صفحه 32 از 208 نخستنخست ... 222829303132333435364282132 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 311 تا 320 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #311
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 246

    تاريخ: 29/10/57

    پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد مراحعت به ايران

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سلام بى‏پايان و درود بى‏حد به عموم اهالى غيور ايران. ملت شريف و شجاعى كه با وحدت كلمه خواست خود را كه برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت جمهورى اسلامى است، در اربعين امام امت سلام الله عليه براى چندمين بار اعلام نمود. نهضت مقدس اسلامى شما گرچه با خون پاك شهيدان و مصيبت‏هاى جانگداز توام بود لكن آزاديخواهى و استقلال طلبى شما در جبين تاريخ ثبت شد. دشمن اساسى خود و كشور خود را از صحنه بيرون رانديد و بزرگترين خائن و جانى كشور را در گورستان تاريخ دفن نموديد. شما با قيام و استقامت خود به ملت‏هاى مستضعف ثابت كرديد كه اسلحه‏مدرن و قدرت‏هاى شيطانى نمى‏توانند در مقابل خواست ملتى كه براى دفاع از عقيده و حق خود دلاورانه بپا خاسته است دوام داشته باشند و نيز ثابت كرديد كه قدرت ملتى آگاه، بر تمامى سلاح‏هاى ابرقدرت‏ها پيروز است.

    شاه رفت و رژيم شاهنشاهى فرو ريخت .دزدان بيت‏المال سرمايه‏ها را خارج كردند و يكى پس از ديگرى گريختند. ملت شجاع در اولين فرصت به حساب آنان خواهد رسيد. اينان رفتند و آشفتگى‏ها و خرابى‏هاى بسيارى را برجاى گذاشتند كه با خواست خدا و همت ملت بايد ترميم شود، گرچه سالها طول خواهد كشيد.

    اينجانب با تقديم تشكرات صميمانه به ملت عزيز تذكراتى را لازم مى‏دانم:

    1- اينجانب انشاءالله تعالى به زودى به شما مى‏پيوندم تا در خدمت شما باشم و با همت شجاعانه شما به رفع مشكلات كوشا بوده و با همصدا و هم قدم شدن همه اقشار ملت بر فسادها غلبه كنيم. دوستان عزيزم! خود را براى خدمت به اسلام و ملت محروم مهيا كنيد، كمر به خدمت بندگان خدا كه خدمت به خداست ببنديد. من با توفيق خداوند تعالى پس از چند روزى در خدمت شما خواهم بود و در پشت سر شما به سربازى خود ادامه خواهم داد.

    2- به نمايندگان محمدرضا پهلوى كه مجلسين را غصباً اشغال كرده‏اند اخطار كنيد كه خانه ملت را خالى كنند تا نمايندگان مردم پس از پنجاه سال كه ملت از حق خود محروم بود، به خانه خود بيايند و انشاءالله همه خواهيد ديد كه انتخابات آزاد و مجلس سالم يعنى چه. من به آنان اخطار مى‏كنم كه در صورت ورود مجدد به مجلس مسوول هر گونه پيشامدى خود آنان هستند.

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 247

    3- بار ديگر به اعضاى شوراى سلطنتى كه شاخه‏اى است از ريشه غير قانونى، اخطار مى‏شود كه از شورا كناره گيرى كنند و بيش از اين با ملت مخالفت نكنند.

    4- بار ديگر به قواى انتظامى و نيروهاى زمينى، هوائى، دريائى توصيه مى‏شود كه در حفظ انتظامات بكوشند و ملت شريف و بيدار با آنان همكارى كنند. ملت آگاه ايران بايد از اشخاص و يا گروه‏هاى منحرف كه در اين موقع حساس به فكر آشوب افتاده و مى‏خواهند به نفع اجانب خيانت به كشور كنند، جداً جلوگيرى كنند و به آشوبگران هشدار دهند كه از اعمال ضدانسانى و اسلامى و ملى اجتناب كنند و به ملت بپيوندند.

    از خداوند متعال پيروزى ملت ايران را خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمه الله

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #312
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 248

    تاريخ: 1/11/57

    بيانات امام خمينى پيرامون افشاى جنايات شاه و ترسيم رؤوس كلى حكومت عدل اسلامى

    اعوذبالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سقوط ديكتاتورى شاه با همت و وحدت كلمه اقشار مردم

    من قبل از اينكه چند كلمه با آقايان صحبت كنم بايد از عموم اين جوان‏ها و برادران و خواهرانى كه در خارج كشور هستند و در اين مدت من موجب زحمت آنها شدم، هم تشكر كنم و هم عذر بخواهم، من از خداى تعالى سلامت همه شما را و عزت و سعادت همه را خواهانم و اميدوارم كه (در) ايران يك محيط صحيحى كه تحقق پيدا كند، شما همه برگرديد و به ملت خودتان و به كشور خودتان خدمت كنيد.

    شما ديديد كه در اثر وحدت كلمه در جامعه ايرانى يك قدرتى كه خودش را ابرقدرت حساب مى‏خواست بكند و دنبال او ابرقدرت‏ها بودند، همه ابرقدرتها از او تاييد كردند بلكه مع الاسف دول اسلامى هم قاطبتاً تقريباً با او همراهى كردند، ديديد كه با وحدت كلمه ملت، تمام كنگره هاى قصرش فرو ريخت يكى بعد از ديگرى. آن حزب رستاخيزى كه آنقدر براى آن مديحه سرائى كردند، هم خود او و هم عمال خبيث او آنقدر درباره آن مبالغه‏ها كردند، مدح‏ها خواندند و خود ايشان گفت كه اگر كسى داخل اين حزب نشود او را ما تذكره مى‏دهيم و مى‏گوئيم برود بيرون، آنقدر پافشارى راجع به اين حزب كرد لكن ملت ايران مقابل حزب و مقابل حزب‏ها و مقابل تانك و توپ و مسلسل ايستاد و مجبور كرد اين آدم ديكتاتور را به اينكه از حزبش صرفنظر بكند و حزب را كان لم يكن طرح كند. و اين خيانتى كه كرده بود راجع به تغيير تاريخ اسلام، با شرف ترين تاريخ ها، سازنده ترين تاريخ ها، اين تاريخى كه انسان را، مستضعفين را بيدار كرد و تمام قلدرهايى كه در آنوقت بودند خاضع كرد و انسان به تمام معنا، با همه ابعاد، هم ابعاد معنوى و هم ابعاد مادى ساخت و اين شخص مى‏خواست اين شرافت را از ايران سلب كند و اصل اسلام را پايكوب كند و تاريخ جاهليت شاهنشاهى را به جاى آن بگذارد و ديديد كه به واسطه همت مردم ايران همه قشرها قيام كردند و اين مطلب را هم ملزم شد كه از دست بدهد و ديديد كه به واسطه اتفاق كلمه‏اى كه شما ايرانى‏ها داشتيد اين آدم با اينهمه مداحى‏هايى كه خودش از خودش مى‏كرد و ديگران از او و آنهمه حرف‏ها كه درباره او مديحه سراها مى‏گفتند، ملزم شد كه بيايد در مقابل ملت و توبه كند و عذر بخواهد (براى اينكه مردم را فريب بدهد البته، لكن ملزم‏

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 249

    شد به اينكه عذر بخواهد) و ديديد كه اتفاق كلمه شما ملت ايران موجب شد كه تمام ابرقدرت‏ها عقب زدند و اول كه از او حمايت‏ها كردند، هر كدام حرف‏ها زدند (دخالت نظامى مى‏كنيم، تجزيه مى‏شود ايران) از اين حرف‏ها و شعرهائى كه هميشه مى‏خوانند خواندند و شما ديديد كه با اينكه همه ابرقدرت‏ها دنبال سر او بودند و مى‏خواستند از او حمايت كنند ملزم شد كه از ايران بيرون برود و حالا هم بيرون ايران است و مع الاسف فرار كرد از چنگ مسلمين و از چنگ جوان‏هاى ما و ليكن در آتيه نزديكى او را به ايران خواهند خواست انشاءالله و او ذخايرى كه از ملت ما برده است و در اين آخر هم حمل كردند به خارج از ايران، اين ذخاير را و اين مال‏هائى كه از ايران برد انشاءالله از او گرفته خواهد شد و به سزاى اعمالى كه كرده است و ظلم‏هائى كه كرده است انشاءالله مى‏رسد.

