صفحه 4 از 16 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 153

موضوع: اشعار کارو

  1. #31
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نام شب

    من اشک سکوت مرده در فریادم
    داد ی سر و پاشکسته ، در بی دادم
    اینها همه هیچ ... ای خدای شب عشق
    نام شب عشق را که برد از یادم ؟

    __________________

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #32
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    باران

    ببار ای نم نم باران زمین خشک را تر کن
    سرود زندگی سر کن دلم تنگه ... دلم تنگه
    بخواب ، ای دختر نازم بروی سینه ی بازم
    که همچون سینه ی سازم همه ش سنگه... همه ش سنگه
    نشسته برف بر مویم شکسته صفحه ی رویم
    خدایا ! با چه کس گویم که سر تا پای این دنیا
    همه ش ننگه ... همه ش رنگه

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #33
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آرامگاه عشق

    شب سیاه ، همانسان که مرگ هست
    قلب امید در بدرومات من شکست
    سر گشته و برهنه و بی خانمان ، چو باد
    آن شب ،‌رمید قلب من ، از سینه و فتاد
    زار و علیل و کور
    بر روی قطعه سنگ سپیدی که آن طرف
    در بیکران دور
    افتاده بود ،‌سکت و خاموش ، روی کور
    گوری کج و عبوس و تک افتاده و نزار
    در سایه ی سکوت رزی ، پیر و سوگوار
    بی تاب و ناتوان و پریشان و بی قرار
    بر سر زدم ، گریستم ، از دست روزگار
    گفتم که ای تو را به خدا ،‌سایبان پیر
    با من بگو ، بگو ! که خفته در این گور مرگبار ؟

    کز درد تلخ مرگ وی ، این قلب اشکبار
    خود را در این شب تنها و تار کشت ؟
    پیر خمیده پشت ؟
    جانم به لب رسید ، بگو قبر کیست این ؟
    یک قطره خون چکید ، به دامانم از درخت
    چون جرعه ای شراب غم ، از دیدگان مست

    فریاد بر کشید : که ای مرد تیره بخت
    بر سنگ سخت گور نوشته است ، هر چه هست
    بر سنگ سخت گور
    از بیکران دور
    با جوهر سرشک
    دستی نوشته بود
    آرامگاه عشق....!!

    __________________

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #34
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    برای مردن

    تا روح بشر به چنگ زر ، زندانیست
    شاگردی مرگ پیشه ای انسانی است
    جان از ته دل ،‌ طالب مرگ است ... دریغ
    درهیچ کجا ‌برای مردن جا نیست ؟

    __________________

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #35
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گــفـتگــــو

    گفتم :‌ای پیر جهان دیده بگو
    از چه تا گشته ، بدینسان کمرت؟
    مادرت زاد ، به این صورت زشت ؟
    یا که ارثی است تو را از پدرت ؟
    ناله سر داد : که فرزند مپرس
    سرگذشت من افسانه ست
    آسمان داند و دستم ،‌که چه سان
    کمرم تا شد و تا خورده شکست
    هر چه بد دیدم از این نظم خراب
    همه از دیده ی قسم دیدم
    فقر و بدبختی خود ،‌ در همه حال
    با ترازوی فلک سنجیدم
    تن من یخ زده در قبر سکوت
    دلم آتش زده از سوزش تب
    همه شب تا به سحر لخت و ملول
    آسمان بود و من و دست طلب
    عاقبت در خم یک عمر تباه ...
    واقعیات ، به من لج کردند ...
    تا ره چاره بجویم ز زمین ...
    کمرم را به زمین کج کردند...!!

    __________________

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #36
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    حدود جوانی

    از شمال محدود است ، به اینده ای که نیست
    به اضافه ی عم پیری و سایه ی مخوف ممات
    از جنوب به گذشته ی پوچی پر از خاطرات تلخ
    گاهی اوقات شیرین
    مشرق ، طلوع آفتاب عشق ، صلح با مرگ
    شروع جنگ حیات
    مغرب ، فرسنگها از حیات دور ، آغوش تنگ گور
    غروب عشق دیرین
    این چه حدودیست ! ایا شنیده ای و میدانی ؟
    حدود دنیای متزلزلی است موسوم به : جوانی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #37
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    افسانه ی من

    گفتم که بیا کنون که من مستم ، مست
    ای دختر شوریده دل مست پرست
    گفتا که تو باده خوردی و مست شدی
    من مست باده می خواهم ، پست
    یک شاخه ی خشک ، زار و غمنک ، شکست !
    آهسته فروفتاد و بر خک نشست
    آن شاخه ی خشک ، عشق من بود که مرد
    وان خاک ، دلم ... که طرفی از عشق نیست
    جز مسخره نیست ، عشق تا بوده و هست
    با مسخرگی ، جهانی انداخته دست

    ای کاش که در دل طبیعت می مرد
    این طفل حرامزاده ، از روز الست
    صد بار شدم عاشق و مردم صد بار
    تابوت خودم به گور بردم صد بار

    من غره از اینکه صد نفر گول زدم
    دل غافل از آنکه ،‌گول خوردم صد بار

    افسوس که گشت زیر و رو خانه ی من
    مرگ آمد و پرگشود در لانه ی من
    من مردم و زنده هست افسانه ی عشق
    تا زنده نگاه دارد افسانه ی من
    افسانه ی من تو بودی ای افسانه ...
    جان از کف من ربودی ، ای افسانه ...
    صد بار شکار رفتم دل خونین ...
    نشناختمت چه هستی ای افسانه...!!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #38
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هست و نیست

    از باده ی نیست سر خوشم ، سرخوش و مست
    بیزارم و دلشکسته ،‌ازهر چه که هست
    من هست به نیست دادم ، افسوس که نیست
    در حسرت هست پشت من پاک شکست....!!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #39
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سکوت

    گفتم که سکوت ...!! از چه رو لالی و کور ؟
    فریاد بکش ،‌که زندگی رفت به گور
    گفتا که خموش ! تا که زندانی زور
    بهتر شنود ، ندای تاریخ ز دور
    بستم ز سخن لب ، و فرا دادم گوش
    دیدم که ز بیکران ،‌دردی خاموش
    فریاد زمان ، ‌رمیده در قلب سروش
    کای ژنده بتن ،‌ مردم کاشانه به دوش
    بس بود هر آنچه زور بی مسلک پست
    در دامن این تیره شب مرده پرست
    با فقر سیاه.... طفل سرمایه ی مست
    قلب نفس بیکستان ، کشت ... شکست
    دل زنده کنید تا بمیرد ناکام
    این نظم سیاه و ... فقر در ظلمت شام
    برسر نکشد ، خزیده از بام به بام
    خون دل پا برهنگان ، جام به جام
    نابود کنید . یأس را در دل خویش
    کاین ظلمت دردگستر ، زار پریش
    محکوم به مرگ جاودانی است ... بلی
    شب خاک بسر زند ، چو روز آید پیش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #40
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شراب آب

    گفتم: که چیست فرق میان شراب و آب ؟؟
    کاین یک کند خنک دل و آن یک کند کباب !!

    گفتا: که آب خنده ی عشق است درسرشک
    لیکن شراب نقش سرشک است در سراب...

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 4 از 16 نخستنخست 1234567814 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/