صفحه 127 از 208 نخستنخست ... 2777117123124125126127128129130131137177 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,261 تا 1,270 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1261
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 221

    تاريخ 27/2/60

    تلگرام امام خمينى به حجت الاسلام حقشناس

    بسمه تعالى

    جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حقشناس دامت افاضاته

    كسالت جنابعالى موجب تأثر است. از خداوند متعال سلامت جنابعالى را خواستارم كه با عنايت خاصه به جنابعالى توفيق مرحمت فرمايد كه به خدمت‏هاى ارزنده خود ادامه داده و مردم محترم محل از وجود محترم جنابعالى استفاده نمايند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1262
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 224

    تاريخ 27/2/60

    پيام امام خمينى به شركت كنندگان در كنگره هزاره نهج البلاغه

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    در كنگره هزاره نهج البلاغه از چه صحبت خواهد شد و از كى معرفى؟ دانشمندان بزرگ جهانى مى‏خواهند مولا اميرالمومنين را معرفى كنند و به ديگران بشناسانند يا كتاب نهج البلاغه را؟ ما با كدام مؤونه و با چه سرمايه‏اى مى‏خواهيم در اين وادى وارد شويم؟ درباره شخصيت على‏ابن ابيطالب، از حقيقت ناشناخته او صحبت كنيم، يا با شناخت محجوب و مهجور خود؟ اصلا على (ع) يك بشر ملكى و دنيايى است كه ملكيان از او سخن گويند يا يك موجود ملكوتى است كه ملكوتيان او را اندازه‏گيرى كنند؟ اهل عرفان درباره او جز با سطح عرفانى خود و فلاسفه و الهيون جز با علوم محدوده خود با چه ابزارى مى‏خواهند به معرفى او بنشينند؟ تا چه حد او را شناخته‏اند تا ما مهجوران را آگاه كنند؟ دانشمندان و اهل فضيلت و عارفان و اهل فلسفه با همه فضائل و با همه دانش ارجمندشان، آنچه از آن جلوه تام حق دريافت كرده‏اند، در حجاب وجود خود و در آينه محدود نفسانيت خويش است و مولا غير از آن است. پس اولى آن است كه از اين وادى بگذريم و بگوئيم على‏ابن‏ابيطالب فقط بنده خدا بوده و اين بزرگترين شاخصه اوست كه مى‏توان از آن ياد كرد، و پرورش يافته و تربيت شده پيامبر عظيم‏الشأن است و اين از بزرگترين افتخارات اوست. كدام شخصيت مى‏تواند ادعا كند كه عبدالله است و از همه عبوديت‏ها بريده است، جز انبياء عظام و اولياء معظم كه على (ع) آن عبد وارسته از غير و پيوسته به دوست كه حجب نور و ظلمت را دريده و به تمدن و به معدن عظمت رسيده است، در صف مقدم است. و كدام شخصيت است كه مى‏تواند ادعا كند از خردسالى تا آخر عمر رسول اكرم در دامن و پناه و تحت تربيت وحى و حامل آن بوده است جز على ابن ابيطالب كه وحى و تربيت صاحب وحى در اعماق روح و جان او ريشه دوانده. پس او بحق عبدالله است و پرورش يافته عبدالله اعظم. و اما كتاب نهج البلاغه كه نازله روح او، براى تعليم و تربيت ما خفتگان در بستر منيت و در حجاب خودخواهى خود، معجونى است براى شفا و مرهمى است براى دردهاى فردى و اجتماعى و مجموعه‏اى است داراى ابعادى به اندازه يك انسان و يك جامعه بزرگ انسانى از زمان صدور آن تا هر چه تاريخ به پيش رود و هر چه جامعه‏ها بوجود آيد و دولت‏ها و ملت‏ها متحقق شوند و هر قدر متفكران و فيلسوفان و محققان بيايند و در آن غور كنند و غرق شوند. هان! فيلسوفان و حكمت اندوزان، بيايند و در جملات خطبه اول اين كتاب الهى به تحقيق بنشينند و افكار بلند پايه خود

    صحيفه نور ج 14 صفحه 225

    را به كار گيرند و با كمك اصحاب معرفت و ارباب عرفان اين يك جمله كوتاه را به تفسير بپردازند و بخواهند بحق وجدان خود را براى درك واقعى آن ارضاء كنند به شرط آنكه بياناتى كه در اين ميدان تاخت و تاز شده است آنان را فريب ندهد و وجدان خود را بدون فهم درست بازى ندهند و نگويند و بگذرند، تا ميدان ديد فرزند وحى را دريافته و به قصور خود و ديگران اعتراف كنند و اين است آن جمله:

    مع كل شى لا بمقارنه و غير كل شى لا بمزايله

    و اين جمله و نظير آن كه در كلمات اهل بيت وحى آمده است، بيان و تفسير كلام الله است كه در سوره حديد است و براى متفكران آخر زمان آمده است و هو معكم اينما كنتم اينك اميد آن است كه شما دانشمندان و متفكران متعهد كه در كنگره ارجمند هزاره نهج البلاغه گرد هم آمديد، ابعاد عرفانى و فلسفى و اخلاقى و تربيتى و اجتماعى و نظامى و فرهنگى و ديگر بعدها را به مقدار ميسور بيان فرمائيد و اين كتاب بزرگ را به جوامع بشرى معرفى نموده و عرضه داريد كه اين متاعى است كه مشترى آن انسان‏ها و مغزهاى نورانى است. صلوات و سلام بى‏پايان به رسول اعظم كه چنين موجود الهى را در پناه خود تربيت فرمود و به كمال لايق انسانيت رسانيد. و سلام و دورد بر مولاى ما كه نمونه انسان و قرآن ناطق است و تا ابد نام بزرگ او باقى است و خود الگوى انسانيت و مظهر اسم اعظم است. و سلام و درود بر شما دانشمندان كه با زحمت پر ارج و سودمند خود راه رسيدن به اهداف عالى اين كتاب مقدس را باز مى نمائيد.

    والسلام على عبادالصالحين

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1263
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 226

    تاريخ 28/2/60

    بيانات امام خمينى در ديدار با فرمانده نيروى دريائى و پرسنل ناوگان بندرعباس و اقشار مختلف مردم استان و جزاير استان هرمزگان

    ولادت فرخنده على ابن ابيطالب

    بسم الله الرحمن الرحيم

    من اين روز مبارك را بر تمام مسلمين و بر ملت شريف ايران و به قواى مسلح جمهورى اسلامى و به عشاير نيرومند همه كشور و آن عشايرى كه از كهكيلويه و بوير احمد در اينجا حاضرند و به شما نيروى دريايى و به ساير آقايانى كه از هرمزگان آمده‏اند و از جزيره‏هاى ثلاث، تبريك عرض مى‏كنم. اين روز، روزى است كه على ابن ابيطالب سلام الله عليه كه باب وحى و امانتدار وحى بود متولد شد و اين روزى است كه قرآن كريم و سنت رسول اكرم به ولادت اين مولود بزرگ مفسر پيدا كرد و پشتوانه وحى و پشتوانه اسلام بوجود اين مبارك مولود قوى شد كه اتمام بعثت به وجود اين مولود بزرگ شد و بايد بگوئيم فتح باب وحى و تفسير وحى و ادامه وحى به وجود مقدس اين سرور. و من اين روز را كه هم روز بعثت است و هم روز ولايت است و هم روز نبوت است و هم روز امامت است، به همه آقايان و همه ملت تبريك عرض مى‏كنم.

