صفحه 5 از 25 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 241

موضوع: داستان بزرگان

  1. #41
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نشانه امامت

    قاضي «يحيي بن اكثم» كه از دانشمندان اهل بيت(ع) بود، اعتراف كرد كه: روزي نزديك تربت پيامبر اعظم(ص) امام جواد(ع) را ديدم. با او در مسائل مختلفي به مناظره پرداختم كه امام همه را پاسخ داد. گفتم: به خدا سوگند! مي خواهم چيزي از شما بپرسم ولي شرم دارم.
    امام فرمود: «من پاسخ را بدون آنكه پرسشت را به زبان آوري، مي گويم. تو مي خواهي بپرسي امام كيست؟
    گفتم: آري، به خدا سوگند! سؤالم همين است.
    فرمود: «امام من هستم»
    گفتم: نشانه اي براين ادعا داريد؟
    دراين هنگام، عصايي كه در دست امام جواد(ع) بود به سخن آمد و گفت: او مولاي من و امام اين زمان و حجت خداست.(1)

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #42
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شجاعت مؤمن

    «عمرو» پسر امام حسن مجتبي(ع) كودكي (در حدود پنج يا شش ساله) بود كه همراه اسيران كربلا وارد شهر شام شد.
    در يكي از مجالس شهر شام، يزيد به آن كودك نگاه كرد و گفت: مي تواني با پسر من كشتي بگيري؟
    او فرمود: من حال كشتي گرفتن را ندارم، اگر مي خواهي زور بازوي پسرت را بداني به او شمشيري بده، و به من هم شمشيري، تا در حضور تو با هم بجنگيم يا او مرا مي كشد كه در اين صورت به جدم پيامبر اسلام(ص) و علي(ع) مي پيوندم، يا من او را مي كشم و او به جدش ابوسفيان و معاويه مي پيوندد.
    يزيد از زبان گويا و قوت قلب آن كودك تعجب كرد و اشعاري خواند كه معنايش اين است:
    «اين برگ از آن شاخه درخت نبوت است كه اين چنين شجاع و با جرأت مي باشد»(1)

    1- داستانها و پندها، ج3، ص 116

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #43
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شجاعت عباس

    جنگ صفين هجده ماه طول كشيد كه علي(ع) با معاويه جنگيد، روزي جواني 13ساله از لشكر امام به ميدان آمد و مبارز خواست.
    از لشكر دشمن كسي جرأت پيكار با او را نمي كرد. معاويه به ابن شعثا كه مردي شجاع بود، امر كرد مقابله كند. او گفت: شاميان مرا با ده هزار سوار برابر مي كردند، هفت پسر دلير دارم، يكي را مي فرستم تا او را از پاي درآورد. هفت پسرش را يكي پس از ديگري به مبارزه فرستاد، كه همگي به دست جوان نقاب پوش به هلاكت رسيدند.
    اين منظره به «ابن شعثا» ناگوار آمد. مانند شير غضبناك حمله كرد، آن جوان او را هم به هلاكت رساند. ديگر كسي جرأت نمي كرد با او درگير شود. علي(ع) آن جوان را نزد خود فراخواند و نقاب از صورت او برگرفت، لشكر ديدند او عباس فرزند امام است كه اين شجاعت بي نظير از او ظاهر شد.(1)
    1- زندگاني، پرچمدار كربلا، ص98- روضه الصفا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #44
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    قدرت روحي ملاك برتري

