبدء الخلق ثم يعيده و هو اهون عليه )(765) او كسى است كه آفرينش را آغاز كرده و سپس آن را تكرار مى كند، در حالى كه آن بر او آسان تر است .
    O مراد از آسمان در اين آيه ، تمام آسمان هاست ، زيرا در جاى ديگرى فرموده است : (و السموات مطويّات بيمينه ...) (766)
    O حضرت على عليه السلام فرمودند: انسان در قيامت عريان محشور مى شود، سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: (كما بدءنا اوّل خلق ... )(767)
    پيام ها :
    1 نظام هستى ازلى و ابدى نيست و سرانجام دستخوش تغيير و تحول خواهد گرديد. (يوم نطوى السماء... كما بَدَءنا)
    2 قدرت خداوند نسبت به درهم پيچيدن آسمان ها، به آسانى پيچيدن يك طومار است . (كطىّ السجلّ )
    3 تمثيل ، بهترين و رساترين راه براى تفهيم و تفهم است . (كطىّ السجلّ)
    4 همان گونه كه پيچيدن يك طومار به معناى محو نوشته هاى آن نيست ، درهم پيچيده شدن آسمان ها نيز نشانه نابودى آفريده ها نيست . (كطىّ السجلّ للكتب للّه )
    5 هرگونه تغيير و تحوّل در آسمان ها با خواست و اراده ى الهى است . (نطوى بداءنا نعيده )
    6 خدا مخلوقات درهم پيچيده را مانند آفرينش اوّل باز خواهد آفريد. (نعيده للّه )
    7 وعده هاى الهى حتمى است و عملى مى شود. (انا كنا فاعلين )
    (105) وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ اءَنَّ الاَْرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ
    ترجمه :
    و همانا در (كتاب آسمانى ) زبور (كه ) بعد از ذكر، (تورات ، نازل شده ) نوشتيم كه قطعاً بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد.
    نكته ها
    O كلمه ى ((زبور)) در لغت عرب به معناى هر نوع نوشته و كتاب است . (و كل شى ء فعلوه فى الزبر) (768) ولى به قرينه ى آيه (و آتينا داود زبوراً )(769) به نظر مى رسد كه مراد، كتاب اختصاصى حضرت داود عليه السلام باشد كه در برگيرنده مجموعه ى مناجات ها، نيايش ها واندرزهاى آن حضرت است . اين كتاب بعد از تورات نازل شده ومراد از ((ذِكْر)) در اين آيه نيز همان تورات است ، چنانكه در آيه 48 همين سوره هم گذشت كه تورات ، ذكر است . (و لقد آتينا موسى و هارون الفرقان و ضياء و ذكراً للمتقين )
    O بعضى گفته اند كه منظور از ((زبور)) در اين آيه ، تمام كتب آسمانى و مراد از ((ذكر))، قرآن مجيد است و كلمه ى ((من بعد)) نيز بمعناى ((علاوه بر)) مى آيد، كه در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: ما علاوه بر قرآن ، در تمام كتب آسمانى نوشتيم كه وارثان زمين هر آينه بندگان صالح من خواهند بود.
    O از امام صادق عليه السلام درباره ى زبور و ذكر سؤ ال شد، حضرت فرمودند: ذكر در نزد خداوند است و زبور كتاب نازل شده بر داود است و همه ى كتاب هاى نازل شده در نزد اهل علم است و آنان ما (اهل بيت ) هستيم .(770)
    O در پنج مورد از زبور ((مزامير)) حضرت داود كه امروزه جزء كتب عهد قديم بشمار مى رود، شبيه اين تعابير آمده است كه : مردان صالح ، وارث زمين خواهند شد. (771)
    O در روايات متعدّد آمده است كه آن بندگان صالحى كه وارث زمين خواهند شد، ياران حضرت مهدى عليه السلام هستند.(772)
    O در بعضى روايات مى خوانيم كه اهل بيت پيامبر اسلام عليهم السلام وارثان زمين خواهند شد و بدان دوباره زنده خواهند شد.(773)
    پيام ها :
    1 سنّت الهى آن است كه بندگان صالح ، حاكم و وارث جهان باشند. (كتبناللّه )
    2 پيشگوئى هاى قرآن قطعى است . (لقد كتبنا فى الزبور ...)
    3 قرآن ، از آينده ى تاريخ خبر مى دهد. (يرثها ... )
    4 آينده از آن صالحان است . (يرثها عبادى الصالحون )
    5 دين از سياست جدا نيست . (يرثها عبادى الصالحون )
    6 عبادت تنها كافى نيست ، صلاحيّت وعمل صالح نيز لازم است . (عبادى الصالحون )
    7 وراثت زمين و حكومت بر جهان دو شرط دارد، بندگى خداوند و انجام اعمال صالح . (عبادى الصالحون )
    (106) إِنَّ فِى هَذَا لَبَلَغاً لِّقَوْمٍ عَبِدِينَ
    ترجمه :
    همانا در اين (پيشگويى ) براى گروهِ عبادت كننده ، پيام (مهم و) روشنى است .
    نكته ها
    O در آيه قبل خوانديم كه وراثت و حكومت صالحان بر زمين با دو شرط محقّق مى شود، يكى با بندگى خالص خدا كه با لفظ ((عبادى )) آمده بود و ديگرى با كسب صلاحيّت ، ((الصالحون )). در اين آيه خداوند باز تاءكيد مى فرمايد كه ، بندگان بايد اين پيام را دريافت نمايند كه هم مى بايست در بندگى خالص شوند و از مرحله ى بندگى كلّى و عام ((عابدين )) به مرحله بندگى ويژه ((عبادى )) برسند و هم در ايجاد صلاحيّت بكوشند.
    O حضرت على عليه السلام مى فرمايند: ((اللّه اللّه فِى القرآن ، لا يَسبقنّكم فى العمل به غَيركم )) شما را به خدا! شما را به خدا! پيام هاى قرآن را دريابيد، مبادا ديگران از راز و رمزها و دستورات و عمل به آن بر شما سبقت گيرند!
    پيام ها :
    1 بشارت ها و پيام هاى قرآن براى هدايت و سعادت كافى است .(774) (لبلاغا )
    2 بندگان خدا، به سراغ كسب صلاحيّت و لياقت برويد تا وارث زمين شويد. (يرثها عبادى الصالحون ان فى هذا لبلاغا لقوم عابدين )
    3 بندگان خوب خدا مى بايست قبل از هر كس پيام هاى الهى را دريافت كنند. (لبلاغاً لقوم عابدين )
    (107)وَمَآ اءَرْسَلْنَكَ إِلا رَحْمَةً لِّلْعَلَمِينَ
    ترجمه :
    و ما تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاديم .
    پيام ها :
    1 حكومت بندگان صالح بر زمين تبلور لطف و رحمتى است كه در سايه رسالت بدست مى آيد و هر آنچه از رحمت نبوى صلى الله عليه و آله كه در دنيا و آخرت نصيب افراد مى شود، پرتوى از رحمت الهى است . (و ما ارسلناك الا رحمة )
    2 همه ى احكام الهى حتّى جهاد، حدود و قصاص و ساير كيفرها و قوانين جزايى اسلام نيز براى جامعه ى بشرى رحمت است . (الا رحمة )
    3 خداوند، ((ربّ العالمين )) و رسولش ((رحمة للعالمين )) است ، يعنى تربيت واقعى در سايه هدايت انبيا امكان پذير است . (رحمة للعالمين )
    4 پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله براى همه ى انسان ها، در همه ى اعصار و تمامى مكان ها رحمت است و نيازى به پيامبر ديگرى نيست . (رحمة للعالمين )
    5 رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله حتّى براى ملائكه مقرب الهى نيز رحمت است . (رحمة للعالمين ) در حديثى مى خوانيم كه جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله اظهار داشت كه رحمت تو مرا نيز شامل شد.(775)
    6 دستورات اسلام جهان شمول است . (للعالمين )
    7 يك انسان با اراده ى الهى مى تواند در تمام هستى اثر بگذارد. (للعالمين )
    (108) قُلْ إِنَّمَا يُوحَى إِلَىَّ اءَنَّمَآ إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَ حِدٌ فَهَلْ اءَنتُم مُّسْلِمُونَ
    ترجمه :
    (پس به آنان ) بگو: جز اين نيست كه به من وحى مى شود كه معبود شما فقط خداى واحد است ، پس آيا شما تسليم هستيد؟!
    نكته ها
    O امام رضا عليه السلام در ميان هزاران نفر علاقمند در نيشابور در برابر تقاضاى مردم ، حديث قدسى سلسلة الذهب را بيان فرمودند كه توحيد قلعه و دژ الهى است كه هركس در آن قرار گيرد، از هر جهت بيمه است ، سپس فرمودند: شرط اين توحيد، پذيرش و تبعيت از امام زنده است . ((كلمة لااله الاّ اللّه حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى و انَا من شروطها))(776)
    پيام ها :
    1 دعوت به توحيد، جلوه اى از رحمت الهى است . (رحمة للعالمين ، قل انما يوحى )
    (109) فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُلْ ءَاذَنتُكُمْ عَلَى سَوَآءٍ وَإِنْ اءَدْرِى اءَقَرِيبٌ اءَم بَعِيدٌ مَّا تُوعَدُونَ
    ترجمه :
    پس اگر روى برگرداندند پس (به آنان ) بگو: به همه ى شما بطور يكسان اعلام (خطر) كردم و من نمى دانم آن وعده اى (از عذاب الهى ) كه به شما داده شده ، آيا (زمان وقوعش ) نزديك است ، يا دور!
    نكته ها
    O سؤ ال : از آيات و روايات بسيارى استفاده مى شود كه پيامبراسلام صلى الله عليه و آله علم غيب گسترده اى داشته اند، همانگونه كه در دعاى ندبه مى خوانيم : ((و علمته علم ما كان و مايكون الى انقضاء خلقه )) يعنى خدايا! تو به پيامبرت ، علم گذشته و علم آينده جهان را تعليم دادى . امّا در آياتى نظير آيه ى فوق به عباراتى برمى خوريم كه نشانى از عدم علم پيامبر صلى الله عليه و آله است ، آيا اين آيات و روايات با يكديگر متناقضند و يا وجه جمعى ميان آنها وجود دارد؟
    پاسخ : علم غيب دو گونه است ، بخشى از آن به ذات احديّت اختصاص دارد و كسى را بر آن راهى نيست ، از جمله زمان وقوع قيامت ، چنانكه در دعا نيز مى خوانيم : ((و بحقّ علمك الّذى استاءثرت به لنفسك )) خدايا! تو را بحقّ علمى كه آن را مخصوص خودت قرار دادى ، امّا بخش ديگرى از آن را خداوند به انبيا واوليا و هركه بخواهد عنايت مى فرمايد، آنچنان كه در اين آيه مى بينيم : (تلك من انباء الغيب نوحيه اليك )(777) همان طور كه بسيارى از مسائل قرآن را امورى غيبى تشكيل مى دهد.
    O وعده ى الهى براى كفّار، هم شكست و نابودى در جنگ ها و هم هلاكت و قهر و عذاب در قيامت است . (ما توعدون )
    پيام ها :
    1 بعضى از مردمِ لجوج ، حتّى از ((رحمة للعالمين )) نيز روى برمى گردانند. (و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين ... فان تولّوا )
    2 انسان مختار است نه مجبور، لذا مى تواند حتّى در برابر دعوت و درخواست انبيا نيز مقاومت و اعراض كند. (فان تولّوا)
    3 نبايد انتظار داشت كه همه ى مردم سخن حقّ را بپذيرند كه اين هدف براى انبيا نيز محقّق نشده است . (فان تولّوا )
    4 در مقابل لجاجت و اعراض مردم ، مسئوليّت خود را از دست ندهيم . (فان تولّوا فقل )
    5 همه مردم بطور يكسان مخاطب هشدارهاى پيامبران هستند و در اين ميان ، جنسيّت ، نژاد و زبان مطرح نيست . (آذنتكم على سواء )
    (آرى در تبليغ ، همه مردم را با ديده ى يكسان بنگريم ) (على سواء) للّه
    6 هر چه را نمى دانيم ، با صراحت بگوييم ، نمى دانم . (ان ادرى )
    7 يك سرى علوم ، مخصوص به ذات مقدّس خداوند است . (ان ادرى اءقريب )
    (110) إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ مِنَ الْقَوْلِ وَيَعْلَمُ مَا تَكْتُمُونَ
    ترجمه :
    همانا او، هم سخن آشكار را مى داند و هم آنچه را كه پنهان مى كنيد.
    (111) وَإِنْ اءَدْرِى لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَّكُمْ وَمَتَعٌ إِلَى حِينٍ
    ترجمه :
    و من نمى دانم ، شايد اين (تاءخير در عذاب ) براى شما آزمونى باشد و (فرصتى براى ) كاميابى تا مدّتى ديگر.
    نكته ها
    O اگر گاهى در تحقّق وعده هاى الهى تاءخيرى ديده مى شود، اين به معناى بى خبرى وغفلت او نيست كه او طبق صريح آيه ى قرآن ، همه چيز را مى داند و از همه جا آگاه است ، بلكه به دلايل مختلف است ، از جمله :
    الف : تا هر ميزان كه خلافكار مى تواند، پيمانه گناه خودرا پر كند. (انّما نُملى لهم ليزدادوا اثما )(778) همانا به آنان مهلت مى دهيم تا گناهانشان زياد شود.
    ب : خطاكار توفيقى بيابد و توبه كند.
    ج : كارهاى نيك گناهكار مصرف شود و او ديگر در قيامت طلبى نداشته باشد.
    پيام ها :
    1 براى خداوند غيب و شهود تفاوتى ندارد. (يعلم الجهر ... يعلم ما تكتمون )
    2 وقتى خداوند پنهان كارى ها را مى داند، ديگر توطئه و نفاق براى چيست ؟ (يعلم ما تكتمون )
    3 علم پيامبران نسبت به علم خداوند، محدود است . (ان ادرى )
    4 تاءخير قهر و كيفر الهى يا بخاطر آزمايش است و يا بجهت پر شدن پيمانه مهلت . (فتنة متاع الى حين )
    5 كاميابى ها و لذّت جويى هاى دنيا موقت است . (الى حين )
    (112) قَلَ رَبِّ احْكُم بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ
    ترجمه :
    (پيامبر) گفت : پروردگارا! (تو خود ميان ما) به حقّ داورى كن ، و (اى كافران بدانيد كه ) پروردگار همه ما خداوند رحمان است كه در برابر آنچه (از نسبت هاى ناروا كه او را) توصيف مى كنيد كمك خواسته مى شود.
    نكته ها
    O آنچه در قرآن در موارد افترا بر خداوند آمده است ، وصف خيالى مردم از خداوند است نه وصف حقّ و لذا مى خوانيم (و لكم الويل مما تصفون ) (779) واى بر شما از توصيفى كه مى كنيد، و يا در جاى ديگر آمده است : (سيجزيهم وصفهم )(780) خداوند بزودى كيفر وصف آنانرا خواهد داد، و يا در اين آيه مى فرمايد: (المستعان على ما تصفون ) از خداوند بر آنچه كه شما وصف مى كنيد كمك مى خواهم .
    پيام ها :
    1 گاه لجاجت ها به حدّى مى رسد كه ((رحمة للعالمين )) را به نفرين وا مى دارد. (رحمة للعالمين قال رب احكم )
    2 در برابر لجاجت دشمنان ، از خداوند كمك بگيريم . (والله المستعان ) للّه
    3 دعا را با كلمه ((ربّ)) آغاز كنيم . (رب احكم )
    4 ربوبيّت و قضاوت با يكديگر رابطه نزديك دارند. (رب احكم )
    5 عالم مطلقى كه همه چيز را مى داند، قضاوتش به حقّ است . (يعلم الجهر يعلم ما تكتمون رب احكم بالحقّ )
    6 حتّى در مورد دشمنان نيز از حقّ تجاوز نكنيم و كيفر بيش از حقّ نخواهيم . (رب احكم بالحقّ) (البتّه قضاوت ها و احكام الهى هميشه بر حقّ است و اين ما هستيم كه بايد به مقدار حقّ راضى باشيم ).
    7 حتّى در هنگام نفرين و درخواست كيفر، باز هم رحمت را فراموش نكنيم تا روزنه ى اميدى براى هميشه و نزد همگان باز بماند. (ربنا الرحمن )
    8 تهمت ها و هرزه گوئى ها، بى پاسخ نخواهد ماند. (المستعان على ما تصفون )
    9 بياد داشته باشيم كه حساب و كتاب در كار است ، پس در ستايش ها و انتقادها دقّت كنيم . (المستعان على ما تصفون )