    آنچه كه اولياء خدا بدان توجه داشتند سلامت در دين و نفس بود

    ما بايد دنبال تعليمات اسلام باشيم و كشور ما كه به اسم اسلام و به اسم قرآن كريم و با اسم الله اكبر اين جمهورى اسلامى را مستقر كرد، بايد كوشش ما هر جا كه هستيم و در هر يك از ارگان‏ها كه هستيم و در هر جاى ايران كه هستيم اين باشد كه اسلام در آنجا پياده شود و تحقق پيدا كند. ما اگر چنانچه اسلام را در اين كشور متحقق كنيم و نيروهاى مسلح ما، چه نيروى دريايى يا هوايى يا زمينى و چه پاسداران متعهد و چه ساير قشرهاى ملت از نيروهاى مسلح گرفته تا ساير قشرهاى مردم، متعهد به اسلام باشيم و دنباله وحى و دنباله امام باشيم و دنباله آن بزرگوارى كه امروز روز اوست باشيم، خوفى از هيچ چيز نداريم. خوف از مرگ براى آن است كه كسى مرگ را آخر زندگانى بداند و كسى مى‏ترسد كه با مرگ به نابودى برسد يا به مراحلى از جزا و عقاب برسد، لكن اگر ما با سلامت ايمان از اين دنيا برويم، چه در جبهه‏هاى جنگ كه جبهه شهادت است و چه در جبهه‏هاى پشت جنگ كه آن هم جبهه جنگ و شهادت است، اگر ما نايل بشويم، به فوز شهادت، باكى از اين نداريم كه در اين درياى

    صحيفه نور ج 14 صفحه 227

    پرخروش عالم ما شكست بخوريم شكست صورى، يا پيروز بشويم پيروزى صورى، اگر ما در آن مرحله از سير كه داريم پيروز از كار درآئيم، مرگ ما پيروزى است و حيات ما نيز پيروزى است. كوشش كنيد كه در آن ميدانى كه ميدان مبارزه بين الله و شيطان است، ميدان مبارزه بين نفسانيت انسان و روح است، در آن ميدان پيروز بشويد، كه اگر اين پيروزى به دست شما آمد از هيچ شكستى باك نداشته باشيد كه آنها شكست نيست. على عليه‏السلام در وقتى كه رسول اكرم، به حسب روايت، فرمود كه تو شهيد خواهى شد، به فكر اين بود كه آيا با سلامت دين يا نه، سؤال مى‏كند كه من دينم سالم است؟ مى‏فرمايد كه بله. آن چيزى كه اولياى خدا توجه به او داشتند سلامت در دين و سلامت نفس بود. حضرت على ابن الحسين هم وقتى كه پدر بزرگوارش فرمود كه شهيد خواهيم شد، عرض كرد مگر ما بحق نيستيم فرمود: چرا، ما بحقيم . بعد عرض كرد كه ما از چه ديگر بترسيم، ما كه از موت ترس ديگر نداريم.

    توجه داشته باشيد در ساير جاها كه مجتمع هستيد از تخلفات اسلامى پرهيز كنيد

    برادران من! كوشش كنيد كه در هر جا كه هستيد، هر شغلى كه داريد، هر نظامى كه هستيد، با هر ايده‏اى كه هستيد شما توجه كنيد كه اين راه اسلام را به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است اين راه طى كنيد كه با طى كردن اين راه شما پيروزيد. امروز شما ببينيد كه مواجه با چه اشخاص و جمعيت هستيد، مواجه با آنها كه نفاق دارند و با نفاق ادعاى اسلام مى‏كنند و آنوقت يك حبسى‏هائى كه در جاهائى پيش دموكرات‏ها محبوس بودند بر خلاف همه مقررات انسانى، مقررات اسلامى با ادعاى به اينكه مسلمان هستيم، آنها را بمباران مى‏كنند و با آن طرز فجيع به شهادت مى‏رسانند. اينها دليل بر اين است كه شكست خورده‏اند و وازده‏اند در جمعيت عالم، چون شكست خورده‏اند با اين دست و پا مى‏خواهند يك صورتى براى خودشان درست كنند و آنوقت با آن وضع و با آن وضع جنون آميز و حيوانى، جوان‏هاى عزيز ما را كه گفته مى‏شود قريب دويست نفر در آن محبس بودند به شهادت رساندند يا بسيارى را زخمى و بسيارى را شهيد كردند. اين وضعى است كه ما مواجه با اينطور جنايتكاران هستيم، جنايتكارانى كه الهام از جنايتكاران بزرگ مى‏گيرند و با افراد ملت خودشان اين نحو رفتار مى‏كنند. شما برادران توجه داشته باشيد كه به راه اسلام برويد و تخلف نكنيد و در همه جاها كه هستيد، در پادگان‏ها و در ساير جاها كه مجتمع هستيد، از تخلفات اسلامى پرهيز كنيد و شما ببينيد كه آنهائى كه با شما مقابل هستند وقتى كه شكست مى‏خورند آنطورى كه گفته شده است در سنگرهاى آنها آلات لهو و لعب و مشروبات پيدا مى‏شود. شماها توجه كنيد كه شمايى كه امروز لشكر اسلام هستيد، ارتش اسلام هستيد، پاسداران اسلام هستيد، بايد با آنهائى كه پاسدار كفرند و نفاقند فرق داشته باشيد. شما بايد جاهايى كه زندگى مى‏كنيد مسجد شما باشد، معبد شما باشد. شما در عبادت خدا هستيد. شما در سنگرها كه هستيد عبادتگاه شماست سنگرها، براى اينكه شما دنبال اسلام هستيد و دنبال امام مسلمين على ابن ابيطالب سلام الله عليه.

    صحيفه نور ج 14 صفحه 228

    من از همه قواى مسلح، چه نيروى دريائى كه بسيارى‏شان در اينجا تشريف دارند و چه نيروى هوائى و چه نيروى زمينى و از پاسداران متعهد و از عشاير نيرومند و از جهاد و از همه نيروهايى كه ملى هستند و از ملت جوشيده‏اند و از همه سازمان‏ها تشكر مى‏كنم و خداى تبارك و تعالى پشتيبان همه شما هست و شما بايد با همكارى هم، همفكرى هم با توجه به اينكه نظام به طور صحيح ملحوظ بشود و مراتب ملحوظ باشد با هم به جنگ كفار مى‏رويد و انشاءالله پيروزى با شماست و خداوند شما را پيروز كند، هم در پيروزى با جنگ داخلى كه جنگ نفس است و هم پيروزى در خارج كه قواى كفر است و قواى نفاق. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه را خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1264
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 229

    تاريخ 31/2/60

    پاسخ امام خمينى به تلگرام بنى صدر و تقدير از فاتحان ارتفاعات الله اكبر

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب آقاى رئيس جمهور

    مراتب تقدير اينجانب در تصرف ارتفاعات الله اكبر و به اسارت‏گرفتن شمار كثيرى از دشمنان اسلام را به نيروهاى مسلح و فرماندهان محترم آنان كه با هماهنگى و انسجام پيروزمندانه بر قواى شيطانى غلبه كردند ابلاغ نمائيد. مطمئن باشيد و باشند كه با حفظ وحدت و هماهنگى و اتكال به خداوند تعالى پيروزى نهائى از آن نيروهاى اسلامى است. خداوند متعال پشت و پناهتان باشد.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1265
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 230