    خيانت‏ها و جنايت‏هاى شاه تنها در ماوراء عالم قابل جبران است

    گرچه قبلاً هم عرض كردم كه ما قدرت اين را، يعنى اصلاً از بشر همچو قدرتى ساقط است كه بتواند سزاى اعمال اينطور جنايتكارها را بدهد. آنقدرى كه در قدرت انسان است همين مقدار است كه اگر مثلاً يكى را كشت، به جاى او يكى را بكشند اما اگر يك كسى يك ملتى را به اين وضعى كه الان ملاحظه مى‏كنيد كشاند، قتل عام‏ها كرد، حبس‏هاى طولانى، جوان‏هاى ما را در حبس برد و به پيرى به ما برگرداند، در بين اينهائى كه در حبس بودند و پانزده سال حبس بودند، بعضى وقت‏ها كه با من مصافحه مى‏كردند، آنوقت دست يك پهلوان بود و حالا كه مصافحه مى‏كند دست آدم عادى شده. آن زجرها و ناراحتى‏هايى كه به جوان‏هاى ما، به روشنفكرما، به علماى ما، به دانشگاهى‏هاى ما، به بازرگان‏هاى ما، آن زجرها و تبعيدها و آنقدر زحماتى كه به آنها دادند و آنها متحمل شدند، اينها را نمى‏توانيم جبران كنيم. يك جان بيشتر ندارد، شما همه تان هم جمع بشويد همان يك جان را از او مى‏گيريد. اين صدها جان از بهترين فرزندان اسلام گرفته است، حالا كه ما يك جان از يك نفر آدمى كه ارتباطش به اجانب بيشتر از ارتباطش به ملت ماست بگيريم، اين مى‏شود جبران؟ شما فرض بكنيد كه يك وقت دست شما بيايد، دست و پاى او را ببريد، چشم‏هايش را بيرون بياوريد، از اين كارها بكنيد (فرض كنيد) باز هم جبران نمى‏شود. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى است كه جبران اينطور چيزها در آنجا مى‏شود، براى هر كشتنى، كشتن و زنده كردن، كشتن و زنده كردن ممكن است. براى زجرهائى كه به جوان ما داده، زجرهاى طولانى و تا ابد ممكن است باشد. نمى‏شود آقا كه يك كسى بيايد و سى وچند سال به اين مردم آنجور حكومت جائرانه بكند و مامورينش در همه اطراف بلاد با زن و فرزند و جوان و پير ما، عالم و غير عالم ما آنطور رفتار بكنند و ما هم نتوانيم جبران بكنيم (اصلاً اگر دست ما هم برسد نتوانيم جبران بكنيم) نمى‏شود خداى تبارك و تعالى يك همچو كارى را اجازه بدهد كه يك نفر آدم اين كارها را بكند و بعد هم جزايش همين باشد كه او را بكشند، جزايش همين باشد كه مالش را بگيرند. در بين جوان‏هاى ما اشخاصى بودند كه در جوانى رفتند و پانزده سال عمرشان را هدر دادند، او مى‏توانست در بيرون اگر از علما هست كتاب‏ها بنويسد، هدايت‏ها بكند، اگر

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 250

    از روشنفكران هست كتاب‏ها بنويسد و روشنفكرى‏ها بكند، روشنگرى‏ها بكند، اگر از اطبا هست جمعيت زيادى را از مرگ نجات بدهد. تمام اين قشرهايى كه از ما آنها در زندان كردند، اينها حياتشان را از دست دادند، اينها زندگى‏شان را، بيشتر زندگى‏شان را از دست دادند يعنى يك زندگى توى محبسى كه هيچ كارى نمى‏تواند بكند، از همه كارها او را باز داشتند. (آنها مى‏دانند چيست) اينها با كشتن محمدرضا درست مى‏شود؟! جبران مى‏شود؟! او تمام عياشى‏ها و ظلم‏هايش را كرده و حالا هم تقريباً اواخر عمرش هست. يك كسى كه تمام آن جنايات را كرده، حالا مى‏شود كه من و شما بگوئيم كه خوب، حالا پولهايش را از او بگيريم (اگر دست ما برسد، دست ما كه به همه ذخاير او نخواهد رسيد) اين جواهراتى كه پدرش برد نمى‏دانم الان در خزينه كدام كشور هست (انگلستان گمان مى‏كنم) اين جواهراتى هم كه ايشان حمل كردند حمل كردند چمدان‏هاى پر از جواهر اين ملت و حمل كردند و بردند، علاوه بر پول‏هاى بسيار گزافى كه صورت‏ها دارد، حالا يك مقدارى از آن را فاش كردند، شما فرض كنيد كه بتوانيد كه همه اينها را از او بگيريد لكن مى‏توانيد اين هدرى كه داده است او، نيروى ملت را كه به هدر داده جبران كنيد؟ اين دانشگاه‏هاى ما را به صورتى در آورد كه نيروى انسانى ما را هدر داد، كارش هدر بود، نيروهاى انسانى ما را منهدم كرد به نيروهاى غير انسانى. اين سينماهائى كه در زمان ايشان مشغول فعاليت بودند، اين مراكز فحشائى كه اينها درست كردند، مراكز فحشائى كه موجود كردند براى اينكه جوان‏هاى ما را بكشند به اين مراكز و غافل كنند از مسائل حياتى خودشان، از مسائل زندگى بخش خودشان. اين مراكز اسباب اين شد كه اين نيروى انسانى كه بايد در خدمت كشور ما باشد علاوه بر اينكه معطل شد، منقلب شد به يك نيروى غير انسانى. چطور ما مى‏توانيم جبران كنيم اين جنايات را؟ قابل جبران به دست بشر نيست. اين به دست ماوراى اين عالم جبران مى‏شود و بدانيد كه جبران مى‏شود. اين قرآن است كه هر كس هر ذره كارى كه بكند مى‏شمرند. آنجا يك همچو عالمى است، (و من يعمل مثقال ذره خيراًيره و من يعمل مثقال ذره شراً يره.) خودش را مى‏بيند. قرآن اينطور مى‏فرمايد و مطالب هم همين است، صورت اين عمل در آنجا منعكس است و در آنجا خودش را مى‏بيند و اينها جبران خواهد شد و شما دلتان محكم باشد كه اگر دستتان نرسد به او و اگر هم برسد نمى‏توانى جبران كنى اما اين جنايات جبران خواهد شد در آنجا.

    اصل رژيم سلطنتى مغاير با عقل، حقوق بشر و قانون اساسى است

    اينها همه تا اينجا كه رسيده است باز نصف راه يا كمتر از آن را پيموديم. اتفاق كلمه، اجتماع يك امت در يك امر موجب اين شد كه اين كنگره‏هائى كه تا (به قول خودشان) عرش كشيده شده بود، اينها يكى يكى ريختند، وارفتند مثل يخى كه آب بشود لكن باز ما راه زياد داريم، اين اولش است، مقصد ما تنها رفتن او نيست، اين يكى از مطالب است. ما رژيم سلطنتى را اصلاً غلط مى‏دانيم، از اول اين غلط بوده، خلاف قوانين انسانى بوده، رژيم سلطنتى ازاول خلاف قوانين عقلى انسان‏است. يك كسى حالا در مجلس به او راى بدهند(حالا فرض بفرمائيد صحيح راى بدهند. فرض باطل را من

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 251

    نمى‏گويم) شما فرض كنيد كه يك مجلس موسسان ملى، صد در صد ملى تاسيس بشود و اين يك كسى را با اعقابش به حكومت برساند، خودش و سلسله بعد، ما به اين مجلس موسسان كه از جانب ملت است و به اين ملت مى‏گوئيم بسيار خوب، شما زمانى كه خودتان تشريف داشتيد حق داشتيد كه سرنوشت خودتان به دست خودتان باشد، سرنوشت‏مائى كه دويست سال بعد از شما به اين دنيا مى‏آمديم به چه مناسبت شما تعيين كرديد آقاى پدربزرگ؟ شما با چه قانون، با چه حق سرنوشت ماهائى كه در اين زمان هستيم تعيين مى‏كنيد؟ شما حق داريد كه، اين حرفى است كه همه عقول با آن موافقند منتها آنقدر تعميه مى‏كنند بين مردم و تبليغات سوء مى‏كنند كه مردم باور مى‏كنند، گاهى وقت‏ها آنقدر شور است كه خان هم مى‏فهمد.

    عقل اين است، حقوق بشر اين است كه سرنوشت هر آدمى به دست خودش باشد، هر ملتى سرنوشتش به دست خودش باشد، اين صحيح. ملت ايران حالا سرنوشتش بايد به دست خودش باشد، الان اگر بخواهد يك كسى را تعيين كند براى وكالت، تعيين كند براى رياست جمهور، حق دارد كه خودش قرار بدهد. ما حالا فرض كنيد اجتماع كرديم و يك نفر را رئيس جمهور كرديم، اين صحيح، حالا اگر ما همه‏مان مجتمع شديم و يك مجلس موسسان درست كرديم، مجلس موسسان از ناحيه ما حق دارد كه سرنوشت اين ملتى كه الان موجود هست تعيين كند، نه آنى كه الان نيست و بعدها موجود خواهد شد، براى اينكه الان ملت ايران نيست. اين گروه‏هائى كه در صد سال ديگر در اعقاب شماها مى‏آيند، اينها ملت ايران الان نيستند، من نمى‏توانم سرنوشت آنها را تعيين كنم. ما چه حقى داريم كه سرنوشت ديگران (را) تعيين كنيم؟ آنها ديگرانند. به مجرد اينكه ما همه در ايران هستيم، به مجرد اينكه ما همه مسلمان هستيم نمى‏توانيم سرنوشت يك جمعيتى كه الان موجود نيستند تعيين كنيم كه بعدها ملزم باشند اين اعقاب ما به اينكه اين آقا را به اعليحضرتى بشناسند.آخر به چه مناسبت تو همچو كارى مى‏كنى؟ به من و شما چه ربط دارد اين؟ پس سلطنت اصلاً، اصلاً قضيه سلطنت يك مطلب خلاف عقلى است، خلاف شعور انسان است. اين در صورتى كه يك موسسان صحيح صد در صد ملى باشد، اين است كه براى اعقاب هيچ خطرى نبايد داشته باشد. اما ما رجوع كنيم به تاريخ، ما كه شاهد خود قضيه بوديم، شما جوان‏ها آنوقت نبوديد، ما شاهد قضيه بوديم كه قضيه چه جور بود و چه جور تحقق پيدا كرد. با سرنيزه مجلس درست كردند، با سرنيزه راى درست كردند. مگر كسى جرات مى‏كرد راى ندهد، جرات مى‏كرد نفس بكشد. درست كردند، البته يك عده‏اى آنوقت از جان گذشتند و مخالفت كردند لكن مابقى همه سرنيزه بالاى سرشان بود، يك مجلس سرنيزه‏اى درست كردند و بعد با سرنيزه به ما تحميل كردند يك همچو موجوداتى را. اگر هم صحيح بود، غلط بود. اگر صحيح بود نسبت به آن كسى كه در آن زمان بود صحيح، اما نسبت به كسى در آن زمان نبود غلط. ماهائى كه، شماهائى كه در آنوقت نبوديد، رفراندم آنوقت نمى‏دانم مجلس موسسان آنوقت هيچ دخالت نمى‏تواند داشته باشد در سرنوشت شما.

