صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 88

موضوع: تفسير نور

  1. #11
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    تفسير آيه : (119) إِنَّآ اءَرْسَلْنَكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَنَذِيراً وَلاَ تُسْئَلُ عَنْ اءَصْحَبِ الْجَحِيمِ
    ترجمه آيه :
    (اى رسول !) ما ترا به حقّ فرستاديم تا بشارتگر و بيم دهنده باشى و تو مسئول (گمراه شدن ) دوزخيان (و جهنّم رفتن آنان ) نيستى .
    نكته ها:
    O اى رسول گرامى ! به توقّعات نابجاى كفّار توجّه نكن . آنان هركدام توقّع دارند اوراق متعدّدى از آيات برايشان نازل شود؛ (بل يريد كلّ امرء منهم ان يؤ تى صحفاً منشّرةً)(412) در حالى كه ما ترا همراه منطق حقّ براى مردم فرستاده ايم تا از طريق بشارت وانذار، آنان را نسبت به سعادت خودشان آشنا كنى . اگر گروهى بهانه جويى كرده و از پذيرش حقّ سرباز زدند و توقّع داشتند كه بر آنان وحى نازل شود، تو مسئول دوزخِ آنان نيستى ، تو فقط عهده دار بشارت و انذارى ، و مسئول نتيجه و قبول يا ردّ مردم نيستى .
    O بشارت و انذار، نشانه ى اختيار انسان است . در قرآن مكرر اين معنا آمده است كه آنچه بر خداوند است ، فرستادن پيامبرى معصوم با منطق حقّ همراه با بشارت و انذار است . حال مردم خودشان هستند كه آزادانه يا راه حقّ را مى پذيرند و يا سرسختانه لجاجت مى كنند.
    پيام ها:
    1 در برابر هر تضعيف روحيّه اى از طرف دشمن ، نياز به تقويت و تسليت و تسكين روحى از طرف خدا است . (ارسلناك بالحقّ) (در آيه قبل بهانه هاى كفّار نقل شد، در اين آيه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با كلمه ((بالحقّ)) تاءييد وتقويت مى شود.)
    2 بشارت وتهديد، همچون دو كفّه ترازو بايد در حال تعادل باشد، وگرنه موجب غرور يا ياءس مى شود. (بشيرا ونذيرا)
    تفسير آيه : (120) وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودَ وَلاَ النَّصَرى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إ نَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الهُدَى وَلَئِنْ اتَّبَعْتَ اءَهْوَآءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَالَكَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِيّ وَلاَ نَصِيرٍ
    ترجمه آيه :
    (اى پيامبر!) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا (آنكه تسليم خواسته آنان شوى و) از آئين آنان پيروى كنى . بگو: هدايت تنها هدايت الهى است ، و اگر از هوى و هوسهاى آنها پيروى كنى ، بعد از آنكه علم (وحى الهى )نزد تو آمد، هيچ سرور و ياورى از ناحيه خداوند براى تو نخواهد بود.
    نكته ها:
    O بعد از تغيير قبله ، ناراحتى يهود از مسلمانان بيشتر شد و احياناً بعضى از مسلمان ها نيز تمايل داشتند قبله همان بيت المقدّس باشد تا بتوانند با يهود در الفت ودوستى زندگى كنند، غافل از اينكه رضايت اهل كتاب با حفظ آن حاصل نمى شد و انتظار آنان ، پيروى از تمام آيين آنها و نه فقط قبله آنان بود.
    O اين آيه در عين اينكه خطاب به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله است ، خطاب به همه مسلمانان در طول تاريخ نيز هست كه هرگز يهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنكه تسليم بى چون وچراى آنان شويد و از اصول و ارزشهاى الهى كناره بگيريد. ولى شما مسلمان ها بايد با قاطعيّت دست رد به سينه نامحرم بزنيد و بدانيد تنها راه سعادت ، راه وحى است نه پيروى از تمايلات اين و آن .
    پيام ها:
    1 دشمن ، به كم راضى نيست . فقط با سقوط كامل و محو مكتب و متلاشى شدن اهداف شما راضى مى شود. (لن ترضى عنك ...)
    2 اگر مسلمانان مشاهده كردند كه كفّار از دين آنان راضى هستند، بايد در ديندارى خود ترديد نمايند. ديندارى كافرپسند، همان كفر است . (لن ترضى ... حتّى تتّبع ملّتهم )
    3 جز وحى و هدايت الهى ، همه راه ها انحرافى است . (قل ان هدى اللّه هوالهدى )
    4 مسئوليّت عالم ، بيشتر از جاهل است . (بعد الذى جائك من العلم )
    5 رابطه با اهل كتاب نبايد به قيمت صرف نظر كردن از اصول تمام شود. جذب ديگران آرى ، ولى عقب نشينى از اصول هرگز. (لئن اتّبعت اهوائهم ...)
    6 پيروى از تمايلات و هوسهاى مردم ، منجر به قطع الطاف الهى مى شود. يا لطف خدا، يا هوسهاى مردم . (ما لك من اللّه من ولىّ ولانصير)
    تفسير آيه : (121) الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ اءُولَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَاءُولئِكَ هُمُ الْخَسِرُونَ
    ترجمه آيه :
    كسانى كه به آنها كتاب آسمانى داده ايم وآنرا چنان كه سزاوارِ تلاوت است تلاوت مى كنند، آنان به آن (قرآن يا پيامبر) ايمان مى آورند و كسانى كه به آن كافر شوند، آنان همان زيانكارانند.
    نكته ها:
    O در برابر يهود و نصارايى كه به سبب لجاجت و سركشى مورد انتقاد قرار گرفتند، گروهى از آنان مورد تمجيد و قدردانى خداوند قرار گرفته اند. آنان كسانى هستند كه به كتاب هاى آسمانى مراجعه كرده و نشانه هاى ظهور و بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را در آن ديده و به او ايمان مى آورند.
    O در تفسير اطيب البيان آمده است : مراد از ((كتاب )) در اين آيه ، قرآن و مخاطب مسلمانانى هستند كه در قرائت قرآن ، حقّ تلاوت را ادا نموده وبه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ايمان آورده اند. تفسير الميزان نيز اين معنى را احتمال داده است .
    O روايتى درباره ى آداب تلاوت قرآن در تفسير الميزان نقل شده ، كه هشت نكته را مورد توجّه قرار داده است :
    1 ترتيل آيات . 2 تفقّه در آيات . 3 عمل به آيات . 4 اميد به وعده ها. 5 ترس از وعيدها. 6 عبرت از داستان ها. 7 انجام اوامر الهى . 8 ترك نواهى . در پايان روايت نيز امام صادق عليه السّلام فرمود: حقّ تلاوت تنها حفظ آيات ، درس حروف ، قرائت و تجويد نيست . وبر اساس روايات ، كسانى كه حقّ تلاوت قرآن را ادا مى كنند، تنها امامان معصوم مى باشند.(413)
    پيام ها:
    1 رعايت انصاف حتّى در برخورد با مخالفان ، لازم است .(414) (الّذين اتيناهم الكتاب يتلونه حقّ تلاوته )
    2 حقّ تلاوت ، در تلاوت با صوت زيبا ورعايت نكات تجويد خلاصه نمى شود، بلكه ايمان وعمل نيز لازم است . (يتلونه حقّ تلاوته اؤ لئك يؤ منون به )
    3 كسى كه در انتخاب مكتب دچار انحراف شود، زيانكار واقعى است . (فاؤ لئك هم الخاسرون )
    تفسير آيه : (122) يَبَنِى إِسْرََّءِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِىَ الَّتِىَّ اءَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَاءَنِّى فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَا لَمِينَ
    ترجمه آيه :
    اى بنى اسرائيل ! نعمت مرا كه به شما ارزانى داشتم و شما را بر جهانيان برترى بخشيدم ياد كنيد.
    تفسير آيه : (123) وَاتَّقُواْ يَوْماً لا تَجْزى نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَ لاَ تَنْفَعُهَا شَفَعَةٌ وَلاَ هُمْ يُنْصَرُونَ
    وبترسيد از روزى كه هيچكس چيزى (از عذاب خدا) را از ديگرى دفع نمى كند و هيچگونه عوضى از او قبول نمى گردد و هيچ شفاعتى ، او را سود ندهد و (از جانب هيچ كسى ) يارى نمى شود.
    نكته ها:
    O اين دو آيه مشابه آيات 47 و 48 همين سوره است كه قبلا گذشت ومطالبى در آنجا ذكر كرده ايم .
    تفسير آيه : (124) وَإِذِ ابْتَلىَّ إِبْرَ هِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَا تٍ فَاءَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِى الظَّا لِمِينَ
    و(به خاطر بياور) هنگامى كه پروردگارِ ابراهيم ، او را با حوادث گوناگونى آزمايش كرد و او به خوبى از عهده آزمايش برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم . ابراهيم گفت : از فرزندان من نيز (امامانى قرار بده )، خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمى رسد (و تنها آن دسته ازفرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته اين مقامند).
    نكته ها:
    O حضرت ابراهيم عليه السّلام در بين انبيا، جايگاه ومنزلت خاصّى دارد. نام آن بزرگمرد، 69 مرتبه ودر 25 سوره قرآن آمده و از او همانند پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله به عنوان اسوه و نمونه براى بشريّت ياد شده است . در برخى از آيات ، آن بزرگوار در رديف اخيار، صالحان ، قانتان ، صدّيقان ، صابران و وفاكنندگان شمرده شده است . در بزرگداشت اين پيامبر بزرگ ، خداوند تعابير خاصّى بكار برده وحتّى يكى از اسرار حج را يادآورى وزنده نگهداشتن ايثارگرى ها واز خودگذشتگى هاى حضرت ابراهيم عليه السّلام گفته اند. آن مرد الهى ، در عرصه هاى گوناگون با انحراف و شرك مبارزه كرد؛ برهان و استدلال او در مقابل ستاره پرستان و ماه پرستان ، مبارزه عملى او با بت پرستان ، احتجاج او در برابر نمرود و سربلندى او در آزمايشات ديگر، از او انسانى اسوه ونمونه ساخت كه خداوند او را به مقام امامت نصب نمود.
    O در قرآن حدود بيست مرتبه مسئله آزمايش ‍ و امتحان مطرح شده واز سنّتهاى الهى است .
    هدف آزمايش ؛ آزمايش براى آگاه شدن خداوند نيست ، زيرا او از پيش همه چيز را مى داند، اين آزمايش ها براى ظهور و بروز استعدادهاى نهفته و تلاش و عمل انسان هاست . اگر انسان كارى نكند، استحقاق پاداش نخواهد يافت .
    ابزار آزمايش ؛ تلخى ها و شيرينى هاى زندگى ، همه ابزار امتحان هستند. گاهى افرادى با شدايد و مصايب آزمايش ‍ مى شوند و برخى ديگر با رفاه ، و ناگزير همه مردم حتّى انبيا مورد امتحان قرار مى گيرند. اين امتحانات و آزمايش ها براى رشد و پرورش مردم است .
    O ابراهيم عليه السّلام در هر آزمايشى كه موفّق مى شد، به مقامى مى رسيد: در مرحله نخستين ، عبداللّه شد. سپس به مقام نبى اللهى رسيد. و پس از آن رسول اللّه ، خليل اللّه و در نهايت به مقام امامت و رهبرى مردم منصوب گرديد.(415)
    O مراد از ((كلمات )) در آيه ، امتحانات سنگين است كه حضرت ابراهيم از همه ى آنها پيروز بيرون آمد. نه عمو، نه همسر و نه فرزند هيچكدام نتوانستند مانع او در راه انجام وظيفه شوند. با آنكه ابراهيم تحت سرپرستى عمويش ‍ آزر بود، امّا با بت پرستى او و جامعه اش به مبارزه برخاست و بت شكن بزرگ تاريخ گرديد و آنگاه كه از سوى خدا ماءموريّت يافت ، همسر و فرزندش را در صحراى مكه ساكن نموده و براى تبليغ به نقطه اى ديگر برود، بى هيچ دلبستگى ، آنها را به خدا سپرد و رفت . همچنين فرمان ذبح فرزندش اسماعيل آمد، رضاى خدا را بر هواى دل ترجيح داد و كارد بر گلوى فرزند نهاد. امّا ندا آمد كه قصد ما كشتن اسماعيل نبود، بلكه امتحان ابراهيم بود.
    O حضرت ابراهيم عليه السّلام ، مقام امامت را براى نسل خود نيز درخواست نمود،پاسخ آمد كه اين مقام عهدى است الهى كه به هر كس لايق باشد عطا مى شود. در ميان نسل تو نيز كسانى كه شايستگى داشته باشند، به اين مقام خواهند رسيد. چنانكه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله از نسل ابراهيم عليه السّلام است و به اين مقام رسيد، ولى كسانى كه دچار كوچكترين گناه و ستمى شده باشند، لياقت اين مقام را ندارند.
    O ابراهيم عليه السّلام تنها پيامبرى است كه مشركان و يهود و نصارى ، همه خود را پيرو و در راه او مى دانند. در اين آيه ضمن تجليل از ابراهيم عليه السّلام ، به طور غير مستقيم به همه مى فهماند كه اگر به راستى او را قبول داريد، دست از شرك برداشته و همانند او تسليم محض اوامر الهى باشيد.
    O اين آيه يكى از آياتى است كه پشتوانه فكرى و اعتقادى شيعه قرار گرفته است كه امام بايد معصوم باشد و كسى كه لقب ظالم بر او صدق كند، به مقام امامت نخواهد رسيد.(416)
    O اين آيه ، مقام امامت را (عهدى ) گفته است ، پس آيه ؛ (اوفوا بعهدى اوف بعهدكم )(417) يعنى اگر شما به امامى كه من تعيين كردم وفادار بوديد و اطاعت كرديد من نيز به نصرت و يارى كه قول داده ام وفا خواهم كرد.
    پيام ها:
    1 پيامبران نيز مورد آزمايش الهى قرار مى گيرند. (واذ ابتلى ابراهيم )
    2 براى منصوب كردن افراد به مقامات ، گزينش وآزمايش لازم است . (اذ ابتلى ابراهيم ... بكلمات )
    3 منشاء امامت وراثت نيست ، لياقت است كه با پيروزى در امتحانات الهى ثابت مى گردد. (فاتمّهن )
    4 پست ها ومسئوليّت ها بايد تدريجا و پس از موفّقيّت در هر مرحله به افراد واگذار شود. (فاتمّهن ...)
    5 امامت ، مقامى رفيع و از مناصب الهى است . امام بايد حتماً از طرف خداوند منصوب شود. (انّى جاعلك )
    6 امامت ، عهد الهى است وهميشه بايد اين عهد ميان خدا ومردم باشد. (عهدى )
    7 از اهمّ شرايط رهبرى ، عدالت و حسن سابقه است . هركس سابقه شرك وظلم داشته باشد، لايق امامت نيست .(418) (لا ينال عهدى الظالمين )
    تفسير آيه : (125) وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابةً لِلنَّاسِ وَاءَمْناً وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَهيمَ مُصَلّىً وَعَهِدْنَا إ لَىَّ إِبْرَ هِيمَ وَإِسْمَا عِيلَ اءَنْ طَهِّرَا بَيْتِىَ لِلطَّآئِفِينَ وَالْعَكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ
    ترجمه آيه :
    و (به يادآور) هنگامى كه خانه (ى كعبه ) را محل رجوع و اجتماع و مركز امن براى مردم قرار داديم (وگفتيم :) از مقام ابراهيم ، جايگاهى براى نماز انتخاب كنيد و به ابراهيم واسماعيل تكليف كرديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان و معتكفان وراكعان و ساجدان ، پاك و پاكيزه كنيد.
    نكته ها:
    O بعد از اشاره به مقام والاى ابراهيم عليه السّلام در آيه ى گذشته ، به يادگار او يعنى كعبه اشاره نموده ومى فرمايد: كعبه را براى مردم (مثابة ) قرار داديم . كلمه ((مثابة )) از ريشه ((ثوب )) به معناى بازگشت به حالت اوّل است . كعبه محلّ بازگشت و ميعادگاه همه مردم است ، ميعادگاهى امن و مقدّس .
    O مقام ابراهيم جايگاهى است با فاصله تقريبى 13 متر از كعبه ، كه بر حاجيان لازم است بعد از طواف خانه خدا، پشت آن دو ركعت نماز بگزارند و در آنجا سنگى قرار دارد كه حضرت ابراهيم براى بالا بردن ديوارهاى كعبه ، بر روى آن ايستاده است و آن سنگ فعلاً در محفظه اى نگهدارى مى شود.
    O مراد از ((عهد)) در اين آيه دستور الهى است . ((عهدنا)) يعنى دستور داديم .
    O خداوند جسم نيست تا نيازمند خانه باشد. كلمه ى (بيتى ) در اين آيه همانند (شهراللّه ) درباره ماه رمضان است كه به منظور كرامت بخشيدن به مكان يا زمانى خاصّ، خداوند آنرا به خود منسوب مى كند. ودر عظمت كعبه همين بس كه گاهى مى فرمايد: (بيتى ) خانه من . گاهى مى فرمايد: (ربّ هذا البيت ) خداى اين خانه .
    پيام ها:
    1 شخصيّت حضرت ابراهيم ، شخصيّتى جهانى است . در آيه قبل ، ابراهيم را امام براى همه ى مردم قرار داد و در اين آيه كعبه را ميعادگاه همه مردم قرار داده است . (جعلنا البيت مثابة للنّاس )
    2 جامعه نيازمند امام و امنيّت است . در آيه ى قبل فرمود: (انّى جاعلك للناس اماماً) و در اين آيه مى فرمايد: (واذ جعلنا البيت مثابةً للناس واءمناً)
    3 كسى كه در راه خداوند حاضر شود خود و همسر و فرزندش را تسليم نمايد، بايد تمام سرها در جاى پاى او براى خداوند به خاك برسد. (مصلّى )(419)
    4 چون خانه از خداست ؛ (بيتى ) خادم آن نيز بايد از اولياى او باشد. (طهّرابيتى )
    5 زائران بيت اللّه را همين كرامت بس كه ابراهيم و اسماعيل ، مسئول طهارت و پاكى آن بيت براى آنها بوده اند. (طهّرا بيتى للطائفين ...)
    6 عبادت با طهارت ، پيوند دارد. (طهّرا... والركع السجود)
    7 عبادت و نماز به قدرى مهم است كه حتّى ابراهيم و اسماعيل براى انجام مراسم آن ماءمور پاكسازى مى شوند. (طهّرا بيتى لِ‍ ... الرّكّع السجود)
    8 مسجدِ مسلمانان بايد پاكيزه و رغبت انگيز باشد. (طهّرا... الرّكّع السجود)
    تفسير آيه : (126) وَإِذْ قَالَ إِبْرَهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً ءَامِناً وَارْزُقْ اءَهْلَهُ مِنَ الَّثمَرَتِ مَنْ ءَامَنَ مِنْهُمْ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَاءُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ اءضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
    ترجمه آيه :
    و (بياد آور) هنگامى كه ابراهيم گفت : پروردگارا! اين (سرزمين ) را شهرى امن قرارده و اهل آن را، آنان كه به خدا و روز آخرت ايمان آورده اند، از ثمرات (گوناگون ) روزى ده . (اما خداوند) فرمود: به آنهايى كه كافر شوند (نيز) بهره ى اندكى خواهم داد. سپس آنها را به قهر به سوى عذاب آتش مى كشانم وچه بد، سرانجامى است .
    نكته ها:
    O در آيات قبل ، حضرت ابراهيم عليه السّلام براى ذريّه ى خويش درخواست مقام امامت نمود، امّا خداوند در جواب فرمود: اين مقام و مرتبت به افراد ظالم نمى رسد. در اين آيه حضرت ابراهيم ، رزق دنيا را تنها براى مؤ منان درخواست كرد، امّا خداوند اين محدويّت را نمى پذيرد واز اعطاى رزق مادّى به كفّار امتناع نمى ورزد. يعنى رزق مادّى مهمّ نيست ، لذا به اهل و نااهل هر دو داده مى شود، امّا مقامات معنوى و اجتماعى و رهبرى ، بسيار مهم است وبه هر كس واگذار نمى شود.
    پيام ها:
    1 انبيا علاوه بر ارشاد وهدايت ، به نيازهاى مادّى مردم همانند امنيّت ومعيشت نيز توجّه داشته وبراى آن تلاش ودعا مى كنند. (ربّ اجعل هذا بلدا امنا)
    2 بهره مندى از نعمت ها، زمانى لذيذ و گوارا است كه در فضاى امن ، آرام و بى اضطراب باشد. (امناً وارزق )
    3 در دعا، ديگران را فراموش نكنيم . به جاى ((وارزقنا)) فرمود: (وارزق اهله )
    4 سنّت الهى آن است كه به همه مردم اعم از مسلمان و كافر، رزق دهد و اين سنّت حتّى با دعاى ابراهيم عليه السّلام خدشه بردار نيست . (ومن كفر فامتعه )
    5 بهره مندى در دنيا، نشانه ى لطف خداوند به انسان نيست . (ومن كفر فامتعه )
    6 در كمك رسانى به همنوع ، كارى به مكتب او نداشته باشيد. (ومن كفر فامتّعه )
    7 كاميابى هاى مادّى هرقدر باشد، نسبت به نعمت هاى آخرت اندك است . (قليلاً)
    تفسير آيه : (127) وَإ ذْ يَرْفَعُ إِبْرَهِيمُ القَوَاعِدَ مِنَ البَيْتِ وَإِسْمَعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّآ إِنّكَ اءَنْتَ السَّمِيعُ العَلِيمُ
    ترجمه آيه :
    و (بياد آور) هنگامى كه ابراهيم ، پايه هاى خانه (كعبه ) را با اسماعيل بالا مى برد (ومى گفتند:) پروردگارا از ما بپذير، همانا تو شنوا و دانايى .
    نكته ها:
    O از آيات و روايات متعدّد استفاده مى شود كه خانه كعبه ، از زمان حضرت آدم بوده و حضرت ابراهيم عليه السّلام آنرا تجديد بنا نموده است . چنانكه آن حضرت در موقع اسكان همسر و فرزندش در سرزمين مكّه مى گويد: (ربّنا انّى اسكنتُ من ذرّيتى بوادٍ غير ذى زَرع عند بيتك المحرّم )(420) خداوندا بعضى از خاندانم را در اين سرزمين خشك و بدون زراعت ، در كنار خانه ى تو سكونت دادم . بنابراين در زمان شير خوارگى حضرت اسماعيل عليه السّلام نيز اثرى از كعبه وجود داشته است . و در سوره ى آل عمران (421) نيز از كعبه به عنوان اوّلين خانه مردم ياد شده است . در آيه مورد بحث نيز سخن از بالا بردن پايه هاى خانه بدست ابراهيم عليه السّلام است و اين تعبير مى رساند كه اساس خانه كعبه ، قبلاً وجود داشته و ابراهيم و اسماعيل عليهما السّلام آنرا بالا برده اند. حضرت على عليه السّلام نيز در خطبه قاصعه (422) مى فرمايد: خداوند تمام مردم را از زمان حضرت آدم تا ابد، با همين كعبه و سنگ هاى آن آزمايش مى نمايد.
    O ابراهيم واسماعيل عليهما السّلام در كار مساوى نبودند. در حديث مى خوانيم : ابراهيم بنّايى مى كرد واسماعيل سنگ به دست پدر مى داد. وشايد به سبب همين تفاوت ، ميان نام آن دو بزرگوار فاصله گذاشته است . (يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل )
    پيام ها:
    1 بانيان كارهاى نيك را فراموش نكنيم . (اذيرفع ) ((اذ)) يعنى گذشته را ياد كن .
    2 در مسير اهداف الهى ، كار بنّايى و كارگرى نيز عبادت است . لذا از خداوند قبولى آنرا مى خواهند. (يرفع ابراهيم القواعد... ربنّا تقبّل منّا)
    3 كار مهم نيست ، قبول شدن آن اهميّت دارد. حتّى اگر كعبه بسازيم ، ولى مورد قبول خدا قرار نگيرد، ارزش ندارد. (ربّنا تقبّل )
    4 كارهاى خود را در برابر عظمت خداوند، قابل ذكر ندانيم . حضرت ابراهيم نامى از كار و بنايى خود نبرد و فقط گفت : (ربّنا تقبّل منّا)
    5 در روايات آمده است : از شرايط استجابت و آداب دعا، ستايش خداوند است . ابراهيم عليه السّلام دعاى خود را با ستايش پروردگار همراه ساخته است . (انّك انت السميع العليم )
    تفسير آيه : (128) رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَآ اءُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَاءَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَآ إِنَّكَ اءَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
    ترجمه آيه :
    (ابراهيم واسماعيل همچنين گفتند:) پروردگارا! ما را تسليم (فرمان ) خود قرارده واز نسل ما (نيز) امّتى كه تسليم تو باشند قرارده و راه وروش ‍ پرستش را به ما نشان ده وتوبه ى ما را بپذير، كه همانا تو، توبه پذير مهربانى .
    نكته ها:
    O با آنكه حضرت ابراهيم واسماعيل هر دو در اجراى فرمان ذبح ، عالى ترين درجه تسليم در برابر خدا را به نمايش گذاردند، امّا با اين همه در اين آيه از خداوند مى خواهند كه مارا تسليم فرمان خودت قرارده . گويا از خداوند تسليم بيشتر و يا تداوم روحيّه تسليم را مى خواهند. كسى كه فقط تسليم خدا باشد، نه تسليم عموى بت تراش مى شود و نه در برابر بت ها به زانو مى افتد و نه از طاغوت ها پيروى مى كند.
    پيام ها:
    1 به كمالات امروز خود قانع نشويد، تكامل و تداوم آنرا از خدا بخواهيد. (ربنا و اجعلنا مسلمَين لك )
    2 توجّه به نسل و فرزندان ، يك دورنگرى عاقلانه و خداپسندانه است كه حاكى از وسعت نظر و سوز وعشق درونى است وبارها در دعاهاى حضرت ابراهيم آمده است . (ومن ذريّتنا)
    3 راه و روش بندگى را بايد از خدا آموخت وگرنه انسان گرفتار انواع خرافات و انحرافات مى شود. (اءرنا مناسكنا)
    4 تا روح تسليم نباشد، بيان احكام سودى نخواهد داشت . در اينجا ابراهيم عليه السّلام ابتدا از خداوند روح تسليم تقاضا مى كند، سپس راه و روش عبادت و بندگى را مى خواهد. (واجعلنا مسلمَين لك ... ارنا مناسكنا)
    5 نياز به توبه وبازگشت الطاف الهى ، در هر حال وبراى هر مقامى ، ارزش است .(423) (تب علينا)
    6 يكى از آداب دعا، ستايش پروردگار است كه در اين آيه نيز به چشم مى خورد. (التواب الرحيم )
    تفسير آيه : (129) رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ اءَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
    ترجمه آيه :
    پروردگارا! در ميان آنان پيامبرى از خودشان مبعوث كن تا آيات تو را بر آنها بخواند و آنان را كتاب و حكمت بياموزد و (از مفاسد فكرى ، اخلاقى و عملى ) پاكيزه شان نمايد، همانا كه تو خود توانا و حكيمى .
    نكته ها:
    O اين آيه ، دعايى ديگر از حضرت ابراهيم عليه السّلام را بازگو مى كند كه بيانگر عظمت فوق العاده روح ، و ترسيم كننده ى سوز و اخلاص درونى اوست . با آنكه خود در حال حيات و از پيامبران برجسته الهى است ، براى نسل هاى آينده دعا مى كند كه پروردگارا! در ميان مردم و ذريّه من ، پيامبرى از خودشان مبعوث كن .
    از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: (اءنا دعوة ابى ابراهيم ) من نتيجه اجابت دعاى پدرم ابراهيم هستم كه فرمود: (ربّنا وابعث فيهم رسولاً منهم )(424)
    O با آنكه در دعاى ابراهيم عليه السّلام تعليم بر تزكيه مقدّم شده است ، امّا خداوند در اجابت اين دعا، تزكيه را مقدّم داشته تا به ابراهيم هشدار دهد كه تزكيه ، با ارزش تر است و تعليم در مرتبه بعدى است . (يزكّيهم ويعلّمهم الكتاب والحكمة )(425)
    پيام ها:
    1 نياز به رهبر آسمانى ، از اساسى ترين نيازهاى جامعه بشرى است . اگر قرن ها قبل براى آن دعا مى شود، نشان دهنده ى اهميّت و ارزش و نقش آن است . (يرفع ابراهيم ... وابعث فيهم ) آرى ، بالا بردن ديوارهاى كعبه بدون حضور رهبر معصوم و الهى ، بتخانه اى بيش از آب درنمى آيد.
    2 هدف از بعثت پيامبران ، تعليم و تزكيه مردم بر اساس كتاب آسمانى است . (يتلوا... يعلّمهم ... يزكّيهم )
    3 علم ودانش زمانى نتيجه مى دهد كه همراه با بينش و حكمت ، و همراه با تزكيه و تقوى باشد. (يعلّمهم الكتاب والحكمة ويزكّيهم )
    تفسير آيه : (130) وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِّلَّةِ إِبْرَهِيمَ إ لا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَهُ فِى الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِى الاَْخِرَةِ لَمِنَ الصَّلِحِينَ
    ترجمه آيه :
    كيست كه از آئين ابراهيم روى بگرداند، مگر كسى كه خود را (فريب داده و) بى خردى كند؟ و همانا ما او را در اين جهان برگزيديم و قطعاً او در جهان ديگر (نيز) از صالحان است .
    نكته ها:
    O در آيات قبل ، گوشه هايى از اهداف و شخصيّت حضرت ابراهيم بيان گرديد. اين آيه با توجّه به تابناكى وپاكى چهره ابراهيم وآئين او مى پرسد، چه كسى جز افراد نادان وسفيه از ابراهيم واهداف او اعراض مى كند؟! آئين او به قدرى ارزش دارد كه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله مفتخر است كه راه او راه ابراهيم است . ابراهيم كسى است كه در منطق ، مخالف كافر را مبهوت مى كند: (فبهت الذى كفر )(426) و در شجاعت يك تنه همه بت ها را مى شكند: (فجعلهم جذاذاً)(427) قرآن او را حليم معرّفى مى نمايد ودر صبر و توكّل نيز نمونه و سرآمد است تا آنجا كه درون آتش افكنده مى شود بى آنكه واهمه اى داشته باشد. در سخاوت گوساله چاقى را براى مهمانان كباب مى كند. در تسليم ، كودك خود را در بيابان بى آب و گياه مكه رها كرده و آنگاه كه او به سن نوجوانى مى رسد، به امر خداوند كارد بر گلوى او مى گذارد. آرى ، انسان تنها با فريب دادن خرد خويش مى تواند از اديان الهى گريزان باشد. ((سفه نفسه ))
    O ابراهيم عليه السّلام در دعايى از خداوند خواست كه : (اءلحقنى بالصالحين )(428) خداوند دعاى او را استجابت كرده و مى فرمايد: ابراهيم در آخرت از صالحان است .
    O كسى كه راه ابراهيم را كه براى نسل بشر، مركز امن ، رهبر معصوم ، رزق فراوان ، توفيق اسلام و تسليم ، قبول توبه و سعادت از خدا طلب مى كند، رها كرده و به دنبال ديگران برود، سفيه و نادانى بيش نيست !!
    O در فرهنگ قرآن ، به افرادى كه حقائق را ناديده انگاشته و كفران نعمت كنند، سفيه گفته مى شود. چنانكه به بنى اسرائيل به جهت بهانه هاى بى موردى كه درباره ى تغيير قبله مى گرفتند، سفيه گفته شده است : (سيقول السفهاء) در ذيل آيه ى (و لاتؤ توا السفهاء اموالكم ) نيز از امام عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: كسى كه شراب بخورد، سفيه است . چنين شخصى به جاى نوشيدنى هاى مفيد و حلال ، به سراغ آشاميدنى مضرّ و حرام مى رود. آرى ، كسانى كه راه حقّ را رها نموده و بى راهه مى روند، سفيه هستند و آن كس كه در انتخاب رهبر و مكتب ، قدم درست بردارد عاقل است . در حديث مى خوانيم : عقل همان چيزى است كه به وسيله آن خدا عبادت شود وگرنه شيطنت است .
    پيام ها:
    1 سفيه كسى است كه منطق ، مكتب ، رهبر و راه حقّ را ناديده گرفته و به دنبال هوسهاى خود يا ديگران رهسپار شود. (سفه نفسه )
    2 دين دارى ، خردورزى ، واعراض از آن ، دليل بى خردى است . (من يرغب ... سفه نفسه )
    تفسير آيه : (131) إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ اءَسْلِمْ قَالَ اءَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَلَمِينَ
    ترجمه آيه :
    (بخاطر بياوريد) هنگامى را كه پروردگار ابراهيم به او گفت : تسليم شو. گفت : در برابر پروردگار جهانيان تسليم شدم .
    پيام ها:
    1 مقامات و الطاف الهى ، بدون دليل به كسى واگذار نمى شود. اگر خداوند ابراهيم را برمى گزيند، به خاطر روحيّه ى تسليم پذيرى او در برابر خداست . (اسلم قال اسلمتُ)
    2 فلسفه ى تسليم انسان در برابر خداوند آن است كه او رب العالمين است . (اءسلمت لرب العالمين )
    تفسير آيه : (132) وَوَصَّى بِهَآ إِبرهيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَبَنِىَّ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى لَكُمْ الدِّينَ فَلاَ تَمُوتُنَّ إِلا وَاءَنْتُمْ مُّسْلِمُونَ
    و ابراهيم و يعقوب ، فرزندان خود را به همان آئين سفارش نمودند (وگفتند:) فرزندان من ! خداوند براى شما اين دين (توحيدى ) را برگزيده است . پس (تا پايان عمر بر آن باشيد و) جز در حال تسليم (و فرمانبردارى ) نميريد.
    پيام ها:
    1 در فكر سلامت عقيده وايمان نسل وفرزندان خود باشيم و در وصاياى خود تنها به جنبه هاى مادّى اكتفا نكنيم . (وصىّ... فلاتموتن الاّ وانتم مسلمون )
    2 راه حقّ، همان راه اسلام و تسليم بودن در برابر خداوند است . انبيا همين راه را سفارش مى نمودند. (وصىّ بها ابراهيم بنيه ويعقوب )
    3 خداوند در ميان همه راهها، راه دين را براى ما برگزيده است . (ان اللّه اصطفى لكم الدين )
    4 حسن عاقبت ومسلمان مردن مهم است .(429) (فلاتموتنّ الاّ وانتم مسلمون )
    5 گرچه زمان ومكان مردن به دست ما نيست ، ولى مى توانيم زمينه ى حسنِ عاقبت خود را از طريق عقيده وعمل درست ودعا ودورى از گناه و افراد فاسد، فراهم كنيم . (فلاتموتنّ الاّ وانتم مسلمون )
    next page

