صفحه 53 از 208 نخستنخست ... 34349505152535455565763103153 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 521 تا 530 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #521
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 201

    تاريخ: 29/2/58

    بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم بحرين و پاكستان

    توطئه جدائى اقشار جهت دستيابى اجنبى‏ها بر منابع شرق‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    يكى از بزرگترين نتايجى كه ما از اين نهضت مى‏بريم و برديم، همين مواجه شدن با برادرهائى كه در طول اين مدت‏ها مواجه نشديم. در اين مجلس، الان برادرهاى ايرانى، بحرينى، پاكستانى دور هم نشسته‏ايم و مشكلات خودمان را مى‏توانيم بيان كنيم. در طول بيش از سيصد سال كه اجنبى‏ها راه پيدا كردند به شرق مشغول شدند در همه جا، جهات شرق، در جهات مادى، در جهات معنوى، در روحيات گروه‏هاى مختلفى كه در شرق موجود است، مطالعات دقيق كرده‏اند و بررسى‏ها و به اينجا رسيدند كه اولاً در شرق يك ممالك غنى هست از حيث مخازن زير زمينى و همين طور روى زمينى از قبيل مراتع بزرگ و غنى و جنگل‏هاى بسيار زياد و غنى مخازن نفتى كه مطلع هستيد و ساير مخازن كه بسيارى از آنها را شايد الان هم خود شرقى‏ها مطلع نيستند، لكن آنها آمدند و رفته‏اند و گرديده‏اند. آنوقت كه آن اتومبيل و امثال اينها نبوده است، اينها با شتر و با قافله حركت مى‏كردند و به اسم سياح مى‏آمدند اطراف همان كشورهائى را كه مى‏ديدند و ابزار و آلاتى كه داشتند، عكسبردارى مى‏كردند و بر مخازن زير زمينى را، اطلاع بر آن پيدا مى‏كردند و مطالعاتى هم در روحيات مردم داشتند و به اينجا رسيدند كه اگر بخواهند اين مخازن را تصاحب كنند، بايد چه بكنند. فكر كردند كه اگر چنانچه اينها با هم باشند، اگر همه ممالك شرقى با هم باشند و اجتماع داشته باشند امكان ندارد كه به مخازن اينها دست بيابند پس بايد قشرها را از هم جدا كرد.

    تبليغات وسيع ضد اسلامى جهت چپاولگرى بيشتر

    يكى از مسائلى كه خيلى مورد اهميت است براى ما و براى آنها هم بوده است اينكه اگر اسلام آنطورى كه هست، مسلمين بر آن دست بيابند، باز منافع آنها به خطر مى‏افتد. كوشش كردند با تبليغات مختلفه، كارشناس‏هاى مختلف كه مطلق اديان را از چشم مردم بيندازند، بخصوص اسلام را از چشم مردم بيندازند، تبليغات كردند كه اسلام اصلش افيون جامعه است و اديان براى اين آمده است كه مردم را خواب بكند تا اشخاص مقتدر و سلاطين بيايند و مردم رابچاپند، اين قشرهاى دينى مردم را خواب كنند، و همين طور دنبال اين افتادند كه قشر روحانى را در بين مردم منحط كنند. (روحانيين مردم

    صحيفه نور ج 6 صفحه 202

    كهنه پرستى هستند فناتيك هستند، اينها دربارى هستند،اينها براى سلاطين كار مى‏كنند) اين هم يك تبليغ وسيعى بود كه مع الاسف در هر دو تبليغ توفيق‏هائى پيدا كردند. يك قشر جوان كه بى‏اطلاع از مسائل و عمق مسائل را ادراك نمى‏كردند، اينها راجع به آن تبليغ اول هم كه اديان افيون جامعه هستند باورشان آمد و شروع كردند اينها هم به تبع آنها اينجور تبليغات را كردند. و اين درست بر عكس آن چيزى است كه اديان به حسب تاريخ و دين اسلام كه تاريخش ديگر نزديك است به ما، درست بر خلاف آنطور مسائل بود. آنها مى‏گفتند اديان را سلاطين ايجاد كردند براى اينكه مردم را اينها خواب كنند و آنها بچاپند و اينها هجمه نكنند، اينها قيام نكنند و نهضت نكنند، در صورتى كه هر كس تاريخ را ببيند مى‏بيند كه اديان بودند كه مردم مستضعف را به ضد سلاطين شوراندند.

    قيام كنندگان برضد طاغوت در طول تاريخ روحانيون بودند

    حضرت موسى يك شبان با يك عصا حركت كرد و فرعون را سرنگون كرد با همين جمعيت مستضعف، نه اينكه فرعون موسى را درست كرد براى خواب كردن. موسى مردم را بيدار كرد براى به هم زدن اوضاع او. تاريخ اسلام نزديك است به ما، هر كس كه مطالعه كرده باشد مى‏داند كه پيغمبر اسلام در مكه كه بودند از همين مردم مستضعف و طبقه به اصطلاح آنها صفر، و تجار قريش و ثروتمندان آنوقت و قدرتمندان آنوقت همه با او مخالف بودند، نه اينكه قدرتمندان او را آورده بودند كه مردم را خواب بكند ايشان بود كه تا مكه بود نمى‏توانست اظهار وجود بكند، زير زمينى مشغول فعاليت بود ودار و دسته ترتيب مى‏داد براى خودش، وقتى كه ديدند آنجا نمى‏شود، از آنجا هجرت فرمودند به مدينه، در مدينه هم كه آمدند وارد شدند به يك نفر از همين مردم طبقه سه به اصطلاح آنها و اشخاصى هم كه جمع شدند دور ايشان عبارت از همين فقرا بودند. جنگ‏هاى پيغمبر همه‏اش با اغنيا بود و با گردن كلفت‏ها بود و با ثروتمندها بود.

    اين عكس آنطورى است كه آنها تبليغ كردند و جوان‏هاى بى‏اطلاع ما هم تبعيت كردند. نه اينكه فرعون موسى را درست كرد كه مردم را خواب كند، موسى مردم را بيدار كرد براى اينكه فرعون را از بين ببرد. نه اينكه قريش و ثروتمندان پيغمبر را درست كردند براى اينكه مردم را خواب كند، پيغمبر اين فقرا را بلند كرد و نهضت داد براى اينكه اغنيا را سركوب كند و سرجاى خودشان بنشاند. بعد هم كه يك قدرى نضج پيدا كرد اسلام، باز همين طبقه ضعيف و مستضعف بودند كه حمله كردند به دو امپراطورى بزرگ دنيا كه رم و ايران بودند. رم و ايران پيغمبر را درست نكردند پيغمبر رم و ايران را راند و شكست داد.

    از آن طرف مى‏آئيم سراغ روحانيون كه تبليغ روى آنها باشد كه روحانيون دربارى هستند، اينها را انگليسى‏ها آوردند اينجا براى اينكه نگذارند مردم بيدار بشوند، نگذارند مردم بر خلاف مصالح آنها عمل بكنند، در صورتى كه هر كس تاريخ را بداند مى‏داند كه در طول تاريخ آنى كه بر ضد قدرت قيام كرده روحانيون بود نه اينكه آنها روحانيون را درست كردند، روحانيون مردم را بعث كردند بر ضد آنها.

    صحيفه نور ج 6 صفحه 203

    محمدرضا و پدرش خيانتكارترين افراد در تاريخ ايران‏

    و ما در ايران، در اين مدتى كه خودمان يادمان هست (كه من از همه شما بيشتر يادم هست) اين است كه از آن اولى كه رضاخان آمد در ايران كودتا كرد تا حالائى كه بحمدالله غلبه حاصل شد، در طول اين پنجاه سال كه شايد سخت‏ترين ايام بود بر ملت ايران، و اينها اگر جنايتكارتر از همه سلاطين سابق نبودند، خيانتكارتر بودند.

    ممكن است كسى بگويد كه آقا محمد قجر هم مثل آنها جنايتكار بوده، اما آقا محمد قجر مثل اينها خيانتكار نبود، در تاريخ نيست كه محمد خان قجر براى مملكت ديگرى منافع مملكت خودش را داده باشد. جنايتكار بود اما خيانتكار نبود. همين طور سلاطين سابق جنايتكار بودند همه شان، همه بد بودند، اما خيانت مثل اين عنصر فاسد، هيچ يك از سلاطين ايران خيانت اين جورى نكردند. اينها از پدر و پسر، در اين مملكت خيانت‏هاكردند كه به اين زودى ما نمى‏توانيم مطلع شويم. الان قراردادهائى كه با اين ممالك بزرگ كردند پيش اين حكومت حكومت ما محير العقول است كه اين چه جور قراردادهائى هست. مى‏گويند اين قراردادها جورى است كه ما هر طرفش را بگيريم ضرردارد. همه كارهائى كه اينها كردند خيانت به مملكت خودشان، به ملت خودشان بود. سلاطين سابق خيانت به اين معنى كم داشتند، شايد در قاجار بود يك قدرى، اما كم بوده است. قبل از اينها خيانت به اين معنى نبوده است اما اينها خيانت‏هائى كردند كه به اين زودى تاريخ نمى‏تواند كشف كند و شايد بعضى از آنها تا آخر هم كشف نشود. آنقدرى از آن كه كشف شده مورد تعجب اشخاص است كه الان مطالعه مى‏كنند درباره آنها. وزارتخانه‏ها فرصت پيدا كرده‏اند و مطالعه مى‏كنند راجع به قراردادهائى كه اينها با ممالك كرده‏اند كه چطور قراردادهاى فاسدى بوده كه اينها كردند و الان يك از گرفتارى‏هاى بزرگ دولت ما اين است كه با اين قراردادها بايد چه كرد. مى‏گويند هر طرفش را مى‏گيريم اشكال دارد، جورى درست كرده‏اند كه در آنها على ايحال ضرراست.

    آن كه پنجاه سال بر ضد رژيم شاهنشاهى قيام كرد علما بودند

    در هر صورت، در اين طول تاريخ كه ما يادمان هست آن كه قيام كرد بر ضد اين قدرت‏ها، روحانيون بودند كه در همين پنجاه و چند سال چند دفعه قيام كردند و البته قدرت آنها زياد بود شكست خوردند. آذربايجان و مشهد قيام كرد، تقريباً يك قيام عمومى اصفهان كرد از همه علماى بلاد بودند، لكن قدرت زياد بود و اين قدرت زياد شكست اينها را، حبس كردند اينها را، تبعيد كردند اينها را، علماى

  2. #522
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 208

    تاريخ: 29/2/58

    بيانات امام خمينى در جمع پاسداران مسجد الرضا تهران

    به دنبال گفتار، بايد عمل باشد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    مسائل و مطالب همين بود كه آقا خواندند. مهم عمل است، يك مطالبى است كه معلوم است، همه به طور كلى مى‏دانيم، مى‏دانيم كه تاكنون با وحدت كلمه وتوجه به‏اسلام به‏اينجارسيديم و مى‏دانيم كه تا اين وحدت كلمه نباشد و تا توجه به اسلام نباشد نمى‏توانيم پيشرفت بكنيم. مسائل به حسب علمى و به حسب كلى معلوم است لكن عمده اين است كه ما دنبال اين مسائل معلوم عمل بكنيم يعنى همانطورى كه ملت با عمل خودش، با توجه خودش به اسلام و قيام و نهضت خودش و با عدم خوف از تانك‏ها و مسلسل‏ها و نظامى‏ها و قدرت‏هاى شيطانى حركت كرد، نهضت كرد، ريخت به خيابان‏ها و هجوم كرد و شكست داد طرف را، البته با يارى خداى تبارك و تعالى، اين حركت، اين نهضت، بايد محفوظ بماند يعنى عملاً ماها كه همه‏مان پاسداران انقلاب اسلامى هستيم و همه خدمتگزار به اسلام هستيم، چنين نباشد كه هميشه بگوئيم و عمل نباشد، بايد دنبال گفتار عمل باشد، چنانچه اگر هزار گفتار بود و عمل نبود، اين قدرت سر جاى خودش بود، لكن تبليغات شد و مردم عمل كردند، اين عمل بود، عمل دست جمعى بود كه پيروزى را آورد، و اتكال به خداى تبارك و تعالى.

    ترميم خرابى‏هاى مملكت با اتكال به خدا و وحدت همه جانبه‏

    حالا هم ما باز احتياج به همين عمل و همين وحدت و همين توجه به خدا داريم و اينطور نيست كه ما پيروز شده باشيم. ما يك سدى را شكستيم، ريشه‏هايش باز يك قدرى هست و علاوه بر اينكه اين ريشه‏ها را بايد باز قطع كرد و از بين برد علاوه بر اين، كار مشكلتر اين است كه يك سازمانى داد به اوضاع مملكت و خرابى‏هائى كه در طول اقلاً پنجاه و چند سال در اين زمان (سابقا هم بود) خرابى‏هائى كه براى كشور حاصل شده است، چه از ناحيه فرهنگ، چه از ناحيه اقتصاد و چه از نواحى ديگر حاصل شده است، بايد آنها را بعد از پيروزى تام و كامل، آنها را منقلب كرد و اصلاح كرد و اين امريست كه بايد با دست همه، نه تنها دولت مى‏تواند و نه تنها روحانيت مى‏تواند و نه تنها ساير اقشار، چنانچه در پيشبرد تاكنون اگر يك قشرى از اقشار خواست نهضتى ايجاد كند و خودش و خودش برود دنبال اين كارها، هيچ امكان نداشت، اين وقتى امكان پيدا كرد و يك امر محال

    صحيفه نور ج 6 صفحه 209

    به نظر اشخاص مادى تحقق پيدا كرد كه با معنويت و اسلام حاصل شد.

    پيشبرد نهضت با پرهيز از آمال شخصى و توجه به مقصد

    بايد اين كارهائى كه بعد مى‏خواهد بشود، كارهائى كه بعد از اين بايد تحقق پيدا بكند، چه اين پاكسازى در اين قشرهاى گنديده‏اى كه الان بين مردم مجتمع‏اند، بين مردم منتشرند و مى‏خواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد و چه بعد از اين پاكسازى، براى نوسازى مملكت كه خراب كرده‏اند حالا بايد آباد بشود، اينها با لفظ درست نمى‏شود، اينها عمل خواهد، چنانكه تا حالا كه آمده‏ايم باعمل آمده‏ايم، هر چه لفظ هم بود فايده نداشت، بايد همه ما همانطورى كه تا حالا شما جوان‏ها و مرد و زن همه با هم حركت كردند و اين سد را شكستند، به حركت خودشان ادامه بدهند، سست نشوند، حالا بر نگردند سراغ اينكه من مثلاً فلان حاجت را دارم.