    fehrest page


    back page

  7. #7
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض تفسير نور جلد هشتم

    تفسير نور جلد هشتم
    سيماى سوره ى حج
    اين سوره هفتاد و هشت آيه دارد و در مدينه نازل شده است .
    كلمه ى ((حج )) در لغت به معناى قصد و آهنگ انجام كارى است ، ولى در شريعت اسلامى به مراسم خاصّى كه هر ساله در مكّه برگزار مى گردد گفته مى شود. از آنجا كه حدود سيزده آيه از اين سوره (از آيه 25 تا 37) درباره ى كعبه و تاريخ آن و آثار سياسى و اجتماعى حج سخن مى گويد، اين سوره ، ((حج )) ناميده شده است .
    البتّه در اين سوره دعوت پيامبران الهى نسبت به اقوام بسيارى مطرح گرديده و سرنوشت آنها نيز بيان شده است . طبق روايات ، پيامبر گرامى اسلام فرمودند: هركس سوره حج را بخواند، خداوند به تعداد كسانى كه در گذشته و آينده حج و عمره به جا آوردند، به او پاداش حج و عمره مى دهد.(16)
    بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
    به نام خداوند بخشنده مهربان
    (1) يََّاءَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَىْءٌ عَظِيمٌ
    ترجمه :
    اى مردم ! از پروردگارتان پروا كنيد، كه همانا زلزله ى قيامت ، حادثه اى بزرگ و هولناك است .
    نكته ها :
    O در روايات مى خوانيم : در ماه شعبان سال ششم هجرى ، هنگامى كه مسلمانان به سوى جنگ ((بنى المُصطلق )) در حركت بودند، آيه ى اوّل و دوّم سوره حج نازل شد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دستور توقّف داد، مسلمانان ايستادند، حضرت اين دو آيه را تلاوت فرمودند، برخى از ياران پيامبر آن شب را به گريه مشغول شدند و از دنيا بيزارى جستند، ولى رسول خدا با بشارت هايى آنان را آرام كردند.(17)
    پيام ها :
    1 مخاطبين قرآن ، همه ى مردمند. (يا ايّها النّاس )
    2 با غافلان بايد صريح سخن گفت وبه آنان هشدار داد. (اتّقوا... انّ زلزلة الساعة )
    3 راه نجات از خطرهاى قيامت ، تقواست . (اتّقوا... زلزلة الساعة )
    4 ياد قيامت ، عامل ايجاد تقواست . (اتّقوا... زلزلة الساعة )
    5 تمام هستى متاع قليل است ، ولى زلزله ى قيامت بزرگ است . (زلزلة الساعة شى ء عظيم )
    6 از خدايى كه پروردگار و صاحب عالم است ، پروا كنيم . (اتّقوا ربكم اِنّ زلزلة ...)
    7 نظام موجود هستى ، با زلزله اى از هم فرومى پاشد. (اِنّ زلزلة الساعة شى ءعظيم )
    (2)يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّآ اءَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَرَى وَمَا هُم بِسُكَرَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللّهِ شَدِيدٌ
    ترجمه :
    روزى كه آن (زلزله ى بزرگ ) را مشاهده كنيد (چنان ترس و وحشت وجودتان را فرا خواهد گرفت كه ) هر شير دهنده اى ، آن را كه شير مى دهد فراموش كند و هر باردارى جنين خود را سقط كند، و مردم را مست مى بينى ، ولى مست نيستند، بلكه عذاب خداوند شديد است .
    نكته ها :
    O قرآن در معرفى سيماى قيامت ، تعبيرات تكان دهنده اى دارد، از جمله :
    # (يوماً يَجعل الوِلدان شَيبا)(18) روزى كه كودكان را پير مى كند.
    # (يوماً عَبوساً قَمطريرا)(19) روزى كه عبوس و سخت است .
    # (يوماً كان شَرّه مُستطيرا)(20) روزى كه عذابش گسترده است .
    O علاقه ى مادر به فرزند، قوى ترين علاقه هاست . لذا خداوند در بيان سختى قيامت ، به قطع رابطه ى مادر شيرده و مادر باردار با فرزندش مثال زده است . و گرنه در قيامت ، هيچ مادر باردار يا شيردهى وجود ندارد.
    پيام ها :
    1 حوادث سخت قيامت ، هم عاطفه را مى گيرد، (تَذهَل كلّ مرضعة )هم عقل را. (تَرىَ الناس سُكارى )
    2 در بيان مسائل تربيتى ، از مثال هاى محسوس و عاطفى استفاده كنيم . (مُرضعة ... ذات حمل )
    3 تمثيل ، لازم نيست با واقعيّت همراه باشد. (كلّذات حَمل ... تَرىَالناس سُكارى )
    4 تمثيلات قرآن ، با گذشت زمان كهنه نمى شود. (كلّ ذات حمل ...)
    5 عامل مستى ، تنها شراب نيست . (گاهى ، غرور، غفلت ، ثروت ومقام نيز وسيله ى از دست دادن اعتدال مى شوند) (ترىَ النّاس سُكارى ... عذاب اللّه شديد)
    6 پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از خطرهاى قيامت بيمه و مصون است . (ترىَ النّاس سُكارى )
    (3) وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَدِلُ فِى اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَنٍ مَّرِيدٍ
    ترجمه :
    و بعضى از مردم ، ناآگاهانه درباره ى خداوند به جدال مى پردازند و از هر شيطانِ سركشى پيروى مى كنند.
    نكته ها :
    O ((مَريد)) به معناى بى خير است ، به بيابان بى گياه مريد مى گويند و به نوجوان بى مو ((اَمرَد)) گفته مى شود.
    O آنچه كه اين آيه از آن نهى مى كند، بحث و جدال بدون داشتن آگاهى هاى لازم است ، وگرنه جدال با مخالفان اگر با منطق صحيح و يا منطق خودشان باشد، بسيار هم بجاست . چنانكه در آيه اى ديگر مى فرمايد: (جادلهم بالّتى هىَ اءحسن ) (21)
    پيام ها :
    1 عذاب قيامّت ، كسانى را هدف مى گيرد كه با ايجاد شبهه و ترديد، به عقايد دينى مردم ضربه مى زنند. (عذاب اللّه شديد و من النّاس مَن يُجادل )
    2 گفتگوها بايد براساس منطق وعلم باشد، نه جدال وتعصّب . (يُجادل ... بغيرعلم )
    3 بحث وجدال بدون علم ، پيروى از شيطان است . (يُجادل ... يتّبع )
    4 جهل و تعصب ، مانع پذيرفتن حقّ است . (بغير علم )
    5 كسى كه از خدا و راه او جدا شود، هر لحظه در دام شيطانى اسير است . (يتّبع كلّ شيطان )
    6 شيطان ها بسيارند و هر يك به نحوى وسيله ى انحراف مردمند. (كلّ شيطان )
    7 در پيروى از شيطان خيرى نيست . (مَريد)
    (4) كُتِبَ عَلَيْهِ اءَنَّهُ مَن تَوَلا هُ فَاءَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ
    ترجمه :
    بر او (شيطان ) نوشته (و مقرّر) شد كه هر كس ولايت او را بپذيرد، قطعاً او را گمراه مى كند و به آتش سوزانش مى كشاند.
    نكته ها :
    O در معناى ((كُتِبَ))، جبرى عليه شيطان وجود ندارد، زيرا در آيات ديگر مى خوانيم : شيطان با اراده ى خود و لجاجت با حقّ، سجده نكرد و به كار خداوند اعتراض نمود و سوگند ياد كرد كه مردم را گمراه كند.(22) بنابراين ، ((كُتِب عليه )) يعنى براساس اراده و تصميمى كه شيطان گرفت ، گمراه كردن پيروانش براى او حتمى شده است .
    پيام ها :
    1 انتخاب راه شيطان و پيروى از او جز عذاب قطعى الهى ، هيچ نتيجه اى ندارد. (كتب عليه )(اراده ى حتمى خداوند مبنى بر مجازات گناهكاران ، بعد از ارتكاب جرم به وسيله ى آنهاست ).
    2 پيروى از شيطان ، پذيرفتن ولايت اوست . (و يتّبع كلّ شيطان ... مَن تولاّه )
    3 شيطان تنها كسانى را گمراه مى كند كه از او پيروى كنند، نه هر كه را بخواهد. (مَن تولاّه فانّه يضلّه )
    4 تمام شيطان ها، انسان را به يك راه مى برند: آتش سوزان . (يتّبع كلّ شيطان ... و يهديه الى عذاب السعير)
    ترجمه :
    (5) يََّاءَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِى رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَ كُمْ مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِى الاَْرْحَامِ مَا إِلَى اءَجَلٍ مُّسَمّىً ثُمَّنُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوَّاْ اءَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى اءَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلاَ يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَتَرَى الاَْرْضَ هَامِدَةً فَإِذَآاءَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَآءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَاءَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ
    اى مردم ! اگر درباره ى قيامت شك داريد (با دقّت در وجود خود، شكّ خود را برطرف كنيد،) ما شمارا از خاك آفريديم (مواد غذايى خاك از طريق غذا به صورت نطفه در آمد) سپس از نطفه ، سپس (به صورت ) خون بسته شده ، سپس (به صورت چيزى مانند) گوشت جويده شده كه بعضى خلقت كامل يافته (وبه دنيا آيد) وبعضى خلقت كامل نيافته (و سقط شود)، تا براى شما روشن سازيم (كه بر هرچيز قادريم ) وآنچه (از جنين ها) را كه بخواهيم تا سرآمدى معيّن در رحم مادران قرار دهيم ، سپس شمارا به صورت طفل بيرون مى آوريم ، تا به حدّ رشد و بلوغ برسيد و (در اين ميان ) بعضى از شما مى ميرند و بعضى به پست ترين مرحله ى زندگى (و پيرى ) مى رسند تا جايى كه دانسته هاى خودرا از دست دهند. (همچنين ) زمين را (در زمستان ) خشك و مرده مى بينى امّا هنگامى كه باران بر آن فرومى باريم ، به حركت درآيد و رشد كند و انواع گياهان زيبا مى روياند.
    نكته ها :
    O كلمه ى ((يُتَوفّى )) كه از ريشه ى ((وفاة )) است ، به معناى گرفتن كامل روح از وجود انسان و بيانگر بقاى روح بشر پس از مرگ است .
    O كلمه ى ((بَهيج )) از ريشه ى ((بهجة )) به معناى شادابى و خرّمى است . چنانكه نگاه به سبزه و گياه مايه ى ابتهاج و شادابى انسان مى شود.
    O گرچه در اين آيه ، دوران پيرى و كهنسالى ، پست ترين دوران عمر انسان شمرده شده ، امّا علّتى كه براى آن بيان گرديده ، اختصاص به پيران ندارد، بلكه هر زمان كه قواى عقلانى انسان ضعيف و ناتوان گردد، دوران پستى است ، گرچه در جوانى باشد. (اءرذَل العُمُر... لايعلم مِن بَعد علمٍ شيئا)
    پيام ها :
    1 سرچشمه ى شك غفلت از قدرت خداوند است . (اِن كنتم فى رَيب فانّا خَلقناكم )
    2 با كفّار، مستدلّ، منطقى وقابل فهم سخن بگوييم . (اِن كنتم فى رَيب ... فانّا خَلقناكم )
    3 از راه محسوسات ، مى توان با معقولات آشنا شد. (اِن كنتم فى رَيب ... فانّا خَلقناكم )
    4 معاد، هم جسمانى است و هم روحانى . (اِن كنتم فى رَيب من البَعث فانّا خَلقناكم )
    5 منشاء انسان و مادّه اوّليه ى او از خاك است . (خَلقناكم من تُراب )
    6 انسان ، پيش از مرگ ، هفت مرحله را طى مى كند. (تراب ، نطفه ، علقه ، مضغه ، طفوليّت ، بلوغ ، پيرى ) (خلقناكم من تُراب ثمّ من نُطفة ...)
    7 دوران مُضغه (كه انسان در رحم مادر به شكل لخته گوشتى است ) دوران شكل گيرى انسان است . (مُضغة مُخَلّقة )
    8 كسى كه در دنيا از خاكِ بى جان انسان آفريد، پس در قيامت هم مى تواند. (لنُبيّن لكم )
    9 زندگى داراى دو منحنى صعود و نزول است . صعود از خاك تا رسيدن به مرحله (اشدّكم )و منحنى نزول رسيدن به مرحله (اءرذل العُمُر)
    10 تمام مراحل خلقت ، از استقرار نطفه تا تولد طفل ، به دست خداست . (خلقنا نُقرّ فى الارحام نُخرجكم طفلاً)
    11 تحوّلات طبيعى ، نياز به زمان دارد. (در آيه چندبار كلمه ((ثمّ)) كه براى فاصله زمانى است ، تكرار شده است )
    12 استقرار نطفه و يا سِقط آن با خواست خداست . (نُقِرّ فى الارحام ما نشاء)
    13 مدّت حمل ، از جانب خدا زمان بندى شده است . (الى اءجل مسمّى )
    14 تولّد انسان ، به اراده ى خداوند است . (نُخرجكم )
    15 همه ى انسان ها روز اوّل يكسانند. (طفلاً)نه ((اطفالا)) بعد به خاطر تغذيه و تربيت هركدام داراى اخلاق و رفتارى مخصوص ‍ مى گردند.
    16 مرگ ، مخصوص پيران نيست . (و منكم مَن يُتوفّى )
    17 انسان با مرگ محو نمى شود. (يُتوفّى )
    18 ارزش انسان و زندگى او در پرتو علم و آگاهى و عقل اوست . (قرآن دليل پست ترين مرحله عمر را فراموش كردن دانسته ها و اندوخته هاى علمى مى داند). (اءرذل العُمُر لكيلا يعلم من بعد علم شيئا)
    19 زوجيّت و نر و ماده بودن ، در گياهان نيز مطرح است . (من كلّ زوجٍ بَهيج )
    (6) ذَلِكَ بِاءَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَاءَنَّهُ يُحْىِ الْمَوْتَى وَاءَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدِيرٌ
    ترجمه :
    اين (مراحل مختلف خلقت انسان و گياه ) به خاطر آن است كه خداوند حقّ است و اوست كه مردگان را زنده مى كند و بر هر چيزى تواناست .
    (7) وَاءَنَّ السَّاعَةَ ءَاتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيهَا وَاءَنَّ اللّهَ يَبْعَثُ مَن فِى الْقُبُورِ
    ترجمه :
    و(آفرينش انسان از خاك و رويش گياهان از زمين خشك ، نشانه آن است كه ) همانا قيامت آمدنى است و شكى در آن نيست ، و خداوند تمام كسانى را كه در قبرها آرميده اند زنده خواهد كرد.
    پيام ها :
    1 آفرينش انسان و گياه ، نشانه ى حقانيّت خداوند است . (ذلك بانّ اللّه هوالحقّ)
    2 خداوند هرگز آفرينش را با مرگ و مير رها نمى كند زيرا كسى كه حقّ است ، هرگز كار لغو و باطل از او سر نمى زند. پس بايد آفريده هاى خود را به مقصد و هدف نهائى برساند و پس از مرگ مرحله ى ديگرى باشد. (بانّ اللّه هوالحقّ و انّه يُحيى الموتى )
    3 كسى كه يك بار آفريد، باز هم مى تواند بيافريند. (يُحيى المَوتى )
    4 كسى كه هم ابتداءً خلق مى كند و هم مى تواند در آفريده ى خود هرگونه تصّرفى انجام دهد، قادر مطلق است . (على كلّ شى ء قدير)
    5 معاد، جسمانى است . (يَبعثُ مَن فى القبور)
    (8) وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَدِلُ فِى اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلاَ هُدىً وَلاَ كِتَبٍ مُّنِيرٍ
    ترجمه :
    و از (ميان ) مردم كسى است كه درباره ى خدا بدون هيچ دانش و هدايت و كتاب روشنى مجادله مى كند.
    پيام ها :
    1 سعى كنيم كه در انتقاد، همه را توبيخ نكنيم . (و من النّاس )
    2 جدال اگر از روى علم باشد مانعى ندارد. (يُجادل ... بغير علم )
    3 راههاى شناخت انسان متعدّد است ، گاهى از راه فكر و تعقّل و تحصيل بدست مى آيد كه شايد كلمه (بِغَير علم )اشاره به آن باشد و گاهى به دل الهام مى شود كه شايد كلمه (هُدى ) اشاره به آن باشد و گاهى از طريق كتب آسمانى و وحى و نبوّت . (ولا كتاب مُنير)
    (9) ثَانِىَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللّهِ لَهُ فِى الدُّنْيَا خِزْىٌ وَنُذِيقُهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ عَذَابَ الْحَرِيقِ
    ترجمه :
    (و) با تكبر و نخوت ، مى خواهد مردم را از راه خدا گمراه كند، براى او در دنيا رسوايى است و در قيامت ، عذاب سوزان به او مى چشانيم .
    نكته ها :
    O كلمه ى ((ثانِى )) به معناى پيچاندن و ((عِطف )) به معناى پهلو است و پيچاندن پهلو، كنايه از تكبّر و غرور است .
    پيام ها :
    1 سرچشمه جدال ناآگاهان ، غرور و تكبّر است . (ثانِىَ عِطفه )
    2 كيفر با گناه تناسب دارد. كيفر متكبّر خوارى است . (فى الدّنيا خِزى )
    3 متكبّر، در همين دنيا بد عاقبت است . (فى الدّنيا خِزى )
    (10) ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ وَاءَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلَّمٍ لِّلْعَبِيدِ
    ترجمه :
    (در قيامت به او گفته مى شود: اين عذاب سوزان ،) به خاطر چيزى است كه دست هايت از پيش فرستاده است ، و قطعاً خدا به بندگانش ظلم نمى كند.
    (11) وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ اءَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَاءَنَّ بِهِ وَ إِنْ اءَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ
    ترجمه :
    و از (ميان ) مردم ، كسى است كه خداوند را تنها با زبان مى پرستد، (ايمان او در حاشيه و در مرز كفر است و با حادثه اى كوچك مى لغزد) پس اگر خيرى به او برسد، به آن اطمينان يابد، و اگر مصيبت و آزمايشى به او رسد، دگرگون شود (و به سوى كفر رود، چنين كسى ) در دنيا و آخرت زيانكار است ، اين همان زيان آشكار است .
    نكته ها :
    O شايد به خاطر آن كه ظلمِ كم نيز از خداوندِ عادل ، ظلمِ بسيار محسوب مى شود، در آيه ى شريفه ، كلمه ى ((ظَلاّم )) آمده است .
    پيام ها :
    1 خداوند عادل است و قهر يا مهر او نتيجه ى عملكرد ماست . (ذلك بما قَدّمت )
    2 ديگران را عامل گناه و خلاف خودمان ندانيم ، كه هرچه هست از خودماست . (قَدّمت يَداك )
    3 ايمان بعضى ها موسمى و سطحى است و حوادث تلخ و شيرين آن را تغيير مى دهد. (و من النّاس ...)
    4 حساب عقيده و عملى كه بر اساس منطق است ، از حساب فراز و نشيب هاى مادّى جداست . (دين را براى نان نخواهيم ) (فَاِن اَصابَه خَير...)
    5 انسان در معرض هجوم حوادث تلخ و شيرين است . (اَصابَه ... اَصابته )
    6 فقر و ناملايمات وسائل آزمايشند. (اَصابته فِتنة )
    7 ارتداد و بازگشت از راه خداوند، قهر شديد الهى و عذاب دوزخ را به دنبال دارد. (اِنقَلَب على وَجهه خَسِرالدّنيا و الا خره )
    (12) يَدْعُواْ مِن دُونِ اللّهِ مَالاَيَضُرُّهُ وَمَا لاَيَنفَعُهُ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَلُ الْبَعِيدُ
    ترجمه :
    او غير از خداوند چيزى را مى خواند كه نه زيانى به او مى رساند و نه سودى ، اين است همان انحراف دور و عميق .
    (13) يَدْعُواْ لَمَن ضَرُّهُ اءَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ
    ترجمه :
    بلكه كسى را مى خواند كه ضررش از نفعش بيشتر است ، چه مولا و سرپرست بدى و چه همدم زشتى .
    پيام ها :
    1 تمام سود و زيان ها به دست خداست و غير او هيچ نقشى ندارد. (دونِ اللّه ما لايَضُرّه و ما لا يَنفَعه )
    2 شرك و دلبستگى به غير خدا، بزرگ ترين انحراف است . (دون اللّه ... هوالضّلال البعيد)
    3 شرك ، پايگاه عقلى و منطقى ندارد. (دونِ اللّه مالا يَضُرّه )زيرا پرستش ، يا براى رسيدن به سودى است و يا جلوگيرى از شرّى ، كه بت ها هيچ كدام را ندارند.
    4 شرك ، به تمامى انواعش (معبودهاى عاقل و بى عقل ) محكوم است . (يكبار در كنار كلمه (يَدعوا)، حرف (ما) آمد كه براى موجودات بى شعور است و يكبار در كنار جمله (يَدعو)، حرف (مَن )آمد كه براى معبودهاى با شعور از قبيل انسان ، ملائكه و اجنّه مى باشد.
    5 به خاطر منافع زودگذر دنيا، ضرر دائمى آخرت را نخريم . (ضَرّه اءقرَب مِن نفعه )
    6 ضرر طاغوت ها براى مردم بيش از چيزى است كه به آنان مى دهند. (ضَرّه اءقرب من نفعه )
    7 با كسى كه تورا از خداوند باز مى دارد و به سوى خود دعوت مى كند معاشرت مكن و او را سرپرست و رهبر خود قرار مده . (لبئس ‍ المولى )
    (14) إِنَّ اللّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعِملُواْ الصَّلِحَتِ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ إِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ
    next page