    fehrest page


    back page

  2. #12
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    تفسير آيه : (133) اءَمْ كُنْتُمْ شُهَدَآءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِى قَالُواْ نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ ءَابَآئِكَ إِبْرَهِيمَ وَ إِسْمَعِيلَ وَإِسْحَقَ إِلَهاً وَحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
    ترجمه آيه :
    آيا شما (يهوديان ) هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، حاضر بوديد؟! آن هنگام كه به فرزندان خود گفت : پس از من چه مى پرستيد؟ گفتند: خداى تو وخداى پدرانت ابراهيم واسماعيل واسحاق ، خداوند يكتا، وما در برابر او تسليم هستيم .
    نكته ها:
    O گروهى از يهود اعتقاد و ادّعا داشتند كه يعقوب هنگام مرگ ، فرزندان خود را به دينى كه يهود، با تمام تحريفاتش به آن معتقد بودند، سفارش و توصيه كرده است و آنها بدين سبب به آئين خود پاى بند هستند. خداوند در ردّ اين ادّعا و اعتقاد، آنان را مورد سؤ ال قرار مى دهد كه آيا شما در هنگام مرگ بر بالين يعقوب حاضر بوده ايد كه اينگونه مى گوييد؟ بلكه او از فرزندان خود اسلام و تسليم در برابر خداوند را خواست ، و فرزندان به او وعده دادند كه عبادت و پرستش خداى يگانه و تسليم بودن در برابر او را در پيش ‍ گيرند.
    O در قرآن از جدّ وعمو، به پدر ((اءب )) تعبير مى كند. (ابائك ابراهيم واسماعيل ) چون ابراهيم ، جدّ فرزندان يعقوب و اسماعيل ، عموى آنان بوده است .
    پيام ها:
    1 سخن بايد بر اساس علم وآگاهى باشد. (اءم كنتم شهداء)
    2 مرگ به سراغ همه مى آيد، حتّى پيامبران . (حضر يعقوب الموت )
    3 حسّاس ترين زمانِ زندگى ، لحظه ى مرگ است و حسّاس ترين مسئله ، موضوع دين وعقيده و حسّاس ترين مخاطب ، نسل انسان است . (اذ حضر يعقوب الموت اذ قال لبنيه ما تعبدون )
    4 موعظه در آستانه ى مرگ ، آثار عميقى دارد. (اذ حضر يعقوب الموت اذ قال )
    5 پدران بايد نسبت به آينده ى دينى فرزندان خويش ، توجّه داشته باشند. حتّى فرزندان انبيا در معرض خطر بى دينى هستند. (ماتعبدون من بعدى )
    6 همه انبيا، به عبادت وتسليم در برابر خداوند سفارش مى كردند. (الهاواحدا)
    7 فقط در برابر فرمان خداوند، تسليم شويم . (له مسلمون )
    تفسير آيه : (134) تِلْكَ اءُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبَتُمْ وَلاَ تُسئَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
    ترجمه آيه :
    آنها امتى بودند كه درگذشتند، دست آورد آنها مربوط به خودشان و دست آورد شما نيز مربوط به خودتان است و شما از آنچه آنان انجام داده اند، بازخواست نخواهيد شد.
    نكته ها:
    O يكى از اشتباهات بنى اسرائيل اين بود كه به نياكان و پيشينيان خويش ، بسيار مباهات و افتخار مى كردند و گمانشان اين بود كه اگر خودشان آلوده باشند، به خاطر كمالات گذشتگانشان ، مورد عفو قرار خواهند گرفت . اين آيه به آنان هشدار مى دهد كه شما مسئول اعمال خويش هستيد، همچنان كه آنان مسئول كرده هاى خويش هستند.
    O در كتاب غررالحكم از حضرت على عليه السّلام آمده است : ((الشرف بالهمم العالية لا بالرمم البالية )) شرافت و بزرگى به همت هاى عالى و بلند است ، نه به استخوان هاى پوسيده ى نياكان و گذشتگان . در تاريخ مى بينيم كه افراد در سايه عمل خويش ، آينده خود را رقم مى زنند. زن فرعون اهل بهشت مى شود، ولى همسر لوط در اثر بد كردارى ، به دورخ رهسپار مى شود. اينها نمونه ى عدالت ونظام حقِ پروردگار است .
    O در حديثى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمود: اى بنى هاشم ، مبادا ساير مردم براى آخرت خود كار كنند، ولى شما به انساب خود دل خوش كنيد.
    پيام ها:
    1 نسبت خويشاوندى ، در قيامت كارساز نيست . (لها ماكسبت ولكم ما كسبتم )
    2 آينده هركس وهر جامعه اى ، در گرو عمل خود اوست . (ولاتسئلون عمّاكانوا يعملون )
    تفسير آيه : (135) وَقَالُواْ كُونُواْ هُوداً اءَوْ نَصَرَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
    (اهل كتاب ) گفتند: يهودى يا مسيحى شويد تا هدايت يابيد، بگو: (چنين نيست ،) بلكه (پيروى از) آئين حقگراى ابراهيم (مايه هدايت است ، زيرا) او از مشركان نبود.
    نكته ها:
    O كلمه ((يهود)) از ((هود)) به معناى بازگشت به خدا، گرفته شده است . در مجمع البحرين از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه لقب يهود از آيه 156 سوره اعراف اقتباس ‍ شده است ، آنجا كه بنى اسرائيل به خدا گفتند: (انّا هُدنا اليك ) و كلمه نصارى نيز از كلام حضرت عيسى عليه السّلام گرفته شده است آنجا كه فرمود: (مَن انصارى الى اللّه ) امّا كلمه ((حنيف )) از ((حنف )) به معناى در راه مستقيم آمدن است ، همانگونه كه ((جنف )) به معناى در راه كج قرار گرفتن آمده است .
    O در آيه 113 خوانديم كه يهوديان ، نصارى را قبول نداشتند و نصارى نيز يهوديان را پوچ مى دانستند وهر يك خيال مى كرد كه تنها خودش بر هدايت مى باشد. در حالى كه هر دو گروه دچار شكّ گرديده و از راه مستقيم منحرف شده اند و راه حقّ راه ابراهيم عليه السّلام است كه هرگز دچار شكّ نگرديد.
    O امام صادق عليه السّلام فرمودند: دين حنيف و حقگرا، همان گرايش به حقّ واسلام است .(430)
    پيام ها:
    1 انحصار طلبى بى جا، ممنوع است . يهود و نصارى بدون داشتن دليل ، هركدام هدايت را تنها در آئين خود مى دانند. (كونوا هودا او نصارى تهتدوا)
    2 نام وعنوان مهم نيست ، ايمان وعمل اهميّت دارد. يهودى يا نصرانى يك لقب بيش نيست ، آنچه ارزشمند است ، توحيد ويكتاپرستى است . (بل ملة ابراهيم حنيفا)
    3 به تبليغات سوء ديگران پاسخ دهيد. (قالوا... قل )
    4 ابراهيم عليه السّلام هيچگاه از مشركان نبوده است ، در حالى كه يهود و نصارى گرفتار شرك شده اند. (وما كان من المشركين )
    تفسير آيه : (136) قُولُوَّاْ ءَامَنَّا بِاللّهِ وَمَآ اءُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا اءُنْزِلَ إ لَىَّ إِبْرَ هِيمَ وَ إِسْمَا عِيلَ وَإِسْحَا قَ وَيَعْقُوبَ وَالاَسْبَاطِ وَمَا اءُوتِىَ مُوسى وَ عِيسى وَمَآ اءُوتِىَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَّبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ اءَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
    ترجمه آيه :
    (اى مسلمانان !) بگوييد: ما به خدا ايمان آورده ايم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهيم واسماعيل واسحاق ويعقوب واسباط (كه پيامبرانى از نوادگان يعقوبند) و آنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر از طرف پروردگارشان نازل شده است ، (ايمان آورده ايم . و) ما بين هيچ يك از آنها جدايى قائل نيستيم (وميان آنان فرق نمى گذاريم و) در برابر خداوند
    تسليم هستيم .
    نكته ها:
    O اين آيه به مسلمانان دستور مى دهد كه به مخالفان خود بگويند: ما به خدا و همه پيامبران بر حقّ وآنچه از جانب خدا نازل شده است ايمان داريم وخود محورى ها و يا تعصّبات نژادى ، باعث نمى شود كه ما برخى از آنها را بپذيريم و بعضى ديگر را نفى كنيم . ما به همه انبياى الهى ، چه آنهايى كه قبل از ابراهيم عليه السّلام آمده اند، همانند آدم ، شيث ، نوح ، هود، صالح و چه آنهايى كه بعد از ابراهيم بودند همانند سليمان ، يحيى و زكريا، ايمان داريم و هر پيامبرى كه دليل روشن و معجزه داشته باشد به حكم عقل او را مى پذيريم .
    O ((اسباط)) جمع ((سبط)) به معناى نواده است و مراد از آن دوازده تيره و قبيله بنى اسرائيل مى باشد كه از دوازده فرزند يعقوب به وجود آمده ودر ميان آنان پيامبرانى وجود داشته است .
    O جمله ((وما اوتى موسى وعيسى )) يعنى هرچه به آن دو پيامبر نازل شده قبول داريم ، نه هر آنچه نزد شماست و لذا نفرمود: ((وما اوتيتم )). بنابراين اگر در برابر دعوت شما كه مى گوييد: (كونوا هوداً او نصارى ) و راه نجات را در مسيحى يا يهودى بودن مى دانيد، مى ايستيم به دليل وجود انحراف و خرافاتى است كه در دين خدا ايجاد كرده ايد وگرنه ما تورات و انجيل واقعى را كه در آنها بشارت ظهور و بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله آمده است قبول داريم .
    پيام ها:
    1 ايمان به همه ى انبيا وكتاب هاى آسمانى لازم است . (آمنّا باللّه وما انزل ...)
    كفر به بعضى از انبيا، كفر به همه ى آنهاست . مسلمان واقعى كسى است كه به تمام انبياى الهى ، ايمان داشته باشد.
    2 ما به آنچه بر موسى و عيسى عليهما السّلام نازل شده ايمان داريم ، نه آنچه امروز به نام تورات وانجيل وجود دارد. (وما اوتى موسى وعيسى )
    3 تسليم عملى ، در كنار ايمان قلبى لازم است . (آمنّا باللّه ... نحن له مسلمون )
    تفسير آيه : (137) فَإِنْ ءَامَنُواْ بِمِثْلِ مَآ ءَامَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدُواْ وَّإِنْ تَوَلَّواْ فَإِنَّمَا هُمْ فِى شِقَاقٍ فَسَيَكْفِي كَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
    ترجمه آيه :
    اگر آنها (نيز) به مانند آنچه شما بدان ايمان آورده ايد، ايمان بياورند، همانا هدايت يافته اند، و اگر سرپيچى نمايند، پس جز اين نيست كه آنها (با حقّ) در ستيزند وخداوند شرّ آنان را از تو دفع مى كند و او شنونده ى داناست .
    نكته ها:
    O اگر اهل كتاب ، يهود و نصارى ، به جاى سرسختى و خودمحورى وتكيه بر مسائل نژادى و قبيله اى ، همانند شما مسلمانان به تمام انبيا و كتب آسمانى ايمان بياورند و تعصّبات نابجا را كنار بگذارند، حتماً هدايت مى يابند، ولى اگر همچون گذشته ، تنها خود را بر حقّ بدانند و ديگران را منحرف بشمارند، آنان در ستيز باحقّ و جدايى از حقّ خواهند بود. البتّه شما مسلمانان به راه خود دلگرم باشيد و از تحقيرها و توطئه هاى آنان نترسيد. چون خداوند شر آنان را از شما دفع وشما را در برابر آنان حمايت وكفايت مى كند، زيرا كه او شنواى داناست .
    پيام ها:
    1 مسلمانان ، الگوى هدايت يافتگان واقعى هستند. (بمثل ما آمنتم ) زيرا به تمام انبيا وكتاب هاى آسمانى ، ايمان واعتقاد دارند.
    2 خداوند، حمايت وكفايت خود را از مسلمانان اعلام نموده است . (فسيكفيكهم اللّه )
    3 ايمان نياوردن يهود ونصارى از روى عناد، لجاجت و ستيزه جويى است ، نه منطق و استدلال . (وان تولّوا فانّما هم فى شقاق )(431)
    تفسير آيه : (138) صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ اءَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَبِدُونَ
    ترجمه آيه :
    (اين است ) رنگ آميزى الهى و كيست بهتر از خدا در نگارگرى ؟ و ما تنها او را عبادت مى كنيم .
    نكته ها:
    O انسان در زندگى خويش بايد رنگى را بپذيرد، امّا در ميان همه رنگ ها، رنگ خدايى بهتر است . ناگفته پيداست كه تا رنگ نژاد وقبيله وهوسها را كنار نگذاريم ، رنگ وحدت و برادرى و تسليم امر خدا بودن را نخواهيم گرفت . همه ى رنگ ها به مرور زمان كم رنگ وبى رنگ مى شود. امّا رنگ خدايى هميشگى و پايدار است . (كل شى ء هالك الاّ وجهه )(432) و چه رنگى بهتر از رنگ خدا كه او را عبادت و بندگى مى كنيم . بگذريم كه يهود، كودكان خود را با آبى مخصوص شستشو داده و بدينوسيله به او رنگ مذهبى مى دهند.
    O بهترين رنگ آن است كه صفا و بقا داشته و چشم اولياى خدارا به خود جلب كند. همرنگ با فطرت و منطق بوده ، مشترى آن خدا، و بهاى آن بهشت باشد. همه ى رنگ ها پاك مى شوند، قبيله ، نژاد و نسب ، دير يا زود از بين مى روند، ولى آنچه ابدى و باقى است همان رنگ و صبغه ى الهى يعنى اخلاص وايمان است .
    O در حديث آمده است : شخصى در ديوار خانه ى خود سوراخى ايجاد مى كرد، امام صادق عليه السّلام پرسيد: چرا اينكار را انجام مى دهى ؟! جواب داد: تا دود اجاق منزل بيرون رود. امام فرمود: مى توانى اين منظور را داشته باشى كه روزنه ى ورود روشنايى قرار دهى تا اوقات نماز را بشناسى . يعنى اگر بناست در ديوار روزنه اى ايجاد شود، چرا تنها براى بيرون كردن دود باشد؟ چرا براى ورود نور نباشد؟(433) بله مى توان به هر كارى ، رنگ خدايى داد.
    O راه خدا يكى است . اگر رنگ خدايى نباشد، رنگ هاى ديگر، انسان را گيج و متحيّر مى كند. وهمرنگ شدن با جماعتى كه اكثر آنها دچار انحرافند خود مايه رسوايى وخوارى در قيامت است .
    پيام ها:
    1 ايمان به خدا، پيامبران ، كتاب هاى آسمانى و تسليم خدا بودن ، صبغه و رنگ خدايى است . در آيات قبل فرمود: (قولوا آمنّا باللّه و...)، در اين آيه مى فرمايد: (صبغة اللّه )
    2 برترين و زيباترين رنگ ها، صبغه و رنگ الهى است . (ومن احسن من اللّه صبغة )
    3 بايد تنها بنده خدا بود، نه بنده ى ديگران . (و نحن له عابدون )
    تفسير آيه : (139) قُلْ اءَتُحَآجُّونَنَا فِى اللّهِ وَ هُوَ رَبُّنَا وَ رَبُّكُم وَلَنَاَّ اءَعْمَلُنَا وَ لَكُمْ اءَعْمَلُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصونَ
    ترجمه آيه :
    (اى پيامبر! به اهل كتاب ) بگو: آيا درباره ى خداوند با ما مجادله مى كنيد، در حالى كه او پروردگار ما و شماست و اعمال ما براى ما و اعمال شما از آنِ شماست و ما براى او خالصانه عبادت مى كنيم .
    نكته ها:
    O اين آيه ، هشدار به اهل كتاب است كه از ادّعاهاى بى دليل دست بردارند. آنها مى گفتند: ما به خدا نزديكتر و يا فرزندان او و يا محبوبان او هستيم . بنى اسرائيل گمان مى كردند كه بايد همه ى انبيا از نژاد آنان باشند و بخاطر قديمى بودن دين آنان و كتاب تورات ، خودشان را برتر مى دانستند و لطف الهى را فقط مخصوص خودشان دانسته و با اين گمان با مسلمانان محاجّه و گفتگو مى كردند.
    پيام ها:
    1 صاحب اختيار همه ى انسان ها، خداست . او به همه لطف دارد ومى تواند هر كس را از هر نژادى كه باشد، مورد عنايت خاصّ خود قرار دهد. (هو ربّنا وربّكم )
    2 سعادت هر كس در گرو اعمال اوست . ادّعا وشعار كارساز نيست . (لنا اعمالنا ولكم اعمالكم )
    3 ملاك قرب به خداوند، عبادت خالصانه ومنزّه دانستن او از شريك است . (نحن له مخلصون )
    تفسير آيه : (140) اءَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَهِيمَ وَإِسْمَعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَ الاَسْبَاطَ كَانُواْ هُوداً اءَوْ نَصَرى قُلْ ءَاءَنْتُمْ اءَعْلَمُ اءَمِ اللّهُ وَمَنْ اءَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهَدَةً عِنْدَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَفِلٍ عَمَّاتَعْمَلُونَ
    ترجمه آيه :
    يا مى گوييد كه ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط، يهودى يا نصرانى بودند؟ بگو: شما بهتر مى دانيد يا خدا؟ (چرا حقيقت را كتمان مى كنيد؟) و چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را(درباره ى پيامبران ) كه نزد اوست ، كتمان كند و خدا از اعمال شما غافل نيست .
    نكته ها:
    O اين آيه ، خطابى ديگر به اهل كتاب است ، كه شما آن قدر به يهودى يا نصرانى بودن خود مباهات مى كنيد كه حتّى حاضريد بزرگترين افتراها را به بهترين اولياى خدا نسبت دهيد؟! آيا مى گوييد: ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و پيامبران ديگر از نسل يعقوب ((اسباط))، با آنكه قبل از نزول تورات و انجيل بوده اند، يهودى و نصرانى هستند؟ آيا اين ستمگرى نيست كه واقعيّتى را كه بدان واقفيد بپوشانيد و اين حقيقت روشن تاريخى را بر عامّه مردم كتمان كنيد و چنين وانمود كنيد كه همه پيامبران ، تابع يهوديّت يا نصرانيّت بوده اند؟ ولى بدانيد كه خداوند از آنچه شما انجام مى دهيد غافل نيست .
    پيام ها:
    1 گاهى تعصّب به جايى مى رسد كه شخص حاضر مى شود واقعيّت هاى روشن تاريخى را تحريف و يا انكار كند. (ام تقولون ...)
    2 بزرگترين ظلم ها، ظلم فرهنگى و كتمانِ حقايق است . (ومن اظلم ممن كتم )
    3 علم خداوند به كتمان وظلم ها، بايد براى ما هشدار باشد. (و ما اللّه بغافل عمّا تعملون )
    تفسير آيه : (141) تِلْكَ اءُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسئَلُونَ عَمَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
    ترجمه آيه :
    (به هر حال ) آن امّت بگذشت ، آنچه آنان بدست آوردند براى خودشان است و آنچه شما بدست آورديد براى خودتان است و شما از آنچه آنان كرده اند، سؤ ال نخواهيد شد.
    پيام ها:
    1 در كسب خوشبختى ، تكيه به گذشتگان و تاريخ پدران ، چاره ساز نيست . (لها ما كسبت ولكم ما كسبتم )
    گيرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر، تو را چه حاصل 2 هر امّتى ، تنها مسئول عمل خويش است . (لا تسئلون عمّا كانوا يعملون )
    جزء ( 2 )
    تفسير آيه : (142) سَيَقُولُ السُّفَهَآءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِى كَانُواْعَلَيْهَا قُلْ لِلّهِ المَشْرِقُ وَالمَغْرِبُ يَهْدِى مَنْ يَشَآءُ إِلَى صِرَطٍ مُّسْتَقِيمٍ
    بزودى بى خردان از مردم ، خواهند گفت : چه چيزى آنها (مسلمانان ) را از (بيت المقدّس ،) قبله اى كه بر آن بودند برگردانيد؟ بگو: مشرق و مغرب از آن خداست ، هركه را بخواهد به راه راست هدايت مى كند.
    نكته ها:
    O چون مشركان مكّه ، كعبه را به بتخانه تبديل كرده بودند، پيامبر اكرم و مسلمانان ، سيزده سالى را كه بعد از بعثت در مكّه بودند، به سوى كعبه نماز نمى خواندند، تا مبادا گمان شود كه آنان به بت ها احترام مى گزارند. امّا بعد از هجرت به مدينه ، چند ماهى نگذشته بود كه يهوديان زبان به اعتراض گشوده و مسلمانان را تحقير كردند و گفتند: شما رو به قبله ما بيت المقدّس نماز مى خوانيد، بنابراين پيرو و دنباله رو ما هستيد و از خود استقلال نداريد. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از اين اهانت ناراحت شد و هنگام دعا به آسمان نگاه مى كرد، گويا منتظر نزول وحى بود تا آنكه دستور تغيير قبله صادر شد. پيامبر دو ركعت نماز ظهر را به سوى بيت المقدّس خوانده بود كه جبرئيل ماءمور شد، بازوى پيامبر را گرفته و روى او را به سوى كعبه بگرداند. در نتيجه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله يك نماز را به دو قبله خواند و اكنون نيز در مدينه نام آن محلّ به مسجدِ قبلتَين معروف است .(434)
    بعد از اين ماجرا، يهود ناراحت شده و طبق عادت خود شروع به خرده گيرى كردند. آنها كه تا ديروز مى گفتند: مسلمانان استقلال ندارند و پيرو ما هستند، اكنون مى پرسيدند، چرا اينها از قبله ى پيامبران پيشين اعراض ‍ كرده اند؟ پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ماءمور شد در جواب آنها پاسخ دهد: مشرق و مغرب از آنِ خداست و خداوند مكان خاصّى ندارد.
    آرى ، تغيير قبله ، نشانه ى حكمت الهى است نه ضعف و جهل او. همچنان كه در نظام تكوين ، تغيير فصول سال ، نشانه ى تدبير است ، نه ضعف يا پشيمانى .
    O خداوند در همه جا حضور دارد و شرق و غرب عالم از آن اوست . پس جهت گيرى بدن به سوى كعبه ، رمز جهت گيرى دل به سوى خداست . چه بسا افرادى به سوى كعبه نماز بگزارند، ولى قبله آنان چيز ديگرى باشد. چنانكه خواجه عبداللّه انصارى مى گويد:
    قبله شاهان بود، تاج و كمند
    بله ارباب دنيا، سيم وزر
    قبله صورت پرستان ، آب و گِل
    بله معنا شناسان ، جان ودل
    قبله تن پروران ، خواب وخورشت
    بله انسان ، به دانش پرورش
    قبله عاشق ، وصال بى زوال
    بله عارف ، كمال ذى الجلال
    پيام ها:
    1 افرادى كه هر روز دنبال بهانه اى هستند تا از پذيرش حقّ طفره روند، سفيه هستند.(435) (سيقول السفهاء)
    2 كسى كه دست خدا را در وضع يا تغيير احكام بسته بداند، سفيه و سبك مغز است . اعتراض به خداى حكيم ودانا، نشانه ى سفاهت است . (سيقول السفهاء)
    3 مسلمانان بايد توطئه ها وشايعات وسؤ الات بهانه جويانه ى دشمن را پيش بينى كرده وبا پاسخ به آنها، از نفوذ وگسترش آن پيشگيرى نمايند. (سيقول ... قل )
    4 اصل سؤ ال كردن مورد انتقاد نيست ، روحيّه سؤ ال كننده مورد انتقاد است كه از روى اعتراض و اشكال تراشى مى پرسد. (ما ولاّهم عن قبلتهم )
    5 قداست و كرامت مكان ها و زمان ها، وابسته به عنايت پروردگار است ، نه چيز ديگر. (لِلّه المشرق و المغرب )
    6 تغيير قبله ، يكى از نشانه هاى پيامبر اسلام در كتب آسمانى بود، لذا براى بعضى وسيله ى هدايت شد. (يهدى به من يشاء)
    تفسير آيه : (143) وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَكُمْ اءُمَّةً وَسَطاً لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِى كُنْتَ عَلَيْهَآ إِلا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إ لا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللّهُ وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُضِيعَ إ يمَنَكُمْ إِنَّاللّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ
    ترجمه آيه :
    و بدين سان ما شما را امّتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر (نيز) بر شما گواه باشد. و ما آن قبله اى را كه قبلاً بر آن بودى برنگردانديم ، مگر براى آنكه افرادى را كه از پيامبر پيروى مى كنند از آنها كه به جاهليّت باز مى گردند، بازشناسيم . و همانا اين (تغيير قبله ،) جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده دشوار بود. وخدا هرگز ايمان شما را (كه سابقا به سوى بيت المقدّس نماز خوانده ايد،) ضايع نمى گرداند. زيرا خداوند نسبت به مردم ، رحيم و مهربان است .
    نكته ها:
    O مسيحيان در موقع عبادت ، رو به محلّ تولّد حضرت عيسى در بيت المقدّس مى ايستادند كه نسبت به محلّ سكونت آنان ، در مشرق قرار داشت ، و يهوديان رو به بيت المقدّس عبادت مى كردند كه نسبت به محلّ سكونتشان ، در طرف مغرب قرار مى گرفت ، ولى كعبه نسبت به آن دو در وسط قرار مى گيرد و قرآن با اشاره به اين موضوع ، مى فرمايد: همانگونه كه ما كعبه را در وسط قرار داديم ، شما مسلمانان را نيز امّت ميانه قرار داديم .
    مفسّران بحث هاى گوناگونى را در ذيل اين آيه مطرح نموده اند و در تفسير ((امّت وسط)) برخى گفته اند: مراد امّتى است كه نه اهل افراط باشد نه تفريط، نه طرفدار جبر نه تفويض ، نه معتقد به اصالت فرد، نه اصالت جامعه .
    ولى با چند مقدّمه ، روشن مى شود كه مراد آيه از امّت وسط، افراد خاصّى هستند. آن مقدّمات عبارتند از:
    1 قرآن ، امّت وسط را شاهد بر اعمال معرفى كرده است ، پس بايد در قيامت بر اعمال مردم گواهى دهد.
    2 گواه شدن ، علم و آگاهى وعدالت مى خواهد.
    3 همه ى افراد امّت ، آگاهى و عدالت ندارند.
    به همين دليل در روايات مى خوانيم كه مراد از امّت وسط، امامان معصوم هستند كه اوّلا به همه كارها علم دارند. چنانكه قرآن مى فرمايد: (سيرى اللّه عملكم و رسوله والمؤ منون )(436) كه مراد از مؤ منانى كه اعمال مردم را مى بينند و به آن علم پيدا مى كنند، مطابق روايات امامان معصوم هستند. و ثانيا عدالت دارند. چنانكه خداوند در آيه ى (انّما يُريد اللّه ليذهب عنكم الرِّجس اهل البيت و يُطهّركم تطهيرا)(437) عصمت و عدالت آنان را تضمين نموده است .
    امام صادق عليه السّلام مى فرمايد: مگر مى شود امّتى كه بعضى افرادش لايق گواهى دادن براى چند عدد خرما در دادگاه هاى دنيا نيستند، لياقت گواهى دادن بر همه ى مردم در قيامت را دارا باشند؟ به هر حال مقام گواه بودن در محضر خداوند، آن هم نسبت به همه ى كارهاى مردم ، تنها مخصوص بعضى از افراد امّت است كه به فرموده روايات ، امامان معصوم مى باشند.
    در اينجا يك سؤ ال باقى مى ماند كه چرا خداوند به جاى نام بعضى افراد، نام امّت را برده است ؟ كه در پاسخ مى گوييم : قرآن حتّى يك نفر را نيز امّت معرفى نموده است : (انّ ابراهيم كان امّة قانتا للّه )(438)
    فلسفه تغيير قبله
    O در مورد فلسفه تغيير قبله ، تحليل هاى متعدّدى صورت گرفته است ؛ برخى گفته اند انتخاب اوّليّه بيت المقدّس به عنوان قبله ، به منظور جلب افكار يهود و همراهى آنان بوده است و آنگاه كه مسلمانان خود قدرت و توانايى پيدا كردند، ديگر به اين كار نياز نبود. برخى نيز گفته اند: علاقه به مكّه و وطن موجب شد كه قبله تغيير يابد. ليكن اين تحليل ها موهوم و خلاف واقع هستند.
    آنچه قرآن در اين باره تصريح و تاءكيد دارد اين است كه تغيير قبله ، آزمايش الهى بود تا پيروان واقعى پيامبر شناخته شوند. زيرا آنها كه ايمان خالص ندارند، به محض تغيير يك فرمان ، شروع به چون و چرا مى نمايند كه چرا اينگونه شد؟ اعمال ما طبق فرمان سابق چه مى شود؟ اگر فرمان قبلى درست بود، پس فرمان جديد چيست ؟ اگر دستور جديد درست است ، پس فرمان قبلى چه بوده است ؟ خداوند نيز به كسانى كه در برابر فرامين او تسليم هستند، بشارت مى دهد كه اعمال گذشته ى شما ضايع نمى شود، زيرا مطابق دستور بوده است .
    O در اين آيه به جاى كلمه نماز، واژه ايمان بكار رفته است كه نشان دهنده ى اهميّت و مقام نماز و برابرى آن با تمام ايمان مى باشد. (وما كان اللّه لِيضيع ايمانكم )
    پيام ها:
    1 اولياى خدا، بر اعمال ما نظارت دارند. (لتكونوا شهداء)
    آرى ، بعضى انسان ها داراى چنان ظرفيّتى هستند كه مى توانند ناظر تمام اعمال و آگاه به انگيزه هاى انسان ها در طول تاريخ باشند.
    2 در قيامت ، سلسله مراتب است . تشكيلات و سازماندهى محكمه ى قيامت بگونه اى است كه ابتدا ائمّه بر كار مردم گواهى مى دهند، سپس ‍ پيامبر برامامان گواه است . (لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرّسول عليكم شهيدا)
    3 آزمايش ، يك سنّت قطعى الهى است و خداوند گاهى با تغيير فرمان ، مردم را امتحان مى كند. (لنعلم من يتبع الرسول ...)
    4 پيروى از دستورات دين ، مايه رشد و كمال و نافرمانى از آن ، نوعى حركت ارتجاعى است . (ينقلب على عقبيه )
    5 جز فرمان خداوند، به چيز ديگرى از قبيل ، جهت ، رنگ ، زمان ، مكان و شيوه ى خاصّى خود را عادت ندهيم ، تا هرگاه فرمانى بر خلاف انتظار يا عادت و سليقه ى ما صادر شد، بدنبال فرار يا توصيه نباشيم . (لنعلم من يتّبع الرّسول ممن ينقلب على عقبيه )
    6 مقام تسليم بر افراد عادّى سنگين است : (لكبيرة ) وتنها كسانى به اين مقام دست مى يابند كه هدايت خاصّ الهى شامل آنان شود. (الاّ على الّذين هدى اللّه )
    7 قوانين و مقررات ، شامل زمان هاى قبل نمى شود. اگر امروز فرمان تغيير قبله صادر شد، نمازهاى قبلى صحيح است و از امروز بايد به سوى ديگر نماز خواند. (وما كان اللّه ليضيع ايمانكم )
    8 تمام تغييرات و تحوّلات تكوينى و تشريعى ، ناشى از رحمت و راءفت خداوندى است . (لرؤ ف رحيم )
    تفسير آيه : (144) قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِى السَّمَاءِ فَلَ نُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتَبَ لَيَعْلَمُونَ اءَنَّهُالْحَقُّ مِنْ رَّبِّهِمْ وَ مَا اللّهُ بِغَفِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ
    ترجمه آيه :
    (اى پيامبر!) همانا مى بينيم كه تو (در انتظار نزول وحى ، چگونه ) روى به آسمان مى كنى ، اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن خشنود باشى ، برمى گردانيم . پس روى خود را به جانب مسجدالحرام كن . و (شما اى مسلمانان ) هر جا بوديد، روى خود را به جانب آن بگردانيد و همانا كسانى كه كتاب (آسمانى ) به آنها داده شده ، (به خوبى ) مى دانند كه اين فرمان به حقّ است كه از ناحيه ى پروردگار صادر شده و خداوند از اعمال آنها غافل نيست .
    نكته ها:
    O اين آيه حاكى از آن است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله منتظر و مشتاق نزول وحى در جهت تغيير قبله بود واين تغيير قبله از بيت المقدّس به كعبه ، وعده ى خداوند به پيامبرش ‍ بوده است ، ولى آن حضرت در موقع دعا، بى آنكه چيزى بگويد، به سوى آسمان نگاه مى كرد تا اينكه آيه نازل شد و دستور داد كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و همه ى مسلمانان در موقع عبادت ، روبه سوى مسجدالحرام وكعبه نمايند. اهل كتاب و يهود با آنكه حقّانيّت اين تغيير را مى دانستند وقبلاً در كتاب هايشان خوانده بودند كه پيامبر اسلام به سوى دو قبله نماز مى گزارد، امّا اين حقيقت را كتمان نموده و يا با القاى شبهات و سؤ الات ، نقش تخريبى ايفا مى كردند و خداوند با جمله ى (و ما اللّه بغافل عمّا يعملون ) آنان را تهديد مى نمايد.(439)
    O رضايت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله از قبله بودن كعبه ، دلائلى داشت از جمله :
    الف : كعبه ، قبله ى ابراهيم عليه السّلام بود.
    ب : از زخم زبان ، تحقير و استهزاى يهود آسوده مى شد.
    ج : استقلال مسلمانان به اثبات مى رسيد.
    د: به اوّلين پايگاه توحيد يعنى كعبه ، توجّه مى شد.
    O چون مسئله ى تغيير قبله يك حادثه ى مهمّى بود، لذا در آيه ، دوبار در مورد توجّه به كعبه ، فرمان داده شده است : يك بار خطاب به پيامبر با لفظ؛ (وجهك ) و يك بار خطاب به مسلمانان با كلمه ؛ (وجوهكم )
    پيام ها:
    1 آسمان ، سرچشمه ى نزول وحى ونظرگاه انبياست . (نرى تقلّب وجهك فى السماء)
    2 خداوند به خواسته انسان ها آگاه است . (فلنولّينّك قبلة ترضاها)
    3 تشريع و تغيير احكام ، از طرف خداوند است و پيامبر از پيش خود، دستورى صادر نمى كند. (فولوّا...)
    4 ادب پيامبر در نزد خداوند به قدرى است كه تقاضاى تغيير قبله را به زبان نمى آورد، بلكه تنها با نگاه ، انتظارش را مطرح مى نمايد. (قدنرى تقلب وجهك )
    5 خداوند رضايت رسولش را مى خواهد و رضاى خداوند در رضاى رسول اوست . (قبلة ترضاها)
    6 قرآن ، دانشمندانى كه حقيقت را مى دانند، ولى باز هم طفره مى روند، تهديد و نكوهش مى كند. (ليعلمون انّه الحقّ... و ما اللّه بغافل عمّا يعملون )
    7 نبايد دستورات دين را به مردم سخت گرفت . ((شطر)) به معنى سمت است . يعنى به سمت مسجدالحرام ايستادن كافى است ولازم نيست بطور دقيق روبه كعبه باشد. (فوَلّوا وجوهكم شطره )
    next page

    fehrest page


    back page

  3. #13
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    تفسير آيه : (145) وَلَئِنْ اءَتَيْتَ الَّذِينَ اءُوتُواْ الْكِتَبَ بِكُلِّ ءَايَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَكَ وَمَآ اءَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُمْ بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ اءَهْوَآءَهُمْ مِّنْ بَعْدِ مَا جَآءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذاًلَمِنَ الظَّلِمِينَ
    ترجمه آيه :
    و (اى پيامبر!) اگر هرگونه آيه ، (نشانه و دليلى ) براى (اين گروه از) اهل كتاب بياورى ، از قبله ى تو پيروى نخواهند كرد، و تو نيز پيرو قبله آنان نيستى ، (همانگونه كه ) بعضى از آنها نيز پيرو قبله ديگرى نيست . وهمانا اگر از هوسهاى آنان پيروى كنى ، پس از آنكه علم (وحى ) به تو رسيده است ، بى شكّدر اين صورت از ستمگران خواهى بود.
    نكته ها:
    O اين آيه ، از عناد و لجاجت اهل كتاب پرده برداشته و سوگند(440) ياد مى كند كه هرچه هم آيه و دليل براى آنان بيايد، آنها از اسلام و قبله ى آن پيروى نخواهند كرد. چون حقيقت را فهميده اند، ولى آگاهانه از پذيرش آن سر باز مى زنند.
    O تهديد و هشدارهاى قرآن نسبت به پيامبر، به منظور جلوگيرى از بروز و رشد غلّوگرايى و نسبت نارواى خدايى به اولياست . آنگونه كه در اديان ديگر، مردم به غلّو، عيسى عليه السّلام را فرزند خدا و فرشتگان را دختران خدا مى دانستند.
    پيام ها:
    1 لجاجت و تعصّب ، مانع تفكّر، استدلال و حقّبينى است . آنان نه تنها نسبت به اسلام تعصّب مى ورزند، در ميان خودشان نيز عناد و لجاجت دارند. (ماتبعوا قبلتك ... ومابعضهم بتابع قبلة بعض )
    2 در برابر هياهو و غوغاى مخالفان نبايد تسليم شد و براى ماءيوس كردن دشمنان ، قاطعيّت لازم است . (وما انت بتابع )
    3 يهود ونصارى هر يك داراى قبله ى ويژه اى بودند. (ومابعضهم بتابع قبلة بعض )
    4 انحراف دانشمندان ، بسيار خطرناك است . (...من بعد ماجاءك من العلم )
    5 علم ، به تنهايى براى هدايت يافتن كافى نيست ، روحيّه ى حقّ پذيرى لازم است . يهود صاحب كتاب بودند، ولى با وجود تعصّب نابجا، اين علم چاره ساز نشد. (اهوائهم من بعد ماجاءك من العلم )
    6 پيامبر، حقّ تغيير قانون الهى را بر اساس تمايلات مردم ندارد. (اهوائهم من بعد ماجاءك من العلم )
    7 آئين اسلام از سرچشمه ى علم واقعى است . (جاءك من العلم )
    8 قوانينى شايسته پذيرش و پيروى هستند كه از هواهاى نفسانى پيراسته و بر پايه ى علم بنا شده باشند. (لئن اتّبعت اهوائهم من بعد ماجاءك من العلم )
    9 قانون ، براى همه يكسان است . اگر بر فرض پيامبر نيز تابع هوا و هوس شود، گرفتار كيفر خواهد شد. (انّك اذاً)
    10 با وجود قانون الهى ، پيروى از خواسته هاى مردم ظلم است . (اذا من الظالمين )
    تفسير آيه : (146) اَلَّذِينَ ءَاتَيْنَيهُمُ الْكِتَبَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ اءَبْنَآءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقاً مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
    ترجمه آيه :
    (يهود، نصارى و) كسانى كه به آنان كتاب (آسمانى ) داده ايم او (پيامبر اسلام ) را همچون پسران خود مى شناسند، و همانا گروهى از آنان با آنكه حقّ را مى دانند، كتمان مى كنند.
    نكته ها:
    O در قرآن چندين مرتبه اين واقعيّت بازگو شده است كه اهل كتاب ، به خاطر بشارت تورات و انجيل به ظهور و بعثت پيامبر اسلام ، در انتظار او بودند و ويژگى هاى پيامبر چنان به آنها توضيح داده شده بود كه همچون فرزندان خويش به او شناخت پيدا كرده بودند. ولى با اين همه ، گروهى از آنان حقيقت را كتمان مى كردند. قرآن در جاى ديگر مى فرمايد: آنها نه تنها از پيامبر، بلكه از جامعه اى كه او تشكيل مى دهد و يارانش نيز خبر داشتند: (محمّد رسول اللّه والّذين معه اشدّاء على الكفّار رحماء بينهم تراهم رُكّعاً سُجّداً يبتغون فضلاً من اللّه و رضواناً سيماهم فى وجوههم من اثَر السجود ذلك مثلهم فى التّورية و مثلهم فى الانجيل )(441) محمّد فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند، در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند. پيوسته آنان را در حال ركوع و سجود مى بينى ، آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مى طلبند. نشانه ى آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است ، اين توصيف آنها در تورات و انجيل است .
    O قرآن براى شناخت دقيق اهل كتاب از پيامبر، آنرا به شناخت پدر از پسر تشبيه مى كند كه روشن ترين شناخت هاست . زيرا:
    از ابتداى تولّد و حتّى قبل از آن شكل مى گيرد.
    شناختِ چيزى است كه انتظار بهمراه دارد.
    شناختى است كه در آن شكّ راه ندارد.
    O كتمان علم ، بزرگترين گناه است . قرآن درباره ى كتمان كنندگان مى فرمايد: (يلعنهم اللّه و يلعنهم اللاعنون )(442) خداوند وتمام فرشتگان و انس وجنّ وهر با شعورى ، براى هميشه آنان را لعنت ونفرين مى كنند. آرى ، كتمان حقّ، همچون كتمان فرزند خويش است و چه ناجوانمردانه است كه پدرى به خاطر لذّت هاى دنيوى ، كودك خود را منكر شود!
    پيام ها:
    1 اگر روحيّه ى حقيقت طلبى نباشد، علم به تنهايى كافى نيست . يهود با آن شناخت عميق از رسول خدا، باز هم او را نپذيرفتند. (يعرفون ... ليكتمون )
    2 حتّى درباره ى دشمنان ، انصاف را مراعات كنيم . قرآن ، كتمان را به همه ى اهل كتاب نسبت نمى دهد. (فريقاً منهم ليكتمون )
    تفسير آيه : (147) الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ المُمْتَرِينَ
    حقّ، (آن چيزى است كه ) از سوى پروردگار توست ، پس هرگز از ترديد كنندگان مباش .
    پيام ها:
    1 حقّ همان است كه از منبع علم بى نهايت او صادر شده باشد. (الحقّ من ربّك )
    2 دستورها و فرامين الهى كه از طريق وحى و يا روايات ثابت شود، جاى مجادله و مناقشه ندارد. (فلا تكوننّ من المُمترين )
    3 رهبر بايد از قاطعيّت و يقين برخوردار باشد، به خصوص وقتى كه قانونى را تغيير داده و سنّتى را مى شكند. (فلا تكوننّ من المُمترين )
    تفسير آيه : (148) وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيهَا فاسْتَبِقُواْ الخَيْرَ تِ اءَيْنَ مَا تَكُونُوا يَاءْتِ بِكُمُ اللّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَى ءٍ قَدِيرٌ
    ترجمه آيه :
    و براى هر كس قبله اى است كه به آن سوى رو مى كند. (بنابراين درباره ى جهتِ قبله گفتگو نكنيد و به جاى آن ) در نيكى ها و اعمال خير بر يكديگر سبقت جوييد. (و بدانيد) هر جا كه باشيد، خداوند همه شما را (در محشر) حاضر مى كند، همانا خداوند بر هر كارى تواناست .
    نكته ها:
    O براى كلمه (وجهةٌ) دو معناست : قبله و طريقه . اگر اين كلمه را همانند اكثر مفسّران به معناى قبله بگيريم ، معناى آيه همان است كه ترجمه كرده ايم . امّا اگر كلمه (وجهةٌ) را به معناى طريقه و شيوه بگيريم ، معناى آيه اين است : براى هر انسان يا گروهى ، راه و طريقى است كه به سوى همان راه كشيده مى شود و هر كس راهى را سپرى مى كند. و اين معنا نظير آيه ى 84 سوره ى اسراء است كه فرمود: (كلُّ يعمل على شاكلته )
    O بعضى مفسّران ، مراد از ((هو)) در (هو مولّيها) را خدا دانسته اند كه در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: هر كس قبله اى دارد كه خداوند آنرا تعيين كرده است .
    O سبقت در كار خير، ارزش آن را افزايش ‍ مى دهد. در قرآن با واژه هاى (سارعوا)، (سابقوا) و (فاستبقوا) در مورد كار خير بكار رفته است . و در ستايش انبيا مى فرمايد: (يسارعون فى الخيرات )(443) آنها در نيكى ها، شتاب و سرعت مى گيرند.
    O در برخى روايات ذيل اين آيه آمده : در زمان ظهور امام زمان عليه السّلام علاقمندان آن حضرت ، از اطراف و اكناف جهان يكجا در حضور ايشان جمع خواهند شد.(444)
    پيام ها:
    1 هر امتّى قبله اى داشته ومسئله قبله ، مخصوص مسلمانان نيست .(لكلّ وجهة )
    2 بحث هاى بيهوده را رها كنيد و توجّه و عنايت شما به انجام كارهاى خير باشد. (فاستبقوا الخيرات )
    3 به جاى رقابت و سبقت در امور مادّى ، بايد در كارهاى خير از ديگران سبقت گرفت . (فاستبقوا الخيرات )
    4 روز قيامت ، خداوند همه را يكجا جمع خواهد كرد و اين نمونه اى از مظهر قدرت الهى است . (ياءت بكم الله جميعا)
    تفسير آيه : (149) وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَّبِّكَ وَمَا اللّهُ بِغَفِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
    ترجمه آيه :
    و (اى پيامبر!) از هرجا (كه به قصد سفر) خارج شدى ، (به هنگام نماز) روى خود را به جانب مسجدالحرام بگردان ، اين دستور حقّى است از طرف پروردگارت ، و خداوند از آنچه انجام مى دهيد غافل نيست .
    نكته ها:
    O در آيات قبل ، توجّه به مسجدالحرام ، مربوط به شهر مدينه بود كه مسلمانان در آن سكونت داشتند، ولى اين آيه مى فرمايد: در مسافرت نيز به هنگام نماز رو به سوى مسجدالحرام نماييد.
    تفسير آيه : (150) وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ حَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلاّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إ لا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِى وَلاُِتِّمَ نِعْمَتِى عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
    و (اى پيامبر!) از هر جا خارج شدى پس (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان ، و (شما اى مسلمانان نيز) هرجا بوديد (در سفر و در حضر) روى خود را به سوى آن بگردانيد تا براى (هيچ كس از) مردم جز ستمگرانشان ، امكان احتجاج (ومجادله ) عليه شما نباشد. پس از آنها نترسيد وتنها از من بترسيد. و (بدانيدتغيير قبله براى آن بود) تا نعمت خود را بر شما تمام كنم و شايد كه شما هدايت شويد.
    نكته ها:
    O تكرار موضوع تغيير قبله در آيات متعدّد، نشانه ى اهميّت آن است . علاوه بر آنكه در هر يك از آيات در كنار اين موضوع ، مطلب جديدى را نيز يادآور مى شود. مثلا در اين آيه ، خداوند بعد از دستور روى نمودن به سوى مسجدالحرام ، مى فرمايد: اين بدين خاطر است كه مردمان ، بهانه اى بر عليه پيامبرصلّى اللّه عليه و آله و مسلمانان نداشته باشند. چون اهل كتاب مى دانستند كه پيامبر اسلام به سوى دو قبله نماز مى خواند و اگر اين امر محقّق نمى شد، آنها ايراد مى گرفتند كه پيامبر شما فاقد اوصاف ذكر شده در كتاب هاى آسمانى پيشين است . و يا اينكه زخم زبان زده و مسلمانان را تحقير مى كردند كه شما دنباله رو يهود هستيد و قبله ى مستقلى نداريد.
    البتّه اين ايراد تنها از سوى يهود نبود، بلكه مشركان نيز مى گفتند: اگر محمّد صلّى اللّه عليه و آله به آئين ابراهيم توجّه دارد، پس ‍ چرا به خانه اى كه ابراهيم ساخته است ، توجّه ندارد؟ البتّه منافقان آرام نگرفته و با تغيير قبله ، خرده گيرى هاى خود را شروع كرده و مى گفتند: پيامبر، ثبات راءى ندارد. در هر حال خداوند با تاءكيد و تكرار، مسلمانان را براى پذيرش موضوع و ثبات قدم آماده مى سازد و يادآور مى شود، آنان كه دنبال حجت و دليل باشند، بر شما خرده نخواهند گرفت ، ولى افراد ظالم كه حقيقت را كتمان مى كنند، از بهانه جويى دست بر نخواهند داشت و شما نبايد به آنان اعتنا كنيد، و از آنان نترسيد و فقط از خداوند بترسيد.
    O قبله ، نشانه و مظهر توحيد است . قبله ، آرم و نشانه ى مسلمانان است . در نهج البلاغه از كعبه به عنوان عَلَم يعنى پرچم ونشانه ى آشكار اسلام ياد شده است . بت پرستان و ستاره پرستان هنگام نيايش ، به سوى بت و يا ستاره و ماه توجّه مى كردند، امّا اسلام توجّه به خانه خدا را به جاى آن قرار داد و روى كردن به سوى قبله را نشانه ى توجّه به خدا شمرده است .
    در روايات مى خوانيم : پيامبر صلّى اللّه عليه و آله معمولاً روبه قبله مى نشستند و سفارش كرده اند؛ بسوى قبله بخوابيد و بنشينيد و حتّى رو به قبله نشستن ، عبادت شمرده شده است . قبله ، جايگاه واحترام خاصّى دارد ودر بعضى اعمال ، توجّه به آن واجب است . براى مثال : نمازهاى واجب بايد روبه قبله خوانده شود. ذبح حيوان ودفن ميّت ، بايد به سوى قبله باشد. در مستراح رو به قبله يا پشت به قبله نشستن حرام است .
    علاوه بر آنچه ذكر شد، قبله عامل وحدت مسلمانان است . اگر از فراز كره ى زمين بر مسلمانان نظر كنيم ، مى بينيم آنان هر روز پنج بار با نظم و ترتيب خاصّ، به سوى قبله توجّه مى كنند. كعبه ، قرارگاه وآمادگاه حركت ها وانقلاب هاى الهى بوده است . از حضرت ابراهيم وحضرت محمّد گرفته تا امام حسين عليهم السّلام و در آينده حضرت مهدى عليه السّلام ، همگى از كنار كعبه حركت خود را شروع كرده و مى كنند. در عظمت كعبه همين بس كه مسلمانان به اهل قبله معروفند.
    O خداوند متعال در ماجراى تغيير قبله مى فرمايد: تغيير قبله براى اين است كه در آينده نعمت خود را بر شما تمام كنم . يعنى استقلال شما و توجّه به كعبه ، زمينه ى اتمام نعمت در آينده است . (لاءتمّ نعمتى )
    اين ماجرا در سال دوّم هجرى در مدينه واقع شده است . در سال هشتم هجرى نيز خداوند به مناسبت فتح مكّه مى فرمايد: (ويتمّ نعمته عليك )(445) يعنى : اين پيروزى براى اين است كه خداوند در آينده نعمت خود را بر شما تمام كند. چنانكه ملاحظه مى كنيد در هر دو آيه ((اتمام نعمت )) به صيغه فعل مضارع بيان شده است كه نشانه ى حدوث آن در آينده است ، ولى در آيه 3 سوره ى مائده كه به هنگام بازگشت از حجة الوداع در سال دهم هجرى و بعد از معرفى رهبرى معصوم در غدير خم نازل مى شود، اينگونه مى فرمايد: (اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى ) امروز نعمت خود را بر شما تمام كردم .
    قابل توجّه و دقّت است كه خداوند، روى كردن مردم به قبله را قدم نخستين براى اتمام نعمت و فتح مكّه را قدم ديگر و تعيين و معرفى رهبر را آخرين قدم در اتمام نعمت بيان مى كند. لازم به يادآورى است كه در جريان تعيين قبله و همچنين تعيين رهبر، تذكّر مى دهد كه (لاتخشوهم و اخشونى ). چون در هر دو، احتمال مقاومت ، مقابله ، بهانه گيرى و شايعه پراكنى از سوى ديگران مى رود.
    پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: ((يا على مثلك فى الامّة كمثل الكعبة نصبها اللّه للنّاس علما))(446) اى على ! مثال تو در ميان امّت ، همانند مثال كعبه است كه خداوند آنرا به عنوان نشانه روشن و پرچم براى مردم قرار داده است ، تا جهت خويش را گم نكنند. همچنين در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه فرمود: ((ونحن كعبة اللّه ونحن قبلة اللّه ))(447) ما كعبه و قبله ى خداوندى هستيم .
    پيام ها:
    1 مسلمانان بايد از هر كارى كه بهانه به دست دشمن مى دهد پرهيز كنند. (لئلايكون للناس عليكم حجة )
    2 نفى سلطه ى ديگران و رسيدن به استقلال ، يك ارزش است . (لئلاّ يكون للناس عليكم حجة )
    3 تغيير قبله ، عامل خنثى سازى ايرادهاى بى جا و بهانه تراشى هاى اهل كتاب و مشركان و منافقان مى باشد. (لئلا يكون للناس عليكم حجة )
    4 دشمنان خارجى ، بزرگترين خطر براى مسلمانان نيستند، بى تقوايى خطر اصلى است . (فلا تخشوهم واخشونى )
    5 تعيين قبله ى مخصوص براى مسلمانان ، زمينه ى اتمام نعمت خدا بر آنهاست . (ولاتّم نعمتى عليكم )
    6 تعيين قبله و نماز خواندن به سوى مسجدالحرام ، زمينه ى هدايت مؤ منان است . (لعلكم تهتدون )
    7 هدايت ، داراى مراحلى است . با آنكه مخاطب آيه مسلمانان هستند كه هدايت شده اند، پس منظور دست يابى به مراحل بالاترى از آن است . (لعلّكم تهتدون )
    تفسير آيه : (151) كَمَآ اءَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُواْ عَلَيْكُمْ ءَايَتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَبَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ
    ترجمه آيه :
    همانگونه (كه براى هدايت شما) رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شمارا تزكيه كند و كتاب و حكمت بياموزد و آنچه نمى توانستيد بدانيد، به شما ياد دهد.
    نكته ها:
    O كلمه ((تلاوت )) از واژه ((تِلو)) به معناى پى درپى است و به خواندنى كه پى درپى ، با نظم صحيح و مناسب وبرخوردار از نوعى قداست باشد، اطلاق مى شود. كلمه ى ((تزكيه )) به معناى رشد و نمو و پاك كردن است . تعليم كتاب ، آموختن آيات و احكام آسمانى است و تعليم حكمت ، دادن تفكّر و بينش صحيح است .
    O بعثت پيامبر اسلام ، نتيجه استجابت دعاى حضرت ابراهيم است كه از خداوند خواست : (وابعث فيهم رسولاً منهم يتلوا عليهم آياتك ...)(448) خدايا! در ميانشان پيامبرى مبعوث كن كه آيات ترا بر آنان بخواند. پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نيز مى فرمود: ((انا دعوة ابى ابراهيم )) من همان استجابت دعاى پدرم ابراهيم هستم .
    پيام ها:
    1 رهبرى موفق است كه از خود مردم ، در ميان مردم و هم زبان مردم باشد. (ارسلنا فيكم رسولا منكم )
    2 تزكيه بر تعليم مقدّم است . (يزكّيكم و يعلّمكم )
    3 آموزش دين ، محور اصلى است و آموزش هاى ديگر، در مراحل بعد از آن است . ابتدا (يعلّمكم الكتاب و الحكمة ) وپس از آن (يعلّمكم ما لم تكونوا تعلمون )
    4 انسان براى شناخت بسيارى از حقايق ، نيازمند وحى است . بجاى ((ما لاتعلمون )) فرمود: (مالم تكونوا تعلمون ) تا يادآور شود كه اگر انبيا نبودند، انسان براى آگاهى از امورى همچون آينده ى خود و جهان ، راه به جايى نداشت .
    تفسير آيه : (152) فَاذْكُرُونِى اءَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِى وَلاَ تَكْفُرُونِ
    ترجمه آيه :
    پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم ، و براى من شكر كنيد و كفران نورزيد.
    نكته ها:
    O خداوند در برخى آيات مى فرمايد: (اذكروا نعمتى )(449) نعمت هاى مرا ياد كنيد. ولى در اين آيه مى فرمايد: (اذكرونى ) ياد خود من باشيد. و اين بخاطر درجات شناخت و معرفت مردم است . بگذريم كه ياد خداوند، زمينه ساز شكر است و لذا بر شكر مقدّم شده است . اين آيه ، نشانگر نهايت لطف خداوند به بنده است . انسانى كه جهل ، فقر، فنا و حقارت ، از ويژگى هاى اوست ، چقدر مورد لطف قرار گرفته كه خداوندِ عليم ، غنى ، باقى و عزيز به او مى گويد: مرا ياد كن تا ترا ياد كنم . مگر ياد كردن ما چه ارزشى دارد؟ مگر نه اين است كه ياد كردن ما نيز خود توفيقى از سوى اوست ؟
    O ياد كردن خدا تنها با زبان نيست ، با دل و جان بايد خدا را ياد كرد. ياد خدا هنگام گناه و دست كشيدن از آن ، ياد واقعى است . و بهترين نوع ياد كردن خداوند، نماز است كه فرمود: (اقم الصلوة لِذكرى )(450)
    O با اينكه شكر، يكى از مصاديق ذكر خداست ، ولى نام آن جداگانه در كنار ذكر آمده و اين نشانه ى اهميّت شكر، به عنوان مصداق بارز ذكر است .
    O خداوند، با انسان داد وستد مى كند و هيچ كارى از انسان را بى بهره نمى گذارد: (اذكرونى اذكركم )، (اوفوا بعهدى اوف بعهدكم )(451)، (فافسحوا يفسح الله لكم )(452)
    O امام باقرعليه السّلام در ذيل اين آيه ، يكى از مصاديق ذكر خدا را، تسبيحات حضرت زهرا شمردند كه 34 مرتبه اللّه اكبر، 33 مرتبه الحمدللّه و 33 مرتبه سبحان اللّه مى باشد.(453)
    O موانع ذكر خداوند:
    الف : شيطان . (انساهم ذكر اللّه )(454) شيطان ، آنها را از ياد خدا غافل كرد.
    ب : تكاثر و رقابت ها. (اءلهيكم التَّكاثُر)(455) شما را افزون خواهى ، سرگرم ساخت .
    ج : آرزوها و خيال . (و يُلهِهم الاَمَل )(456) آرزو، آنها را سرگرم نمود.
    O اثرات ياد خدا:
    # ياد نعمت هاى او، رمز معرفت و شكر اوست .
    # ياد قدرت بى پايان او، رمز توكّل به اوست .
    # ياد علم و آگاهى او، رمز حيا و تقواى ماست .
    # ياد الطاف او، رمز محبّت به اوست .
    # ياد عدالت او، رمز خوف از اوست .
    # ياد امدادهاى او، رمز اميد و رجاست .
    پيام ها:
    1 خداوند، به انسان شخصيّت مى بخشد ومقام انسان را تا جايى بالا مى برد كه مى فرمايد: تو ياد من باش ، تا من هم ياد تو باشم . (اذكرونى اذكركم )
    2 كسانى مشمول لطف خاصّ هستند، كه همواره به ياد خدا باشند.(اذكرونى اذكركم )
    3 ذكر خدا و نعمت هاى او، زمينه ى شكر و سپاس است . چنانكه غفلت از ياد خدا، مايه ى كفران است . (اذكرونى ، اشكروا لى و لاتكفرون )
    تفسير آيه : (153) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَعِينُوا بِالْصَّبْرِ والصَّلَو ةِ إِنَّ اللّ هَ مَعَ الْصَّا بِرِينَ
    ترجمه آيه :
    اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (در برابر حوادث سخت زندگى ،) از صبر و نماز كمك بگيريد، همانا خداوند با صابران است .
    نكته ها:
    O مشابه اين كلام الهى را در همين سوره (457) خوانديم كه خداوند به بنى اسرائيل مى فرمود: در برابر ناملايمات و سختى ها، از صبر و نماز كمك بگيريد. در اين آيه نيز به مسلمانان دستور داده مى شود تا در برابر حوادث سخت زندگى ، از صبر و نماز يارى بجويند. آرى ، دردهاى يكسان ، داروى يكسان لازم دارد.
    اصولا انسانِ محدود، در ميان مشكلات متعدّد و حوادث ناگوار، اگر متصل به قدرت نامحدود الهى نباشد، متلاشى ومنكوب مى شود. و انسانِ مرتبط با خداوند، در حوادث و سختى ها، خود را نمى بازد و براى او حوادث ، بزرگ نمى نمايد. كسى كه نماز را با حضور قلب و با توجّه مى خواند، به معراج مى رود. هرچه پرواز معنوى او بيشتر باشد و بالاتر رود، دنيا و مشكلات آن و حتّى خوشى هاى آن كوچكتر مى شود.
    O انسان ، يا در نعمت بسر مى برد كه بايد به آيه قبل عمل كند؛ (اذكرونى ، اشكروا لى ) و يا در سختى بسر مى برد كه بايد به اين آيه عمل كند؛ (استعينوا بالصبر)
    O خداوند مى فرمايد: خدا با صابران است و نمى فرمايد: با نمازگزاران است . زيرا نماز نيز نياز به صبر و پايدارى دارد.(458)
    O در روايات مى خوانيم : هرگاه كار سختى براى حضرت على عليه السّلام پيش مى آمد حضرت دو ركعت نماز مى خواند.(459) اين سيره را بوعلى سينا نيز عمل مى كرد.
    O صبر، مادر همه كمالات است . صبر در جنگ ، مايه شجاعت است . صبر در برابر گناه ، وسيله تقواست . صبر از دنيا، نشانه زهد است . صبر در شهوت ، سبب عفّت است . صبر در عبادت ، موجب طاعت ، و صبر در شبهات ، مايه ى وَرع است .(460)
    پيام ها:
    1 ايمان اگر همراه با عمل و توكّل وصبر و عبادت باشد، كاربرد بيشترى خواهد داشت .(461) (الّذين آمنوا استعينوا بالصبرو...)
    2 نماز اهرم است ، بار نيست . (استعينوا بالصبر والصلوة )
    3 صبر ونماز، وسيله ى جلب حمايت هاى الهى هستند. (استعينوا بالصبر والصلوة انّ اللّه مع الصابرين )
    4 اگرچه خداوند با هركس ودر هر جايى حضور دارد؛ (هو معكم اينما كنتم )(462) و لكن همراهى خدا با صابران ، معناى خاصّى دارد و آن لطف ، محبّت و يارى رسانى خداوند به صابران است . (انّ اللّه مع الصابرين )
    تفسير آيه : (154) وَلاَتَقُولُواْ لِمَنْ يُقْتَلُ فِى سَبِيل اللّه اءَمْوَتٌ بَلْ اءَحْيَآءٌ وَلَكِنْ لا تَشْعُرُونَ
    ترجمه آيه :
    و به آنها كه در راه خدا كشته مى شوند مرده نگوئيد، بلكه آنان زنده اند، ولى شما نمى فهميد.
    نكته ها:
    O در جنگ بدر، چهارده نفر از مسلمانان به شهادت رسيدند كه شش نفر آنها از مهاجران و هشت نفر از انصار بودند. برخى از مردم مى گفتند: فلانى مُرد. اين آيه نازل شد و آنان را از اين تفكّر نهى كرد.(463) شهدا، نه تنها نامشان يا آثار كارهايشان زنده و باقى است ، بلكه يك زندگى واقعى برزخى دارند. زندگى اى كه در آن رزق و شادى و بشارت است ، زندگى در جوار رحمت خدا كه در آن حزن وترس ‍ وجود ندارد. مشخّصات اين زندگى ، در تفسير سوره آل عمران (464) خواهد آمد. انشاءاللّه .
    O شهادت در راه خدا، شامل كشته شدن در ميدان نبرد، ترور و سوءقصد دشمنان ، كشته شدن مؤ منان در دفاع از جان و ناموس و مال ، در هر مكان و زمان مى شود.
    پيام ها:
    1 نگرشهاى محدود مادّى را بايد با ايمان به خدا و گفته هاى او تكميل و تصحيح كرد. (لاتقولوا)
    2 تكاليف سخت ، نياز به پشتوانه اعتقادى و جبران خسارت ها دارد. آرى ، كسى كه بداند زنده است ، به شهادت رو مى كند. (لاتقولوا... اموات بل احياء)
    3 شهادت ، زمانى ارزش دارد كه در راه خدا باشد. (فى سبيل اللّه )
    4 پيكار در راه دين ، از ارزشهاى والا در پيشگاه خداوند است . (يقتل فى سبيل اللّه )
    5 روح ، بعد از مرگ باقى است ، هرچند جسم و بدن متلاشى شود. (احياء)
    6 سرچشمه بسيارى از تحليل ها، ناآگاهى از واقعيّات است .(لاتقولوا، لاتشعرون )
    تفسير آيه : (155) وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الاَْمْوَ لِ وَ الاَْنْفُسِ وَالَّْثمَرَ تِ وَبَشِّرِ الْصَّبِرِينَ
    ترجمه آيه :
    وقطعاً شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، زيان مالى وجانى وكمبود محصولات ، آزمايش مى كنيم وصابران (در اين حوادث وبلاها را) بشارت بده .
    نكته ها:
    O خداوند متعال ، همه ى انسان ها را آزمايش ‍ مى كند، امّا آزمايش و امتحان همه يكسان نيست . تمام جهان ، صحنه آزمايش و تمام مردم حتّى پيامبران نيز مورد امتحان قرار مى گيرند. بايد بدانيم كه آزمايش هاى خداوند براى رفع ابهام نيست ، بلكه براى شكوفايى استعدادها و پرورش ‍ انسان ها است . وسايل آزمايش الهى نيز تمام حوادث تلخ و شيرين و از جمله ترس و گرسنگى ، زيان مالى و جانى و كمبود محصولات است . ترس از دشمن ، محاصره ى اقتصادى ، جنگ و جهاد و اعزام فرزندان و عزيزان به ميدان هاى نبرد، از جمله امتحانات است .
    O براى پيروزى در آزمايشِ خوف از دشمن ، نياز به توكّل و ياد خداست و براى مبارزه با كمبودها، نياز به صبر است كه در دو آيه قبل (واستعينوا بالصبر والصلوة ) راه را نشان داده است .
    O لازم نيست همه ى مردم با همه ى مسائل آزمايش شوند، بلكه ممكن است :
    الف : هركس با چيزى آزمايش شود.
    ب : فردى در آزمايشى روسفيد باشد، ولى در امتحان ديگرى رسوايى به بارآورد.
    ج : ممكن است آزمايش فردى ، وسيله ى آزمايش ديگران نيز باشد.
    O گاهى كم شدن مال و محصولات يا پيدا شدن خوف و ترس و ساير مشكلات ، به خاطر آزمايش الهى است ، ولى در بعضى اوقات ، اين امور كيفر اعمال خود انسان هاست . انسان ها گاهى مرتكب بعضى گناهان مى شوند كه خداوند آنهارا به برخى گرفتارى ها مبتلا مى كند. حضرت على عليه السّلام مى فرمايد: ((انّ اللّه يبتلى عباده عند الاعمال السيّئة بنقص ‍ الّثمرات و حبس البركات و اغلاق خزائن الخيرات ليتوب تائب ويتذكّر متذكّر))(465) همانا خداوند، بندگان خود را به خاطر اعمال فاسدشان ، به كمبود محصول و حبس بركت و بسته شدن منابع خير، گرفتار مى كند تا شايد متذكّر شوند و توبه نمايند.
    البتّه همين تنبّه نيز آزمايش است ، همانگونه كه بر اثر ايمان نعمتى مى دهد كه وسيله آزمايشى است ؛ (لاسقيناهم مآء غدقاً لِنَفتنهم فيه )(466) همانا آبى گوارا به آنان نوشانديم تا ايشان را آزمايش ‍ كنيم .
    O خداوند چندين عنايت به صابران نموده است از جمله :
    1 محبّت . (واللّه يحبّ الصابرين )(467)
    2 نصرت . (ان اللّه مع الصابرين )(468)
    3 بهشت . (يجزون الغرفة بما صبروا)(469)
    4 پاداش بى حساب . (انما يوفّى الصّابرون اجرهم بغير حساب )(470)
    5 بشارت . (بشّر الصابرين )
    O راه پيروزى در آزمايش هاى الهى چند چيز است :
    الف : صبر و مقاومت .
    ب : توجّه به گذرا بودن حوادث و مشكلات .
    ج : توجّه به تاريخ گذشتگان كه چگونه مشكلات را پشت سر گذارده اند.
    د: توجّه به اينكه همه مشكلات ما در منظر و ديد خداست و همه چيز حساب دارد.
    امام حسين عليه السّلام وقتى فرزندش روى دستانش تير خورد و شهيد شد، فرمود: ((هَوِّن علىّ ما نزل بى انّه بعين اللّه ))(471) اين حادثه سخت ، چون خدا مى بيند برايم آسان مى نمايد.
    پيام ها:
    1 آزمايش و امتحان يك برنامه و سنّت حتمى الهى است . (ولَنبلوَنّكم )
    2 ناگوارى ها، سبب مقاومت ورشد است . بسيارى از صفات انسان از قبيل صبر، رضا، تسليم ، قناعت ، رهد، تقوا، حلم و ايثار، در سايه ى برخورد با تنگدستى ها است . (وبشّر الصابرين )
    3 مورد بشارت ، در آيه بيان نشده است تا شامل انواع بشارت هاى الهى باشد. (بشّر الصابرين )
    next page

