صفحه 19 از 25 نخستنخست ... 9151617181920212223 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 181 تا 190 , از مجموع 241

موضوع: داستان بزرگان

  1. #181
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    احترام پدر اكرام به مهمان

    آن روز پدر و پسري مهمان علي(ع) شدند. امام، آنها را بالاي اتاق جاي داد وخود روبروي آن دو نشست و با آنها به گفت و گو پرداخت. وقتي كه هنگام غذا خوردن رسيد وسفره را انداختند، قنبر، بنا به شيوه معمول، ظرفي پر از آب، همراه با طشت و حوله اي براي شستن دستها آورد. اميرمؤمنان از جاي برخاست وپيش رفت تا دست مهمانش را بشويد! مرد به شدت دست خودش را عقب كشيد كه: مگر چنين چيزي ممكن است، آقا؟! من دستهايم را بگيرم و شما، وصي پيامبر، آب روي دستهاي من بريزيد؟ هرگز! علي بن ابيطالب، با لبخندي ملايم، به آرامي فرمود: برادر تو هم مثل توست! قصد دارد خدمتي براي برادرش انجام دهد. در برابر، خداوند به او پاداش خواهد داد. چرا مي خواهي مانع يك كار خير بشوي؟ چرا نمي خواهي من به ثوابي دست يابم؟ باز هم دل مهمان راضي به اين كار نبود، كه علي(ع) او را سوگند داد و فرمود: تو را به خدا مانع كار من نشو! مي خواهم به شرف خدمت به برادر مؤمن خود نايل گردم. مرد ميهمان با شرمساري دستهايش را دراز كرد، و علي(ع) در حالي كه روي دستهاي او آب مي ريخت، به وي فرمود: خواهش مي كنم دستهايت را كامل و درست بشوي، به همان گونه كه اگر قنبر بر دستهايت آب مي ريخت، آنها را مي شستي. لطفاً خجالت را كنار بگذار!
    پس از شستن دستهاي مهمان، حضرت، به پسر خود محمد حنفيه كه آنجا بود فرمود: فرزندم! اكنون تو دستهاي اين پسر را بشوي، همان طور كه من دستهاي پدرش را شستم. و اين را هم بدان كه اگر پدر اين پسر در اينجا نمي بود، خودم دستهاي پسر را مي شستم. لكن خداوند دوست مي دارد در جايي كه پدر و پسري با هم هستند، در احترام به آنها، تفاوتي ميان پدر و پسر باشد. محمد حنفيه نيزدر پي فرمان پدر برخاست و دستهاي پسرك ميهمان را شست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #182
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نفاق "روزی اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به وی عرضه داشتند: اى رسول خدا از نفاق مى ترسیم ."
    فرمود: چرا از آن مى ترسید؟
    گفتند: چون نزد تو آییم آخرت را به یادمان آورى و در نتیجه ، میل و رغبتمان بدان برانگیخته مى شود و دنیا را فراموش مى كنیم و از آن دورى مى جوییم ؛ به طورى كه در حالى كه نزد تو هستیم ، آخرت و بهشت و جهنم را مى بینیم . ولى چون از نزد تو مى رویم و به خانه هاى خود وارد مى شویم و فرزندان خود را مى بوییم و عیال خود را مى بینیم ، آن حالت از بین مى رود؛ مثل این كه اصلا چنان حالتى نداشته ایم . آیا خوف آن ندارى كه این حالت ، نفاق باشد؟
    حضرت فرمود: هرگز این نفاق نیست بلكه ، خطوات شیطان است كه شما را به دنیا راغب و مایل مى كند. به خدا سوگند اگر بر آن حالتى كه گفتید باقى بمانید (به مقامى مى رسید كه )، یا ملایكه مصافحه كرده ، روى آب راه مى روید..."