    الان ما باز نرسيديم به آنجائى كه حاجات را بتوانيم برآوريم، همانطورى كه قبل از اينكه اين سد را، سد بزرگى كه جلو ملت ما افتاده بود، مى‏خواستيم بشكنيم، چطور در آنوقتى كه همه توجه به اين داشتيم كه اين سلسله بايد برود، هيچ ديگر توجه به اين نبود كه من حالا مثلاً زندگيم چطور است، خانه دارم يا ندارم، اين حرف‏ها اصلاً مطرح نبود اگر آن وقت هم اين حرف‏ها مطرح بود پيشرفت نمى‏شد. آن وقت مردم همه يك توجه داشتند و از ساير چيزها غفلت كرده بودند، آن يك توجه اينكه بايد اين سلسله برود كه خائن است و بايد يك حكومت اسلامى پيدا بشود. همانطور كه قبل از اينكه ما اين سد بزرگ را بشكنيم، در حالى كه توجه داشتيم به شكستن اين سد، از كارها و از حالات خودمان غافل بوديم كه من مثلاً فلان حاجت را دارم، غافل بوديم و اين غفلت و توجه به مقصد پيشبرد كرد، همين طور حالا هم بايد اين چيزها رعايت بشود چون ما بين راه هستيم، باز نرسيديم به مقصد، ما راه داريم، طولانى است راه.

    تأكيد به ملت در آماده باش و حفظ روحيه تحرك‏

    بايد باز ملت اين حال آماده باش را كه داشته است و حال تحركى كه داشته است، اين را حفظش بكند و از اين چيزهائى كه دست‏هاى اجانب و ناپاك بين مردم منتشر مى‏كنند اعتنا نكند به اينها، اينهائى كه مى‏آيند و نمى‏گذارند كارها انجام بگيرد از ايشان جلوگيرى بشود تا اينكه اين نهضت به آخر برسد. نهضت بين راهى مثمر ثمر نيست، نهضت به آخر برسد، يك دولت مستقر پيدا بشود، يك مجلس شوراى ملى، نه به آن معنائى كه در زمان‏هاى سابق پيدا مى‏شد كه مردم بى اطلاع بودند، يك مجلسى كه به نظر خود مردم باشد، مردم خودشان نظر داشته باشند، مقدرات دست خود مردم باشد، اينها تحقق پيدا بكند، آنوقت مردم بروند سراغ اينكه ما فقير هستيم.

    صحيفه نور ج 6 صفحه 210

    دعوت ملت و دولت به صبر و همت در اصلاح امور

    خيلى‏ها مى‏آيند، مثلاً يك جمعيت‏هائى كه (در ناحيه ما فقر است و هيچ يك از آثار تمدن نيست و مريض خانه نداريم و اسفالت نداريم و آب نداريم)، و از اين مسائل، من گفتم به بعضى‏ها كه خوب اين حالا پيدا شده است، يا از اول بوده است؟ معلوم است كه اين هميشه بوده، قبلاً بوده، چيزى كه از اول بوده است، به مجرد اينكه آنهائى كه خراب كردند، يا عمل نكردند و رفتند، اين يكدفعه بايد درست بشود؟! اينكه امكان ندارد. خوب، حالا ما يك كارى كرديم كه اينها رفتند، فرض كنيد كه ما ديگر عرضه اينكه كار ديگر انجام بدهيم نداريم، حالا دست خودتان است، خودتان درست كنيد. البته اينكه عرض مى‏كنم، نه اين است كه عرضه‏اش نباشد، هست، انشاء الله درست هم مى‏شود اما اين يك همتى ملى و الهى خواهد، از ملت صبر و كار، از دولت صبر و كار، هر دو بايد هم صبر داشته باشند و هم كار بكنند. دولت صبر بر اين هجوم‏هائى كه از اطراف به او مى‏شود بكند، ملت صبر كند در اينكه اين نادارى و اين گرفتارى كه همه مى‏دانيم از سابق بوده، حالا پيدا نشده، اين چيزى كه از سابق بوده يك قدرى ديگر تامل كنند، يك قدرى ديگر صبر كنند تا اينكه بتواند دولت اقتصاد خودش را درست كند، كارخانه‏ها را راه بياندازد، كشاورزى راه بيفتد تا اينكه اين امور اصلاح بشود.

    ناراضى تراشى و اخلالگرى عمال اجانب با علم به دستاوردهاى عظيم انقلاب اسلامى‏

    اين معنا كه مرتب جمعيت‏ها بيايند و بگويند كه ما چيز نداريم، اين ناچار يك دست‏هائى از پشت پرده اينها را بعث مى‏كنند، همان‏هائى كه مى‏خواهند اين گرفتارى تا آخر باشد، اينهائى كه مى‏روند مى‏گويند (خوب حالا چه شد؟ باز هم دولت اسلامى شد و براى شما الان نه اسفالتى هست، نه چيزى). مثل اينكه همين كه مهر دولت اسلامى خورد به يك جائى، همان مهر بايد يكدفعه همه كارها را درست بكند، ملت ما بايد بداند كه اين چيزى كه اينها مى‏آيند و مى‏گويند (چه شد و دولت اسلام هم آمد و كارى نكرد) اينها آنهائى هستند كه مى‏خواهند هيچ كارى نشود، نه آنهائى هستند كه مى‏خواهند يك كارى بشود، براى اينكه اينها اشخاصى نيستند كه بى‏اطلاع باشند، اينها اشخاصى هستند كه مطالعه كرده‏اند، عمال يك دولت‏هائى هستند كه در اين امور مطالعه كرده‏اند، اينها بنايشان بر اين است كه با هر جورى كه هست ناراضى درست كنند، بروند داخل دهات بگويند كه (چه شد، حالا چه شد) اين دهاتى بيچاره هم نمى‏تواند به او بگويد كه اين شد كه ما حالا نمى‏ترسيم از دولت، نمى‏ترسيم از ساواك، نمى‏ترسيم از اينكه يك كسى بيايد با شلاق روى سر ما بزند و ما را اذيت بكند، بهتر از اين چه مى‏خواستى بشود؟ حالا ما فرض مى‏كنيم هيچ چيز هم نشده، آزادى بهترين نعمتى است كه خدا براى بشر قرار داده، اينها كه مى‏آيند و مى‏گويند كه چه شد، نه اينكه ندانند چه شده، مى‏دانند كارى شده است كه دست ارباب‏ها را كوتاه كرده، مى‏دانند كه خيلى كار شده، مى‏دانند كه يك معجزه‏اى شده است. كه دست ارباب‏ها كوتاه شده چه بكنيم كه دست ارباب‏ها دوباره باز بشود؟ برويم بگوئيم كه (چه‏

    صحيفه نور ج 6 صفحه 211

    شد؟ چيزى نشد، هيچ خبرى نشد.) اينها مى‏دانند كه اين قدرت شيطانى شكست و رفت، اينها مى‏دانند كه نفت براى خودمان شده است و خودمان بايد ديگر از آن برداشت بكنيم، اينها دانند كه آمريكا و شوروى و انگلستان و ساير ابرقدرت‏ها نمى‏توانند ديگر الان در مملكت ما تصرفى بكنند، ولو شياطين‏شان مشغولند لكن خودشان نمى‏توانند بيايند مستقيماً يك دخالتى بكنند چنانچه مى‏كردند، اينها مى‏دانند اينها را، نه اينكه غافلند، اينها استادند در فن خودشان، تحصيل كرده‏اند اينها، اينها را آنها تربيت كرده‏اند، اجنبى‏ها تربيت كرده‏اند براى اينكه يك همچو موقعى به دردشان بخورند. مى‏خواهند الان اذهان را از آن معنائى كه همه دنبالش بوديم كه پهلوى و امثالش نه و حكومت اسلامى آرى، (نه) آن شد ولى (آرى) هنوز نشده، ما فقط راى داديم، همه شما راى داديد به اينكه (جمهورى اسلامى) اما تا حالا جمهورى اسلامى پياده نشده، اينها خوف اين را دارند كه اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، يعنى بعد از راى، واقعش هم واقع بشود، از اين مى‏ترسند، مى‏خواهند نگذارند اين بشود، چنانچه مى‏خواستند نگذارند راى بدهند مردم. خيلى از صندوق‏ها را از قرارى كه به ما اطلاع دادند سوزاندند، خيلى جاها مسلح رفتند كه نگذارند مردم راى بدهند، با اينكه اين راى ملى بود و مردم خواستند راى خودشان را بدهند، همه هم با اشتياق، چرا مى‏خواستند نگذارند؟ براى اينكه مى‏ديدند با اين راى دستشان كوتاه مى‏شود حالا هم بينند كه خوب رايش را دادند، تا حالا كه نشده، بگذاريم نشود، يك كارى بكنيم كه نشود، چه بكنيم كه نشود؟ برويم در بين اقشار ملت، هر جا كه به هر كس برسيم، بگوئيم تا حالا چه شد هيچ چيز كه نشد، پس ناراضى درست كنيم، يك دست كارگر را از كار باز بداريم، يك دسته دهقان را از كشاورزى باز بداريم، مدارس را از اينكه مشغول كارشان باشند، دانشگاه‏ها را از اينكه مشغول كارشان باشند باز بداريم. نگذاريم كه يك سامانى پيدا بكند اين مملكت و از آن نهضتى كه اينها داشتند و هيچ كارى به اينكه حالا من چه دارم و چه ندارم، نبود، آن وقت كه مى‏ريختند توى خيابان‏ها و فرياد مى‏كردند كه مرگ بر اين كذا، هيچ ابداً به فكر اين نبودند، كه من شب مى‏روم منزل شايد شام نداشته باشم، هيچ به فكر نبود، اين روحيه بود كه پيروزى آورد، اين روحيه را مى‏خواهند از ما بگيرند. حالا باز متوجه به اينكه (من خانه‏ام چطور است و خوب چه شد، حالا كه نشد، حالا كجاست خانه)، الان مى‏خواهند خانه بسازند براى اينها، اينها باز نمى‏گذارند، اينها باز مى‏آيند و مانع مى‏شوند، به هر اسمى، دارند به شما مستضعف مى‏گويند، شما قبول نكنيد. آنها فهمند مستضعف يعنى چه، به اينها بد حالى مى‏كنند. ما همه جزء مستضعفين هستيم، يعنى ما اشخاصى بوديم كه ابرقدرت‏ها ما را ضعيف شمردند، ما را هيچ مى‏دانستند، ما مى‏خواهيم از اين جهت بيرون بيائيم. مى‏افتند دنبال اينها كه (اينها مى‏گويند ما مى‏خواهيم خانه براى مستضعفين بسازيم، مگر شما مستضعفيد؟ خير، شما خيلى كذا هستيد) از اينها. هر راهى كه بتوانند يك اخلالى بكنند، اخلال مى‏كنند و همه نظر اخلالگرها به اين است كه نگذارند كه ايران براى خودش يك سامانى پيدا بكند كه دست آنها تا ابد كوتاه بشود.

    صحيفه نور ج 6 صفحه 212

    به حرف‏هاى باطل گوش نكرده و خون جوانان را به هدر ندهيد

    شما جوان‏ها كه تا حالا رسانديد مطلب را به اينجا، ملت ما كه با همه اقشارش، باجان و خون خودش رساند مطلب را به اينجا، مبادابه اين حرف‏ها گوش بكند و خون جوانان خودش را هدر بدهد. اگر به حرف‏هاى اينها گوش بكنيد، اگر اينها وارد دانشگاهى شوند، جوان‏هاى دانشگاهى ما به حرف اينها گوش بدهند، اگر در كارخانه‏ها كه اينها وارد مى‏شوند جوانان كارخانه‏اى ما به اينها گوش بدهند، اگر در كشاورزى وارد مى‏شوند و در صحرا و بيابان‏ها مى‏ريزند و نمى‏گذارند كشاورزى بشود، گوش بدهند به اين حرف‏ها، اگر ما همه گوش بدهيم به اين حرف‏ها، اين حرف‏ها معنايش اين است كه باز همان آش و همان كاسه، همان خارجى‏ها و همان بردن همه چيز ما، همان قلدرى‏ها يك كس ديگر را مى‏آورند بالاى سر ما با همان قلدرى و بدتر از اول.

    خيال نكنيد كه اين قلدرى اگر پيدا بشود مثل قلدرى اين است، خير، پوست را از سر همه شما مى‏كند اگر خداى نخواسته عود كند آن مسائل. اينها فهميدند كه ما يك چنين پاسدارانى داريم داخل مملكت، شما را اول خواهند كشت، اول آن جوان‏هائى كه قدرتمند هستند و اينها از آنها ضربه خوردند، اول حساب شما را صاف مى‏كنند، بعد هم حساب همه را. الان نبايد رعيت به فكر اين باشد كه آب من كم است، آب تو از اول كم بود، امسال هم كه خدا به شما باران داد. نبايد كارخانه‏اى خيال كند كه من حالا چه كم دارم و چه نقصى دارم، اين نقص از اول بوده. نبايد حالا مردم به فكر اين باشند كه من حالا خانه ندارم، تو خانه از اول نداشتى، تازه نشده است اين.

    دست به دست هم بدهيد براى تحقق حكومت عدل اسلامى‏

    شما بايد همه دست به دست هم بدهيد كه اين نهضت را به آخر برسانيد، حكومت عدل اسلامى پيدا بشود، محقق بشود، خارجيت پيدا بكند، بعداً برويم سراغ اين فروع كه خوب، حالا حكومت اسلامى پيدا شد يا الله شروع كنيد، اما نه اين كه (يا الله) يعنى الان بده، شروع كنيد. به كار، مشغولند آقا، ملت بداند كه دولت مشغول كار است اما كار اينقدر زياد است كه به اين زودى انجام نمى‏گيرد.

    هوشيارانه و با توجه به مسائل اصولى در قطع ريشه‏هاى فساد بكوشيد

    اما اگر ما غفلت كنيم از آن مقصد اصلى مان كه كندن اين ريشه‏هاى فاسدى كه زير خاك هست در اين مملكت ما و دارند اخلال مى‏كنند، اگر ما غفلت كنيم از كندن اين ريشه‏ها، اين ريشه‏ها رشد مى‏كنند، بعد درخت تناور مى‏شوند و بعد ريشه ما را قطع مى‏كنند. غفلت از اين نكنيد، نرويد سراغ اينكه خانه‏ام چه و زندگيم چه، برويد مملكتتان بينيد مملكت چه جور است، اول مملكت را اصلاح بكنيم بعد برويم سراغ خانه و لانه خودمان. مبادا كه اينها ما را اغفال بكنند و اين تبليغات غلط و سوئى كه مى‏كنند كه براى خودشان و اربابانشان خيلى خوب است و براى ملت ما ذلت آور است، مبادا بين شما بيايند و بگويند كه خوب چطور شد حالا، و از اين حرف‏هائى كه مى‏زنند و شما را اغفال كنند از

    صحيفه نور ج 6 صفحه 213

    آن مقصد اصلى كه عبارت از پيشبرد اين نهضت است و به آخر رساندن، آخر رساندن آن وقتى كه بكلى ريشه‏ها كنده‏بشود و يك مملكت اسلامى با احكام نورانى اسلامى و عدل اسلامى پيدا بشود، دنبال آن برويم، سراغ اين فروعى كه هست. من هم گرفتارى دارم، مردم همه گرفتارند، اين آقا هم گرفتارى دارند، شما هم گرفتاريد، اما الان وقت گريه و زارى نيست، الان وقت الله اكبر و باز جلو رفتن است. بايد هوشيار و بيدار باشيم همه، آنها هوشيارند، بيدارند، آنهائى كه افتاده‏اند دور، توى دانشگاه، دانشگاه را تعطيل مى‏كنند، مى‏روند عرض مى‏كنم كه توى كارخانه‏ها، كارخانه را يا تعطيل مى‏كنند و يا نمى‏گذارند كار بكنند يا مى‏گويند كم كار كنيد، توى ادارات مى‏روند و كم كارى ايجاد مى‏كنند، آنها هوشيارند و مى‏دانند دارند چه مى‏كنند، آنها روى نقشه دارند عمل مى‏كنند، شما هوشيار باشيد، ما هوشيار باشيم، ملت هوشيار باشد، توجه به فروع نكند و از چيزهاى اصلى غفلت بكند.