    fehrest page


    back page

  4. #14
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    تفسير آيه : (156) الَّذِينَ إِذَ آ اءَصَبَتْهُمْ مُّصِيبَةٌ قَالُوَّاْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ
    ترجمه آيه :
    (صابران ) كسانى هستند كه هرگاه مصيبتى به آنها رسد، مى گويند: ما از آنِ خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم .
    نكته ها:
    O صابران ، به جاى خود باختگى وپناهندگى به ديگران ، تنها به خدا پناه مى برند. زيرا از ديد آنها، تمام جهان كلاس درس و ميدان آزمايش است كه بايد در آن رشد كنيم . دنيا جاى ماندن نيست ، خوابگاه و عشرتكده نيست و شدايد و سختى هاى آن نيز نشانه ى بى مهرى خداوند نيست . ناگوارى ها براى آن است كه زير پاى ما داغ شود تا تندتر و سريعتر حركت كنيم ، بنابراين در تلخى ها نيز شيرينى است . زيرا شكوفا شدن استعدادها وكاميابى از پاداش هاى الهى را بدنبال دارد.
    O مصيبت هايى كه از طرف اوست ، تصرف مالك حقيقى و خداوند در مملوك خود است . اگر انسان بداند كه خداوند حكيم و رحيم است و او نيز بنده اى بوده كه قبلا هيچ نبوده ؛ (لم يك شيئا)(472) و حتّى بعد از مراحلى هم چيز قابل ذكرى نبوده است ؛ (لم يكن شيئا مذكورا)(473) خواهد پذيرفت كه من بايد در اختيار او باشم . او مرا از جماد به نبات ، و از نبات به حيوان و از مرتبه ى حيوانيّت به انسانيّت سوق داده و اين حوادث را براى رشد و ارتقاى من قرار داده است . همانگونه كه ما دانه ى گندم را زير فشار، آرد مى كنيم و بعد نيز در آتش تنور، تبديل به نان مى كنيم تا مراحل وجودى او را بالا بريم .
    O شعار صابران (انّا لِلّه و انّا اليه راجعون ) است . در حديث مى خوانيم : هرگاه با مصيبتى مواجه شديد، جمله ى (انّا لِلّه و انّا اليه راجعون ) را بگوييد.(474) گفتن (انّا لِلّه ) و ياد خدا به هنگام ناگوارى ها، آثار فراوان دارد:
    الف : انسان را از كلام كفر آميز و شكايت باز مى دارد.
    ب : موجب تسليت و دلدارى و تلقين به انسان است .
    ج : مانع وسوسه هاى شيطانى است .
    د: اظهار عقايد حقّ است .
    ه‍ : براى ديگران درس و الگو شدن است .
    O مردم در برابر مشكلات و مصايب چند دسته اند:
    الف : گروهى جيغ و داد مى كنند. (اذا مسّه الشّر جزوعاً)(475)
    ب : گروهى بردبار و صبور هستند. (وبشّر الصابرين )
    ج : گروهى علاوه بر صبر، شكرگزارند. (اللّهم لك الحَمد حَمد الشّاكرين لَك على مُصابهم )(476)
    اين برخوردها، نشانه ى معرفت هر كس نسبت به فلسفه ى مصايب و سختى هاست . همانگونه كه كودك ، از خوردن پياز تند، بى تابى مى كند و نوجوان تحمّل مى كند، ولى بزرگسال پول مى دهد تا پياز خريده و بخورد.
    پيام ها:
    1 ريشه ى صبر، ايمان به خداوند، معاد واميد به دريافت پاداش است . (الصّابرين الّذين ... قالوا انّا للّه و انّا اليه راجعون )
    تفسير آيه : (157) اءُولََّئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَو تٌ مِّنْ رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ
    ترجمه آيه :
    آنانند كه برايشان از طرف پروردگارشان ، درودها و رحمت هايى است و همانها هدايت يافتگانند.
    نكته ها:
    O كلمه ((صلوات )) از واژه ى ((صلو)) به معنى ورود در نعمت ورحمت است ، بر خلاف واژه ى ((صلى )) كه به معناى ورود در قهر و غضب است . مانند: (تصلى نارا حامية )(477)
    O خداوند بر مؤ منانى كه در مشكلات ، صبر و مقاومت كرده اند، خود درود و صلوات مى فرستد؛ (صلوات من ربهم ) ولى درباره مؤ منان مرفّه كه زكات اموالشان را مى پردازند، دستور مى دهد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درود بفرستد. (صلّ عليهم )(478)
    پيام ها:
    1 خداوند، صابران را غرق در رحمت خاصّ خود مى كند. (عليهم صلوات )
    2 تشويق صابران از طرف خداوند، به ما مى آموزد كه بايد ايثارگران و صابران و مجاهدان ، در جامعه از كرامت واحترام خاصّى برخوردار باشند. (عليهم صلوات من ربّهم ...)
    3 تشويق ، از شئون ربوبيّت و لازمه تربيت است . (صلوات من ربهم )
    4 هدايت صابران ، قطعى و مسلّم است . با آنكه در قرآن ، هدايت يافتن بسيارى از انسان ها، تنها يك آرزو است ؛ (لعّلهم يهتدون ) ولى در مورد صابران ، هدايت آنان قطعى تلقّى شده است . (اولئك هم المهتدون )
    5 هدايت ، مراحلى دارد. با اينكه گويندگانِ ((انّاللّه وانّااليه راجعون )) مؤ منان و هدايت شدگان هستند، ولى مرحله بالاتر را بعد از صبر و دريافت صلوات و رحمت الهى كسب مى كنند. (اولئك هم المهتدون )
    تفسير آيه : (158) إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ اءَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ اءَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ
    ترجمه آيه :
    همانا صفا ومروه ، از شعائر خداست . پس هر كه حج خانه ى خدا ويا عمره به جاى آورد، مانعى ندارد كه بين صفا ومروه طواف كند. و (علاوه بر واجبات ،) هر كس داوطلبانه كار خيرى انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست .
    نكته ها:
    O ((شعائر)) جمع ((شعيرة )) به نشانه هايى كه براى اعمال خاصّى قرار مى دهند، گفته مى شود و ((شعائراللّه )) علامت هايى است كه خدا براى عبادت قرار داده است .(479)
    O صفا و مروه نام دو كوه در كنار مسجدالحرام است كه با فاصله تقريبى 428 متر، روبروى يكديگر قرار دارند و امروزه به صورت خيابانى سرپوشيده در آمده است . زائران خانه خدا، وظيفه دارند هفت مرتبه فاصله ميان اين دو كوه را طى كنند. اين كار يادآور خاطره ى هاجر، همسر فداكار حضرت ابراهيم است كه براى پيدا كردن جرعه آبى براى كودك خود اسماعيل ، هفت بار فاصله اين دو كوه را با اضطراب و نگرانى و بدون داشتن هيچگونه ياور و همدمى طى كرد. امام صادق عليه السّلام فرمود: در روى زمين ، مكانى بهتر از ميان اين دو كوه وجود ندارد، زيرا هر متكبّرى در آنجا سر برهنه و پابرهنه و كفن پوشيده بدون هيچ امتياز و نشانه اى بايد مسافت بين دو كوه را طى كند، گاهى با دويدن و گاهى با راه رفتن . كوه صفا علاوه بر اينها خاطره هايى از دعوت پيامبر اسلام دارد كه چگونه كفّار مكّه را به توحيد فرامى خواند و آنها گوش نمى دادند.(480)
    O در عصر جاهليّت ، مشركان در بالاى كوه صفا، بتى بنام ((اُساف )) و بر كوه مروه ، بت ديگرى بنام ((نائله )) نصب كرده بودند و به هنگام سعى ، آن دو بت را به عنوان تبرّك ، با دست مسح مى كردند. مسلمانان به همين جهت از سعى ميان صفا ومروه كراهت داشته وفكر مى كردند با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالاى دو كوه ، نبايد سعى كنند. آيه فوق نازل شد كه صفا و مروه از شعائر الهى است و اگر مردم نادان آنها را آلوده كرده اند، دليل بر اين نيست كه مسلمانان آن را رها كنند.(481)
    O حج وعمره ، گاهى در كنار هم ، مانند اذان واقامه بجا آورده مى شوند، و گاهى اعمال عمره ، جداگانه وبه تنهايى انجام مى شود. در عمره پنج عمل واجب است : 1 احرام . 2 طواف . 3 نماز طواف . 4 سعى بين صفا ومروه . 5 كوتاه كردن مو يا ناخن . حج علاوه بر اينها، چند عمل ديگر دارد كه در جاى خود بدان اشاره شده است . به هر حال سعى بين صفا و مروه ، هم در عمره مطرح است و هم در حج .
    O ديدن صفا ومروه ، حضور در صحنه تاريخ است تا اينكه تصديق به جاى تصور، و عينيّت به جاى ذهنيّت قرار گيرد. در صفا ومروه ، كلاس خداشناسى است كه چگونه اراده او اين همه انسان را با آن همه اختلاف ، در يك لباس و يك جهت جمع مى كند. كلاس پيامبر شناسى است كه چگونه ابراهيم ، آن پيامبر الهى ، براى انجام فرمان خداوند، زن و فرزند خويش را در آن بيابان تنها گذاشت . و هم كلاس ‍ انسان شناسى است كه مى آموزد چگونه انسان مى تواند در لحظاتى اعمالى را انجام دهد كه تا ابد آثار آن باقى بماند. سعى صفا ومروه ، ياد مى دهد اگر همه با هم حركت كنيم ، روح الهى را در جامعه خود مى بينيم . سعى صفا ومروه ، ياد مى دهد كه بايد تكبّر را به دور انداخته وهمراه ديگران حركت كنيم . سعى صفا و مروه ، به ما مى آموزد كه در راه احياى نام خداوند، زن و كودك هم سهم دارند.
    O در آيات قبل ، سخن از بلا و آزمايش بود، در اين آيه نمونه اى از آزمايش هاجر، كودك ، پدر او و ساير مسلمانان مطرح است . اثر كار خدايى و اخلاص تا آنجا پيش ‍ مى رود كه همه ى انبيا و اوليا، موظّف مى شوند به تقليد از هاجر همسر ابراهيم و با قيافه اى مضطرب و هروله كنان همچون او، اين مسافت را هفت بار طى كنند. و اين فرمان ، تشكر خداوند از رنجهاى حضرت هاجر است . (فانّ اللّه شاكر عليم )
    O با اينكه سعى صفا ومروه واجب است ، لكن مى فرمايد: (فلاجناح عليه )، اين لحن بخاطر همان نگرانى از وضع پيشين است كه جايگاه بت ومحلّ عبور مشركان بود.
    O طواف ، به معناى گردش دائره اى نيست ، بلكه به هر حركتى كه انسان دوباره به جايگاه اوّليّه برگردد، خواه به صورت دورى باشد يا طولى ، طواف گفته مى شود. لذا كلمه طواف ، هم در مورد طوافِ دور كعبه كه حركت دايره اى است گفته شده ؛ (و ليَطّوَّفوا بالبيت العتيق )(482) و هم درباره حركت طولى بين صفا ومروه آمده است .
    پيام ها:
    1 توجّه خاصّ خداوند به برخى مكان ها يا زمان ها يا اشخاص ، موجب مى شود كه آنها از شعائر الهى گردند. (انّ الصفا و المروة من شعائر اللّه )
    2 نيّت ، به كارها ارزش مى دهد. مشركان براى لمس بت ها، سعى مى كردند، ولى اسلام مى فرمايد: براى رضاى خدا سعى كنيد.(483) (فلاجناح عليه ان يطّوف بهما)
    3 اگر مراكز حقّ، توسط گروهى با خرافات آلوده شد، نبايد از آن دست كشيد، بلكه بايد با حضور در آن مراكز، آنجا را پاك سازى نموده و دست گروه منحرف را از آن كوتاه كرد. (فلا جناح عليه ان يطّوف بهما)
    4 عبادت بايد عاشقانه و داوطلبانه باشد. (فمن تطوّع )
    5 خداوند در برابر عبادات بندگان ، شاكر است . (فان اللّه شاكر) اين تعبير، بزرگترين لطف از جانب او نسبت به بندگان است .
    تفسير آيه : (159) إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَآ اءَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتَبِ اءُوْلََّئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّعِنُونَ
    ترجمه آيه :
    كسانى كه آنچه را از دلائل روشن و اسباب هدايت را نازل كرده ايم ، با آنكه براى مردم در كتاب بيان ساخته ايم ، كتمان مى كنند، خداوند آنها را لعنت مى كند و همه لعنت كنندگان نيز آنان را لعن مى نمايند.
    نكته ها:
    O گرچه مورد آيه ، دانشمندان يهود و نصارى هستند كه حقايق تورات و انجيل را براى مردم بيان نمى كردند، ولى جمله ى (يكتمون ) كه دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام كتمان كنندگان در طول تاريخ مى شود. چنانكه لعنت پروردگار نيز تا ابد ادامه خواهد داشت .
    O كتمان حقّ مى تواند صورت هاى مختلفى داشته باشد، گاهى با سكوت و عدم اظهار حقّ، گاهى با توجيه و گاهى با سرگرم كردن مردم به امور جزئى و غافل ساختن آنها از مسائل اصلى است . در مواردى همانند اسرار مؤ منان يا عيوب برادران دينى ، كتمان واجب يا مستحبّ است .
    O گناه كتمان ، بيشتر از جانب علما است . در آيه 187 سوره ى آل عمران نيز آمده است كه خداوند از اهل كتاب پيمان گرفت تا حقايق را براى مردم بيان كرده و كتمان نكنند. (واذا اخذ اللّه ميثاق الّذين اوتواالكتاب لتبيّننّه للنّاس ‍ ولاتكتمونه ) در روايات آمده است : روز قيامت به دهان كتمان كنندگان حقّ، لجام زده مى شود.
    پيام ها:
    1 ظلم فرهنگى ، بدترين ظلم هاست كه لعنت خالق و مخلوق را به دنبال دارد. (يكتمون ... يلعنهم اللّه و يلعنهم اللاعنون )
    2 كتمان ، حقّ ممنوع است ، چه كتمان معجزات و دلائل حقّانيّت باشد؛ (البيّنات ) و چه كتمان رهنمودها و ارشادات . (الهُدى )(484)
    3 كتمان حقّ، بزرگترين گناهان است . چون مانع هدايت مردم و باقى ماندن نسل ها در گمراهى است . (يلعنهم اللّه )
    4 كتمان حقّ، ظلم به دين خدا و حقّ مردم نسبت به هدايت يافتن است . لذا كتمان كنندگان حقّ را، خدا و مردم لعنت مى كنند. (يلعنهم اللّه ويلعنهم اللاعنون )
    5 نفرين و لعنت مردم ، مؤ ثر است و بايد از اهرم نفرت مردم براى نهى از منكر استفاده نمود. (يلعنهم اللاعنون )
    تفسير آيه : (160) إِلا الَّذِينَ تَابُواْ وَاءَصْلَحُواْ وَبَيَّنُواْ فَاءُوْلََّئِكَ اءَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاءَنَا الْتَّوَّابُ الْرَّحِيمُ
    ترجمه آيه :
    مگر آنها كه توبه كردند و (اعمال بد خود را با اعمال نيك ) اصلاح نمودند و (آنچه را كتمان كرده بودند) آشكار ساختند، كه من (لطف خود را) بر آنان بازمى گردانم ، زيرا من توبه پذير مهربانم .
    نكته ها:
    O براى گناه كتمان ، همچون ساير گناهان ، راه توبه و بازگشت باز است . امّا توبه ى واقعى ، با پشيمانى قلبى و اصلاح عمل و بيان موارد كتمان صورت مى گيرد. توبه ى كسى كه نماز نخوانده آن است كه نمازهاى خود را قضا كند. توبه كسى كه مال مردم را تلف كرده آن است كه بايد همان مقدار را به صاحبش برگرداند. در اين مورد نيز كسى كه با كتمان حقايق ، به دنياى علم ، انديشه و نسل ها، خيانت كرده ، فقط با تبيين حقايق و بازگوئى آنهاست كه مى تواند گذشته را جبران نمايد.
    O خداوند به شيطان فرمود: (انّ عليك لعنتى )(485) لعنت من بر تو. و در آيه بعد مى فرمايد: (عليهم لعنة اللّه ...) پس ‍ كتمان كنندگان و شيطان ، در يك رديف هستند.
    پيام ها:
    1 خداوند، امكان توبه و بازگشت را براى خطاكاران ، در هر شرايطى فراهم نموده است . (يلعنهم اللّه ... الاّ الّذين تابوا)
    2 كتمان حقايق دينى ، فساد است ، زيرا به توبه كننده ، فرمان اصلاح و جبران داده شده است . (تابوا واصلحوا)
    3 توبه ى هرگناه ، متناسب با آن است . توبه ى كتمان ، بيان حقايق است . (تابوا... وبيّنوا)
    4 چون در مقام تهديد وتوبيخ ، لعنت خداوند شامل حال كتمان كنندگان شد، در مقام مهربانى نيز كلمات ((اَنَا)) و ((توّاب )) و ((رحيم )) بكار رفته تا بگويد: من خودم با مهربانى مخصوصم ، به شما باز مى گردم . (يلعنهم اللّه ... انَا التوّاب الرّحيم )
    5 تهديد گنهكار و بشارت نيكوكار، دو ركن اساسى براى تربيت فرد و جامعه است . (يلعنهم اللّه ... انَا التوّاب الرّحيم )
    6 بازگشت لطف خداوند به توبه كنندگان ، دائمى ، قطعى و همراه با محبّت است . (اتوب عليهم و انَا التوّاب الرّحيم )
    تفسير آيه : (161) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَمَاتُواْ وَهُمْ كُفَّارٌ اءُوْلََّئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَ الْمَلََّئِكَةِ وَالْنَّاسِ اءَجْمَعِينَ
    ترجمه آيه :
    همانا كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و مردم ، همگى بر آنها خواهد بود.
    تفسير آيه : (162) خَلِدينَ فِيهَا لاَ يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ يُنْظَرُونَ
    (آنان براى ) هميشه در آن (لعنت و دورى از رحمت پروردگار) باقى مى مانند، نه از عذابِ آنان كاسته مى شود و نه مهلت داده مى شوند.
    نكته ها:
    O در آيه ى قبل بيان شد كه اگر كتمان كنندگان ، توبه كرده و حقايق را بيان نمايند، مورد لطف الهى قرار مى گيرند. در اين آيه مى فرمايد: امّا اگر كفّار توبه نكرده و در حال كفر بميرند، باز همان لعنت خداوند و فرشتگان و تمام مردم گريبان گير آنان خواهد بود.
    سؤ ال : در آيه ، لعنت همه ى مردم بر كفّار مطرح شده است ، ولى ناگفته پيداست كه بعضى از مردم ، خودشان كافر يا دوست كافرند، پس لعنت همه مردم در آيه به چه معنا مى باشد؟
    پاسخ :لعنت ، در دنيا و آخرت مطرح است . كسانى كه در دنيا دوست كفّار يا خود كافرند، در آخرت لعنت خواهند شد. (كلّما دخلت امّة لعنتْ اُختها)(486)
    O يكى از درخواست ها و دعاهاى اولياى خدا، مسلمان مردن است . حضرت يوسف از خداوند مى خواهد كه مسلمان بميرد: (تَوفّنى مُسلِما)(487) حضرت ابراهيم و يعقوب به فرزندان خود سفارش مى كنند كه (فلاتموتنّ الاّ وانتم مسلمون )(488) نميريد مگر اينكه مسلمان يعنى تسليم پروردگار باشيد.
    پيام ها:
    1 اصرار بر كفر ودر حال كفر مردن ، دورى ابدى انسان را از رحمت الهى بدنبال دارد. (ماتوا و هم كفّار... عليهم لعنة اللّه )
    2 آنچه مهم است ، پايان عمر انسان است كه آيا با ايمان مى ميرد يا بى ايمان . (ماتوا و هم كفّار)
    3 تخفيف كيفر يا تاءخير آن ، مربوط به دنياست . در قيامت نه تخفيف است و نه تاءخير. (لا يخفّف ... لا هم ينظرون )
    تفسير آيه : (163) وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَ حِدٌ لاَ إِلَهَ إِلا هُوَ الرَّحْمنُ الْرَّحِيمُ
    و معبود شما خدايى يگانه است ، جز او معبودى نيست ، بخشنده ى مهربان است .
    تفسير آيه : (164) إِنَّ فِى خَلْقِ الْسَّمَوَ تِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَ الْفُلْكِ الّتِى تَجْرِى فِى الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ الْنَّاسَ وَمَآ اءَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْسَّمآءِ مِنْ مَّآءٍ فَاءَحْيَا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَاوَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِيفِ الْرِّيَحِ وَالْسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ الْسَّمَآءِ وَالاَْرْضِ لاََيَتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
    ترجمه آيه :
    همانا در آفرينش آسمان ها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز و كشتى هايى كه براى سودرسانى به مردم در دريا در حركتند و آبى كه خداوند از آسمان نازل كرده و با آن زمين مرده را زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنين ) در تغيير مسير بادها و ابرهايى كه ميان آسمان وزمين معلّقند، براى مردمى كه مى انديشند، نشانه هايى گوياست .
    نكته ها:
    O هماهنگى ميان عناصر طبيعت و اجزاى هستى و قوانين حاكم بر آنها، همه نشان دهنده ى حاكميّت وقدرت واراده ى خداى يگانه است . آفرينش آسمان ها و توسعه ى دائمى آنها(489) كه دست انسان تاكنون فقط به قسمتى از اوّلين آسمان رسيده ، و استحكام (490) و طبقات هفتگانه (491) و نظام حاكم (492) و تناسبات و ارتباطات ميان هريك و بى ستون بودن (493) و حفاظت آنها(494) و حركات ستارگان در مدارهاى خود و فاصله هريك از آنها، همه نشانه هاى قدرت خداوند يكتاى حكيم است .
    O سعدى مى گويد:
    آفرينش ، همه تدبير خداوند دل است دل ندارد، كه ندارد به خداوند اقرار
    وه و دريا و درختان ، همه در تسبيحند نه همه مستمعى ، فهم كند اين اسرار
    قل ، حيران شود از خوشه زرين عنب فهم ، عاجز شود از حبّه ياقوت انار
    اك وبى عيب ، خدايى كه به تقدير عزيز ماه وخورشيد، مسخّر كند وليل ونهار
    كلمه ((رياح )) جمع ((ريح )) به معناى باد است ، ولى در قرآن هر جا كلمه ((ريح )) آمده همراه قهر و عذاب است ، مانند: (ريح صرصر)(495) ولى هرجا كلمه ((رياح )) آمده است ، همراه باران و لطف الهى است . در حديث مى خوانيم : هرگاه بادى مى وزيد پيامبرصلّى اللّه عليه و آله مى فرمود: ((الّلهم اجعلها رياحا و لا تجعلها ريحا)) خداوندا! اين باد را رياحِ رحمت قرار ده ، نه ريحِ عذاب .(496)
    پيام ها:
    1 شناخت طبيعت ، يكى از راههاى خداشناسى است كه شناخت او، قدرت ، حكمت و يكتايى او را در بر دارد. (الهكم اله واحد... فى خلق السموات ... لايات )
    2 خداوند، نظير و شبيه ندارد و مركب از اجزا نيست . (اله واحد)
    3 هم طبيعت و هم صنعتِ دست ساختِ انسان ، از اوست . (خلق السموات و الارض ... والفلك )
    4 هر موجودى در جهان هستى ، آيه اى از آيات كتاب خداوند در طبيعت است . (لايات )
    برگ درختانِ سبز، در نظر هوشيار هر ورقش دفترى است ، معرفت كردگار
    تنها خردمندان از نگاه در هستى ، درس خداشناسى مى گيرند. (ان فى خلق السموات ... لايات لقوم يعقلون )
    تفسير آيه : (165) وَمِنَ الْنَّاسِ مَنْ يَتَّخِذَ مِنْ دُونِ اللّهِ اءَنْدَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ اءَشَدُّ حُبّاً لِلّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ اءَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَاءَنَّ اللّهَ شَدِيدُالْعَذَابِ
    ترجمه آيه :
    و بعضى از مردم كسانى هستند كه معبودهايى غير از خداوند براى خود برمى گزينند و آنها را همچون دوست داشتن خدا، دوست مى دارند. امّا آنان كه ايمان دارند، عشقشان به خدا (از عشق مشركان به معبودهاشان ) شديدتر است و آنها كه (با پرستش بت به خود) ستم كردند، هنگامى كه عذاب خدا را مشاهده كنند، خواهند دانست كه تمام نيروها، تنها به دست خداست و اوداراى عذاب شديد است .
    نكته ها:
    O امام باقرعليه السّلام مى فرمايد: مراد از ((دون اللّه )) و ((انداد)) در اين آيه ، بت ها نيستند، بلكه مراد پيشوايان ستمكار و گمراهند كه مردم آنان را همچون خداوند دوست دارند.(497) از جهت ادبى نيز كلمه ((هم )) در ((يحبّونهم ))، براى انسان بكار مى رود، نه اشياء.
    O ريشه ى محبّت ، كمال دوستى وجمال دوستى است . مؤ منان تمام كمالات و جمال ها را در خداوند مى بينند، لذا بيشترين عشق را به او ابراز مى دارند. عشق و محبّت مؤ منين ، بر اساس شايستگى ولياقت معشوق است وهرگز به سردى و خاموشى نمى گرايد. امّا عشق مشركان ، براساس خيال وجهل وتقليد وهوس هاى بيهوده است .
    پيام ها:
    1 پرستش و محبّت غير خدا، ممنوع است . (يتّخذ من دون اللّه اندادا يحبّونهم )
    2 احساسات بايد در رابطه با اعتقادات باشد. (الّذين آمنوا اشدّ حُبّا للّه )
    3 برخى از مردم تا وقتى پرده ها كنار نرود و قيامت را مشاهده نكنند، به پوچى و بيهودگى راه و فكر خويش پى نمى برند. (ولو يرى الّذين )
    4 قدرت در جذب نيرو مؤ ثر است . (انّ القوّة للّه جميعا) پس جذب غير او نشويد.
    تفسير آيه : (166) إِذْ تَبَرَّاءَ الَّذِينَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ وَرَاءَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الاَْسْبَابُ
    ترجمه آيه :
    در آن هنگام كه عذاب را مشاهده كنند و پيوند ميانشان بريده (و دستشان از همه چيز قطع ) گردد، پيشوايان (كفر)، از پيروان خود بيزارى جويند.
    نكته ها:
    O به هوش باشيم كه رهبرمان كيست و محبّت و عشق چه كسى را در دل داريم ؟ بدانيم طاغوت ها و غير خدا، ما را براى خودشان مى خواهند تا با قدرت و ارادت ما، به هوسها و آرزوهاى خود در دنيا برسند، ولى در قيامت همه را رها و از ما اظهار تنفّر و انزجار خواهند نمود.
    پيام ها:
    1 هر عشق وعلاقه ، كه مايه اى از عقل وفطرت نداشته باشد، دير يا زود به سردى گرائيده و يا به دشمنى كشيده مى شود. (يحبّونهم كحبّ اللّه ... تبرّء الّذين اتّبعوا)
    2 محبّت ، زمينه ى تبعيّت است . (يحبونهم ... اتبعوا)
    3 آينده نگرى لازمه ى عقل است . به كسى عشق و محبّت بورزيم كه قدرت داشته باشد و در روز خطر، ما را حمايت كند. (اذ تبرّء الّذين اتّبعوا)
    4 معيار اصالت يا بى اصل بودن علاقه ها و محبّت ها، ديدن عذاب در روزهاى خطرناك است . (راءوا العذاب )
    تفسير آيه : (167) وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُواْ لَوْ اءَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّاءَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوُاْ مِنَّا كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللّهُ اءَعْمَلَهُمْ حَسَرَ تٍ عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَرِجِينَ مِنَ النَّارِ
    ترجمه آيه :
    و (در آن موقع ) پيروان گويند: اى كاش بار ديگرى براى ما بود (كه به دنيا برمى گشتيم ) تا از اين پيشوايان بيزارى جوئيم ، همانگونه كه آنها (امروز) از ما بيزارى جستند. بدينسان خداوند اعمال آنها را كه مايه حسرت آنهاست ، به آنها نشان مى دهد و هرگز از آتش دوزخ ، بيرون آمدنى نيستند.
    نكته ها:
    O به فرموده روايات ، در قيامت صحنه ها و مواقف متعدّدى است . در برخى از آنها مُهر سكوت بر لب ها زده مى شود وتنها با نگاه هاى پرحسرت به يكديگر نگريسته و گريه مى كنند. در بعضى موارد، از همديگر استمداد كرده و در صحنه اى نسبت به هم ناله و نفرين مى كنند. در اين آيه مى خوانيم كه پيروان كفر نيز از حمايت ها و عشق ورزى هاى خود نسبت به رهبرانشان به شدّت پشيمان مى شوند، ولى ديگر كار از كار گذشته و تنها حسرتى است كه در دل دارند و با زبان مى گويند: اگر ما بارديگر برگرديم ، هرگز دنباله رو آنها نخواهيم بود. كسانى كه اينقدر بى وفا هستند كه از ما در اين روز تبرّى مى جويند، ما هم اگر به دنيا برگرديم ، از آنان تبرّى خواهيم جست . آنها حسرت مى خورند، ولى مگر از حسرت ، كارى ساخته است .
    O در آيات متعدّد، كلمه ((خلود)) در مورد عذاب بكار رفته است . بعضى ((خلود)) را مدّت طولانى معنا مى كنند، ولى از جمله ى (و ماهم بخارجين من النّار) در اين آيه استفاده مى شود كه ((خلود)) به معناى ابديّت است ، نه مدّت طولانى .
    O در روايات ، نمونه هايى از حسرت گنهكاران در قيامت به چشم مى خورد كه از جمله : كسانى هستند كه اموال زيادى را براى وارثان خود مى گذارند و خود در زمان حيات ، كار خيرى نمى كنند. آنان در آن روز مشاهده مى كنند كه اگر وارث از ارث او كار خوبى انجام داده ، در نامه وارث ثبت شده و اگر كار بدى كرده ، شريكِ جرم وارث قرار گرفته است .(498) نمونه ديگر اهل حسرت ، آنانكه عبادات بسيار دارند، ولى رهبرى و ولايت علىّبن ابى طالب عليهما السّلام را نپذيرفته اند.(499)
    O انسان ، داراى اختيار است . اگر چنين نبود، پشيمانى و حسرت و تصميم مجدّد در او راه نداشت . پشيمانى و حسرت ، نشانه ى آن است كه مى توانستيم كار ديگرى انجام دهيم . و تصميم مجدّد، رمز آن است كه انسان مى تواند با اراده و اختيار، هر راهى را كه صلاح بداند، انتخاب كند.
    پيام ها:
    1 طاغوت ها را رها كنيم . تا آنان ما را در قيامت رها نكرده اند، آنها را در دنيا رها كنيم . (فنتبرّاء منهم )
    2 در قيامت ، چشم انسان حقيقت بين شده و بر كارهاى خود، حسرت مى خورد. (يريهم اللّه اعمالهم حسرات )
    3 آرزوى برگشت هست ، ولى برگشتى نيست . (لو اءنّ لنا كرّة ... وماهم بخارجين )
    تفسير آيه : (168) يََّاءَيُّهَا الْنَّاسُ كُلُواْ مِمَّا فِى الاَْرْضِ حَلا لا طَيِّبا وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَ تِ الْشَّيْطَا نِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُّبِينٌ
    ترجمه آيه :
    اى مردم ! از آنچه در زمين ، حلال و پاكيزه است بخوريد و از گام هاى (وسوسه انگيز) شيطان ، پيروى نكنيد. براستى كه او دشمن آشكار شماست .
    نكته ها:
    O اسلام ، همواره مردم را به بهره بردن از نعمت هاى پاك وحلالِ خداوند، سفارش نموده و با هرگونه رهبانيّت و زهد بى جا مبارزه مى نمايد. لذا هم خوردنى هاى ناسالم را از شيطان مى داند؛ (انّما الخمر... رجس من عمل الشّيطان )(500) و هم نخوردن نابجا را گام شيطان مى داند؛ (كلوا... و لا تتّبعوا خطوات الشيطان ) زيرا در برخى از نقل هاى تاريخى آمده است كه بعضى از طوائف عرب ، قسمتى از زراعت و حيوانات را بدون دليل برخود حرام كرده بودند و گاهى نيز اين تحريم ها را به خداوند نسبت مى دادند. آيه نازل شد تا رفع ابهام شود.
    O اسلام ، به زندگى مادّى انسان توجّه كامل دارد و در راءس آنها نيازهاى غذايى است كه در اين مورد، دهها آيه و صدها حديث آمده است . يكى از وظايف انبيا نيز بيان خوردنى ها و آشاميدنى هاى حلال وحرام براى مردم است .
    O معمولاً قرآن در كنار اجازه مصرف ، شرطى را بيان كرده است . مثلاً در اينجا مى فرمايد: (كلوا... حلالاً طيباً) همچنين مى فرمايد: (كلوا و اشربوا... و لا تعثوا فى الارض ‍ مفسدين )(501) بخوريد و بياشاميد... ولى در زمين فساد نكنيد. در آيه ديگر مى فرمايد: (كلوا واشربوا ولاتسرفوا)(502) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد. و در جاى ديگر مى فرمايد: (كلوا و اطعموا)(503) بخوريد و اطعام كنيد.
    O در تفسير برهان از امام صادق عليه السّلام نقل شده است كه شخصى به نام طارق ، تصميم گرفته بود تا از همسرش جدا شده و زندگى راهبانه اى داشته باشد. حضرت فرمود: ((انّ هذا من خطوات الشيطان )) اين از گام هاى شيطان است .
    پيام ها:
    1 شرط اساسى در مصرف ، دو چيز است : حلال بودن ، پاكيزه و دل پسند بودن . (كلوا حلالا طيّبا)
    2 اسلام با بعضى رياضت ها مخالف است . (كلوا)
    3 بهره گيرى از محرّمات و چيزهاى پليد و ناپاك ، پيروى كردن از شيطان است . (كلوا... حلالا طيبا ولا تتبعوا خطوات الشيطان )
    4 نيازهاى طبيعى بشر، زمينه اى براى انحراف و تسلّط شيطان است . بايد ضمن تاءمين نياز، به لغزش هاى آن توجّه داشت . (كلوا... ولاتتبعوا خطوات ...)
    5 شيطان ، انسان را قدم به قدم منحرف مى كند. بايد از همان قدم اوّل مواظبت كرد. (خطوات الشيطان )
    6 شيطان براى انحراف مردم ، از راههاى گوناگونى وارد مى شود. (خطوات )
    7 وادار نمودن مردم به استفاده از حرام ها و بازداشتن آنان از نعمت هاى حلال ، نمودى از دشمنى آشكار شيطان است . (كلوا... حلالا طيبا... انّه لكم عدو مبين )
    تفسير آيه : (169) إِنَّمَا يَاءْمُرُكُمْ بِالسُّوَّءِ وَ الْفَحْشَآءِ وَ اءَنْ تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ
    ترجمه آيه :
    همانا (شيطان )، شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مى دهد و اينكه بر خداوند چيزهايى بگوييد كه به آن آگاه نيستيد.
    نكته ها:
    O در تفسير روح البيان آمده است كه شيطان در وسوسه ى خود، مراحلى را طى مى كند: ابتدا به كفر دعوت مى نمايد. اگر موفق نشد، به بدعت ، اگر موفق نشد، به گناهان كبيره ، اگر موفق نشد به گناهان صغيره ، اگر موفق نشد، به كارهاى مباح به جاى عبادات و اگر باز هم موفق نشد، به عباداتى دعوت مى كند كه پايين تر است ، تا شخص از مرحله بالاتر باز بماند.
    O فرمان شيطان ، همان وسوسه هاى اوست . نه آنكه از انسان سلب اختيار كند تا انسان مجبور به گناه شود.
    O تاثير فرمان شيطان ، نشان ضعف ماست . هرگاه انسان ضعيف شد، وسوسه هاى شيطان را همچون فرمان مولا مى پذيرد؛ (انمّا سلطانه على الّذين يتولّونه )(504) وگرنه اولياى خدا، در مرحله اى هستند كه شيطان به آنان نفوذ ندارد. (انّ عبادى ليس لك عليهم سلطان )(505)
    پيام ها:
    1 نشانه ى دشمنى شيطان ، وسوسه براى انجام فحشا و افترا به خداوند است . (عدوّ مبين انّما ياءمركم )
    2 شيطان ، هم دستور به گناه مى دهد، هم راه توجيه آنرا نشان مى دهد. فرمان به سوء و فحشا، همان دستور به گناه و فرمان افترا بستن به خدا، دستور به توجيه گناه است . (ياءمركم ... وان تقولوا)
    3 اظهار نظر در باره احكام دين و فتوى دادن بدون علم ، حرام است . (ان تقولوا على اللّه ما لا تعلمون )
    4 حتّى در مقام ترديد و شك ، نبايد چيزى را به خداوند نسبت داد، تا چه رسد به مواردى كه بدانيم آن حرف و سخن از خدا نيست . بنابراين بايد در تفسير قرآن و بيان احكام دقّت كرد. (وان تقولوا على اللّه ما لاتعلمون )
    next page