    تاريخ: 2/3/60

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان عضو جهاد دانشگاهى اصفهان

    بانوان ايران در اين نهضت و انقلاب سهم بيشترى از مردان دارند

    بسم الله الرحمن الرحيم

    آنچه كه در ايران بزرگتر از هر چيز بود، تحولى است كه در بانوان ايران حاصل شد. بانوان ايران در اين نهضت و انقلاب سهم بيشترى از مردان دارند و امروز هم كه در پشت جبهه‏ها مشغول فعاليت هستند، سهم آنها بيشتر از ديگران است و در تربيتى كه اشتغال دارند، چه تربيت كودكانشان و چه تربيت خردسالانشان و چه تربيت‏هائى كه در كلاس‏ها و جاهاى ديگر مجالس دارند، باز سهم بزرگى در اين انقلاب دارند. عواطفى كه در بانوان هست مخصوص خودشان است و در مردها اين عواطف نيست و لهذا آن چيزى كه در پشت جبهه از روى عواطف از بانوان صادر مى‏شود و بيشتر و بالاتر و ارزنده‏تر است از آن چيزى كه از مردها صادر مى‏شود. به موجب عواطفى كه بانوان دارند آنها براى جبهه كارهاى بسيار مفيد انجام داده‏اند و انجام مى‏دهند و از همه مهمتر اينكه بانوان بعد از انقلاب با تمام كوشش و حفظ عفت و حفظ جهات اسلامى همقدم بلكه پيشقدم در امور كشور بوده‏اند و برخلاف آنچه كه در رژيم سابق با برنامه‏ريزى از طرف چپاولگران جهان مى‏خواستند به سر بانوان ما بياورند و فاجعه‏ها را چند برابر كنند، بحمدالله موفق نشدند.

    و امروز ما مى‏بينيم كه بانوان محترم ايران در سرتاسر كشور يك عضو مفيد و يك جمعيت متعهد معتقد هستند كه به كشور خودشان خدمت مى‏كنند و پشتوانه هستند از براى اين كشور، و من اميدوارم كه تمام جهات اسلامى را در نظر بگيرند و با اسلحه ايمان و تعهد به اسلام اين پيروزى را به پيش ببرند و پشتوانه اين انقلاب باشند و همانطورى كه جوانان را تربيت كردند و به جبهه فرستادند و در عين حالى كه مادران، جوانانشان در جبهه شهيد شده‏اند، با كمال خوشروئى و افتخار، افتخار مى‏كنند بر اينكه جوان آنها در راه اسلام شهيد شده است و باز هم پيشنهاد مى‏كنند كه جوانان ديگر هم داريم و به اسلام تقديم مى‏كنيم. اين مطلبى است كه براى خاطر اسلامى بودن اين انقلاب، اين تحول حاصل شده است. آنها مى‏خواستند كه بانوان ما را به طور دلخواه خودشان عرضه كنند و اين قشر بزرگ كشور را به تباهى بكشند كه با تباهى آنها تمام كشور در نسل‏هاى آينده به تباهى كشيده مى‏شد و خداى تبارك و تعالى بر اين ملت منت نهاد و اين پيروزى را نصيب كشور ما فرمود كه به واسطه تعهد بانوان اميدواريم كه در آتيه پشتوانه اين ملت و اسلام محكمتر بشود و با كوشش شما بانوان محترم

    صحيفه نور ج 14 صفحه 231

    جوانانى به كشور و باز كسانى كه هم در جبهه بتوانند از عهده جنگ و تا پيروزى اقدام كنند و هم در داخل بتوانند و در پشت جبهه‏ها بتوانند به كارهاى عمرانى و كارهاى ديگرى كه مفيد به حال كشور است قيام كنند. شما را رژيم سابق نشناخته بود و گمان مى‏كرد كه بانوان ايران مثل همان چند نفر يا عده معدود منحرفين است و اينها هم به دست آنها مى‏شود كه انحراف پيدا كنند، لكن بانوان محترم ايران ثابت كردند كه دستخوش اينطور توطئه‏ها نشده‏اند و نمى‏شوند و ثابت كردند كه در دژ محكم عفت و عصمت هستند و جوانان صحيح و نيرومند و دختران عفيف و متعهد به اين كشور تسليم خواهند كرد و هيچ گاه نخواهند در آن راه‏هائى كه قدرت‏هاى بزرگ براى تباه كردن اين كشور پيش پاى آنها گذاشته بود، به آن راه‏ها نخواهند رفت.

    من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت همه ملت و همه مردها و زن‏ها و بانوان محترم را خواهانم و اميدوارم كه با كوشش شما و با تعهد شما اين كشور به طور چشمگير به پيروزى‏هاى نهائى موفق شود. سلام و درود بر شما بانوان محترم و بر همه ملت.

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1266
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 232

    تاريخ: 4/3/60

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى و جهاد دانشگاهى دانشگاه علم و صنعت و سازمان پژوهش‏هاى علمى و صنعتى كشور

    اسلام در رأس اديانى است كه از علم و تخصص تمجيد كرده است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    اشكال ما اين است كه مواجه هستيم با اشخاصى كه بدون توجه به مشكلات و بدون توجه به خواست‏هاى ملت به مجرد اينكه گفته‏شود كه فلان مركز بايد اسلامى باشد آنها مى‏گويند يعنى تخصص نباشد. اينها مى‏خواهند كه به دنيا ارائه بدهند كه اسلام با علم و تخصص مخالف است، در صورتى كه آيات قرآن كريم آنقدر راجع به علم و راجع به دانش سفارش فرموده است كه شايد در ساير كتب ديگر نباشد. اسلام با تخصص، با علم، كمال موافقت را دارد لكن تخصص و علمى كه به خدمت ملت باشد، به خدمت مصالح مسلمين باشد. يك صحبت اين است كه ما متخصص نمى‏خواهيم، كه اين را به طور تبليغات نسبت‏دهند به بعضى مثلاً مسلمين كه وقتى مى‏گويند بايد در دانشگاه انقلاب فرهنگى بشود، بايد دانشگاه‏ها اسلامى باشد، اينها از اين فوراً منتقل مى‏كنند مطلب را به اينكه دانشگاه‏ها ديگر طبيب لازم ندارد، متخصص طب نمى‏خواهد، متخصص صنعت‏هاى پيشرفته را مى‏خواهد، فقط بايد بروند آنجا و مسائل، احكام اسلامى را بگويند. اين از شيطنت‏هائى است كه شايد بعضى از افراد و گروه‏ها نسبت به اسلام و انجمن‏هاى اسلامى كه گفته مى‏شود و خصوص انقلاب فرهنگى اينطور تبليغات مى‏شود. اينها نمى‏دانند كه مقصود ما كه مى‏گوئيم بايد تمام گروه‏ها، تمام نهادها و بخصوص دانشگاه كه مركز علم است و مغز متفكر جامعه است، ما كه مى‏گوئيم بايد اينها اسلامى باشد، نمى‏گوئيم كه ما احتياج به متخصص نداريم. تا آنجا اسلام كوشش دارد براى متخصص كه در احكام عادى هم، در احكام شرعى هم متخصص‏تر را ميزان قرار داده است، رأى متخصص‏تر را ميزان قرار داده است. ما مسأله ديگر مى‏گوئيم، درد ما يك درد ديگرى است. درد اين است كه كشور ما را آنطور در اين سنين زيادى كه خارجى‏ها پا باز كردند به آن و خصوصاً در اين 50 سال دوره سياه پهلوى آنطور تبليغات كرده بودند و كردند كه آنها مى‏خواهند در ذهن ملت ما و جوان‏هاى ما متمركز كنند كه ايران، اسلام از عهده اينكه يك علمى را، يك تخصصى را، يك صنعتى را ايجاد كند عاجز است، ما حتما بايد يا دستمان را در همه چيزها به طرف شرق و كمونيست دراز كنيم يا دستمان را به طرف آمريكا و ممالك غربى سرمايه دارى. آنطور تبليغات كرده‏اند كه مى‏گويند بايد ما تمام چيزها را از سر تا به پا بايد ما غربى بشويم يا شرقى باشيم. من در تركيه كه بودم مجسمه آتاترك را كه در بعضى

