صفحه 148 از 208 نخستنخست ... 4898138144145146147148149150151152158198 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,471 تا 1,480 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1471
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 17

    تاريخ: 28/6/61

    بيانات امام خمينى در جمع رؤساى دانشگاه‏ها، اعضاى دفتر هماهنگى حوزه و دانشگاه، معاونان، مديران كل و مسؤولان ستادى - اجرائى وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و آموزش عالى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    ما امروز مواجهيم با چهره‏هاى علماى محترم و اساتيد دانشگاه و حوزه علميه، به طور كلى در تمام سطح‏هائى كه مشغول آموزش هستند، چه در دانشگاه كه آن هم آموزش است و چه در سطح‏هاى پائين‏تر و چه در اين نهضت سوادآموزى كه اميد است توفيق زياد پيدا بكنند و بيسوادى را ريشه كن كنند، دو ركن بزرگ، آموزش و پرورش است. همه جا، حالا - من - اسمش يك جائى آموزش باشد، يك جائى دانشگاه، آن فرق نمى‏كند. دو ركن اصلى، آموزش وپرورش است و اسلام در هر دو ركن سفارش اكيد فرموده است و پرورش سفارشش بيشتر شده است و اهميتش هم بيشتر است. پرورش به معناى اينكه در هر جائى كه علما مشغول تدريس هستند، علماى دانشگاه و علماى حوزه‏هاى علمى قديمى و استادها در هر جا هستند با اين دو ركن مواجهند، ركن آموزندگى و تربيت علمى و ركن پرورش و تربيت اخلاقى و تهذيب نفس. ما اگر فرض كنيم كه يك ملتى آموزش و پرورش در آن نفوذ كرد و همه ملت آموزش يافتند به‏اندازه‏اى كه احتياجات ملت است و پرورش يافتند و تهذيب نفس كردند و تربيت اخلاقى شدند، ملتى كه يك همچو توفيقى را پيدا بكند يك ملت نمونه‏اى خواهد بود. و ما حالا هر دو جهتش را عرض مى‏كنيم و چيزهائى كه مترتب بر هر دو جهت است آقايان مى‏دانند، لكن تذكر، باز خوب است. مسأله آموزش و مساله تعليم و تربيت علمى، يك مطلبى است كه در قرآن كريم، در احاديث اولياى خدا از رسول اكرم (ص) تا ساير ائمه هدى، همه جا ذكر از اين قضيه بوده است و تجليل از مقام علما به معناى وسيع و وادار كردن به اينكه بايد علم را بياموزند، اگر چه در چين باشد و اين مثل است، يعنى اگر چنانچه علم را هم از يك كشورهائى كه دور افتاده‏اند و از اسلام هم اطلاعى ندارند، لكن از علم شان استفاده بايد كرد. و از مهد تا لحد، از وقت تولد تا آخر، كه باز اين يك تاكيدى است بر اينكه‏تعليم و تعلم انحصار به يك سن خاصى ندارد و هيچ كس هم مستغنى از آن نخواهد بود. علم يك حقيقت غيرمتناهى است و انسان اگر در تمام عمر هم تحصيل علم را بكند، باز به آخر نرسانده است و لهذا سزاوار است كه انسان در تمام مراحل عمر مشغول تحصيل علم باشد. يعنى همه محتاجيم به اينكه از يكديگر چيز ياد بگيريم. همه محتاج به تعليم و تربيت علمى هستيم. هيچ وقت نيست كه انسان از اين مستغنى بشود و كسى كه بخواهد خودش را بسازد در جهت علم، نبايد در

    صحيفه نور ج 17 صفحه 18

    يك حدى كه رسيد بگويد اين بس است. كسى كه اين معنا را تو هم كند كه اين مقدار بس است، اين ادراك نكرده است ماهيت علم را. علم يك معنائى است، يك حقيقتى است در هر رشته‏اى، كه آخر ندارد، غيرمتناهى است. از اين جهت ما بايد در تمام مدت عمرمان علم را تحصيل كنيم، مطالعات را داشته باشيم و ديگران را تربيت كنيم، تربيت علمى كنيم و سطح معلومات مردم را بالا ببريم. و در يك كشورى كه در اين جهت كامياب نبوده است، حالا كه ما و شما و آقايان متصدى اين امر هستيم، بايد هم نهضت سوادآموزى توسعه داشته باشد و همه شركت كنند، كسانى كه سواد ندارند شركت كنند، تا آنها را ببرند به حدى كه براى خودشان بتوانند مسائلى را بفهمند و هم از كودكستان تا دبيرستان، تا بالاتر و دانشگاه، بايد تحصيلات را تحكيم كنند و همچو نباشد كه دنبال اين باشند كه يك سندى دست بدهند، يا يك سندى بگيرند، يك مدركى داشته باشند. خود علم را تعقيب كنند و حتى اساتيد دانشگاه هم محتاج به تعليم و تعلم هستند و همين طور در حوزه‏هاى علمى قديمى، آنها هم در يك حدى قانع نبايد باشند و تا آخر عمرمشغول باشند، مشغول به تحصيل، مشغول به تعليم. آنهائى كه مدرس هستند و تعليم مى‏دهند، توجه دارند كه خودشان استفاده كنند از تدريس‏شان و از تعلم شان و از شاگردهاشان، بسيارى از امور را، چون آنجاها يك بحث آزادى است و هركس حق دارد كه اشكال بكند و حرف استاد را قبول نكند و حرف استاد را رد بكند. اساتيد مى‏دانند كه در اين رد و بدل و در اين اعطا و اخذ، اخذ زياد است و انسان در همان جا تربيت علمى مى‏شود. قضيه علم معلوم است و همه مى‏دانيد كه يك موهبت شريف است كه همه آروزى او را دارند و - هيچ انسان هم - در فطرت انسان اين است كه هيچ وقت بس ندارد. فطرت اينطورى است. شما اگر فرض بكنيد كه تمام علوم مادى و معنوى را بدانيد و بشنويد، يك وقتى كه در يك جائى هست كه يك علم ديگر هم هست، فطرت شما آن را هم مى‏خواهد. غيرمتناهى است فطرت در همه امور. اهميت علم، يك امرى است كه همه مى‏دانند و واضح است.

    هر چه به سر بشر مى‏آيد از علم بدون تهذيب است

    لكن ما حساب اين را بكنيم كه قضيه پرورش و قضيه آموزش چه جور است يعنى آموزش اخلاقى و معنوى و قضيه تهذيب نفس، آن وضعش چطور است. ما اگر فرض كنيم كه دانشگاه ما يا فيضيه ما، علوم را به طور وافر مى‏دانند و تدريس هم كنند لكن فرض بكنيم كه پرورش روحى و تهذيب نفس و اخلاق در آن نباشد، آيا از اين تربيت علمى فقط، منهاى تربيت‏هاى روحى و پرورش معنوى، چه حاصل مى‏شود براى كشورشان؟ و چه حاصل مى‏شود براى اسلام عزيز؟ و چه حاصل مى‏شود براى مردم، ملت؟ علم حاصل شد، اما اگر تربيت معنوى نباشد پهلوى علم و پرورش روحى نباشد، چه بسا كه (و بسيار هم شده است كه) همين علم، مايه فساد شده است و همين عالمى كه تهذيب نفس نداشته است و همين استاد دانشگاه كه تهذيب نفس نداشته است، و همين استاد دانشگاهى كه مهذب نبوده‏اند، براى يك كشور تحفه فساد مى‏آورند، بهتر مى‏توانند فساد را در كشور ايجاد كنند.

    صحيفه نور ج 17 صفحه 19

    شما مى‏دانيد انشاءالله و بايد بدانيد كه در طول تاريخ كه ما و شما و ملت ما صدمه ديده است و در اين اعصار اخيره كه صدمات بيشتر شده است و وابستگى‏هاى كشور به حد اعلا رسيده بوده است، اين فقط براى اين بوده است كه علم بوده است، تربيت اخلاقى و دينى و معنوى نبوده است. اگر دانشگاه از اول كه ايجاد شد و تحقق پيدا كرد، اين دو ركن در آن پياده شده بود، ركن علم و ركن تربيت معنوى، اگر اين دو جهت در دانشگاه پيدا شده بود، محصولات اين دانشگاه هم محصولاتى صحيح و مترقى و سازنده بود و كشور ما به اين حالى كه ما الان داريم مى‏بينيم، نبود.

    گرفتارى‏هاى همه براى اين است كه اعوجاج اخلاقى و تهذيب نفس در كار نبوده است، اعوجاج اخلاقى بوده است، تهذيب نفس در كار نبوده است. همه مصيبت‏هائى كه بر كشورها وارد مى‏شود و شما ببينيد كه در تمام دنيا وقتى كه ما نظر بيندازيم به تمام دنيا، اينهمه مصيبت‏هايى كه وارد مى‏شود بر مظلومان، بر تمام دنيا و اينهمه افكار كه خرج مى‏شود براى اينكه يك چيزى درست كنند كه مردم را هلاك كنند، توپ و تانك و نمى‏دانم موشك و امثال ذلك، اينها براى اين است كه تربيت معنوى ندارند نه آنهايى كه مسيحى هستند، مسيحى هستند و به تعليمات حضرت مسيح سلام الله عليه، عمل مى‏كنند و تربيت شدند و نه آنهائى كه يهودى هستند به تربيت‏هاى حضرت موسى سلام‏الله عليه تربيت شدند و نه آنهايى كه مسلمان هستند به تربيت‏هاى معنوى اسلام تربيت شدند. ادعا زياد است، ادعاى اينكه صلح طلب هستيم، ادعاى اينكه ما مى‏خواهيم در عالم صلح برقرار بشود زياد است، از ابرقدرت‏ها هم بيشتر از جاهاى ديگر است، آنها بيشتر ادعا مى‏كنند كه ما مى‏خواهيم صلح در جهان باشد. انبيا هم اين دعوت را مى‏كردند، لكن كدام درست گفتند؟ كدام صادقند؟ انبيا هم صلح را در جهان خواستند و مردم را دعوت به صلح مى‏كردند، اينها هم ادعا كنند كه ما صلح طلبيم. راديو اسرائيل يك برنامه‏اى داشت كه كانه تمام اين صهيونيست‏ها و اين جنايتكارها همه براى خدا كار مى‏كنند، براى حقيقت كار مى‏كنند، براى صلح كار مى‏كند، همه طرفدار مظلومان هستند، همه طرفدار چه هستند. اين ادعاى آنها، آن عمل آنها!! همين عملى كه تازه هم اتفاق افتاده، آمريكا هم همين ادعا را مى‏كند. اگر چنانچه يكى از اينها بروند در كليساهاى خودشان، همه آداب كليسا را بجا مى‏آورند و همان صحبت‏هاى كليسا را مى‏كنند، لكن وقتى كه در مقام علم است، چه مى‏كند؟ مى‏بينيد. براى اينكه نه آنها مسيحى هستند. و من تعجب مى‏كنم از اين كه مسيح با آنهمه تهذيب نفس و با آنهمه دعوت به معنويات، چطور شده كه مريدهايش بدتر شدند از يهود هم با اينكه از يهود نمى‏شود گفت كسى بدتر است (يهود، اسرائيل را مى‏گويم) چه جور شده است كه مريدهاى او، سران كشورهائى هستند كه تمام بشر را دارند به‏آتش مى‏كشند. اين، براى اين است كه علم را اينها دارند، علم سياست دارند، علم صنايع دارند، همه چيز دارند، اما آنى را كه بايد داشته باشند ندارند، آنى كه براى بشر مفيد است، ندارند و آن، تهذيب نفس و معنويات. نه معنويت مسيح را آنها دارند و نه معنويت موسى كليم را آن دسته دارند و نه معنويت اسلام را اينهائى كه ادعاى اسلام مى‏كنند، بسيارى شان دارند. آن جنبه تعليماتى، اگر چه بسيار اهميت دارد، لكن اگر پهلوى او پرورش روحى نباشد، مضر به حال بشر است.

    صحيفه نور ج 17 صفحه 20

    تمام اين خرابى‏هائى كه مى‏بينيد وارد مى‏شود بر همه كشورها، خرابى‏هائى است كه منشأش علما بودند، علماى دانشگاه‏ها منشأ اين مسائل بودند. آنهائى كه موشك‏ها مى‏سازند، آنهائى كه طياره‏ها مى‏سازند، آنهائى كه چنين و چنان، منشا تمام اين خرابى‏ها اينها هستند. و هر چه به سر بشر مى‏آيد از علم مى‏آيد، علم بدون تهذيب.

