صفحه 21 از 22 نخستنخست ... 11171819202122 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 201 تا 210 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 132

    تاريخ: 20/7/57

    بيانات امام خمينى در مورد ماموريت شاه براى اجراى طرح‏هاى استعمارى اقتصادى - فرهنگى

    بسم الله الرحمن الرحيم

    وظيفه دينى ايرانيان خارج از كشور كمك تبليغاتى به نهضت اسلامى ايران

    خدا نگهدار همه ملت باشد، خدا اين كشور را از شر اجانب حفظ كند، بچه‏هاى هفت، هشت ساله، بچه‏هاى دبستانى، دختر بچه‏هاى دبستانى، پسر بچه‏هاى دبستانى، همين چند روز پيش، عده‏اى از اينها را اين مامورين شاه كشتند. دشمن من نيست، دشمن همه است دشمن انسانيت است. دشمن شرف است. و بايد دست به دست هم بدهيد و با اشخاصى كه در ايران، در مملكتى كه يكپارچه ايستاده در مقابلش، ما هم كه بيرون هستيم وظيفه داريم كه با آنها همصدا بشويم بلكه اين دشمن از بين برود انشاءالله. حالا هم نزديك شده، ديگر وقت نزديك شده، آن هياهوهاى سابق را الان ديگر ندارد، الان رو به سراشيبى است انشاءالله لكن ماها نبايد غفلت كنيم، ماها كه در خارج كشور الان هستيم نبايد از حال برادرانى كه در كشور هستند غفلت كنيم و بايد، وظيفه وجدانى داريم، وظيفه دينى داريم كه با آنها به هر مقدارى كه مى‏توانيم كمك بكنيم، كمك تبليغاتى بكنيم، كمك حداقل طورى كه مى توانيم در اين جا، در مطبوعات توانيم، در تبليغات مطبوعاتى، اعلاميه مى‏توانيم بدهيم، هر كارى مى‏توانيم بكنيم.

    تبديل ايران به پايگاه تسليحاتى آمريكا، ماموريت شاه از جانب آمريكا

    الان يك مملكت گرفتارند، الان تمام مملكت ايران گرفتار است به اين آدم، اين آدم هم مامور است از براى اينكه سركوبى كند و نگذارد كه منافع اجنبى از بين برود، نگذارد كه نفت براى خود شما بماند، مامور است، ايشان را براى اين كار اصلش آورده‏اند، ايشان مى‏گويد كه براى وطنم، خدمت براى وطنم، ماموريت براى وطنم، صحيح هست، مامور است براى وطنش اما از طرف آمريكاست، از طرف آمريكا مامور است كه اين مملكت را تا پرتگاه نيستى برساند، اين مامور است كه تمام نفت ما را به آمريكا بدهد و در ازايش يك قدرى آهنپاره بخرد به منفعت آنها. اين اسلحه‏هائى كه الان خريدارى مى‏شود، اين اسلحه‏ها به درد خود ايران نمى‏خورد، اين اسلحه همان اسلحه‏هايى است كه اينها مى‏خواهند كه در يك مركزى باشد كه اگر يك جنگى پيدا شد بين آمريكا مثلاً با شوروى، اينها داشته باشند يك اسلحه‏اى در يك محلى. ايران يكى از مراكزى است كه آنها مى‏خواهند داشته‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 133

    باشند، نفت ما را مى‏برند اسلحه براى خودشان مى‏آورند اينجا، مى‏آورند ايران پايگاه درست مى‏كنند در ايران براى اينكه اگر جنگى پيش آمد داشته باشند اين پايگاه را. خيال نكيند كه حالا در ازاى نفت به ما اسلحه مى‏دهند، ما اسلحه‏اى كه نمى‏توانيم استعمال كنيم به چه دردمان مى‏خورد؟ اسلحه‏اى است كه در ايران كسى نيست بتواند استعمال بكند، اسلحه‏هايى است كه خود اينها مى‏خواهند اينجا باشد، اگر نفت هم نگرفته بودند اسلحه‏هايشان را مى‏آوردند اينجا و پايگاهشان را محكم مى‏كردند كه مبادا يك وقتى شوروى به آنها حمله كند، حالا چه بهتر كه نفت ما را ببرند و پايگاه در مقابل اينكه نفت ما را مى‏برند، مى‏خواهند نفعى به ما برسانند! پايگاه براى خودشان درست مى‏كنند. اين چيزى است كه ما از نفت عايدى داريم آنوقت چه نفتى مى‏برند؟ بعضى اشخاص كه رفتند، رفته بودند سابقاً(حالا شايد زيادتر از اين مسائل باشد) ديده بودند، گفتند كه يك آدم صاف همين طور ايستاده مى‏رود توى اين لوله‏ها، لوله‏ها به اين بزرگى، چقدر ذيحق شدند، كشتى‏ها در چند دقيقه پر مى‏شوند از نفت و خارج مى‏شوند. اين نفتى است كه قاعده‏اش اين بود كه اين مملكت تا آخر زندگيش را به آن بگذراند، اين نفت را شاه مى‏گويد تا چند سال ديگر، تا سى سال ديگر تمام مى‏شود، كى تمامش مى‏كند؟ تمام مى‏شود، اما از ايشان بايد پرسيد كه اين نفت را كى دارد تمام مى‏كند؟ اين ذخيره بزرگى كه بايد طبقه از آن ارتزاق كنند و مملكت ما محفوظ بماند و آباد بشود به واسطه درآمد آن، تا سى سال ديگر ايشان مى‏گويد تمام مى‏شود اين، تا سى سال ديگر كى تمامش مى‏كند؟ شما تمامش داريد مى‏كنيد، شاه دارد اين مخازن به اين بزرگى را كه خدا به ما داده است، دارد تمام مى‏كند. در ازايش خوب چه گير ما مى‏آيد؟ گير ملت چه مى‏آيد؟ بايد پرسيد كه شما در ازاى نفت چه چيز مى‏گيريد؟(اسلحه مى‏گيريم) اسلحه براى چه مى‏گيريد؟ مگر شما مى‏توانيد با شوروى جنگ كنيد، مگر شما مى‏توانيد با آمريكا جنگ بكنيد؟ شما براى سركوبى مردم وطن خودتان همين تفنگ‏هاى خودتان كافى است، ديگر محتاج به اينكه از آمريكا بياوريد نيست، شما همين تفنگ‏هائى كه داريد براى اينكه بازارى‏هاى ما را، جوان هاى ما را، دانشگاهى‏هاى ما را، دخترهاى ما را، پسرهاى ما را، خانم‏هاى ما را، آقاهاى ما را بكوبد خوب، اين بس است ديگر، اين ديگر آن دستگاه‏هاى عظيمى كه در مقابل اين نفت عظيم مى‏گوئيد مى‏آيد در ايران، اين غير از اين معناست كه اين پايگاهى است براى خود آنها؟ يعنى نفت را مى‏برند، نفعش را خودشان مى‏برند، هم خود نفت را مى‏برند هم مقابلش را مى‏برند، اين مال خودشان است.

    غارت بيت المال توسط شاه و عائله‏اش تحت عناوين فريبنده

    ما نمى‏دانيم اينها دارند چه مى‏كنند با اين مملكت، ما اطلاع نداريم، اگر اين انشاءالله رفت آنوقت اشخاص مطلع حرف‏هايشان را مى‏توانند بزنند، اينهائى كه از واقعيات ايران اطلاع دارند، از خيانت‏هاى اين آدم اطلاع دارند، آنها آنوقت حرفشان را مى‏زنند لكن ما بى اطلاع هستيم، ما اين مقدار اطلاعات سطحى را كه داريم اين است كه مى‏بينيم كه ايشان با اسم اصلاحات ارضى زراعت ايران را به كلى از بين برده، الان شما خيال مى‏كنيد ايران ديگر زراعتى براى خودش چيزى دارد؟ زراعت

    صحيفه نور ج 2 صفحه 134

    ايران را ايشان از بين بردند،آنوقت خيلى تعريف كنند از آنكه چقدر وارد كرديم .اين مضحك است واقعاً، يك مملكتى كه صادر مى‏كرده است اين چيزها را، گندم را، جو را، نمى‏دانم چيزهاى ديگر صادر مى‏كرده حالا مداحى از آنها مى‏كنند كه چقدر ما وارد داريم مى‏كنيم اين عزادارى دارد، نه مداحى. كى از بين برد اين زراعت عظيم ايران را كه يك استانش براى خود ايران كافى بود؟ حالا بايد ما همه چيزهايمان را از خارج بياوريم. دامدارى را اينها به كلى از بين بردند، مراتع ما را كه جاى دامدارى بود گرفتند، ملى كردند به اصطلاح خودشان. معنى ملى هم اين است كه خود ايشان ملتند، اصلاً تمام ملت عبارت از شاه است و عائله شاه يك چيزى را مى‏گويند ملى شد يعنى خودمان داريم مى‏خوريم، ديگر ملت كه نداريم ما، ديگران بروند سراغ كارشان، چه هستند اينها، يك مشت مردم همين طورى، بازارى و دانشگاهى، به چه درد مى‏خورند، ملت يعنى شاه ودار و دسته شاه!! ملى كردند مراتع را، ملى كردند جنگل‏ها استفاده كنند، جنگل‏ها را دادند به اين طرف و آن طرف و آن طرف، فروختند به اينها و منافعش را خوردند و رفتند سراغ كارشان. ما نمى‏دانيم اينها دارند چه مى‏كنند. خوب، ما زراعت ايران را مى بينيم در اين زمانى كه اينها اصلاحات ارضى كردند تا حالا، زراعت از بين رفت تمام، آنوقت ضررش چه بود؟ يك ضررش اين بود كه، ما بازار شديم از براى آمريكا، بايد گندم آمريكا، همه چيز از خارج بيايد و مردم پولشان را بدهند در ازاى گندم‏هاى آمريكا، چيزى كه از خودشان از مملكت خودشان بود و خودشان بايد استفاده‏اش را ببرند يعنى برادرشان بفروشد و پولش را به او بدهند. حالا ما بايد گندم آمريكا را بخريم، يا همه چيز را، حتى تخم مرغ هم از اسرائيل مى‏آيد. يك ضرر ديگرش اينكه اين رعيت‏ها و دهقان‏هاى اين دهستان‏ها نتوانستند ديگر در دهات بمانند، آنها رو آوردند به شهرها،دستجمعى راه افتادند. الان در اطراف تهران آنطورى كه تفصيلش را براى من نوشته بودند و من حالا نمى‏توانم يادم بيايد كه تفصيل چيست، اجمالش اين بود كه قريب بيست، سى جا محل‏هاى مختلف در همين خود تهران، در پايتخت، پايتخت جايى كه به تمدن بزرگ دارد مى‏رسد، يا دروازه توى آن باز شده است، در خود اين تهران ده،بيست جا، بيست، سى جا يا بيشتر (الان نمى‏توانم من يادم بيايد) محل‏هائى است كه عائله‏هاى(محله محله است)اين محله توى يك گودال خيلى چه جمع شدند اين بيچاره‏ها، يك چادرى زدند عرض مى‏كنم كه با يك چوبى چيزى، براى خود يك محفظه‏اى درست كردند و توى اينجا خودشان و بچه‏هاى كوچكشان، بزرگشان توى يك چادرى زندگى مى‏كنند. يك محله است يعنى فرض كنيد 200 تا، 300 تا، 500 تا چادر است يا 200، 300 تا امثال اين چيزها و اينها در آنجا زندگى مى‏كنند. برق ندارند كه هيچ، آب ندارند كه هيچ، اسفالت ندارند كه هيچ، اينها اگر بخواهند آب براى خوردن بچه‏هايشان بياورند، اينهائى كه براى ما نقل كردند، گفتند، بايد آن زن بيچاره يك كوزه بردارد از پنجاه شصت تا پله برود بالا از اين گودال، تا آن بالا برسد به يك شيرى كه آنجا آب دارد، آنجا آب كند، باز پنجاه شصت پله يا زيادتر از آنجا بيايد پائين. شما تصور زمستان تهران را بكنيد، زمستان‏

