آواز ماندن
دست از كار كشيدم ، براي اينكه ديگر كاري نداشتم ،
و فكر كردم زمان كوتاهي در آن دور و بر پرسه بزنم .
گفته بودم كه مثل باد غربي ، مي وزم و مي روم
و هيچ كس نميتواند مسير زنگي ام را تغيير دهد.
براي اينكه در گذشته هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام .
هزار بار ، شايد هم بيشتر ترانه هاي غمگين و آوازهاي خداحافظي خوانده ام .
و شايد عجيب به نظر مي رسد
كه يه سمت در نمي روم ،
آخر ، هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام .
وقتي كه همه حرف هايم را بزنم ، مي روم .
اما با تو كه باشم حرف هايم تمامي ندارد.
وقتي كه به فكر فرو مي روم و در راه هاي پر پيچ و خم پرسه مي زنم
ميل رفتن ندارم
ديشب ، صداي سوت يك كشتي باركس قديمي را شنيدم ،
وقتي كه در رختخوابت دراز كشيده بودم .
انگار مي گفت : پسر ، اين همان كشتي اي است كه
براي سوار شدن آن بار و بنه ات را جمع مي كردي ،
اما لبخند زدم و فكر رفتن را از سر به در كردم .
چون در گذشته ، هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام .
هزار بار ، شايد هم بيشتر ، ترانه هاي غمگين و آوازهاي خداحافظي خوانده ام.
و شايد عجيب به نظر مي رسد
كه به سمت در نمي روم .
آخر ، هيچ وقت فكر نكرده ام اين همه مدّت در يك جا بند شوم ...
براي اينكه هيچ وقت براي ماندن آواز نخوانده ام
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)