ای مهربانی تو
زلال تر از آب
از خاک من
ای ابر! ای ترانه نشنیدنی
همراه ساز شب های خستگی
شب های انتظارم
تا صبح پای پنجره ماندن
خواندن
تا صبح سوی دورترین پاره ابر
ای ابر مهربانی ! ای مهربانترین ابر
می بینمت به حاشیه ی آسمان هنوز
در کار چاره سازی این خاک شوربخت
فریاد می کشی
غریو زنان از این کوه
تا کوه دوردست
و گیسوان سوخته ات را می بینم
از ریگ داغ بادیه روییده است
دیدی که سوختم
دیدم که سوختی
دیدی که بند بند من از تشنگی گسست
دیدم که چشم سرخ تو رگبار گریه را
لغزیده پشت دست
با آنکه لب پنجره ماندم تا صبح
با آنکه پشت پنجره خواندی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)