صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27

موضوع: زندگی چیست؟

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    400
    تشکر تشکر کرده 
    827
    تشکر تشکر شده 
    845
    تشکر شده در
    316 پست
    قدرت امتیاز دهی
    85
    Array

    پیش فرض

    زندگی...
    زندگی یک ارزوی دور نیست
    زندگی یک جست و جوی کور نیست
    زیستن در پیله ی پروانه چیست؟!
    زندگی کن زندگی افسانه نیست.
    گوش کن...!!
    دریا صدایت میزند!
    هر چه نا پیدا صدایت می زند!
    جنگل خاموش میداند تورا.
    با صدایی سبز می خواند تورا.
    اتشی در جان توست.
    قمری تنها پی دستان توست.
    پیله ی پروانه از دنیا جداست.
    زندگی یک مقصد بی انتهاست.
    هیچ جایی انتهای راه نیست!
    این تمامش ماجرای زندگیست...!!!

  2. #2
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    400
    تشکر تشکر کرده 
    827
    تشکر تشکر شده 
    845
    تشکر شده در
    316 پست
    قدرت امتیاز دهی
    85
    Array

    پیش فرض

    زندگی خداست و شعر و مهر و عشق و بوسه و آغوش و آهنگ و شور و سوز و ناز و ساز و بهار و آبی و ساده و رقص و صبح و چشم و کام و حال و رود و جوی و گل و رنگ و مست و اشک و لرز و صفا و خوب و زنده و صاف و شراب و خواب و نوش و شاد و گنج و جاده و ماه و روز و وفا و سخا و لطیف و دل آویز و طراوت و زیبا و لبخند و در آخر زندگی زندگی است.


    اگر زندگی خدا نیست پس چرا فقط خدا هست؟!
    اگر زندگی شعر نیست پس چرا هوهوی بادش یاهوی رند خرابات است؟!
    اگر زندگی مهر نیست پس چرا کبوتر با کبوتر باز با باز کند پرواز؟!
    اگر زندگی عشق نیست پس چرا ستاره ها باز چشمک می زنند؟!
    اگر زندگی بوسه نیست پس چرا زاغان مرغان عشق نشدند؟!
    اگر زندگی آغوش نیست پس چرا نسیم در تن برگ این گونه می پیچد؟!
    اگر زندگی آهنگ نیست پس چرا صدای جغد و کلاغش نوای پائیز و خرابه دارد؟!
    اگر زندگی شور نیست پس چرا شبهایش اینقدر پر درد و حال است؟!
    اگر زندگی سوز نیست پس چرا شمع باید بسوز و بسازد و بگرید و بخندد؟!
    اگر زندگی ناز نیست پس چرا مَهْوشانی که هَوی مهتابند اینقدر کرشمه دارند؟!
    اگر زندگی ساز نیست پس چرا همه آهنگ ماندن را خوب می نوازند؟!
    اگر زندگی بهار نیست پس چرا صدای پرندگان را در برگ ریز خزان هم می شود شنید؟!
    اگر زندگی آبی نیست پس چرا چشم ماه رخان، رنگ دریا و آسمان دارد؟!
    اگر زندگی ساده نیست پس چرا همه در خواب اینقدر بی نقشند؟!
    اگر زندگی رقص نیست پس چرا پروانه ها تنها فصل عمر را می رقصند؟!
    اگر زندگی صبح نیست پس چرا هر طلوع زندگی آغاز می شود؟!
    اگر زندگی چشم نیست پس چرا نور اینقدر می رقصد؟!
    اگر زندگی کام نیست پس چرا عسل اینقدر شیرین است؟!
    اگر زندگی حال نیست پس چرا غروب اصلا خواستنی نیست؟!
    اگر زندگی رود نیست پس چرا فصلِ خشک، بهار کرکس است؟!
    اگر زندگی جوی نیست پس چرا زمزمه اش اینقدر شنیدنی است؟!
    اگر زندگی گل نیست پس چرا اشکِ گل، آئین عزا است؟!
    اگر زندگی رنگ نیست پس چرا خاکستری، تنها، رنگ خاکستر است؟!
    اگر زندگی مست نیست پس چرا اینقدر پاسبان بر هر کوی و برزن است؟!
    اگر زندگی اشک نیست پس چرا آسمان که می گرید زمین می خندد؟!
    اگر زندگی صفا نیست پس چرا بی صفا زندگی نیست؟!
    اگر زندگی لرز نیست پس چرا اینقدر ماه در برکه می لرزد؟!
    اگر زندگی خوب نیست پس چرا خفاشها تنها در غارند؟!
    اگر زندگی زنده نیست پس چرا بوته رز همیشه گل می کند؟!
    اگر زندگی صاف نیست پس چرا گورستانش مه آلود است؟!
    اگر زندگی شراب نیست پس چرا این همه مست، زنده اند؟!
    اگر زندگی خواب نیست پس چرا مرگ، مردمان را بیدار می کند؟!
    اگر زندگی نوش نیست پس چرا نیش اینقدر سوز دارد؟!
    اگر زندگی شاد نیست پس چرا حیوان نمی خندد؟!
    اگر زندگی گنج نیست پس چرا مردن اینقدر سخت است؟!
    اگر زندگی نیایش نیست پس چرا بی نیایش کسی زنده نیست؟!
    اگر زندگی جاده نیست پس چرا مرده ها در حاشیه دفنند؟!
    اگر زندگی ماه نیست پس چرا بی ماه، ماه و سالی نیست؟!
    اگر زندگی روز نیست پس چرا هر روز زندگی نو می شود؟!
    اگر زندگی وفا نیست پس چرا هیچ کس بی وفا شِکَّرین نیست؟!
    اگر زندگی سخا نیست پس چرا آسمان که می بارد زمین می روید؟!
    اگر زندگی لطیف نیست پس چرا خار، سبز و خشکش یکی است؟!
    اگر زندگی دل آویز نیست پس چرا دل، به غیر او آویز نیست؟!
    اگر زندگی طروات نیست پس چرا مگسان، تخم، بر مردار می نهند؟!
    اگر زندگی زیبا نیست پس چرا مرده ها اینقدر زشتند؟!
    اگر زندگی لبخند نیست پس چرا به وقت مرگ لبخند نیست؟!
    اگر زندگی نور نیست پس چرا شبهای سیاهش انگار زندگی نیست؟!
    اگر زندگی جور نیست پس چرا "هر روز دریغ از دیروز" دروغ نیست؟!
    اگر زندگی زندگی نیست پس چرا هیچ چیز در توصیف زندگی بهتر از زندگی نیست؟!
    آری، زندگی خداست و شعر و مهر و عشق و بوسه و آغوش و آهنگ و شور و سوز و ناز و ساز و بهار و آبی و ساده و رقص و صبح و چشم و کام و حال و رود و جوی و گل و رنگ و مست و اشک و لرز و صفا و خوب و زنده و صاف و شراب و خواب و نوش و شاد و گنج و جاده و ماه و روز و وفا و سخا و لطیف و دل آویز و طراوت و زیبا و لبخند و نور و جور و در آخر زندگی زندگی است.