    صحيفه نور ج 14 صفحه 233

    ميدان‏ها گذاشته بودند و دستش را بلند كرده بود، گفتند كه اين دست را طرف غرب بلند كرده و مى‏خواهد بگويد كه ما بايد هر چه داريم از غرب بيايد. در ساير ممالك اسلامى هم تبليغات را طورى كرده بودند كه ما در هر امرى بايد مستشار از غرب يا از شرق بياوريم و اصلاً مغز ايرانى لايق اين نيست كه يك كار مثبتى بتواند انجام بدهد، حتى كشاورزى هم نمى‏تواند. اين يك برنامه‏اى بوده است كه ريخته شده بوده است و تبليغاتى كه در دنبال اين برنامه به طور وسيع شده بود باور آورده بود ملت ما را، بسيارى از افراد ما را به اينكه ما هيچ نداريم و نمى‏توانيم هم داشته باشيم ما بايد حتماً برويم يا به طرف غرب و در بلوك غربى واقع بشويم تا آنها به ما ترحم كنند و حاجت‏هائى كه ما داريم آنها برآورده كنند و يا بايد به طرف شرق كمونيست برويم تا آنها اين عمل را انجام بدهند و الان هم مغزهائى هست كه خود را مغز متفكر مى‏دانند، باز باورشان نشده است كه خود ما هم مى‏توانيم آدم باشيم. آنكه ما اصرار داريم به اينكه دانشگاه كه مغز متفكر يك ملت است بايد از وابستگى‏هاى به شرق و غرب كنار برود و نمى‏شود كه كنار برود الا اينكه فرم اسلامى را پيدا بكند، آن اين نيست كه دانشگاه ما نبايد علم و صنعتى تحصيل كند بلكه بايد فقط همين آداب صلوه را بجا بياورد. اين يك مغالطه‏اى است كه تا صحبت دانشگاه اسلامى و اينكه بايد انقلاب فرهنگى پيدا بشود، فرياد مى‏زنند آنهائى كه مى‏خواهند ما را به طرف شرق و عمدتاً به طرف غرب بكشانند، اين است كه اينها با تخصص مخالفند، با علم مخالفند. خير، ما با تخصص مخالف نيستيم، با علم مخالف نيستيم، با نوكرى اجانب مخالفيم. ما مى‏گوئيم كه تخصصى كه ما را به دامن آمريكا بكشد يا انگلستان، يا به دامن شوروى بكشد يا چين، اين تخصص، تخصص مهلك است، نه تخصص سازنده. ما مى‏خواهيم متخصصينى در دانشگاه تربيت بشوند كه براى ملت خودشان باشند، نه براى كشاندن دانشگاه - را - به طرف شرق يا طرف غرب.

    ما مى‏خواهيم كه تمام اداراتى كه در اين كشور هست و تمام جاهائى كه صنعت مى‏خواهند ايجاد كنند و مى‏خواهند - به اين مملكت - در صنعت بزرگ بشوند و در علم، ما مى‏خواهيم اين علم و صنعت و همه چيزها در خدمت ملت باشد، نه در خدمت اجانب. تخصصى كه در خدمت اجانب است ضررش از همه چيزها بالاتر است. علمى كه ما را بكشد به طرف آمريكا يا شوروى، آن علم، علم مضر است، آن علمى است كه براى ملت‏ها هلاكت مى‏آورد. اشخاصى كه در دانشگاه سابق تربيت شدند الا قليلى از آنها، اينها براى كشور ما اگر ضرر نداشتند، كه داشتند، نفعى نداشتند. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى داشته باشيم در خدمت خود ملت، در خدمت خود ايران، نه دانشگاهى داشته باشيم كه در شعار اين باشد كه ما مى‏خواهيم كه ايران متمدن آباد داشته باشيم و رو به دروازه تمدن برويم و وقتى كه واقعش را ديديم و ديديد، از همه جهات وابسته بوديم. ما با دانشگاهى كه ما را وابسته به خارج بكند، هر خارجى مى‏خواهد باشد، ما با دانشگاه از اساس مخالفيم. ما دانشگاهى مى‏خواهيم كه ما را از وابستگى‏ها بيرون بياورد ما را مستقل كند، تمام كشور ما را مستقل كند و از وابستگى‏ها خارج كند. ما متخصص مى‏خواهيم و اسلام با تخصص موافق است و اسلام در رأس اديانى است كه از علم و تخصص تمجيد كرده و مردم را دعوت كرده‏است، حتى دعوت كرده است كه

    صحيفه نور ج 14 صفحه 234

    هر جا يافتيد علم را، حتى از هر كافرى يافتيد، آن را بگيريد، اما بايد بگيريد و در خدمت اسلام و كشور باشد، نه علم را بگيريد و بر ضد كشور خودتان استعمال كنيد. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى داشته باشيم و يك كشورى داشته باشيم كه اين وابستگى مغزى ما را كه مقدم بر همه وابستگى‏ها و خطرناكتر از همه وابستگى‏هاست نجات بدهد. ما اساتيد دانشگاهى را مى‏خواهيم كه آن اساتيد بتوانند مغزهاى جوان‏هاى ما را مستقل بار بياورند، غربى نباشند، شرقى نباشند، رو به غرب نايستند، آتاترك نباشند و تقى زاده هم نباشند. ما مى‏خواهيم يك دانشگاهى داشته باشيم كه بعد از چند سال ديگر تمام حوائج خودمان را، خودمان تحصيل كنيم. ما با تخصص هيچ مخالفتى نداريم و آن چيزى را كه ما با آن مخالفيم وابستگى مغزهاى جوان‏هاى ما به خارج، شرق و غرب است كه دانشگاه‏هاى ما الا عده معدودى يا در صدد نبودند كه اين وابستگى را بردارند يا در صدد بودند كه وابسته كنند اين مغزها را به خارج. ما مى‏خواهيم كه اگر چنانچه مرضى پيدا كرديم اينطور نباشد كه بگويند بايد حتماً برويد به انگلستان، حتماً برويد به آمريكا، ما مى‏خواهيم كه همانطورى كه يك آمريكائى اگر مريض شد به ايران نمى‏آيد و يك انگليسى اگر مريض شد به ايران نمى‏آيد، يك ايرانى هم اگر مريض شد، جاى ديگر نرود. ما يك همچو تخصصى مى‏خواهيم كه جورى بار بياورد كشور را و جوان‏هائى كه در رأس امور كشور هستند جورى بار بياورد كه اينها مغزهايشان وابسته نباشد و فكرى جز اسلام و ايران در سرشان نباشد. ما با تخصص مخالف نيستيم، انجمن‏هاى اسلامى هم همين طور كدام انجمن اسلامى مى‏تواند با تخصص مخالف باشد؟ كدام انجمن اسلامى مى‏خواهد كه تمام جوان‏هاى ما در رشته‏هاى مختلف متخصص باشند و خودكفا باشند؟ همه مى‏خواهند، لكن دانشگاه‏هاى زمان سابق را ديديد كه ما بعد از چندين سال، سال‏هاى طولانى كه دانشگاه داشتيم، آنوقت يك كسى كه به عنوان رئيس مملكت خودش را جا زده بود و آن شاه مخلوع بود، براى آپانديس يكى از بستگان خودش از خارج آدم آورد و طبيب آورد كه عمل كند، براى اينكه او در مغز پوكش مى‏دانست اين معنا را كه جورى اين ايران را وابسته كرده كه خودشان از عهده اين معنا بر نمى‏آيند و اگر برآيند هم بايد كارى كرد كه به همه ملت‏ها فهماند كه ما هيچ نيستيم، ما حتى عمل آپانديس هم بعد از مدت دانشگاه نمى‏توانيم انجام بدهيم. ما مى‏خواهيم اين فكر را از توى كله‏ها بيرون كنيم. انجمن اسلامى بايد در صدد اين معنا باشند كه اين فكر را از اذهان بيرون كنند و خودشان را بيابند بعد از اينكه در قرن تقريباً خودشان را گم كرده بودند. ما مى‏خواهيم طورى باشد و افرادى تربيت بشود كه كتاب قانون او در اروپا الان هم مورد استفاده است، نه اينكه كسى باشد كه، اشخاصى باشند كه الفباى مسائل اسلامى را نمى‏دانند و تا صحبت مى‏شود مى‏گويند اسلام نمى‏تواند. ما يك همچو دانشگاهى مى‏خواهيم كه با همطراز با حوزه‏هاى علميه‏اى كه وابستگى هيچ روز نداشته‏اند با خارج و اگر يك كس، يك نفر، دو نفر وابستگى داشتند، رسوا هستند. ما مى‏خواهيم دانشگاهى باشد كه همفكر باشد با دانشگاه‏هاى علميه قديمى كه آنها هيچ روز وابسته به خارج نبودند و اگر فردى يا افرادى از آنها منحرف بودند، در بين آنها رسوا بودند. ما مى‏خواهيم يك همچو مطلبى تحقق پيدا بكند.

