صفحه 13 از 25 نخستنخست ... 39101112131415161723 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 241

موضوع: داستان بزرگان

  1. #121
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عيب پوشي خداوند

    روز قيامت، رسول خدا(ص) از خداي متعال مي خواهد هنگام حسابرسي خلايق، امت او را درحضور فرشتگان و پيامبران و امت هاي ديگر محاسبه نكند تا عيب هاي آنها آشكار نشود. پس به شيوه اي به حسابرسي ايشان بپردازد كه جز خداي سبحان و پيامبرش، كس ديگري از گناهانشان آگاه نشود. خداوند در پاسخ فرمود:
    «اي حبيب من! من درمورد بندگانم از تو مهربان ترم؛ زيرا چنانكه تو دوست نداري عيب هاي ايشان نزد غير تو آشكار شود، من هم روا نمي دارم عيب آنها حتي بر تو نيز آشكار گردد. به همين دليل، خودم به تنهايي به حسابشان رسيدگي مي كنم، به گونه اي كه جز من كسي بر لغزش هاي ايشان آگاه نشود.»
    ملامهدي نراقي پس از بيان حديث مي نويسد: پس وقتي عنايت خداي سبحان در پوشيدن عيب بندگان تا اين حد باشد، اي بي چاره مبتلا به انواع عيوب و لغزش ها و گناهان، به چه حقي پرده از عيوب بندگان خدا برمي داري، درحالي كه تو خود همانند آنها به انواع عيوب و لغزش ها گرفتاري! بينديش و فكر كن كه اگر كسي گناه يا عيبي از تو را پيش مردم فاش كند، حال تو چگونه خواهد بود. پس حال ديگران را هم در افشاي گناهان و عيوب آنها با حال خود مقايسه كن، زيرا از اخبار و تجربه، روشن و واضح است كه هركس ديگران را رسوا كند، خود نيز رسوا مي شود. پس اي دوست من! برخود رحم كن و از اين روش پروردگارت در عيب پوشي پيروي كن و بر عيب و لغزش هاي ديگران پرده افكن.(1)
    1-جامع السعادات، ج 2، ص272

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #122
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عبدالرحمان بن حجاج گويد: امام صادق (ع) فرمود: محمد بن منكدر مى‏گفت: فكر نمى‏كردم كه على بن الحسين (امام سجاد) جانشينى بگذارد كه در فضيلت مثل خودش باشد تا محمد بن على (امام باقر) را ديدم، خواستم او را موعظه كنم، او مرا موعظه كرد.

    يارانش گفتند: جريان را از چه قرار بود؟ گفت: در وقتى كه هوا گرم بود به بعضى از نواحى مدينه رفته بودم، محمد بن على (ع) را ديدم، مردى تنومند بود، به دو نفر غلام سياه... تكيه كرده بود، پيش خود گفتم: اين مرد بزرگى است از بزرگان قريش در اين ساعت در اين حال در طلب دنيا!! اى نفس! گواه باش كه او را موعظه خواهم كرد.

    پيش رفتم و سلام كردم، جواب سلام را داد در حالى كه از خستگى بسختى نفس مى‏كشيد و عرق مى‏ريخت، گفتم:
    أَصلحكَ اللّه تو بزرگى از برزگان قريش هستى. در اين هواى گرم در اين حالت عرق ريزان، در طلب دنيا!! اگر اكنون مرگ شما را دريابد در چه حالى خواهيد بود؟!

    امام به شنيدن اين سخن، غلامان را رها كرد و به ديوار تكيه داد و فرمود: به خدا قسم اگر در اين حال اجلم فرا رسد، در طاعتى از طاعات خدا مرگم رسيده است خودم را از محتاج بودن به تو و امثال تو حفظ مى‏كنم. من در صورتى از مرگ مى‏ترسيدم كه در معصيتى از معاصى خدا، اجل مرا دريابد.

