صفحه 129 از 208 نخستنخست ... 2979119125126127128129130131132133139179 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,281 تا 1,290 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1281
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 278

    تاريخ: 23/3/60

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد انقلاب فرهنگى

    دشمن‏هاى كشورهاى اسلامى مدت‏هاى طولانى سعى كردند بين دو قشر روحانى و دانشجو اختلاف و شكاف ايجاد كنند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من با اينكه در روز شنبه بناى صحبت نبوده است و نداشته‏ام لكن براى اينكه آقايان دانشگاهى هستند و دنبال مسائل دانشگاهى و انقلاب فرهنگى صحبت كردند من هم به سهم خودم چند كلمه‏اى عرض كنم.

    بالاتر چيزى كه دشمن‏هاى كشورهاى مستضعف و كشورهاى اسلامى از طرف مخالفين با بشريت انگشت رويش گذاشتند، دانشگاه است براى اينكه آنها خوب مى‏دانند كه اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد يعنى همه كشور در خدمت آنهاست. دانشگاه است كه اداره امور كشور را مى‏كند و دانشگاه است كه تربيت نسل آينده و حاضر را مى‏كند و اگر چنانچه دانشگاه در اختيار چپاولگرهاى شرق و غرب باشد كشور در اختيار آنهاست. آنقدرى كه دانشگاه هدف بوده است جاهاى ديگر نبوده اند. روحانيت هم پهلوى دانشگاه هست و آنها دانشگاهى‏ها را با آن تربيت شرقى يا غربى وارد در صحنه مى‏خواستند بكنند و روحانيون را از باب اينكه از آن جهت كه آنها را تحت كنترل خودشان بياورند مأيوس بودند، مى‏خواستند كه از صحنه خارج كنند.

    آنها دانشگاه نمى‏خواستند و دانشگاه‏هاى علوم قديمه هم نمى‏خواستند آنها سعى كردند كه اين دو قشر را و اين دو دانشگاه را كه تمام مقدرات كشور مى‏تواند در دست آنها باشد يكى را تربيت خارجى و شرقى و غربى بكنند و به صحنه بياورند و يكى ديگر را كه تربيتش در دست آنها نبود و هزار سال هم نتوانستند آنها در آن رخنه كنند، مى‏خواستند كه از صحنه خارج كنند. چه بكنند كه از صحنه خارج كنند و اينها را هم در اختيار خودشان داشته باشند؟

    يكى از كارهاى مهم، بدبين كردن دانشگاهى‏ها به روحانيت بود و بدبين كردن روحانيت بر دانشگاه. در طول اين مدت‏هاى طولانى سعى كردند در اينكه بين اين دو قشر اختلاف ايجاد كنند، شكاف ايجاد كنند بلكه اينها را با هم دشمن كنند. اگر در بين دانشگاه مى‏رفتيم، اسم آخوند در آنجا مطابق با يك ماده مخدر بود، اگر در بين طلاب علوم دينيه هم مى‏رفتيم دانشگاهى مطابق با بى دينى بود. اينها را به جان هم مى‏انداختند و از هم جدا مى‏كردند تا اينكه آن استفاده‏هايى كه بايد بكنند، بكنند.

    صحيفه نور ج 14 صفحه 279

    بيخود نيست كه در ظرف اين پنجاه سالى كه اينها روى كار بودند نگذاشتند يك دانشگاهى كه مربوط به خود كشور باشد، يك دانشگاهى كه براى مصالح خود كشور تحصيل كند و براى مصالح خود كشور آدم دانشمند بيرون بدهد، نمى‏گويم به طور كلى موفق شدند لكن آنها در صدد بودند كه به تدريج به طور كلى موفق بشوند كه هر چه از دانشگاه بيرون بيايد قبله او شرق يا غرب باشد. وقتى كه دانشگاه به اين صورت درآمد و روحانى هم از دانشگاه منعزل شد و ارتباطش قطع شد، آنها مقدرات همه كشور را در دست خود دارند.

    آنهائى كه قبله شان شرق يا غرب است، مى‏خواهند دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشند

    همانطور كه آنها انگشت روى دانشگاه مى‏گذاشتند و با تمام قدرت دنبال اين بودند كه دانشگاه را به دست خودشان بياورند و اشخاصى كه جبهه و وجهه‏شان رو به شرق و بيشتر رو به غرب است دانشگاه را آنطور به دست بياورند و تربيت دانشگاهى‏ها را آنطور بكنند و قشر روحانيت را هم كنار بگذارند، آنها را بى خاصيت كنند و اينها را خاصيت شرقى يا غربى بدهند، همانطور هم ماها و اين انقلاب انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشت. در رأس مسائل، انقلاب فرهنگى و دانشگاهى برنامه بود يعنى همان كه آنها در ظرف پنجاه سال مى‏خواستند عمل كنند، بعد از انقلاب هم آنهايى كه به كشور خودشان علاقه داشتند و به اسلام علاقه داشتند آنها هم انگشت را روى همان نقطه حساس گذاشتند و انقلاب فرهنگى را و انقلاب دانشگاهى را خواستند و شما ديديد كه از همان روز اول آنهايى كه قبله‏شان يا مسكو بود و يا آمريكا، آنها شروع به مخالفت كردند اين را يك عمل ارتجاعى حساب كردند آنوقت تهمت‏ها هم زدند كه اينها مى‏خواهند اصلاً علمى توى كار نباشد و تخصص توى كار نباشد و لابد اينها مى‏خواهند تيمم و وضو را در دانشگاه ياد اينها بدهند غافل از اينكه اين تبليغات اگر سابق عمل خودش را زياد انجام داد بعد از انقلاب و بيدار شدن قشرهاى ميليونى ايران اين حرف‏ها ديگر در آنها اثر ندارد. آنها مى‏دانند كه شما وقتى‏گوييد مرتجع مقصودتان اين است كه بگذاريد ما دستمان باز باشد تا اينكه مترقى باشيم و مملكت خودمان را در آغوش غرب بكشيم كه مترقى است و يا در آغوش شرق و بلوك كمونيستى كه آنها هم مترقى هستند. مقصود از مرتجعين مسلمان‏ها و علاقه‏مندهاى به اسلام و علاقه‏مندهاى به كشور بود و مقصود از مترقى آنها بودند كه مى‏خواستند و مى‏خواهند كشور را به طرف شرق و غرب بكشند و راهى جز كشاندن دانشگاه به طرف شرق يا طرف غرب نداشتند. از آن روز اولى كه صحبت انقلاب دانشگاه پيش آمد مخالفت‏ها شروع شد. اگر شما گروه‏هايى كه مخالفت كردند با اين مسائل و اشخاصى كه سينه زدند براى باز شدن دانشگاه قبل از اصلاح، مشاهده كنيد، مى‏بينيد كه اينها همه پاى بيرق غرب يا شرق سينه مى‏زنند. شما توجه داشتيد و داريد كه از همان اول انقلاب قدم به قدم طوايفى و قلم‏هايى و زبان‏هايى بر ضد اين انقلاب به كار افتادند و هر قدمى كه انقلاب خواست براى اصلاح بردارد آنها مخالفت كردند. اگر صحبت دانشگاه آمد

    صحيفه نور ج 14 صفحه 280

    همان‏هايى كه دانشگاه را مركز فساد قرار داده بودند و همان‏هايى كه قبله آنها غرب يا شرق بود، با اصلاح دانشگاه مخالف بودند. آنها خوف اين را داشتند كه مبادا دانشگاه يك دانشگاه اسلامى بشود تا اينكه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه كوتاه بشود. يعنى از كشور كوتاه بشود. آنهايى كه مى‏خواهند و مى‏خواستند كه دست شرق يا غرب باز باشد و مصلحت شخصى خودشان را در اين امر مى‏دانستند، كوشش كردند كه با قلم و زبان محكوم كنند اصلاح و انقلاب دانشگاه را و شما اگر توجه كنيد كه چه گروه‏هايى مخالفت با اين امر كردند و باز هم مى‏كنند و باز هم اصرار دارند به اينكه دانشگاه به همان ترتيبى كه سابق بود باز بشود، مى‏فهميد روش اين اشخاص چه روشى است. ما از مسائلى كه در كشور طرح مى‏شود، اشخاصى كه آن مسائل را طرح مى‏كنند مى‏شناسيم. آنهايى كه با - دانشگاه - انقلاب دانشگاه مخالف بودند با اسم اينكه دانشگاه را مى‏خواهند اينها اصلش ببندند و اينها نمى‏خواهند كه دانشگاه در كار باشد مشغول به تبليغات شدند. يك دسته از آنها همان‏ها بودند كه دانشگاه را سنگر قرار داده بودند و اتاق جنگ در دانشگاه به طورى كه گفته مى‏شود ايجاد كرده بودند و يك دسته از آن غربزده‏هايى كه به خيال خودشان اسلامى شدن دانشگاه و اسلامى شدن جوان‏ما و اسلامى شدن دانشمندان ما با مقاصدشان مخالف بود اينها را طرد به ارتجاع كردند. مرتجعين يعنى آنهايى كه نمى‏خواهند طرف شرق بروند كه مركز تمدن است به اصطلاح آنها و نمى‏خواهند طرف غرب بروند، كه آنها هم طرف شرق و غرب، هر دو را بهتر مى‏دانستند از اسلام. آنها مى‏خواهند اسلام نباشد هر چه مى‏خواهد باشد، آنها مى‏خواهند كه تربيت‏هاى اسلامى در دانشگاه‏ها نباشد ديگر هر چه باشد مانعى ندارد، آنها مى‏خواهند كه دانشگاه و فيضيه با هم مرتبط نباشد براى اينكه اين ارتباط موجب اسلامى شدن دانشگاه مى‏شود و اين ارتباط اسباب اين مى‏شود كه آن بدبينى‏هائى كه در طول مدت‏هاى زياد بين دانشگاه و طلاب علوم دينى حاصل شده بود از بين برود. وقتى اين بدبينى‏ها از بين رفت و دانشگاه در كنار فيضيه مشغول به فعاليت شدند، دست اينهايى كه قبله شان شرق يا قبله‏شان غرب است كوتاه مى‏شود. و لهذا با تمام قوا كوشش مى‏كنند و مى‏كردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند و بدبين كنند، وقتى اين دو قشر از هم جدا شد و بديين شدند به هم آنها كارهاى خودشان را هم طورى كه مى‏خواهند انجام بدهند. الان هم دست برنداشته‏اند از اين مطلبى كه مقصود اصلى آنهاست، الان هم آن قشرى كه مى‏خواهد بدون اينكه يك ترتيب صحيحى در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طورى كه هست باز بشود و هر طورى كه مى‏خواهد باشد، همان مسائل سابق پيش مى‏يابد آن مردمى هستند كه خودشان را در مقابل غرب يا در مقابل شرق باخته‏اند و ملت خودشان را مى‏خواهند يا فداى بلوك شرقى بكنند يا فداى بلوك غربى.

    استقلال يك كشور بستگى به نوع تربيت دانشگاهى دارد

    و بايد دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به اين نقشه‏ها و جوان‏هاى عزيز دانشگاهى ما اينها توجه داشته باشند به اين مسائل، كه از دانشگاه است كه مى‏شود يك ملتى اصلاح بشود و از دانشگاه

    صحيفه نور ج 14 صفحه 281

    است كه مى‏تواند يك ملتى به تباهى كشيده بشود. اين دانشگاه و تربيت دانشگاهى است كه جوان‏هاى ما را يا طرف غرب مى‏كشد يا طرف شرق مى‏كشد و آنها را از خودشان تهى مى‏كند و وجهه آنها را متوجه به غرب شرق مى‏كند تا اينكه يا شرق غلبه كند و تمام جهات ايران را و شرق را و تمام بلاد مسلمين را از بين ببرد يا غرب غلبه كند و همه فرهنگ و چيزهاى ديگرى را از ما بگيرند و به جاى آن يك مغز شرقى يا يك مغز غربى بنشانند و ملت ما را به تباهى بكشند. لكن بحمدالله ملت ما بيدار شده است و ملت ما اجازه اين امورى كه به نفع شرق است يا به نفع غرب است نمى‏دهد و ملت ما توجه پيدا كرده است به اينكه از دانشگاه است كه مى‏تواند يك كشورى كشور مستقل باشد و از دانشگاه است كه مى‏تواند يك كشورى كشور وابسته باشد.

    البته بايد آقايان دانشجويان و علماى دانشمند دست به هم بدهند و هر چه زودتر دانشگاه‏ها را به طريقه اسلامى، به طريقه ملى، دانشگاهى كه مال خود ملت باشد، دانشگاهى كه مال خود ملت اسلامى باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصى كه مى‏خواهند اين دانشگاه را به طرف شرق بكشند يا به طرف غرب بكشند اينها را كوتاه كنند و مقدرات دانشگاه را معلمين و اساتيد اسلامى به دست بگيرند و دانشگاه يك دانشگاه‏ها ملى براى ملت باشد نه اينكه زحمت را ملت بكشد و خرج دانشگاه را ملت به عهده بگيرد و يك دانشگاهى باشد كه اشخاصى كه از او بيرون مى‏آيند يا قبله‏شان شرق باشد يا قلبه‏شان غرب باشد. بايد دانشگاه باز بشود لكن با آن وضعى كه بايد با آن تربيت‏هاى اسلامى و ملى و انسانى باشد و اينطور نباشد كه ما فقط مى‏خواهيم باز باشد. باز بود و پنجاه سال هم باز بود، چه اشخاصى را بيرون داد؟ همان اشخاصى را كه ملت ما را به تباهى كشاندند و الان هم دست از سر اين ملت بر نمى‏دارند. ما مى‏خواهيم كه دانشگاهى باشد كه ملت ما را مستقل و غير وابسته به شرق و غرب درست بكند، نه ملت را به طرف شرق بكشد و نه ملت را به طرف غرب بكشد، يك ملتى مستقل با فكر مستقل، با دانشگاه مستقل كه با استقلال دانشگاه كشور مستقل مى‏شود. يك دانشگاهى كه با فيضيه دست به دست هم بدهند و شرق و غرب را كنار بزنند و خودشان براى مصالح كشور خودشان و براى مصالح اسلام عزيز خودشان عمل بكنند و نونهالان عزيز ما را طورى بار بياورند كه نه قبله آنها مسكو باشد و نه قبله آنها لندن باشد و نه قبله آنها واشنگتن، قبله آنها كعبه باشد و توجه آنها به خداى تبارك و تعالى باشد و اسلام را در آغوش بگيرند كه استقلال آنها، عزت آنها در سايه اسلام است و اسلام براى علم آنقدر اجر قائل است كه شايد ديگر مسالك آنقدر قائل نباشند. اسلام دانشمندها را آنقدر ارج مى گذارد كه شايد ساير مسالك آنطور نباشد. در اسلام دانش بزرگترين چيز است لكن نه دانش آنطورى كه ما را به تباهى بكشد، نه دانشمندان آنطورى كه ملت ما را به آغوش غرب يا شرق ببرد. اسلام كوشش دارد كه علم را در مغزهاى مستقل، در مغزهائى كه به طرف شرق و غرب نيستند، در مغزهايى كه به اسلام فكر مى‏كنند بار بياورد و اين استقلال است كه مى‏تواند كشور ما را مستقل كند. استقلال كشور ما منوط به استقلال همين دانشگاه‏ها و فيضيه‏هاست. دانشگاه و فيضيه دست به دست هم بدهند و استقلال كشور خودشان را حفظ كنند و اميد خودشان را از غير دانشگاه اسلامى و

    صحيفه نور ج 14 صفحه 282

    غير فيضيه اسلامى، اميد خودشان را از ديگران ببرند و اعتناى به اين نكنند كه مثلاً دانشگاهى با آخوند چرا با هم پيوند مى‏كنند. آنها از سايه آخوند هم مى‏ترسند، آنها برنامه‏شان اين است كه دانشگاه را از فيضيه جدا كنند، در سال‏هاى طولانى بناى آنها اين بود كه اين دو قشر را كه سعادت يك ملت و عظمت يك ملت و استقلال يك ملت بسته به اين دو قشر است (قشر روحانى و قشر دانشگاهى و اينها مغز متفكر يك ملت هستند) كوشش كردند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند كه با هم دشمن كنند و ما ديديم و شما ديديد كه اين دو قشر با هم دشمن بودند تا اين انقلاب اسلامى پيدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع كرد و دعوت اسلام پيوند همه قشرها و خصوصاً پيوند دانشگاه و فيضيه، است و تا اين دو قشر با هم پيوند داشته باشند استقلال كشور شما محفوظ مى‏ماند. هم دانشگاه چشم‏هاى خودش را باز كند و هم فيضيه بدانيد شما كه باز دست‏هايى در كار است كه شماها را از هم جدا كنند. آنها، آنهايى كه استعمارگرند، آنهايى كه تابع استعمارگران هستند، آنهايى كه قبله‏شان يا لندن است يا واشنگتن يا مسكو، پيوند اين دو قشر را به مصالح خودشان و مصالح اربابانشان مضر مى‏دانند، از اين جهت درصددند كه اين دو قشر از هم جدا باشند. همانطور كه ديديد كه در طول پنجاه سال سلطنت منحوس پهلوى كه سر سپردگى خودش را به دولت‏هاى خارج اثبات كرد، بين اين دو قشر جدايى افكندند و اينها را با هم دشمن كردند و ديگران و مخالفين با اين ملت از اين آب گل آلود ماهى گرفتند، ثروت هاى شما را در طول اين پنجاه سال و خصوصاً اين چندين سال سلطنت محمدرضا به باد فنا دادند و نتيجه دشمنى دانشگاه و فيضيه شد و دشمنى دانشگاه و فيضيه بيمه كرد و مى‏كند، اگر خداى ناخواسته اعاده بشود، بيمه مى‏كند مصلحت‏هاى ابرقدرت‏ها را. عزيزان دانشگاهى من! و عزيزان فيضيه من! آگاه باشيد كه دشمن‏ها درصددند بين شماها تفرقه بيندازند و توجه داشته باشيد كه اگر دانشگاه و فيضيه اصلاح بشود كشور شما استقلال خودش را بيمه مى‏كند. آن قلم‏ها و زبان‏هايى كه كوشش مى‏كنند كه اين دو قشر را از هم جدا كنند، آنها هستند كه يا قبله آنها مسكو و يا قبله آنها واشنگتن است و شما هوشيار باشيد كه اين مصلحت بزرگ را كه وحدت دانشگاه و فيضيه است از دست ندهيد و اميدوارم كه موفق باشيد كه خودتان كشور خودتان را مستقلاً اداره بكنيد، دست شما از طرف شرق و غرب به سوى خودتان برگردد و شر شرق و غرب از كشور ما به سوى خودشان برگردد. خداوند تبارك و تعالى يار و پشتيبان فيضيه و دانشگاه باشد و يار و پشتيبان همه ملت.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1282
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 283

    تاريخ سخنرانى:24/3/60

    بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى اسلامى ونماينده امام در شوراى عالى دفاع

    بسم الله الرحمن الرحيم

    حالا كه اين توفيق حاصل شد، لازم است من چند نكته را به آقايان بگويم: يكى اينكه شما خودتان حاضر صحنه از اول انقلاب تا حالا بوديد و آن ناگوارى‏ها كه بر ايران گذشت، شاهد بوديد و هر يك هم تاريخ را خوانده ايد و ديده ايد كه از ناحيه شاهنشاهى و خصوصاً اين پنجاه سال از ناحيه قدرت‏هاى بزرگ به كشور شما چه گذشته است و شايد بتوان گفت كه بر ارتش از ساير قشرهاى ملت ناگوارتر گذشته است. با آمدن مستشارهاى خارجى در بين ارتش و آن مسائلى كه پيش آوردند اينها در صدد بودند كه اصل غرور ارتش را بكشنند. ارتش وقتى مى تواند استقلال و غرور خودش را حفظ كند، اين است كه ببيند خودش هست نه اينكه از خارج يك كسى بيايد و مستشارانى بيايند و بخواهند او را اداره كنند. معناى از خارج آمدن اين است كه ارتش، ارتش استعمارى است و خودش حيثيتى از خودش ندارد، از اين جهت بر ارتش به حسب قاعده بايد بدتر گذشته باشد تا به ساير قشرها. اينها اگر محروميت‏هايى داشتند كه داشته‏اند و اگر رنج‏ها و عذاب‏هايى ديدند كه همه ديدند، اينها براى آنها شايد قابل تحمل بوده است، لكن ارتشى كه بايد يك كشور را حفظ كند و سرحدات كشور را حفظ كند، دفاع از كشور خودش بكند، اين را بخواهند وابسته كنند به يك كشور ديگرى هر چه باشد آن كشور، هر چه قدرتش زياد باشد، اين معنايش اصل از بين بردن تمام حيثيت ارتش است. از اين جهت يكى از تحفه‏هاى بسيار با ارزشى كه اين انقلاب به ما داده است، هديه‏اى است كه از جانب خداى تبارك و تعالى به ما عنايت فرموده است، همين است كه دست قدرت‏هاى بزرگ از ارتش بريده شد و مستشارهاى آنها بيرون رانده شدند و شما الان خودتان هستيد و فرماندهان خودتان. فرماندهان وقتى از خودتان هست، اين خودتان هستيد، ديگر اينطور نيست كه شما اين ناراحتى را در قلبتان احساس كنيد كه ما در تحت فرمان دشمن‏هاى خودمان هستيم. و شما مى‏دانيد كه اين قدرت‏هاى بزرگ، دشمن توده‏هاى مردم هستند و دشمن كشورها خصوصاً كشورهاى اسلامى. انسان احساس كند كه بايد خاضع باشد در مقابل دشمن خودش، در مقابل دشمن اسلام خودش، كشور خودش، اين بسيار ناگوار بوده است، از اين جهت اين هديه‏اى كه خداى تبارك و تعالى به ارتش عنايت كرده است، شايد بيشتر و ارزنده‏تر باشد از اينكه به ساير قشرها عنايت كرد، البته همه ارزنده است، همه الطاف خدا ارزنده

    صحيفه نور ج 14 صفحه 284

    است، لكن ارتش كه بايد يك‏ارتش مستقلى باشد و غرور ارتشى اش محفوظ باشد، الان بحمدالله اين مطلب حاصل است براى شما.

    اشخاصى افكارشان آنطورى پرورش يافته كه كشورهاى ضعيف بدون وابستگى، بر ايشان امكان استمرار حيات نيست

    و تمام نگرانى‏هاى احتمالى، البته احتمال، احتمال ضعيف اما خوب است گفته بشود، اين است كه دوباره يك دستهايى در كار باشد كه بخواهند همان مسائل سابق پيش بيايد، البته مسأله شاهنشاهى ديگر مدفون شده، آن مسأله ديگر مطرح نيست، لكن به طور ديگر يك مسائلى فراهم بياورند. كسانى كه از آنها هستند يا افكارشان آن نحو افكار است يا به اصطلاح خودشان صلاح ملت را مى‏بينند كه وابسته باشند، خوب هستند اشخاصى كه متدين هم هستند، نمازخوان هم هستند، شايد نماز شب هم مى‏خوانند اما افكارشان آنطورى پرورش يافته، يعنى از بچگى به گوش اينها خوانده‏اند به اينكه خوب اين كشورهاى ضعيف، بدون وابستگى يا به اين طرف يا به آن طرف ، بدون اين، برايشان امكان استمرار حيات نيست. وقتى از بچگى، وقتى هم وارد شدند در مدرسه، توى مدرسه اين را به گوش‏شان خوانده‏اند، وقتى هم وارد شدند در جامعه هى اين درگوش‏شان خوانده شده است، در روزنامه‏ها تبليغ شده است، در مجلات تبليغ شده است، همه جا اين مطلب پيش آمده است كه شما خودتان نمى‏توانيد خودتان را اداره كنيد. اگر از دامن شرق فرار مى‏كنيد به دامن غرب بايد پناهنده بشويد. اين اشخاص متدينى هم كه نمازخوان هم هستند، متدين هم هستند، لكن اين معنا در ذهنشان هست كه ما چون شوروى الحاد ذاتى دارد واصلاً مبدائى قبول ندارد، ما اگر از او فرار كنيم و ناچاريم كه يك جائى بايد پيوند حاصل كنيم، بايد به طرف غرب برويم و حالا آمريكاست. اينها نه اينكه غرضشان اين است كه مثلاً صدمه‏اى به اسلام وارد بشود، نه، اصلاً اينطورى پرورش پيدا كرده‏اند، اينطورى فكرشان اين است، صلاح را اين مى دانند. ولهذا خوب، در اين خلال اين گيرو دارهايى كه در اين دو سال اخير بود و من در پاريس بودم - ديگر - اخيراً اين مسائل را پيش ميآوردند، اول كه راجع به اينكه خوب، شاه حالا باشد و او سلطنت بكند و ديگر حكومتى بر او نباشد، مطابق قانون عمل بكند. خوب من مى دانستم كه اينها اغفال شده‏اند. من، يكى از همين محترمين اينها كه آمد و اين را طرح كرد، من گفتم خوب شما اين مطلب را مى‏گوييد كه شاه بايد سلطنت كند و حكومت كند و ما هم بيائيم اين را قبول كنيم، خوب، شما اين اطمينان را داريد كه شاه اين مسأله را زير بار مى‏رود، يا اينكه اگر شما يك كلمه اين مطلب را بگوييد، خوب من هم مثل شما باورم بيايد و بيايم مصالحه كنيم با ايشان، تمام شماها را از بين خواهد برد. اين دفعه ماند تويش، نتوانست جواب بدهد، واقعاً هم نمى‏شد جواب بدهد. اينها اينطورى پرورش پيدا كردند و مردم هم اينطورى مى‏خواهند همچو به اين روش بروند ، منتها روش‏هاى مختلفى كه دارند اينها، اين روش‏هاى سياسى مختلفى كه دارند، به آن روش‏ها اينطور مى‏كنند كه ما را خداى نخواسته دوباره برگردانند به آن حال، نه به عنوان اينكه حالا شاهنشاهى در كار

    صحيفه نور ج 14 صفحه 285

    باشد، به عنوان جهورى اسلامى و همين چيزها و مثل جمهورى اسلامى اين ممالكى كه هستند، اسمش جمهورى اسلامى است و از اسلام هم خبرى نيست و همه هم وابسته هستند و من اعتقادم اين است كه انسان اگر با هر زحمت و مرارتى زندگى كند و زندگيش مال خودش باشد، مستقل باشد خودش در زندگى و نان و جو خودش را بخورد، آن ارزشش صدها مقابل اين است كه انسان در آپارتمان‏هاى عظيم بنشيند و دستش پيش ديگران دراز باشد و براى ديگران سلام بدهد. اين يك مطلبى است كه هر انسان شرافتمندى و خصوصاً در ارتش بايد اين مطلب قويتر باشد كه در آنجا مطرح نباشد كه من بايد اتومبيلم چه باشد.