    نوشته اند پيغمبراعظم(ص) در مدينه از محلي عبور مي كرد. گروهي از جوانان مشغول زورآزمايي بودند به اين ترتيب كه سنگ بزرگي را بلند مي كردند تا ببينند چه كسي بهتر مي تواند آن را بلند كند. اين هم مثل همه مسابقات احتياج به داور دارد چون گاهي دو نفر وزنه را نزديك به يكديگر برمي دارند. وقتي پيامبراكرم(ص) آمد از آنجا بگذرد، جوانان گفتند هيچ داوري بهتر از پيغمبر(ص) نيست: يا رسول الله! شما اينجا بايستيد و ميان ما داوري كنيد كه كداميك از ما بهتر وزنه را بلند مي كنيم. پيامبراعظم(ص) قبول كرد آنها مشغول كار شدند. آخر كار پيامبر گرامي(ص) فرمود: مي خواهيد بگويم از همه شما قويتر و نيرومندتر كيست؟ بله يا رسول الله! فرمود: از همه قويتر و نيرومندتر آن كسي است كه وقتي به خشم مي آيد، خشم بر او غلبه نكند، بلكه او بر خشمش غلبه كند.
    و خشم او را در راهي كه رضاي خدا نيست نياندازد، بر خشم خودش مسلط شود، و آنگاه كه از چيزي خوشش مي آيد، آن خوش آمدن او را به غير رضاي خدا نياندازد و بتواند بر رضاي خودش بر ميل و رغبت خودش مسلط شود.
    ملاحظه: پيامبراعظم(ص) آن زورآزمايي بدني را فوراً تحليل و تبديل به يك مسابقه روحي كرد و مسأله قوت بازو را روي قوت اراده تحليل كرد و فرمود آن كه بازويش قويتر است مردتر است اما مردي فقط به زور بازو نيست. زور بازو يكي از نشانه هاي كوچك آن است. اساس مردي در قوت اراده روحي است. ملاي رومي گويد:
    وقت خشم و وقت شهوت مرد كو
    طالب مردي چنينم كو به كو(1)
    1- شهيد مرتضي مطهري(ره)، آزادي معنوي، ص236

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #45
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    پيامبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به قدري به اصحاب خود علاقه داشتند که اگر سه روز يکي از آنها را نمي ديدند، از حال وي جويا مي شدند، اگر در مسافرت بود، در حقش دعا مي کردند و اگر در خانه اش بود، به ديدارش مي رفتند و اگر اطلاع مي دادند که مريض است، به عيادتش تشريف مي بردند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #46
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خداوند فرمود: بنده من با هيچ وسيله‌اي دوست داشتني‌تر از (انجام) واجباب، محبوب من نمي‌شود. او با مستحبات وسيله جلب محبت مرا فراهم مي‌آورد، چندان که محبوب من مي‌شود و چون دوستش بدارم گوش شنواي او مي‌شوم و چشم بيناي او و زبان گوياي او و دست نيرومند او و پاي رهيوي او. هر گاه مرا بخواند، پاسخش دهم و هرگاه از من (چيزي) بخواهد عطايش کنم.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #47
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بي غيرتي و مردن

    هنگامي كه به علي(ع) گزارش دادند كه سپاهيان معاويه به شهر انبار هجوم بردند و حسان بن حسان فرماندار را كشتند، فرمود:
    «آگاه باشيد برادر غامد (سفيان بن عوف) به امر معاويه باسواران به شهر انبار ( كه در سمت شرقي فرات عراق قرار دارد) وارد گريده و حسان بن حسان (فرماندار) را كشت و سربازان شما را از آن حدود دور گردانيد. به من خبر رسيده كه يكي از لشكريان ايشان بر يك زن مسلمان و يك زن ذمي (اهل كتاب) وارد شد و خلخال و دست بند و گردن بند و گوشواره هاي آنان را كند و آن زن نمي توانست از او ممانعت كند، مگر به گريه و زاري صدا بلند كردند تا از خويشان خود كمك بگيرند.
    دشمنان با غنيمت بسيار از شهر انبار بازگشتند، در صورتي كه به يك نفر از آنها، زخمي نرسيد و خوني از آنها بر زمين نريخت.
    اگر مرد مسلماني از شنيدن اين واقعه از حزن و اندوه بميرد، ملامت ندارد... اي نامردهايي كه آثار مردانگي در شما نيست! و اي كساني كه عقل شما مانند عقل بچه ها و زن هاي تازه به **** رفته است! اي كاش من شما را نمي ديدم و نمي شناختم.(1)