    fehrest page

  8. #8
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    ترجمه :
    همانا خداوند اهل ايمان و عمل صالح را در باغ هايى (از بهشت ) وارد مى كند كه نهرها زير درختانش جارى است ، (آرى ) خداوند هرچه اراده كند، انجام مى دهد.
    پيام ها :
    1 ايمان و اميد به وعده هاى حقّ، بزرگ ترين عامل براى رها كردن غير اوست . (اِنّ اللّه يُدخِل ...)
    2 ايمان همراه با عمل ، كليد نجات است و هيچ يك به تنهايى كارساز نيست . (آمنوا و عملوا الصالحات )
    3 تنوّع نعمت هاى الهى ، براى كاميابى بيشتر بهشتيان است . (جنّات ، اَنهار)
    4 خداوند بر اساس تمايلات بشر پاداش مى دهد. (انسان از باغ و نهر لذّت مى برد، در بهشت هم باغ ها و نهرهاست ). (جنّات ، اَنهار)
    5 خداوند، قادر مطلق است و در انجام كارهايى كه اراده مى كند، به هيچ مانع و بن بستى نمى رسد. (يَفعل مايُريد)(همين قدرت سبب تضمين عمل به وعده هاى اوست ).
    (15) مَن كَانَ يَظُنُّ اءَن لَّن يَنصُرَهُ اللّهُ فِى الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ فَلْيَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَآءِ ثُمَّ لْيَقْطَعْ فَلْيَنظُرْ هَلْ يُذْهِبَنَّ كَيْدُهُ مَا يَغِيظُ
    ترجمه :
    هر كس گمان مى كند كه خداوند او (پيامبرش ) را در دنيا و آخرت يارى نمى كند، (و در پى مكر و حيله است ، بگو تا) طنابى به آسمان بياويزد (و خود را حلق آويز كند) سپس (آن را) قطع كند، آن گاه بنگرد كه آيا نيرنگش خشم او را فرو مى نشاند؟!
    نكته ها :
    O بعضى آيه را مخصوص به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ندانسته و اين گونه ترجمه كرده اند: هر كس گمان مى كند كه خداوند او را يارى نمى كند...
    O شايد معناى آيه اين باشد كه فضانوردى نيز انسان بى خدا را آرام نمى كند. كلمه (سبب الى السماء)مراد وسيله فضانوردى و كلمه (ليقطع )به معناى پيمودن راه است ، كه در اين صورت اين آيه از معجزات علمى و پيش گوئى هاى قرآن است . به هرحال مشكل روحى بشر حتّى با تكنولوژى پيشرفته و فضانوردى نيز حل نمى شود. (هل يُذهبنّ كَيده ما يغيظ)
    پيام ها :
    1 امداد و نصرت الهى ، در دنيا و آخرت قطعى است . (يَظنّ اءن لن يَنصُره اللّه فى الدّنيا والا خرة )
    2 نااميدى از قدرت و نصرت الهى ، تعادل انسان را از بين مى برد. (يَظنّ اءن لن يَنصُره اللّه )
    3 خودكشى هرگز راه نجات نيست . (هل يُذهِبنّ كَيدُه ما يَغيظ)
    (تنها وسيله ى آرام بخش ، ايمان و توكّل به خداست و هرگونه طرح وبرنامه ى ديگرى ، منهاى اراده ى الهى و ايمان به او بيهوده است .)
    4 به كارگيرى زمين و آسمان ، صعود و سقوط، و هر اقدامى كه فاقد ايمان باشد، بى اثر است . (هل يُذهبنّ كَيدُه ما يَغيظ)
    (16) وَكَذَلِكَ اءَنزَلْنَهُ ءَايَتٍ بَيِّنَتٍ وَاءَنَّ اللّهَ يَهْدِى مَن يُرِيدُ
    ترجمه :
    و اين گونه قرآن را (به صورت ) آيات روشن نازل كرديم ، و البتّه خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى كند.
    پيام ها :
    1 سنّت خداوند، بر نازل كردن آيات و وسايل هدايت است . (كذلك اَنزلناه )
    2 قرآن ، كتاب نور و آياتش روشن است . (بيّنات )(بر خلاف نظر بعضى كه مى گويند: قرآن ، قطعى الصدور و ظنّى الدلالة است .)
    3 قرآن وسيله ى هدايت است ، ولى اصل هدايت كار خداوند و لطف اوست . (اءنّ اللّه يَهدى )
    4 خداوند هر كه را اراده كند هدايت مى كند، ولى اراده او تابع حكمت اوست و لذا كسى را هدايت مى كند كه زمينه هاى لازم را در خودش ايجاد كرده باشد. (يَهدى مَن يُريد)
    (17) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّبِئِينَ وَالنَّصَرَى وَ الْمَجُوسَ وَالَّذِينَ اءَشْرَكُوَّاْ إِنَّ اللّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ شَهِيدٌ
    ترجمه :
    همانا خداوند در قيامت ، ميان مؤ منان (مسلمان ) و يهوديان و صابئين و نصارى و مجوس و مشركان ، داورى كرده و حقّ را از باطل جدا خواهد نمود، همانا خداوند بر هر چيزى گواه (و از همه چيز آگاه ) است .
    نكته ها :
    O در اين كه صابئين چه كسانى هستند، سخن بسيار است . بعضى گفته اند: ستاره پرستند، بعضى ملائكه پرست مى دانند وبعضى مى گويند: اينان گروهى از پيروان نوح عليه السلام هستند.
    O شخصى از حضرت على عليه السلام پرسيد: چرا از مجوس جزيه (نوعى ماليات ) گرفته مى شود در حالى كه آنان نه پيامبر داشتند و نه كتاب و جزيه گرفتن مخصوص اهل كتاب است ؟! حضرت فرمود: مجوس هم كتاب آسمانى دارند و هم پيامبر الهى .(23)
    O در اين آيه ميان گروه ها با كلمه ى ((الّذين )) فيصله داده شده است ، در قيامت نيز حساب مؤ منان بر حقّ، از حساب مشركان منحرف و هر دو از حساب پيروان اديان آسمانى ديگر جداست . كلمه ى ((الّذين )) سه مرتبه بكار رفته است : درباره مؤ منان ، اديان ديگر ومشركان .
    پيام ها :
    1 در نام بردن از گروه ها، حقّ مؤ منان واقعى مقدّم است . (الّذين آمنوا)
    2 يهوديّت ، مسيحيّت ، مجوسيّت وصابئيّت همه از اديان توحيدى و آسمانى اند، چون نام آنان در برابر مشركان برده شده است . (والّذين هادوا... والّذين اَشركوا)
    3 قيامت براى همه است و در آن روز بين همه ى گروه ها داورى مى شود و تمام دعواها پايان مى پذيرد. (اِنّ اللّه يَفصِل بينهم )
    4 در قيامت ، خداوند هم قاضى است و هم شاهد. (اِنّ اللّه يَفصِل اِنّ اللّه على كلّ شى ء شهيد)
    5 قضاوتى كامل است كه قاضى اطلاعات همه جانبه داشته باشد. (يَفصِل ... على كلّ شى ء شهيد)
    6 دعوت به اسلام ومجادله نيكو لازم است ، ولى توقّع تمام شدن اختلافات اديان را در دنيا نداشته باشيد. در دنيا همزيستى مسالمت آميز داشته باشيد تا در قيامت خداوند فيصله دهد. (اِنّ اللّه يَفصِل بينهم يوم القيامة )
    ترجمه :
    (18) اءَلَمْ تَرَ اءَنَّ اللّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَن فِى السَّمَوَتِ وَمَن فِى الاَْرْضِ وَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَآبُّ وَكَثِيرٌ مِّنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَن يُهِنِاللّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّكْرِمٍإِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَآءُ
    ترجمه :
    آيا نديدى كه هركه در آسمان ها وهركه در زمين است و خورشيد و ماه ستارگان و كوه ها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى خدا سجده مى كنند؟ البتّه بسيارى از مردم (به خاطر تكبر و لجاجت ) قطعاً گرفتار عذابند، و هر كه را خدا خوار كند، هيچ احترام كننده اى براى اونيست ، همانا خداوند هر چه را بخواهد انجام مى دهد.
    پيام ها :
    1 در آسمان ها موجوداتى با شعور هستند. (مَن فِى السموات )(كلمه ى ((مَن )) براى صاحبان شعور است )
    2 تمام هستى براى خداوند سجده و خضوع مى كند. (يَسجُد)و شعور، مخصوص انسان نيست . (مَن فى السموات و الارض )(اگر بدانيم همه هستى تسليم خدا هستند ما نيز وصله ناهمرنگ نخواهيم بود. شرك و تكبّر مخالف نظام هستى است )
    3 انسان انتخابگر است . (يَسجُد... كثيرٌ من النّاس و كثيرٌ حقّ عليه العذاب )
    4 عذاب هاى الهى بر اساس حقّ و عدل است . (حَقَّ عليه العذاب )
    5 عزّت و ذلّت تنها به دست خداست . (مَن يُهِن اللّه فما له من مُكرِم )
    6 در برابر اراده ى خداوند، هيچ مانعى وجود ندارد. (يفعل ما يشاء)
    (19) هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُواْ فِى رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُواْ قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِّن نَّارٍ يُصَبُّ مِن فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَميِمُ
    ترجمه :
    اين دوگروه مخالف ، (كثيرى كه اهل عبادتند باكثير ديگرى كه مستحق عذابند) درباره ى پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند، پس براى كسانى كه كفر ورزيدند، لباس هايى از آتش بريده شده است ، (و) از بالاى سرشان مايع جوشانى ريخته مى شود.
    پيام ها :
    1 در طول تاريخ نزاع درباره خداوند بوده است . (اِختَصَموا فى ربّهم )
    2 لباس هر يك از دوزخيان ، مخصوص بدن اوست . (قُطّعَت لهم ثياب )
    3 لباس آتشين دوزخيان سرد نمى شود و دائماً از بالاى سرشان مواد گداخته به آن تزريق مى شود. (يُصَبّ من فوق رُؤ سهم الحَميم )
    (20) يُصْهَرُ بِهِ مَا فِى بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ
    ترجمه :
    با آن مايع جوشان (كه از بالاى سرشان ريخته مى شود)، آنچه در درون و برونشان هست گداخته مى شود.
    (21) وَلَهُم مَّقَمِعُ مِنْ حَدِيدٍ (22) كُلَّمَآ اءَرَادُوَّاْ اءَن يَخْرُجُواْ مِنْهَا مِنْ غَمٍّ اءُعِيدُواْ فِيهَا وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ
    ترجمه :
    و براى (كيفر) آنان گرزهايى از آهن است . هرگاه اراده كنند كه از (شدّت ) غم از دوزخ خارج شوند، به آن برگردانده مى شوند (و به آنان گفته مى شود:) بچشيد عذاب سوزان را.
    پيام ها :
    1 آتش دوزخ ، درون و برون را مى سوزاند. (بُطونِهم والجُلود)
    2 دوزخيان براى نجات خود دست و پا مى زنند، امّا تلاش آنان بى نتيجه است . (اءرادوا اءن يَخرُجوا منها اُعيدوا فيها)
    3 دردناك تر از آتش دوزخ ، غم ها و عذاب هاى روحى است . (من غَمّ)
    4 عذاب دوزخ ، ابدى است . (اُعيدوا فيها)
    5 دوزخيان ، تحقير و سرزنش مى شوند. (ذوقوا)
    (23) إِنَّ اللّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ جَنَّتٍ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ اءَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤ اً وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ
    ترجمه :
    قطعاً خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام داده اند، به باغ هايى كه نهرها از زير (درختان ) آن جارى است ، وارد مى كند، در آن جا با دستبندهايى از طلا و مرواريد زينت داده مى شوند و در آن جا لباسشان از ابريشم است .
    پيام ها :
    1 بهترين راه شادى وتفريح ، استفاده از طبيعت است . (جنّات اَنهار)
    2 در كنار تهديد، اميد و بشارت لازم است ، در آيه ى قبل فرمود: (ذوقوا عذاب الحَريق )و در اين آيه فرمود: (لباسُهم فيها حَرير)
    3 يكى از زيبايى هاى قرآن ، تناسب ميان بيم ها و اميدها، انذارها و بشارت هاى آن است . (قُطّعَت لهم ثياب و لباسهم فيها حَرير)
    4 برهنگى ارزش نيست ، بهشتيان هم لباس دارند. (لباسهم فيها حَرير)
    5 خداوند، محروميّت ها را جبران مى كند. ابريشم و طلا كه در دنيا براى مردان حرام است ، در آخرت وسيله ى زيورشان خواهد بود. (ذَهَبٍ حَرير)
    6 زيبايى و موزون بودن كلمه ها و جمله ها، نوعى فصاحت است . (آخرين جمله ى آيه قبل (حَريق )بود و آخرين جمله اين آيه (حَرير) است )
    (24) وَهُدُوَّاْ إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوَّاْ إِلَى صِرَطِ الْحَمِيدِ
    ترجمه :
    و (اهل بهشت ) به سخنان پاك (و دلنشين ) هدايت مى شوند، و به راه خداوندى كه شايسته ى ستايش است رهبرى مى گردند.
    پيام ها :
    1 در كنار نعمت هاى مادّى بهشت ، نعمت هاى معنوى است . (لباسُهم فيها حَرير... و هُدوا الى الطَيّب من القول )
    2 سخنان دلنشين ، ارمغان بهشتيان است . (الطَيّب من القول )
    3 پيمودن راه خدا، آراستگى ظاهرى و باطنى لازم دارد. (اَساوِرَ من ذَهَب الطَيّب من القول صراط الحميد)
    4 بهترين كاميابى ، خوش عاقبتى است . (هدوا الى صِراط الحَميد)
    (25) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِى جَعَلْنَهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً الْعَكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُّذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ اءَلِيمٍ
    ترجمه :
    همانا كسانى كه كفر ورزيدند و(مؤ منان را) از راه خدا و مسجدالحرامى كه آن را براى همه ى مردم ، ساكنين مكّه و يا (مسافرين ) باديه نشين مساوى قرار داديم بازمى دارند (گرفتار قهر ما خواهند بود) وهر كس در مسجدالحرام اراده انحراف وظلم كند، ما به او عذاب دردناك مى چشانيم .
    نكته ها :
    O امام صادق عليه السلام ذيل آيه فرمود: هر كس غير خدا را در مسجد الحرام پرستش كند يا غير اولياى خدا را متولّى آن مكان مقدّس بگيرد پس او دچار ظلم و الحاد شده است .(24)
    پيام ها :
    1 عقيده ى فاسد، انسان را به كردار فاسد مى كشاند. (كفروا يَصُدّون )
    2 گناهان عادّى ، مقدّمه ى گناهان بزرگتر مى شوند. (يَصدّون عن سبيل اللّه و المسجدالحرام )
    3 مراكز دينى ، خارى است در چشم منحرفان . (يَصدّون عن ... المسجدالحرام )
    4 قوانين مكّه بايد از طرف مالك حقيقى تعيين شود. (جَعلناه للنّاس سَواء...)
    5 مسجد الحرام ، منطقه اى بين المللى است و همچون آسمان ها و اقيانوس ها حق هيچ فرد و كشور و حكومتى نيست . (سَواءٌ العاكِف فيه و الباد)
    6 كيفر خداوند نسبت به منحرفان ، قطعى است و هيچ كافر و ستمگرى از عذاب الهى در امان نيست . (و مَن يُرد)
    7 مكان ها يكسان نيستند. (و مَن يُرد فيه بالحاد...)(مسجد الحرام بايد مركز امنى براى همه باشد).
    8 حساب انحراف عمدى وآگاهانه كه به قصد ظلم است ، از انحراف ناآگاهانه جداست . (يَصُدّون و مَن يُرِد)لذا اراده ى الحاد مجازات دارد. (نُذِقْه )