    اگر چنانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، ضررش بيشتر از نادانى است‏

    اگر چنانچه ما فرض مى‏كرديم كه بشر مهذب بود و عالم نبود، دنيا با آرامش، با آرامش خاطر زندگى مى‏كرد. اگر ما فرض مى‏كرديم كه علم توى كار نبود، فقط تهذيب نفس بود، البته خيلى عقب بود بشر از اينكه علم ندارد، خيلى نقيصه بزرگ داشت، لكن رويهمرفته‏اش براى بشر، صلاح اين است كه آموزش داشته باشد. اگر امر داير شد بين اين دو تا، صلاح بشر اين است كه علم تحصيل بكند، يا صلاح بشر اين است كه تربيت معنوى داشته باشد؟ ما شك نداريم در اينكه اگر امر بين اين دو تا باشد، داير بين اين دو تا، يعنى اگر يكى آمد ديگرى نباشد، اگر علم آمد تهذيب نباشد، اگر تهذيب هم آمد علم نباشد، اگر اين بشر مهذب باشد، آزار به كسى نرساند، مردم را رنج ندهد، با مردم رئوف باشد، مردم را برادر خود بداند، بشر را برادر و همتاى خود بداند، اگر يك همچو معنائى با همه شوونى كه تهذيب نفس داشت، بود، علم هم هيچ نبود، مردم در آسايش بودند. و اگر علم بود و تهذيب نبود، اگر انبيا را ما استثناء بكنيم از بشر، از اول انبيائى در كار نبودند و بشر خودش خود به خود بزرگ مى‏شد، اگر اينطور بود، تمام بشر به هلاكت و به ناسامانى مى‏رسيد و روى خوش در بين بشر اصلاً پيدا نمى‏شد. الان كه مى‏بينيد كه يك عدد بسيارى از مردم خوب هستند و آن توده‏هاى مردم است، اين از بركت همان تربيت‏هاى معنوى انبياء خداست. تربيت‏هاى معنوى انبياء خدا، در عين حالى كه همه قبول نكردند اين تربيت را، معذلك آنقدر در دنيا نور افكنده است كه توده‏هاى مردم، توده‏هاى ضعيف مردم، همه خوب هستند. كمتر در آنها اين فسادها يپدا مى‏شود. اگر ما فرض بكنيم كه شماهائى كه از اول مى‏خواهيد آموزش بدهيد و نهضت سواد آموزى درست كرديد، همراه او، شما پرورش نداشته باشيد و تهذيب نفس نداشته باشيد، اين عمل شما خيلى خوب، اما هدر رفته است، همراهش بايد اين باشد. و اگر چنانچه شمايى كه متكفل آموزش نونهالان هستيد، فقط دنبال اين باشيد كه ما علم شان را درست كنيم و دنبال پرورش‏شان نباشيد، دنبال تهذيب نفس نباشيد، شما هم موفق در كار نخواهيد بود، يعنى يك خدمت مثبتى براى كشور خودتان نكرديد.

    بالاتر از اينجا، دانشگاه است. اگر اساتيد دانشگاه فقط همّ‏شان اين باشد كه درس بگويند (البته دانشگاه‏هاى سابق ما، درس هم درست نبود، اگر بود، ما اينقدر عقب نمانده بوديم از دانش هم، حالا ما فرض مى‏كنيم كه خير، خوب حالا هم انشاءالله خوب است). فقط بنايشان بر اين باشد كه تعليم كنند اينها را، پهلويش تربيت نباشد، تربيت معنوى نباشد، از دانشگاه آنها مى‏آيد بيرون كه فساد مى‏كند. حوزه‏هاى علمى هم همين طور است. اگر در حوزه‏هاى علمى قديمى تهذيب نباشد، اخلاق نباشد،

    صحيفه نور ج 17 صفحه 21

    آموزش معنوى نباشد، فقط آموزش علمى باشد، فقط علم در كار باشد، آنجا هم افرادى از آن خواهند بيرون بيايد كه دنيا را هلاك مى‏كنند، به هم مى‏زنند. پس آن دو ركن آموزش با ركن پرورش بايد بگوئيم كه اينها با هم هستند و اگر با هم در يك جمعيتى، در يك بنگاهى، در يك مدرسه اى، در يك دانشگاهى، اينها همدوش هم رفتند و جلو رفتند، آنوقت است كه ما استفاده از دانشگاه مى‏كنيم، استفاده از حوزه‏هاى علمى مى‏كنيم، استفاده از همه جا مى‏كنيم، از آموزش‏هاى پائين و بالا، همه جا، همه مراتب. بنابراين چيزى كه مهم است، قضيه پروراندن روح اين اطفال از كوچكى تا برسد در هر جا كه مى روند، آنها را تربيت روحى بكنند و تربيت علمى، اگر چنانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، در يك مغز فاسد از جهت اخلاق وارد شد، ضررش بيشتر از نادانى است. نادانى فقدان يك امر بزرگ است، اما ديگر ضرر زدن نيست و نابود كردن نيست. خلاف اينكه اگر دانش باشد بدون بينش اخلاقى و بينش نفسانى و الهى، اين است كه بشر را به هلاكت مى رساند. انبيا هم آنقدرى كه در تربيت پافشارى مى‏كردند و آنقدرى كه مردم را سوق مى‏دادند به اينكه مهذب باشند، آنقدر علم را سوق نمى‏دادند به علم. سوق به تهذيب بيشتر از او است براى اينكه او فايده‏بيشتر است. البته علم هم يك چيزى است كه مورد نظر همه بوده و هست، لكن اينها بايد با هم باشند. اينها يك دو بالى هستند كه اگر يك ملتى بخواهد پرواز كند طرف سعادت، با دو تاى اينها بايد پرواز كند، يكى‏اش كه ناقص باشد نمى‏شود. و من اميدوارم كه شما آقايان اساتيد دانشگاه، علماى حوزه‏ها، اين روابطتان را حفظ بكنيد. يكى از خيانت‏هائى كه به اين كشور شد، جدا كردن فيضيه به اصطلاح با دانشگاه بود. اساتيد از ملاها مى‏ترسيدند مى‏گفتند اينها هيچ‏اند، اينها تهى مغزند، اينها هيچى نمى‏دانند، حوزه‏هاى ما هم از دانشگاهى‏ها مى‏ترسيدند، مى‏گويند آنها بيدين‏اند همه‏شان. تفاهم وقتى بشود، من گمان مى‏كنم امروز اينجور نيست ديگر مسأله. وقتى كه پاى علما در دانشگاه باز شد و پاى اساتيد دانشگاه در حوزه‏ها باز شد، آنوقت مى‏فهمند كه مسأله چه جنايتى وارد شده است بر اين كشور. وقتى كه اساتيد دانشگاه تشريف بردند به قم و با آقايانى كه مشغول هستند به اين كارها تماس گرفتند و با هم نشستند و مسائل را طرح كردند، آنوفت مى‏فهمند كه اينقدر فرياد كه زده مى‏شود كه اسلام يك فرهنگ غنى‏اى است در همه چيز، اين اسباب اين نمى‏شد كه آنوقت در ديوارهاى دانشگاه نوشته بشود كه اسلام يك، يا به تعبير اينطور هم نباشد، نظير اين را. اين براى اين است كه تفاهم در كار نبوده است. از اول اينطورى مى‏خواستند درست بكنند دانشگاه را و اطفال ما را از اول مى‏خواستند به يك فرمى اينها را بار بياورند كه دشمن بشوند با اسلام و با هر چه كه مربوط به اسلام است. اسم آخوند را توى دانشگاه نمى‏شد ببرى، اسم دانشگاهى هم در محيط فيضيه نمى‏شد ببرى. هر يك از اينها اگر مى‏رفتند آنجا، خودشان را غريب مى‏ديدند، خودشان را هيچ مى‏ديدند، مى‏ديدند چه محيط بدى وارد شده‏اند. اين براى اين بود كه اينطورى درست كردند تا اينكه اين دو جبهه‏اى كه مى‏توانند كشور را حفظ كنند و مى‏توانند نجات بدهند از گرفتارى‏ها، اينها دشمن هم بشوند. اين سركوبى او را بكند، او سركوبى اين را بكند آنها نتيجه‏اش را بگيرند و نتيجه را گرفتند، ديديم كه گرفتند. آنقدر پافشارى در دشمن كردند

    صحيفه نور ج 17 صفحه 22

    اين دو قشر، براى چه بود؟ آنقدر تبليغات سوء از همه اطراف نسبت به اين طبقه مظلوم علما و از آن طرف در آنجا، آنهمه تبليغات براى دانشگاهى و دانشگاه و اينها چه بود؟ براى چه اينطور بود؟ خوب، براى اين بود كه مى ترسيدند كه اگر اينها به هم نزديك بشوند و تفاهم كنند، بفهمند كه اسلام چه چيز است. اگر بروند اين آقايان اساتيد دانشگاه در حوزه‏هاى علمى و پيش اساتيد ببينند كه اسلام چيست وحشت نمى‏كنند آنوقت. آنوقت مى‏فهمند كه ما چقدر مصيبت كشيديم در اين دوران‏ها و خصوصاً اين پنجاه سال، براى اينكه ما با برادرهاى خودمان دشمن بوديم، هر كدام ديگرى را تضعيف مى‏كرديم. شما توجه داشته باشيد به اين معنا كه بايد اين پيوند بين دانشگاه و فيضيه برقرار باشد. بين حوزه‏هاى علميه قديمى و حوزه‏هاى علمى جديد بايد پيوند باشد تا بتوانيد شما كشور خودتان را حفظ كنيد. كشور شما اگر چنانچه شما دو قشر، قشر دانشگاهى، جوان‏هاى دانشگاه، اساتيد دانشگاه، معلم‏هاى دبيرستان و دبستان و امثال ذلك، كوشش كنند به اينكه بچه‏ها را با حوزه‏هاى علمى آشنا كنند، علماى آنجا هم كوشش كنند كه اهل علم آنجا و جوان‏هاى تحصيلكرده و محصل آنجا را با دانشگاه نزديك كنند، هماهنگ كنند، اگر اين دو قشر هماهنگ بشود و اگر صالح بشود اين دو قشر دانشمند، كشور ما هيچ نقص ديگرى نمى‏تواند پيدا بكند. همه مصيبت‏ها براى اينهاست. يك فردى كه رفت در دانشگاه و به آنطور فساد بيرون آمد كه امثال اشخاصى كه شما مى‏دانيد، ا لبته يك كشور را به باد فنا خواهد داد و اگر صالح باشد هم، صلاح در يك كشورى ايجاد خواهد شد.

    اذا فسد العالم فسد العالم عالم را عالم فساد مى‏كند، توده مردم فاسد نمى‏كند.

    قطعنامه كنفرانس فاس، بيمه كردن اسرائيل است

    الان ما از دست علماى اين دو ابر قدرت داريم رنج مى‏كشيم، براى اينكه آنها علماى فاسد، علماى سوء هستند. اين رنج كه ما داريم از اين كشورهاى اسلامى خودمان مى‏بريم، شما مى‏دانيد كه در فاس چه گذشت؟ و بعد از او اسرائيل چه كرد؟ راجع به فاس خيل حرف زده شده است، من آنها را ديگر تكرار نمى‏كنم. راجع به، يك كلمه من صحبت مى‏كنم كه آيا اين بندى كه، بند هفتم كه ادعا مى‏شود، بعضى از آنها ادعا مى‏كنند كه اسرائيل به رسميت شناخته نشده است، آيا شناخته نشده است؟ يا فقط شناخته شده است، يا شناخته شده با يك امر زايد؟ وقتى كه كشورهاى اسلامى مى‏نشينند با هم و از شوراى امنيت مى‏خواهند كه بيايد و امنيت را در همه كشورهاى منطقه، امنيت را در اينجاها تأمين بكند، اسرائيل از كشورهاى منطقه نيست؟ هست. اگر هست، استثنا شد در اين كنفرانس فاس يا استثنا نشد؟ خوب استثنا كه نشده، از كشورهاى منطقه هم هست. خوب، وقتى شما همه گفتيد كه بايد اسرائيل همانطورى كه حجاز، همانطورى كه لبنان، همانطورى كه جاهاى ديگر تأمين بشود و امنيت باشد، به طورى كه اگر يكى‏شان بخواهند به ديگرى تعدى بكنند، شوراى امنيت جلويشان را بگيرد، اين معنايش اين است كه اگر يكى بخواهد به اين اسرائيل صدمه‏اى بزند، يكى بخواهد عليه او كارى بكند، شوراى امنيت بايد به حكم همه اين آقايانى كه در فاس جمع شدند، بايد جلويش را بگيرد. اين بيمه كردن

