صفحه 21 از 56 نخستنخست ... 1117181920212223242531 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 201 تا 210 , از مجموع 555

موضوع: ♥♥♥خلــوت دل♥♥♥

  1. #201
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i112975 35Jodaii4161




    یك سبد پر ز ستاره با ماست


    روی یك سفره احساس


    كه بین من و تو پیداست


    قلب من سخت اسیر احساس


    عشق تو


    قطره اشكی است


    كه از گوشه چشمت پیداست


    روح تو یك گل سرخ تنهاست


    حس من


    چون یك موج


    در تب و تاب دریاست


    دستم از دوری دستت تنهاست


    چشم تو


    رنگ قشنگی است


    كه در برگ درختان پیداست.
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  2. #202
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i112961 4l14xg




    همان روزی که چشمانش به چشمانم گره خوردند !

    همان روزی که دستانم فقط سنگینی احساس را حس کرد !

    همان روزی که دل در سینه ام آرامش چندین و چندسالش درون جاده ای از گرد و نفرت رها می کرد !



    دلم لرزید
    نگاهم جور دیگر شد
    صدایم از درون سنگین سنگین شد
    در آن یک لحظه ی پر حس و آسایش
    دلم بد جور می لرزید

    فقط آن لحظه را دیدم که دستم گرمی دستی پر از الطاف مهر آگین را حس کرد !
    نمی دانم چرا ؟
    اما کمی از لرزشم کم شد !!!


    نگاهش را زیباتر
    به زیبایی یک بوسه ی پروانه به روی گلبرگ سرخ گل ها ...
    به سان بوسه ی امواج دریا روی ساحل ها به من انداخت
    چه زیبا بود آن زیبا ترین لحظه !!!

    لبش چون مرغ عشقی از تمنای درونی روی هم لغزاند
    سرش را رو به دستانم نگه داشت و یکباره نگاهم کرد


    ولی اینبار ...

    پر از آرامشی زیبا به من آهسته و آرام می گفت:
    با تو می مانم...
    اگر جان در بدن باشد برایت سقفی از عشق و محبت با پرطاووس می سازم !
    اگر جانم توان باشد تو را بر عرش زیبای درون آسمان ها می فشانم !!
    فقط با من بمان ای واژه ی زیبای احساسم . . .
    فقط با من بمان.

    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  3. #203
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i112881 66803LikeAnAngelbyIgNgRezdfdf

    79817mmwi4517h7 صدایت هست، من دردمندانه پیش میروم. تا صدایت هست نفس هست. تا صدایت هست حضورت معنا دار می ماند. گاه گم ات می کنم در گذر و دردِ گذشتن روزگارم. گاه گم می شوی به خود و نه به کوتاهی من. اما هر بار پیدا تر از پیش می آیی و می نشینی مقابل این خسته و هوایی می آید و می رود. از تو دارم این روزها، هر چه دارم را. اگر قابی مزین می کند دیوار اتاقم را ز توست. اگر از نردبان بالا می روم و گاه خیز میگیرم چند پله را یکجا همه از برکت و لطف حضور تست،که اینجا امیدی نیست. تمام که می شود لبخند تلخی می ماند که کاش بودی اینجا این پایین،کنار من، روبروی ام نه در خیال،تا بخندماز ژرفای وجود. تا ببینی که نگاهی از تو چه می کند با من.دستهایم جوانه می زنند مدام در دستهایت که باشند.
    می ایستم به
    شکرانه و نماز می گزارم. دستهایم می ایستند کنار سنگینی سرم و هنوز نگفته ام الله...که قد می کشی مقابلم و نمی گذاری. دستهایم رها می شوند تا صورتت و دست می کشم همه خط های دوست داشتنی را و حجم مقدس قامت بلندت را کران تا کران. زل می زنم در نگاهت که عاشق تر از پیش نگاهم می کنی و عاشق تر از همیشه می خندم از ژرفای وجود. حمد می کنم تو را که رحمانی و رحیم. به ستایش می نشینم ات که همه وجودم در دست تست.مالک هر نفسم. و روبه سوی تو دارم و بس و سر تعظیمم مقابل تست که به سجده طاعت می نشیند. برسان مرا به راهی که می خواهی. و بازدارم از هر بیراهه ای.
    دستهایم به انتهای صورتت نرسیده که گرم لبهای داغ تو می شود و می ماند و به رکوع می کشاندم که هزار بار نجوا کنم که پاکی و بی مانند و عظیم. دستت را حس می کنم روی شانه های لرزانم و راست می شوم مقابلت پر می کشم تا لبخندت و چگونه نگاهت کنم و به سجده نیافتم اینهمه عظمت را. که نجیبی و حمد تنها بزرگی تو را سزاست. مکرر سجده می کنم تو را و هر بار بال در بال عشق می سایم...
    به خود که می آیم نیستی و دامن دامن ستاره پاشیده ای و کهکشانی در خیال دور شده ای و من آرامم و نقش ماه گون تو می رقصد و می تابد. می بارم و سبز است همه چیز و سرخ اند تمام پنجره ها آسمان آبی و دریا آرام. چه می کند مهر تو با من چه بیخود شده ام کنار سرخی تو که در رگهای وجودم جاریست خدا کجاست؟و من که را به تسبیح خوانده ام؟!


