صفحه 195 از 208 نخستنخست ... 95145185191192193194195196197198199205 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,941 تا 1,950 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1941
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 121

    تاريخ: 10/12/1356

    پاسخ به نامه ثقة الاسلام آقاى صادق خلخالى

    خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقه الاسلام آقاى آقاشيخ صادق خلخالى دامت افاضاته

    بسمه تعالى‏

    پس از سلام و تحيت مرقوم شما را كه تنبهاتى عاقلانه و رندانه داشت مطالعه كردم، گمان نكيند غفلت دارم و آنچه تاييد مى‏كنم از روى اغماض از گذشته است. آنچه من اطلاع خصوصى دارم و نگفته‏ام، شما هم مطلع نيستيد، لكن بايد رعايت صلاح تا حدودى كه مخالف مصالح عامه نباشد بشود. در غالب نوشته‏ها و گفته‏ها، در قشرهاى مختلف، آنچه مورد نظرشان است انحراف اذهان از مجرم واقعى است. بيچاره آنها كه ملزم به عمل هستند و متهم به خودسرى، بيچاره آنها كه به مقدار كفاف قتل عام نكرده‏اند بايد محاكمه شوند و از درجه و شغل بر كنار. آن منطق دستگاه و اين مطالب اينها مويد همان كانه يك دست همه را اداره مى‏كند. من حالم مقتضى نيست كه بيش از اين تصديع دهم، الان در حال تب و سرماخوردگى هستم ولى مهم نيست. من شما را و شماها را فراموش نمى‏كنم و نمى‏توانم فراموش كنم. از خداوند تعالى اصلاح امور را خواهانم.

    والسلام عليكم

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1942
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 123

    تاريخ: 2/1/1357

    پيام به مناسبت اوضاع اسفناك لبنان

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اوضاع اسفناك لبنان و مصيبت‏هاى وارده بر برادران ايمانى مظلوم ما در ناحيه جنوب آن موجب كمال تاثر و تالم است. اكنون ده‏ها هزار لشكر جرار جنايت پيشه اسرائيل، اين جرثومه فساد با اسلحه‏ها و توپ‏ها و تانك‏ها و هواپيماها بر اراضى جنوب مركز برادران ايمانى ما مسلط و اهالى مظلوم را از منازل خود رانده و خانه‏هاى آنها را خراب و مزارع را به آتش كشيده و دول اسلامى غالباً در مقابل اين جنايات بى تفاوت و احياناً كمك كار به جنايات و يا به نشست و برخاست و مذاكرات بى نتيجه سرگرم هستند و مجاهدين شجاع فلسطين را كه مردانه در مقابل اسرائيل مقاومت مى‏نمايند تنها گذاشته و شايد اين نمايشگر توطئه‏اى بين ابرقدرت‏ها باشد.

    اكنون برادران ما و فرزندان بى پناهشان در آتش مى‏سوزند و مواجه با خطرهاى بسيار هستند. لازم است مسلمين خير انديش خصوصاً اهالى محترم ايران كه در خيرات پيشقدم هستند در اين امر حياتى به اسرع وقت در نجات آوارگان بى پناه به پا خيزند و با هر وسيله ممكن به كمك آنها بشتابند و با احساس مسووليت در پيشگاه خداوند تعالى از هيچ گونه مساعدت محترمانه دريغ نكنند و اگر بخواهند از سهم مبارك امام عليه السلام مصرف آوارگان و جنگزدگان كنند، مجازند تا ثلث صرف نمايند. اميد است سران دول اسلامى و خصوص دولت‏هاى عربى با وحدت كلمه در دفع اسرائيل اين ماده فساد كوشش كنند و اگر مسامحه كنند، خوف آن است كه خداى نخواسته اين جريان در ساير كشورهاى مشابه عمل شود. از خداوند متعال قطع ايادى اجانب و هواداران آنها را خواستار و استقلال دول اسلامى را خواهانم.

    والسلام على من اتبع الهدى

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1943
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 125

    تاريخ: 31/2/1357

    پاسخ به نامه آقاى جلال الدين فارسى

    بسمه تعالى

    پس از اهداى سلام و تحيت مرقوم شريف واصل سلامت و توفيق جناب عالى را خواستار است. اگر ممكن مى‏شد با همت و نظارت جناب عالى و يا به مباشرت شما جزوه‏هاى مختصرى نوشته شود در موضوع انحراف مكاتب مضره و طبع و نشر شود بين جوانان ايران و خارج و عرب و عجم خيلى به موقع است. و اين جانب در صورت عمل در هزينه آن كمك مى‏كنم ان شاءالله. كتاب‏هايى كه مرقوم شده است من به اطمينان به صحت نظر شما مختصر وجهى فرستادم چون از وجوه شرعيه است لذا بايد در خدمت مكتب اسلام باشد. از جناب عالى اميد دعاى خير دارم.

    والسلام عليكم

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1944
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 127

    تاريخ: 24/7/1357

    پاسخ به نامه جلال الدين فارسى در مورد تعيين محل اقامت‏

    بسمه تعالى،

    پس از اهداء سلام و تحيت مرقوم شريف واصل توفيق و سلامت جناب عالى را خواستارم. در موضوعى كه مرقوم شده بود اين جانب بنا دارم در صورت اقتضا حتى الامكان در سوريه اقامت نمايم و بناست يكى از دوستان همين چند روز بيايد براى ارزيابى اين موضوع و مذاكره ممكن است با جناب عالى هم ملاقات كند و مشورت در لبنان محذوراتى دارد كه تاملجاً نشوم نمى‏روم. از عواطف جناب عالى تشكر مى‏كنم و از خداوند تعالى اصلاح امور را خواستار هستم.

    والسلام عليكم ورحمه الله

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1945
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 128

    تاريخ: 28/7/1357

    در جمع گروهى از ايرانيان در پاريس

    قيام ريشه‏دار و بى‏سابقه ملت ايران به منظور احياى احكام اسلام

    بسم الله الرحمن الرحيم

    در حال حاضر چند تا از اين اشخاصى كه همه اميد زندگى‏شان را در راه خدا داده‏اند، جوان هاشان را داده‏اند، رنج‏ها را كشيده‏اند و من مواجه بشوم با اين صورت‏هاى انسانى، جز اينكه گاهى خودم يك احساس حقارتى بكنم، نمى‏توانم چيز ديگرى بگويم. من هميشه اين مطلب را در ذهنم بوده است كه در مقابل ملت ايران كه الان همه چيزشان را در راه اسلام مى‏دهند و در مقابل اين ذهنم بوده است كه در مقابل ملت ايران كه الان همه چيزشان را در راه اسلام مى‏دهند و در مقابل اين صورت‏هاى جوان از دست داده من خدمتى نكرده‏ام، نتوانسته‏ام دينم را به اين... اشخاصى كه براى خدا قيام كردند، نتوانسته‏ام دينى به اينها ادا كنم، جز اينكه در پيشگاه حق تعالى عذر تقصير بخواهم كه ما همه بندگان او هستيم، همه تسليم در مقابل اراده او هستيم، همه جان نثار احكام مقدس او هستيم و ملت ايران امروز براى همين معنا كه اسلام را زنده كند و احكام اسلام را زنده كند، قيام كرده است و قيامى كرده است كه در تاريخ اسلام و در تاريخ ايران سابقه ندارد يك همچو قيام ريشه دارى و اساس دارى.