    صحيفه نور ج 2 صفحه 135

    تهران را بكنيد، زمستان تهران كه برف مى‏آيد، باران مى‏آيد، اين زن بيچاره بايد از اينجا يك كوزه آب مى‏خواهد براى اينكه بچه‏ها بخورند، بايد با اين مصيبت برود آن بالا، آنجا كوزه‏اش را آب كند و پنجاه تا پله بيايد پائين، حالا چقدر زمين‏خورد، چقدر اذيت مى‏شود، اينها را خدا مى‏داند. آنوقت يك محله نيست بلكه چهل پنجاه تا، سى چهل تا، اينطورى در اطراف فلان جا، فلان جا، فلان جا نوشتند، يكى يكى را براى من نوشتند كه در كجا، در كجا، كجا، كجا محله‏هائى است كه مال اين اشخاصى است كه براى خاطر اصلاحات ارضى و زمين خوردن زراعت، اينها ازدهاتشان پا شدند هجوم آوردند به تهران، حالا يكوقت شايد در شهرستان‏هاى ديگر هم باشد، مهمش آمدند به تهران و پناه آوردند به تهران براى اينكه ارتزاق كنند بيچاره‏ها. اين وضع زندگى اين بيچاره‏هاست در تهران، در يك مركزى كه كاخ‏هاى اينها تا كجا رفته آنوقت اين يك زندگى است كه اينها دارند. يك زندگى هم آن عائله اين آقا دارد كه همين چند روز من خواندم (دريك جايى نوشته بود) كه يك ويلائى يكى از اين خواهرهايش در كجا تهيه كرده است كه چند ميليون دلار، آنش را يادم نيست اينكه يادم مانده اين است كه پنج ميليون دلار هم براى گلكارى اين ويلا ايشان خرج كردند، پنج ميليون، يعنى سى و پنج ميليون تومان خرج، من نمى‏توانم تصور كنم كه يعنى چه، گفتند پنج ميليون دلار خرج گلكارى و تزئينات گل اين ويلا براى اين خانم شده است.آن يك زندگى است كه ملت دارند، اين يك زندگى، از كجا پيدا شده؟ از آنجائى كه ايشان به امر آمريكا گفته اصلاح ارضى بكنيد يعنى بازار براى ما درست بكنيد، اجناس ما زياد است،بايد توى دريا بريزيم، بدهيم به شما پول بگيريم، از آن طرف از اين بهره نفتى كه آنهاآنقدرها مى‏برند، يك مقدار آنرا هم خود اينها مى‏خورند و مى‏برند و - عرض مى‏كنم كه اين عياشى‏ها را مى‏كنند.

    منطق ملت، قطع يد آمريكا (خائن اصلى)و شاه

    منطق ما اين است كه اين وضع بايد از بين برود، منطق هر آدمى اين است، هر بشرى اين بايد باشد كه اين وضع كه مملكت ما اين نحو گرفتار شده است به دست اين آدم و زندگى مردم ما اين نحو شده است در زمان سلطنت از پدر تا اين پسر، ما مى‏گوئيم كه اين وضع بايد از بين برود، ما ديگر حرف ديگرى نداريم، حرف ما اين است كه اينها خيانت به اين مملكت ما كردند، اينها الان هم مشغول به خيانت هستند در مملكت ما و بايد ما دست خائن‏ها را ببريم از اين، ما بايد دست خائن‏را از اين مملكت قطع بكنيم. ما مى‏گوئيم كه آن كسى كه به مملكت ما خيانت اصلى را كرده آمريكاست، الان ما سروكارمان با آمريكاست‏اينها ديگر شاخ و برگش هستند، شاه يكى از شاخه‏هاى آمريكا هست، اين نوكر است، نوكر است، المامور و معذور، تو سرش مى‏زنند بايد بكند، ما مى‏گوئيم آمريكا بايد برود كه اصل است. اين شاخه‏ها هم كه هرزه خورند و هرزه برند و مال مردم خورند و خيانتكارند، اينها هم بايد بروند، مملكت مال خودمان هست ما خودمان مى‏خواهيم اداره كنيم. آمريكا چه كار دارد كه شما نمى‏توانيد به رشد برسانيد، خيلى مضحك است اين.

    صحيفه نور ج 2 صفحه 136

    منطق كارتر، منطق فريب ملت‏ها

    همين امروز براى من يك روزنامه‏اى را آورده بودند، ديروز هم بود كه آقاى كارتر در نطقشان فرموده‏اند كه شاه از باب اينكه يك اجتماع مترقى مى‏خواهد آنجا درست كند و از باب اينكه يك آزادى به مردم مى‏خواهد بدهد مردم با او مخالفند! با اين همه مردم كه با اين مخالفنداين ملت كه با اين مخالف است، براى اينكه آنها مى‏گويند آقا بگذار آزادشان كنيم، اينها فريادشان در آمد كه ما آزادى نمى‏خواهيم‏ايشان فريادش از آن طرف بلند است بلندگوهاى شاه به حسب منطق آقاى كارتر كه استاد اعظم است، منطق ايشان اين است كه ،فرياد بلندگوهاى شاه اين است كه آقا بگذاريد من يك زندگى مرفه به شما بدهم، اينها مى‏گويند ما نمى‏خواهيم، ما مى‏خواهيم كه شما كنار برويد. آقاى كارتر گفته. خوب ما با اين مردم چه بكنيم؟ ما با اين كارتر چه بگوئيم؟ چه فحشى لايق اين است كه نبايد داد؟ بگوئيم نمى‏داند!! كارتر اطلاع ندارد؟ معقول است كه آقاى كارتر بى اطلاع باشد آنوقت من و شما مطلع باشيم كارشناس‏هاى او پراست در همه جا، در اعماق همه جا هست، پس مى‏داند. مى‏خواهد كى را بازى بدهد؟ پس، اين حرف را كه مى‏زند در مجمع نمى‏دانم كذا، اين حرف را مى‏زند كه همه اختلافاتى كه هست در ايران براى اين است كه شاه‏خواهد اين كار را بكند، آزادى بدهد مردم با او مخالفت مى‏كنند!! خوب اين را اگر به هر جا بگويند كه مطلع از واقعيت نباشد مى‏گويد خوب اينها يك دسته ديوانه هستند در ايران، همه اهالى ايران ديوانه‏اند براى اينكه شاه كه اينقدر رئوف است مى‏خواهد شما را آزاد كند، خوب چرا شما نمى‏خواهيد آزاد بشويد؟ اين كه مى‏خواهد يك زندگى خوبى به شما بدهد، آخر چرا از زير بار زندگى خوب شما بيرون برويد؟ شما دلتان نمى‏خواهد از خودتان نان داشته باشيد، دلتان نمى‏خواهد زندگى مرفه؟ او مى‏خواهد بدهد، آنطور جلو آورده، دست‏هايش را اينطور كرده آقا بيائيد بگيرند همه مى‏زنيد زير دستش كه برو ما خواهيم؟ اين منطق آقاى كارتر است، منطق رئيس جمهور آمريكا، با فهم اين را مى‏گويند، نه اينكه نمى‏فهمند، پس نمى‏توانيم بگوئيم نفهم است‏كارتر با فهم اين حرف را مى‏زند و مى‏گويد شايد يك دسته‏اى اغفال بشوند، بر فرض كه يك دسته‏اى را شاه اغفال كند، شيطنت است.

    تضاد شاه و ملت در برداشت از مفهوم آزادى و استقلال

    ماها گرفتار يك همچو موجوداتى هستيم در عالم. ما مردم عقب مانده منطق ما اين است كه آقا، مال خودمان را مى‏خواهيم خودمان صرف بكنيم. ما مردمى كه شما مى‏گوئيد كه عقب مانده‏اند اينها، گاهى هم مى‏گويند اينها لايق آزادى نيستند، خود شاه اينها را مى‏گويد كه (مملكت ما باز افرادش جورى نشدند كه لايق بشوند، آزاد بشوند، بايد همه اينها چون لايق بشوند بايد توى حبس باشند، اينها لايق اينكه بگوييم آقا حبس نباشيد، لايق اينكه به آنها آزادى بدهيم، مملكت ما افراد لايق نيستند. كه آزادى بدهيم) چرا؟ براى اينكه دارند فرياد زنند، داد مى‏زنند كه آقا آزادى بدهيد، آزادى بدهيد. اينها لايق نيستند؟ ببينيد از آن بچه كوچولو، حالا كه خوب بچه‏ها هم از بزرگ‏ها

    صحيفه نور ج 2 صفحه 137

    گرفتند ديگر، اين بچه چند ساله به من دارد مى‏گويد، چهار پنج ساله تا آن آخر، استقلال، آزادى، اينها آزادى مى‏خواهند و استقلال مى‏خواهند، همه مردم دارند فرياد مى‏زنند كه ما استقلال مى‏خواهيم، ما آزادى مى‏خواهيم و اگر آنها آزادى داشتند، ديگر چى چى مى‏خواهند؟ اگر ايشان مى‏خواهند آزادى بدهد، اين همه مردم فرياد مى‏زنند استقلال، آزادى چيست؟ معلوم مى‏شود منطق‏ها فرق دارند، منطق شاه اين است كه مملكت من آزادى است يعنى همه آنها تحت شكنجه‏اند!! اين منطق است، يك كسى است آزادى را مى‏گذارد به اين چيزى كه شما مى‏گوئيد شكنجه است. ايشان مى‏فرمايند به حسب اين منطق كه اين اشخاصى كه توى حبس، الان در اختناق واقع شده‏اند، در حبس واقع شدند، در شكنجه واقع شده‏اند، مى‏گويند اينها هستند كه اعطاء آزادى به آنها كرده است استقلال هم در منطق شاه يك چيز ديگر است، يك مملكتى كه همه چيزش پيوسته به غير است، يك مملكتى كه به تمام ابعادش وابسته و ايشان وابسته‏اش كرده.

    تعيين وكلاى مجلس از سوى سفارتخانه‏هاى بيگانه

    شما خيال مى‏كنيد كه اين وكلائى كه شاه خودش انتصاب مى‏كند و به ملت هم كه مربوط نيست خودش است نخير، اينها را سفارتخانه اسم هايشان را هم نوشتند قبلاً مى‏آورند مى‏دهند كه اينها بايد وكيل بشوند. اين حالا نبوده، در زمان رضاخان هم بود، از سفارتخانه‏ها منتهى در يك وقت اين سفارت انگليس اين كارها را مى‏كرد، سابقش هم لابد سفارت روس مى‏كرده است، حالا سفارت آمريكا مى‏كند، شايد هم با هم باشند، انگليس و چين و شوروى و آمريكا تفاهم كرده باشند، براى خوردن مال مردم تفاهم هم مى‏كنند او گازش را مى‏برد، اين نفتش را اين وكلاى ما ديكته آمريكاست، از شاه هم بود مى‏گفتيم خوب باز اهل مملكت است، با آنكه اين اهل مملكت اينجورى ما نمى‏خواهيم لكن اين خودش هم اين را نمى‏گويد، اين را از آنجا مى‏نويسند كه اينها بايد وكيل بشوند، او هم عيناً ارجاع مى‏دهد؟ به دستگاه‏هاى اجرائى مى‏گويد آنها وكيل بشوند. مردم چكاره‏اند مردم چه، به مردم چه كار دارند اينها، مردم بايد دست تو سرشان زد، مردم بايد كار بكنند و هيچ نخورند، عمل بكنند و خوراك، آنى كه از آنها پيدا مى‏شود، به جيب ايشان برود و آن چيزيكه زيادش آمد، كارتر و آمريكا زيادش آمده به جيب عائله شاه برود و پهلوى وضع مردم چه است؟ وضع مردم كتك است، خوب يك چيزى بايستى بخورند!!