    تو ...تو ... تو صنم نمی گذاری که مرا نماز باشد! 79817mmwi4517h7

    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  4. #204
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i112867 y1pHEQl2rMWXvIJTWXANVEOWiXTAZXXSnsOQ9YHOxHDYvqWFtqUnZ8E2qsMpcKXdz73GxNgoCdZQ


    ماه من غصه چرا ؟؟؟
    آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز
    مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
    یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
    بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
    و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
    تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست
    ماه من غصه چرا؟؟
    تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
    ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
    کار آنهایی نیست که خدا را دارند
    ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
    یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
    با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
    و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز
    او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
    او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد
    ماه من...
    غصه اگر هست بگو تا باشد
    معنی خوشبختی، بودن اندوه است
    اینهمه غصه و غم، اینهمه شادی و شور
    چه بخواهی و چه نه ،میوه یک باغند
    همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
    پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا
    و در آن باز کسی می خواند
    که خدا هست
    خدا هست
    خدا هست هنوز

    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  5. #205
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i112865 intheskybyspottyflamingo


    کاش می دیدمت
    فقط یک بار
    اندوه جانکاهی است
    که من
    چنین دوست می دارمت
    و نمی دانم
    تو کیستی
    تنها عطر تو
    در دلم پیچیدست
    تمام رؤیاها را
    به دنبالت گشته ام
    و هیچ آرزوئی
    تصویر تو در چشم من نبود
    قلب من از خیال تو
    سنگین است
    و آغوشم از لمس تو خالی
    تمام ابر ها را
    پیموده ام
    و هیچ کس در باران
    آشنای من نبود
    شب من
    از ماه تو مهتابی است
    و من تو را
    در هیچ آسمانی نمی یابم
    کوچه های دلم
    آغشتۀ بوی توست
    ردّ پای تو
    تمام بن بست ها را
    می گشاید
    و دلم را به قبیلۀ تو
    کوچ می دهد
    و من بی سرزمین چون باد
    مسافر جاده های بی مقصدم
    شاید
    غریبه ای از روبرو می آید
    که آشنای من باشد
    کاش می دیدمت
    فقط یک بار
    اندوه جانکاهی است
    که من
    چنین دوست می دارمت
    و نمی دانم
    تو کیستی؟
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  6. #206
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i112863 titanic799535