    شما پاسداران به عالم ثابت كرديد كه ايران يك مملكت زنده است‏

    خداوند انشاءالله همه شما پاسدارها را براى اسلام نگه دارد، شما افتخار ما هستيد، شما كسانى هستيد كه آن از زندگيتان را اين عالم ثابت كرديد، شما به عالم ثابت كرديد كه ايران يك مملكت زنده است، مملكتى است كه مى‏تواند خودش روى پاى خودش بايستد، مملكتى است كه مى‏تواند جلوى اشخاصى كه مى‏خواهند بچاپند آنها را بگيرد. خداوند به شما قدرت زيادتر بدهد. همه را به وظائف اسلاميمان، به وظائف كشورمان و ملى مان آشنا بكند.

    سلام بر همه شما.

    
    previos page menu page next page
    

  3. #523
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 214

    تاريخ: 30/2/58

    بيانات امام خمينى در جمع كاركنان ثبت احوال كشور

    همگامى و همصدائى اقشار ملت در نهضت، مساله‏اى الهى است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    قبلاً عرض كنم كه اين پيروزى ارتباط به من نداشت، من يك طلبه هستم و نبايد اين را به من متصل كنيد، پيروزى ارتباط به ملت هم نداشت، اين پيروزى مربوط به خدا بود. من همان وقت هم كه در پاريس بودم، وقتى كه مى‏شنيدم كه آمدند بعضى‏ها پيش من مى‏گفتند كه يك نفر آمد گفت كه من در دهات كجا و كجا رفتم و ديدم كه صبح كه مى‏شود آخوند ده جلو مى‏افتد و مردم دنبالش تظاهر مى‏كنند، حتى يك قلعه‏اى كه من آن قلعه را ديدم و در اطراف ماست، آن قلعه را اسم برد (كه آن قلعه شايد آنوقت كه من ديدمش يك قلعه‏اى ده، پانزده مثلاً خانوار در آن ممكن بود كه هر خانوارى يك اطاق داشته باشد و توى بيابان پهلوى يك كوهى بود كه اين طرف و آن طرفش هم هيچ چيزى نبود) گفت كه من در آن قلعه هم (قلعه حسن فلك به آن مى‏گويند) رفتم و ديدم توى آن قلعه همان حرف‏هاست كه در تهران است. من همان وقت مطمئن شدم به اينكه مساله، مسأله بشرى نيست. شعاع فعاليت انسان تا يك حدودى است، با اختلاف، يكى مى‏تواند يك محله را، يك مسجد را اداره كند، يكى مى‏تواند يك شهر را بسيج كند، يكى مى‏تواند يك استان را بسيج كند اما كسى بتواند همه ايران را، اين 35 ميليون جمعيت را به يك راه بسيج كند به حيثى كه اين بچه‏هاى كوچك دبستان (وقتى كه چيزهايشان را به من مى‏گفتند) اين بچه‏هاى كوچك دبستان هم همان حرف را مى‏زدند كه دبيرستانى‏ها مى‏گفتند، آنها هم همان كه در بالاترى‏ها مى‏گف‏

    تند. آن پيرمردها و آن بچه‏ها و آن زن‏ها و دخترها همه يك چيز مى‏گفتند، همه مى‏گفتند كه ما اين سلسله را نمى‏خواهيم و ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. من به نظرم اينطور آمد، مطمئن شدم به اينكه (ما آن وقت اصلاً اين صحبت‏ها نبود، آن وقت وقتى بود كه قدرت آنها سر جاى خودش بود) من به نظرم آمد كه ما پيروز خواهيم شد براى اينكه اين مساله ديگر به ما مربوط نيست، يك مسألهاى است كه به جاى ديگر مربوط است و اين را هم شايد كراراً در پاريس هم آن وقت من گفتم كه مسأله شده يك مسأله الهى و اينكه يك تحولى در يك جامعه‏اى در يك مدت كم پيدا بشود، هم تحول روحى پيدا بشود و هم ساير تحولات.

    صحيفه نور ج 6 صفحه 215

    پيروزى نهضت از ادله بزرگ توحيد و بطلان حسابگرى ابر قدرت‏ها

    شما ملاحظه كنيد اين تحول روحى كه در ملت پيدا شد، همين ملت بود كه يك پاسبان اگر در بازار مى‏آمد بازار را مى‏بست و مردم بخودشان حق نمى‏دادند كه مقابل پاسبان حرف بزنند، همين ملت، همين ملت، در ظرف كوتاهى ريختند توى خيابان‏ها فرياد زدند كه مرگ بر شاه، همه ديوارها را پر كردند از مرگ برشاه كه الان هم آثارش باز باقى هست. اين تحول كه آن خوف مبدل شد به آن شجاعت كه ايستادند، توپ‏ها و تانك‏ها توى خيابان‏ها آدم مى‏كشت مردم حمله مى‏كردند به توپ و تانك و مى‏گفتند اثر ندارد. بااينكه مى‏كشت آدم را ولكن اثر خودش را از روحيه ملت به طورى قوى شده بود كه آنها همه آثار خودشان را از دست دادند. آن روحيه قوى ملت كه در اثر همين تبعيت از اسلام و توجه به اينكه ما اسلام را مى‏خواهيم، يك ملت مسلم توجه كردند به يك نقطه و آن اين است كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، ما سلسله پهلوى را نمى‏خواهيم، اين اسباب اين شد كه اين وحدت كلمه و اجتماع مردم بر اين مطلب و توجه به اينكه يك نقطه را مى‏خواهيم و آن اسلام است، اين پيروزى را به ما داد. چه پيروزى، پيروزى كه همه حساب‏ها را باطل كرد، حساب ماديگرى را همه را باطل كرد، يكى از ادله بزرگ توحيد است. روى حساب‏هاى ماديگرى آن دستگاه‏هاى جاسوسى آمريكا مثل سيا و امثال اينها تصديق كردند كه اين بر خلاف آن حساب‏هائى بود كه ما مى‏كرديم، راست هم مى‏گفتند حساب - روى حساب ماديگرى، يك قدرت شيطانى با يك تجهيزات بزرگ، مجهز به همه جهازها و اسلحه‏ها، دنبالش هم آن قدرت‏هاى بسيار بزرگ و ابر قدرت‏ها در مقابل يك جمعيتى كه هيچ چيز ندارند، زن است و مرد، زن‏ها و مردها ريختند ، بامشت خالى ريختند توى خيابان‏ها و در مقابل ايستادند، هيچ حساب درست نمى‏شود كه اين قدرت، اين چيزى نداشت، آن همه چيز را داشت، اين چه شد؟اين يك تحولى پيدا شد در قشرهاى نظامى‏ها كه يا روحيه‏ها را دادند از دست يا متحول شدند و متصل شدند به، البته مختلف بودند، اينها متصل شدند به اين جمعيت كه در اين آخر كه اين آدم بسيار بى عقل، اين بختيار بسيار بى عقل كه من نصيحتش كردم و اگر نصيحت مرا قبول كرده بود، حالا نخست وزير بود، من نصيحت كردم به او آن وقت كه پاريس بودم كه تو حالا كه شاه رفته، يك چيزى دستت آمده ،بيا بگو كه من مى‏خواستم يك خدمتى به ملت بكنم، حالا من در اختيار ملت. اگر اين را مى‏كرد، قهرمان مى‏شد، نفهميد كه چه بكند. در هر صورت اين اجتماع مردم بر اين امر و وحدت كلمه‏اى كه پيدا كردند ملت ما و توجه به اسلام اسباب اين شد كه اين پيروزى پيداشد و آن حساب‏ها همه حسابش غلط از كار در آمد، آنها مى‏گفتند اين همه تجهيزات در يك طرف، دنبالش هم آمريكا بود، شوروى بود، انگلستان بود منتها شوروى كمتر صدايش در آمد لكن بود، الان هم دارد مفسده مى‏كند، آمريكا و انگلستان به صراحت مى‏گفتند كه نخير ما پشتيبانيم و ما هستيم لكن ملت گوش نكرد به اين حرف‏ها، خداوند همچو قدرتى به ملت داد كه گوش نكرد به اين حرف ها و حساب‏ها همه باطل در آمد، هيچ بر همه چيز غلبه كرد، هيچى بر حسب جهات مادى و الا همه چيز بر حسب معنويت. معنويت كرد غلبه كرد بر ماديت از راه خدا، فوق همه چيز بود. اين اسباب اين شد كه ما غلبه كرديم.

    صحيفه نور ج 6 صفحه 216

    اين شعرها كه خوانديد شعرش خوب بود اما براى من اينها صحيح نيست و همان نثرها، شما ثناى خدا را بكنيد كه يك همچو توفيقى نصيب ما شد. ما هيچ هستيم، اين همه عالم هيچ است، سر تا ته عالم يك جلوه‏اى است از خداى تبارك و تعالى. هر چه هست اوست. الحمدلله تا حالا به واسطه همين توجهى كه همه پيدا كردند به خدا، بچه كوچولو مى‏گفت جمهورى اسلامى و پير مرد در بستر هم اين معنا را مى‏گفت و آنها هم كه وقتى كه مى‏خواستند راى به جمهورى اسلامى بدهند و رفراندم كردند، پير مردى كه نمى‏توانست حركت بكند با چرخ مى‏آوردندش راى مى‏داد، بعضى‏ها هم همان جا كه راى داده بودند مردند، همان جا به من اطلاع دادند در شهر ما يك شهر سابق ما يك نفر آمده (خوب آوردندش) پيرمرد مى‏خواسته برود، راى داده، بعد هم مرده است. بچه‏هائى كه راى ندادند، ناراحت شده بودند. يك بچه‏هائى بودند كه مربوط به ما بودند، ناراحت بودند از اينكه خوب، چرا ما راى نبايد بدهيم. اين يك مطلبى بود كه خدا درست كرد مردم را، اينطور اشتياق در آنها ايجاد كرد، اينطور شوق و شعف در آنها ايجاد كرد، اينطور جانبازى در آنها ايجاد كرد كه مى‏آيند مى‏گويند كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم، دعا بكنيد بچه من شهيد بشود. اين تحول روحى كه در مردم پيدا شد و موجب اين شد كه مابحمدالله ملت ما پيروز شد، اين تحولى بود كه خداى تبارك و تعالى به فضل عنايت خودش اين را نصيب كرد به ما.

    اين را حفظش كنيم، اين هديه خداست حفظش كنيد. اگر اين از دستمان برود، آن طرفيم، اگر اين معناى وحدت كلمه‏اى كه در اثر توجه به اسلام براى ما پيدا شد، اگر اين از دست ما گرفته بشود، ما همان اشخاص ضعيف هستيم و همان اشخاصى هستيم كه هيچ دستمان نيست. چهار تا تفنگى كه دست مثلا اين پاسداران هست، با آن چيزى كه آنها دارند كه مقابله نمى‏تواند بكند. اين خداست كه آنها را عقب زده است و كيد آنها را باطل كرده است. اين را شكر گزارى كنيد براى اين معنا و اين را حفظش كنيد. اين نهضت را حفظ كنيد. با حفظ اين نهضت همه به پيش خواهيم رفت و اسلام آنطورى كه هست و نه آنطورى كه براى ما، خارجى‏ها معرفى كردند و ما هم باورمان آمد، آنطورى كه هست، آنطورى كه صدر اسلام بود، آنطور در خارج انشاء الله تحقق پيدا بكند. سعادت براى همه اقشار، سلامت براى همه اقشار، رفاه براى همه اقشار ، تعدى هيچ در دولت اسلامى، هيچ كس از حكومت نمى‏ترسد براى اينكه حكومت كارى به مردم ندارد، نمى‏خواهد، همه بايد از خودشان بترسند كه مبادا جرم بكنند، جرم كه بكنند حكومت او را مى‏گيرد براى جرمش اما ديگر يك ساواكى باشد كه مردم را با بهانه بخواهد بگيرد و حالا هم كه گرفت زجر بكند، اينها ديگر در كار نيست، انشاء الله نخواهد شد. الان شما بحمد الله آزادى كه بهترين نعمت‏هاى الهى است به دست آورديد، الان اينجا مطمئن هستيد كه بلند بشويد برويد بيرون، نمى‏آيند شما را بگيرند شما را ببرند كه چرا رفتيد آنجا اجتماع كرديد. اگر چند وقت پيش از اين بود يك همچو اجتماعى را الان ساواكى‏ها ريخته بودند و همه‏تان را گرفته بودند و برده بودند، ما را هم شكنجه مى‏كردند. حالا بحمد الله اينها ديگر نيست در كار و الحمدلله كه دست آنهائى هم كه غارتمان مى‏كردند، آنها هم دستشان كوتاه شد، آن را هم بريدند دستشان را. بنابراين ما

    صحيفه نور ج 6 صفحه 217

    الان سنگرى را كه پيش برديم يكى دست اين چپاولگرها را كوتاه كرديم و يكى آزادى براى خودمان تهيه كرديم. استقلال داريم و آزادى. الان آن معنائى كه مى‏خواستيم حاصل شده است. اين يك مقدار يك ريشه‏هاى كوچكى كه هستند و گنديده‏اى كه هستند و فساد مى‏كنند، اينها چيزى نيستند و اينها تمام مى‏شود كارشان، آن قدرت بزرگ رفت اينها ديگر چيزى نيستند، اينها به يك فوت تمام مى‏شوند لكن عمده اين است كه ما آن نعمتى كه به ما دادند شكرش را بجا بياوريم و شكر به اين است كه حفظ كنيم آن چيزى كه به ما اعطا كرده است، حفظش كنيم. اين يك هديه است كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما عنايت كرده است، ملت تا اين هديه را حفظ كرده است پيش مى‏رود، اگر خداى نخواسته اين از دستش برود، باز همان است ضعيف و بيچاره و يك پاسبان بيايد زور بگويد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و براى مملكتتان مفيد واقع بشويد. حالا از اين به بعد ديگر يك مملكت اسلامى است و همه موظفيم خدمت بكنيم، مثل خدمت به خانه خودتان باشد.