    منطق آمريكا

    ما حرف مان اين است كه اين وضع بايد برچيده بشود، نمى‏شود اينطور، نمى‏شود كه يك مملكت سى ميليونى يا بيشتر هميشه تحت فشار باشد، اين نمى‏شود، اين مطابق هيچ منطق نيست كه سى ميليون جمعيت هميشه تحت فشار و هميشه اين جمعيت كار بكنند و حاصل كارشان را ديگران ببرند، اين بايد درست بشود، اين وضع بايد درست بشود، منطق اسلام اين است. اينها چى مى‏گويند؟ با

    صحيفه نور ج 2 صفحه 138

    اين منطق حرفى دارند بگويند؟ مى‏گوييد كه اسلام مرتجع است، به شما چه؟ ارتجاع است، معنى ارتجاعش اين است كه آقا تو برو بيرون من مى‏خواهم خودم زندگى كنم، اين معنى ارتجاعى است كه اينها مى‏گويند. (اسلام ارتجاعى است) اين معنايش همين است كه اسلام مى‏گويد كه نبايد اينها، ديگران به شما حكومت بكنند، منع كرده حكومت ديگران را بر شما، بايد مستقل بشايد شما، البته به منطق اينها استقلال همان ارتجاع است، تا پيوند به آمريكا و همه چيزمان زير دست آنها نباشد، مترقى نيستيم، اينها مى‏خواهند ما را مترقى كنند و به دروازه تمدن برسانند و منطق‏شان اين است، منطق‏ها فرق دارد اصطلاحات مردم فرق دارد با هم، منطق رسيدن به دروازه تمدن همين است كه داريد مى‏بينيد الان ايشان دارند عملى مى‏كنند اينجا.

    با قطع يد آمريكا از ايران، ما خود كشور را اداره مى‏كنيم

    الان همين حالا كه ما نشسته‏ايم اينجا شما احتمال بدهيد كه در ايران چندين جا زد و خورد است، زد و خورد، مسلسل است. ما مى‏گوئيم كه ما نمى‏خواهيم كه شما ما را به دروازه تمدن برسانيد شما برويد بيرون، ما خودمان مى‏دانيم آمريكا برود، مستشارهاى آمريكا بروند، اگر مستشارهاى آمريكا رفتند، ما خودمان اين رژيم را اداره مى‏كنيم، ما خودمان اداره مى‏كنيم چكار داريد شما؟ شاه هم مى‏خواهد كه رشد بدهد، ما هم رشدى را كه ايشان مى‏خواهند بدهند نمى‏خواهيم، ما اگر توانستيم خودمان، خودمان را رشد مى‏دهيم، اگر نتوانستيم باز خودمان مى‏دانيم. ما يك دسته اشخاص رعيتى هستيم كه مى‏خواهيم خودمان توى زمين خودمان گندم يا جو بكاريم و خودمان بخوريم، شمائى كه آقاى آمريكا هستى و از آن طرف دنيا آمدى اين طرف دستت را گذاشتى‏اى و همه مخازن ايران، مخازن نفت و مس و همه چيز، فولاد و همه چيز ايران را داريد مى‏بريد، شما دستت را بردار، ما خودمان اينها را هر جور دلمان مى‏خواهد چه مى‏كنيم، ديگر نمى‏توانيد كه بگوئيد نمى‏توانيد، خوب به تو چه؟ من عبايم را نمى‏توانم درست بپوشم، به شما چه ربطى دارد؟ حالا شما بيائيد عباى من را بگيريد كه من نمى‏توانم عبايم را بپوشم؟ و حال آنكه دروغ مى‏گوئيد، شما نمى‏گذاريد.

    فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است

    ما هفتاد سال يا بيشتر است دانشگاه داريم، از زمان امير كبير تا حالا ما مدرسه داشتيم، دانشگاه داريم، نگذاشتيد كه اين دانشگاه‏ها درست درس بخوانند فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است، فرهنگى است كه درست كردند آنها براى ما، ديكته كردند، گذارند جوان‏هاى ما تحصيل بكنند، آنها نمى‏گذارند كه ما رشد بكنيم، آنها دستشان را بردارند ايرانى هم كمتر از اينها نيست، ايرانى هم رشد مى‏كند اما شما نمى‏گذاريد كه ما رشد كنيم براى اينكه اگر ما رشد كنيم منافع شما در خطر است شما مى خواهيد همه شرق را بخوريد و همه شرق را عقب نگه داريد، عقب نگه داشتن براى خوردن مال شرق است و شما شرق را داريد عقب نگه مى‏داريد كه هر چه دارند بخوريد، هر جا يك مامورى گذاشتند

    صحيفه نور ج 2 صفحه 139

    سر آن، در مملكت ما هم كه مامور براى وطن هم، آقاى شاه است كه مى‏بينيد چه كرده‏اند و چه مى‏كند.

    منطق اسلام

    ما منطق‏مان، منطق اسلام اين است كه سلطه نبايد از غير بر شما باشد، نبايد شما تحت سلطه غير باشيد، ما هم مى‏خواهيم نباشيد سلطه غير. ما اصل گفتنمان اين است كه آمريكا نبايد باشد، نه آمريكا تنها، شوروى هم نبايد باشد، اجنبى نبايد باشد، منطق ما اين است و فرياد ما هم همين است. با اين منطق اگر بحث كسى دارد بكند، ديگر به شاخ و برگ و توى اين روزنامه‏هائى كه تبليغات مى‏كنند و به حسب آنطورى كه مى‏گويند صد ميليون دلار شاه براى تبليغات مى‏دهد، براى حفظ موجوديت خودش صد ميليون دلار در هر سال خرج مى‏كند، البته توى روزنامه‏ها اين حرف‏ها در مى‏آيد، آخوندها چيز هستند، رجعى هستند، آخوندها كهنه پرست هستند، آخوندها نمى‏دانم چه هستند، اين آخوندها، بعد هم مى‏روند سراغ اينكه اسلام اينجورى است.

    هم اسلام را بد معرفى مى‏كنند، هم آخوند را بد معرفى مى‏كنند، چرا؟ براى اينكه آنى كه در مقابل اينها بايستد اسلام است، آن كسى كه مى‏خواهد پياده كند آن را، آخوند است. آنها نمى‏خواهند اين مطلب واقع بشود، آنها مى‏خواهند كه اسلام را بد معرفى كنند، مردم از اسلام برگردند و آخوند هم كه كنار برود، باقى بماند خودشان و هر كس كه دلشان مى‏خواهد.

    جنايات عمال شاه درمحيطهاى علمى، عامل توقف تحصيل‏

    دانشگاه‏هاى مارا هم به آن صورت در آوردند، نمى‏گذارند يك تحصيل صحيح بكنند، از بس كه اينها فشار آوردند. از بس كه چه كردند، نه حوزه‏هاى علميه ما تحصيل مى‏توانند بكنند نه دانشگاه،دانشگاه هميشه در حال اعتصاب، يك سال است كه‏مى بينيم در حال اعتصابند اينها، كار نمى‏توانند بكنند، نمى‏گذارند، يا مى‏ريزند توى آن زن ومرد آن را مى‏زنندو عرض‏كنم زخمى مى‏كنند يا مى‏گيرند مى‏برند در حبس ها. مدرسه‏هاى ما هم همين طور، آنها مى‏ريزند توى آن، هر كارى مى‏خواهند مى‏كنند، هر چند وقت يك دفعه مى‏ريزند اين مدرسه را سر تا ته آن را اينها مى‏زنند و چه مى‏كنند، خوب نمى‏توانند ديگر، محيط آرام الان ما نداريم كه در آن محيط آرام طلبه تحصيل كند يا در آن محيط آرام دانشگاهى تحصيل بكند، دبستانيش هم حالا اينطورى شده، الان اين بچه دبستانى را دارند كتك مى‏زنند و كشتند، چند نفر را همين امروز به من، ديروز و امروز اطلاع دادند كه در فلان جا چند تا دختر، و پسر دختر بچه اينقدر، چند تا پسر اينقدر كشتند.

    روحيه انقلابى مردم، رژيم شاه را عقب راند

    اصل وضع زندگى ايران الان يك وضع نمونه است، از آن طرف هم يك نمونه بالاتر وضع روحيه مردم ايران در اين وقت است، اين مردم ايران الان روحيه شان همچو قوى است كه تانك از آن طرف مى‏آيد،

    صحيفه نور ج 2 صفحه 140

    سرباز با سرنيزه از آن طرف مى‏آيد اينها با مشت جلو مى‏روند و با سنگ و با چوب با آنها مقابله مى‏كنند، اين زمين مى‏خورد، مرده است، آن يكى مى‏آيد جايش، هيچ دست در نمى‏رود و اين روحيه است كه اينها را عقب خواهد زد و الان پياده شان كرده است

    اين آن روحيه حزب رستاخيز، كه آنقدر برايش اين مديحه سرائى كرد و اينقدر پافشارى كرد و آنقدرى كه (هر كس كه وارد نشود در اين حزب ديگر بايد برود اين ايرانى نيست، اين ديگر وطن ندارد، بايد از اينجا برود كه چه) بعدش برگشت به اينكه (خوب حزب رستاخيز چه) حالا ديگر آنطورى مى‏گويد(حزب رستاخيز چيست؟ اين مثل ساير احزاب، آيا بشود، آيا نشود) يك امرى را مى‏گويند و گاهى آنقدر پافشارى مى‏كنند، حالا همين مردم، كار همين مردم اين كار را كرده، همين مردم اين كار را به اينجا رساندند كه اين حزب رستاخيز كذا شد هيچى تو خالى بود، از اول نتوانستند، روز اول گفتم كه اين حزب نيست اين، اين حرف است مى‏زنند، حزب رستاخيز كه آنقدر با آن موافقند خودشان حالا مى‏گويند،حزب نبود، ساير كارهايشان هم اينطورى است. بعد كم كم اصلاح ارضى هم مى‏گويد، براى اينكه اين اصلاح كه نبود اين فساد بود اين نيست وضعش كه، سپاه دانش، سپاه كذا، خوب چه كارى اينها مى‏كنند جز اينكه بروند براى شما مداحى بكنند و يا الزاماً بروند براى شما مداحى بكنند، شاه را ترويجش بكنند. الان مردم از آن دهات آخر تا آن شهرهاى مركز يكپارچه ايستاده‏اند مى‏گويند ما نمى‏خواهيم اين را. رفراندوم از اين بهتر؟ يك مملكت دارد مى‏گويد من نمى‏خواهم اين را، خوب آمريكا چه مى‏گويد؟ مملكت خودمان است نمى‏خواهيم اين را، يكى ديگر، برود، به شما ربطى ندارد، ما خودمان تعيين مى‏كنيم. مقدرات هر مملكت دست خود افراد خود مملكت است، ما اين را نمى‏خواهيم، برود، ما خودمان يكى را تعيين مى‏كنيم، اين مقدرات ما روى موازين روى موازين عقلى و عقلائى ،روى قوانين، دست اشخاصى كه بايد باشد، باشد.