    جريانى در كار است كه مى‏خواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا

    آنجا مطرح اين باشد كه من بايد به جهت نظامى، حيثيت نظامى‏ام چه جور باشد. در حيثيت نظامى بايد او نظر بدهد والان يك جريانى در كار است كه من الان نمى‏خواهم اشخاص هيچ صحبتش بشود، اما جريان هست در كار كه اگر كسى توجه بكند به مسائلى كه در اين اواخر هى پيش آوردند، در روزنامه‏هاى مختلف پيش آوردند، يك جريانى در كار است كه آن جريان انسان را از اين معنا مى‏ترساند كه بخواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا، بخواهند از اين راه پيش بروند (چون كه...... اين است). و اين يك مسأله‏اى است كه به قدرى اهميت دارد در نظر اسلام و بايد آنقدر اهميت داشته باشد در نظر شما فرماندهان و ديگران كه اگر احتمال اين را بدهيد، بايد مقابلش بايستيد نه اينكه اول يقين كنيد به اينكه مسأله اينطورى است. بعضى چيزها هست كه اگر انسان احتمالش را بدهد، يك احتمال صحيحى بدهد، بايد دنبال كند او را و به آن اعتراض كند. شما اگر احتمال بدهيد، يك احتمال درستى كه يك مارى الان توى اين اتاق دارد مى‏لولد، پا مى‏شويد مى‏رويد بيرون، احتراز از آن مى‏كنيد. ما اگر احتمال اين معنى را بدهيم كه اين جريانى كه در روزنامه‏ها ديده مى‏شود و ديده شد، جريان براى اين جهت باشد كه اين كشور را نگذارند ثبات پيدا بكند، آن قضيه رفراندم و قبل از او قضيه طرح آنكه مجلس خبرگان منحل بشود، كه در زمان دولت موقت اين طرح شد و بعد هم معلوم شد كه اساسش از امير انتظام بود و آن مسائل ، آنوقت آمدند آقايان پيش ما، همين آقايانى كه، آقاى بازرگان ورفقايش و گفتند ما خيال داريم كه اين مجلس را منحلش كنيم، من گفتم شما چكاره هستيد اصلش كه مى‏خواهيد اين كار را بكنيد؟ شما چه سمتى داريد كه بتوانيد مجلس منحل كنيد؟ پا شويد برويد سراغ كارتان.

    وقتى ديدند محكم است مسأله، كنار رفتند. مسأله انحلال مجلس خبرگان روى اين زمينه بود كه آنهائى كه توجه به مسائل دارند، اين آقايان كه توجه به مسائل و ريشه‏هاى مسائل كم دارند، آنها، اينها را وادار كردند روى اين زمينه كه ديدند مجلس خبرگان يك مجلس اسلامى شد، يك مجلسى شد كه اكثرش از علما هستند. اينها از آنها مى‏ترسند ، از اين علما، خوب مى ترسند و ضربه خوردند، ديدند

    صحيفه نور ج 14 صفحه 286

    يك مجلسى است كه مجلس علما هست، اينها اگر قانون بنويسند، يك قانونى مى نويسند كه با مزاج غرب و شرق سازش ندارد، آن غير آنى است كه شرقى مى‏خواهد يا غربى مى‏خواهد، از اين جهت آنها اين آقايان را وسوسه كردند، وادار كردند، اين آقايان هم توجه به مسائل خيلى ندارند مع الاسف، با اينكه بودند در مسائل سياسى ، و بدين جهت اين طرح را درست كردند. دنبال همان مسائل ، قضيه رفراندم پيش آمد كه در روزنامه‏ها شروع كردند گفتن و بلكه برگرداندن به زمان‏22 بهمن. در لسان يكى از همين آقايان بود معنى برگشتن به 22بهمن يعنى برگرديم به همان زمان قبل از 22 و شاهنشاهى، يا اينكه برگرديم آنوقتى كه چيز كرديم، همه اين چيزهايى كه تا حالا درست كرديم، اينها هيچ بياييم به هم بزنيم همه را. چيزى را كه دو سال است براى آرامش و استقرار جمهورى اسلامى درست شده است، ما بياييم به همش بزنيم، بگوئيم حالا اينكه نشد - به چيزها - دوباره رأى بگيريم ببينيم چى مى‏شود، احتياطى است ديگر. براى چه ؟ براى اينكه اينها ديدند كه خوب مجلس هم شد يك مجلسى كه اكثرش اهل علم و علما هستند و اكثريت قاطعش مسلمانهاى پر و پا قرص هستند و همين طور در دولت هم يك دولتى است كه اسلامى است و پروپا قرص، قوه مقننه، قوه قضاء يه هم يك قوه قضايى است كه در صف مسلمان‏ها و مسلمانهاى پرو پا قرص است و اين غير از آنى است كه ما مى‏خواهيم، غير از آنى است كه آنها مى خواستند. آنها مى‏خواستند كه يك مجلسى باشد، صورت مجلسى ، مثل بعضى مجالس سابق كه بود و افرادى باشند از همين افرادى كه درست شده است و مى‏شود و سينه براى غرب مى زنند و ديدند نشد اين، از اين جهت دنبال اين افتادند كه ما همه بساط را به هم بزنيم، باز دو سه سال بنشينيم دوباره رفراندم كنيم، رفراندم براى اصل جمهورى، رفراندم براى، حالا اگر اصل جمهوريش هم نگويند، رفراندم براى قانون اساسى، رفراندم براى رئيس جمهور، رفراندم براى مجلس، رفراندم كنيم براى اينها . اين معنايش چيست؟ معنايش اين است كه ثبات اين مملكت را از دست مى‏گيرند اينكه الان ثبات دارد و از افتخارات اين انقلاب است كه در ظرف يك سال همه اين چيزها درست شد، اين را از دست بگيرند بگويند حالا نشد دوباره از سر، دوباره از سرو آراء، مردم است. خوب، اگر ميزان، آراى مردم است، خوب آراى مردم است، اينها كه هستند، اينها كه از اروپا نيامدند، اينها آراى همين مردمند، همين مردمند كه مجلس را رأى دادند به آن، وكيل تعيين كردند، همين مردمند كه به جمهورى اسلامى رأى دادند و همين مردمند كه به قانون اساسى رأى دادند و همين مردمند كه همه چيز را با خودشان ايجاد كردند ، حالا ما دوباره از سر برويم سراغ چه مردمى، باز برگرديم به اين مردم، اين مردم همان مردمند كه اگر پنجاه دفعه هم به هم بخورد، همين است و اينها اين اشتباه را دارند كه خيال مى‏كنند كه اگر اين دفعه به هم بخورد مثلاً فلان جمعيت تو كار مى‏آيد و اينها نمى‏دانند كه اگر اين دفعه به هم بخورد، يكى از اينها هم نمى‏آيد، اين دفعه مردم فهميدند كه چه اشخاصى به اسلام اعتقاد دارند و چه اشخاصى به اسلام اعتقاد ندارند يا خيلى پايبند نيستند. اگر اين دفعه به هم بخورد و رفراندم بشود، رفراندمش تمام اينها را كنار مى‏گذارد، يك اشخاصى ديگرى را مى‏آورد توى كار كه آن اشخاص مطلوب مردم باشد، نه اشخاصى بيايند كه غير مطلوب باشند، لكن‏

    صحيفه نور ج 14 صفحه 287

    مسأله اين است كه آنها احتياط كردند، ما اين احتياط را بكنيم بلكه انشاءالله به هم بخورد اين اوضاع، باز يك دو سالى تزلزل بشود يك راه مفرى براى آمريكا پيدا بشود كه ما را درست بتوانند تربيت كنند، ما كه نمى توانيم خودمان را اداره كنيم، خودمان را، بيايند ما را اداره كنند. اين مسائل را پيش آوردند و من مى خواهم به شما آقايان بگويم كه بيدار باشيد و هشيار، دشمن‏هاى شما پشت همين دروازه‏هاى تهران و دروازه‏هاى ايران هستند و در داخل اين كشور هم دشمن‏هاى ايران هستند، يك دسته دشمن نيستند، از روى نادانى كار دشمن را مى‏كنند، يك دسته هم دشمنهاى سرسخت هستند كه مى‏خواهند كه اين جمهورى اسلامى نباشد، هر چه مى‏خواهد باشد، جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، جمهورى هر چه مى‏خواهد باشد ، جمهورى خلق باشد، اسلام تويش نباشد، براى اينكه اگر جمهورى اسلامى شد و قانون، قانون اسلامى شد، ديگر براى آن ارباب‏ها راهى پيدا نمى‏شود و آنوقت به عقيده اين آقايان ما ديگر بايد از لشكر تمدن و كشورهاى متمدن كنار بگيريم حتماً، يا ما بايد كلاه آمريكا را سرمان بگذاريم يا كلاه شوروى را سرمان بگذاريم و اگر اين نشد، ديگر ما مرتجع هستيم و بايد كناره گيريم، منزوى ديگر هستيم. اين يك اشتباه است كه آقايان دارند و اينها را ترسانده‏اند از اول، اينها بچه ترس شده اند، از اول نمى‏دانند كه مسأله چيست، نمى‏دانند قدرت اسلام چيست، نمى‏دانند قدرت يك ملت چيست. يك ملت هر چه محدود باشد، هر چه جمعيتش كم باشد، لكن وقتى خواست يك ملتى يك چيزى شد، ابرقدرت‏ها اگر بخواهند خلاف اين خواست بكنند، به ضرر خودشان است براى اينكه آنها يك كشورى مى خواهند آباد باشد، بازار باشد، چيزهايش را ببرند. همين طورى كه نمى‏خواهند يك بيابان را بگيرند و اينها ميدانند كه اگر يك كشورى همه افراد ملتش يا اكثر افراد ملتش ايستادند، در مقابل همه ناگوارى‏ها ايستادند، اينها ديگر هوس اينكه بيايند و بزنند و بكشند و از بين ببرند ندارند، اينها نقشه مى‏كشند كه اينها را از باطن خراب بكنند. افرادى كه نقشه را خوب بلد هستند، آنها مى‏آورند تو كار تا اينكه بساط را به هم بزنند. شماها بايد هشيار باشيد.

    اين نقشه‏اى است كه امور سياسى را وارد كنند در ارتش، شما هم افكارتان بيايد سراغ حزب بازى

    و وظيفه هر نظامى‏اى و هر پادگان اين است كه امور سياسى در او حكومت نكند، براى اينكه سرباز اگر وارد شد در امور سياسى، سربازيش را از دست مى‏دهد. يك سربازى كه افكارش را متوجه بكند به اينكه كى جلو باشد، كى عقب باشد، چه جور بشود، چه جور بشود، فلان گروه چه بشود، فلان گروه چه بشوند، اين ديگر سرباز اسمش نيست، اين يك آدم سياسى است كه كلاه سربازى را غصب كرده. بايد شما همه توجه كنيد، سران ارتش و همه قواى مسلح بايد موظف باشند به اينكه حفظ كنند تمام ارتش را از اينكه وارد در امور سياسى بشود، ورود در امور سياسى همان و حيثيت ارتش از بين رفتن همان. امور سياسى در ارتش از هروئين بدتر است. چطور هروئين انسان را چه مى‏كند، از بين مى‏برد، امور سياسى هم براى ارتش، باطن ارتش را از بين مى‏برد، ديد ارتش را از بين مى‏برد. از اين‏

    صحيفه نور ج 14 صفحه 288

    جهت يكى از چيزهائى كه لازم است براى شما و بايد اين مطلب را با جديت، با قدرت در همه جا بسط بدهيد اين است كه نگذاريد در امور سياسى وارد بشوند، نگذاريد سياسيونى كه بخواهند بيايند در آنجا مسائل سياسى بگويند، در آنجا صحبت بكنند، البته بيايند موعظه بكنند، بيايند دعوت به اصلاح بكنند، به صلاح بكنند، شجاعت را به آنها ياد بدهند، اينها همه‏اش خوب است، اما بخواهند يك امور سياسى را وارد بكنند در ارتش، اين نقشه‏اى است كه اگر اين قائل هم خودش نقاش اين امر نباشد، نقشه‏اى است كه كشيده شده است و اين قائل را من حيثى كه خودش همحتى نداند وارد در معركه كرده اند. آن چيزى كه از همه چيزها براى ابرقدرت‏ها الان مطرح هست اين است كه ما اين ارتشى كه الان ديديم كه انسجامش بحمدالله هست و قدرت نظاميش هست و نه ماه بيشتر هم دارد جنگ مى‏كند و پيشبرد هم دارد مى‏كند، هر روز هم پيش مى‏برد و خوب اين يك خوفى در قلب آنهاايجاد كردند. اينها دارند كم كم مأيوس مى‏شوند ، از آن جهت مى‏خواهند ارتش را از باطن يك اشكالاتى در آن ايجاد كنند. يكى از اشكالات بزرگ همين هست كه يك امور سياسى را وارد كنند در ارتش و بيايند صحبت‏هاى سياسى بكنند و بيايند حرف‏هاى سياسى بزنند، بيايند يك گروهى گروه ديگر را چه بكند، شما هم وارد بشويد در اين ميدان يك دسته‏تان اهل گروه كذا بشويد و يك دسته هم اهل حزب كذا بشويد و دايماً افكارتان بيايد سراغ حزب بازى، سراغ گروه بازى و سراغ اين مسائل و اين همان است كه ارتش را از دست مى‏دهد، همه چيز ارتش را از بين مى‏برد. ولهذا من به سران ارتش امر مى‏كنم به اينكه بايد در ارتش مسائل سياسى طرح نشود ، اشخاص اگر بخواهند بيايند آنجا صحبت بكنند، اگر از سياسيون هستند، اينها را نگذارند بيايند در ارتش صحبت بكنند. اينها توجه هم اگر خودشان نداشته باشند، لكن متحرك به حركت ديگران، به تحريك ديگران هستند.

    اين از مسائل لازم براى ارتش است، همانطورى كه راجع به مواد مخدره هم من گفتم به آقايان و شماها هم بايد همه توجه داشته باشيد آنها هم اگر در ارتش وارد بشوند، ارتش را از بين مى‏برند. اين امورى است كه بايد حتماً در ارتش با كمال قدرت اجرا بشود. و اما اينكه بعض از همين گروه‏ها، گروه‏هاى سياسى ممكن است كه در ارتش القاء بكنند به اينكه اسلام با شماها سرو كارى ندارد ، جمهورى اسلامى با شما سر و كارى ندارد. شما ديديد كه از اولى كه اين انقلاب به پيروزى رسيد، اول قدم اين بود كه ارتش لازم نيست ديگر، اول حرف اينهائى كه تابع سياست‏هاى خارجى هستند اين بود كه اين ارتش طاغوتى است، اين ارتش طاغوتى بايد از بين برود، اين كلمه را هم رويش گذاشتند كه مردم را اغفال كنند، خوب ما هم مى دانستيم كه مسأله چيست و اينها مى‏خواهند چه بكنند. از اين جهت ما هم از روز اول اين مطلب را محكوم كرديم و گفتيم كه ارتش بايد باشد، آن هم ارتشى كه با قيام ارتش بود كه ملت پيش برد و همه با هم دست به هم دادند و مسائل را پيش بردند. اينها مى‏خواستند كه اين قدرت را از ايران بگيرند و ارتش را نابود كنند وارتش برود سراغ كار خودش و ايران بماند بدون ارتش و همچو راحت و آسوده آقاى صدام بيايند هر جا دلشان مى خواهد، آقاى كارتر يا ريگان هم بيايند هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند، راه را باز كنند براى اين مسائل. اين بايد توجه داشته باشيد كه اسلام به

    صحيفه نور ج 14 صفحه 289

    ارتش ارج قائل است و اسلام ارتش را لازم ميداند و احترام براى او قائل است و پشتيبان اوست و ملت ايران هم كه مسلمان هستند و ما هم كه به عنوان يك مسلمان هستيم، ارتش را با كمال قدرت حفظ مى‏كنيم و وسوسه‏هايى كه ممكن است در بين ارتش گفته بشود يك وقتى كه اين مسائل ممكن است شما هم يك وقتى چه بشويد، شما هم يك وقتى چه بشويد، اين مسائل را بكلى منسى كنيد و كنار بگذاريد كه ايران و تمام مردم مسلمان ايران با ارتش دوستند و پشتيبانند. چنانچه مى‏بينيد كه شما داريد آنجا جنگ مى‏كنيد مردم هم دارند پشت سر شما همه كمك‏ها را مى‏كنند بدون اينكه كسى الزامشان بكند، خودشان، بچه كوچولو هم مى‏آيد قلكش را مى دهد براى شما، پپرزن هفتاد ساله هم مى‏آيد آن طلايى كه ذخيره كرده است مى‏دهد براى شما. ايران ارتش لازم دارد، اسلام ارتش، لكن يك ارتش اسلامى. اين مطلب را من بايد بگويم يكى از مهماتى است كه در ارتش لازم است و آن اين است كه اسلامى باشيد شما. شما با اسلاميت تان بر اين قدرت‏هاى بزرگ غلبه كرديد، ارتش و همين طور سپاه پاسدار و سايرين با قدرت اسلامى و اينكه شهادت را براى خودش يك فوزى مى‏دانست و اينكه هر وقت مى‏آيند پيش من، هر كدام از آنها مى‏آيند، بسيارى از اينها كه مى‏آيند پيش من گريه مى‏كنند كه شما دعا بكنيد كه ما شهيد بشويم و من دعا مى‏كنم كه پيروز بشوند، يك همچو روحيه‏اى وقتى كه در يك فرد يا افراد پيدا شد ديگر پيروز است. و اين روحيه بود كه پيدا شد و اين روحيه در پناه اسلام پيدا شد، هيچ مكتب ديگرى نمى تواند اينطورى درست كند كه گريه كند كه بگويد من كشته بشوم. ديروز يك كسى كه پايش از اينجا قطع شده بود، عصا زير بغلش گذاشته بود، آمده اينجا، من باهاش مصافحه كردم گفت دعا كنيد من شهيد بشوم. اين روحيه در اثر اسلام است. كوشش كنيد كه در اين پادگانها هر جا هستيد - اينها - اسلام را تقويت كنيد. اين انجمن هاى اسلامى مفيد به شماست، اگر چنانچه يك كسى گفت كه انجمن‏هاى اسلامى به درد نمى‏خورد و ارتجاعى هست، اين همان ارتجاعى است كه به همه ما مى‏گويند و به همه شما مى‏گويند، اين همان ارتجاعى است كه با اين كلمه مى‏خواهند شما را كنار بزنند و آن اشخاص مترقى را بياورند. آن اشخاص مترقى كى‏اند؟ يا از آمريكا بايد بيايند مترقى‏ها، يا از شوروى بايد بيايند اين مترقى‏ها. اين ارتجاع در مقابل مترقى يعنى اسلام و ايران در مقابل آمريكا و در مقابل شوروى، اين انجمن‏هاى اسلامى همه‏شان براى شما مفيدند. البته من به انجمن‏هاى اسلامى هم سفارش كردم به اينكه فقط جهات اسلامى را در نظر بگيرند و هيچ دخالت ديگرى در امور نكنند، دخالت مال خود فرماندهان هست. لكن اين را توجه بكنيد كه اگر يك وقتى اشخاصى آمدند وسوسه كردند كه اين انجمن‏هاى اسلامى مثلاً چندان فايده ندارد يا ضرر دارد يا ارتجاع هست يا اينها، اين همان نقشه‏اى است كه آنها مى‏كشند براى اينكه - عرض بكنم كه - رفراندم حاصل بشود، مثلاً شايد ديگر آخوندهابروند كنار، متدينين بروند كنار، انجمن‏هاى اسلامى نباشند، شايد باز آن مسائل زمان طاغوت بيايد تو كار، باطن اينها را تهى كند از آنى كه بايد باشند. اين هم از امور مهمى است كه بايد توجه كنيد و من هم آگاهم از داخل ارتش، اينطور نيست كه من بى‏اطلاع باشم، من آگاهم كه چه اشخاصى گاهى مى‏آيند و چه اشخاصى حرف‏هائى مى‏زنند و چه‏

    صحيفه نور ج 14 صفحه 290

    عكس‏العمل‏هائى هست تو كار توجه داشته باشيد كه خداى نخواسته يك وقتى اسباب اين نشود كه ملت ايران بگويد كه اين ارتش، ارتش كذائى است و به اسلام كارى ندارد و اينطور چيزها. شما وقتى قدرت داريد كه ملت دنبال شما باشد. همانطورى كه ملت بدون ارتش نمى‏تواند ادامه زندگى بدهد، ارتش هم بدون ملت نمى‏تواند ادامه زندگى بدهد. ارتشى كه ملت با او مخالف است نمى‏تواند اين ارتش باشد، چنانچه ملتى هم اگر ارتشش با او مخالف باشد، نمى‏تواند زندگى بكند. شما كوشش كنيد كه پيوند خودتان را با ملت هر چه مى‏توانيد تقويت كنيد و اين به تقويت جهات اسلامى است، وقتى مردم ديدند كه شماها روى طريقه اسلام، يعنى اينكه اينها خونشان را دادند، آن الله اكبرى كه همه داد زدند و به خيابانها ريختند و زير تانك‏ها رفتند و آنقدر صدمه ديدند، ببينند كه شما هم همان رويه را داريد، همان راه را داريد، اگر يك وقت احساس كنند به اينكه نه آن رويه يك قدرى پايش راكج گذاشته، خوب مردم ديگر رها مى‏كنند آن را. مردم يك عقد اخوتى با افراد نبستند كه، با هيچ يك از ما، اگر ديدند من يك وقتى پايم را كنار گذاشتم از آن رويه‏اى كه خود اين ملت دارد و اين سيل خروشان دارد، من بخواهم بر خلاف اين سيل شنا بكنم، من را از بين مى‏برند، هر كس باشد اينطور است. مابايد كوشش كنم كه هم تكليف ملى‏مان هست هم تكليف الهى‏مان هست، كوشش كنيم به اينكه اين كشور را حفظش كنيم و اين كشور حفظش به اين است كه ارتش، يك ارتش اسلامى جانباز باشد و با ملت همراه باشد، منسجم باشد و خود ارتش هم منسجم باشند با هم و ساير قواى مسلح هم با ارتش برادر باشند كه هستند و سپاه پاسداران را شما در آغوش بگيريد، آنها شما را در آغوش بگيرند. همه شما در اين مسائل بايد كوشا باشيد كه مملكت خودتان را نجات بدهيد. و نكته ديگر هم كه ولو ضعيف هست، لكن خوب باز تذكر مى‏دهم ممكن است كه بعضى در اين پادگان‏ها، در اينها يك بازى‏اى خورده باشند، گاهى بخواهند مثلايك نقى بزنند، يك حرفى بزنند، كسانى كه بر خلاف اين مسير كه مسير اسلام است، پشتيبانى از هر كه مى‏خواهند بكنند اما خلاف مسير اسلام است، اين كسان را بايد فرماندهان تعقيب كنند. و هر كس روى اين مصالح اسلامى در ارتش مى‏خواهد باقى بماند، روى اين مصالح كشور كه مصلحت اسلام است، مصلحت كشور است، هر كس براى كشور خودش و روى مصالح كشور و روى مصالح اسلام با روح استقلال طلبى كه نخواهد گرايش به آن طرف يا گرايش به آن طرف پيدا كند. اين ارتش، ارتش اسلامى است، از سربازش تا فرماندهان اولش، و اگر خداى نخواسته يك كسى ببيند كه نه اينطور نمى‏تواند زندگى كند، اينطور نمى‏شود، خوب كارهاى ديگر هم ممكن است بكند ، لازم نيست در ارتش باشد، فرماندهان آنها عذرش را مى خواهند كه يك جايى ديگر برود براى خودش زندگى بكند، نماند كه خداى نخواسته ارتش را از بين ببرد. اين جهاتى است كه من مى‏خواستم به آقايان بگويم و يك جهت ديگر اين است كه كوشش كنيد كه اين فرماندهان ديگر بايد اين توجه را بكنند، كوشش بكنيد كه اين پيشرفت‏هايى كه مى‏كند يك قدرى زيادتر باشد، براى اينكه ممكن است كه صدام و دوستان صدام تبليغ كنند در آنجا كه اين فرماندهى كه كنار رفته است حالا ديگر ضعف پيدا كرده است ارتش. با اينكه من مى‏دانستم كه امثال آقاى بنى صدر خوب، گوينده خوبى‏