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 252

    رمز پيروزى ملت، حفظ وحدت كلمه و اتكال به خدا

    ما يك قدم جلو رفتيم تا اينكه اين شخص را از مملكت بيرون كرديم، او مى‏خواست كه ماها را بيرون كند و مى‏گفت كه هر كه وارد حزب رستاخيز نشده است بايد از اين مملكت بيرون برود. شما بحمدالله با هم متحد شديد و اتفاق كلمه شما باعث شد كه آن كارى كه مى‏خواست سر شما بياورد شما سر او آورديد، بيرونش كرديد. بعدها هم كسى نمى‏تواند او را بياورد. اگر مى‏توانستند نگهش مى‏داشتند. نگه داشتن آسان‏تر از بيرون رفتن و برگشتن است، البته آنها به فكر هستند. گفته مى‏شود كه در طياره كه داشته مى‏رفته اين خبيث امر مى‏كرده كه كودتا كنيد. طياره در هوا بوده و باز از هواى نفسش دست بر نداشته. از آنجا (اينجور گفته مى‏شود) امر كرده كه كودتا كنيد. در همين چند روز هم مى‏گويند در يكى از پادگان‏ها (امروز هم باز براى من نوشته‏اند) دستور داده بودند به اينكه برويد شهر همدان را - كودتا كنيد و بمباران كنيد و بساط درست كنيد. گوش ندادند، اعتصاب غذا كردند و گوش ندادند و الان هم اين پادگان در بست مال ملت است. اينها براى چى بود؟ براى دو مطلب: يك مطلب اين اتفاق كلمه‏اى كه در ايران پيدا شد. يك مطلب ديگر، اين پشتوانه‏اى كه عبارت از حق و حقيقت خدا بود. براى خدا و اسلام داد زديد گفتيد ما اسلام را مى‏خواهيم، آزادى مى‏خواهيم، استقلال مى‏خواهيم. حكومت اسلام، حكومت اسلامى همين آزادى و استقلال را به شما مى‏دهد منتها شما تشريح كرديد مطلب را والا حكومت اسلامى يعنى آزادى، يعنى استقلال. اين پشتوانه داشتن اجتماع شما به اراده الله تعالى موجب پيروزى شما تا اينجاست و اگر اين دو جهت محفوظ بماند كه قيامتان بحق باشد. (اعظكم بواحده ان تقوموالله) براى خدا قيام كنيد، نه براى شهوات نفسانيه. اگر انسان براى شهوات نفسانيه قيام بكند و براى خدا نباشد اين به جائى نمى‏رسد كارش، اين بالاخره فشل مى‏شود كارش چيزى كه براى خدا نيست دوام نمى‏تواند داشته باشد.

    فقط براى خدا قيام كنيد.

    كوشش كنيد كه قيام شما، اين نهضتى كه داريد نهضت الهى باشد، لله باشد. من نمى‏توانم باور كنم كه كسى مبادى معنوى نداشته باشد و براى مردم كوشش كند. من اصلاً باورم نمى‏آيد. اينهائى كه مبادى معنوى دارند، اينهائى كه خدا قائلند، آنهائى كه جزا قائلند، آنهائى كه عطا قائلند، اينها تعقل دارد كه يك كسى جان خودش را بدهد يك جان بالاتر بگيرد، همه چيزش را بدهد و از خدا زيادتر، آنقدرى كه هيچ چشمى نمى‏تواند ببيند و هيچ گوشى نمى‏تواند بشنود بگيرد. اين معقول است كه ما يكى بدهيم صد تا بگيريم. يك جانى كه توى اين كالبد محبوس است بدهيم، آزاد بشويم به جانى كه الهى است، آزاد است، محيط است، همه چيز است، اراده‏اش فعال است، مى‏گويد بشو، مى‏شود، هر چه و هر كه بخواهد مى‏شود، يك همچو چيزى بگيرد، اين معقول است كه انسان در اينجا فداكارى كند و جانش را بدهد اما آن كسى كه اين مبادى را ندارد، يا بسيار احمق است يا دروغ است مطلب. من مى‏گويم دروغ است مطلب، تعميه است. اينكه (من براى مردم، براى توده دارم زحمت مى‏كشم)، از او مى‏پرسيم

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 253

    خوب، حالا خودت را كشتند چه؟ تو همچو آدمى هستى كه براى توده؟

    انسان هر چه مى‏خواهد براى خودش مى‏خواهد، انسانى كه براى خودش نخواهد، در تمام بشر چند تا دانه نمى‏تواند پيدا بشود. تا مبادى روحى و الهى در كار نباشد نمى‏شود كه دوام داشته باشد. عليهذا خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد من يك موعظه به شما مى‏كنم. (در تمام موعظه‏هائى كه همه مى‏كنند مى‏فرمايد كه من فقط يك موعظه به شما مى‏كنم. موعظه كن خداى تبارك و تعالى است، آن كه موعظه را رسانده رسول خدا (ص) است، اين كتابى كه در آن اين موعظه ثبت شده است قرآن است) مى‏فرمايد من فقط يك موعظه مى‏كنم و آن اين است كه براى خدا قيام كنيد، هم قيام كنيد، هم قيامتان براى خدا باشد. اگر بخواهى قيام شما يك قيام مثمر باشد، نتيجه داشته باشد قيامتان، منتهى به تفكيك و تجزيه و امثال ذالك نشود. تمام هم شما يك نقطه باشد و آن هم يك نقطه ماوراى عالم طبيعت، يك نقطه غير متناهى، در همه چيز همه توجه به او داشته باشيد. اگر يك همچو مطلبى شد آنوقت قيام شما و نهضت شما يك نهضت اسلامى سالم، دوام‏دار (مى‏شود) براى اينكه پشتوانه‏اش دائم است، چيزى كه پشتوانه‏اش دائم است، دائم است.

    من اين موعظه خداى تبارك و تعالى به لسان قرآن را دارم به شما مى‏رسانم. اين موعظه به ما مى‏فهماند به اينكه بايد وحدت كلمه داشته باشيم، وجهه ما يكى باشد: الله. (ان تقوموالله) قيام لله، ديگر نمى‏تواند كه يك كسى يك طرف برود يك كسى يك طرف ديگر. اگر ديديد كه در يك قيامى دسته دسته و حزب حزب و جبهه جبهه شد بدانيد كه خدا در كار نيست. اگر همه با هم متوجه به يك نقطه باشند دعوت به وحدت كلمه است، به وحدت عقيده است. وحدت عقيده وحدت كلمه مى‏آورد، وحدت عمل مى‏آورد. (انما اعظكم بواحده) يك موعظه، فقط يك موعظه. توى اين موعظه همه چيز است. شما اين يك موعظه را گوش كنيد، عمل كنيد، همه چيز شما در اين يك موعظه هست موعظه خداست، آنهم فقط يك موعظه. همه چيزهائى كه شما تصور بكنيد توى اين يك كلمه هست. اينكه قرآن معجزه هست براى اين چيزهاست كه سه تا چهار تا كلمه تمام حيثيات بشر را اداره مى‏كند. (اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى) قيام اگر قيام لله شد همه چيز متمركز مى‏شود در همان الوهيت و اين قيام شما چون يك بوئى از الوهيت مى‏داد تا اينجا رسيده است كه قدرت‏هاى بشرى را زير پا گذاشت، يعنى مشت غلبه كرد بر تانك، مشت غلبه كرد بر توپ، توپ‏ها و تانك‏هائى كه در ايران آورده بودند و متمركز كرده بودند و اينها، مشت‏هاى جوانها و پيرها و زن‏هاى ما در مقابلش ايستاد و گفت كه ديگر اثر ندارد. چرا اثر ندارد؟ براى اينكه لله است. مگر با خدا مى‏شود معارضه كرد؟ مگر مقابله مى‏شود با خدا كرد؟ اين كار خدائى است، لله است، براى خداست. همه اين دعوى‏هائى كه اينها داشتند پيچيد و كنار گذاشت.

