صفحه 4 از 9 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 83

موضوع: امام رضا (علیه السلام)

  1. #31
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    انديشه خلق قرآن

    يكي از رخدادهاي عصر مأمون را كه نشانه‌اي بر گرايش اعتزالي وي دانسته‌اند، نظريه «خلق قرآن» است كه از آن تعبير به «محنت» شده است. اين مسأله در مقطعي از عهد عباسيان، بحث اعتقادي، سياسي روز شده بود، تا آن جا كه برخي به دليل مخالفت با آن محكوم به مرگ، تبعيد و زندان، شدند. از افرادي كه اين انديشه را نشر داده و از آن حمايت و تبليغ كردند، «بشر مريسي» بود. هارون الرشيد وي را تهديد به قتل كرد و در پي آن «بشر» ناگزير شد، تا زمان حيات هارون، متواري باشد.
    در زمان مأمون اين بحث به صورت جدي مطرح شد. خليفه در سال 212 ه‍. ق، در محافل علمي از آن ياد مي‌كرد، ولي در سال 218 ه‍. ق، مردم را به پذيرش آن وادار ساخت. معتزله از اين حركت مأمون به گرمي استقبال كرده و او را بر اين اقدام ستودند.
    «بشر مريسي» كه در عهد هارون از ترس تهديدات او متواري بود، در ستايش از مأمون كه با عقيده خلق قرآن موافق بود، چنين سروده است:




    • قد قال مأموننا و سيدنا ان علياً اعني ابا حسن بعد نبي الهدي و ان لنا اعمالنا و القران مخلوق
    • قولاً له في الكتب تصديق افضل من قد اقلت النوق اعمالنا و القران مخلوق اعمالنا و القران مخلوق


    براستي كه مأمون ما و آقاي ما سخني گفته است كه كتب (همچون قرآن) آن را تأييد مي‌كند.
    همانا ابوالحسن علي، پس از پيامبر كه هادي مردم است، برتر از همه است. و بدرستي كه اعمال ما براي خود ماست و قرآن حادث و آفريده است.
    در برابر اين قصيده، يكي از شاعران اهل سنت چنين سروده است:




    • يا ايها الناس لاقول و لا عمل ما قال ذاك ابوبكر و لا عمر و لم يقل ذاك الاكل مبتدع بشر اراد به امحاق دينهم يا قوم اصبح عقل من خليفتكم مقيدا و هو في الاغلال موثوق
    • لمن يقول كلام الله مخلوق و لا انبي و لم يذكره صديق علي الرسول و عندالله زنديق لان دينهم والله ممحوق مقيدا و هو في الاغلال موثوق مقيدا و هو في الاغلال موثوق


    اي مردم، آن كس كه كلام خدا را مخلوق داند، نامه عملش از گفتار و كردار تهي است و هيچ ندارد. اين سخن (مخلوق بودن قرآن) را نه ابوبكر، نه عمر، نه پيامبر(ص) و نه هيچ راستگويي نگفته است. اين رأي، سخن بدعتگذاران بر خدا و پيامبر است كه اينان نزد خدا زنديق‌اند. بشر خواسته است، با گفتارش دين آنان را از ميان ببرد، زيرا دين آنان به خدا سوگند از بين رفتني است. اي مردم انديشه خليفه با زنجيرهاي محكمي بسته شده است.
    اگرچه مهمترين گواه معتزلي بودن مأمون، همان نظريه خلق قرآن است كه در عهد مأمون گسترش يافت، ولي نكته ديگري نيز در تأييد معتزلي بودن او قابل توجه است و آن اين كه معتزليان، امام علي(ع) را سزاوارتر از ديگران به حكومت مي‌دانستند و مأمون نيز از آن جهت كه به اعتزال گرايش داشت، در اشعارش حضرت علي(ع) را ستايش مي‌كرد و نه از آن جهت كه شيعه بود! مأمون در يكي از سخنانش مي‌گويد: «بسياري مردم از آن جهت كه ما برتري اميرمؤمنان را بر ساير صحابه، عنوان نموده‌ايم، بر ما خرده مي‌گيرند و چنين پنداشته‌اند كه برتر دانستن علي بر ديگر خلفا به معناي كوچك شمردن ديگران است. در حالي كه هرگز چنين نيست. سوگند به خدا اجازه نخواهم داد، كسي حتي از حجاج بن يوسف عيبجويي كند و او را مورد لعن و طعن قرار دهد، تا چه رسد به سلف طيب.»
    مأمون و ديانت سياسي

    سرانجام بعضي معتقدند كه اصولاً زمامداران خود سر و دنيا طلب، در حقيقت به هيچ دين يا مسلكي پايبند حقيقي نيستند و همه دفاع و ستيز آنان بر محور منافع سياسي آنان مي‌چرخد و دينداري آنان در واقع نوعي ديانت سياسي است. به هر حال، در يك جامعه ديني، اظهار به دينداري شرط سياست و حاكميت است و مأمون كسي نبود كه اين شرط را نداند و با ناديده گرفتن آن، حكومتش را به خطر اندازد.
    يكي از صاحبنظران در اين باره مي‌نويسد: «شخصيتهاي سياسي، هزاران راه را مي‌پيمايند تا عواطف مردم را جلب نمايند و براي عقايد مردم، احترام خاصي قايل مي‌شوند، هر چند جز اهداف سياسي خود منظوري ندارند.»
    با توجه به گستردگي سرزمين اسلامي آن روز از يك سو و نشر افكار و آراء از سوي ديگر، مأمون به اين نتيجه رسيده است كه بايد چندگانه عمل كند. او زمامداري با تدبير و انديشه بود كه كوله‌باري از تجربه‌هاي تلخ و شيرين زمامداران قبل را نيز مورد نظر قرار داده بود. بنابراين اظهارات اعتقادي وي نيز بيشتر جنبه سياسي داشته و او براساس مصالح حكومتي سخن گفته و عمل مي‌كرده است، نه براساس اصول اعتقادي و باورهاي ديني.




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. #32
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    شخصيت اخلاقي امام رضا عليه‌السلام

    مي‌دانيم كه پيامبر اكرم(ص) در اخلاق نمونه بود، تا جايي كه خدايش در مقام ستايش پيامبر او را به خلق نيكو و عظيمش ياد كرده، رمز موفقيت او را نيز اخلاق ارزنده وي مي‌داند.
    امامان نيز تجلي اخلاق پيامبر بودند، به گونه‌اي كه هركس آنان را مي‌ديد، بي‌اختيار به ياد رسول اكرم(ص) مي‌افتاد. حضرت رضا(ع) نيز در زندگي فردي و اجتماعي چنين بود كه خلق والاي پيامبر را حكايت مي‌كرد و به گفته شاعر:




    • يمثل النبي في اخلاقهله كرامات و مكرمات شهود صدق لسمو ذاته كانه النبي في صفاته
    • فانه النابت من اعراقه في صفحات الدهر بينات كانه النبي في صفاتهكانه النبي في صفاته