    fehrest page


    back page

  5. #15
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    تفسير آيه : (170) وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَآ اءَنْزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ اءَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنآ اءَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلاَ يَهْتَدُونَ
    ترجمه آيه :
    وهنگامى كه به آنها (مشركان ) گفته شود: آنچه را خدا نازل كرده است پيروى كنيد، گويند: بلكه ما از آنچه پدرانِ خود را بر آن يافتيم پيروى مى نماييم . آيا (از آنان پيروى مى كنند) هرچند پدرانشان چيزى نمى فهميدند و هدايت نيافته بودند؟
    نكته ها:
    O آيه قبل به ما هشدار داد كه از پيروى گامها و فرمان هاى شيطان ، دورى كنيم . اين آيه يكى از مصاديق راه شيطان را كه تقليد كوركورانه است بيان مى كند.
    O پيروى و اطاعت عقلانى مانعى ندارد، مورد انتقاد قرآن ، تقليد از كسانى است كه نه خود داراى تعقّل بوده اند و نه هدايت انبيا را پذيرفته اند.
    O هدايت الهى ، در هر عصر و زمانى وجود دارد. از اينكه قرآن مى فرمايد: نياكان آنان هدايت پذير نبودند، استفاده مى شود كه هدايت الهى در هر زمانى بوده ، ولى آنها نمى پذيرفتند. حضرت على عليه السّلام در نهج البلاغه مى فرمايد: (بلى لاتخلوا الارض من قائم للّه ظاهراً او خائفاً)(506) زمين از رهبر آسمانى هرگز خالى نيست ، خواه آشكارا و خواه مخفيانه مردم را به راه خدا دعوت مى نمايد.
    پيام ها:
    1 ارتجاع و عقب گرد، ممنوع است . پيروى از سنّت و راه نياكان ، اگر همراه با استدلال و تعقّل نباشد، قابل پذيرش نمى باشد. (الفينا عليه ابائنا)
    2 تعصّباتِ نژادى وقبيله اى ، از زمينه هاى نپذيرفتن حقّ است . (بل نتّبع ... ابائنا)
    3 آداب و عقايد نياكان ، در آيندگان اثر گذار است . (ما الفينا عليه ابائنا)
    4 راه حقّ، با عقل و وحى به دست مى آيد. (لايعقلون شيئا و لايهتدون )
    5 انتقال تجربه و دانش ارزش است ، ولى انتقال خرافات از نسل گذشته به نسل آينده ، ضد ارزش مى باشد. (اباؤ هم لايعقلون )
    6 عقل ، ما را به پيروى از وحى ، رهبرى مى كند. (اتّبعوا ما انزلنا... او لوكان اباؤ هم لا يعقلون )
    تفسير آيه : (171) وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُواْ كَمَثَلِ الَّذِى يَنْعِقُ بِمَا لاَ يَسْمَعُ إِلا دُعَآءً وَ نِدَآءً صُمُّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ
    ترجمه آيه :
    و مَثل كافران ، چنان است كه كسى به حيوانى كه جز صدايى (از نزديك ) ويا ندايى (از دور) نمى شنود بانگ زند، اينان كران ، لالان و كورانند و از اينروست كه نمى انديشند.
    نكته ها:
    O ((دعا)) به معناى خواندن از نزديك و ((نداء)) براى خواندن از راه دور است .
    O در اين آيه دو تشبيه است : يكى تشبيه دعوت كننده ى حقّ، به چوپان . و ديگرى تشبيه كافران ، به حيواناتى كه از كلام چوپان چيزى جز فرياد نمى فهمند. يعنى اى پيامبر! مثال تو در دعوت اين قومِ بى ايمان به سوى حقّ و شكستن سدهاى تقليد كوركورانه ، همچون كسى است كه گوسفندان و حيوانات را براى نجات از خطر صدا مى زند و آنها اين پيام را درك نمى كنند. زيرا چشم و گوش دل آنها بسته شده و در واقع كرو لال و نابينا هستند.
    پيام ها:
    1 ارزش چشم و گوش و زبان ، به آن است كه مقدّمه ى تعقّل باشد، و گرنه حيوانات نيز چشم و گوش دارند. (صم بكم عمى فهم لايعقلون )
    2 راه شناخت ، پرسيدن ، گوش كردن و ديدن همراه با تفكّر است . (صم بكم عمى فهم لايعقلون )
    3 اشخاص بى تفاوت در برابر دعوت حقّ، پنج صفت تحقيرآميز دارند:
    مثل حيوانند، كورند، كرند، لالند و بى عقلند. (مثل الّذين كفروا... فهم لايعقلون )
    تفسير آيه : (172) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُلُواْ مِنْ طَيِّبَا تِ مَا رَزَقْنَ كُمْ وَاشْكُرُواْ لِلّ هِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ
    ترجمه آيه :
    اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از نعمت هاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم بخوريد و شكر خدارا به جاى آوريد. اگر فقط او را پرستش ‍ مى كنيد.
    نكته ها:
    O از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه خداوند مى فرمايد: من مردم را خلق مى كنم ، امّا آنان غير مرا مى پرستند. من به آنان روزى مى دهم ، امّا آنان شكر ديگرى را مى نمايند.(507)
    O قرآن ، هرگاه بنا دارد انسان را از كارى منع كند، ابتدا راههاى مباح آنرا مطرح كرده و سپس موارد نهى را بيان مى كند. چون مى خواهد در آيات بعد، مردم را از يك سرى خوردنى ، منع و نهى كند، در اين آيه راههاى حلال را بازگو نموده است .
    O شكر مراحلى دارد. گاهى با زبان است و گاهى با عمل . شكر واقعى آن است كه نعمت ها در راهى مصرف شود كه خداوند مقرر نموده است .
    O هدف اصلى از آفرينش نعمت هاى طبيعى ، مؤ منان هستند. در سه آيه قبل فرمود: اى مردم ! از آنچه در زمين است بخوريد. در اين آيه مى فرمايد: اى مؤ منان ! از نعمت هاى دلپسندى كه براى شما روزى كرده ام بخوريد. شايد در اين اختلاف تعبير، رمزى باشد و آن اينكه هدف اصلى ، رزق رسانى به مؤ منان است ، ولى ديگر مردم هم در كنار آنها بهره مى برند. همانگونه كه هدف اصلىِ باغبان از آبيارى ، رشد گلها ودرختانِ ميوه است ، گرچه علف هاى هرز وتيغها نيز به نوايى مى رسند.
    O از هركس توقّع خاصّى است . از مردم عادّى ، توقّع آن است كه پس از خوردن ، دنبال گناه و وسوسه هاى شيطان و فساد نروند؛ (يا ايّها النّاس كلوا... ولا تَتّبعوا خُطوات الشّيطان )(508) ولى از اهل ايمان اين توقّع است كه پس از خوردن ، به دنبال عمل صالح و شكرگزارى باشند. (يا ايّها الّذين آمنوا كلوا... واشكروا) و (يا ايّها الرّسل كلوا... واعملوا صالحا)(509)
    پيام ها:
    1 خودسازى و زهد و تقوى ، منافاتى با بهره گيرى از طيّبات ندارد. (يا ايّها الّذين آمنوا كلوا من طيبات )
    2 در مكتب اسلام ، مادّيات مقدّمه ى معنويات است . (كلوا، واشكروا، تعبدون )
    3 اسلام در تغذيه ، به بهداشت توجّه دارد. (طيّبات ما رزقناكم )
    4 قبل از تاءمين زندگى مردم ومحبّت به آنان ، توقّعى نداشته باشيد. (كلوا... واشكروا)
    5 شكر، نشانه ى خداپرستى و توحيد ناب است . اگر انسان رزق را نتيجه فكر اقتصادى ، تلاش ، مديريّت ، سرمايه و اعتبارات خود بداند، براى خداوند سهمى قايل نخواهد بود تا او را شكر كند. (واشكروا للّه ان كنتم ايّاه تعبدون )
    6 شكر، نمونه روشن عبادت است . (واشكروا للّه ... تعبدون )
    7 شكر خداوند، واجب است . (كلوا... واشكروا لِلّه )
    8 خداپرست ، آنچه را خدا حلال شمرده ، از پيش خود حرام نمى كند. (كلوا... ان كنتم ايّاه تعبدون )
    تفسير آيه : (173) إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَآ اءُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطَّرَ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
    ترجمه آيه :
    همانا خداوند مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه (هنگام ذبح ) نام غير خدا بر آن برده شده ، حرام كرده است ، (ولى ) آن كس كه ناچار شد (به خوردن اينها) در صورتى كه زياده طلبى نكند و از حدّ احتياج نگذراند، گناهى بر او نيست ، همانا خداوند بخشنده و مهربان است .
    نكته ها:
    O به دنبال آيه ى قبل كه فرمود: از پيش خود، حلال هاى خدا را بر خود حرام نكنيد، خداوند تنها مردار و خون و گوشت خوك و هر حيوانى كه مانند زمان جاهليّت نام غير خدا هنگام ذبح بر او برده شود، حرام كرده است .
    O امام صادق عليه السّلام فرمود: گوشت مردار، سبب ضعف بدن و قطع نسل و مرگ ناگهانى مى شود و خوردن خون ، سبب سنگدلى و قساوت قلب مى گردد.(510)
    O طبق نظريه هاى بهداشتى ، گوشت خوك عامل دو نوع كرم كدو و تريشين است . و حتّى در بعضى از كشورها، مصرف گوشت خوك ممنوع شمرده شده و انجيل مسيح نيز گناهكاران را به خوك تشبيه كرده است .
    O كسى كه براى حفظ جان خود هيچ غذايى نداشته باشد، مى تواند به خاطر اضطرار از غذاى حرام استفاده كند، مشروط بر اينكه از روى سركشى و نافرمانى و ستمگرى نباشد. يعنى فقط به همان مقدارى مصرف كند كه خود را از مرگ برهاند، نه اينكه خواهان لذّت باشد. اين اجازه به خاطر لطف و مهربانى خداوند است . امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر انسان عمداً در حال اضطرار از خوردنى هاى ممنوع نخورد و بميرد، كافر مرده است .(511)
    O با توجّه به اينكه خوردنى هاى حرام ، بيش از چهار موردى است كه در آيه مطرح شده است ، پس كلمه ((انّما)) به معناى حصر عقلى نيست ، بلكه در مقابل تحريم هاى جاهليّت است .
    O قاعده اضطرار، اختصاص به خوردنى ها ندارد و در هر مسئله اى پيش آيد، قانون را تخفيف مى دهد. از امام صادق عليه السّلام سؤ ال كردند كه پزشك به مريضى دستور استراحت و خوابيدن داده است ، نماز را چه كند؟ امام اين آيه را تلاوت نموده و فرمودند: نماز را خوابيده بخواند.(512)
    O احكام اسلام ، براساس مصالح است . در آيه قبل ، خوردن بخاطر طيّب بودن آنها مباح بود و در اين آيه چيزهايى كه از طيّبات نيستند، حرام مى شود.
    O تحريم هاى الهى ، تنها به جهت مسائل طبى وبهداشتى نيست ، مثل تحريم گوشت مردار وخون ، بلكه گاهى دليل حرمت ، مسائل اعتقادى ، فكرى وتربيتى است . نظير تحريم گوشت حيوانى كه نام غير خدا بر آن برده شده كه به خاطر شرك زدايى است . چنانكه گاهى ما از غذاى شخصى دورى مى كنيم ، به خاطر عدم رعايت بهداشت توسط او، ولى گاهى دورى ما از روى اعراض يا اعتراض و برائت از اوست .
    پيام ها:
    1 اسلام به مسئله غذا و تغذيه ، توجّه كامل داشته و بارها در مورد غذاهاى مضرّ و حرام هشدار داده است .(513) (انّما حرّم عليكم الميتة ...)
    2 تحريم ها، تنها به دست خداست نه ديگران . (انّما حرّم عليكم )
    3 توجّه به خداوند و بردن نام او، در ذبح حيوانات لازم است . تا هيچ كار ما خارج از مدار توحيد نباشد و با مظاهر شرك و بت پرستى مبارزه كنيم . (وما اهلّ به لغير اللّه )
    4 اضطرارى حكم را تغيير مى دهد كه به انسان تحميل شده باشد، نه آنكه انسان خود را مضطرّ كند. كلمه ((اُضطُرّ)) مجهول آمده است ، نه معلوم . (فمن اضطرّ)
    5 اسلام ، دين جامعى است كه در هيچ مرحله بن بست ندارد. هر تكليفى به هنگام اضطرار، قابل رفع است . (فمن اضطُرّ... فلا اثم عليه )
    6 قانون گزاران بايد شرايط ويژه را به هنگام وضع قانون در نظر بگيرند. (فمن اضطرّ... فلا اِثم عليه )
    7 از شرايط اضطرارى ، سوء استفاده نكنيد. (فمن اضطُرّ غيرباغ ولا عاد)
    تفسير آيه : (174) إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَآ اءَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْكِتَبِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً اءُوْلََّئِكَ مَا يَاءْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ إِلا الْنَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ اءَلِيمٌ
    ترجمه آيه :
    كسانى كه آنچه را خداوند از كتاب نازل كرده ، كتمان مى كنند و بدان بهايى اندك مى ستانند، آنها جز آتش در شكم هاى خود فرو نمى برند، و خداوند روز قيامت با آنها سخن نمى گويد و پاكشان نمى كند و براى آنهاعذاب دردناكى است .
    نكته ها:
    O دانشمندانِ يهود و نصارى تا قبل از آمدن پيامبر اسلام ، به مردم وعده ى آمدن آن حضرت را مى دادند و نشانه هايى را كه در تورات و انجيل آمده بود براى مردم مى گفتند، ولى همين كه پيامبر اسلام مبعوث شد و آنها اقرار به رسالت آن حضرت را مساوى با از دست دادن مقام ، مال و... خود ديدند، حقيقت را كتمان نمودند، تا چند روزى بيشتر در مسند خود بمانند و تحفه و هدايايى بخورند، ولى اين بهاى اندكى است كه در برابر گناه بزرگ خود دريافت مى دارند و اين درآمدها نيز چيزى جز آتش نيست كه مى خورند. همچنان كه در آيه اى ديگر، از خوردن اموال يتيمان به خوردن آتش تعبير شده است .(514)
    خداوند در روز قيامت با اين كتمان كنندگان ، سخنى از روى محبّت نخواهد گفت ، با آنكه در آن روز، مؤ منان با خدا هم سخن خواهند شد. البتّه اين گفتگو يا از راه ايجاد موج در فضا و يا از طريق الهام و با زبان دل است و همه خوبان در آن روز كليم اللّه مى شوند.
    O در آيه قبل ، به دنبال تحريم گوشت خوك و مردار، سخنى از مغفرت آمده است ، ولى در اين آيه كه سخن از تحريم كتمان حقّ و گناهان مربوط به مسائل فكرى و فرهنگى است ، لحن آيه بسيار تندتر شده و سخنى از مغفرت نيامده است . بگذريم كه در آيه بعد اين تهديدات شديدتر مى شود.
    O كتمان حقيقت ، تنها درباره رسالت پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نبوده است . كسانى كه درباره جانشين واقعى پيامبر نيز كتمان حقيقت كنند، دچار اين عقوبت خواهند شد. آنانكه ماجراى غدير خم را در كتب تفسير و تاريخ خود محو و مسير آيات را تحريف و توجيه مى كنند و مردم را به جاى امام معصوم به سراغ ديگران مى فرستند، دچار كتمان حقيقت شده اند.
    پيام ها:
    1 دنياگرايى ، بزرگترين خطر براى علما و دانشمندان است . (يكتمون ، يشترون )
    2 دين فروشى ، به هر قيمتى كه باشد خسارت است ، زيرا حقايق و معارف كتب آسمانى ارزشمندتر از همه منافع است . (ثمناً قليلاً)
    3 خوردنى هاى حرام ، به صورت آتش تجسّم مى يابند. (ما ياءكلون ... الاّ النار)
    4 اشيا داراى يك وجهه باطنى و ملكوتى هستند كه در قيامت به آن شكل تجسّم مى يابند. (فى بطونهم الاّ النّار)
    5 كيفر، بايد متناسب با جرم باشد. آنانكه در دنيا راه شنيدن كلام خدا را بر مردم بسته اند، در قيامت از لذّت استماع كلام خدا محروم مى شوند. (لا يكلّمهم اللّه )
    6 عذاب هاى قيامت ، هم جسمى وهم روحى است . (لايكلّمهم اللّه )
    تفسير آيه : (175) اءُوْلََّئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَواْ الْضَّلَ لَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَآ اءَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ
    ترجمه آيه :
    آنها (كتمان كنندگان حقّ) كسانى هستند كه گمراهى را به بهاى از دست دادن هدايت و عذاب را به جاى آمرزش خريدند. پس به راستى چقدر در برابر عذاب خداوند تحمّل دارند؟
    نكته ها:
    O براى گناه كتمان ، هشت تهديد پى در پى آمده است ؛ پنج تهديد در آيه قبل ، دو تهديد در اين آيه و يك تهديد در آيه بعد. شايد در مورد هيچ گناه ديگر اين همه تهديد پشت سر هم نيامده باشد.
    O انگيزه هاى كتمان حقيقت ، زياد است . از آن جمله مى توان به غرور، تعصّب نابجاى دينى ، حفظ موقعيّت ، ضعف نفس ، عدم شهامت ، تنگ نظرى ، سفارش بيگانگان ، حفظ مقام و مال اشاره كرد.
    O توبه ى گناه كتمان ، تنها استغفار و گريه نيست ، بلكه بيان حقايق است . البتّه در مواردى كه جان كسى در خطر است و يا فساد و خطرى مطرح است ، كتمان مانعى ندارد. مانند كتمان گناهان خود يا مردم ، براى جلوگيرى از رواج بدى ها.
    پيام ها:
    1 كتمان حقايق ، از گناهان ويژه ى دانشمندان است . (اولئك الّذين )
    2 در بيان كتب آسمانى ، هدايت و مغفرت الهى است و در كتمان آنها ضلالت و عذاب . (اشتروا الضلالة بالهدى و العذاب بالمغفرة )
    3 دين فروشى و كتمان حقيقت ، سخت ترين كيفرها را بدنبال دارد. جمله ى (فما اصبرهم على النار) در قرآن تنها در مورد اين گروه بكار رفته است .
    تفسير آيه : (176) ذَ لِكَ بِاءَنَّ اللّهَ نَزَّلَ الْكِتَبَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِى الْكِتَبِ لَفِى شِقَاقٍ بَعِيدٍ
    ترجمه آيه :
    آن (عذاب ) به جهت آن است كه خداوند كتاب (آسمانى ) را به حقّ نازل كرده است و البتّه كسانى كه در كتاب (خدا با كتمان و تحريف ) اختلاف (ايجاد) كردند، همواره در ستيزه اى عميق هستند.
    نكته ها:
    O اين همه تهديد و وعده ى عذاب كه براى كتمان كنندگان حقايق دينى بيان شد، از آن جهت است كه خداوند كتاب آسمانى را چنان روشن و واضح و همراه با دلايل و استدلال نازل كرده است كه جاى هيچ گونه شبهه و ابهام براى كسى باقى نماند، امّا با اين حال گروهى از مردم براى حفظ منافع شخصى خود، دست به توجيه و تحريف زده و در فهم كتاب آسمانى اختلاف به وجود مى آورند تا به اصطلاح آب را گل آلود نموده و از آن ماهى بگيرند. خداوند در وصف اينان مى فرمايد: اين گروه در شقاق و جدايى بسر مى برند.
    O يكى از راههاى كتمان حقيقت ، ايجاد اختلاف است . در سه آيه ى گذشته ، تمام تهديدات متوجّه كتمان كنندگان بود. در اين آيه به جاى اينكه بفرمايد: كتمان كنندگان در شقاقند، فرمود: اختلاف كنندگان در كتاب ، در شقاقند. اين نشان دهنده ى آن است كه كتمان كنندگان ، همان اختلاف كنندگان هستند. زيرا در محيط آلوده به اختلاف است كه مى توان مردم را سردرگم و حقايق را پنهان كرد.
    پيام ها:
    1 منشاء اختلافات دينى و مذهبى ، دانشمندان هستند، نه كتب آسمانى . (نزل الكتاب بالحقّ... اختلفوا فى الكتاب )
    2 كتمان حقايق ، موجب شقاق وشكاف و جدايى وپراكندگى است . (شقاق بعيد)
    تفسير آيه : (177) لَيْسَ الْبِرُّ اءَنْ تُوَّلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَالْمَلََّئِكَةِ وَالْكِتَبِ وَالْنَّبِيِّينَ وَ ءَاتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِى الْقُرْبَى وَالْيَتَمى وَالْمَسَكِينَ وَ ابْنَ الْسَّبِيلِ وَالْسَّآئِلِينَ وَفِى الْرِّقَابِ وَاءَقَامَ الْصَّلَو ةَ وَ ءَاتَى الْزَّكَو ةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَهَدُواْ وَالْصَّبِرِينَ فِى الْبَاءْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ وَحِينَالْبَاءْسِ اءُوْلََّئِكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
    ترجمه آيه :
    نيكى (تنها) اين نيست كه (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مشرق يا مغرب بگردانيد، بلكه نيكوكار كسى است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورده و مال (خود) را با علاقه اى كه به آن دارد به خويشاوندان و يتيمان و بيچارگان و در راه ماندگان و سائلان و در (راه آزادى ) بردگان بدهد، و نماز را برپاى دارد و زكات را بپردازد، و آنان كه چون پيمان بندند، به عهد خود وفا كنند و آنان كه در (برابر) سختى ها، محروميّت ها، بيمارى ها و در ميدان جنگ ، استقامت به خرج مى دهند، اينها كسانى هستند كه راست گفتند (و گفتار و رفتار و اعتقادشان هماهنگ است ) واينان همان پرهيزكارانند.
    نكته ها:
    O كلمه ((برّ)) به معناى نيكى است ، ولى به هركس كه خيلى نيكوكار باشد، مى گويند او ((برّ)) است . يعنى وجودش يكپارچه نيكى است .
    O ((باءساء)) از ((بؤ س )) به معناى فقر و سختى است كه از خارج به انسان تحميل مى شود. ((ضرّاء))، درد وبيمارى است كه از درون به انسان فشار مى آورد.و ((حين الباءس )) زمان جنگ و جهاد است .
    O بعد از ماجراى تغيير قبله كه در آيه ى 144 خوانديم ، سخنِ روز، پيرامون قبله و تغيير آن بود كه اين آيه مى فرمايد: چرا به جاى محتواى دين كه ايمان به خدا و قيامت وانجام كارهاى نيك است ، به سراغ بحث هاى جدلى رفته ايد.
    O اين آيه جامع ترين آيه قرآن است . زيرا اصول مهم اعتقادى ، عملى و اخلاقى در آن مطرح گرديده است . در تفسير الميزان از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: هر كس به اين آيه عمل كند، ايمانش كامل است .
    اين آيه پانزده صفت نيك را در سه بخشِ ايمان ، عمل و اخلاق بيان نموده است . در بخش ايمان ، به مسئله ايمان به خدا، فرشتگان ، انبيا، قيامت و كتب آسمانى اشاره شده و در بخش عمل ، به مسائل عبادى مانند نماز و اقتصادى مانند زكات و اجتماعى مانند آزاد نمودن بردگان و نظامى مانند صبر در جبهه و جنگ ، و روحى وروانى مثل صبر در برابر مشكلات ، اشاره گرديده است . و در بخش اخلاقى به وفاى به عهد و دل كندن از مادّيات و ترحّم به فقرا اشاره شده است .
    O ايمان به خدا، سبب خضوع در برابر حقّ و عدم تسليم در برابر طاغوت هاست . ايمان به قيامت ، موجب وسعت ديد و بلندى همّت مى گردد. ايمان به وجود ملائكه ، نشانه ى ايمان به تشكيلات ماوراى طبيعت است . ايمان به انبيا، ايمان به وحى و جريان هدايت در طول تاريخ است و دليل بر اينكه انسان در اين جهان رها و بى برنامه نبوده است . انفاق ، بيانگر تعاون و نوع دوستى ، و نماز، پيوند مستقيم با خدا، و زكات برنامه ريزى براى حل مشكل محرومان ، و وفاى به عهد موجب تحكيم ارتباطات ، و صبر عامل آبديده شدن انسان هاست .(515)
    O جمله (آتى المال على حبّه ) را سه نوع معنا نموده اند:
    الف : پرداخت مال به ديگران با وجود علاقه اى كه به آن هست .
    ب : پرداخت مال بر اساس حبّ خداوند.
    ج : پرداخت مال بر اساس علاقه اى كه به فقير است .
    O صبر، مادر همه كمالات است وقرآن راه رسيدن به بهشت را صبر مى داند؛(اولئك يجزون الغُرفة بما صبروا)(516) به آنان جايگاه بلند داده مى شود، به پاس بردبارى كه كردند. چنانكه فرشتگان به بهشتيان مى گويند: (سلامٌ عليكم بما صبرتم )(517) درود بر شما كه پايدارى كرديد. همچنين درباره رهبران الهى مى فرمايد: (جعلنامنهم ائمّة يهدون بامرنا لمّا صبروا)(518) آنان را بخاطر صبرشان ، پيشوايانى قرار داديم كه به امر ما هدايت مى نمودند.
    O مشابه اين آيه ، در روايات نيز براى معرفى معارف دينى چنين آمده است :
    # ((ليس العاقل من يعرف الخير من الشرّ و لكن العاقل من يعرف خير الشّرين ))(519) عاقل آن نيست كه خير را از شرّ بشناسد، عاقل آن است كه ميان دو شرّ، خيرش را برگزيند.
    # ((ليس العلم بكثرة التعلّم انّما هو نور يقذفه اللّه فى قلب من يريد))(520) دانش ، به آموختن بسيار حاصل نمى شود. دانش واقعى ، نورى الهى است كه به دلها مى تابد.
    # ((ليس البرّ فى حُسن الزّى و لكن فى السكينة و الوقار))(521) بزرگى ، در ظاهرِ آراسته نيست ، بلكه در آرامش و وقار است .
    # ((ليس السخى ... الذى ينفق ماله فى غير حقّه و لكنه الّذى يؤ دّى الى اللّه ما فرض عليه ))(522) سخاوتمند كسى نيست كه در هرجا و لو بى جا انفاق كند، بلكه كسى است كه در هرجا خشنودى خداست انفاق كند.
    # ((ليس العبادة كثرة الصيام و الصلاة و انّما العبادة كثرة التفكّر فى امر اللّه ))(523) عبادت به نماز و روزه بسيار نيست ، به تفكّر درباره خدا و آثار اوست .
    # ((اشدّ من يَتم اليتيم يتيمٌ انقطع عن امامه ))(524) آنكه از سرپرستى پيشواى حقّ محروم گشته ، يتيم تر از كسى است كه پدر و مادرش را از دست داده است .
    O براى رسيدن به كمالِ تقوا، انفاقِ واجب و غير واجب ، هر دو لازم است . بعضى از مردم به مستمندان كمك مى كنند، ولى حقوق واجب خود را نمى پردازند و برخى ديگر با پرداخت خمس و زكات ، نسبت به فقرا و محرومان بى تفاوت مى شوند. اين آيه ، مؤ من واقعى را كسى مى داند كه هم حقوق واجب را بپردازد و هم انفاق مستحبّ را انجام دهد.
    به همين دليل در روايات مى خوانيم : در اموال ثروتمندان ، غير از زكات نيز حقّى براى محرومان است .(525) و كسى كه سير بخوابد در حالى كه همسايه او گرسنه باشد ايمان به خدا و قيامت ندارد.(526)
    پيام ها:
    1 به جاى محتواى دين ، به سراغ ظاهر نرويم و از اهداف اصلى باز نمانيم . (ليس البرّ... ولكن البرّ)
    2 يكى از وظايف انبيا وكتب آسمانى ، تغيير فرهنگ مردم است . (ليس البرّ... و لكن البر)
    3 شناخت مفاهيم ، مهم نيست عمل به آن مهم است . كلمه ((برّ)) به مفهوم نيكى است ، ولى دانستن آن مهمّ نيست ، كسى كه اين مفهوم را محقّق مى سازد ارزش دارد. (لكن البرّ من آمن )
    4 ايمان ، مقدّم بر عمل است . (من آمن باللّه ... آتى المال )
    5 ايمان به همه انبيا و ملائكه لازم است . (آمن باللّه ... والملائكة والكتاب والنبيّين )
    6 ارتباط با خدا در كنار ارتباط با مردم و تعاون اجتماعى در حوادث و گرفتارى ها مطرح است . (آمن باللّه و اليوم الاخر... وآتى المال على حبه )
    7 تمام كارهاى نيك در سايه ايمان به خدا شكل مى گيرد. (آمن باللّه ... آتى المال )
    8 هدف اسلام از انفاق ، تنها سير كردن گرسنگان نيست ، بلكه دل كندن صاحب مال از مال نيز هست . (على حبّه )
    9 نيكوكاران ، مال و دارايى خود را با رغبت و علاقه در راه خدا انفاق مى كنند. (آتى المال على حبّه )
    10 با دست خود به فقرا و يتيمان و بستگان انفاق كنيد. (آتى المال على حبّه )
    11 در انفاق ، بستگان نيازمند بر ساير گروه هاى مستمند، اولويّت دارند. (ذوى القربى و اليتامى ...)
    12 سائل را ردّ نكنيد، گرچه فقير، مسكين ، در راه مانده و فاميل نباشد. كلمه ى ((السائلين )) به صورت مستقل مطرح شده است . (والمساكين و... السائلين )
    13 ايمان ونماز و زكات ، بدون شركت در جهاد كامل نمى شود. (وحين الباءس ... اولئك الّذين صدقوا)
    14 مدّعيان ايمان بسيارند، ولى مؤ منان واقعى كه به تمام محتواى دين عمل كنند، گروهى اندك هستند. (اولئك الّذين صدقوا)
    15 نشانه ى صداقت ، عمل به وظايف دينى وتعهّدات اجتماعى است . (اولئك الّذين صدقوا)
    16 متّقى كسى است كه عملش ، عقايدش را تاءييد كند. (آتى المال ... اولئك الّذين صدقوا اولئك هم المتقون )
    تفسير آيه : (178) يَاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمْ الْقِصَاصُ فِى الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالاُْنْثى بِالاُْنْثى فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ اءَخِيهِ شَىْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَاءَدَآءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَنٍ ذَ لِكَتَ خْفِيفٌ مِّنْ رَّبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَ لِكَ فَلَهُ عَذَابٌ اءَلِيمٌ
    ترجمه آيه :
    اى كسانى كه ايمان آورده ايد! (قانون ) قصاص در مورد كشتگان ، بر شما (چنين ) مقرّر گرديده است : آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن ، پس اگر كسى از ناحيه برادر (دينى ) خود (يعنى صاحب خون و ولىّ مقتول ) مورد عفو قرار گيرد. (يا قصاص او به خون بهاتبديل شود) بايد شيوه اى پسنديده پيش گيرد و به نيكى (ديه را به ولى مقتول ) بپردازد، اين حكم تخفيف و رحمتى است از ناحيه پروردگارتان ، پس براى كسى كه بعد از اين (از حكم خدا) تجاوز كند، عذاب درناكى دارد.
    نكته ها:
    O ((قصاص )) از ريشه ((قصّ)) به معناى پيگيرى است . لذا به داستان دنباله دار و پى در پى ((قصّه )) مى گويند. پيگيرى قتل تا مجازات قاتل را ((قصاص )) گويند.
    O در هر اجتماعى گاه و بيگاه قتلى صورت مى گيرد، يك دين جامع و كامل همانند اسلام ، در قبال چنين حوادثى بايد طرح و برنامه ى عادلانه و منطقى ارائه دهد كه بتواند جلوى ازدياد وتكرار چنين حوادث وهمچنين جلوى انتقام هاى نابجا و احياناً سوءاستفاده ها را بگيرد، تا قاتلان ، جسور نشوند وخون مظلوم به هدر نرود.
    در جاهليّت قبل از اسلام ، گاه به خاطر كشته شدن يك نفر، قبيله اى به خاك و خون كشيده مى شد و جنگ هاى طولانى به راه مى افتاد. اسلام با طرحى كه در اين آيه مطرح شده ، هم حفاظت خون مردم و هم رضايت طرفين و رعايت حدود و اندازه را در نظر گرفته است . البتّه قانون قصاص ، حكم الهى نيست كه قابل عفو و اغماض نباشد، بلكه حقّى است براى صاحبان خون كه مى توانند با گرفتن ديه و يا بدون آن ، از حقّ خود صرف نظر كنند.
    سؤ ال : چرا در قانون قصاص ، جنسيّت مطرح است ؟ اگر قاتل مرد و مقتول زن باشد، مرد را قصاص ‍ نمى كنند؟
    پاسخ : قتل زن و مرد، از نظر الهى و انسانى و كيفر اخروى يكسان است ، لكن در كيفر دنيوى فرق دارد و اين به خاطر آن است كه معمولا مرد نان آور خانه و قتل او سبب ضربه اقتصادى به خانواده است و قانون براساس نوع است ، نه موارد نادر كه ممكن است زنى نان آور باشد.
    پيام ها:
    1 براى تحقّق احكام دينى ، حكومت دينى لازم است . اجراى قانون قصاص بدون قدرت و حكومت ، امكان ندارد. (يا ايّها الّذين آمنوا...)
    2 در قانون قصاص ، اصول تساوى و عدالت مورد توجّه است . (الحُرّ بالحُرّ و العبد بالعبد و الاُنثى بالاُنثى ...)
    3 قاطعيّت و عطوفت در كنار هم لازم است . (فمن عفى له من اخيه ) گويا اولياى مقتول ، برادر قاتل هستند و قاتل ، از مرز اسلام و اخوت بيرون نمى رود.
    4 حقوق اسلامى ، آميخته با اخلاق اسلامى است . (كتب عليكم القصاص ... فمن عفى )
    5 اسلام ، نه مانند يهود تنها راه را قصاص مى داند و نه همچون مسيحيّت بهترين راه را عفو مى شناسد، بلكه راههاى مختلفى مثل قصاص ، خون بها و عفو را مطرح مى كند. (كتب عليكم القصاص ... فمن عفى )
    6 جواز عفو قاتل و تبديل قصاص به گرفتن خون بها، براى تربيت شماست . (تخفيف من ربّكم )
    7 تجاوز از حدود الهى و سوءاستفاده از آن ممنوع است . (فمن اعتدى عليه ... فله عذاب اليم )
    8 اگر در قانونى تخفيف قرار داديد، جلو سوء استفاده ها را بگيريد. (ذلك تخفيف ... فمن اعتدى )
    next page