    صحيفه نور ج 17 صفحه 23

    اسرائيل است زايد بر شناسايى. شناسائى اين است شما هم يكى از ممالك هستيد و خودتان هم حكومت داريد و خودتان هم حكومت داريد و خودتان چه، اين شناسايى، اما زايد بر شناسايى بيمه كردند اين اسرائيل را و اسرائيل بعدش چه كرد؟ بعدش در مجلس اسرائيل گفته شد كه اصل اين طرح ارزش نظر ندارد، ارزش اينكه ما بخوانيم ندارد. دنبالش هم اسرائيل اين جنايتى است كه همين دو روز متكفل شده و الان هم هست. جنايتى كه از قرارى كه بعضى از اين آقايان گفتند، آمريكا گفته است قصابى راه انداخته. شما ببينيد اگر آمريكا يك جائى را بگويد قصابى مى‏كنند، اگر سردسته قصاب‏ها بگويد كه قصابى مى‏كنند، چه واقعه‏اى در آنجا بايداتفاق افتاده بود. اين ملت مظلوم لبنان، بيروت و امثال آنها چه كردند و چه شده است؟ آقايان بيمه كردند اين كشورى را كه اعتنا به او نكردند. و من يك كلمه مى‏خواهم بگويم و آن اين است كه اگر اسرائيل در تمام عمرش يك راست گفته باشد، همين است كه اين قرارداد ارزش نگاه كردن ندارد. شما ببينيد آقايان مجتمع شدند اسرائيل را بيمه كردند، اسرائيل نه اينكه نمى‏فهمد اين چيزها را، مى‏فهمد. اسرائيل را بيمه كردند، شناسائى كردند. حالا يا اين هم جزء دروغ‏هاى اسرائيل است و بند و بست است يا راست است. اين جمله كه اين قرار داد و اين قطعنامه ارزش نگاه كردن ندارد، صحيح است. چرا ندارد؟ براى اينكه آنهائى كه اين را امضاء كردند ارزش ندارند. اگر ارزش آنها داشتند، مى‏شد كه اسرائيل يك همچو كلمه‏اى بگويد؟ يك همچو توهينى كه به هر كس بكند، يك كسى كه بگويد اصل حرف‏هاى تو ارزش گوش دادن ندارد، نوشته‏هاى تو ارزش ديدن ندارد، هر كس به يك آدم عادى يك همچو كند تا آخر عمرش با او دشمن مى‏شود. اين آقايان طرفدارى از كسى كردند كه به آنها اينطور توهين كرده و آنها را اينطور تحقير كرده و دنبالش هم بيروت را و لبنان را و جنوب لبنان را آنطور به آتش كشيده. الان هم در حجاز اجازه نيست كه بگويند مرگ بر اسرائيل. از مرگ بر اسرائيل يك دسته‏هائى كه رفتند و براى اسلام مى‏خواهند شكايت پيش پيغمبر اسلام ببرند، شكايت پيش خداى تبارك و تعالى در خانه او ببرند، نمى‏گذارند شكايت كنند، مى‏گويند بخوريد و صدايتان درنيايد. اى لبنانى‏ها كتك بخوريد، كشته بدهيد، لكن نفس نكشيد. اين بيمه كردن اسرائيل اين است و او ارزش اصلاً براى شماها قائل نيست. او هيچ براى شما قائل نيست. خداى تبارك و تعالى ارزش براى اين قرارداد قائل نيست و اين قرارداد را قابل ذكر نمى‏داند. پيغمبرهاى دنيا حتى پيغمبر (اينها كه پيغمبر ندارند، اينها، اين اسرائيلى‏ها حرف مى‏زنند، مثل مسلمان بودن بعضى از ماها) انبياى عظام هم براى اين قرارداد ارزش قائل نيستند. آنهائى كه مى‏گويند كه اسرائيل شناسائى شده است، مى‏دانند مسأله را كه شناسائى به اضافه شده است يا نمى‏دانند؟ اگر نمى‏دانند، كه نمى‏دانم چه بايد گفت. و اگر مى‏دانند، چطور اينها قبول مى‏كنند يك همچو تحقيرى را و يك همچو تحقير كوبنده‏اى را كه شايد هيچ دولتى نتواند از كس ديگر بپذيرد. چطور اينها با همه ساز و برگى كه دارند و با همه ادعاهائى كه دارند، يك دولتى كه عددش معلوم نيست چند تاست كه خود آنها هم با اسرائيلى‏ها بد هستند، اين، اينها را اينطور تحقير كند و آنها بپذيرند. حالا هم كه اينطور تحقير كرده، حالا هم به طرفدارى از آمريكا، به طرفدارى از اسرائيل پليس حجاز جوان‏هاى ما را،

  2. #1472
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 27

    تاريخ: 29/6/61

    پيام امام خمينى به مناسبت عيد سعيد قربان

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    والى الله المشتكى‏

    در آستانه عيد سعيد قربان كه بايد به عموم مسلمانان جهان و بخصوص حجاج بيت الله الحرام، رهسپاران به سوى قربانگاه بزرگ ابوالانبيا حضرت ابراهيم خليل‏الله صلوات‏الله عليه و عليهم تبريك عرض كنم، مع‏الاسف در اين سال مصيبت‏هائى بر مسلمين وارد شد كه به جاى تبريك، تعزيت بايد گفت. تعزيت نه فقط براى تجاوز شيطان بزرگ آمريكاى جنايتكار بر حريم مسلمين و نه فقط براى هجوم حكام تروريست و جنايت پيشه اسرائيل بر كشور عزيز اسلامى لبنان، و نه براى جنايات صدام عفلقى اين نوكر بى اراده آمريكا و اسرائيل بر مسلمانان عرب و غيرعرب و جنوب و غرب كشورمان ايران، و نه براى جست و خيز و شادمانى سران كشورهاى مصر، اردن، سودان، مغرب و غير آنان براى پيروزى دشمنان اسلام و بشريت بر مظلومان لبنان و بيروت و به خاك و خون كشيدن هزاران جوان و پير و طفل، زن و مرد بيگناه، گرچه همه اينها مصيبت است و تعزيت دارد، لكن مصيبت بزرگ و فاجعه عظيمى كه همه مصيبت‏ها و فاجعه‏ها پيش آن ناچيز است، آن است كه مشتى تروريست صهيونيست بى حيثيت، به بدترين وجه بر مسلمانان تاخت و تاز كنند. مسلمانانى كه داراى آنهمه امكانات معنوى و مادى هستند كه با يك تشر مى‏توانند آمريكا را از منطقه عقب برانند تا چه رسد به اسرائيل. ما نه فقط براى آوارگى يك عده مظلوم كه از سرزمين‏هاى خود رانده شدند و پناهگاهى ندارند در سوك و عزا هستيم، كه مصيبت بزرگ آن است كه اين جنايت‏ها به دست اسرائيل در مرئى و منظر دولت‏هاى مدعى اسلام انجام مى‏شود. فاجعه بزرگ آن است كه اين دولت‏هاى مدعى اسلام براى ناز شست آمريكا و اسرائيل فعاليت مى‏كنند كه مو به مو طرح كمپ ديويد يا شبيه آن را اجرا كنند و به دنبال اين جنايت عظيم صريحاً اسرائيل را به رسميت يا به آقائى بشناسند. فاجعه براى مسلمانان آن است كه بعضى از دولت‏هاى به اصطلاح مسلمان، با ديدن اين فجايع بزرگ مانع مى‏شوند تا مظلومان از دست ستمگران حتى ناله كنند.

    مصيبت عظيم آن است كه آمريكا كه قريب نيم قرن بر مسلمانان جهان بخصوص منطقه، هر چه خواسته است ستم كرده و مخازن آنان را غارت نموده است، دولت‏ها نه تنها از ترس آمريكا نمى‏توانند اظهار مظلوميت مظلومان را حتى در كشورهاى خودشان بشوند، بلكه چنانكه ديديم با ملت غارت‏زده

    صحيفه نور ج 17 صفحه 28

    ايران كه با نهضت اسلامى خود مى‏خواهد فرياد مظلومانه سردهد و به ملت‏هاى مظلوم جهان داد خود را برساند، چه‏ها كرده و در مخالفت با ايران حتى از آمريكا و اسرائيل گوى سبقت را ربودند و براى تقرب به ستمكاران، با تمام قواى تبليغاتى و تسليحاتى به متجاوز به ايران كمك نمودند. به جاى آنكه به ملت و دولت برادر خود دست اخوت و وحدت دهند، به آمريكا و اسرائيل دست عبوديت و ذلت دادند و به توطئه عليه ملت ايران برخاستند. ما اكنون از بسيارى از دولت‏هاى به اصطلاح اسلامى مأيوس هستيم و اميدى به هدايت آنان نداريم مگر آنكه خداوند متعال نظر عنايتى فرمايد و تحولى در آنان بوجود آورد تا مسائل را آنگونه كه شايسته است، بررسى نمايند و خود و كشور خود را از چنگال گرگان جهانخوار نجات دهند. اينك لازم است تذكراتى به زائران بيت الله الحرام و آنان كه در قربانگاه حضرت خليل الرحمن سلام الله عليه حاضر مى‏شوند، داده شود:

    1- لازم است حجاج، مسائل حج را از واجبات و محرمات نزد علماى اعلام به خوبى ياد گيرند تا خداى نخواسته تخلفاتى حاصل نشود كه موجب هدر رفتن زحمات آنان گردد يا موجب محل نشدن آنان شود و براى خودشان اشكالاتى پيش آيد.

    2- لازم است زائران محترم ايرانى توجه كنند كه از كشورى انقلابى و اسلامى و متعهد به احكام اسلام راهى حج شده‏اند و چشمان دوستان و دشمنان بر آنها دوخته شده است. دوستان، براى آنكه ببينند زائران محترم به تعهد اسلامى خود باقى هستند و در رفتار و گفتار و برخورد با مسلمانان جهان آبروى انقلاب اسلامى شكوهمند خود را حفظ مى‏نمايند و در زحمت‏ها و مشقت‏ها و كمبودها كه لازمه قهرى اين سفر مقدس است، بردبارى و شكيبائى دارند و خداوند متعال را در امور حاضر و ناظر مى‏دانند و با سرافرازى به كشور خود باز مى‏گردند و كشور و انقلاب خود را در بين مسلمانان جهان سرافراز مى‏كنند و انقلاب اسلامى كشور عزيز خود را مسلمانان جهان و كشورهاى اسلامى صادر مى‏نمايند، يا خداى نخواسته بر خلاف اخلاق و كردار اسلامى از بعض آنان در مريى و منظر برادران اسلامى، عمل و يا گفتارى ولو كوچك صادر مى‏شود كه موجب هتك اسلام و جمهورى اسلامى كه از گناهان بزرگ نابخشودنى است. و دشمنان، براى آنكه در گفتار و كردار و اخلاق آنان خدشه كنند و خداى نخواسته اگر امرى گر چه بسيار ناچيز از آنان صادر شود، بهانه به دست آوردند و با بوق‏هاى تبليغاتى خود مطالب كوچك را بزرگ و بزرگتر جلوه دهند و بيش از پيش، چهره اسلام و انقلاب را در نظر اجانب و جهانيان واژگون و مسلمانان ايران را در نظر مسلمانان جهان مردمى بى بند و بار معرفى كنند و اسلام را مكتبى به دور از ارزش‏هاى والاى انسانى و ملت شريف ايران را ملتى منحط و دور از تمدن و تعالى، به خورد جهانيان دهند. بايد بدانند مسؤوليت حجاج محترم در پيشگاه مقدس خداوند متعال و در مقابل ملت شريف و مجاهد، در راه اسلام و تعاليم انسانى آن، بسيار خطير و بزرگ است. هرگز گمان نكنند امسال كه همه مى‏دانيم چنگال ابرقدرت‏ها و وابستگان به آنان، به كشورهاى اسلامى و مظلومان جهان بيش از پيش فرو رفته و خون جوانان مظلوم مسلمين بيشتر از هر وقت از چنگال آنان مى‏چكد، مشابه سال‏هاى ديگر است .

    صحيفه نور ج 17 صفحه 29

    اكنون قدرتهاى بزرگ جهان از اسلام و برنامه‏هاى غرب و شرق زدائى آن به وحشت افتاده‏اند و شيطان بزرگ، جوجه شيطان‏ها را فرا خوانده و به تمام توطئه‏ها براى خاموش كردن نور خدا دست يازيده است.

    3- لازم است زائرين محترم بيت الله الحرام از هر ملت و مذهبى كه هستند به فرامين قرآن كريم گردن نهند و در مقابل سيل شيطانى بنيان كن اسلام زدائى شرق و غرب و وابستگان بى اراده آنان، دست اخوت اسلامى به هم دهند و به آيات شريف الهى كه آنان را به اعتصام به حبل الله فرا خوانده و از تفرقه و اختلاف تحذير و نهى نموده است، توجه كنند. از اين فريضه عبادى - سياسى اسلام، در آن امكنه شريفه كه بحق براى مصالح موحدين و مسلمين جهان بنا شده است، بيشترين استفاده معنوى و سياسى را نموده و به سر قربانگاه ابراهيمى - اسماعيلى توجه كنند، كه براى خداى تبارك و تعالى و هدف مقدس اسلام تا سر حد فداى عزيزترين ثمره وجود خود بايد ايستاد و از هدف الهى دفاع نمود. بايد شيطان بزرگ و ميانه و كوچك، اولى، وسطى و عقبه را از حريم مقدس اسلام و كعبه و حرم راند و بايد دست شياطين را از كعبه و حرم كشورهاى اسلامى كه حريم آن است قطع كرد و بايد دعوت خداوند متعال را لبيك گفت. بايد حجاج محترم كشور انقلاب اسلامى ايران فرياد مجاهدين شجاع و فداكار ملت شريف مجاهد را بر مسلمانان جهان در آن مجمع عمومى مسلمين برسانند و آنان را موظف نمايند كه حامل پيام ملت ايران به تمام ملت‏هاى مظلوم جهان باشند و فرياد ياللمسلمين اين ملت انقلابى

    4- مسلمانان بايد بدانند كه پس از انقلاب اسلامى و توجه به قدرت خارق العاده اسلام، توطئه‏هاى و نقشه‏هاى امريكا از ايجاد تفرقه بين برادران اهل سنت و تشيع و هجوم به ايران كه مركز ثقل نهضت اسلامى است، تا نقشه عميق و گسترده هجوم به لبنان و آن جنايات عظيم، همه و همه براى اسلام زدائى و تضعيف اين قدرت الهى است. بايد بدانند نقشه امريكا كه به دست خبيث اسرائيل در جريان است، به بيروت و لبنان خلاصه نمى‏شود، كه اسلام در همه جا، در كشورهاى اسلامى خصوصا منطقه خليج فارس و حجاز مركز وحى الهى، هدف است. هدف اول آن است كه حكام منطقه گوش و چشم بسته در فرمان آمريكا و از آن دردناكتر اسرائيل باشند و ننگ هر تحقير و نوكرى را بپذيرند. در چنين جو و فاجعه عظيمى، ملت‏هاى اسلامى نبايد بى تفاوت باشند و از هيچ كوشش در راه حفظ اسلام و كشورهاى اسلامى نبايد دريغ كنند. چه دردناك و مصيبت بار است كه در جوار مسلمانان و دولت‏هاى به اصطلاح اسلامى، اسرائيل غاصب اينچنين جسورانه و فاتحانه به مردم مظلوم لبنان، به خواهران و برادران عزيز بيروتى تجاوز كند و به جاى آنكه دولت‏هاى كشورهاى اسلامى به دفاع، كه يك فريضه الهى و انسانى است، برخيزند، اينچنين نرمش نشان دهند، بلكه براى مقصد شوم آمريكا و اسرائيل به فعاليت برخيزند و به جاى اسرائيل ستم پيشه، ايران اسلامى و اسلام را در ايران هدف و تمام هدف قرار دهند. آيا اگر امروز توانستند عذرهائى براى سكوت بلكه كمك به مقاصد شوم اين جنايتكار و اربابش بتراشند، تاريخ را هم مى‏توانند به انحراف كشند؟ آيا ملت‏هاى آزاد را هم مى‏توانند فريب

    صحيفه نور ج 17 صفحه 30

    دهند؟ و آيا خداوند منتقم را هم با عذرهاى غير موجه خود مى‏توانند قانع كنند؟ و آيا اينطور كه اينان اسلام بزرگ را به ملعبه و بازى گرفته‏اند ، گناه بزرگشان بخشودنى است؟ و آيا از عهده جواب براى خون‏هاى زنان و مردان و كودكان بيگناه بيروت بر مى‏آيند؟

    5 - چون لازم است در اين سفر مبارك بر جريانات و طرح‏هاى اسلامى - سياسى، هماهنگى‏هاى كامل بين تمام كاروان‏ها و گروه‏ها باشد و از هرج و مرج و امور مخالف با اخلاق اسلامى به طور كامل اجتناب شود، ضرورى است حجاج محترم و كاروان‏هاى حج از پيشنهادهاى متصدى محترم امور حج و حجاج، جناب حجت الاسلام آقاى موسوى خوئينى‏ها پيروى نمايند، كه اگر خداى نخواسته هر كاروان و هر گروهى مستقلاً و بدون توجه به هماهنگى اقدام به امرى كنند، ممكن است فاجعه‏اى پيش آورد و انحرافاتى تحقق يابد كه چهره اسلامى جمهورى اسلامى و انقلابى دگرگون جلوه داده شود و اين گناه عظيمى است كه پيش خالق و خلق مسؤوليتى بس بزرگ دارد.