    9 توهين به مقدّسات ومراكز مذهبى ، استحقاق عذاب دارد. (نُذِقه من عذاب )
    (26) وَإِذْ بَوَّاءْنَا لاِِبْرَهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ اءَن لا تُشْرِكْ بِى شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِىَ لِلطَّآئِفِينَ وَالْقَآئِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ
    ترجمه :
    و (به يادآور) آنگاه كه مكان كعبه را براى ابراهيم آماده ساختيم (به او گفتيم :) هيچ گونه شركى نسبت به من روا مدار و خانه ى مرا براى طواف كنندگان وقيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان پاكيزه دار.
    پيام ها :
    1 ماجراى كعبه و ابراهيم واقعه اى است كه نبايد فراموش شود. (و اذ)
    2 همه ى ما محتاج توفيقات الهى هستيم . (بَوّاءنا)
    3 مكان هاى مقدّس بايد در اختيار افراد مقدّس قرار گيرد. (بَوّاءنا لابراهيم مكان البيت )
    4 مردم دنيا، كعبه را از قديم مى شناختند. (البيت )
    5 هيچ گونه شركى براى خدا مجاز نيست . (لا تُشرك بى شيئا)
    6 اوّل طهارت درون ، بعد پاكى برون . (لا تُشرك بى طَهّر بَيتى )
    7 خدمت به مسجد، افتخارى ابراهيمى است . (طَهِّر بَيتى )
    8 تنها خودسازى كافى نيست ، خدمت به خلق نيز لازم است . (لاتُشرك بى ... طَهِّر بيتى للطّائفين و...)
    9 هر كجا به خدا منسوب باشد مقدّس است و همه بايد به آن احترام بگذارند. (طَهّر بَيتى )
    10 مركز عبادت بايد پاك باشد. (طَهّر بَيتى )
    11 نماز و نمازگزار به قدرى عزيز است كه حتّى ابراهيم بايد خادم مكان آن باشد. (طَهّر بَيتى للطّائفين ... و الرُّكّع السؤ جود)
    12 حقّ مسجد الحرام ، طواف و قيام و نماز است و از ميان اينها طواف ، پاداش بيشترى دارد. (للطّائفين )(اينكه نام طواف قبل از ركوع آمده شايد اشاره به اين باشد كه در مسجدالحرام ، طواف مهم تر از نماز است )
    (27) وَاءَذِّن فِى النَّاسِ بِالْحَجِّ يَاءْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَاءْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ
    ترجمه :
    و در ميان مردم بانگ حج برآور تاآنان ، پياده و سوار بر مركب هاى چابك از هر راه دورى به سراغ تو بيايند.
    نكته ها :
    O كلمه ى ((ضامِر)) به معناى حيوانى است كه پيه بدنش آب شده و گوشت هايش به ماهيچه تبديل شده و چابك است ، مانند حيوانى كه بدن سازى شده و براى مسابقات آماده است . حضرت على عليه السلام در خطبه ى 28 نهج البلاغه مى فرمايد: ((اءليوم المِضمار و غَدا السّباق )) يعنى امروز خود را چابك كنيد تا در قيامت بتوانيد سبقت بگيريد.
    O در روايات مى خوانيم : حضرت ابراهيم عليه السلام گفت : خداوندا! صداى من به گوش كسى نمى رسد. خداوند فرمود: تو فرياد بزن ، من به مردم ابلاغ مى كنم .
    O اوّلين وظيفه ى زائران كعبه ، پوشيدن لباس احرام و گفتن ((لبّيك الّلهم لبّيك )) است ، امام صادق عليه السلام فرمود: اين جملات پاسخ دعوت ابراهيم است .(25)
    O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز در مدينه در سال دهم دستور داد كه مؤ ذّنين با بلندترين صدا مردم را براى حج همراه پيامبر دعوت كنند.(26)
    پيام ها :
    1 فرياد امروز اولياى خدا، در آيندگان اثر خواهد كرد. (اءذِّن يَاءتوك )
    2 انبيا از پيشگامان امر به معروف بوده اند. (و اءذِّن )
    3 حج رفتن ، به محضر اولياى خدا رسيدن است . (يَاءتوك ) (نفرمود: ((ياءتوه )) آرى ، در مراسم حج محور رهبر الهى است )
    4 خداوند از غيب و آينده ى تاريخ خبر مى دهد. (يَاءتوك يَاءتين )
    5 اگر انسان بر انجام كارى مكلّف شد، بايد مقدّمات آن را فراهم كند. (و على كلّ ضامر...)
    6 پياده رفتن به حج برتر از سواره است . (((رجالا)) قبل از ((كل ضامر)) آمده است )
    7 اگر در انجام كارى ، اراده و عشق باشد، امكانات در مرحله ى بعد قرار مى گيرد. (رجالا و على كلّ ضامر)
    8 حج ، تنها مقصدى است كه هميشه واز همه ى مناطق جهان مسافر دارد. (من كلّ فَجّ عميق )
    (28) لِيَشْهَدُواْ مَنَفِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُواْ اسْمَاللّهِ فِى اءَيَّامٍ مَّعْلُومَتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الاَْنْعَمِ فَكُلُواْ مِنْهَا وَاءَطْعِمُواْ الْبَآئِسَ الْفَقِيرَ
    ترجمه :
    (مردم از هر منطقه اى به حج خواهند آمد) تا شاهد منافع گوناگون خويش باشند و در ايام مخصوص حج خدا را ياد كنند، به خاطر چهار پايان زبان بسته اى كه رزقشان شده ؛ پس از گوشت آنها بخوريد و بينواى فقير را اطعام كنيد.
    نكته ها :
    O امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از (اءيّاما معلومات ) ايام تشريق ، يعنى روزهاى 11 و 12 و 13 از ماه ذى الحجة است .(27)
    O امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از (يُذكروا اسم اللّه ) ، گفتنِ اللّه اكبر وجملات بعد از آن است كه در دعاى معروفى بعد از پانزده نماز كه اوّل آن نماز ظهر روز عيد قربان است ، خوانده مى شود.(28)
    O امام كاظم عليه السلام در پاسخ شخصى فرمود: اگر پوست قربانى مكّه را به سلاخ به عنوان مزد بدهند مانعى ندارد، زيرا آنچه را كه خوردنى است بايد خود يا فقير مصرف كند (كُلوا منها و اَطعِموا...)و پوست خوردنى نيست .(29)
    O سيماى حج :
    # حج ، يك بسيج عمومى و مانور موحدين است .
    # حج ، چهره ى زيباى عشق و تعبد است .
    # حج ، زنده نگاه داشتن خاطرات وخدمات پيامبرانى همچون ابراهيم واسماعيل و محمّد است . (درود خداوند بر همه ى آنان باد)
    # حج ، مركز اجتماعات بين المللى مسلمين است .
    # حج ، مركز ارتباطها و تبادل اخبار و اطلاعات جهان اسلام است .
    # حج ، پشتوانه ى اقتصاد مسلمين وايجاد اشتغال براى ده ها هزار مسلمان است .
    # حج ، بهترين فرصت و زمان براى تبليغات اسلامى ، افشاگرى توطئه ها، حمايت از مظلومان ، برائت از كفّار و ايجاد رعب و وحشت در دل آنان است .
    # حج ، بهترين فرصت و زمان براى توبه ، ياد مرگ و معاد، از همه چيز بريدن و صحراى عرفات و مشعر را ديدن و در انتظار مهدى موعود عليه السلام نشستن است .
    پيام ها :
    1 مسلمانان بايد براى به دست آوردن منافع مادژى و معنوى حج در صحنه حاضر باشند. (لِيَشهدوا)
    2 منافع حج به قدرى مهم است كه اگر مردم از دورترين نقاط دنيا هم بيايند، باز ارزش دارد. (فَجٍّ عميق ليَشهدوا)
    3 انجام فرمان خدا و قصد قربت داشتن در حج ، با بهره گيرى هاى گوناگون جنبى منافاتى ندارد. (لِيَشهدوا منافع لهم )
    4 دستورات الهى به سود مردم است . (منافع لهم )نفرمود: ((منافعهم ))
    5 در حج ، هم منافع دنيوى است و هم اخروى . ( (منافع )مطلق آمده است و امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از ((منافع )) در آيه ، منافع دنيا وآخرت است .)(30)
    6 فلسفه ى عبادات ، ياد خداست . (و يُذكروا اسم اللّه )(درباره ى فلسفه ى نماز نيز مى خوانيم : (اءقِم الصّلوة لِذكرى )يعنى براى ياد خدا، نماز به پادار)
    7 عنصر زمان ، در نيايش و دعا مؤ ثّر است . (فى اءيّام مَعلومات ) (عبادات اسلامى زمان بندى مخصوصى دارد)
    8 چهار پايان و تسليم بودن آنها در برابر انسان و قربانى آنها و سودهاى ديگرى كه دارند، از نعمت هاى الهى است كه به بشر داده شده است . (رَزَقَهم )
    9 استفاده از گوشت قربانى براى خود زائران جايز است . (فكُلوا) (بر خلاف عادت هاى زمان جاهليّت كه مصرفش را براى حاجى حرام مى دانستند)
    10 حضور در حج و رسيدن به منافع آن ، بايد با فقرزدايى همراه باشد. (واَطعِموا البائس )
    11 اجتماع اغنيا در حج نبايد آنان را از فقرا غافل كند. (اَطعِموا البائس الفقير)
    (29) ثُمَّ لْيَقْضُواْ تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُواْ نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُواْ بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ
    ترجمه :
    (زائران خانه خدا در روز عيد قربان كه قربانى كردند) سپس بايد آلودگى خود را بر طرف سازند وبه نذرهاى خود وفا كنند و بر گرد خانه ى كهن و آزاد (كعبه ) طواف نمايند.
    نكته ها :
    O كلمه ى ((تَفث )) به معناى چرك ، مو، ناخن و شارب است ، و ((قضاء تفث ))، يعنى با گرفتن ناخن و مو از احرام بيرون آييد و سپس ‍ براى ادامه اعمال حج ، دور خانه ى كعبه طواف كنيد.
    O در روز عيد قربان ، در سرزمين منا، در كنار مكّه براى زائران خانه خدا سه كار واجب است :
    1 پرتاب هفت سنگريزه به جايگاه شيطان كه آن را ((رمى جمره )) مى گويند.
    2 ذبح و قربانى كه در آيه ى قبل به آن اشاره شد.
    3 تراشيدن سر و يا كوتاه كردن مو و ناخن كه در اين آيه آمده است .
    O امام باقر عليه السلام فرمود: كعبه نه ساكنى دارد و نه مالكى ، بلكه خانه اى حُر و آزاد است .(31)
    پيام ها :
    1 بهداشت و نظافت ، در بعض عبادات مثل نماز، شرط ورود است ، و در بعضى ديگر مثل حج ، جزء آن و در مواردى مثل قرائت قرآن و اعتكاف شرط كمال آن به حساب مى آيد. (ثُمّ لْيَقضوا تَفَثهم )
    2 سنّت چرك زدايى و رفع آلودگى ، يك فرمان حتمى و جدّى است ، نه يك توصيه . (ثمّ لْيَقضوا)
    3 آلودگى ها از خود انسان است ، (تَفَثهم )ولى منافع ، لطف الهى است كه براى انسان قرار داده شد. (منافع لهم )
    4 براى طواف دور خانه ى مقدّس و آزاد، بايد از آلودگى ها و تعهدها آزاد شويد. (ثمّ ليَقضوا ولْيُوفوا وليَطّوفوا)
    5 انجام نذر، واجب است . (و ليوفوا)
    6 سابقه ، مى تواند يك ارزش باشد. (العَتيق )(كلمه ((عَتيق )) به معناى قديمى است و عتيقه به اشياى قديمى گويند).
    7 خانه ى خدا ملك هيچ كس نيست . (العَتيق )
    (30) ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَتِ اللّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَاءُحِلَّتْ لَكُمُ الاَْنْعَمُ إِلا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُواْ الرِّجْسَ مِنَ الاَْوْثَنِ وَ اجْتَنِبُواْ قَوْلَ الزُّورِ
    ترجمه :
    اين است (مناسك حج ) وهر كس آنچه را خداوند محترم شمرده گرامى بدارد، قطعاً براى او نزد پروردگارش بهتر است ، و چهار پايان براى شما حلال شده است ، مگر آنچه (حرام بودنش ) بر شما خوانده شده باشد پس ، از پليدى بت ها دورى كنيد و از كلام باطل اجتناب ورزيد.
    نكته ها :
    O براى ((قول زور)) مصاديق فراوانى ذكر شده است ، از جمله : دروغ ، گواهى ناحق و غنا، همان گونه كه براى ((حُرمات خدا)) مصاديقى ذكر شده ، مانند قانون خدا، كتاب خدا و اهل بيت رسول خدا عليهم السلام كه حفظ حرمتِ همه ى آنها لازم است .(32)
    O گواهى دروغ ، در رديف شرك به خدا آمده وقول زور از گناهان كبيره است .(33)
    پيام ها :
    1 آنچه را خداوند محترم داشته ، گرامى بداريم . (و مَن يُعظّم حُرُمات اللّه ) (دستورات الهى را با احترام و عظمت ياد كنيم و در اجراى آنها، با نشاط و حسّاس باشيم )
    2 احترام به قوانين و مقدّسات الهى به نفع خود ماست . (فهو خيرٌ له ) و پاداش اين احترام نزد خداوند است . (عند ربّه )
    3 اصل در چهارپايان ، حلال بودن آنهاست ، مگر دليل خاصّى از وحى داشته باشيم . (اُحِلّت الاّ ما يُتلى )
    4 بت پرستى ، آلودگى است . (فاجتَنِبوا الرّجس مِنَ الاَوثان ) (مراسم حج و قربانى با شرك و بت پرستى آميخته بود). (فاجتَنِبوا)
    (31) حُنَفَآءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَكَاءَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَآءِفَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ اءَوْتَهْوِى بِهِ الرِّيحُ فِى مَكَانٍسَحِيقٍ
    ترجمه :
    (مراسم حج را انجام دهيد) در حالى كه همگى خالص براى خدا باشيد و هيچ گونه شركى به خداوند نورزيد، و هر كس به خدا شرك ورزد، گويى از آسمان سقوط كرده و پرنده اى در فضا او را مى ربايد، يا باد او را به مكانى دور پرتاب مى كند.
    نكته ها :
    O ((حُنفاء)) جمع حنيف ، به معناى كسى است كه پيرو دين حقّ باشد.
    O ((خَطَف )) به معناى ربودن سريع و ((سَحيق )) به معناى دور است .
    O توحيد، به همه چيز ارزش مى دهد و شرك ، ارزش را از بهترين موجودات سلب مى كند. هُدهُد كه به پروردگار جهان ، ايمان داشت به خاطر سوز و علاقه اى كه براى هدايت مردم مشرك داشت ، به جايى رسيد كه واسطه هدايت يك منطقه شد ولى انسان به خاطر شرك ، طورى سقوط مى كند كه خوراك پرنده مى شود.
    O مثال هاى قرآن ، در هيچ زمان و مكانى كهنه نمى شود، هم طبيعى است و هم قابل فهم . (كانّما خَرّ من السماء)
    پيام ها :
    1 قربانى ، طواف ، وفاى به نذر وهمه ى اعمال تنها براى خدا باشد. (حُنفاء للّه )
    2 جز خدا به هر قدرتى وصل شويم ، پايانش سقوط است ، حتّى ابرقدرت ها. (ومَن يُشرك ... خَرّ من السماء)
    3 شرك ، از هيچ كس بخشوده نيست . (و مَن يُشرك )
    4 توحيد و اخلاص ، مانند حضور در آسمان است و شرك ، همچون سقوط از آسمان و طعمه پرندگان شدن . (خَرّ من السماء)
    5 ميان جدا شدن از خدا و سقوط كردن و طعمه صيّادان شدن ، لحظه اى فاصله نيست . (فَتَخطَفُه )(حرف فاء و كلمه ى ((خطف )))
    6 مقدّس ترين كارها (طواف )، در مقدّس ترين مكان ها (مسجدالحرام ) و در مقدّس ترين ايّام (عيد قربان )، اگر با اخلاص همراه نباشد، عاقبتش سقوط است نه رشد. (ومَن يُشرك ... خَرّ من السماء)
    next page