    و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  4. #524
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 222

    تاريخ: 31/2/58

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت مؤسس بانك اسلامى ايران

    بدترين انواع استثمار رباست‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اصلاً بهره از پول يك امرى است بسيار خلاف انصاف و خلاف انسانيت. يك پولى آنجا گذاشته‏اند، بعد از اين پول نه كارى، نه چيزى يك چيزى، در آورند. و بدترين انواع استثمار همين رباست كه در مقابل هيچ، خود پول كه هست و در مقابل هيچ، اين بزايد، بهره بردارد. در اسلام، اين البته به هر صورتش حرام است حتى اين فرارهائى كه بعضى‏ها جائز مى‏دانند، اين فرارها هم صحيح نيست. فرار از ربا هم صحيح نيست. يك راه‏هائى گفته شده است، لكن آنها هم صحيح نيست. بهره بردارى از اين نقود و از پول به هيچ وجه در اسلام جائز نيست. از جهتى كه يك همچو بانك اسلامى كه مبنايش بر اين باشد كه بهره در كار نباشد و ربا در كار نباشد، اين يك خدمت بزرگى است به جامعه و به اسلام، هر دو، كه اميد است كه احتياج مردم از ساير بانك‏ها به واسطه اين بانك سلب بشود و مردم توجه بكنند به اين بانك كه اسلام است مبنايش، اسلام است، اسلامى است و مبنايش بر اين است كه استثمار نكند مردم را، بهره بردارى از انسان بى‏خودى نكند.

    نيت‏ها را بايد براى خدا صادق كرد

    و من توفيق شما را از خدا مى‏خواهم كه در اين راه با صداقت، با نيت صادقانه عمل بكنيد، چنانچه هر كارى كه بانيت صادقانه شد، آن كار به نتيجه مى‏رسد و به نتيجه‏اى كه بخواهيد مى‏رسد. نيت‏ها را بايد صادق كرد و براى خدا. يك همچو كار بزرگى كه شما الان انجام مى‏دهيد انشاءالله براى خدا باشد تا منابع آخرتى هم براى همه‏تان انشاءالله داشته باشد و من اميدوارم كه توفيق پيدا بكنيد و بانك شما يك وقت بانك اول باشد و ساير بانك‏ها كه بر مبناى بهره بردارى و بر مبناى خلاف و فساد است، اينها از بين بروند، يا بهره‏ها از بين بروند كه همه اسلامى بشوند، آن وقت شما هم يكى از بانك‏ها. اگر اسلامى شدند آنها هم بمانند، والا بالاخره بايد بر چيده بشوند اگر اسلامى نشوند. انشاءالله كه موفق و مويد باشيد.

    در خاتمه سرپرست هيات طى سخنانى گفت: شنيدم كه، براى اينكه همه بتوانند داراى سهم باشند

    صحيفه نور ج 6 صفحه 223

    حداقل صد تومان و حداكثر صدهزار تومان گذاشته‏اند كه همه بتوانند و آقايان ضمناً علاقمندند كه افتخار بدهيد به ايشان و اين هم مشوقى است براى آنها.

    امام در پاسخ فرمودند : يك سهم هم من. انشاءالله كه موفق و مويد باشيد.

    و در خاتمه اساسنامه اين بانك كه طرز و نحوه عملكرد اين بانك را مشخص مى‏كرد، تقديم امام شد.

    امام: انشاءالله موفق باشيد. خداوند تأييد كند شماها را. سلامت باشيد. خداحافظ شما.

    
    previos page menu page next page
    

  5. #525
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 218

    تاريخ: 31/2/58

    بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان شيعيان جنوب لبنان

    هشدار به بيدارى مسلمين در مقابله با استكبار، تحت سيطره قرآن‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از سال‏هاى طولانى راجع به اسرائيل و راجع به جنايات او هميشه در خطبه‏ها و در نوشته‏ها گوشزد كرده‏ام به مسلمين كه اين يك غده سرطانى است در يك گوشه ممالك اسلامى و اينطور نيست كه اكتفا بكند به همان قدس و اينها، اينها بنايشان بر اين است كه پيش بروند، يعنى اينها تابع سياست آمريكا هستند، آمريكا هم آمالش فقط يك جانيست چنانچه همه ابر قدرت‏ها مى‏خواهند همه ممالك را تحت سيطره قرار بدهند اگر بتوانند. لبنان را ما يك جزئى از ايران مى‏دانيم براى اينكه ما و آنها از هم جدا نيستيم و ما آنها هستيم و آنها ما هستند و آقاى صدر يك مردى است كه من مى‏توانم بگويم كه او را بزرگ كرده و به منزله يك اولاد عزيز است براى من و من اميدوارم كه انشاء الله ايشان با سلامت برگردند به محل خودشان و بسيار مورد تأسف است كه ايشان را ما الان نمى‏بينيم در بين خودمان. اصلاً بايد مسلمين بيدار بشوند. امروز روزى نيست كه مسلمان‏ها هر كدام يك گوشه‏اى زندگى تنهائى بكنند و خودشان بين خودشان در هر كشورى يك زندگى خاصى به خود داشته باشند، نمى‏شود اين معنا. در يك همچو زمانى كه سياست‏هاى ابر قدرت‏ها بلعيدن همه جاست مسلمين بايد بيدار بشوند، ملت‏ها، دولت‏ها رامن از اكثرشان مأيوس هستم لكن ملت‏ها بايد بيدار بشوند و همه تحت لواى اسلام و تحت سيطره قرآن باشند.الحمد لله مسلمين ، هم عده شان قريب به يك ميليارد هست و هم ممالكشان يك ممالكى است غنى و ثروتمند و هم افرادشان افراد لايق، لكن آنهائى كه مى‏خواهند در اين ممالك حكومت كنند به واسطه تبليغات سوئى كه در طول چند صد سال تقريباً كرده‏اند و نفوذى كه در دانشگاه‏ها، در جاهائى كه مراكز تربيت ابناء مسلمين است كرده‏اند، مسلمين را طورى كردند كه از خودشان مأيوس شدند، يعنى خودشان را گم كردند. بايد مسلمين جديت كنند مجد خودشان را پيدا كنند.

    وظيقه مسلمانان نفى سلطه فرهنگى اجنبى و نشر فرهنگ غنى اسلام است‏

    اين غرب يا شرق كه سلطه پيدا كرده است بر همه ممالك اسلامى مهمش اين سلطه فرهنگى بوده است كه در آن مراكز تربيت مى‏شدند بچه‏هاى ما به تربيت هائى كه وقتى كه از دانشگاه‏ها بيرون‏

    صحيفه نور ج 6 صفحه 219

    مى‏آمدند طرفدار غرب يا طرفدار شرق بودند. همين جوان‏هائى كه شما ملاحظه مى‏كنيد كه الان يا براى چين يا براى شوروى يا براى آمريكا فعاليت در ممالك مختلف و الان در ايران مخصوصاً مى‏كنند اينها بسيارشان از همين دانشگاه‏ها بيرون آمده‏اند يعنى با اين تربيت بيرون آمده‏اند كه خودتان چيزى نيستند. عمال آنها، چه آنهائى كه قلمفرسايى مى‏كردند و غربزده بودند و چه آنهائى كه در مدارس ما مشغول تربيت بودند، اينها همه اين معنى را متفق الكلمه بودند كه از خود ما چيزى نمى‏آيد ما بايد دنباله غرب باشيم يا دنباله شرق باشيم. مصيبت بزرگ براى مسلمين همين فرهنگى است كه در بين مسلمين رواج پيدا كرده است و جوان‏هاى ما را مى‏كشاند يا به آن طرف يا به اين طرف و در ايران اكثر طرف آمريكا هستند با صورت اينكه ما كمونيست هستيم، براى اينكه بعضى‏هاشان كه از كمونيسم خودشان را مى‏دانستند يا خيال كردند بودند، در دربار شاه خدمت مى‏كردند. در هر صورت آن چيزى كه وظيفه همه ما مسلمين هست، وظيفه علماى اسلام است، وظيفه دانشمندان مسلمين است، وظيفه نويسندگان و گويندگان در بين طبقات مسلمين است اين است كه هشدار بدهند به اين ممالك اسلامى كه ما خودمان فرهنگ داريم، ما خودمان فرهنگ غنى داريم، فرهنگ ما طورى بوده است كه فرهنگ ما صادر شده است به خارج كه آنها گرفتند از ما. كتبى كه در ايران يا در ممالك اسلامى نوشته شده است، كتبى بوده است كه آنها گرفتند و از آن استفاده كرده‏اند. فرهنگ اين شرق يعنى شرق اوسط كه ما هستيم در آن، فرهنگ مسلمين غنى ترين فرهنگ‏ها بوده و هست، مع الاسف مسلمين نتوانستند از آن استفاده كنند. آن قضيه ابوعبيده راكه شمشيرش چقدر بود، كسى گفت آن را خود ابوعبيده بايد به كار بيندازد، شمشيرى است كه خودش از آن كارى نمى‏آيد، بايد اشخاص اين شمشير رابه كار بيندازند. اسلام همه چيز براى مسلمين آورده است، همه چيز، قرآن در آن همه چيز است لكن مع الاسف ما استفاده از آن نكرده‏ايم و مسلمين مهجورش كردند يعنى استفاده‏اى كه بايد از آن بكنند نكردند. بايد مردم را توجه داد، گرايش داد به اسلام و قرآن... انقلاب ما معجزه بود از اين بچه‏هاى اينقدر كوچك تا آن پيرمردهائى كه در بيمارستان‏ها خوابيده بودند، يكصدا براى اسلام فرياد كردند. اين يك اعجازى بود كه در ايران واقع شد و همين بود كه پيروز كرد اينها را بر يك همچو قدرت‏هائى كه تخيل اين در ذهن كسى در عالم پيدا نمى‏شد. يك ايرانى كه فاقد همه چيز سلاح مدرن باشد يا اگر در آن باشد استعمالش برايشان مشكل است، اين بتواند اين قدرتى كه همه قدرت‏ها دنبالش بودند بتواند در هم بشكند و بيرون كند اين را، در صورتى كه همه ابرقدرت‏ها بلكه همه قدرت‏هاى مسلمين هم تقريباً پشتيبانش بودند. بنده كه در پاريس بودم بيشتر از همه از آمريكا هى سفارش مى‏شد كه شما بگذاريد اينها بمانند، شما نرويد، حالا اخيراً كه خود مرديكه رفته بود و بختيار كه جنايتش كمتر از او معلوم نيست باشد بود، در ايران بود و نخست وزير بود به خيال خودش، از طرف آمريكا هى سفارش مى‏شد. مى‏آمدند گاهى به اسم اينكه من يك بازرگان هستم و گاهى با ساير آقايانى كه آنجا بودند ملاقات مى‏كردند با خود من، ملاقات مى‏كردند كه آنها به من برسانند كه شما حالا نرويد ايران، حالا زود است شما برويد ايران. من از همان اول فهميدم كه وقتى دشمن ما مى‏گويد شما نرويد، معلوم مى‏شود كه رفتن

    صحيفه نور ج 6 صفحه 220

    ما صلاح است و لهذا ما كوشش كرديم براى آمدن و اعلام كرديم كه هر وقت باز شد راه، ما مى‏رويم، اينها راه را بستند. ما گفتيم هر روزى كه راه باز شد ما حركت مى‏كنيم، آنها هم كه نمى‏توانستند تا آخر راه را ببندند، همان روز هم كه راه باز شد ما آمديم و بعد هم معلوم شد كه به صلاح بوده است.

    سرانجام مبارزه مسلمين با ظلم به دست آوردن يكى از دو پيروزى است‏

    مسلمان‏ها بايد خودشان را پيدا كنند يعنى بفهمند كه خودشان يك فرهنگى دارند، خودشان يك كشورى دارند، خودشان يك شخصيتى دارند. اينكه در ذهن جوان‏هاى ما كرده‏اند كه بايد مثلاً (فلان مكتب در اينجا پياده بشود، مكاتب شما چيزى نيستند) اينها همين تعليماتى است كه ابر قدرت‏ها در ايران پياده كرده‏اند. آنها يك همچو فرهنگى را براى ما درست كردند كه ما از خودمان بيخود بشويم و آنها تمام چيزى كه ما داريم و حيثيتى كه ما داريم ببرند. بايد ما برگرديم به حال اول اسلام، بايد مسلمين بر گردند به همان حال كه با جمعيت كم غلبه كردند بر همه قدرت‏ها. مسلمين با داشتن اين همه ذخائر و با داشتن اين همه مكنت‏ها و با داشتن اين همه جمعيت، مع الاسف اينها را چون تكه تكه كردند بعد ازجنگ عمومى، عثمانى را تكه تكه كردند و هر جا را دادند دست يك نوكرى از نوكرهاى خودشان كه حالا اين گرفتارى‏ها پيدا شده است، مسلمين بايد يكپارچه بشوند و با ابر قدرت‏ها مقابله كنند و هيچ ابرقدرتى هم نمى‏تواند با آنها مقابله كند. ما الان با جمعيت كمى كه داريم، ما سى و پنج ميليون جمعيت داريم در صورتى كه حريف‏هاى ما ميليارد جمعيت دارند، ما با جمعيت كم عازم اين شديم كه مقابله كنيم و هيچ هم بنا نداريم به اينكه پيروز بشويم، ما بنا داريم به تكليف عمل كنيم، ما مكلفيم كه با ظلم مقابله كنيم. در پاريس هم كه مى‏آمدند به من بعضى خير انديشان و اشخاصى كه ملتفت قضايا نبودند مى‏گفتند كه نمى‏شود، ديگر امكان ندارد، ديگر شما يك فكر مثلاً بكنيد كه يك تنازلى بكنيد و اينها، من به آنها گفتم ما تكليف داريم ادا مى‏كنيم، مى‏شود و نمى‏شود براى ما مطرح نيست، ما مكلفيم از طرف خداى تبارك و تعالى كه با ظلم مقابله كنيم، با آن آدمخوارها و با اين خونخوارها مقابله كنيم. ما با آن اندازه‏اى كه قدرت داريم مقابله مى‏كنيم، اگر پيروز شديم كه خوب، الحمدلله و اگر پيروز هم نشديم الحمد لله كه به تكليف عمل كرديم. مسلمين بايد خودشان را مكلف بدانند و گمان نكنند كه اگر پيروز نشدند پيروز نيستند. اگر معنويات ما محفوظ بشود، گرايشمان به قرآن محفوظ باشد، چه شهادت براى ما حاصل بشود كه نيل بزرگى است و چه پيروز بشويم، ما الحمد لله در همه جا پيروز هستيم واحدى الحسنيين براى ماست انشاءالله.