    گفتم: خدايت رحمت كند، خواستم تو را موعظه كنم ولى شما مرا موعظه فرموديد.7

    نگارنده گويد: ظاهراً ابن منكدر از متصوفه عامه است از كسانى كه راه خدا را بى راهنما رفتند و اهل بيت صلوات الله عليهم را كه يكى از «ثقلين» بودند، كنار گذاشتند، خداوند و كه خلق الله را از جاده مستقيم و از صراط اللّه منحرف نمودند، تا به اغراض فاسد خود برسند. بهر حال امام (ع) او را روشن فرمود كه بندگى خدا در تارك دنيا بودن نيست.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #123
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مهريّه و جهيزيّه بهترين عروس

    مهريّه حضرت فاطمه سلام اللّه عليها: دوازده و نيم وَقيه مى باشد كه هر وَقيه معادل چهل درهم مى باشد، بنابر اين مهريّه آن حضرت پانصد درهم بوده است .
    و بعضى گفته اند: چهارصد مثقال بوده ، كه هر هفت مثقال ، معادل ده درهم مى باشد.
    و عدّه اى هم گفته اند: چهارصد و هشتاد درهم بوده است .
    صورت جهيزيّه : طبق روايتى چنين آمده است ، كه حضرت علىّ عليه السلام شتر خود را به مبلغ چهارصد و هشتاد درهم فروخت و آن را به عنوان مهريّه تحويل رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله داد، و حضرت رسول آن ها را در اختيار عمّار ياسر و بعضى ديگر از اصحاب خود قرار داد تا براى دخترش بهترين عروس دنيا جهيزيّه خريدارى نمايند.
    صورت جهيزيّه به اين شرح مى باشد:
    1 پيراهن عروس ، به قيمت هفت درهم .
    2 عبا چادر قُطوانى كوفه اى .
    3 پوشيه ، براى پوشش صورت از ديد نامحرمان .
    4 رو انداز سياه رنگ .
    5 تخت خواب ، جهت ايمنى از حيوانات گزنده .
    6 دو عدد گليم كتانى مصرى .
    7 چهار عدد بالش و متكّا، كه درون آن ها از گياهان خشك و خوشبو پر شده بود.
    8 يك عدد پرده نازك از جنس پشم .
    9 يك قطعه حصير، از اطراف بَحرين قَطَر .
    10 دستاس ، جهت آرد كردن گندم و.... از سنگ ساخته شده بود.
    11 قدح و طشت مِسّى ، براى خمير كردن آرد و شستن لباس .
    12 ظرف آب مشگ ، كه از پوست بزغاله بود.
    13 قدحى چوبى براى شير و دوغ .
    14 مشگ كهنه ، جهت سرد شدن آب .
    15 آفتابه و لگن .
    16 بستو سبز رنگ ، جهت روغن و ... .
    17 كترى سفالى ، شبيه آفتابه .
    18 فرش از پوست حيوان ، جهت نشستن .
    19 مشگ آب ، براى كارهاى متفرقه
    اءعيان الشّيعة : ج 1، ص 312 و379 ، فاطمة الزّهراء عليها السلام : ص 106، كشف الغمّة : ج 1، ص 359.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #124
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تقسيم كار و پاداش اطاعت
    امام باقر عليه السلام حكايت فرمايد:
    چون حضرت علىّ و فاطمه صلوات اللّه عليهما ازدواج كردند، كارها را بين خود تقسيم نمودند، كارهاى مربوط به داخل منزل را حضرت فاطمه سلام اللّه عليها عهده دار آن گرديد؛ و آنچه را كه مربوط به بيرون منزل بود امام علىّ عليه السلام پذيرفت .
    چند روزى بدين منوال گذشت ، روزى امام علىّ عليه السلام وارد منزل گرديد و اظهار داشت : اى فاطمه ! در منزل چه داريم ؟
    حضرت زهراء سلام اللّه عليها پاسخ داد: قسم به حقيقت تو! سه روز است كه هيچ نداريم .
    امام علىّ عليه السلام فرمود: چرا قبلاً نگفته اى ؟
    جواب داد: چون پدرم ، رسول خدا صلّلى اللّه عليه و آله مرا نهى فرمود از اين كه چيزى را از شوهرم درخواست كنم كه قادر بر انجام آن نباشد.
    پس اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام از منزل خارج شد و مبلغ يك دينار از شخصى قرض نمود و به سوى منزل مراجعت كرد تا آنچه را كه حضرت زهراء سلام اللّه عليها مى خواهد خريدارى نمايد.
    در بين راه ، عمّار ياسر را ديد كه غمگين و افسرده است ، فرمود: براى چه از منزل بيرون آمده اى ؟
    و چرا افسرده اى ؟
    عمّار گفت : يا اميرالمؤ منين ! گرسنگى و تهيدستى ما را غمگين نموده است و به همين دليل از منزل بيرون آمده ام .
    در اين لحظه ، يكى از اصحاب كه اين داستان را از امام محمّد باقر عليه السلام مى شنيد، گفت : مولاى من ! آيا در چنين وضعيّتى رسول اللّه زنده بود؟
    حضرت فرمود: بلى رسول خدا زنده بود.
    سپس امام باقر عليه السلام افزود: اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام به عمّار خطاب كرد و فرمود: من نيز به همين جهت از منزل بيرون آمده ام و يك دينار قرض كرده ام تا رفع مشكل خويش نمايم ؛ ولى آن دينار را به تو مى دهم ، و سپس حضرت آن يك دينار را به عمّار ياسر داد و خود دست خالى روانه منزل گرديد.
    چون وارد منزل گشت ، ديد رسول اللّه صلّلى اللّه عليه و آله نشسته است و فاطمه سلام اللّه عليها مشغول نماز مى باشد و طبقى سرپوشيده جلوى آن دو بزرگوار قرار دارد.
    همين كه حضرت زهراء سلام اللّه عليها نمازش را به اتمام رسانيد، به طرف طبق رفت و سرپوش را برداشت ، مقدارى نان و گوشت در طبق موجود بود.
    امام علىّ عليه السلام از همسرش سؤ ال نمود: اين طبق غذا را چه كسى آورده است ؟
    پاسخ داد: از طرف خداوند متعال ؛ چون او هر كه را بخواهد از نعمت هايش روزى مى رساند.
    حضرت رسول صلّلى اللّه عليه و آله خطاب به آن دو همسر كرد و فرمود: مى خواهيد مثال شماها را بگويم ؟
    گفتند: بلى .
    حضرت رسول فرمود: تو اى علىّ! مانند حضرت زكريّا عليه السلام هستى ، كه چون بر مريم سلام اللّه عليها وارد شد او را در محراب ، مشغول عبادت يافت كه كنارش طبقى از غذا قرار داشت .
    و اين همان طبق غذائى است كه قائم آل محمّد عليهم السلام وعجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف نيز از آن تناول خواهد نمود.