    fehrest page


    back page

  6. #16
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    تفسير آيه : (179) وَلَكُمْ فِى الْقِصَاصِ حَيَوةٌ يَاءُوْلِى الاَْلْبَبِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
    ترجمه آيه :
    اى صاحبان خرد! براى شما در قصاص ، حيات (و زندگى نهفته ) است . باشد كه شما تقوى پيشه كنيد.
    نكته ها:
    O گويا آيه در مقام پاسخ به يك سرى ايرادهايى است كه به حكم قصاص ، به خصوص از سوى روشنفكر نمايان مطرح مى شود. قرآن مى فرمايد: حكم قصاص ‍ براى جامعه انسانى تاءمين كننده ى حيات و زندگى است . قصاص ‍ يك برخورد و انتقام شخصى نيست ، بلكه تاءمين كننده امنيّت اجتماعى است . در جامعه اى كه متجاوز قصاص نشود، عدالت و امنيّت از بين مى رود و آن جامعه گويا حياتى ندارد و مرده است . چنانكه در پزشكى و كشاورزى و دامدارى ، لازمه حيات و سلامت انسان ، گياه و حيوان ، از بين بردن ميكروب ها و آفات است .
    اگر به بهانه اينكه قاتل هيجان روانى پيدا كرده ، بگوييم او رها شود، هيچ ضمانتى نيست كه در ديگر جنايت ها اين بهانه مطرح نشود، چون تمام جنايتكاران در حال سلامت و آرامش ‍ روحى و فكرى دست به جنايت نمى زنند. با اين حساب تمام خلافكاران بايد آزاد باشند و جامعه سالم نيز تبديل به جنگل شود كه هركس بر اثر هيجان و دگرگونى هاى روحى و روانى ، هركارى را بتواند انجام دهد. گمان نشود كه دنياى امروز، دنياى عاطفه و نوع دوستى است و قانون قصاص ، قانونى خشن و ناسازگار با فرهنگ حقوق بشر دنياست . اسلام در كنار حكم قصاص ، اجازه عفو و اخذ خون بها داده تا به مصلحت اقدام شود.
    توجيهاتى از قبيل اينكه از مجرمان و قاتلان در زندان با كار اجبارى به نفع پيشرفت اقتصادى بهره گيرى مى كنيم ، قابل قبول نيست . چون اين برنامه ها، تضمين كننده امنيّت عمومى نيستند. اصل ، مقام انسانيّت و جامعه عدالت پرور است ، نه دنياى پرخطر همراه با توليد بيشتر، آن هم به دست جنايتكاران و قاتلان !
    O از آنجا كه قانون قصاص ، ضامن عدالت و امنيّت و رمز حيات جامعه است ، در پايان آيه مى فرمايد: (لعلّكم تتقون ) يعنى اجراى اين قانون ، موجب خوددارى از بروز قتل هاى ديگر است .
    O حيات ، داراى انواعى است :
    1 حيات طبيعى . مثل زنده شدن زمين در بهار و بعد از باران . (يحيى الارض )(527)
    2 حيات معنوى . مثل دعوت پيامبر كه عامل زنده شدن مردم است . (دعاكم لما يحييكم )(528)
    3 حيات برزخى كه شهدا دارند. (لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه اموات بل احياء)(529)
    4 حيات اخروى كه براى همه است . (يميتكم ثم يحييكم )(530)
    5 حيات اجتماعى در سايه امنيّت و عدالت . نظير همين آيه (لكم فى القصاص حياة )
    پيام ها:
    1 اجراى عدالت ، تضمين كننده حيات جامعه است . (لكم فى القصاص حياة )
    2 تعادل ميان راءفت و خشونت ، لازم است . خدايى كه رحمن و رحيم است ، قصاص را رمز حيات مى داند. (لكم فى القصاص حياة )
    3 حذف عنصر خطرناك ، يك اصل عقلانى است . (يا اولى الالباب )
    4 زود قضاوت نكنيد. ممكن است در برخورد سطحى ، قصاص را خوب ندانيد ولى با خرد وانديشه درمى يابيد كه قصاص رمز حيات است . (يا اولى الالباب )
    5 تقوا و دورى از گناه ، فلسفه احكام دين است . چه احكام عبادى و چه قضايى .(531) (لعلّكم تتقون )
    6 قصاص ، سبب بازدارى مردم از تكرار قتل است . (لعلكم تتقون )
    تفسير آيه : (180) كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ اءَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَلِدَيْنِ وَالاَْقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ
    ترجمه آيه :
    بر شما مقرّر شده كه چون يكى از شما را (نشانه هاى ) مرگ فرا رسد، اگر مالى از خود به جاى گذارده ، براى پدر ومادر ونزديكان به طور شايسته وصيّت كند، اين كار حقّ و شايسته پرهيزكاران است .
    نكته ها:
    O بعضى ها فكر مى كنند وصيّت كردن ، زمينه ى زود مردن است ، در حالى كه يك نوع دورانديشى است واينكه مى فرمايد: هنگام مرگ وصيّت كنيد. چون آن لحظه ، آخرين فرصت است وگرنه مى تواند سالها قبل از فرا رسيدن مرگ ، وصيّت كند.
    O بعضى وصيّت كردن را واجب دانسته اند، امّا از جمله ى (حقّاً على المتّقين ) استفاده مى شود كه اين عمل مستحبّ است وگرنه مى فرمود: ((حقّاً على المؤ منين ))
    O در آيه ى شريفه به جاى كلمه ((مال )) از كلمه (خير) استفاده شده تا روشن شود كه مال و ثروت ، مايه ى خير و نيكى است و آنچه در اسلام مورد انتقاد قرار گرفته ، مال حرام يا علاقه ى زياد به مال يا ترجيح دادن مال بر كمالات فردى و نيازهاى اجتماعى و يا استثمار مردم براى تحصيل آن است .
    O وصيّت بايد بر اساس (معروف ) يعنى عقل پسند باشد، نه از روى كينه و انتقام و يا مهرورزى هاى بى جا و بى رويه . چون از ارث ، تنها بعضى از بستگان بهره مند مى شوند آن هم به مقدار معيّن ، لذا اسلام سفارش مى كند اگر در ميان فاميل كسانى هستند كه از ارث محرومند و يا سهم ارث آنان اندك است با وصيّت ، در مورد توسعه ى سهميّه آنان اقدام نمايد، ولى اگر كسى در اين وصيّت رعايت عدالت نكند و يا ظلمى را روا دارد، گناه كبيره انجام داده است .(532)
    در لابلاى متون روائى آمده است : شخصى با داشتن كودكانى صغير، تمام اموال خود را در راه خدا بخشيد. چون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله متوجّه شدند، پرسيدند با اين مرده چه كرديد؟ گفتند: او را دفن كرديم . فرمود: اگر قبلاً به من خبر داده بوديد، اجازه نمى دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد، چرا كه او با داشتن اين همه فرزند، براى آنان هيچ مالى نگذاشته و همه را در راه خدا داده است .(533)
    O وصيّت ، كار دقيقى است كه اگر خداى ناكرده با بى توجّهى انجام شود و بعداً عامل فتنه و ناراحتى هايى گردد، تمام كارهاى خير محو مى شود. از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روايت شده است كه فرمودند: گاهى انسان شصت سال عبادت مى كند، ولى چون وصيّت نامه ى خود را عادلانه تنظيم نمى كند، به دوزخ مى رود.(534)
    O وصيّت ، نشانه ى آن است كه مالكيّت انسان حتّى بعد از مرگ در مورد قسمتى از دارايى هايش ادامه دارد.
    O مقدار وصيّت ، يك سوم مال است و اگر شخصى در مورد بيش از اين مقدار وصيّت كند، اجازه ى وارثان شرط است . براى اينكه ياد بگيريم چگونه وصيّت كنيم ، بهتر است وصيّت نامه هاى اولياى خدا، شهدا و علما را بخوانيم .
    O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هركس ابتدا به عهده بگيرد كه وصيّت شخصى را انجام دهد، ولى سپس بدون عذر آنرا رها كند، هيچ عملى از او قبول نمى شود وتمام فرشتگانِ ميان آسمان و زمين او را لعنت مى كنند و دائماً در غضب خداوند است ودر برابر هر كلمه ى ((يا ربّ)) كه مى گويد، يك لعنت بر او نثار مى شود و پاداش تمام كارهاى قبلى او به پاى وصيّت كننده ثبت مى گردد.(535)
    آثار و بركات وصيّت
    1 وصيّت ، نشانه ى دقّت و اهل حساب بودن است .
    2 وصيّت ، نشانه ى احترام به حقوق ديگران است .
    3 وصيّت ، انجام امور خيرى است كه از آن غفلت شده و تداوم عمل صالح ، پس از مرگ است .
    4 وصيّت ، راهى براى پركردن خلاءهاى اقتصادى و تعديل ثروت است .
    رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرموده اند: هركس با وصيّت از دنيا برود، گويا شهيد مرده است (536)
    O وصيّت براى والدين وبستگان ، عامل تجديد محبّت ويك نوع قدرشناسى است . لذا در آغاز آيه وصيّت ، والدين مطرح شده اند تا علاوه بر سهم ارث ، وصيّت به نوعى تنظيم شود كه نفعش به آنان نيز برسد كه اين خود از مصاديق احسان است .
    اقسام وصيّت
    1 واجب : مثل وصيّت به حقّ اللّه ، حقّالناس ، قضاى نماز و عبادات ديگر، پرداخت حقوق واجبه مانند خمس ، زكات ، ديون ، بدهكارى هاى مردم .
    2 مستحبّ: مثل وصيّت به امور خيريّه .
    3 مباح : مثل وصيّت فرزندان به نوع شغل ، حرفه ، لباس ، طعام .
    4 مكروه : مثل وصيّت به مقبره سازى .
    5 حرام : مثل وصيّت به ايجاد مراكز فساد، انتشار كتب ضالّه .
    پيام ها:
    1 گرچه با مرگ ، انسان از دنيا مى رود، امّا پرونده ى عمل او با كارهايى نظير وصيّت باز مى ماند. (اذا حضر احدكم الموت .... الوصية )
    2 مال و ثروت ، اگر در راه درست مصرف شود خير است . (ان ترك خير الوصيّة )
    3 در وصيّت بايد علاوه بر ارث ، براى والدين و نزديكان سهمى قرار داد. (الوصيّة للوالدين و الاقربين )
    4 وصيّت بايد بر اساس عرف پسنديده ى جامعه باشد. (الوصيّة ... بالمعروف )
    5 ترك وصيّت ، نوعى بى تقوايى نسبت به حقوق ديگران است . (الوصيّة ... حقّا على المتّقين )
    تفسير آيه : (181) فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَآ إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
    ترجمه آيه :
    پس هركس كه آن (وصيّت را) بعد از شنيدن ، تغيير دهد، گناهش تنها بر كسانى است كه آن را تغيير مى دهند، همانا خداوند شنوا و داناست .
    نكته ها:
    O اين آيه هم هشدارى است به كسانى كه در صدد تغيير و يا تبديل وصيّت ديگران برمى آيند. اگر كسى بعد از شنيدن و باخبر شدن از موضوع وصيّت و موارد مصرف آن ، دست به تغيير يا تبديل آن بزند، گناه اين تغيير و تبديل به گردن همان كسى است كه اين عمل ناشايست را مرتكب شده است ، ولى وصيّت كننده به پاداش خود مى رسد. مثلاً اگر كسى وصيّت كند كه به صد فقير كمك شود، ولى به جاى صد فقير، اموال او را به ديگران دهند و آنان نيز خبر نداشته و مال را مصرف كنند، در اين صورت وصيّت كننده كه از دنيا رفته ، به پاداش كمك به فقرا مى رسد و گيرندگان بى خبر هم گنهكار نيستند، در اين ميان ، گناه تنها به عهده ى كسى است كه وصيّت را تغيير داده است و بايد بداند كه خداوند شنوا و آگاه است و كيفر اين خيانت را در دنيا و آخرت به او خواهد داد.
    O در حديث مى خوانيم : وصيّت را اگر چه به نفع يهودى يا نصرانى باشد، تغيير ندهيد.(537)
    پيام ها:
    1 تغيير وصيّت از سوى ديگران ، حرام است . (فمن بدّله ... فانما اثمه )
    2 حقّ مالكيّت ، بعد از مرگ نيز محترم است و كسى حقّ تغيير وصيّت را ندارد. (فمن بدّله ... فانّما اثمه )
    3 گناه آگاهانه و مغرضانه ، خطرناك تر است . (بعد ما سمعه )
    4 در وصيّت كردن ، بايد شاهد گرفت . (بعد ما سمعه )
    5 وصيّت كنندگان ، به پاداش مى رسند هرچند كسى وصيّت آنان را تغيير دهد. (اثمه على الّذين يبدّلونه )
    6 ايمان به اينكه ما در محضر خدا هستيم ، بهترين عامل تقوى و دورى از تغيير و تبديل وصيّت مردم است . (فمن بدّله ... ان اللّه سميع عليم )
    تفسير آيه : (182) فَمَنْ خَافَ مِنْ مُّوصٍ جَنَفاً اءَوْ إِثْماً فَاءَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
    ترجمه آيه :
    پس كسى كه از انحراف وصيّت كننده (و تمايل بى جاى او به بعض ورثه ) يا از گناه او (به اينكه به كار خلافى وصيّت كند،) بترسد و ميان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او نيست (و مشمول قانون مجازات تبديل وصيّت نمى شود،) همانا خداوند آمرزنده و مهربان است .
    نكته ها:
    O صاحب تفسير مجمع البيان كلمه ى ((جنف )) را به معناى تمايل به انحرافِ ناآگاهانه و كلمه ى ((اثم )) را به معناى گناه آگاهانه گرفته است .
    O آنچه در اسلام ممنوع شده ، تغيير وتبديل وصيّت هاى صحيح است ، ولى اگر وصيّت سبب فتنه مى شود و يا خلاف موازين شرع بود، تغيير آن اشكال ندارد. چنانكه اگر وصيّت كننده بيش از يك سوم اموالش را وصيّت كند، مى توان آن مقدار را كم نمود، اگر سفارش به گناه كرد، مى توان وصيّت را تغيير داد، يا اگر عمل به وصيّت ايجاد فتنه وفساد مى كند، مى توان زير نظر حاكم اسلامى در وصيّت تغييراتى داد. به هر حال در اسلام بن بست وجود ندارد وچون مسير تمام اعمال رسيدن به تقواست ، مى توان براساس تقوا تمام موارد ضد تقوا را اصلاح كرد.
    پيام ها:
    1 اصل اهمّ و مهمّ را بايد مراعات كرد. احترام به وصيّت مهمّ است ، ولى رفع فتنه و اصلاح امور مسلمين مهمّتر است . (فمن خاف ... فاصلح بينهم فلا اثم عليه )
    2 تغيير وصيّت بايد براساس فتنه زدايى واصلاح باشد. (فمن خاف ... فاصلح )
    تفسير آيه : (183) يَاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمْ الْصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
    ترجمه آيه :
    اى كسانى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما مقرّر گرديد، همانگونه كه بر كسانى كه پيش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد كه پرهيزگار شويد.
    نكته ها:
    O تقوى ، به معناى خويشتن دارى از گناه است . بيشتر گناهان ، از دو ريشه غضب و شهوت سرچشمه مى گيرند. و روزه ، جلوى تندى هاى اين دو غريزه را مى گيرد و لذا سبب كاهش فساد و افزايش تقواست .(538)
    O به نظر مفسّران و دانشمندان علوم قرآنى ، آياتى كه با خطاب (يا ايّها الّذين آمنوا) شروع شده اند، در مدينه نازل شده و جزء آيات مدنى مى باشند. فرمان روزه نيز همچون دستور جهاد و پرداخت زكات در سال دوّم هجرى صادر گرديده است .
    آثار و بركات روزه
    O تقوى و خداترسى ، در ظاهر و باطن ، مهم ترين اثر روزه است . روزه ، يگانه عبادت مخفى است . نماز، حج ، جهاد، زكات و خمس را مردم مى بينند، امّا روزه ديدنى نيست . روزه ، اراده انسان را تقويت مى كند. كسى كه يك ماه نان وآب وهمسر خود را كنار گذاشت ، مى تواند نسبت به مال وناموس ديگران خود را كنترل كند. روزه ، باعث تقويت عاطفه است . كسى كه يك ماه مزه ى گرسنگى را چشيد، درد آشنا مى شود ورنج گرسنگان را احساس ودرك مى كند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: روزه ، نصف صبر است .(539) روزه ى مردمان عادّى ، همان خوددارى از نان و آب و همسر است ، امّا در روزه خواص علاوه بر اجتناب از مفطرات ، اجتناب از گناهان نيز لازم است ، و روزه ى خاصّالخاص علاوه بر اجتناب از مفطرات و پرهيز از گناهان ، خالى بودن دل از غير خداست .(540) روزه ، انسان را شبيه فرشتگان مى كند، فرشتگانى كه از خوردن و آشاميدن و شهوت دورند.(541)
    O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: هركس ماه رمضان را براى خدا روزه بدارد، تمام گناهانش بخشيده مى شود.(542) چنانكه در حديث قدسى نيز آمده است كه خداوند مى فرمايد: ((الصوم لى و اَنَا اَجزى به )) روزه براى من است و من آن را پاداش مى دهم .(543)
    اهميّت روزه به قدرى است كه در روايات پاداش بسيارى از عبادات را همچون پاداش روزه دانسته اند.(544) هرچند كه روزه بر امّت هاى پيشين نيز واجب بوده ، ولى روزه ى ماه رمضان ، مخصوص انبيا بوده است و در امّت اسلامى ، روزه رمضان بر همه واجب شده است .(545) از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمود: براى هر چيز زكاتى است و زكات بدنها، روزه است .(546)
    پيام ها:
    1 خطابِ زيبا، گامى براى تاءثير گذارى پيام است . (يا ايّها الّذين آمنوا)
    در حديثى از تفسير مجمع البيان مى خوانيم : لذّت خطاب (يا ايّها الّذين آمنوا) سختى روزه را آسان مى كند. اگر والدين بخواهند كه فرزندشان به سخنانشان گوش دهند، بايد آنان را زيبا صدا زنند.
    2 از شيوه هاى تبليغ آن است كه دستورات مشكل ، آسان جلوه داده شود. اين آيه مى فرمايد: فرمان روزه مختص شما مسلمانان نيست ، در امّت هاى پيشين نيز اين قانون بوده است . و عمل به دستورى كه براى همه امّت ها بوده ، آسان تر از دستورى است كه تنها براى يك گروه باشد. (كما كُتب على الّذين من قبلكم )
    3 قرآن ، فلسفه بعضى احكام همچون روزه را بيان داشته است . زيرا اگر مردم نتيجه ى كارى را بدانند، در انجام آن نشاط بيشترى از خود نشان مى دهند. (لعلّكم تتّقون )
    تفسير آيه : (184) اءَيَّاماً مَعْدُودَ تٍ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَّرِيْضاً اءَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ اءَيَّامٍ اءُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَاءَنْ تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِنْكُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
    ترجمه آيه :
    چند روزى معدود (روزه بر شما مقرّر شده است )، ولى هر كس از شما بيمار يا در سفر باشد، پس (به همان ) تعداد از روزهاى ديگر (را روزه بگيرد) و بر كسانى كه طاقت روزه ندارند (همچون بيماران مزمن و پيرمردان و پيرزنان )، لازم است كفّاره اى بدهند، مسكينى را اطعام كنند. و هر كس ‍ به ميل خود بيشتر نيكى كند (وبيش از مقدار واجب ، طعام بدهد)، براى او بهتر است ، ولى اگر (آثار روزه را) بدانيد، (مى فهميد كه ) روزه گرفتن ، برايتان بهتر است . (و هرگز به روزه خوارى معذوران ، غبطه نمى خورديد.)
    نكته ها:
    O يكى از معانى باب اِفعال در زبان عربى ، سلب است . مثلا كلمه ((عُجْمه )) به معناى گنگى است ، وقتى به باب افعال مى رود و ((اِعجام )) مى شود، به معناى از بين بردن گنگى است . در اين آيه نيز كلمه (يطيقونه ) به معناى سلب طاقت و توان است .
    O تسليم فرمان خدا بودن ، ارزش است . اگر دستور روزه گرفتن داد، بايد روزه گرفت و اگر حكم به افطار كرد، بايد روزه را شكست .
    در مجمع البيان آمده است : گروهى از اصحاب پيامبر حتّى در حال سفر روزه گرفته و مايل نبودند كه روزه خود را بشكنند. رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله آنان را گناهكار خواندند. امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر كسى در سفر روزه بگيرد، من بر جنازه ى او نماز نمى گزارم .
    در تفسير قرطبى نيز آمده است كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در سفر از مدينه به مكّه در ماه رمضان ، آب خواستند، آنگاه ظرف آب را بر سر دست گرفتند تا مردم ببينند و سپس از آب ميل فرمودند.
    به هر حال اگر مسافر يا مريضى روزه گرفت ، روزه اش باطل و بايد قضاى آنرا به جا آورد.(547) امام صادق عليه السّلام فرمودند: حتّى اگر مادرى نسبت به شير كودك يا جنين نگرانى داشت ، بايد روزه خود را افطار نمايد و اين نشانه ى راءفت خداوند است .(548)
    پيام ها:
    1 اسلام براى هر فرد در هر شرايطى ، قانون مناسب دارد. در اين آيه ، حكم مسافران ، بيماران و سالمندان بيان شده است . (فمن كان منكم مريضا او على سفر)
    2 شرايط نبايد فلسفه كلّى حكم و آثار و منافع آنرا تماماً از بين ببرد. اگر انسان مريض يا مسافر در شرايطى نمى تواند روزه بگيرد، بايد در ايام ديگرى قضا كند تا از منافع روزه برخوردار شود. (فعدة من ايّام اُخر)
    3 قصد سفر، به تنهايى مانع روزه نيست ، در سفر بودن لازم است . (على سفر)
    4 قضاى روزه ، زمان خاصّى ندارد. (فعدة من ايام اُخر)
    5 توانايى ، شرط تكليف است . (على الّذين يطيقونه )
    6 تغذيه ى فقرا، در متن احكام جاسازى شده است . (طعام مسكين )
    7 عباداتى سبب رشد و قرب است كه با علاقه و رغبت باشد. (فمن تطوّع )
    8 دستورات الهى بگونه اى است كه حداقل را بر همه واجب كرده است و بيش از آن را به اختيار انسان مى گذارد. در اين آيه سير كردن يك گرسنه واجب ، ولى بيش از آن به عنوان عمل مستحبّى در اختيار خود انسان است . (فمن تطوع خيرا فهم خير له )
    9 انجام دستورات خداوند، آثار خوبى دارد كه به خود انسان باز مى گردد نه خدا. (ان تصوموا خير لكم )
    تفسير آيه : (185) شَهْرُ رَمَضَانَ اَلَّذِىَّ اءُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدىً لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمْ الْشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيْضاً اءَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ اءَيَّامٍ اءُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَيكُم وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
    ترجمه آيه :
    (روزه در) ماه رمضان ، ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است . (و قرآن كتابى است كه ) هدايتگر مردم همراه با دلائل روشنِ هدايت و وسيله تشخيص حقّ از باطل است ، پس هر كس از شما كه اين ماه را دريابد، بايد روزه بگيرد. و آنكس كه بيمار يا در سفر باشد، روزهاى ديگرى را به همان تعداد روزه بگيرد. خداوند براى شما آسانى مى خواهد و براى شما دشوارى نمى خواهد (اين قضاى روزه ) براى آن است كه شماره مقرّر روزها را تكميل كنيد وخدارابر اينكه شما را هدايت كرده ، به بزرگى ياد كنيد، باشد كه شكرگزار گرديد.
    نكته ها:
    O ((رمضان )) از ماده ((رَمض )) به معناى سوزاندن است . البتّه سوزاندنى كه دود و خاكستر به همراه نداشته باشد. وجه تسميه اين ماه از آن روست كه در ماه رمضان ، گناهان انسان سوزانده مى شود.
    O ماه رمضان ، ماه نزول قرآن مى باشد و تنها ماهى است كه نامش در قرآن آمده و شب قدر نيز در اين ماه است . در تفسير برهان از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: تمام كتاب هاى آسمانى ، در ماه رمضان نازل شده اند. ماه رمضان ، بهترين ماه خدا است . آن حضرت در جمعه آخر ماه شعبان ، خطبه مفصلى در عظمت ماه رمضان ايراد كرده اند كه در بعضى از تفاسير وكتب روايى آمده است .(549) همچنين در صحيفه سجاديه ، امام سجادعليه السّلام در وداع ماه رمضان مناجات جان سوزى دارند.
    O اسلام دين آسان و بناى آن بر سهولت و عدم سخت گيرى است . هر كس مريض يا مسافر بود روزه نگيرد و قضاى آن را انجام دهد. اگر وضو گرفتن مشكل است ، تيمّم را جايگزين مى كند. اگر ايستادن در نماز مشكل است ، اجازه ى نشسته نماز خواندن را مى دهد. كه اين قانون به نام ((قاعده لاحرج )) در فقه مشهور است .
    رمضان ماه مهمانى خدا
    O در رمضان ، مؤ منان با كارت (يا ايّها الّذين آمنوا كُتب عليكم الصّيام ) به ميهمانى خداوند دعوت شده اند، و اين ميهمانى ويژگى هايى دارد:
    1 ميزبان ، خداوند است و ميهمانان را شخصاً دعوت كرده است .
    2 وسيله پذيرايى ، شب قدر، نزول قرآن ، فرود آمدن فرشتگان ، استجابت دعا، لطافت روح ، و دورى از دوزخ است .
    3 زمان پذيرايى ، ماه رمضان است كه به گفته ى روايات ، اوّل آن رحمت ، وسط آن مغفرت و آخر آن پاداش است .
    4 چگونگى پذيرايى ، شب قدر به گونه اى است كه در آن نياز يك سال ميهمانان تاءمين مى شود و زمين با نزول فرشتگان در شب قدر مزيّن مى گردد.
    5 غذاى اين ماه ، غذاى روح است كه براى رشد معنوى لازم است ، نه غذاى جسم . لطف غذاى اين مهمانى ، آيات قرآن است كه تلاوت يك آيه آن در ماه رمضان همچون تلاوت تمام قرآن در ماه هاى ديگر است .
    اين ميهمانى هيچ سنخيّتى با ميهمانى هاى دنيوى ندارد. خداوندِ عالِم و غنى و خالق و باقى و عزيز و جليل ، ميزبان انسان هاى جاهل و فقير و فانى و مخلوق و ذليل مى شود و مى گويد: من دعايتان را مستجاب مى كنم و براى هر نفسى كه در ماه رمضان مى كشيد، پاداش تسبيحى عطا مى كنم .(550)
    آداب مهمانى
    O در وسائل الشيعه (551) براى اخلاق روزه دار در ضمن روايت مفصلى مى خوانيم : روزه دار، از دروغ ، گناه ، مجادله ، حسادت ، غيبت ، مخالفت با حقّ، فحش و سرزنش و خشم ، طعنه و ظلم و مردم آزارى ، غفلت ، معاشرت با فاسدان ، سخن چينى و حرام خوارى ، دورى كند و نسبت به نماز، صبر و صداقت و ياد قيامت توجّه خاصّ داشته باشد.
    شرط حضور در اين مهمانى ، فقط تحمّل گرسنگى نيست . در حديث آمده است : آن كس كه از اطاعت رهبران آسمانى ، سرباز زند ويا در مسائل خانوادگى و شخصى با همسر خود بدرفتار و نامهربان باشد ويا از تاءمين خواسته هاى مشروع او خوددارى كند و يا والدين از او ناراضى باشند، روزه او قبول نيست وشرايط اين ضيافت را به جاى نياورده است .
    O روزه گرچه فوائد ومنافع طبّى از قبيل دفع وبرطرف شدن مواد زايد بدن در اثر گرسنگى را دارد، امّا سحرخيزى ولطافت روح واستجابت دعا در ماه رمضان چيز ديگرى است ومحروم واقعى كسى است كه از اين همه خير وبركت محروم باشد.
    پيام ها:
    1 ارزش رمضان ، به نزول قرآن است . ارزش انسان ها نيز مى تواند به مقدارى باشد كه قرآن در آنها نفوذ كرده باشد. (الّذى اُنزل فيه القرآن )
    2 هدايت ، داراى مراحلى است : يك مرحله ى عمومى است ؛ (هدى للناس ) و يك مرحله ى خاصّ است . (وبيّنات من الهدى )
    3 وجوب روزه ، بعد از يقين به حلول ماه رمضان است . (فمن شهد منكم فليصمه )
    4 قضاى روزه بر مريض و مسافر واجب است . (فعدة من ايام اُخر)
    5 روزه ى قضا، مشروط به زمان خاصّى نيست . (ايّام اُخر)
    6 احكام خداوند بر اساس آسانى و مطابق طاقت انسان است . (يريد بكم اليسر)
    7 عسر وحرج ، واجبات را از دوش انسان برمى دارد. (لايريد بكم العسر)
    8 روزه ى قضا بايد به تعداد روزهايى باشد كه عذر داشته است . (لتكملوا العدة )
    9 هدايت و توفيق انجام عبادات ، از طرف خداست . تكبير، نشان بزرگداشت خدا و عدم توجّه به خود و ديگران است . (لتكبّروا اللّه على ما هداكم )
    10 روزه ، زمينه ساز هدايت انسان و سپاسگزارى اوست . (لتكبّروا اللّه على ما هداكم و لعلّكم تشكرون )
    تفسير آيه : (186) وَإِذَا سَاءَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنّى قَرِيبٌ اءُجِيبُ دَعْوَةَ الْدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِى وَ لْيُؤ مِنُوا بِى لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
    ترجمه آيه :
    و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزديكم ؛ دعاى نيايشگر را آنگاه كه مرا مى خواند پاسخ مى گويم . پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، باشد كه به رشد رسند.
    نكته ها:
    O برخى افراد از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى پرسيدند: خدا را چگونه بخوانيم ؟ آيا خدا به ما نزديك است كه او را آهسته بخوانيم و يا اينكه دور است كه با فرياد بخوانيم ؟! اين آيه در پاسخ آنان نازل شد.
    O دعا كننده ، آنچنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد كه در اين آيه ، هفت مرتبه خداوند تعبير خودم را براى لطف به او بكار برده است : اگر بندگان خودم درباره خودم پرسيدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزديك هستم وهرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهاى آنان را مستجاب مى كنم ، پس به خودم ايمان بياورند ودعوت خودم را اجابت كنند. اين ارتباط محبّت آميز در صورتى است كه انسان بخواهد با خداوند مناجات كند.
    O دعا كردن ، همراه وهمرنگ شدن با كلّ هستى است . طبق آيات قرآن ، تمام هستى در تسبيح و قنوت هستند؛ (كلّ له قانتون )(552) و تمام موجودات به درگاه او اظهار نياز دارند؛ (يَسئله مَن فى السموات والارض )(553) پس ما نيز از او درخواست كنيم تا وصله ى ناهمگون هستى نباشيم .
    O قرآن درباره دعا سفارشاتى دارد، از آن جمله :
    1 دعا و درخواست بايد خالصانه باشد. (فادعوا اللّه مخلصين له الدين )(554)
    2 با ترس و اميد همراه باشد. (وادعوه خوفاً وطمعاً)(555)
    3 با عشق و رغبت و ترس تواءم باشد. (يدعوننا رغباً و رهباً)(556)
    4 با تضرّع و در پنهانى صورت بگيرد. (ادعوا ربكم تضرعاً و خفية )(557)
    5 با ندا و خواندنى مخفى همراه باشد. (اذ نادى ربّه نداء خفياً)(558)
    O در اصول كافى ، صدها حديث در اهميّت ، نقش وآداب دعا، توجّه واصرار وذكر حاجت ها هنگام دعا ودعاى دسته جمعى وايمان به استجابت آن آمده است .(559)
    سؤ ال : چرا گاهى دعاى ما مستجاب نمى شود؟
    پاسخ :عدم استجابت دعاى ما به خاطر شرك يا جهل ماست . در تفسير الميزان مى خوانيم كه خداوند در اين آيه مى فرمايد: (اجيب دعوة الداع اذا دعان ) خودم اجابت مى كنم دعا كننده اى را كه فقط مرا بخواند و با اخلاص تمام ، از من طلب خير كند. پس اگر دعا مستجاب نشد، يا به جهت آن است كه ما از خداوند خير نخواسته ايم ، و در واقع براى ما شرّ بوده و يا اگر واقعاً خير بوده ، خالصانه و صادقانه از خداوند درخواست نكرده ايم و همراه با استمداد از غير بوده است . و يا اينكه استجابت درخواست ما، به مصلحت ما نباشد كه به فرموده روايات ، در اين صورت به جاى آن بلايى از ما دور مى شود ويا براى آينده ما يا نسل ما ذخيره مى شود ويا در آخرت جبران مى گردد.
    در اصول كافى مى خوانيم : كسى كه غذاى حرام بخورد، يا امر به معروف ونهى از منكر نكند ويا از سر غفلت وبى اعتنايى دعا كند، دعايش مستجاب نمى گردد.
    O معناى دعا، ترك كسب وكار نيست ، بلكه توكّل به خداوند همراه با تلاش است . لذا در حديث مى خوانيم : دعاى بيكار مستجاب نمى شود.
    O شايد قرار گرفتن آيه ى دعا در ميان آيات روزه به خاطر تناسب بيشترى است كه ماه خدا با دعا دارد.
    سؤ ال : با اينكه كارهاى خداوند قانون مند و براساس عوامل و سنّت هاى ثابت است ، پس دعا چه نقشى دارد؟
    پاسخ : همانگونه كه انسان در سفر، حكم نماز و روزه اش غير از انسان در وطن است ، انسان دعا كننده با انسان غافل از خدا متفاوت هستند و سنّت خداوند لطف به اوّلى است ، نه دوّمى . آرى ، دعا و گفتگو با خداوند، ظرفيّت انسان را براى دريافت الطاف الهى بيشتر مى كند. همانگونه كه توسل و زيارت اولياى خدا، شرايط انسان را عوض مى كند. چنانكه اگر كودكى همراه پدر به مهمانى رود، دريافت محبّتش بيش از آن خواهد بود كه تنها برود. بنابراين دعا، زيارت و توسل ، سبب تغيير شرايط است ، نه برهم زدن سنّت هاى قطعى الهى .
    O درباره نزديكى خدا به انسان ، فيض كاشانى قدّس سرّه مى گويد:
    گفتم كه روى خوبت ، از ما چرا نهان است گفتا تو خود حجابى ورنه رخم عيان است
    فتم فراق تا كى ، گفتا كه تا تو هستى گفتم نفس همين است ، گفتا سخن همان است
    پيام ها:
    1 دعا در هرجا ودر هر وقت كه باشد، مفيد است . چون خداوند مى فرمايد: من نزديك هستم . (فانّى قريب )(560)
    2 خداوند به ما نزديك است ، ولى ما چطور؟ اگر گاهى قهر او دامن ما رامى گيرد،
    به خاطر دورى ما از خداوند است كه در اثر گناهان مى باشد. (فانّى قريب )
    3 استجابت خداوند دائمى است ، نه موسمى . ((اُجيب )) نشانه ى دوام است .
    4 با آنكه خدا همه چيز را مى داند،امّا دعا كردن وظيفه ى ماست . (فليستجيبوا لى )
    5 دعا آنگاه به اجابت مى رسد كه همراه با ايمان باشد. (فليؤ منوا بى )
    6 دعا، وسيله ى رشد و هدايت است . (لعلّهم يرشدون )
    next page