    صحيفه نور ج 14 صفحه 291

    هستند اما در پيشرفت مطالب، شما هستيد كه پيش مى‏رويد، سرباز است كه كار را انجام مى‏دهد، لكن ممكن است صداميان يك وقت تبليغ كنند به اينكه چه، و روحيه ارتش خودشان را با اين حقه بخواهند بالا ببرند و روحيه ارتش ما را بخواهند پائين بياورند. شما اگر چنانچه بعد از اين واقعه يكى دو تا پيروزى پيدا بكنيد، اين مطلب هم شكسته مى‏شود و نمى‏تواند ديگر صدام تبليغ بكند به اينكه نه ديگر روحيه‏ها چيز شده است. نه روحيه‏ها سر جاى خودش هست و مساله‏اى هم واقع نشده است و ارتش هم همه چيزش سر خودش هست، فرماندهان سرجاى خودشان هستند، هيچ قضيه تازه‏اى واقع نشده، رئيس جمهور جمهور، رياست جمهوريش را بكند، لازم نيست كه رئيس چيز هم باشد. اين مسائلى بود كه مى‏خواستم به شما عرض بكنم و اطمينان بدهم به شما كه اسلام با شما موافق است مادامى كه شما سرباز اسلام باشيد و ملت با شما موافق است مادامى كه در راه اسلام و در راه كشور كوشا باشيد و بحمدالله هستيد و خواهيد بود. و شما اين ذائقه تلخى كه از زمان محمد رضا داشتيد و مى‏ديديد كه شما اسير يك ممالك ديگرى تقريبا هستيد، با استقلالى كه پيدا شد آن ذائقه تلخ رفت از بين و الان ذائقه شما به تبع خداى تبارك و تعالى و با الله اكبر ذائقه شيرين شده است و انشاء الله شيرين‏تر بشود و پيروز باشيد و پيروزمند باشيد و اسلام را حفظ كنيد و استقلال كشور خودتان را حفظ كنيد.

    والسلام عليكم ورحمه الله‏

    
    previos page menu page
    

  3. #1283
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض جلد پانزدهم

    جلد پانزدهم
    
    menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 1

    تاريخ: 24/3/60

    بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى اسلامى و نماينده امام در شورايعالى دفاع

    ارتش بايد يك ارتش مستقلى باشد و غرور ارتشى‏اش محفوظ باشد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    حالا كه اين توفيق حاصل شد، لازم است من چند نكته را به آقايان بگويم: يكى اينكه شما خودتان حاضر صحنه از اول انقلاب تا حالا بوديد و آن ناگوارى‏ها كه بر ايران گذشت، شاهد بوديد و هر يك هم تاريخ را خوانده‏ايد و ديده‏ايد كه از ناحيه شاهنشاهى و خصوصا اين پنجاه سال از ناحيه قدرت‏هاى بزرگ به كشور شما چه گذشته است و شايد بتوان گفت كه بر ارتش از ساير قشرهاى ملت ناگوارتر گذشته است. با آمدن مستشارهاى خارجى در بين ارتش و آن مسائلى كه پيش آوردند اينها در صدد بودند كه اصل غرور ارتش را بكشنند. ارتش وقتى مى‏تواند استقلال و غرور خودش را حفظ كند، اين است كه ببيند خودش هست نه اينكه از خارج يك كسى بيايد و مستشارانى بيايند و بخواهند او را اداره كنند. معناى از خارج آمدن اين است كه ارتش، ارتش استعمارى است و خودش حيثيتى از خودش ندارد، از اين جهت بر ارتش به حسب قاعده بايد بدتر گذشته باشد تا به ساير قشرها. اينها اگر محروميت‏هايى داشتند كه داشته‏اند و اگر رنج‏ها و عذاب‏هايى ديدند كه همه ديدند، اينها براى آنها شايد قابل تحمل بوده است، لكن ارتشى كه بايد يك كشور را حفظ كند و سرحدات كشور را حفظ كند، دفاع از كشور خودش بكند، اين را بخواهند وابسته كنند به يك كشور ديگرى هر چه باشد آن كشور، هر چه قدرتش زياد باشد، اين معنايش اصل از بين بردن تمام حيثيت ارتش است. از اين جهت يكى ازتحفه‏هاى بسيار باارزشى كه اين انقلاب به ما داده است، هديه‏اى است كه از جانب خداى تبارك و تعالى به ما عنايت فرموده است، همين است كه دست قدرت‏هاى بزرگ از ارتش بريده شد و مستشارهاى آنها بيرون رانده شدند و شما الان خودتان هستيد و فرماندهان خودتان. فرماندهان وقتى از خودتان هست، اين خودتان هستيد، ديگر اينطور نيست كه شما اين ناراحتى را در قلبتان احساس كنيد كه ما در تحت فرمان دشمن‏هاى خودمان هستيم. و شما مى‏دانيد كه اين قدرت‏هاى بزرگ، دشمن توده‏هاى مردم هستند و دشمن كشورها خصوصا كشورهاى اسلامى. انسان احساس كند كه بايد خاضع باشد در مقابل دشمن خودش، در مقابل دشمن اسلام خودش، كشور خودش، اين بسيار ناگوار بوده است، از اين جهت اين هديه‏اى كه خداى تبارك و تعالى به ارتش عنايت كرده است، شايد بيشتر و ارزنده‏تر باشد از اينكه به ساير قشرها عنايت كرد، البته همه ارزنده است، همه الطاف خدا ارزنده

    صحيفه نور ج 15 صفحه 2

    است، لكن ارتش كه بايد يك ارتش مستقلى باشد و غرور ارتشى‏اش محفوظ باشد، الان بحمد الله اين مطلب حاصل است براى شما.

    اشخاصى افكارشان آنطورى پرورش يافته كه كشورهاى ضعيف بدون وابستگى، برايشان امكان استمرار حيات نيست

    و تمام نگرانى‏هاى احتمالى، البته احتمال، احتمال ضعيف اما خوب است گفته بشود، اين است كه دوباره يك دستهايى در كار باشد كه بخواهند همان مسائل سابق پيش بيايد، البته مساله شاهنشاهى ديگر مدفون شده، آن مساله ديگر مطرح نيست، لكن به طور ديگر يك مسائلى فراهم بياورند. كسانى كه از آنها هستند يا افكارشان آن نحو افكار است يا به اصطلاح خودشان صلاح ملت را مى‏بينند كه وابسته باشند، خوب هستند اشخاصى كه متدين هم هستند، نماز خوان هم هستند، شايد نماز شب هم مى‏خوانند اما افكارشان آنطورى پرورش يافته، يعنى از بچگى به گوش اينها خوانده‏اند به اينكه خوب اين كشورهاى ضعيف، بدون وابستگى يا به اين طرف يا به آن طرف، بدون اين، برايشان امكان استمرار حيات نيست. وقتى از بچگى، وقتى هم وارد شدند در مدرسه، توى مدرسه اين را به گوش‏شان خوانده‏اند، وقتى هم وارد شدند در جامعه هى اين در گوش‏شان خوانده شده است، در روزنامه‏ها تبليغ شده است، در مجلات تبليغ شده است، همه جا اين مطلب پيش آمده است كه شما خودتان نمى‏توانيد خودتان را اداره كنيد. اگر از دامن شرق فرار مى‏كنيد به دامن غرب بايد پناهنده بشويد. اين اشخاص متدينى هم كه نمازخوان هم هستند، متدين هم هستند، لكن اين معنا در ذهنشان هست كه ما چون شوروى الحاد ذاتى دارد و اصلا مبدائى قبول ندارد، ما اگر از او فرار كنيم و ناچاريم كه يك جائى بايد پيوند حاصل كنيم، بايد به طرف غرب برويم و حالا آمريكا ست. اينها نه اينكه غرضشان اين است كه مثلا صدمه‏اى به اسلام وارد بشود، نه، اصلا اينطورى پرورش پيدا كرده‏اند، اينطورى فكرشان اين است، صلاح را اين مى‏دانند. ولهذا خوب، در اين خلال اين گير و دارهايى كه در اين دو سال اخير بود و من در پاريس بودم ديگر اخيرا اين مسائل را پيش مى‏آوردند، اول كه راجع به اينكه خوب، شاه حالا باشد و او سلطنت بكند و ديگر حكومتى بر او نباشد، مطابق قانون عمل بكند. خوب من مى‏دانستم كه اينها اغفال شده‏اند. من، يكى از همين محترمين اينها كه آمد و اين را طرح كرد، من گفتم خوب شما اين مطلب را مى‏گوييد كه شاه بايد سلطنت كند و حكومت كند و ما هم بيائيم اين را قبول كنيم، خوب، شما اين اطمينان را داريد كه شاه اين مساله را زير بار مى‏رود، يا اينكه اگر شما يك كلمه اين مطلب را بگوييد، خوب من هم مثل شما باورم بيايد و بيايم مصالحه كنيم با ايشان، تمام شماها را از بين خواهد برد. اين دفعه ماند تويش، نتوانست جواب بدهد، واقعا هم نمى‏شد جواب بدهد. اينها اينطورى پرورش پيدا كردند و مردم هم اينطورى مى‏خواهند همچو به اين روش بروند، منتها روش‏هاى مختلفى كه دارند اينها، اين روش‏هاى سياسى مختلفى كه دارند، به آن روش‏ها اينطور مى‏كنند كه ما را خداى نخواسته دوباره برگردانند به آن حال، نه به عنوان اينكه حالا شاهنشاهى در كار

    صحيفه نور ج 15 صفحه 3

    باشد، به عنوان جمهورى اسلامى و همين چيزها و مثل جمهورى اسلامى اين ممالكى كه هستند، اسمش جمهورى اسلامى است و از اسلام هم خبرى نيست و همه هم وابسته هستند و من اعتقادم اين است كه انسان اگر با هر زحمت و مرارتى زندگى كند و زندگيش مال خودش باشد، مستقل باشد خودش در زندگى و نان و جو خودش را بخورد، آن ارزشش صدها مقابل اين است كه انسان در آپارتمان‏هاى عظيم بنشيند و دستش پيش ديگران دراز باشد و براى ديگران سلام بدهد. اين يك مطلبى است كه هر انسان شرافتمندى و خصوصا در ارتش بايد اين مطلب قويتر باشد كه در آنجا مطرح نباشد كه من بايد اتومبيلم چه باشد.

    جريانى در كار است كه مى‏خواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا

    آنجا مطرح اين باشد كه من بايد به جهت نظامى، حيثيت نظامى‏ام چه جور باشد. در حيثيت نظامى بايد او نظر بدهد و الان يك جريانى در كار است كه من الان نمى‏خواهم اشخاص هيچ صحبتش بشود، اما جريان هست در كار كه اگر كسى توجه بكند به مسائلى كه در اين اواخر هى پيش آوردند، در روزنامه‏هاى مختلف پيش آوردند، يك جريانى در كار است كه آن جريان انسان را از اين معنا مى‏ترساند كه بخواهد به طور خزنده اين كشور را باز هل بدهد به طرف آمريكا، بخواهند از اين راه پيش بروند (چون كه...اين است). و اين يك مساله‏اى است كه به قدرى اهميت دارد در نظر اسلام و بايد آنقدر اهميت داشته باشد در نظر شما فرماندهان و ديگران كه اگر احتمال اين را بدهيد، بايد مقابلش بايستيد نه اينكه اول يقين كنيد به اينكه مساله اينطورى است. بعضى چيزها هست كه اگر انسان احتمالش را بدهد، يك احتمال صحيحى بدهد، بايد دنبال كند او را و به آن اعتراض كند. شما اگر احتمال بدهيد، يك احتمال درستى كه يك مارى الان توى اين اتاق دارد مى‏لولد، پا مى‏شويد مى‏رويد بيرون، احتراز از آن مى‏كنيد. ما اگر احتمال اين معنى را بدهيم كه اين جريانى كه در روزنامه‏ها ديده مى‏شود و ديده شد، جريان براى اين جهت باشد كه اين كشور را نگذارند ثبات پيدا بكند، آن قضيه رفراندم و قبل از او قضيه طرح آنكه مجلس خبرگان منحل بشود، كه در زمان دولت موقت اين طرح شد و بعد هم معلوم شد كه اساسش از امير انتظام بود و آن مسائل، آنوقت آمدند آقايان پيش ما، همين آقايانى كه، آقاى بازرگان و رفقايش و گفتند ما خيال داريم كه اين مجلس را منحلش كنيم، من گفتم شما چكاره هستيد اصلش كه مى‏خواهيد اين كار را بكنيد؟ شما چه سمتى داريد كه بتوانيد مجلس منحل كنيد؟ پا شويد برويد سراغ كارتان.

    وقتى ديدند محكم است مساله، كنار رفتند. مساله انحلال مجلس خبرگان روى اين زمينه بود كه آنهائى كه توجه به مسائل دارند، اين آقايان كه توجه به مسائل و ريشه‏هاى مسائل كم دارند، آنها، اينها را وادار كردند روى اين زمينه كه ديدند مجلس خبرگان يك مجلس اسلامى شد، يك مجلسى شد كه اكثرش از علما هستند. اينها از آنها مى‏ترسند، از اين علما، خوب مى‏ترسند و ضربه خوردند، ديدند

    صحيفه نور ج 15 صفحه 4

    يك مجلسى است كه مجلس علما هست، اينها اگر قانون بنويسند، يك قانونى مى‏نويسند كه با مزاج غرب و شرق سازش ندارد، آن غير آنى است كه شرقى مى‏خواهد يا غربى مى‏خواهد، از اين جهت آنها اين آقايان را وسوسه كردند، وادار كردند، اين آقايان هم توجه به مسائل خيلى ندارند مع‏الاسف، با اينكه بودند در مسائل سياسى، و بدين جهت اين طرح را درست كردند. دنبال همان مسائل، قضيه رفراندم پيش آمد كه در روزنامه‏ها شروع كردند گفتن و بلكه برگرداندن به زمان 22 بهمن. در لسان يكى از همين آقايان بود معنى برگشتن به 22 بهمن يعنى برگرديم به همان زمان قبل از 22 و شاهنشاهى، يا اينكه برگرديم آنوقتى كه چيز كرديم، همه اين چيزهايى كه تا حالا درست كرديم، اينها هيچ بياييم به هم بزنيم همه را. چيزى را كه دو سال است براى آرامش و استقرار جمهورى اسلامى درست شده است، ما بياييم به همش بزنيم، بگوئيم حالا اينكه نشد به چيزها دوباره راى بگيريم ببينيم چى مى‏شود، احتياطى است ديگر. براى چه؟ براى اينكه اينها ديدند كه خوب مجلس هم شد يك مجلسى كه اكثرش اهل علم و علما هستند و اكثريت قاطعش مسلمانهاى پروپا قرص هستند و همين طور در دولت هم يك دولتى است كه اسلامى است و پروپا قرص، قوه مقننه، قوه قضائيه هم يك قوه قضايى است كه در صف مسلمان‏ها و مسلمانهاى پروپا قرص است و اين غير از آنى است كه ما مى‏خواهيم، غير از آنى است كه آنها مى‏خواستند. آنها مى‏خواستند كه يك مجلسى باشد، صورت مجلسى، مثل بعضى مجالس سابق كه بود و افرادى باشند از همين افرادى كه درست شده است و مى‏شود و سينه براى غرب مى‏زنند و ديدند نشد اين، از اين جهت دنبال اين افتادند كه ما همه بساط را به هم بزنيم، باز دو سه سال بنشينيم دوباره رفراندم كنيم، رفراندم براى اصل جمهورى، رفراندم براى، حالا اگر اصل جمهوريش هم نگويند، رفراندم براى قانون اساسى، رفراندم براى رئيس جمهور، رفراندم براى مجلس، رفراندم كنيم براى اينها. اين معنايش چيست؟ معنايش اين است كه ثبات اين مملكت را از دست مى‏گيرند اينكه الان ثبات دارد و از افتخارات اين انقلاب‏است كه در ظرف يك سال همه اين چيزها درست شد، اين را از دست بگيرند بگويند حالا نشد دوباره از سر، دوباره از سر و آراء، مردم است. خوب، اگر ميزان، آراى مردم است، خوب آراى مردم است، اينها كه هستند، اينها كه از اروپا نيامدند، اينها آراى همين مردمند، همين مردمند كه مجلس را راى دادند به آن، وكيل تعيين كردند، همين مردمند كه به جمهورى اسلامى راى دادند و همين مردمند كه به قانون اساسى راى دادند و همين مردمند كه همه چيز را با خودشان ايجاد كردند، حالا ما دوباره از سر برويم سراغ چه مردمى، باز برگرديم به اين مردم، اين مردم همان مردمند كه اگر پنجاه دفعه هم به هم بخورد، همين است و اينها اين اشتباه را دارند كه خيال مى‏كنند كه اگر اين دفعه به هم بخورد مثلا فلان جمعيت تو كار مى‏آيد و اينها نمى‏دانند كه اگر اين دفعه به هم بخورد، يكى از اينها هم نمى‏آيد، اين دفعه مردم فهميدند كه چه اشخاصى به اسلام اعتقاد دارند و چه اشخاصى به اسلام اعتقاد ندارند يا خيلى پايبند نيستند. اگر اين دفعه به هم بخورد و رفراندم بشود، رفراندمش تمام اينها را كنار مى‏گذارد، يك اشخاصى ديگرى را مى‏آورد توى كار كه آن اشخاص مطلوب مردم باشد، نه اشخاصى بيايند كه غير مطلوب باشند، لكن

    صحيفه نور ج 15 صفحه 5

    مساله اين است كه آنها احتياط كردند، ما اين احتياط را بكنيم بلكه انشاء الله به هم بخورد اين اوضاع، باز يك دو سالى تزلزل بشود يك راه مفرى براى آمريكا پيدا بشود كه ما را درست بتوانند تربيت كنند، ما كه نمى‏توانيم خودمان را اداره كنيم، خودمان را، بيايند ما را اداره كنند. اين مسائل را پيش آوردند و من مى‏خواهم به شما آقايان بگويم كه بيدار باشيد و هشيار، دشمن‏هاى شما پشت همين دروازه‏هاى تهران و دروازه‏هاى ايران هستند و در داخل اين كشور هم دشمن‏هاى ايران هستند، يك دسته دشمن نيستند، از روى نادانى كار دشمن را مى‏كنند، يك دسته هم دشمنهاى سرسخت هستند كه مى‏خواهند كه اين جمهورى اسلامى نباشد، هر چه مى‏خواهد باشد، جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، جمهورى هر چه مى‏خواهد باشد، جمهورى خلق باشد، اسلام تويش نباشد، براى اينكه اگر جمهورى اسلامى شد و قانون، قانون اسلامى شد، ديگر براى آن ارباب‏ها راهى پيدا نمى‏شود و آنوقت به عقيده اين آقايان ما ديگر بايد از لشكر تمدن و كشورهاى متمدن كنار بگيريم حتما، يا ما بايد كلاه آمريكا را سرمان بگذاريم يا كلاه شوروى راسرمان بگذاريم و اگر اين نشد، ديگر ما مرتجع هستيم و بايد كناره گيريم، منزوى ديگر هستيم. اين يك اشتباه است كه آقايان دارند و اينها را ترسانده‏اند از اول، اينها بچه ترس شده‏اند، از اول نمى‏دانند كه مساله چيست، نمى‏دانند قدرت اسلام چيست، نمى‏دانند قدرت يك ملت چيست. يك ملت هر چه محدود باشد، هر چه جمعيتش كم باشد، لكن وقتى خواست يك ملتى يك چيزى شد، ابرقدرت‏ها اگر بخواهند خلاف اين خواست بكنند، به ضرر خودشان است براى اينكه آنها يك كشورى مى‏خواهند آباد باشد، بازار باشد، چيزهايش را ببرند. همين طورى كه نمى‏خواهند يك بيابان را بگيرند و اينها ميدانند كه اگر يك كشورى همه افراد ملتش يا اكثر افراد ملتش ايستادند، در مقابل همه ناگوارى‏ها ايستادند، اينها ديگر هوس اينكه بيايند و بزنند و بكشند و از بين ببرند ندارند، اينها نقشه مى‏كشند كه اينها را از باطن خراب بكنند. افرادى كه نقشه را خوب بلد هستند، آنها مى‏آورند تو كار تا اينكه بساط را به هم بزنند. شماها بايد هشيار باشيد.

    اين نقشه‏اى است كه امور سياسى را وارد كنند در ارتش، شما هم افكارتان بيايد سراغ حزب بازى

    و وظيفه هر نظامى‏اى و هر پادگان اين است كه امور سياسى در او حكومت نكند، براى اينكه سرباز اگر وارد شد در امور سياسى، سربازيش را از دست مى‏دهد. يك سربازى كه افكارش را متوجه بكند به اينكه كى جلو باشد، كى عقب باشد، چه جور بشود، چه جور بشود، فلان گروه چه بشود، فلان گروه چه بشوند، اين ديگر سرباز اسمش نيست، اين يك آدم سياسى است كه كلاه سربازى را غصب كرده. بايد شما همه توجه كنيد، سران ارتش و همه قواى مسلح بايد موظف باشند به اينكه حفظ كنند تمام ارتش را از اينكه وارد در امور سياسى بشود، ورود در امور سياسى همان و حيثيت ارتش از بين رفتن همان. امور سياسى در ارتش از هروئين بدتر است. چطور هروئين انسان را چه مى‏كند، از بين مى‏برد، امور سياسى هم براى ارتش، باطن ارتش را از بين مى‏برد، ديد ارتش را از بين مى‏برد. از اين‏

    صحيفه نور ج 15 صفحه 6

    جهت يكى از چيزهائى كه لازم است براى شما و بايد اين مطلب را با جديت، با قدرت در همه جا بسط بدهيد اين است كه نگذاريد در امور سياسى وارد بشوند، نگذاريد سياسيونى كه بخواهند بيايند در آنجا مسائل سياسى بگويند، در آنجا صحبت بكنند، البته بيايند موعظه بكنند، بيايند دعوت به اصلاح بكنند، به صلاح بكنند، شجاعت را به آنها ياد بدهند، اينها همه‏اش خوب است، اما بخواهند يك امور سياسى را وارد بكنند در ارتش، اين نقشه‏اى است كه اگر اين قائل هم خودش نقاش اين امر نباشد، نقشه‏اى است كه كشيده شده است و اين قائل را من حيثى كه خودش هم حتى نداند وارد در معركه كرده‏اند. آن چيزى كه از همه چيزها براى ابرقدرت‏ها الان مطرح هست اين است كه ما اين ارتشى كه الان ديديم كه انسجامش بحمد الله هست و قدرت نظاميش هست و نه ماه بيشتر هم دارد جنگ مى‏كند و پيشبرد هم دارد مى‏كند، هر روز هم پيش مى‏برد و خوب اين يك خوفى در قلب آنها ايجاد كردند. اينها دارند كم كم مايوس مى‏شوند، از آن جهت مى‏خواهند ارتش را از باطن يك اشكالاتى در آن ايجاد كنند. يكى از اشكالات بزرگ همين هست كه يك امور سياسى را وارد كنند در ارتش و بيايند صحبت‏هاى سياسى بكنند و بيايند حرف‏هاى سياسى بزنند، بيايند يك گروهى گروه ديگر را چه بكند، شما هم وارد بشويد در اين ميدان يك دسته‏تان اهل گروه كذا بشويد و يك دسته هم اهل حزب كذا بشويد و دايما افكارتان بيايد سراغ حزب بازى، سراغ گروه بازى و سراغ اين مسائل و اين همان است كه ارتش را از دست مى‏دهد، همه چيز ارتش را از بين مى‏برد. و لهذا من به سران ارتش امر مى‏كنم به اينكه بايد در ارتش مسائل سياسى طرح نشود، اشخاص اگر بخواهند بيايند آنجا صحبت بكنند، اگر از سياسيون هستند، اينها را نگذارند بيايند در ارتش صحبت بكنند. اينها توجه هم اگر خودشان نداشته باشند، لكن متحرك به حركت ديگران، به تحريك ديگران هستند.

