صفحه 18 از 56 نخستنخست ... 814151617181920212228 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 171 تا 180 , از مجموع 555

موضوع: ♥♥♥خلــوت دل♥♥♥

  1. #171
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i113644 25




    تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام

    در بیهودگی انتظار پیوستن به تو

    چه بی صبرانه مانده ام

    چه خوانا دوریت را بر سر در خانه نوشته اند

    و من در نخواندن آن

    چه پا فشارانه مانده ام

    چه بسیار است دو رویی ها ، فراموش کردن ها ، گسستن ها

    و من در این همهمه چه صادقانه مانده ام

    رفیقان همه با نا رفیقی خود رفیقند

    و من هنوز با آنان چه دوستانه مانده ام

    خاستگاه من کجاست ؟

    که من آنجا غنودن خواهم

    من در پیمودن راه چه عاجزانه مانده ام

    تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام . . . .
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  2. #172
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i93923 7bc800f364e3433bba75




    وقتی از کنار آب می نویسم
    تمام سرنوشت رود شبیه جریان خند ه ای است

    که لب های نیمه جان تو را می دود
    وقتی آب های سراشیب تند روزگار،
    صفحه ی گذشته را ورق می زنند
    من با عرض ارادت به چشم های بیکران تو عظمت خنده هاشان را می فهمم
    روزی که از آب گذشتم خس خس چشم هایت آتشم زد تا اینکه ستاره ای دنباله دار قلبم را فهمید
    و از آنروز به بعد حس می کنم نیستم
    و حس می کنم هستی!
    چیزی نیست این قاب عکس من است که تو را به روزهای خسته ی بودنم می کشاند.
    بخند که آب میرود و تبسم ساده ات جریان را به راه می اندازد.

    بخند تا می توانی بخند
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  3. #173
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    261a2a62f59d4aaea5b7




    دریـای خیالیــــــم و نمـــــی نیست درینجا

    جز وهم وجــود و عدمـــــی نیست درینجا


    رمز دو جهـان از ورق آیینــــــه خواندیم


    جز گرد تحیـــــر رقمـــــی نیست درینجا


    عالم همه میناگر، بیداد، شکســــــــته است


    این طرفه، سنگ ستمــــــــی نیست درینجا


    تاسنبل این باغ به همواری رنــــگ است


    جز کج نظری، پیچ و خمی نیست درینجا


    مابـــــــی خبران قافلـــــــه دشت خیالیـــــم


    رنگ است به گردش ، قدمی نیست درینجا


    درحیرت دل ، بند نقـــاب تـــــــو گشودیم


    آیینه گــــری کار کمـــــــی نیست درینجا


    بیدل من و بیکاری و معشوق تراشــی


    جز شوق برهمن صنمی نیست درینجا


    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  4. #174
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i113330 3366765679x455


    خدایا من به عشق او گرفتارم گرفتارم
    من از درد غریب دل خبر دارم خبر دارم
    خدایا بال و پر بشکست و پر زد در غبار غم
    ولی تا زنده ام نازش خریدارم خریدارم
    چه بی رحمانه ترکم کرد و اشکم داد و بی تابی
    شدم تنها پرید از شاخ خشک تک سپیدارم
    من از روز وداع تلخ او از سرزمین دل
    برای قلب بیمارم عزادارم عزادارم
    منی که رفت از کف اختیارم چون بدیدم او
    کسی که با صدایش در سکوتم غصه می کارم
    کسی که اشک لرزان مرا نادیده رفت آخر
    دو چشمان سیاهش شد دلیل رنج و آزارم
    کسی که بوسه می زد بر لبم هر دم به آرامی
    خودش روزی جدایی پیشه کرد و گریه شد کارم
    زمانی در غرور حس گرم بودنم با او
    ولی حالا میان این و آن درمانده و خوارم
    به فریادم رس ای درمان ناچاران دلداده
    طلب گر می کنم یاری شب و روز از تو ناچارم
    به دار آویخت این چشمان محکوم نگاهش را
    روان شد سیل خون دل از آن چشمان بر دارم
    نمیداند که با بگشودن صندقچه ی قلبم
    چه بی پروا هویدا کرده مروارید اسرارم
    ولی من تا بهار آید دل از باران صفا گیرد
    به عشق او به عهد خود وفادارم وفادارم
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  5. #175
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i113327 6bu1fy9