    اينجانب اميدوارم كه حجاج عزيز ايدهم الله تعالى از خود و دوستان خود مراقبت نمايند كه اين عبادت با عظمت الهى، آلوده به گناه و خطايا نشود. در ميقات‏هاى الهى و مقامات مقدس، در جوار خانه پر بركت خداوند تعالى، آداب حضور محضر مقدس خداوند عظيم، مراعات و قلوب حجاج عزيز از تمام وابستگى‏هاى به غير حق، آزاد و از آنچه غير دوست هست، تهى و با انوار تجليات الهى منور گردد تا اعمال و مناسك اين سير الى الله با محتواى حج ابراهيمى و پس از آن، حج محمدى، آراسته گردد و با سبكبارى از افعال طبيعت، همگان سالم از ورزهاى منى و منيت، با كوله بارى از معرفت حق و عشق محبوب، به اوطان خود باز گردند و به جاى سوغات‏هاى مادى فانى، دستاوردهاى باقى ابدى براى دوستان به سوغات آورند. با مشتى پر از ارزش‏هاى انسانى اسلامى كه پيغمبران بزرگ از ابراهيم خليل‏الله تا محمد حبيب‏الله صلى‏الله عليهم و آلهم اجمعين به انگيزه آن مبعوث شدند، به دوستان عاشق شهادت بپيوندند. اين ارزش‏ها و انگيزه‏هاست كه انسان را از اسارت نفس اماره به سوء و وابستگى به غرب و شرق، نجات و به شجره مباركه زيتونه لاشرقيه و لاغربيه رساند. و اگر مسلمانان جهان به انگيزه انبياء عليهم‏السلام كه عصاره آن در آخرين كتاب انسان ساز، قرآن كريم، اين كتاب هدايت كه از مبداء نور الله نورالسموات و الارض به مشكات قلب نورانى خاتم الرسل صلى الله عليه و آله و سلم تابش نمود تا قلوب انسان‏ها را از حجاب‏هاى ظلمت و نور برهاند و عالم را نور علا نور كند، پى برند و به اقيانوس نور متصل شوند، هرگز در اسارت شيطان و شيطان زادگان در نمى‏آيند و براى چند روز مسند توهمى و رياست‏هاى تخيلى، داغ ننگ و ذلت را بر جبين خويش نمى‏پذيرند و براى تقرب به شيطان بزرگ و طرح اسارت بار كمپ ديويد و اشباه آن، به جست و خيز بر نمى‏خاستند. هان اى قطره‏هاى جدا از اقيانوس قرآن و اسلام! به خود آئيد و به اين اقيانوس الهى متصل شويد و به اين نور مطلق استناره كنيد تا چشم طمع جهانخواران از شما ببرد و دست تطاول و تجاوز آنان قطع شود و به زندگانى شرافتمندانه و ارزش‏هاى انسانى برسيد. از اين زندگى ننگين كه مشتى اسرائيلى دوره‏گرد، بر شما حكومت كنند و مسلمانان مظلوم را در حضور شما پايمال نمايند،

    صحيفه نور ج 17 صفحه 31

    رهائى يابيد. بار الها! به ما خفتگان توفيق بيدارى عنايت فرما و حكام كشورهاى اسلامى را به خود آر كه با معيارهاى اسلامى بر مسلمانان حكومت كنند و بت‏هاى نفس و طاغوت را در هم شكنند.

    6- بر روحانيون محترم و نويسندگان و گويندگان متعهد لازم است كه در فرصت‏هاى مناسب و در محضر مسلمانان، به جبران تبليغات مسمومى كه از وسائل ارتباط جمعى وابسته به آمريكا و اسرائيل، به شايعه‏افكنى و دروغپردازى بر ضد اسلام و جمهورى اسلامى ايران اشتغال دارند، از اسلام و انقلاب اسلامى ايران دفاع نمايند و چهره واقعى آن را به جهانيان معرفى نمايند و دستاوردهاى اسلامى را كه با جهاد بى‏امان ملت متعهد ايران، با همه گرفتاريها و كارشكنى‏هاى دشمنان اسلام در داخل و خارج، نصيب كشورشان شده است، يادآور شده و ملت‏ها را آماده كنند و از تهمت‏هايى كه از ناحيه بوق‏هاى تبليغاتى به اين ملت زده شده است پرده بردارند و نقشه‏ها و توطئه‏هاى آمريكا و وابستگان به آن را افشا كنند. از هجوم ارتش صدام عفلقى به امر آمريكا و پشتيبانى كشورهاى وابسته به آن، جهانيان را باخبر كنند. مسلمانان را از آنچه به دست بعضى از حكام آمريكايى بر اسلام و مسلمين مى‏گذرد كه بدترين آنها شناسائى رسمى اسرائيل و بعد از آن، تاخت و تاز وحشيانه به كشور اسلامى لبنان و شهيد و معلول كردن ده هزار مردم بيگناه و بى پناه است، آگاهى دهند. شايد ملت‏ها با اعتقادبه خداى متعال از اين فاجعه بزرگ تاريخ كه روى مسلمانان را در جهان و در پيش نسل‏هاى آينده، خدانخواسته سياه مى‏نمايد، جلوگيرى كنند و اسلام عزيز و مسلمين را از اين ننگ بزرگ رهائى بخشند و خود را از اين تحقير و ذلت ناهنجار كه ياد آن هر مسلمان غيرتمند را مى‏لرزاند آزاد كنند.

    7- اخيراً به دولت‏هاى منطقه كه براى فجايع مخالف با اسلام و تعليمات قرآن، گردهمائى مى‏نمايند، اخطار مى‏كنم كه اقدام و قيام بر ضد اسلام و ملت‏هاى اسلامى نكنند. در صورتى كه چنين كنند، دولت و ملت ايران كه بزرگترين قدرت منطقه است، به اذن الله تعالى بر شما نخواهد بخشود و هر پيامدى كه براى شما پيش آيد، خود مسؤول آن هستيد. از شما كه رگ حيات و شريان بزرگ اقتصاد و صنايع جهان در دستتان است، هيچ عذرى در پيشگاه معظم خالق و مخلوق پذيرفته نخواهد شد. اميد است انشاءالله تعالى اسلام عزيز با پشتيبانى ملل اسلامى در جهان خصوصا منطقه، به آمال خود برسد و مسلمانان جهان بر مستكبران پيروز شوند.

    والسلام على عبادالله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1473
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 32

    تاريخ: 31/6/61

    پيام امام خمينى به مناسبت دومين سالگرد جنگ تحميلى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    دو سال از هجوم آمريكاى جهانخوار توسط جيره خوار خود، صدام عفلقى به كشور اسلامى ايران و در واقع به اسلام گذشت و با سپاس به درگاه خداوند متعال هر چه از اين جنگ ناخواسته تحميلى مى‏گذرد، قدرت اسلام و جمهورى اسلامى و قواى نظامى و انتظامى ايران و پايدارى ملت متعهد آشكارتر و افزون‏تر مى‏گردد و رسوائى جهانخواران و وابستگان و پيوستگان به آنان بيشتر و واضح‏تر مى‏شود و مشت خرابكاران و منافقان و منحرفان بازتر مى‏گردد و بحمدالله تعالى و با عنايات خاصه الهى و توجه حضرت بقيه‏الله ارواحنا لمقدمه‏الفدا، امسال كشور و ملت ايران با سال‏هاى گذشته فرق‏هاى چشمگيرى داشته است. سال‏هاى قبل ارتش فريب خورده صدام در كشور عزيز ما به جنايات خود ادامه مى‏داد و صدام تكريتى و اربابانش اميد داشتند كه بتوانند در داخل كشور به خرابكارى و جنايت ادامه دهند و خيال سردارى قادسيه را در سر داشتند و جدائى مناطق نفت خيز را در مغزهاى پوك خود مى‏پختند ولى در اين سال پر بركت مى‏بينيم و مى‏بينيد كه كاخ‏هاى اميدشان فرو ريخته و قواى مسلح شجاع و مومن ايران آنان را با رسوائى هر چه تمامتر از كشور خويش رانده‏اند و اكنون چون دزدان در بلندى‏هاى ايران پناهگاه ساخته و در آنها خزيده‏اند و قدرت مقابله را از دست داده‏اند و از داخل كشور عراق با توپ‏هاى دور برد و موشك‏ها مناطق مسكونى عرب نشين را مى‏كوبند و مردم شهرهاى مقاوم مرزى را به شهادت مى‏رسانند و بلند پروازى‏هاى سردار قادسيه بدل شده است به دريوزگى از اين دولت و آن دولت و به مشتى دروغ كه خود را به آن دلخوش و روى خود را با سيلى سرخ كرده است و به خيال خود ارتش خويش را فريب مى‏دهد و انتقام شكست مفتضحانه خود را از ملت مظلوم عراق و فرماندهان ارتش خود گيرد و مضحك‏تر از همه اينكه جزيره خارك را منطقه نظامى اعلام مى‏كند و پشتيبانان شكست خورده او دامن به اين دروغ زده‏اند كه شايد اين حيله موجب شود كشتى‏هاى نفتكش به جزيره خارك نيايند و ايران را وادار به صلح نمايند كه اين حيله شيطانى نيز خنثى و نقش بر آب شد، چرا كه رزمندگان ايران شجاعانه از خاك و بندرهاى ايران دفاع مى‏نمايند و دولت با اعلام بيمه كشتى‏هاى نفتكش، اين نقشه را باطل كرد. و امروز قدرت نيروهاى مسلح ايران از ارتش و سپاه و بسيج و قواى انتظامى و عشايرى و مردمى آنچنان است كه مى‏تواند با راحتى شهرهاى عراق را در هم كوبد، لكن پيروى از احكام اسلام عزيز آنان را از تجاوز به حريم شهرهاى مسكونى باز

    صحيفه نور ج 17 صفحه 33

    داشته است و اگر خداى ناكرده فرماندهان و پرسنل قواى مسلح ما چون صدام و قواى تابع او بودند كه به اسلام و احكام نورانى آن اعتنائى نداشتند و از ارزش‏هاى انسانى بى‏بهره بودند، شهرهاى عراق چون شهرهاى خوزستان و امثال آن در هم كوبيده مى‏شد. در سال گذشته توطئه گران مطبوعات و بازيگران رسانه‏هاى گروهى وابسته به آمريكا و صهيونيسم با كمال وقاحت ايران را متهم مى‏كردند كه از اسرائيل اسلحه وارد مى‏كند و طرفدار اسرائيل جنايتكار است، اكنون در كنفرانس فاس، فاش و روشن شد كه طرفدار اسرائيل، صدام جنايتكار و اكثر دولت‏هاى منطقه‏باشند. طرفدارى از جنايتكارى كه با كمال جسارت پس از آنهمه تبهكارى هايش و خدمتگزارى‏هاى دويله‏هاى منطقه، آنان را به باد مسخره گرفته است و آنان را آنچنان تحقير نموده كه جز خود آنان هر انسانى را خجالت زده مى‏كند و خجالت نه از براى سران اين دولت ها، بلكه براى انتسابشان به اسلام و از آن جهت كه متأسفانه امور مسلمانان به دست اينان است. پيامد آن خدمتگزارى‏ها به اين جنايتكار، قتل عام بيگناهان بيروت، جنايتى كه عمق آن را ما نمى‏دانيم، حجم جنايت به قدرى بوده است كه به حسب گزارش خبرگزارى‏ها خشم جهانيان را برافروخته است، حتى جنايتكاران جهان چون ريگان و حسنى مبارك را به صورت ظاهر وادار به محكوم نمودن آن نموده است. حجم جنايت به گونه‏اى بوده است كه حتى خبرگزارى‏ها و روزنامه‏هاى طرفدار اسرائيل آن را محكوم و بزرگترين جنايت پس از جنگ جهانى دوم دانسته‏اند و به گونه‏اى بوده است كه حتى خود جنايتكاران نمونه جهان چون اسرائيل و فالانژها و ديگر همدستانشان هر يك به ديگرى نسبت مى‏دهد و بزرگترين مصيبت براى مسلمانان آن است كه از سران دولت‏هاى منطقه نفس بر نمى‏آيد و از آن فجيع‏تر و ننگ‏آورتر طرفدارى بى قيد و شرط بعض حكام منطقه است و باز هم در حجاز از جنايت اسرائيل و پدربزرگ او امريكا نمى‏شود اسم برد. و ما با سپاس به درگاه پروردگار عالميان، باز هم مددهاى غيبى را از اسلام و جمهورى اسلامى دريافت مى‏كنيم و خداوند كيد آنان را كه دولت ايران را طرفدار اسرائيل معرفى مى‏كردند به خود آنان برگرداند و آنان را نزد ملت رسوا كرد و صدام عفلقى كه براى روبروئى با اسرائيل بهانه مى‏تراشيد و خواست با آن بهانه‏ها خود را از دست مدافعان سلحشور ايران نجات دهد، در كنفرانس فاس به حمايت و شناسائى اسرائيل و بيمه و امنيت آن گريبان پاره كرد و مكروا و مكرالله و الله خير الماكرين .