    fehrest page


    back page

  7. #17
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    تفسير آيه : (187) اءُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الْصِّيَامِ الْرَّفَثُ إِلَى نِسَآئِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَ اءَنْتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ عَلِمَ اللّهُ اءَنَّكُمْ كُنتُمْ تَخْتَانُونَ اءَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَشِرُوهُنَّ وَابْتَغُواْ مَا كَتَبَ اللّهُلَكُمْ وَ كُلُواْ واشْرَبُواْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمْ الْخَيْطُ الاَْبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الاَْسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ اءَتِمُّواْ الْصِّيَامَ إِلَى الَّيْلِ وَلاَ تُبَشِرُوهُنَّ وَ اءَنْتُمْ عَكِفُونَ فِى الْمَسَجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ ءَايَتِهِ لِلْنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ
    ترجمه آيه :
    در شب هاى روزه (ماه رمضان )، آميزش با همسرانتان براى شما حلال شد، آنها براى شما (همچون ) لباسند و شما براى آنها (همچون ) لباس . خداوند مى دانست كه شما به خود خيانت مى كرديد (وآميزش را كه ممنوع بود، بعضا انجام مى داديد) پس توبه شما را پذيرفت و از شما درگذشت . اكنون (مى توانيد) با آنها هم بستر شويد و آنچه را خداوند بر شما مقرّر فرموده ، طلب كنيد. و بخوريد و بياشاميد تا رشته سفيد از رشته سياه (شب ) براى شما آشكار گردد. سپس روزه را تا شب به اتمام رسانيد. و در حالى كه معتكف در مساجد هستيد، با زنان آميزش نكنيد. اين حدود واحكام الهى است پس (به قصد تجاوز وگناه ) به آن نزديك نشويد. خداوند اين چنين آيات خودرا براى مردم ، روشن مى سازد، باشد كه پرهيزگار گردند.
    نكته ها:
    O در آغاز اسلام ، در شب و روز ماه رمضان ، آميزش با همسر ممنوع بود و همچنين در ساعت معيّنى از شب مى توانستند افطار كنند و اگر خوابش مى گرفت بعد از بيدارى حقّ غذا خوردن نداشت . برخى مسلمانان عليرغم ممنوع بودن آميزش جنسى اين كار را انجام مى دادند، ولى برخى ديگر با وجود زحمت و سختى ، از خوردن در شب بعد از بيدارى خوددارى مى كردند. يكى از ياران پيامبر به نام مطعم بن جبير هنگام افطار به علّت دير حاضر شدن غذا خوابش برد، وقتى بيدار شد گفت : من ديگر حقّ غذا خوردن ندارم و فردا را بدون غذا روزه گرفت و براى كندن خندق اطراف مدينه حاضر شد. در بين كار به علّت شدّت ضعف از حال رفت و بيهوش شد. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بسيار متاءثّر شد و اين آيه نازل گرديد كه غذا خوردن تا طلوع فجر آزاد است و آميزش با همسران در شب هاى ماه رمضان مانع ندارد. خداوند متعال مى داند كه شما به خويشتن خيانت مى كرديد و قدرت صبر و خوددارى نداشته و نداريد، به همين دليل تكليف را بر شما آسان و گذشته ى شما را عفو نمود.
    O اعتكاف ، به معناى بريدن از دنيا و پناهنده شدن به خداست . پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با گرفتارى ها و مشكلاتى كه داشتند، گاهى در مسجد براى چند روز معتكف مى شدند و بدين وسيله روح خود را صفا و آرامش بيشتر مى دادند. از آنجا كه در غير حال اعتكاف نيز آميزش در مسجد ممنوع است . به نظر مى رسد مراد از كلمه ((عاكفون )) همان سكونت در مسجد باشد، نه اعتكاف به معناى عبادت مخصوص .
    O در تشبيه همسر به لباس ، نكات و لطايف بسيارى نهفته است :
    # لباس بايد در طرح و رنگ و جنس مناسب انسان باشد، همسر نيز بايد كفو انسان و متناسب با فكر و فرهنگ و شخصيّت انسان باشد.
    # لباس مايه ى زينت و آرامش است ، همسر وفرزند نيز مايه ى زينت و آرامش خانواده اند.
    # لباس عيوب انسان را مى پوشاند، هريك از زن و مرد نيز بايد عيوب و نارسايى هاى يكديگر را بپوشانند.
    # لباس انسان را از سرما و گرما حفظ مى كند، وجود همسر نيز كانون خانواده را گرم و زندگى را از سردى مى رهاند.
    # دورى از لباس ، مايه ى رسوايى است ، دورى از ازدواج و همسر نيز سبب انحراف و رسوايى انسان مى گردد.
    # در هواى سرد لباس ضخيم و در هواى گرم لباس نازك استفاده مى شود، هر يك از دو همسر نيز بايد اخلاق و رفتار خود را متناسب با نياز روحى طرف مقابل تنظيم كند؛ اگر مرد عصبانى است ، زن با لطافت با او برخورد كند و اگر زن خسته است ، مرد با او مدارا كند.
    # انسان بايد لباس خود را از آلودگى حفظ كند، هر يك از دو همسر نيز بايد ديگرى را از آلوده شدن به گناه حفظ نمايد.
    پيام ها:
    1 تخفيف وآسان گيرى در احكام ، از ويژگى هاى دين اسلام است . (اُحلّ لكم )
    2 رعايت ادب در سخن ، از ويژگى هاى قرآن است . (رفث ) به معناى سخن گفتن پيرامون مسائل زناشويى است كه در آيه به كنايه از آميزش آمده است .
    3 هر كجا خواستيد راهى را ببنديد، يك راه مشروع را باز بگذاريد. چون خداوند در روز رمضان ، آميزش را ممنوع مى كند، لذا در شب آنرا مجاز مى شمرد.(561) (اُحلّ لكم ليلة الصيام الرفث )
    4 عبادتِ روز و لذّت مشروع شب ، نشانه ى جامعيّت دين است . در يك آيه هم احكام روزه وهم مسائل زناشويى آمده است . (احلّ لكم ليلة الصيام الرفث الى نسائكم )
    5 اسلام به نيازهاى طبيعى توجّه كامل دارد. (الرفث الى نسائكم )
    6 نياز زن و مرد به يكديگر، دو طرفه است و هريك براى پوشش نيازهاى طبيعى خود به ديگرى نيازمند است . (هنّ لباس ‍ لكم و انتم لباس لهنّ)
    7 خداوند از جزئيات كارهاى انسان آگاه است . (علم اللّه انكم )
    8 انسان ، جايزالخطا وغريزه جنسى در او قوى است . (كنتم تختانون انفسكم )
    9 ترك فرمان خدا، خيانت و ظلمى است به خود ما. (تختانون انفسكم )
    10 در آميزش و فرزند خواهى ، براى خداوند تكليف معيّن نكنيد كه پسر باشد يا دختر. (و ابتغوا ما كتب اللّه لكم )
    11 حتّى آميزش جنسى بايد هدفدار باشد. (وابتغوا ما كتب اللّه لكم )
    12 معيار احكام اسلامى ، معيارهاى عمومى ، طبيعى و ساده است . پيدا شدن سپيده ى صبح يا تاريكى شب را، هركس در هر كجا باشد مى تواند بفهمد. (يتبيّن لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود)
    13 نقش زمان بندى را در عبادات فراموش نكنيم . (اتموا الصيام الى الليل )
    14 اعتكاف ، سكونت در مسجد است ، مشروط به روزه گرفتن . (عاكفون فى المساجد)
    15 پيشگيرى از گناه لازم است . قرآن مى فرمايد: به گناه نزديك نشويد. چون نزديك شدن به گناه همان و افتادن در آن همان . (فلا تقربوها)
    16 تقوى ، فلسفه ى احكام الهى است . روزه براى تقواست ، آميزش جنسى مشروع نيز براى تقواست .(562) (لعلهم يتقون )
    17 عمل به دستورات الهى ، بستر رشد و تقوا مى باشد. (لعلهم يتقون )
    تفسير آيه : (188) وَلاَ تَاءْكُلُوَّاْ اءَمْوَلَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَآ إِلَى الْحُكَّامِ لِتَاءْكُلُواْ فَرِيْقاً مِّنْ اءَمْوَلِ الْنَّاسِ بِالاِثْمِ وَاءَنْتُمْ تَعْلَمُون
    ترجمه آيه :
    واموال يكديگر را به باطل (و ناحقّ) در ميان خودتان نخوريد و اموال را به (عنوان رشوه ، به كيسه ) حاكمان وقاضى ها سرازير نكنيد تا بخشى از اموال مردم را به گناه بخوريد، در حالى كه خود مى دانيد (كه خلاف مى كنيد).
    نكته ها:
    O ((تدلوا)) به معناى سرازير كردن دَلو در چاه است كه در اين آيه ، رشوه به قاضى به آن تشبيه شده است . مراد از ((اموال النّاس )) هم اموال عمومى است وهم اموال خصوصى . علاوه بر آنكه رشوه براى گرفتن حقوق غيرمالىِ مردم نيز ممنوع است .
    رشوه
    O رشوه ، يكى از گناهان بزرگى است كه مفاسد اجتماعى متعدّدى را به دنبال دارد، از جمله : حذف عدالت ، ياءس و نااميدى ضعفا، جراءت و جسارت اقويا، فساد و تباهى حاكم و قاضى ، از بين رفتن اعتماد عمومى .
    با توجّه به اين آثار و عوارض منفى ، در روايات شديداً از اين عمل انتقاد شده است . رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله خطاب به حضرت على عليه السّلام فرمود: ((يا على ثمن الميتة والكلب والخمر و مهر الزانية والرشوة فى الحكم ))(563) اى على ! درآمد حاصل از فروش مردار، سگ ، شراب ، زنا و رشوه يكسان و حرام است . همچنين على عليه السّلام در ذيل آيه شريفه ى (اكّالون للسّحت )(564) فرمود: رشوه خواران كسانى هستند كه مشكل مردم را حل نموده و در برابر، هداياى آنان را مى پذيرند.(565) امام صادق عليه السّلام رشوه را در حد كفر به خدا مى داند. و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله رشوه دهنده و گيرنده و واسطه را لعنت كرد و فرمود: بوى بهشت به صاحب رشوه نمى رسد.
    در حديث ديگر مى خوانيم : هر حاكمى كه نسبت به گرفتارى هاى مردم بى تفاوت باشد، خداوند لطفش را نسبت به او مى پوشاند و اگر هديه قبول كند تا كار مردم را انجام دهد، در زنجير است و اگر رشوه بگيرد، مشرك مى باشد.(566)
    حضرت على عليه السّلام رشوه گيرنده را از حقّ ولايت محروم مى داند.(567) و در جاى ديگر آن حضرت فرمودند: هيچ گروهى گرفتار رشوه نشدند، مگر آنكه گرفتار ترس و اضطراب و نگرانى شدند!(568)
    O بعضى براى توجيه خلاف خود، نام هاى مختلف بر رشوه مى گذارند، از جمله : هديه ، تحفه ، حقّالزحمه ، چشم روشنى و... . شخصى به نام ((اشعث بن قيس ))، حلوائى به در خانه على عليه السّلام به عنوان هديه آورد تا در محكمه شايد امام به نفع او حكم صادر كند. امام فرمود: به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را بر من ببخشند تا پوست جوى را به ناحقّ از دهان مورچه اى بگيرم اين كار را نخواهم كرد.(569)
    O شخصى به رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله گفت : من متصدى و مسئول كارى هستم ، مردم برايم هدايايى مى آورند، چگونه است ؟! حضرت در جواب فرمود: چه شده است كه عُمّال ما از هدايا سخن مى گويند! آيا اگر در خانه مى نشستند كسى به آنان هديه مى داد؟!(570)
    پيام ها:
    1 مالكيّت بايد از راه صحيح باشد. مانند: حيازت ، تجارت ، زراعت ، صنعت ، ارث ، هديه ، امثال آن ، ولى تصرف از طريق باطل و رشوه ايجاد مالكيّت نمى كند. (لا تاكلوا اموال الناس بالباطل )
    2 جامعه در حكم يك پيكر واحد است . (بينكم ، اموالكم )
    3 رشوه ، حرام است و انسان حقّ ندارد براى تصاحب اموال مردم رشوه دهد. (تدلوا بها الى الحكام لتاكوا فريقا من اموال الناس )
    4 اسلام ، مردم را مالك اموالشان مى داند. (اموال الناس )
    5 لغزش هاى آگاهانه خطرناك است . (وانتم تعلمون )
    تفسير آيه : (189) يَسْئَلُونَكَ عَنِ الاَْهِلَّةِ قُلْ هِىَ مَوَقِيتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ وَلَيْسَ الْبِرُّ بِاءَنْ تَاءْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَاءْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ اءَبْوَبِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
    ترجمه آيه :
    درباره (حكمت ) هلال هاى ماه از تو سؤ ال مى كنند، بگو: براى آن است كه مردم اوقات (كارهاى خويش ) و زمان حج را بشناسند. (اى پيامبر به آنان بگو:) نيكى آن نيست كه (در حال احرام حج ،) از پشت خانه ها وارد شويد، بلكه نيكى آن است كه تقوى پيشه كنيد و از درها وارد خانه ها شويد، از خداى بترسيد،باشد كه رستگار شويد.
    نكته ها:
    O كلمه ((مواقيت )) جمع ((ميقات )) به زمان يا مكانى معيّن گفته مى شود كه براى انجام كارى مشخّص شده باشد.
    O در اين آيه ضمن پاسخگويى به سؤ ال گروهى از مردم كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله درباره هلال ماه مى پرسيدند، به مواردى اشاره دارد كه با هم آن را بررسى مى كنيم : اى پيامبر! به آنها كه از فايده ى جلوه هاى مختلف ماه مى پرسند، بگو: آن تغييراتى كه در ماه پديد مى آيد، براى مردم وسيله ى وقت شناسى و تقويم همگانى و طبيعى است . يكى از امتيازات اسلام اين است كه برنامه هاى خود را با مقياس هاى طبيعى ، عمومى و مجانى طرح مى كند، مثلاً براى تعيين مقدار آب كُر، وَجب را مقياس قرار مى دهد و يا براى تشخيص وقت نماز، طلوع و غروب و زوال خورشيد را مطرح مى كند. و براى آغاز و انتهاى ماه رمضان و يا ايام حج ، هلال ماه را ملاك قرار داده است .اشكال مختلف ماه نيز، حكم يك نوع تقويم عمومى را دارد كه در اختيار همه است . نياز به تقويم و تاريخ ، لازمه ى زندگى اجتماعى است و بهترين وسيله عمومى براى اين تقويم همين است كه افراد اعمّ از باسواد و بى سواد در هر كجاى عالم با يك نگاه و در يك لحظه بتوانند روزهاى ماه را تشخيص دهند. سپس مى فرمايد: نيكى در آن نيست كه در حال احرام ، به جاى استفاده از دَر براى ورود به خانه ، از پشت خانه و بيراهه وارد شويد واين عقيده ، خرافه اى بيش نيست كه در حال احرام بايد از پشت خانه ها وارد شد.
    O هر كارى راهى دارد و بايد از مجراى طبيعى و راهش وارد شد. براى انجام هركار زمان مناسب ، شيوه مناسب و رهبر مناسب لازم است . همانگونه كه زمان از طرف خداوند به وسيله ماه و هلال معيّن مى شود، رهبرى نيز بايد از طرف خداوند تعيين شود. بنابراين معناى آيه چنين است : از هلال براى وقت شناسى استفاده كنيد و در روش انجام امور، به دستورات آسمانى و رهبران مراجعه كنيد و بيراهه نرويد. سعادت و خوشبختى ، راهى دارد كه بايد از راهش وارد شد و در انتخاب زمان ، روش و رهبر از خدا بترسيد تا شايد رستگار شويد. امام صادق عليه السّلام فرمود: مراد از آيه (واتوا البيوت من ابوابها) آن است كه هر كارى را از راهش وارد شود.(571) و امامان معصوم عليهم السّلام فرمودند: ما آل محمّد باب خداوند هستيم . وپيامبرصلّى اللّه عليه و آله فرمودند: من شهر علمم و على درب آن است .(572)
    O در اين آيه جمله (واتوا البيوت من ابوابها) ميان دو ((تقوى )) قرار گرفته است ، شايد اين رمز آن باشد كه شناخت راه كار و ورود و خروج در امور، نياز به تقواى فوق العاده دارد و كسانى كه تقواى كمى داشته باشند بازهم بى راهه مى روند.
    O شايد معناى آيه چنين باشد: مردم كه درباره هلال از تو مى پرسند، جوابى درخور فهم آنان بگو كه اين هلال راهى است براى شناخت زمان و نظم امور دينى .امّا اگر مى خواهيد چگونگى تغييرات ماه را بفهميد، بايد از راهش ‍ وارد شويد و مطالعه كنيد و درس بخوانيد. اين مطلب را قرآن در اين قالب بيان فرمود كه برّ و نيكى ، بيراهه رفتن نيست ، بلكه بايد هركارى را از راهش وارد شد و راه شناخت تغييرات جوّى ، تحصيلات در اين باره است .
    پيام ها:
    1 حركت كرات و ماه ، داراى برنامه و زمان بندى دقيقى است كه مى تواند در برنامه عبادت و نظم امور زندگى مردم مؤ ثر باشد.(573) (قل هى مواقيت للناس )
    2 اگر جمادات وكرات آسمانى نظم دارند وبراى انتظام امور انسان ها جهت گيرى شده اند، شرط انصاف نيست كه ما موجوداتى بى نظم وبى حساب و رها باشيم . (قل هى مواقيت للناس )
    3 در پاسخ به سؤ الات ، جوابى دهيد كه سؤ ال كننده بفهمد و مورد نيازش باشد. (قل هى مواقيت للناس )
    4 اسلام ، با آداب و رسوم جاهلى و خرافى مبارزه مى كند. (ليس البر بان تاءتوا البيوت من ظهورها)
    5 برّ و نيكى را نبايد از خرافات ، عادات و سيره نياكان بدست آورد، بلكه راه شناخت برّ، در چارچوب فرمان وحى و رهبران معصوم عليهم السلام و شيوه هاى منطقى است . (ليس البرّ... و لكن البرّ)
    6 هرگاه راهى را بستيد، راه صحيحى را نشان بدهيد. (ليس البر... ولكن البر)
    7 ارزش مفاهيم دينى ، زمانى است كه در افراد جلوه كند. بجاى اينكه بگويد: نيكى تقواست ، فرمود: نيكى ، متّقى است . (ولكن البر من اتقى )
    8 بيراهه رفتن تقوا نيست . اگر از سيره عقلا واولياى خدا سرپيچى كنيم ونام آنرا تقوى وخودسازى بگذاريم منحرف شده ايم . (اتوا البيوت من ابوابهاواتقوا اللّه )
    9 بكارگيرى روشهاى نادرست و غير منطقى براى انجام امور، خلاف تقواست . (واتوا البيوت من ابوابها واتقوا اللّه )
    10 حفظ وقت و مراعات نظم در كارها و عبادات ، يكى از مصاديق تقوى و فلاح است . (مواقيت للناس ... لعلّكم تفلحون )
    11 رستگارى ، نهايت تكامل است . بسيارى از دستورات ، براى رسيدن به تقواست ، ولى در اين آيه ، تقوى مقدّمه ى رستگارى است . (اتقوا اللّه لعلّكم تفلحون )
    تفسير آيه : (190) وَقَتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يُقَتِلُونَكُمْ وَلاَ تَعْتَدُوَّاْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ
    ترجمه آيه :
    و در راه خدا با كسانى كه با شما مى جنگند، بجنگيد ولى از حدّ تجاوز نكنيد، كه خداوند تجاوزكاران را دوست نمى دارد.
    نكته ها:
    O در اين آيه ضمن تصريح به ضرورت دفاع و مقابله در برابر تجاوز ديگران ، يادآور مى شود كه در ميدان جنگ نيز از حدود و مرزهاى الهى تجاوز نكرده و متعرض ‍ بيماران ، زنان ، كودكان و سالمندانى كه با شما كارى ندارند نشويد. قبل از دعوت آنان به اسلام ، دست به اسلحه نبريد و شروع كننده جنگ نباشيد و مقرّرات و عواطف انسانى را حتّى در جنگ مراعات كنيد.
    O بعضى از صفات ، در شرايط مختلف ارزش ‍ خود را از دست مى دهند؛ مثلا ترحّم يك ارزش است ، ولى ترحّم بر پلنگ تيز دندان ، ستمكارى بر گوسفندان است .
    و يا علم يك ارزش است ، لكن گاهى ندانستن ارزش ‍ مى شود. مثلا شبى كه حضرت على عليه السّلام در بستر پيامبرصلّى اللّه عليه و آله به جاى آن حضرت خوابيد و پيامبر خدا هجرت نمودند، ارزش اين فداكارى بدان است كه حضرت على نداند كه كشته مى شود يا نه . و اگر بداند كه او را نمى كشند، افراد عادّى نيز حاضرند چنين عملى را انجام بدهند. به هر حال هر يك از سخاوت و شجاعت ممكن است در شرايطى كم ارزش يا پرارزش يا بى ارزش شود، لكن تنها صفتى كه هرگز از ارزش ‍ نمى افتد، مسئله ى عدالت است كه در هر زمان و مكان و نسبت به هر فرد، دوست يا دشمن يك ارزش است .
    O در اسلام براى برخورد با دشمن مراحلى تعيين شده است :
    1 بى اعتنايى . (دع اءذاهم )(574)
    2 اعراض . (فاعرض عنهم )(575)
    3 خشونت . (واغلظ عليهم )(576)
    4 جنگ . (فقاتلوا الّذين يقاتلونكم )(577)
    O جنگ مسلمين ، براى دفاع از خود و دين خداوند است ، لكن هدف دشمن از جنگ ، خاموش كردن نور خدا؛ (ليطفؤ ا نور اللّه بافواههم )(578) وبه تسليم كشاندن مسلمانان است . (لن ترضى عنك اليهود و لا النصارى حتّى تتّبع ملتهم )(579)
    پيام ها:
    1 دفاع و مقابله به مثل ، از حقوق انسانى است . اگر كسى با ما جنگيد ما هم با او مى جنگيم . (قاتلوا... الذين يقاتلونكم )
    2 هدف از جنگ در اسلام ، گرفتن آب و خاك و يا استعمار و انتقام نيست ، بلكه هدف ، دفاع از حقّ با حذف عنصرهاى فاسد و آزادسازى افكار و نجات انسان ها از خرافات و موهومات مى باشد. (فى سبيل اللّه )
    3 حتّى در جنگ بايد عدالت وحقّ رعايت شود. (قاتلوا... لاتعتدوا) بارها قرآن با جمله ى ((لاتعتدوا)) سفارش ‍ كرده كه در انجام هر فرمانى از حدود ومرزها تجاوز نشود.
    4 ظلم و ستم ، رشته ى محبّت الهى را پاره مى كند. (ان اللّه لا يحبّ المعتدين )
    5 تنها حضور در جبهه سبب قرب الهى نيست ، بلكه محبوبيّت نزد پروردگار زمانى است كه در جنگ عادل باشيم و حقوق را رعايت كنيم . (لا تعتدوا ان اللّه لا يحبّ المعتدين )
    6 در جنگ ، هدف بايد فقط خدا باشد، نه هوسها، تعصّب ها، غنائم ، ريا و سمعه . (فى سبيل اللّه )
    7 حتّى در دفاع از حقّ طبيعى خود، بايد خدا را در نظر گرفت . با آنكه آنان جنگ را عليه شما آغاز كردند و شما بايد دفاع كنيد، ولى باز هم ((فى سبيل اللّه )) باشد.
    تفسير آيه : (191) واقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَاءَخْرِجُوهُمْ مِّنْ حَيْثُ اءَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ اءَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لاَ تُقَتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَآءُالْكَفِرِينَ
    ترجمه آيه :
    و آنها را (بت پرستانى كه از هيچ جنايتى ابا ندارند،) هركجا يافتيد بكشيد و از (مكّه ) همان جايى كه شما را بيرون كردند، آنها را بيرون كنيد و فتنه (شرك و شكنجه ) از قتل بدتر است . و نزد مسجدالحرام با آنها جنگ نكنيد، مگر آنكه آنها در آنجا با شما بجنگند، پس اگر با شما جنگ كردند، آنها را (در آنجا) به قتل برسانيد. چنين است جزاى كافران .
    نكته ها:
    O اين آيه فرمان قتل و اخراج مشركان را از مكّه صادر و دليل آن را چنين بيان مى كند كه آنان سالها شما را شكنجه و آواره كرده اند و شكنجه از قتل سخت تر و شديدتر است . پس شما نبايد در مبارزه و جنگ با آنها سستى نشان دهيد.
    سؤ ال : چرا شكنجه از قتل سخت تر است ؟
    پاسخ : در قتل ، انسان از دنيا جدا ولى به آخرت مى رسد، لكن در شكنجه ، انسان نه به آخرت مى رسد و نه از دنيا كام مى گيرد.
    پيام ها:
    1 مقابله به مثل و خشونت با دشمن در مواردى لازم است . (واقتلوهم )
    2 دفاع عادلانه ، تنها جبهه و جنگ نيست . (و اقتلوهم حيث ثقفتموهم )
    3 حقّ وطن ، از حقوق انسانى مورد پذيرش اديان است . (اخرجوكم )
    4 فتنه انگيز، مثل محارب است و بايد به اشد وجه مجازات شود. (واقتلوهم ... اخرجوهم ... والفتنة اشد من القتل )
    5 حرم و مسجدالحرام مقدّس است ، امّا خون مسلمانان مقدّس تر؛ و در اينجا مسئله اهمّ و مهمّ مطرح است . (لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتّى يقاتلوكم )
    6 همانگونه كه در اصلِ جنگ نبايد شما پيش دستى كنيد، در شكستن مقدّسات هم نبايد شما پيش دستى نمائيد. (حتى يقاتلوكم )
    تفسير آيه : (192) فَإِنِ انْتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
    ترجمه آيه :
    و اگر دست كشيدند، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است .
    نكته ها:
    O در اينكه مشركان بايد از چه چيز دست بردارند تا بخشيده شوند، دو احتمال وجود دارد:
    الف : از جنگ و فتنه . به دليل آيات قبل كه سخن از جنگ بود.
    ب : از كفر. به دليل دريافت مغفرت الهى كه مخصوص ‍ مؤ منان است .
    پيام ها:
    1 مسلمانان بايد آتش بس واقعى دشمنان را بپذيرند. (فان انتهوا)
    2 اسلام ، راه بازگشت را حتّى براى كفّار باز گذارده است . (فان انتهوا... )
    3 اگر كفّار دست از فتنه و جنگ برداشته يا ايمان آوردند، آنان را به كارهاى قبل ملامت نكنيد. (فان اللّه غفور رحيم )
    4 انسان بايد خود زمينه ى دريافت رحمت الهى را بوجود آورد. (فان انتهوا فان اللّه غفور رحيم )
    تفسير آيه : (193) وَقَتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الْدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهُواْ فَلاَ عُدْوَنَ إ لاَّ عَلَى الْظَّلِمِينَ
    ترجمه آيه :
    و با آنها بجنگيد تا فتنه (بت پرستى وسلب آزادى از مردم ،) باقى نماند ودين ، تنها از آنِ خدا شود. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشويد. زيرا) تعدّى جز بر ستمكاران روا نيست .
    نكته ها:
    O هدف اسلام از جنگ ، كشور گشايى و كسب غنائم يا انتقام گيرى نيست ، بلكه غرض از جنگ و جهاد در اسلام ، برچيده شدن بساط شرك و كفر است . فتنه به معناى شرك ، كفر، آزمايش و شكنجه آمده است . در اين آيه مى فرمايد: اگر مشركان دست از فتنه و قتال برداشتند، ديگر با آنها دشمنى و جنگ نخواهد شد. زيرا برخورد نظامى تنها با ستمكاران و متجاوزان است .
    O تعبير به عدوان ، به خاطر رفتار آنهاست وگرنه اسلام اهل عدوان نيست . مثل اينكه مى گوييم : جواب بدى ، بدى است . با اينكه جواب بدى با بدى ، عدالت است ، لكن به خاطر عمل او، نامش را بدى مى گذاريم .
    پيام ها:
    1 هدف از جنگ در اسلام ، برچيدن شرك و فتنه و استقرار دين و قانون خداست . (حتى لا تكون فتنة )
    2 پاكسازى ، قبل از بازسازى است . ابتدا فتنه برداشته شود تا بعد دين الهى مستقر گردد. اوّل كفر به طاغوت ، بعد ايمان به خدا. (حتى لاتكون فتنة و يكون الدين للّه )
    3 راه برگشت و توبه بر هيچ كس و در هيچ شرايطى بسته نيست . حتّى دشمن سرسخت نيز اگر تغيير مسير دهد، خداوند او را مورد عفو قرار مى دهد. (فان انتهوا فلا عدوان ...)
    4 در آيه ى قبل بخشش خداوند نسبت به گناه كفّار مطرح شده است ؛ (فانّ اللّه غفور رحيم ) در اين آيه به مردم سفارش ‍ مى كند كه در صورت دست برداشتن دشمن از جنگ ، شما هم از جنگ صرف نظر كنيد. (فلاعدوان )
    تفسير آيه : (194) الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالْشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُوَّاْ اءَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ
    ترجمه آيه :
    ماه حرام در برابر ماه حرام و (اگر دشمنان احترام آنرا شكستند و با شما جنگ كردند، شما نيز حقّ داريد مقابله به مثل كنيد. زيرا) حرمت ها را (نيز) قصاص است وهركس به شما تجاوز كرد، به مانند آن تجاوز، بر او تعدى كنيد و از خدا بپرهيزيد (كه زياده روى نكنيد) و بدانيد كه خداوند با پرهيزگاران است .
    نكته ها:
    O قبل از اسلام در ميان عرب ها، هر سال چهار ماه احترام خاصّى داشت كه در آن ماهها جنگ ، حرام و ممنوع بود، سه ماه آنها پى درپى كه عبارتند از ذى القعده ، ذى الحجّه و محرم ، و يكى هم ماه رجب كه جداست . حتّى يكى از علل تسميه ماه ذى القعده آن گفته اند كه در اين ماه قعود از جنگ لازم است .
    اسلام اين سنّت را پذيرفت و در هر سال چهار ماه را آتش ‍ بس اعلام نمود، ولى دشمن هميشه در كمين است تا از فرصت ها سوء استفاده كند و چه بسا با خود فكر كند كه چون مسلمانان در اين ماهها موظف به رعايت آتش بس هستند، پس به آنها حمله كنيم . اين آيه مى فرمايد: اگر مخالفان شما در اين چهار ماه به شما هجوم آوردند، شما نيز در برابرشان بايستيد و در همان ماهها با آنان بجنگيد و ماه حرام را در برابر ماه حرام قرار دهيد. زيرا حرمت خون مسلمانان و حفظ نظام اسلامى از حرمت اين ماهها بيشتر است ، و هركس حرمت ها را شكست بايد مورد قصاص قرار گيرد. سپس به عنوان يك قانون كلّى مى فرمايد: هركس به شما تجاوز كرد، به همان مقدار به او تعدّى كنيد. و تقوا داشته باشيد و بيش از مقدار لازم قصاص نكنيد و بدانيد كه خداوند با متّقين است .
    O صاحب مجمع البيان در ذيل آيه مى گويد: در مورد غصب نيز مى توان با استدلال به اين آيه تقاص كرد، يعنى از مال غاصب تقاص نمود.
    پيام ها:
    1 همه ى زمان ها يكسان نيستند، حرمت بعضى ماهها بايد حفظ شود. (الشهر الحرام )
    2 در اسلام بن بست وجود ندارد. حفظ اسلام و جان مسلمان ها بر حفظ احترام مكان ها و زمان ها مقدّم است . (فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه )
    3 اسلام ، دين تجاوز و تعدّى نيست ، ولى تعدّى و تجاوز ديگران را نيز نمى پذيرد. (فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه )
    4 حتّى در برخورد با دشمنان ، عادل باشيم . (فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم )
    5 سيستم قانون گذارى بايد به نحوى باشد كه موجب ياءس مسلمين وجراءت كفّار نگردد واصل مقابله به مثل به همين خاطر است . (فاعتدوا... بمثل ما اعتدى )
    6 رعايت تقوى حتّى به هنگام جنگ ، از اصول تربيتى اسلام است . (اتّقوا اللّه )
    7 اگر در جنگ از مرز عدالت خارج نشويد، از امدادهاى الهى نيز برخوردار خواهيد بود. و گمان نكنيد عدالت و تقوى پيروزى شما را به تاءخير مى اندازد. (بمثل ما اعتدى ... واتقوا... و اعلموا ان اللّه مع المتّقين )
    next page

    fehrest page


    back page

  8. #18
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    تفسير آيه : (195) وَاءَنْفِقُواْ فِى سَبِيلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِاءَيْدِيكُمْ إِلَى الْتَّهْلُكَةِ وَ اءَحْسِنُواْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الُْمحْسِنِينَ
    ترجمه آيه :
    و در راه خدا انفاق كنيد (و با ترك انفاق ،) خود را به دست خود به هلاكت نياندازيد. و نيكى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد.
    نكته ها:
    O پنج آيه پى درپى ، مسلمانان را به دفاع از دين و مقابله با كفّار فرخواند، اين آيه پايان آن را با انفاق و احسان تمام كرده است .
    خودكشى وضرر به نفس ، حرام قطعى است كه از آيه استفاده مى شود. امّا شهادت طلبى در مواردى كه اساس ‍ اسلام در خطر باشد، افتادن در تهلكه نيست .
    O اين آيه در كنار سفارش به انفاق ، مسلمانان را از هرگونه افراط و تفريط بازمى دارد. زيرا اگر ثروتمندان بخل ورزند و به فكر محرومان نباشند، اختلاف طبقاتى روز به روز توسعه پيدا كرده و عامل انفجار جامعه و نابودى آنان خواهد گرديد. چنانكه اگر ميانه روى در انفاق مراعات نشود و انسان هرچه را دارد به ديگران ببخشد، به دست خود، خود و خانواده اش را به هلاكت كشانده است .
    قرآن در آيات ديگر نيز مسلمانان را به ميانه روى در انفاق سفارش نموده و به پيامبرش مى فرمايد: (ولا تجعل يدك مغلولة الى عنقك و لا تبسطها كل البسط)(580) اى پيامبر! نه دست بسته باش كه چيزى نبخشى و نه آنچنان كه هر چه دارى يكجا ببخشى . امام صادق عليه السّلام نيز در ذيل اين آيه مى فرمايد: انفاق شما، نبايد در حدّى باشد كه دستِ خودتان خالى وبه بدبختى كشيده شويد.(581)
    O انسان علاقه دارد كه محبوب باشد، لذا قرآن از اين فطرت استفاده كرده و مى فرمايد: نيكى كن كه نيكوكاران محبوب خداوند هستند.
    پيام ها:
    1 اقتصاد، پشتوانه ى هر حركتى است . (انفقوا...) جهاد نيز بدون پشتوانه مالى و گذشت از برخى امكانات ، امكان ندارد. اگر مردم به هنگام هجوم دشمن و در راه دفاع از حقّ، اموال خود را بكار نگيرند، گرفتار شكست قطعى مى شوند.
    2 با انفاق ، خود و اموالتان را بيمه كنيد. (انفقوا فى سبيل اللّه و لاتلقوا بايديكم الى التهلكة )
    3 در اسلام جبهه و جنگ و كمك هاى مالى همه بايد رنگ الهى داشته و براى رضاى خداوند باشد. (فى سبيل اللّه )
    4 محبوب خدا شدن ، بهترين تشويق براى احسان است . (ان اللّه يحبّ المحسنين )
    تفسير آيه : (196) وَاءَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ اءُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْىُ مَحِلَّهُ فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَّرِيضاً اءَوْ بِهِ اءَذًى مِّنْ رَّاءْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّنْ صِيَامٍ اءَوْصَدَقَةٍ اءَوْ نُسُكٍ فَإِذَآ اءَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْىِ فَمَنْ لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَثَةِ اءَيَّامٍ فِى الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَنْ لَّمْ يَكُنْ اءَهْلَهُ حَاضِرِى الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُوَّاْ اءَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
    ترجمه آيه :
    و حج وعمره را براى خدا به اتمام رسانيد و اگر محصور شديد (و موانعى مانند ترس از دشمن يا بيمارى اجازه نداد كه پس از احرام بستن ، حج را كامل كنيد) آنچه از قربانى فراهم است (ذبح كنيد واز احرام خارج شويد.) وسرهاى خود را نتراشيد تا قربانى به قربانگاه برسد و اگر كسى بيمار بود و يا ناراحتى در سر داشت (و ناچار بود سر خود را زودتر بتراشد،) بايد كفّاره اى از قبيل روزه يا صدقه يا قربانى بجا آورد وچون (از بيمارى ويا دشمن ) درامان شديد، پس هر كس بدنبال عمره تمتّع ، حج را آغاز كرده آنچه را از قربانى كه ميسّر است (ذبح كند.) و هركس كه قربانى نيافت ، سه روز در ايام حج روزه بدارد و هفت روز به هنگامى كه بازگشتيد، اين ده روزِ كامل است . (البتّه ) اين (حج تمتّع ) براى كسى است كه خاندانش ساكن (مكّه و)مسجد الحرام نباشند. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه او سخت كيفر است .
    نكته ها:
    O در اين آيه ، كليّات وگوشه اى از احكام حج و عمره آمده است ، ولى تفصيل آن در روايات و فتاواى علما مى باشد.
    ((حج )) مناسكى است كه بنيان گذار آن حضرت ابراهيم عليه السّلام بوده و در ميان عرب از زمان آن حضرت متداول بوده و به فرمان خداوند اين برنامه در اسلام نيز امضا شد و تا روز قيامت نيز خواهد بود.
    ((عمره )) به معناى زيارت است و هركس وارد مكّه شود بايد با لباس احرام به زيارت كعبه و طواف آن برود. حج و عمره مثل اذان و اقامه ، دو عمل مشابه هستند كه اندكى تفاوت دارند. ((هَدى ))، نام قربانى حج است .
    O اين آيه ، عمره ى تمتّع را در كنار حج تمتّع آورده است ؛ (فمن تمتّع بالعمرة الى الحج )، لكن يكى از خلفا به اجتهاد خود آنرا منع كرد. البتّه اين اجتهاد در برابر فرمان صريح خداوند است .
    O حكم مسائل اضطرارى ، محدود به زمان ضرورت است . ولذا بر خلاف موارد عادّى كه در سفر روزه جايز نيست ، در اين سفر در صورت عدم ذبح قربانى ، روزه واجب است و آن هم بايد در سه روز هفتم ، هشتم و نهم ماه باشد، چرا كه روز دهم عيد قربان است كه روزه ى آن حرام مى باشد.
    O امامان معصوم در تفسير جمله ى (اتمّوا الحج ) فرمودند: حجِ تمام ، حجى است كه در آن كلام زشت ، گناه و نزاع نباشد و از محرّمات پرهيز شود.(582) و انسان توفيق يابد امام زمان خود را ملاقات كند.(583)
    پيام ها:
    1 وظايف دينى را بايد تمام و كمال به انجام رسانيد. بعد از شروع اعمال حج ، نمى توان آن را ناتمام و ناقص گذارد. (اتمّوا)
    2 در اعمال حج ، قصد قربت و عبادت لازم است . به انگيزه ى جهانگردى و سياحت نمى توان حج بجا آورد. (اتمّوا... للّه )
    3 احكام اسلام ، در مقام سخت گيرى بر مردم نيست . تمام نمودن حج وعمره بر كسى كه از درون مريض يا از بيرون ترس دارد، واجب نيست . (فان اُحصرتم فما استيسر من الهدى )
    4 مكان در عبادات سهم دارد. (يبلغ الهدى محلّه )
    5 بيمارى سبب تخفيف در احكام است ، نه تعطيل آن . لذا در حج ، افراد معذور بايد با روزه يا صدقه يا قربانى ، وظايف خود را جبران كنند. (فمن كان منكم مريضا او... ففدية من صيام او صدقة او نسك )
    6 ملاك وجوب قربانى در حج ، آسان و سهل بودن آن است . (فما استيسر من الهدى فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام ...)
    7 قانون عمره و حج تمتّع ، تنها براى حجاجى است كه ساكن مكّه نباشند، حج ساكنان مكّه نوع ديگرى است . (اتموا الحج و العمرة ... ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام )
    8 توجّه به كيفر الهى ، زمينه ساز تقواست و تقوى ، زمينه ساز انجام تكاليف . (واتمّوا الحج و العمرة ... واتّقوا اللّه واعلموا انّ اللّه شديد العقاب )
    9 توّجه به تقوا، در انجام تمام فرمان هاى الهى مطرح است . (اتمّوا الحج ... و اتّقوا اللّه )
    10 اعمال حج ، قبل از اسلام به نحو ديگرى بوده است . لذا قرآن بر مراعات اين تغييرات تاءكيد نموده است . (انّ اللّه شديد العقاب )
    11 براى كسانى كه در احكام حج تغييرى دهند، كيفر شديدى است . (شديد العقاب )
    تفسير آيه : (197) الْحَجُّ اءَشْهُرٌ مَّعْلُومَتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَ لاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِى الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللّهُ وَ تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الْزَّادِ الْتَّقْوى وَاتَّقُونِ يََّاءُوْلِى الاَْلْبَابِ
    ترجمه آيه :
    (موسم عمره و) حج (در) ماههاى معيّنى است (شوّال ، ذى القعده ، ذى الحجة )، پس هر كه در اين ماه ها فريضه ى حج را ادا كند، (بداند كه ) آميزش جنسى و گناه وجدال در حج روا نيست و آنچه از كارهاى خير انجام دهيد خدا مى داند. و زاد و توشه تهيه كنيد كه البتّه بهترين زاد و توشه ، پرهيزگارى است .اى خردمندان ! تنها از من پروا كنيد.
    نكته ها:
    O كلمه ((رفث )) به معناى آميزش جنسى و ((فسوق )) به معناى دروغ و ناسزاگويى و جدال و گفتنِ ((لا واللّه )) و ((بلى واللّه )) است .
    O زمان مطرح شده در آيه ، ناظر به حج وعمره با هم است . عمره تمتّع در طول سه ماه شوال ، ذى القعده وذى الحجّه انجام مى شود، ولى زمان حج ماه ذى الحجّه است .
    پيام ها:
    1 در عبادات اسلامى ، زمان نقش مهمّى دارد. (الحج اشهر معلومات )
    2 محيط و فضاى با صفاى حج و مكّه را نبايد با ارتكاب گناه و كدورت آلوده نمود. (لا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج )
    3 اعتقاد و يقين به آگاهى خداوند، رمز نشاط و اميد در انجام وظائف است . (ما تفعلوا من خير يعلمه اللّه )
    4 در هر سفرى ، زاد وتوشه لازم است ، بهترين زاد وتوشه ى سفر حج تقواست . (خير الزّاد التّقوى )
    5 پرهيزكارى نشانه ى خردمندى است . (واتّقون يا اولى الالباب )
    تفسير آيه : (198) لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ اءَنْ تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِنْ رَّبِّكُمْ فَإِذَآ اءَفَضْتُمْ مِّنْ عَرَفَتٍ فَاذْكُرُواْ اللّهَ عِنْدَ الْمَشْعِرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَيكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ مِّنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْضَّآ لِّينَ
    ترجمه آيه :
    گناهى بر شما نيست كه (به هنگام حج ) به سراغ فضل پروردگارتان (وكسب و تجارت ) برويد. پس چون از عرفات كوچ كرديد، خدا را در مشعرالحرام ياد كنيد، و او را ياد كنيد از آن روى كه شما را با آنكه پيش از آن از گمراهان بوديد، هدايت كرد.
    نكته ها:
    O عرفات ، نام سرزمينى است در بيست كيلومترى مكّه كه بر زائران خانه خدا واجب است از ظهر روز نهم ذى الحجة تا غروب در آنجا بمانند و اگر قبل از غروب از آنجا خارج شوند بايد يك شتر جريمه دهند. واژه ى ((عرفات )) از ((معرفت )) به معناى محلّ شناخت است . در آنجا آدم وحواعليهما السّلام يكديگر را شناختند و به گناه خود اعتراف كردند. به فرموده امام صادق و امام باقرعليهما السّلام جبرئيل در اين مكان به حضرت ابراهيم گفت : وظايف خود را بشناس و فراگير.(584)
    در حديث مى خوانيم : حضرت مهدى عليه السّلام هر سال در عرفات حضور دارند. زمين عرفات خاطراتى از ناله ها و اشك هاى اولياى خدا دارد. در روايات مى خوانيم : غروب عرفه ، خداوند تمام گناهان زائران خانه خود را مى بخشد. وبراى روز عرفه دعاهاى خاصّى از امام حسين و امام سجادعليهما السّلام نقل شده است .(585)
    O از نشانه هاى جامعيّت اسلام آن است كه در كنار اعمال عبادى حج ، به زندگى مادّى و كسب معاش نيز توجّه دارد. همانگونه كه در سوره جمعه در كنار دستور به شركت در نماز جمعه ، مى فرمايد: بعد از پايان نماز به سراغ كسب معاش برويد.(586) آرى ، حج در عين عبادت ، اقتصاد است .
    امام صادق عليه السّلام فرمودند: يكى از آثار حج ، تشكيل يك اجتماع بزرگ از مسلمانان نقاط مختلف جهان و نقل و انتقال انواع تجربيات مى باشد و زمينه ى انجام مبادلات تجارى و اقتصادى است .(587)
    پيام ها:
    1 مبارزه با تحجّر از برنامه هاى قرآن است . گروهى فكر مى كردند دين امرى يك بُعدى و حج يك عبادت خشك است ، اسلام اين تفكّر را ردّ مى كند. (ليس عليكم جناح )
    2 درآمد حلال ، فضل الهى است . قرآن بجاى واژه ((كسب ))، كلمه ى (فضل ) را بكار برده تا بگويد: درآمد حلال فضل الهى است . (فضلا من ربّكم )
    3 گرچه تلاش وطلب از شماست ؛ (تبتغوا)امّا رزق ، فضل خداوند است . (فضلا من ربّكم )
    4 رزق رسانى ، از شئون ربوبيّت الهى است . (فضلا من ربّكم )
    5 در رزق رسانى ، دست خداوند باز است . كلمه ((فضل )) نكره آمده است . (فضلا من ربّكم )
    6 انجام عبادات بايد طبق دستور باشد. (واذكروه كما هداكم )
    7 توجّه به توفيق الهى از يك سو و خطاها و گناهان گذشته ى خود از طرف ديگر، عشق و علاقه انسان را به الطاف خداوند زياد مى كند. (هداكم و ان كنتم من قبله لمن الضالين )
    8 سابقه خودتان را فراموش نكنيد، او بود كه شما را هدايت كرد. (ان كنتم من قبله لمن الضّالين )
    تفسير آيه : (199) ثُمَّ اءَفِيضُواْ مِنْ حَيْثُ اءَفَاضَ الْنَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
    ترجمه آيه :
    سپس از همانجا كه مردم كوچ مى كنند، كوچ كنيد و از خداوند طلب آمرزش نماييد كه خداوند آمرزنده ى مهربان است .
    نكته ها:
    O در اين آيه ضمن دستور به حركت دسته جمعى همراه مردم ، به اهل مكّه تذكّر مى دهد مبادا خيال كنيد كه چون اهل حرم يا از قبيله ى قريش و امثال آن هستيد بايد حركات عبادى شما با ديگران فرقى داشته باشد، اين خودبزرگ بينى ها را كنار گذاشته و همچون عموم مردم باشيد.
    اساساً يكى از آثار و فلسفه هاى حج ، كنار زدن امتيازات پوشالى است . در آنجا انسان از كفش ، كلاه ، لباس ، همسر ومسكن خود مى گذرد و قطره اى مى شود كه به دريا ملحق شده است .
    O در اين آيه ، دو بار و در آيه قبل يك مرتبه كلمه ((افاضة )) بكار رفته كه به معناى حركت دسته جمعى است ، اين تكرار و اصرار نشان مى دهد كه حركت دسته جمعى در انجام عبادات ارزشمند است .
    O استغفار و ذكر خداوند، بهترين اعمال عرفات و مشعر است . گرچه در اين سرزمين ها اصل توقف ، شرط است و هيچ عمل ديگرى واجب نيست ، امّا در اين آيات ، قرآن ما را به ذكر خدا و ياد سوابق پرخطا و اشتباه خود و طلب آمرزش درباره گذشته ى خويش دعوت مى كند. مگر مى توان در سرزمينى كه اولياى خدا اشك ريخته اند بى تفاوت نشست .
    پيام ها:
    1 امتيازطلبى ، تحت هر نام وعنوانى ، ممنوع است . (افيضوا من حيث افاض النّاس )
    2 حركت دسته جمعى ، ارزش دارد. (افيضوا من حيث افاض الناس )
    3 هرگز ماءيوس نشويم ، گذشته ها هرچه باشد استغفار چاره ساز است . زيرا او غفور و رحيم است . (واستغفروا انّ اللّه غفور رحيم )
    تفسير آيه : (200) فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَذِكْرِكُمْ ءَاَبآءَكُمْ اءَوْ اءَشَدَّ ذِكْراً فَمِنَ الْنَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فِي الْدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِى الاَْخِرةِ مِنْ خَلَقٍ
    ترجمه آيه :
    پس چون مناسك (حج ) خود را انجام داديد، خدا را ياد كنيد، همانگونه كه پدران خويش را ياد مى كنيد، بلكه بيشتر و بهتر از آن . پس بعضى از مردم كسانى هستند كه مى گويند: خداوندا! به ما در دنيا عطا كن . آنان در آخرت بهره اى ندارند.
    نكته ها:
    O گروهى از اهل مكّه ، بعد از پايان مراسم حج در محلّى اجتماع كرده و با ياد كردن پدران و نياكان خود به آنان افتخار و مباهات مى كردند. قرآن دستور مى دهد به جاى تفاخر به پدران و نياكان ، خدا را ياد كنيد(588) و از نعمت ها و توفيقات او سخن بگوييد و در اين كار جدّى تر باشيد.
    O ياد هر كس يا هر چيز، نشانه ى حاكميّت آن بر فكر انسان است . كسى كه ياد نياكان را دارد و به آنان افتخار مى كند، فكر و فرهنگ آنان را پذيرفته است و اين يادكرد مى تواند فرهنگ جاهلى را بر جامعه حاكم كند. به همين دليل حضرت موسى گفت : من گوساله طلائى و پر قيمت سامرى را آتش مى زنم و خاكسترش را به دريا مى ريزم . زيرا تماشاى آن ، فرهنگ و تفكّر شرك را در انسان زنده مى كند.
    پيام ها:
    1 جهت دهى به ايام فراغت ، يكى از وظايف مربّى است . (فاذا قضيتم ...فاذكروا اللّه )
    2 ياد خدا، هم از نظر كمّيت بايد كثير باشد؛ (واذكروا اللّه كثيراً) و هم از نظر كيفيّت ، عاشقانه و خالصانه . (اشدّ ذكراً)
    3 سطحى نگر نباشيم . گروهى در بهترين زمان ها و مكان ها، تنها دعاى آنها رسيدن به زندگى كوتاه مادّى است . (ربّنا اتنا فى الدنيا وما له فى الاخرة من خلاق )
    تفسير آيه : (201) وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا ءَاتِنَا فِى الْدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِى الاَْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ الْنَّارِ
    ترجمه آيه :
    (اما) بعضى از مردم مى گويند: پروردگارا! در دنيا به ما نيكى عطا كن و در آخرت نيز نيكى مرحمت فرما و مارا از عذاب آتش نگهدار.
    نكته ها:
    O يكى از راههاى شناخت مردم ، آشنايى با آرزوها و دعاهاى آنان است . در آيه قبل ، درخواست گروه اوّل از خداوند مربوط به دنيا بود و كارى به خير و شرّ آن نداشتند، ولى در اين آيه درخواست گروه دوّم از خداوند، (حسنة ) است در دنيا و آخرت . در ديدگاه گروه اوّل ؛ دنيا به خودى خود مطلوب است ، ولى در ديد گروه دوّم ؛ دنيايى ارزشمند است كه حسنه باشد و به آخرت منتهى گردد.
    در روايات نمونه ها و مصاديقى براى نيكى هاى دنيا و آخرت نقل شده است (589)، ولى حسنه در انحصار چند نمونه نيست .
    O در قرآن مجيد 115 مرتبه كلمه ى ((دنيا)) بكار رفته و 115 مرتبه كلمه ((آخرت )) استعمال شده است و اين يك تصادف نيست . البتّه اين به معناى آن نيست كه اهميّت دنيا و آخرت هر دو يكسان است .
    O در دعاها، هدف هاى كلّى مطرح شود و تعيين مصداق به عهده خداوند گذاشته شود. ما از خداوند حسنه و سعادت مى خواهيم ، ولى در اينكه رشد و صلاح ما در چيست ؟ آنرا به عهده ى خداوند مى گذاريم . چون ما به خاطر محدوديّت هاى علمى و عدم آگاهى از آينده و ابعاد روحى خودمان ، نمى توانيم مصاديق جزئى را تعيين بنمائيم . به همين جهت توصيه شده است از خداوند وسيله كار را نخواهيد، خودِ كار را بخواهيد. زيرا ممكن است خداوند از وسيله ى ديگرى كه به فكر و ذهن ما نمى آيد، كارى را براى ما محقّق سازد. مثلاً از خداوند توفيق زيارت حج را بخواهيد، امّا نگوييد: خدايا مالى به من بده تا به مكّه بروم . چون خداوند گاهى سبب را به گونه اى قرار مى دهد كه ما فكر آن را نمى كرديم .
    پيام ها:
    1 دنيا و آخرت با هم منافاتى ندارند، به شرط آنكه انسان به دنبال حسنه و نيكى باشد. (فى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة )
    2 هر رفاهى مذموم نيست ، بلكه زندگانى نيكو، مطلوب نيز هست . (ربّنا اتنا فى الدنيا حسنة )
    3 دوزخ ، حساب جدايى دارد. با اينكه از خداوند نيكى آخرت را مى خواهند، ولى براى نجات از آتش ، جداگانه دعا مى كنند.(590) (قِنا عذاب النار)
    تفسير آيه : (202) اءُوْلَّئِكَ لَهُمْ نَصِيِبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللّه سَرِيعُ الْحِسَابِ
    ترجمه آيه :
    آنها از كسب (و دعاى ) خود بهره و نصيبى دارند و خداوند به سرعت به حساب هركس مى رسد.
    نكته ها:
    O به ((بهره ))، ((نصيب )) مى گويند. گويا سهمى را براى انسان نصب كرده اند. بهره ى مؤ منان تنها به خاطر دعاى (ربّنا اتنا) نيست ، بلكه به خاطر تلاش و كسب آنان نيز بوده است . و اين به ما هشدار مى دهد كه الطاف خداوند به كسانى مى رسد كه به همراه دعا، تلاش و كوشش نيز بكنند.
    پيام ها:
    1 بهره ى انسان در قيامت ، تنها از بعضى كارهاى خويش است ، نه تمام آنها. (ممّا كسبوا) چه بسيار كارهايى كه انسان مى كند، ولى بخاطر نداشتن قصد قربت و نيّت خالص ، در قيامت از آن بهره نمى برد.
    2 بدون كسب وتلاش ، بهره اى نيست . (لهم نصيب ممّا كسبوا)
    3 پاداش سريع ، يك امتياز است .(591) (سريع الحساب )
    تفسير آيه : (203) وَاذْكُرُوا اللّهَ فِي اءَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِى يَوْمَيْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَنْ تَاءَخَّرَ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا اءَنّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
    ترجمه آيه :
    و خدا را در روزهاى معيّنى ياد كنيد، (روزهاى 11 و12 و13 ماه ذى الحجّه كه به ايام تشريق معروف است .) پس هر كس تعجيل كند (و اعمال مِنى را) در دو روز (انجام دهد،) گناهى بر او نيست و هر پرهيزكارى كه تاءخير كند (و اعمال را در سه روز انجام دهد نيز) گناهى بر او نيست . و از خدا پروا كنيد و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد.
    نكته ها:
    O در حديثى كه در تفسير نورالثقلين آمده ، توصيه شده است : در پشت سر پانزده نماز كه آغازش نماز ظهر روز عيد و انجامش ، نماز صبح روز سيزدهم است ، اين دعا خوانده شود: ((اللّه اكبر، اللّه اكبر، لااله الااللّه واللّه اكبر، وللّه الحمد، اللّه اكبر على ما هَدانا، اللّه اكبر على ما رزقنا من بهيمة الانعام )) خداوند بزرگتر است ، خداوند بزرگتر است و معبودى جز او نيست ، خداوند بزرگتر است و حمد و سپاس مخصوص اوست ، خداوند بزرگتر است به خاطر آنكه ما را هدايت كرد، خداوند بزرگتر است به خاطر آنكه از گوشت چهار پايان به ما روزى داد.
    O اين آيه مى فرمايد: كسى كه در خارج شدن از سرزمين مِنى عجله كند و روز دوازدهم بعد از ظهر بيرون آمده و به مكّه رود، گناهى بر او نيست ، چنانكه اگر كسى شب سيزدهم را نيز در مِنى بماند، گناهى بر او نيست .
    پيام ها:
    1 زمان در دعا اثر دارد. (فى اءيّام معدودات )
    2 خداوند در سايه لطف خود، راه را بر مردم تنگ نمى كند.(فمن تعجّل ...ومن تاءخّر)
    3 اساس كار، تقوى است . (لمن اتّقى ) به فرموده روايات مراد از ((تقوى )) در اينجا دورى كردن از محرّمات در حال احرام مى باشد.
    4 تعجيل در خروج از سرزمين منى در روز 12 ذى الحجة يا تاءخير تا روز 13، بايد همراه تقوا باشد. (لمن اتّقى )
    اگر عجله براى نشان دادن زرنگى يا هدف فاسدى باشد و يا اضافه ماندن در آن سرزمين جهت خودنمايى و شهرت باشد، عمل فاسد مى شود.
    5 كارِ مقدّس و سرزمينِ مقدّس به تنهايى كافى نيست ، انسان نيز بايد مقدّس و با تقوا باشد. دوبار كلمه (تقوى ) در كنار هم براى زائران خانه ى خدا آن هم در سرزمين منى ، نشانه ى نفوذ شيطان در همه جاست .
    6 ايمان به معاد، قوى ترين عامل تقواست . (واتّقوا اللّه ... انّكم اليه تحشرون )
    تفسير آيه : (204) وَمِنَ الْنَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِى الْحَيَوةِ الْدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهُ عَلى مَا فِى قَلْبِهِ وَهُوَ اءَلَدُّ الْخِصَامِ
    ترجمه آيه :
    و از مردم كسى است كه گفتارش درباره زندگى دنيا، مايه ى اعجاب تو مى شود و خداوند را بر آنچه در دل (پنهان ) دارد گواه مى گيرد (در حالى كه ) او سرسخت ترين دشمنان است .
    نكته ها:
    O كلمه ((لُدّ)) به معناى خصومت زياد است و كلمه ((اَلَدّ)) به كسى گفته مى شود كه شديدترين خصومت ها را دارد . كلمه ى ((خصام )) يا جمعِ ((خصم )) است و يا مصدر، به معناى خصومت است .
    O منافقان با ترفندهاى مقايسه اى ، آمارى ، كارشناسى ، تجربى و حدس هاى به ظاهر عالمانه با تكيه بر مسائل اجتماعى و با شايعات ، تهديد، تطميع و تبليغات ، تنها قدرت مانور در همين زندگى مادّى را دارند، ولى در ميدان معنويّات و در توجّه به امدادهاى غيبى و اراده ى خداوندى ، پاى آنان لنگ است و در آخرت نيز زبانشان بسته و حتّى اجازه عذرخواهى نيز ندارند.
    پيام ها:
    1 سخنان شيوا و سحرآميزِ منافقان ، شما را فريب ندهد. (يعجبك قوله )
    2 به هر سوگندى اطمينان نكنيد. (يشهد اللّه على ما فى قلبه )
    3 سوگند دروغ يكى از راههاى نفوذ منافقان است . (يشهد اللّه على ما فى قلبه ) دشمنان هميشه از مقدّسات عليه مقدّسات و از مذهب عليه مذهب استفاده مى كنند و با سوگند به نام خدا، به رسول خدا خيانت مى كنند.
    4 سوژه هاى سخن منافقان ، مربوط به مسائل دنيوى است تا ديگران را تحت تاثير قرار دهند. (يعجبك قوله فى الحيوة الدنيا)
    5 خداوند پيامبرش را از غيب و درون ديگران آگاه مى سازد. (هو الدّ الخصام )
    6 كسانى كه مى دانند دروغگو هستند، با سوگند و زيباسازى كلمات ، سعى دارند خود را دلسوز و مخلص نشان دهند. (يشهد اللّه )
    تفسير آيه : (205) وَإِذَا تَوَلَّى سَعى فِي الاَْرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ الْنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الْفَسَادَ
    ترجمه آيه :
    و هرگاه به قدرت و حكومت رسد براى فساد در زمين و نابودى زراعت ها و نسل كوشش مى كند و خداوند فساد را دوست ندارد.
    نكته ها:
    O كلمه ((تولّى )) را دو نوع مى توان معنا نمود: يكى به معناى به قدرت و حكومت رسيدن كه در ترجمه آمده است . و ديگر به معناى اعراض كردن است كه در اين صورت معناى آيه اين مى شود: هرگاه از حقّ و هدايت الهى اعراض ‍ نمود و از نزد تو بيرون رفت ، به سراغ فتنه و فساد مى رود.
    O در آيه قبل ، گفتار به ظاهر نيكوى منافقان مطرح شد و در اين آيه رفتار مفسدانه ى آنان را بيان مى كند.
    O قرآن مى فرمايد: (الّذين ان مكنّاهم فى الارض ‍ اءقاموا الصلوة واتوا الزّكوة واءمروا بالمعروف ونَهوا عن المنكر)(592) اگر صالحان حكومت را بدست گيرند، نماز به پا مى دارند و زكات مى دهند و امر به معروف و نهى از منكر مى كنند. و بدين وسيله رابطه خود را با خداوند و محرومان جامعه حفظ مى كنند، ولى اگر نا اهل به قدرت رسيد و ولايت مردم را بدست گرفت ، بخاطر طوفان هوسهاى درونى و ناآگاهى ها و فشارهاى بيرونى ، همه چيز جامعه را فداى خود مى كند. به گفته ى الميزان ؛ تاريخ گواه آن است كه چه مسلمان نمايانى به نام اسلام و تظاهر به ايمان ، بر مردم حاكم شده و حَرث و نَسل را نابود ساختند.
    O كسانى كه با جعل قوانين و تهاجم فرهنگى و تبليغات و مواد مخدّر، سبب نابودى اقتصاد و نسل نو مى شوند، مصداق اين آيه و ((مفسد فى الارض )) هستند.
    O هلاك حرث به معناى محو كشاورزى ، و هلاك نسل ، انحراف نسل آينده است . مراغى و فخررازى در تفاسير خود احتمال داده اند كه مراد از (حرث ) زنان باشند، بدليل (نساؤ كم حرث لكم )(593) و مراد از (نسل ) فرزندان . يعنى طاغوت ها، نظام خانواده و تربيت فرزندان را نابود مى كنند.
    پيام ها:
    1 نااهل اگر به قدرت رسد، همه چيز را به فساد مى كشاند. (اذا تولّى سعى )
    2 بزرگ ترين خطر، نابودى اقتصاد و فرهنگ امّت است . (يهلك الحرث و النسل )
    تفسير آيه : (206) وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ اءَخَذَتْهُ الْعِّزَةُ بِالاِْثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهَادُ
    ترجمه آيه :
    و هنگامى كه به او گفته شود از خداى پروا كن ، عزت وغرورى كه در سايه ى گناه بدست آورده او را بگيرد. پس آتش دوزخ براى او كافى است وچه بد جايگاهى است .
    پيام ها:
    1 مستكبران ، به موعظه ى ديگران گوش نمى دهند. (اذا قيل له اتّق اللّه اخذته العزّة )
    در تاريخ آورده اند كه عبدالملك مروان از خلفاى بنى اميه بر بالاى منبر در شهر مدينه گفت : به خدا سوگند هركس مرا امر به تقوى كند، گردنش را خواهم زد.(594)
    2 حاكم بايد پندپذير باشد. (اذا قيل ... اخذته العزّة )
    3 گناه ، مايه ى عجب ، غرور و تكبّر است . (اخذته العزّة بالاثم )
    4 توجّه دادن به دوزخ ، هشدارى غرور شكن است . (فحسبه جهنّم )
    تفسير آيه : (207) وَ مِنَ الْنَّاسِ مَنْ يَشْرِى نَفْسَهُ ابْتغَآءَ مَرْضَاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ
    ترجمه آيه :
    و از مردم كسى است كه براى كسب خشنودى خدا، جان خود را مى فروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است .
    نكته ها:
    O ابن ابى الحديد كه از علماى قرن هفتم اهل سنّت است ، در شرح نهج البلاغه خود آورده است : تمام مفسّران گفته اند اين آيه درباره على بن ابى طالب عليه السّلام نازل شده است كه در ليلة المبيت در بستر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خوابيد. و اين موضوع در حدى از تواتر است كه جز كافر يا ديوانه آنرا انكار نمى كند.(595)
    O مشركانِ مكّه ، قرار گذاشتند از هر قبيله اى يك نفر را براى كشتن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله انتخاب كنند و آن حضرت را دسته جمعى از بين ببرند تا بنى هاشم به خونخواهى او قيام نكنند و با اين عمل از دعوت پيامبر راحت شوند. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از نقشه ى آنان با خبر شد و على عليه السّلام براى اينكه پيامبر به سلامت از مكّه خارج شود، در بستر ايشان خوابيد و اين آيه در شاءن آن حضرت نازل گرديد.(596)
    O همين كه على عليه السّلام در آن شب خطرناك به جاى پيامبر خوابيد، خداوند به دو فرشته ى خود، جبرئيل و ميكائيل فرمود: كداميك از شما حاضريد فداى ديگرى شويد؟! هيچكدام از آنها حاضر نشدند. خداوند فرمود: اينك مشاهده كنيد كه چگونه على بن ابى طالب عليهما السّلام حاضر است جان خود را فداى رسول خدا كند.
    O گاهى بايد براى احياى يك معروف ويا محو يك منكر، جان را تسليم كرد. حضرت على عليه السّلام فرمودند: كسى كه در راه امر به معروف و نهى از منكر كشته شود، يكى از مصاديق اين آيه است .(597)
    پيام ها:
    1 نااهل ، حرفش زيباست وانسان را به تعجّب وامى دارد، ولى مؤ من ، عملش دنيا را متعجّب مى كند. (من النّاس مَن يعجبك قوله )، (من النّاس مَن يشرى نفسه )
    2 ياد ايثارگران را زنده بداريم . (من الناس من يشرى )
    3 پيش مرگِ اولياى خدا شدن ، يك ارزش است . (من الناس من يشرى )
    4 بزرگ ترين سود آن است كه انسان بهترين متاع را كه جان اوست به خالق خود بفروشد، آن هم نه براى بهشت و يا نجات از دوزخ ، بلكه فقط براى كسب رضاى او. (ابتغاء مرضات اللّه )
    5 در راه خدا، استقبال از خطر و آمادگى براى جانفشانى همچون دريافت خطر است . با توجّه به شاءن نزول آيه ، ستايش از كسى است كه جان خود را در معرض خطر قرار داد، هرچند حادثه اى اتفاق نيفتاد. (من يشرى نفسه ...)
    6 راءفت خداوند، بهترين پاداش است . خداوند براى هركارى پاداشى قرار داده است ، امّا در اين آيه مى فرمايد: خداوند رئوف است . (اللّه رئوف بالعباد)
    next page