    تاكيد بر جديت اقشار ملت در رفع نقائص و خرابى‏هاى مملكت

    اما حالا باز اول كار است. شما خيال نكنيد كه ما رسيديم به مقصدمان، برويم بخوابيم

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 254

    سر جايمان. خير قيام لله الان اول كار است به حسب آن چيزى كه اهل معرفت مى‏گويند منزل اول است نهضت. ما خيلى راه داريم الان. آقا ما وارث يك مملكت هستيم كه همه چيزش را اين مرد به باد فنا داد، همه چيزش را. شما روى هر مطلبى كه دست بگذارى، روى هر مظهرى از مظاهر تمدن كه دست بگذارى اين به باد داده است. به باد داد و فرياد زد كه من تمدن بزرگ آوردم. دانشگاه ما را به باد فنا داد، زراعت ما را به باد فنا داد، نفت ما را همه‏اش تقريباً داد (مى‏گويد بيست سال ديگر مانده تمام بشود، اينطور كه شما مى‏دهيد بله) همه چيز ما را به باد فنا داد. جوان‏هاى ما را فانى كرد و به باد فنا داد. از همه جنايت‏ها بالاتر از دست دادن نيروهاى انسانى است. انسان است كه مى‏تواند كار بكند و ارزش دارد و الا آب و خاك و اينها ارزش ندارد. انسان ارزش دارد، اين انسانيت را سلب كردند اينها، جوان‏ها و نيروهاى جوان‏هاى ما را به باد فنا داد. اين جوان‏هائى كه الان در آلمان آمدند براى نيروى اتمى، از آنها بپرسيد (آمدند به من گفتند، شما هم از آنها بپرسيد، خودشان هم مى‏دانند) مى‏گويند ما را پائين نگه داشتند، نمى‏گذارند و هيچ اثر هم ندارد كار ما. كار بى‏اثر و نگه داشتن نيرويى كه استعداد دارد و بايد ترقى بكند، در يك حدى خفه‏اش مى‏كنند و نگهش مى‏دارند. همه چيز اين مملكت را به باد داده است. ما اگر موفق هم بشويم و اين تتمه لاشه را بيرون بريزيم باز ده، بيست سال لازم است كه همه اقشار ملت فعاليت كنند تا بتوانند اين نقيصه‏ها را رفع بكنند. شما بخواهيد زراعت ما را برگردانيد به حالى كه قبل از اين افسادات ارضيه بود ده بيست سال زحمت لازم دارد، همه مردم بايد دست به هم بدهند، بايد زارعين و دهقان‏ها و كشاورزها مشغول كار بشوند و ديگران كمك كنند به آنها. تنها با يك قشر، با يك دولت اصلاح نمى‏شود.

  3. #313
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 257

    تاريخ: 2/11/57

    پيام امام خمينى به عشاير بوير احمد

    بسمه تعالى

    توسط جناب مستطاب حجه الاسلام آقاى حاج سيد كرامت‏الله ملك حسينى دامت افاضاته عموم طوائف و ايلات سلحشور و شجاع بويراحمد ايدهم الله تعالى

    از عواطف اسلامى شما سلحشوران مسلمان و طرفداران جمهورى اسلامى متشكرم. اميد است در پرتو حكومت عدل و افراشته شدن پرچم اسلام آزادى و امنيت و استقلال نصيب ملت محترم ايران شود. اينجانب از طوائف بوير احمد و ساير طوائف شجاع ايران تقاضا دارد كه در حفظ نظم و امنيت منطقه خودشان كمال مراقبت را بنمايند و در اين موقع حساس كه به وطن ما مى‏گذرد، نگذارند اشخاص ماجراجو به بدخواهان دين و كشور بهانه دهند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواهانم.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #314
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 258

    تاريخ: 3/11/57

    مصاحبه امام خمينى با روزنامه اطلاعات

    سؤال: نخستين اقدام شما در بازگشت به ايران كه روز جمعه آينده پيش بينى شده چه خواهد بود؟ و آيا اعضاى كميته انقلابى حكومت اسلامى قبلاً اعلام خواهد شد يا نه؟

    جواب: اولين اقدام من نصيحت به ملت عزيز ايران است و انشاالله اگر امكان باشد در بهشت زهرا راه خودمان را اعلام مى‏كنيم و كارهائى را كه مقدمتاً بايد انجام داد اعلام خواهم كرد.

    سؤال: شكل طبقاتى شورا آيا از طبقات كارگر، روشنفكر انقلابى اسلامى خواهد بود و دهقانان در آن خواهند بود يا اكثر اعضاى اين شورا روحانيون مى‏باشند؟

    جواب: خير، اكثر از روحانيون نخواهند بود بلكه روحانيون هم مثل ساير طبقات نماينده خواهند داشت.

    سؤال: ممكن است خطوط اساسى حكومت اسلامى را در زمينه اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى به طور خلاصه بفرمائيد؟

    جواب: اينها امورى نيست كه بتوانم الان براى شما تشريح كنم.اسلام، هم آزادى خواهد داد و هم توجه به اقتصاد خواهد كرد و هم توجه به ساير احتياجات كشور كه بايد كارشناسان در اين موارد به موقع اقدام كنند.

    سؤال: منظور اين است كه در حكومت اسلامى، ملى شدن صنايع قطعى خواهد بود يا نه؟

    جواب: اين مساله هم بايد مورد مطالعه قرار گيرد؟

    سؤال: ممكن است بفرمائيد اقليت‏هائى كه در ايران وجود دارند، در حكومت اسلامى چه وضعى خواهند داشت؟

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 259

    جواب: اقليت‏هاى مذهبى در اسلام احترام دارند و آنها هم مثل ساير اقشار ملت با رفاه در آنجا زندگى خواهند كرد و هيچ گرفتارى براى آنها نخواهد بود.

    سؤال: در مورد آزادى بيان و عقيده، شما چه حدودى را در نظر داريد؟ آيا فكر مى‏كنيد بايد محدوديت‏هائى قائل شد يا نه؟

    جواب: اگر چنانچه مضر به حال ملت نباشد، بيان همه چيز آزاد است. چيزهائى آزاد نيست كه مضر به حال ملت ما باشد.

    سؤال: آيا فكر مى‏كنيد كه گروه‏هاى چپ و ماركسيست كه در ايران هستند، آزادانه فعاليت خواهند داشت؟

    جواب: اگر مضر به حال ملت باشد جلوگيرى مى‏شود، اگر نباشد و فقط اظهار عقيده باشد مانعى ندارد.

    سؤال: يعنى منظورتان اين است كه احزاب آزاد خواهند بود يا نه؟

    جواب: همه مردم آزادند، مگر حزبى كه مخالف با مصلحت مملكت باشد.

    سؤال: نقش زنان در حكومت اسلامى چگونه خواهد بود؟ آيا مثلاً در امور كشور هم شركت خواهند داشت براى مثال وكيل و وزير خواهند شد؟ البته اگر استعداد و لياقتى نشان دهند.

    جواب: در مورد اينگونه مسائل، حكومت اسلامى تكاليف را معين مى‏كند و الان وقت اظهار نظر در اين زمينه‏ها نيست. زنان همچون مردان در ساختن جامعه اسلامى فردا شركت دارند، آنان از حق راى دادن و راى گرفتن برخوردارند. در مبارزات اخير ايران، زنان ايران نيز سهمى چون مردان دارند. ما همه گونه آزادى را به زن خواهيم داد، البته جلوى فساد را مى‏گيريم و در اين مورد ديگر بين زن و مرد فرقى نيست.

    سؤال: يكى از خبرنگاران زن: چون مرا به عنوان يك زن پذيرفته‏ايد، اين نشان دهنده اين است كه نهضت ما يك نهضت مترقى است، اگر چه ديگران سعى كردند نشان دهند كه عقب مانده است. فكر مى‏كنيد به نظر شما آيا زنان ما بايد حتماً حجاب داشته باشند؟ مثلاً چيزى روى سر داشته باشند يا نه؟

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 260

    جواب: اينكه من شما را پذيرفته من، من شما رانپذيرفته‏ام، شما آمده‏ايد اينجا و من نمى‏دانستم كه شما مى‏خواهيد بيائيد اينجا و اين هم دليل بر اين نيست كه اسلام مترقى است كه به مجرد اينكه شما آمديد اينجا، اسلام مترقى است. مترقى هم به اين معنى نيست كه بعضى زنها يا مردهاى ما خيال كرده‏اند. ترقى به كمالات انسانى و نفسانى است و با اثر بودن افراد در ملت و مملكت است، نه اينكه سينما بروند و دانس بروند و اينها ترقياتى است كه براى شما درست كرده‏اند و شما را به عقب رانده‏اند و بايد بعداً جبران كنيم. شماها آزاديد در كارهاى صحيح، در دانشگاه برويد و هر كارى را كه صحيح است بكنيد و همه ملت در اين زمينه‏ها آزادند اما اگر بخواهند كارى خلاف عفت بكنند و يا مضر به حال ملت، خلاف مليت بكنند جلوگيرى مى‏شود و اين دليل بر مترقى بودن است.

    سؤال: شكل مالكيت در حكومت اسلامى و بخصوص مالكيت اراضى چگونه خواهد بود؟

    جواب: اينها بعداً روشن خواهد شد.

    سؤال: به نظر شما وضع روزنامه‏ها چگونه بايد باشد؟

    جواب: روزنامه‏هائى كه مضر به حال ملت نباشد و روزنامه‏هائى كه نوشته‏شان گمراه كننده نباشد، آزادند.

    سؤال: دولى كه در جريان انقلاب كنونى ايران، آشكارا از شاه حمايت كردند، در صورتى كه اظهار ندامت كنند آيا مناسبت خود را با آنها ادامه مى‏دهيد؟

    جواب: بلى، مگر اسرائيل، اسرائيل مستثنى است، همچنين افريقاى جنوبى و كشورهائى كه از تبعيض نژادى پشتيبانى مى‏كنند.

    سؤال: شما در بياناتتان فرموديد كه اسرائيل دشمن اسلام است، آيا حكومت اسلامى ممكن است به اين كشور اعلان جنگ بدهد؟

    جواب: بسته به مقتضاى زمان است.

    سؤال: آيا در جهان اسلام كشورهائى كه بخواهند به پيروى از ايران، جمهورى اسلامى تشكيل دهند،

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 261

    الزاماً بايد مذهب شيعه را بپذيرند يا نه؟

    جواب: خير، الزام در مذهب نيست.

    سؤال: بعضى از گروه‏هاى كوچك طى نامه و تلفنى به ما مى‏گويند كه ما از زير چكمه استبداد به زير نعلين استبداد مى‏رويم.