    صحيفه نور ج 14 صفحه 235

    و البته بايد راجع به انجمن‏هاى اسلامى هم من يك تذكرى كه دائماً داده‏ام و لازم است باز هم بدهم اين است كه چشم و گوش خودتان را باز كنيد كه در انجمن‏هاى اسلامى هم ممكن است كه از اين غربزده‏ها و شرق زده‏ها وارد بشوند و به شما بگويند، اينطور ارائه بدهند كه ما صد در صد اسلامى هستيم و شرقى و غربى نيستيم، در صورتى كه شرقى باشند يا غربى باشند. بايد شما توجه بكنيد كه انجمن‏هاى اسلامى طورى باشند، اشخاصى باشند كه آزمايش شده باشند، سوابق آنها معلوم باشد، كارهائى كه قبل از انقلاب مى‏كردند معلوم باشد، كارهائى كه بعد از انقلاب كرده‏اند معلوم باشد كه خداى نخواسته در انجمن‏هاى اسلامى يك وقت يك وضعى پيش نيايد كه توجه شما سلب بشود از واقعيت و يك وقت ببينيد كه انجمن اسلامى هم گرايش پيدا كرده است به شرق يا گرايش پيدا كرده است به غرب - اين - در همه انجمن‏هاى اسلامى اين سفارش را من كرده‏ام مكرر و در انجمن‏هاى اسلامى علم و صنعت، در انجمن‏هاى اسلامى دانشگاه‏ها اهميتش از همه جا بيشتر است و بايد اين معنا با تمام قدرت، با تمام توجه و با تمام بررسى اين معنا را شما پيگير باشيد كه در انجمن‏هاى اسلامى شما اشخاص منحرف نباشد و امروز بدانيد كه چون مى‏توانند به اسم غير اسلام يك مسأله‏اى را عنوان كنند، با اسم اسلام درست مى‏كنند. همان منحرفين هم با اسم اسلام مى‏خواهند مسائل خودشان را پخش كنند، همان اشخاصى هم كه اسلام را سد راه خودشان مى‏دانند و با اسلام صد در صد مخالف هستند، آنها هم با اسم اسلام وارد ميدان مى‏شوند نه اينكه وارد بشوند و بگويند ما مسلمان نيستيم، نه آنها خطر آنها خيلى زياد نيست. خطر آنهائى كه با اسم اسلام در ادارات، در دانشگاه، در ساير ارگان‏هاى ديگر با اسم اسلام وارد مى‏شوند و به اسلام اعتقاد ندارند، بيشتر از خطر آنهائى است كه اسلام را مى‏گويند ما قبول نداريم و چهره‏شان واضح است، مردم از آنها احتراز مى‏كنند و آنها نمى‏توانند يك خطر مهمى داشته باشند. بايد انجمن‏هاى اسلامى و خصوصاً انجمن‏هاى اسلامى دانشگاه‏ها توجه به اين معنا را داشته باشند.

    و بايد اشخاصى كه مأمور انقلاب فرهنگى هستند بايد در كار خودشان دقيق باشند و كوشا باشند كه اشخاصى متعهد را پيدا بكنند و با مشورت آنها زودتر كارها را انجام بدهند كه انشاءالله به تدريج، به عده، به تدريج اين دانشگاه باز بشود و دانشگاهى باشد كه براى خود ما باشد، نه دانشگاهى كه ما را گرايش بدهد به خارج، چه در طرف چپ يا در طرف راست و من اميدوارم كه اين آقايانى كه مأمور اين معنا هستند كه انقلاب فرهنگى بكنند، كمك بشوند از اشخاصى كه توجه به مسائل دارند و از اشخاصى كه به اسلام و به كشور خودشان عقيده دارند و گرايش غربى و شرقى ندارند، به اينها كمك كنند. آنها هم همانطورى كه قبلا به آنها تذكر داده‏ام دعوت كنند از اينها كه انشاءالله به زودى اين مطلب حاصل بشود و ما يك دانشگاه اسلامى كه در فكر اين باشد كه اين ملت را از اين واكنش‏هائى كه تاكنون پيدا كرده است نجات بدهند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1267
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 247

    تاريخ: 9/3/60

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از روحانيون اهل سنت كردستان

    هر كس ايجاد اختلاف كند بدانيد كه از خارج الهام گرفته است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    توجه داريد كه اين طرح در طائف ريخته شد. بحمدالله شما توجه داريد، آنهائى كه مى‏خواهند بين اهل سنت و اهل تشيع فاصله ايجاد كنند نه سنى هستند و نه شيعه، آنها اصلاً به اسلام كارى ندارد والا كسى كه به اسلام اعتقاد داشته باشد در زمانى كه ما بايد با وحدت مسلمين پيروز بشويم، به اختلافات و مسائل اختلافى دامن نمى‏زند. اينها نيست جز اينكه قدرت‏هاى بزرگ فهميده‏اند آن چيزى كه آنان را عقب زده است اسلام و وحدت مسلمين و برادرى بين همه امت اسلامى است از اين جهت شروع كرده‏اند اختلاف ايجاد كنند. شماها بحمدالله خودتان بيدار هستيد و ملت را در آنجا بيدار كنيد و به همه آنها سفارش كنيد كه ما با هم برادر بوده و هستيم و خواهيم بود، مصلحت ما مصلحت شماست. ما همه بايد اسلام و قرآن را حفظ كنيم. شما به آنان بگوئيد كه هر گونه اختلاف به ضرر اسلام و به نفع دشمن، به نفع امريكا و شوروى است.