  3. #3
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Oct 2010
    نوشته ها
    400
    تشکر تشکر کرده 
    827
    تشکر تشکر شده 
    845
    تشکر شده در
    316 پست
    قدرت امتیاز دهی
    85
    Array

    پیش فرض

    زندگی چیست؟

    میزی برای کار

    کاری برای تخت

    تختی برای خواب

    خوابی برای جان

    جانی برای مرگ

    مرگی برای سنگ

    سنگی برای یاد

    این است زندگی!

    این است زندگی!




    حسین پناهی

  4. #4
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jul 2010
    محل سکونت
    جزیره کیش
    نوشته ها
    2,485
    تشکر تشکر کرده 
    912
    تشکر تشکر شده 
    2,362
    تشکر شده در
    1,072 پست
    قدرت امتیاز دهی
    263
    Array

    پیش فرض

    زندگی کردن من مُـــردن تدریجی بـــود

    آنچه جان کند تنـم عمر حسابش کردم
    اما با توجه به این فرضیه که من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم . می بایست چیزی رو که به ما داده شده رو به بهترین شکل ممکنه استفاده کنیم . اون چیز اسمش زندگیه . اگه سخت بگیری سخته و ...

    نا امیدانه میندیش برو
    همچو شب تجربه کن
    همره تاریکی شو
    که به تاریکی ؛ خود ؛ یافتن راه درست
    پیچ و خمها دارد
    ناامیدانه میندیش برو
    و مترس
    نو را در خود ِ خود پیدا کن
    تو درونت نور است
    خود شکوفایش کن
    تا که تاریکی ها را
    مشعلش خود باشی
    نه چراغ ِ دگران
    نا امیدانه میندیش برو ...

    این از گفته های خودم بود در سن 22 سالگی ( نا امیدانه میندیش برو )

    ________________________________________________

    نه همين غمكده، اي مرغك تنها قفس است
    گــر تــو آزاد نباشي همــه دنيــا قفس است

    60187146022645756403


    آرزوی من اینست ؛ خداوند هیچگاه شاهد لبخند ابلیس بابت اشتباهات من نباشد


    EmAd.M

  5. #5
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    867
    Array

    پیش فرض

    چه تاجی زدی بر سرم زندگی
    به غیر از مصیبت به جز بندگی
    یه روزم اگه دل به شادی گذشت
    چه شادی که با نامرادی گذشت
    ندیدم بهاری...محبت زیاری
    دلم غرق خون شد
    عجب روزگاری
    عجب روزگاری...........
    نه یک خنده بر لب نه آسودن از تب
    نه چشمم به در ماند...نه دل برده یک شب...
    ندیدم بهاری...محبت ز یاری
    دلم غرق خون شد
    عجب روزگاری
    عجب روزگاری.......
    ای زندگی دلگیرم از تو
    غمهات منو دیوونه کرده
    هرچی غم و درده تو دنیا
    یک جا تو قلبم لونه کرده..............
    دیدی که هیچکی پناهم نبود
    هیچ وقت کسی چشم به راهم نبود..
    حتی کسی با دل خسته ام
    در زندگی تکیه گاهم نبود...
    ندیدم بهاری......محبت زیاری.........دلم غرق خون شد.....
    عجب روزگاری
    عجب روزگاری