  2. #2
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 2 صفحه 142

    تاريخ: 20/7/57

    اعلاميه امام خمينى به مناسبت چهلمين روز شهادت شهداى تهران

    بسم الله الرحمن الرحيم

    دروازه تمدن! بر روى نعش جوانان

    ملت آگاه و مبارز و شجاع ايران اعلى الله كلمتهم: اكنون كه چهلم عزيزان تهران به دنبال چهلم‏ها فرا رسيد و با استقرار حكومت سرنيزه و پليس در انتظار چهلم‏هائى بايد باشيم، اكنون كه سايه شوم حكومت نظامى و نظام سياه شاهنشاهى روزگار ملت محروم ما را به تباهى كشانده است، اكنون كه دست ابرقدرت‏هاى ستمگر براى چپاول مخازن غنى ما بر ضد اراده مصمم ملت از آستين دژخيمان شاه بيرون آمد و عزيزان اسلام را به خاك و خون مى‏كشد، اكنون كه نمودهاى دروازه تمدن بزرگ به دست پايه گذاران حقوق بشر، يكى پس از ديگرى بر روى نعش‏هاى جوانان برومند ما رخ مى‏نمايد، اكنون كه به ادعاى كارتر ملت به آزادى و استقلال شاهانه نائل شده است، كشور بى پناه ما عزادار و ملت مظلوم ما سوگمندند، ما در غرب با شما در شرق به عزاى عمومى مى‏نشينيم.

    با شكستن سد مهره‏هاى داخلى و مهره داران خارجى به استقلال و آزادى دست يابيم

    عزيزان من! همت كنيد و زنجيرهاى اسارت را پاره كنيد و مهره‏هاى خيانتكار را يكى پس از ديگرى از صحنه خارج كنيد و دست مهره دارهاى سودجو را از كشورهاى اسلامى قطع كنيد. سعادت و آزادى و استقلال، پشت سد مهره‏هاى داخلى و مهره‏دارهاى خارجى است، سدها را ويران كنيد و در هم شكنيد و كشور را نجات دهيد در منطق كارتر، اين جنايت‏ها و اختناق‏ها و وحشيگرى‏هاى شاه كوشش در راه استقرار اصول دمكراسى و موضع‏گيرى مترقيانه نسبت به مسائل اجتماعى است. او مردم آگاه ايران را متهم مى‏كند كه با آزادى كه شاه مى خواهد بدهد مخالفند و تمام اعتصابات و اعتراضات سراسرى ايران براى گريز از آزادى است!!! لكن بايد بداند كه اين فريبكارى‏ها ديگر ارزش خود را از دست داده است و همه جوامع شاه را شناخته‏اند.

    نهضتى بى سابقه با قيام همگانى آزادگان

    ملت بزرگ ايران! تاريخ ايران بلكه تاريخ جهان نهضتى چون نهضت شما به ياد ندارد و قيام همگانى مانند قيام شما آزادگان پشت سر نگذاشته است. امروز نونهالان هفت هشت ساله دبستان‏هاى ما

    صحيفه نور ج 2 صفحه 143

    فدائى مى‏دهند و در راه اسلام عزيز و كشور، خون نثار مى‏كنند، شما در چه تاريخى چنين ديده‏ايد؟ امروز زن‏هاى شير دل طفل خود را در آغوش كشيده و به ميدان مسلسل و تانك دژخيمان رژيم مى‏روند، در كدام تاريخ چنين مردانگى و فداكارى از زنان ثبت شده است؟ امروز غريو مرگ بر شاه از دل طفل دبستانى تا پيران بيمارستانى مجال را بر رژيم منحط پهلوى چنان تنگ نموده و اعصاب شاه را انسان خرد كرده كه دست از پا نشاخته و تسكين خاطر خود را با خون كودكان و جوانان ما بيمه مى‏كند.

    صبور باشيد كه خون شما پيوستى با خون و راه انبيا دارد

    خواهران و برادران عزيز! صبور باشيد و سستى و ضعف از خود نشان ندهيد، راه شما راه خدا و اولياء خداست. خون شما در راهى مى‏ريزد كه خون پيامبران و امامان و اصحاب صلاحيتدار آنان ريخته شده، شما به آنان مى‏پيونديد و اين نه تنها غم ندارد كه شادى آور است.

    عامل سرنگونى رژيم و پيشرفت مقاصد اسلامى: استحكام صفوف و اجتناب از اختلاف

    صف‏هاى خود را محكم كنيد و اراده‏ها را مصمم و وحدت كلمه را حفظ نمائيد و با همه جناح‏هاى مسلمان خصوصاً ارتشى‏ها ائتلاف كنيد و سلام گرم مرا به آنان برسانيد و بگوئيد اينان كه با مسلسل شما و يا اجانب كشته مى‏شوند برادران و خواهران شما هستند، براى ارضاى شهوات شاه خود را پيش خالق و خلق رسوا نكنيد، در آغوش ملت بيائيد كه آغوش ما براى شما باز است عزيزان من! از اختلاف كه الهام ابليس است اجتناب نمائيد و به هم پيوسته در راه هدف كه سرنگون شدن رژيم فاسد پهلوى است و قطع ايادى اجانب از مقدرات و مخازن كشور است، نهضت مقدس را ادامه دهيد و در راه پيشرفت مقاصد اسلامى خود از هيچ عاملى نهراسيد، اين جنبش بزرگ را هيچ قدرتى نمى‏تواند متوقف كند. شما بحقيد و دست خداوند تعالى با شماست و خدا خواسته است كه مستضعفين پيشوائى را به دست گرفته، خود وارث مقدرات و مخازن خود باشند.

    خدمت به نهضت اسلامى در هر زمان و هر مكان تكليف است‏

    اينجانب در اولين فرصت به يكى از كشورهاى اسلامى كه بتوانم به فعاليت اسلامى خود ادامه دهم خواهم رفت و انشاءالله تعالى عمرم را در راه خداى تعالى كه خدمت به شماست به آخر مى‏رسانم. تاكنون هيچ يك از دولت‏هاى اسلامى از من دعوت ننموده‏اند و به محض احراز آزادى بيان و قلم در كشورى از كشورهاى اسلامى انشاءالله براى خدمت به آنجا خواهم رفت‏

    اكنون در اينجا به خدمت ادامه مى‏دهم در نهضت اسلامى و خدمت به مردم مسلمان، مكان يا رنج در مكان مطرح نيست، آنچه مطرح است تكليف است، صداى وجدان است. من هر چه بكنم وبه سر من هر

    صحيفه نور ج 2 صفحه 144

    چه بيايد در مقابل شمائى كه خون در راه آزادى و اسلام داده‏ايد خجلم. آنچه مرا در اين مكان رنج و دردآور دلخوش مى‏كند خدمت به شماست. من در غم خانواده افتخار آفرين سراسر ايران خود را شريك مى دانم و ياد كودكان دبستانى ايران كه اخيراً به دست شاه جبار كشته شده‏اند قلبم را مى‏فشارد.

    چهلم تهران را روز عزاى عمومى اعلام كرده و خود نيز عزا دارم.

    از خداوند تعالى ادامه نهضت را تا حصول مقاصد اسلامى خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #3
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 215

    تاريخ: 20/4/54

    اظهار تأسف امام خمينى از اوضاع اسفبار ايران

    در عصر آزادى،ملت ايران از تمام شوون آزادى محرومند

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خدمت عموم ملت شجاع و مظلوم ايران ايدهم الله تعالى‏

    اخبار واصله از ايران به دنبال شكست مفتضحانه شاه در حزب بازى جديد، با آنكه موجب كمال تاسف و تاثر است، مايه اميد و طليعه درخشان آزادى است. تاسف از آنكه در عصرى كه ملت‏ها يكى پس از ديگرى از زير يوغ استعمار خارج مى‏شوند و استقلال و آزادى خود را به دست مى‏آورند ملت بزرگ مسلم ايران با گماشته شدن يكى از مرتجع ترين افراد و يكى از عمال بى چون و چراى استعمار و سايه افكندن وحشتناكترين استبداد وحشيانه بر سرتاسر كشور، از تمام شؤون آزادى محروم و با جميع مظاهر استبداد و ارتجاع دست به گريبان هستند. سازمان امنيت ايران به دستور شاه به صورت اداره تفتيش عقايد قرون وسطائى در آمده و با مخالفان حزب تحميلى شاه كه اكثريت قاطع ملت متدين است، با انواع تهديدها و اهانت‏ها و ضربت‏ها و شكنجه‏هاى وحشيانه رفتار مى‏كنند.

    معيار دموكراسى شاه!

    ملت ايران از علماء دين تا دانشگاهى و از بازارى تا زارع و از كارگر تا ادارى و كارمند جزء بايد معتقد به عقيده شاه باشند، گر چه بر خلاف اسلام و مصالح مسلمين و ملت باشد، گر چه استقلال ملت و آزادى همه را بر باد دهد و در صورت تخلف، سرنوشت آنها ضرب‏ها و حبس‏ها و شكنجه‏ها و محروميت از حقوق انسانى است و متخلفين، مرتجع سياه و بى‏وطن سرخند و بايد سركوب شوند.

    تاسف از سركوب كردن ملت مظلوم و هجوم به دانشگاه‏هاى سراسر كشور، تاسف از واقعه جانسوز 17 خرداد (54) مدرسه فيضيه و دارالشفا كه واقعه قتل عام 15 خرداد 42 را زنده كرد و يورش بى‏رحمانه و مسلحانه عمال استعمار بر مدارس دينى كه جز با علم و فقه اسلام و دفاع از قرآن كريم و احكام سازنده اسلام سروكارى ندارند و شكستن سر و دست‏ها و در و پنجره‏ها و كوبيدن تا سر حد مرگ و پرتاپ كردن جوانان بى‏پناه از پشت بام‏ها به جرم اظهار عقيده بر خلاف حزب شاهى، به جرم سوگوارى براى مقتولين 15 خرداد كه به حسب نقل بعضى از مطبوعات خارجى عدد مقتولين‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 216

    (در 17 خرداد امسال) به چهل و پنج نفر رسيده و عدد مجروحين بسيار است كه در بيمارستان‏ها پذيرفته نشده‏اند و بيش از سيصد نفر در زندان‏ها بسر مى‏برند كه سرنوشت آنها معلوم نيست. اين است وضع كشور مترقى! اين است معيار دموكراسى شاه! اين است حال مملكت آزاد مردان و آزاد زنان! تاسف از وضع مطبوعات ايران كه مستقيما زير نظرسازمان امنيت اداره مى‏شوند و هر چه ديكته كنند مى‏نويسند و هر تهمتى خواستند به هر مقامى مى‏زنند.

    بيدارى ملت طليعه رهايى از قيد استعمار

    ولى با همه مصيبت‏ها بيدارى ملت مايه اميد است. مخالفت دانشگاه‏هاى سر تاسر ايران بر حسب اعتراف شاه و مخالفت علماى اعلام و طبقه محصلين و طبقات مختلف ملت، با همه فشارها و قلدرى‏ها، طليعه به‏دست آوردن آزادى و رهايى از قيد استعمار است. شركت نكردن ملت غيور در حزب فرمايشى و انتخابات خائنانه، نمونه بيدارى و پيروزى است.

    اينجانب به ملت بزرگ و عزيز ايران، پس از تسليت در اين مصيبت‏هاى دلخراش و تسليت در اهانت به قرآن كريم و حريم اهل بيت طهارت عليهم‏السلام و تسليت در واقعه 15 خرداد 42 و 17 خرداد 54 تبريك مى‏گويم بر اين روشنفكرى و آزادمنشى، تبريك مى‏گويم بر طلوع صبح آزادى و قطع ريشه استعمار و عمال خبيث آن.