    در اخلاق او پيامبر جلوه‌گر مي‌شود. چرا كه او برخاسته از ريشه‌هاي نبوي است.
    از او نشانه‌هايي اعجازآميز و ارزشهايي در اوراق تاريخ و بستر روزگاران، متجلي است و گواهاني راستين بر بزرگي او گواهند. گويا او آينه تمام نماي اخلاق و صفات پيامبر است.
    ابراهيم بن عباس كه از ديرزمان محضر امام را درك كرده و از آن منبع فيض الهي، بهره‌ها برده بود، درباره روش اخلاقي امام مي‌گويد: «هيچ‌گاه نديدم آن حضرت، با سخن خود كسي را مورد اهانت و آزار قرار دهد و يا آن كه كلام كسي را قبل از آن كه سخن او پايان يابد، قطع كند. نياز نيازمندان را برآورده مي‌ساخت، هرگز در حضور ديگران به چيزي تكيه نمي‌داد، پاي خود را نزد كسي دراز نمي‌كرد، با خدمتكاران به نرمي سخن مي‌گفت، در جمع، با صداي بلند نمي‌خنديد و در حضور ديگران آب دهان را بيرون نمي‌انداخت.»
    ابن ابي عباد، وزير مأمون، شيوه زندگي امام را چنين يادآور شده است: «حضرت علي بن موسي(ع) در تابستان روي حصير مي‌نشست و فرش او در زمستان نوعي پلاس بود، دور از چشم مردم جامه خشن مي‌پوشيد و هنگام رويارويي با مردم، لباس معمولي مي‌پوشيد تا خودنمايي به زهد، تلقي نشود.»
    عطر اخلاق امام، در نسيم شعر شاعران

    ابونواس، از اديبان و شعراي معروف عصر امام رضا(ع) است. وي كه در ادبيات و شعر، شهره و نامدار زمان خود بوده است، با تمام توان ادبي كه داشت، از ستودن امام اظهار ناتواني كرد. ابن طولون مي‌نويسد: «برخي از اصحاب به ابونواس اعتراض داشته، چنين گفتند: تو درباره شراب، كوه و دشت، موسيقي و... شعر سروده‌اي، تو را چه شده است كه درباره موضوعي مهم، يعني شخصيت والاي امام علي بن موسي الرضا(ع) تاكنون چيزي نگفته و شعري نسروده‌اي؟ با آن كه معاصر امام نيز هستي و او را بخوبي مي‌شناسي.
    ابونواس در پاسخ چنين گفت: والله ما تركت ذلك الا اعظاما له و ليس يقدر مثلي ان يقول مثله.
    سوگند به خدا كه بزرگي او مانع اين كار شده است. چگونه كسي چون من، درباره شخصيتي چون او مدح تواند كرد.
    آنگاه ابيات زير را سرود:




    • قيل لي انت اوحد الناس لك في جوهر الكلام بديع فعلام تركت مدح ابن موسي قلت لا اهتدي لمدح امام كان جبريل خادماً لابيه
    • طرا في فنون من الكلام النبيه يثمر الدر في يدي مجتبيه والخصال التي تجمعن فيه امام كان جبريل خادماً لابيه امام كان جبريل خادماً لابيه


    چكيده سخن او چنين است: از من نخواهيد او را بستايم، مرا توان آن نيست تا از كسي كه جبرئيل خدمتگزار آستان پدر اوست مدح گويم.
    قصيده‌اي به او منسوب است كه در مرو چون چشمش به حضرت رضا(ع) افتاد، آن را سرود و گفت:




    • مطهرون نقيات ثيابهم تجري من لم يكن علويا حين تنسبه فانتم الملأ الاعلي و عندكم علم الكتاب و ما جاءت به السور
    • الصلاه عليهم اينما ذكروا فماله في قديم الدهر مفتخر علم الكتاب و ما جاءت به السور علم الكتاب و ما جاءت به السور


    امامان معصوم(ع)، پاكيزگان و پاكدامنان هستند كه هرگاه نامي از ايشان به ميان آيد، بر آنان درود و تحيت فرستاده خواهد شد.
    كسي كه انتسابش به سلاله پاك علي نرسد، در روزگاران داراي مجد و افتخار نيست.
    براستي كه شما در جايگاه بلندي قرار داريد و علم كتاب و مضامين سوره‌هاي قرآن نزد شماست.
    ابن صباغ مالكي درباره حضرتش مي‌نويسد: «حضرت از مناقبي والا و صفاتي پسنديده برخوردار است. نفس شريفش پاك، هاشمي نسب و از نژاد پاك نبوي است.»
    بعد از جريان ولايتعهدي، روزي عبدالله بن مطرف بن هامان بر مأمون وارد شد. حضرت رضا(ع) نيز در مجلس حضور داشت. خليفه رو به عبدالله كرد و گفت: درباره ابوالحسن علي بن موسي الرضا چه مي‌گويي؟
    عبدالله گفت: «چه بگويم درباره كسي كه طينت او با آب رسالت سرشته شده و ريشه در گواراي وحي دوانيده است. آيا از چنين ذاتي جز مشك هدايت و عنبر تقوا مي‌تواند ظاهر شود؟»




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  3. #33
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    اخلاق امام در بيان روايات

    ـ او بسيار به مستمندان رسيدگي مي‌كرد.
    ـ به دادن صدقه بويژه در شبهاي تار و به صورت پنهاني بسيار مبادرت مي‌كرد.
    ـ با خدمتگزارانش كنار يك سفره مي‌نشست و غذا مي‌خورد.
    ـ هيچ فرقي ميان غلامان و اشراف و اقوام و بيگانگان نمي‌گذارد، مگر براساس تقوا.
    ـ همواره متبسم و خوش رو بود.
    ـ بهترين بخش غذاي خود را قبل از تناول، براي گرسنگان جدا مي‌ساخت.
    ـ با فقرا مي‌نشست.
    ـ در تشييع جنازه شركت مي‌جست.
    ـ خدمتكاري را كه مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمي‌خواند.
    ـ با صداي بلند و با قهقهه هرگز نمي‌خنديد.
    ـ رفع نياز مؤمنان و گره‌گشايي از ايشان را بر ديگر كارها مقدم مي‌داشت.
    ـ روي حصير مي‌نشست.
    ـ قرآن زياد تلاوت مي‌كرد.
    ـ با گفتارش دل كسي را نرنجانيد.
    ـ سخن هيچ‌كس را ناتمام نمي‌گذاشت و نمي‌شكست.
    ـ هيچ نيازمندي را تا حد امكان رد نكرد.
    ـ پاي خود را هنگام نشستن در حضور ديگران دراز نمي‌كرد.
    ـ در حضور ديگران همواره از ديوار فاصله داشت و هيچ‌گاه تكيه نزد.
    ـ همواره ياد خدا بر زبان جاري داشت.
    ـ از اسراف و تبذير سخت پرهيز داشت.
    ـ به مسافري كه پول خود را تمام و يا گم كرده بود، بدون چشمداشت، هزينه سفر مي‌داد.
    ـ در دادن افطاري به روزه‌داران كوشا بود.
    ـ به عيادت بيماران مي‌رفت.
    ـ در معابر عمومي، آب دهان خود را نمي‌انداخت.
    ـ از ميهمان شخصاً پذيرايي مي‌كرد.
    ـ هنگامي كه بر جمعي كنار سفره وارد مي شد، اجازه نمي‌داد تا براي احترام وي از جاي برخيزند.
    ـ به سخن ديگران كه وي را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشي داشتند، با دقت كامل گوش مي‌داد.
    ـ خويش را به بوي خوش معطر مي‌كرد، بخصوص براي نماز.
    ـ به نظافت جسم و لباس بويژه موي سر توجه داشت.
    ـ قبل از غذا دستها را مي‌شست و با چيزي خشك نمي‌كرد، بعد از غذا نيز آنها را مي‌شست و با حوله‌اي خشك مي‌كرد.
    ـ اگر غذايي از حد نياز زياد مي‌آمد، آن را هرگز دور نمي‌ريخت.
    ـ در حضور ديگران به تنهايي چيزي نمي‌خورد.
    ـ بسيار بردبار و شكيبا بود.
    ـ كارگري را كه به مبلغ معين اجير مي‌كرد، در پايان افزون بر مزدش به او عطا مي‌كرد.
    ـ با همگان با رأفت و خوشرويي روبرو مي‌شد.
    ـ بسيار فروتن بود.
    ـ به فقرا و بيچارگان بسيار مي‌بخشيد و آن را براي خود پس‌انداز مي‌دانست.
    اين همه كه ياد شد، بي‌گمان خوشه‌اي از خرمن شخصيت اخلاقي آن امام بزرگ است و نه تمام آن.