    فریاد از این سکوت
    از این اسارت آزاد از این شادی بی روح غمگسار
    از این ناباورانه روز تاریک
    اگرمن بی روح ترین مردم این شهرم
    برای خودم روزگاری غروری داشتم
    یک غرور سادهیک غرورپر از لطافت کودکانه ی باران
    پر از بوی خاک باران خورده غرورم را چه دوست می داشتم
    وقتی بی شام شبانهسر بر بالین غرور می گذاشتم
    وقتی که عشق شبانه ام را در روز می نوشتم
    وقتی نقاشیم را با نگاه معصوم کودکانه ام رنگ می کردم
    حال فریاد نوازد سکوت را دیگر از فریاد نفرت دارم
    فریاد یک نگاه نگاه پر از التهاب
    نگاهی پر از سیاهی افسونگر شبانه
    غرورم را با یک نگاه شکستم
    فریاد یک سکوت
    سکوت یک انزوا
    انزوا یک غم
    غم یک تنهایی
    تنهایی یک رویا
    رویا یک باور
    باور یک خاطره

    خاطره یک دوستی
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  6. #176
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i113323 1108z7r


    دلم از گریه گرفته است بیا خنده کنیم
    خنده ای گرم و دلاویز و فریبنده کنیم
    ***
    حرفی از رفته و آینده و بیجا نزنیم
    سینه ها را همه از قهقهه آکنده کنیم
    ***
    آنچه در خلوت دل هست به کنجی بنهیم
    همه را یکسره با عاطفه شرمنده کنیم
    ***
    عشق را حرمت دیرینه و شایسته دهیم
    خنده گر روزنه ای هست فزاینده کنیم
    ***
    بد نگوییم و بجز میکده جایی نرویم
    حرکاتی همه خوب و همه زیبنده کنیم
    ***
    مهربان باش که بی مهری سر آغاز غم است
    بهتر آنست که این کار برازنده کنیم
    ***
    آسمان دل اگر ابر و اگر صاف چه باک
    ابرها را همه از سینه پراکنده کنیم
    ***
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  7. #177
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i113269 11j3r4w


    چه حس قریبیست
    این روزها را قلم زدن....
    چه احساس لطیفیست
    لمس آغوش نگاهت
    و چقدر خوب است
    در جوارت...
    نفس کشیدن...
    گذشته ها را که ورق می زنم
    سطر به سطرش را، واژه ای می یابم
    از لطافت عمیق وجودت
    واژه ای از جنس نور
    از دلخوشی بودن ها و دلهره ی نبودن هایت
    از گره امیدی که گویی هزاران سال است پیوند قلبت ساخته ام
    و خدا می داند
    شبچراغ مهربانی هایت را حتی اگر با من مهربان نباشد
    با سیاه کاری شب خو نمی دهم
    خیالت آن قدر برایم عزیز ترین است
    که حسرت ها را در نفس آفتاب پنهان می کنم
    عزیز ترینم...
    من همیشه ام را با تو می خواهم
    از همه بی مهبا می گذرم تا، همه ام باشی
    خصلت ناز پیشه ی گل به آتش می کشم تا یگانه گل باغ دلم بمانی
    روز ازل را سرگشته، سیر تماشا می کنم
    تا سرگشتگی ام را سودای آسمان کنم
    نسیم صبا، به دعوتت می خوانم تا اضطراب جاده های دلواپسی، قدومت را رنجور نسازد
    بانگ نی، خفه می کنم و عندلیب مهمان خانه ی مزین نگاهت
    نمی دانم از کجا سر راه تو آمدم ناگاه....
    نمی دانم بودنم هنوز، آرامشت حاصل می کند؟
    شانه هایم هنوز پناه بی تابی هایت می شود؟
    نمی دانم هنوز، سبوی باغ بوسه هامان، سرمستت می کند؟
    هنوز محال است رسیدن به نقطه ی عطف زیستن با تو؟
    نمی دانی چقدر....
    لطیف است...
    زیر سایه ات زندگی کردن
    پیام آور عشق این روزها کمی خرده ام می گیرد اما...
    زخم دل به قدحی می فروشم و آفتاب جوانی،فرش راهت می کنم
    مشرق را خلاصه ی دوبیت می کنم ، از غزل چشمانت
    و هنوز خوب می دانم...
    همه ی غزلم تویی
    گلستان دل آویز عاشقانه هایم را هنوز تو ورق می زنی
    گلبانگ یادگاری هایم هنوز با عطر تو خوش است
    هنوز تو...
    و تا همیشه...
    تو....
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  8. #178
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i113268 g08


    مهربانم ، ای خوب ، یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا

    بین آدمهایی که همه سرد و غریبند باتو، تک و تنها به تو می اندیشد

    و کمی دلش از دوری تو دلگیر است...

    مهربانم ای خوب ، یاد قلبت باشد یک نفر هست که چشمش

    به رهت دوخته بر در مانده و شب و روز دعایش این است

    زیر این سقف بلند هر کجایی هستی به سلامت باشی

    و دلت همواره محو شادی و تبسم باشد...

    مهربانم ای خوب ، یاد قلبت باشد یک نفر هست که دنیایش را

    همه ی هستی و رویایش را به شکوفایی احساس تو پیوند زده

    و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد...