    اين از مسائل لازم براى ارتش است، همانطورى كه راجع به مواد مخدره هم من گفتم به آقايان و شماها هم بايد همه توجه داشته باشيد آنها هم اگر در ارتش وارد بشوند، ارتش را از بين مى‏برند. اين امورى است كه بايد حتما در ارتش با كمال قدرت اجرا بشود. و اما اينكه بعض از همين گروه‏ها، گروه‏هاى سياسى ممكن است كه در ارتش القاء بكنند به اينكه اسلام با شماها سر و كارى ندارد، جمهورى اسلامى با شما سر و كارى ندارد. شما ديديد كه از اولى كه اين انقلاب به پيروزى رسيد، اول قدم اين بود كه ارتش لازم نيست ديگر، اول حرف اينهائى كه تابع سياست‏هاى خارجى هستند اين بود كه اين ارتش طاغوتى است، اين ارتش طاغوتى بايد از بين برود، اين كلمه را هم رويش گذاشتند كه مردم را اغفال كنند، خوب ما هم مى‏دانستيم كه مساله چيست و اينها مى‏خواهند چه بكنند. از اين جهت ما هم از روز اول اين مطلب را محكوم كرديم و گفتيم كه ارتش بايد باشد، آن هم ارتشى كه با قيام ارتش بود كه ملت پيش برد و همه با هم دست به هم دادند و مسائل را پيش بردند. اينها مى‏خواستند كه اين قدرت را از ايران بگيرند و ارتش را نابود كنند و ارتش برود سراغ كار خودش و ايران بماند بدون ارتش و همچو راحت و آسوده آقاى صدام بيايند هر جا دلشان مى‏خواهد، آقاى كارتر يا ريگان هم بيايند هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند، راه را باز كنند براى اين مسائل. اين بايد توجه داشته باشيد كه اسلام به

    صحيفه نور ج 15 صفحه 7

    ارتش ارج قائل است و اسلام ارتش را لازم ميداند و احترام براى او قائل است و پشتيبان اوست و ملت ايران هم كه مسلمان هستند و ما هم كه به عنوان يك مسلمان هستيم، ارتش را با كمال قدرت حفظ مى‏كنيم و وسوسه‏هايى كه ممكن است در بين ارتش گفته بشود يك وقتى كه اين مسائل ممكن است شما هم يك وقتى چه بشويد، شما هم يك وقتى چه بشويد، اين مسائل را بكلى منسى كنيد و كنار بگذاريد كه ايران و تمام مردم مسلمان ايران با ارتش دوستند و پشتيبانند. چنانچه مى‏بينيد كه شما داريد آنجا جنگ مى‏كنيد مردم هم دارند پشت سر شما همه كمك‏ها را مى‏كنند بدون اينكه كسى الزامشان بكند، خودشان، بچه كوچولو هم مى‏آيد قلكش را مى‏دهد براى شما، پپرزن هفتاد ساله هم مى‏آيد آن طلايى كه ذخيره كرده است مى‏دهد براى شما. ايران ارتش لازم دارد، اسلام ارتش، لكن يك ارتش اسلامى. اين مطلب را من بايد بگويم يكى از مهماتى است كه در ارتش لازم است و آن اين است كه اسلامى باشيد شما. شما با اسلاميت‏تان بر اين قدرت‏هاى بزرگ غلبه كرديد، ارتش و همين طور سپاه پاسدار و سايرين با قدرت اسلامى و اينكه شهادت را براى خودش يك فوزى مى‏دانست و اينكه هر وقت مى‏آيند پيش من، هر كدام از آنها مى‏آيند، بسيارى از اينها كه مى‏آيند پيش من گريه مى‏كنند كه شما دعا بكنيد كه ما شهيد بشويم و من دعا مى‏كنم كه پيروز بشوند، يك همچو روحيه‏اى وقتى كه در يك فرد يا افراد پيدا شد ديگر پيروز است. و اين روحيه بود كه پيدا شد و اين روحيه در پناه اسلام پيدا شد، هيچ مكتب ديگرى نمى‏تواند اينطورى درست كند كه گريه كند كه بگويد من كشته بشوم. ديروز يك كسى كه پايش از اينجا قطع شده بود، عصا زير بغلش گذاشته بود، آمده اينجا، من باهاش مصافحه كردم گفت دعا كنيد من شهيد بشوم. اين روحيه در اثر اسلام است. كوشش كنيد كه در اين پادگانها هر جا هستيد اينها اسلام را تقويت كنيد. اين انجمن‏هاى اسلامى مفيد به شماست، اگر چنانچه يك كسى گفت كه انجمن‏هاى اسلامى به درد نمى‏خورد و ارتجاعى هست، اين همان ارتجاعى است كه به همه ما مى‏گويند و به همه شما مى‏گويند، اين همان ارتجاعى است كه با اين كلمه مى‏خواهند شما را كنار بزنند و آن اشخاص مترقى را بياورند. آن اشخاص مترقى كى‏اند؟ يا از امريكا بايد بيايند مترقى‏ها، يا از شوروى بايد بيايند اين مترقى‏ها. اين ارتجاع در مقابل مترقى يعنى اسلام و ايران در مقابل آمريكا و در مقابل شوروى، اين انجمن‏هاى اسلامى همه‏شان براى شما مفيدند. البته من به انجمن‏هاى اسلامى هم سفارش كردم به اينكه فقط جهات اسلامى را در نظر بگيرند و هيچ دخالت ديگرى در امور نكنند، دخالت مال خود فرماندهان هست. لكن اين را توجه بكنيد كه اگر يك وقتى اشخاصى آمدند وسوسه كردند كه اين انجمن‏هاى اسلامى مثلا چندان فايده ندارد يا ضرر دارد يا ارتجاع هست يا اينها، اين همان نقشه‏اى است كه آنها مى‏كشند براى اينكه عرض بكنم كه رفراندم حاصل بشود، مثلا شايد ديگر آخوندها بروند كنار، متدينين بروند كنار، انجمن‏هاى اسلامى نباشند، شايد باز آن مسائل زمان طاغوت بيايد تو كار، باطن اينها را تهى كند از آنى كه بايد باشند. اين هم از امور مهمى است كه بايد توجه كنيد و من هم آگاهم از داخل ارتش، اينطور نيست كه من بى اطلاع باشم، من آگاهم كه چه اشخاصى گاهى مى‏آيند و چه اشخاصى حرف هائى مى‏زنند و چه

    صحيفه نور ج 15 صفحه 8

    عكس العمل‏هائى هست تو كار. توجه داشته باشيد كه خداى نخواسته يك وقتى اسباب اين نشود كه ملت ايران بگويد كه اين ارتش، ارتش كذائى است و به اسلام كارى ندارد و اينطور چيزها. شما وقتى قدرت داريد كه ملت دنبال شما باشد. همانطورى كه ملت بدون ارتش نمى‏تواند ادامه زندگى بدهد، ارتش هم بدون ملت نمى‏تواند ادامه زندگى بدهد. ارتشى كه ملت با او مخالف است نمى‏تواند اين ارتش باشد، چنانچه ملتى هم اگر ارتشش با او مخالف باشد، نمى‏تواند زندگى بكند. شما كوشش كنيد كه پيوند خودتان را با ملت هر چه مى‏توانيد تقويت كنيد و اين به تقويت جهات اسلامى است، وقتى مردم ديدند كه شماها روى طريقه اسلام، يعنى اينكه اينها خونشان را دادند، آن الله اكبرى كه همه داد زدند و به خيابانها ريختند وزير تانك‏ها رفتند و آنقدر صدمه ديدند، ببينند كه شما هم همان رويه را داريد، همان راه را داريد، اگر يك وقت احساس كنند به اينكه نه آن رويه يك قدرى پايش را كج گذاشته، خوب مردم ديگر رها مى‏كنند آن را. مردم يك عقد اخوتى با افراد نبستند كه، با هيچ يك از ما، اگر ديدند من يك وقتى پايم را كنار گذاشتم از آن رويه‏اى كه خود اين ملت دارد و اين سيل خروشان دارد، من بخواهم بر خلاف اين سيل شنا بكنم، من را از بين مى‏برند، هر كس باشد اينطور است. ما بايد كوشش كنم كه هم تكليف ملى‏مان هست هم تكليف الهى‏مان هست، كوشش كنيم به اينكه اين كشور را حفظش كنيم و اين كشور حفظش به اين است كه ارتش، يك ارتش اسلامى جانباز باشد و با ملت همراه باشد، منسجم باشد و خود ارتش هم منسجم باشند با هم و ساير قواى مسلح هم با ارتش برادر باشند كه هستند و سپاه پاسداران را شما در آغوش بگيريد، آنها شما را در آغوش بگيرند. همه شما در اين مسائل بايد كوشا باشيد كه مملكت خودتان را نجات بدهيد. و نكته ديگر هم كه ولو ضعيف هست، لكن خوب باز تذكر مى‏دهم ممكن است كه بعضى در اين پادگان‏ها، در اينها يك بازى‏اى خورده باشند، گاهى بخواهند مثلا يك نقى بزنند، يك حرفى بزنند، كسانى كه بر خلاف اين مسير كه مسير اسلام است، پشتيبانى از هر كه مى‏خواهند بكنند اما خلاف مسير اسلام است، اين كسان را بايد فرماندهان تعقيب كنند. و هر كس روى اين مصالح اسلامى در ارتش مى‏خواهد باقى بماند، روى اين مصالح كشور كه مصلحت اسلام است، مصلحت كشور است، هر كس براى كشور خودش و روى مصالح كشور و روى مصالح اسلام با روح استقلال طلبى كه نخواهد گرايش به آن طرف يا گرايش به آن طرف پيدا كند. اين ارتش، ارتش اسلامى است، از سربازش تا فرماندهان اولش، و اگر خداى نخواسته يك كسى ببيند كه نه اينطور نمى‏تواند زندگى كند، اينطور نمى‏شود، خوب كارهاى ديگر هم ممكن است بكند، لازم نيست در ارتش باشد، فرماندهان آنها عذرش را مى‏خواهند كه يك جايى ديگر برود براى خودش زندگى بكند، نماند كه خداى نخواسته ارتش را از بين ببرد. اين جهاتى است كه من مى‏خواستم به آقايان بگويم و يك جهت ديگر اين است كه كوشش كنيد كه اين فرماندهان ديگر بايد اين توجه را بكنند، كوشش بكنيد كه اين پيشرفت‏هايى كه مى‏كند يك قدرى زيادتر باشد، براى اينكه ممكن است كه صدام و دوستان صدام تبليغ كنند در آنجا كه اين فرماندهى كه كنار رفته است حالا ديگر ضعف پيدا كرده است ارتش. با اينكه من مى‏دانستم كه امثال آقاى بنى‏صدر خوب، گوينده خوبى

    صحيفه نور ج 15 صفحه 9

    هستند اما در پيشرفت مطالب، شما هستيد كه پيش مى‏رويد، سرباز است كه كار را انجام مى‏دهد، لكن ممكن است صداميان يك وقت تبليغ كنند به اينكه چه، و روحيه ارتش خودشان را با اين حقه بخواهند بالا ببرند و روحيه ارتش ما را بخواهند پائين بياورند. شما اگر چنانچه بعد از اين واقعه يكى دو تا پيروزى پيدا بكنيد، اين مطلب هم شكسته مى‏شود و نمى‏تواند ديگر صدام تبليغ بكند به اينكه نه ديگر روحيه‏ها چيز شده است. نه روحيه‏ها سر جاى خودش هست و مساله‏اى هم واقع نشده است و ارتش هم همه چيزش سر خودش هست، فرماندهان سر جاى خودشان هستند، هيچ قضيه تازه‏اى واقع نشده، رئيس جمهور جمهور، رياست جمهوريش را بكند، لازم نيست كه رئيس چيز هم باشد. اين مسائلى بود كه مى‏خواستم به شما عرض بكنم و اطمينان بدهم به شما كه اسلام با شما موافق است مادامى كه شما سرباز اسلام باشيد و ملت با شما موافق است مادامى كه در راه اسلام و در راه كشور كوشا باشيد و بحمد الله هستيد و خواهيد بود. و شما اين ذائقه تلخى كه از زمان محمدرضا داشتيد و مى‏ديديد كه شما اسير يك ممالك ديگرى تقريبا هستيد، با استقلالى كه پيدا شد آن ذائقه تلخ رفت از بين و الان ذائقه شما به تبع خداى تبارك و تعالى و با الله اكبر ذائقه شيرين شده است و انشاء الله شيرين‏تر بشود و پيروز باشيد و پيروزمند باشيد و اسلام را حفظ كنيد و استقلال كشور خودتان را حفظ كنيد.

    والسلام عليكم و رحمه الله

    
    menu page next page
    

  4. #1284
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 22

    تاريخ: 28/3/60

    پيام امام خمينى به مناسبت پانزدهم شعبان (ميلاد حضرت مهدى عج)

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    سالروز مبارك ولادت با سعادت و پربركت حضرت خاتم الاوصياء و مفخر الاولياء حجت بن‏الحسن العسكرى ارواحنا لمقدمه الفدا، بر مظلومان دهر و مستضعفان جهان مبارك باد. و چه مبارك است ميلاد بزرگ شخصيتى كه برپا كننده عدالتى است كه بعثت انبيا عليهم السلام براى آن بود و چه مبارك است زاد روز ابر مردى كه جهان را از شر ستمگران و دغلبازان تطهير مى‏نمايد و زمين را پس از آنكه ظلم و جور آن را فرا گرفته پر از عدل و داد مى‏نمايد و مستكبران جهان را سركوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض مى‏نمايد. و چه مسعود و مبارك است روزى كه جهان از دغلبازى‏ها و فتنه‏انگيزى‏ها پاك شود و حكومت عدل الهى بر سراسر گيتى گسترش يابد و منافقان و حيله‏گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالى بر بسيط زمين افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامى بر بشريت حاكم شود و كاخ‏هاى ستم و كنگره‏هاى بيداد فرو ريزد و آنچه غايت بعثت انبيا عليهم صلواه الله و حاميان اوليا عليهم السلام بوده تحقق يابد و بركات حق تعالى بر زمين نازل شود و قلم‏هاى ننگين و زبان‏هاى نفاق افكن شكسته و بريده شود و سلطان حق تعالى بر عالم پرتو افكن گردد و شياطين و شيطان صفتان به انزوا گرايند و سازمان‏هاى دروغين حقوق بشر از دنيا برچيده شوند و اميد است كه خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور اين مولود فرخنده هر چه زودتر فرا رساند و خورشيد هدايت و امامت را طالع فرمايد و اكنون ما منتظران مقدم مباركش مكلف هستيم تا با تمام توان كوشش كنيم تا قانون عدل الهى را در اين كشور ولى عصر (عج) حاكم كنيم و از تفرقه و نفاق و دغلبازى بپرهيزيم و رضاى خداوند متعال را در نظر بگيريم و همگان در مقابل قانون خاضع باشيم و با صلح و صفا و برادرى و برابرى به پيشبرد انقلاب اسلامى كوشا باشيم و حق متعال را در همه احوال حاضر و ناظر بدانيم و تخلف از دستورات اسلام ننمائيم و به وسوسه فتنه انگيزان اعتنا نكنيم. اينجانب از شما ملت شريف ايران متواضعانه مى‏خواهم كه در عين حال كه در صحنه حاضريد آرامش را حفظ كنيد. حضور شما مردم عزيز و مسلمان در صحنه است كه توطئه‏هاى ستمگران و حيله‏گران تاريخ را خنثى مى‏كند. حضور شما در صحنه است كه گرد ياس و درماندگى بر چهره‏هاى منافقين و متحدان بى آبرويش مى‏پاشد. حضور شما مردم شجاع و با ايمان است كه خط اصيل اسلام را بر ايران و به اميد خدا بر جهان حاكم خواهد نمود. حضور شما مردم مومن و از جان گذشته است كه‏

    صحيفه نور ج 15 صفحه 23

    روشنفكران غرب و شرق زده را براى هميشه رسوا مى‏كند. حضور شما در صحنه، تمام من ها و منيت‏هاى شيطانى را كوبيده و مى‏كوبد و ما و اخوت اسلامى را جايگزين آن نموده و مى‏نمايد. حضور شما در صحنه به آمريكا و غرب و شرق و دنباله روهاى بى عقلشان هشدار داد كه اين ما بوديم كه انقلاب نموديم و اين ما هستيم كه سرنوشت خود را خود تعيين مى‏نمائيم و از كلمات بى محتواى شما گول نمى‏خوريم. حضور شما در صحنه جبهه‏ها و سازمان‏ها و جمعيت‏هائى را كه به اسم طرفدارى از فرد و فرد پرستى به مقابله با اسلام و احكام شرعى آن برخاسته بودند، رسوا نمود. امروز و روزهاى آينده روز شكست جريان دشمنان قسم خورده اسلام است. روز شكست فرد ياافراد نيست، روز شكست جريانى است كه به اسلام معتقد نيستند و اگر هم باشند، مسلما تا حدودى است كه با قوانين غرب برنخورد و مخالفتى نداشته باشد، روز شكست جريانى است كه هميشه قلب مرا مى‏آزارد، شكست جريانى است كه بسيار خطرناكتر از تمامى جنايت‏ها و خيانت‏هاى رژيم پهلوى در طول حكومت ننگينشان بود، روز شكست جريانى است انحرافى كه حضور به موقع شما، پايه‏هاى آنرا لرزاند و فرو ريخت.

    دوستان عزيزم! بسيار دقت كنيد و كاملا بهوش باشيد و هوشيارانه با آرامش كامل ولى با تمام توان در صحنه باشيد كه بى شما هيچ كس، هيچ نمى‏تواند كند و با شما همه دشمنان رسول اكرم و ائمه اطهار نابود خواهند شد. بهوش باشيد كه ايران در آستانه به ثمر رسيدن انقلاب اصيل شماست. آگاه باشيد كه خط منفور ضد اسلامى و غرب، در حال شكست كامل است والحق نشان داديد كه هوشيارانه مقاومت مى‏كنيد. خمينى دست يكايك شما را مى‏بوسد و به يكايك شما احترام مى‏گذارد و يكايك شما را رهبر خودش مى‏داند كه بارها گفته‏ام من با شما يكى هستم و رهبرى در كار نيست. من خوب درك مى‏كنم كه حضور شما در اين روزهاى حساس به چه معنائى است و به اميد پيروزى نهائى شما بر دشمنانتان روز شمارى مى‏كنم و بازاز ملت شريف خاضعانه مى‏خواهم كه جنگ را فراموش نكنند و برادران ارتشى و سپاهى و ساير رزمندگان عزيز در جبهه‏ها را با تمام وجود تشويق و تكريم نمايند. و شما سربازان دلاور اسلام در پادگان‏ها و پايگاه‏ها در جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها هوشيارانه جريانات ضد انقلاب را دنبال كنيد و بدانيد كه من نزديك به يك سال بود كه صلاح نمى‏ديدم آنچه را مى‏دانم براى ملت شرح دهم، چرا؟ تا آرامش كشور حفظ شود و شما با آرامش كامل عليه مستكبران جهان بجنگيد، تا احساس كردم ديگر مساله از اين حرفها گذشته است و خطر، اساس جمهورى اسلامى را كه با خون پاك هفتاد هزار شهيد و معلوليت بيش از يك صد هزار نفر بوجود آمده بود تهديد مى‏كند، ديگر تاب نياوردم تا شما بجنگيد و از پيروزى شما به نفع مقاصد شوم سياسى ضد انقلاب بهره بردارى شود، لذا درد دل نمودم. شما در هر كجا كه هستيد با كمال دقت مراقبت كنيد تا ضد انقلاب به مقاصد پليدش نرسد.

    افسران! درجه داران! و سربازان رشيد اسلام! شما خوب مى‏دانيد كه منافقين كه امروز به عنوان طرفداران پر و پا قرص بعضى‏ها اطراف آنها را گرفته‏اند و به بهانه طرفدارى از آنان دست به انفجار

    صحيفه نور ج 15 صفحه 24

    و درگيرى مسلحانه مى‏زنند و هر روز در گوشه‏اى تشنج مى‏آفرينند، همان‏ها بودند كه از روزاول پيروزى انقلاب، شعار انحلال ارتش را سر مى‏دادند. من با قدرت ملت دلاور، مقابل ضد انقلاب كه تصميم گرفته است بعضى افراد را بهانه قرار داده و عليه شما هر روز دست به اغتشاش بزند خواهم ايستاد. شما ارتشيان و پاسداران، بسيج، ژاندارمرى و شهربانى و تمامى نيروهاى مردمى مسلح و تمامى مردمى كه جانتان را براى اسلام و ايران فدا مى‏كنيد، بهوش باشيد كه اسلام را معيار حركت‏هاى خود قرار دهيد. امروز منافقين و جبهه ملى و حزب دموكرات و تمامى ضد انقلابيون دست در دست يكديگر گذاشته‏اند تا شما و انقلاب پاك ملت را نابود كنند. مگر نمى‏بينيد كه هر روز در گوشه‏اى جمع مى‏شوند و دست به خرابكارى مى‏زنند؟ مگر نبود كه اگر حضور شما نبود، آبروى انقلاب شما را در جهان ريخته بودند؟ مگر اعلاميه‏هاى اتحاديه كمونيست‏هاى ايران را نديده‏ايد كه به بهانه پشتيبانى از يك نفر، به تمام مقدسات شما توهين كرده‏اند؟ شما مردم عزيز هوشيار باشيد و آرامش خودتان را حفظ كنيد و به انتظار حكم خدا باشيد، سعى كنيد اخلاق اسلامى را هميشه در مد نظر داشته باشيد و از شعارهاى زننده پرهيز كنيد و با حضور دائمى خود، كيد هرج و مرج طلبان را خنثى كنيد و بدانيد كه گناهى بزرگتر از اين نيست كه خداى ناكرده در مقابل ضد خدا و ضد مردم ساكت باشيد و پاداشى بالاتر از حضورتان در مقابل ضد انقلاب نمى‏باشد. آرامش را حفظ نمائيد و در حفظ وحدت و اخوت اسلامى كوشش نمائيد. از نفس گرم ولى الله اعظم (عج) مى‏خواهم كه از خداوند متعال تقاضا فرمايد كه همه ما و همه مقامات و تمام ملت شريف را توفيق به عمل به اسلام و قوانين اسلامى عطا فرمايد و تعجيل در ظهور بقيه الله روحى فداه نمايد.

    درود و سلام بر شهدا و خانواده محترم و شريف و مقاوم آنها. سلام بر معلولين عزيز و مقاوم اسلامى.