    سلام من بر مقتولين و مصدومين 15 خرداد. سلام من بر مصدومين و مظلومين 17 خرداد. سلام من بر طبقات اهل علم و خطباى محترم. سلام من بر جوانان غيرتمند دانشگاه‏هاى ايران. سلام من بر مومنين و مسلمين سراسر كشور كه با عدم شركت در حزب تحميلى و انتخابات غير قانونى مشت محكم بر دهان ياوه سرايان زدند و وفادارى خود را به اسلام و مسلمين ثابت كردند.

    سلام من بر زندانيانى كه در راه هدف مقدس اسلام در زير شكنجه بسر مى‏برند.

    سلام من بر جوانان و دانشجويان غيرتمند ايرانى خارج كشور كه با كوشش ارزنده خود به اسلام و برادران مسلم خود خدمت مى‏كنند و فجايع استعمار و عمال آن را بر ملا مى‏كنند.

    من در اين لحظه‏هاى آخر عمر نگرانى‏هاى فراوان دارم. خوف از آن دارم كه اين شخص كه به هر حيله‏اى متشبث شد، مواجه با مخالفت ملت و طبقه جوان شد، بيش از اين متبلاى به تشنج اعصاب شود و ملت مظلوم را بيش از اين به خاك و خون كشد و با تهمت مرتجع سياه و بى‏وطن سرخ، علماى اسلام و دانشمندان و روشنفكران را قتل عام كند. به خداوند متعال از شر عناصر خبيثه پناه مى‏برم و قطع ايادى اجانب را مسالت مى‏نمايم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #4
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 217

    تاريخ: 3/6/54

    پيام امام خمينى به يازدهمين نشست اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اروپا

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خدمت اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اروپا ايدهم الله تعالى‏

    پس از اهداء سلام و تحيت، شماره 20 مكتب مبارز و مرقوم هيئت مديره را ملاحظه نمودم. هجوم ناراحتى‏ها و تراكم نگرانى ناشى از وضع رقت بار مسلمين عموماً و ملت عزيز ايران خصوصاً و عدم توجه مقامات مسؤول به مصالح مسلمين و رفتار وحشيانه دستگاه ظلم با ملت ايران و خصوص علما و محصلين حوزه‏هاى علميه و جوانان غيور دانشگاهى تاب و توان را مى‏برد و انسان آگاه را در تحت فشار خود مى‏كشد، اگر نباشد اميدها و نويدهائى. و با خواست خداوند متعال نويدهائى در كار است كه اميد را به آتيه نزديكى تقويت مى‏كند. طبيعى ساختمان بشرى است كه هر چه ستمكارى و ظلم و بى‏عدالتى در جامعه و ملتى اوج گيرد، به همان نسبت قوه مقاومت در ملت رشد مى‏كند، شاهد زنده اوضاع اخير ايران است شاه با تمام دستگاه پليسى دست و پا مى‏زند كه ملت را سركوب كند تا با دل راحت به خدمت خود به اجانب ادامه دهد و به خيانت‏هايى كه به ملت مسلم و به اسلام مى‏كند، گاه از ناحيه وام دادن و گاه وام گرفتن و گاه اسلحه سرسام‏آور خريدن و پايگاه‏هاى نظامى براى اجانب درست كردن سرپوش نهد. در هر صحنه سازى مواجه با مخالفت و مقاومت ملت مى‏شود. حزب تحميلى بى‏سابقه در تمام دنيا آنچنان با مخالفت ملت مواجه شد و شاه را مفتضح كرد كه براى سرپوشى آن به هر وسيله متشبث مى‏شود كه اذهان را منصرف كند ولى فايده ندارد. در شهر تهران كه گفته مى‏شود سى و چند ميليون نفوس دارد با تمام وسايل تبليغاتى و پليس و انواع تشبثات و ارعاب و تهديدها به حسب آنچه به ما رسيده نتوانستند بيش از دويست هزار در شركت در انتخابات بتراشند و در شهر دويست هزار نفرى قم بيش از چهار هزار نفر نتوانستند به طور تحميلى وارد كنند. اين حس مقاومت كه در حال رشد است نويد پيروزى حتمى است. تظاهرات بى‏سابقه مدارس و دانشگاه‏هاى سراسر ايران به حسب اعتراف شاه براى بزرگداشت 15 خرداد كه شاه را دچار هيجان و سرگيجه نمود بروز رشد ملت و عكس‏العمل فشار و اختناق است. نزديك شدن مدارس قديم و دانشگاه‏ها و پيوستن جبهه‏هاى قديم و جديد و نيز پيوستن اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان اروپا و امريكا واكنش اوج بى‏فرهنگى و بى‏عدالتى دستگاه است.

    و من اميدوارم كه اتحاديه اروپا و آمريكا به ساير دانشجويان كه در ممالك ديگر از قبيل هند و

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 218

    پاكستان و بلاد عربى و غيرها به سر مى‏برند، بپيوندند و دامنه فعاليت خود را توسعه دهند و كوشش كنند اسلام و عدالت اسلامى را به همه طبقات برسانند تا اشتباهاتى كه در طول چند قرن پيش آمده و چهره نورانى اسلام را به دست عمال استعمار پوشانيده است بزدايند.

    از خداوند متعال توفيق كافه مسلمانان و خصوص طبقه جوان را در محو استعمار و عمال خائن آن خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمه الله‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #5
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 219

    تاريخ: 2/7/54

    پيام امام خمينى به هفتمين كنگره ساليانه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان آمريكا و كانادا

    بسم الله‏الرحمن الرحيم

    خدمت انجمن اسلامى دانشجويان آمريكا و كانادا ايدهم الله تعالى. مرقوم شريف و اصل، توفيق و تاييد شما جوانان غيور و ساير دانشجويان و روشن بينان كه در راه اهداف مقدسه اسلام كه در راس آن بسط عدالت اجتماعى و دفع بيدادگرى‏ها و بى‏فرهنگى‏هاست، كوشش مى‏كنيد از خداوند تعالى خواستارم. ما علاوه برآن ستمكارى‏ها و خونخوارى‏ها كه در طول تاريخ از سلاطين و حكومت‏هاى جور شنيده و در تاريخ خوانده‏ايم، در اين ده ساله اخير كه دور خروج ملت‏هاى ضعيف از يوغ استعمار است، شاهد بزرگترين و وحشتناكترين جنايات رژيم منحط ايران بوده كه براى حفظ منافع اجانب از هيچ جنايت و خيانتى كوتاهى نكرده، شاهد اتلاف بيت‏المال مسلمين و صرف ذخاير ملت گرسنه در راه خواست‏هاى اجانب شاهد خريدارى ميلياردها دلار اسلحه براى حفظ پايگاه‏هاى نظامى اجانب شاهد وام دادن‏ها و وام گرفتن‏هاى مخالف قانون و عقل، شاهد كشتارها و حبس‏ها و شكنجه‏هاى قرون وسطائى، لكن آنچه موجب اميد و آرامش است طليعه بيدارى ملت و رشد سياسى طبقات مختلفه است. از رشد ملت است كه نقشه‏هاى شوم اجانب كه به دست شاه بايد اجرا شود مواجه با مخالفت ملت مى‏شود، رشد ملت است كه حزب ساختگى شاه را با آن همه رعد و برق و عربده رسوا كرد و شاه را گرفتار آشفتگى و هيجان كرد، رشد ملت است كه با همه ارعاب و تهديد در انتخابات مفتضح شركت نكرد مگر مشتى جيره خواران و بستگان به دستگاه، رشد سياسى دانشجويان قديم و جديد است كه به تبليغات چند صد ساله اجانب و نقشه‏هاى تفرقه انداز استعمار پشت پا زده و در صف واحد در مقابل رژيم مردانه ايستاده و از حقوق ملت مظلوم دفاع مى‏كنند و از شكنجه‏ها و حبس‏ها و محروميت‏ها هراسى ندارند. رشد دانشجويان قديم و جديد است كه در بزرگداشت 15 خرداد روز رستاخيز ملت در سراسر كشور به تظاهراتى دست زدند كه شاه را دچار سرگيجه نمود و دستور حمله وحشيانه به مدرسه فيضيه و دارالشفا، مهد تربيت اسلامى و كانون انفجار در مقابل ظلم و استبداد صادر و محصلين قرآن و فقه اسلام را به اسم كمونيست پس از زجر و ضرب و جرح به زندان‏ها و سربازخانه‏ها كشاند كه سرنوشت آنها معلوم نيست. با همه اعمال ضد اسلامى و رفتار وحشيانه با علماء اسلام دست از تظاهرات رياكارانه بر نمى‏دارند و دراين ماه مبارك رمضان دستگاه‏هاى ناشر فحشا و مراكز راديو كه در طول سال به پخش مطالب ضد مذهبى مشغولند، براى اغفال ساده لوحان به

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 220

    پخش اذان و دعا و مناجات اشتغال دارند! لكن ملتى كه از ناله‏هاى جان فرساى شكنجه‏ها و شيون مادرهاى جوان از دست داده، مطلع است نبايد از اين تظاهرات مزورانه اغفال شود. دعا كه وسيله مناجات با خداوند عدالت گستر است اكنون وسيله بسط ظلم و اغفال نادانان براى چاپيدن هر چه بيشتر ذخائر ملت شده است!

    نقطه روشنى كه در اين اواخر عمر براى من اميد بخش است همين آگاهى و بيدارى نسل جوان و نهضت روشنفكران است كه با سرعت در حال رشد است و با خواست خداوند تعالى به نتيجه قطعى كه قطع ايادى اجانب و بسط عدالت اسلامى است خواهد رسيد. شما جوانان پاكدل موظف هستيد با هر وسيله ممكنه ملت را هر چه بيشتر آگاه كنيد و از نيرنگ‏هاى گوناگون دستگاه پرده برداريد و اسلام عدالت پرور را به دنيا معرفى كنيد.

    از خداوند تعالى توفيق همه را در اين امر خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

    روح‏الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  6. #6
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 221

    تاريخ: 2/12/54

    فتواى امام خمينى درباره صرف وجوه خيريه و سهم امام براى نشر كتب اسلامى - سياسى

    بسمه تعالى‏

    پيشگاه قائد بزرگ اسلام حضرت آيت الله خمينى متع الله المسلمين بطول بقائه‏

    با اهداء سلام و تحيات وافره معروض مى‏دارد: صرف ثلث اموال كه حسب‏الوصيه بايد به مصرف امور خيريه و بريه برسد، در طبع و نشر كتب سياسى - اسلامى ( كه بيانگر حقايق اسلام و نظريات مراجع عظام در مقابله و مبارزه با ظلمه، حكام جور و استعمارگران باشد و جهت روشنگرى و انقلاب فكرى اسلامى به كار آيد) چه صورت دارد؟ مستدعى است نظر شريف را بيان فرمائيد.

    ادام الله ظلكم على روس الانام‏

    پاسخ امام‏

    بسمه تعالى‏

    آنچه مربوط به ترويج شرع مطهر و بيان حقايق اسلام در مقابله با حكام جور و ظلمه و مطلع ساختن طبقات مردم از مسائل است و نشر كتب مربوطه به اين امور، از امور خيريه، بلكه بهترين خيرات است و اگر وصيت به ثلث يا نذر و عهد و غير اينها متعلق به خيرات و مبرات است، صرف در اين امور جائز و راجح است .