    بحارالا نوار: ج 43، ص 31 ، ح 38، تفسير عيّاشى : ص 29، ح 35، إ حقاق الحقّ: ج 19، ص 113

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #125
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فرين نوح(ع)

    حضرت نوح(ع) طبق نص صريح قرآن قريب نهصد و پنجاه سال مردم را به سوي خدا دعوت كرد. اما مردم به جز عده كمي به او ايمان نياوردند.
    چون يك سوم (300 سال) از مدت عمر تبليغ گذشت، نماز صبحي را خواند و خواست نفرين كند، كه فرشتگان آمدند و سلام كردند و گفتند: خواهش ما اين است كه نفرين را به تأخير اندازي، زيرا اين عذاب خدا نخستين عذاب در روي زمين به اين گستردگي است. پس حضرت نفرين نكرد، و بعد از سيصد سال دوم خواست نفرين كند، ملائكه آمدند و تقاضا كردند كه نفرين را به تأخير بياندازد، او هم قبول كرد.
    چون مدت تبليغ به سر رسيد، بعد از نماز عرض كرد: خدايا، جز اين افراد اندك، كسي به پيروي نمانده است، مي ترسم اينان هم پراكنده شوند.
    خداوند فرمود: دعايت مستجاب شد. حال كشتي درست كن... بعد از آن عذاب نازل شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #126
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    از بين رفتن نيكي ها