    والسلام على من تبع الهدى

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1285
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 10

    تاريخ: 25/3/60

    بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم

    مردم ايران را دعوت كردند به قيام و استقامت در مقابل قرآن كريم و بعضى تاييد كردند اين را

    بسم الله الرحمن الرحيم

    امروز يك مجمعى است - كه - از علماى استان مازندران و از علماى اهل سنت و از برادران مشهد و شركت واحد و از قشرهاى ديگرى كه اينجا هستند، چون مجمعى است از برادران اهل سنت و برادران تشيع، مسائلى را بايد عرض كنم يا درد دل‏هائى را با شما در ميان بگذارم. من در طول مدتى كه با رژيم منحوس پهلوى مقابله مى‏كردم، تكليفم خيلى روشن بود، تشخيص داده بوديم كه آن رژيم، رژيمى است كه بر خلاف مصالح اسلام و مسلمين مشغول كار هست و كشور ما را به سوى آمريكا سوق داده است و منافع اين كشور را در جيب دو ابر قدرت كرده است و تتمه‏اى اگر باقى مانده در جيب خود و بستگان خود در بانك‏هاى خارج از كشور ريخته است. آنروز تكليف ما روشن بود و به عبارت ديگر تكليف در مقابل يك جمعيتى كه، يا يك رژيمى كه صاف ايستاده بود و در مقابل مصالح كشور و مصالح اسلام عمل مى‏كرد، روشن بود و ما هيچ باكى از اين نداشتيم كه ملت را سراسر بر ضد آن رژيم تجهيز كنيم و آنچه كه مى‏توانيم و در توان داريم، در خدمت اسلام عمل كنيم و به نظر مى‏آيد كه عمل كرديم و شما ملت ايران همه با هم دست به هم داديد و با بانگ الله اكبر و با لااله الا الله جمهورى اسلامى را خواستيد و در پناه جمهورى اسلامى استقلال و آزادى را خواستيد و بحمد الله جمهورى اسلامى با راى قاطع ملت تصويب شد و دنبال او هم يك مراحلى به طور معجزه آسا تحقق پيدا كرد و يك حكومت مستقرى، قانونى در اين كشور متحقق شد، لكن مع‏الاسف ما را مقابل يك، الان مقابل يك گروه‏ها و گروهك‏هائى هستيم كه نه بطور صريح مى‏آيند بگويند كه ما اسلام را قبول نداريم و قوانين اسلام را قبول نداريم و جمهورى اسلامى را قبول نداريم، تا باز ما تكليفمان معلوم باشد و با همانطورى كه سابق عمل كرديم امروز هم عمل كنيم و نه اينطور است كه اينها سر جاى خودشان بنشينند و به قوانين مملكت خاضع و به اسلام و قوانين اسلام خاضع بشوند. بين دو محظور الان هست، با اينها معامله محمدرضا بايد كرد، يا با اينها باز دعوت به صلح و صفا و دعوت به عمل به قوانين؟ من مى‏خواهم ببينم كه اين راهپيمائى كه امروز اعلام شده است، اساس اين راهپيمائى چى هست. من دو تا اعلاميه از جبهه ملى كه دعوت به راهپيمائى كرده است، ديدم. در يكى از اين دو

    صحيفه نور ج 15 صفحه 11

    اعلاميه، جزء انگيزه‏اى كه براى راهپيمائى قرار دادند، لايحه قصاص است، يعنى مردم ايران را دعوت كردند كه مقابل لايحه قصاص بايستند. در چيز ديگرى كه منتشر كرده بودند، اعلاميه ديگر، تعبير اين بود كه لايحه غير انسانى. ملت مسلمان را دعوت مى‏كنند كه در مقابل لايحه قصاص راهپيمائى كنند، يعنى چه؟ يعنى در مقابل نص قرآن كريم راهپيمائى كنند، شما را دعوت به قيام و استقامت و راهپيمائى مى‏كنند در مقابل قرآن كريم، نص قرآن كريم ضرورى مسلمين، چه برادران اهل سنت و چه برادران شيعى ضرورى اين است كه اين قرآن از خداست و در قرآن هر چه باشد ضرورى است كه بايد پذيرفت. قضيه قصاص در جاهايى از قرآن تصريح شده است و لايحه قصاص همين مسائل قرآن است و در اين راهپيمائى كه مسلمانها را به اصطلاح خودشان دعوت كرده‏اند، دعوت كرده‏اند كه مردم قيام كنند در مقابل قرآن، مردم قيام كنند در مقابل احكام ضروريه اسلام. آنهايى كه از بعض جبهه‏ها هستند، تكليفشان معلوم است، آنها از اول هم، از آن وقتى هم كه تاسيس شده است، مساله اسلام پيش آنها مطرح نبوده است و آنچه مطرح بوده است، اگر راست بگويند همان ملى‏گرايى بوده است و من در اين هم شك دارم، براى اينكه افرادى كه سر دسته اينها بودند و به ملى گرايى معروف بودند، ما ديديم كه بر ضد ملت اينها قيام كردند، الان هم كه در خارج هستند دعوت مى‏كنند كه بر ضد اين ملت، قدرت‏ها فعاليت كنند و اين قدرت هاى بزرگ هم همه جور چيزى دارند، ملى هم دارند، مذهبى هم دارند، معمم هم دارند. من آن چيزى را كه بسيار مورد تعجبم است، اين نيست كه در اعلاميه جبهه ملى براى لايحه غير انسانى (به اصطلاح او) قصاص يعنى حكم غير انسانى قرآن!! يعنى حكم غير انسانى اسلام!! اعلاميه بدهند و مردم را دعوت كنند كه ايها الناس بيائيد در مقابل اسلام قيام كنيد و استقامت كنيد. من از آنها همچو توقعى داشتم و دارم، اما بعضى كه اعلاميه دادند و تاييد كردند اين راهپيمائى‏ها را، آيا خوانده‏اند اين اعلاميه‏هاى جبهه ملى را؟ ديده‏اند كه اين راهپيمائى را دعوت كردند و يكى از انگيزه‏هاى آنها اين است كه بيائيد مقابل قرآن قيام كنيد؟ منتها لفظش را نگفتند و واقع صريحش همين است. اگر اينها خواندند اين را، غفلت كردند از اينكه اين راهپيمائى براى مقابله با اسلام است، براى مقابله با جمهورى اسلامى است و براى مقابله با حكومت اسلام است. من عجالتا كارى ندارم كه آيا دولت آقاى رجائى يك دولت فعال است يا نه و آيا كارهايى كرده است كه بايد در مقابل او ايستاد يا نه و كار ندارم به اينكه مجلس شوراى اسلامى آيا يك مجلسى است كه از ملت است يا نه و كار ندارم به اينكه قوه قضائيه آيا به تكاليفش عمل مى‏كند يا نه، به اينها من كارى ندارم و اگر راهپيمائى هم فقط براى راهنمائى مردم بود، آن هم صحبتى نبود و ممكن بود كه عمل بشود، اما راهپيمائى در مقابل اسلام! در مقابل صريح قرآن!! در مقابل حكم ضرورى اسلام! اين را چه جور تعبير كنيم؟ باز من كار ندارم به جبهه ملى، با اينكه بعض افرادش شايد افرادى باشند كه مسلمان باشند، لكن من كار دارم به آنهائى كه پيوند كرده‏اند با اين جبهه، پيوند كرده‏اند با منافقين، پيوند كرده‏اند با منحرفين، من با اينها كار دارم كه شمائى كه متدين هستيد و مدعى تدين، چه توجيهى از اين معنا داريد؟ آيا تكليف شرعى فقط اين است كه در مقابل مجلس و دولت اعلاميه صادر كنيد؟ در تمام تكليف‏هاى‏

    صحيفه نور ج 15 صفحه 12

    شرعى كه شما احساس كرديد، همين تكليف شرعى را داريد كه مردم را دعوت كنيد به شورش در مقابل دولت اسلامى، در مقابل مجلس شوراى اسلامى؟! نهى از منكر و امر به معروف فقط منحصر است به همين كه شما دولت اسلامى را نهى و امر بكنيد آن هم با آن كوبندگى؟! و آن هم دعوت به قيام، آن هم دعوت به شورش؟! يا در مقابل اين اعلاميه جبهه ملى كه مخالف نص قرآن مجيد است، در مقابل اين دعوتى كه مردم را دعوت كرده است به راهپيمائى در مقابل قانون الهى، تكليف ديگر نداريد شما؟ آقايان تمام تكليف‏ها را بجا آوردند و عمل كردند! فقط يك تكليف مانده و آن جمهورى اسلامى را به هم زدن؟! در تمام تكليف‏هائى كه بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نويسندگان و روشنفكران و جبهه‏ها و نهضت ها و سايرين، تمام تكاليف فقط منحصر به اين شده است كه اين جمهورى اسلامى را در خارج از كشور طور ديگرى كه هست نمايش بدهيد و مردم را دعوت كنيد كه بر خلاف جمهورى اسلامى شورش كنند؟ شما ديگر همه چيز درست شده است، فقط اين يكى مانده؟!

    در وقتى كه سر تاسر ايران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعاليت هستند و ابتلا به جنگ قدرت‏هاى بزرگ ما داريم و مملكت ما آنجا هم مبتلاى به جنگ است و در داخل مبتلاى به اين دستجات مختلفى است كه به بهانه اسم شماها در خيابان‏ها مى‏ريزند و جوانان ما را زخمى مى‏كنند و گاهى هم مى‏كشند، اينها نهى از منكر نمى‏خواهد؟ اينها را دعوت به شورش مى‏كنيد، اين امر به منكر نيست؟ اين امر به فساد نيست؟

    من بايد متاسف باشم، من بايد بسيار متاسف باشم از اينكه غيب نمى‏دانم، نمى‏دانستم در چنته اينها چه هست. من بعضى از اينها را مى‏پذيرفتم، به ايشان هم محبت مى‏كردم، ليكن نمى‏دانستم كه اينها بر ضد قرآن هم قيام مى‏كنند من نمى‏دانستم كه اينها ائتلاف پيدا مى‏كنند، مركز ائتلافشان يكجا است و ائتلاف پيدا مى‏كنند با منافقين كه شناخت شان را اشخاصى كه مطالعه كردند مى‏دانند چيست، ائتلاف كرده‏اند با اين جبهه‏ها كه ماسك را از روى صورتشان برداشتند و به طور صريح مردم را دعوت كردند به اينكه اى مسلمان‏هابيائيد و حكم قرآن را، حكم غير انسانى قرآن را!! و لا حول و لا قوه الا بالله در يك كشور اسلامى اينطور سب بر قرآن و سب بر اسلام به مرئى و منظر مسلمين بشود و فلان مقام هم تاييد كند و دعوت به شورش در مقابل چه؟ در مقابل نص صريح قرآن؟ امروز دعوت به راهپيمائى، 2 بعد از ظهر دعوت به راهپيمائى است، به حسب چيزى كه در اعلاميه‏شان ثبت شده است، دعوت به راهپيمائى است در مقابل اين حكم غير انسانى اسلام! ما با اينهائى كه اظهار دوستى مى‏كنند و تيشه برداشته‏اند و به ريشه اسلام مى‏زنند، بايد چه بكنيم؟ در تمام طول سلطنت رضاخان و محمدرضا خان و محمدرضا يك همچو جسارتى به قرآن كريم نشد. مسلمان‏ها بدانند كه يك راهى الان هست در كار، يك روشى الان هست در كار كه به طور ناشيگرى اينها نقاب را كنار زدند. آنهائى كه در اين راهپيمائى مى‏خواهند شركت كنند يا اظهار اين را كردند كه شركت بكنند يا تاييد كردند اين شركت را يا مردم را دعوت كردند به اين شركت، اگر بدانند كه محتواى اين معنا چيست، واى به حال ملتى كه ملى‏هاشان اين باشد و متدينينى هم كه اظهار تدين مى‏كنند، آن باشد و سرانشان هم اين و اگر ندانسته مى‏كنند، چطور

    صحيفه نور ج 15 صفحه 13

    اطلاعيه جبهه ملى را نديده دعوت مى‏كنند به اينكه شما هم به دنبال جبهه ملى راهپيمائى كنيد، بازار تهران ببندد و بازار اصفهان هم ببندد و بازارهاى ايران هم ببندند، خيابان‏ها هم همه ببندند و همه قيام كنند، استقامت كنند در مقابل چى؟ در مقابل لايحه قصاص غير انسانى! حكم قرآن غير انسانى!

    با منافقين ائتلاف كردند كه آشوب بپا كنند و برضد راى مردم عمل كنند

    با اينها ما چه بكنيم؟ با اين مقدس‏هائى كه از اينها پشتيبانى مى‏كنند و با هم ائتلاف كردند و با منافقين هم از اول ائتلاف داشتند، با اين مسلمانهاى نماز خوان ما چه بكنيم؟ اينكه من گفتم درد دل خودمان را بايد در ميان بگذاريم، اين براى اين بود كه سعدى از دست دوستان فرياد ما اين دوست نماها را چه بكنيم؟ آقايان در هر چه صحبت مى‏كنند و در هر چه اعلاميه مى‏دهند، يكى از مطالبشان اين است كه قانون، از اول هم قانون بايد به آن عمل بشود. اين سال هم سال قانون اسم گذاشته شد، يعنى اجراء قانون. آقايان اينهمه بساطى كه الان به حسب قانون در ايران برپا است، مجلس شوراى اسلامى يك مجلسى است كه قانون او را تاييد كرده است و شوراى نگهبان آنى است كه قانون تعيين كرده و دولت هم آنى است كه مجلس شورا تعيين كرده، اين هم دولت قانونى، قوه قضائيه هم اين است كه قانون تعيين كرده، خوب، شما اگر واقعا به قانون مى‏خواهيد عمل بكنيد و ما هم مى‏خواهيم كه همه شماها بيائيد به قانون عمل كنيد و آمديد و اينجا بناى بر همين هم شد و بناى بر اين شد كه ديگر روزنامه‏هاتان و صحبت‏هاتان براى تشنج نباشد، آيا شما وفا كرديد به عهد خودتان؟ در اينجا آمديد و قرار داديد به اينكه، يعنى بعد از اينكه مى‏خواستيد به جنگ هم برويد، به اين منتهى شد كه يك هيات سه نفره‏اى باشد، يك نفر از طرف آقاى رئيس جمهور، يك نفر هم از طرف آن آقايان و يكى هم من تعيين كنم، اينها حكم باشند بعد از اينكه حكم رفته است و ديده است و موارد خلاف را ديده و يك جائى صحبت كرده است، در روزنامه‏هايشان بود كه اين حكميت مثل حكميت ابوموسى اشعرى است، يعنى اين سه نفرى كه يكى‏اش را خود ايشان تعيين كرده و يكى‏اش را هم مجلس تعيين كرده است و آن دو نفر ديگر يعنى رئيس مجلس و آن دو تاى ديگر و يكى‏اش را هم من تعيين كردم و اينها حكميت كردند، نظير آن حكميتى است كه ابو موسى اشعرى بر خلاف حضرت امير راى داده. من فرض مى‏كنم كه اينها حكميتى كه كردند، مثل حكميت ابوموسى، من فرض مى‏كنم كه اين تهمت را به چند نفر عالم و چند نفر متدين كه يكى‏اش هم خود ايشان تعيين كردند، ما فرض مى‏كنيم كه اين روزنامه‏اى كه اينجا نوشته، صحيح است، خوب، بيايند مثل حضرت امير عمل كنند. حضرت امير در عين حالى كه در فشار ابوموسى را تعيين كرد نمى‏خواست تعيين كند، ايشان مى‏خواست يك كس ديگر را تعيين كند، لكن فشار آوردند دوستان خودش، همان دوستانى كه بايد حضرت امير از آنها فرياد كند، فشار آوردند كه نه، ابوموسى براى اين كار خوب است، حضرت، ابوموسى را تعيين كرد، بعد كه ابوموسى آن حكميت را كرد، همين دوست‏ها مى‏خواستند نقض كنند، حضرت امير مقاومت كرد گفت حالا كه حكم، حكم كرده بودند بر ضد حضرت امير، يعنى حضرت امير را از خلافت به حسب اين

    صحيفه نور ج 15 صفحه 14

    حكميت خلع كردند و معاويه را به حسب اين حكميت نصب كردند، حضرت امير فرمود: كه اين حكميت بوده است و ما بايد به آن احترام قائل بشويم، در صورتى كه بر ضد او بود. خوب، شما هم كه اينقدر دعوا داريد، خوب، مثل حضرت امير بشويد موقعى كه، بگوئيد خوب، يك اشتباه كردم ديگر نمى‏كنم. چنانچه گاهى مى‏گوئيد. شما كجا را قبول داريد؟ اين آقايانى كه با هم ائتلاف كردند، اين آقايانى كه با اين منافقين ائتلاف كردند، ائتلاف كردند كه مملكت ما را به هم بزنند، ائتلاف كردند كه آشوب بپا كنند. شمايى كه ائتلاف كرديد، براى چه ائتلاف كرديد؟ آقايان! مى‏گوئيد كه اين بازى قبول نيست، از سر. ديروز من گفتم اين را كه خوب، نه اين را ملت تعيين نكرده يا كرده؟ اگر ملت تعيين نكرده، خوب، ببينند كى تعيين كرده، از كجا آمدند و راى دادند، آراء زياد، قانون اساسى را آنقدر زياد راى دادند كه آن طرفش همين منافقين و اينها راى ندادند، همين موتلفين، همين‏ها، همين‏ها البته نه آن جناح متدينشان، همه اين چيزهايى كه پيدا شده است از آراء همين مردم است، خوب، شما مردم راهى مى‏گوييد ما قبول داريم، مردم را قبول داريم، خوب، بسيار خوب، كى هست كه اين مردم را قبول ندارد! اين مردم تعيين كردند، خوب قبول داريد اگر مى‏گوييد بايد ميزان راى مردم است، خوب، اين راى مردم.

    حالا ائتلاف كرديد كه به ضد راى مردم عمل كنيد؟ ائتلاف كرديد كه مجلس شوراى اسلامى را كنار بگذاريد؟ ائتلاف كرديد كه قوه قضائيه را كنار بگذاريد؟ ائتلاف كرديد دولت را كنار بگذاريد؟ اين ائتلافات براى چيست؟ اين چه ائتلافى است؟

    تا وقتى كه آن جناح منافق و آن جبهه‏اى كه بر ضد اسلام است تاييد مى‏كند، تكليف شرعى است كه تاييد نكنم

    من از اول يك خلجانى در ذهنم حاصل مى‏شد راجع به بعضى اينها، لكن صبر كردم، صبر كردم و نصيحت كردم، صبر كردم و هر وقت اينها آمدند، يعنى هر وقت نه، اما بسيارى از اوقات، آنها را به مسائل اسلامى دعوت كردم، به عمل به قانون دعوت كردم، به حفظ و حراست جمهورى اسلامى دعوت كردم، كم كم آن احساس من زياد شد تا وقتى كه مى‏بينم آن جناح منافق در ميدان است و تاييد مى‏كند، تا وقتى كه مى‏بينم آن جبهه‏اى كه بر ضد اسلام است تاييد مى‏كند، من، تكليف شرعى است كه تا تكليف ديگر تاييد نكنم. مگر من مى‏توانم كه يك جريانى كه بر ضد اسلام و بر ضد كشور ما دارد انجام مى‏گيرد، باز ساكت بنشينم اينجا و بگويم بيائيد و با شما صحبت كنم. من اگر احتمال اين معنا را مى‏دادم كه اينها به اسلام برگردند و به قانون اساسى كه سوگند خورده‏اند و فادار باشند و قوانين اسلام را قبول كنند، من اگر احتمال اين را مى‏دادم، براى يك محظورى كه من در آن محظور هستم و به خود اين آقايان گفتم آن محظور را، باز آنها را دعوت مى‏كردم و آنها را وادار مى‏كردم به اينكه با هم بنشينند و به قانون عمل كنند، لكن بسيار غفلت مى‏خواهد و بسيار ساده انديشى مى‏خواهد كه اين گروه‏هايى كه با هم ائتلاف كردند و اين جبهه ملى كه بر ضد اسلام مى‏خواهد راهپيمائى راه بيندازند و مسلمان‏ها هم

    صحيفه نور ج 15 صفحه 15

    همين بنشينند تماشا كنند كه به ضد اسلام مقاله بنويسند و سب اسلام را بكنند و حكم ضرورى اسلام را غير انسانى بخوانند، بعد از اينكه من مى‏بينم ائتلاف شما با اينهاست، خوب، من با اين جمعيت نماز خوان و متدين چه بكنم؟ من به اينها علاقه داشتم، حالا به بعضى‏شان هم باز علاقه دارم، با اينها ما تكليفمان چيست؟ خوب، چرا حسابتان را جدا نمى‏كنيد؟ من حالا باز عرض مى‏كنم به شماها حساب‏هايتان را جدا كنيد، به مجرد اينكه كمونيست‏ها هم به ضد اسلام است، آقايان از كمونيست‏ها هم دعوت كردند كه بيائيد، بيائيد با هم باشيم. خوب، جبهه ملى تكليفش معلوم است، آن صريحا به ضد اسلام قيام كرده، اما شمايى كه مسلمان هستيد و هيچ‏گاه نمى‏خواهيد به ضد اسلام قيام كنيد، چرا اينقدر هواهاى نفسانيه زياد شده است كه نمى‏فهميد داريد چه مى‏كنيد ؟چرا اينقدر شيطان در نفس ماها سلطنت پيدا كرده است كه چشمهاى ما را كور كرده است و قلب‏هاى ما را وارونه كرده است؟ بيائيد حساب خودتان را جد اكنيد. آيا نهضت آزادى هم قبول دارد كه، آن حرفى را كه جبهه ملى مى‏گويد؟ آنها هم قبول دارند كه اين حكم، حكم قصاص كه در قرآن كريم و ضرورى بين همه مسلمين است، غير انسانى است؟ آيااين نماز شب خوان‏ها اين را قبول دارند يا نه؟ شك ندارم كه قبول ندارند. خوب، اعلام كنيد. چرا ساكت نشسته‏ايد، مگر نهى از منكر فقط بايد من را نهى كنيد؟ نهى از منكر فقط براى اين است كه دولت را خرد كنيد و مجلس را خرد كنيد و چه؟! با منكر مى‏خواهيد نهى از منكر كنيد؟! كدام منكر؟ شما مى‏فرمائيد كه آن كسى كه دعوت مى‏كند به اينكه بيائيد با اين حكم غير انسانى اسلام راهپيمائى كنيد، مسلمان‏ها بنشينند تماشا كنند سب به رسول الله بشود، سب به قرآن هم بشود، اين سب به قرآن است.

    با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند

    مسلمان‏ها بنشينند تماشا كنند يك گروهى كه از اولش باطل بودند، من از آن ريشه‏هايش مى‏دانم، يك گروهى كه با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اولش هم مخالف بودند، اولش هم وقتى كه مرحوم آيت الله كاشانى ديد كه اينها خلاف دارند مى‏كنند و صحبت كرد، اينها كارى كردند كه يك سگى را نزديك مجلس عينك به آن زدند اسمش را آيت الله گذاشته بودند. اين در زمان آن بود كه اينها فخر مى‏كنند به وجود او، او هم مسلم نبود. من در آن روز در منزل يكى از علماى تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگى را عينك زدند و به اسم آيت الله توى خيابان‏ها مى‏گردانند، من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص نيست، اين سيلى خواهد خورد و طولى نكشيد كه سيلى را خورد و اگر مانده بود سيلى را بر اسلام مى‏زد. اينها تفاله‏هاى آن جمعيت هستند كه حالا قصاص را، حكم ضرورى اسلام را غير انسانى مى‏خوانند.

    ما تكليفمان با آنها خوب، تا يك حدودى معلوم است، هر وقت هم مصلحت پيدا بشود، روشنش مى‏كنيم.

    صحيفه نور ج 15 صفحه 16

    حضرت امير در مقابل خوارج فشل شد

    اما با اين نمازخوان‏ها بايد چه بكنيم؟ همين نمازخوان‏هائى كه حضرت امير سلام الله عليه، من نمى‏خواهم بگويم من حضرت امير، آنها خوارج، خير، من هم مثل شما يكى از افراد ملت هستم، اما اينها همان جمعيت‏هايى هستند كه حضرت امير در مقابل آنها فشل شد نتوانست كارى بكند. اينكه من مى‏گويم كه ما، آقايان اهل سنت هستند آقايان متشيعين هم هستند، علماى استان مازندران هم هستند علماى اهل سنت هم هستند و خطاب من به همه علماى سرتاسر كشور، از علماى اهل سنت و از علماى اهل تشيع و همه مراجع اسلام و همه ملت اسلام، اين ملتى كه از اول، قيامش براى اسلام بود، براى قرآن بود، اين ملتى كه در طول چندين سال، تقريبا دو دهه و اخيرا چند سال آنقدر زحمت كشيدند، آنقدر تحمل بليات كردند و آنقدر جوان دادند و آنقدر خانمانشان به باد فنا رفت، اينها با صراحت گفتند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رژيم، رژيم اسلامى باشد، حكومت، حكومت اسلامى باشد و قوانين، قوانين اسلامى.