    من از همه توقع دارم كه به حرف مفسدين گوش نكنند و هر كس ايجاد اختلاف كند بدانيد كه از خارج الهام گرفته است و مقصودش از بين بردن اسلام است تا باز مثل سابق شود كه در تحت سلطه اجانب باشيم. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه آقايان را خواهانم. موفق و مويد باشيد.

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1268
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 236

    تاريخ: 6/3/60

    بيانات امام خمينى در جمع كليه نمايندگان مجلس شوراى اسلامى‏

    مجلس يك معلم باشد از براى همه كشور و مجلس‏هاى بعد و نسل‏هاى آينده‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من يك كلمه راجع به مجلس و محيط مجلس عرضى دارم و يك كلمه هم راجع به كشور و كسانى كه در اين كشور مشغول به خدمت هستند. آنكه راجع به مجلس است، يك مقدار زيادش را ديشب از تلويزيون آقايان ديدند كه من در سال قبل آن مسائل را گفتم و بايد عرض كنم كه مع الاسف آن كه من مى‏خواستم نشده است. من مى‏خواستم كه اين مجلس يك معلم باشد از براى همه كشور و براى مجلس‏هاى بعد و نسل‏هاى آينده كه كيفيت مشاوره وكلا بايد اين نحو باشد، نه آن نحوى كه در مجالس سابق و خصوصاً اين مجالس آخر پنجاه ساله، آنطور نباشد و آقايان در يك محيط آرام مسائلى كه دارند با آرامش بيان كنند، اختلافاتى كه در ديدها دارند، در سليقه‏ها دارند اينها را با يك آرامش خاطر بيان كنند و حل و فصل كنند و راجع به مسائل كشور هم كه در آنجا مى‏آيد باز هم با يك محيط آرام، كه در محيط آرام است كه عقل‏ها مى‏توانند كار بكنند. آن روزى كه غضب توى كار آمد عقل كنار مى‏رود. قوه غضبيه هر وقت به راه افتاد، عاقله را كنار مى‏زند و به روى بى عقلى صحبت مى‏كند. قاضى اگر چنانچه در حال غضب باشد، نبايد حكم بدهد براى اينكه حكم در حال غضب حكمى است كه از منشاء عقلى و شرعى صادر نمى‏شود. شما مسائلى كه داريد فرض كنيد كه يك نفر مى‏رود و مسائل خودش را مى‏گويد، انتقاد هم دارد، انتقادات آزاد است به اندازه اى كه نخواهند يك كسى را خفيف كنند يا يك گروهى را خفيف كنند و از صحنه خارج كنند. انتقاد براى ساختن، براى اصلاح امور، اين لازم است، هر مجلس بايد اين انتقادات را داشته باشد لكن اگر اين انتقادات، آن كه انتقاد مى‏كند با آرامش خاطر و با نظر صحيح انتقاد بكند، آن كه جواب مى‏دهد آن هم اگر با نظر صحيح و بدون اينكه غضب در آن راه داشته باشد جواب بدهد، آنوقت منطق در مقابل منطق است و اگر چنانچه با هياهو و جار و جنجال بخواهيد شما يك مسأله را حل بكنيد و هر كسى در نظر داشته باشد كه طرف مقابل خودش را مثل يك دشمن بكوبد، عقل‏ها كنار مى‏رود و قوه غضبيه كه بدترين قوه‏هاست اگر مهار نشود، آنها در كار مى‏افتند و مسائل را علاوه بر اينكه حل نمى‏كنند مشكل‏تر مى‏كنند.

    صحيفه نور ج 14 صفحه 237

    حق هر جا كه هست بايد دنبالش رفت

    سه جور نظر انسان ناچار دارد؛ يك نظرى كه نظر بيطرف است، اين يك نظر است، يكى هم نظر طرفدارى از يك روش، از يك جريان، يك نظرى هم مخالف با يك روش و يك جريان، نظر بيطرف و نظر طرفدارى از يك مسأله و نظر طرفدارى از يك مسأله ديگر. نظرى كه نظر حب باشد به يك جريانى يا بغض باشد به يك جريانى، اين نظر نمى‏تواند يك نظر سالم باشد حب الشى‏ء يعمى و يصم بغض هم همين طور است نور عقل را خاموش مى‏كند. حب مفرط به يك روشى اسباب اين مى‏شود كه خود آن كسى كه حب دارد توجهى به اين ندارد كه از مبداء حب دارد اين مطلب صادر مى‏شود و اين مطلب حق نيست، مطلبى است كه از راه حب است و بايد، خواه يا ناخواه اين نظر، نظر صائب نيست. و انسان خودش را نمى‏تواند بشناسد به اين زودى‏ها، انسان تا آخر عمرش، تا آنوقتى كه از اين دنيا خارج مى‏شود گرفتار يك مسائلى در باطن خودش هست كه خودش هم نمى‏تواند بفهمد و بايد عرضه كند خودش را انسان به كسانى كه بى‏نظر هستند. اگر نظر از راه حب شد، هميشه دنبال اين مى‏رود كه آن مطلبى را كه مربوط به آن روشى است كه اين دوست دارد آن روش را، آن مطلب را، به هر عنوانى كه هست ثابت كند ولو اينكه اين عنوانى كه هست عنوان خلاف باشد، خلاف اخلاق باشد، خلاف منطق باشد. آنى هم كه بغض به يك روشى دارد آن هم نظرش نظر سالم نيست، آن هم دنبال اين است كه آن طرفى كه مورد بغض اوست و آن روشى را كه مى‏پسندد با هر توجيهى كه باشد آن را تصحيح كند و لهذا مى‏بينيد كه يك مطلب، يك امر از يكى صادر مى‏شود و همين امر با يك وقت و يك محيط، يك مطلب از يك كسى صادر مى‏شود، يك عمل از يكى صادر مى‏شود، اين دو طايفه‏اى كه يكى‏شان اين را خوب مى‏دانند و دوست مى‏دارند و يك طايفه اين را بد مى‏دانند و دشمن مى‏دانند، آن مطلب واحدى كه زمانش واحد و همه جهات واحد است وقتى كه پيش آنها مى‏رود كه مورد محبت هست آن آدم، تمام مطالب او را ولو مخالف با عقل باشد، ولو مخالف با منطق باشد مى‏پذيرند و تأييد مى‏كنند و شروع مى‏كنند به اينكه خير، مطلب همين است و آن دسته‏اى كه با اين خوب نيستند اگر يك مطلب خوبى هم اين بگويد، آنها دنبال اين هستند كه نه، اين حرف صحيح نيست. اين دو نظر را انسان مبتلا به آن هست. نظر بيطرف بسيار كم است يعنى نظر بيطرف باشد، خود آدم هيچ وقت مى‏تواند بيطرف بيطرف باشد، لكن در نظر دادن حق را ببيند، حق تحت تأثير حق واقع بشود، اين حق اگر چنانچه از دشمن من هم صادر شد، من او را تمجيد كنم به عنوان اينكه حق است و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تكذيب كنم به عنوان اينكه باطل است ولو در باطن فرض كنيد يكى يك روشى را دوست دارد و يكى روش ديگر را، لكن در مقام نظر دادن، در مقام مصلحت‏انديشى براى كشور يا براى اشخاص آن نظر حب و بغض خودش را كنار بگذارد برود دنبال حق و باطل. حق هر جا كه هست بايد دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذيرفت ولو برخلاف نظر خود من هست و باطل را هر چه هست و از هر كسى صادر بشود بايد نپذيرفت به عنوان اينكه باطل است. اشخاص و گروه و اينها را بايد كنار گذاشت و حق و باطل را ملاحظه كرد. آنوقت هم براى اثبات حق و ابطال باطل اگر - گرفتار -