    امام باقر(ع) فرمود: هنگامي كه روز قيامت فرا مي رسد گروهي در پيشگاه خداوند حاضر مي شوند و مي بينند هيچ كار نيكي در نامه عمل خود ندارند. پس به اعتراض عرض مي كنند: پروردگارا! اعمال نيك ما چه شد؟ خطاب به آنان گفته مي شود: اعمال نيك شما را غيبت از بين برد، زيرا غيبت، نيكي ها را مي خورد همان گونه كه آتش هيزم را مي خورد: «فان الغيبه لتاكل الحسنات كما تأكل النار الحطب»(1)

    1- مجموعه ورام، ج2، ص27

    __________________

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #127
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ابن قداح از امام صادق (ع) نقل مى‏ كند كه فرمود: پدرم (امام باقر) كثيرالذكر بود، خدا را بسيار ياد مى‏ كرد، من در خدمت او راه مى‏ رفتم مى ‏ديدم كه خدا را ذكر مى ‏كند. با او به طعام خوردن مى‏نشستم، مى‏ديدم كه زبانش به ذكر خدا گوياست. با مردم سخن مى‏گفت و اين كار او را از ذكر خدا مشغول نمى‏كرد.
    من مرتب مى‏ديدم كه زبانش به سقف دهانش چسبيده و مى‏گويد: «لااله ‏الاالله» او در خانه، ما راجمع مى‏كرد و مى‏فرمود تا طلوع خورشيد خدا را ذكر كنيم، هر كه قراءت قرآن مى‏توانست امر به قراءت قرآن مى‏كرد و هر كه ت امر به نمى‏توانست امر به ذكر خدا مى‏فرمود.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #128
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زهد حقيقي
    عثمان بن مظعون چهاردهمين كسي بود كه اسلام آورد، مردي خوش فكر و عاقل بود و مورد توجه خاص پيامبر(ص) و علي(ع) بود تا جايي كه اميرالمؤمنين(ع) به ياد او يكي از فرزندانش (از ام البنين) را عثمان نام نهاد. او دو بار به حبشه هجرت كرد و مردي بود كه شهامت داشت. اما از صفات بسيار گوياي او بي اعتنايي به دنيا و توجه به عبادت و بندگي بود.
    مدتي از زنش جدا شد و پشت كوه ها براي عبادت رفت و پيامبر(ص) دستور داد اين كار را ترك كند و به منزل بيايد و به همسر و فرزندانش برسد و فرمود: خداوند مرا به رهبانيت مأمور نكرده است.
    مدتي تصميم گرفت، خود را خواجه كند تا بتواند بهتر عبادت كند و در اين رابطه پيامبر(ص) نيز او را نهي كرد.
    عثمان روزها را روزه مي گرفت و شب ها به عبادت مي پرداخت. او در جنگ بدر شركت كرد و بعد از آن وفات يافت. اولين كسي كه در بقيع دفن گرديد، او بود پيامبر(ص) در مرگش بسيار ناراحت بودند، آن حضرت با چشمي گريان خم شد و كفن او را گشود، پيشانيش را بوسيد، و سه بار بوسيدن را تكرار كرد. آن گاه ناله اي از سينه بركشيد و فرمود: خوش به حالت اي ابوسائب كه از دنيا رفتي و دنيا نتوانست تو را بيالايد.
    اين بيان پيامبر(ص) دلالت دارد كه زهد عثمان حقيقي و بي اعتنايي به دنيايش واقعي بوده است. وقتي ابراهيم و رقيه فرزندان پيامبر(ص) از دار دنيا رفتند و در بقيع دفن كردند، پيامبر(ص) فرمود: به جلودار و پيش رفته صالح و شايسته ما «عثمان بن مظعون» ملحق شديد.(1)

    1- بحارالانوار، ج 22، ص 264

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #129
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    حضور حقّ و باطل در كاخ پادشاه روم