    fehrest page


    back page

  9. #19
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    تفسير آيه : (208) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ادْخُلُوا فِى الْسِّلْمِ كَافَّةً وَلاَ تَتَّبِعُوا خُطُوَ تِ الْشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُّبِينٌ
    ترجمه آيه :
    اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همگى در صلح و آشتى درآئيد (و تسليم مطلق خداوند شويد) و گامهاى شيطان را پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شماست .
    نكته ها:
    O قرآن ، ايجاد رابطه ى مسالمت آميز با گروه هاى زير را مطرح كرده است :
    1 با مشركانِ بى آزار. (لم يقاتلوكم فى الدين ولم يخرجوكم من دياركم ان تبرّوا و تقسطوا اليهم )(598) با كسانى كه سرجنگ با شما ندارند و مزاحم وطن شما نيستند، خوشرفتارى كنيد.
    2 با اهل كتاب . (قل تعالَوا اِلى كلمة سواء بيننا وبينكم اَلاّ نعبد الاّ اللّه )(599) به اهل كتاب بگو: بياييد تا در آنچه ما و شما هم عقيده هستيم ، متّحد باشيم .
    3 با ديگر مسلمانان . (يا ايّها الّذين آمنوا ادخلوا فى السِّلم كافّة )
    O در چند آيه قبل (600) درباره اجتماع بزرگ سياسى عبادى حج فرمود: در آنجا فسق و جدال نباشد. پس ‍ مى توان جامعه اى بدون فسق وجدال تشكيل داد و چه بهتر كه هميشه چنين باشيم و از گام هاى شيطانى كه عامل تفرقه است دورى نمائيم .
    O روايات متعدّد، دخول در سِلم را ورود در تحت رهبرى معصوم دانسته اند.(601) چنانكه در روايات آمده است : ((ولاية على بن ابى طالب حصنى )) و ناگفته پيداست كه دخول در حِصن و دژ، دخول در سِلم و سلامتى و آرامش ‍ است و چه آرامشى بالاتر از اينكه انسان احساس كند رهبرش ‍ الهى ، معصوم ، آگاه ، دلسوز و پيشگام ترين افراد در همه ارزشها و كمالات مى باشد.
    پيام ها:
    1 ورود در فضاى سِلم و سلام و تسليم امكان ندارد، مگر در سايه ى ايمان . (ياايّها الّذين آمنوا)
    2 سليقه ها را كنار گذاشته ، تنها تسليم قانون خدا باشيم . (ادخلوا فى السّلم كافّة )
    3 ايجاد صلح ، وظيفه ى همه مسلمانان است . (كافّة )
    4 وسوسه هاى شيطان ، انسان را مجبور به گناه نمى كند، بلكه انسان قدرت مقابله با شيطان را دارد و به همين دليل از اطاعت او نهى شده است . (لا تتّبعوا)
    5 شيطان ، گام به گام انسان را منحرف مى كند. (خطوات )
    6 راههاى منحرف كردن شيطان ، بسيار است . (خطوات )
    7 شيطان ، دشمن صلح و وحدت است وهمه ى نداهاى تفرقه انگيز، بلندگوهاى شيطانى هستند. (ادخلوا فى السّلم كافّة و لا تتّبعوا خطوات الشيطان )
    تفسير آيه : (209) فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِّنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْكُمُ الْبَيِّنَتُ فَاعْلَمُوَّاْ اءَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
    ترجمه آيه :
    و اگر بعد از آنكه نشانه هاى روشن براى شما آمد، دچار لغزش (وگمراهى ) شديد، بدانيد كه خداوند عزيز و حكيم است . (طبق حكمت خود عمل مى كند و هيچ قدرتى مانع اراده ى او نيست .)
    پيام ها:
    1 خداوند، اتمام حجّت نموده است . (جاءتكم البينات )
    2 كسانى كه آگاهانه مرتكب خلاف مى شوند، در انتظار عذاب باشند. (زللتم من بعد ما جاءتكم البينات ... عزيز حكيم )
    3 عدم تسليم شما، در عزّت خداوندى اثرى ندارد. (عزيز)
    گر جمله كائنات ، كافر گردند بر دامن كبريائيش ، ننشيند گرد
    كيفر خداوند بر اساس حكمت است . (حكيم )
    تفسير آيه : (210) هَلْ يَنْظُرُونَ إِلا اءَنْ يَاءْتِيَهُمُ اللّهُ فِى ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَ الْمَلا ئِكَةُ وَ قُضِىَ الاَْمْرُ وَإِلَى اللّهِ تَرْجَعُ الاُْمُورُ
    ترجمه آيه : آيا جز اين انتظار دارند كه خداوند و فرشتگان در سايه هاى ابر به سوى آنها بيايند تا كار آنان يكسره شود؟ (در حالى كه بعد از نزول آيات روشن ، نيازى به چيز ديگرى نيست .) و به سوى خدا
    تمام امور برمى گردد.
    نكته ها:
    O دعوت انبيا از طريق استدلال ومعجزه است ، ولى گاهى مردمِ بهانه جو، انتظارات ديگرى داشتند. خداوند بر انجام هركارى قدرت دارد، ولى مى فرمايد: اگر بعد از برآمدن انتظار شما بازهم لجاجت كنيد، قهر الهى شما را فرا خواهد گرفت و ديگر مهلتى براى عذرخواهى و توبه در كار نيست . نمونه آن را در مائده آسمانى كه از حضرت عيسى خواستند و يا ناقه اى كه از حضرت صالح درخواست نمودند، مى بينيم كه هرگاه نوع معجزه به درخواست مردم صورت گيرد، بايد اطاعت حتمى باشد و گرنه قهر حتمى است . البتّه اين در مواردى است كه اصل انتظار محال نباشد، مانند ديدن خدا وگرنه اگر اصل توقّع نابجا باشد، پاسخ ردّ به آنان داده مى شود.
    O نظام آفرينش و تربيتى خداوند، بر محور انتظارات نابجاى شما نمى چرخد. ممكن است شما انتظار داشته باشيد خداوند و فرشتگان در لابلاى ابرها، بالاى سر شما به صورت جسمى پيدا شوند و مستقيماً با خودتان حرف بزنند، ولى چنين چيزى ممكن نيست .
    پيام ها:
    1 با وجود دلائل روشن بر رسالت پيامبر، توقّع نابجا ممنوع است . (هل ينظرون )
    2 انتظار رؤ يت خدا و فرشتگان ، بهانه اى براى فرار از پذيرش حقّ است . (ينظرون ... ياءتيهم اللّه و الملائكة )
    3 سرچشمه و بازگشت همه چيز به سوى خداست . چرا در انتظار ديدن خود او هستيد، مگر آثار او را نمى بينيد. (هل ينظرون ... و الى اللّه ترجع الامور)
    تفسير آيه : (211) سَلْ بَنِى إِسْرََّءِيلَ كَمْ ءَاتَيْنَ هُمُ مِنْ ءَايَةٍ بَيِّنَةٍ وَمَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَتْهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
    ترجمه آيه :
    از بنى اسرائيل بپرس : چه بسيار از دلايل روشن به آنها داديم ؟ و هركس نعمتِ (هدايت ) خدا را پس از آنكه به سراغ او آمد، (كفران و) تبديل كند (بداند كه ) همانا خداوند سخت كيفر است .
    نكته ها:
    O به گفته روايات ، نزديك ترين تاريخ به مسلمانان در پيش آمدن حوادثِ گوناگون ، تاريخ بنى اسرائيل است . خداوند به آنان ، رهبرى همچون موسى و معجزات و الطاف خويش را مرحمت فرمود و آنان را از اسارت فرعون نجات داد. براى اداره زندگى آنان ، قوانين آسمانى فرستاد و به لحاظ مادّى نيز زندگى خوبى براى آنان تاءمين كرد. امّا كفران و تبديل نعمت ها از سوى آنان به حدّى رسيد كه به جاى هارون ، پيروى سامرى كردند و به جاى خداپرستى به گوساله پرستى روى آوردند تا آنكه خداوند كه درباره ى آنان (فضّلتكم على العالمين )(602) فرموده بود، در اثر چنين رفتارهايى فرمود: (باؤ وا بغضب )(603)
    O از سنّت هاى ثابت الهى آن است كه هر قوم و ملّتى ، اعمّ از مسلمانان و غير مسلمان ، اگر نعمت هاى الهى را تبديل و تغيير دهند، دچار قهر الهى خواهند شد. چنانكه امروزه دنياى پيشرفته به جاى بهره گيرى مفيد از تكنولوژى وصنعت ، دنيا را به آتش و فساد كشانده است .
    پيام ها:
    1 بررسى تاريخ وعبرت هاى آن لازم است . (سل بنى اسرائيل )
    2 نعمت ها، مسئوليّت آورند وكوتاهى در آن كيفرآور. (مَن يبدّل ... شديد العقاب )
    تفسير آيه : (212) زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَوةُ الْدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَاللّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَآءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ
    ترجمه آيه :
    زندگى دنيا، در چشم كافران جلوه يافته است و(به همين دليل ) افراد با ايمان را مسخره مى كنند. در حالى كه مؤ منان و پرهيزكاران در قيامت از آنها برترند. وخداوند هركس را بخواهد، روزى بى شمار مرحمت مى كند.
    نكته ها:
    O اين آيه ، هم هشدار به كفّار است كه به زرق و برق دنيا، سرگرم ومست نشويد و مؤ منان را مسخره نكنيد. زيرا قيامتى هست كه صحنه ها عوض مى شوند. و هم موجب تسلاّى خاطر مؤ منان مى باشد كه با تمسخر كافران ، سست نشوند و به آينده اميدوار باشند.
    پيام ها:
    1 كفر، دنيا را در نظر انسان جلوه مى دهد. (زيّن للّذين كفروا)
    آرى ، دنيا براى كسانى جلوه مى كند كه به الطاف و نعمت هاى بى حساب قيامت ، اعتقادى ندارند، ولى در نظر مؤ من ، دنيا كجا و بهشت كجا.
    2 دنياگرايى عامل تحقير واستهزاى ديگران مى شود. (زيّن للّذين كفروا... يسخرون )
    3 مسخره كردن تهيدستان ، شيوه دائمى اهل دنياست . (يسخرون )(604)
    4 برترى در قيامت ، مخصوص مؤ منانى است كه زخم زبان كفّار، رشته تقواى آنها را پاره نكرده باشد. (والّذين اتّقوا فوقهم )
    5 رزق بى حساب ، نشانه ى لطف اوست ، نه آنكه خداوند حساب آنرا ندارد و يا حكيمانه تقسيم نمى كند. (يرزق ... بغير حساب )
    تفسير آيه : (213) كَانَ الْنَّاسُ اءُمَّةً وَ حِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ الْنَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَاءَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَبَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ الْنَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاّ الَّذِينَ اءُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَاجَآءَتْهُمُ الْبَيِّنَتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّبِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِى مَنْ يَشَاءُ إِلى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ
    ترجمه آيه :
    مردم (در آغاز) امّتى يگانه و يكدست بودند (و در ميان آنها تضاد و درگيرى نبود. سپس در ميان آنها اختلافات بوجود آمد،) پس خداوند پيامبران را بشارت آور و بيم دهنده برانگيخت و با آنان كتاب آسمانى را به حقّ نازل نمود تا ميان مردم در آنچه اختلاف داشتند حكم كند. ودر آن (كتاب ) اختلاف نكردند مگر كسانى كه به آنان داده شده بود، (آن هم ) پس از آنكه دلائل روشن برايشان آمد، (و بخاطر) حسادتى كه ميانشان بود. پس خداوند آنهايى را كه ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به خواست خود هدايت نمود. (امّا افراد بى ايمان ، همچنان در گمراهى واختلاف باقى ماندند.) وخداوند هركس را بخواهد به راه راست هدايت مى كند.
    نكته ها:
    O آنچه از اين آيه استفاده مى شود اين است كه مردم در ابتدا زندگى ساده و بسيطى داشتند، ولى كم كم در اثر كثرت افراد و ازدياد سليقه ها، اختلافات و درگيرى ها پيش ‍ آمد. در برخى از روايات ، اين زمان به دوران قبل از حضرت نوح عليه السّلام تطبيق شده كه در آن زمان ، مردم زندگى ساده و محدودى داشته و در بى خبرى به سر مى بردند.(605) سپس ‍ افراد بر سر بهره گيرى از منابع طبيعى و اينكه هركسى مى خواست ديگرى را به استخدام خود درآورده و از منافع او بهره ببرد، اختلاف كرده و جوامع و طبقات پيش آمد. لازمه ى زندگى اجتماعى ، وجود قانون محكم و عادلانه اى است كه بتواند اختلافات را حل نمايد، خداوند پيامبران را براى حل اختلافات و رفع درگيرى ها، مبعوث نمود و كتاب هاى آسمانى را نازل نمود، ولى گروهى آگاهانه و از سر لجاجت ، در برابر انذار و تبشير پيامبران مقاومت كرده و خود بوجود آورنده ى اختلافات ديگرى نيز شدند. امّا خداوند با لطف خويش افرادى كه مستعد و پذيراى هدايت بودند، هدايت نمود و آنهايى كه در اثر حسادت و يا ظلم مقابله مى كردند، به حال خود رها كرد تا كيفر خود را ببينند.
    O انتقاد قرآن ، از اختلاف لجوجانه اى است كه انسان حاضر به پذيرش داورى انبيا و قانون خداوند نباشد وگرنه اختلافى كه عاقبت تسليم عدالت شود، اشكالى ندارد. همچون اختلاف دو كفّه ى ترازو كه در حركت هاى متضادّ خود، دنبال رسيدن به عدالت هستند. (فهدى اللّه ... لما اختلفوا فيه )
    پيام ها:
    1 قانون وتمدن هاى بشرى ، قادر بر حل اختلافات نيستند. زيرا هر گروه وفردى بدنبال خواست هاى خود است . حل اختلافات بايد از طريق قانون الهى و داورى انبيا صورت گيرد. قانونى كه مصون از تحريف وخطاست و داورى كه از هوا وهوس واغراض نفسانى معصوم است . (فبعث اللّه النبيّين ... معهم الكتاب )
    2 بهترين راه حل اختلاف ، تقويت ايمان به معاد است . انبيا براى پيشگيرى از اختلافات ، از بشارت وبراى درمان آنها، از انذار استفاده مى كنند. (مبشّرين ومنذرين ... ليحكم بين النّاس )
    3 خطوط كلّى اهداف انبيا يكى است . (النبيّين مبشرين و منذرين )
    4 داورى انبيا، در چارچوب قوانين آسمانى است . (انزل معهم الكتاب ليحكم )
    5 يكى از وظايف انبيا، ايجاد وحدت وتفرقه زدايى است . (ليحكم ... فيما اختلفوا)
    6 قضاوت همه انبيا، يك گونه است . فرمود: (ليحكم ) ونفرمود: ((ليحكموا))
    7 بدترين نوع اختلاف ، اختلاف آگاهانه اى است كه بخاطر حسادت وظلم بوجود مى آيد. (ما اختلف فيه ... من بعد ما جائتهم البيّنات بغيا بينهم )
    8 در بين مؤ منان هم اختلاف پيدا مى شود، ولى در پرتو ولايت خداوند، رهبرى مى شوند. (فهدى اللّه ... لما اختلفوا فيه )
    9 ايمان ، زمينه برخوردارى از هدايت خاصّ الهى است . (فهدى اللّه الذين آمنوا)
    10 گرچه هدايت همه افراد به خواست خداوند است ، ولى خواست خداوند بر اساس حكمت است . (يهدى من يشاء)
    11 صراط مستقيم ، پايان دهنده اختلافات است . (اختلفوا... يهدى ... صراطمستقيم )
    تفسير آيه : (214) اءَمْ حَسِبْتُمْ اءَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَاءْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَاءْسَآءُ وَالْضَّرَّآءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الْرَّسُولُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ اءَلاََّ إِنَّ نَصْرَ اللّه قَرِيبٌ
    آيا گمان كرديد داخل بهشت مى شويد وحال آنكه هنوز مانند آنچه بر پپشينيان شما گذشت به شمانرسيده است ؟! آنان گرفتار تنگدستى و ناخوشى شده و چنان زير و زبر شدند كه پيامبر و افرادى كه ايمان آورده و همراه او بودند، گفتند: يارى خدا چه وقت خواهد بود؟ آگاه باشيد كه يارى خداوند نزديك است .
    نكته ها:
    O ((باءساء)) سختى هايى است كه از خارج به انسان تحميل مى شود، مثل جنگ و سرقت . و((ضرّاء)) سختى هاى درونى است ، مانند بيمارى ، زخم وجراحت .
    O اين آيه يادآور تحمل سختى از سوى مؤ منان گذشته و هشدار و تسلاّيى براى مسلمانان است . حوادث سخت ، آزمايش الهى است و مشكلاتى همچون حوادث تلخِ مالى و جانى همه براى ساخته شدن انسان هاست .
    هر بلايى را عطايى با وى است هر كدورت را صفايى در پى است
    ير هر رنجى ، گنجى معتبر خار ديدى ، چشم بگشا گل نگر
    O در روايتى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى خوانيم : بهشت با سختى ها پيچيده شده است .(606) و در روايت ديگرى آمده : براى مؤ منان گرفتار در دنيا، چنان پاداشى است كه ديگران مى گويند: اى كاش اين سختى ها با سختى بيشترى براى ما بود.(607) آرى ، مشكلات ، عامل رشد و قرب و راه ورود به بهشت است .
    نابرده رنج ، گنج ميسّر نمى شود مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد
    O تاءخير استجابت دعا، مايه ى ترديد نشود. خداوند بارها وعده داده است كه (انّهم لهم المنصورون )(608) انبيا و بندگان ما حتماً يارى مى شوند. و (كتب اللّه لاغلبنّ انا ورسلى )(609) خداوند نوشته است كه من و فرستادگانم پيروز هستيم . به هر حال خداوند وعده ى پيروزى داده و ممكن است به دلائلى اين وعده ها به تاءخير بيافتد، لكن اين تاءخير نبايد سبب ترديد شود.
    پيام ها:
    1 انتظار بهشت رفتن ، تنها بخاطر ايمان داشتن و بدون سختى كشيدن ، انتظار نادرستى است . (ام حسبتم ان تدخلوا الجنّة ...)
    2 در سنّت هاى الهى ، هيچ تغييرى نيست . همه ملّت ها و امتّها و افراد بايد از كوران آزمايش بگذرند. (ولمّا ياءتكم مثل الّذين خلَوا)
    3 توجّه به مشكلات ديگران ، عامل تسكين است . از تاريخ ، عبرت و الگو بگيريم . (مستهم الباءساء والضرّاء)
    4 آماده باشيم ، آزمايشات الهى به قدرى سخت است كه بعضى مواقع انبيا را نيز مضطرب مى كند. (يقول الرسول والذين آمنوا معه متى نصر اللّه )
    5 در سختى ها، انبيا از مردم جدا نبودند. (يقول الرسول و الذين آمنوا معه )
    6 يكى از شروط استجابتِ دعا، اضطرار و قطع اميد از غير خداست . (متى نصراللّه ... انّ نصر اللّه قريب )
    7 آرام بخشِ همه ى مشكلات ، ياد نصرت خداوند است . (الا انّ نصر اللّه قريب )
    8 مقاومت ، زمينه ى دريافت نصرت الهى است . (مسّتهم ... انّ نصر اللّه قريب )
    تفسير آيه : (215) يَسْئَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلْ مَا اءَنْفَقْتُمْ مِّنْ خَيْرٍ فَلِلْوَالِدَيْنِ وَ الاَْقْرَبِينَ وَالْيَتَمَى وَالْمَسَكِينِ وَابْنِ الْسَّبِيلِ وَمَاتَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِيمٌ
    ترجمه آيه :
    از تو مى پرسند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: هر مالى كه (مى خواهيد) انفاق كنيد، براى پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان باشد. و (بدانيد) هر كار خيرى كه انجام دهيد، همانا خداوند به آن آگاه است .
    نكته ها:
    O در اين آيه دو بار كلمه ((خير)) بكار رفته است : يكى انفاق خير؛ (انفقتم من خير) وديگرى كار خير؛ (تفعلوا من خير) تا بگويد افراد بى پول نيز مى توانند با عمل و كار خود، به خير برسند.
    O در حديث مى خوانيم : ((لاصدقة و ذو رحم محتاج ))(610) در صورت نيازمندى بستگان ، نوبت صدقه به ديگران نمى رسد.
    در انفاق ، رعايت اهمّ و مهمّ، اطلاع كامل و موازين عاطفى مورد نظر است .
    O انفاق پنج گونه است :(611)
    1 انفاق واجب . مانند زكات ، خمس ، كفّارات ، فديه ونفقه زندگى كه برعهده مرد است .
    2 انفاق مستحبّ. مانند كمك به مستمندان ، يتيمان و هديه به دوستان .
    3 انفاق حرام . مانند انفاق با مال غصبى يا در راه گناه .
    4 انفاق مكروه . مانند انفاق به ديگران با وجود مستحقّ در خويشاوندان .
    5 انفاق مباح . مانند انفاق به ديگران براى توسعه زندگى . زيرا انفاق براى رفع فقر، واجب يا مستحبّ است .
    پيام ها:
    1 نوع انفاق و مورد و راه آن را بايد از مكتب وحى آموخت . (يسئلونك )
    امام سجادعليه السّلام در دعاى مكارم الاخلاق از خداوند مى خواهد كه او را در انفاق كردن هدايت كند. ((واءصب بى سبيل الهداية للبرّ فيما انفق منه ))
    2 سؤ ال مردم ، زمينه ى نزول پاسخ از طرف خداوند است . (يسئلونك ... قل )
    3 انفاق ، شامل كارهاى كوچك و بزرگ مى شود. (من خير)
    4 مال و دارايى دنيا، در دست افراد با ايمان ، مايه ى خير است . (من خير)
    5 انفاق بايد از چيزهاى خوب ومرغوب باشد. (من خير)
    6 انفاق ، تنها در امور مالى نيست ، هر نفع و بهره اى را در برمى گيرد. (من خير)
    7 بهترين مورد انفاق ، والدين و بستگان هستند. (فللوالدين و الاقربين ...)
    8 انفاق به خويشان ، مايه ى استحكام پيوندهاى خانوادگى ، و انفاق به ديگران ، سبب جبران كمبودهاى مالى و عاطفى نيازمندان و برطرف نمودن اختلاف طبقاتى است . (فللوالدين والاقربين واليتامى والمساكين وابن السبيل )
    9 حكيم كسى است كه در پاسخ ، به چيزى اشاره كند كه سؤ ال كننده از آن غافل است . در آيه از جنس انفاق سؤ ال شد، خداوند مورد را معيّن نمود. (ماذا ينفقون ... فللوالدين ...)
    10 اسلام ، به طبقه ى محروم توجّه خاصّى دارد. (وابن السبيل )
    11 عمل صالح ، هرگز ضايع نمى شود. خواه آشكار صورت گيرد يا مخفيانه ، كم باشد يا زياد. (فانّ اللّه به عليم )
    12 ايمان به آگاهى خداوند از عمل ما، بهترين تشويق است . (فانّ اللّه به عليم )
    تفسير آيه : (216) كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى اءَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى اءَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرُّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَاءَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
    ترجمه آيه :
    جهاد بر شما مقرّر شد، در حالى كه براى شما ناخوشايند است و چه بسا چيزى را ناخوش داريد، در حالى كه خير شما در آن است و چه بسا چيزى را دوست داريد، در حالى كه ضرر و شرّ شما در آن است . و خداوند (صلاح شمارا) مى داند و شما نمى دانيد.
    نكته ها:
    O كلمه ((كُره )) به مشقّتى گفته مى شود كه انسان از درون خود احساس كند، مانند ترس از جنگ . و ((كَره )) به مشقتى گويند كه از خارج به انسان تحميل شود، مانند حكم اجبارى در آيه ى (اتينا طَوعا او كَرها قالَتا اَتينا طائعين )(612) به آسمان ها و زمين گفتيم : يا با رغبت بياييد يا با اكراه ، گفتند: ما با رغبت مى آييم .
    O آيه قبل مربوط به مال دادن بود واين آيه مربوط به جان دادن است .
    O اكراه از جنگ ، يا به خاطر روحيّه ى رفاه طلبى است ويا به جهت انسان دوستى و رحم به ديگران ويا بخاطر عدم توازن قوا و برترى دشمن است . قرآن مى فرمايد: شما آثار و نتايج جهاد را نمى دانيد و فقط به زيان هاى مادّى و ظاهرى آن توجّه مى كنيد، در حالى كه خداوند از اسرار و آثار امروز وفرداى كارها در ابعاد مختلفش آگاه است .
    O جنگ با همه ى سختى هايى كه دارد، آثار مثبت و فوايدى نيز دارد. از جمله :
    الف : توان رزمى بالا مى رود.
    ب : دشمن جسور نمى شود.
    ج : روح تعهّد و ايثار در افراد جامعه بوجود مى آيد.
    د: قدرت و عزت اسلام و مسلمين در دنيا مطرح مى شود.
    ه‍: امدادهاى غيبى سرازير مى گردد.
    و: روحيّه ى استمداد از خدا پيدا مى شود.
    ز: اجر و پاداش الهى بدست مى آيد.
    ح : روحيّه ى ابداع و اختراع و ابتكار بوجود مى آيد.
    جهاد در اديان ديگر
    O برخلاف تبليغاتى كه دنيا براى صلح و عليه خشونت دارد، مسئله جهاد در راه دين ، در تمام اديان آسمانى بوده و يك ضرورت حتمى است .
    O در تورات مى خوانيم :
    # ساكنان شهر را بدم شمشير بكش و اموالشان را جمع نماى .(613)
    # همگى ايشان را هلاك ساز و ترحّم منما.(614)
    # چون براى مقاتله بيرون روى و دشمن را زياد بينى ، نترس .(615)
    # برادر و دوست و همسايه خود را بكشد تا كفّاره گوساله پرستى باشد.(616)
    # موسى جمعيّتى را به سوى جنگ حركت داد و مقاتله مهمّى صورت گرفت .(617)
    O در انجيل متى آمده است :
    # گمان مبريد كه آمده ام تا سلامتى بر زمين بگذارم ، نيامده ام تا سلامتى بگذارم ، بلكه شمشير را.(618)
    # هركه جان خود را دريابد (و به جنگ نيايد) آنرا هلاك سازد و هركه جان خود را به خاطر من هلاك كرد آنرا خواهد يافت .(619)
    O در انجيل لوقا مى خوانيم :
    # دشمنان را كه نخواستند من بر ايشان حكمرانى كنم ، در اينجا حاضر ساخته ، پيش من به قتل رسانيد.(620)
    # هركس شمشير ندارد، جامه خود را فروخته آنرا بخرد.(621)
    O در قرآن نيز در سوره هاى آل عمران ،(622) مائده (623) و بقره (624) از وجود جنگ و جهاد در اديان گذشته ، سخن به ميان آمده است .
    پيام ها:
    1 ملاك خير وشر، آسانى و سختى و يا تمايلات شخصى نيست ، بلكه مصالح واقعى ملاك است ونبايد به پيشداورى خود تكيه كنيم . (عسى ان تكرهوا شيئا وهو خير لكم )
    2 كراهت و محبّت نفسانى ، نشانه ى خير و شرّ واقعى نيست . (تكرهوا... و هو خير لكم ... تحبوا... و هو شرّ لكم )
    3 جنگ و جهاد در راه دين ، مايه ى خير است . (كُتب عليكم القتال ... و هو خير لكم )
    4 تسليم فرمان خدايى باشيم كه بر اساس علم بى نهايت به ما دستور مى دهد، گرچه ما دليل آنرا ندانيم . (واللّه يعلم و انتم لا تعلمون )
    تفسير آيه : (217) يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدُّ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ وَكُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ اءَهْلِهِ مِنْهُ اءَكْبَرُ عِنْدَ اللّهِ وَالْفِتْنَةُ اءَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطَعُواْ وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَاءُولََّئِكَ حَبِطَتْ اءَعْمَلُهُمْ فِى الْدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةِ وَاءُولََّئِكَ اءَصْحَا بُ الْنَّارِ هُمْ فِيهَا خاَ لِدُونَ
    ترجمه آيه :
    (اى پيامبر!) از تو درباره ى جنگ در ماه حرام سؤ ال مى كنند، بگو: جنگ در آن ماهها (ذى القعدة ، ذى الحجة ، محرم و رجب ، گناهى ) بزرگ است ، ولى بازداشتن (مردم ) از راه خدا وكفر ورزيدن به او و (بازداشتن مردم از) مسجدالحرام و اخراج ساكنانش از آنجا، (گناهش ) نزد خداوند بزرگتر است . (زيرا ايجاد) فتنه ، از قتل بالاتر است . (مشركان ) پيوسته با شما مى جنگند، تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند، و هر كس از شما كه از دينش برگردد و در حال كفر بميرد، اعمال آنان در دنيا و آخرت تباه مى شود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.
    نكته ها:
    O مراد از كلمه ((فتنة )) در آيه ، شرك ، شكنجه ، امتحان وبلوى است .
    O در تفاسير شيعه وسنى آمده است : رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شخصى را به نام عبداللّه بن جحش به همراه هشت نفر با نامه اى براى كسب اطلاعات از كفّار و مشركين فرستاد،امّا بعد از ملاقات ، درگيرى پيش آمد و در اين بين رئيس گروه مقابل كشته شد و دو نفر از آنان به اسارت درآمده و اموالشان مصادره گرديد.
    اين حادثه در اوّل ماه رجب كه از ماه هاى حرام است (625) واقع شده بود، در حالى كه اين گروه گمان كرده بودند كه آخر جمادى الثانى است ، نه اوّل رجب . به هر حال اين قتال اشتباهاً در اوّل رجب صورت گرفت و كفّار اين موضوع را دستاويز قرار داده و شايع كردند كه مسلمانان احترام ماه هاى حرام را نگه نمى دارند.
    در برابر اين تبليغات دشمنان ، قرآن جواب مى دهد كه گرچه جنگ در ماه حرام واقع شده ، ولى اين قتال به اشتباه از سوى مسلمانان صورت گرفته است ، در حالى كه شما مشركان به عمد مرتكب گناهانى شده ايد كه مجازات آنها به مراتب از قتال در ماه حرام بيشتر است . بنابراين شما با داشتن سابقه ى آن همه جنايت ورسوايى وارتكاب گناهان بزرگ ، نبايد اين عمل اشتباه را دستاويز قرار دهيد.
    O حبط عمل مرتد در دنيا، به اين است كه از فوائد اسلام محروم مى شود. زيرا كيفر او، جدايى از همسر مسلمان ، محروميّت از ارث ، قطع رابطه با مسلمانان ، خروج از حمايت اسلام و در نهايت قتل است .
    و حبط عمل او در آخرت ، محو تمام كارهاى خير اوست . (حبطت اعمالهم فى الدنيا والاخرة )
    پيام ها:
    1 به شبهات ، پاسخ مناسب بدهيد. (يسئلونك ... قل )
    2 مسجد الحرام واهل آن ، احترام ويژه دارند. (المسجد الحرام واخراج اهله منه اكبر)
    3 تعيين اهميّت گناهان ، بدست خداوند است . (اخراج اهله منه اكبر، الفتنة اكبر...)
    4 سلب امنيّت ، مهمّتر از قتل است . (والفتنة اكبر من القتل )
    5 لازم است آرزوها، هدف ها و تلاش هاى دشمن خود را بشناسيم . (ولايزالون يقاتلونكم حتّى يردّوكم عن دينكم )
    6 هجوم دشمن ، توجيه كننده ى كفر و ارتداد شما نيست . (ولايزالون يقاتلونكم ... ومن يرتدد منكم ...)
    7 دشمنان ، همواره در كمين هستند وارتداد و كفر وپشت كردن به دينتان را مى خواهند وبه غير آن راضى نمى شوند. آنها دنبال پيروزى موقت نيستند، بلكه مى خواهند فرهنگ ومكتب شما را از بين ببرند. (حتى يردّوكم عن دينكم )
    8 حسن عاقبت ، ملاك ارزش است . چه بسا مسلمانانى كه كافر مرده اند. (فيمت و هو كافر)
    9 ارتداد، داراى آثار دنيوى و اخروى است . (مَن يرتدد منكم ... حبطت اعمالهم فى الدنيا و الاخرة )
    10 ارتداد، مايه ى حبط كارهاى نيك است . (من يرتدد... حبطت اعمالهم )
    11 ارزش ايمان و عقيده تا جايى است كه اگر ايمان رفت ، اعمال صالح نيز حبط مى شود. (مَن يرتدد منكم ... حبطت اعمالهم )
    تفسير آيه : (218) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَهَدُواْ فِى سَبِيلِ اللّهِ اءُولََّئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ
    ترجمه آيه :
    همانا كسانى كه ايمان آورده اند و كسانى كه مهاجرت نموده و در راه خدا جهاد كرده اند، آنها به رحمت پروردگار اميداوار هستند و خداوند آمرزنده و مهربان است .
    نكته ها:
    O در شاءن نزول اين آيه كه در ادامه آيه پيش ‍ است ، مى خوانيم : مؤ منانى كه هجرت و جهاد كردند، ولى هلال ماه رجب را با ماه جمادى الاخرى اشتباه گرفتند و دست به قتال زدند، ناراحت نباشند. زيرا اشتباهشان مورد عفو است و آنان قصد انجام گناه نداشته اند.
    O اميد بدون عمل ، آرزويى بيش نيست . چنانكه در آخرين آيه سوره ى كهف مى خوانيم : (من كان يرجوا لقاء ربّه فليعمل عملاً صالحاً و لايُشرك بعبادة ربّه احداً) هركس اميد به لقاى پروردگار و رسيدن به مقام قرب را دارد، پس بايد عمل خالصانه انجام دهد. آرى ، ((رجاء))، آن اميدى است كه انسان مقدّمات رسيدن به آنرا فراهم كند.
    O براى اميدوار بودن به الطاف الهى ، اسلام زمينه هايى را فراهم كرده است :
    1 ياءس و نااميدى از گناهان كبيره است .(626)
    2 خداوند مى فرمايد: من نزد گمان بنده ى مؤ من هستم ، اگر گمان خوب به من ببرد به او خوبى مى رسانم .(627)
    3 انبيا و فرشتگان ، به مؤ منين دعا و براى آنان استغفار مى كنند.(628)
    4 پاداش الهى چندين برابر است .(629)
    5 راه توبه باز است .(630)
    6 گرفتارى هاى مؤ من ، كفّاره ى گناهان او محسوب مى شود.(631)
    7 خداوند توبه را قبول كرده و سيّئات را به حسنات مبّدل مى سازد.(632)
    پيام ها:
    1 رتبه ى ايمان ، مقدّم بر عمل است . (آمنوا... هاجروا وجاهدوا)
    2 اميد به لطف پروردگار، مشروط به ايمان ، هجرت و جهاد است . (آمنوا... هاجروا وجاهدوا... اولئك يرجون )
    3 اصول افكار و اعمال اگر صحيح باشد، اشتباهات جزئى قابل عفو است . (آمنوا... هاجروا... يرجون )
    4 به لطف خداوند اميدوار باشيم ، نه به كارهاى نيك خود. زيرا خطر سوءعاقبت و حبط عمل و عدم قبول اطاعت ، تا پايان عمر در كمين است . (يرجون رحمت اللّه )
    5 چون بنده اميدوار به رحمت خداوند است ، خداوند نيز اعلام مى كند: آمرزنده و مهربان است . (يرجون رحمت اللّه و اللّه غفور رحيم )
    6 ارزش هجرت و جهاد آن است كه در راه خدا و براى او باشد. (فى سبيل اللّه )
    7 مؤ منان و مهاجران مخلص نيز به رحمت و مغفرت او نياز دارند. (آمنوا، هاجروا... يرجون رحمت اللّه )
    8 از خطاى مهاجران و مجاهدان در راه خدا، بايد گذشت . (واللّه غفور رحيم )
    next page