    روح الله الموسوى الخمينى

    بسمه تعالى‏

    مومنين ايدهم الله تعالى مجازند عشر سهم مبارك امام عليه‏السلام را در اين امورى كه در مقابل نوشته شده است صرف كنند در تحت نظارت اشخاص مورد اطمينان و متدين، ان شاءالله تعالى موفق باشند.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  7. #7
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 101

    تاريخ 21/7/1343

    پيام امام خمينى به اهالى استان كرمان‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    به وسيله حضرات خطباء محترم و مبلغين معظم كرمان دامت افاضاتهم.

    خدمت ذيشرافت عموم اهالى محترم كرمان - ايدهم الله تعالى - پس از سلام مخصوص به عرض مى‏رساند، بايد اظهار تاسف و تاثر كنم از قضاياى خلافى كه در اطراف مملكت به دست مامورين انجام مى‏گيرد، از آن جمله از قضاياى اخير كرمان كه منجر شد به هجرت جناب مستطاب ثقه الاسلام خطيب محترم آقاى حجتى - دامت افاضاته - بسيار متاسفم.

    مامورين به جاى آنكه جنايتكاران را به سزاى خودشان برسانند، براى طرفدارى از آنها دست به كارهاى خلاف شرع و وجدان زده‏اند و بر خلاف قوانين، بى جهت مزاحمت معظم له را فراهم نموده‏اند.

    از جناب ايشان تقاضا كردم كه به وطن خود مراجعت فرمايند و از اهالى محترم تقاضا مى‏كنم از زحمات ايشان تقدير نمايند و با حفظ آرامش اجازه ندهند بر خلاف شرع و قانون‏مامورين رفتار ناشايسته خود را تعقيب نمايند. شما اهالى محترم تحت نظر علماء اعلام و حجج اسلام و خطباء عظام، اجتماعات خود را خصوصاً در روز جمعه هر چه بيشتر فشرده تر كنيد و به مراسم و شعائر مذهبى اهميت دهيد و در مقابل زورگوئى‏ها و قانون شكنى‏ساكت ننشينيد و با كمال آرامش خلافكارى‏هاى دستگاه جبار را به ملت ايران و ملل مسلمين گوشزد كنيد واز خداوند تعالى به وسيله ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه - استمداد نمائيد تا دولت‏هاى جبار نتوانند بر خلاف اسلام و قوانين قرآن قدمى بردارند.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    

    

  8. #8
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 102

    تاريخ 4/8/1343

    بيانات امام خمينى در مورد طرح اسارت بار احياى كاپيتولاسيون‏

    پايمالى استقلال و عظمت ايران با احياى كاپيتولاسيون.

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انالله و انااليه راجعون. من تاثرات قلبى خودم را نمى‏توانم اظهار كنم، قلب من در فشار است، اين چند روزى كه مسائل اخير ايران‏راشنيده‏ام‏خوابم‏ كم‏شده(گريه‏حضار)ناراحت هستم، قلبم در فشار است، باتاثرات قلبى روز شمارى مى‏كنم كه چه وقت مرگ پيش بيايد. (گريه شديد حضار) ايران ديگر عيد (گريه حضار) ندارد عيد ايران را عزا كرده اند، (گريه حضار) عزا كردند و چراغانى كردند، عزا كردند و دستجمعى رقصيدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانى كردند، پايكوبى كردند.اگر من به جاى اينها بودم اين چراغانى‏ها را منع مى‏كردم، مى‏گفتم بيرق سياه بالاى سربازارها بزنند، بالاى سرخانه‏ها بزنند، چادر سياه بالا ببرند. عزت ما پايكوب شد، عظمت ايران از بين رفت، عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند.

    قانونى در مجلس بردند در آن قانون اولا" ما را ملحق كردند به پيمان وين و ثانياً الحاق كردند به پيمان وين ! كه تمام مستشاران نظامى آمريكا با خانواده‏هايشان، با كارمندهاى فنى‏شان، با كارمندان ادارى شان، با خدمه شان، با هر كس كه بستگى به آنها دارد، اينها از هر جنايتى كه در ايران بكنند مصون هستند، اگر يك خادم امريكايى، اگر يك آشپز امريكايى مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند، زير پا منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوى او را بگيرد! دادگاه‏هاى ايران حق ندارند محاكمه كنند! باز پرسى كنند! بايد برود امريكا!آنجا در امريكا ارباب‏ها تكليف را معين كنند! دولت سابق اين تصويب را كرده بود و به كسى نگفت . دولت حاضر اين تصويب نامه را در چند روز پيش از اين برد به مجلس و در چند وقت پيش از اين به سنا بردند و با يك قيام و قعود مطلب را تمام كردند و باز نفسشان در نيامد . در اين چند روز اين تصويب نامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبت هائى كردندمخالفت هائى شد، بعضى از وكلا هم مخالفت هائى كردند، صحبت هائى كردند لكن مطلب را گذراندند، با كمال وقاحت گذراندند، دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفدارى كرد. ملت ايران را از سگ‏هاى امريكا پست تر كردند،اگر چنانچه كسى سگ امريكائى را زير بگيرد باز خواست از او مى‏كنند، اگر شاه ايران يك سگ امريكائى را زير بگيرد باز خواست مى‏كنند و اگر چنانچه يك آشپز امريكائى شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد،بزرگتر مقام را زير بگيرد هيچ كس‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 103

    حق تعرض ندارد، چرا؟ براى اينكه مى‏خواستند وام بگيرند از امريكا، امريكا گفت اين كار بايد بشود (لابد اينجور است) بعد از سه چهار روز وام 200 ميليونى، 200 ميليون دلارى تقاضا كردند، دولت تصويب كرد كه در ظرف پنج سال مبلغ مزبور به دولت ايران بدهند و در عرض 10 سال 300 ميليون بگيرند، مى‏فهميد يعنى چه؟ دويست ميليون دلار، هر دلارى 8 تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ايران براى نظام و در عرض 10 سال سيصد ميليون، آنطور كه حساب كردند 300 ميليون دلار از ايران بگيرند يعنى 100 ميليون دلار يعنى 800 ميليون تومان از ايران در ازاى اين وام نفع بگيرند. معذلك ايران خودش را فروخت براى اين دلارها، ايران استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب كرد، ملت مسلم ايران را پست‏تر از وحشى‏ها در دنيا معرفى كرد، در ازاى وام 200 ميليون كه 300 ميليون دلار پس بدهند. ما با اين مصيبت چه بكنيم؟ روحانيون با اين مطالب چه بكنند؟ به كجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملكتى برسانند؟

    كاپيتولاسيون مخالف راى ملت است

    سايرممالك خيال مى‏كنند كه ملت ايران است، اين ملت ايران است كه اينقدر خودش را پست كرده است، نمى‏دانند اين دولت ايران است، اين مجلس ايران است،اين مجلس است كه هيچ ارتباطى به ملت ندارد ،اين مجلس، سرنيزه است و اين مجلس چه ارتباطى به ملت ايران دارد، ملت ايران به اينها راى ندادند، علماى طراز اول، مراجع، بسياريشان تحريم كردند انتخابات را، ملت تبعيت كرد از اينها راى نداد لكن زور سرنيزه اينها را آورد در اين كرسى نشاند.

    نفوذ روحانى مضر به حال دشمنان ملت است نه خود ملت.

    در يكى از كتاب‏هاى تاريخى كه امسال به طبع رسيده است و به بچه‏هاى ما تعليم مى‏شود،اين است كه بعد از اينكه يك مسائل دروغى را نوشته است، آخرش نوشته است كه معلوم شد كه قطع نفوذ روحانيت، قطع نفوذ روحانيون در رفاه حال اين ملت مفيد است! رفاه حال ملت به اين است كه روحانيون را از بين ببرند! همين طور است، اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد اين ملت اسير انگليس يك وقت باشد، اسير امريكا يك وقت باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه اسرائيل قبضه كند اقتصاد ايران را، نمى‏گذارد كه كالاهاى اسرائيل در ايران بدون گمرك فروخته بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه اينها سرخود يك همچنين قرضه بزرگى را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد اين هرج و مرجى كه در بيت‏المال هست، بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه هر دولتى هر كارى مى‏خواهد انجام بدهد ولو صد در صد برضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه مجلس به اين صورت مبتذل در آيد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه مجلس با سرنيزه درست بشود تا اين فضاحت از آن پيدا بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه دختر و پسر با هم در آغوش هم كشتى بگيرند چنانكه در شيراز شده است. اگر نفوذ روحانيون باشد

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 104

    نمى‏گذارد كه دخترهاى معصوم مردم زير دست جوان‏ها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه زن‏ها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زن ببرند و فساد راه بيندازند. اگر نفوذ روحانيون باشد توى دهن اين دولت مى‏زنند، توى دهن اين مجلس مى‏زنند، وكلا را از مجلس بيرون مى‏كنند. اگر نفوذ روحانيون باشد تحميل نمى‏تواند بشود يك عده از وكلا بر سرنوشت يك مملكتى كه حكومت كنند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد يك دست نشانده امريكائى اين غلطها را بكند، بيرونش مى‏كنند از ايران. نفوذ ايرانى، نفوذ روحانى مضر به حال ملت است؟ نخير مضر به حال شماست، مضر به حال شما خائن‏هاست نه مضر به حال ملت. شما ديديد با نفوذ روحانى نمى‏توانيد هر كارى را انجام دهيد، هر غلطى را بكنيد، مى‏خواهيد نفوذ روحانى را از بين ببريد. شما گمان كرديد كه با صحنه سازى‏ها مى‏توانيد كه بين روحانيون اختلاف بيندازيد؟ نمى‏توانيد،اين خواب را بايد به در مرگ براى شما حاصل شود، نمى‏توانيد همچو كارى انجام دهيد، روحانيون با هم هستند. من به تمام روحانيون تعظيم مى‏كنم، دست تمام روحانيون را مى‏بوسم، آن روز اگر دست مراجع رامى‏بوسيدم، امروز دست طلاب را هم مى‏بوسم (گريه حضار) من امروز دست بقال را هم مى‏بوسم (گريه شديد حضار).

    اعلام خطر به كليه اقشار ملت

    آقا من اعلام خطر مى‏كنم، اى ارتش ايران ! من اعلام خطر مى‏كنم اى سياسيون ايران! من اعلام خطر مى‏كنم، اى بازرگانان! من اعلام خطر مى‏كنم، اى علماى ايران! اى مراجع اسلام! من اعلام خطر مى‏كنم، اى فضلا! اى طلاب ! اى مراجع! اى آقايان! اى نجف! اى قم! اى مشهد! اى تهران! اى شيراز! من اعلام خطر مى‏كنم، خطردار است، معلوم مى‏شود زير پرده چيزهايى است و ما نمى‏دانيم، در مجلس گفتند نگذاريد پرده‏ها بالا برود، معلوم مى‏شود براى ما خواب‏ها ديده‏اند. از اين بدتر چه خواهند كرد؟ دانم از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه مى‏خواهند با ما بكنند؟ چه خيالى دارند اينها؟ اين قرضه دلار چه به سر اين ملت مى‏آورد؟ اين ملت فقير ده سال 100 ميليون دلار، 800 ميليون تومان نفع پول به آمريكا بدهد؟! در عين حال ما را بفروشيد براى يك همچو كارى؟!