    منبع:
    حسن زاده آملی، حسن، رساله لقاءالله ، ص 158

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #183
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نماز رسول‌اكرم صلى الله علیه وآله به ابوذر فرمود:
    «اى ابوذر، هر گاه بنده‌اى وضو بسازد یا تیمم كند، سپس اذان و اقامه بگوید و نماز بخواند، خدا فرشتگان را امر مى‌كند كه پشت سر او صفى تشكیل دهند كه دو طرف آن دیده نشود و به نمازاو اقتدا نمایند و به دعاى او آمین گویند.»
    (وسایل الشیعة، ج5، ص381)

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #184
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بدی راباخوبی عیسی(ع) روزی از کنار جماعتی می‌گذشت، آنان نسبت به پیامبر خدا توهین کردند و سخنان زشت و ناروا گفتند. عیسی(ع) در جواب ایشان سخنان نیک و زیبا فرمود. یکی از حواریون سؤال کرد ای پیغمبر خدا چرا این حرفهای زشت را با سخنان خوب پاسخ گفتی. عیسی(ع) فرمود: هر کس آن سرمایه‌ای را که در وجود خود جمع کرده خرج می‌کند، سرمایه ایشان بدی بود و بد گفتند و چون در ضمیر من جز نیکویی نبود از من جز نیکویی نباید خرج شود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #185
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در اصول کافی از امام صادق -علیه‌السلام- روایت شده است كه: اولین گناهی که ظاهر شد ادعای «انانیت» از جانب ابلیس بود. هنگامی که ملائکه از جانب پروردگار به سجده بر آدم امر شدند و اطاعت کردند ابلیس سرپیچی کرد. منظور از «انانیت» در این روایت شریفه ادعای استقلال نمودن است. پروردگار در آیات بسیاری بیان نموده،او مالک هستی همه موجودات عالم است و هر کس هر چه دارد از آن اوست. این حکم موجب می‌شود بیننده، خودش و عالم هستی را غیرمستقل،فقیر و وابسته به پروردگار ببیند. اگر خود و عالم را مستقل دید از پروردگار غافل شده و این منشاء و سرچشمه پیدایش همه‌ی گناهان است. هیچ گناهی رخ نمی‌دهد مگر با غفلت از مقام پروردگار و این غفلت ناشی از ادعای استقلال و دعوی انانیت است.
    البیان ج4ص202

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #186
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بوذر كه - خدا از او راضى باد!- گفت : روز تو، همانند شتر توست . هرگاه سر به سوى تو دراز كند، همه بدنش به سوى تو مى آيد. منظور اينست كه هرگاه در آغاز روز، كار نيكى انجام دهى ، تا به آخر، چنان خواهد بود.
    کشکول شیخ بهایی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #187
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    حكايات تاريخى ، پادشاهان
    زاهدی به نزد حاکمیآمد. حاکم او را گفت : مرا پند ده ! گفت : آيا پيش از تو، پدر و عمويت در اين مجلس ننشستند؟ گفت : بلى ! گفت : آيا از آن ها كارهايى سر نزد كه بر ايشان اميد رستگارى بود؟ و كارهايى سر نزد كه بيم هلاك بر آن ها مى رفت ؟ گفت : بلى . گفت : بنگر! در هر آن چه اميد رستگارى ست . آن را بگير! و هر آن چه را كه در آن بيم هلاك است ، رهاكن !
    کشکول شیخ بهایی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #188
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    صلوات در میان بنى اسراییل، شخصى كشته شد كه قاتل او معلوم نبود، خداوند وحى فرستاد كه گاوى را با صفات مخصوصى كشته، یكى از اعضاى او را بر بدن مقتول بزنند تا او خبر از قاتل خود دهد. آن گاو نزد جوانى از بنى اسراییل بود كه خداوند به این جوان عنایت كرد و صلوات را به او تعلیم داده بود.
    آن جوان در خواب دید كه به او امر شد كه گاوش را نفروشد، مگر به امر مادرش . آن جوان از خواب برخاست، بنى اسراییل نزد او آمدند تا گاو را از او بخرند، مادر جوان گفت: باید پوست این گاو را پر از طلا كنید تا آن را به شما بفروشیم . آنها راضى شده، گاو را خریدند، سپس او را كشته و یكى از عضوهاى بدنش را بر پیكره مرده زدند. آن مرده زنده شد و خبر داد كه قاتل او پسر عمویش است .
    بنى اسراییل گفتند: نمى‌دانیم كه كدام عجیب‌تر است: زنده شدن این جوان یا ثروتمند شدن این مرد.
    خداوند به حضرت موسى (علیه السلام) وحى كرد كه: به بنى اسراییل بگو كه اگر مى‌خواهند زندگى دنیایى آنها نیكو گردد و در آخرت نیز بهشت نصیب آنها گردد، ذكرى را بگویند كه این جوان بدان تمسك جست و آن صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام مى‌باشد.
    آن جوان به موسى (علیه السلام) گفت: من چگونه این اموال را از شر حسودانم و دشمنانم حفظ نمایم؟
    موسى گفت: بر اموالت صلوات بر محمد و اهل بیت طاهرینش بفرست تا خداوند ضرر هر دشمن و حسودى را از تو دفع نماید.

