به عشق تو سرودهام، همین و بس عزیز منبجز تو دل نمیدهم، به هیچکس عزیز منعزیز من شکوفهی بهار من فقط توییمن اعتنا نمیکنم، به خار و خس عزیز منمنم همان قفس که در، اسارت قناریمکمی ترانه ساز کن، در این قفس عزیز منتو آفتابی از چه رو، همیشه سرد بودهاینگو که دل سپردهام، به یک هوس عزیز منخودت شلوغی مرا، به انزوا کشاندهاینهال نو پدید را، نکن هرس عزیز منشمیم نام و یاد تو، رها نمیکند مرادوباره میکشم تو را، نفس نفس عزیز مننه -هیچ کس به جز خودت، برای من خودت نشدفقط خودم، فقط خودت، همین و بس عزیز من
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)