    نظاميان امريكائى، مستشاران نظامى امريكايى به شما چه نفعى دارند؟ آقا اگر اين مملكت اشغال امريكاست پس چرا اينقدر عربده مى‏كشيد، پس چرا اينقدر دم از ترقى مى‏زنيد؟ اگر اين مستشاران نوكر شما هستند پس چرااز ارباب‏ها بالاترشان مى‏كنيد؟ پس چرا از شاه بالاترشان مى كنيد؟ اگر نوكرند مثل ساير نوكرها با آنها عمل كنيد، اگر كارمند شما هستند مثل ساير ملل كه با كارمندانشان عمل مى‏كنند شما هم عمل كنيد. اگر مملكت ما اشغال آمريكائيست پس بگوئيد، پس ما را برداريد بريزيد بيرون از اين مملكت. چه مى‏خواهند با ما بكنند؟ اين دولت چه مى‏گويد به ما؟ اين مجلس چه كرد با ما؟ اين مجلس غير قانونى اين مجلس محرم، اين مجلسى كه به فتواى و به حكم مراجع تقليد تحريم شده است، اين مجلسى كه يك وكيلش از ملت نيست، اين مجلسى كه به ادعا مى گويد ما، ما، هى

    صحيفه نورجلد 1 صفحه 105

    ما از انقلاب سفيد آمده‏ايم. آقا كو اين انقلاب سفيد؟ ! پدر مردم را در آوردند. آقا من مطلعم، خدا مى‏داند كه من رنج مى‏برم، من مطلعم از اين دهات، من مطلعم از اين شهرستان‏هاى دور افتاده، از اين قم بدبخت، من مطلعم از گرسنگى خوردن مردم، از وضع زراعت مردم.

    سكوت در مقابل ابرقدرت‏ها از معاصى كبيره است.

    آقا فكرى بكنيد براى اين مملكت، فكرى بكنيد براى اين ملت. هى قرض روى قرض بياوريد؟! هى نوكر بشويد!! البته دلار نوكرى هم هست، دلارها را شما مى‏خواهيد استفاده كنيد نوكريش راما بكنيم. اگر ما زير اتومبيل رفتيم كسى حق ندارد به امريكائى‏ها بگويد بالاى چشمت ابروست لكن شماها استفاده‏اش را بكنيد، مطلب اين طور است. نبايد گفت اينها را؟ آن آقايانى كه مى‏گويند كه بايد خفه شد، اين جا هم بايد خفه شد؟ اين جا هم خفه بشويم؟ ما را بفروشند و خفه بشويم؟ قرآن ما را بفروشند و خفه بشويم والله گناهكار است كسى كه داد نزند، والله مرتكب كبيره است كسى كه فرياد نكند (گريه شديد حضار).

    به داد اسلام برسيد.

    اى سران اسلام به داد اسلام برسيد، اى علماى نجف به داد اسلام برسيد، اى علماى قم به داد اسلام برسيد، رفت اسلام. (گريه شديد حاضرين در مجلس) اى ملل اسلام! اى سران ملل اسلام! اى روساى جمهور ملل اسلامى! اى سلاطين ملل اسلامى! اى شاه به داد خودت برس، به داد همه ما برسيد. ما زير چكمه امريكا برويم چون ملت ضعيفى هستيم؟! چون دلار نداريم؟! امريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر.

    امروز دولت آمريكا منفورترين دولت در نظر ماست.

    اما امروز سر و كار ما با اين خبيث‏هاست، با امريكاست. رئيس جمهور امريكا بداند، بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما، امروز منفورترين افراد بشر است پيش ملت ما، يك همچنين ظلمى به دولت اسلامى كرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ايران با او خصم است. دولت امريكا بداند اين مطلب را، ضايع كردند او را در ايران، خراب كردند او را در ايران.

    ما را به آمريكا فروختند.

    براى مستشارها مصونيت مى‏گيريد؟ بيچاره وكلا داد زدند آقا از اين دوست‏هاى ما بخواهيد به ما اين قدر تحميل نكنند، ما را نفروشيد، ما را به صورت مستعمره در نياوريد، كى گوش داد به اينها. از پيمان وين يك ماده را اصلاً ذكر نكرده‏اند، ماده 32 ذكر نشده است، من نمى دانم آن ماده چه است، من كه نمى‏دانم رئيس مجلس هم نمى‏داند، وكلا هم‏نمى دانند،نمى دانند كه قبول كردند طرح را، طرح را

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 106

    قبول كردند، طرح را امضا كردند، تصويب كردند اما عده‏اى اقرار كردند كه ما اصلا نمى‏دانيم چيست. (آنها هم لابد امضاء نكرده باشند) آن عده ديگر بدتر از آنها بودند، يك عده جهالند اينها.

    رجال سياسى ما، صاحب منصب‏هاى بزرگ ما، رجال سياسى ما، يكى بعد از ديگرى را كنار مى‏گذارند، الان در مملكت ما به دست رجال سياسى كه وطنخواه باشند چيزى نيست، در دست آنها چيزى نيست،ارتش هم بداند يكى‏تان را بعد از ديگرى كنار مى‏گذارند، ديگر براى شما آبرو گذاشتند؟ براى نظام شما آبرو گذاشتند كه يك سرباز امريكائى بر يك ارتشبد ما مقدم است؟ يك آشپز امريكائى بر يك ارتشبد ما مقدم شد در ايران؟ ديگر براى شما آبرو باقى ماند؟ اگر من بودم استعفا مى‏كردم، اگر من نظامى بودم استعفا مى‏كردم، من اين ننگ را قبول نمى‏كردم، اگر من وكيل مجلس بودم استعفا مى‏كردم.

    قطع نفوذ روحانى قطع يد رسول الله است.

    بايد نفوذ ايرانى‏ها قطع بشود! بايد مصونيت براى آشپزهاى امريكائى، براى مكانيك‏هاى امريكائى براى ادارى امريكائى، ادارى و فنى، مامورين، كارمندان ادراى، كارمندان فنى براى خانواده‏هايشان مصونيت باشد لكن آقاى قاضى در حبس باشند! آقاى اسلامى را با دستبند ببرند اين ور و آن ور!اين خدمتگزارهاى اسلام، علماى اسلام در حبس بايد باشند، وعاظ اسلام در حبس باشند، طرفداران اسلام بايد در بندرعباس حبس باشند براى اين كه اينها طرفدار روحانيت هستند، خودشان يا روحانى‏اند يا طرفدار روحانى. اين را در تاريخ ايران دست مردم دادند اينها، سند دست دادند كه معلوم شد رفاه حال اين ملت به اين است كه قطع نفوذ روحانيين بشود! يعنى چه؟ رفاه حال ملت در اين است كه قطع يد رسول الله... از اين ملت بشود؟! روحانيون خودشان چيزى نيستند كه، روحانيون هر چه دارند از رسول الله است، بايد قطع يد رسول الله از اين ملت بشود! اينها اين را مى‏خواهند، اين را مى‏خواهند تا اسرائيل با دل راحت هر كارى اين جا بكند، تا آمريكا با دل راحت هر كارى مى‏خواهد بكند.

    تمام گرفتارى‏هاى ما از امريكا است.

    آقا تمام گرفتارى ما از اين آمريكاست، تمام گرفتارى ما از اين اسرائيل است. اسرائيل هم از امريكاست، اين وكلا هم از امريكا هستند، اين وزرا هم از امريكا هستند، همه تعيين آنهاست، اگر نيستند چرانمى ايستند در مقابل داد بزنند؟

    روحانيت سدى در مقابل مطامع استعمارگران.

    من الان حافظه‏ام درست نيست، نمى توانم بفهم مطلب را خوب، الان در حال انقلاب هستم، در يك مجلس از مجالس سابق كه مرحوم

    مدرس، مرحوم آسيد حسن مدرس در آن مجلس بود،

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 106

    اولتيماتومى از دولت روس آمد به ايران كه اگر فلان قضيه را انجام ندهيد (كه من حالا هيچى از آن را يادم نيست) ما از فلان جا كه قزوين ظاهرا بوده است مى‏آئيم به تهران و تهران را مى‏گيريم و دولت ايران هم فشار آورد به مجلس كه بايد اين را تصويب كند. يكى از مورخين، مورخين آمريكائى مى‏نويسد كه يك روحانى با دست لرزان آمد پشت تريبون ايستاد و گفت آقايان اگر بناست ما از بين برويم چرا با دست خودمان برويم، رد كرد، مجلس به واسطه مخالفت او جرات پيدا كرد و رد كرد و هيچ غلطى هم نكردند، روحانى اين است، يك روحانى توى مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروى را، روسيه سابق را، پيشنهاد اولتيماتومش را يك روحانى ضعيف، يك مشت استخوان رد كرد. امروز هم بايد روحانى نباشد، براى همين قطع يد روحانى بايد بكنند تا به آمال و آرزوى خودشان برسند، من چه بگويم؟

  9. #9
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 109

    تاريخ: 4/8/1343

    پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت تصويب اصل ذلت‏بار كاپيتولاسيون

    كاپيتولاسيون، امضاى سند بردگى ملت ايران است.

    بسم الله الرحمن الرحيم

    لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلاً

    آيا ملت ايران مى‏داند در اين روزها در مجلس چه گذشت؟ مى داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنايتى واقع شد؟ مى‏داند مجلس به پيشنهاد دولت سند بردگى ملت ايران را امضاء كرد؟ اقرار به مستعمره بودن ايران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به آمريكا داد، قلم سياه كشيد بر جميع مفاخر اسلامى و ملى ما، قلم سرخ كشيد بر تمام لاف و گزاف‏هاى چندين ساله سران قوم، ايران را از عقب افتاده‏ترين ممالك دنيا پست‏تر كرد؟ اهانت به ارتش محترم ايران و صاحب منصبان و درجه‏داران نمود؟ حيثيت دادگاه‏هاى ايران را پايمال كرد؟ به ننگين‏ترين تصويب نامه دولت سابق با پيشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبت‏هاى سرى، راى مثبت داد؟ ملت ايران را در تحت اسارت آمريكائى‏ها قرار داد؟ اكنون مستشاران نظامى و غير نظامى امريكا با جميع خانواده و مستخدمين آنها آزادند هر جنايتى بكنند، هر خيانتى بكنند، پليس ايران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاه‏هاى ايران حق رسيدگى ندارند، چرا؟ براى آنكه آمريكا مملكت دلار است و دولت ايران محتاج به دلار.

    به حسب اين راى ننگين، اگر يك مستشار آمريكائى يا يك خادم مستشار آمريكائى به يكى از مراجع تقليد ايران، به يكى از افراد محترم ملت، به يكى از صاحب‏منصبان عالى رتبه ايران هر جسارتى بكند، هر خيانتى بنمايد، پليس حق بازداشت او را ندارد، محاكم ايران حق رسيدگى ندارد ولى اگر به يك سگ آنها تعرضى بشود، پليس بايد دخالت كند، دادگاه بايد رسيدگى نمايد.

    امروز كه دولت‏هاى مستعمره يكى پس از ديگرى با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج مى‏كنند و زنجيرهاى اسارت را پاره مى‏كند، مجلس مترقى ايران با ادعاى سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله، با لاف همرديف بودن با ممالك مترقيه به ننگين‏ترين و موهن ترين تصويب‏نامه غلط دولت‏هاى بى‏حيثيت راى مى‏دهد و ملت شريف ايران را پست‏ترين و عقب افتاده‏ترين ملل به عالم معرفى مى‏كند و با سرافرازى هر چه تمامتر، دولت ازتصويب نامه غلط دفاع مى‏كند و مجلس راى مى‏دهد.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 110

    از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند كه اين طرح مفتضح را به دولت پاكستان، اندونزى، تركيه آلمان غربى پيشنهاد كرده‏اند و هيچكدام زير بار اين اسارت نرفته‏اند، تنها دولت ايران است كه اينقدر با حيثيت ملت و اسلاميت ما بازى مى‏كند و آن را به باد فنا مى‏دهد.

