صفحه 5 از 27 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 266

موضوع: اشعار و زندگينامه ی وحشــي بافقـــي

  1. #41
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 41

    عتاب اگر چه همان در مقام خونريز است
    وليك تيغ تغافل نه آنچنان تيز است
    دليري كه دلم كرد و مي زند در صلح
    به اعتماد نگه هاي رغبت آميز است
    مريض طفل مزاجند عاشقان ورنه
    علاج رنج تغافل دو روز پرهيز است
    شديم مات به شطرنج غايبانه تو
    به ما بخند كه خوش بازي ات به انگيز است
    كنند سلسله در گردنش به زلف تو حشر
    دلم كه بسته آن طره دلاويز است
    جگر زد آبله وز ديده مي چكد نمكاب
    كه بخت شور به ريش جگر نمك ريز است
    رقيب ، عزت خود گو مبر كه بر در عشق
    حريف كوهكني نيست آنكه پرويز است
    به ذوق جستن فرهاد مي رود گلگون
    تو اين مبين كه عنان بر عنان شبديز است
    شده است ديده وحشي شكوفه دار و هنوز
    در انتظار ثمر زان نهال نوخيز است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #42
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 42

    طراز سبزه بر گلشن عذار خوش است
    معين است كه گلشن به نوبهار خوش است
    چه خوش بود طرف روي يار از خط سبز
    بلي چو سبزه دمد طرف لاله زار خوش است
    اگر چه خوش نبود در نظر غبار ولي
    گر از خط تو بود در نظر غبار خوش است
    به بوي مشك جراحت شود فزون و مرا
    جراحت دل از آن خط مشكبار خوش است
    به ياد سبزه خطي گشت سبزه كن وحشي
    كه سبزه سر زده اطراف جويبار خوش است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #43
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 43

    خوار مي كن ، زار مي كش ، منتت بر جان ماست
    خواري ظاهر گواه عزت پنهان ماست
    چشم ظاهربين بر آزار است واي ار بنگرد
    اين گلستانها كه پنهان زير خارستان ماست
    ترك ما كردي و مهر و لطف بيعت با تو كرد
    ناز و استغنا ولي هم عهد و هم پيمان ماست
    بي رضاي ماست سويت آمدن از ما مرنج
    اين نه جرم ما گناه پاي نافرمان ماست
    بر وجود ما طلسمي بسته حرمان درت
    كانچه غير از ماست ديوار و در زندان ماست
    تلخ دارويي است زهر چشم و ترك نوشخند
    ليكن آن دردي كه ما داريم اين درمان ماست
    عقل را با عشق و عاشق را به سامان دشمني است
    بي خرد وحشي كه در انديشه سامان ماست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #44
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 44

    امروز ناز عذر جفاهاي رفته خواست
    عذري كه او نخواست ، تبسم ، نهفته خواست
    من بنده نگه كه به صد شرح و بسط گفت
    حرف عنايتي كه تبسم نگفته خواست
    از نوك غمزه سفته شد و خوب سفته شد
    درهاي راز هم كه نگاهش نسفته خواست
    لطف آمد و تلافي صد ساله مي كند
    خشم ارچه كرد هر چه در اين يك دو هفته خواست
    بارد به وقت خود همه باران التفات
    ابر عنايتي كه رياضي شكفته خواست
    دل را نويد كاتش خوي تو پاك سوخت
    خار و خسي كش از سر آن كوي رفته خواست
    شكر خدا كه مرد به بيداري فراق
    وحشي كسي كه ديده بخت تو خفته خواست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #45
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 45

    يار ما بي رحم ياري بوده است
    عشق با او صعب كاري بوده است
    لطف او نسبت به من اين يك دو سال
    گر شماري يك دو باري بوده است
    تا به غايت ما هنر پنداشتيم
    عاشقي خود عيب و عاري بوده است
    ليلي و مجنون به هم مي بوده اند
    پيش از اين خوش روزگاري بوده است
    مي شنيدم من كه اين وحشي كيست
    او عجب بي اعتباري بوده است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #46
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 46

    ابر است و اعتدال هواي خزاني است
    ساقي بيا كه وقت مي ارغواني است
    در زير ابر ساغر خورشيد شد نهان
    روز قدح كشيدن و عيش نهاني است
    ساقي بيا و جام مي مشكبو ببار
    اين دم كه باد صبح به عنبر فشاني است
    مي هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست
    چيزي كه نيست صحبت ياران جاني است
    ياري به دست آر موافق تو وحشيا
    كان يار باقي است و خود اين جمله فاني است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #47
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 47

    در دل همان محبت پيشينه باقي است
    آن آرزو كه بود در اين سينه باقي است
    بازآ و حسن جلوه ده و عرض ناز كن
    كان دل كه بود صاف چو آيينه باقي است
    از ما فروتني است بكش تيغ انتقام
    بر خاطر شريفت اگر كينه باقي است
    نقدينه وفاست همان بر عيار خويش
    قفلي كه بود بر در گنجينه باقي است
    وحشي اگر ز كسوت رندي دلت گرفت
    زهد و صلاح و خرقه پشمينه باقي است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #48
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل48
    ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست
    ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست
    جان فدایش که به خون ریختن من برخاست
    می‌کشیدند ملایک همه چون سرمه به چشم
    هر غباری که ترا از سم توسن برخاست
    خرمن مشک چو بر دور مهت ظاهر شد
    دود از جان من سوخته خرمن برخاست
    وحشی سوخته را بستر سنجاب نمود
    هر سحرگه که ز خاکستر گلشن برخاست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #49
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 49


    به جور ترك محبت خلاف عادت ماست
    وفا مصاحب ديرينه محبت ماست
    تو و خلاف مروت خدا نگه دارد
    به ما جفاي تو از بخت بي مروت ماست
    بسا گدا به شهان نرد عشق باخته اند
    به ما مخند كه اين رسم بد نه بدعت ماست
    تويي كه عزت ما مي بري به كم محلي
    و گرنه خواري عشقت هلاك صحبت ماست
    به دعوي آمده بوديم چاشني كرديم
    كمان تو نه به بازوي صبر و طاقت ماست
    هزار بنده چو وحشي خريد و كرد آزاد
    كند مضايقه در يك نگه كه قيمت ماست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #50
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 50

    گرد آن خانه بگردم كه در او خلوت توست

    سگ طالع شومش كيست كه همصحبت توست
    چشم ما را نرسد بيشتر از بام و دري
    اي خوشال دولت آن ديده كه بر طلعت توست
    وه چه بام است كه جاروب كشش ديده من
    جان من بنده آن پاي كه در خدمت توست
    همه بر باده رشكي است كه در جام من است
    قهقهه شيشه كه در انجمن عشرت توست
    رخصت مجلس و بر وصل تغافل اي شوخ
    اين زياد از تو و از حوصله طاقت توست
    هجر بگزيدنت از وصل دلا وضع تو نيست
    اختراعي است كه خود كرده و اين بدعت توست
    وحشي از توست كه ما نيز به بيرون دريم
    مانعي نيست ، اگر هست همين دهشت توست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 5 از 27 نخستنخست 12345678915 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/