    پيوند تمامى جناح‏هاى ايران از الطاف خداوند تبارك و تعالى

    هم ابعاد اين قيام همه قشرها را گرفته است، اختصاص به يك دسته‏اى... دسته‏اى ديگرى ندارد. سابق ايام اگر چنانچه يك قيامى مى‏شد، مثلاً يك نهضتى بود، روحانيون مثلاً چيزند، جناح‏هاى سياسى يا از طرف جناح‏هاى سياسى بود، جناح‏هاى ديگر خارج بودند يا بازارها يك امرى را مى‏خواستند انجام بدهند، جناح‏هاى ديگر بى‏تفاوت بودند. امام امروز با دست خداوند تبارك و تعالى، با اراده حق تعالى، ايران تمام جناح‏هايش با هم پيوند كرده‏اند؛ جناح‏هاى سياسى، جناح‏هاى - عرض كنم - روحانى، بازارى، بچه‏هاى دبستانى و / مردهاى / جوان‏هاى دانشگاهى، دبيرستانى همه باهم به راه افتاده‏اند و قيام كرده‏اند و همه يك مطلب را مى‏خواهند. يك همچنين قيامى سابقه ندارد در تاريخ كه تمام قشرها روبه يك جهت باشند. همه يك مطلب را كارش داشته باشند، فريادشان همه بلند باشد

    صحيفه نور ج 22 صفحه 129

    و بگويند كه ماآزادى مى خواهيم، ما استقلال مى خواهيم مقدمه آزادى/ استقلالى/ استقلال، اينكه اين سلسله خبيثه‏اى كه ما را هميشه از اولى كه روى كار آمده تا حالا جز اينكه براى ايران و براى اسلام ضرر داشته باشد، كارى نكرده است، اين را ما نمى‏خواهيم. همه باهم، بچه‏هاى كوچك الان وقتى كه اين بچه ها از دبستان خارج مى‏شوند يا از دبيرستان خارج مى‏شوند، توى خيابان‏ها كه راه مى‏افتند و بروند منزل‏هايشان، شعارشان، شعار مرگ بر شاه است و اين يك مساله‏اى نيست كه/ ما/ دست بشر بتواند اين طور مردم را با هم مجتمع كند و همه قشرها با هم به يك راه بروند اين يك دست غيبى الهى است كه بايد ما به آن اميدوار باشيم.

    فرياد استقلال طلبانه مردم در نفى ارزش‏هاى طاغوتى و اقدامات استعمارگران

    و من اميدوارم به اينكه اين اجتماع كه مثل سيل راه افتاده است هر چه در مقابلش هست، اينها را بكند و از بين ببرد. هر قوه‏اى كه باشد، با... ملت وقتيكه قيام كرد و مطلبش هم مطلبى بود كه حق بود، يعنى بر هر يك از جوامع بشر اين مطلب را عرضه بدارند، همه حق مى‏دهند به آنها، مى‏گويند شما چه مى‏خواهيد به اعتصابات را راه انداخته‏ايد؟ چه مى‏خواهيد كه جوانهايتان را داريد مى‏دهيد، چه مى‏خواهيد كه روحانيونتان را در محبس مى‏كنند، تبعيد مى‏كنند؟ چه كارى داريد كه سياسيونتان را مى‏گيرند، حبس مى‏كنند وبازارى‏هايتان را زجر مى‏دهند، شكنجه مى‏دهند؟ چه مى‏خواهيد كه اين قدر فرياد مى‏زنيد؟ مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم اسير نباشيم تحت قدرت‏هاى بزرگ. ما مى‏خواهيم كه مملكت خودمان، مال خودمان باشد و مملكت خودمان را خودمان اداره بكنيم. ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، نه مثل آزادى كه شاه به ما مى‏دهد، اين آزادى كه شاه به ما مى‏دهد، اين براى خودش خوب است، براى عاء له خودش خوب است اين جور آزادى. اين آزادى كه او مى‏دهد مثل اين... آشتى كه دولت مى‏كند، خوب همه اش خونريزى است، آزادى همه اش حبس است، همه اش زجر است.، اينها همه با هم دست به هم داده‏اند و با يكصدا دارند صدا مى‏كنند كه ما آزادى و استقلال مى‏خواهيم. ما نمى‏خواهيم كه وقتى مى‏رويم سراغ... وقتى كه مى‏رويم سراغ.... امريكايى‏ها بيايند اداره‏اش بكنند/ مستشاران آمريكايى/ تحت نظارت مستشاران امريكايى باشند، يك ارتش انگل درست كنند، يك ارتشى كه مال ايران را صرف در راه او بكنند و او تحت نظارت و تربيت مستشاران امريكايى براى امريكايى‏ها بخواهد كار بكند. وقتى كه نظامش را مى‏بينيد يك همچو نظامى است، وقتى كه اصل آقاى شاهش را مى‏بينيد، او را هم متفقين اينجا گذاشته‏اند. خودش مى‏گويد كه متفقين صلاح ديدند كه من باشم. پدرش را هم كه انگليس‏ها گذاشتند، راديو دهلى هم اعلام كرد اين مطلب را در رابطه با جنگ... راديو دهلى اعلام كرد اين مطلب را كه ما رضا شاه را آورديم و بعد خيانت به ما كرد و مى‏بريمش، بردنش به جزيره موريس و به جهنم فرستادنش.

    صحيفه نور ج 22 صفحه 130

    وقتى كه فرهنگش را ملاحظه مى‏كنيم، مى‏بينيم كه اين فرهنگ، فرهنگ استعمارى است، يعنى فرمايشى است، يعنى مامور كرده‏اند. ايشان مى‏گويد كه كتابى نوشته است: ماموريت وطنم درست مى‏گويد كه براى وطنش ماموريت دارد، از طرف امريكايى‏ها ماموريت دارد. اما ماموريت دارد اين وطن را، اين جوان‏هاى وطن را ضايع بكند، اينها را عقب بنشاند، مملكت را به حال عقب ماندگى نگه بدارد كه در آن رشد حاصل نشود. در طبقه جوان رشد حاصل نشود كه در مقابل امريكا بايستند و بگويد: آقا چه مى گوييد به جان ما. فرهنگش را كه ملاحظه مى‏كنيد، مى‏بينيد كه ما چقدرها سال است كه مدرسه داريم، هفتاد سال تقريبا / از دارالفنون/ عمر دارالفنون مى‏گذرد تقريبا و چقدر سالهاست كه ما دانشگاه داريم/ اينها/ و حالايك لوزتين كه مى‏خواهد شاه عمل كند و بچه شاه عمل بكند، از آمريكا يا از جاى ديگر باز طبيب مى‏آورند و هر كسى قدرتى داشته باشد مى‏رود خارح عمل مى‏كند. اگر چنانچه يك مريضى باشد، او را در خارج مرضش را معالجه مى‏كنند. پس معلوم مى‏شود كه ما نداشتيم. ما دانشگاه نداريم، اگر ما داشتيم كه بايد خودمان اداره كنيم خودمان را، ما بايد طبيب از خودمان باشد. وقتى هم كه مى‏خواهند يك بنايى را درست كنند، يك سدى درست كنند، حتى يك اسفالتى بكنند، حتى يك جاده‏اى بكشند باز هم كارشناس‏هاى خارجى. اگر ما كارشناس داريم پس چرا از خارج مى‏آورى؟ اگر داريم و مى‏آورى خيانت مى‏كنى. به اينها محول نمى‏كنى، خيانت مى‏كنى اگر نداريم هم خيانت كرديد، براى اينكه به ملت ما خيانت كرديد كه ما بعد از اين همه سال حالا باز بايد يك بنايى كه درست مى‏كنيم، سدى كه درست مى‏كنيم يك محلى كه مى‏خواهيم براى چيزى درست بكنيم، بايد باز از خارج بياوريم، از امريكا و يا از اروپا كارشناس بياوريم. به هر چيزش كه شما نگاه بكنيد، مى‏بينيد كه لنگ است. به اقتصادش نگاه كنيد مصيبت است. الان احتياج مملكت ايران به خواربار در يازده ماه يا يازده ماه، اين طور كه كارشناسان مى‏گويند يا يازده ماه و روز احتياج به خارج دارد، يعنى يا سى روز يا سى و سه روز ايران مى‏تواند كه اداره بكند زراعتش يا كشتش، زراعتش اداره بكند ايران را، مابقى زايد بر سى روز يا سى و سه روز را بايد از خارج بياورند و مى‏بينيد كه دارند از خارج مى‏آورند. اصلاحات ارضى آقا به اينجا منتهى شد كه يك بازارى درست كرد براى آمريكا كه آمريكا چيزهايى كه بايد بريزد دور به ايران بفروشد. نفت ما را كه دارند اين طور مى‏برند، بعد از سى سال ديگر (به قول شاه) بعد از سى سال ديگر تمام مى‏شود نفت. نه اينكه نفت تمام مى‏شود، نخير تمام دارند مى‏كنند، دارند با اين لوله‏هاى بزرگ كه به اندازه اين اطاق شايد بعضى‏هايشان بزرگى‏اش باشد، به اندازه قامت انسان زيادتر بلنديش دورش هست، هيكلش هست، دارند با زور نفت‏هاى ما را در مى‏آورند و مى‏فرستند طرف امريكا، عوضش هم كه بايد به ما بدهند، عوضش هم اسلحه‏اى را كه مى‏خواهد امريكا بيايد در ايران پايگاه داشته باشد در مقابل شوروى، بايد يك چيزى هم به ايران بدهد، اگر چنانچه اجازه‏اش... نبايد اجازه بدهند. لكن حالا اين خيانت را كردند و خواستند اجازه بدهند.