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  4. #34
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    اخلاق و رفتار امام رضا عليه السلام

    امامان پاک ما در ميان مردم و با مردم مي‏زيستند،و عملا به مردم درس زندگي و پاکي و فضيلت مي‏آموختند،آنان الگو و سرمشق ديگران بودند،و با آنکه مقام رفيع امامت آنان را از مردم ممتاز مي‏ساخت،و برگزيده‏ي خدا و حجت او در زمين بودند در عين حال در جامعه حريمي نمي‏گرفتند،و خود را از مردم جدا نمي‏کردند،و به روش جباران انحصار و اختصاصي براي خود قائل نمي‏شدند،و هرگز مردم را به بردگي و پستي نمي‏کشاندند و تحقير نمي‏کردند...
    «ابراهيم بن عباس‏»مي‏گويد:«هيچگاه نديدم که امام رضا عليه السلام در سخن بر کسي جفا ورزد،و نيز نديدم که سخن کسي را پيش از تمام شدن قطع کند،هرگز نيازمندي را که مي‏توانست نيازش را بر آورده سازد رد نمي‏کرد،در حضور ديگري پايش را دراز نمي‏فرمود، هرگز نديدم به کسي از خدمتکاران و غلامانشان بدگوئي کند،خنده‏ي او قهقهه نبود بلکه تبسم بود،چون سفره‏ي غذا به ميان مي‏آمد همه‏ي افراد خانه حتي دربان و مهتر را نيز بر سفره‏ي خويش مي‏نشاند و آنان همراه با امام غذا مي‏خوردند.شبها کم مي‏خوابيد و بيشتر بيدار بود،و بسياري از شبها تا صبح بيدار مي‏ماند و به عبادت مي‏گذراند،بسيار روزه مي‏داشت و روزه‏ي سه روز در هر ماه را ترک نمي‏کرد [1] ،کار خير و انفاق پنهان بسيار داشت، وبيشتر در شبهاي تاريک مخفيانه به فقرا کمک مي‏کرد.[2]
    «محمد بن ابي عباد»مي‏گويد:فرش آن حضرت در تابستان حصير و در زمستان پلاسي بود لباس او-در خانه-درشت و خشن بود،اما هنگاميکه در مجالس عمومي شرکت مي‏کرد (لباسهاي خوب و متعارف مي‏پوشيد) و خود را مي‏آراست. [3]
    شبي امام ميهمان داشت،در ميان صحبت چراغ نقصي پيدا کرد،ميهمان امام دست پيش آورد تا چراغ را درست کند،امام نگذاشت و خود اين کار را انجام داد و فرمود:ما گروهي هستيم که ميهمانان خود را بکار نمي‏گيريم. [4]
    يکبار شخصي که امام را نمي‏شناخت در حمام از امام خواست تا او را کيسه بکشد،امام عليه السلام پذيرفت و مشغول شد،ديگران امام را بدان شخص معرفي کردند،و او با شرمندگي به عذرخواهي پرداخت ولي امام بي توجه به عذر خواهي او همچنان او را کيسه مي‏کشيد و او را دلداري مي‏داد که طوري نشده است.[5]
    شخصي به امام عرض کرد:به خدا سوگند هيچکس در روي زمين از جهت‏برتري و شرافت پدران به شما نمي‏رسد.
    امام فرمود:تقوي به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگارآنان را بزرگوار ساخت.[6]
    مردي از اهالي بلخ مي‏گويد:در سفر خراسان با امام رضا عليه السلام همراه بودم،روزي سفره گسترده بودند و امام همه‏ي خدمتگزاران و غلامان حتي سياهان را بر آن سفره نشاند تا همراه او غذا بخورند.
    من به امام عرض کردم:فدايتان شوم.بهتر است اينان بر سفره‏يي جداگانه بنشينند.فرمود: ساکت‏باش،پروردگار همه يکي است،پدر و مادر همه يکي است،و پاداش هم باعمال است. [7]
    «ياسر»خادم امام مي‏گويد:امام رضا عليه السلام به ما فرموده بود اگر بالاي سرتان ايستادم (و شما را براي کاري طلبيدم) و شما به غذا خوردن مشغول بوديد برنخيزيد تا غذايتان تمام شود.بهمين جهت‏بسيار اتفاق مي‏افتاد که امام ما را صدا مي‏کرد،و در پاسخ او مي‏گفتند به غذا خوردن مشغولند،و آن گرامي مي‏فرمود بگذاريد غذايشان تمام شود. [8]
    يکبار غريبي خدمت امام رسيد و سلام کرد و گفت:من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم،از حج‏باز گشته‏ام و خرجي راه تمام کرده‏ام،اگر مايليد مبلغي به من مرحمت کنيد تا خود را بوطنم برسانم،و در آنجا از جانب شما معادل همان مبلغ را به مستمندان صدقه خواهم داد،زيرا من‏در شهر خويش فقير نيستم و اينک در سفر نيازمند مانده‏ام.
    امام برخاست و به اطاقي ديگر رفت،و دويست دينار آورد و از بالاي در دست‏خويش را فراز آورد،و آن شخص را خواند و فرمود:اين دويست دينار را بگير و توشه‏ي راه کن،و به آن تبرک بجوي،و لازم نيست که از جانب من معادل آن صدقه بدهي...
    آن شخص دينارها را گرفت و رفت،امام از آن اطاق به جاي اول بازگشت،از ايشان پرسيدند چرا چنين کرديد که شما را هنگام گرفتن دينارها نبيند؟
    فرمود:تا شرمندگي نياز و سؤال را در او نبينم... [9]
    امامان معصوم و گرامي ما در تربيت پيروان و راهنمائي ايشان تنها به گفتار اکتفا نمي‏کردند، و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ويژه‏يي مبذول مي‏داشتند،و در مسير زندگي اشتباهاتشان را گوشزد مي‏فرمودند تا هم آنان از بيراهه به راه آيند،و هم ديگران و آيندگان بياموزند.
    «سليمان جعفري‏»از ياران امام رضا عليه السلام مي‏گويد:براي برخي کارها خدمت امام بودم، چون کارم انجام شد خواستم مرخص شوم،امام فرمود:امشب نزد ما بمان.
    همراه امام به خانه‏ي او رفتم،هنگام غروب بود،غلامان حضرت مشغول بنائي بودند امام در ميان آنها غريبه‏يي ديد،پرسيد:اين کيست؟عرض کردند:به ما کمک مي‏کند و به او چيزي خواهيم داد.
    فرمود:مزدش را تعيين کرده‏ايد؟
    گفتند:نه!هر چه بدهيم مي‏پذيرد.
    امام بر آشفت و خشمگين شد.من به حضرت عرض کردم:فدايتان شوم خود را ناراحت نکنيد. ..
    فرمود:من بارها به اينها گفته‏ام که هيچکس را براي کاري نياوريد مگر آنکه قبلا مزدش را تعيين کنيد و قرار داد ببنديد.کسي که بدون قرار داد و تعيين مزد کاري انجام دهد اگر سه برابر مزدش را بدهي باز گمان مي‏کند مزدش را کم داده‏يي،ولي اگر قرار داد ببندي و به مقدار معين شده بپردازي از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‏يي،و در اينصورت اگر بيش از مقدار تعيين شده چيزي به او بدهي هر چند کم و ناچيز باشد مي‏فهمد که بيشتر پرداخته‏يي و سپاسگزار خواهد بود. [10]
    «احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي‏»که از بزرگان اصحاب امام رضا عليه السلام محسوب مي‏شود نقل مي‏کند.من با سه تن ديگر از ياران امام خدمتش شرفياب شديم،و ساعتي نزد امام نشستيم،چون خواستيم باز گرديم امام به من فرمود:اي احمد!تو بنشين.همراهان من رفتند و من خدمت امام ماندم،و سؤالاتي داشتم بعرض رساندم و امام پاسخ مي‏فرمودند،تا پاسي از شب گذشت،خواستم مرخص شوم،فرمود:مي‏روي يا نزد ما مي‏ماني؟
    عرض کردم:هر چه شما بفرمائيد،اگر بفرمائيد بمان مي‏مانم و اگر بفرمائيد برو مي‏روم.
    فرمود:بمان،و اينهم رختخواب (و به لحافي اشاره فرمود) .آنگاه امام برخاست و به اطاق خود رفت.من از شوق به سجده افتادم و گفتم:سپاس خداي را که حجت‏خدا و وارث علوم پيامبران در ميان ما چند نفر که خدمتش شرفياب شديم تا اين حد به من محبت فرمود.
    هنوز در سجده بودم که متوجه شدم امام به اطاق من باز گشته است،برخاستم.حضرت دست مرا گرفت و فشرد و فرمود:
    اي احمد!امير مؤمنان عليه السلام به عيادت‏«صعصعة بن صوحان‏» (که از ياران ويژه‏ي آن حضرت بود) رفت،و چون خواست‏برخيزد فرمود:«اي صعصعه!از اينکه به عيادت تو آمده‏ام به برادران خود افتخار مکن-عيادت من باعث نشود که خود را از آنان برتر بداني-از خدا بترس و پرهيزگار باش،براي خدا تواضع و فروتني کن خدا ترا رفعت مي‏بخشد» [11]امام عليه السلام با اين عمل و سخن خويش هشدار داده است که هيچ عاملي جاي خود سازي و تربيت نفس و عمل صالح را نمي‏گيرد،و به هيچ امتيازي نبايد مغرور شد،حتي نزديکي به امام و عنايت و لطف آن بزرگوار نيز نبايد وسيله‏ي فخر و مباهات و احساس برتري بر ديگران گردد.
    [1] گويا منظور روزه‏ي پنجشنبه اول ماه و چهار شنبه‏ي وسط ماه و پنجشنبه‏ي آخر ماه است که پيشوايان معصوم فرموده‏اند کسي که اضافه بر روزه‏ي ماه مبارک رمضان در هر ماه اين سه روز را روزه بگيرد مانند آنستکه همه‏ي سال روزه باشد.
    [2] اعلام الوري ص 314
    [3] اعلام الوري ص 315
    [4] کافي ج 6 ص 283
    [5] مناقب ج 4 ص 362
    [6] عيون اخبار الرضا ج 2 ص 174
    [7] کافي ج 8 ص 230
    [8] کافي ج 6 ص 298
    [9] مناقب ج 4 ص 360
    [10] کافي ج 5 ص 288
    [11] معجم رجال الحديث ج 2 ص 237- رجال کشي ص 588