    fehrest page


    back page

  9. #9
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    7 اخلاص ، انسان را در برابر بادها و طوفان ها بيمه ونداشتن اخلاص انسان را در مسير طوفان ها قرار مى دهد. (او تَهوى به الرِّيح )
    8 شرك ، گرچه كم يا در يك لحظه باشد، هيچ سرمايه اى را باقى نمى گذارد. (خَرّ من السماء فى مكان سَحيق )
    (32) ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعََّئِرَ اللّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ
    ترجمه :
    اين است (دستورات خداوند درباره ى حج ) و هر كس شعائر خدا را گرامى بدارد، پس اين از تقواى دل هاست .
    نكته ها :
    O قرآن كريم در آيات ديگر، با صراحت دو مورد از مراسم و برنامه هاى حج را جزء شعائر الهى شمرده است : يكى ((صفا و مروه )) و ديگر ((شتران قربانى ))، ولى شعائر الهى در اين دو خلاصه نمى شود و تمام عبادت هاى دسته جمعى از شعائر خداوند است ، مانند نماز جمعه وجماعت وهمه ى مراسم حج .
    O تقوا، از حالت هاى روحى است كه از آثار و نشانه ها به وجود آن پى برده مى شود، زيرا در كارهاى ظاهرى ، بين گناه و ثواب فرق چندانى نيست ، مثلاً: نماز خالصانه با نماز رياكارانه در ظاهر يكى است وآنچه يكى را ارزشمند وديگرى را ضدارزش مى كند، همان روح وباطن كار است كه مربوط به قلب هاست . (تقوى القلوب )
    پيام ها :
    1 تقواى درونى بايد آثار بيرونى هم داشته باشد، هر كس به شعائر بى اعتنا باشد، در حقيقت تقواى قلبى او كم است . (مَن يُعظِّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب )
    2 بزرگداشت ها بايد بر اساس تقوا باشد، نه رقابت . (مَن يُعظِّم ... تقوى القلوب )
    (33) لَكُمْ فِيهَا مَنَفِعُ إِلَى اءَجَلٍ مُّسَمّىً ثُمَّ مَحِلُّهَآ إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ
    ترجمه :
    در آن (حيوانات قربانى ) براى شما تا رسيدن زمان معيّن (عيد قربان ) منافعى است ، سپس جايگاه آن (قربانى ) به سوى آن خانه قديمى و آزاد (كعبه ) است .
    نكته ها :
    O بعضى گمان مى كردند همين كه شتر يا حيوان ديگرى را براى قربانى معيّن كردند، حقّ سوار شدن برآن و شير دوشيدن از آن را ندارند. اين آيه اين تفكّر را رد مى كند.
    پيام ها :
    1 در سايه ى تعظيم شعائر، منافع مادّى شما نيز تاءمين مى شود. (و لكم فيها منافع )
    2 در مراسم حج محوريّت با كعبه است . (وليَطّوفّوا بالبيت ... مَحِلّها الى البيت العتيق )
    (34) وَلِكُلِّ اءُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكاً لِّيَذْكُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الاَْنْعَمِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَلَهُ اءَسْلِمُواْ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ
    ترجمه :
    و (شما تنها امّتى نيستيد كه تكليف قربانى دارد، زيرا) ما براى هر اُمّتى آئينى قرار داديم ، تا هنگام قربانى نام خدا را بر حيواناتى كه خداوند روزى آنان كرده ببرند، خداى شما معبود يكتاست ، پس فقط تسليم او باشيد، و به بندگان خالص بشارت ده .
    نكته ها :
    O كلمه ((مُخبتين )) از ((خَبت )) يعنى زمين وسيع وهموار كه خالى از فراز و نشيب است و مخبت به انسان آرام ومطمئن گفته مى شود كه از هرگونه پندار شرك دور باشد.
    O كلمه ى ((مَنسَك )) يا مصدر، يا اسم زمان ويا اسم مكان است .لذا معنا چنين است : ما براى هر اُمّتى برنامه عبادت يا زمانى را براى قربانى يا مكانى را براى آن قرار داديم .
    پيام ها :
    1 برنامه قربانى ، در تمام اديان آسمانى بوده است . (لكلّ اُمّة ...)
    2 هنگام قربانى ، نام خدا را بايد به زبان آورد. (ليَذكُروا)
    3 شيوه ى بندگى خداوند، تنها بايد از طريق وحى باشد. (جَعلنا مَنسكاً)
    4 خداى ما پروردگار يكتاست . (فالهكم اله واحد)، همان خدايى كه هم دين مارا تاءمين مى كند، (جعلنا مَنسكاً)و هم دنياى مارا (رَزَقهم من بَهيمة الانعام ).
    5 نام خداوند به قدرى ارزش دارد كه اگر هنگام ذبح حيوان بر زبان جارى شود، گوشت آن حيوان حلال ، وگرنه حرام خواهد بود. (ليَذكُروا اسم اللّه )
    6 غذاى انسان هاى خداپرست نيز بايد رنگ الهى داشته باشد. (ليَذكُروا اسم اللّه )
    7 جز براى خدا تسليم نشويد. (فله اَسلِموا)
    8 همين كه در تمام اديان نام خدا بردن مطرح است ، پس آفريدگار همه يكى است . زيرا اگر خداى ديگرى بود اين مراسم به صورت هاى ديگرى نيز مطرح مى شد. (فالهكم اله واحد)(حرف ((فاء)) براى نتيجه است يعنى وحدت مكتب ، نشانه ى وحدت معبود است ).
    9 بشارت هاى الهى ، مخصوص كسانى است كه متواضع و تسليم خدا هستند. (بَشّر المخبِتين )
    (35) اءَلَّذِينَإِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّبِرِينَ عَلَى مَآ اءَصَابَهُمْ وَ الْمُقِيمِى الصَّلَوةِ وَمِمَّا رَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ
    ترجمه :
    (مُخبتين ) كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود دل هايشان از خوف (خداوند) مى لرزد و بر آنچه (از سختى ها) به آنان مى رسد مقاومند و برپاكنندگان نمازند و از آنچه به آنان روزى داده ايم انفاق مى كنند.
    نكته ها :
    O ياد خدا هم آرام بخش است وهم براى اهل ايمان ، خوف آور، همانند كودكى كه با ياد والدين ، هم آرام مى گيرد وهم از آنان پروا مى كند وحساب مى برد.
    پيام ها :
    1 ترس از خدا و پرواى درونى ، يك ارزش است . (وَجِلت قلوبهم )
    2 تقوا، بر همه ى كمالات مقدّم است . (وَجِلت قلوبهم ... والصّابرين ...)
    3 زيربناى انجام وظيفه بعد از تقوا، مقاومت و صبر است . (وَجِلت قلوبهم والصّابرين )
    4 صبرى ارزش دارد كه در برابر مشكلات دوام بياورد. (الصابرين على مااصابهم )
    5 رابطه با خدا، از رابطه با محرومان جدا نيست . (والمقيمى الصلوة ينفقون )
    6 بخشش ، مخصوص مال نيست ، از علم و آبرو و هنر نيز مى توان انفاق كرد. (ممّا رزقناهم )
    7 انفاقى ارزش دارد كه دائمى باشد. (((ينفقون )) فعل مضارع نشانه استمرار است )
    8 در انفاق نيز اعتدال و ميانه روى لازم است . (و ممّا...)
    9 اموال و دارائى هاى انسان رزق الهى است . (رزقناهم )
    ترجمه :
    (36) وَالْبُدْنَ جَعَلْنَهَا لَكُم مِّن شَعََّئِرِ اللّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا صَوَآفَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُواْ مِنْهَا وَاءَطْعِمُواْ الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَ لِكَ سَخَّرْنَهَا لَكُمْلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
    و (قربانى كردن ) شترهاى چاق را براى شما از شعائر الهى قرار داديم ، در آنها براى شما خير است ، پس (هنگام قربانى ) نام خدا را بر شتران در حالى كه ايستاده اند ببريد، پس چون به پهلو افتادند (و جان دادند) از (گوشت ) آنها بخوريد و به فقير قانع و فقيرى كه روى سؤ ال ندارد اطعام كنيد، بدين گونه حيوانات قربانى را براى شما (رام و) مسخّر كرديم ، تاشايد شكرگزارى كنيد.
    نكته ها :
    O ((بُدن )) جمع ((بُدنَة )) است به معناى شتر سالم و فربه ، و ((صَوافّ)) حيوانى است كه زانوى خود را صاف نگاه داشته است .
    O جمله ى ((وَجَبتْ جنوبها)) يعنى استقرار به پهلو و كنايه از جان دادن حيوان است . ((قانع )) فقيرى است كه قانع است و ((مُعتَرّ)) فقيرى را گويند كه نيازمند است امّا حرفى به زبان نمى آورد، ولى به قصد كمك گرفتن از كنار شما عبور مى كند.(34)
    O در اسلام ، هر جا مساءله خوردن مطرح است ، در كنارش وظيفه ديگرى نيز ذكر شده است :
    (كُلوا... ولاتسرفوا)(35) بخوريد ولى اسراف نكنيد.
    (كُلوا... واطعموا)(36) بخوريد و به ديگران بخورانيد.
    (كُلوا... واعلموا)(37) بخوريد و عمل صالح انجام دهيد.
    (كُلوا... واشكروا)(38) بخوريد و سپاس گزاريد.
    پيام ها :
    1 در بزرگداشت شعائر الهى ، سخاوت مندانه خرج كنيد. (والبُدن ) (((بُدن )) به معناى شتر چاق است )
    2 عرب جاهلى مى پنداشت كه از گوشت قربانى نبايد استفاده كند. (فكلوا)
    3 در تعظيم شعائر دينى ، مهم توجّه وعنايت الهى است ، خواه نسبت به جماد باشد، خواه نسبت به حيوان . (اِنّ الصفا و المروة من شعائر اللّه )، للّه (والبُدن ... من شعائر اللّه )
    4 احكام دينى بايد از طريق وحى معيّن شود. (جعلنا)
    5 در شعائر الهى ، منافع انسان ها نيز تاءمين است . (لكم ) (برخلاف قربانى در راه بت ها و يا ريخت وپاش هاى مسرفانه )
    6 در مكتب تربيتى اسلام ، در تغذيه نيز خدا مطرح است . (فاذكروا اسم اللّه )
    7 بهترين روشِ قربانىِ شتر، نحر آن در حال ايستاده است . (صَوافّ)
    8 تا جان در بدن حيوان هست ، مصرف گوشتش ممنوع است . (فاذا وَجَبت جُنوبها فكلوا)
    9 گوشت قربانى بايد تقسيم شود. (بين خود و ديگران ) (كلوا اطعموا)
    10 به تمام گروه هاى بى بضاعت رسيدگى كنيد. (القانع المعترّ)
    11 قربانى در مكانى انجام گيرد كه محل عبور فقرا باشد. (المعترّ)
    12 رام بودن و مسخّر بودن حيوانات ، خوردن گوشت قربانى واطعام به ديگران ، ذِبح ونَحر حيوانات در مراسم حج واخلاص ورنگ الهى داشتن ، نعمت هايى است كه بايد شكرگزارى شود. (لعلّكم تشكرون )
    (37) لَن يَنَالَ اللّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَآؤُهَا وَلَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَيَكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ
    ترجمه :
    هرگز گوشت و خون حيوانات قربانى ، به خداوند نمى رسد، بلكه آنچه از طرف شما به او مى رسد تقواست ، اين گونه خداوند حيوانات را براى شما مسخّر نمود، تا خدا را به خاطر آن كه شما را هدايت كرده است به بزرگى ياد كنيد، و به نيكوكاران بشارت ده .
    پيام ها :
    1 خداوند به تكاليفى كه انجام مى دهيم ، نيازى ندارد. (لن يَنالَ اللّه لُحومها)
    2 در وراى مسائل ظاهرى دين ، اهداف والاترى وجود دارد. (به ظاهر دستورات دينى بسنده نكنيم ، داشتن اخلاص و روح تعبّد و تسليم در برابر فرمان خداوند، باطن احكام الهى است ). (و لكن يَنالُه التّقوى )
    3 رابطه ى انسان با خداوند از راه تقواست . (يَنالُه التّقوى منكم )
    4 خدا را به بزرگى يادكردن ، يك نوع شكر الهى است . (لتكبّروا اللّه على ماهداكم )
    5 نعمت هدايت ، از نعمت هايى است كه براى شكر آن سفارش ويژه اى شده است . (على ما هداكم )
    6 اگر لطف خداوند نباشد، همه گمراه خواهيم شد. (هداكم )
    7 حج و مناسك آن جلوه آشكار هدايت است . (على ما هداكم )
    8 انجام مناسك حج ، انسان را در زمره محسنين قرار مى دهد. (وبَشّر المحسنين )
    (38) إِنَّ اللّهَ يُدَفِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ
    ترجمه :
    قطعاً خداوند از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند، بى شك خداوند هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد.
    نكته ها :
    O يكى از وعده ها و سنّت هاى الهى ، نصرت و دفاع از مؤ منين است و خداوند اين دفاع و حمايت را به عنوان يك حقّ، بر خود لازم فرموده است : (و كان حَقّاً علينا نَصرالمؤ منين )(39) البتّه معناى دفاع و نصرت الهى ، هميشه دفاع و نصرت فورى و كوتاه مدّت نيست ، بلكه دفاع دراز مدّت را نيز شامل مى شود، زيرا در آيات ديگر مى فرمايد: (والعاقبة للمتّقين ) آرى ، ممكن است در يك درگيرى و جنگ ، مؤ منين به ظاهر شكست بخورند ولى اهداف و تفّكر آنان پيروز شود، چنانكه ابن ملجم ، حضرت على عليه السلام را به شهادت رساند، ولى آيا خداوند او را حمايت كرد يا على عليه السلام را؟ نام على ، فرزند على ، كتاب على ، مناجات على ، عزّت على ، شيعه ى على و تفكّر على سرانجام به پيروزى رسيد.
    O ((خَوّان )) و ((كَفور)) به معناى كسى است كه كفر و خيانت ، كار و سيره ى او باشد.
    پيام ها :
    1 تحقّق وعده ى الهى در دفاع از مؤ منان ، حتمى است . (اِنَّ)
    2 مؤ منان ، تنها و بى مدافع نيستند. (اِنّ اللّه يُدافع عن الّذين آمنوا)
    3 حمايت خداوند، ابدى است . (يُدافع )
    4 مؤ منان ، از حريم خدا دفاع مى كنند وخدا از حريم مؤ منان . (يُدافع )، نه ((يدفع ))
    5 مؤ منان ، محبوب خدا هستند. (اِنّ اللّه يُدافع )
    6 عنصرى كه نصرت و دفاع خدا را جلب مى كند، ايمان است . (عن الّذين آمنوا) (و كان حقّاً عَلينا نَصرالمؤ منين )(40)
    7 قهر و غضب خداوند، بر اساس معيارهاست . (يدافع عن الّذين آمنوا لايحبّ كل خَوّان )(دين خداوند امانتى در دست ماست كه نبايد به آن خيانت شود) (لايحبّ كلّ خَوّان ...)
    8 همه ى مردم در برابر خداوند يكسانند، (كلّ خَوّان )و خيانت از هيچ كس بخشيده نيست .
    9 بدتر از خيانت ، خيانت پيشگى ؛ (خَوّان )بدتر از كفر، كفرپيشگى است . (كَفور)
    10 خيانت ، زمينه ى كفر است . (اوّل ((خَوّان )) مطرح شده ، بعد ((كَفور)))
    11 كسى كه ايمان ندارد به خود و خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله خيانت كرده است . (((خوّان )) در برابر ((آمنوا)) قرار داده شده )
    (39) اءُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَتَلُونَ بِاءَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَإِنَّ اللّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ
    ترجمه :
    به كسانى كه همواره و مظلومانه مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفته اند، اجازه دفاع وجهاد داده شده است والبتّه خداوند بر يارى آنان قادر است .
    نكته ها :
    O گفته اند: اين آيه اوّلين آيه اى است كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اجازه جهاد و جنگ مسلحانه داده است ، زيرا كار آن حضرت چند مرحله داشت : 1 دعوت و اصلاح قلبى و خودسازى نيروها. 2 تشكّل و بسيج نيروها. 3 دفاع يا حمله .
    پيام ها :
    1 جهاد، بدون اذن خدا و رسول جايز نيست . (اُذِنَ)
    2 مظلومان ، مجازند با دشمنان خود جهاد كنند. (اُذِن بانّهم ظلموا)
    3 نصرت خدا، بعد از بپاخاستن وحركت ماست . (اُذِن اِنّاللّه على نصرهم لقدير)
    4 به رزمندگان روحيه دهيد. (واِنّ اللّه على نَصرهم لقدير)
    5 حقّ بر باطل پيروز است . (و اِنّ اللّه على نَصرهم لقدير)
    6 امداد الهى ، تنها جنبه ى نظامى ندارد و انواع نصرت ها و امدادها را شامل مى شود. (نصرهم )به طور مطلق مطرح شده است .
    7 نصرت الهى حتمى است . (كلمه ((انّ))، ((لقدير))، حرف لام و جمله ى اسميّه )
    8 امداد و يارى خداوند نسبت به مؤ منان گسترده است . (قدير)، نفرمود: ((قادر))
    ترجمه :
    (40) اءَلَّذِينَ اءُخْرِجُواْ مِن دِيَرِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلا اءَن يَقُولُواْ رَبُّنَا اللّهُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَمِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَتٌ وَ مَسَجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللّهِ كَثِيراً وَلَيَنصُرَنَّ اللّهُمَن يَنصُرُهُ إِنَّاللّهَ لَقَوِىُّ عَزِيزٌ
    ترجمه :
    (مظلومان مورد تهاجم ،) كسانى هستند كه به ناحق از خانه و كاشانه ى خود رانده شدند (و گناهى نداشتند) جز اين كه مى گفتند: پروردگار ما خداى يكتا است و اگر خداوند (ظلم و تجاوز) بعضى از مردم را به وسيله ى بعضى ديگر دفع نكند، صومعه ها و كنيسه ها و كليساها و مساجدى كه نام خداوند در آنها بسيار برده مى شود ويران مى گردد، و قطعاً خداوند كسى كه (دين ) او را يارى كند، يارى مى دهد، همانا خداوند نيرومند شكست ناپذير است .
    نكته ها :
    O كلمه ى ((صَوامِع )) جمع ((صومعه )) به معناى دِير و محل عبادت و رياضت راهبان در بيابان ها و غارهاست . كلمه ى ((بِيَع )) جمع ((بيعه ))، محل عبادت مسيحيان است و كلمه ى ((صَلوات )) جمع ((صلاة ))، همان كنيسه و محل عبادت يهوديان است .
    O خرابى مسجد يعنى : محو اتّحاد و تشكّل ، قطع رابطه با امام عادل ، فراموشى فقرا، عدم آگاهى از اوضاع و غفلت از خدا و لذا اگر دشمن بتواند، اوّل اين مراكز را قلع و قمع مى كند. (لهُدّمت صَوامع و بِيَع ...)
    پيام ها :
    1 آوارگى از وطن روشن ترين نمونه مظلوميّت است . (ظُلموا ... الّذين اُخرجوا)
    2 علاقه به وطن ، حقّ طبيعى انسان واخراج از وطن ، سلب اين حقّ و سبب ظلم است . (اُخرجوا من ديارهم )
    3 در قرآن ، تبعيد مفسدين فى الارض حقّ وتبعيد مؤ منان ناحقّ است . (بغيرحقّ)
    4 ديندارى ، سختى و ناگوارى دارد. (اُخرجوا... الاّ اءن يقولوا ربّنا اللّه )
    5 مؤ منان ، وسيله ى تحقّق اراده ى الهى اند. (دَفعُ اللّه النّاس بعضهم ببعض )(دفاع از خداوند است ولى بدست مؤ منين )
    6 براى حفظ مراكز دينى ، گاهى بايد خون داد. (دَفعُ اللّه النّاس بعضهم ببعض ...)
    7 آنچه مهم است ، دفاع از حريم مساجد است ، خواه با جنگ باشد و وخواه با قلم و بيان و يا برنامه هاى ديگر. (دَفعُ اللّه ...)
    8 مهم ترين برنامه ى دشمن ، نابودى مراكز دينى بيدار كننده است . (لَهُدّمت )(معابد، نشانه ى حضور دين در جامعه است ).
    9 نام عبادتگاه مهم نيست ، كفّار و متجاوزين با ياد خدا و راه او به هر شكل و در هر كجا كه باشد مخالفند. (صَوامع بِيَع صَلَوات مساجد)
    10 ياد خدا هدف اصلى و روح اعمال در مراكز دينى است . (يُذكر فيها اسم اللّه )
    11 مساجدى مورد ستايش قرآن است كه در آنها از خداوند بسيار ياد شود و به حداقل اكتفا نشود. (كثيرا)(در هر مكانى كه بيشتر ياد او شود، مقدّس تر است )
    12 امداد و نصرت الهى ، بعد از حركت و تلاش ماست . (ليَنصُرَنّ اللّه مَن ينصره )
    (41) اءَلَّذِينَ إ ن مَّكَّنَّهُمْ فِى الاَْرْضِ اءَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَءَاتَوُاْ الزَّكَوةَ وَ اءَمَرُواْبِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْاْ عَنِالْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَقِبَةُ الاُْمُورِ
    ترجمه :
    كسانى كه اگر آنان را در زمين به قدرت رسانيم ، نماز بر پا مى دارند و زكات مى دهند و (ديگران را) به خوبى ها دعوت مى كنند و از بدى ها باز مى دارند؛ و پايان همه ى امور براى خداست .
    نكته ها :
    O اگر قدرت و امكانات ، در دست افراد صالح باشد، بهره بردارى صحيح مى كنند و اگر در اختيار نااهلان قرار گيرد سوء استفاده مى كنند. بنابراين دنيا و قدرت ، براى گروهى نعمت و براى گروهى وسيله ى بدبختى است و قرآن از هر دو نمونه ياد كرده است : اگر مؤ منان به قدرت برسند، به سراغ نماز و زكات و امر به معروف مى روند ولى انسان هاى منحرف و نااهل ، اگر قدرتمند شوند كارشان طغيان است ، (اِنّ الانسان لَيَطغى )(41) و در راه نابودى منابع اقتصادى و نسل بشر گام بر مى دارند، (و اذا تَولّى سَعى فى الارض ليفسد فيها و يُهلك الحَرث و النَّسل )(42) و عاقبت ، مردم را به دوزخ مى كشانند. (ائمّة يدعون الى النّار)(43)
    پيام ها :
    1 يارى خداوند از طريق احياى دين اوست . (و لينصرنّ اللّه من ينصره ) ، (الّذين اِن مَكّنّاهم ...)
    2 امر به معروف و نهى از منكر، به قدرت نياز دارد. (مكّنّاهم )
    3 پيروزى مؤ منان ، زمينه ى بندگى و تعاون مالى و فرهنگى را فراهم مى كند و غفلت و غرور را از بين مى برد. (اِن مَكّنّاهم ...)
    4 براى مؤ منان ، تمام زمين يكسان است ، آنان هر كجا كه توان دارند هدف مقدّس خود را پياده مى كنند. (فى الارض )
    5 همه ى قدرت ها را از خدا بدانيم . (مَكّنّا)
    6 اوّلين ثمره ى حكومت صالحان ، نماز و زكات و امر به معروف و نهى از منكر است . (اِن مكّناهم فى الارض اَقاموا الصلوة ...)
    7 رابطه با خدا و دستگيرى از محرومان و آگاهى دادن به جامعه و جلوگيرى از مفاسد، از هم جدا نيست . (اَقاموا الصلوة و آتوا الزّكوة و امروا بالمعروف ...)
    8 اقامه ى نماز و اداى زكات و امر به معروف و نهى از منكر از وظايف و كارهاى قطعى مسئولان حكومت اسلامى است . (اَقاموا)نه ((يقيمون ))
    9 حاكمان مؤ من ، هم در فكر ارتقاى روحى و رشد امور معنوى هستند و هم به دنبال رفاه و حل مشكلات اقتصادى و فقرزدايى و اصلاح جامعه . (اَقاموا الصلوة و آتوا الزّكوة ...)
    10 جامعه اى تحت حمايت خداوند است كه اين چهار ارزش محورى را داشته باشد: نماز، زكات ، امر به معروف و نهى از منكر. (و لينصرن اللّه من ينصره ) ، (الّذين اِن مكنّاهم اَقاموا الصلوة )
    11 امر و نهى شما، زمانى در جامعه موثّر است كه اوّل به وظايف فردى خود عمل كنيد. (اقاموا الصلوة ... اَمَروا بالمعروف )
    12 اقامه ى نماز، به قدرت و امكانات نياز دارد. (اِن مكنّاهم ... اقاموا الصلوة )
    13 زكات ، همتاى ناگسستنى نماز است . (اَقاموا الصلوة و آتوا الزكوة ) (در 28 آيه ى قرآن ، زكات در كنار نماز آمده است ).
    14 با انجام همه ى وظايف ، باز هم به حسن عاقبت خود و نتيجه ى نهايى كارتان مطمئن نشويد و بر خداوند اميد و توكل داشته باشيد. (وللّه عاقبة الامور)
    15 امكانات ، بيش از چند روزى در دست شما نيست . (وللّه عاقبة الامور)
    (42) وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ
    ترجمه :
    و (اى پيامبر!) اگر تو را تكذيب مى كنند (نگران مباش ، زيرا) قوم نوح و عاد و ثمود نيز كه قبل از اينها بودند، انبيا را تكذيب كردند.
    (43) وَقَوْمُ إِبْرَهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ
    ترجمه :
    و قوم ابراهيم و لوط (نيز پيامبرشان را تكذيب كردند).
    (44) وَاءَصْحَبُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَاءَمْلَيْتُ لِلْكَفِرِينَ ثُمَّ اءَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ
    ترجمه :
    ومردم (منطقه ى ) مَدْيَن ، انبياى خود را تكذيب كردند، موسى (نيز) مورد تكذيب مردم قرار گرفت ، پس به كافران مهلت دادم (و همين كه در غفلت غرق شدند) آنان را (با قهر خود) گرفتم ، پس چگونه خواهد بود عذابى كه براى آنان مجهول و مبهم است (و نمى توانند عمق آن را بفهمند)؟
    پيام ها :
    1 تكذيب دشمنان ، نبايد مانع ادامه ى راه شود. (و اِن يُكذّبوك ...)
    2 از دشمنى كفّار نهراسيد. (اِن يكذّبوك ...)(خداوند پيامبر را دلدارى مى دهد)
    3 تاريخ تكرار مى شود. (فقد كُذّبت قبلهم )
    4 براى عبرت و تربيت ، از تاريخ استفاده كنيد. (قبلهم )
    5 نوح و ابراهيم و لوط از طرف قوم خود تكذيب شدند. (قوم ابراهيم قوم لوط قوم نوح ) ولى موسى از طرف قومش تكذيب نشد بلكه از طرف قبطيان تكذيب شد. (كذّب موسى )و نفرمود: ((قوم موسى ))
    6 سنّت خداوند بر فرستادن انبياست . (نوح ، ابراهيم ، موسى ، شعيب ، و لوط)
    7 خداوند به تبهكاران مهلت مى دهد. (فَاءمليت )
    8 تبهكاران ، مهلت خداوند را نشانه ى محبت يا غفلت او ندانند. (ثم اءخذتهم )
    (45) فَكَاءَيِّن مِّن قَرْيَةٍ اءَهْلَكْنَهَا وَهِىَ ظَالِمَةٌ فَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَ بِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ
    ترجمه :
    پس چه بسيار از (شهرها و) آبادى هايى كه ستمگر بودند و آنها را هلاك كرديم ، پس (ديوارهاى ) آن بر سقف هايش فرو ريخت ، (نخست سقف ها ويران شد، و بعد ديوارها و پايه ها بر روى سقف ها سقوط كرد). و چه بسيار چاه (پر آب )، متروكه و چه بسا قصرهاى بلند (و محكمى كه بى ساكن يا مخروبه شد).
    نكته ها :
    O كلمه ((خاوية )) از ((خواء)) به معناى فرو ريختن و سقوط كردن است و كلمه ((مَشيد)) هم به معناى كاخ بلند است و هم كاخ گچ كارى شده .
    پيام ها :
    1 قهر خدا بر ستمگران حادثه نيست ، يك جريان است . (فكاءيّن )
    2 از تاريخ درس بگيريد. (فكاءيّن من قَرية ...)
    3 نتيجه ى ظلم ، نابودى است . (و هى ظالمة اهلكناها)
    4 در برابر قهر خدا، نه سقفى مى ماند و نه ستونى . (خاوية على عُروشها)
    (46) اءَفَلَمْ يَسِيِرُواْ فِى الاَْرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَآ اءَوْ ءَاذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الاَْبْصَرُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ
    ترجمه :
    آيا آنان در زمين سير نكردند تا دل هايى داشته باشند كه با آن حقيقت را درك كنند، يا گوش هايى كه با آن حقيقت را بشنوند؟ البتّه چشم هاى آنان كور نيست ، لكن دل هايى كه در سينه دارند نابينا است .
    پيام ها :
    1 سفرهاى علمى و تجربى ، كارى ارزشمند و راهى مطلوب براى گسترش شناخت است . (اءفلَم يسيروا)
    2 زمين و زمان ، كلاس درس است و كسانى كه عبرت نمى گيرند سزاوار توبيخ هستند. (اءفلَم يسيروا فى الارض )
    3 گروهى از مردم ، نه از پيامبران بيرونى پند مى گيرند و نه از عقل كه پيامبر درونى است . (يعقلون بها)
    4 عقل ، گوش و چشم از ابزار شناخت است . (يعقلون ... آذان ... ابصار)
    5 بدتر از نابينايى چشم ، نابينايى دل است كه با پند گرفتن بينا نمى شود. (تعمى القلوب )
    آرى ، اصرار در لجاجت و دشمنى با حقّ، انسان را مسخ مى كند و او را به جايى مى رساند كه نه با عقل حقيقت را درك مى كند و نه با چشم و گوش .
    (47) وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْماً عِندَ رَبِّكَ كَاءَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ
    ترجمه :
    و كفّار، تعجيل عذاب الهى را از تو مى خواهند، در حالى كه خداوند هرگز از وعده ى خود تخلف نمى كند و يك روز نزد پروردگارت به منزله ى هزار سال (از سال هايى ) است كه شما مى شمريد.
    نكته ها :
    O در برابر هشدار انبيا، كفّار بارها از آنان مى پرسيدند: آن قهر الهى كه از آن سخن مى گوييد، چه زمانى مارا فرا خواهد گرفت ؟ (ويقولون مَتى هذا الوَعد اِن كنتم صادقين )(44)، اين آيه به آنان پاسخ مى دهد كه عجله نكنيد، وعده ى الهى حتمى است .
    پيام ها :
    1 مهلت دادن خدا را نشانه ى غفلت او و رها شدن خود ندانيم . (يَستعجِلونك )
    2 درخواست هاى بيجا و جوسازى ها و سؤ ال هاى بى ربط، ما را تحت تاءثير قرار ندهد. (يَستَعجِلونك )
    3 زمان در نزد ما با نزد خداوند متفاوت است . (و اِنّ يَوما عند ربّك )
    (48) وَكَاءَيِّن مِّن قَرْيَةٍ اءَمْلَيْتُ لَهَا وَهِىَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ اءَخَذْتُهَا وَإِلَىَّ الْمَصِيرُ
    ترجمه :
    و چه بسيار از (شهرها و) آبادى هايى كه به (اهل ) آن مهلت دادم در حالى كه ستمگر بودند (امّا از اين مهلت ، براى توبه و اصلاح خويش استفاده نكردند و بر كفر خود اصرار ورزيدند). سپس آن (ها) را با قهر خود گرفتم و بازگشت (همه ) به سوى من است .
    پيام ها :
    next page