    صحيفه نور ج 22 صفحه 131

    بايد يك چيزى هم بدهد به ما كه بيايد پايگاه درست بكند. نفت ما را مى‏گيرد پايگاه درست مى‏كند براى خودش، عوض به ما مى‏دهد؟ عوض يعنى پايگاه درست كردن براى آمريكا يا آن اسلحه‏هاى بزرگ؟! حتى از ممالك ديگر، فرانسه مى‏خرند آن چيزهاى بسيار گران قيمت را كه به درد ما نمى‏خورد، به عوضش نفت را دارند مى‏برند، طياره‏هاى 350 ميليون دلارى، 350 ميليون دلارى در ايران مى‏خواهند بياورند.

    شما به هر چيزى كه در مملكت ايران فكر بكنيد، اين آدم كه از پدرش بدتر است كه پدرش از شمر هم بدتر بود، اين آدم هر چه را ملاحظه مى‏كنيد به ما ضرر زده، از مذهب گرفته تا سياست ما گرفته تا مسايل اجتماعى گرفته تا مسايل اقتصادى گرفته تا مسايل فرهنگى گرفته، تا مسايل نظامى گرفته، اين خيانتكار است. / ما مى گوييم كه/، ملت ما مى‏گويند كه مرگ بر اين سلطنت، سلطنت خيانتكار و ما اين سلطنت خيانتكار نمى‏خواهيم. اصلش سلطنت از اول خيانتكار بوده، خوب‏هايشان هم بد بودند، آنهايى كه شما يا مردم به واسطه تبليغات برايشان دعا مى‏كنند، آنها هم خبيث بوده‏اند، آنها ديگر بدتر از اينها هستند.

    منطق ملت تحقق يك رژيم عدالت پيشه است

    منطق ما اين است كه ما يك حكومتى مى‏خواهيم كه اين به حال ملت ما دلسوز باشد. ما يك رژيمى را مى‏خواهيم كه رژيم عدالت باشد و در همه رژيم‏هايى كه ما مطالعه بكنيم جز رژيم اسلام جز حكومت اسلامى، حكومتى نيست كه عدالت داشته باشد. همه براى خودشان است، منتها يك دسته‏اى هستند كه ملايمترند و يك دسته‏اى تندروترند. مملكت ما از آنهاست كه با تندى و با سرعت مى‏خواهد اين مملكت را خراب بكند. شما بدانيد كه اگر اين شخص باقى باشد،- خداى نخواسته - و اگر اين رژيم منحوس اين مرد باقى باشد، اگر اين هيات حاكمى كه به ما حكومت كرده است باقى باشد، براى نسل آينده ما جز فقر هيچ چيز نيست، براى اينكه نفتش را مى‏دهند و تمام مى‏كنند، گازش هم كه دارند به شوروى مى‏دهند و تمام مى‏كنند، مراتعش را، جنگل‏هايش را، همه اينها را كه به اين و او داده‏اند و از بين برده‏اند زراعتش هم كه اصلا ديگر ما زراعتى نداريم كه جوابده اين جمعيت باشد. بعد از /يك/ سى سال ديگر اين مملكت هيچ منابع ثروت ندارد. اگر اين رژيم سركار باشد، منابع ثروت شما به كلى از بين خواهد رفت. فرياد ما، فرياد روحانيون، فرياد سياسيون، فرياد آنهايى كه دلشان به حال اين مملكت مى‏سوزد اين است كه اين مملكت را بگذاريد كه براى نسل آتيه باقى باشد بتوانند در آن زندگى كنند/ اينها /در يك قرن بعد، يعنى سى سال بعد ديگر نمى‏شود در اين مملكت زندگى كرد براى اينكه همه چيزهايش را به باد فنا دادند و خراب دارند مى‏كنند. ايشان گفته است كه من اگر بنا شد - در يكى از مصاحبه‏هايى كه كرده است - شاه گفته است كه اگر من بنا شد بروم، مملكت را يك تل خاك مى‏كنم و مى‏روم. تو حالا كه هستى از يك تل خاك بدترش كردى، تو ديگر چيزى براى ما باقى نگذاشتى. اين شاه براى ما چيزى ديگر نگذاشته و آمريكا بايد از او كمك كند، بايد پشتيبان او باشد براى

    صحيفه نور ج 22 صفحه 132

    اينكه بهتر از اين نوكر كى، كه همه مملكت ما را دارد تقديم مى‏كند، در ازايش پايگاه براى او درست مى‏كند، هم عوضش / را / در جيب خودش مى‏رود، هم معوضش در جيب خودش مى‏رود، هم نفت در جيبش مى‏رود، هم عوض نفت براى خودش پايگاه اينجا درست مى‏كند. بهتر از اين چه نوكرى مى‏خواست باشد؟ البته بايد بگويد كه شاه آزادى خوب داده است و - عرض مى‏كنم - يك مملكت مترقى دارد درست مى‏كند به منطق آقاى كاتر. آزادى عبارت از كشتارهايى است كه الان در ايران دارد مى‏شود كه هر روز دنبال هم دارد واقع مى‏شود و ترقى اجتماعى عبارت از همين‏هاست كه نصيب ما شده است و همه ابعادش، ابعاد از هم ريخته است. بله براى شما خيلى كار خوبى شده و لقمه چربى است براى خارجى‏ها، الان نفت شرق و خصوصاً نفت ايران و حجاز اينها لقمه چربى است براى / البته بايد پشتيبانى خودش را اعلام بكند. شوروى هم بايد پشتيبانى خودش را اعلام بكند براى اينكه گاز را دارد مى‏برد. منافع دارند اينها.

    خواست بحق مردم، قطع يد غارتگران از منابع و ذخاير ايران

    صداى مردم كه در آمده مى‏گويند كه مى‏خواهيم اين منابع را كه داريم به طور عقلايى، به طور صحيح استخراج بشود و به طور صحيح فروش برود. ما نمى‏خواهيم كه نفت را توى جيب خودمان كنيم يا ببريم. ما مى‏خواهيم نفت را بفروشيم، اما نمى‏خواهيم غارت بشود. ما نفتمان را مى‏خواهيم بفروشيم، هر مملكتى بهتر خريد آن نفت را به او بدهيم و پول از او بگيريم، ارز بگيريم، نه آهنپاره بگيريم. نه طياره كه به درد ما نمى‏خورد بگيريم. پول را بگيريم و صرف اين ملت بكنيم، ملتى كه آب ندارد. آقا شما ملاحظه تهران را نكنيد يا نمى‏دانم بالاى شهرهاى تهران را / يك / شما قدرى اطراف تهران سوار شويد بگرديد، يك قدر اين چادرنشين‏ها، اين زاغه نشين‏ها را ملاحظه كنيد ببينيد اينها چه زندگى دارند. همين تهران كه پايتخت است و چى هست و به دروازه تمدن نزديكتر است، شما يك روز برويد بگرديد يك وقت صرف كنيد... برويد بگرديد اطراف تهران ببينيد در چند جاى تهران يك محله‏هايى درست شده است كه اينها / با / كه خيلى خوب درست كرده باشند، يك خانه گلى، خودشان باهم دست به هم داده‏اند، يك خانه گلى درست كرده‏اند براى يك عائله‏اى. اينها چرا اينجا جمع شده‏اند؟ براى اصلاحات ارضى. اصلاحات ارضى كه كردند، مردم در دهات خودشان نتوانستند بمانند، به هم خورد اوضاعشان، نتوانستند در آنجا بمانند، هجوم كردند طرف شهرستان‏ها كه بيشترشان طرف تهران آمدند و اين بيچاره‏ها حالا آمده‏اند در تهران در يك زندگى بسيار ناگوار و سخت زندگى مى‏كنند. همه‏شان هم / چه / جوانى نيستند كه بتوانند حالا كه يك حمالى بكنند، بتوانند يك چرخى را پيدا كنند و دور بگردند و چيزى بفروشند. بسيارشان پيرمردند، پيرزنند، بيچاره‏اند، ضعيفند و اينها دارند در اين زاغه‏ها زندگى مى‏كنند. قريب به بيشتر از سى مورد براى من نوشته بودند - كه من الان نوشته‏اش