    شكست ابرقدرت‏ها و صدور انقلاب اسلام با اتحاد ممالك اسلامى‏

    و ما اميدواريم كه يك روزى با جنابعالى، با آقاى آسيد موسى صدر سلام الله تعالى در قدس با هم برويم نماز بخوانيم انشاءالله. و ما مأيوس نيستيم و مسلمين بايد با قدرت پيش بروند و امروز تقريباً ابرقدرت‏ها رو به شكست هستند، رو به شكست هستند، آنطور نيست كه خيال بشود مثل ده

    صحيفه نور ج 6 صفحه 221

    سال پيش از اين است. امروز هر جا، آمريكا الان گرفتار همين مسلمان‏هاى سياهپوست است كه مجبور بشود در چندين شهر، هشت شهر اعلام حكومت نظامى بدهد. اين مسأله يك جنبشى است كه در بشر پيدا شده كه زير بار نمى‏خواهد برود، يك چيزى است در همه جا پيدا شده. الان در عراق جنبش پيدا شده است، در عرض مى كنم پاكستان، در هندوستان، در جاهاى ديگر همه جا پيدا شده، اين مسلمان‏ها بايد هم را پيدا بكنند، هم خودشان را پيدا بكنند و خيال نكنند كه ابرقدرت‏ها چه هستند. نخير، همچو حرف‏هائى نيست در كار. هم خودشان را پيدا بكنند و هم با هم اجتماع بكنند، با هم وحدت داشته باشند تا انشاءالله پيروز بشوند و پيروز مى شوند انشاءالله. انشاءالله اميدواريم كه اين انقلابات و نهضت‏هائى كه در بين مسلمين پيدا شده است همه جا برود و همه جا باهم باشند و با وحدت كلمه و اتكال به خداى تبارك و تعالى كه منشاء همه پيروزى‏هاست مابه پيش برويم و همه ممالك اسلامى وحدت كلمه وزير بيرق اسلام زندگى مرفه آبرومندانه بكنند انشاء الله تعالى. خداوند تعالى انشاءالله لبنان عزيز را نگه دارد و مسلمانان لبنان را، مسلمانانى كه براى اسلام در جنگ هستند پيروز كند انشاءالله تعالى.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  6. #526
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 224

    تاريخ: 31/2/58

    بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگده حقوق

    توجه به خدا و اتحاد در سايه اسلام، اساس پيروزى نهضت‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما يك قسم مسائل اصولى داريم كه الان مطرح است، يك قسم مسائلى فرعى داريم كه بعد از اينكه مسائل اصولى تحقق پيدا كرد بايد مطرح كرد كه ما اگر مسائل فرعى را الان مطرح بكنيم ممكن است كه از آن مسائل اصولى كه اساس مسائل است عقب بمانيم، يا به واسطه طرح اين مسائل كه گاهى موجب يك اختلافاتى مى‏شود ما در نهضت شكست بخوريم از اين جهت آنچه من الان به نظرم مى‏آيد اين است كه شما مى‏دانيد كه در اين نهضت آن چيزى كه ما را پيش برد دو مطلب بود، كه يكى از آنها اساس بود و يكى از آنها به واسطه آن اساس تحقق پيدا كرد. آن كه اساس بود اينكه مردم به عنوان اسلام و به عنوان ايمان و عقيده وارد اين ميدان شدند، چون براى ايمان و اسلام وارد شدند، همه قشرها با هم متحد شدند كه آن رمز حقيقى كه اتحاد همه در يك جهت، وحدت همه در يك مسير، موجب شد كه تا حالا ما مطلب را رسانديم، يعنى مطلب را، آن مطلبى كه همه ممتنع مى‏دانستند، در ايران تحقق پيدا كرد. ممتنع مى‏دانستند كه يك ملتى با نداشتن ابزار و با نداشتن يك نظام سياسى كه همه را روى آن نظام سياسى هدايت كند و خالى بودن دستشان از همه اسلحه‏هاى روز بلكه همه اسلحه‏ها كه اسلحه‏هاى آنها (حالا را يك قدرى غمض عين كنيد كه يك قدرى تفنگ پيدا شده است ) آنطور كه به ما مى‏گفتند كاردتوى مطبخ، چوب توى خانه بود و باقى هم با دست خالى، زن‏ها هم بچه‏هايشان را بغل مى‏كردند مى‏آمدند بيرون. آن كه رمز بود اين بود كه همه باهم بودند و همه هم فريادشان اين بود كه ما اين رژيم فاسد را نمى‏خواهيم و ما يك جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. اين اسباب اين شد كه ما آن مطلبى را كه دنيا ممتنع مى‏دانست كه هيچ بر همه چيز غلبه پيدا بكند (البته روى حساب‏هاى ما ديگرى) ملت ايران روى حساب معنويت و توجه به خداى تبارك و تعالى و ايمان پيش برد و اين قدرت‏هاى شيطانى را كه پشت سرش هم قدرت ابرقدرت‏ها بود شكست به طورى كه نتوانستند آنهايى كه مى‏خواستند اين مرد را نگه دارند نتوانستند نگه دارند، كوشش كردند ، تهديد كردند، ما كه در پاريس بوديم تماس مى‏گرفتند با ما از طرف آمريكا كه ابتدائاً به اينكه (ما پشتيبان هستيم، چه، چه) بعد هم كه به اينكه (شما يك قدرى صبر كن حالا زود است، حالا نرويد حالا زود است) كه ما هم توطئه را فهميده بوديم. با هيچ ما غلبه كرديم بر همه چيز و اين را براى همين نكته بود كه ما همه با هم بوديم و از مركز تا

    صحيفه نور ج 6 صفحه 225

    آخر بلدى كه در ايران بود، ده و شهر و قصبه و بزرگ و كوچك و همه اقشار در همه جا با هم اتحاد پيدا كردند و اين نبود جز در سايه اسلام، هيچ چيز ديگر نمى‏توانست اينطور قدرت داشته باشد كه همه را با هم توافق بدهد و آن چيزى كه شما را در اين ميدان پيروز كرد همين بود و ما الان به پيروزى نهائى نرسيديم.

    تبليغات منفى مزدوران اجانب و تضعيف جمهورى اسلامى به قصد خاموش ساختن نهضت

    الان به نظر من امروز ايران حساسيتش بيشتر از آن روزى است كه هجوم مى‏كرديم و مردم را بسيج مى‏كرديم براى مبارزه، براى اينكه آن وقت همه توجه‏شان به اين بود كه اين سد را بشكنند اين سد بزرگى كه مانع از پيشرفت ما بود و همه نظرشان به اين بود كه اين سد را بشكنند، توجه به مسائل خودشان نداشتند، همه توجه به اين داشتند كه اين سد بايد شكسته بشود، همه با هم بدون اينكه ملتفت اين باشند كه امروز مثلاً ناهار خوردند يا نه، قرض دارند يا نه عرض كنم سفته در كجا دارند يا نه، هيچ اين توجه نبود در كار، همه با هم فشار آوردند و آن سد بزرگ را شكستند. در هر انقلابى وقتى كه به يك نقطه‏اى رسيد كه يك پيروزى پيدا شد آن وقت وقت حساسيت انقلاب است كه مردم خودشان را پيروز ديدند، بعد توجه مى‏كنند به اينكه خوب حالا ما چه، چه شد، حالا زندگى‏مان چه، حالا قرض داريم، حالا سفته‏هايمان چه، حالا بازارمان چه. اين اسباب اين مى‏شود با ضميمه اينكه اين كارشناس‏هايى كه آنها دارند، آمريكا به اين زودى دست از ما بر نمى‏دارد، كارشناس‏هائى كه اينها دارند، اينها روانشناسى را از صد سال پيش از اين يا بيشتر روانشناسى در ايران را شروع كرده‏اند و مى‏دانند چه بكنند. الان عمال آنها بين اقشار مردم افتاده‏اند كه: (خوب، اين هم رفتن شاه و اين هم حكومت جمهورى، چه شد؟) عمال اينها توى اقشار مردم افتاده‏اند براى اينكه مردم را سرد كنند و اين نهضت را به سستى بگرايانند و موجب اين بشود كه اين نهضت خاموش بشود، آنها سر بلند كنند. در صورتى كه وقتى روى محاسبات ما حساب بكنيم و ببينيم كه تا حالا چه شده است و بعدها ما مى‏خواهيم چه بشود. تا حالا معجزه شده است، چه شده يعنى چه؟ تا حالا شما اسير بند و قيد سازمان امنيت كه در همه جا ريشه داشت و همه را به رنج مى‏كشيد از اين حبس‏هاى بزرگ كه بعضى عكس‏هايشان را وقتى كه نشان مى‏دهند انسان وحشت مى‏كند، زير زمين چه كردند اينها با مردم، خوب اين كم كارى بود كه اين نهضت كرد؟ اين (چه شد) يعنى اينكه اين كم كارى بود. كارى است كه همه دنيا، آنهائى كه متفكر هستند در دنيا، حيرت كردند كه اين چه جور واقع شد، چه جور اين سد شكسته شد. از آن طرف دست اجانب كه باز بود در خزائن ما، نفت ما را همه‏اش را مى‏بردند در ازايش براى خودشان پايگاه درست مى‏كردند و اينجا به اسم اينكه ما مى‏خواهيم عوض بدهيم مى‏فرستادند آن آهن پاره‏هايشان را يا آن عرض مى‏كنم اسلحه‏هائى كه ايران اصلاً اطلاع بر آن نداشت كه اين را چه جور بايد چه بكنند، مى‏فرستادند اينها را به ازاء اينكه ما نفت را مى‏گيريم و اينها را مى‏دهيم. اينها براى‏

    صحيفه نور ج 6 صفحه 226

    خودشان بودند، نه براى ما، براى اينكه ما كه اطلاع از اينها نداشتيم. اينها براى اين بود كه پايگاه اينجا درست كنند و اگر چنانچه با شوروى يك وقتى بناست دعوا كنند، اينجا پايگاه داشته باشند. هم نفت را مى‏بردند، هم عوضش براى خودشان پايگاه درست مى‏كردند با اسم اينكه ما مى‏خواهيم عوض بدهيم كه مبادا صدا در آيد پس يك كار بزرگ محير العقول ديگر واقع شد و آن اينكه دست آمريكا و دست انگلستان، شوروى و همه اينها از خزائن ما كوتاه شد. الان نفت مال خودمان است و عرض مى‏كنم چيزهاى ديگر هم مال خودمان است و نفتش هم از خودمان، همه چيز از خودمان (هيچ نشد) را، (چه شد) را، اينهائى كه مى‏خواهند نهضت را خاموش كنند اين مسائل را پيش مى‏آورند كه حالا چه شد. مى‏روند توى كارخانجات به اين كسانى كه آنجا كار مى‏كنند و بيچاره‏ها اطلاعى از مسائل ندارند، طرح مى‏كنند اين مسائل را (خوب حالا ديگر، خوب چه شد؟ چه شد؟) از آن طرف مى‏روند در كشاورزى نمى‏گذارند كشاورزها كار خودشان را بكنند و تبليغات مى‏كنند، در صورتى كه اگر اينها بگذارند، آن برنامه‏هاى آتيه زود انجام مى‏گيرد. شما ملاحظه بكنيد راجع به رفراندم يك مسألهاى بود كه همه ملت اين را مى‏خواستند، با شوق و شعف مى‏خواستند، اينها براى خاطر ملت بود كه مى‏ريختند و صندوق‏ها را آتش مى‏زدند و با عرض مى‏كنم اسلحه مردم را منع مى‏كردند از اينكه بروند راى بدهند، خودشان هم تحريم مى‏كردند؟! اينها هوادار ملت بودند كه اين كار را مى‏كردند؟! يا خير مى‏خواستند اين ملت رفراندم را نكند آشوب باشد و حكومت باز همان، حكومت سابق باشد يا شبيه به آن باشد، والا رفراندم يك امر ملى بود كه همه ملت مى‏خواستند و ما ديديم كه 5/99% را ملت راى دادند و نيم درصد تقريباً راى مخالف داد، در صورتى كه همه اقشارشان با هم جمع شدند و راى مخالف دادند نيم درصد بود، يك چيزى كه همه ملت مى‏خواستند، چرا اينها جلوگيرى مى‏كردند؟ يا حالا براى مستضعفين مى‏خواهند خانه درست بكنند، مردم مى‏خواهند خانه درست كنند، زن‏ها پول‏هايشان را دادند، زر و عرض مى‏كنم كه جواهراتشان را، اقشار مختلف و زيادى از خانم‏ها آمده‏اند آن چيزهائى كه در عمرشان ذخيره كرده‏اند، حالا براى مستضعفين دارند مى‏دهند كه خانه بسازند، اينها افتاده‏اند توى مردم با اقسام مختلفه براى جلوگيرى از اينكه نشود اين كار، چرا نشود؟ اين مضر به حال مردم است؟! اين براى آنهائى كه شما مى‏گوئيد ما براى آنها مى‏خواهيم كار بكنيم، اين براى آنها كار نيست؟! نه، مسأله اين نيست، مسأله اين است كه اينها مى‏خواهند كه آرامش در ايران پيدا نشود، كارى انجام گرفته نشود. وقتى آرامش نشد و كار براى مردم انجام گرفته نشد، شلوغ مى‏شود. وقتى شلوغ شد آنها به مقاصد خودشان مى‏رسند والا خانه‏سازى براى مستضعفين و براى مردم كارمند و كارگر و ساير مردم يك چيز بدى هست؟! يك چيزى مخالف با مثلا مصلحت ملت است؟! يانه، اين موافق مصلحت ملت است؟ اين هم مى‏خواهند جلوگيرى بكنند. يا كشاورزى، آيا كشاورزى براى مملكت ما يك چيزى مضرى است كه اينها مى‏روند نمى‏گذارند بشود؟ يا كار كردن در كارخانه‏ها، راه افتادن كارخانه‏ها، اين مضر است به حال ملت؟! اينها مى‏خواهند آشوب كنند و دنبال اين آشوب شايد به فكر اين باشند كه اگر آشوب كردند، در خارج دولت‏هائى كه مى‏خواهند ما را

    صحيفه نور ج 6 صفحه 227

    بچاپند، در خارج منعكس كنند كه ايران خودش را نمى‏تواند اداره كند، يكى بايد برود اداره‏اش كند، يك كودتا بكنند و همان مسائل را با يك وضع بدتر از سابق پيش بياورند و ما باز در سال‏هاى طولانى ديگر، تا خدا مى‏داند چه وقت بشود، باز زير همان چيزهائى كه پيشتر بوده ،باشيم.

