صفحه 2 از 27 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 266

موضوع: اشعار و زندگينامه ی وحشــي بافقـــي

  1. #11
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 11

    نبود طلوع از برج ما آن ماه مهرافروز را
    تغيير طالع چون كنم اين اختر بد روز را
    كي باشد از تو طالعم كاين بخت اختر سوخته
    گرداند از تاثير خود صد اختر فيروز را
    دل رام دستت شد ولي بر وي ميفشان آستين
    ترسم كه ناگه رم دهي اين مرغ دست آموز را
    بر جَيبِ صبرم پنجه زد عشقي گريبان پاره كن
    افتاده كاري بس عجيب دست گريبان دوز را
    كم باد اين فارغ دلي كو صد تمنا مي كند
    صد بار گَردم گِرد سر ، عشق تمنا سوز را
    با آنكه روز وصل او دانم كه شوقم مي كشد
    ندهم به صد عمر ابد يك ساعت آن روز را
    وحشي فراغت مي كند كز دولت انبوه تو
    صد خانه پر اسباب شد جان ملال اندوز را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #12
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 12


    بار فراق بستم و جز پاي خويش را
    كردم وداع جمله اعضاي خويش را
    گويي هزار بند گران پاره مي كنم
    هر گام پاي باديه پيماي خويش را
    در زير پاي رفتنم الماس پاره سخت
    هجر تو سنگريزه صحراي خويش را
    هر جا روم ز كوي تو سر بر زمين زنم
    نفرين كنم اراده بيجاي خويش را
    عمر ابد ز عهده نمي آيدش برون
    نازم عقوبت شب يلــداي خويش را
    وحشي مجال نطق تو در بزم وصل نيست
    طي كن بساط عرض تمناي خويش را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #13
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 13


    عزت مبر در كار دل اين لطف بيش از پيش را
    اين بس كه ضايع مي كني بر من جفاي خويش را
    لطفي كه بدخو سازدم نايد به كار جان من
    اسباب كين آماده كن خوي ملال انديش را
    هر چند سيل فتنه گر چون بخت باشد ور رسي
    كشتي به ديوار آوري ويرانه درويش را
    بر كافر عشق بتان جايز نباشد مرحمت
    بي جرم بايد سوختن مفتي منم اين كيش را
    عشقم خراش سينه شد گو لطف تو مرهم منه
    گر التفاتي مي كني ناسور كن اين ريش را
    چون نيش زنبور به دل گو زهر مي ريز از مژه
    افيون حيرت خورده ام زحمت ندانم نيش را
    با پادشاه من بگو وحشي كه چون دور از تو شد
    تاريخ مي خوان گه گهي خوبان عهد خويش را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #14
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 14


    منع مهر غير نتوان كرد يار خويش را
    هر كه باشد دوست دارد دوستار خويش را
    هر نگاهي از پي كاري است بر حال كسي
    عشق مي داند نكو آداب كار خويش را
    غير گو از من قياس كار كن اين عشق چيست
    مي كند بيچاره ضايع روزگار خويش را
    صيد ناوك خورده خواهد جست ، ما خود بسمليم
    اي شكار افكن بتاز از پي شكار خويش را
    با تو اخلاصم دگر شد بس كه ديدم نقض عهد
    من كه در آتش نگردانم عيار خويش را
    باده اين شيشه بيش از ساغر اغيار نيست
    بشكنيم از جاي دگير ما خمار خويش را
    كار رفت از دست وحشي پاي بستي كن ز صبر
    اين بناي طاقت نااستوار خويش را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #15
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    غزل 15


    چيست قصد خون من آن تُرك كافركيش را
    اي مسلمانان نمي دانم گناه خويش را
    اي كه پرسي موجب اين ناله هاي دلخراش
    سينه ام بشكاف تا بيني درون خويش را
    گر به بدنامي كشد كارم در آخر دور نيست
    من كه نشنيدم در اول پند نيك انديش را
    لطف خوبان گر چه دارد ذوق بيش از پيش ، ليك
    حالتي ديگر بود بيداد بيش از پيش را
    حد وحشي نيست لاف عشق آن سلطان حُسن
    حرف بايد زد به حد خويشتن درويش را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #16
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 16


    هست اميد قوتي بخت ضعيف حال را
    مژده يك خرام ده منتظر وصال را
    گوشه نااميديم داد ز صد بلا امان
    هست قفس حصار جان مرغ شكسته بال را
    رشحه وصل كو كزو گرد اميد نم كشد
    وز نم آن برآورم رخنه انفصال را
    نيم شبان نشسته جان بر در خلوت دلم
    منتظر صداي پا مهد كش خيال را
    من كه به وصل تشنه ام خضر چه آبم آورد
    رفع عطش نمي شود تشنه اين زلال را
    دل ز فريب حسن او بزم فسوس و اندوه
    انجمني به هر طرف آرزوي محال را
    وحشي محو مانده را قوت شكر وصل كو
    حيرت ديده گو بگو عذر زبان لال را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #17
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 17

    بر سر نكشت در تب غم هيچكس مرا
    جز دود دل كه بست نفس بر نفس مرا
    من سر زنم به سنگ و تو ساغر زني به غير
    اين سرزنش ميانه عشاق بس مرا
    روزي كه مي رم از غم محمل نشين خود
    بهر عزا بس است فغان جرس مرا
    زين چاكهاي سينه كه كردند ره بهم
    ترسم كه مرغ روح پرد از قفس مرا
    وحشي نمي زدم چو مگس دست غم به سر
    بودي اگر به خوان طرب دسترس مرا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #18
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 18

    بر قول مدعي مكش اي فتنه گر مرا
    گر مي كشي بكش به گناه دگر مرا
    پيشت به قدر غير مرا اعتبار نيست
    بي اعتبار كرده فلك اين قدر مرا
    شوقم چنان فزود كه هر گه نهان شوي
    بايد دويد بر سر صد رهگذر مرا
    بر گردنم ز تيغ تو صد بار منت است
    زيرا كه وا رهاند ز صد دردسر مرا
    وحشي صفت ز عيب ديده بسته ام
    اي عيبجو برو كه بس است اين هنر مرا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #19
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 19

    ننموده استخوان ز تن ناتوان مرا
    پيدا شده فتيله زخم نهان مرا
    تازد به نام من غم او قرعه جنون
    شد پاره پاره قرعه صفت استخوان مرا
    عمري به سر سبوي حريفان كشيده ام
    هرگز نديده است كسي سرگران مرا
    از يك نفس برآر ز من دود شمعسان
    نبود اگر به بزم تو بند زبان مرا
    وحشي ببين كه يار به عشرت سرا نشست
    بيرون در گذاشت به حال سگان مرا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #20
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غزل 20


    خانه پر بود از متاع صبر اين ديوانه را
    سوخت عشق خانه سوز اول متاع خانه را
    خواه آتش گوي و خواهي قرب ، معني واحد است
    قرب شمع است آنكه خاكستر كند پروانه را
    هر چه گويي آخري دارد بغير از حرف عشق
    كه اينهمه گفتند و آخر نيست اين افسانه را
    گرد ننشيند به طرف دامن آزادگان
    گر براندازد فلك بيناد اين ويرانه را
    مي ز رطل عشق خوردن كار هر بي ظرف نيست
    وحشي اي بايد كه بر لب گيرد اين پيمانه را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 2 از 27 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/