    1- نهج البلاغه فيض، خطبه 27، ص 97

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #48
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در چشم امام رضا عليه السلام همه افراد، از نظر انساني مقام و ارزش داشتند و به آنان حرمت مي‎گذاشت و برابري انسان‎ها را در حقوق ملاحظه مي‎کرد، از تحقير انسان‎ها و پست شمردن آنان و توهين و استهزا، سخت جلوگيري مي‎کرد و شکل و شمايل و رنگ و ثروت و ... ملاک نبود، بلکه «انسان» در نظر او محترم و عزيز بود. حتي غلامان و سياهان هم مورد عنايت و توجه او بودند و با آنان هم به عنوان يک انسان رفتار مي‎کرد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #49
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عیادت از بیمار يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام مريض شده و در بستر بيمارى افتاده بود، روزى حضرت از او عيادت نمود و ضمن ديدار، به او فرمود: در چه حالتى هستى ؟
    عرض كردم : مرگ را بسيار سخت و دردناك مى بينم .
    حضرت رضا عليه السلام فرمود: اين ناراحتى كه احساس مى كنى ، اندكى از حالات و علائم مرگ مى باشد كه اكنون بر تو عارض شده است ، پس اگر تمام حالات و سكرات مرگ بر تو عارض شود، چه خواهى كرد؟!
    و بعد از آن ، در ادامه فرمايش خود افزود: مردم دو دسته اند: عدّه اى مرگ برايشان وسيله آسايش و استراحت است .
    و عدّه اى ديگر آن قدر مرگ برايشان سخت و طاقت فرسا است ، كه پس از آن احساس راحتى مى كنند.
    حال چنانچه بخواهى كه مرگ برايت نيك و لذّت بخش باشد، ايمان و اعتقادات خود را نسبت به خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و نيز ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را تجديد كن و شهادتين را بر زبان و قلب خود جارى گردان .
    امام جواد عليه السلام فرمود: بعد از آن كه ، آن شخص طبق دستور پدرم شهادتين را گفت ، اظهار داشت :
    يابن رسول اللّه ! ملائكه رحمت الهى با تحيّات و هدايا وارد شدند و بر شما سلام مى دهند.
    امام رضا عليه السلام فرمود: چه خوب شد كه ملائكه رحمت الهى را مشاهده مى كنى ، از آن ها سؤ ال كن : براى چه آمده اند؟
    مريض گفت : آن ها مى گويند چنانچه همه ملائكه با اذن خداوند سبحان ، نزد شما حاضر شوند، بدون اجازه حركتى نمى كنند.
    پس از آن ، با كمال راحتى و آرامش خاطر. چشم هاى خود را بر هم نهاد و گفت : ((السّلام عليك ياابن رسول اللّه !)) پيغمبر اسلام ، اميرالمؤ منين و ديگر امامان (سلام اللّه عليهم ) آمدند، و در همين لحظه ، جان به جان آفرين تسليم كرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #50
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    امام رضا علیه السلام در زمان حكومت ماءمون - خليفه عبّاسى - در يكى از سال ها خشك سالى شد و زراعت هاى مردم در كم آبى سختى قرار گرفت ، ماءمون در يكى از روزهاى جمعه به حضرت علىّ بن موسى الرّضاعليهما السلام پيشنهاد داد تا آن حضرت جهت بارش باران و رفاه مردم چاره اى بينديشد.
    امام عليه السلام فرمود: بايستى مردم سه روز - شنبه ، يك شنبه ، دوشنبه - را روزه بگيرند و در سوّمين روز جهت دعا و نيايش به درگاه پروردگار متعال عازم بيابان گردند.
    پس چون روز سوّم فرا رسيد، حضرت به همراه جمعيّتى انبوه به صحراء رفتند و سپس امام عليه السلام بر بالاى بلندى رفت و پس از حمد و ثناى الهى اظهار داشت :
    پروردگارا، تو حقّ ما اهل بيت را عظيم و گرامى داشته اى ، اينك مردم به تبعيّت از فرمانت به تو روى آورده و متوسّل شده اند؛ و به اميد رحمت و فضل تو به اينجا آمده اند و آرزوى بخشش و احسان تو را دارند.
