صفحه 2 از 46 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 455

موضوع: گزیده اشعار سنایی

  1. #11
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    حکایت



    در مناجات ، پیر شبلی گفت :

    که برون آی از حدیث نهفت

    گفت : گر زان که نبودم دوری

    بدهدم در حدیث ، دستوری

    لمن الملک گوید او به صواب

    بدهم مرو را به صدق ، جواب

    گویم : الیوم مملکت آن راست

    که ز دیّ و پریر می آراست

    تیغ قهر تو سرفرازان را

    سر برد ، پس به سر دهد جان را

    نوش دان بهر سود و سودا را

    حربه ی آفتاب حربا را

    هر چه جز حق ، چو زان گرفتی خشم

    جبرئیلت نیاید اندر چشم

    زان که از حرف «لا» همی به «اله»

    کس نداند که چند باشد راه

    راه ، تا با خودی : هزاران سال

    بروی روز و شب ، یمین و شمال

    پس به آخر چو چشم باز کنی

    کار بر خویشتن دراز کنی

    بی خود ، ار هیچ آیی اندر کار

    یابی اندر دو دم بدین در ، بار

    زین مسافت دو دست عقل تهی است

    وان مسافت ، خدای داند چیست

    ای سکندر ! درین ره آفات

    همچو خضر نبی درین ظلمات،

    زیر پای آر ، گوهر کانت

    تا به دست آید آب حیوانت

    نقش را سال و ماه ، کوفته دار

    مرده انگارش و به جا بگذار

    چون تو فارغ شدی ز نفس لئیم

    برسیدی به خلد و ناز و نعیم

    پیش آنکس که عشق رهبر اوست

    کفر و دین هر دو ، پرده ی در اوست

    هستی دوست ، پیش دیده ی دوست

    پرده ی بارگاه اویی اوست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #12
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فی التوکّل



    پی منه با تّفاق بر درگاه

    به توکّل روند مردان ، راه

    گر توکّل تو را بروست همی

    خود بدانی که رزق ازوست همی

    پس به کوی توکّل آور رخت

    بعد از آنت پذیره آید بخت

    در توکّل یکی سخن بشنو

    تا نمانی به دست دیو ، گرو

    اندر آموز شرط ره ، ز زنی

    که از و گشت خوار ، لاف زنی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #13
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض



    اندر ایثار



    هر چه داری برای حق بگذار !

    کز گدایان ظریف تر ، ایثار جان و دل بذل کن و ز گل

    بهتر از جودهاست جود مقل

    سیّد و سر فراز آل عبا

    یافت تشریف سورة هل اتی

    زان سه قرص جوین بی مقدار

    یافت در پیش حق ، چنین بازار

    خیز و بگذار دنیی دون را

    تا بیابی خدای بی چون را

    در می صدقه از کف درویش

    از هزار توانگر آمد بیش

    زان که درویش را دلی ریش است

    از دل ریش ، صدقه زان بیش است

    گل درویش صفوت ازلی است

    دل او ، کیمیای لم یزلی است

    از تن و جان و عقل و دل ، بگذر

    در ره ، دلی به دست آور

    تا بود نسل آدمی بر جای

    هست آراسته ورا دو سرای

    تا درین خاکدان نبیند رنج

    نرسد زان سرای بر سر گنج

    این سرای از برای رنج و نیاز

    وان سرای از برای نعمت و ناز

    آدمی چو نهاد سر در خواب

    خیمه او شود گسسته طناب

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #14
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    من آمن بطاعته فقد خسر خسراناً مبیناً



    روبهی پیر، روبهی را گفت

    کای تو با عقل و رای و دانش ، جفت!

    چابکی کن ، دو صد درم بستان

    نامه ی ما بدین سگان بر سان!

    گفت : اجرت فزون ز دردسر است

    لیک ، کاری عظیم با خطر است

    زین زیان چون که جان من فرسود

    درمت آنگهم چه دارد سود ؟

    ایمنی از قضایت ، ای الّله !

    هست نزدیک عقل ، عین گناه

    ایمنی کرد هر دو را بد نام

    آن عزازیل و آن دگر بلعام

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #15
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    قصه ی امیر المو منین علی علیه السّلام





    در احد میر حیدر کرّار

    یافت زخمی قوی در آن پیکار

    ماند پیکان تیر در پایش

    اقتضا کرد آن زمان ، رایش ،

    که برون آرد از قدم ، پیکان

    که همان بود مرورا ، درمان

    زود ، مرد جرایحی چو بدید

    گفت : باید به تیغ ، باز برید

    تا که پیکان مگر پدید آید

    بسته ی زخم را کلید آید

    هیچ طاقت نداشت با دم گاز

    گفت : بگذار تا به وقت نماز

    چون شد اندر نماز ، حجّامش

    ببرید آن لطیف اندامش

    جمله پیکان از و برون آورد

    و او شده بی خبر ز ناله و درد

    چون برون آمد از نماز ، علی

    آن مر او را خدای خوانده ولی

    گفت : کمتر شد آن الم ، چون است ؟

    وز چه جای نماز ، پر خون است ؟

    گفت با او ، جمال عصر ، حسین

    آن بر اولاد مصطفی شده زین

    گفت : چون در نماز رفتی تو

    بر ایزد فراز رفتی تو ،

    کرد پیکان برون ز تو ، حجّام

    باز نا داده از نماز ، سلام

    گفت حیدر ، بخالق اکبر !