    جواب: آنها عمال شاه هستند. آنهائى كه اين حرف‏ها را مى‏زنند، سال هاست كه مى‏زنند و اينها را هم شاه به آنها ديكته كرده است و آنها هم براى شما مى‏گويند براى اينكه مى‏خواهند شاه را برگردانند. به آنها بگوئيد شاه ديگر بر نمى‏گردد و شما اگر حكومت اسلامى را ببينيد، خواهيد ديد كه ديكتاتورى در اسلام اصلاً وجود ندارد. سؤال: در بازگشت به ايران احياناً اگر مواجه با يك كودتاى نظامى شديد چه خواهيد كرد؟ جواب: هيچ، مبارزه خواهيم كرد.

    
    previos page menu page next page
    

  5. #315
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 262

    تاريخ: 3/11/57

    مصاحبه امام خمينى با تلويزيون فرانسه

    بسم الله الرحمن الرحيم

    حضرت آيت الله‏العظمى امام خمينى در آخرين مصاحبه خود با تلويزيون فرانسه گفتند: براى تغيير رژيم، فشار افكار عمومى به معنى قانون است. ما به استناد همين قانون قدرت را به دست مى‏گيريم و حكومت را مستقر مى‏كنيم.

    امام خمينى در پاسخ پرسشى در پيرامون ميزان وفادارى ارتش به قيام ملت اظهار داشتند: ما اميدواريم كه ارتش با تمام افسران آن برگردد. البته در حال حاضر قشرهائى در ارتش رو به ملت هستند ولى من صلاح ارتش مى‏دانم كه همه برگردند به طرف مردم و با شاهى كه كنار رفت و ديگر برگشتى ندارد، تماس نداشته باشند و توهم نكنند كه بايد تماس داشته باشند. ارتش بايد ارتش ملت باشد. ما ارتش را از خودمان مى‏دانيم، اگر چند نفرى جنايتكارند، حسابشان جداست و اميدواريم همه افراد ارتش به آغوش ملت باز گردند و از آنها پذيرائى خواهيم كرد.

    در پاسخ اين پرسش كه براى تغيير رژيم و سپردن قدرت به دوستانتان از طرق قانونى استفاده مى‏كنيد و يا با توسل به افكار عمومى؟ آيت‏الله العظمى خمينى گفتند: فشار افكار عمومى همان قانون است. در آنوقت كه در ايران رژيم سلطنتى بود، به خيال آنها سلطنت با نظر مردم بوجود آمده بود، در حالى كه از اول هم چنين نبود. اكنون آراء عمومى شاه را خلع كرده است ما به استناد همان فشار افكار عمومى كه قانون واقعاً همان است، بايد قدرت را به دست بگيريم و حكومت را مستقر كنيم.

    خبرنگار تلويزيون فرانسه از امام خمينى پيرامون شايعه ثروتمند بودن روحانيت و همچنين گرفتن كمك از كشورهاى ديگر و احتمال بازگشت به نظام قرون وسطى سؤال كرد و ايشان پاسخ دادند: قضيه ثروتمند بودن روحانيون در ايران مطلب كذبى است، كمك از جاهاى ديگر نيز تكذيب مى‏شود. از هيچ مملكتى و از هيچ جائى، روحانيون ايران پشتيبانى و كمك مالى نمى‏گيرند. مردم ايران علاقه اسلامى دارند به روحانيون و هر كمكى روحانيون بخواهند به آنها مى‏دهند و احتياجى به كمك خارجى ندارند. اينكه گفته‏اند مى‏خواهيم مملكت را به عقب برگردانيم، مطلبى است كه شاه منتشركرده براى اينكه دست و پا بزند و خلاص شود از اين گرفتاريهائى كه دارد. ما با آثار تمدن موافقيم. مايليم كه مملكت ما مجهز شود به همه آثار تمدن ولى نه آنطور كه شاه عمل كرد. شاه تمام آثار تمدن را به صورت فاسد كننده در آورد. سينما به صورت ترويج فساد شد، اخلاق جوان‏ها را فاسد كرد، مراكز

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 263

    فحشا را زياد كرد و وسائل اعتياد جوانان را فراهم ساخت، جوان‏هاى ما را به هروئين مبتلا كرد. ما با اينها مخالفيم، با آثار تمدن و پيشرفت مخالف نيستيم، با پيشروى‏هاى شاه مخالفيم كه ما را به عقب رانده. حالا ملت ايران سال‏ها بايد زحمت بكشد كه ايران را ترميم كند و خساراتى را كه شاه در ايران ايجاد كرده و خرابى‏هائى را كه به بار آورده جبران نمايد. + چون به متن اصلى اين مصاحبه دسترسى نداشتيم به ناچار از متن روزنامه استفاده شده است.

    
    previos page menu page next page
    

  6. #316
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 264

    تاريخ: 4/11/57

    بيانات امام خمينى در مورد لزوم نظارت مردمى بر امور جارى كشور و حفظ وحدت كلمه

    اصلاح ويرانى‏هاى كشور در گرو وحدت اقشار ملت

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من از همه آقايان متشكرم كه در اين موقعى كه ما گرفتار اين مسائل هستيم كمك كردند و كارها را انجام دادند و بايد بگويم كه كار، كار خودشان بوده و منزل، منزل خودشان بوده و اين معنا را تنبه بدهم كه در يك منزل محقرى كار محقرى ما بايد با اجتماع كار بكنيم يعنى دسته جمعى هر كسى يك كارش را بكند و ميسور نيست براى يك نفر يا دو نفر همه كارها را انجام بدهد. آنوقت راجع به كار يك كشورى كه الان تقريباً بايد گفت مصائب هست و تا حالا خرابكارى بوده، كار يك كشورى نمى‏شود انجام بگيرد الا اينكه همه اجزاء كشور، همه افراد كشور در آن همكارى كنند. اگر چنانچه همه ملت ايران، هر كس در هر جا هست اقدام به ساختمان اين مملكت نكند مملكت به حال خرابه يا نيمه‏خرابه باقى خواهد ماند و مسوول خواهيم بود همه. هر كس هر كارى را مى‏تواند بايد به طور مقتضى، با صبر و تحمل و تحمل مزاحمات، تحمل زحمات اقدام بكند. اگر همچو چيزى شد يك مملكت آباد و صحيح و خوب محقق خواهد شد.

    ضرورت دقت و نظارت مردم در كليه امور و شوونات مملكت

    و باز همه اجزاى مملكت بايد نظارت در امور بكنند كه نتوانند شياطين باز رخنه بكنند. در ادارات دولتى اشخاصى كه رفت و آمد مى‏كنند، اينها بايد نظارت بركارهاى آنها بكنند يعنى مثل سمت بازرسى و تفتيش و اينطور چيزها كه اگر خطائى آنها مى‏كنند، تعمدى مى‏كنند عرض مى‏كنم كه خيانتى مى‏كنند، به دستگاه قضائى اطلاع بدهند تا اينكه آنها تعقيب بكنند.

    همه مصيبت‏هائى كه در اين سال‏ها واقع شده است براى اين بوده است كه دستگاه‏ها سرخود بوده‏اند. از آن دستگاه اول گرفته، آن شخصى كه به اسم شاه در مملكت حكومت كرده سر خود حكومت كرده، مقيد به قوانين نبوده. وقتى كه اين سر خود حركت كرده كسانى هم كه دنبال او هستند از او ياد مى‏گيرند، اينها هم سر خود مى‏شوند. وقتى يك مجلسى را به طور سر خودى و بدون رعايت قوانين بوجود آوردند، نمايندگان اين مجلس هم سر خود خواهند شد، پايبند قوانين نخواهند شد. بايد خاتمه پيدا بكند اين مسائل، بايد ايران يك مملكتى بشود كه مترقى به معناى واقعى باشد نه اينكه لفظى و

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 265

    همين گفتن ترقى. معنويات يك مملكتى را بايد در صدد بود كه اصلاحش كرد يعنى بايد دست خيانت را كوتاه كرد، دست جنايات را كوتاه كرد. همه جاهائى كه يك عضوى از اعضاى ادارات دولتى يا دولت، عضوى از اعضاى دولت تكفل مى‏كنند، مردم موظفند كه نظارت كنند كه نظارت كنند در آن. آنهائى كه مى‏روند آنجا براى گرفتاريهائى كه مثلا دارند، محاكماتى كه دارند، مى‏روند در كلانترى‏ها، مى‏روند در نظميه، مى‏روند در عرض مى‏كنم دادگسترى و امثال اينها، خودشان بايد ناظر باشند كه چه مى‏گذرد و خودشان مكلفند (اگر بخواهند مملكت اصلاح بشود مكلفند) كه چيزهائى كه گذشته است اگر چنانچه خلاف بوده است، به جاهائى كه براى اين امر تاسيس مى‏شود اطلاع بدهند تا تعقيب بشوند. اگر يك ملتى يك همچو جهتى پيش بيايد كه يك محاكم صالحه‏اى تصرف بكند در همه امور، يعنى برسد به داد مردم، همچو نباشد كه مثل حالا باشد كه دادگسترى‏ها كارى به اين حرف‏ها ندارند يا نمى‏توانند داشته باشند - عرض مى‏كنم كه كلانترى‏ها كه بخواهند مردم را چه بكنند، لخت بكنند، امثال اينها، اگر اينطورها باز ادامه پيدا بكند فرض كنيد كه اين دزد بزرگ رفت، كوچك‏ها جاى او مى‏نشينند و كارها را انجام مى‏دهند. بايد همه‏تان، همه‏مان در اين امور دقت كنيم و دنبال كنيم و فداكارى بكنيم تا اينكه انشاءالله يك مملكت صحيحى بار بيايد.

