صفحه 23 از 29 نخستنخست ... 13192021222324252627 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 221 تا 230 , از مجموع 288

موضوع: اشعار و زندگینامه ی سهراب سپهری

  1. #221
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سایبان ارامش ما،ماییم

    در هوای دو گانگی،تازگی چهره ها پژمرد.
    بیایید از سایه – روشن برویم.
    بر لب شب بایستیم،در برگ فرود اییم.
    و اگر جا پایی دیدیم،مسافر کهن را از پی برویم.
    برگردیم،و نهراسیم،در ایوان ان روزگاران،نوشابه
    جادو سرکشیم.
    شب بوی ترانه ببوییم،چهرهً خود گم کنیم.
    از روزن ان سوها بنگریم،در به نوازش خطر بگشاییم.
    خود روی دلهره پرپر کنیم.
    نیاویزیم،نه به بند گریز،نه به دامان پناه.
    نشتابیم،نه به سوی روشن نزدیک،نه به سمت مبهم دور.
    عطش را بنشانیم،پس به چشمه رویم.
    دم صبح،دشمن را بشناسیم،و به خورشید اشاره کنیم.
    ماندیم در برابر هیچ،خم شدیم در برابر هیچ،پس نماز
    ما در را ن***یم.
    بر خیزیم و دعا کنیم:
    لب ما شیار عطر خاموشی باد!
    نزدیک ما شب بی دردی است،دوری کنیم.
    کنار ما ریشهً بیشوری است،بر کنیم.
    و تلرزیم،پا در لجن نهیم،مرداب را به تپش دراییم.
    اتش را بشویم،نی زار همهمه را خاکستر کنیم.
    قطره را بشویم،دریا در نوسان اییم.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #222
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    شب هم اهنگی

    لب ها میلرزد.شب می تپد.جنگل نفس میکشد.
    پروای چه داری،مرا در شب بازوانت سفر ده.
    انگشتان شبانه ات رامیفشارم،وباد شقایق دور دست
    را پرپر میکند.
    به سقف جنگل می نگری:ستارگان در خیسی پشمانت
    می دوند.
    بی اشک،چشمان تو نا تمام است،و نمناکی جنگل
    نارساست.
    دستانت را می گشایی،گرهً تاریکی می گشاید.
    لبخند را میزنی،رشتهً رمز میلرزد.
    می نگری،رسایی چهره ات حیران میکند.
    بیا با جادهً پیوستگی برویم.
    خزندگان در خوابند.دروازهً ابدیت باز است.افتابی
    شویم.
    چشمان را بسپاریم، که مهتاب اشنایی فرود امد.
    لبان راگم کنیم،که صدا نا بهنگام است.
    در خواب درختان نوشیده شویم،که شکوه روییدن در ما
    می گذرد.
    باد می***د.شب راکد میماند.جنگل از تپش می افتد.
    جوشش اشک هم اهنگی را می شنویم،و شیرهً گیاهان
    به سوی ابدیت می رود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #223
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    میوهً تاریک

    باغ باران خورده می نوشد نور.
    لرزشی در سبزه های تر دوید:
    او به باغ امد،درونش تابناک،
    سایه اش در زیر و بم ها ناپدید.

    شاخه خم میشد به راهش مست بار،
    او فراتر از جهان برگ و بار.
    باغ،سرشار از تراوش های سبز،
    او،درونش سبزتر،سرشارتر.

    در سر راهش درختی جان گرفت
    میوه اش همزاد همرنگ هراس.
    پرتویی افتاد در پنهان او:
    دیده بود ان را به خوابی ناشناس.

    در جنون پیدن از خود دور شد.
    دست او لرزید،ترسید از درخت.
    شور چیدن ترس را از ریشه کند:
    دست امد،میوه را چید از درخت.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #224
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    کو قطرۀ وهم
    سر برداشتم:
    زنبوری در خیالم پر زد
    یا جنبش ابری خوابم را شکافت؟
    در بیداری سهمناک
    اهنگی دریا – نوسان شنیدم،به شکوه لب بستگی ریگ
    و از کنار زمان برخاستم.
    هنگام بزرگ
    بر لبانم خاموشی نشانده بود.
    در خورشید چمن ها خزنده ای دیده گشود:
    چشمانش بیکرانی برکه را نوشید.
    بازی،سایه پروازش را به زمین کشید
    و کبوتری در بارش افتاب به رویا بود.
    پهنۀ چشمانم جولانگاه تو باد،چشم انداز بزرگ!
    در این جوش شگفت انگیز،کو قطرۀ وهم؟
    بالها،سایۀ پرواز را گم کرده اند.
    گلبرگ،سنگینی زنبور را انتظار می کشد.
    به طراوت خاک دست میکشم،
    نمناکی چندشی بر انگشتانم نمی نشیند.
    به اب روان نزدیک میشوم،
    نا پیدایی دو کرانه را زمزمه می کند.
    رمزها چون انار ترک خورده نیمه شکفته اند.
    جوان،شور مرا دریاب،نو رستۀزود اشنا!
    درود، ای لحظۀ شفاف!در بیکران تو زنبوری پر میزند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #225
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دیاری دیگر