    مطلب اساسى سازندگى، لزوم رسيدن به خودكفائى‏

    آنكه من الان به شما آقايان عرض مى‏كنم اين است كه ما الان بين راه هستيم ما نرسيديم به مقصد. يك مقصد اين بود كه اين اشخاص دزد و چپاولگرها را دستشان را كوتاه كنيم، تا يك قدرى كوتاه شد يعنى يك قدر مهمى كوتاه شد، آنها هم مال ملت را برداشتند و خوردند و بردند و فرار كردند اما دستشان الان از اينجا كوتاه است و انشاءالله از آنها هم پس گرفته مى‏شود انشاءالله. و ما آن مقدارى كه تا حالا كاركرديم موانع را برداشتيم، موانع رشد انسانى و رشد ملى و رشد طبيعى را برداشتيم. اما الان همه موانع برداشته نشده، يك مقدار از اين اقشارش باقى مانده و الان دارند مفسده مى‏كنند و باهر حيله‏اى كه باشد، مى‏خواهند يك اختلافى ايجاد كنند. و اما مهم اين است كه ما مملكت حالا كه مى‏گوئيم دست خودمان است، يك مملكتى باشد كه خود كفا باشد و سازندگى شروع بشود تا ما مملكت را به طورى كه اقتصادش صحيح باشد، كشاورزيش درست بشود، دانشگاه هايش درست بشود، قضاوتش درست بشود، همه اينها آشفته‏اند چون كه اززمان طاغوتند ديگر، الان باز متحول نشده براى اينكه دولت الان دولت انتقالى است، يك دولت مستقرى نيست اين. بنابراين آنكه الان براى همه ما لازم است اين است كه تمام توجه‏مان به اين باشد كه اين نهضت محفوظ باشد، تمام توجه به اين باشد كه قشر دانشگاهى با قشر عرض مى‏كنم كه مدارس قديمه اينها باهم جوش بخورند. يكى از كارهائى كه اينها در سال‏هاى طولانى كردند اين بود كه دانشگاهى كه يك عضو مهمى‏در هر كشورى است، با روحانيت كه يك عضو مهمى در كشور ماست اينها را از هم جدا كنند ،اين را دشمن او كنند او را دشمن اين با تبليغات، تبليغاتشان هم مع الاسف در خود ماها در همه اثر كرده بود كه اين طايفه آن طايفه را قبول نداشتند و احياناً لعن مى‏كردند، آن طايفه هم آن طايفه را همين طور. اثرش اين بود كه نتيجه را ديگران مى‏گرفتند، ما دعوا مى‏كرديم ديگران نتيجه مى‏بردند. قشرهاى ديگر هم همين طور هى از هم جدا مى‏كردند، بازارى را از كارگر، كارگر را از ديگران، ديگران همه را، مى‏خواستند آشفته باشد. اين نهضت اسباب اين شد كه يك قدرى نزديك شديم ماها به هم، يعنى دانشگاهى هم همان حرف‏ها را مى‏زد كه بازارى مى‏گفت، بازارى هم همان حرف را مى‏زد كه معممين مى‏گفتند، همه هم همان حرف را مى‏زدند كه كشاورزان مى‏گفتند. اگر چنانچه ما اين مطلبى كه الان يك مقدارش موجود است ولكن يك خرده رو به سستى دارد مى‏رود اگر به داد اين نهضت نرسيم و اين نهضت خداى نخواسته رو به سستى برود و يك وقت خاموش بشود، خواهيد ديد كه خداى نخواسته مسائل سابق شديدتر عود مى‏كند.

  7. #527
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    previos page menu page next page

    صحيفه نور ج 6 صفحه 233

    تاريخ: 1/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان سنديكاهاى كارگرى و كاركنان شركت نفت

    شريان حياتى اجانب در دست كاركنان شركت نفت‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من با اينكه حالم مساعد نيست معذلك چند كلمه‏اى با شما دوستان، با شما عزيزان و بانوان محترمه و با برادران عزيزم صحبت مى‏كنم. نهضت ما گر چه مرهون همه اقشار ملت است، گر چه همه اقشار ملت نهضت را همراهى كردند، بانوان ايران و چه مردان ما، لكن بعضى اقشار يك ويژگى خاصى داشتند و از آنجمله كاركنان و كارمندان شركت نفت، براى اينكه اينها در مقامى بودند كه شريان حيات اجانب به دست اينها بود، شريان حيات رژيم منحوس در دست اينها بود. اعتصاب آنها يك ويژگى خاصى داشت و همراهى آنها از نهضت، يك خصوصيت بيشترى داشت از اين جهت ما به آنها از ساير اقشار ارج مى‏گذاريم. شما برادران بوديد كه در اعتصابات خودتان در مقابل رژيم طاغوتى ايستاديد و نهضت را پيش برديد و اسلام را تقويت كرديد. من بايد از شما تشكر كنم، من دعا به شما كردم و مى‏كنم.

    در زمان طاغوت همه در عسرت زندگانى مى‏كردند

    لكن اين معنا كه گفتيد شما زير فشار بوديد و بيشتر فشار ديديد، بايد بفرمائيد كه شما فشار خودتان را بيشتر احساس كرديد والا در اين مملكت كى بود كه تحت فشار نبود، كدام قشر بودند كه اختناق بر آنها حكومت نمى‏كرد، كدام قشر بودند كه محروميت نداشتند. آيا قشر روحانى محروميت نداشت؟ آنها را از تمام وعظ و ارشادى كه مى‏خواستند بكنند محرومشان كردند، آنها را در وضع اختناق چنان فشار دادند كه نمى‏توانستند نفس بكشند، ساير اقشار ملت هم همين طور بودند، همه در رنج بودند، همه در عسرت زندگانى مى‏كردند.

    شركت نفت مورد هدفگيرى شياطين برا ى فلج نمودن اقتصاد ما

    زندگانى كه در آن آزادى نباشد زندگانى نيست. زندگانى كه در آن استقلال نباشد، به زحمت كار بكنند براى استفاده دشمن‏ها، اينكه زندگانى نيست. الان زندگانى شما داريد براى اينكه استقلال داريد، براى اينكه كار شما امروز به نفع ملت خودتان است، لكن بايد با هوشيارى و با توجه زياد، توجه‏

    صحيفه نور ج 6 صفحه 234

    داشته باشيد كه اين اقشارى كه نمى‏گذارند كارگرهاى محترم ما به كار ادامه بدهند، خيابان‏ها را غوغا مى‏كنند به يك نظاهرات مثلاً، اينها بدانند كه اين قشرها همان دشمن‏هاى اولى شما هستند، اينها مى‏خواهند شما كه شريان مملكت در دست شما، شريان حيات مملكت در دست شماست اعتصاب كنيد، كم كارى كنيد تا اينكه فلج بشود دولت ما، اقتصاد ما. با فلج شدن اقتصاد، فرصت به دست بگيرند اين عده و همان مسائل سابق را اعاده كنند، البته با يك صورت حق به جانب مى‏آيند در بين قشرهاى كارگر، لكن شيطنت در

  8. #528
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 236

    تاريخ: 1/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع فرهنگيان اصفهان

    كليد سعادت و شقاوت جوامع به دست معلمين است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    آنچه در رژيم سابق شد كه ديديد گذشت و ننگ براى عمال استعمار باقى ماند و آنچه كه ملت ما در طول اين مدت زجر كشيد گذشت و اجر براى ملت ما باقى است. و آنچه كه ملت ما به عالم ثابت كرد كه مى‏شود با ايمان و با عزم و تصميم راسخ بر قواى شيطانى غلبه كرد گذشت و آنچه كه از حالا به بعد ما مكلف به آن هستيم، گذشته‏ها گذشت لكن ما آينده را بايد نگاه كنيم حالا ما چه تكليف داريم، در آينده چه تكليفى داريم. فرهنگى‏ها كه با فرهنگيان علوم قديمه در صف واحد هستند يعنى علماى اسلام، معلمين علوم اسلامى با فرهنگى‏ها كه شغلشان شغل واحد است، اين شغل شريف‏ترين شغل‏ها و پر مسووليت‏ترين شغل‏هاست. شريف‏ترين شغل‏هاست براى اينكه شغل انسان سازى است، همان شغلى است كه تمام انبيا براى همين معنا آمدند. قرآن يك كتاب انسان سازى است و نازل شده است براى اينكه انسان درست كند و اين شغلى كه فرهنگى‏ها دارند، چه فرهنگى‏هاى علوم قديمه و چه فرهنگى‏هاى ساير علوم، اين شغل هم شغل آدم سازى است. اگر آدم ما بسازيم مملكت ما نجات پيدا مى‏كند. هميشه آدم‏ها هستند كه مقدرات كشورها را در دست مى‏گيرند منتها بعضى‏ها آدم‏هاى به صورت آدم و واقع شيطان و بعضى‏ها آدم و هميشه از فرهنگ اين اشخاص بزرگ قيام مى‏كنند. اشخاصى كه ملت‏ها را مى‏توانند نجات بدهند و كشور را مى‏توانند آباد كنند و دنيا و آخرت ملت را مى‏توانند تعمير كنند فرهنگى ها هستند. پس فرهنگ يك كارخانه آدم سازى است چنانچه انبيا هم براى همين معنا آمدند كه آدم درست كنند. تعليم سر مشق همه انبياست كه از طرف خداى تبارك و تعالى به آنها ماموريت داده شده، ماموريت خدا به انبيا همين است كه بيايند و آدم درست كنند و آنهائى كه به انبيا نزديكترند آنها به مقام آدميت نزديكترند. آن وقت كه ملائكه اشكال كردند كه آدمى كه مفسد در ارض هست چرا خلق فرموديد؟ جواب اين بود كه من مى‏دانم چيزهائى كه شما نمى‏دانيد. دنبالش هم خداوند تعليم همه اسماء را به آدم كرد و وقتى كه عرضه داشت به ملائكه، آنها ديدند كه نمى‏توانند اينطورى كه آدم مى‏تواند ادراك كند حقايق را، آنها نمى‏توانند. از اول اين بود كه آدم كه آمد با تعليم الهى آمد و معلم بشر بود، انبيا هم معلم بشر بودند. شغل معلمى يك شغل عمومى است براى انبيا گرفته تا اوليا تا فلاسفه و امام تا علما و تا فرهنگى‏ها كه ماها انشاء الله باشيم از آنها. پس شغل، شغل بسيار بزرگى است

    صحيفه نور ج 6 صفحه 237

    شغل آدم سازى، ديگر شغل‏ها به اين درجه نمى‏رسند براى اينكه آنها مربوط به جهات ديگراست. در عالم هيچ موجودى به پايه انسان نمى‏رسد و هيچ شغلى به پايه انسان سازى نمى‏رسد. پس شغل بسيار بزرگ است، بسيار شريف است لكن براى فرهنگى‏ها مسؤوليت بسيار هست. هر چه شغل عظيم باشد، مسؤوليت به همان مقدار بزرگ و عظيم است. مسوول تمام مقدراتى كه براى يك كشورى پيش مى‏آيد، مسئول تمام انسان‏هائى كه بايد انسان بشوند، مسوول تمام جوان‏هائى كه زير دست جوان‏هائى كه زير دست آنها بايد تربيت بشوند، تربيت بايد بشود انسان در مكتب فرهنگيان، معلم و مقدرات هر مملكتى به دست همين‏هاست كه از فرهنگ بيرون مى‏آيند و پيشرفت هر كشورى و عقب ماندگى هر كشورى باز به دست معلمين است. معلم است كه با ساختن خود، افراد را، كشور را پيش مى‏برد و معلم است كه اگر خداى نخواسته در پيش او انحراف حاصل بشود ، كشور را خراب مى‏كند. معلم است كه انسان‏ها را يا مهذب‏بار مى‏آورد، متعهد بار مى‏آورد و يا انگل بار مى‏آورد و وابسته، همه از مدرسه‏ها بلند مى‏شود، همه سعادت‏ها و همه شقاوت‏ها انگيزه‏اش از مدرسه‏هاست و كليدش دست معلمين است. بايد معلمين توجه داشته باشند اولا به شغل شريف خودشان كه شغل انبياست و ثانياً به مسؤوليت خودشان كه همان مسؤوليت انبياست. انبيا مسوولند لكن درست آنها عمل مى‏كنند، از مسؤوليت درست بيرون مى‏آيند، از امتحان درست بيرون مى‏آيند. آنها مامور به تربيت هستند و تربيت مى‏كنند و آنقدرى كه از عهده شان بر آمد عمل كردند. شما هم همان مسؤوليت را داريد و همان شرافت را، كانه فرهنگ سايه‏اى است از نبوت و فرهنگى‏ها سايه هستند از نبى. اين سايه بايد عمل كند به آنطورى كه ذى ظل عمل كرد. اينكه مى‏گويم سايه، براى اين است كه سايه از خودش هيچ نبايد داشته باشد همانطورى كه يك سايه‏اى وقتى كه مى‏افتد روى زمين از يك شخصى، حركت، حركت شخص است و سايه به حركت شخص حركت مى‏كند. اينكه سلطان را مى‏گويند ظل الله، اين بزرگترين چيزى است كه اگر ما تصور كنيم، تميز مى‏دهيم ما بين حق و باطل. ظل خدا، وقتى ظل الله است كه حركتش حركت خدا باشد، از خود هيچ نداشته باشد. پيغمبر اكر ظل الله است براى اينكه هيچ (و مارميت اذرميت ولكن الله رمى) آنهائى كه با تو مبايعه كردند (يبايعون الله) بيعت با پيغمبر، بيعت خداست. چرا؟ براى اينكه پيغمبر هر چه دارد، از خدا و هر چه مى‏بيند خدا و فانى است در او. هر حركتى پيغمبرها مى‏كنند همانى است كه مطابق رضاى خداست، به حركت او، به تحريك او حركت مى‏كنند، از خودشان حركت ندارند، به تحريك او حركت مى‏كنند. شما هم، فرهنگى‏ها هم ظل انبيا بايد باشيد و همه كسانى كه شغل انبيا را دارند كه فرهنگى‏ها هم همان شغل را دارند. مسؤوليت زياد است براى فرهنگى‏ها، چنانچه براى علماء دين زياد است، يعنى يك مسؤوليت است براى همه. همه يك جور مسؤوليت در مقابل خدا دارند، شما مسووليد كه آنهائى كه در كلاس‏هاى شما هستند و تحت تربيت شما هستند مسووليد كه آنها را انسان كنيد و معلمين علوم قديمه هم مسوولند كه آنهائى كه پيش آنها هست آنها را انسان كنند. اگر درست اين شغل را انجام دادند اين هم براى آنها شرافت زياد هست و هم براى مملكت خود و كشور خودشان يا مايه‏هاى شرافتمندى گذاشته‏اند كه با تربيت صحيح ممكن نيست كه يك مملكتى تحت نظر استعمار