    بياييد به قانونى كه سابق بود و حالا براى آن مى‏خواهيد سينه بزنيد عمل كنيد

    شما خوب بود بياييد به قانون سابق هم يك نظرى بكنيد. قانون سابق كه در صدر مشروطيت تصويب شده بود بوسيله ملت و متمم قانون را با جديت مرحوم شيخ فضل الله نورى به آن ضم كردند و ملت به او راى دادند، شما بياييد به آن قانونى كه سابق بود و حالا براى آن مى‏خواهيد سينه بزنيد و رفيق شفيق شما آنوقت كه مى‏خواست آشوب كند و در ايران بود، قبل از فرارش مى‏گفت بياييد به قانون عمل كنيد، خوب، شما هم به اين قانون عمل كنيد. اين قانون مى‏گويد كه هر قانونى كه بر خلاف اسلام است قانون نيست. پس قوانين بايد قوانين اسلامى باشد. شما آن را هم كه قبول نداريد، مى‏گوييد كه قصاص، اين قانون واضح اسلام، اين قانون ضرورى اسلام، اين قانونى كه قرآن بر آن تصريح كرده است، اين قانونى كه مصلحت و امنيت كشور را تامين مى‏كند، شما اين را يك قانون غير انسانى مى‏دانيد.

    شما از ريشه‏ها خراب بوديد، اينكه كسى بگويد حكم خدا غير انسانى است، اين كافر است

    شما ريشه‏هايتان، از ريشه‏ها خراب بوديد، ولى حالا من نظرم به اين جمعيتى است كه اينها را تاييد مى‏كنند. يك قدر اصلاح كنيد خودتان را آقا، چرا براى دنيا اينقدر دست و پا مى‏زنيد؟ انسان اينقدر براى دنيا دست و پا بزند كه يك جمعيتى كه قرآن را سب مى‏كنند و يك جمعيتى كه كمونيست‏ها را دعوت مى‏كنند براى ضديت با اسلام، شما تاييدشان مى‏كنيد. شما ناهى از منكر، مفسر قرآن، خوب بيائيد در مقابل اينها بايستيد، در مقابل اينها بگوئيد اين امرى كه گفتند اينها، كفر است. اينكه كسى بگويد حكم خدا غير انسانى است، اسلام غير انسانى است، اين كافر است. خوب، شما بيائيد اين را

    صحيفه نور ج 15 صفحه 17

    بگوئيد، فقط نهى از منكرتان اين است كه بعضى از علماى اسلام را شما هى تضعيف كنيد، بعضى از نهادهاى اسلامى را تضعيف كنيد، اين نهى از منكر همه‏اش خلاصه شده است در همين. هر چه اعلاميه مى‏دهند آقايان و هر چه صحبت مى‏كنند و هر جا مى‏روند صحبت مى‏كنند، هم و غمشان اين است كه اين جمهورى اسلامى به درد نمى‏خورد، ما حتما بايد يا در آغوش آمريكا باشيم تا بتوانيم زندگى كنيم، يا در آغوش شوروى و چون شوروى الحاد دارد و آمريكا موحد است و خيلى صحيح است و خوب است يا كمتر از او بداست! ما خوب است كه همراه اينها باشيم. اين چه فكرى است كه شماها داريد؟ چرا بايد اينطور باشيد؟ من بسيار متاسفم، من بسيار متاسفم، اينكه مرا به درد دل وارد مى‏كند مقابله با اين جمعيت است، مقابله با آنى است كه حضرت امير را نگذاشتند كارهايش را انجام بدهد. اگر اينها واقعا اعتقاد به اسلام دارند و لازم مى‏دانند كه نهى از منكر كنند، كدام منكرى بالاتر از اين است كه كسى بگويد حكم قرآن غير انسانى است و مردم را دعوت كند براى اين. اينها دعوت مى‏كنند به راهپيمائى بر ضد كى و به طرف كى، طرفدارى از كى؟ طرفدارى از آن كه مى‏گويد كه حكم قصاص يك حكم غير انسانى است، طرفدارى از اين، بايد يك مسلمان طرفدارى از اين مساله بكند؟

    نرويد دنبال اينكه رجائى علم ندارد، اين عقلش بيشتر از علمش است‏

    من الان هم نمى‏خواهم با اين دسته‏اى كه مسلمان هستند، لكن ديد سياسى‏شان ناقص است مع‏الاسف دانشمند هم هستند. يكى از علما در يك جائى هست كه سوال كرده بود از يك كسى كه شما اين عالم و آن عالم اينها را چطور مى‏بينيد، او گفته بود كه اين عالم عقلش كمتر از علمش است، يا گفته بود علمش بيشتر از عقلش است و آن عالم عقلش كمتر از علمش است، علمش زياد است، عقلش كم است.

    در بعضى از اين اشخاص هم من بايد بگويم كه اينها علم دارند، لكن عقلشان به اندازه علم نيست. اينها عملشان هم معلوم است كه به روز خودشان چه آوردند و چه كردند. شما آقايانى كه نهى از منكر را واجب مى‏دانيد و واجب هم هست جزء ضروريات اسلام است، نبايد اين دوستان خودتان را نهى كنيد كه به ضد قرآن حكم نكنند، دعوت نكنند به ضد قرآن؟ آيا مراجع اسلام، علماى بلاد اسلام بايد گوش كنند اين مطلب را و هيچ صحبتى نكنند؟ ساكت باشند در مقابل سب قرآن كريم؟ ساكت باشند در مقابل كسى كه حكم ضرورى اسلامى، منصوص در كتاب خداى تبارك و تعالى است، آن را غير اسلامى بخواند؟ در مقابل لايحه قصاص دعوت به شورش مى‏كنند. آقايان دعوت مى‏كنند مردم را به قيام، قيام بر ضد كى؟ قيام بر ضد جمهورى اسلامى؟ اين مردمى كه با خون خودشان جمهورى اسلامى را مستقر كردند، حالا بيايند توى خيابان‏ها بگردند و بيفتند به اينكه بيائيد ما اين احكام غير انسانى را كنار بگذاريم! اين جمهورى اسلامى به درد نمى‏خورد! همه اين نهادها همه دروغ و غلط است همه‏اش! بيائيد بگوئيد خوب، نقص دارد، بگوئيد قوه قضائيه نتوانسته است عمل كند، خوب همراهى كنيد تا بشود، بگوئيد دولت نمى‏تواند كه اقتصاد اين ملت را يك روزه درست كند، شما بيائيد

    صحيفه نور ج 15 صفحه 18

    درست كنيد، حرف نباشد، شعار نباشد، من هم اينجا مى‏توانم بنشينم و بگويم كه ما در يك روز مى‏توانيم دنيا را به هم بزنيم، نگوئيد كه تو نمى‏توانى، تو هم نمى‏توانى، مگر امكان دارد كه يك همچو مملكت خرابى كه براى ما گذاشتند و شما هم هر روز خرابترش كرديد و داريد مى‏كنيد، هر روز دعوت به خلاف داريد مى‏كنيد، آرامش را از اين مملكت برديد، مگر امكان دارد كه ديگر آقاى رجائى بتواند اقتصاد اين مملكت را به زودى درستش كند؟ اگر شماها بوديد، تا حالا خرابش كرده بوديد، اين بيچاره‏ها دارند آنجا درستش مى‏كنند، اگر شماها بگذاريد، اگر شماها بگذاريد، اينها كوشش دارند مى‏كنند براى اينكه درست كنند مساله را، لكن مساله اقتصاد يك چيزى نيست كه بله، خوب است كشاورز، اقتصاد آقايان اين است كشاورزان مشغول بشوند و كارخانه داران مشغول كار بشوند و كارگران مشغول كار بشوند و بيكاران به كار واگذاشته بشوند و خوب، اينها همه خوب است، شما مى‏توانيد اين كار را زودى بكنيد؟

    شما مى‏توانيد يكدفعه بيائيد و همه ايران را كشاورزيش را درست كنيد و همه اين بيكارها كه در انگلستانش بيشتر است و در آمريكايش بيشتر است و آنهائى كه قبله گاه شما هستند نتوانسته‏اند حلش بكنند، شما مى‏توانيدحلش بكنيد؟ اين گوى و اين ميدان بفرمائيد، بفرمائيد. لكن قضيه اين نيست، مساله اين نيست، مساله اين است كه نمى‏خواهند اين چيزها باشد. يك دولتى كه اسلامى باشد و در وزارتخانه‏اش وقتى مى‏خواهند بنشينند با هم صحبت كنند اول قرآن مى‏خوانند. آخر اين هم رسم شد كه يك مملكتى قرآن بخواند! اين مرتجعين، اين مرتجعين در وزارتخانه قرآن مى‏خوانند. شما با اين چيزها بديد. نمى‏گويم اين دسته متدينش را، من آن دسته متدين را حالا هم عقيده بهشان دارم، در عين حالى كه آنها هم ضربه دارند مى‏زنند، لكن من آنها را عليحده مى‏كنم و از خدا مى‏خواهم كه اينها جدا بشوند، از آن جمعيت‏ها جدا بشوند و وارد بشوند با ساير مردم، شنا نكنند به مقابل سيل، بر خلاف سيل، سيل خروشان، شنا نكنند. شما يك اشتباه بزرگى داريد و آن اين است كه خيال مى‏كنيد كه حالا در زمان محمدرضا اگر يك دو تا اعلاميه بر ضدش داديد، مردم به شما علاقه پيدا كردند، حالا هم اگر چنانچه يك اعلاميه به ضد مثلا دولت بدهيد يا ملت بدهيد يا چيز بدهيد، مردم علاقه پيدا مى‏كنند. شما مقايسه اين دوتاتان غلط بوده است. من كه مى‏گويم ديد سياسى نداريد، براى اين است كه شما حالا براى اينكه خودتان را روى كار بياوريد (من مى‏دانم كه قضيه خدائى تو كار نيست، نه من و نه تو، خداى تو كار نيست، هر چه هست شيطان است) خوب، شما بياييد حسابتان را از اينهائى كه اعلام مقابله با اسلام در اطلاعيه شان كردند و كمونيست‏ها را دعوت كردند و آن كمونيست‏ها كه شما دشمن سر سخت‏شان هستيد و آمريكا هم دشمن سرسختش است شما حسابتان را بياييد جدا كنيد همين امروز، دير نشده است، همين امروز در راديوى ايران اعلام كنيد به اينكه اين اعلاميه‏اى كه جبهه ملى داده است و نوشته است كه، مردم را دعوت كرده است كه، در يكى‏اش دعوت كرده است به اينكه لايحه قصاص و لوايح ديگر و در يكى ديگرش گفته لايحه‏هاى غير انسانى، كه همين است مقصودش اينها قرينه‏اند. شما بياييد الان، شماها كه اسلام را قبول داريد و مى‏دانم قبول داريد، شما نهى از منكر

    صحيفه نور ج 15 صفحه 19

    را واجب مى‏دانيد و مى‏دانم كه واجب مى‏دانيد، اگر اين شيطان باطنى بگذارد شما را كه عقلتان عمل بكند، شما بياييد همين قضيه را محكوم كنيد، راديوى بعد از ظهر را ما باز كنيم، گوش كنيم ببينيم كه نهضت آزادى اعلام كرده است كه اين اطلاعيه جبهه ملى كفرآميز است، قرآن را سب كرده است، هى نرويد دنبال اينكه رجائى علم ندارد، اين عقلش بيشتر از علمش است و بعضى از شما علمتان بيشتر از عقلتان است.

    جبهه ملى محكوم به ارتداد است، جدا كنيد حساب را از مرتدها

    و من نتوانستم و مى‏خواستم و واقعا مى‏خواستم و متاثرم از اينكه با دست خودشان اينها گور خودشان را كندند، من نمى‏خواستم اينطور بشود. من حالا هم توبه را قبول مى‏كنم، اسلام قبول مى‏كند، من حالا هم بروند توى راديو، بروند توى تلويزيون، توبه كنند بگويند ما تا حالا خطا كرديم، اشتباه كرديم مردم را دعوت كرديم به شورش، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانين كشورى بوده تاييد كرديم، ائتلاف كرديم با گروه منافق. من چندين بار به اين آقا گفتم آقا اين جمعيت تو را به باد فنا مى‏دهند و اين افرادى كه دور تو جمع شده‏اند، بعضى از اينها يك گرگ‏هايى هستند كه تو را به باد فنا مى‏دهند، گوش نكرد، حالا هم دير نشده، آقايانى كه متدينند اعلام كنند به اينكه اين دعوت به راهپيمائى، دعوت بر ضد اسلام است، چنانچه صريحش اين است و آن آقا هم بروند عذرخواهى كنند از ملت، بگويند ملتى كه به من راى داد من مطابق راى آنها عمل نكردم، از حالا به بعد مى‏كنم، اما اينطور نباشد كه لفظا، مكرر بهشان مى‏گويم، لفظا مى‏كند، لكن من نه اين مجلس را قبول دارم، نه آن قوه قضائيه را قبول دارم و نه آن شوراى نگهبان را قبول دارم و نه آن هيات سه نفرى را كه خودم هم يكى‏اش را تعيين كردم قبول دارم و هر چه هست بايد من بكنم اين نباشد در كار، سايرين مانعى ندارد، اما ما چه بكنيم؟ من كه مى‏گويم كه ما بايد از دست اين دوستان يك فكرى بكنيم، براى اين دوستان يك فكرى بكنيم كه من نمى‏خواهيم اينها به آنطورى كه خودشان را رساندند برسانند. من نمى‏خواستم كه وضع اينطور بشود، من نمى‏خواستم كه اين مردم و اين ملت كه سال اول جمهورى اسلامى‏شان هست، اينطور مشوش بشود خاطرشان از امثال شماها، من نمى‏خواستم كه شما ائتلاف بكنيد با منافقينى كه بر ضد اسلامند و شناخت شان منتشر است، ولى چه بكنم، خوب شما گوش نكرديد به نصيحت، الان هم من نصيحت مى‏كنم اين جمعيت متدين نهضت آزادى را و آقاى رئيس جمهور را، الان هم من نصيحت مى‏كنم كه آقا شماها دست برداريد از اين سنگ‏اندازى جلوى چرخ اسلام، دست برداريد از اين تضعيف مجلس و تضعيف روحانيت و تضعيف ملت و تضعيف روحيه ملت و تضعيف روحيه ارتش، دست برداريد از اين امورو بياييد در ميدان با برادران ديگرتان بنشينيد، شما رئيس جمهور قانونى باشيد روى قوانين عمل كنيد، شما وكلايى هستيد در مجلس، محترميد، متدينيد، جدا كنيد حساب را از مرتدها، اينها مرتدند، جبهه ملى از امروز محكوم به ارتداد است. بله، جبهه ملى هم ممكن است بگويند كه ما اين اعلاميه را نداده ايم. اگر آمدند در راديو، امروز بعد از ظهر، آمدند در

    صحيفه نور ج 15 صفحه 20

    راديو اعلام كردند به اينكه اين اطلاعيه‏اى كه حكم ضرورى مسلمين، جميع مسلمين را غير انسانى خوانده، اين اطلاعيه از ما نبوده، اگر اينها اعلام كنند كه از ما نبوده، از آنها هم ما مى‏پذيريم، اسلام در رحمتش باز است به همه مردم. در تاريخ است كه يزيد از حضرت سجاد پرسيد كه من توبه مى‏توانم بكنم؟ ايشان فرمودند كه بله در توبه باز است. خوب، يزيدى كه آن جنايت‏ها را كرده است، منتها بعد حضرت سجاد به زينب كه به ايشان عرض كردند آخر اين چى هست؟ گفت اين موفق به توبه نمى‏شود، اگر توبه بكند قبول است. يك كسى پيغمبر را هم بكشد توبه بكند، قبول است، اما موفق به توبه نمى‏شود. و من هم احتمال مى‏دهم كه اين آقايان موفق به توبه نشوند، جديت كنند الان وقت هست، وقت باقى است، تا آنوقتى كه پايتان را به گور وارد مى‏كنيد در توبه باز است، رحمت خدا واسع است، بياييد توبه كنيد، بياييد از كارهايى كه كرديد، از دعوت به شورش كه كرديد، از مخالفت‏هايى كه با اسلام كرديد، بياييد توبه كنيد، برگرديد، توبه همه‏تان قبول است. بياييد با هم برادر بشويد اين مملكت را به پيش ببريد، هى ننشينيد و بگوييد كه اين مملكت را دارند خراب مى‏كنند، آخر كجا، كى دارد خراب مى‏كند، جز شماها؟ كى دارد مملكت را خراب مى‏كند؟ حساب كنيد آخر، ملت بنشينند حساب كنند اين دولتى كه با تمام توانش دارد زحمت مى‏كشد و دارد راهسازى مى‏كند و دارد به جنگزدگان كمك ميكند و دارد به جبهه‏ها كمك مى‏كند و عيبش فقط اين است كه مى‏گويد من مسلمانم، من به غير اسلام هيچ فكر نمى‏كنم، شما اين يك عيب را صرفنظر بكنيد، اين دارد ايران را به هم مى‏زند؟ اين مجلسى كه خوب مردم مى‏بينند چقدر اين مجلس تحمل كرده است بار سنگين فحاشى‏هاى شما را، اينها هم كه دارند زحمت مى‏كشند، اينها هم كه علما هستند، متدينين هستند به استثناى بعضى‏ها، الان هم كه دارند زحمت مى‏كشند، اينها دارند خراب مى‏كنند كشور را؟ آن هم قوه قضائيه‏اش كه با كمبود فرد، حتى در حوزه هاى علمى كمبود ما داريم، كمبود قضايى داريم، دارند شب و روز زحمت مى‏كشند كه اين كمبود را رفعش بكنند.

    مى‏خواهيم يك دانشگاهى باشد كه بعد مثل شما را بيرون ندهد، آدم متعهد به اسلام بيرون بدهد

    اينها دارند خراب مى‏كنند؟ يكى از چيزهايى كه اينها باز برايش سينه مى‏زنند و جبهه ملى هم در اعلاميه‏اش چيز كرده دانشگاه چرا باز نمى‏شود وهى دانشگاه. آقا دانشگاه شما را بيرون داده، اين دانشگاه باز بشود ده بيست سال ديگر هم يك عده‏اى بيايند، همين‏ها هستند، همين كه شماييد، آنها هم هستند كه‏اسلام را هيچ قبول نداريد، احكام اسلام را احكام غير انسانى مى‏دانيد. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى درست بشود براى ملت، شما با اسم ملت داريد به ضد ملت عمل مى‏كنيد. اين ملت، اين جمعيت‏ها هستند كه در خيابان‏ها و در عرض مى‏كنم كه بازارها دارند، در آنجا دارند براى اسلام زحمت مى‏كشند، براى كشور زحمت مى‏كشند. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى باشد كه بعد مثل شما را بيرون ندهد، يك دانشگاهى باشد كه يك آدم متعهد به اسلام را بيرون بدهد اگر تعهد به اسلام داشته

    صحيفه نور ج 15 صفحه 21

    باشد، نه ما را طرف شرق مى‏كشد، نه ما را طرف غرب مى‏كشد، نه آن ديد تنگ بعضى از شما را دارد كه مى‏گويد ما نمى‏توانيم.

    جبهه ملى سب اسلام كرده است

    خوب شما تا آن آخر هم اعليحضرت را مى‏خواستيدش، به من گفتيد ديگر، اينكه نمى‏توانيد حاشا كنيد، تا آن آخر هم مى‏گفتيد خوب، ايشان باشند، اعليحضرت همايونى باشند حكومت نكنند. شمائى كه تا آخر هم اينطور بوديد، بختيار هم تا آخر مى‏خواستيد، آخر شما نبايد ديگر ما را بازى بدهيد بگوئيد كه ما چه، ما چه. شما از اين جبهه ملى، از ميرزاى شيرازى، در يكى از روزنامه‏هايشان كه من ديدم و بسيار ناراحت شدم، از ميرزاى شيرازى كه قضيه تنباكو را درست كرده تا آقاى كاشانى، تمام علمايى كه در خلال اين، در مشروطيت براى اسلام كار كردند، ميرزاى شيرازى براى اسلام كار كرده است، آقاى كاشانى براى اسلام كرده، شيخ فضل‏الله كرده، تمام اينها را به آنها بد گفتند. آن روزنامه جبهه ملى را پيدا بكنيد، ميرزاى شيرازى را متهم كرده به دروغگويى، شيخ فضل‏الله را اينقدر فحش داده، جرم شيخ فضل‏الله بيچاره چه بود؟ جرم شيخ فضل‏الله اين بود كه قانون بايد اسلامى باشد، جرم شيخ فضل‏الله اين بود كه احكام قصاص غير انسانى نيست، انسانى است، او را دار زدند و از بين بردند و شما حالا به او بدگويى مى‏كنيد. بعد مى‏رسيد به آقاى كاشانى، آقاى كاشانى هم همين طور، جرم اينها همين است كه اينها عقيده‏شان اين است كه بايد اسلام در ايران پياده بشود و شما مى‏گوئيد كه احكام غرب مترقى است، ما بايد احكام مترقى را، شما عده‏اى‏تان، همه‏تان مثل آن آقايان حقوقدان‏هاست كه مقابل قصاص ايستاده‏اند، منتها آنها اين تعبير فضيح شما را نكردند و من گفتم كه در تمام طول سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه سب به اسلام تو كار نبوده و جبهه ملى سب اسلام كرده است. من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه اصلاح بشوند، همه به آغوش اسلام برگردند و نگذارند خداى نخواسته يك وقت يك چيزى پيش بيايد كه ناگوار باشد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1286
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 25

    تاريخ: 1/4/60

    پاسخ امام خمينى به نامه رئيس مجلس شوراى اسلامى در مورد عزل بنى صدر از رياست جمهورى

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    پس از راى اكثريت قاطع نمايندگان محترم مجلس شوراى اسلامى مبنى بر اينكه آقاى ابوالحسن بنى‏صدر براى رياست جمهورى اسلامى ايران كفايت سياسى ندارد، ايشان را از رياست جمهورى اسلامى ايران عزل نمودم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1287
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 26

    تاريخ: 1/4/60

    پيام امام خمينى به مناسبت شهادت دكتر چمران

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    انا لله و انا اليه راجعون

    شهادت انسان‏ساز سردار پرافتخار اسلام و مجاهد بيدار و متعهد راه تعالى و پيوستن بر ملاء اعلى، دكتر مصطفى چمران را به پيشگاه ولى عصر ارواحنا فداه تسليت و تبريك عرض مى‏كنم.

    تسليت از آنرو كه ملت شهيد پرور ما سربازى را از دست داد كه در جبهه‏هاى نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ايران حماسه مى‏آفريد و سرلوحه مرام او اسلام عزيز و پيروزى حق بر باطل بود. او جنگجوئى پرهيزكار و معلمى متعهد بود كه كشور اسلامى ما به او و امثال او احتياج مبرم داشت. و تبريك از آنرو كه اسلام بزرگ چنين فرزندانى تقديم ملت‏ها و توده‏هاى مستضعف مى‏كند و سردارانى همچون او در دامن تربيت خود پرورش مى‏دهد. مگر چنين نيست كه زندگى عقيده و جهاد در راه آن است.

    چمران عزيز با عقيده پاك خالص غير وابسته به دستجات و گروه‏هاى سياسى و عقيده به هدف بزرگ الهى، جهاد را در راه آن از آغاز زندگى شروع و با آن ختم كرد. او در جهاد، با نور معرفت و پيوستگى به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار كرد. او با سرافرازى زيست و با سرافرازى شهيد شد و به حق رسيد.

    هنر آن است كه بى‏هياهوهاى سياسى و خودنمائى‏هاى شيطانى براى خدا به جهاد برخيزد و خود را فداى هدف كند نه هوى، و اين هنر مردان خداست.

    او در پيشگاه خداى بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و يادش بخير. و اما، ما مى‏توانيم چنين هنرى داشته باشيم؟ با خداست كه دستمان را بگيرد و از ظلمات جهالت و نفسانيت برهاند. من اين ضايعه را به ملت شريف ايران و لبنان، بلكه به ملت‏هاى مسلمان و قواى مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان و برادر محترم اين مجاهد عزيز تسليت عرض مى‏كنم و از خداوند تعالى رحمت براى او و صبر و اجر براى بازماندگان محترمش خواهانم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1288
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 27

    تاريخ: 1/4/60

    پيام امام خمينى در جمع اعضاى بسيج خمينى شهر، دفتر تبليغات قم و گروهى از پرسنل پايگاه چهارم نيروى هوايى

    ملت امروز يكپارچه در صحنه است و مراقب توطئه‏ها

    بسم الله الرحمن الرحيم

    آقايان محترم كه از پايگاه وحدت دزفول و بسيج اصفهان و ساير آقايان ديگر تشريف دارند من از همه تشكر مى‏كنم و اين تشكر براى همه رزمندگان جبهه‏هاست و همه رزمندگان پشت جبهه‏هاست.