    fehrest page


    back page

  10. #10
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    1 يكى از سنّت هاى الهى ، مهلت دادن به ستمگران است پس عجله ما بيهوده است . (و كايّن من قَرية اءملَيتُ)
    2 ظلم انسان ، سبب قهر الهى است . (و هى ظالمة اءخَذتُها)
    (49) قُلْ يََّاءَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَآ اءَنَاْ لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ
    ترجمه :
    بگو: اى مردم ! همانا من براى شما هشدار دهنده اى روشنگرم .
    (50) فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ
    ترجمه :
    پس كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند، برايشان آمرزش و رزق نيكو خواهد بود.
    (51) وَالَّذِينَ سَعَوْاْ فِى ءَايَتِنَا مُعَجِزِينَ اءُوْلََّئِكَ اءَصْحَ بُ الْجَحِيمِ
    ترجمه :
    و كسانى كه در (انكار و رد) آيات ما تلاش كردند و چنين پنداشتند كه مى توانند مارا عاجز كنند (و بر ما پيروز شوند) آنان اهل دوزخند.
    پيام ها :
    1 پيامبران ، از پيش خود سخن نمى گفتند. (قل )
    2 هشدار انبيا به نفع مردم است . (لكم )
    3 پيامبر، بر مردم تحكّم و سيطره و حقّ اجبار ندارد. (انّما اءنَا لكم نذير مبين )
    4 نياز مردم به انذار، بيش از تبشير است . (اءنَا لكم نذير)
    5 پيامبر، با مردم به روشنى سخن مى گويد. (مبين )
    6 ايمان از عمل صالح جدا نيست ، (هر دو با هم شرط بهره گيرى از پاداش هاى الهى است ). (آمنوا و عملوا الصّالحات لهم مغفرة ...)
    7 پاداش معنوى ، بر پاداش مادّى مقدّم است . (مغفرة رزق كريم )
    8 رزقى ارزش دارد كه با كرامت و تكريم باشد. (رزق كريم )
    9 هيچ كس نمى تواند مانع تحقّق اهداف الهى شود، گرچه كافران تلاش مى كنند. (سَعَوا)
    10 كفّار، نه حرف تازه دارند و نه منطق ، تنها كارشان ، تلاش براى خنثى كردن راه حق است . (مُعاجِزين )
    11 دوزخ ، براى گروهى از مردم دائمى است . (اصحاب الجحيم )
    (52) وَمَآ اءَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلاَ نَبِي إِلا إِذَا تَمَنَّى اءَلْقَى الشَّيْطَنُ فِى اءُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللّهُ مَا يُلْقِى الشَّيْطَنُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللّهُ ءَايَتِهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
    ترجمه :
    و پيش از تو هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم ، مگر اين كه هرگاه آرزو مى كرد (و براى پيشبرد اهداف الهى خود طرحى مى ريخت ) شيطان در (طرح و) آرزوى او (مسائلى را) القا مى كرد، لكن خداوند هر چه را كه شيطان القا مى كرد از بين مى برد، سپس آيات خود را استحكام مى بخشيد و خداوند آگاه و حكيم است .
    نكته ها :
    O مردم در برابر وسوسه هاى شيطان چند دسته اند:
    1 افرادى وسوسه ى شيطان در روحشان كارساز است . (يُوَسوسُ فى صُدورالنّاس )(45)
    2 بعضى ها شيطان با آنان تماس مى گيرد، ولى فوراً متوجّه مى شوند و او را طرد مى كنند. (مَسّهم طائفٌ من الشيطان تذكّروا)(46)
    3 گروهى ، شيطان هميشه با آنهاست . (فَهُو لَه قَرين )(47)
    پيامبران الهى جزء هيچ يك از اين سه دسته نيستند، آنان معصومند و شيطان نه قرين آنهاست ، نه در روحشان وسوسه مى كند و نه با آنان تماس مى گيرد، شيطان در طرح و برنامه و آرزوى آنان القائاتى دارد و ناگفته پيداست كه حساب طرح پيامبران و برنامه ها و اهدافشان ، از حساب شخصى آنان جداست .
    پيام ها :
    1 پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آخرين پيامبر است . (قبلك ) (در تمام قرآن درباره ى پيامبر اسلام ، كلمه ى بعدك وجود ندارد).
    2 تضاد ميان حقّ و باطل ، يك جريان دائمى است . (مِن رسول و لانبىّ الاّ اذا تَمنّى اءلقَى الشيطان ...)
    3 همه ى پيامبران در يك سطح نيستند. (رسول نبىّ)(رسول مسئول تبليغ گسترده است ، ولى نبىّ در آن حدّ نيست ).
    4 انبيا براى اهداف خود طرح و برنامه دارند. (تَمنّى )
    5 شيطان در انبيا اثرى ندارد ولى در اهداف آنان وسوسه مى كند. (اُمنيّته )
    6 وسوسه هاى شيطان ، بهترين برنامه ها را نيز تهديد مى كند. (اُمنيّته )
    7 در تضادّ ميان حقّ و باطل ، خداوند باطل را محو و حقّ را تثبيت مى كند. (فيَنسَخ اللّه ... ثمّ يحكم )
    8 در پيروزى حقّ بر باطل عجله نكنيد. ( (ثمّ)رمز دراز مدّت است )
    9 حقّ، بدون حمايت خداوند پايدار نيست . (يُحكم اللّه آياته )
    10 تضاد حقّ و باطل و پيروزى حقّ بر باطل ، نقشه ى حكيمانه و عالمانه ى الهى است . (يُحكم اللّه عليم حكيم )
    (53) لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِى الشَّيْطَنُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّلِمِينَ لَفِى شِقَاقٍ بَعِيدٍ
    ترجمه :
    تا (خداوند) القائات شيطان را براى آنان كه در دل هايشان بيمارى است و (نيز) براى سنگدلان ، وسيله ى آزمايش قرار دهد و قطعاً ستمگران در دشمنى طولانى و عميقى هستند.
    پيام ها :
    1 القائات شيطان ، وسيله ى آزمايش افراد سنگدل و بيمار دل است . (فِتنة )(بيمارى روحى و سنگدلى زمينه اى مناسب براى قرار گرفتن در دام فتنه ها و شيطان است ).
    2 با اين كه سنگدلى ، نوعى بيمارى روحى است ، ولى جداگانه مطرح شده تا اهميّت آن مشخص شود. (والقاسية قلوبهم )
    3 سنگدلانى كه تحت تاءثير القائات شيطان قرار گيرند ستمگرند. (واِنّالظالمين )
    (54) وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْعِلْمَ اءَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُواْبِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللّهَ لَهَادِ الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
    ترجمه :
    و نيز آگاهان بدانند (وحى كدام است و القائات شيطان كدام ، و بدانند) كه طرح و آرزوى انبيا حقّى است از طرف پروردگار تو، پس به آن ايمان آورند و دل هايشان در برابر آن خاضع گردد و قطعاً خدا كسانى را كه ايمان آورده اند به راه مستقيم هدايت مى كند.
    نكته ها :
    O القائات شيطان ، در برنامه هاى انبيا و نسخ آنها از طرف خداوند، دو اثر دارد:
    1 وسيله ى آزمايش براى بيمار دلان و سنگدلان است .
    2 خنثى شدن القائات شيطان ، سبب نورانيّت دل وايمانِ اهل علم و آگاهى است .
    پيام ها :
    1 علم آن است كه به انسان قدرت تشخيص حقّ از باطل را بدهد. (و تنها محفوظات تقليدى و سطحى نباشد). (و ليعلم اَنّه الحقّ...)
    2 گاهى بهره بردارى ها و برداشت هاى مادى يا معنوى ، مربوط به خلق و خوى شخصى افراد است . يك القاى شيطانى براى افراد سنگدل فتنه است ولى براى اهل علم ، كليد شناخت مى شود. (ليعلم )
    3 علم ، يك موهبت الهى است كه به افراد داده مى شود. (اوتوا)
    4 اهل علم نبايد سنگدل و بيمار دل باشند. زيرا در اين آيه ، (اوتوا العلم ) در برابر (فى قلوبهم مرض والقاسية قلوبهم )كه در آيه ى قبل آمده قرار گرفته است .
    5 علم از اوست (اوتوا العلم )، حقّ از اوست (الحقّ من ربّك )، هدايت هم از اوست . (انّ اللّه لهاد الّذين )
    6 علم ، ايمان وخضوع از مراحل تكامل انسان است . (اوتواالعلم ، فيؤ منوا، فتُخبِت )
    7 هر كس گام اوّل ايمان را برداشت ، خداوند او را به گام هاى بعد هدايت مى كند. (فيؤ منوا... اِنّ اللّه لهاد الّذين )
    (55) وَلاَ يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فِى مِرْيَةٍ مِّنْهُ حَتَّى تَاءْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً اءَوْ يَاءْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ
    ترجمه :
    و كسانى كه كفر ورزيدند همواره از قرآن و نبوّت در شك هستند، تا زمانى كه قيامت به طور ناگهانى براى آنان فرا رسد، يا عذاب روز عقيم (روزى كه بر جبران گذشته قادر نيستند) به سراغشان آيد.
    پيام ها :
    1 اگر شك و ترديد، مقدّمه ى تحقيق و ايمان شود ارزشمند است . شك و ترديد دائمى است كه پايانش انحراف و عذاب است . (لايَزال )
    2 از همه ى مردم انتظار ايمان نداشته باشيد، زيرا براى گروهى از آنان هيچ دليل و برهانى مؤ ثّر نيست . (لايَزال ... فى مِريَة )
    3 كسى كه خط كفر و مبارزه با حقّ را پذيرفت ، در برابر هر حقيقتى با سوء ظن و ترديد برخورد مى كند. (الّذين كفروا فى مِريَة )
    4 چون مرگ و قيامت ناگهانى است ، هرگز غافل نباشيم . (بَغتَة )
    5 بعد از برپايى قيامت ، فرصتى نيست كه گذشته ى خود را جبران كنيم . (عَقيم )
    (56) اءَلْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ فِى جَنَّتِ النَّعِيمِ
    ترجمه :
    در روز قيامت حكومت براى خداست ، او در ميان مردم حكم و داورى مى كند، پس كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند در باغ هاى پر نعمت (بهشت ) خواهند بود.
    پيام ها :
    1 روز قيامت ، هيچ كس هيچ قدرتى ندارد، جز با اراده ى او. (المُلك يومئذ للّه )
    2 داورى خداوند بر اساس عملكرد ماست . (يُحكم ... فالّذين آمنوا... جنّات )
    (57) وَالَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بَِايَتِنَا فَاءُوْلََّئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ
    ترجمه :
    و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات مارا تكذيب كردند، پس براى آنان عذاب خوار كننده اى است .
    پيام ها :
    1 مبناى داورى خداوند در قيامت ، كفر و ايمان مردم است . (يُحكم ... فالّذين آمنوا... و الّذين كفروا)
    2 كيفر كسى كه متكبّرانه حقّ را نپذيرد، عذاب خواركننده است . (والّذين كفروا و كذّبوا... لهم عذاب مُهين )
    (58) وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ فِى سَبِيلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلُوَّاْ اءَوْ مَاتُواْ لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللّهُ رِزْقاً حَسَناً وَإِنَّ اللّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّزِقِينَ
    ترجمه :
    و كسانى كه در راه خدا هجرت كنند، سپس كشته شوند يا بميرند قطعاً خداوندرزق نيكويى به آنان خواهد داد، و همانا خداوند بهترين روزى دهندگان است .
    (59) لَيُدْخِلَنَّهُم مُّدْخَلاً يَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ
    ترجمه :
    بى ترديد خداوند آنان را در محلى وارد مى كند كه مورد رضايتشان باشد، همانا خداوند دانا و بردبار است .
    پيام ها :
    1 هجرت هدفدار يك ارزش است . (والّذين هاجروا)
    2 مرگ افراد مهاجر همسنگ شهادت است . (قُتِلوا اءو ماتوا)(مرگ يا شهادت مهم نيست ، مهم در راه خدا بودن است )
    3 در راه خدا ناكامى نيست ، اگر بندگان شايسته ى خداوند از لذّت هاى دنيا محروم شوند به نعمت هاى بزرگ آخرت مى رسند. (ليَرزُقنّهم )
    4 تحقق وعده هاى الهى قطعى است . (ليَرزُقنّهم )(حرف لام و حرف نون )
    5 رزق دنيا گاهى نيكوست و گاهى تلخ ، ولى بهشتيان تنها از رزق نيكو برخوردارند. (رِزقاً حَسَنا)
    6 رازق واقعى خداست و ديگران واسطه ى رزق هستند. (خير الرّازقين )
    7 مسكن و جايگاه دل پذير از برجسته ترين نمونه هاى رزق نيكو است . (رِزقا حَسَنا... مُدخلا يَرضونه )
    (60) ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِىَ عَلَيْهِ لَيَنصُرَنَّهُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ لَعَفُوُّ غَفُورٌ
    ترجمه :
    (آرى ،) مطلب چنين است ، و هر كس به همان مقدار كه به او ستم شده مجازات كند، ولى باز هم به او ظلم شود، قطعاً خداوند او را يارى خواهد كرد، البتّه خداوند بخشايشگر و آمرزنده است .
    نكته ها :
    O در تفسير نمونه مى خوانيم : مشركين در ماه محرم گفتند: چون مسلمانان جنگ در اين ماه را حرام مى دانند، ما به آنان هجوم ببريم زيرا آنان از خود دفاعى نمى كنند. لكن اين آيه مى فرمايد: دفاع از خود واجب است ، در هر ماهى كه باشد.
    پيام ها :
    1 دفاع ، حقّ طبيعى هر انسانى است . (و مَن عاقب بمثل ما عُوقِبَ به )
    2 عدالت ، در همه جا يك ارزش است . (بمثل ما عُوقِب )
    3 ياور مظلومان خداست . (لينصُرَنّه اللّه )
    4 يارى مظلوم ، هميشه با نابودى ظالم همراه نيست . خداوند مظلوم را يارى مى كند، ولى ممكن است ظالم نيز به دليلى مورد عفو الهى قرار گيرد. (لَينصُرَنّه اللّه عفوُّ غَفور)
    (61) ذَلِكَ بِاءَنَّ اللّهَ يُولِجُ الَّيْلَ فِى النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّيْلِ وَاءَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ
    ترجمه :
    اين (وعده ى نصرت الهى ) به خاطر آن است كه خداوند (بر هر چيزى قادر است ، اوست كه ) شب را در روز فرو مى برد و روز را در شب فرو مى برد، البتّه خداوند شنوا و بيناست .
    نكته ها :
    O در آيه ى قبل خداوند فرمود: ((لينصُرَنّه ))، ما مظلوم را يارى مى كنيم . در اين آيه و آيه ى بعد به دلايل و زمينه هاى نصرت ، اشاره كرده و آن عبارت است از:
    1 قدرت خداوند ((يُولِج الليل )) 2 علم او ((سَميع بصير)) 3 حقّ بودن او ((ذلك بانّ اللّه هوالحقّ)) 4 بزرگى و عظمت او ((العلى الكبير)).
    پيام ها :
    1 مشت ، نمونه ى خروار است . قدرت وعلم خدا در تغيير شبانه روز، نشانه ى قدرت او بر نصرت بندگان است . (يُولِج الليل )
    2 تغييرات شب و روز تصادفى نيست و تدبير امور جهان ، مدبرى حكيم و دانا دارد. (يُولِج ...)
    (62) ذَلِكَ بِاءَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَاءَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَطِلُ وَاءَنَّ اللّهَ هُوَ الْعَلِىُّ الْكَبِيرُ
    ترجمه :