    صحيفه نور ج 6 صفحه 238

    برود و لهذا آنهائى كه مى‏خواهند اين ممالك تحت نفوذ، ممالكى كه حالا بايد بگوئيم ممالك شرق، آنهائى كه مى‏خواستند ممالك شرق را بچاپند، اينها به اين دو جناح حمله كردند: به جناح علماء قديم و به جناح فرهنگ، منتها گاهى حمله ظاهر بود و گاهى پشت پرده. حمله ظاهر آن بود كه در زمان رضا شاه به علماء اسلام شد كه شايد اكثر شما يا همه شما يادتان نباشد كه چه كردند. با علماى اسلام طورى كردند كه اين مدرسه‏هاى قم، مدرسه فيضيه، طلبه‏ها نمى‏توانستند توى مدرسه روز باشند، روز مى‏رفتند توى باغات آخر شب بر مى‏گشتند. نمى‏توانستند يك جلسه درس داشته باشند، يك مجلس وعظ داشته باشند و هكذا. و حمله بدتر از آن، حمله پس پرده است كه نگذارند يك فرهنگى رشد بكند، عقب نگه دارند، نگذارند آنطورى كه بايد تربيت كند تربيت كند فرهنگ را غير اسلامى‏بار بياورند. اين مسأله تصادفى نيست، مسأله اينكه در مدارس ما در زمان اينها ضد اسلامى نمو مى‏كرد تصادفى نبود مسأله، مسأله حساب شده بود، حساب كرده بودند كه آن چيزى كه بتواند يك كشورى را از دست آنها نجات بدهد انسان اسلامى متعهد است. آنهائى كه اسلامى بار نمى‏آيند و همه توجه‏شان به همين عالم ماده است آنها دنبال اينند كه اتومبيل داشته باشند، اين اتومبيل از دست شيطان به آنها برسد يا از دست خدا برسد فرقى ندارد در آن كه مى‏دهد، او اتومبيل مى‏خواهد، او پارك مى‏خواهد، او زندگى مرفه مى‏خواهد، اين زندگى مرفه را يك نفر دزد به او بدهد يا يك نفر نبى به او بدهد هيچ فرقى پيش او نيست براى اينكه به آن دهنده‏اش كارى ندارد. انسان متعهد است كه اگر چنانچه پارك‏ها را يك آدم منحرف به او بدهد قبول نمى‏كند و اگر يك چيز مختصر را يك آدم صحيح به او بدهد برايش ارزش قائل است. اين انسان است كه اينطور است. آن كه مى‏تواند منفعت يك مملكت و يك كشورى را حفظ كند آنى است كه فرق مى‏گذارد ما بين زندگى‏اى كه از كارتر به او برسد يا زندگى‏اى كه از يك فرد مسلم به او برسد، بين اين دو تا فرق مى‏گذارد. اين نمى‏رود دنبال اينكه از شاه باشد، خوبتر باشد، بهتر باشد ولو از يك آدم جنايتكار باشد، او دنبال اين است كه از كجا پيدا شد، نه چى هست. آن كه مادى است دنبال اين است كه اينكه دست من آمد چى هست، كار به اين ندارد كه از كجاست. آن كس كه متعهد است دنبال اين است كه از كجا آمد، آيا از طريق حلال آمد؟ آيا از مال مردم دارند به اين مى‏دهند؟ مال دزدى است اينكه دارد به او مى‏دهد؟ مال حلال است كه دارد به او مى‏دهد؟ اين دو طايفه باهم فرق مى‏كنند. آنى كه مى‏تواند حفظ منافع يك كشورى را بكند اين هست كه (از كجا آمد) نه آنى كه (چى هست). آن كه مى‏بيند، خود همين (چى هست) را مى‏خواهد، اتومبيل مى‏خواهد، خوب، شركت نفت به او اتومبيل مى‏دهد، شركت نفتى كه آنها مثلاً تاسيس كرده‏اند به او مى‏دهد بهتر، خوب، او خوبترش را مى‏دهد براى او كار مى‏كند، سفارتخانه به او مى‏دهد براى او كار مى‏كند براى اينكه منفعتش را اينجا مى‏بيند، كار ندارد كه كى مى‏دهد به او و از كجا آمده لكن انسان متعهد اگر چنانچه صدها ميليون سفارتخانه به او بدهد قبول نمى‏كند براى اينكه مى‏بيند كه از جائى آمده است كه مى‏خواهد اين را منحرف كند. اين مى‏دهد كه عوض بگيرد، مجان نمى‏دهد. سفارت آمريكا اگر به كسى چيز مى‏دهد يا سفارت انگلستان به كسى چيزى مى‏دهد مجان نمى‏دهد، او مى‏دهد كه از او كار بكشد.

    صحيفه نور ج 6 صفحه 239

    فرهنگ مى‏تواند حل عقده‏ها را بكند. اگر فرهنگ يك فرهنگى شد كه انسان بار آورد، متعهد بار آورد، معتقد به يك ماوراء بار آورد، معتقد به اينكه اگر اين از ديگرى باشد اين مسؤوليت دارد، اگر اين دزدى باشد مسؤوليت دارد، آن كه اعتقاد به اين معنا دارد و ايمان دارد به يك پرده ماوراى اين عالم، اين است كه مى‏تواند مملكت حفظ بكند، اين است كه اگر در مقابل اينكه يك خيانت بكند همه چيزها را بهش بدهند زير بار نمى‏رود. او مثل حضرت امير سلام الله عليه قسم مى‏خورد (به حسب روايتى كه هست توى نهج البلاغه) كه اگر چنانچه همه اقاليم دنيا را به من بدهند كه بخواهم يك ظلمى بكنم، اينقدر كه يك چيزى را از دهن يك مورچه من بگيرم ظلم است من نمى‏كنم. البته كسى نمى‏شود، لكن مقدرات يك كشورى دست شماست. اينها كه به فرهنگ حمله كردند، به مدارس قديمه حمله كردند، به دانشگاه‏ها حمله كردند، حمله باطنى يا ظاهرى، اينها مى‏خواهند نگذارند از دانشگاه آدم بيرون بيايد، از مدارس قديمه انسان پيدا بشود و لهذا جلوى فرهنگ ما را محكم گرفتند كه جلو پيش نرويم براى اينكه اگر چنانچه از فرهنگ كسانى كه بعد مقدرات مملكت دست آنهاست از فرهنگ يك اشخاص متعهد و صحيح بيرون بيايند، كلاه آنها پس معر كه است و اگر يك اشخاصى بيرون بيايند كه مبالات به هيچى ندارند، جز طعمه چيزى نمى‏فهمند آنها، آنهائى است كه آنها صيدش مى‏كنند، طعمه‏ها را آنها بهتر از كسان ديگر مى‏دهند، منصب‏ها را آنها بهتر مى‏دهند، مال‏ها را آنها بهتر مى‏دهند و اينها را تحت استعمار و استثمار قرار مى‏دهند. پس شغل ماها همه، همه‏مان، شغل من و شغل شما، هر دو شغلى است كه از انبيا به ما رسيده است. اگر ما به اين شغل كه داريم خيانت كنيم، به انبيا خيانت كرده‏ايم، به خداى تبارك و تعالى خيانت كرده‏ايم و خيانتمان اين است كه جوان‏هائى كه پيش ما بايد تربيت بشوند يك تربيت منحرفى بشوند. جوان‏ها را مستقيم بار بياوريد، آدم بار بياوريد، اگر علاقه داريد به اينكه كشور شما، دين شما محفوظ بماند اين محفوظيت كليدش دست شماست. كليد سعادت و شقاوت يك ملت دست فرهنگى است. فرهنگى اگر خوب باشد مملكت خوب مى‏شود، معلم اگر خوب باشد مملكت خوب مى‏شود، معلم اگر منحرف باشد مملكت خراب مى‏شود. پس شمائيد كه مى‏توانيد يك مملكتى را به پيش برانيد، هم معنوياتش را و هم مادياتش را. و شمائيد كه مى‏توانيد يك مملكتى را خداى نخواسته به عقب برانيد، هم معنويتش را و هم ماديتش را. پس شغل شريف، مسؤوليت زياد. اين شغل شريفى كه الان به عهده شما آمده است و ما هم با شما هستيم. تبع شما انشاءالله، اين شغل شريف را، اين امانتى است كه خدا به شما داده، به اين امانت خيانت نكنيد و نكنيم انشاء الله.

    اگر يك ملتى بيدار بشود، الهى بشود، پيش مى‏برد مقاصدش را

    انشاءالله خداوند شمارا حفظ كند و اميدوارم كه فرهنگ تغيير كند وقتى كه يك قدرى فرصت پيدا بشود. الان مى‏بينيد كه فرصت‏ها كم است و الان باز شياطين اطراف هستند و مى‏خواهند نگذارند، باز احساس كردند به اينكه اگر يك ملتى بيدار بشود، يك ملتى هوشيار بشود، متحد بشود، الهى بشود، اين پيش مى‏برد مقاصد خودش را. احساس كردند، لمس كردند شكست خودشان را،بعد از اين لمس

    صحيفه نور ج 6 صفحه 240

    الان توطئه‏هازياد است، بيخود نيست كه سناى آمريكا اينطور حرف‏ها را مى‏زند، آنها مى‏فهمند چه از دستشان رفت. سناى آمريكا براى انسان چيزى قائل نيستند آنها، آنها انسان‏ها را مى‏كشند، در هر جا گير بياورند انسان‏ها را فوج فوج مى‏كشند، آنها همه فريادشان براى اين است كه چه از دستشان رفت، يك كشور از دستشان رفت و كشورهاى اسلامى ديگر هم ترس اين را دارند كه آنها هم برود و انشاءالله برود و انشاءالله شرق بيدار بشود، انشاءالله. خداوند به همه شما توفيق بدهد.

    و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  9. #529
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 241

    تاريخ: 1/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى ايران

    حل مشكلات نيازمند وقت است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من تمام مشكلاتى كه شما گفتيد و آن مشكلاتى كه ايشان گفتند و زيادتر از اينها من مى‏دانم و به اين مشكلات مطلعم. من مى‏دانم كه ارتش تا سلسله مراتبش محفوظ نباشد و تا تحت يك ضابطه نباشد نمى‏شود به او ارتش گفت. ارتشى كه پائين‏تر از بالاتر اطاعت نكند اين ارتش نمى‏تواند يك ارتشى باشد كه دفاع بكند از ايران، اين شكى نيست، چنانچه مى‏دانم كه روحيه بعضى از قشرهاى اينها هم به واسطه همين مسائلى كه مع‏الاسف بيشتر بوده است و بعضى چيزها كه واقع شده است اينها هم يك قدرى سست شده‏اند در مسائل. اين را هم من مى‏دانم كه كميته‏ها در همه ايران، در همه جا يك نابسامانى‏هائى دارند و يك اختلافاتى هست همه اينها را من اطلاع دارم. مشكلات معلوم است، حل مشكلات يك قدرى محتاج به زمان است، خوب، الان مشكلات براى دولت زياد است، براى ارتش زياد است براى ساير اقشار زياد است و مع‏الاسف در اين وقت زيادتر شده و حالا هم رو به زيادى است لكن رفع مشكلات يك امرى است كه آنى نمى‏شود، در چند لحظه و چند روز و چند ماه نمى‏شود، اين بايد به تدريج رفع بشود.

    تكليف شرعى هر فرد، خدمت به اسلام است‏

    و مهم اين است كه ما همه‏مان و هر فردى خودش را مكلف بداند به اينكه بايد حالا خدمت بكند. يك وقت مثلاً بود كه ما مى‏گفتيم چه كار داريم به اينكه مرزها چه است، اين با ارتش است شما مى‏گفتيد ما چه كار داريم كه در داخل شهر، بين شهرها چه رخ مى‏دهد، بين شهرها ژاندارمرى بايد حل بكند. ژاندارمرى مى‏گفتند چه كار داريم كه داخل شهر چه مى‏گذرد، اين را بايد شهربانى حل كند. هر كدام به ديگرى واگذار مى‏كردند. البته در مواقعى كه مواقع عادى است مسأله همين طور است، هر رشته از اينها مامور يك فتنه هستند، اما در مواقعى كه غير عادى است مملكت عادى نيست، مثلاً فرض بفرمائيد كه جلوگيرى از خرابكارى‏هائى كه در قشر زارع و قشر دهقان مى‏شود، ژاندارمرى بايد جلويش را بگيرد، اما وقتى كه شما ديديد كه كشورتان اگر زراعت نداشته باشد، اگر نتوانند اينها زراعتى را كه كرده‏اند جمع بكنند، كشور به خطر مى‏افتد، احتياج زياد مى‏شود، گرسنگى زياد مى‏شود،

    صحيفه نور ج 6 صفحه 242

    اينجا ديگر نبايد وقتى كه گفته مى شود كه ارتش هم به كمك ژاندارمرى برود، روسا بگويند به ما مربوط نيست. ما بايد سر حدات را نگه داريم. يا اگر ديديم كه سر حدات ما الان طورى است كه از آن طرف اسلحه وارد مى كنند، اشخاص فاسد وارد مى‏شوند، يا اسلحه وارد بشود و دست اشخاص فاسد بيفتد، اين باعث مى‏شود كه يك وقت ما بفهميم كه يك دسته فاسد مخالف با كشورى، مخالف با ملتى، مخالف با اسلامى مسلح شده‏اند. يك وقت بيدار بشويم كه ديگر نتوانيم جلو آنها را بگيريم، اينجا نبايد ديگر ژاندارمرى فكر اين را بكند كه من مال بين شهرها هستم، ژاندارمرى بايد كمك كند به ارتش و سپاه انقلاب هم كمك بكند به اينها. يك وقت‏هائى كه وقت آشفتگى است مثلاً فرض كنيد كه يك وقت زلزله بيايد، زلزله بيايد و جائى را خراب بكند، شما ببينيد كه برادرانتان زير خرابى‏ها مانده‏اند و دارند جان مى‏دهند شما نمى‏توانيد بگوئيد اين كار مال شير و خورشيد سرخ است و به من ربطى ندارد، هر انسانى خودش را مكلف مى‏داند به هر طورى كه باشد برود اينها را نجات بدهد.

    با بيدارى بايد جلوى دشمن را هر چند هم كم باشد بگيريم

    مملكت ما امروز يك آشفتگى‏هائى دارد، البته نه آشفتگى كه نشود اصلاحش كرد، اينها كه حالا دارند آشوب مى كنند الان چيزى نيستند لكن ما اگر غفلت كنيم ممكن است اين چيز نبوده، چيز بشود. من الان هيچ از اينها خوفى ندارم براى اينكه يك وقتى كه ملتى همه اقشارش با هم بودند و همه يك مطلب را خواستند، همانطور كه ديديد ملت كه باهم بودند، نتوانستند قدرت‏هاى خارجى ملت را از آن راهى كه دارد منحرف كند. ما خوف از اين نداريم كه اين چند تا فاسد كه مانده‏اند، يك چيزى باشند لكن دشمن هر چه باشد نبايد ما او را كم بشماريم، اين كم ممكن است كم كم زياد بشود. ما بايد بيدار باشيم، بيدارى، با توجه، يك نفر را هم كه ديديم مخالف است برويم سراغش و جلويش را بگيريم. نبايد ما فرض كنيم كه خوب، بياورند چند تا تفنگ از خارج، ما الحمدلله چه داريم. خير، بايد ما با تمام قدرت و قوت هر چه مى‏توانيم، اگر سر حدات را ديديم كه اسلحه وارد مى‏شود، همه قوا روى هم بروند و جلويش را بگيرند نگذارند وارد بشود. اين اوقات غير عادى كارها غير عادى بايد واقع بشود، نبايد روى آن ترتيبى كه پيشتر بوده واقع بشود. من، آقايان كه اينجا بودند، آقايان روساى ژاندارمرى و رئيس ستاد، راجع به اين سر حدات سفارش كردم. ما مى‏خواهيم خيلى بهتر بشود. من از آنوقتى كه مى‏بينم كه در ارتش گاهى اوقات يك مسائلى واقع مى‏شود كه موجب اشكال است مثلاً مثل دستور انتقال زندان‏هاى نظامى از زندان قصر، ما وقتى ببينيم كه زندانى‏هاى نظامى را مى‏خواهند يكجا بگذارند و در ذهن ملت ما بيايد كه اين يك توطئه‏اى است من نمى‏گويم هست، لكن احتمال دادند كه اينها را مى‏خواهند فرار بدهند، اينها مى‏خواهند توطئه كنند، من مى‏دانم كه اينها ديگر نمى‏توانند توطئه كنند، اين را مى‏دانم لكن وقتى واقع شد يك چنين مسأله‏اى، براى ما سوء ظن پيدا مى‏شود، براى ملت سوء ظن پيدا مى‏شود. چرا بايد اينطور باشد؟