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  5. #35
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    علت تفاوت ميراث زن و مرد

    يكي از مسائلي كه از ديرباز مورد پرسش قرار مي‌گرفته است و در زمان حاضر به دليل شعارهاي تساوي‌جويانه ملل غرب ميان زن و مرد، بيش از گذشته مورد سؤال قرار مي‌گيرد و چه بسا حربه‌اي در دست منكران اسلام باشد و به وسيله آن، بخواهند عدالت اسلامي را زير سؤال ببرند، موضوع تفاوت ميراث زن و مرد در فقه اسلامي است، چه اين كه در شريعت اسلام هرگاه فردي از دنيا برود، دختران وي از ميراث او سهمي به اندازه نصف سهم پسران او دارند. به تعبير ديگر، سهم هر پسر دو برابر سهم هر دختر است.
    امام علي بن موسي(ع) در بيان فلسفه اين تفاوت فرموده است: «علت اين كه سهم زنان از ميراث، نصف سهم مردان مي‌باشد اين است كه زن هنگام ازدواج، مهريه‌اي دريافت مي‌كند، ولي مرد هنگام ازدواج مهريه‌اي مي‌پردازد. گذشته از اين، دختر زماني كه ازدواج كند، مجبور نيست از دارايي خود صرف زندگي كند، بلكه نفقه و مخارج زندگي او برعهده مرد اوست و او مي‌تواند تمام سهم‌الارث خود را پس‌انداز نمايد، ولي زماني كه پسر ازدواج مي‌كند نه تنها بايد مخارج زندگي خود را از ميراث به دست آورده صرف كند، بلكه بايد مخارج همسرش را نيز بپردازد.
    بدين جهت است كه خداوند سهم مردان را از ميراث، بيش از سهم زنان قرار داده و فرموده است: «مردان نفقه دهنده زنان هستند بدانچه خداوند ايشان را در ارث فزوني داده است.»
    در اين بيان دقيق و روشن، امام رضا(ع) موضوع مهمي را روشن ساخته است و آن اين كه تفاوت زن و مرد در ميراث، به خاطر آن نيست كه اصولاً مردان به دليل جنسيت، بر زنان فضيلت و برتري دارند و اسلام با اين حكم نخواسته است كه موقعيت انساني و ارزشي زن را پايين قلمداد نمايد، چه اين كه ملاك‌هاي مادي نمي‌تواند ملاك ارزشگذاري معنوي به شمار آيد، بلكه اسلام در نظام اجتماعي و در كانون خانواده، وظايف خاصي را براي هر يك از زن و مرد مشخص ساخته است.
    به زن اجازه داده است كه هنگام پذيرش همسري، درخواست مهريه كند و به مرد تكليف كرده است كه پس از انتخاب همسر، بايد نيازهاي مادي و مخارج زندگي او را شخصاً برعهده گيرد.
    سپس اسلام براساس اين وظايف و موقعيت كه براي هر يك از زن و مرد در نظر گرفته است، به سهميه‌بندي ميراث و سهم‌الارث زن و مرد نظر افكنده است. بنابراين، تفاوت ياد شده، بر مبناي وظايف اجتماعي زن و مرد است، نه براساس تفاوت ارزشي و انساني آن دو. چنين داوري نه تنها دور از انصاف نيست كه در نگاه جامع‌نگران، عدالت و انصاف است.