    صحيفه نور ج 22 صفحه 133

    هم پيشم نيست و حافظه‏اش را هم كه ندارم - قريب سى مورد يا بيشتر، زياد محله‏هايى است كه در تهران هست از اين بيچاره‏ها در طرف... چند تا در طرف چى، چند تا در بالاى شهر حتى در آن محله‏هاى بالاى شهر درآنجاها همه هست. آنها براى خاطر اصلاحات ارضى از آنجا كوچ كرده‏اند و آمده‏اند اينجا و يك زندگى بيچارگى، آب ندارند، برق ندارند، اينها چيزهايى نيست كه آنها نداشته باشند. در همين تهران در محله‏هاى ديگر هم برق ندارند، چند جايش تاريك است. آب ندارند، برق ندارند، زندگى هيچى ندارند، اينها در يك گودال‏هاى بسيار گودى بعضى‏شان زندگى مى‏كنند كه آب را بايد بروند از آن بالاها كوزه‏ها بردارند بياورند. اين زندگى است كه اينها براى اينها درست كردند؟! در دهاتى كه يك قدرى دورتر است، من خودم سروكار دارم با آن كسانى كه اهل آن دهات هستند كه مى‏آيند از من اذن مى‏گيرند يك قدر پول ما بدهيم، يك قدرى خودشان از خودشان بگذارند، مى‏گويد كه يك فرسخ راه است بين آنجايى كه اين انبارى كه آب هست تا آنجايى كه، اين دهى كه آن بيچاره هست يك فرسخ راه بايد بروند آب بياورند براى خوردن. آنوقت پول مى‏گيرند و يك آب انبار درست مى‏كنند كه باران‏ها بيايد در آنجا جمع بشود و آنها در وقتى كه باران نيست از اين آب استفاده كنند.

    شما نگاه نكنيد به اين اتومبيل‏هايى كه 4 نفر در تهران سوار مى‏شوند و چه مى‏كنند. نه يك دسته شان از خود آنها هستند، يك دسته‏شان هم ... شما ساير شهرهاى ايران، ساير دهات ايران، آنجاهاى خود تهران در اين زاغه‏ها، يك نظرى به اينها بكنيد، ببينيد چه مى‏گذرد بر اين ملت. يك ملتى كه اين طور دارد بر او مى‏گذرد، يك نفتى كه بايد اين ملت را اداره كند و اگر چنانچه و به طور امانت، يك هيات حاكمه امين ما داشتيم و به طور امانت اين را خرج و صرف مى‏كردند و مى‏فروختند و مى‏گرفتند و خرج اين ملت مى‏كردند، نبايد ملت اين طور باشد. فرياد ما به اين است كه چرا بايد اين طور باشد كه يك دسته بيچاره‏اى اين طور زندگى كنند، يك دسته هم براى ويلا پنج ميليون دلار بالاخره اين را هم نوشته بودند پنج ميليون دلار براى گلكارى تزيينات، گلكارى ويلاى يكى از خواهرهاى شاه خرج شده. ازكجا آورده‏اند؟ رضا شاه با دست خالى آمد و كودتا كرد، املاك مردم را هم به زور گرفت و بعد هم املاك را، يك مقدارش را رد كردند. از كجا آورده‏اند؟ اين بنياد پهلوى از كجا، از كجا دارد اداره مى‏شود؟ از همين اينها از همين پول ملت. اين ملت بايد نفتش را اين طور از دستش بگيرند و ساير چيزهايش را ازش بگيرند و خودش آن طور زندگى بكند و يك دسته هم آن طور زندگى بكنند، اين طور بچاپند اين ملت را.

    همه مكلفيد كه تا آخرين نفس بر عليه دستگاه ظلم تبليغ و افشاگرى كنيد

    فرياد من اين است كه نبايد اين طور چاپيدن‏ها باشد. بايد اين رژيم به كلى تبديل بشود. ما تا آن‏

    صحيفه نور ج 22 صفحه 134

    وقت كه نفس داريم مى‏گوييم و آن وقتى كه نفسمان قطع شد، خوب ديگر عذر داريم پيش خداوند تبارك و تعالى. شما هم مكلفيد آقا! يك ملت است، مصالح يك ملت است، مصالح اسلام است، شما هم مكلفيد، كه هر چه مى‏توانيد تبليغات كنيد به ضد اينها، يعنى مسايل حقيقى واقعى ايران را بگوييد، آنى كه مى‏گذرد بر اين ملت شما بگوييد، آنى كه در دانشگاه‏ها مى‏گذرد، آنى كه در دانشسراها مى‏گذرد، آنى كه در دبستانها حتى مى‏گذرد، دختر كوچولوها را كشتند امسال، نوبت رسيد به اين دختر بچه‏هاى هفت هشت ساله. آنچه كه در زندان‏هاى ايران مى‏گذرد، آنچه كه در ايران كه خودش زندان است مى‏گذرد، اينها را به اين اشخاصى كه آشنا هستيد شما در اينجا، مدارس اينجا ميرويد، در - عرض مى‏كنم كه - جوامع اينها هستيد، به اينها هر كدامتان موظف هستيد بگوييد. اگر احيانا شما به 10 نفر، 20 نفر از اينها مطالب ايران را بگوييد يك موجى پيدا مى‏شود، باز خدمتى است اينها دارند جانشان را مى‏دهند، خدمت مى‏كنند به شماها، شماها هم بايد تبليغات بكنيد، شما بايد حرف بزنيد اينجا مى‏توانيد در مطبوعات اينها طرح بكنيد، حرف‏هايتان را مصاحبه مى‏توانيد بكنيد، مصاحبه بكنيد و بگوييد حرف‏هايتان را. مثل من نيستيد كه ممنوع المصاحبه بشويد، بگوييد حرف‏هايتان را.

    من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه تان را مى‏خواهم و من اميدوارم كه انشاء الله اين سيلى كه از جمعيت ايران به يك طرف متوجه شده است و با عقيده من به دست خدا پيدا شده است اين و بشر نمى‏تواند اين طور كار را بكند من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم و اميدوارم كه اين سيل خروشان ، اين هرزه‏ها و علف هرزه‏ها را ببرد به كنار و مملكت‏تان براى خودتان بشود و خودتان اداره كنيد مملكت‏تان را. انشاء الله همه‏تان موفق باشيد، مويد باشيد. و من عذر مى‏خواهم از اينكه حال مزاجى اقتضاء نمى‏كند كه اينجا بنشينم با شما صحبت كنم.

    والسلام

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1946
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 135

    تاريخ: 10/8/1357

    در ديدار با گروهى از ايرانيان در حومه پاريس

    يك وجود مطلق روحيه مردم را فعال و قوى و متحرك كرده است

    بسم الله الرحمن الرحيم

    بنا ندارم كه... يك جهت راجع به... و يك جهت مربوط به... اين روزها، ملت... من گمان ندارم كه در هيچ جا... داشته باشم

    اين مدت هم... ملت، اين قيامى كه ملت‏ها كرده است و اين روحى كه دارد، اين قيام كه حالا مسأله اقتصادى رسيده است، در طول تاريخ ما نداريم كه در تاريخ ايران در تاريخ بشرى هم كه يك ملتى اين طور هوشيار شده باشد، يك وقتى كه بازار يك شهر را مى‏خواستند ببندند، همه... كم كم رسيد به اينجا كه... وقتى كه يك حادثه‏اى پيش مى‏آمد و علما... مى‏كردند.

    ... هر امر جزيى يا بهانه جزيى كه به دست مردم مى‏آيد، بازارها را تعطيل مى‏كنند، قم نه، همه شهرها، سرتاسر ايران وضع اين طور شده است كه بازار ايران كه يك بازار به اصطلاح اينها... بازار تهران يك بازار سياسى است، الان به وضع...

    تعطيل ايران به خصوص بازارش، بازار كسبش آنطور شده است و اين مردمى كه آن وقت براى تعطيل يك روز ناگوار بود بر ايشان، حالا اگر به آنها بگويند باز كنيد ناراحت مى‏شوند. الان گاهى وقت‏ها شكايت كردند از اين كه مثلا فلان آقا گفته است كه...