    که مرا زین الم نبود خبر

    ای شده در نماز ، بس معروف

    به عبادت بر کسان موصوف ،

    این چنین کن نماز و شرح بدان

    ورنه برخیز و خیره ریش ملان

    چون تو با صدق در نماز آیی

    با همه کام خویش باز آیی

    ور تو بی صدق ، ص سلام کنی

    نیستی پخته ، کار خام کنی

    یک سلامت دو صد سلام ارزد

    سجده صدق ، صد قیام ارزد

    کان نمازی که عادتی باشد

    خاک باشد که باد بر پا شد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #16
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در مناجات گوید



    ای روان همه تنومندان

    آرزو بخش آرزومندان

    تو کنی فعل من نکو در من

    مهربان تر ز من ، تویی برمن

    زحمتت را کرانه پیدا نیست

    نعمتت را میانه پیدا نیست

    آنچه بدهی به بنده ، دینی ده

    با رضای خودش قرینی ده

    دلم از یاد قدس دین ، خوش کن

    نسب بادو خاکم ، آتش کن

    از تو بخشودنست و بخشیدن

    وز من افتادن است و شخشیدن

    من نین هوشیار ، مستم گیر

    من بلخشیده ام ، تو دستم گیر

    عاجزم من ز خشم و خوشنودیت

    نکند نیز لابه ام سودیت

    دل گمراه گشت انابت جوی

    مردم دیده شد جنابت جوی

    دل گمراه را ، رهی بنمای

    مردم دیده را دری بگشای ،

    که ننازد به کارسازی تو

    که بترسد ز بی نیازی تو

    ای به رحمت ، شبان این رمه، تو

    چه حدیث است ؟ ای تو ، ای همه تو !

    تو ببخشای بر گل و دل ما

    که بکاهد غم دل از گل ما

    تو نوازم ، که دیگران زفتند

    تو پذیرم ، که دیگران گفتند

    کس بود زنده بی عنایت تو ؟

    یا توان زیست ، بی رعایت تو ؟

    آن که با توست ، سوزکی دارد

    وان که بی توست ، روزکی دارد

    از غم مرگ در زحیرم من

    جان من باش ، تا نمیرم من

    چه فرستی حدیث و تیغ ، به من ؟

    من کیم از تو ؟ ای دریغ به من !

    با قبول تو ، ای ز علت ، پاک

    چه بود خوب و زشت مشتی خاک ؟

    خاک را خود محل آن باشد ،

    کز ثنای تواش زبان باشد ؟

    بد و نیکم همه تویی ، یارب !

    وز تو خود بد نیاید ، اینت عجب

    آن کسی بد کند که بد کار است

    از تو نی4کی همه سزاوار است .

    همه امید من به رحمت توست

    جان و روزی ، همه ز نعمت توست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  12. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #17
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ذکر هدایت قرآن



    رهبر است او و عاشقان راهی

    رسن است او و غافلان چاهی

    در بن چاه ، جانت را وطن است

    نور قرآن ، به سوی او رسن است

    خیز و خود را رسن به چنگ آور

    تا بیابی نجات ، بوک و مگر

    ورنه گشتی به قعر چاه ، هلاک

    آب و بادت دهد به آتش و خاک

    تو چو یوسف به چاهی ، از شیطان

    خردت بشری و رسن ، قرآن

    گر همی یوسفیت باید و جاه

    چنگ در وی زن و برای از چاه

    تو چو یوسف، به شاهی ارزانی

    گردی آن گه ، که سرّ او دانی

    رادمردان رسن بدان دارند

    تا بدان ، آب جان به دست آرند

    تو رسن را ز بهر آن سازی

    تا کنی بهر جان رسن بازی

    کس نداند دو حرف از قرآن

    با چنین دیده ، در هزار قرآن

    دست عقلت چو چرخ گردان است

    پای بند دلت ، تن و جان است

    گر تو را تاج و تخت باید و جاه

    چه نشینی مقیم در بن چاه

    یوسف تو به چاه درمانده است

    دل تو سوره ی سفه خوانده است

    رسن ، از درد ساز و دلو ، از آه

    یوسف خویش را بر آر از چاه

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  14. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #18
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    احسنت و زه ای نگار زیبا

    آراسته آمدی بر ما


    امروز به جای تو کسم نیست

    کز تو به خودم نماند پروا


    بگشای کمر پیاله بستان

    آراسته کن تو مجلس ما


    تا کی کمر و کلاه و موزه

    تا کی سفر و نشاط صحرا


    امروز زمانه خوش گذاریم

    بدرود کنیم دی و فردا


    من طاقت هجر تو ندارم

    با تو چکنم به جز مدارا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  16. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #19
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جمالت کرد جانا هست ما را

    جلالت کرد ماها پست ما را


    دل آرا ما نگارا چون تو هستی

    همه چیزی که باید هست ما را


    شراب عشق روی خرمت کرد

    بسان نرگس تو مست ما را


    اگر روزی کف پایت ببوسم

    بود بر هر دو عالم دست ما را


    تمنای لبت شوریده دارد

    چو مشکین زلف تو پیوست ما را


    چو صیاد خرد لعل تو باشد

    سر زلف تو شاید شست ما را


    زمانه بند شستت کی گشاید

    چو زلفین تو محکم بست ما را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  18. #20
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بندهٔ یک دل منم بند قبای ترا

    چاکر یکتا منم زلف دو تای ترا


    خاک مرا تا به باد بر ندهد روزگار

    من ننشانم ز جان باد هوای ترا


    کاش رخ من بدی خاک کف پای تو

    بوسه مگر دادمی من کف پای ترا


    گر بود ای شوخ چشم رای تو بر خون من

    بر سر و دیده نهم رایت رای ترا


    تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من

    جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا


    بار نیامد دلم در شکن زلف تو

    گر نه به گردن کشم بار بلای ترا


    بنده سنایی ترا بندگی از جان کند

    گوی کلاه ترا بند قبای ترا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 2 از 46 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/