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  6. #36
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    گفت و گو با استاد محمود فرشچیان

    طراح ضریح جدید حرم مطهر امام رضا علیه السلام

    471316476109776521555421901786716250131
    تمام آن چه را كه مى شود در سیماى یك هنرمند دید، در چهره استاد مى شود دریافت، و من در تمامى لحظاتى كه در محضرش نشسته بودم، به چهره متفكرانه و دست هاى هنرخیزش مى نگریستم. سخنانش، عاشقانه ترین سروده هاى انسان بود، و بارها و بارها اشك در چشمش حلقه بست كه خاطراتش زیباترین تصاویر ایمان.
    استاد محمود فرشچیان نمونه هنر اصیل و نقاشى ایرانى است. وقتى كه گفتم در شعر، حافظ... در سخن، سعدى... در علم، بوعلى ...و در نقش، فرشچیان مثل شده اند، خاضعانه سرى تكان داد و گفت:
    # این نظر لطف شماست من كوچك تر از این ها هستم، من خادم این مردمم! چون مى دانم كه هرگاه نخوت در هنر افتاد، هنرمند خواهد مرد!سالى چند بار به مشهد مشرف مى شوید ؟
    # سه، چهار بار.با دعوت كسى یا به علاقه خودتان؟
    # نه ! همیشه به خرج خودم و به میل و خواسته خودم آمدم. حتى این چند بارى كه براى طراحى و نظارت بر ساخت ضریح مطهر امام رضا (ع) به مشهد مشرف شده ام، یك ریال را از آستان قدس قبول نكرده ام.یعنى براى طراحى ضریح، دستمزدى نگرفته اید؟
    # نه! به هیچ عنوان، حتى یك ریال. دوستان در آستان قدس خیلى لطف دارند، و مى خواستند كرایه هتل و بلیت هواپیما را حساب كنند من خودم مانع شدم و نخواستم.(در میان سخنان استاد، شیفتگى به اهل بیت، موج مى زد آن عشق بى كرانه اى كه آرزوى هر دل داده اى است ... یادم از حرف هایى آمد كه پیش از این در باره استاد با یكى از نزدیكان ایشان داشتم: استاد فرشچیان، یك ریال هم از آستان قدس نگرفته. همه اش را افتخارى انجام داده. حتى وقتى كرایه هتلش را حساب كرده اند، درست معادل همان پول را انداخته داخل ضریح حضرت ...)
    استاد! در میان طرح هاى سیاه قلم شما، خطوط مستقیم خیلى كم است. همه خط ها منحنى و كج هستند چرا؟
    # چون زندگى در حال گردش و چرخش است، تمام هستى در حال حركت بر سیرى دایره وار است. من در خط راست صراحتى را مى بینم كه در زندگى روزمره ما چنین صراحتى نیست، صراحتى كه اگر بود دیگر شر پیدا نمى شد و سراسر زندگى خوبى بود.به همین دلیل است كه در بعضى از آثارتان حد فاصل ها و مرزها را بر مى دارید، مثل آن تابلوى كه فرشته مشغول ترسیم شیطان و شیطان مشغول ترسیم فرشته است؟
    # مى دانى! در روحیه ى انسان ها، خط و مرز نیست. انسان در انبوهى از تفكرات تیره و روشن عمل خود را شكل مى دهد. فكر مى كنم چنین ابهامى در كارهاى من هم هست. چون سعى مى كنم چنین درهم تنیدگى میان نیروهاى شاكله تفكر بشرى را ترسیم كنم.پیچیدگى طرح هاى شما از كجا سرچشمه مى گیرد؟ از همین نگاه پیچیده به روان بشرى؟
    # شاید، ولى من فكر مى كنم كه پیچیدگى كارهاى من اغلب در آثارى است كه خواسته ام جدال میان نیكى و شر، خیر و بدى و نور و ظلمت را به نمایش در آوردم.561371181901882021091805135321161715419137
    احساس مى كنم هر كجا، در آثارتان نیروهاى خیروشر با یكدیگر تلاقى مى كنند چارچوبى پیدا مى شود، مثل آن چارچوبى كه در تابلوى ضامن آهو مشاهده مى كنیم. این اتفاقى است؟
    # نه! در كارهاى من هیچ چیزى اتفاقى نیست. آن چارچوبى كه شما از آن یاد مى كنید یا حد فاصل بین متن اصلى و سوژه هاى فرعى است و یا براى ایجاد فرم زیباتر پرداخت شده و یا این كه تداعی گر نوعى حركت از جزء به كل یا برعكس است، كه در یك قالب زیبایى شناسانه در آمده، اما در بسیارى از آثار من ( مثل تابلوهاى پنجمین روز آفرینش، عصر عاشورا و...) چنین چارچوبى به چشم نمى خورد.موسیقى رنگ در طرح هاى شما - به اعتراف همه - اعجاب برانگیز است. مثلاً در تابلوی ضامن آهو، رنگ بندى سبز كلیت طرح، نشان از سیادت دارد، و در تابلو عصر عاشورا، از سیاه و سفید بیشتر استفاده شده ، از طرفى پیام تابلوها هم به این موضوع اشاره دارد كه طرح و الگوى كرامت انسانى یا - در مرتبه اى بالاتر - دین باورى انسانى است و به نوعى تداعى گر جدال میان نیروهاى متضاد براى بقا است، من فكر مى كنم هنرمند، به خودى و تنها با تكیه بر داشته ها و دانسته هاى صرف هنرىاش از خلق چنین آثارى عاجز است او باید به منبعى وصل باشد كه از هر سر منشأى بالاتر و خلاق تر و جمیل تر است. احساس مى كنم شما هم به همین منبع متصل هستید، دوست دارم بدانم وقتى آثارى را مثل «ضامن آهو»،«عصر عاشورا (ع)» و ... خلق مى كردید آیا در مى یافتید كه عنایتى خاص از سوى ائمه (ع) شامل حال شما مى شود؟