    مردم نارحت مى‏شدند يا اگر يك سفارشى مى‏شد كه مثلا ديگر تعطيل بس است، در حين اينكه داشتند باز مى‏كردند سفارش مى‏شد مى‏بستند. وضع مردم، يك وضع خودكار شده است. يعنى يك وجود مطلق روحيه مردم را به درجه‏اى فعال و قوى و متحرك كرده است كه حالا ديگر از اينكه برويد سر اصل كارتان ناراحت مى‏شوند و ... اين جاست. از اين طرف اگر يك وقتى، يك خونى از دماغ يك كسى بيرون مى‏آمد يك ضربى به كسى وارد مى‏شد اين مصيبت بود، اين ديگر فرصت همه كار... فرضاً اگر يك نفر مثلا كشته بشود اين مصيبت بود، حالاوضع به اين جا رسيده است كه همين‏

    صحيفه نور ج 22 صفحه 136

    ديشب من كاغذى داشتم، دريافت كردم از يك مادرى كه نوشته است... كه من پنج تا، يا چهار تا از اولادم... كشته شده‏اند، و اظهار افتخار مى‏كرد و گفت من هم خودم چه خانواده‏ام همينطور عادى شده است آنجا چند تا كشته داده‏اند... يك مسأله عادى شده است... پيدا شده است... و مساله، مساله مبارزه كنونى به يك وضع عادى طبيعى الان در ايران در آمده است. نه در يك شهر و دو شهر. شما در روزنامه‏ها شايد تمام مطلب را ننويسند، راديو هم تمام مطلب را... البته لكن حالا آن مقدار نيمه‏اى را كه مى‏گويند... راديوهاى خارجى مى‏رسد، مى‏بينيد كه هر وقت كه راديو را باز مى‏كنيد كه اخبار مى‏گويد، اخبارش همين‏هاست كه بيست و چند شهر... كشته شده است، فلان ده، حالا رسيده است به دهات ... چند هزار نفر اعتصاب كردند، اين مسايل سياسى كه آن وقت اسمش نبود و اصلا اعتصاب صحبتش نبود سابقاً صحبت اين كه اعتصاب صورت بگيرد، اصلا نمى‏فهميدند مردم اعتصاب يعنى چه، الان اعتصاب هم به يك صورت عادى در آمده است كه ملت ايران شهرش اعتصاب مى‏پذيرد كه، پنج هزار نفر همه برادران همه... اعتصاب كردن يا اخيراً اعتصاب كارگرها در شركت نفت... قضيه نفت خدا تأييدشان كند، ... آنوقت در ذهنم بود كه به آنها بنويسند نفت خودشان را پس بگيرند، نگذاريد بخورند،... مى‏كنند، لكن خوددارى مى‏كنند. اين الان يك مطلب صحيحى است، الان اعتصاباتى كه در ايران پيدا شده است، اعتصاب در مدارس، اعتصاب در كارگرها، اعتصاب در هواپيمايى اعصاب در همه اينها الان در اعتصاب هستند، اعتصابى كه سابقا اگر مى‏گفتند اعتصاب، نمى‏دانستند اعصاب چى، چى هست، حالابه طور خودكار بدون اين كه حالايك كسى، / به ايشان/ دعوتشان بكند، خودكار مردم اعتصاب مى‏كنند.

    و دولت خيال مى‏كرد كه مى‏تواند اينها را، اعتصابات براى اينكه مزدمان كم است درست كند، خودشان اعلام مى‏كنند، اول اينكه ... اعتصابات شده بود اين حرف را مى‏زند از خراسان به من پيغام داده بودند يك دسته‏اى كه يادم نيست كدام دسته بودند ... دروغ است، اينها اعتصاب سياسى است. حالا هم دارند اعلام مى‏كنند كه اعتصاباتى كه ما مى‏كنيم، براى اين است كه زندانيان سياسى بيرون بيايند و حكومت نظامى لغو بشود و اين خارجى‏هايى كه ريختند به جان اين ملت و به جان سرمايه اين ملت، اينها هم بيرون بروند. اين قلم آخرش، يك قلم ارزشدارى است، اين تقاضاى آخرش تقاضاى ارزشدارى است، نمى‏گويند اينها...، صد هزار يا چهل و پنج هزار يا پنجاه هزار يا شصت هزار ، اين طورها... به اصطلاح كه از اين امريكايى... آمده‏اند... لكن با حقوق هاى بسيار گزاف. الان اعتصاب، همين طور مبارزه، خونين، همين طور بستن بازارها، خيابان‏ها و تظاهر و بيرون آمدن و - عرض كنم كه - مرده باد گفتن و اظهار تنفر از دستگاه جبار كردن، به يك صورت عادى بيرون آمده است.

    در چند سال پيش از اين اگر در هر يك از اين بازارهاى ايران يك پاسبان مى‏رفت و امر مى‏كرد كه دكان‏ها بالاش بايد بيرق باشد، بيرق مثلا چه باشد، امروز چهارم آبان است مثلا آبان يك ماه منحوسى است، اگر چنانچه يك پاسبان وارد مى‏شد در بازار و به آنها مى‏گفت كه بايد بيرق كذا بزنيد، هيچ تخلف نمى‏شد، كسى مخيله‏اش نمى‏آمد كه با پاسبان مى‏شود مخالفت كرد، هيچ در ذهن مردم وارد نمى‏شد كه با پاسبان بشود يك مخالفتى كرد، همه... يك پاسبان مى‏آمد سرتاسر بازار

    صحيفه نور ج 22 صفحه 137

    تهران، بازار قم، بازار شيراز و امر مى‏كرد به اينكه ببنديد... بيرق بزنيد... چراغان بكنيد، مى‏كردند. حالا قضيه اينكه به حكومت نظامى سرنيزه و حكومت طاغوت، حكومت كذا، ابدا مردم ديگر اعتناء نمى‏كنند. ما حكومت نظامى‏هاى سابق را ديديم، حكومت نظامى سابق همچو كه مى‏گفتند فلان جا حكومت نظامى شد، ديگر جرأت داشت كسى مخالفت با حكومت نظامى بكند؟! با پاسبان نمى‏كردند با حكومت نظامى بكنند؟ الان شما ملاحظه مى‏كنيد حكومت نظامى در چند شهر ايران هست و هيچ كدام اعتنا نمى‏كنند، مى‏ريزند بيرون و فرياد، و آنها هم از اينكه حالا ديگر تعرض شديد بكنند، يك قدرى عقب نشينى كردند، زياد عقب نشينى كردند.

    الان ملت، بچه دوازده ساله‏اش مقابل پاسبان مى‏ايستد، مى‏گويد مرگ بر شاه

    اين وضع ملت ماست، مقايسه بايد كرد بين اين ملت قبل از اين نهضت و حالا مقايسه 30 سال پيش از اين با حالا، كه ملت ما تا چه حدود رشد سياسى كرده است، رشد دينى، سياسى - دينى. آن وقت به آن وضع بود كه براى هيچ امرى دخالت براى خودش قايل نبود، كه به ما چه ربط دارد، مملكت خودش است... ملت از خودش است ، اينها همه از خودش است، حالا از خودش است هر كار... اين يك منطقى بين توده مردم كه لااقل الا بعضى خيلى نادر، كه آنها هم حرف نمى‏توانستند بزنند اما منطق‏شان... نمى‏توانستند بگويند، توده مردم منطق‏شان اين بود كه شاه است... مملكتش است، رعيتش است، اين منطقى بود، شايد همه‏تان يادتان باشد در 20 سال، 30 سال پيش از مسأله اين طور بود كه منطق توده ملت مستضعف ما به واسطه خو كردن بر اين قلدريها و ديكتاتوريها هى تو سرى زدند و اينها عادت كردند به تو سرى خوردن. يك ملتى اگر چند سال، 2500 سال، 2500 سال يك ملتى زير لگد اينها بوده است، يك ملتى كه 2500 سال زير اين پرچم كثيف بوده، شاهنشاهى كثيف‏ترين رژيم‏هاى دنيا و اشخاص دنيا، اين ملت عادت كرده. به اينكه خودش را زير دست و پاى اينها، هر كارى مى‏كنند وا بدهد و هيچ ابدا آه هم نگويد، حق قايل باشد مملكت خودش است، رعيت خودش است، اين منطق بود آن وقت در مخيله محمدرضا خان خطور نمى‏كرد كه يك روزى كسى بگويد كه شاه چرا اين جور كرد. چرا يعنى چه؟ يعنى اول شخص ايران - فرض كنيد اگر نخست وزير باشد - جرأت اين معنايى كه يك كلمه چرا بگويد... وقتى كه در يك اجتماعى، زمان آن نخست وزير 13، 14 ساله، در يك اجتماعى، كسى گفته بود كه شخص اول مملكت، به او برخورده بود، اول، معنايش اين است كه يك شخص ديگرى هم در اين مملكت هست كه اسمش دوم است، چرا گفتى شخص اول مملكت؟ مگر ما يك شخص ديگرى هم داريم كه شخص اولى باشد؟ اين شخصيت اعليحضرت، هيچ كس اينجا نيست، يعنى ما شخصى نداريم كه شخص دوم باشد و بگوييد شخص اول، اينها به اين صورت داشتند مردم را عادت مى‏دادند و عادت مى‏دادند و عادت كرده بودند به اين معنا كه چه فرمان ايزد، چه فرمان شاه. شاه، همان فرمانش، فرمان ايزد است، فرقى نيست مابين فرمان ايزد و فرمان شاه. يك كلمه‏اى هم، كه اين كلمه، كلمه صحيحى بود، به طور غلط معنا كرده بودند كه السلطانه ظل الله را غلطى معنا كرده بودند كه سايه،