    امروز بحمد الله ملت ايران ملتى است مومن و رزمنده و داراى عقيده و جهاد براى عقيده است و مادامى كه اين روح بزرگ در كالبد ملت ماست از توطئه‏ها و كجروى‏ها و ساير چيزهائى كه براى ملت ما بوده است و در پيش است هراسى نيست. آن ملت بايد از مشكلات هراس داشته باشد كه ايمان نداشته باشد، آن كه ايمان و عقيده دارد و بپاخاسته است كه جهاد كند در راه اين ايمان و عقيده و اعتقاد به اين دارد كه فداكارى در راه خداى تبارك و تعالى پيروزى است و رسيدن به مقام شهادت پيروزى ديگر است، يك همچو ملتى شكست ندارد.

    آنهائى كه توطئه‏گر هستند و با توطئه خودشان مى‏خواهند بين ملت نفاق ايجاد كنند و گمان كردند كه مى‏توانند بين ملت يكپارچه اسلامى ايران نفاق ايجاد كنند و گروه‏ها را در مقابل هم قرار بدهند آنها در اشتباهند، آنها ملت ايران را نشناختند، آنها نمى‏دانند كه ملت ايران يكپارچه مجاهد است و يكپارچه رزمنده است و يكپارچه مومن است و دست تبهكاران را به واسطه ايمان خودشان از كشورشان قطع مى‏كنند، توطئه‏ها را يكى پس از ديگرى خنثى مى‏كند.

    ملت امروز يكپارچه در صحنه است و مراقب، مراقب توطئه‏ها، مراقب تبهكارى‏ها و به مجرد اينكه احساس كند گروهى يا اشخاصى بر خلاف آن مسيرى كه ملت دارد، كه آن مسير انسانيت و مسير حق است و مسير جهاد براى ايمان و عقيده است، به مجرد احساس مخالفت اشخاص يا گروه‏ها با اين راه، خود ملت بدون اينكه احتياج به اين داشته باشد كه كسانى ملت را دعوت بكند و يا تجهيز بكند، خود ملت مجهز است و تمام ملت چه نيروهاى مسلح ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و بسيج و پاسداران و نيروهاى ملتى و چه ساير قشرها كه آنها هم قواى مسلح به ايمان هستند اينها همه در صحنه حاضرند و ناظر اعمال اشخاص و ناظر اعمال گروه‏ها و جبهه‏ها هستند و خودشان جوابگوى همه چيزهائى كه بر ضد اين انقلاب مى‏خواهد شكل بگيرد هستند و بحمد الله احتياج به اينكه كسى آنها را

    صحيفه نور ج 15 صفحه 28

    بسيح كند ندارند. و يك همچو ملتى است كه پيروزى نهائى را به دست مى آورد و هر چه شهيد در اين راه پيروزى مى‏دهد مصمم‏تر مى‏شود و خستگى ناپذير است.

    اين گروه‏هائى كه مع‏الاسف عده‏اى از جوانان ما و بچه‏هاى عزيزى كه اينها بايد براى ميهن خودشان و اسلام خودشان عمل كنند آنها را بازى مى‏دهند و بر ضد اين‏انقلاب اسلامى كه دست قدرت‏هارا از اين كشور قطع كرده است بسيج مى‏كنند و در خيابان‏ها مى‏آورند و در مقابل ملت مى خواهند بايستند، اينها در اشتباهند و من بايد به اين جوانهاى گول خورده‏اى كه از چند نفر گرگ اينهاگول خورده‏اند، نصيحت كنم و به پدر و مادر اين عزيزان نصيحت كنم كه شما فرزندان خودتان را و جوانها خودشان را از دست اين گرگ‏هائى كه به صورت آدميزاد در آمده‏اند و شما را منحرف مى‏خواهند بكنند، توجه داشته باشيد اين امرى كه در دو روز پيش از اين اتفاق افتاد اين را مطالعه كنيد، ببينيد چه بود، براى چه بود و براى كه بود. آيا شما در مقابل آمريكا ايستاده‏ايد و مى‏خواهيد جهاد كنيد؟! در مقابل شوروى ايستاده‏ايد و مى‏خواهيد جهاد كنيد؟! ميخواهيد كشور خودتان را از دست آمريكا بگيريد؟! مى‏خواهيد كشور خودتان را از دست شوروى بگيريد؟! شما كه بازى خورده‏ايد و سران خيانتكار منافقين شما را بازى داده‏اند و خودشان در پناهگاه‏ها نشسته‏اند و شما را به خيابان آورده‏اند و آن غائله اسفناك را به دست شما به بار آوردند، آيا شما در مقابل كى مى‏خواستيد بايستيد؟ اعلام قيام مسلحانه در مقابل كيست؟ اعلام قيام مسلحانه در مقابل ملتى است كه قريب بيست سال و اخيرا دو سه سال خون خودش را داده است و دست آمريكا و بلوك او را و شوروى و بلوك او را از اين كشور كوتاه كرده است. شما در مقابل اين ملت مى‏خواستيد قيام بكنيد و شما را وادار كردند به آن كارهائى كه روى تاريخ را سياه كرد. فكر اين را كرديد كه شما داريد چه مى‏كنيد؟ و متحرك به تحريك چه اشخاصى هستيد؟ آنهائى كه شما را به قيام و استقامت دعوت كردند و جا را خالى گذاشتند و رفتند؟! قيام و استقامت در مقابل كى؟ در مقابل اسلام؟! در مقابل جمهورى اسلامى؟! در مقابل قرآن كريم؟! با اسم قرآن مجاهده در مقابل اسلام و قرآن؟! با اسم اسلام قيام بر ضد اسلام؟! با اسم آزادى قيام بر ضد آزادى؟! بيدار بشويد، جوانهاى خودتان را نصيحت كنيد. شما تمام قواى خودتان را هم كه روى هم بگذاريد در مقابل اين سيل خروشانى كه ملت مسلمان و ارزنده ايران به راه مى‏اندازد قطره‏اى بيش نيستيد. چرا خودتان را به تباهى مى‏كشيد و با اسم استقلال ايران مى‏خواهيد ايران را به چنگال گرگ‏هاى قدرتمند مبتلا كنيد؟ يك قدرى تفكر كنيد، ملت ما يك قدرى در حال اين افراد تفكر كند و پدر و مادرهاى اين جوانهاى گول خورده، اين دخترهاى گول خورده، اين پسرهاى گول خورده تفكر كنند و آنها را هدايت كند. ما خير شما را مى‏خواهيم، جمهورى اسلامى خير دنيا و آخرت شما رامى خواهد، جمهورى اسلامى استقلال واقعى شما را مى خواهد، جمهورى اسلامى آزادى شما را از دست اين گرگ‏هاى شرق و غرب مى‏خواهد. اين گروهك‏هاى بدبخت، اين گروهك‏هاى جنايتكار جوانهاى ما را بازى مى‏دهند خودشان در پناهگاه‏ها مى‏نشينند و جوانهاى اين ملت را بسيج مى‏كنند بر خلاف اسلام و بر خلاف ملت مسلمان و در خدمت ابر قدرتها و خصوصا آمريكا.

    صحيفه نور ج 15 صفحه 29

    اينها نشناختند اسلام را و نشناختند اين ملت اسلام را

    اين نقشه‏اى كه مدت‏هاست در كار است و نقاشان بيخبر از خدا دنبال شكل دادن آن بودند و من مطالعه مى‏كردم در حال آنها و در وضع آنها و بالاخره با ناشيگرى خودشان را لو دادند و باطنشان را ظاهر كردند و ملت فهميد كه اينها چكاره‏اند و با يك صورت اسلامى و حق به جانب در اين مملكت آمدند و نقشه شوم قدرت‏هاى بزرگ را يعنى آمريكا را مى‏خواستند در اين كشور پياده كنند. اينها ملت را نشناخته بودند، اينها ملت اسلامى را نمى‏شناختند، اينها با همه هوش‏شان و با همه علمشان، اين علم را نداشتند كه ملت اسلام يعنى چه و قدرت اسلام يعنى چه. اينها خواستند راه را براى آمريكا باز كنند و آمريكائيان، همه در دور پرچم‏شان جمع شدند و نصيحت من را گوش نكردند و مصلحتى كه من براى آنها مى‏انديشيدم و براى كشور خودمان، اينها از آن غفلت كردند و آنچه كه من مى‏خواستم نشود شد و من نمى‏خواستم كه مثل زمان رضاخان كه وقتى او را بيرونش كردند آن رفيق صديق آنها اول كلمه‏اى كه در مجلس گفت، گفت: الخير فى ما وقع . من نمى‏خواستم كه در كشور بپاخاسته اسلامى ما يك همچو اشخاصى باشند و بيايند و گوش به حرفها ندهند و مصلحت‏هائى كه ما براى آنها پيش پاى آنها مى‏گذاشتيم گوش فرا ندهند و كار را به جائى بكشند كه آنهائى كه ديروز براى آنها پشتوانه بودند امروز دشمن آنها باشند. اينها نشناختند اسلام را و نشناختند اين ملت اسلام را. اينها خيال مى‏كردند كه همانطورى كه در غرب يا در شرق گروه سياسى، بازى‏هاى سياسى مى‏كنند و مردم را با بازى‏هاى سياسى گول مى‏زنند و بسيج مى‏كنند مى‏توانند در ايران هم با آن بازى‏هاى سياسى مردم را متفرق كنند و جدا كنند و در مقابل اسلام و جمهورى اسلامى بسيج كنند و مردم را وادار كنند كه اين مجلس را خودشان منحل كنند و اين دولت را خودشان بر كنار بگذارند و اين قوه قضائيه را خودشان منحل كنند و جمهورى اسلامى را خودشان به دست خودشان به باد فنا بدهند و راه را باز كنند از براى قدرت‏هائى كه طعمه‏هاى خودشان را از دست داده‏اند تا اين مملكت باز طعمه آمريكا و دنبال او شوروى شود. اينها نشناخته بودند اسلام را خيال مى‏كردند اسلام هم مثل مسلك‏هاى ديگر فقط يك مسلك سياسى است كه بشود اينها با آن بازى‏هاى شيطانى سياسى، اين مردم را از راه خودشان كه بيست سال است در راه او خون داده‏اند، بيست سال است جوانان خودشان را فدا كرده‏اند، اينها را از آن راه حق به سوى راه باطل و از نور به ظلمات بكشند و راه را براى دوستان خودشان باز كنند.

    اين مجلس، يك مجلسى است كه در مقابل اين امور انحرافى ايستاده است

    من بسيار متاسفم از اينكه كوشش كردم كه در اين دوره اول جمهورى اسلامى اينطور مسائل پيش نيايد و اينطور عزل و نصب‏ها نشود، لكن با كمال كوششى كه كردم اينها نتوانستند بفهمند. من با زبان‏هاى مختلف آنها را دعوت كردم به اينكه رها كنند اين راهى را كه در پيش دارند و با ملت ايران اينطور نكنند و من مى‏خواستم كه تمام اين كسانى كه در كار دولتمردى هستند تا آخر انقلاب و پيروزى انقلاب همه در محل خودشان باقى باشند و اين جمهورى اسلامى را همه با هم به آخر برسانند و به

    صحيفه نور ج 15 صفحه 30

    پيروزى مطلق، لكن دستهائى در كار بود و گرگ‏هائى بود در بين اينها كه نگذاشتند اين مطلبى را كه ما مى‏خواستيم نشود، نشود. وقتى احساس شد كه اينها يك نقشه شيطانى اتحاد با منافقينى كه ديروز، پريروز ريختند در خيابان‏ها و جوانهاى ما را سر بريدند و مال و اموال مردم را آتش زدند و خيابان‏ها رابه فساد كشاندند، با اينها دست در دست هم داده بودند و با گروه‏هاى منحرف ديگر دست به دست هم داده بودند براى اينكه اين كشور را به تباهى بكشند و وقتى كه احساس يك همچو خطرى شد من قبلا هم گفته بودم كه اگر من احساس خطر بكنم آن چيزى را كه به شما داده‏ام پس مى‏گيرم، همين است كسانى كه ادعاى اسلام مى‏كنند، همين است رفتار آنهائى كه ادعاى منافع مردم را مى‏كنند، مى‏گويند ما طرفدار خلق هستيم. من نمى‏دانم اين خلقى كه اينها طرفدار آنها هستند در كجاى دنيا زندگى مى‏كنند، اين خلق در ايران است يا در آمريكاست يا در شوروى؟ اينها طرفدار خلق هستند اما خلق ايران؟ طرفدار خلق ايران، در مقابل اين خلق ميليونى ايران مى‏ايستد و به جنگ مسلحانه بر مى‏خيزد؟ من مع‏الاسف چون مى‏بينم در بين اينها بسياريشان گول خوردند، جوانان پاكدلى بودند كه اين گرگ‏ها آنها را منحرف كردند و من اميد اين را دارم كه اين جوانها برگردند، اينها به دامن ملت برگردند، به دامن اسلام برگردند، از اين جهت من موعظه مى‏كنم آنها را، موعظه مى‏كنم پدر و مادر اينهائى كه گول خورده‏اند، كه جوانان خودشان را نگذارند براى ايده‏هاى چند نفر خائن كه مى‏خواهند در اين كشور حكومت كنند و پشتيبان آنها هم آمريكاست يا شوروى، نگذاريد جوانان شما تباه شوند. اينها نشناخته بودند ملت ايران را و نشناخته بودند قواى مسلح ملت ما را. اينها مقايسه مى‏كردند اين زمان را با زمان شاه مخلوع. اينها گمان كردند كه ارتش امروز ما هم ارتش زمان شاهنشاهى است. اينها گمان مى‏كردند كه ملت ما هم ملتى است كه ديگر مى‏شود گولشان زد. با تمام قوا براى گول زدن ملت قيام كردند و مع‏الاسف گروه‏هاى مختلفى كه بعضى‏شان هم متدين هستند و نمازخوان هستند، آنها هم در اين ميدان وارد بودند و هستند. كرارا من گفتم كه بيا، برو از اين گروهك‏هاى فاسد، از اين منافقين تبرى كن، حيثيت خودت را از دست نده. بيا، برو در ملاء عام و اينها را از خود بران، اينها تو را به تباهى مى‏كشند و اين گرگ‏هائى كه در اطراف تو جمع شده‏اند و (الا بعض معدود آنها) همه آنها گرگ‏هائى هستند كه مى‏خواهند ترا به تباهى بكشند، اينها را از خود بران، و اينكه نتوانست بفهمد اسلام يعنى چه و كشور اسلامى يعنى چه و ملت اسلام يعنى چه و ارتش اسلام يعنى چه و ساير قواى مسلح اسلام يعنى چه، اين خودش را به تباهى كشاند. من امروز هم علاقه به اين دارم كه اين گروه‏هائى كه مسلمان هستند، اين جمعيتى كه نماز خوان هستند، اين جمعيتى كه با خدا باز قطع مراوده نكردند، اين آقايانى كه باز رابطه شان را با اسلام قطع نكرده‏اند اينها بيايند و بهوش بيايند و حساب خودشان را از آنهائى كه قيام به ضد اسلام كردند جدا كنند و در ملاء عام و در راديو و تلويزيون بروند و اين گروه‏هائى كه چند روز پيش آنقدر جنايت كردند محكوم كنند. و آن اشخاصى كه با پشتيبانى اين گروه‏ها و با اساسى كه مى‏خواست درست كند و مى‏خواستند درست كنند كه ملت ايران را تكه تكه كنند و شهرهاى ايران را يكى بعد از ديگرى به تباهى بكشند، اينها بروند و از آنها تبرى كنند و حساب‏

    صحيفه نور ج 15 صفحه 31

    خودشان را از توطئه گران فاسد و از كسانى كه به اسلام هيچ عقيده ندارند و آن غائله پريروز را ايجاد كردند، بروند و اينها از اينها تبرى كنند و از آنهائى كه اسلام را براى امروز صحيح نمى‏دانند و احكام اسلام را مال هزار و چهار صد سال پيش مى‏دانند، اينها از آنها تبرى كنند. من صلاح شمارا مى‏دانم، نگذاريد خداى نخواسته آن چيزى كه به سر ديگران آمد به سر شما بيايد. من علاقه دارم به اينكه همه شما دور پرچم اسلام با هم بايستيد در مقابل آمريكا، در مقابل شوورى، نه در مقابل خودتان. جبهه‏گيرى نكنيد در مقابل هم، با هم دست به هم بدهيد تا اين كشور را نجات بدهيد. اين اختلافاتى كه شما مى‏خواهيد درست كنيد و در سخنرانى‏هايتان درست مى‏شود و در نوشته‏هايتان ايجاد مى‏شود، اينها به صلاح اسلام، به صلاح كشور، به صلاح ملت نيست. شما مى‏خواهيد به كجا بكشانيد اين كشور را؟ كوشش شما متدينين در اين است كه اين كشور كجا برود؟ در آغوش آمريكا برود؟! در آغوش شوروى برود؟! شما نمى‏دانيد كه اگر ايجاد اختلاف فرض محال بتوانيد بين گروه‏هاى اسلامى بكنيد اين به جز اينكه آمريكا بيايد و اين كشور را به دست بگيرد يا شوروى اين كار را بكند نتيجه ديگرى ندارد؟ شما غفلت از اين داريد؟ شما دانشمندان هستيد، از اين معنا غافليد؟ شما همه اين ملت را به آمريكا مى‏خواهيد بفروشيد؟ من باز با كمال علاقه‏اى كه به اين دارم كه همه با هم متحد باشيد نصيحت مى‏كنم به شما كه شما از اين تجربه، نصيحت و عبرت بگيريد. توجه بكنيد اين مجلس يك مجلسى است كه در مقابل اين امور انحرافى ايستاده است. اين مجلس در دست هيچ حزبى نيست، در دست هيچ گروهى نيست، اكثريت اين مجلس اشخاص مستقلى هستند كه خودشان فكر مى‏كنند و خودشان عمل مى‏كنند. آنها انحرافات را در نظر مى‏گيرند و رضاى خدا در نظر مى‏گيرند و با رضاى خدا مى‏خواهند راه را به آخر برسانند و شما كه انحلال يك همچو مجلسى را مى‏خواهيد مى‏دانيد چه مى‏كنيد؟ غافل هستيد شما آدم‏هاى تحصيلكرده متدين، شما را غافل كردند شياطين يا خداى نخواسته با توجه يك همچو كارهائى انجام مى‏دهيد؟ شما متنبه بشويد، اين حوادثى كه در دنيا واقع مى‏شود اين حوادث براى تنبه ما لازم است واقع بشود و كافى است متنبه بشويد و بر خلاف اين سيل خروشان اسلام و ملت اسلامى شنا نكنيد. من خير شما را مى‏خواهم، من خير همه‏شان را مى‏خواستم، من خير اين گروهك‏ها را هم مى‏خواهم. اگر اين گروهك‏ها دست بردارند و در مقابل اسلام و كشور اسلامى قيام نكنند و آنهائى كه قيام نكردند توبه كنند برگردند به دامن اسلام و اين جوان‏هائى كه به دام اينها افتادند تنبه پيدا كنند و برگردند به دامن اسلام، بيخود جان خودشان را فداى شيطان نكنند، جان برادرانشان را فداى هواهاى شيطانى نكنند. سران اينها شياطينى هستند كه اين شياطين ميخواهند جوانهاى ما را، كودك‏هاى ما را، دخترهاى بيچاره ما را، پسرهاى بيچاره ما را مى‏خواهند در مقابل ملت نگه دارند و قيام كنند در مقابل ملت و همه را به باد فنا بدهند.اينها يك گروه‏هاى كوچكى هستند كه اگر چنانچه اين مصلحت كه عبارت از اين است كه جوانهاى گول خورده ما برگردند به آغوش اسلام، ملت، اگر نبود اين، خوب، تكليف آنها زود معلوم شد و ملت هم از من فرياد مى‏زنند و مى‏خواهند كه من تكليف آنها را معين كنم، لكن من مصلحت همه مسلمين را و غير مسلمين را هم مى‏خواهم كه اينها همه رها كنند اين

    صحيفه نور ج 15 صفحه 32

    شرارت‏ها را و جوانها و دخترها و پسرهاى عزيز ما گول اينها را نخورند از دام اينها فرار كنند و به آغوش اسلام برگردند كه اينها براى ملت نمى‏خواهند كار بكنند، دليل اين است كه اينها در هر جا قيام به ضد ملت دارند مى‏كنند. اين هياهوى چند روز پيش از اين، دو روز پيش از اين و آن شرارت‏ها براى جلوگيرى از آمريكا بود؟! اين مردمى كه شهيد شدند، اينها آمريكائى بودند؟! اين خرمن‏هائى كه شما آتش مى‏زنيد خرمن‏هاى آمريكاست؟! اين كارخانه‏هائى كه شما به تعطيلى مى‏كشيد كارخانه‏هاى آمريكائى است؟! اين كشاورزان را كه دعوت به كم كارى و بيكارى يا اينكه اگر حاصل عمرشان را جمع كردند و شما با يك كبريت آتش مى‏زنيد، اينها مردم آمريكا هستند؟! شما طرفدار خلق هستيد؟! طرفدار خلق ايران هستيد؟! طرفدار ملت خودتان هستيد؟! شما آقايان كه از اينها تاييد مى‏كنيد، طرفدارى از اسلام مى‏كنيد؟! طرفدارى از كشور اسلامى مى‏كنيد؟! كارهاى اينها را اسلامى مى‏دانيد؟! كارهاى حكومت اسلامى ما را اسلامى نمى‏دانيد و كارهاى اين گروهك‏ها را كه در ميدان‏ها و در خيابان‏ها با سلاح به جنگ مردم بر خاسته‏اند اسلامى مى‏دانيد شما؟! نبايد يكدفعه هم تفكر كنيد؟! تفكر ساعه خير من عباده سبعين سنه اگر شما هفتاد سال هم عبادت كرديد، بنشينيد يك ساعت هم تفكر كنيد، فكر كنيد كه داريد چه مى‏كنيد، فكر كنيد كه براى خودتان داريد چه غائله‏اى بپا مى‏كنيد. آن صحبت‏هائى كه شما فرستاديد و در مجلس كردند، اين براى خدا بود؟ اين تهمت‏ها براى خدا بود؟! اين كارهائى كه شما مى‏كنيد و مع‏الاسف شمائى كه طبقه مسلم و اسلامى هستيد، اين كارها براى كشور شماست؟! براى اسلام است؟! دين شما را وادار كرده است كه بر خلاف يك دولتى كه اينهمه گرفتارى دارد شما عمل بكنيد و چوب لاى چرخ يك دولتى كه دارد براى اين ملت شب و روز زحمت مى‏كشد بگذاريد؟! اين براى اسلام است يا براى ملت اسلامى است؟! به نفع كشور است؟! بايد من متاسف باشم از اين مسائلى كه گرفتارش هستيم، من نمى‏خواهم كه شماها هم به سرنوشت ديگران مبتلا بشويد، من نمى‏خواستم كه آنها هم اين سرنوشت را داشته باشند. من در حالات همه‏تان مطالعه كردم و مى‏كنم و نمى‏خواهم كه منتهى بشود آن رايى كه من دارم، به اينكه شما خداى نخواسته ديگر در فكر اسلام نيستيد و همه فكر خود هستيد. مگر من و شما چند سال ديگر هستيم؟ مگر شماها چقدر مى‏خواهيد عمر بكنيد؟ مگر شماهر مقامى هم پيدا بكنيد از مقام رضاخان و محمدرضا خان بيشتر مى‏شود؟ عبرت بگيريد، عبرت بگيريد از اين حوادث تاريخ. تاريخ معلم انسان است. تعليم بگيريد از اين حوادثى كه در دنيا واقع مى‏شود. شماها چند سال ديگر نيستيد در اين عالم، چمران هم نيست، چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا كرد و در اين دنيا شرف را بيمه كرد و در آن دنيا هم رحمت خدا را بيمه كرد، ما و شما هم خواهيم رفت. مثل چمران بميريد، مثل اين سربازهائى كه در مرزها كشته مى‏شوند بميريد. اين وصيت نامه‏هائى كه اين عزيزان مى‏نويسند، مطالعه كنيد. پنجاه سال عبادت كرديد و خدا قبول كند، يك روز هم يكى از اين وصيت نامه‏ها را بگيريد و مطالعه كنيد و تفكر كنيد. و اين جوانهاى ما كه عليل شدند، الان هم وقتى مى‏آيند از من مى‏خواهند كه دعا كنم كه اينها شهيد بشوند، پايش را از دست داده، عصا زير بغلش هست لكن گريه مى‏كند و