    اكنون كه بزرگداشت هفته جنگ تحميلى فرا رسيده است و بحمدالله تعالى قواى مسلح و غيور ايران با سرافرازى تمام و غرور آفرينى براى اسلام و ملت بزرگ، مراحل آخر پيروزى را طى مى‏كند، لازم است ملت شريف ايران عموما و خصوصا دولتمردان و گويندگان و نويسندگان و شاعران و هنرمندان از اين قشرهاى فداكار هر يك به سهم خود قدردانى نمايند و مراحل مختلف پيروزى اين حماسه آفرينان را با گفتار و نوشتار و كردار خود در معرض نمايش گذارند و در محافل هفته جنگ

    صحيفه نور ج 17 صفحه 34

    فوايد و نتايج و پيامدهاى آن را برشمارند و روح شجاع اين رزمندگان بزرگ را هر چه بيشتر تقويت كنند. ملت شجاع و متعهد، اين هفته لازم است حضور خود را در صحنه جنگ اثبات نمايند و مشت محكمى به دهان ياوه سرايان بكوبند. امروز ابرقدرت ها، ملت حاضر در صحنه ما را متهم مى‏كنند كه از جمهورى اسلامى رو برگردانده و از جنگ كه حقيقتاً دفاع از اسلام است خسته شده‏اند . آنان ملت ايران را نشناخته‏اند و ناچار به دروغپردازى پرداخته‏اند و با اتهامات گوناگون به قواى مسلح و ملت ايران، تصميم دارند به هر صورتى كه هست بار ديگر جنايات خود را در ايران تكرار نمايند، ولى ملت رشيد و مقاوم ايران در مقابل آنان ايستاده‏اند و هرگز به آنان چنين اجازه‏اى را نخواهند داد. آنان مى خواهند با جمهورى اسلامى مخالفت كنند، چرا كه اين مخالفت مردم عزيز ما را مصمم‏تر خواهد نمود تا براى مبارزه‏اى طولانى‏تر دست در دست يكديگر نهند و از ايران واسلام عزيز و استقلال و شرف خويش دفاع نمايند. لهذا ملت شريف در سراسر ايران از روحانى و دانشگاهى و بازاريان و جوانان عزيز محصل تا رزمندگان فداكار و ساير قشرهاى معظم در اين هفته جنگ به شكرانه پيروزى اسلام پشتيبانى خود را از جمهورى اسلامى و قواى مسلح، فداكاران در راه هدف كه اسلام و ايران است به ثبوت برسانند و نيز ياد شهداى فداكار را كه جمهورى اسلامى و پيروزى ها، رهين جان نثارى آنهاست، زنده نگه دارند و از معلولين عزيز و آسيب ديدگان و آوارگان مقاوم در راه استقرار حكومت الله تفقد و قدرشناسى نمايند و از بازماندگان شهدا دلجوئى و به آنان دلدارى دهند، گر چه زبان‏ها و قلم‏ها در توصيف جوانان و نوجوانان، پيران و سالخوردگان عزيزى كه خون پاك خود و سلامت خويشتن را فدا كرده‏اند تا اسلام زنده و كشور پاينده بماند و از شر دشمنان خونخوار آزاد شود، عاجزند و نيز عاجزند كه به پدران و مادران دليرى كه چنين فرزندانى را تربيت كردند و به اسلام تقديم نمودند دلدارى دهند و از خواهران و برادرانى كه در جوار آنان بودند دلجويى نمايند، اينان مشمول عنايات و رحمت‏هاى بى‏پايان خداوند، در جوار اولياء عظيم الشان، با سعادت در دنيا و آخرت قرينند، خدايشان رحمت و بركت دهد. درود بى پايان به روح پاك شهيدان راه حق و سلام فراوان بر آسيب ديدگان و آوارگان در جبهه‏هاى دفاع از اسلام و ايران اسلامى و درود و سلام بر بازماندگان شهدا و خانواده‏هاى آسيب ديدگان و سلام خداوند و انبياء و اولياء او بر بقيه‏الله ارواحنا لمقدمه‏الفدا

    روح الله‏الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1474
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 38

    تاريخ: 3/7/61

    بيانات امام خمينى در ديدار با آيت الله‏زاده صدوقى و مسؤولان نهادها، ارگان‏ها و ادارات دولتى استان يزد

    آنچه را كه براى هميشه باقى مى‏ماند خدمت به اسلام و احكام خداست‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    استان يزد چون هميشه با عقل و تدين اداره مى‏شده است، مردم آن همواره متدين و طرفدار اسلام هستند و در انقلاب هم يزد مؤثر بوده است و من اميدوارم كه يزد نمونه‏اى باشد براى ساير استان‏هاى كشور و همانطور كه مردم آن متعهدند، متعهدتر باشند. امروز روزى است كه همه ما بايد كوشش كنيم تا نقشه‏ها و جنايات ابرقدرت‏ها و طرفداران داخلى آنها كه شكست خورده‏اند را خنثى كنيم. رفتن آقاى صدوقى كه شخصى متعهد و عاقل و فعال و از همه جهات انگشت شمار بوده، براى ما باعث كمبود است و ما امثال ايشان را كم داريم. خداوند ايشان را رحمت كند. البته بعد از آقاى صدوقى، آقاى خاتمى همه كارها را با كمك آقازاده صدوقى انجام مى‏دهند و من اميدوارم كه آقايان قدر اين نعمت را را بدانند و با همكارى همه ارگان‏ها مسائل حل شود و بدانيد آنچه را كه براى هميشه باقى مى‏ماند خدمت به اسلام و احكام خداست و ساير چيزها از بين رفته و فانى مى‏شوند انشاءالله موفق باشيد.

    والسلام عليكم و رحمةالله

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1475
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 39

    تاريخ: 4/7/61

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از سردبيران، مديران معاونان، مسؤولان، كاركنان وخبرنگاران سازمان خبرگزارى جمهورى اسلامى

    آنچه كه در خبرگزارى‏ها مهم است كيفيت آن است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    آنچه كه در خبرگزارى‏ها مهم است كيفيت آن است، زيرا هر كدام كه به راستى و راستگوئى نزديكتر باشد، شوق انسان را به گوش دادن بيشتر مى‏كند. در جمهورى اسلامى بايد صادقانه تمامى اخبار و خصوصا مسائل مربوط به جنگ و نحوه برخورد دولت‏هاى بزرگ با ملت ايران براى مردم بازگو شود. امروز كارهاى ايران مورد توجه دنيا و خبرگزارى‏ها و مطبوعات و راديوها و تلويزيون‏هاست و همه آنها مراقب هستند كه چيزى پيدا نموده و بااضافات و دروغپردازى‏ها به جمهورى اسلامى صدمه وارد سازند و با مصاحبه‏هاى صد درصد دروغ با افراد مغرض، يا اظهار نظرهاى بى مورد درباره افراد مى‏خواهند اذهان مردم را منحرف سازند و يكى از چيزهائى كه زياد روى آن تبليغ مى‏كنند مسأله انقلاب و اسلام است، چرا كه مسلم است اگر اسلام رشد پيدا كند جلوى خائنين راگيرد. و اگر ما مى‏گوئيم كه انقلاب بايد صادر شود، يعنى اسلام بايد در همه جا رشد پيدا كند و ما بنا نداريم در جائى دخالت نظامى كنيم. من اميدوارم خبرگزارى جمهورى اسلامى به واسطه خصوصيتى كه در آن هست رشد نموده و همه ما و شما در كارها خداوند را ناظر خود ببينيم و به‏اند ازه مسؤوليت تبليغ نموده و تلاش‏هاى دشمنان را خثنى سازيم. خداوند همه ما و شما را در خدمت به اين مردمى كه هميشه در ظلم و ستم بوده‏اند موفق بدارد. خداوند مجروحان شما را شفا و شهدا را رحمت فرمايد.

    والسلام عليكم و رحمه الله

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1476
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 35

    تاريخ: 1/7/61

    پيام امام خمينى به مناسبت آغاز سال تحصلى 62 - 61

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    اكنون كه با تأييد خداوند متعال و توجه خاص بقيه الله ارواحنا لمقدمه الفدا مراكز آموزش از دبستان‏ها و دبيرستان‏ها گشايش مى‏يابد و مراكز سرنوشت ساز كشور و جمهورى اسلامى به فعاليت بر مى‏خيزند، تذكراتى را كه كراراً داده‏ام، به علت اهميت موضوع، شايسته تكرار مى‏بينم.

    اينجانب خود را مسؤول اسلام و ملت محترم مى‏دانم تا در اين امر حياتى باز تأكيد و پافشارى نمايم. اميدوارم همه دست اندركاران امور تربيتى و آموزشى و تمام دولتمردان جمهورى اسلامى و همه روشنفكران متعهد و گويندگان و نويسندگان و بالاخره فرد فرد ملت ايران كه نزد خداوند قهار مسؤول هستند، در اين امر كه در رأس امور است، نه تنها سهل انگارى و مجامله ننمايند كه با جديت و پشتكار براى هر چه غنى‏تر و بهتر شدن اساس آموزش و پرورش اقدام نمايند.

    1- بايد سعى شود متصديان امور تربيتى از مرتبه ابتدائى تا آخر از اشخاص صالح و متعهد و معتقد به جمهورى اسلامى انتخاب شوند، افرادى كه هيچ گونه گرايش به مكتب‏هاى انحرافى شرق و غرب نداشته باشند. دانش آموزان عزيز با كمال دقت و بيطرفى اعمال و كردار دبيران و معلمين را زير نظر بگيرند كه اگر خداى نكرده در يكى از آنان انحرافى ببينند بلافاصله به مقامات مسؤول گزارش نمايند و خود دبيران و معلمين با هشيارى مواظب همكاران خود باشند تا اگر بعضى از آنان خواستند افكار انحرافى خود را در خلال تدريس به فرزندان ميهن اسلامى‏مان القاء كنند، از آنان جلوگيرى نمايند و در صورتى كه فايده‏اى نبخشيد با قاطعيت مطلب را با مسؤولان در ميان بگذارند. ايران امروز ديگر تحمل افكار غربزده و شرقزدگى مشتى خائن را ندارد. ما بايد با تمام وجود به استقلال فرهنگى برسيم كه استقلال فرهنگى پايه و اساس كشورى آزاد و مستقل است. استادان عزيز بايد خود اين اعتقاد را بيابند كه تنها فرهنگ ايران اسلامى است كه نجاتبخش كشور و ملت‏مان مى‏باشد. معلمان عزيز خود بهتر مى‏دانند كه فرهنگ استعمارى در زمان اين پسر و پدر چه به روز اين كشور و ملت آورده است. به فرهنگ غنى ايران اسلامى تكيه كنيد و مطمئن باشيد كه پيروزى از آن شماست. فرزندان عزيزتان را در سر كلاس‏ها به صورتى تربيت نمائيد كه وقتى فارغ التحصيل مى‏شوند جوانان برومندى تحويل جامعه گردند كه با تمام وجود معتقد باشند كه آنچه بدبختى داشتند از ابرقدرت‏هاى شرق و غرب و شرقزدگى و غربزدگى است.