    مهربانم ای خوب ، یک نفر هست که با تو تک و تنها ، با تو

    پر اندیشه و شعر است و شعور ، پر احساس و خیال است و سرور ...

    مهربانم ، این بار یاد قلبت باشد یک نفر هست که با تو

    به خداوند جهان نزدیک است و به یادت هر صبح گونه سبز اقاقی ها

    را از ته قلب و دلش می بوسدو دعا می کند این بار که تو

    با دلی سبز و پر از آرامش راهی خانه خورشید شوی

    و پر از عاطفه و عشق و امید به شب معجزه و آبی فردا برسی...
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  9. #179
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i113265 pi744604

    از غم عشق چه می باید كرد؟!
    می توان گریه جانسوزی كرد, می توان قصه نوشت , می توان شعر سرود
    می توان از غم عشق ماتم داشت , به دمی دیدار می توان راضی شد و به تمنای نگاهی , میتوان تشنه ی جانبازی شد.
    از غم عشق چه می باید كرد؟
    در خم و بیج و خم جنگل گیسوی عزیز می توان راه گشود ,
    دورادور , می توان با او بود
    می توان مست شد از عطر غرور , می توان دل خوش كرد به كلامی كه شنید و به گذرگاه رسید ,
    به گذرگاه تباهی ,جنون
    می توان از دو خط نامه سرد , داغ شد و شعله كشید ,
    از جهنم گذری كرد و از آتش فریاد زد ,
    فریاد.
    می توان رفت در آن ستاره های چشم تو ,
    می توان نیست شد و هیج ندید جز دو نقطه سیاه ,
    می توان خود را دید و لحظه ای غربت خود را حس كرد و در آن مرز چه غریبانه جان داد
    از غم عشق جه می باید كرد..!!
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



  10. #180
    »»»---(¯*¤پری سایت¤*¯)--»
    تاریخ عضویت
    Sep 2010
    محل سکونت
    ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡ ̴̡ı̴̴̡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫
    نوشته ها
    1,056
    تشکر تشکر کرده 
    209
    تشکر تشکر شده 
    680
    تشکر شده در
    248 پست
    قدرت امتیاز دهی
    87
    Array

    پیش فرض

    i113264 w8qtqxwf

    او دلش می خواست بماند
    همینجا...
    زیر سایه ی مهربانت
    اما گاهی...
    ماندن، ضمانت بودن نیست
    گاهی بودن، دلیلی برای دلتنگ نبودن نمی شود
    گاهی هزار فاصله را می شود به یک نگاه، ساده پنداشت
    گاهی هزار راه نرفته را، گریه می تواند کرد...
    گاهی می شود بود...
    می شود ماند...
    با یک تبسم... یک نگاه... یک پرواز
    ارتفاع دوست داشتنم این روزها، سر به فلک کشیده...
    قصیده ی شعرهایم، ناب ترین واژه ها را در تلاطم خطوط بازی می دهد
    حال و هوای دست هایم این روزها، زیر رعشه ی باد سخت می لرزد
    و تو ای ناب ترین شعر حیات !
    مبادا شانه هایت خمیده شود، زیر روزمرگیقدم های من
    مبادا شاخه ی نسترن، در انحصار سکوت پر تلاطمت، پژمرده ی بی رحمی ایام شود
    مبادا بودنم عادت شود...!!
    مبادا دلت بلرزد از این همه فاصله، از این همه رنج، غربت... تنهایی
    اختیار قلم پاک از دست رفته...
    چه می گویم؟
    تو و غربت؟ ...آشنای روزهای غریبم!
    تو و رنج؟ .... آرامش نفس های خسته ام!
    من و تنهایی...؟ مونس شبهای بی ستاره ام!
    ما و دلتنگی؟...
    وقتی حتی خدا... واژه ی مقدس دوست داشتن را به بهانه ی ما مقدر می کند
    وقتی حیای آغوش فراخ نرگس ها را، آسمان به یغما می برد
    وقتی در جوار بی راهه نرسیدن.... به تو می رسم
    به توای یگانه بهانه ی پاک زیستن...
    به تو ای صاحبدل باغ نسترن های عاشق...
    عهدی با من ببند...
    که بمانی منتظرم!
    همینجا...
    زیر سایه ی خنک دست نوشته هایم...
    در جوار سادگی حرف هایم...
    و من نیز عهد می بندم...
    که رسم عاشقی را سخت بر دیوار دلم بکوبم...
    و دوستت بدارم...
    از اینجا...
    تا خدا...
    با خدا....
    بنــــــــــــد نمی آید دوست داشتنت !
    مثل آنکه شاهــــــــــرگ
    احســـــــــــــاسام را بریده باشی !

    141
    142
    85214085768964716462



صفحه 18 از 56 نخستنخست ... 814151617181920212228 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/