    میان لحظه و خاک،ساقه گرانبار هراسی نیست.
    همراه!ما به ابدیت گل ها پیوسته ایم.
    تابش چشمانت را به ریگ و ستاره سپار:
    تراوش رمزی در شیار تماشا نیست.
    نه در این خاک رس نشانۀ ترس
    و نه بر لاجوردی بالا نقش شگفت.
    در صدای پرنده فروشو.
    اظطراب بال و پری سیمای ترا سایه نمیکند.
    در پرواز عقاب
    تصویر ورطه نمی افتد.
    سیاهی خاری میان چشم و تماشا نمی گذرد.
    و فراتر:
    میان خوشه و خورشید
    نهیب داس از هم درید.
    میان لبخند و لب
    خنجر زمان در هم شکست.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #226
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    شکست کرانه
    میان این سنگ و اتاب،پژمردگی افسانه شد.
    درخت،نقشی در ابدیت ریخت.
    انگشتانم برنده ترین خار را می نوازد.
    لبانم به پرتو شوکران لبخند می زند.
    - ای تو بودی که هر وزشی،هدیه ای ناشناس به
    دامنت می ریخت؟
    - و اینک هر هدیه ابدیتی است.
    - این تو بودی که طرح عطش را بر سنگ نهفته ترین
    چشمه کشیدی؟
    - و اینک چشمۀ نزدیک، نقش عطش در خود
    می ***د.
    - گفتی نهال از طوفان می هراسد.
    - و اینک ببالید،نو رسته ترین نهالان!
    که تهاجم بر باد رفت.
    - سیاه ترین ماران می رقصند.
    - و برهنه شوید،زیباترین پیکرها!
    که گزیدن نوازش شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #227
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    فراتر
    می تازی،همزاد عصیان!
    به شکار ستاره ها رهسپاری ،
    دستانت از درخشش تیر و کمان سرشار.
    اینجا که من هستم
    اسمان،خوشۀ کهکشان می اویزد،
    کو چشمی ارزومند؟
    با ترس و شیفتگی،در برکۀ فیروزه گون،گلهای سپید
    می کنی
    و هر ان،به مار سیاهی می نگری،گلچین بی تاب!
    و اینجا – اسانه نمی گویم –
    نیش مار،نوشابۀ گل ارمغان اورد.
    بیداری ات را جادو می زند،
    سیب باغ ترا پنجۀ دیوی می رباید.
    و – قصه نمی پردازم –
    در باغستان من، شاخۀ بارور خم می شود،
    بی نیازی دست ها پاسخ می دهد.
    در بیشۀ تو،اهو سر میکشد،به صدایی می رمد.
    در جنگل من،از درندگی نام و نشان نیست.
    در سایه – افتاب دیارت، قصۀ "خیر و شر" می شنوی.
    من شکفتن ها را می شنوم.
    و جویبار از ان سوی زمان می گذرد.
    تو در راهی.
    من رسیده ام.
    اندوهی در چشمانت نشست،رهرو نازک دل!
    میان ما راه درازی نیست:لرزش یک برگ.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #228
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غبار لبخند
    می ترواد افتاب از بوته ها.
    دیدمش در دشت های نم زده
    مست اندوهتماشا،یار باد،
    مویش افشان،گونه اش شبنم زده.
    لاله ای دیدیم – لبخندی به دشت –
    پرتوی در اب روشن ریخته.
    او صدا را در شیار باد ریخت:
    "جلوه اش با بوی خاک امیخته."
    رود،تابان بود و او موج صدا:
    "خیره شد چمشان ما در رود وهم."
    پرده روشن بود،او تاریک خواند:
    "طرحها در دست دارد دود وهم."
    چشم من بر پیکرش افتاد،گفت:
    "افت پژمردگی نزدیک او."
    دشت:دریای تپش،اهنگ،نور.
    سایه می زد خندۀ تاریک او.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #229
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    روزنه ای به رنگ

    در شب تردید من،برگ نگاه!
    میروی با موج خاموشی کجا؟
    ریشه ام از هوشیاری خورده اب:
    من کجا:خاک فراموشی کجا.

    دور بود از سبزه زار رنگ ها
    زورق بستر فرازموج خواب.
    پرتویی ایینه را لبریز کرد:
    طرح من الوده شد با افتاب.


    اندهی خو شد فراز شط نور:
    چشم من در اب می بیند مرا.
    سایه ترسی به ره لغزید و رفت.
    جویباری خواب میبیند مرا.

    در نسیم لغزشی رفتم به راه،
    راه،نقش پای من از یاد برد.
    سرگذشت من به لبها ره نیافت:
    ریگ باد اورده ای را باد برد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #230
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ان برتر

    به کنار تپۀ شب رسید.
    با طنین روشن پایش ایینۀ روشن فضا را شکست.
    دستم را در تاریکی اندوهی بالا بردم
    و کهکشان تهی تنهایی را نشان دادم،
    شهاب نگاهش مرده بود.
    غبار کاروان را نشان دادم
    و تابش بیراهه ها
    و بیکران ریگستان سکوت را،
    و او
    پیکره اش خاموشی بود
    لالایی اندوهی بر ما وزید.
    تراوش سیاه نگاهش با زمزمۀ سبز علف ها امیخت.
    و ناگاه
    از اتش لبهایش جرقۀ لبخندی پرید.
    در ته چشمانش، تپۀ شب فرو ریخت.
    و من
    در شکوه تماشا،فراموشی صدا بودم.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 23 از 29 نخستنخست ... 13192021222324252627 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/