    صحيفه نور ج 17 صفحه 36

    2- دبيران و معلمان و به طور كلى استادان، سخت از دانش آموزان مواظبت نمايند تا گروهگ‏هاى چپى روسى و امريكائى و منافقين امريكائى آنان را فريب ندهند. فرزندان عزيزم خود از يكديگر به بهترين وجه مراقبت نمايند و در صورتى كه مشاهده كردند كه بعضى از دشمنانشان در لباس دوست و همشاگردى مى‏خواهند آنان را جذب گروه خود كنند، به مقامات مسؤول معرفى نمايند و سعى كنند اين كار خود را به صورتى مخفى انجام دهند. فرزندان عزيزم! شما خوب‏دانيد كه مقدرات جمهورى اسلامى در آينده به شما سپرده مى‏شود. از خود و دوستان كاملاً مراقبت نمائيد تا در ابعاد مختلف، چه بعد اعتقادى و چه ابعاد دگر صراط مستقيم را بپمائيم، زيرا گرايش به يكى از مكتب‏هاى انحرافى و نيز وابستگى فكرى و عملى به غرب و شرق اگر چه بسيار كوچك، نه تنها خودتان را نابود مى‏كند كه در صورت سهل انگارى ولو در دراز مدت به ديگران سرايت خواهد كرد و همه ما در پيشگاه خداوند متعال و نسل‏هاى آينده مسؤول خواهيم بود. بايد توجه داشته باشيد كه نفوذ منافقين و ديگر خرابكاران و افراد منحرف در دبيرستان‏ها و ديگر مراكز تعليم و تربيت موجب تباهى اسلام است و مسؤول آن، همه دست‏اند ركاران امور تربيتى مخصوصاً دبيران و معلمان و دانش آموزان حزب اللهى مى‏باشند. همه مى‏دانيم كه سرنوشت يك كشور و يك ملت و يك نظام، بعد از توده‏هاى مردم در دست طبقه تحصيلكرده است و هدف بزرگ استعمار نو به دست گرفتن مراكز اين قشر است. كشور ما در دهه‏هاى اخير هر چه صدمه ديده و رنج كشيده است از دست خائنين اين قشر بوده است. وابستگى به شرق و غرب توسط غربزدگان و شرقزدگان و به اصطلاح روشنفكران كه از دانشگاه‏ها برخاسته‏اند ولى چهارچوب فكريشان در مدارس ابتدائى و متوسطه درست شده است، به فرهنگ، دين و كشورمان صدمه‏هاى بيشمار زده‏اند ، چرا كه اين افراد براى تكميل وابستگى به شرق و غرب و اخيراً امريكا هر كارى كه توانسته‏اند به نفع آنان انجام دهند دادند. چون درس خوانده بودند با كوله بار غربزدگى و شرقزدگى چون دزدانى كه با چراغ آيند، براى اربابان و كعبه‏هاى آمال‏شان گزيده‏تر كالاها را انتخاب كردند. گر چه ما مسؤول آنچه در آن روزگاران بر ملت‏مان رفته است نيستيم، لكن امروز رئيس جمهور و دولت و مجلس شوراى اسلامى و تمامى متصديان امور تربيتى در مقابل خداوند قادر و توده‏هاى ملت مستضعف مسؤول هستيم. كلكم راع و كلكم مسؤول و بايد بدانيد كه از مسؤوليت‏هاى بسيار بزرگ، مسؤوليت دينى و ملى است، مسؤوليت در مقابل مستضعفان و مظلومان است و بالاخره مسؤوليت در پيشگاه خالق و خلق، آن هم در طول تاريخ آينده. مسامحه و سهل انگارى در تعليم و تربيت خيانت به اسلام و جمهورى اسلامى و استقلال فرهنگى يك ملت و كشور مى‏باشد و بايد از آن احتراز كرد. امروز دانش آموزان بايد سعى كنند تاريخ انقلاب اسلامى‏مان را و نقش وحدت بين خودشان و دانشگاهيان را با روحانيون بياموزند، زيرا اگر روحانيون شما را و شما روحانيون را بشناسيد و با هم تفاهم كنيد، مطمئن باشيد كه جناح‏هاى غربزده و شرقزده از منافق و چپگرايان و ديگر خرابكاران و منحرفان بر شما و كشور اسلامى‏تان طمع نخواهند كرد و اگر هم طمع كنند، با شكست قطعى مواجه خواهند شد. و بدانيد كه بى انگيزه نبوده است كه رژيم سابق از شاعران و نويسندگان و سخنگويان و

    صحيفه نور ج 17 صفحه 37

    شايعه سازان و روزنامه نگاران وابسته براى تفرقه بين اين دو گروه استفاده مى‏كردند كه متاسفانه آنچنان در اين امر موفق شدند كه اين دو قشر دشمن سرسخت يكديگر شدند و رفت و آمد هر گروه در محيط ديگرى ممنوع اعلام شده بود و هيچ يك چشم ديدن ديگرى را نداشت و اين اختلافات را رضا خان و پسرش دامن زدند تا كشور ايران را در تمامى ابعاد وابسته به قدرت‏ها كردند و آنچنان مردم را از خود و فرهنگ خود و فرهنگ غنى اسلام بيگانه كردند كه در هر چيز خود را به بيگانگان محتاج و خويشتن را فاقد همه ارزش‏ها مى‏دانستند و اين فاجعه موجب گرديد تا كشور و اسلام بزرگ را عقب نگه دارند و به سر اين كشور و ملت، آن آمد كه همه مى‏دانيد كه جبران آن محتاج به فعاليت همه جانبه شبانه روزى ملت و دولت و شما مى‏باشد و اميد است تا با هماهنگ شدن همگان و راهنمائى‏هاى متفكران و عالمان متعهد و بيرون راندن ياس و نااميدى از خود و يافتن خويشتن خويش و فرهنگ عظيم خود به زودى به استقلال كامل دست يابيم و ملت مظلوم بتوانند به مدارج عاليه معنوى و مادى خود برسد.

    3- مادران و پدران متعهد از رفت و آمدهاى فرزندانشان سخت مراقبت نمايند و آنان را زير نظر بگيرند تا خداى ناكرده صيد منافقان امريكائى و منحرفان روسى نگردند و وضع درسى آنان را دنبال كنند، چرا كه نقش مادران و پدران در حفظ فرزندانشان در سنين دبستان و دبيرستان بسيار مهم و ارزشمند است. بايد توجه داشته باشند كه فرزندانشان در سنينى هستند كه با يك شعار گمراه كننده فريب مى‏خورند و خداى ناكرده به راهى قدم مى‏گذارند كه جلوگيرى‏از آن از هيچ‏كس ساخته نيست. مادران و پدران توجه داشته باشند كه آنان از همه كس موثرتر براى نجات فرزندانشان از گرداب جهل و فساد مى‏باشند. به همين جهت دلسوزانه و متعهدانه با اساتيد فرزندانشان در تماس باشند و آنان را در اين مهم يارى دهند و از آنان يارى گيرند. اميدوارم اين نونهالان، استقلال فرهنگى، سياسى، اقتصادى و نظامى فرداى ما را تامين كنند و ما را از شر ابرقدرت نجات دهند و پايه گذاران جهان سوم راستين گردند. اميد است با تاييد خداوند متعال و اعتماد به قدرت ايمان و عنايت حضرت بقيه الله روحى لمقدمه الفدا طرق غيبى به روى همه باز و راه سعادت و ترقى روحى و جسمى بر همگان گشاده گردد. والسلام على عبادالله الصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1477
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 40

    تاريخ: 8/7/61

    بيانات امام خمينى در ديدار با وزير كشور و كليه سرپرستان كميته‏هاى انقلاب اسلامى مناطق تهران

    اختلافاتى كه مشاهده مى‏شود از ضعف ايمان است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    يكى از امورى كه در اخلاق توجه به آن مهم است اينكه مسائل تكرار شود و اين تكرار و تذكر هم در خود انسان و هم در ديگران تأثير مى‏كند، از اين جهت من بعضى از مسائل را تذكر مى‏دهم. شما مى‏دانيد آن چيزى كه اين نهضت و اين انقلاب را به ثمر رساند ايمان بود و مؤمنين همانطور كه قرآن شريف فرموده است برادر يكديگر بوده و فرقى بين آنها نيست. هواى نفس انسان مى‏خواهد هر چه بشود بگويد من كرده‏ام، و اين آثار خودخواهى است و اختلافاتى هم كه مشاهده مى‏شود از ضعف ايمان است. آنها كه مى‏خواهند براى خدا كار كنند، چه خودشان و چه برادرانشان و چه افرادى ديگر انجام بدهند، براى آنها فرقى نمى‏كند. و من اميدوارم همه ما بتوانيم در جمهورى اسلامى اين قدم را كه بالاترين قدم‏هاست برداريم. آن روزى كه شما احساس كرديد محبت و برادرى بين شما و ساير قشرهاى خدمتگزار زيادتر مى‏شود، بدانيد كه ايمانتان زيادتر گرديده است. شما مى‏دانيد كه الان كشور ما محتاج اين است كه قواى مسلح با هم باشند و اگر خداى نخواسته بين كميته‏ها و سپاه پاسدارن تفاهم نباشد، به مقصدى كه آن اسلام است، نخواهيد رسيد. و هرگز در اين فكر نباشيد كه من كميته‏اى هستم و بايد تنها كميته كارش بهتر باشد، و سپاه هم همين را بگويد. در اين فكر باشيد كه با برادرى كارها را انجام دهيد و اين اصل قرآنى را كه مؤمنين با هم برادر هستند بپذيريد و با هم دوست و به يكديگر محبت داشته باشيد و خير همديگر را بخواهيد و آن خواطر نفسانى و باطنى كه عبارت از جدائى سپاه از كميته‏ها باشد را دور بيندازيد. اين رمز موفقيت جامعه است.

    بايد براى خدا مراتب و سلسله مراتب را حفظ كنيد

    رمز دوم اينكه گرچه كشور ايران بالا و پائين ندارد و آن دوله‏ها و سلطنه‏ها رفته‏اند و ما خودمان هستيم، لكن بايد نظم و نظام باشد. شما بايد براى خدا مراتب و سلسله مراتب را حفظ كنيد و اگر بنا باشد هر كس خودش رأى بدهد و عليحده عمل بكند، آنوقت است كه معنويات و موفقيت‏ها عادى هم از بين‏رود. و شما مى‏دانيد با آنكه پيغمبر اكرم در مسجد مى‏نشست و كسى كه وارد مى‏شد نمى‏دانست كه كدام يك از آنها پيغمبر است، با اين حال همه مامور اطاعت از او بودند. ما همه برادر هستيم، لكن

    صحيفه نور ج 17 صفحه 41

    اگر نظام نباشد برادرى هم به هم مى‏خورد. مثلاً اگر در جنگ بنا باشد از فرماندهى اطاعت نشود، مسلماً شكست خواهيم خورد. در جنگ آنوقتى شكست نيست كه همه گوش به فرمان كسى باشند كه وقتى نقشه و فرمان مى‏دهد همگى به آن عمل كنند و ذكر فان الذكرى تنفع المومنين . پس با اتكال به خداوند تعالى روحيه خودمان را تقويت كنيم و با هم برادر باشيم و بدانيم آنها كه با هم اختلاف دارند، موفقيت هم ندارند و شما نمى‏خواهيد با زور موفقيت پيدا كنيد شما مى‏خواهيد با اخلاق خوب و كردار خوب با مردم رفتار كنيد تا پيش خدا و خلق آبرومند باشيد و مردم را از خودتان بدانيد و اگر تفنگ و اسلحه هم در دست شماست، با اخلاق مردم را خاضع كنيد و خضوع قلبى ميزان است و اگر بتوانيد قلب مردم را همراه خود كنيد، اين چيزى است كه پيش خداوند دوام و ثبات دارد. من دعاگوى شما هستم و اميدوارم انشاءالله به وظايف دينى و اسلامى و كشورى خودتان عمل كنيد. والسلام عليكم و رحمه الله

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1478
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 42

    تاريخ: 10/7/61

    پيام امام خمينى به مناسب فاجعه دلخراش بمب گذارى در خيابان ناصر خسرو

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انالله و انا اليه راجعون

    انفجار جنايت‏بار عظيمى كه شب گذشته صداى مهيب آن را شنيديم و حجم عظيم آن را در وسايل ارتباط جمعى خواهيد ديد و شنيد، در جنوب شهر تهران در بين جماعت مظلومى كه از طبقه مستضعف و مستمند تشكيل مى‏شود اتفاق افتاد و صدها بيگناه و مظلوم را شهيد و مجروح كرد. كودكان نورس را درآغوش مادران به هلاكت رساندو شرافت و انسانيت را به سوگ نشاند و چهره قبيح آمريكائيان منافق و منحرف را بيشتر ظاهر كرد. اينان انتقام شكست مفتحضانه خود را از مظلومان متعهد به اسلام جنوب شهر مى‏گيرند و شكست خود را از چشم آنان مى‏بينند. جنوب شهريهاى محروم و طبقه مظلوم در طول تاريخ با تعهد به ارزش‏هاى انسانى و اسلامى، بيشتر و مصمم‏تر در مقابل قدرت‏ها و وابستگان و دلباختگان به آنها بپا خاسته و مى‏خيزند و اينان هستند كه با مشت گره كرده خود و حضور دائم درصحنه اسلام، قدرت‏ها را در هم مى‏كوبند و طمع كاران را كه به دنبال قدرت‏ها بودند، مأوس نمودند. سربازان و سپاهيان و بسيجيان و ساير قواى مسلح امروز ما نيز در همين طايفه و طبقه هستند. ملت عزيز ما مى‏بينند كه هر وقت پيروزى نصيب‏شان مى‏شود و رزمندگان دلير و مجاهد ايران، دشمنان اسلام و ملت‏ها را شكست داده به عقب‏رانند، به انگيزه انتقام از آنان، يك عده مظلوم را به خاك و خون مى‏كشند و عقده‏هاى خود را مى‏گشايند و به گمان باطل خود مى‏خواهند تزلزل و سستى در رزمندگان شجاع بوجود آورند. اينان قدرت اسلام و ايمان را نشناخته و با انگيزه‏هاى حيوانى و غربى خود ملت اسلام را مى‏سنجند. اينان از فهم حقايق محروم و از انگيزه‏هاى الهى بيخبرند صم بكم عمى فهم لايعقلون و شايد يكى از انگيزه‏هاى باطل آنان، آن است كه اذهان ملت ايران و ملت‏هاى مظلوم جهان را از شكست مفتضحانه آمريكا در جنگ صدام عفلقى و رانده شدن او از ايران، منحرف و به اين فاجعه بزرگ متوجه كنند و بهانه به دست رسانه‏هاى گروهى خارجى دهند تا با تبليغات دامنه‏دار خود بر اين شكست بزرگ آمريكا و نوكر بى اراده‏اش صدام، پرده پوشى كنند و يا از حجم بزرگ پيروزى رزمندگان شجاع بكاهند، غافل از آنكه ملت انقلابى ايران دفاع از اسلام و قطع دست شيطان بزرگ از منطقه را در رأس برنامه‏هاى خود مى‏داند. در عين حال كه هر انسانى كه از فطرت الهى خود خارج نشده، براى اين جنايت بزرگ و براى به شهادت رسيدن يك

    صحيفه نور ج 17 صفحه 43

    عده كودك و بزرگ بيگناه در سوگ است و از مصدوم و مجروح شدن برادران خود متأثر و متأسف است، پيروزى غرورآفرين و كفرشكن سلحشوران جبهه‏ها را از ياد نمى‏برد. ملت بيدار ايران حيله‏هاى شيطانى اين تبهكاران را شناخته و مرتكبين آنان را نيز مى‏شناسد و انكار آنان را چون انكار اسرائيل در جنايت حيوانى خود در بيروت مى‏داند.