    خاموش نشستن وكلاءبه علت اتكا نداشتن به ملت است.

    علماء و روحانيون كه مى‏گويند بايد قدرت سر نيزه در مقدرات كشور دخالت نكند، بايد وكلاى پارلمان مبعوث از ملت باشند، بايد دولت‏ها ملى باشند، بايد اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمان‏ها نظارت در آنها نكنند و آزادى را از ملت مسلمان سلب ننمايند، براى آن است كه اين ننگ‏ها را بر ملت تحميل نكنند و ما را مواجه با اين مصيبت‏ها ننمايند.

    چرا وكلاى پارلمان با آنكه به حسب قاعده انسانيت و مليت با همچو سند اسارتى صد در صد مخالف هستند، نفس نمى‏كشند و جز دو سه نفر آنها كه معلوم است با اضطراب صحبت كرده‏اند، خاموش نشسته اند؟ براى آنكه اتكاء به ملت ندارند، دست نشانده هستند و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با يك اشاره بيرون مى‏ريزند، به زندان مى‏اندازند.

    پافشارى رژيم شاه براى محو اسم قرآن.

    آيا ملت ايران مى‏داند كه افسران ارتش به جاى سوگند به قرآن مجيد، سوگند به كتاب آسمانى كه به آن اعتقاد دارم ياد كردند، اين همان خطرى است كه كرارا تذكر داده‏ام، خطر براى قرآن مجيد، براى اسلام عزيز، خطر براى مملكت اسلام، خطر براى استقلال كشور. من نمى دانم دستگاه جبار از قرآن كريم چه بديى ديده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضررى برده است كه اينقدر پافشارى براى محو اسم آن مى‏كند. اگر پناه به قرآن و اسلام بياوريد، اجنبى به خود اجازه نمى‏دهد كه از شما سند بردگى بگيرد، اجازه نمى‏دهد كه مفاخر ملى واسلامى شما پايمال شود. جدا بودن ملت از هيأت حاكمه، برخوردار نبودن آنها از پشتيبانى ملت، اين مصيبت‏ها را پيش مى‏آورد.

    كاپيتولاسيون مخالف اسلام و قرآن است.

    اكنون من اعلام مى‏كنم كه اين راى ننگين مجلسين، مخالف اسلام و قرآن است و قانونيت ندارد مخالف راى ملت مسلمان است. وكلاى مجلسين وكيل ملت نيستند، وكلاى سرنيزه هستند، راى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هيچ ارزشى ندارد و اگر اجنبى‏ها بخواهند از اين راى كثيف سوء استفاده كنند، تكليف ملت تعيين خواهد شد.

    بدبختى دول اسلامى از دخالت اجانب است.

    دنيا بداند كه هر گرفتاريى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است، از آمريكاست.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 111

    ملل اسلام از اجانب عموماً از آمريكا خصوصاً متنفر است، بدبختى دول اسلامى، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست، اجانبند كه مخازن پرقيمت زيرزمينى ما را به يغما برده و مى‏برند، انگليس است كه ساليان دراز طلاى سياه ما را با بهاى ناچيز برده و مى‏برد، اجانبند كه كشور عزيز ما را اشغال كرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله كرده و سربازان ما را از پا در آوردند.

    ديروز ممالك اسلامى به چنگال انگليس و عمال آن مبتلا بودند امروز به چنگال آمريكا و عمال آن. آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مى‏كند، آمريكاست كه به اسرائيل قدرت مى‏دهد كه اعراب مسلم را آواره كند، آمريكاست كه وكلا را يا بيواسطه يا باواسطه بر ملت ايران تحميل مى‏كند، آمريكاست كه اسلام و قرآن مجيد را به حال خود مضر مى‏داند و مى‏خواهد آنها را از جلوى خود بردارد، آمريكاست كه روحانيون را خار راه استعمار مى‏داند و بايد آنها را به حبس و زجر و اهانت بكشد، آمريكاست كه به مجلس و دولت ايران فشار مى‏آورد كه چنين تصويب‏نامه مفتضحى را كه تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پايمال مى‏كند تصويب و اجرا كنند، آمريكاست كه با ملت اسلام معامله وحشيگرى و بدتر از آن مى‏نمايد.

    بر تمام اقشار است كه با طرح ننگين احياى كاپيتولاسيون مخالفت كنند.

    بر ملت ايران است كه اين زنجيرها را پاره كنند. بر ارتش ايران است كه اجازه ندهند چنين كارهاى ننگينى در ايران واقع شود، از بالاترها به هر وسيله هست بخواهند اين سند استعمار را پاره كنند، اين دولت را ساقط كنند، وكلائى كه به اين امر مفتضح راى دادند از مجلس بيرون كنند. بر ملت است كه از علماى خود بخواهند در اين امر ساكت ننشينند. بر علماى اعلام است كه از مراجع اسلام بخواهند اين امر را نديده نگيرند. بر فضلا و مدرسين حوزه‏هاى علميه است كه از علماء اعلام بخواهند كه سكوت را بشكنند. بر طلاب علوم است كه از مدرسين بخواهند كه غافل از اين امر نباشند. بر ملت مسلمان است كه از وعاظ و خطباء بخواهند كه آنان را كه آگاه از اين مصيبت بزرگ نيستند آگاه كنند. بر خطباء و وعاظ است كه با بيان محكم، بى‏هراس بر اين امر ننگين اعتراض كنند و ملت را بيدار كند. بر اساتيد دانشگاه است كه جوانان را از آنچه زير پرده است مطلع كنند. بر جوانان دانشگاهى است كه با حرارت با اين طرح مفتضح مخالفت كنند، با آرامش و با شعارهاى حساس مخالفت دانشگاه را به ملت‏هاى دنيا برسانند. بر دانشجويان ممالك خارجه است كه در اين امر حياتى كه آبروى مذهب و ملت را در خطر انداخته ساكت ننشينند. بر پيشوايان دول اسلامى است كه فرياد ما را به دنيا برسانند واز مراكز پخش آزاد، ناله جانسوز اين ملت بدبخت را به جهان گوشزد كنند. بر علماء و خطباى ملل اسلامى‏است كه با سيل اعتراض، اين ننگ را از جبهه ملت معظم ايران، برادران اسلامى خود بزدايند و بر جميع طبقات ملت است كه از مناقشات جزئى موسمى خود صرفنظر كرده و در راه هدف مقدس استقلال و بيرون رفتن از قيد اسارت كوشش كنند. بر رجال شريف سياسى است كه ما را از مطالب زير پرده كه در مجلس گفته شده، آگاه نمايند. بر احزاب سياسى است‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 112

    در اين امر مشترك با يكديگر توافق كنند.

    وحدت كلمه علماى اعلام در پشتيبانى از قرآن و طرفدارى از مسلمين.

    هدف مراجع عظام و روحانيون در هر جا باشند يكى است و آن پشتيبانى از ديانت مقدسه اسلام و قرآن مجيد و طرفدارى از مسلمين است، اختلافى بين علماى اعلام و نگهبانان اسلام در اين هدف مقدس نيست.اگر فرضا"اختلاف اجتهاد و نظرى در امرى جزئى و ناچيز باشد مثل ساير اختلافات در امور فرعى، مانع از وحدت نظر در امور اصولى نيست .اگر سازمان‏دولتى گمان كرده‏اند با سمپاشى‏ها مى‏توانند ما را از هدف مقدس خود منحرف كنند و به دست جهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا كرده‏اند .اينجانب كه يك نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطير و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى كوچكترين افراد، تواضع و كوچكى كنم، تاچه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام - كثرالله امثالهم. لازم است جوان متعصب و طلاب تازه كاراز زبان و قلم خود جلوگيرى كنند و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از امورى كه موجب تشتت و تفرقه است، خوددارى نمايند. علماى اعلام براى خاتمه دادن به هرج و مرج و بى نظمى‏ها در فكر اصلاح عمومى هستند، اگر دولت‏ها مجال فكر به ما بدهند، اگر گرفتارهائى كه از ناحيه هيئت حاكمه پيش مى‏آيد و ناراحتى روحى مجال تصفيه واصلاح داخلى به ما بدهد.اين نحو گرفتارى‏هاست كه ما را از مسير خود كه مسير تصفيه حوزه‏ها و اصلاح همه جانبه است باز مى‏دارد. با احساس خطر براى اسلام و قرآن كريم براى ملت و مليت مجال تفكر در امور ديگر باقى نمانده . اهميت اين موضوعات به قدرى است كه مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است.

    كارهاى مخرب رژيم شاه.

    آيا ملت مسلمان مى‏داند كه در حال حاضر عده‏اى از علماء و مبلغين و طلاب و بسيارى از مسلمين بيگناه در زندان‏ها به سر مى‏برند و بر خلاف قوانين، آنها را بدون رسيدگى، مدت‏هاى مديدى زندانى كرده‏اند و مرجعى نيست كه به اين وضع هرج و مرج ارتجاعى قرون وسطائى خاتمه دهد؟ اينها دنبال قتل عام پانزده خرداد، دوازده محرم است كه جراحت آن از قلب ملت پاك نخواهد شد. هيأت حاكمه به جاى اينكه براى اقتصاد ايران، براى جلوگيرى از ورشكستگى‏هاى بازرگانان محترم، براى نان و آب فقرا و مستمندان، براى زمستان سياه بى‏خانمان ها، براى پيدا كردن كار براى جوانان فارغ التحصيل و ساير طبقات بيچاره فكرى بكند، به كارهاى مخرب مثل آنچه گفته شد و نظائر آن دست مى‏زند، از قبيل استخدام زن براى دبيرستان‏هاى پسرانه و مرد براى دبيرستان‏هاى دخترانه كه فساد آن بر همه روشن و اصرار به آنكه زن‏ها در دستگاه‏هاى دولتى وارد شوند كه فساد و بيهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ايران به دست آمريكا و اسرائيل است و بازار ايران از دست ايرانى و مسلم خارج شده است و غبار ورشكستگى و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است و

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 111

    اصلاحات آقايان، بازار سياه براى آمريكا و اسرائيل درست كرده است و كسنى نيست كه به داد ملت فقير برسد.

    ملت بايد به فكر فقرا باشد.

    من از فكر زمستان امسال رنج مى‏برم، من شدت گرسنگى و خداى نخواسته هلاكت بسيارى از فقرا و مستمندان را پيش بينى مى‏كنم، لازم است خود ملت به فكر فقرا باشند، لازم است از حالا براى زمستان آنها تهيه‏اى شود كه فجايع سال سابق تكرار نشود، لازم است علماى اعلام بلاد، مردم را دعوت به اين امر ضرورى بفرمايند.

    از خداى متعالى عظمت اسلام و مسلمين و رهائى دول اسلامى را از شر اجانب خذلهم الله تعالى خواستار است.

    والسلام على من اتبع الهدى‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #10
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 117

    تاريخ:دى ماه 1343

    پاسخ امام خمينى به آيت الله نجفى

    بسم الله الرحمن الرحيم

    حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته

    به عرض عالى مى‏رساند: مرقوم محترم كه حاكى از سلامت وجود شريف و حاوى مراتب محبت و مودت بود، موجب تشكر گرديد. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند متعال خواستار است. بحمداله حال اين جانب خوب و هيچ نگرانى نيست. خداوند متعال هر چه مقدر فرموده صلاح، اوست. از خداوند تعالى توفيق رضا به قضاى الهى را خواستار است. سلامتى و موفقيت آن جناب را از خداوند تعالى خواستار است.

    روح الله الموسوى‏الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 21 از 22 نخستنخست ... 11171819202122 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/