    #بدون شك. بدون شك. بدون شك. من خودم كارى نمى كنم. هر چه مى بینید، لطف خدا است. هیچ هنرمندى هنرش جاودانه نمى شود، مگر بر اساس اعتقاد و ایمانش كار كند و به باورهاى الهى اش تكیه بزند.از تابلوى ضامن آهو، حرف نگفته اى هست كه مردم نشنیده باشند؟
    # قدیم وقتى نقاشان مى خواستند صورت معصومین(ع) را تصویر كنند، یا پرده اى بر روى صورت ایشان مى كشیدند یا هاله اى نور پشت سرشان قرار مى دارند. من با چنین تصویر و تصورى تابلو و طرح صورت امام رضا(ع) را - كه عاشقانه دوستشان دارم- شروع كردم. مى خواستم اول امام را از پشت سر طراحى كنم، ولى مقتضیات تابلو ایجاد مى كرد كه ایشان را از روبه رو تصویر نمایم. وقتى به صورت حضرت رسیدم، نتوانستم آن گونه كه مى خواهم طرح را كار كنم.صورت، ساعت ها و روزها دست نخورده ماند، بعد از ظهر یك روز، مثل همیشه كه هنگام نقاشى وضو مى گیرم، وضو گرفتم و روبه مشهد ایستادم و زیارت خاصه حضرت را خواندم بعد رفتم سراغ تابلو و قلم را گرفتم و شروع كردم. بدون آن كه قلم را بردارم یا طرح را عوض كنم، صورت را ساختم. وقتى هم تمام شد، دیگر تغییرى در آن ایجاد نكردم.و هاله نور؟
    # مشابه هاله نورى كه در اطراف صورت حضرت كار شده را نمى توانید در هیچ اثر مذهبى دیگر پیدا كنید. این اولین بارى است كه چهره معصومى وسط هاله نورى قرار دارد كه مى توان از پس آن، صورت را نیز تشخیص داد.دقایق و ظرایفى كه در این اثر هست شاید براى خوانندگان ما هنوز كشف نشده باشد. از آن جا كه گفتید در كارتان هیچ چیز اتفاقى نیست، مى شود به گوشه اى از تفكرات حاكم بر این طرح اشاره كنید؟
    # تمام عناصر تشكیل دهنده تابلو ضامن آهو، و تمام خطوط و پرسوناژهاى آن، همه معطوف به وجود امام رضا (ع) هستند و تمام منحنى ها به سوى ایشان ختم مى شوند. پرسوناژ امام (ع) از لحاظ رنگ و فرم هم طورى قرار گرفته كه در فراز بوده و باقى عناصر در فرود باشند. در چهره بچه آهوانى كه به خدمت حضرت مىآیند، حالتى از خوشحالى و شادمانى توأم با احترام دیده مى شود، كه این احترام به صورت زانو زدن در برابر امام (ع) متجلى است.از عصر عاشورا بگویید!
    # سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا، مادرم گفت: برو روضه گوش كن تا چند كلام حرف حساب بشنوى! ، گفتم: من اول در اتاقم كارى دارم بعد خواهم رفت. حال عجیبى به من دست داد وارد اتاق شدم، قلم را برداشتم و تابلو عصر عاشورا را شروع كردم. قلم را كه برداشتم تابلوى شد كه الآن هست، بدون هیچ تغییرى. تفكر حاكم بر تابلو هم همان اصل حاكم برتابلو ضامن آهو است، یعنى تمام خطوط مدور بوده و به وجود مبارك حضرت زینب (س) ختم مى شود.4569193106878744173739817243112252233190
    استاد! اگر قرار باشد از میان تمام طرح ها و نقش هایتان تنها یك اثر را انتخاب كنید، كدام را بر مى گزینید؟
    # عصر عاشورا.از طراحى ضریح بگویید. چند سال طول كشید؟ چه كسى آن را روى طلا و نقره كاركرد؟ از كارى كه الآن دارد به بهره بردارى مى رسد راضى هستید؟ و خلاصه هر چه فكر مى كنید كه براى ما شنیدنى است.
    # كار ضریح هفت سال طول كشید و من اول طرح ها را فكس مى كردم و بعد به وسیله خودم یا كسى دیگرى كه به ایران مى آمد، اصل طرح ها را مى آوردم. نقره كارى و طلا كارى هم بر عهده استاد مصطفى خدادادزاده بود، مردى كه واقعاً خواسته هاى مرا بر آورده كرد و كارش جداً دیدنى است. اولین بار كه كارش را دیدم قوس بالاى سر ضریح را، كه ختم به اسم پروردگار مى شد، كار مى كرد. گفتم: این كار استاد خدادادزاده نیست، چون نمى تواند با سرافرازى بگوید كه این كار را من انجام داده ام. وقتى استاد نظرم را متوجه شد، همه كار را آب كرد و دوباره ساخت. در ساخت دوم، قوس تاب برداشت و دفعه سوم این شد كه امروز مى بینید. كارى كه در نوع خودش از لحاظ ساخت و در طرح بى نظیر است. چون اولین بارى است كه در اجرا و طراحى ضریح، مقرنس كارشده.وقت تمام مى شد و من هم چنان محو در آن همه خضوع این بزرگ مرد هنر اصیل ایرانى بودم. نمى خواستم و نمى توانستم دل بكنم.