    من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مى‏خواهم و من از اينكه اين مدت شما زحمت كشيديد عذر مى‏خواهم. خداوند شما همه را حفظ بكند و سلامت بدارد و ما حالا مى‏رويم به اين مملكت ببينيم كه آيا چه مى‏شود. هر چه كه بشود همين است. ما بنا داريم كه برويم، حالا چه از بين راه برگرديم و باز هم خدمت شما باشيم و چه برويم و پياده بشويم و آنجا چه بشود. و من اين (را) هم بايد بگويم به شما آقايان كه به آقاى يزدى و بعضى از آقايان گفتم كه من بيعتم را از شماها برداشتم عرض مى‏كنم كه ممكن است كه آنطورى كه اينها تهيه ديدند در اين سفر خطر در كار باشد و من ميل ندارم كه به خاطر من شماها خداى نخواسته در خطر بيفتيد. من سنم ديگر گذشته، شما حالا جوانيد.

    يكى از حضار: من به خانم‏ها عرض كردم كه آقا فرمودند احياناً خانم‏ها در هواپيما نباشند. آنها گفتند كه من خدمتتان عرض كنم مگر امام حسين حضرت زينب و خواهران خويش را همراه نبردند.

    امام: خوب، حالا امام حسين، امام حسين بود. ما يك جور ديگر است وضعمان. نخير من ميل دارم زحمت خانم‏ها نباشم، آقايان هم همين طور. گمان مى‏كنم كه اگر اينطور بشود كه من بروم عليحده و بعد آقايان بيايند بهتر است.

    خداوند عمر شما را زياد كند، موفق باشيد انشاءالله. در هر صورت براى من ناگوار است كه براى خاطر من كسى به زحمت بيفتد. من براى خودم مانعى ندارد اما ناگوار است برايم كه ببينم يكى از برادرهاى من براى خاطر من گرفتار شده است. انشاالله خداوند همه‏تان را حفظ كند و موفق باشيد.

    والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  7. #317
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 266

    تاريخ: 5/11/57

    بيانات و مصاحبه امام خمينى پس از ممانعت از بازگشت ايشان به ايران

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من از ايرانيانى كه با من همراهى كرده‏اند متشكرم. من مى‏خواستم كه فردا را در ميان ملت باشم و هر رنجى كه آنها مى‏برند من هم با آنها باشم لكن دولت خائن از اين امر مانع شده و همه فرودگاه‏هاى ايران را بست. من پس از باز شدن فرودگاه‏ها بلافاصله به ايران خواهم رفت و به او خواهم فهماند كه شما غاصب هستيد و خائن به ملت ما و ملت ما ديگر تحمل شما نوكرهاى خارجى را نخواهد كرد. بارى اينها بايد بدانند كه وقت آنكه قلدرى بكنند گذشت. من ملت ايران را به ادامه نهضت دعوت مى‏كنم و دعوت مى‏كنم تا اين قلدرها را سرجاى خودشان بنشانند لكن آرامش را از دست ندهند. من از همه ملت ايرن تشكر مى‏كنم و در اولين فرصت پيش مردمم به ايران خواهم رفت تا با آنها يا كشته شوم و يا حقوق ملت را بگيرم كه به ملت برگردانم. خداوند همه شما را توفيق بدهد.

    ملت ايران بايد بداند كه اين شخص كه متكفل حكومت شده است، به ايل خودش خيانت مى‏كند. آن ايلى كه پشتوانه ايران بودند و رضاشاه آنها را از پاى در آورد. اين شخص به ايل خودش، به ملت خودش خيانت مى‏كند. بايد ايل بختيارى بداند كه اين اشخاصى را كه به آنها خيانت مى‏كنند از جلو راه ملت بردارند. بايد ارتش بداند كه اينها خيانتكارند و به آنها كمك نكنند. بايد همه ايران بدانند كه توطئه‏اى در كار است. از اين توطئه بايد جلوگيرى شود. اين آخرين قدمى است كه اين خائنين بر مى‏دارند و ما انشاءالله اين قدم را هم مى‏شكنيم و پيش شما مى‏آئيم و آنها را به جاى خودشان خواهيم نشاند.

    سؤال: چه وقت تصور مى‏كنيد كه خواهيد توانست به ايران برويد؟

    جواب: هر وقت كه منع برداشته شود و فرودگاه‏ها باز شود من به ايران خواهم رفت و اگر بنا باشد خون من بريزد، در پيش رفقاى خودم و همراه جوان‏هاى ايران بريزد. ما از اين هيچ باكى نداريم و سرافرازى اسلام و ايران را مى‏خواهيم.

    سؤال: آيا توصيه مى‏كنيد كه مردم با برداشتن سلاح فرودگاه را براى بازگشت شما باز كنند؟

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 267

    جواب: عجالتاً بنا ندارم كه امر به برداشتن سلاح بكنم. هر وقت صلاح ديدم اين امر را مى‏كنم و به آنها مى‏فهمانم كه چه بايد بكنند.

    سؤال: ممكن است به يك فرودگاه كشور نزديك به ايران برويد و از آنجا عازم ايران شويد؟

    جواب: بايد مطالعه شود.

    سؤال: با توجه به اينكه بازگشت شما ممكن است باعث خونريزى‏هاى بيشتر شود، آيا باز هم اصرار به بازگشت خواهيد داشت؟

    جواب: من بايد پيش برادرهايم باشم.

    سؤال: آيا اين آغاز يك جهاد جديد است.

    جواب: ممكن است.

    
    previos page menu page next page
    

  8. #318
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 268

    تاريخ: 5/11/57

    پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت به تعويق افتادن بازگشت ايشان

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من از ملت ايران خصوصاً اهالى شهرستان‏ها و روستاهاى كشور كه متحمل زحمت شده و از نقاط دور و نزديك به تهران آمده‏اند، تشكر مى‏كنم. اميدوارم تا با ميزبانان خود، اهالى محترم و آگاه تهران همگامى كرده و در راهپيمايى آنان شركت كنم و مظالم دولت حيله‏گر و غيرقانونى را افشاء نمايم. از اينكه ايادى اجانب فرودگاه‏هاى سراسر ايران را به روى من بسته‏اند، به ناچار تصميم گرفتم كه روز يكشنبه 29 صفر به كشور برگشته و چون سربازى در كنار شما به مبارزه عليه استعمار و استبداد تا پيروزى نهايى ادامه دهم. مردم دلير ايران آگاهند كه اين حركات مذبوحانه و غير انسانى از دولت غاصب و متظاهر به قانون اساسى، نمى‏تواند راه ملت را منحرف نمايد. دولتى كه برخلاف تمام موازين اسلامى و انسانى كراراً مطالبى به دروغ به اينجانب نسبت داده است كه شديداً تكذيب مى‏كنم. من هرگز با دولت‏هاى غير قانونى مذاكره نكرده و نمى‏كنم. اينان عمال اجانب هستند كه در زير پوشش قانون اساسى خيانت خود را پنهان مى‏كنند. اينان اگر به قانون اساسى و آراء عمومى ارج مى‏گذاشتند، بايد هر چه زودتر كنار مى‏رفتند. ملت شريف و آگاه بايد بداند كه دولت فعلى با كمال بيشرمى تصميم دارد شاه مخلوع و فرارى را چون گذشته برگرداند و حكومت جابرانه اين دودمان ننگين را بار ديگر بر ما تحميل كرده و براى هميشه ما را در اختناق و زير سلطه اجانب قرار دهد ولى ديگر دير شده است و اراده آهنين ملت به خواست خداى تعالى اين آخرى را نيز درهم خواهد شكست. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #319
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 269

    تاريخ: 8/11/57

    پيام امام خمينى درباره شرط پذيرش بختيار

    بسم الله الرحمن الرحيم

    حضرات حجج اسلام تهران و ساير شهرستان‏ها دامت بركاتهم آنچه ذكر شده است كه شاپور بختيار را در سمت نخست وزيرى من مى‏پذيرم، دروغ است بلكه تا استعفا نداده است او را نمى‏پذيرم چون او را قانونى نمى‏دانم. حضرات آقايان به ملت ابلاغ فرمائيد كه توطئه‏اى در دست اجراست و از اين امور جاريه گول نخورند. من با بختيار تفاهمى نكرده‏ام و آنچه سابق گفته است كه گفتگو بين من و او بوده، دروغ محض است. ملت بايد موضع خود را حفظ كند و مراقب توطئه‏ها باشد.

    والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #320
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 270

    تاريخ: 8/11/57

    بيانات امام خمينى در مورد نقش شوم اجانب در ايجاد وابستگى و چگونگى رهائى از سلطه ابرقدرتها

    تاثر و تاسف از مصيبت‏هاى وارده بر ملت ايران

    اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من هر چه مصيبت بر برادرهاى ايرانى وارد بشود، يا تحمل زحمت‏ها بكنند، اين به منزله يك بار سنگينى است كه بر دوش من واقع مى‏شود و من از عهده جواب اين نمى‏توانم برآيم. همين دو سه روز باز كشتارهائى در ايران واقع شده است كه موجب تاثر ماست و اهالى ايران از شهرهاى مختلفه ايران به تهران آمدند و تحمل زحمات كردند و در اين سرماى زمستان رجوع كردند به طرف تهران و اين هم موجب تاثر من است و تمام آنها يك بارى است به دوش ما كه سنگينى مى‏كند. من از خداى تبارك و تعالى توفيق ملت ايران را و مردم ايران را خواستارم و من سلامتى همه آنها را از خداوند تعالى خواستارم. من بنا داشتم كه بروم پيش رفقاى ايرانى و در صف آنها خدمت بكنم و ميل داشتم كه اگر چنانچه آنها برايشان غمى وارد بشود من هم شريك باشم، اگر چنانچه خداى نخواسته خون آنها بريزد من هم با آنها شريك باشم لكن دست خيانتكارها باز از آستين در آمد و به توهم اينكه اگر ما برويم به ايران، براى آنها مثلاً بد مى‏شود يا براى ارباب ها... از رفتن من ممانعت كردند و راه‏ها را بستند و من انشاءالله در فرصت اول همان برنامه‏اى را كه براى رفتن داشتم دارم.