    خداوندا! بر آن ها باران رحمت و بركت خود را فرود فرست تا سيراب و بهره مند گردند.
    در همين لحظه ، ناگهان باد، شروع به وزيدن گرفت و ابرى ظاهر گشت و صداى رعد و برق عجيبى در فضا پيچيد و مردم حالتى شادمانه به خود گرفتند.
    حضرت جمعيّت را مخاطب قرار داد و فرمود: آرام باشيد، اين ابر براى شما نيامده است ، ماءموريت او جاى ديگرى است .
    و پس از آن ، ابر ديگرى نمايان شد و اين بار نيز مردم شادمان شدند، همچنين امام عليه السلام فرمود: آرام باشيد، اين ابر ماءموريّتش براى جمعيّت و سرزمينى ديگر است .
    و به همين منوال تا دَه مرتبه ابر آمد و حضرت چنين مى فرمود.
    تا آن كه در يازدهمين مرحله ، امام عليه السلام اظهار نمود: اين ابر براى شما آمده است ، اكنون شكرگزار خداوند متعال باشيد و برخيزيد به خانه هايتان بازگرديد، كه تا به منازل خود وارد نشويد، باران نخواهد باريد.
    امام جواد عليه السلام در ادامه روايت فرمود: تا زمانى كه مردم به خانه هايشان نرفتند، ابر از باريدن خوددارى كرد؛ امّا به محض آن كه مردم داخل خانه هاى خود شدند، باران به قدرى باريد كه تمام رودها و نهرها پر از آب شد و مردم مى گفتند: اين از بركت وجود مقدّس فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله است .
    بعد از آن ، امام رضا عليه السلام در جمع مردم حضور يافت و ضمن سخنرانى مهمّى فرمود:
    اى مردم ! احكام و حدود الهى را رعايت كنيد؛ و هميشه در تمام حالات ، شكرگذار نعمت ها و رحمت هاى خداوند باشيد، معصيت و گناه مرتكب نشويد، اعتقادات و ايمان خود را نسبت به خداوند و رسول و ائمّه اطهار عليهم السلام تقويت نمائيد.
    و نسبت به حقوقى كه بر عهده يكديگر داريد بى توجّه نباشيد و آن ها را رعايت كنيد، نسبت به يكديگر دلسوز و يارى ، مهربان باشيد؛ و بدانيد كه دنيا وسيله اى است براى عبور به جهانى ديگر، كه اءبدى و جاويد مى باشد.
    سپس امام جواد عليه السلام افزود: بعد از اين جريان ، عدّه اى از سخن چينان دنياپرست و چاپلوس نزد ماءمون رفتند و گفتند: اين شخص - بعنى امام رضا عليه السلام - با اين سحر و جادويش همه را شيفته خود گردانيده است و مردم را بر عليه خليفه و دستگاهِ حكومت تحريك مى كند.
    لذا ماءمون شخصى را فرستاد تا حضرت رضا عليه السلام را نزد وى آورد؛ و چون حضرت وارد مجلس ماءمون شد، يكى از وزراى حكومت به امام خطاب كرد و گفت : تو با آمدن باران ، ادّعاهائى كرده اى ؛ چنانچه در كار خود صادق و مطمئنّ هستى ، دستو بده تا اين دو شيرى كه بر پرده خليفه نقاشى شده اند، زنده شوند.
    امام رضا عليه السلام بانگ برآورد: اى دو شير درّنده ! اين شخص فاجر را نابود كنيد، كه اءثرى از او باقى نماند.
    ناگهان آن دو عكس به شكل دو شير حقيقى در آمدند و آن وزير سخن چين دروغ گو را دريده و بدون آن كه قطره خونى از او بريزد، او را بلعيدند.
    و آن گاه اظهار داشتند: ياابن رسول اللّه ! اجازه مى فرمائى تا ماءمون را نيز به دوستش ملحق گردانيم ؟
    ماءمون با شنيدن اين سخن بيهوش شد و روى زمين افتاد و چون او را به هوش آوردند، دو مرتبه آن دو شير گفتند: اجازه بفرما تا او را نيز نابود كنيم ؟
    حضرت فرمود: خير، مقدّرات الهى بايد انجام پذيرد و سپس به آن دو شير دستور داد تا به جاى خود بازگردند و آن ها نيز به حالت اوّليه خويش ‍ بازگشتند.
    و ماءمون به امام رضا عليه السلام گفت : الحمدللّه ، كه مرا از شرّ اين شخص - حميد بن مهران - نجات بخشيدى .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 5 از 25 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/