    صحيفه نور ج 14 صفحه 238

    انسان گرفتار بشود به عصبانيت و - عرض مى‏كنم - غيض و غضب كردن، نه مى‏تواند حق را به دست بياورد و نه مى‏تواند باطل را ردش كند. مهم در همه افراد و خصوصاً شما آقايان كه در مجلس هستيد و مجلس مبداء همه چيزهايى است كه در كشور واقع مى‏شود مهم اين است كه در مقام بيان مسائل ورود مسائل، انتقاد و تكذيب به آنجا نرسد كه از قوه عقليه كنار و با قوه غضبيه انسان وارد ميدان بشود. اگر يك كسى هم فرض كنيد يك از زبانش يك مطلبى بر خلاف شما صادر شد اگر شما برويد و مطلب را منطقى صحبت كنيد، با داد و فرياد و خداى نخواسته حرف زشت زدن كار درست نمى‏شود جز اينكه اگر خداى نخواسته اين امور تكرار بشود در مجلس، كم كم، هيچ امر فاسدى يكدفعه سراغ آدم نمى‏آيد، شيطان باطنى انسان بسيار استاد است و او اين همچو نيست كه ابتدا انسان را به فساد بكشد، ابتدا قدم كوچكى را وا مى‏دارد كه انسان بردارد، اين قدم كه برداشت فردايش يك قدم يك قدرى بلندترى، انسان را يواش يواش به فساد مى‏كشد.

    شيطان باطنى با كمال استادى انسان را به تباهى مى‏كشد همه اينهائى كه مى‏بينيد فاسد شدند اينطور نبودند كه اينها از اول به اين درجه از فساد بودند، بلكه كل مولود يولد على الفطره و اينطور هم نبودند كه يكدفعه جهش كرده باشند از يك مرتبه‏اى به مرتبه بالاى فساد، اينطور هيچ وقت نبوده است، اين به تدريج واقع شده است. اينهائى كه ديكتاتور شدند اينها اينطور نبوده است كه از اول ديكتاتور زائيده شده باشند، آنها هم مثل ساير مردم، بعد هم وقتى كه به مقامى رسيدند اينطور نبوده كه از اول ديكتاتورى كرده باشند، لكن قدم به قدم، ذره ذره رو به ديكتاتورى رفتند يك وقت هيتلر از كار درآمدند، يك وقت استالين از كار درآمدند. شيطانى كه در باطن انسان است با كمال استادى انسان را به تباهى مى‏كشد. اگر از اول بگويد كه تو بيا برو يك آدمى را بكش، هرگز نخواهد رفت. اين از اول انسان را وادار مى‏كند كه اين آدم چطور است، يك غيضى به او بكن، بعد يك قدرى زيادتر تا كم كم مهيا مى‏كند انسان را از براى اينكه آدم هم مى‏كشد. همه اينهائى كه فاسد هستند به تدريج فاسد شدند، هيچ كس يكدفعه فاسد نشده است و هيچ يك از ماها هم بايد تصور نكنيم كه مأمون از اين هستيم كه فاسد بشويم. همه در معرض فساد هستيم، همه ما دست به گريبان شيطان است و خصوصاً شيطان نفس، همه گريبانمان به دست اوست، هيچ كس هم از ابتدا فاسد فاسد نبوده است و هيچ كس هم مأمون نيست از اينكه از به فساد و به دام شيطان نيفتد. اگر كسى مراقب حال خودش باشد، توجه به مسائل انسانى داشته باشد، با مراقبت و با اينكه خودش را محاسبه كند، اگر در - فرض كنيد - مجلس يا در جاى ديگر يك روزى گذشته است كه در آنجا مسائلى پيش آمده است شب برود حساب كند ببيند كه واقعاً اينكه من امروز گفتم مبداء اين چى بود، يك مبداء شيطانى داشت يا مبداء الهى داشت، اگر محاسبه كند آدم شب از خودش و خودش را در محاسبه قرار بدهد كه امروز تو اين صحبت را كردى، اين مبداء، مبداء شيطانى بوده است نه مبداء انسانى و الهى، ممكن است كم كم دنبال اين برود كه اصلاح كند و اگر اين كار را نكند و همان رويه را

    صحيفه نور ج 14 صفحه 239

    تعقيب بكند، هيچ بعيد ندانيد كه يك نفر زاهد، عابد، مسلمان، همه چيز، يك انسان فاسد شقى‏اى از كار درآيد. مأمون نيست هيچ كس.

    منظره مجلس يك منظره صالح باشد

    محيط مجلس اميدوارم كه از اين به بعد يك قدرى توجه بكنند كه اين محيط مجلسى كه نمايش داده مى‏شود در همه كشور و بعضى جاهاى ديگر هم، يك طورى نباشد كه وقتى اين محيط در منظره مردم واقع شد، مردم از اينكه اين وكيل را انتخاب كردند پشيمان بشوند، يك طورى نباشد كه از آن راهى كه همه مردم دنبال آن راه هستند كنار برود. مجلس بايد محيطى باشد كه با كمال تفاهم و خيرخواهى براى ملت و كشور مسائل را پيش بياورند. انتقاد مى‏كنند، انتقاد خيرخواهانه باشد، جواب انتقاد مى‏دهند آن هم خيرخواهانه باشد و منظره مجلس يك منظره صالح باشد كه مردم وقتى كه اين منظره را ديدند بگويند چه كار خوبى كرديم كه يك همچو اشخاص صحيح را در مجلس برديم و يك وقت خداى نخواسته طورى نباشد كه مردم پشيمان بشوند از رأيى كه داده اند.

    اين مجلس فراهم آمده از الله اكبرهاى مردم است

    و من تكرار مى‏كنم مجلس بالاترين مقامى است در اين مملكت. مجلس اگرداد و شوراى نگهبان هم آن رأى را پذيرفت، هيچ كس حق ندارد يك كلمه راجع به اين بگويد. من مى‏گويم رأى خودش را نگويد، بگويد، رأى خودش را بگويد، اما اگر بخواهد فساد كند، به مردم بگويد كه اين شوراى نگهبان كذا و اين مجلس كذا، اين فساد است و مفسد است يك همچو آدمى، تحت تعقيب مفسد فى الارض بايد قرار بگيرد. اين مجلس ماحصل خون يك جمعيتى است كه وفادار به اسلام بودند و اين مجلس عصاره زحمت‏هاى طاقت فرساى اين ملت مسلمان بوده است. اين مجلس فراهم آمده از الله اكبرهاى مردم است. اگر بنا باشد كه اين مجلس كه فراهم آمده است از الله اكبر مردم، قدمى برخلاف اسلام بگذارد، اين مجلس مجلسى خواهد بود كه برخلاف مسير مسلمين عمل كرده است. با تمام قدرت بدون اينكه ملاحظه‏اى از احدى و از مقامى بشود، مجلس بايد مسائل را طرح بكند و رد و بدل و انتقاد صحيح بدون جار و جنجال، بدون هياهو مسائل را بگويند و كسى كه مخالف است مخالفت خودش را بدون هياهو بگويد، آن كه موافق است موافقت خودش را بدون جار و جنجال بگويد و بعد هم رأى بگيرند، وقتى رأى گرفتند اگر اكثريت رأى داد و بعد هم برده شد پيش شوراى نگهبان و آنها هم صحيح دانستند اين رأى را، مخالف اسلام ندانستند و مخالف قانون اساسى ندانستند، اگر بعدها بخواهند شيطنت بكنند، اين شيطنت‏ها از مبادى غضب، از مبادى فاسد بيرون مى‏آيد.