    اين (يارى مظلوم از سوى خداوند) به خاطر آن است كه خداوند حقّ است و هر چه را غير از او بخوانند، آن باطل است ؛ البتّه خداوند، بلند مرتبه و بزرگ است .
    پيام ها :
    1 جا به جايى شب و روز نشانه اى گويا از تدبير و ربوبيّت و يكتائى اوست . (ذلك باَنّ اللّه هو الحقّ)
    2 هر معبودى جز او موهوم است . (باَنّ اللّه هو الحقّ ... من دونه هو الباطل )
    3 خداى متعال معيار حقّ است ، نه چيز ديگر. (ذلك باَنّ اللّه هو الحقّ)
    (63) اءَلَمْ تَرَ اءَنَّ اللّهَ اءَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَتُصْبِحُ الاَْرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ
    ترجمه :
    آيا نديدى كه خداوند از آسمان ، آبى فرو فرستاد، آنگاه زمين سرسبز گشت ؟ همانا خداوند داراى لطف و آگاهى است .
    پيام ها :
    1 مطالعه در هستى ، زمينه ى ايمان به خداست . (اءلم تَر)
    2 خداوند در جهان هستى ، بر اساس عوامل طبيعى كار مى كند. (اءنزل من السماء ماءً فتُصبِح )
    3 آثار و بركات طبيعت از اوست . (اگر باران ، زمين و طبيعت مرده را سبز و خرم مى كند، اين هم لطف الهى است ). (فتُصبِح اِنّ اللّه لطيف )
    (64) لَهُ مَا فِى السَّمَوَتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَإِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْغَنِىُّ الْحَمِيدُ
    ترجمه :
    آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است مخصوص اوست ، و در حقيقت ، اين خداوند است كه بى نياز و ستوده است .
    نكته ها :
    O وجود انسان ، سراسر فقر و به هوا، غذا، مسكن ، لباس و چيزهاى ديگر محتاج است و اگر چند روزى در شاخه اى از امور خود را بى نياز بپندارد، دست به طغيان مى زند و عوارض و خطراتى به دنبال دارد، مانند: بى تفاوتى ، غفلت ، استثمار، ولى خداوند (الغنىّ الحميد)، بى نياز مطلق و شايسته ى هر گونه ستايش است .
    پيام ها :
    1 هستى محتاج ونيازمند است و او تنها بى نياز. (اِنّ اللّه لهوالغنىّ...)
    (65) اءَلَمْ تَرَ اءَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِى الاَْرْضِ وَالْفُلْكَ تَجْرِى فِى الْبَحْرِ بِاءَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَآءَ اءَن تَقَعَ عَلَى الاَْرْضِ إِلا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ
    ترجمه :
    آيا نديدى كه خداوند آنچه را در زمين است و نيز كشتى هايى كه به امر او در دريا مى روند براى شما رام كرده است و آسمان را نگاه داشته تا جز به فرمان او به زمين نيفتد؟ همانا خداوند نسبت به مردم راءفت ورحمت دارد.
    نكته ها :
    O مراد از تسخير موجودات آن است كه همه در مسير كام گيرى و منافع بشر قرار داده شده ، مثلا خورشيد مسخر ماست يعنى از او بهره مند مى شويم .
    O نام بردن از كشتى در كنار نعمت هاى زمينى به خاطر نقش مهم آن است ، همين امروز نيز اگر يك روز كشتى ها متوقّف شوند، چرخ اقتصاد دنيا فلج مى شود.
    پيام ها :
    1 مطالعه ى آفرينش ، هم ايمان آفرين است و هم عشق آفرين . (اءلم تَر)
    2 تسخير جهان هستى ، به اراده ى خداست . (اِنّ اللّه سَخّر لكم )
    3 انسان مى تواند بر زمين و پديده هاى آن غالب شود و حقّ مشروع اوست . (سخّر لكم )(انسان شريف ترين پديده هاى زمين است ).
    4 سير طبيعت ، در مسير اراده ى خداوند است . (تَجرى بامره )
    5 آسمان و اجرام آن ساقط شدنى است و خداوند آنها را نگاه داشته است . (يُمسِك )
    6 برپائى نظام آفرينش و مصونيّت آن از فروپاشى به حفظ دائمى خداوند نيازمند است . (يُمسِك )
    7 قوانين طبيعى ، مانع اراده ى الهى نيست . (الاّ باذنه )
    8 دليل الطاف الهى ، راءفت و لطف اوست . (اِنّ اللّه بالنّاس لرؤ ف رحيم )
    رام بودن طبيعت براى انسان ، حركت كشتى در دريا و امنيّت زمين از برخورد كرات آسمانى به آن جلوه هاى راءفت و رحمت گسترده الهى است . (سَخّر لكم ... تَجرى فى البحر ... يُمسك السماء ... لرؤ ف رحيم )
    9 همه ى مردم مورد لطف خداوند هستند. (بالنّاس لرؤ ف ...)
    (66) وَهُوَ الَّذِى اءَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الاِْنْسَنَ لَكَفُورٌ
    ترجمه :
    و او كسى است كه شما را زنده كرد، سپس مى ميراند، بار ديگر زنده مى كند؛ البتّه انسان بسيار ناسپاس است .
    پيام ها :
    1 با اينكه مرگ و حيات و گذشته و حال و آينده انسان بدست خداوند است ، ولى باز انسان سركشى و ناسپاسى مى كند. (احياكم ... اِنّ الانسان لكفور)
    (67) لِكُلِّ اءُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكاً هُمْ نَاسِكُوهُ فَلاَ يُنَزِعُنَّكَ فِى الاَْمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدىً مُّسْتَقِيمٍ
    ترجمه :
    براى هر امّتى (شريعت و) آيينى قرار داده ايم كه عمل كننده به آن باشند، پس نبايد در (باره ى ) اين امر با تو نزاع كنند (كه چگونه آيين تازه اى آورده اى ؛ مردم را) به راه پروردگارت دعوت كن ، همانا تو بر هدايت مستقيم قرار دارى .
    نكته ها :
    O چون انسان ها، نيازهاى موسمى و اجتماعى و غير ثابتى دارند، بايد علاوه بر دستورات كلّى و ثابت ، در شرايط مختلف دستورات جديدى صادر شود، همان گونه كه پزشك نسخه هاى خود را در شرايط گوناگون بيمار تغيير مى دهد و در زمان ما مسائل جديد را فقها در چارچوب قوانين كلّى و ثابت براى مسلمين تعيين مى نمايند.
    O بعضى ((مَنسَك )) را مصدر به معناى ((نُسك )) و قربانى كردن گرفته اند كه معناى آيه اين مى شود: ما براى هر امّتى نوعى قربانى قرار داديم كه آنان انجام دهنده آن بودند، بنابراين مشركان نبايد به برنامه قربانى تو بهانه اى بگيرند.
    پيام ها :
    1 خداوند، هيچ امّتى را بدون مكتب نمى گذارد. (لكلّ اُمّة )
    2 دين بايد از طرف خدا باشد. (جعلنا)
    3 مردم بايد در راه الهى گام بردارند. (هم ناسِكوه )
    4 وظيفه ى مبلغ ، هدايت امّت و استقامت در اين راه است . (وادعُ الى ربّك )
    5 راه درست ، راه انبياست . (اِنّك لعَلى هدًى )
    6 در برابر جدال و ستيز و تضعيف مخالفان ، تقويت رهبران حقّ لازم است . (فلا ينازعنّك فى الامر... اِنّك لعلى هُدىً مستقيم )
    7 كسى كه مسئول ارشاد ديگران است بايد تسلّط بر راه حقّ و مستقيم داشته باشد. (لعَلى هدىً مستقيم )، (انّك لَمِن المرسلين عَلى صراط مستقيم )(48) (كلمه ((عَلى )) رمز تسلّط است )
    (68) وَإِن جَدَلُوكَ فَقُلِ اللّهُ اءَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ
    ترجمه :
    و اگر (كفّار) با توبه جدال برخاستند، پس به آنان بگو: خداوند به آنچه شما عمل مى كنيد آگاه تر است .
    (69) اللّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ فِيمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ
    ترجمه :
    خداوند در در روز قيامت ، ميان شما در مورد آنچه اختلاف مى كرديد داورى خواهد كرد.
    پيام ها :
    1 خداوند پيامبرش را دلدارى و آموزش مى دهد. (و اِن جادَلوك فقل )
    2 انبيا با آن همه معجزه ومنطق ، باز گرفتار افراد لجوج بودند. (واِن جادَلوك )
    3 ياد خدا و واگذارى امور به او، بهترين وسيله ى آرامش است . (و اِن جادَلوك فقل اللّه اعلم ...)
    4 با افراد لجوج و اهل جدل درگير نشويد. (و اِن جادَلوك فقل اللّه اءعلَم )
    5 در قيامت ، داور و حاكم همان خداى متعال است كه شاهد و آگاه است . (اللّه اءعلَم اللّه يحكم )(قضاوت كامل در سايه علم كامل است )
    6 ايمان به علم و داورى خداوند، آرامبخش مؤ منان و تهديد كننده ى كافران است . (اللّه اءعلَم اللّه يحكم )
    7 ايمان به قيامت بهترين اهرم براى مهار كردن اختلاف ها و مجادله هاست . (اللّه يحكم يوم القيامة )
    8 درگيرى جبهه حقّ با باطل سابقه اى بس طولانى دارد. (كنتم فيه تختلفون )(كلمه ى ((كنتم )) همراه با فعل مضارع ، نشانه ى سابقه طولانى است )
    (70) اءَلَمْ تَعْلَمْ اءَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا فِى السَّمَآءِ وَالاَْرْضِ إِنَّ ذَلِكَ فِى كِتَبٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللّهِ يَسِيرٌ
    ترجمه :
    آيا نمى دانى كه خداوند آنچه را در زمين وآسمان است مى داند؟ همه ى اينها در كتاب (ثبت ) است واين بر خداوند آسان است .
    پيام ها :
    1 علم خداوند نسبت به تمام هستى يكسان است . (يَعلم ما فى السماء والارض )
    2 علم خداوند در كتابى ثبت است . (فى كتاب )(يا اعمالى كه شما انجام مى دهيد كه در دو آيه قبل به آن اشاره شد، در كتاب ثبت است )
    3 احاطه ى علمى خداوند بر همه ى امور و ثبت آن در كتابى مخصوص ، براى او آسان است . (على اللّه يَسير)
    (71) وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَالَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَناً وَمَا لَيْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّلِمِينَ مِن نَّصِيرٍ
    ترجمه :
    و كافران ، غير از خداوند چيزى را مى پرستند كه او هيچ گونه دليلى بر آن نازل نكرده است ، و آنها نسبت به آن هيچ گونه اطلاعى ندارند و براى ستمگران هيچ ياورى نيست .
    نكته ها :
    O ديدگاه مشركان اين بود كه خداوند به بعضى اشيا و بت ها قدرت تدبير و تصميم عطا كرده ولى خودش فوق همه آنهاست ، آنان خيال مى كردند كه جهان تحت تدبير خدايان (ارباب ) است و خدا را ((رب الارباب )) و خداى خدايان مى پنداشتند. اين آيه مى فرمايد: خداوند هيچ گونه اقتدارى به هيچ يك از معبودهاى خيالى شما نداده و هستى تحت تدبير خداى يكتاست . (يَعبدون من دون اللّه مالم يُنزّل به سُلطانا)
    O شايد مراد از نزول سلطان در آيه ، سلطه ى علمى است . يعنى مشركان به سراغ معبودها و بت هايى مى روند كه هرگز خداوند دليل و برهانى از علم و منطق يا وحى به حمايت آنان نفرستاده است .
    پيام ها :
    1 انگيزه ى پرستش ، يا فرمان الهى است : (يُنزّل به سلطانا)، يا رهنمود عقل وعلم است : (ليس لهم به علم )و يا به اميد يارى و استمداد اوست . (ما للظّالمين من نصير)و مشركين هيچ كدام را ندارند.
    2 هر پرستشى كه بدون دليلى از وحى وعلم باشد، ظلم است . (و ما للظّالمين )
    ترجمه :
    (72) وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ ءَايَتُنَا بَيِّنَتٍ تَعْرِفُ فِى وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمُنْكَرَ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ ءَايَتِنَا قُلْ اءَفَاءُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللّهُ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
    و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مى شود، در چهره ى كسانى كه كفر ورزيدند ترش روئى و خشم را مى شناسى (به گونه اى كه ) نزديك است به كسانى كه آيات ما را بر آنان مى خوانند حمله كنند، (به آنان ) بگو: آيا شما را به چيزى بدتر از اين خبر دهم ؟ آتشى كه خداوند به كافران وعده داده است ، و چه بد سرانجامى است .
    نكته ها :
    O كلمه ى ((يَسطون )) از ((سطو)) به معناى حمله و تهاجم است .
    O در مبارزه ميان كفر وايمان ، لبه تيز حمله هاى كافران ، روى مراكز وشخصيت هاى معنوى و فرهنگى متمركز است ، آنان گاهى مراكز عبادت را هدف قرار مى دهند كه در آيه ى 40 همين سوره خوانديم : (لَهُدّمت صَوامِع وبِيَع )وگاهى بدنبال حمله به مبلّغان ومروّجان دين يا مستمعين آنان هستند. (يَسطون بالّذين يَتلون )
    پيام ها :
    1 كافران هميشه حالت انكار دارند. (اذا تُتلى ... تَعرِفُ فى وجوه الّذين كفروا المنكر)
    2 خداوند با كافران اتمام حجّت مى كند. (تُتلى عليهم )
    3 حجّت و استدلال بايد روشن باشد. (بَيّنات )
    4 بغض و كينه ى كافران پوشيده نمى ماند. (تَعرِفُ يَسطون )
    5 انكار قلبى و روحى در جسم اثر مى گذارد. (فى وجوه )
    6 كسى كه برهان ندارد، به حمله و يورش تمسّك مى جويد. (يَسطون )(توسّل به زور نشانه ى عجز در منطق است )
    7 مبلّغان يا گروندگان به دين ، خود را براى حمله ى مخالفان آماده كنند. (يَسطون بالّذين يَتلون )
    8 تبليغات روشنگر دينى ، آتش سردى است به جان كافران . (بِشَرٍّ من ذلكم النّار)
    9 در انذار و تهديد افراد لجوج ، از دوزخ ياد كنيد. (النّار)
    ترجمه :
    (73) يََّاءَيُّهَاالنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لَن يَخْلُقُواْ ذُبَاباً وَلَوِ اجْتَمَعُواْ لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئاً لا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُوَالْمَطْلُوبُ
    اى مردم ! مثلى زده شده است ، پس به آن گوش فرا دهيد، همانا كسانى كه به جاى خداى يكتا مى خوانيد، هرگز نمى توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار اجتماع كنند، و اگر آن مگس چيزى از آنان بربايد، نمى توانند از او بازستانند، طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.
    (74) مَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللّهَ لَقَوِىُّ عَزِيزٌ
    ترجمه :
    (مشركان ،) خدا را آن گونه كه شايسته اوست بزرگ نداشتند، قطعاً خداوند نيرومند و شكست ناپذير است .
    پيام ها :
    1 نحوه خطاب بايد با مخاطبان تناسب داشته باشد. (يا ايّهاالنّاس تَدعون من دون اللّه )(مشركان در مرحله اى نيستند كه به آنان بهتر از (يا ايّها النّاس )گفته شود)
    2 در ارشاد و تبليغ ، ابتدا مردم را براى شنيدن آماده كنيم ، سپس سخن بگوييم . (ضُرِبَ مَثلٌ فاستَمعوا له )
    next page

    fehrest page


    back page

صفحه 6 از 9 نخستنخست ... 23456789 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/