    منبع: مجله زائر، شماره 76، تنظیم برای تبیان: ملکی




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  7. #37
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    جمع بهترین ها

    68160631548812237208442038455239147213103
    گوشه ای از رفتار حضرت رضا علیه السلام

    # شب ها ، کم می خوابید و بیشتر شب را به عبادت سپری می کرد.
    # بسیاری از روزها را روزه داشت و بویژه روزهای اول، نیمه و آخر هر ماه را روزه می گرفت.
    # سجده هایش بسیار طولانی بود.
    # قرآن بسیار تلاوت می کرد. هنگامی که در بستر خواب قرار می گرفت ، به یاد خدا و تلاوت قرآن مشغول می شد.
    # به نماز اول وقت اهتمام داشت. نوافل بویژه نماز شب را حتی در سفر رها نمی کرد.
    # همواره ذکر خدا را بر زبان داشت.
    # در غیر نماز نیز به مناجات با خدا، اُنس داشت. بسیار وقت ها، به خواندن نماز اشتغال داشت.
    # او بسیار به مستمندان رسیدگی می کرد.
    # به دادن صدقه بویژه در شب های تار و به صورت پنهانی بسیار مبادرت می کرد.
    # با خدمتگزارانش کناره یک سفره می نشست و غذا می خورد.
    # هیچ فرقی میان غلامان و اشراف و اقوام و بیگانگان نمی گذارد، مگر بر اساس تقوا.
    # همواره متبسم و خوش رو بود.
    # بهترین بخش غذای خود را قبل از تناول، برای گرسنگان جدا می ساخت.
    # با فقرا می نشست.
    # در تشییع جنازه شرکت می جست.
    # خدمتکاری را که مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نمی خواند.
    # با صدای بلند و قهقهه نمی خندید.
    # رفع نیاز مومنان و گره گشایی از ایشان را بر دیگر کار ها مقدم می داشت.
    # با گفتارش دل کسی را نرنجانید.
    # سخن هیچ کس را نا تمام نمی گذاشت و نمی شکست.
    # پای خود را هنگام نشستن در حضور دیگران دراز نمی کرد.
    # همواره یاد خدا را بر زبان جاری داشت.
    # از اسراف و تبذیر سخت پرهیز داشت.
    # به مسافری که پول خود را تمام و یا گم کرده بود، بدون چشم داشت ، هزینه سفر می داد.
    # به عیادت بیماران می رفت.
    # از میهمان ها شخصاً پذیرایی می کرد .
    # هنگامی که بر جمعی کنار سفره وارد می شد، اجازه نمی داد تا برای احترام وی از جای برخیزند.
    # به سخن دیگران که وی را مخاطب قرار داده ، از او پرسشی داشتند ، با دقت کامل گوش داده و پاسخ می داد.
    # خویش را به بوی خوش معطر می کرد، بخصوص برای نماز .
    # به نظافت جسم و لباس بویژه موی سر توجه داشت.
    # قبل از غذا دست ها را می شست، بعد از غذا نیز آنها را می شست.
    # اگر غذایی از حد نیاز زیاد می آمد آن را هرگز دور نمی ریخت.
    # در حضور دیگران به تنهایی چیزی نمی خورد.
    # بسیار بردبار و شکیبا بود.
    # کارگری را که به مبلغ معین اجیر می کرد، در پایان افزون بر مزدش به او عطا می کرد.
    # با همگان با رأفت و خوشرویی روبرو می شد.
    # بسیار فروتن بود.
    # به فقرا و بیچارگان بسیار می بخشید و آن را برای خود پس انداز می دانست.

    منبع: آستان قدس رضوی؛ تنظیم برای تبیان: ملکی


    [/B]


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  8. #38
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    حکمت های منظوم

    194197206250185147622511524224114816614428102
    ترجمه منظوم سخنان امام رضا علیه السلام

    1 ـ مِن اَخلاقِ الاَنبیاء التَّنّظُّف
    نظافت موجب پاكى جسم است نظافت مایـه آرام جـان است
    امـام هشتمین فرمود بـا خلق نظـافت شیـوه پیغمبران است


    2 ـ صاحِبُ النّعمَةِ یَجِبُ ان یُوَسِّعَ عَلى عِیالِهِ
    توانگر را بوَد واجب كه بخشد زن و فـرزند را از مال دنیـا
    دهـد وسـعت به امر زندگانى بـه شـكر نعـمت حى ّ تـوانا


    3 ـ مَن لَم یَشكُرِ المُنعِمَ مِن المَخلوقین لَم یَشكُر اللهَ عزّوجلّ
    شـنیده ام كه علـى بن موسـى كاظم خدیو طوس، بفـرمـود نكته اى زیبـا
    كسى كه نیكویى خلق را نداشت سپاس نكـرده است سپـاس خداى بـى همتـا


    4 ـ الایمانُ اداءُ الفرائضِ و اجتِنابُ المَحارِم
    فرمود رضــا امام هشتم: انجام فرائــض است ایمان
    دورى ز محرّمات و زشتى پرهیز ز ناصواب و عصیان


    5 ـ لَم یَخُنكَ الاَمین، وَ لكِن ائتَمَنتَ الخائِنَ
    كسى كه بیـم ندارد ز كردگار علیم وِرا به خدمت خلق خدا مكن تعیین
    امین نكرده خیانت، تو از ره غفلت امین شمـرده خیـانت شعار بدآیین


    6 ـ الصَّمتُ بابٌ مِن ابوابِ الحِكمة
    زبـان تو گـر تحـت فرمان نباشد خموشـى گزیـن، تا نیفتى به ذلـّت
    على بن موسـى الرضا راست پندى: سكوت است بابـى ز ابواب حكمت


    7 ـ صدیقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّه جَهلُهُ
    بــه نزدیـك نـادان بـوَد تـار گیتى ز دانـش بكـن گـیتـى تـار روشـن
    بفرمود فرزنـد موســى بـن جعفـر: تو را عقل یار است و جهل است دشمن


    8 ـ التَّوَدُّدُ الى النّاسِ نِصْفُ العَقلِ
    همیشـه در پـى تیـمـار بینـوایان باش كمك به خلق، ز كردار خـالق احـد است
    امام راست در این رهگذر، كلامى نغـز: كه در معاشرت خلق، نیمى از خرد است


    9 ـ التَوَكُلُ اَن لاتَخافَ اَحداً اِلاّ اللهَ
    بزن بـر لطـف حق دست توكل كـه لطف ایـزدى باشد تو را بس
    توكـل آن بـوَد كـاندر دو عالم به غیر حق نـترسى از دگر كس


    10 ـ اَفْضَلُ ما توصَلُ به الرَّحِمِ كفُّ الاَذى عَنْها
    فرمـود رضـا ولـى ّ مـطـلق گنجینـه علم و فضل و احسـان
    بهتر صلـه رحـم به گیتى است خـوددارى از گـزنـد ایشـان


    11 ـ اَحسَنُ النّاسِ مَعاشاً مَن حَسُنَ معاشُ غیرِهِ فى معاشِه
    بهتـرین رهـرو به راه زندگـى است آن كه همچـون شمع روشنگـر بـوَد
    مردمـان در پرتـوش راحـت زینـد زندگـى در خـدمتش بـهتـر بــوَد


    12 ـ العَقلُ حِباءٌ مِنَ اللهِ و الادَبُ كُلْفَة
    رضـا سبـط پاك رسـول امین كه نتـوان سـر از خدمتش تافتن
    بگفتا: خرد بخشش ایـزدى است ادب را به كوشش تـوان یافـتن


    13 ـ لَیسَ لِبَخیلٍ راحةٌ و لا لِحَسودٍ لَذّةٌ
    بخل رنج است و حسادت محنت است از ولـى ّ آمـوز درس عبـرتـــى
    راحتـى در بخــل نتـوان یـافـتن در حسـد هـرگـز نیـابـى لذّتــى


    14 ـ مَا الْتَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ اِلاّ نُصِرَ اَعظَمُهُما عَفواً
    عفــو آییـن بزرگـــان باشـــد بـخشش آییـنـه دورانـدیـش اسـت
    دو گـروهـى كه به جنگنـد و ستیـز نصرت آن راست كه عفوش بیش است


    15 ـ عَونُك لِلضَّعیفِ اَفضَلُ مِنَ الصَدَقَة
    سخنـى دارم از امـام همام كـه مفید است بهر هر طبقه
    دستگیرى ز ناتوان و ضعیف به یقین، بهتر است از صدقه


    16 ـ المُؤمِن اِذا اَحسَنَ استَبشَرَ وَ اِذا اَساءَ استَغفَرَ
    گر ز بخت بد به كس بد كرده اى هان، مشـو نومیـد از درگاه ربّ
    مـؤمن ار نیكى كنـد شادان شود ور كند بد، مى كنـد بخشش طلـب