  6. #6
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    867
    Array

    پیش فرض

    زندگی چیست؟ زندگی یعنی، شروع از هیچ برای رسیدن به اوج، پس باید مراقبت کرد تا با سنگهای غفلت نلغزید و باید با دستگیره ی احتیاط حرکت کرد

  7. #7
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    867
    Array

    پیش فرض

    همه جا آباد استabstract 0007
    هیچ جا آباد نیست
    نقش زندگی بر آب است
    همه جا نقاشی ست


    هر کسی بَهر دل خویش که شد
    رهروِ راهروی جبهه ی امیال بشد
    نقشه ای بر دل این بوم زدُ
    بر لب طاقچه ای چهره ی ایام بشد


    لحظه ای با من باش
    اندکی صبر بکن
    سری از برف برون
    نفسی تازه بکنabstract 0004


    زندگی چیست مگر؟
    که در آن درماندی
    به جز از بوسه ی یار
    که در آن دم،ماندی؟


    زندگی چیست مگر؟
    که تباهَش کردی
    به جز از عروسک کودکی ات
    که خرابَش کردی؟


    زندگی چیست مگر؟
    که تمامش کردی
    به جز از یاد خدا
    که جوابش کردی؟


    زندگی مشق شب کودکی است
    تا که مرتاضت کنند
    روی دفتر هرچه خواهی گریه کن
    صبح روز بعد با بیست بـخند


    گر گرفـتت خواب وصل روی تو
    لب به روی خنده ات هرگز نبند


  8. #8
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    محل سکونت
    كيش
    نوشته ها
    50
    تشکر تشکر کرده 
    108
    تشکر تشکر شده 
    54
    تشکر شده در
    10 پست
    قدرت امتیاز دهی
    18
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط emad176 نمایش پست ها
    زندگی کردن من مُـــردن تدریجی بـــود


    آنچه جان کند تنـم عمر حسابش کردم

    اما با توجه به این فرضیه که من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم . می بایست چیزی رو که به ما داده شده رو به بهترین شکل ممکنه استفاده کنیم . اون چیز اسمش زندگیه . اگه سخت بگیری سخته و ...

    نا امیدانه میندیش برو
    همچو شب تجربه کن
    همره تاریکی شو
    که به تاریکی ؛ خود ؛ یافتن راه درست
    پیچ و خمها دارد
    ناامیدانه میندیش برو
    و مترس
    نو را در خود ِ خود پیدا کن
    تو درونت نور است
    خود شکوفایش کن
    تا که تاریکی ها را
    مشعلش خود باشی
    نه چراغ ِ دگران
    نا امیدانه میندیش برو ...

    این از گفته های خودم بود در سن 22 سالگی ( نا امیدانه میندیش برو )

    با درود فراوان از عمادم
    عزيزم يه خط از شعرتو ناخواسته اشتباه نوشتي : نور ؛ را در خود ِ خود پيدا كن . مي دونم فردا ويرايشش مي كني ولي خواستم اولين پستم در كنار تو باشه . آرزومند آرزوهايت .
    زندگي چيزي نيست كه لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود.

    28891208037587118171

  9. #9
    مدیر سایت
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24983
    Array

    پیش فرض

    بماند سالهااين نظـــــــم و ترتيب زما هر ذ ره خا ک افتاده جا ئی
    غرض نقشی است کزما باز ماند که هستـــــی را نمی بينم بقا يــی

    هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت ا ست بر جريده ی عا لم دوام ما
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  10. #10
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    867
    Array

    پیش فرض

    شب آرامی بود
    می روم در ایوان، تابپرسم از خود
    زندگی یعنی چه؟
    مادرم سینی چایی در دست
    گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
    خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
    لب پاشویه نشست
    پدرم دفتر شعری آورد، تکه بر پشتی داد
    شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
    با خودم می گفتم :
    زندگی، راز بزرگی است که در ما جارست
    زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
    رود دنیا جاریست
    زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
    وقت رفتن به همان عریانی که به هنگام ورود آمده ایم
    دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
    هیچ!!!
    زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
    شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
    شعله گرمی امید تو را ، خواهد کشت
    زندگی درک همین اکنون است
    زندگی شوق رسیدن به همان
    فردایی است ، که نخواهد آمد
    تو نه در دیروزی ، و نه در فردایی
    ظرف امروز ، پر از بودن توست
    شاید این خنده که امروز ، دریغش کردی
    آخرین فرصت همراهی با ، امید است
    زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک ،
    به جا می ماند

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/