    هنگامى كه جنگ و لشكركشى بين اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام و معاوية بن ابوسفيان واقع شد، امام علىّ عليه السلام پيكى به سوى معاويه فرستاد كه مردم را به قتل نرسانيم ، بيا من و تو با هم مبارزه كنيم هر كه غالب شد حقّ با او باشد، وليكن معاويه نپذيرفت .
    و در اين ميان عدّه اى براى پادشاه روم گزارش دادند كه دو نفر براى يكديگر لشكركشى كرده اند و تصميم جنگ و كشتار دارند، يكى از شام و ديگرى از كوفه است .
    پادشاه روم نامه اى جداگانه براى هر يك فرستاد كه هر كدام يك نماينده عالم و حكيم از خانواده خود را نزد او بفرستد تا با استفاده از كتاب انجيل بگويد كه حقّ با كدام طرف خواهد بود.
    پس معاويه فرزند خود، يزيد را فرستاد و امام علىّ عليه السلام نيز فرزندش - حضرت مجتبى - را به سوى پادشاه روم فرستاد.
    ر تعظيم و تكريم كرد و دست او را بوسيد، ولى موقعى كه امام حسن مجتبى سلام اللّه عليه وارد شد اظهار داشت : الحمدللّه كه من يهودى و نصرانى و مجوسى نيستم ؛ و خورشيد و ماه و ستاره و بت و گاو نمى پرستم ، بلكه مسلمان و خداپرست مى باشم ؛ و تعظيم و ستايش تنها مخصوص خداوند متعال ، پروردگار جهانيان خواهد بود، و سپس در گوشه اى از مجلس نشست .
    و نماينده را مرخّص كرد و بعد از گذشت دقايقى يزيد را به حضور فرا خواند؛ و دستور داد تا سيصد و سى صندوقچه آوردند كه در هركدام مجسّمه يكى از پيامبران الهى بود، سپس يكايك آن ها را گشود و هر مجسّمه اى را كه به يزيد نشان مى داد، مى گفت : او را نمى شناسم و جواب مثبتى نمى داد؛ و بعد از آن سئوالاتى پيرامون ارواح مؤ منين و كفّار مطرح كرد و يزيد هيچ جوابى نمى دانست .
    ه السلام را به حضور خواند و اظهار داشت : بدين جهت اوّل يزيد را فرا خواندم تا بداند كه هيچ نمى داند؛ ولى مى دانم كه تو دانا هستى ؛ چون در كتاب انجيل خوانده ام كه محمّد صلى الله عليه و آله رسول خدا است و خليفه اش علىّ بن ابى طالب عليه السلام خواهد بود؛ او پدر تو مى باشد.
    حضرت مجتبى عليه السلام فرمود: آنچه مى خواهى از كتاب انجيل ، تورات و قرآن سؤ ال كن تا ان شاء اللّه جواب گويم ؟
    يكى پس از ديگرى به آن حضرت نشان داد و حضرت آن ها را با توضيح ، معرّفى مى نمود؛ و نيز مجسّمه هائى از فرعون و سلاطين گذشته را نشان وى داد و حضرت آن ها را با صفات و خصوصيّاتشان معرّفى مى كرد، تا آن كه در نهايت مجسّمه اى را بيرون آورد كه وقتى حضرت آن را ديد گريان شد، پادشاه روم علّت گريه امام عليه السلام را جويا شد؟
    رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد؛ و آن گاه پاره اى از خصوصيّات اخلاقى و اجتماعى رسول اللّه صلى الله عليه و آله را بيان نمود؛ و از آن جمله فرمود: جدّم رسول خدا مردم را به كارهاى خوب دستور مى داد و از كارهاى زشت جلوگيرى مى نمود، هميشه انگشتر به دست راست مى كرد، و با همگان خوش صحبت و خوش برخورد بود.
    بعد از آن پادشاه روم هفت مسئله از حضرت مجتبى سلام اللّه عليه پرسيد و حضرت تمامى آن ها را به طور مشروح پاسخ فرمود.
    و چون پادشاه پاسخ سؤ ال هاى خود را دريافت كرد خطاب به يزيد كرد و گفت : كسى اين سؤ ال ها را مى داند كه يا پيغمبر خدا و يا خليفه پيغمبر باشد؛ و يزيد خاموش و سرافكنده نشسته بود.
    و پس از آن كه مجلس خاتمه يافت جوائز و هداياى ارزنده اى تقديم امام حسن مجتبى عليه السلام كرد و سپس به هر يك از يزيد و حضرت مجتبى نامه اى براى پدرانشان نوشت .
    و محتواى نامه براى معاويه چنين بود: اى معاويه ! كسى خليفه پيغمبر مى باشد كه به تمام علوم و فنون آگاه بوده و داراى كمالات و معارف الهى باشد.
    محتواى نامه براى اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام چنين بود: همانا حقيقت اءمر و خلافت پيامبر بايستى مخصوص شما باشد؛ و پس از شما دو فرزند شما از ديگران شايسته تر مى باشند؛ و هر كه با شماها جنگ و ستيز و دشمنى نمايد به لعنت و غضب پروردگار گرفتار خواهد شد.
    تلخيص از تفسير علىّ بن ابراهيم قمّى : ج 2، ص 268، مدينة المعاجز: ج 3، ص 364، ح 924، بحارالا نوار: ج 10، ص 132،

