فخري لبخندي موذيانه زد و كفت :
- براي سلامتي شهين جون صلوات.
و براي استقبال جلو رفت. شهين از زندانيان با سابقه اي بود و به دليل قد و قامت بلندي كه داشت لقب شهين بلنده را گرفته بود. يكه بزن و قلدر بود. هر وقت وارد زندان مي شد ، قديمي ترها و يكه بزن ها مي زدند گاراژ. كسي جرئت حرف زدن روي حرف او را نداشت.ولي در مورد فخري فرق مي كرد. هر دو از يك قماش بودند و براي يك نفر كار مي كردند، از اين رو شهين بعد از احوالپرسي با دوستان و هم بندان قديم خود ، در مقابل فخري قرار گرفت و گفت :
- عروسي مروسي داشتين؟
فخري لبخندي زد و گفت :
- يكي از تازه واردها حالش گرفته بود ، گفتيم از دلش در بياريم
- نييده بودم فخري جون مهربون باشه.چيه؟ نكنه استفادش زياده !
- يه بار ديگه وِر بزني روزگارت رو سياه مي كنم.
- خيلي خب بابا، چرا ترش كردي؟ شوخي كردم.
اما فخري با جديت چشم در چشم او دوخت و انگشت سبابه اس را به علامت خط و نشان بالا برد و گفت :
- دور غزاله رو خط مي كشي. واي به حالت جايي بشنوم وِر زيادي زدي.
- اسمش غزاله است ؟ چشم قربان اطاعت ميشه... حالا اگه اجازه مي فرماييد بيايم تو يه كم استراحت كنيم.
شهين بادي در غبغب انداخت و وارد سلول شد . به محض ورود نگاهش در دو حلقه زيبا و درخشان خيره ماند.به سختي روي از او گرفت و نگاه پرمعنايي به فخري انداخت. فخري كه از اميال شيطاني شهين خبر داشت، زير لب غريد و دستهايش را به نشانه حمايت روي شانه هاي نحيف او نهاد و گفت :
- اين خانم خانما عين خواهرمه. به همه سفارش كردم به تو هم مي كنم. هواش رو داشته باش.
شهين نگاه خريدارانه اي به او انداخت و گفت :
- سامليك آبجي .... بنده در خدمتگذاري حاضرم.
غزاله با شرم سر به زير شد. و با صداي لرزاني جواب سلام داد. شهين باز لبخند كريهش را نشان داد و گفت : ( سلام به روي ماهت) . و رو به فخري پرسيد :
- ببينم فخري جون اين عروسك فرنگي اينجا چه كار مي كنه.؟! بهش نمي ياد اهل اين حرفها باشه.
معلوم بود فخري فكر شهين را خوانده است، براي همين كفري بود و جوابي نداد و او را با اشاره سر به دنبال خود بيرون كشيد. وقتي فخري وارد راهروي دستشويي شد شهين بدون معطلي او را به ديوار پشت سر چسباند و گفت :
- حالا كه اينجام نمي ذارم اين لقمه تنهايي از گلوت پايين بره.
- دستت رو بكش.
- ببين فخري !من نمي خوام شكارت رو از چنگت در بيارم، ولي بايد يه چيزي هم به من بماسه.
- غزاله رو فراموش كن.... يه بار بهت گفتم بازم مي گم ، غزاله عين خواهرمه.
- چرند نگو. خواهر كدومه ! مي دوني اين دختر چقدر مي ارزه ؟ فكر نكنم اين قدرها ديوونه باشي كه دور اين همه پول رو خط بكشي.
- ديگه داري شورش رو در مياري.... بس كن.
- تو كاريت نباشه ، فقط بگو جرمش چيه و چند وقت اينجا مهمونه. ترتيب آزادي و بقيه كارهاش و خودم مي دم.
- خفه شو شهين.
- ديوونه نشو فخري . خودت مي دوني تيمور واسه اين عروسك چه پولي خرج مي كنه.
- اين عروسك صاحاب داره... بي كس و كار نيست.
- بي خيال شو فخري از كي تا حالا مبادي آداب شدي .... صاحاب كدومه.
- اين زن شوهر و يه بچه داره. در ضمن در شرايط روحي خوبي نيست.هيچ خوشم نمي ياد دور و برش بپلكي و توي گوشش چرت و پرت بحوني.... براي دفعه آخر ميگم دور اين يكي رو خيط بكش ، والا...
- باشه ولي خوش نَرَم كلك ملكي توي كار باشه.
- خيالت راحت ، كلكي توي كار نيست.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)