    17 ـ المُسلِمُ الّذى سَلِمَ المُسلِمون مِن لِسانه وَ یَده
    شـنو پند فرزند موسـى بن جعفر امـام بحـق، مـاه بـرج امـامت
    كسـى هسـت مُسلم كه باشند مردم ز دست و زبانش به امن و سلامت


    18 ـ لَیسَ مِنّا مَن لَم یأمَن جارُهُ بَوائِقَه
    به همـسایه نیكى كن اى نیكمرد كه همـسایه را بر تو حقها بوَد
    از آن كس كه همسایه ایمن نبُود بـفرمود مـولا: نـه از ما بوَد


    19 ـ التواضُعُ ان تُعطى النّاس مِن نَفسِك ما تُحبّ ان یُعطوك مِثلَه
    چنان سـر كن اى دوست با نیك و بد كه باشـد ز تـو نیك و بد در امـان
    تـواضع چـنان كن به خـلق خـداى كه خواهـى كنـد خلق با تو چنـان


    20 ـ الصَّفح الجمیلُ العفوُ مِن غیرِ عِتاب
    عفو چون كرده اى خطاب مكن كار بـى جا و نـاصـواب مكن
    وه چه نیكوسـت، عفـو بى منّت عفو كـردى اگـر، عتـاب مكن

    نظم اشعار از على باقرزاده(بقا) تنظیم برای تبیان: ملکی




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  9. #39
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    عزّت نیازمند

    1491619915999226158203732507202956174216
    سیره عملی امام رضا علیه السلام

    روزی از روزها، در مجلس آن حضرت در جمع بسیاری از اقشار مختلف مردم حضور داشتم، که پیرامون مسایل حلال و حرام از آن حضرت پرسش می‌کردند و حضرت جواب یکایک آنها را به طور کامل و فصیح بیان می‌فرمود.
    شخصی وارد شد و پس از اداء سلام، حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت:
    من از دوستان شما اهل بیت می‌باشم و اکنون مسافر مکه هستم، پول و آذوقه سفر خود را از دست داده‌ام و در حال حاضر چیزی برایم باقی نمانده است که بتوانم به دیار و شهر خود بازگردم . چنانچه مقدور باشد، مرا کمکی نما تا به دیار و وطن خود مراجعت نمایم و چون مستحقّ صدقه نیستم، هنگام رسیدن به منزل خود آنچه را که به من لطف نمایید، از طرف شما به فقرا، در راه خدا صدقه می‌دهم؟
    حضرت فرمود: «بنشین، خداوند مهربان، تو را مورد رحمت خویش قرار دهد»
    و سپس مشغول صحبت با اهل مجلس گشت و پاسخ مساله‌های ایشان را بیان فرمود. هنگامی که مجلس به پایان رسید و مردم رفتند، من و سلیمان جعفری و یکی دو نفر دیگر نزد حضرت باقی ماندیم.
    امام علیه السلام فرمود: «اجازه می‌دهید به اندرون روم؟»
    سلیمان جعفری گفت: قدوم شما مبارک باد، شما خود صاحب اجازه هستید.
    بعد از آن، حضرت از جای خود برخاست و به داخل اتاقی رفت و پس از آن که لحظاتی گذشت، از پشت در صدا زد و فرمود: «آن مسافر خراسانی کجاست؟»
    شخص خراسانی گفت: من این جا هستم.
    حضرت دست مبارک خویش را از بالای در اتاق دراز نمود و فرمود:
    «بیا، این دویست درهم را بگیر و آن را کمک هزینه سفر خود گردان و لازم نیست که آن را صدقه بدهی»
    پس از آن، امام علیه السلام فرمود:
    «حال، زود خارج شو، که همدیگر را نبینیم»
    چون مسافر خراسانی پولها را گرفت، خداحافظی کرد و سپس از منزل حضرت بیرون رفت، امام علیه السلام از آن اتاق بیرون آمد و کنار ما نشست.
    سلیمان جعفری اظهار داشت: یا ابن رسول اللّه! چرا چنین کردی و خود را مخفی نمودی؟!
    حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام فرمود:
    «چون نخواستم که آن شخص غریب نزد من سرافکنده گردد و احساس ذلّت و خواری نماید»
    منبع: کتاب چهل داستان از امام رضا (ع)، تنظیم برای تبیان: ملکی




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  10. #40
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    دستهایم را بسوى تو بلند كرده ام

    11713522514916128941421462221906315425211836
    نیایش هاى حضرت رضا علیه السلام

    بارالها!
    در پیشگاه تو ایستاده ام،
    و دستهایم را بسوى تو بلند كرده ام،
    آگاهم كه در بندگى ات كوتاهى نموده و در فرمانبرى ات سستى كرده ام،
    اگر راه حیا را مى پیمودم از خواستن و دعا كردن مى ترسیدم...
    ولى … پروردگارم!
    آن گاه كه شنیدم گناهكاران را به درگاهت فرا مى خوانى ،
    و آنان را به بخشش نیكو و ثواب وعده مى دهى ،
    ... براى پیروى ندایت آمدم،
    و به مهربانى هاى مهربانترین مهربانان پناه آوردم.
    و مرا از دلهره ملاقاتت درامان دار،
    و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،
    پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مى شود قرار دادم
    اگر با این همه، خواسته ام را رد كنى ، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مى گردد،
    همچون مالكى كه از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،
    و آقایى كه از بنده اش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مى زند.
    واى بر من اگر رحمت گسترده ات مرا فرانگیرد،
    اگر مرا از درگاهت برانى ، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟
    اما...
    اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده،
    و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى ، چونان مالكى هستى كه لطف و بخششى را آغاز كرده،
    و دوست دارد آن را به انجام رساند، و مولایى را مانى كه لغزش بنده اش را نادیده انگاشته و به او رحم كرده است.
    در این حالت نمى دانم كدام نعمتت را شكرگزارم؟
    ... آیا آن هنگام كه به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشته هایم را بر من مى بخشایى ؟
    ... یا آن گاه كه با آغاز كردن كرم و احسان بر عفو و بخششت مى افزایى ؟
    پروردگارا!
    خواسته ام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است كه...
    گناهان گذشته ام را بیامرزى ،
    و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى ،
    و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاكها خفته اند، ببخشى .
    ... تنهایى شان را با انوار احسانت از بین ببر،
    و وحشتشان را با نشانه هاى بخششت به انس بدل كن،
    و به نیكوكارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،
    و به گناهكارشان مغفرت و رحمت عطا كن،
    ... تا به لطف و مرحمتت ازخطرات قیامت درامان باشند،
    به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان،
    و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار كن،
    تا مشمول شادمانى گذشته وآینده شویم.
    آقایم!
    اگر در كارهایم چیزى سراغ دارى كه مقامشان را بالا مى برد و بر اكرامشان مى افزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،
    و مرا در رحمت با آنان شریك كن،
    و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان كه مرا در كودكى تربیت كردند.

    تنظیم برای تبیان: مهدی ملکی




    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






صفحه 4 از 9 نخستنخست 12345678 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/