    صحيفه نور ج 22 صفحه 138

    سايه هر شخصى هيچ از خودش ندارد، هر چه دارد، حركتى اگر باشد، از آن كسى است كه صاحب... از ديگرى است، يك نفر آدمى كه يك جايى دارد راه مى‏رود يا دارد حركت مى‏كند، سايه‏اش خود سايه همين طورى حركت نمى‏كند، حركتش به حركت اين آدم است، يعنى هر جورى كه شخص... حركت بدهد، حركت سايه هم همين طورى حركت مى‏كند، راه برود، سايه هم دنبالش است، بنشيند، سايه هم... خودش چيزى ندارد، هر چه دارد از اوست. سلطان ظل الله، فاتحه همه سلاطين را خوانده كه اينها سلطان نيستند، آنكه ظل الله نباشد، آنكه براى خودش يك چيزى قايل باشد، يك حركتى بر خلاف حركت امر الهى بكند، او ظل الله نيست، او مستقل است، او خودش يك چيزى است، پيغمبر اكرم ظل الله است، براى اينكه از خودش هيچ نيست، همان وحى يوحى است، تابع وحى است، تابع امر خداست، نهى خداست/ حركت / به حركت او، به تحريك او حركت مى كند، هر جنگى كه بكند با وحى الهى مى كند، خودش يك آمال و آرزوى نفسانى ندارد كه روى اين آمال و آرزوى نفسانى يك كارى انجام بدهد حضرت امير - سلام الله عليه - منقول است از ايشان كه وقتى با آن عمر بن عبدود بود كه مقاتله مى‏كردند، وقتى كه او را شكست... و به زمين زد او جسارتى كرد به حضرت تفى انداخت، حضرت پا شدند، نقل است كه ايشان پا شدند و رفتند بعد برگشتند و سرش را كندند، كسى سوال كرد، گفتند چون آن وقت يك كارى با من كرد، من خوف اين را مثلا داشتم كه آن معصيتى در كار باشد، در آن كار كار بايد الهى باشد، اين- ظل الله - او كلمه صحيح را كه فاتحه همه سلاطين، فاتحه همه قلدرها و ثروتمندان را مى‏خواند و تكليف مؤمنين و مسلمين را با سلاطين، سلاطين جور تعيين مى‏كند اين هم غلط... معنا كرده بودند و به خورد مردم داده بودند كه ظل الله است كه باظل الله چه مى‏توانيم بكنيم، چه فرمان ايزد، چه فرمان شاه. اين غلط كارى‏ها و اين - عرض مى‏كنم كه - جور و ستم‏ها و اين خيانت‏ها را به طورى كرده بودند كه يك ملتى عادت به آن كرده بود اگر وقت نمى‏شد،...... عادتش بود، كه چه شد، مثلا چه شد كه اين نشد. الآن ملت به جايى رسيده است كه بچه دوازده ساله‏اش مقابل پاسبان مى‏ايستد ، در قم در جاى ديگر مى‏گويد كه مرگ بر شاه، اين خودش را مى‏خواهد نشنيده بگيرد، گفت به به چرا اينقدر... و آن شعارى كه مى‏داد... مطلب اين طور شده است الآن كه يك مسأله عادى شده است الان بين ملت ما. قضيه مرگبر شاه يك مسأله عادى، بچه تازه زبان باز كرده و با اين كلمه، زبان باز كرده، چه كلمه مباركى است.

    هيچ دستى نمى‏تواند اين جور يك ملتى را تغيير بدهد، اين دست خداست

    اين راجع به ملت، كه ملت ما به بركت اين نهضت خودش، نهضت جوشيده است از متن ملت جوشيده و بيرون آمده، نمى‏تواند كسى بگويد كه مال من است، هيچ كس حق ندارد.... هر كس بگويد كه اين مكال من است و مال آن نيست، هيچ دستى نمى‏تواند اين جور ملتى را تغيير بدهد، خداست اين كار كرده است، اين دست خداست، هيچ قدرتى نمى‏تواند در ظرف، مى‏شود گفت يك سال و چند ماه يك سال و چقدر، براى اين كه قبلش يك قدرى همين طور تدريجى بود كار و باز زشد نكرده بود. در ظرف يك‏

    صحيفه نور ج 22 صفحه 139

    يك سال و چند ماه اوج، از تحول و تبديلى كه در مملكت ما، در ملت ما حاصل شده است، كه راه صد سال رفته، يعنى 2500 سال را زير پا گذاشته و مالانده، نمى‏شود كه با دست زيد و عمر باشد. اين نمى‏شود، نمى‏شود گفت كه روحانيون اين كار را كرده‏اند، نمى‏شود گفت مردم بازار اين كار را كرده است. خير، دست خداست و از متن بطن توده است، اين به امر خدا، و لهذا اميد بخش است. چون الهى است، اميد بخش است. الان وضع ملت ما يك همچو وضعى شده است كه درست بر عكس آن وضعى كه در سابق داشت كه طبيعى اين شده بود كه بايد، بايد اين كار را بكنند، بايد از شاه، از نمى‏دانم پاسبان و از صاحب منصب، اينها... احترام كرده بود بايد چه كرد، بايد كتك خورد و حرف نزد، بايد ماليات ظلمى را داد و حرف نزد، بايد فحش خورد و صدا در نياورد، حالا رسيده است به تحول، اين جور تحول به بركت امر الهى و جوشش از متن ملت، به آنجا رسيده است كه طبيعى شده است كه مرگ بر اين سلطنت... اين طبيعى شده الان، بچه‏اى كه تازه زبان باز كرده فقط، من همين چند روز داشتم يك بچه كوچولو كه مربوط به ما بود... همين مساله بود، يعنى.... نسبت به بچه اى كه تازه زبان باز كرده اين را مى‏گويد يك مساله طبيعى شده الان. پس ما تا حالا آن خدمتى كه اين ملت به خودش كرده است، اين عنايتى كه ذات مقدس حق تعالى به اين ملت كرده، خيال نكنيد كه بعضى از اين اشخاصى كه از خود دستگاه.... وسوسه مى‏شوند. خوب، چى چى شد... آن خونريزى‏ها چه كرد، چه شد اين نهضت، چه كار كرد، اين تضعيف و... چى چى شد، خوب چى چى بود... ببينيد چى بود و چى شد يك ملتى كه همه‏اش ذلت و پريشانى و سكوت در مقابل ظلم، الان در مقابل ظلم مثل يك كوه ايستاده است و با مشتش، با سرنيزه دعوا مى‏كند. چى مى‏خواهيد بشود از اين بالاتر، كه يك ملتى جوان‏هايش را جلوى تانك و توپ مى‏برد، كشته مى‏شود بعد هم مى‏گويد كه فدايى دادم خيلى خوب، بسيار خوب، باقيش را هم حاضرم، مى‏خواهد چى بشود؟ بهتر از اين چى، يك تحول بالاتر از اين پيشرفت، بالاتر از اين پيشرفت معنوى، بالاتر از اين چيست كه يك ملتى، آن حالش در ظرف يك سال، يك سال و يك ماه تبديل شده به يك حال ديگرى، به يك چيز اين طورى، اين راجع به ملت و وضع ملت كه مشابه نمى‏توانيد پيدا كنيد كه اين طور در همه جا، در جاهايى كه در طول عمرشان يك روز تعطيل براى اين امور نكرده بودند، در بعضى شهرهايى كه در طول حياتشان يك روز در اين امور دخالت نكرده بودند و اگر يكى دخالت مى‏كرد، مى‏گفتند كه اين آقا سياسى است. اگر يك كسى در يك امر از امور زندگى اين مردم، مقابل دولت مى‏ايستاد مقابل مثلا چى مى‏ايستاد، اين را به مارك سياسى مى‏زدند ديگر بايد برود در خانه‏اش منزوى بشود براى اينكه اين سياسى است. اين منطق مردم شده بود به واسطه تبليغات شومى كه كرده بودند در طول تاريخ كه مردم را عادت بدهند به اين وضع زندگى و به كتك خوردن و منابعشان را بردن و باز خودشان هم همراهى كردن.

