در من بگیر بار دگر ای دم غزل
من بازگشته ام به تو ای عالم غزل
ای عالم عزیز که تقدیر روزگار
چندی گرفت از تو مرا ٬ از غم غزل
حالا دوباره آمده ام با همان جنون
تا محو و گم شوم در پیچ و خم غزل
من باز گشته ام که بگیرم به جدٌ و جهد
از دست شاعران جوان پرچم غزل
هان! رفتم از تو ای من بی ذوق پیش از این
تا بعد از این دوباره شوم محرم غزل
دنیا همه برای تو بگذار بعد از این
او همدم تو باشد و من همدم غزل
بسیارها و بیشترین ها برای تو
من قانعم به قافیه های کم غزل
پیوند خورده است از آغاز بخت من
با تار و پود قالب مستحکم غزل
از هر طرف که می نگری رقص شعله است
در من گرفته سرکش و سوزان دم غزل
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)