    fehrest page


    back page

  10. #20
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    تفسير آيه : (219) يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَآ إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَفِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا اءَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْئَلُونَكَ مَاذا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمُ الاَْيَتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
    ترجمه آيه :
    از تو درباره شراب و قمار مى پرسند، بگو: در آن دو گناهى بزرگ است و منافعى (مادّى ) نيز براى مردم دارند. (ولى ) گناه آن دو از سود آنها بزرگ تر است . (همچنين ) از تو مى پرسند كه چه انفاق كنند؟ بگو: افزون (بر نياز خودرا)، خداوند اينچنين آيات را براى شما روشن مى سازد تا شايد انديشه كنيد.
    نكته ها:
    O كلمه ((اثم )) به گفته ى راغب در مفردات ، به كارى گويند كه انسان را در انجام كارهاى خير كُند و سست كند.
    O سؤ ال اوّلِ مردم درباره ى حكم خمر و ميسر است . كلمه ((خمر)) به معناى پوشش است و لذا به پارچه اى كه زنان سرِ خود را با آن پوشانده و مراعات حجاب مى كنند، ((خمار)) مى گويند. از آنجا كه شراب ، قدرت تشخيص را از عقل گرفته و در واقع آن را مى پوشاند، به آن ((خمر)) مى گويند.
    همچنين كلمه ى (مَيسر) از ((يسر)) به معناى آسان است . گويا در قمار، طرفين مى خواهند مال همديگر را به آسانى بربايند.
    اين آيه در پاسخ پرسش آنها مى فرمايد: شرابخوارى و قماربازى ، گناهان بزرگى هستند، گرچه ممكن است منافعى داشته باشند. چنانكه عده اى از راه كشت انگور يا شراب فروشى و گروه هايى با داير كردن قمارخانه ، ثروتى بدست مى آورند. در كتاب هاى علمى وتربيتى ، آثار وعوارض منفى شراب و قمار به تفصيل بازگو شده است .
    در اينجا فهرستى از آنچه در تفسيرنمونه در باب زيان هاى شراب وقمار آمده است ، مى آوريم :
    1 كوتاه شدن عمر.
    2 عوارض منفى در كودكان . مخصوصاً اگر آميزشى در حال مستى صورت گيرد.
    3 گسترش فساد اخلاقى و بالا رفتن آمار جنايات از قبيل : سرقت ، ضرب و جرح ، جرائم جنسى و افزايش خطرات و حوادث رانندگى . از يكى از دانشمندان نقل شده است كه اگر دولت ها نيمى از شراب فروشى ها را ببندند، ما نيمى از بيمارستان ها و تيمارستان ها را مى بنديم .
    قمار نيز از جمله عوامل هيجان ، بيمارى هاى عصبى ، سكته هاى مغزى و قلبى ، بالا رفتن ضربان قلب ، بى اشتهايى ، و رنگ پريدگى و ... است . همچنان كه بررسى كنندگان ، سى درصد آمار جنايات را مرتبط با قمار دانسته اند. در ضمن قمار، در شكوفايى اقتصادى نقش تخريبى داشته و نشاط كار مفيد را از بين مى برد. در بعضى از كشورهاى غير اسلامى نيز در سال هايى قمار را ممنوع و غير قانونى اعلام كرده اند. مثلاً انگلستان در سال 1853، شوروى در سال 1854 و آلمان در سال 1873 قمار را ممنوع اعلام كردند.
    O سؤ ال دوّمِ مردم درباره ى انفاق است كه مى پرسند چه چيزى را انفاق كنند؟ آيه در جواب مى فرمايد: ((عفو)) را! عفو در لغت علاوه بر گذشت و آمرزش به معناى حدّ وسط، مقدار اضافى ، و بهترين قسمت مال آمده است و هر يك از اين معانى نيز با آيه سازگار است و ممكن است مراد از عفو، همه ى اين معانى باشد. يعنى اگر خواستيد انفاق كنيد، هم مراعات اعتدال را نموده و همه ى اموالتان را يكجا انفاق نكنيد تا خود نيازمند نشويد و هم در موقع انفاق ، از بهترين اموال خود بدهيد. چنانكه قرآن در جاى ديگر مى فرمايد: (لن تنالوا البرّ حتّى تنفقوا ممّا تحبّون )(633) به نيكى نمى رسيد مگر از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.
    O در تفاسير آمده است كه تحريم شراب به صورت تدريجى بوده است . زيرا اعراب ، گرفتار شراب بودند و لذا آيات ، به تدريج آنها را آماده پذيرش تحريم نمود. ابتدا اين آيه نازل شد: (تتّخذون منه سكرا و رزقا حسنا)(634) از انگور، هم نوشابه ى مست كننده و هم رزق نيكو بدست مى آيد. يعنى شراب ، رزق حسن نيست . بعد اين آيه نازل شد: (فيهما اِثم كبير و منافع للناس و اِثمهما اكبر) ضرر شراب و قمار براى مردم ، بيشتر از منفعت آنهاست . و سپس اين آيه نازل شد: (لاتقربوا الصلوة و انتم سُكارى )(635) به هنگام نماز نبايد مست باشيد. و در خاتمه حرمت دائمى و علنى بيان شد؛ (انّما الخمر و الميسر... رجس من عمل الشيطان )(636) شراب و قمار... نجس و از اعمال شيطان هستند.
    پيام ها:
    1 شراب و قمار، هر دو عامل فساد جسم و روح و مايه ى غفلت هستند. لذا در قرآن در كنار هم مطرح شده اند. (الخمر والميسر)
    2 از انديشه و امنيّت ، پاسدارى كنيد. با تحريم شراب ، از عقل و فكر، و با تحريم قمار، از آرامش و سلامتى روحى و اقتصادى پاسدارى شده است . (فيهما اثم كبير... و اثمهما اكبر)
    3 در برخوردها، انصاف داشته باشيد. بدى هاى ديگران را در كنار خوبى هاى آنها ببينيد. آيه از منافع شراب وقمار چشم نمى پوشد وموضوع را به نحوى مطرح مى كند كه قدرت تعقّل و تفكّر در انسان زنده شود. (فيهما اثم كبير ومنافع للناس واثمهما اكبر)
    4 در محرّمات گاهى ممكن است منافعى باشد. (منافع للناس )
    5 در جعل قوانين بايد به مسئله اهمّ ومهمّ توجّه كرد. (منافع للناس و اثمهما اكبر)
    6 احكام الهى بر اساس مصالح و مفاسد است . (اثمهما اكبر)
    7 آشنايى با فلسفه احكام ، گامى به سوى پذيرش آن است . (اثمهما اكبر)
    8 گناهان ، كبيره و صغيره دارند. (اثمهما اكبر)
    تفسير آيه : (220) فِى الْدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ وَيَسْئَلُونَكَ عَنِ الْيَتَمَى قُلْ إِصْلاَ حٌ لَهُمْ خَيْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَنَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ وَ لَوْ شَاءَ اللّهُ لاََعْنَتَكُمْ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
    ترجمه آيه :
    (تا انديشه كنيد) در دنيا و آخرت . و از تو درباره يتيمان مى پرسند، بگو: اصلاح امور آنان بهتر است و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بياميزيد (مانعى ندارد،) آنها برادران (دينى ) شما هستند. خداوند، مفسد را از مصلح باز مى شناسد و اگر خدا مى خواست شما را به زحمت مى انداخت ، (و دستور مى داد در عين سرپرستى يتيمان ، زندگى و اموال آنها را بكلّى از اموال خودجدا سازيد، ولى خداوند چنين نمى كند.) همانا او عزيز و حكيم است .
    نكته ها:
    O جمله (فى الدنيا والاخرة )، يا مربوط به مسئله انفاق است كه در آيه قبل آمده است ، يعنى انفاق شما براى آسايش دنيا و آخرت باشد، نه همه مال را خرج كنيد كه باعث زحمت شما در دنيا شود، و نه بخل ورزيد كه مايه محروميّت شما از ثواب آخرت باشد،(637) و يا اينكه مربوط به تفكّر باشد كه در پايان آيه قبل اشاره شد. يعنى انسان بايد در مسائل دنيا و آخرت فكر كند و براى آخرت خود از همين دنيا چيزى را كسب كند و در مبداء و معاد و اسرار هستى و آفريده ها و قوانين حاكم فكر كند و تا آنجا كه مى تواند، مسائل را با تعقّل و انديشه قبول كند هر چند شرط پذيرش مكتب ، آگاهى بر همه اسرار نيست .(638)
    O در تفاسير آمده است : وقتى آيه دهم سوره نساء نازل شد، كه خوردن مال يتيم ، خوردن آتش است ، افرادى كه در منزل يتيمى داشتند به اضطراب افتادند. برخى يتيمان را از خانه بيرون كردند وبعضى ظرف وغذاى يتيم را جدا نمودند به طورى كه براى يتيم و صاحب خانه مشكلاتى بوجود آمد. آنان به حضور پيامبرصلّى اللّه عليه و آله رسيده و از رفتار با يتيمان سؤ ال نمودند، پيامبر جواب داد: اصلاح امور يتيمان ، از رها كردن آنهابهتر است ، نبايد به خاطر آميخته شدن اموال آنان با اموال خودتان ، ايتام را رها كرده و از مسئوليّت اداره آنها شانه خالى كنيد، آنان برادران دينى شما هستند و مخلوط شدن اموال آنان با زندگى شما، در صورتى كه هدف ، حيف و ميل اموال آنها نباشد مانعى ندارد و بدانيد خداوند مفسد را از مصلح باز مى شناسد.
    پيام ها:
    1 دنيا وآخرت را سطحى ننگريد و در آن فكر كنيد. (يتفكّرون فى الدنيا و الاخرة )
    2 رها كردن كار يتيمان ، مصلحت نيست ، بلكه به نيّت خير و با چشم برادرى معاشرت نمودن با آنان مصلحت است . (قل اصلاح لهم خير)
    3 هرگونه اصلاح در وضعيّت يتيمان ، ارزش است . كلمه ((اصلاح )) به صورت مطلق آمده تا شامل همه ى اصلاحات اعمّ از اصلاح مالى ، علمى ، عملى ، تربيتى و دينى بشود. (اصلاح لهم خير)
    4 يتيمان ، نه برده و نه فرزند ما هستند، بلكه برادر كوچك ما و جزء خود ما هستند. (فاخوانكم )
    5 نه افراط و نه تفريط، نه به نام اصلاح ، اموال ايتام را بخوريد و نه از ترس فساد، آنان را رها كنيد كه خداوند مصلح و مفسد را مى شناسد. (واللّه يعلم المفسد من المصلح )
    6 اگر بدانيم خداوند افكار ونيات ما را مى داند، فساد و خلاف نمى كنيم . (واللّه يعلم المفسد)
    7 تكليفِ فوق طاقت در اسلام نيست . (لو شاء اللّه لاعنتكم )
    8 آسان گيرى دستورات ، كارى حكيمانه است . (لو شاء اللّه لاعنتكم انّ اللّه عزيز حكيم )
    تفسير آيه : (221) وَلاَ تَنْكِحُواْ الْمُشْرِكَتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلاََمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ اءَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنْكِحُواْ الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ اءَعْجَبَكُمْ اءُوْلََّئِك يَدْعُونَ إِلىَ الْنَّارِ وَاللّهُ يَدْعُوا إِلىَ الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ ءَايَ تِهِلِل نَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
    ترجمه آيه :
    وبا زنان مشرك ، ازدواج نكنيد تا ايمان آورند وقطعا كنيز با ايمان از زن (آزاد) مشرك بهتر است ، اگرچه (زيبايى يا ثروت يا موقعيّت او) شما را به شگفتى درآورد. و به مردان مشرك ، زن ندهيد تا ايمان آورند وقطعا برده با ايمان از مرد (آزاد) مشرك بهتر است ، هر چند (زيبايى و موقعيّت و ثروت او) شما را به شگفتى وادارد. آن مشركان (شما را) به سوى آتش دعوت مى كنند، در حالى كه خداوند با فرمان و دستورات خود، شما را به بهشت وآمرزش فرا مى خواند وآيات خويش را براى مردم روشن مى كند تا شايد متذكّر شوند.
    نكته ها:
    O ازدواج با همسران غير مؤ من ، مى تواند تاءثير منفى بر تربيت فرزندان و نسل آينده انسان بگذارد، چنانكه ممكن است آنها عامل جاسوسى براى بيگانه باشند. گرچه آيه درباره ى ازدواج با غير مسلمانان است ، ولى هر نوع معاشرتى كه ايمان انسان را در معرض خطر قرار دهد ممنوع است .
    پيام ها:
    1 مسلمانان ، حقّ پيوند خانوادگى با كفّار را ندارند. (ولا تنكحوا)
    2 دفع خطر، مهم تر از كسب منفعت است . در ازدواج با مشرك دو احتمال در پيش است : يكى آنكه مشرك ايمان آورد. ديگر آنكه مؤ من مشرك شود. از آنجايى كه خطر مشرك شدن مؤ من مهم تر است ، لذا اسلام ازدواج قبل از ايمان را نهى نموده است . (لا تنكحوا المشركات حتّى يؤ منّ)
    3 در انتخاب همسر، ايمان اصالت دارد و ازدواج با كفّار ممنوع است . (و لا مة مؤ منة خير)
    4 در ازدواج ، فريب جمال ، ثروت و موقعيّت ديگران را نخوريد. (و لو اعجبتكم ... و لو اعجبكم )
    5 مقام و مال و جمال ، جاى ايمان را پر نمى كند. (ولواعجبكم )
    6 به ضعيفان و محرومان با ايمان بهاداده و با آنان ازدواج كنيد. (لامة مؤ منة ... لعبد مؤ من خير)
    7 ازدواج مى تواند وسيله اى براى دعوت به مكتب باشد. (حتى يؤ منوا)
    8 غرائز بايد در مسير مكتب كنترل شود. (حتى يؤ منّ... حتّى يؤ منوا)
    9 ايمان مايه ى ارزش است ، گرچه در بنده و كنيز باشد وشرك رمز سقوط است ، گرچه در حر و آزاد باشد. (لامة مؤ منة خير من مشركة )
    10 پدر، حقّ ولايت بر ازدواج دخترش دارد. در مسئله داماد گرفتن ، به پدر خطاب مى كند كه دختر خود را به مشركان ندهيد. (لا تنكحوا)
    11 اوّل ايمان ، بعد ازدواج . فكر نكنيد شايد بعد از ازدواج ايمان بياورند. (حتى يؤ منّ... حتّى يؤ منوا)
    12 از نفوذ عوامل مشرك در تاروپود زندگى مسلمانان ، جلوگيرى كنيد و توجّه به خطرات مختلف اين نوع ازدواج ها داشته باشيد. (اولئك يدعون الى النار)
    13 همسر بد، زمينه ساز جهنّم است . (يدعون الى النار)
    14 عمل به دستورات الهى ، راه رسيدن به بهشت است . (واللّه يدعو الى الجنّة )
    15 مغفرت ، با توفيق و اذن الهى است . بر خلاف مسيحيّت كه آمرزش را بدست بزرگان خود مى دانند. (و المغفرة باذنه )
    16 انسان ، واقعيات را به طور فطرى در مى يابد. بيان احكام فقط براى يادآورى است . (لعلّهم يتذكّرون )
    تفسير آيه : (222) وَيَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ اءَذىً فَاعْتَزِلُواْ الْنِّسَآءَ فِى الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتّى يَطْهُرْنَ فَإِذا تَطَهَّرْنَ فَاءْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ اءَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْتَوَّبِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ
    ترجمه آيه :
    و از تو درباره حيض (ايام عادت ماهانه زنان ) سؤ ال مى كنند، بگو: آن مايه ى رنج و آزار است ، پس در حالت قاعدگى از (آميزش با) زنان كناره گيرى كنيد، و با آنها نزديكى ننماييد تا پاك شوند. پس هنگامى كه پاك شدند (يا با غسل كردن طاهر شدند)، آنگونه كه خداوند به شما فرمان داده با آنها آميزش كنيد.همانا خداوند توبه كنندگان را دوست دارد و پاكان را نيز دوست دارد.
    نكته ها:
    O درباره برخورد با زنان در ايام حيض ، يهود بسيار سخت گير و نصارى بى تفاوتند. در تورات مى خوانيم : هركس زن را در حال حيض لمس كند، تا شام نجس است . رختخواب آن زن نجس و هر كجا بنشيند نجس است . هركس بستر او را لمس كند بايد لباس خود را بشويد. و هركس چيزى را كه او بر آن نشسته لمس كند بايد خود را بشويد و تا شام نجس است . و اگر مرد با او هم بستر شود تا هفت روز نجس است . و اگر روزهاى بيشتر از قاعده خون ببيند، نجس است .(639)
    در مقابل اين حكمِ سخت تورات ، نصارى حتّى آميزش ‍ جنسى را در ايّام حيض جايز مى دانند.
    امّا اسلام ، راه ميانه و اعتدال را برگزيده و در ايّام حيض ، تنها آميزش جنسى را ممنوع دانسته است ، و هرگونه معاشرت و نشست و برخاست با زنان هيچگونه مانعى ندارد.
    O اسلام ، دين جامعى است و براى هر يك از سؤ ال هاى مورد طرح در زندگى بشرى پاسخى دارد. در آيات قبل بارها با جمله ى (يسئلونك ) سؤ الات مردم از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله را نقل و پاسخ ‌هاى آنرا بيان نمود. گاهى سؤ ال از جنگ است و گاهى از قمار و شراب ، و گاهى از انفاق . و در اين آيه نيز سؤ ال از مسائل زنان . اين نشانه ى جامعيّت يك مكتب است كه حتّى در مورد آميزش جنسى ، احكام دارد و مى فرمايد: (من حيث امركم اللّه ) يعنى خداوند در تمام مسائل جزئى و كلّى ، مادّى و معنوى فرمان دارد.
    O زن در ايام حيض به لحاظ جسمى ، آمادگى آميزش جنسى ندارد و كسالت و اختلال مزاج كه براى زن پيش مى آيد، او را نسبت به آميزش بى نشاط مى سازد. همچنين در اين ايام كه رحم زن در حال تخليه خون است ، آمادگى پذيرش نطفه را ندارد و طبق اظهار نظر دانشمندان ، ممكن است انتقال آلودگى هاى خون از مجراى مرد، او را براى هميشه عقيم سازد.
    در روايات نيز آمده است : اگر فرزندى در اين ايام نطفه اش ‍ منعقد شود، به لحاظ جسمى و روحى مشكلاتى خوهد داشت .(640)
    پيام ها:
    1 انبيا، مرجع و پاسخ ‌گوى سؤ الات مردم هستند. (يسئلونك عن المحيض )
    2 در سؤ ال كردن ، حيا بى معنا است . (يسئلونك عن المحيض )
    3 بيان دليل و فلسفه احكام ، در پذيرش آن مؤ ثر است . در اين آيه ابتدا دليل حرمت مقاربت را بيان فرموده و سپس دستور به عدم نزديكى مى دهد. (هو اذىً فاعتزلوا النساء)
    4 احكام الهى بر اساس حفظ مصالح ودفع مفاسد مى باشد. (هو اذًى فاعتزلوا النساء فى المحيض )
    5 قاعدگى ، دوره اى سخت براى زن است . (هو اذىً)
    6 كسب لذّت از همسر هم حدّ ومرزى دارد. (فاعتزلوا النساء فى المحيض )
    7 همسر بايد مراعات همسر را بكند. اكنون كه او در ناراحتى است ، شما كام گيرى نكنيد. (فاعتزلوا النساء فى المحيض )
    8 آميزش جنسى بايد همراه با رعايت بهداشت باشد. (حتى يطهرن )
    9 در آميزش با همسر، بايد احكام الهى مراعات شود. (فاذا تطهّرن فاتوهنّ من حيث امركم اللّه )
    10 اگر مقاربتى انجام گرفت وتوبه كرديد، خداوند شما را مى بخشد. (انّ اللّه يحبّ التّوابين )
    11 توبه و برگشت از لغزش ، راه محبوبيّت نزد خداوند است . (يحبّ التوّابين )
    12 علاقه و محبّت خود را نسبت به نادمان و توبه كنندگان اظهار كنيم . (انّ اللّه يحبّ التوابين )
    تفسير آيه : (223) نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَاءْتُوا حَرْثَكُمْ اءَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لاَِنْفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ اءَنَّكُمْ مُّلقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ
    ترجمه آيه :
    زنان شما كشتزار شمايند، هرجا وهرگاه كه بخواهيد، به كشتزار خود درآييد (وبا آنان آميزش نمائيد) و (در انجام كار نيك ) براى خود، پيش ‍ بگيريد واز خدا پروا كنيد وبدانيد كه او را ملاقات خواهيد كرد، وبه مؤ منان بشارت ده .
    نكته ها:
    O در اين آيه ، زنان به مزرعه و كشتزارى تشبيه شده اند كه بذر مرد را در درون خود پرورش داده و پس از 9 ماه ، گل فرزند را به بوستان بشرى تقديم مى كنند. همچنان كه انسان ، بدون كشت و مزرعه از بين مى رود، جامعه بشرى نيز بدون وجود زن نابود مى گردد.
    زنان وسيله ى هوسبازى نيستند، بلكه رمز بقاى نسل بشر هستند. پس لازم است در آميزش جنسى ، هدف انسان توليد يك نسل پاك كه ذخيره قيامت است باشد و در چنين لحظات و حالاتى نيز هدف مقدّسى دنبال شود. جمله ى (واتّقوا اللّه ) هشدار مى دهد كه از راههاى غير مجاز، بهره جنسى نبريد و به نحوى حركت كنيد كه در قيامت سرافراز باشيد و اولاد و نسلى را تحويل دهيد كه مجسمه ى عمل صالح و خيرات آن روز باشند.
    پيام ها:
    1 همسر مناسب همچون مزرعه ى مناسب است و سلامت بذر، شرط توليد بهتر است . (نسائكم حرث لكم )
    2 بذر و زمين ، هر دو در توليد نقش مهمّى دارند. زن و مرد نيز در بقاى نسل آينده نقش اساسى دارند. (حرث لكم )
    3 در كنار ممنوعيّت هاى موسمى ، بهره گيرى هاى دراز مدّت است . در آيه قبل فرمود: (فاعتزلوا) در اين آيه مى فرمايد: (فاءتواحرثكم )
    4 در آميزش ، مرد بايد به سراغ زن برود. (فاتوا حرثكم )
    5 غرائز نيز بايد جهت خدايى بگيرند. اگر هدف از آميزش ، فرزندانى پاك و ذخيره قيامت باشد، آن نيز رنگ الهى مى گيرد. (قدّموا لانفسكم )
    در صحيح بخارى آمده است : اولياى خدا در آميزش قصد مى كنند كه صاحب فرزندانى جهادگر شوند.
    6 اگر نسل پاك تحويل دهيد، خودتان بهره مند خواهيد شد. (قدّموا لانفسكم )
    7 زن ، نه كالاست و نه منشاء تاريكى ، بلكه او بنيان گذار آبادى ها و سرمايه گذار تاريخ و فرستنده هداياى اخروى است . (نساؤ كم حرث لكم ، قدّموا لانفسكم )
    8 زاد و ولد، هدف اصلى ازدواج است . (قدّموا لانفسكم )
    9 در مسائل جنسى ، تقوا را مراعات كنيد. (فاتوا حرثكم ... واتقوا اللّه )
    10 خواسته هاى نفسانى بايد با تقوا كنترل شود. (اءنّى شئتم ... واتقوا اللّه )
    11 ايمان به آخرت ، بهترين وسيله ى رسيدن به تقوا مى باشد. (اتّقوا اللّه واعلموا انّكم ملاقوه )
    تفسير آيه : (224) وَلاَ تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لاَِيْمَنِكُمْ اءَنْ تَبَرُّواْ وَتَتَّقُواْ وَتُصْلِحُواْ بَيْنَ الْنَّاسِ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
    ترجمه آيه :
    براى نيكى كردن و پروا داشتن واصلاح بين مردم ، خدا را دستاويز سوگندهاى خود قرار ندهيد. همانا خداوند شنوا و دانا است .
    نكته ها:
    O در تفاسير متعدّد از جمله مجمع البيان و روح البيان در شاءن نزول اين آيه آمده است كه ميان داماد و دخترِ يكى از ياران پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بنام عبداللّه بن رواحه اختلافى پيش آمد، او سوگند ياد كرد كه براى اصلاح كار آنها هيچ دخالتى نكند. آيه نازل شد و اينگونه سوگندها را ممنوع ساخت .
    O كلمه (اءيمان ) جمع ((يمين )) به معناى سوگند. و كلمه ى (عُرضة ) به معناى ((در معرض قرار دادن )) است .
    O سوگند را وسيله اى براى توجيه وفرار از مسئوليّت خود قرار ندهيد وبه هر مناسبتى از خداوند ونام مقدّس او خرج نكنيد، اين كار خود نوعى جراءت و بى ادبى است . امام صادق عليه السّلام فرمود: ((لاتحلفوا باللّه صادقين و لا كاذبين ))(641) نه راست و نه دروغ ، به خدا سوگند ياد نكنيد.
    پيام ها:
    1 احترام نام خداوند و مقدّسات بايد حفظ شود. (ولا تجعلوا اللّه عرضة لايمانكم )
    2 سوگند، نبايد مانع انجام كار نيك واصلاح ميان مردم قرار گيرد. (لاتجعلوا اللّه عُرضة لايمانكم )
    3 ارزشهاى والا و كارهاى خير، نبايد با بهانه هاى بى جا ترك شوند. (اءن تبرّوا)
    4 به هوش باشيد كه خداوند گفتارها را مى شنود و ناگفته ها را نيز مى داند. براى هر سخن و فكرى ، حسابى باز كنيد. (سميع عليم )
    تفسير آيه : (225) لاَ يُؤَاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِى اءَيْمَنِكُمْ وَلَكِنْ يُؤَاِخذُكُمْ بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ
    ترجمه آيه :
    خداوند، شما را به خاطر سوگندهاى لغو (كه بدون قصد ياد كرده ايد،) مؤ اخذه نمى كند، امّا به آنچه دلهاى شما (از روى اراده و آگاهى واختيار) كسب كرده ، مؤ اخذه مى كند وخداوند آمرزنده وحليم (بردبار) است .
    نكته ها:
    O سوگندهايى كه از روى بى توجّهى و يا در حال عصبانيّت و بدون فكر و اراده و يا پر حرفى وعجله و سبق لسان از انسان سرمى زند، ارزش حقوقى ندارد. مسئوليّت ، تنها در برابر سوگندهايى است كه با توجّه و در حال عادّى ، به نام مقدّس خداوند براى انجام كار مفيد ياد شود. اين قبيل سوگندها شرعاً واجب الاجرا مى باشد و شكستن آن حرام مى باشد و كفّاره آن عبارت است از: اطعام ده فقير، يا اعطاى لباس به آنها، و يا آزاد كردن يك برده و در صورت عدم امكان هيچ يك از اينها، سه روز روزه گرفتن .(642)
    پيام ها:
    1 مسئوليّت انسان ، وابسته به اراده و انتخاب اوست . خداوند لغزش هايى را كه در شرائط غير عادّى از انسان صادر شود، مى بخشد. (لا يؤ اخذكم اللّه باللغو)
    2 انگيزه و نيّت ، ملاك ثواب وعقاب است . (كسبت قلوبكم )
    3 يكى از جلوه هاى حِلم ومغفرت الهى ، گذشت از خطاهاى غير عمدى انسان است . (لا يؤ اخذكم اللّه ... غفور رحيم )
    تفسير آيه : (226) لِلَّذِينَ يُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ اءَرْبَعَةِ اءَشْهُرٍ فَإِنْ فَآءُو فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
    ترجمه آيه :
    براى كسانى كه (به قصد آزار همسر،) سوگند مى خورند كه با زنان خويش نياميزند، چهار ماه مهلت است . پس اگر (از سوگند خود دست برداشته و به آشتى ) برگشتند، (چيزى بر آنها نيست و) خداوند آمرزنده و مهربان است .
    نكته ها:
    O كلمه ى ((ايلاء)) به معناى سوگند خوردن براى ترك آميزش جنسى است . اين كار را بعضى از مردان در زمان جاهليّت براى در تنگنا قرار دادن همسران مى كردند و بدينوسيله آنان را در فشار روحى و غريزى قرار مى دادند. نه خود همسرِ مفيدى بودند و نه آنان را با طلاق دادن آزاد مى كردند. اين آيه به مردان چهار ماه فرصت مى دهد كه تكليف همسران خود را روشن كنند، يا از سوگند خود برگشته و با همسر خويش زندگى كنند و يا رسماً او را طلاق دهند. البتّه اين مدّت چهار ماه ، نه به خاطر احترام به سوگند نارواست ، بلكه به جهت آن است كه هر مردى در شرايط عادّى نيز تا چهار ماه بيشتر حقّ عدم آميزش را ندارد.
    پيام ها:
    1 اسلام ، حامى مظلومان است . زنان ، در طول تاريخ مورد ظلم وتضييع حقوق قرار گرفته اند وقرآن بارها از آنها حمايت نموده است . (للذين يؤ لون من نسائهم )
    2 مبارزه با بساط سنّت هاى خرافى و جاهلى ، از اصول وظايف انبيا است . (للذين يؤ لون )
    3 انسان براى بدترين كارها، گاهى مقدّس ترين نام ها را دستاويز قرار مى دهد. (يؤ لون )
    4 توجّه به حقوق ونيازهاى روحى و غريزى زن ، يك اصل است . (تربّص اربعة اشهر)
    5 براى بازگشت افراد و اتخاذ تصميم عاقلانه ، فرصتى لازم است . (اربعة اشهر)
    6 به جاى دعوت به طلاق ، بايد مردم را به ادامه زندگى تشويق كرد. مرد و زن بدانند بازگشت به زندگى ، رمز دريافت مغفرت و رحمت خداوندى است . (فان فاءُو فانّ اللّه عفور رحيم )
    تفسير آيه : (227) وَإِنْ عَزَمُواْ الْطَّلَقَ فَإِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
    ترجمه آيه :
    و اگر تصميم به طلاق گرفتند (آن هم با شرائطش ، مانعى ندارد.) همانا خداوند شنوا و داناست .
    نكته ها:
    O اين آيه ى كوتاه ، در عين اينكه طلاق را بلامانع مى داند، ولى در مفهوم آن ، اين هشدار و تهديد نيز وجود دارد كه اگر مردان تصميم بر طلاق گرفتند، ديگر وعده ى مغفرت و رحمت در كار نيست و خداوند نسبت به كردار آنان شنوا و آگاه است و مى داند كه آيا هواپرستى ، شوهر را وادار كرده تا از قانون طلاق سوء استفاده كند و يا اينكه براستى وضعيّت خانوادگى چنان اقتضا مى كرد كه از همديگر جدا شوند؟
    پيام ها:
    1 اسلام ، طلاق را با همه تلخى ها و زشتى هايش مى پذيرد، ولى بلا تكليف گذاشتن همسر را نمى پذيرد. (و ان عزموا الطلاق )
    2 تصميم طلاق با مرد است . (عزموا)
    3 در طلاق ، قصد جدّى لازم است . (عزموا)
    4 از هواپرستى وتصميمى كه زندگى زن را تباه مى كند پرهيز نماييد. (فانّ اللّه سميع عليم )
    تفسير آيه : (228) وَالْمُطَلَّقَتُ يَتَرَبَّصْنَ بِاءَنْفُسِهِنَّ ثَلَثَةَ قُرُوَّءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ اءَنْ يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِىَّ اءَرْحَامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ اءَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِى ذَلِكَ إِنْ اءَرَادُواْإِصْلاَ حاً وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِى عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْروفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
    ترجمه آيه :
    زنان طلاق داده شده ، خودشان را تا سه پاكى در انتظار قرار دهند. (يكى پاكى كه طلاق در آن واقع شده و دو پاكى كامل ديگر وهمين كه حيض سوم را ديد، عده او تمام مى شود.) و اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند، براى آنها روا نيست كه آنچه را خدا در رحم آنها آفريده است ، كتمان كنند. و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند، به بازآوردن آنها در اين مدّت ، (از ديگران ) سزاوارترند و همانند وظائفى كه زنان بر عهده دارند، به نفع آنان حقوقى شايسته است ومردان را بر زنان مرتبتى است . وخداوند توانا وحكيم است .
    نكته ها:
    O ((قُرء)) به معناى پاك شدن و به معناى عادت ماهيانه ، هر دو آمده است ، ولى اگر به صورت ((قُروء)) جمع بسته شود به معناى پاك شدن است و اگر به صورت ((اَقراء)) جمع بسته شود به معناى عادت ماهانه است .
    O مهلتِ عدّه ، ضامن حفظ حقوق خانواده است . زيرا در اين مدّت هم فرصتى براى فكر و بازگشتن به زندگى اوّليه پيدا مى شود و هيجان ها فروكش مى كند، و هم مشخّص مى گردد كه زن باردار است يا نه ، تا اگر تصميم بر ازدواج ديگرى دارد، نسل مرد بعدى با شوهر قبلى اشتباه نگردد.
    O امام صادق عليه السّلام فرمود: در مسئله حيض ، پاك شدن و باردارى ، گواهى خود زن كافى است و شهادت و سوگند و يا دليل ديگرى لازم نيست . امّا بر زنان حرام است كه خلاف واقع بگويند. و بايد شرايط خود را بى پرده بگويند كه اگر كتمان كنند، به خدا و قيامت ايمان ندارند.
    O رجوع مرد به همسر در ايّام عدّه ، تابع هيچگونه تشريفات خاصّى نيست ، برخلاف طلاق كه شرايط و تشريفات زيادى را لازم دارد. البتّه اين مدّت ، مخصوص ‍ گروهى از زنان است ، ولى طلاقِ زنان باردار، يائسه يا زنانى كه آميزش جنسى با آنان صورت نگرفته ، احكام خاصّى دارد كه خواهد آمد.
    پيام ها:
    1 زن به محض طلاق ، حقّ ازدواج با ديگرى را ندارد. (و المطلقات يتربّصن )
    2 در طلاق ، نبايد فرزندان از حقوق خود محروم شوند. (ما خلق اللّه فى ارحامهنّ)
    3 بهترين ضامن اجراى قوانين ، ايمان به خداوند است . (لا يحلّ لهنّ... ان كُنّ يؤ منّ)
    4 اولويّت در ادامه زندگى ، با شوهر اوّل است . (بعولتهنّ احقّ بردّهنّ)
    5 حسن نيّت در رجوع ، يك اصل است . مبادا شوهر فقط به خاطر مسائل جنسى رجوع كند و دوباره بى تفاوت گردد. (ان ارادوا اصلاحاً)
    6 مسئوليّت ، حقّ آور است . هركسى وظيفه اى بردوش گرفت ، حقّى نيز پيدا مى كند. مثلا والدين در مورد فرزند وظيفه اى دارند و لذا حقّى هم بر فرزند دارند. (ولهنّ مثل الّذى عليهنّ)
    7 در برخورد با زن ، بايد عدالت مراعات شود. (و لهنّ مثل الّذى عليهنّ)
    8 در جاهليّت بر ضرر زنان ، قوانين قطعى بود كه اسلام آن ضررها را جبران كرد. (لهنّ مثل الذى عليهنّ) ((عليهن )) دلالت بر ضرر مى كند.
    9 تبعيض ، در شرائط يكسان ممنوع است ، ولى تفاوت به جهت اختلاف در انجام تكاليف يا استعدادها يا نيازها مانعى ندارد. (وللرّجال عليهنّ درجة )
    10 مردان حقّ ندارند از قدرت خود سوء استفاده كنند كه قدرت اصلى از آن خداوند است . (عزيز حكيم )
    11 عدّه نگه داشتن ، از برنامه هاى حكيمانه ى الهى است . (واللّه عزيز حكيم )
    next page

    fehrest page


    back page

صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/