    اين يك خدمتى است كه در طول تاريخ سابقه ندارد كه به اين ملت شده است اين خدمت و اين ملت، اين تحول را پيدا كرده است، نبايد گفت چى شده است، خيلى شده است، خيلى... ما بر فرض اينكه اين طور باشد كه نه، هيچ كار ديگر نتوانيم بكنيم تا اينجا همه ما را بگيرند خفه كنند و هيچ

    صحيفه نور ج 22 صفحه 140

    كارى هم نتوانيم بكنيم لكن تا اينجا كه شده ارزش داشته، يعنى اين فداكارى كه ملت ايران كرده است ، و اين تحولى كه پيدا كرده و دنبال اين و همراه اين ارزش داشته است كه صدها نفر، هزارها نفر كشته بدهد، فدايى بدهد يك همچو روحيه‏اى درست بكند، يك روحيه زنده‏اى كه الان شما خيال نكنيد ديگر نمى‏توانيد تحميل كنند بر شما آن ظلم‏هايى را كه مى‏كردند، ديگر گذشت / ديگر/ تحمل ظلم‏ها، ديگر نمى‏توانند اينها پاسبان را بفرستند در بازار و بگويند... اين ديگر گذشت... در اكثر سطرها علامت سه نقطه گذاشته شده كه بيانگر كلمات يا عباراتى است كه به هنگام پياده كردن نوار مفهوم نشده است.

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1947
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 141

    تاريخ: 18/8/1357

    در ديدار با گروهى از جوانان دختر و پسر فرانسوى علاقمند به اسلام

    مترجم: عده‏اى از جوانان فرانسوى هستند كه به اسلام علاقه شديدى پيدا كرده‏اند. در اين دسته گلى كه به شما تقديم داشتند، مى‏گويند كه حضور شما باعث علاقه بيشتر به اسلام شده است.

    امام خمينى: من اميدوارم كه حكومت اسلامى در ايران تشكيل بشود و مزايايى كه در حكومت اسلام هست بر بشر روشن بشود، تا بشريت بفهمد كه اين اسلام چه دينى است و روابط بين حكومت و ملت‏ها چه روابطى است و در طرح اجراى عدالت چه نحوى است و شخص اول مملكت با رعيت چه جور فرقى دارد در زندگى. اگر چنانچه بعضى از مزاياى اسلام را بفهمند، اميد اين هست كه همه رو به اسلام بياورند، حكومت اسلام و شخص اول كه خليفه است بر مسلمين و به منزله سلطان است نسبت به مسلمين، زندگى عاديش از افراد طبقه سه پايين‏تر و با مردم، با همان طبقه فقرا هم درجه در زندگى هستند و عدالت اجتماعى و عدالتهايى كه اجرا مى‏كند اسلام... تمام طبقات، سابقه در بشر ندارد. حكومت اسلام مثل حكومتهاى ديگر از قبيل سلاطين، از قبيل رؤساى جمهورى نيست. حاكم اسلام، حاكمى است كه در بين مردم، در همان مسجد كوچك مدينه مى‏آمد جلوس مى‏كرد و آنهايى كه مقدرات مملكت دستشان بود مثل ساير طبقات مردم، در مسجد اجتماع مى‏كردند و طورى بود اجتماعشان كه كسى كه از خارج مى‏آمد، نمى‏فهميد كه كى رئيس مملكت است و كى صاحب منصب است و كى از فقرا است، لباس همان لباس فقرا و... فقراى، و در اجراى عدالت طورى بود كه اگر چنانچه يك نفر از پايين‏ترين افراد ملت، بر شخص اول مملكت، بر سلطان، بر رعيت ادعايى داشت و پيش قاضى مى‏رفت، قاضى شخص اول مملكت را احضار مى‏كرد و او هم حاضر مى‏شد و اگر چنانچه حكم بر خلاف او مى‏كرد، تسليم بود.

    و مع الاسف اسلام بر بشر، حتى بر خود مسلمين، مزاياى اسلام محفوظ و دست ستمكارها و نفتخوارها نگذاشته است كه اسلام به آن طورى كه هست، پيش مردم روشن بشود. اگر چنانچه اسلام به آن طورى كه هست پياده بشود و اجرا بشود، اميد اين را داريم كه تمام بشر در تحت لواى اسلام بيرون بيايد، تمام مكتب ها شكست بخورد، معالاسف نگذاشتند كه اسلام را بشناسند مردم. گاهى اسلام را به صورت وصف ارتجاع تعبير كردند و گاهى به خشونت تعبير كردند و گاهى به اينكه چيزى كه در هزار و چند سال پيش از اين بوده است، حالا نمى‏تواند اداره كند. تمام اينها تبليغات است و

    صحيفه نور ج 22 صفحه 142

    شواهد زنده در متن اسلام است كه اين مسايل اين طور نيست كه مبلغين ساير ملل براى اسلام گفته‏اند، ما مى‏خواهيم اسلام را لااقل حكومتش را، به يك نحوى كه شباهت داشته باشد به اسلام اجرا بكنيم تا معنى دموكراسى را به آن طورى كه هست بفهمند و بشر بداند كه دموكراسى كه در اسلام هست، با اين دموكراسى معروف اصطلاحى كه دولتها و رؤساى جمهورى و سلاطين ادعا مى‏كنند، بسيار فرق دارد.

    سوال: حضرت آيت الله! استدعا مى‏كنم كه در مورد قوانين الهى و دستورات الهى و طبيعت اين دستورات يك توضيحاتى براى ما بدهيد.

    امام خمينى: قوانين الهى طورى نيست كه بشود با اين مجالس درباره آن ولو اجمالا توضيح داد، لكن نمونه كوچكى را اينجا من اظهار مى‏كنم. قوانين اسلام يك قوانين است كه براى اشخاص است، فرد فرد بشر، روابطى كه هر فرد بشر با خدا دارد، روابطى كه هر فرد بشر با پيغمبر اسلام دارد، با حكومت دارد، روابطى را كه هر فرد با فرد ديگر بايد داشته باشد، روابطى كه هر فرد با غير ملت خودش بايد داشته باشد، كليه روابطى كه امكان دارد بين يك بشر با افراد ديگر بشر يا جوامع بشرى باشد، در اسلام مطرح است و حكم دارد. اين احكام، بسيارى راجع به روابط بشر با خداست. همان طور كه حضرت مسيح - سلام الله عليه - آن طورى كه حالا به حسب مذهب مسيح معلوم است، همين بعد از بشريت را تحت نظر آورده است، فقط روابط ما بين خدا و خالق را ملحوظ داشته است، در اسلام به طور كامل اين مطلب حكم دارد، احكام بسيار زياد دارد و علاوه بر اين، روابط ديگرى هست و احكام ديگرى هست كه اين احكام راجع به افراد است و كيفيت از اولى كه باز متولد نشده است يك فرد، يك احكام براى... تولد يك فرد صحيح، سالم و مهذب و در حالى كه ازدواج حاصل مى‏شود بين شوهر و زن و قبل از ازدواج براى انتخاب همسر و در زمان ازدواج و در زمان معاشرت زوجين باهم، در زمان حمل، در زمان شير دادن بچه، زمانى كه بچه در دامان مادر بايد تربيت بشود، زمانى كه پيش معلمهاى اول تربيت بشود، تمام اينها در اسلام حكم دارد و براى تربيت يك بشر قوانين دارد و علاوه بر اينها مذهب اسلام مثل مذهب مسيح نيست كه راجع به حكومت و راجع به اداره مملكت دستورى نداشته باشد، يا اگر داشته باشد به مسيحيين نرسيده باشد. اسلام حكومت دارد و حكومتش همان نحوى كه حكومتهاى ديگرى هست و تشكيلات دارد لكن تشكيلاتى كه تمامش بر مبناى عدالت است، روابط حكومت با رعيت، با اصناف رعيت، روابط رعيت با حكومت، روابط حكومت با مذاهب اقليت، روابط مردم جامعه با اقليت‏ها، روابط حكومت با حكومتهاى ديگر روابط خود جامعه اسلامى با جوامع ديگر، تمام اينها قوانين دارد و من نمى‏توانم قوانين اسلام را اين جا براى شما تشريح كنم، حتى اجمالش را. انشاء الله اگر چنانچه به شما خداوند توفيق عنايت كند و وارد اسلام بشويد، به تدريج اين مسائل را هر كدام اهلش باشيد خواهيد فهميد.