    صحيفه نور ج 15 صفحه 33

    مى‏خواهد كه دعا كنيم كه شهيد بشود. از اينها يك قدرى تعليم و تعلم پيدا كنيد. چرا من به شما عرض كردم كه يك مطلبى كه بر خلاف ضرورت اسلام است و بر خلاف نص قرآن است و از يك گروهى صادر شده است با اسم و رسم، چرا شما، من دعوت كردم كه از اينها حسابتان را جدا كنيد، نكرديد؟ آن آقا كه من كرارا به او گفتم كه حسابت را از اين منافقين جدا كن و اعلام كن، اعلام كن به اينكه شماها از اسلام نيستيد و شماها به من ارتباط نداريد، نپذيرفت و ديد آنچه ديد و من اميدوارم كه توبه كند تا خداى تبارك و تعالى او را بيامرزد و در آن عالم رو سياه نباشد. شما الان وقت داريد، وقت توبه باقى است، وقت جدائى از گروه‏هائى كه به ضد اسلام قيام كرده‏اند باقى است، يك قدم روى هواى نفس بگذاريد، يك قدم روى خواست‏هاى شيطانى خود بگذاريد و اعلام كنيد به اينكه اين كسانى كه اعلاميه جبهه ملى را داده‏اند و بر ضد اسلام اعلاميه دادند و ارتباط براى آنها، هر كدام ثابت بشود كه به اطلاع آنها بوده است اين مطلب، مرتد شدند، شما از آنها تبرى كنيد، شما از اينهائى كه ديروز پريروز ريختند در خيابان‏ها و آنهمه جنايت كردند و اعلام كردند كه ما بر خلاف جمهورى اسلامى مسلحانه جنگ مى‏كنيم، شما از اينها تبرى كنيد. من صلاح شما را مى‏خواهم، من علاقه دارم به بسيارى از شما و شما توجه نداريد. من بايد بگويم كه شماها با اينكه در سياست بزرگ شديد شم سياسى نداريد، چنانچه آقاى بنى صدر هم شم سياسى نداشت. من الان هم نصيحت ميكنم آقاى بنى صدر را به اينكه نبادا در دام اين گرگ‏هائى كه در خارج كشور نشستند و كمين كردند بيفتيد و اين آبروئى كه از دست داديد بدتر بشود. من علاقه دارم كه تو بيشتر از اين خودت را تباه نكنى، من علاقه دارم كه همه اشخاصى كه در اين مملكت زندگى مى‏كنند يك زندگى انسانى الهى باشد. نبادا يك وقت در دام اشخاصى بيفتى كه اين ملت آنها را سر تا پا شناخته است و آنها از تو پشتيبانى كنند و تو هم در دام آنها بيفتى كه هم دنيا به باد رفته است تا آخر و هم آخرت. اگر نصحيت‏هاى من را گوش كرده بودى اين مسائل پيش نمى‏آمد، لكن نگذاشتند. آنهائى كه به تو اظهار علاقه مى‏كردند، آنها به اسلام علاقه نداشتند و تو را كشاندند به جائى كه تباه كردند. بيش از اين خودت را تباه نكن، به دام اين اشخاصى كه مثل اژدها دهان باز كرده‏اند تا همه حيثيت تو را به باد فنا بدهند و ببلعند نيفت. اگر چنانچه توبه كنى و برگردى و علاقه خودت را از اين گروه‏هاى مفسد، فاسد، جنايتكار سلب كنى و در يك كنارى بنشينى مشغول تصنيف و تاليف بشوى صلاح تو است. اگر شما آن نصيحتى را كه آن روز من با حال مرض در بيمارستان به شما كردم گوش كرده بوديد امروز اينطور نبود و من نمى‏خواستم باشد. آن روز من يكى از حرف‏ها كه اساس همه گرفتارى‏هاى بشراست تنبه دادم كه حب الدنيا راس كل خطيئه تمام خطاهائى كه از ماها صادر مى‏شود روى اين حب نفس و جاه و مال و منال است. اگر اين كلمه را گوش كرده بوديد و هواهاى نفسانى را زير پا گذاشته بوديد اينطور نمى‏شد كه همه گروه‏ها، همه دوستان شما از شما منفصل بشوند الا اين گروه‏هائى كه مى‏خواهند شما را آلت دست قرار بدهند و به مقاصد خودشان برسند. دوستهاى درجه اول شما پشت به شما كردند، گروه‏هائى كه با شما بودند و براى شما شعار ميدادند پشت به شما كردند و اين دليل بر اين بود كه شما قدرت سياسى نداريد، بزرگتر دليل

    صحيفه نور ج 15 صفحه 34

    اين است كه انسان يازده ميليون راى را تباه كند. اين گذشت و ناگوار گذشت، من نمى‏خواستم اينطور بشود، لكن - باز - براى هر كس هر كار بكند باز جاى توبه هست، در توبه باز است، رحمت خدا واسع است، شما توبه كن و يك قدم طرف خدا برو و پشت به هواى نفسانى بكن خداوند مى‏پذيرد تو را، آبروى تو را اعاده مى‏دهد، حيثيت تو را اعاده ميدهد. و شمائى كه امروز هستيد در مجلس و در صحنه، شما هم اين نصيحت عاجزانه من را قبول كنيد و يك پاروى نفسانيت بگذاريد و اين گروه‏هائى كه ايران را مى‏خواهند به تباهى بكشند، قيام مسلحانه بر ضد اسلام كردند اينها را از خود برانيد و از آنها تبرى كنيد و آنهائى كه اسلام را براى حالا ديگر صحيح نمى‏دانند آنها را هم از خودتان برانيد و از آنها تبرى كنيد. جاى توبه باز است و بزرگتر گناه، بزرگترين گناه اين است كه انسان طرفدارى بكند از كسانى كه به ضد اسلام قيام كرده‏اند يا به ضد اسلام اعلاميه مى‏دهند. من خير شما را مى‏خواهم، من حق خودم را بخشيدم به شما، هر چه بد گفتيد بخشيدم لكن خير شما را مى‏خواهم كه از اين خطاها كه تا كنون شده است دست برداريد و با ملت حسابتان را يكى كنيد و با اين گروه‏هاى مختلفى كه مى‏خواهند از حيثيت شما براى خودشان كسب وجاهت كنند و هر چه آنها كسب وجاهت كنند شما وجاهتتان را از دست مى‏دهيد، از اينها ببريد و به اسلام، به همين چيزى كه عقيده به آن داريد لكن هواى نفس نمى‏گذارد، برگرديد و همه ما، همه ما تعليم پيدا بكنيم از اين سربازهائى كه در جبهه‏ها دارند جان خودشان را فدا مى‏كنند. آنها جان خودشان را براى اسلام و براى مصلحت كشور اسلامى فدا مى‏كنند و ما سر خون آنها اينجا بنشينيم و با هم جنگ و ستيز كنيم. اين در منطق اسلام از بزرگترين گناهان است و در منطق انسانيت از بزرگترين امورى است كه قبيح است. چقدر قبيح است كه يك دسته‏اى براى مصالح كشورشان، براى مصالح ما بروند در جبهه‏ها و آنطور جانفشانى كنند و آنطور خون خودشان را بدهند و شب و روز خودشان را صرف در اين عبادت بزرگ الهى بكنند و من و شما هم اينجا بنشينيم و مقاله بنويسيم و روزنامه بنويسيم و به جان هم بيفتيم، چقدر اين مساله قبيح است و چقدر شرم‏آور است. خداوند همه ما را از شر خودمان نجات بدهد. خداوند همه ما را به راه راست خودش هدايت كند. خداوند همه كشور ما را از شر اجانب نجات بدهد.

    والسلام عليكم و رحمه الله

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1289
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 35

    تاريخ: 4/4/60

    بيانات امام خمينى در ديدار با حجت الاسلام كروبى سرپرست بنياد شهيد، خانواده شهيد مازندرانى و اعضاى هيأت تحريريه و كاركنان ماهنامه شاهد

    ملت ايران يك جهشى كرد و در همه جهات تحول حاصل شد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    بايد خيلى جوانها و دانشمندها و آنهائى كه نويسنده و گوينده هستند، خيلى كوشش كنند كه آن كدورت‏هائى را كه در ذهن جوانهاى ما در طول حكومت آن نظام فاسد پيدا شده است، جبران كنند.

    البته به خواست خدا ملت ايران يك جهشى كرد كه در همه جهات تحول حاصل شد. آنهمه جوانى كه يا معطل مانده بودند و يا نيروى خودشان را نمى‏توانستند صرف كنند و كلمه حقى را بگويند و يك دسته از جوانهاى ما هم مع‏الاسف كشيده شده بودند به يك انحرافاتى، والحمدلله اين انقلاب كه حاصل شد و زندانها شكسته شد و تقريبا يك اكثريت قاطعى از ملت ايران راه صحيحى را طى مى‏كنند.لكن خيلى لازم است كه كوشش شود و در اين مورد آنچه كه بيش از همه در فرهنگ مردم تاثير مى‏گذارد، مجله و فرم مجله است، براى اينكه مجله و نحوه ارائه آن خيلى تاثير دارد. اين حتى خودش اگر مجله را هم نخواند، ورق زدن مجله، اين خودش در روحيه‏اش تاثير مى‏كند. شما ديديد زمانى كه مجلات دست منحرفين بود، همان نوشتن و صفحه‏ها در آنها تاثير داشت. يك جوانى كه مجله را ورق مى‏زند، در روحيه‏اش تاثير مى‏گذارد. اگر مى‏خواند، همه چيز انحرافى گذاشته بودند و همه چيز را وارونه مى‏كردند.فكرها را مقيد كرده بودند در يك محدوده‏هائى و نمى‏گذاشتند كه جوانى كه تازه ميخواهد وارد شود در جامعه، فكر آزاد داشته باشد و خودش مسائل را بررسى كند. اين كودك از دبستان گرفته تا هر كجا برود، تحت تاثير اين معلم‏ها و... آنهاست. از بچگى بچه تحت تاثير واقع مى‏شود و حتى وارد دانشگاه مى‏شد يك مصيبت بالاتر. وقتى چنين شد از دانشگاه كه مى آيد بيرون نمى‏تواند براى كشور مفيد باشد. اينكه اينها همه اصرار داشتند دانشگاه را منحرف كنند، حسابشان صحيح نبود، زيرا وقتى بنا شد دانشگاه و جاهاى مثل دانشگاه، انحراف در كارش ايجاد شود، دانشگاه نمى‏تواند افراد با استقلال فكرى تربيت كرده و دردها را درمان كند. وقتى تبليغات همه جانبه در دانشگاه، مجلات، نوشته‏ها، روزنامه‏ها... همه وسائل انحرافى بود، مجله‏اى نبود كه در آن چيز صحيحى باشد و بى پرده مطلبى بگويد، ممكن است در پرده گفته باشد، ولى اين اسباب اين نمى‏شد كه اكثريت روزنامه‏ها و مجله‏هائى كه در درست آنها بود و همه براى اين بود كه شهوات و خواسته‏هاى

    صحيفه نور ج 15 صفحه 36

    حيوانى را در جوانان بيشتر كند. در شيراز در ملاء عام كار جنسى انجام دادند و عقد بين دو پسر و اينها مسائلى بود، مقدمه بود كه اين مسائل را در جامعه گسترش دهند و اين ملت همه چيزش را از دست بدهد. خداوند خواست كه نجات بدهد اين ملت را و البته آنها دست بردار نيستند. آنها ايران را از جهات مختلف، هم شوروى، هم آمريكا و هم انگليس، شرق و غرب طمع دارند. خداوند خواست كه ملت را نجات بدهد وگرنه مى‏ديديد كه كار به كجا مى‏كشيد. طمع به ايران و مخازن آنها، مخازن ايران بيش از آن است كه اطلاع داريد.

    براى كسب استقلال، بايد مهياى مقابله با اجانب باشيم

    سفرى به همدان رفتم و يكى از آقازاده‏هاى همدان پيش من آمد و يك ورقه بزرگ آورد كه مال همدان بود، تمام جاهائى كه در همدان هست، دهات، روستاها در آن ثبت بود و نقطه‏هائى به شكل‏هاى مختلف در آن ديده مى‏شد. پرسيدم اين نقطه‏ها چيست؟ گفت: هر نقطه علامت اين است كه چيزى، معدنى هست، مس هست، نفت هست، طلا هست و عكسبردارى كردند. نقطه‏ها علامت چيزى هستند. و اين را شنيده‏ايد كه وقتى اتومبيل نبود آنها مى‏آمدند در ايران و با شتر حركت مى‏كردند، حتى كويرهاى اينجا را ديده‏اند و از همه چيزهايى كه داريم آنها مطلع هستند. كسى نمى‏داند كه چه مجموعه‏اى در اين هست و بايد مجهز باشيم براى مقابله. اگر بخواهيم مستقل باشيم، بايد مهيا باشيم كه با همه چيز مقابله بكنيم. و اينها با همه جهازاتى كه دارند، مى‏خواهند ما را به يك صورتى در بياورند كه بى ثبات باشيم. اينها اينطورى شما را دعوت مى‏كنند، البته صورت شاهنشاهى نيست، مى‏دانند مردم از آن استقبال نمى‏كنند. يك فرم ديگر، يك فرم اسلامى مثل اسلام بعضى از كشورها درست مى‏كنند و افراد آن رژيم را از خود قرار ميدهند.خيلى هم صحيح به نظر مى‏آيد، خيلى به اسلام ابراز عقيده هم مى‏كنند و آنها نمى‏روند كسى را كه اسلام را قبول ندارد بياورند، كسى را مى‏آورند كه بگويد اسلام را قبول دارم. اينها از مملكتى كه همه چيزش اسلام باشد مى‏ترسند نسل‏هائى كه از مدارس و دانشگاه‏ها بيرون مى‏آيند، اگر اينطورى (اسلامى) تربيت شدند، بايد آنها بروند. وقتى دانشگاه‏ها بسته شد، چه افرادى مهم مخالفت كردند. سابق وقتى دانشگاه دست ما نبود، ديديد چه حيواناتى بيرون آمد. در همين دانشگاه اگر كسى خواست نماز بخواند، رويش نمى‏شد و در پنهان نماز مى‏خواند. و اينكه اينها اظهار داشتند دانشگاه باز شود، از اول معلوم بود مسائل آنها اين نيست كه دلشان براى اسلام بسوزد. بايد چشم‏ها را باز كنيم و اشخاص را مطالعه كنيم. اين صورتى كه مرا گاهى رنج مى‏داد، آنها در صدد بودند رفراندم كنند و يا رفراندم قانون اساسى را تحريم كنند. سنخ رفراندم‏هاى دكتر مصدق كه رفراندم اينطور بوده يك صندوق براى مخالف و يك صندوق براى موافق مى‏گذاشتند و پاى صندوق مخالف، يك دسته از اشرار بودند و جزء مخالفين يك الاغ را آورده بودند كه راى بيندازد. چنين رفراندمى را شكل دادند و قانون اساسى را آمريكائى درست كردند. بعضى از اين روحانيون را (بيش از بيست سال تجربه كردم) اينها مى‏خواستند اين قشر را كنار بگذارند و يك قشرى بياورند كه

    صحيفه نور ج 15 صفحه 37

    مسلمان باشد ولى در نظرش آمريكا باشد، ولى چون از شوروى مردم وحشت دارند، آنها را كنار بگذارند و به طرف آمريكا جذب بكنند. ما خيلى محتاج به زحمت هستيم و من اين نگرانى را داشتم و مصمم هستم كه يك وصيتى بنويسم و در آن شرح بدهم كه اينها از كجا مى‏خواهند شروع كنند و آنها فرصت شان نبود و خواستند از حالا شروع كنند، ولى نشد. نه مجلس به درد مى‏خورد و نه شوراى نگهبان و نه قضات .گفت همه اينها بيدين هستند. بنى صدر بارها به من گفت: اين دولت را كنار بگذاريم. مى‏خواست مرا ديكتاتور كند و من مى‏خنديدم و مى‏گفتم اگر قدرت دارى خود شما اين كار را بكنيد. اينها جاهلند، اينها بيدين هستند، اينها قرار داشتند مجلس خبرگان را منحل كنند و مى‏گفتند برگرديم به 22 بهمن. بايد بگويم همه غلط است و برگرديم به 22 بهمن و آنوقت شروع كنيم. نه مجلس و نه هيچ چيز ديگر و نه جمهورى اسلامى داشته باشيم و راى بگيرند، جمهورى دموكراتيك باشد، يا اسلامى، يا اسلامى دموكراتيك. حتى متدينين مى‏گفتند. لفظ دموكراتيك را بگذاريد. وقتى ما آمديم ديديم كه مى‏خواهند از اول منحرف كنند و ما گفتيم همين اسلام را مى‏خواهيم. .. ناشيگرى كردند و خواستند رفراندم كنند، ولى نمى‏دانستند مردم چه هستند. فكر كردند اينها كه سوت مى‏زنند توده مردم هستند.

    وحدت اشرار از صدور انقلاب اسلامى

    در هر حال دست از ما بر نمى‏دارند.بايد جوانهاى ما، نسل فعلى، نسل آينده را تربيت كنند. اين نسل را نمى‏توانند الان ذهنش را ببندند. اصرارشان اين است كه دانشگاه باز شود، مى‏گويند متخصص نداريم، مى‏گويند اينها مخالف علمند. كى بيشتر از قرآن، از علوم صحبت كرده است؟ ما روزنامه لازم داريم ولى روزنامه انقلاب اسلامى لازم نداريم. ما مجله مى‏خواهيم ولى مجله‏هائى كه مثل مجله‏هاى رژيم سابق باشند احتياج نداريم. متخصص مى‏خواهيم ولى متخصص مثل شريف امامى نمى‏خواهيم. در هر صورت مساله، مساله محققى نبود. مساله، مساله دانشگاه نبود. مساله، مساله مطبوعات نبود و مساله آزادى نبود. مساله اين بود كه وحشتزده بودند كه جاى ديگر اينطور شود. اين وحشت هست كه اگر اين سرايت كند به ساير كشورهاى اسلام و حتى اين انقلاب به آمريكا و سياهان آمريكائى منتهى شد، اينها، اين وحشت را دارند و اينكه مى‏گفتند نمى‏شود بدون آمريكا نفس كشيد، ولى ما چند سال است كه بدون امريكا نفس‏كشيم. اينها مى‏ترسند مبادا اين مطلب ايران در جاى ديگر برود، مثلا در عراق و كويت برود. آنهائى كه به خارج رفته‏اند گفتند كه آنجا مهياست كه انقلاب آنجا محقق شود.

    بايد مجهز شويد به تربيت نسل آينده

    در هر صورت مجله نويسى آسان است ولى مجله صحيح نوشت مشكل است. چهار عكس، چهار مقاله و چهار شعر و چهار تا فكاهى، اين آسان است تخصص نمى‏خواهد. بايد مجله راه بيندازيد كه وقتى جوانها باز مى‏كنند شكل و صورت و عكس‏هاى مجله و تيترهاى مجله طورى باشد مقابل‏

    صحيفه نور ج 15 صفحه 38

    آنكه پنجاه سال ما را به نابودى كشيد. شما بايد جبران آن خرابى پنجاه سال را بكنيد. پنجاه سال جامعه ما هر مجله‏اى را باز كردند و يا گوش به راديو و تلويزيون دادند همه انحرافى بود، همه براى اين بود كه از جوانها مبادا جوان صحيحى ساخته شود، كه خداوند به داد شما رسيد و مسائل جهش پيدا كرد. اينها دنبال اين هستند كه انقلاب را برگردانند به جاى اولش. هر كس مجله مى‏خواهد بنويسد بايد مجهز باشد كه اين نسل آينده را تربيت كند. براى نسل آينده فكرى بكنيد. اسلام همه نسل‏ها را مكلف مى‏داند. پيغمبر اسلام مكلف بودند براى همه نسل‏ها. همچنين مكلفيم كه براى نسل‏هاى آينده كار كنيم. بايد تربيت ما از اولاد در خانه و دبستان و دبيرستان‏ها باشد. انشاء الله موفق باشيد كه مجله‏تان تربيت كننده باشد. زياد نوشتن نباشد، خوب نوشتن باشد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1290
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 15 صفحه 39

    تاريخ: 6/4/60

    بيانات امام خمينى در جمع پرسنل مركز آموزش (06) كادر و گروه 22 توپخانه شهرضا، فرماندهان نظامى و وزير مسكن و شهرسازى و معاونين و مشاورين اين وزارتخانه

    اسلام امانتى عظيم در دست پاسداران اسلام‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من با اينكه در روز شنبه بناى بر اينكه صحبتى بكنم نداشتم، معذلك چون شما جوانان عزيز كه پاسداران اين اسلام هستيد و سربازان ارجمند اسلام هستيد، چهره‏هاى شما را كه مى‏بينيم و عزم راسخى كه از ماوراء اين چهره‏ها مشاهده مى‏كنم، من را ملزم كرد كه چند كلمه ولو براى دعا با شما عزيزان صحبت كنم.

    من اين عكس‏هائى كه در دست شماست، جوانان عزيزى كه در راه اسلام و كشور اسلامى، ما از دست داده‏ايم موجب افتخار همه شماست در مقابل اسلام و اسلام عزيز اين فداكارى‏ها را از ياد نخواهد برد. شما امروز بحمد الله خودتان اسلام را پشتيبانى مى‏كنيد و مثل رژيم سابق نيست كه شماها زحمت بكشيد و زحمت شما براى قدرت‏هاى ديگر باشد. برادران من! شما امروز هر چه فداكارى بكنيد و هر چه خدمت بكنيد، خدمت به كشور خودتان است و خدمت به اسلام است. اسلام عزيز از آنوقتى كه وجود پيدا كرده است، فداكارى‏هاى بسيار تقديم خداى تبارك و تعالى كرده است. و بحمد الله امروز هم كه با دست شما و با اراده مصمم شما عزيزان دفاع از حق خودتان و دفاع از كشور خودتان و دفاع از اسلام عزيز مى‏كنيد، شما هم همان اجر را داريد كه لشگرهاى صدر اسلام در احد و خندق و ساير جبهه‏ها داشتند. آن روز اسلام امانتى بود در دست آنها كه با جانفشانى نگهدارى كردند و امروز هم اسلام امانتى است در دست همه ما كه بايد به اندازه توان خودمان خدمتگزار به اسلام باشيم و حفظ كنيم كيان اسلام را. من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه شما عزيزان را مصمم‏تر و اراده شما را قويتر و مشت‏هاى شما را فشرده‏تر و صف‏هاى شما را فشرده‏تر كند، كه گرگ‏هايى كه در كمين هستند و همه دنبال اين هستند كه اين كشور را برگردانند به حال سابق، آنها را مايوس كنيد. شما امروز مى‏دانيد كه ملت شريف ما پشتيبان شما عزيزانند.

    ملت پشتوانه ارتش و سپاه و ساير قواى مسلح

    همانطورى كه شما كوشش مى‏كنيد در راه اسلام و فداكارى مى‏كنيد در راه كشور اسلامى

    صحيفه نور ج 15 صفحه 40

    خودتان، همه ملت هم در پشت جبهه با شما همكار هستند و همفكر هستند و پشتيبان شما هستند. و ارتش و سپاه و ساير قواى مسلح وقتى كه پشتوانه شان يك ملت شد، اين آسيب‏پذير نخواهد بود. و انشاء الله شما با عزم راسخ خودتان و با اراده مصمم خودتان در جبهه‏ها به پيش برويد و دست جنايتكارانى كه از امريكا دستور مى‏گيرند، از كشور خودتان كوتاه كنيد و افرادى كه در بين اين ملت هستند و يك اقليت‏هاى بسيار ناچيزى هستند با اراده شما و با عزم شما و با فعاليت‏هاى شما، آنها هم به اشخاصى كه از اين عالم به جهنم رفتند، ملحق بشوند. خداوند همه شما را سلامت و قدرت و عزت و شوكت بدهد و دشمنان اسلام را انشاء الله از صفحه روزگار بردارد.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 129 از 208 نخستنخست ... 2979119125126127128129130131132133139179 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/