    بنى اسراییل نزد موسى آمدند و گفتند: ما همه اموال خود را به این جوان بخشیدیم، دعایى كن كه خداوند نیز به ما روزى گسترده عنایت فرماید.
    موسى گفت: شما نیز به انوار مقدس اهل بیت توسل جویید و بر محمد و اهل بیت او صلوات بفرستید. آنها نیز چنین كردند، سپس حق تعالى وحى فرستاد به موسى (علیه السلام) كه: در فلان خرابه هزاران دینار طلا وجود دارد، آن را میان خود قسمت نمایید.
    این فراوانى مال، به سبب بركت صلوات بر محمد و اهل بیت او حاصل شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #189
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    حضرت امام هادی علیه السّلام گاهی اشخاصی را سؤال و مشكلی داشتند، راهنمایی می‌فرمودند كه از حضرت عبدالعظیم الحسنی علیه السّلام بپرسند و او را از دوستان حقیقی خویش می‌شمردند و معرّفی می‌فرمودند .
    حضرت عبدالعظیم علیه السّلام به صورت یك مسافر ناشناس، وارد ری شد و در محلّه ساربانان در كوی سكّه الموالی به منزل یكی از شیعیان رفت،

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #190
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نماز شب در یكی از شب‌ها كه برای «تهجّد»؛ (نماز شب) برخاست، فرزند جوانش را از خواب بیدار كرد و فرمود: «برخیز به حرم مطّهر مشرّف شده در آنجا نماز بخوانیم. فرزند جوان كه برخاستن از خواب در آن ساعت شب برایش دشوار بود، در مقام اعتذار برآمد و گفت من فعلاً مهیّا نیستم شما منتظر من نشوید، بعد، مشرّف می‌شوم.»
    شیخ فرمود: «نه، من اینجا ایستاده‌ام؛ برخیز، مهیّا شو كه با هم برویم.»
    آقازاده، به ناچار از جا برخاست و وضو ساخت و با هم به راه افتادند. كنار در صحن مطّهر كه رسیدند، آنجا مرد فقیری را دیدند نشسته و دست طلب از برای گرفتن پول از مردم باز كرده است.
    آن عالم بزرگوار ایستاده و رو به فرزندش فرمود: «این شخص در این وقت شب برای چه اینجا نشسته است؟»
    پسر گفت: «برای تكدّی و گدایی از مردم.»
    شیخ فرمود: «چه مقدار ممكن است از رهگذران، عاید او گردد؟»
    پسر گفت: «احتمالاً مقداری ناچیز.»
    شیخ فرمود: «درست فكر كن ببین، این آدم برای یك مبلغ بسیار اندك كم ارزش دنیا آن هم محتمل، در این وقت شب از خواب و آسایش خود دست برداشته و آمده در این گوشه نشسته و دست تذلّل به سوی مردم باز كرده است!

    آیا تو، به اندازه این شخص، اعتماد به وعده‌های خدا درباره سحرخیزان و متهجّدان نداری كه فرموده است:
    «احدی نمی‌داند كه به پاداش عملشان چه چشم روشنی‌ها برای آنان، ذخیره گردیده است.» (سوره سجده، آیه 17)

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 19 از 25 نخستنخست ... 9151617181920212223 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/