زمانی که دو انسان به هم بر می خورند، بایست
چون زنبقانی آبی باشند که کنار هم می آسایند.
هر یک قلب خویش را نشان دهد،
و باز تاب ابرها و آسمان را به دیده آورد .
نمی توانم دریابم
که
چرا برخوردها همیشه به گونه ی دیگری است :
با دل های بسته،
و
هراسان از این که به رنج افتند.
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
خداوند درون ماست.
پس بایست آرام شویم و بگذاریم جان هامان آرام گیرند.
آن گاه ،
به هستی عشق پی خواهیم برد .
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
پرنده ی سر بریده بی اراده و شتابان پر و بال می زند
و خود را نمی بیند ،
اما آنان که دیده ی باز دارند ، او را می بینند.
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
از کجا میدانی
که
مرده ی میان مردمان
عروس فرشتگان نباشد.
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
عزیزم، بدان اگر بخواهی تنهایی خویش را رها سازم،
تا
احساس تنهایی نکنی ، جادوی عشق مان ناپدید می شود.
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
انسان پهناوری که همگی شما یاخته های تن او هستید،
هم که همه ی ترانه های شما در آهنگ موزونش جز تپشی
خاموش نیستند،
در اوست که گستردگی می یابید و برای دیدن اوست که
به تماشای شما نشسته و دوست تان دارم.
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
نمی توانی در یک لحظه هم بخندی و هم سنگدل باشی.
بگذار امروز ابله باشم . زیرا امروز بامداد ،
ابلهی تنها چیزی است
که برای بخشیدن دارم.
شاید از این رو نکوهش شوم ،
اما مهم نیست.
که می داند ؟ شاید فردا کمتر ابله باشم.
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)