    صحيفه نور ج 6 صفحه 243

    سه قوه ارتش، شهربانى و ژاندارمرى بايد قوى باشند

    من هر وقت صحبت شده است، من در هر اجتماعى كه بودم، در اجتماعات زياد، مدتى است راجع به ارتش و اينكه ارتش بايد چگونه باشد و مردم با ارتش چگونه رفتار كنند، صحبت كرده‏ام، يك دفعه و دو دفعه نه، و حالا هم باز اگر اجتماعى باشد، باز هم صحبت مى‏كنم، لكن بايد ارتش هم همانطور كه مى‏خواهيم آنها مجهز باشند. مجهز بشوند. با يك لفظ نمى‏شود كار را درست كرد. ما مى‏گوئيم، نه اينكه نمى‏گوئيم، من مكرر گفته‏ام كه گناه صغيره چيزى نيست، در يك چنين وضعيتى كه اشخاص داريم كه جنايتكارند، آن كبيره است، مقابل جنايتكارها صغيره است. اين صغيره و اين كبيره غير از آن صغيره و كبيره است و لهذا ما مى‏گوئيم صغيره را بخشيديم معنايش اين است كه مادون آن جنايتكار و خيانتكار است. قضيه آمدن به پادگان‏ها و دخالت در آنجاها البته اين خلاف است، اين را من گفته‏ام و باز هم تكرار مى‏كنم كه هم در ادارات و هم در ارتش و ژاندارمرى و هم شهربانى، اين سه قوه‏اى كه بايد قوى باشد اين نبايد از تحت اختيار فرماندهان خارج بشود و يك بيخودى در شهر مثلاً شهربانى برود و دخالت كند، اين بسيار غلط است. ما اين را سفارش كرديم و انشاء الله باز هم سفارش مى‏كنيم، اين بلا اشكال است لكن فقط اين معنا كه يك جنايتكار بايد دستگير بشود، يك كسى كه بيست سال خيانت كرده اين هم بايد بخشيده بشود؟! در هر صورت اين مسأله كه در آنوقت فرض كنيد رفته مثلاً دعاگوئى هم كرده ولى نه آدم كشته، نه خيانت كرده، نه چه، خوب اين معلوم است و آنكه من گفتم ارتشى را بخشيديم، اين صغيره، مقصودمان مادون جنايت و خيانت است و انشاء الله من يك روزى تفصيلش را خواهم گفت. انشاء الله من اميدوارم كه همه‏تان موفق باشيد و مويد باشيد.

    همه موظفيم به هر اندازه‏اى كه مى‏توانيم كار كنيم

    امروز روز خدمت است فقط، امروز هيچ يك از افراد، شما نمى‏توانيد از زير بار مسؤوليت خارج بشويد، يك مسؤوليت وجدانى و دينى است، الهى و ملى است. امروز شما نمى‏توانيد بگوئيد كه خوب، من زحمت بكشم آنوقت يك كس ديگرى منفعتش را ببرد، من هم بگويم كه خوب، ما زحمت بكشيم و يك كس ديگر منفعتش را ببرد و چه كار بكند. امروز ديگر آن روز نيست، آنهائى كه منافع شما را از بين مى‏بردند و شما را استثمار مى‏كردند نيستند، الا شايد كمى كه نمى‏توانند كارى بكنند. الان كسى شما را نمى‏تواند استثمار كند، الان مملكت مال خود شماست يعنى الان شما هر يكى‏تان نظرتان مثل نظرتان به عائله‏تان باشد، بلكه بيشتر. همه را ما عائله خود مى‏دانيم و مملكت مال همه ماست و اين آشفتگى بايد به دست ماها درست بشود. هر فرد با اينكه يك است لكن به اندازه يك فرد از او كار مى‏آيد، اين اجتماع از افراد درست شده و از فرد كار برنمى‏آيد و يك سنگ صد خروارى را يك نفر نمى‏تواند بلند كند بايد هزار نفر جمع بشوند لكن هر يك اينها يك مقدار قوه ايجاد كرده‏اند، اينطور نيست كه من كارى نداشته باشم، من به اندازه خودم فشار دادم، شما هم به اندازه خودتان، آن هم به اندازه خودش و اين قوا رويهمرفته جمع شد آنوقت اين سنگ چند خروارى بلند مى‏شود. يك

    صحيفه نور ج 6 صفحه 244

    قطره باران، يك قطره است، هيچ كارى هم از قطره بر نمى‏آيد لكن اين قطره‏ها وقتى با هم جمع شدند مى‏شود سيل، اين سيل‏ها وقتى با هم جمع شدند مى‏شود دريا. افراد حكمشان اين است، مثل قطره‏ها مانند وقتى تنها هستند كار از او بر مى‏آيد اما نه آن كار بزرگ، از او يك مقدار كار برمى‏آيد. اگر يك قطره بنشيند كنار و بگويد من قطره هستم كار از من نمى‏آيد، اين قطره هم بنشيند كنار بگويد من هيچ كار ندارم، كارى انجام نمى‏گيرد. هر قطره‏اى اگر هر كار از او بر مى‏آيد انجام بدهد، وقتى اينطور يك همچو حسى در يك ملتى پيدا شد كه همه افراد خودشان را موظف دانستند به اينكه هر كسى در هر جا هست كار بكند براى كشور خودش، 35 ميليون آدمى مى‏شود كه دارند كار مى‏كنند براى كشور خودشان. ما تا حالا كارى كه نكرديم همه. اگر شما بگوئيد كه به من چه، من كارى ندارم به اين كارها، من هم بگويم كه خوب، من طلبه هستم، آن يكى هم همين طور، كارگر هم همين طور، خوب كارها مى‏ماند، سر جاى خود مى‏ماند. همه ما موظفيم به اينكه هر كدام به اندازه‏اى كه كار مى‏آيد به همان اندازه كار بكنيم الان محول نكنيد شما به ما و ما به شما، ما همه به ژاندارمرى و ژاندارمرى به ديگر، بلكه هر كس در هر جا كه هست و هر پستى كه دارد در همان جا مشغول به كارش باشد و تقويت كنند همديگر را و تهديد كنيد آنهائى را كه دارند تحريك مى‏كنند به اينكه نه، نبايد شما سلسله مراتب را حفظ كنيد. اينها خيانتكارند، مى‏خواهند اينها، خواهند نگذارند مملكت آباد بشود، اينها را بايد موعظه بكنيد و بگوئيد بايد بيايند و بگوئيد به اينها و اينها را بيدارشان بكنيد.

    كسى حق ندارد احترام ارتش اسلامى را از بين ببرد

    من شايد مكرر اين مطلب را گفته‏ام كه آنهائى كه خيانتكار بوده‏اند و جنايتكار، آنها يا فرار كرده‏اند يا گرفتار شده‏اند و الان اينهائى كه هست، اينها اشخاصى هستند كه براى اسلام دارند خدمت مى‏كنند. الان اين ارتش، ارتش اسلام است و ارتش اسلام احترام دارد و كسى حق ندارد اين احترام را از بين ببرد و از اينكه وادار مى‏كنند يك عده اشخاصى را كه اين كار را بكنند، اين بايد جلويش گرفته شود و انشاءالله مى‏شود.

    و در هر صورت شما مطمئن باشيد كه اينطور نيست كه بيايند و بريزند و همه را بگيرند. شما برادرهاى ما هستيد و قضيه اينجور نيست كه ما با شما دشمن باشيم يا شما با ما دشمن باشيد، ما همه با هم دوست و برادريم و انشاءالله بايد اين بار را همه با هم به منزل برسانيم. و اين مسائل كه مى‏گويند، مى‏دانم و اين مسائل براى من هم تاسف‏آور است. انشاءالله اميدوارم كه اين خلاف قاعده‏ها قوياً جلوگيرى بشود و اينگونه اعمال تكرار نشود و اگر چنانچه شخصى باشد كه كذا و كذا، اين بايد روى موازين عمل بشود و دستگير بشود.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بر كاته

    
    previos page menu page next page
    

  10. #530
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 6 صفحه 245

    تاريخ: 2/3/58

    بيانات امام خمينى در جمع كارمندان شركت مخابرات، پرسنل شهربانى و اقشار مختلف مردم تبريز

    هوشيارى اقشار ملت در برابر توطئه‏هاى دشمنان اسلام و كشور

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من بايد از آقايان عذر بخواهم كه در اين محوطه كوچك و هواى گرم زير آفتاب ايستاده‏اند. من متاثرم از اينكه مى‏بينم كه در پيشانى محترم شما عرق نشسته است. از خداوند تعالى براى همه شما سلامت، سعادت، عزت، عظمت خواهانم. ما مرهون زحمت‏هاى ملت به طور عموم هستيم و مرهون زحمات آذربايجانى‏ها هستيم. آذربايجان هميشه در صف مقدم براى دفاع از اسلام و كشور و ملت بوده است، حالا هم بايد در صف مقدم باشد توطئه‏ها در همه جا هست و شايد در آذربايجان بيشتر باشد. شما جوانان برومند، شما ماموران محترم موظفيد كه اين توطئه‏ها را خنثى كنيد، اينها الان چيزى نيستند بيخود گمان مى‏كنند كه مى‏توانند باز ارباب‏ها را بر ما مسلط كنند لكن ما بايد هوشيار باشيم و از دشمن هر چه ضعيف هم باشد احتراز كنيم و توطئه دشمن را خنثى كنيم.

    پنجاه سال اهانت و ظلم رژيم پهلوى به مقدسات ملت و اسلام‏

    امروز مملكت به همت همه شما اقشار محترم، به همت همه زن و مرد ايران، مال خود شماست. دست ظالم‏ها، دست مستبدها، دست ديكتاتورها، دست اجانب، دست غارتگرها از مملكت ما كوتاه شده است. امروز من و شما آزادانه مى‏توانيم با هم در يك مجمع جمع بشويم. اقشار مختلف، مامورين شهربانى، ساير برادرها، خواهرها در يك محل مجتمع بشويم و درد دل را بگوئيم، درد دل ما زياد است ما در پنجاه و چند سال اخير دردهايى كشيديم، ملت ما رنج‏هايى كشيده است كه تاريخ سراغ ندارد. من از اول كودتاى رضاخان شاهد مسائل بودم و شايد بين شما كمى باشند كه آن زمان را ياد داشته باشند. من رنج‏هايى كه به اين ملت از دست ناپاك اين مرد وارد شد و اهانت‏هايى كه به مقدسات ملت و اسلام وارد شد و ظلم‏هايى كه كه بخصوص به بانوان محترمه ما وارد شد همه را شاهد بودم، مى‏ديدم. شاهد بودم كه با روحانيون چه كردند، شاهد بودم كه دو روحانى بزرگ آذربايجان را، مرحوم حاج مير صادق آقا و مرحوم انگجى را تبعيد كردند شايد سقز بود كه ايشان را تبعيد كردند، شاهد بودم كه علماء خراسان را دستجمعى گرفتند و به تهران آوردند و به حبس كشيدند، شاهد بودم كه علماء بزرگ اصفهان قيام كردند و بسيارى از علماى بلاد ديگر تبعيت كردند و در قم مجتمع شدند براى مخالفت با

    صحيفه نور ج 6 صفحه 246

    اين مرد خائن لكن قدرت با آنها بود و شكستند قدرت اينها را، نگذاشتند به ثمر برسد. من شاهد گرفتارى‏هايى كه براى قشر روحانى در طول مدت حكومت رضاخان بود، گرفتارى‏هايى كه حاصل شد من خودم شاهد بودم و شريك بودم در آن گرفتارى‏ها و شما و ما شاهد خيانت‏ها و جنايت‏هاى اين پسر بدتر از پدر بوديم.

    شما ملت شاهد همه اين مصيبت‏ها و جنايت‏ها و خيانت‏ها بوديد و شما ملت به خواست خداى تبارك و تعالى قيام كرديد، قيام مردانه، قيام همه جانبه، قيام براى خدا. اگر قيام براى خدا باشد و براى اسلام و براى دين باشد، هيچ وقت شكست ندارد. پيشبرد شما براى همين وحدت كلمه و قيام براى خداى تبارك و تعالى و خواستار بودن جمهورى اسلامى شد. شما تا اينجا رسانديد نهضت را و از اين به بعد بايد دنبال كنيد.

    وظيفه ملت شناسايى و قطع دست عمال اجانب از كشور است‏

    ما تاكنون به آن آرزوهايى كه داريم نرسيديم، به بعضى از آنها رسيديم، آرزوهايى كه رسيديم بسيار بزرگ بود و ارجمند و ارزش‏دار. سقوط سلطنت جائرانه و قطع ايادى كفار، اجانب، بزرگترين چيزى كه در تاريخ نظير نداشت، بالاتر چيزى كه تصور آن را نمى‏كردند، ما به اين مرز رسيديم و اگر در بين شما خائنانى آمدند و گفتند چه شد، جواب اين است كه چه مى‏خواهيد بشود، بالاتر از اينكه ما دست ارباب‏هاى شما را كوتاه كرديم و ما خائن‏ها را بيرون كرديم. لكن اين مقدار كافى نيست، ما بايد جلو برويم، ما بايد يك ايران، يك ايران آباد، يك ايران آزاد، يك ايران مستقل، يك ايرانى كه همه قشرهاى آن در رفاه باشند، ما مى‏خواهيم همچو ايرانى باشد و اين ريشه‏هاى گنديده هم مانع هستند. عمال اجانب باز در ايران هستند، در آذربايجان شما هست، در كردستان هست، در تهران هست، همه جا منتشرند با صورت‏هاى مختلف، اسم‏هاى مختلف، لكن برنامه واحد و آنكه نگذارند آرامش پيدا بشود، نگذارند دهقان‏هاى ما به زراعت خودشان ادامه بدهند، نگذارند كارخانه‏ها به كار خودشان ادامه بدهند. علامت خائن‏ها كه دسته‏هاى مختلفند اين است كه بخواهيد بشناسيد آنها را، مانع بشوند از كشاورزى، علامت خيانت است. مانع بشوند از كار كارخانه‏ها كه به صلاح ملت است، اين علامت خيانت آنهاست، علامت اين است كه اينها عمال اجانب هستند. نگذارند دانشگاه‏ها به كار خودشان ادامه بدهند، اين علامت اين است كه خائن هستند. تظاهرات بيجا بكنند و مردم را وادار به تظاهر بكنند بدون اينكه خود ملت و بزرگان ملت راضى باشند، اين علامت اين است كه خائن هستند. شما خائن‏ها را با اين علامت‏ها بشناسيد و دست آنها را كوتاه كنيد.

    خداوند انشاءالله شما برادران من را، شما فرزندان عزيز من، شما خواهرهاى عزيز من را حفظ كند، توفيق به شما بدهد و سلامت به شما بدهد. من خدمتگزار همه هستم، من سرباز همه هستم و من خدمتگزار همه هستم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 53 از 208 نخستنخست ... 34349505152535455565763103153 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/