    رهايى از وابستگى و نيل به سعادت و استقلال سرلوحه قيام ملت ايران‏

    در نقلى است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم ديدند كه عده‏اى از آن كفار را دارند مى‏آورند، دستگير كردند مى‏آورند و عبور مى‏دهند، فرمودند كه آنها را ما (قريب به اين معنا) مى‏خواهيم به بهشت ببريم و آنها را با زنجير مى‏كشند به طرف بهشت. انبيا عليهم السلام كه براى سعادت بشر مبعوث شدند يعنى سعادت همه جانبه بشر، سعادت دنياى بشر، سعادت حيات ديگر بشر، آنها مى‏خواستند كه انسانها را به كمال لايق به انسانيت برسانند. بشر زير اين بار (بسياريشان) نمى‏روند و نرفتند. ما هم به تبع نبى اكرم صلى الله عليه و آله وسلم قيام كرديم براى اينكه اين ملت محروم را به كمال لايق خودش برسانيم. اين ملتى كه در طول رژيم سلطنتى از اول و در طول اين پنجاه سالى كه ما يادمان هست از جهت ظلم اينها، از همه جهت محروم و گرفتار بودند، همه چيزشان به باد مى‏رفت

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 271

    و همه ثروتشان را دشمن مى‏بردندو مى‏برند و همه نيروهاى ما را به باد دارند مى‏دهند، ايران نهضت كرد و ما هم به تبع ايران، دنباله ايرانى‏ها، ماهم يك چند كلمه‏اى، چند قدمى مى‏رويم براى اينكه اين ملت را نجات بدهيم.

    ما مى‏خواهيم دولت‏هائى (را) كه حكومت بر ايران مى‏كنند، نجات بدهيم. ما مى‏خواهيم ارتش را از اين انگل بودن نجات بدهيم. ما از اول كه مستشارهاى امريكا آمدند و ارتش ما را در دست گرفتند، با اين مخالف بوديم. ما از مصونيت دادن به اتباع امريكا تنفر داشتيم و اظهار تنفر كرديم. ما مى‏خواهيم اين دولت‏ها را مستقل كنيم و راضى‏شوند. ما مى‏گوئيم شما خودتان مستقلاً در مملكت خودتان، در مقدرات مملكت خودتان بايد دخالت داشته باشيد، اينها مى‏گويند ما مى‏خواهيم نوكر باشيم، (لفظاً نمى‏گويند، عملاً اينطور است) ما مى‏خواهيم ارتش را از اين مستشارهاى امريكائى، آقا بالا سرها نجات بدهيم، اين گردن كلفت‏هاى ارتش راضى نمى‏شوند به اين، مى‏خواهند زير بار باشند. اين همان آن چيزى است كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود كه: با زنجير ما اينها را داريم مى‏كشيم به طرف بهشت، طرف سعادت. ما بايد اين گردن كلفت‏ها را با زنجير بكشيم طرف سعادت.

    ما مى‏خواهيم شما آقا باشيد، شما مى‏گوئيد مى‏خواهيم نوكر باشيم!! ما مى‏گوئيم شما بايد خودتان كشور خودتان را اداره بكنيد، خودتان كشور خودتان را اداره بكنيد، منافع مملكت مال خودتان باشد، ذخائر مملكت براى آن بيچاره باشد كه در زاغه‏ها نشسته‏اند، شماها راضى نمى‏شويد، راضى نمى‏شويد كه خودتان هم آدم بشويد!! ما مى‏خواهيم شما را آدم كنيم، شما آدم نمى‏خواهيد بشويد!!

    نقطه اصلى جنايات را فراموش نكنيد

    شما با ادعاى از اول ما مبتلاى به ادعاها بوديم، زمانى كه محمدرضا خان بود اينجا ادعاها پشت سرهم، راديو فرياد مى‏كرد و تلويزيون اعلاميه‏اش را مى‏داد و مطبوعات هم دنبالش و هر وقت آدم روزنامه را باز مى‏كرد، اولش اعليحضرت آريامهر چه فرمودند، عليا حضرت چه فرمودند، ملكه چه، شهبانو چه فرموده. هر وقت راديو را باز مى‏كرديد همين حرف‏ها بود، هر كس صحبت مى‏خواست بكند مى‏بايست همين حرف‏ها را بزند، خودشان هم دائما از اين حرف مى‏زدند كه (مملكت را ما چه وضعى كرديم، ما به تمدن بزرگ مى‏خواهيم برسانيم، ما چه مى‏خواهيم بكنيم، ما چه مى‏خواهيم بكنيم) وقتى ردش كردند و رفت فهميديم كه هيچ كارى نكرده، هيچ غلطى نكرده. شما دست روى هر يك از مظاهر تمدن بگذاريد مى‏بينيد خراب است و اين خرابش كرد. يادتان نرود محمدرضا را، همه بدبختى‏هايش مال اين خبيث بود، اين را يادتان نرود، ذكرش كنيد. اينطور نيست كه حالائى كه از ايران خارج شده حالا شما بگوئيد كه ديگر گذشت، او رفت ديگر حرفش را نزنيد. خير، اين بايد ذكرش زنده بماند تا آنوقتى كه خودش و اربابش و ديگران رفتند، آنوقتى كه مدفون شدند، ديگر بعد از دفنش ما كارى نداريم.

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 272

    مردم فريبى و غارتگرى تحت لواى مليت

    تا حالا صحبت از شاهنشاهى و (مردم ايران، ملت ايران شاه دوستند، از اول اصلاً شاهدوستند، بدون شاه زندگى نمى‏توانند بكنند). حالا ما بدون شاه چرا زنده نشستيم؟ آنها هم همه دارند زندگى مى‏كنند. همين آقا گفت كه اگر شاه نباشد كمونيست مى‏شود. خوب حالا شاه نيست، كمونيست شد؟ الان شاه هست؟ كسى نيست. رژيم شاهنشاهى، كمونيستى را از بين برده است؟ رژيمى هم دركار نيست، نه رژيم شاهنشاهى الان در كار است، نه شاهنشاهى در كار است، نه شاهى در كار است. شما مى‏گوئيد كه اگر من نباشم (محمدرضاخان اينجور مى‏گفت كه اگر من نباشم) تجزيه مى‏شود مملكت، يك تكه‏اش را انگليس‏ها مى‏برند، يك تكه‏اش را هم روس‏ها مى‏برند، يك تكه‏اش هم امريكا مى‏برد. ما آنوقت هم مى‏گفتيم كه آقا تو كه هستى اينطورى است، تو برو اين حرف‏ها نمى‏شود. الان هم رفته، الان مملكت ما تجزيه شده است؟! يكى از اين طرف رفته، يكى از آن طرف رفته؟! خوب رفت او تمام شد. تا حالا ما گرفتار لاف‏ها و گزاف‏هاى محمدرضاخان بوديم به صورت شاهنشاهى، اعليحضرتى، آريامهرى، حالا گرفتار مليت و آزادى و اين حرفها هستيم، سرقبر دكتر مصدق برويم و عرض كنم از اين حرف ها. ما نه آنها را باور كرديم، نه اينها را باور مى‏كنيم. ما خوش باور نيستيم، چه كنيم. ما مى‏بينيم همان بساطى كه در زمان محمدرضا خان، شاه سابق بود حالا همان دارد اجرا مى‏شود، همان‏ها آنوقت آدم مى‏كشتند، حالا هم آدم مى‏كشند، آنوقت غارت مى‏كردند، حالا هم غارت مى‏كنند، آنوقت از اجتماعات جلوگيرى مى‏كردند، حالا هم جلوگيرى مى‏كنند. زورشان نمى‏رسد حالا والا دو نفر آدم نمى‏گذاشتند با هم جمع بشوند، شاه كه مى‏گويد بيش از دو نفر نبايد باشد، يك نفر هم شايد نمى‏گذاشتند. زورشان نمى‏رسد حالا، ديگر مردم اعتنا به آنها نمى‏كنند. همان برنامه است، همان بساط است. تحميلى است منتهى آن يكى اسمش شاهنشاهى ميشود، اين مليت و جمهورى دموكراتيك و اين حرف ها. اينها با اسلام بد هستند، با جمهوريش خوبند، آن تكه دومش كه جمهورى اسلامى است با اين بد هستند، آنها دشمن اسلامند. اگر نيستيد، چرا وقتى برنامه‏تان را مى‏دهيد مى‏گوئيد جمهورى دموكراتيك؟ اسلام چه گناهى كرده، اسلام به شما چه كرده؟ شما خوب نيستيد با اسلام براى اينكه اسلام است كه جلو منافع شخصى راگير، اسلام است كه نمى‏گذارد اين گردن كلفت‏ها زندگى اشرافى بكنند، يك زندگى آنجور كه دلشان مى‏خواهد بكنند، اسلام تعديل مى‏كند، اسلام است كه نمى‏گذارد اجانب بر مسلمين حكومت بكنند، اسلام است كه جلو زور را مى‏گيرد، جلو ديكتاتورى را مى‏گيرد. آن اسلامى كه جلو ديكتاتورى را مى‏گيرد، حالا آنها مى‏گويند كه ما از ديكتاتورى محمدرضاخان فارغ شديم به ديكتاتورى آخوندى رسيديم! آخر كدام ديكتاتورى آخوندها دارند؟ چه كردند اينها؟ ما مى‏گوئيم ديكتاتورى نكنيد، ما مى‏گوئيم ديكتاتورى بكنيد؟ ما مى‏گوئيم ديكتاتورى نكنيد. ما جز از فساد، جلوگيرى از هيچ چيز نمى‏كنيم. آزادند مردم، شماها نمى‏گذاريد آزاد باشند.