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #130
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    امام هادى علیه السلام یك بار، از امام هادى نزد متوكل سعایت كردند كه در منزل او اسلحه و نوشته ها و اشیاى دیگرى است كه از شیعیان او در قم به او رسیده و او عزم شورش بر ضدّ دولت را دارد. متوكل گروهى را به منزل آن حضرت فرستاد و آنان شبانه به خانه امام هجوم بردند، ولى چیزى به دست نیاوردند،و امام را در اطاقى تنها دیدند كه در را به روى خود بسته و جامه ای پشمین بر تن دارد و بر زمینى مفروش از شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است.امام را با همان حال نزد متوكل بردند و به او گفتند: در خانه اش چیزى نیافتیم و او را رو به قبله دیدیم كه قرآن مى خواند.
    متوكل چون امام را دید، عظمت و هیبت امام او را فرا گرفت و بى اختیار حضرت را احترام كرد و در كنار خود نشاند و جام شرابى را كه در دست داشت به آن حضرت تعارف كرد! امام سوگند یاد كرد و گفت:
    گوشت و خون من با چنین چیزى آمیخته نشده است، مرا معاف دار! او دست برداشت و گفت: شعرى بخوان!
    امام فرمود: من شعر كم از بر دارم.
    گفت: باید بخوانى؟
    امام اشعارى خواند كه ترجمه آن چنین است:
    (زمامدارن جهانخوار و مقتدر) بر قله كوهسارها شب را به روز آوردند در حالى كه مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى كردند، ولى قله ها نتوانستند آنان را (از خطر مرگ) برهانند.
    آنان پس از مدتها عزت از جایگاههاى امن به زیر كشیده شدند و در گودالها (گورها) جایشان دادند؛ چه منزل و آرامگاه ناپسندى! پس از آنكه به خاك سپرده شدند، فریاد گرى فریاد برآورد: كجاست آن دست بندها و تاجها و لباسهاى فاخر؟
    كجاست آن چهره هاى در ناز و نعمت پرورش یافته كه به احترامشان پرده ها مى آویختند (بارگاه و پرده و دربان داشتند)؟
    گور به جاى آنان پاسخ داد: اكنون كرمها بر سر خوردن آن چهره ها با هم مى ستیزند!
    آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولى امروز آنان كه خورنده همه چیز بودند، خود خوراك حشرات و كرمهاى گور شده اند!
    چه خانه هایى ساختند تا آنان را از گزند روزگار حفظ كند، ولى سرانجام پس از مدتى، این خانه ها و خانواده ها را ترك گفته به خانه گور شتافتند!
    چه اموال و ذخائرى انبار كردند، ولى همه آنها را ترك گفته رفتند و آنها را براى دشمنان خود واگذاشتند!
    خانه ها و كاخهاى آباد آنان به ویرانه ها تبدیل شد و ساكنان آنها به سوى گورهاى تاریك شتافتند!
    تأثیر كلام امام چنان بود كه متوكل به سختى گریست، آن چنانكه محاسنش تر شد. دیگر اهل مجلس گریستند. متوكل دستور داد بساط شراب را جمع كنند و چهار هزار درهم به امام تقدیم كرد و آن حضرت را با احترام به منزل بازگرداند!
    منابع:
    1- مسعودى، مروج الذهب، بیروت، دارلأندلس، ج 4، ص 11
    2- بحار الا نوار، ج 50 ، ص 211
    __________________

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 13 از 25 نخستنخست ... 39101112131415161723 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/