    اينجانب پيروزى بزرگ سلحشوران ايران را به اسلام و ولى‏الله‏الاعظم ارواحنا له‏الفدا و ملت شريف ايران تبريك و اين فاجعه دردناك را به همگان بويژه به بازماندگان و مادران و پدران اين مظلومان تسليت عرض‏كنم. جناب آقاى نخست وزير موظف مى‏باشند كه هيأتى براى رسيدگى به خانواده‏هاى شهدا و خسارت وارده تعيين نمايند و در صورت احتياج مظلومان اين واقعه، به آنان كمك و خسارات را تأمين نمايند. درود بر شهدا و آسيب ديدگان مظلوم و رحمت خداوند بر شهيدان.

    از خداوند تعالى صبر براى بازماندگان و صحت و شفا براى مجروحان و آسيب ديدگان خواهانم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1479
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 44

    تاريخ: 11/7/61

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان و مسؤولين دانشكده افسرى و بانوان و مددكاران دايره شهداى ارتش جمهورى اسلامى

    فرماندهان شما از سنخ خود شما هستند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از حضور اين عزيزانى كه با چهره‏هاى نورانى در اينجا آمده‏اند تشكر مى‏كنم و هميشه دعاى به همه قشرها خصوصاً سربازان اسلام، از ياد نخواهد رفت. شما بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه اين جمهورى اسلام اسلامى، مخلوط يك قوائى است كه براى دنيا نمى‏تواند شناخت داشته باشد. اصلاً اين تركيب در دنيا سابقه نداشته‏است، تركيبى از ارتش و روحانى، تركيبى از ملا و سپاهى، تركيبى از رئيس جمهور اينطور، و رئيس مجلس آنطور و نخست وزير آنطور، اين تركيب سابقه ندارد و تركيب ناشناخته‏اى است. و لهذا طرح‏هائى كه در دنيا به ضد اين انقلاب ريخته شده است و شود، از باب اينكه شناخت روى اين تركيب ندارند و سابقه به اين نحو اجتماع ندارند، خنثى مى‏شود. امروز اين تركيبى كه در دولتمردان است و اين تركيبى كه در آنها و مردم است، اين مجموعه ناشناخته است. شناخت اشخاص دانشمند در دنيا از يك ارتش طاغوتى بوده است و از يك دولت طاغوتى و از يك مردم تحت ستم كه بايد هميشه ظلم بكشند. امروز نه رهبران شما و فرماندهان شما از سنخ فرماندهان زمان رژيم طاغوتى است و نه دولت شما از سنخ آن دولت‏هاست و نه ارتش شما و سپاه شما و بسيج شما و شهربانى شما و ديگر قواى نظامى و انتظامى شما از سنخ و بافت آن سابق است و از سنخ و بافت كشورهاى دنيا، سرتاسر. اصلاً اين يك موجود جديدى است كه در اين عهد و در اين عصر متولد شده است كه كارشناسان و دانشمندانى كه با آن امور مانوسه خودشان سروكار داشته‏اند ، اين مولود جديد را نمى‏توانند بشناسند. ايده اين مولود را هم نمى‏توانند بفهمند، انگيزه حركت‏هاى اينها را هم نمى‏توانند بفهمند و آن ايمانى كه در قلب اينهاست، آنها نمى‏توانند ادراك كنند. آنها سروكارشان با يك موجودات ديگرى بوده است وراى اين مولودى كه در اين عصر پيدا شده است. و شما ملاحظه‏كنيد كه نه نظر شما امروز به فرمانداران و فرماندهانتان، مثل نظر آن اشخاصى در سابق بودند در ارتش، و نه فرماندهان شما آن نظر را به شما دارند كه سابق فرماندهان داشتند. فرماندهان سابق، زيردستان - خودش را خودشان را مثل اسيران مى‏انگاشتند، مثل عبيد توهم مى‏كردند و هرگز حاضر نبودند كه با آنها در يك جمع خصوصى بنشينند و دل - درد دل اين

    صحيفه نور ج 17 صفحه 45

    عزيزان را گوش كنند تا بفهمند. فرماندهان شما حالا از سنخ خود شما هستند، در آغوش خود شما هستند، چنانچه شما هم نور چشم فرماندهانتان هستيد و در آغوش آنها هستيد. اينكه همه توطئه‏ها خنثى مى‏شود و همه چيزهائى كه در دنيا براى ضد ما خرج مى‏شود به باد فنا مى‏رود، روى همين معناست كه ما يك موجود ناشناخته هستيم. اين مولود يك مولود تازه است، دنيا تازه يك همچو مولودى را بوجود آورده و تا آمدند اين را بشناسند، طولانى است وقت و اگر شناختند، همه متوجه به آن شوند. آنهائى كه امروز با شما مخالفت دارند، با يك موجود ناشناخته مخالفت دارند، نمى‏دانند شما چى هستيد. آن تحولى كه در همه افراد اين ملت پيدا شده است و منجمله ارتش و سپاه و همه قواى نظامى و انتظامى، اين تحول الهى است كه چشم و گوش دنيا نسبت به آن كور و كر است، نمى‏توانند بفهمند كه شما چى مى‏خواهيد، نمى‏توانند بفهمند كه ارتش اسلامى يعنى چه. آن اسلامى كه پيش بسيارى از اين دولت‏هست، اين اسلام، غير از اين اسلامى است كه شما ادراك كرده‏ايد و آن ارتشى كه در دنيا هست، غير از اين ارتش است،سنخش مخالف است. فرماندهان ارتش كه به هر جا ملاحظه بكنيد، ارتشى‏ها را عبيد خودشان مى‏دانند و ارتشى‏ها ملزمند به اينكه آنها را هم بالا دست و بالا دست بدانند. ارتش امروز ايران اينطور نيست، نه پرسنل‏شان آن پرسنل است و نه فرماندهانشان آن فرماندهان، نه نظر فرماندهان به پائين‏ترها به اصطلاح نظر بالا و پائين است و نه نظر پرسنل به آنها اين است كه اينها يك مقامى دارند كه ما نبايد با آنها اصلاً صحبت كنيم. در آن رژيم و رژيم‏هاى سابق بر آن، در طول تاريخ شاهنشاهى، اگر ارتشى بود، ارتش متجاوز بود و اگر ژاندارمرى بود، براى تجاوز به مردم در بين بلاد گماشته شده بودند و اگر شهربانى بود، شهربانى براى تعدى به مظلومان گماشته شده بود. شما همه ياد داريد در چند سال پيش از اينكه رژيم محمدرضا به طور غصب اين مملكت را گرفته بودند، در نظر داريد كه خود شما، يعنى نه شماى شخصى، خود آنهائى كه در ارتش بودند چه وضعى داشتند، نسبت به پائين‏ها چه جور بودند و نسبت به بالاها چطور. آن سپهبدها و سرلشگرها و - نمى‏دانم - امثال آنها وقتى كه به پاى مظلومان و زيردستان مى‏رسيدند، آنطور غبغب را پركردند و به آنها اربابى مى‏فروختند و در مقابل يك نفر اجنبى كه از خود آنها در ارتش شان بسيار كمتر بوده است درجه اش، به طور خاضعانه رفتار مى‏كردند، براى اينكه آنها مكتبى نبودند، يعنى مكتب اسلام را نديده بودند، از اسلام بى اطلاع بودند.

    شما امروز در ميدان‏ها عمل را هم ياد مى‏گيريد

    شمائى كه امروز در اينجا هستيد و خداوند تبارك و تعالى به شما توفيق داده است كه در دانشكده افسرى يك همچو رژيمى زندگى مى‏كنيد و تحصيل، بدانيد كه شما وضع‏تان با سابق فرق دارد. شما لشكر خدا هستيد. شما ارتش امام زمان سلام الله عليه هستيد و شما بايد وضع‏تان را بدانيد كه با سابق فرق دارد. شما در عين حالى كه در دانشكده افسرى مشغول تحصيل هستيد، در جبهه‏ها مى‏رويد و همراه تحصيل‏تان عملاً هم تحصيل مى‏كنيد، علوم عملى خود علومش مهم نيست، عمل بر

    صحيفه نور ج 17 صفحه 46

    آتش مهم است. ارتش سابق اگر چنانچه فرماندهانشان يا افسرانشان دوره‏هاى اين - نظامى را ديده بودند، لكن عمل نداشتند. يك ارتش تو سرى خورده تحت ستم خارجى‏ها و مستشاران خارجى، وقتى كه از جوانى همانطور تحت ستم و تحت سلطه آنها بار بيايند تا برسند به بالا، معلوم است كه وضع‏شان وضع يك مردمى است كه بايد تو سرى بخورند، خودشان را براى ساختن با اجانب و متابعت از اجانب مهيا مى‏كردند. امروز شما در مقابل تمام قدرتهاى دنيا ايستاده ايد و در دانشكده‏تان وقتى كه تحصيل مى‏كنيد و به جبهه‏ها مى‏رويد، با شوق به جبهه‏ها مى‏رويد و آنجا تعليم عملى بينيد. اينطور نيست كه فقط خواندن و نوشتن باشد، عمل كردن است. و يكى از بركات اين جنگ تحميلى براى ملت ما همين معناست كه ما سربازانمان و جوانان و دانشجويان افسرى ما در دانشكده افسرى، علاوه بر تحصيل دوره‏هاى دانشكده، عملا در جبهه‏ها حاضر مى‏شوند و تعليمات عملى مى‏بينند و در علوم عملى، اين ميزان است نه خواندن. خواندن مقدمه عمل است و شما امروز در ميدان‏ها عمل را هم ياد مى‏گيريد. امروز شما نور چشم همه ما هستيد و ما به وجود امثال شما بايد افتخار بكنيم و شما بايد براى اسلام يك ارتش قوى و يك ارتش مستقل باشيد. ارتش يكى از اركان يك كشور است و در اين زمان پاسداران اسلام هم يكى از اركان اين كشور است و اگر در ذهنش، ارتش يا پاسدار، حقارت ادراك بكند، اين نمى‏تواند براى يك ملتى مفيد باشد. سابق تحقير مى‏كردند قواى نظامى و انتظامى ما را، فرماندهانشان و بالاتر از او، مستشارى كه مى‏آمد، مستشاران ظالمى كه مى‏آمدند، تحقير مى‏كردند اينها را. با روح حقارت، اينها بزرگ مى‏شدند. امروز ملت از شما تعظيم مى‏كند و شما يك كسى كه بالاى سرتان باشد و شما را تحقير بخواهد بكند، سراغ نداريد. نه آنهائى كه فرمانده شما هستند اهل اين هستند كه تحقير بكنند پرسنل خودشان را و نه شما آن هستيد كه تحقير را قبول بكنيد. اين مجموعه را نمى‏توانند بفهمند چى هست و لهذا نقشه‏هائى كه مى‏كشند، خودشان هم مى‏گويند كه ما اين را نشناخته ايم، ما مى‏توانيم جاهاى ديگر را بشناسيم، لكن ايران را نشناخته‏ايم. اين براى اين است كه شما يك تركيب حاضرى كه همه‏اش توجه به معنويات داشته باشد، سربازش در جبهه‏ها دعا بخواند و دعاى كميل بخواند و با دعاى كميل و نماز شب و ذكر و فكر الهى، خودش را مهيا كند براى جنگيدن با آن ارتشى كه در محل خودش، با امورى كه شما دانيد و كسانى كه در قرارگاه‏هاى آنها بودند و ديدند چه چيزها بوده، آنطور بوده اند. اينها اصلاً دو سنخ است. شما سرتاسر عالم را بگرديد، امروز ارتش و سپاه و بسيج و ساير قوائى كه ما در اينجا، ملت ايران دارد، و خود ملت ايران، شما در سرتاسر عالم يك همچو تركيبى را نمى‏توانيد پيدا بكنيد. اين يك تركيب الهى است. يك تركيب الهى مركب از روحانيون، ارتش، ژاندارمرى، شهربانى، سپاه، بسيج و ملت همه يك موجودند اينها، يك مخلوطند اينها، اين موجود مخلوط، يك تركيب خاص الهى است و اين تركيب خاص الهى ناشناخته است و لهذا نمى‏توانند بفهمند شما چى مى‏خواهيد اصلش.