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1948
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 143

    تاريخ: 20/8/1357

    مصاحبه خبرنگار روزنامه انگليسى ابزرور

    س: حضرت آيت الله اخيراً فرموده‏اند كه اميدوارند بدون نياز به جنگ مسلحانه، مبارزات كنونى موفقيت‏آميز باشد و هنوز وقت آن نرسيده كه مردم اسلحه به دست بگيرند. آيا در جريانات اخير كه ارتش قدرت را در دست گرفته، خطر يك جنگ داخلى افزايش پيدا نكرده؟ يا اين خطر كاهش يافته است؟

    ج: اگر چه ارتش با شدت هر چه تمامتر وارد ميدان شده است، لكن احتمال اين هست كه همين شدت عمل موجب نزديكى پيروزى ملت باشد. و با اين شدت‏ها نمى‏شود يك ملت را كه همه افرادش به پا خاسته‏اند ساكت كرد. و اميد فتح الان بيشتر است.

    س: چه اشتباهاتى شاه مرتكب شده كه بايد هر چه زودتر برطرف شود؟

    ج: اشتباهات شاه يكى دو تا نيست تا بتوانيم الان ذكر كنيد. لكن در جمله كلام اينكه از اول كه شاه روى كار آمده است و سلسله پهلوى به سلطنت رسيده‏اند قانونى نبوده است و بر خلاف نص قانون اساسى بوده است و تاكنون هم هر چه كرده‏اند خيانت و جنايت بوده است، بنابراين آنها بايد بروند. شاه ما را به ورشكستگى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى كشانده است. آيا هر يك از اينها كافى نيست كه ملت او را عزل كند؟

    س: موضع و نظر حضرت عالى در مورد مدرنيزه كردن كشور چيست؟

    ج: اين مسأله‏اى است كه وقتى مملكت اسلامى تشكيل شد، به دست كارشناسان بايد انجام شود. البته نه به اسمى كه شاه ادعا مى‏كند.

    س: آيا مذاكرات شما با آقاى سنجابى به عنوان رهبر جبهه ملى موفقيت آميز بوده است؟

    ج: مطالبى كه من گفتم، آقاى دكتر سنجابى قبول كردند و بنابراين بود كه اعلام كنند. لكن الان ايشان هم بر اساس انچه اطلاع رسيده، گرفتار شده‏اند.

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1949
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 145

    تاريخ: 4/9/1357

    نامه به حضرات علماى اعلام و حجج اسلام و ساير طبقات و اهالى هندوستان

    بسمه تعالى

    خدمت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام و ساير طبقات و اهالى محترم هندوستان دامت اقامتهم و ايدهم الله تعالى

    سلام بر شما و ساير برادران. لابد قضاياى ايران و مصيبت‏هايى كه بر اهالى آن جا از طرف سلسله پهلوى وارد شده و مى‏شود اجمالا شنيده‏ايد. آنچه بر اين ملت مظلوم مى‏گذرد به حدى نيست كه بتوانم تفصيل دهم. از اول كودتاى نحس رضاخان به دست دولت انگليس تاكنون، تمام ملت ايران در اختناق و رنج و درد به سر مى‏برند، تمام ذخاير آنها را از قبيل نفت و غيره به طور غاصبانه به اجانب داده‏اند و نفعى از آن به ملت فقير نرسيده و نمى‏رسد. كشتارهاى عمومى و دسته جمعى سال‏ها است ادامه دارد. مساجد و معابد و حوزه‏هاى علميه در حال تعطيل است. نظاميان شاه بر مال و جان ملت مسلط هستند.

    بر شما ملت بزرگ است كه با اين ملت مظلوم همراهى و همدردى كنيد و دولت خود را وادار به همراهى نماييد. از خداوند تعالى اصلاح حال عموم را خواهانم.

    و السلام عليكم

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1950
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 22 صفحه 146

    تاريخ: 5/9/1357

    مصاحبه خبرنگار روزنامه دانماركى

    س: نظرات و درخواست‏هاى سياسى شما در ايران امروز چيست؟

    ج: نظر ما اين است كه دست خائنين به اين مملكت را كوتاه كنيم و درآمد مملكت را صرف محتاجان و فقراى آن و مصالح ملت كنيم و حكومت جائرانه پهلوى را بر هم زنيم و يك رژيم بر پايه عدالت و دموكراسى حقيقى كه ضامن آزادى و استقلال مملكت باشد به وجود بياوريم.

    س: منظره آينده ايران را به چه ترتيب ملاحظه مى‏فرماييد؟

    ج: ما اميدواريم كه قيام ملت به آنچه ملت مى‏خواهد كه حكومت اسلامى است منتهى شود و مى‏دانيم كه درآينده تحت لواى حكومت اسلامى، منافع ملت تامين مى‏گردد و آزادى و استقلال براى ملت و مملكت به ارمغان مى‏آورد.

    س: حضرت آيت الله! در مطبوعات جهان مباحثى هست در مورد اين كه موضع شما نسبت به كمونيست‏ها و ماركسيست‏ها چيست؟

    ج: برنامه ما در حكومت اسلامى مبنى بر توحيد است و آنها بر خلاف اين عقيده و ايدئولوژى هستند، بنابراين ما در يك جهت نمى‏توانيم با آنها حركت كنيم.

    س: آيا نظر حضرت آيت الله اين است كه نفت كشورتان را براى نسل‏هاى آينده دست نخورده نگه داريد و حفظ كنيد؟ و اگر چنين نظرى هست آيا به اين معنى است كه مايل هستيد صادرات نفت را متوقف كنيد؟

    ج: خير، ما صادرات نفت را متوقف نمى‏كنيم و نسل حاضر احتياج به پول اين نفت دارد. آنچه را كه ما با آن مخالف هستيم و از آن جلوگيرى مى‏كنيم از تعدياتى است كه تا حال به ما، چه از جانب نفت و درآمد آن و چه از ناحيه ساير امور شده است. ما از اين زياده‏روى‏ها جلوگيرى مى‏كنيم و الا نفت را مى‏فروشيم و ارز مى‏گيريم. اختيار نفت و درآمد حاصل از آن با خود ماست.

    س: حضرت آيت الله! شما آينده ايران را بين بلوك شرق (يعنى شوروى) و غربى‏ها چگونه مى‏بينيد؟

    ج: ملت ايران اجازه نمى‏دهد كه هيچ مملكتى در امور داخلى او دخالت كند و آزادى و استقلال خودش را حفظ مى‏كند و با تمام كشورها هم به طور احترام متقابل عمل خواهد كرد.

    س: حضرت آيت الله! ما هميشه به افراد مسن احترام مى‏گذاريم، شما نقش خودتان را در نهايت در

    صحيفه نور ج 22 صفحه 147

    حكومت آينده ايران چگونه مى‏بينيد؟ و آيا فكر مى‏كنيد چه كسى حكومت جديد را كه مورد نظر شماست بايد رهبرى كند؟

    ج: ما اشخاصى كه براى حكومت لايق باشند داريم و در آينده نزديكى معرفى خواهيم كرد و اينطور نيست كه گفته شده است كه اگر چنانچه شاه برود يك خلايى پيدا مى‏شود. البته من خودم بناى دخالت مستقيم در امور را ندارم، وقتى كه حكومت تأسيس گردد من سمت هدايت را دارم.

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 195 از 208 نخستنخست ... 95145185191192193194195196197198199205 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/