    و طوفان اتفاق افتاد
    كشتی ماند و اقیانوس، در شب تاریك وبیم موج
    و كشتی بان بی فانوس
    یكی می گفت: (( این دریا ...)) یكی می گفت: (( بیهوده است ...))
    یكی فریاد زد (( خشكی ...)) یكی آرام گفت: (( افسوس ))
    و اما (( پشت دریاها)) یقین شهری است رویایی
    اگر رفتند با رویا،اگر ماندند در كابوس
    (( خدا با ماست)) این را ناخدا می گفت پی در پی
    اگر چه سخت در مانده ، اگر چه همچنان مایوس
    كبوتر نه ، كلاغی نه ، و حتی برگی از زیتون
    همه مردند بی احساس، همه مردند نا محسوس
    هوائی شاعرانه، شر شر باران
    و كشتی خفته بود آرام
    در اعماق اقیانوس
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  7. #207
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i112858 seaside


    حرفها كه تكراری می شوند
    غصه ها كه عادی می شوند
    شعرها كه بی صدا می شوند
    وقتی كه حتی اتفاقها معمولی می شوند
    بارانها از سر تكرار می بارند
    بهارها از سر عادت گل می كنند
    وقتی همه ی روزهای تقویمت مثل هم می شوند
    شنبه با جمعه فرقی نمی كند
    زمستان با بهار
    امسال با پارسال
    وقتی به اسمان یك جور نگاه می كنی
    به خودت یك جور نگاه می كنی
    وحتی به خدا
    و می خواهی زندگی را سخت نگیری
    تا زندگی برتو سخت نگیرد
    و لحظه ها روال عادی خودشان را داشته باشند
    بهار هر وقت دلش خواست بخندد
    و زمستان هر وقت خواست دلش بگیرد
    ان وقت مثل سنگریزه ای
    در دل كوه گم می شوی بدون انكه
    كمترین اثری بگیری
    یا كمترین اثری ببخشی
    مثل یك روز بی خاطره به پایان می رسی بدون انكه حتی
    لحظه ای در حافظه ای ثبت شده باشی
    اما به خاطر خدا یا به خاطر خودت هم كه شده این قدر مثل مرداب در خودت
    غرق نشو و كمی هم جرات دریا شدن داشته باش...
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  8. #208
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i112822 sooratedokhtar


    ای تجلی عشق
    آینه رنگ دلواپسی
    چشم هایی منتظر
    در تمنای نگاه مهربان توست...
    دل بارانی ام
    بی تو بی فروغ و سرد است
    مرا از ژرفای سیاهی
    به انتهای نور رسان
    میدانم...عشق
    خورشید جاودان حضور توست
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  9. #209
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i112819 250


    وقتی می بارد . . .



    سنگینی بار نگاهش را . . .



    بر صورتم حس می کنم . . .



    قطرات عشق روی گونه ام می ریزد . . .



    رد پای باران بر چهره ام نشسته . . .



    خیسی نرمی بر کف دستانم . . .



    که دعا گونه برایش دراز گشته لمس می کنم . . .



    چشمانم را می بندم . . .



    تا شویندگی بار سنگین غمم را حس کنم . . .



    باران عشق روی قلبم . . .



    ز مهریر مرگ را آب می کند . . .


    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  10. #210
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i112818 lonelybyLLP


    دلم خالی ست
    شعری واژه ای میان قلب پاره ام نیست
    کلمات ازم دورند
    جملات صدایم نمی زنند
    میان پریشانی فکرم
    لا به لای تار و پود دل بیمارم
    تو هستی که صدایم میزنی؟!
    یادت خالی قلبم را کنار میزند
    عشق برای هزارمین بار
    مرا صدا می زند
    روزگاری دور

    وقتی تو بودی
    چشمان مهربان و لبخند زیبایت بود
    شعر بود و
    بهار .
    وقتی تو رفتی
    چشمان من دید
    مهربانی از وجودم پر کشید
    شعر رفت و
    بهار
    امروز شعر و بهار
    یادتو و چشمان خیس من
    جای خالی سیاهی
    تا انتهای قلبم به جا می گذارد
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



صفحه 21 از 56 نخستنخست ... 1117181920212223242531 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/