    صحيفه نور ج 17 صفحه 47

    ما صلح الهى را مى‏خواهيم، نه صلح صدامى را

    آن صلحى كه ما مى‏خواهيم، امثال صدام يا حسين يا حسن كجائى، نمى‏توانند بفهمند چى است. آنها صلح‏ها را مثل صلح‏هائى مى‏دانند كه در زمان‏هاى سابق، دولت‏ها با هم صلح مى‏كردند، در عين حالى كه صلح مى‏كردند باطن شان در جنگ بود كه چه وقت فرصت پيدا بكنند و بچاپند همه را. آنهائى كه در نظرشان است، در جنگ عمومى دوم، بعد از آنكه يك دسته بر دسته ديگر با هم چيره شدند و شوروى و انگلستان هم با هم بودند در آنوقت، چرچيل اعتقادش اين بود كه حالائى كه ما طرف را شكست داديم حمله كنيم به اينهائى كه همراه ما بودند، به شوروى حمله كنيم. مجلس جلويش را گرفت براى اينكه آنها هم، نه اينكه نمى‏خواستند، آنها مى‏ديدند كه ممكن است شكست در آن باشد. اينها وضع صلح شان اينطورى است. صلح صدامى اين سنخ صلح است، نه صلح شماست كه اسلامى است و واقعاً صلح را مى‏خواهيد. ما از روز اولى كه به ما هجوم شده است و ما به دفاع برخاستيم، يك افرادى در مملكت ما زمامدار بودند كه اينها همه صلح را مى‏خواستند، لكن نه صلح صدامى را، صلح انسانى را، صلح الهى را، اينها مى‏خواستند كه وقتى كه با يك كشورى صلح كنند همانطورى كه با اهالى آن كشور اينها برادر هستند با آن دولت آن كشور هم برادر باشند. لكن با كى ما برادر باشيم؟ با كسى كه آن هم در هجومش و آنهمه جناياتش مى‏گويد من صلح طلبم؟ در مصاحبه‏اى كه اخيرا كرده است (حرف‏هاى اخير اين خيلى تماشائى است) مصاحبه‏اى كه همين اخير، شايد امروز به من رسيد، يكى از حرف‏هايش اين است كه ما از اسلام و دين و دنياى اسلامى دريافتى كرديم كه ديگران نكردند، دريافت ما اين است كه بايد تجاوز نكنيم به كشور ديگر. شما ببينيد چه قدرتى لازم است و چه قلبى بايد در باطن يك همچو آدمى باشد كه جرات كند يك همچو حرفى را بزند پيش اشخاصى كه همه مى‏دانند دروغ مى‏گويد. حالا اگر فرض كنيد ارتش خودش هم نمى‏دانست، يك چيزى بود، اما ارتش خودش هم مى‏داند چكاره هستند و چكاره بودند. مى‏گويد ما مثل ديگران نيستيم، ما صلح طلب هستيم، ما از اسلام اينطور فهميده‏ايم كه تجاوز نكنيم. امروزى كه بيرونش كردند، اين به ياد اين حرف افتاده است. در عين حالى كه اين پيروزى كه در اخير نصيب شما شده است و نقشه‏اش را آقايان آورده‏اند و گفتند و ما شنيديم و به حرف آنها و به قول آنها از بزرگترين پيروزى در معنويت بوده است و در جهت اينكه الان مشرف هستند بر عراق و بر بعضى از شهرهاى عراق، اين از ديگر پيروزى‏ها بالاتر بوده، معذلك صدام باز چند روز پيش از اين گفت كه اينها حمله كردند، لكن ما دفع‏شان كرديم و تار و مار شدند!. اگر اينها تار و مار شده بودند، چطورهمچو بدون اينكه يك شكستى در كار باشد براى تو، يكدفعه سراسيمه به شوراى امنيت رجوع كردى و به دولت‏هاى عربى رجوع كردى و اين ور و آن ور افراد را فرستادى و از شوراى امنيت خواستى كه نگذارند تجاوزى در كار باشد؟ خوب، اگر شما دفع شان كردى، محتاج نبود، سرنيزه دفع‏شان كرده، محتاج نيست كه شوراى امنيت پايش را در كار بگذارد، چطور همچو سراسيمه شدى و افراد را فرستادى دور شهرهاى كشورهاى دنيا مى‏گردند براى اينكه يك راهى پيدا كنند براى نجات تو؟ تو كه پيروز هستى، ديگر اين چيزها را نمى‏خواهد. و فرق

    صحيفه نور ج 17 صفحه 48

    ما بين يك دولت اسلامى و يك ارتش اسلامى، با يك دولت غير اسلامى و ارتش غير اسلامى، اين است كه اينها اگر چنانچه خداى نخواسته شكست هم بخورند، دستشان را پيش ديگرى دراز نمى‏كنند، اينها عار اين را كه به ديگران بگويند بياييد و به ما كمك كنيد، تحمل نمى‏كنند، اينها مسلمند، اينها پيش خدا و به درگاه خدا دست دراز مى‏كنند و كسى كه به پيشگاه خدا دست خودش را دراز كرد همه را پشت سر مى‏گذارد.

    جوانان عزيز به شركت در اين دانشكده‏هاى افسرى توجه كنند

    و من اميدوارم كه شما عزيزانى كه در دانشكده افسرى هستيد و اميد آتيه ايران و اسلام هستيد با توجه به خداى تبارك و تعالى و تحكيم ايمان خودتان كه دنبال آن استقلال فكرى، استقلال عملى هست، تحصيل‏تان را به آخر برسانيد و انشاءالله براى اين ملت كه شما همه نور چشمان همه ما هستيد، براى اين ملت پيروزى‏هاى بالاتر را انشاء الله به هديه بياوريد. و از امورى كه من بايد عرض كنم اين است كه من به ملت عزيز عرض مى‏كنم و جوان‏هائى كه هستند، كه توجه به اين دانشكده‏هاى افسرى و به دانشگاه‏هاى افسرى داشته باشند و بروند در آنجا، كه اين يك مسأله‏اى است كه براى ايران امروز مهم است و ما اميدواريم كه با توجه خود ملت به اين مراكز و آمدن و اسم نوشتن و اينطور چيزها، يك ارتش قوى‏اى پيدا بكنيم و بحمدالله الان هم هست، لكن قوى‏تر از اين كه در مقابل هيچ قدرتى سر خضوع نياوريم و شكسته نشويم.

    ما صلح را استقبال مى‏كنيم، لكن يك صلح شرافتمندانه اسلامى

    انشاءالله خداوند شماها را حفظ كند و ما باز هم تكرار مى‏كنيم اين معنا را كه ما يك مردمى هستيم كه براى خاطر اسلام دفاع داريم مى‏كنيم - ما هجوم به ما شده است و هجوم را دفاع مى‏كنيم و از اول هم همين بود، لكن در عين حال از اول هم صلح طلب بوديم و صلح يكى از امورى است كه ما به تبع اسلام قبول كرديم. صلح اسلامى، صلحى كه برادر مى‏شوند بعد از صلح و ما طالب اين صلح هستيم، اما صلحى كه‏اعتنا نكنند به اينكه جنايت كردند در اينجا و اعتنا نكنند به اينكه غراماتى وارد شده است و بايد جبران بكنند، خساراتى وارد شده است و بايد جبران بكنند، اين اسمش صلح نيست، اين اسمش را بايد بگذاريم صلح صدامى اين صلح نيست، صلحى كه بخواهند يك مملكتى را بچاپند و يك مملكتى را خراب و ويران كنند. و الان هم نفت شهر را نفت هايش را آتش زدند براى اينكه احتياطا آتش بگيرد كه وقتى كه بيرونشان كردند، نفت‏ها كم شده باشد. ما با يك همچو موجوداتى طرف هستيم. ما چطور مى‏توانيم همين طورى بى قيد و شرط بنشينيم و صحبت كنيم و مصالحه كنيم؟ شوراى امنيت هم اگر بگويد، ما نمى‏پذيريم. همه عالم بگويند، ما اينطور صلح را نمى‏توانيم بپذيريم. هيچ عاقلى اين صلح را نمى‏پذيرد. تمام هيات‏هائى كه اينجا آمدند از اول و بعد هم شايد بيايند، مى‏بينند كه ما يك صحبت فقط داريم. ما صلح را قبول داريم، ما صلح را استقبال مى‏كنيم،

    صحيفه نور ج 17 صفحه 49

    لكن يك صلح شرافتمندانه اسلامى. صلحى كه بايد بفهمند كه متجاوز چه كرده است، صلحى كه بايد خسارات اين كشور جبران بشود. نه صلحى كه از آن طرف بگويد صلح، از آن طرف بفرستد و توپ‏ها را ببندد به مردم بيگناه بيچاره.صلح طلبى صدام، عيناً مثل صلح طلبى آمريكا مى‏ماند، مثل صلح طلبى اسرائيل مى‏ماند، مثل خلقى بودن منافقين و منحرفين است، عينا همين است. از آن طرف مى‏گويند ما براى خاطر خلق داريم چه مى‏كنيم، از آن طرف اينطور جنايات به همين بيچاره‏ها مى‏كنند. تا حالا يك چيزى، كارى اينها نسبت به كسانى كه داراى يك مقامى هستند، يعنى مقام‏هاى به خيال آنها، يا از ثروتمندان هستند و - عرض بكنم كه - سرمايه داران، تا حالا يكى از آنها را اينها ترور نكردند. هر چه ترور كردند، اين ذغال فروش، اين سبزى فروش، اين بقال، اين چه، و وقتى هم كه مى‏خواهند قدرت نمائى زياد بكنند، يك همچو كارى بكنند كه مجبور مى‏شوند كه كار را بكنند و بعد هم كه بگويند نكرديم. اسرائيل هم مى‏گويد ما اصلاً در اين امر دخالت نداشتيم. در امر اين فجايعى كه در لبنان اتفاق افتاد مى‏گويد همه مى‏دانند كه ما يك مردم انساندوستى هستيم، ارزش براى انسان قائل هستيم، هرگز ما اين كار را نكرديم. اينها هم نظير آنها مى‏مانند، اينها هم اشخاصى هستند كه ملت را مى‏خواهند، اشخاصى هستند كه طرفدار خلقند!! آنوقت چى را آتش مى‏زنند؟ انفجار كجا واقع مى‏شود؟ انفجار در پائين شهر واقع مى‏شود، آنجائى كه اين كارگرها و اينها مهيايند براى اينكه بروند پيش زن و بچه هايشان، يا مهمانخانه‏هائى كه از اشخاص طبقه پائين، يعنى از حيث ثروت، نه از حيث جهات ديگر، در اينجا زندگى مى‏كنند. اينطور اينها را ظلم برشان مى‏كنند و واقعاً دنيا الان يك مرضى دارد، مرض مزمنى دارد كه خوب شدنش به اين چيزها نمى‏تواند باشد. دنيا عليل است، سران همه كشورها، الا انگشت شمار، نمى‏توانم بگويم اين يكى دو تا، سه تا، سران همه اينها مردم را مسموم كرده‏اند و افكار ملت‏هاى خودشان را مسموم كرده‏اند و عليل كرده‏اند ملت‏هاى خودشان را، آنقدر تحقير كرده‏اند از اين ملت ها، آنقدر اينها را در فشار اقتصادى قرار داده‏اند و آنقدر اين بيچاره‏ها زحمت كشيدند و زحمت‏هايشان را ديگران به غارت بردند كه عليل شدند، افكارشان از بين رفته است، يكى مى‏خواهد كه بيايد احياء كند اين افكار را. و من اميدوارم كه انشاءالله حضرت بقيه‏الله زودتر تشريف بياورند و اين طبيب واقعى بشر، با آن دم مسيحائى خود اصلاح كند اينها را.

    خداوند همه ما را موفق كند كه خدمتگزار اين ملت باشيم، ملت، خدمتگزار اسلام باشيم، خدمتگزار مستضعفان جهان باشيم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1480
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 17 صفحه 50

    تاريخ: 17/7/61

    بيانات امام خمينى در ديدار با وزير مشاور و سرپرست سازمان برنامه و بودجه و معاونين اين سازمان

    مردم سعى كنند كه در بخش كشاورزى و صنايع كوچك فعال باشند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    يكى از مسائل مهم ما مسأله اقتصاد است. ما بايد سعى كنيم كه از حيث اقتصاد قوى و بدون وابستگى باشيم و بايد مسأله كشاورزى كه در رژيم سابق براى به هم زدن آن نقشه داشتند تا ما را وابسته كنند، بيشتر مورد نظر ما باشد. البته به طرف صنعت هم بايد رفت، ولى اگر از كشاورزى منحرف شويم، اسباب آن مى‏شود كه آنچه خودمان نيز داريم از بين برود و مقصود رژيم سابق از آنهمه تبليغات براى تمدن بزرگ همين بود كه كشاورزى را از بين ببرد و مملكتى كه هم آب داشت و هم زمين، آب‏ها را به هدر مى‏دادند و زمين‏ها هم بدون استفاده مانده بود بايد مردم سعى كنند كه آب‏ها به هدر نرود و از زمين‏ها استفاده كنند و در بخش كشاورزى و صنايع كوچك فعال باشند و توجه دولت به صنايع بزرگ باعث نشود كه صنايع كوچك هم از بين برود و دولت بايستى تمام قدرت خود را براى كشاورزى به كارگيرد. و اينكه در شوراى اقتصاد و برنامه‏ها روحانيون نظارت مى‏كنند، از باب اين است كه آنها به امور شرعى توجه دارند و نظارت آنها باعث مى‏شود كه طرحى كه شما دهيد و براى تصويب به مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان مى‏رود، رد نشود و در نتيجه كارها آسان شود و شما در برنامه هايتان معطل نمانيد. من به همه شما و كسانى كه به انقلاب و اسلام كمك مى‏كنند دعا مى‏كنم. اميدوارم موفق باشيد.

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 148 از 208 نخستنخست ... 4898138144145146147148149150151152158198 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/