    هر روزى در يك اسمى، همان‏هائى كه از محمدرضاخان تقويت مى‏كردند، حالا از اينها دارند تقويت مى‏كنند. (اسم تغيير كرده، محمدرضا رفته يكى بدتر آمده، والا مطلب همان است) ملت بايد

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 273

    ملتفت باشند، توجه داشته باشند، خيال نكنند كه ما غلبه كرديم تمام شد. محمدرضا را بيرونش كرديم، بسيار خوب، اين صحنه عوض شد، حالا صحنه دوم پيش آمده، يك وقتى با اسلحه زور و قلدرى، ديكتاتورى، يك وقتى با اسلحه آشتى و با روى خوش و ملايمت، يك وقتى، هم آشتى و هم قلدرى، حالا (دموكراتيك اسلامى) دموكراتيك، از آن طرف (دين مبين اسلام). همان است و همان بساط كه آن مردك داشت، او هم مى‏گفت دين اسلام، آن كه اصلاً نمى‏داند كه دين اسلام چه چيز هست، مى‏گويد دين مبين اسلام. از آن طرف مى‏گويند دين مبين اسلام، از آن طرف اساسش را دارد از بين مى‏برد، از بين برده. اسلام مى گويد كه تو برو كنار، اسلام حكومت جائر را قبول ندارد، شما جائريد. اسلام با ظلم مخالف است. پيغمبر اسلام بيست و سه سال جنگيده با ظلم، يك وقت با موعظه يا خطابه و اينها در مكه، يك وقت با شمشير در مدينه. شما داريد ظلم را ترويج مى‏كنيد، شما پريروز جوان‏هاى ما را كشتيد، شما خونريزيد، شما خونخواريد.

    ما مى‏خواهيم شما را از زير بار استعمار بيرون كنيم، شما مى‏گوئيد كه ما مى‏خواهيم زير بار استعمار باشيم!! عقلتان نمى‏رسد، ما بايد تو سرتان بزنيم تا بيرون بيائيد، ما زنجيرتان بايد بكنيم تا از ذلت بيرونتان بكشيم، دستتان را بگيريم با زور بيرونتان بكشيم، شما عقلتان نمى‏رسد. ارتشى‏هاى ما بدانند ما مى‏خواهيم آنها را مستقل شان كنيم، اين دوسه نفرى كه در راس واقع شدند نمى‏گذارند، اين دو سه نفر را بگيريد، آنها را بيرونشان كنيد. دولتى‏ما بدانند ما مى‏خواهيم دولت مستقل ايجاد كنيم، اين نوكرها نمى‏گذارند، بيرونشان كنيد، الزمشان كنيد كه كنار بروند.

    تاسيس دولت مبتنى بر احكام اسلام و راى ملت

    من در اول فرصتى كه پيدا كنم به خواست خدا مى‏روم ايران و اول قدمى كه برمى دارم تاسيس مى‏كنم يك دولت اسلامى مبتنى بر احكام اسلام، مبتنى بر راى مردم، پيشنهاد مى كنيم به مردم و راى از اينها مى‏گيريم و يك حكومت اسلامى تاسيس مى‏كنيم.

    همه ايران مسلمند و من گمان ندارم جز چند نفرى كه خيال مى‏كنند كه اسلام مخالف با ظلم آنها هست و تشخيص اين را داده‏اند، مردم ايران مخالف باشند. ما مى‏بينيم كه مردم ايران، ديروز در تهران چه اجتماعى بوده است، تبريز هم بوده. ملت اين را مى‏خواهد، آنها نمى‏خواهند كه زير بار حكومت‏هاى جائر باشند، آنها مى‏خواهند يك حكومت عادل داشته باشند. شما خيال نكنيد كه (جمهورى اسلامى يك چيزى است كه ما نمى‏فهميم) اينها خودشان را به نفهمى مى زنند. چرا نمى‏فهميد؟ جمهوريش را كه همه مى‏دانيد، اگر نمى‏توانيد، ياد بگيريد، اسلاميش هم محتواى اسلام. با اسلام مخالفيد؟ با احكام اسلام مخالفيد؟ اسلام احكام دارد، در سياست احكام دارد، در اجتماعات احكام دارد، در همه چيز احكام دارد. قانون اساسى نه، قانون اسلام. با جمهوريش مخالف نيستيد، با اسلامش مخالفيد؟ اگر اينطور است، باطن ذاتتان ايمان ندارد، اسلام ندارد، مسلم نيستيد.

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 274

    ارتشيان جوان،ارتش و مملكت را از دست سران وابسته نجات بدهند

    ما مى‏خواهيم كه اين ارتش ما يك ارتش مستقلى باشد كه يك سرهنگى از امريكا نيايد اينجا ارتشبد را بكوبد. ارتشبد! ما مى‏خواهيم تو را نجاتت بدهيم، تو اينجور نمى‏خواهى؟ عقلت نمى‏رسد، به زور بايد نجاتت بدهيم.

    جوان‏هاى ما در نظام حيثيت شان باقى مانده، مثل بعضى از اين بزرگ‏هايشان نيست كه فطرت را از دست دادند از بس آدم كشتند، از بس ظلم كردند ديگر به صورت سبع درآمدند، جوان‏ها اينجور نيستند. جوان‏ها! به داد مملكت تان برسيد، به داد ارتش تان برسيد، نگذاريد اين چهار تا پيرمردى كه پول ما را جمع كردند و فرستادند به خارج، اينها باز بگذارند اين وضع باقى باشد، اين وضع را بزنيد به هم.

    مصلحت شما در توبه و اعلام استعفاست.

    من گفتم كه اگر دولت بيايد اينجا، يعنى رئيس دولت به قول خودشان بيايد اينجا، تا استعفايش را قبلاً ننويسد و اعلام نكند، با من ملاقات نمى‏تواند بكند. اين هم كه من مى‏گويم استعفا، نه اينكه اين معناى قانونى استعفا را دارد، اين نيست، اين نخست وزير نيست، نه اينكه نخست وزير است و استعفا كند، لكن براى حفظ ظاهرى است كه حالا كلمه استعفا را ما هم ذكر مى‏كنيم، و الا استعفا يعنى چه، اصلاً نخست وزير كه تو نيستى. اعلام بكند من نخست وزير نيستم. اگر اين را كرد و چون مثل بعضى از اينها كه بودند كه خيلى جنايت شان فوق العاده بود و نمى‏توانستم من حتى با استعفا يا با چيز هم قبولشان بكنم، خوب به آن اندازه هنوز نرسيده، اگر عاقل باشد استعفا مى‏كند و مى‏آيد اينجا توبه مى‏كند، شود مثل ساير مردم. اگر صفتش را آن هم از دست داده، آن ديگر با خودش است. ما اگر چنانچه بيايد توبه كند، ما مى‏پذيريم از او و اگر سرسختى كند همين است كه بود و پشيمان خواهد شد. من به او الان مى‏گويم كه پشيمان مى‏شوى، ديدى چطور اربابت پشيمان شد آمد التماس كرد و مردم نپذيرفتند. نرسى به اينجا كه التماس كنى و نپذيرند. شرافت... را، آبروى خودت را از دست نده، خراب نكن خودت را...تو خراب خواهى شد.

    ما صلاح جامعه را مى‏خواهيم، ما تبع پيغمبرهائى هستيم كه آمده‏اند براى اصلاح جامعه، آمده‏اند براى اينكه جامعه را به سعادت برسانند، آنهائى كه كورند و نمى‏فهمند، آنها را با زور مى‏خواهد به سلامتى و سعادت برساند، آنها كه بينا هستند مى‏روند دنبالش. ما به تبع اينها مى‏خواهيم جامعه خودمان را سعادتمند كنيم، ما از اين گرفتارهائى كه ايران دارد و جامعه ما دارد متاثريم، متاسفيم. جامعه روحانيت مى‏خواهد نجات بدهد شما را، شما را با موعظه مى‏گويد كه تبعيت كنيد از اسلام و قواعد اسلام. اگر چنانچه پذيرفتيد، آنهائى كه جنايت تان زياد نيست، از ما هستيد توبه اگر كرديد و اگر چنانچه نپذيرفتيد، با زور به شما تحميل مى‏كنيم كه بپذيريد، يعنى حق را بپذيريد، يعنى از جنايت دست برداريد. به زور، به فشار ملت، به فشار فرياد ملت، همانطورى كه فرياد ملت اين انگل را بيرونش كرد،

    صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 275

    فرياد ملت شما (ريشه او) را(كه چيزى هم نيستيد) بيرونتان مى‏كند. آدم بشويد، زودتر توبه كنيد، مصلحت‏تان اين است، من مصلحت شما را مى‏خواهم. بر ملت ايران است، بر ملت ايران در اين زمان كه حساس است لازم است كه پافشارى كنند و دست از نهضت‏شان برندارند كه پيروزى آنها انشاءالله نزديك است.

    من از خداى تبارك و تعالى سلامتى همه شما را خواستارم، خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد. ايدكم الله انشاء الله.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 32 از 208 نخستنخست ... 222829303132333435364282132 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/