    سر تسليم به مجلس يعنى تسليم به اسلام

    بايد سر تسليم به مجلس يعنى سر تسليم به اسلام، وقتى مخالف اسلام نيست سر تسليم به اسلام

    صحيفه نور ج 14 صفحه 240

    فرود آورد و روش‏هاى غير اسلامى را اگر هم در باطن خداى نخواسته دارند، نبايد ديگر اظهار بكنند و نبايد اذهان مردم را نسبت به مجلس مشوش كنند. اين يك مسأله‏اى است اساسى و بايد همه توجه داشته باشند، به مجرد اينكه يك مطلبى برخلاف رأى يك نفر است، نبايد بگويد مجلس درست نيست. اين خودش را اصلاح كند، اين خودش درست نيست. نبايد بگويد شوراى نگهبان درست نيست. اين خودش درست نيست، بايد خودش را اصلاح بكند و اين گرفتارى هست براى ملت ما و من اميدوارم كه مجلس يك مجلس اسلامى، مجلس عبادت باشد، نه مجلسى كه خداى نخواسته معصيت در آن واقع بشود و به ديگران اهانت كنند، به كسى بد بگويند. اينها خلاف اسلام است و نبايد بشود. و اما مطلبى كه به طور كلى مى‏خواهم عرض بكنم، اين ملت ما كه از اول قيام كرد و به ما منت گذاشت و وارد شد در صحنه و مقابل همه قدرت‏ها ايستاد و رأى داد به اين جمهورى و تا آخر و شكست داد طرف‏هاى مقابل را و تا آخر، اين ملت ما سر جاى خودش هست. اين شياطين كه مى‏گويند كه ملت ما ديگر چطور و چطور است، اينها توى اتاق‏هاى خودشان نشسته‏اند حساب مى‏كنند. اينها نمى‏روند كه اين ملت ميليونى را محاسبه‏اش را بكنند كه اين ملت هر وقت كه يك صدائى بلند بشود و بخواهد فرض كنيد كه از اسلام يك طرفدارى بشود، همه ملت سرتاسر الا يك دسته كوچكى كه به اسلام اعتقاد ندارند، آنها هم وقتى كه ملت آمدند يك طرف، آنها هم در ملت محو مى‏شوند. اين معنا را كه هى ديده مى‏شود كه بايد اين يك كارى بشود كه اين ملت راضى بشود، ملت اسلام را مى‏خواهد، كارى بهتر از اسلام چى، چى مى‏خواهيد بكنيد؟ شما كارهايتان را خوب بكنيد، ملت ايران رأى داده است به جمهورى اسلامى، هر چه زحمت داشته است و توان داشته است در طبق اخلاص گذاشته است گفته ما اسلام را مى‏خواهيم. شما اگر با اسلام بد هستيد، خوب تشريف ببريد اروپا و آمريكا و هر جا دلتان مى‏خواهد آنجا زندگى كنيد، يا همين جا زندگى كنيد. و اگر ملت را مى‏خواهيد هى نگوئيد كه ملت با من است، ملت با من است. ملت با اسلام است، نه با من است و نه با شما و نه با ديگرى. من اگر يك كلمه‏اى بر خلاف اسلام بگويم، همين ملت مى‏ريزند و من را از بين مى‏برند. ملت اسلام را مى‏خواهد، ملت شخص نمى‏خواهد. شخص پرست نيست ملت، مى‏خواهد كه قوانين اسلام در اين مملكت پياده بشود. ملت اينهمه زحمت كشيده است كه دين اسلام را برقرار كند در يك مملكتى كه صدها سال و در اين اخير پنجاه سال كوشش شد به اينكه اسلام را كنار بگذارند، كوشش شد به اينكه روحانيت را كنار بگذارند و تضعيف كنند. ملت روحانيت را به تبع اسلام مى‏خواهد، اگر خداى نخواسته روحانى هم برخلاف اسلام بكند، آن هم يك ساواكى است فرقى نمى‏كند، بدتر از ساواكى هم هست. اين معناها را از گوش‏هايشان بيرون كنند آقايان كه اين مردم ديگر از جمهورى اسلامى كنار رفته‏اند. خير، شماها كنار رفته‏ايد، شما خودتان را علاج كنيد، مرض‏هاى باطنى‏تان را علاج كنيد كه ننويسيد كه اين مملكت ديگر رفته از بين. اين مملكت از بين نرفته و اين جمهورى اسلامى هم سر جاى خودش هست و اين مردم هم دنبال جمهورى اسلامى هستند و اين مردم هم طرفدار از مجلس، مادامى كه مجلس بر طريقه اسلام باشد، و از دولت، مادامى كه دولت بر طريقه اسلام باشد، و از رئيس جمهور، مادامى كه رئيس جمهور

    صحيفه نور ج 14 صفحه 241

    در طريق اسلام باشد طرفدارى مى‏كنند. هر كدامتان بلغزيد، مردم ديگر از شما طرفدارى نمى‏كنند، براى اينكه مردم اسلام را مى‏خواهند. امر دائر مى‏شود بين من و پيغمبر اكرم، كدام مسلمان است كه ترجيح بدهد من را؟ امر دائر مى‏شود بين شما و اسلام، كدام مسلمان است كه شما را بر اسلام ترجيح بدهد؟ اين خيال‏ها را از كله‏هايتان بيرون كنيد كه الان اگر وضعى بشود مردم ديگر آن مردم نيستند. مردم اسلام را مى‏خواهند، تا آخر هم مى‏خواهند. اين قلم‏ها يك قدرى ملاحظه بكنند اين مسائل را، همين طور مى‏نشينند توى خانه‏هايشان حكم مى‏كنند ملت اينطورى است. خوب، ملت اينهاست كه شما مى‏بينيد كه در كوچه و بازار و آنهائى كه در جنگ هستند و آنهائى كه هر روز مى‏آيند و مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم برويم جنگ، ملت من و تو نيستيم، ملت آنها هستند، ميزان آنها هستند. هى ننشينيد و بگوئيد كه مردم چه شده اند، مردم ديگر مأيوس شدند، مردم كذا شدند. نخير، مردم از اسلام مأيوس نمى‏شوند. كارهاى ما هم هر كدام فاسد است، مى‏گويند كار تو فاسد است، ولى ما جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم. يك قدرى قلم را كنترل كنيد، يك قدرى حفظ كنيد خودتان را، اينقدر تبعيت از هواى نفس نكنيد، اينقدر تبعيت از شيطان نكنيد، مسائل را يك مسائل صحيح طرح بكنيد، مسائل فاسد طرح نكنيد، نگوئيد هى كه ما حالا ديگر بايد چه بكنيم، حالا بايد چه بشود. خوب، كارها شده است تا حالا، تا حالا هم الحمدلله خوب هم شده است. البته يك مملكتى كه پنجاه سال بلكه دوهزار و پانصد سال رو به تباهى كشانده‏اند آن را، مى‏خواهيد فردا صبح همه مردم صحيح بشوند؟ همه ارگان ها، ارگان‏هاى صحيح اسلامى بشود؟ اگر شماها بگذاريد، اگر اينهائى كه الان دنبال مفسده‏جوئى هستند مهلت بدهند، مى‏شود، شما هم نگذاريد، مى‏شود، منتها يك قدرى ديرتر مى‏شود. شماها كه مسلمان هستيد، اعتقاد به اسلام داريد، شماها يك قدرى مهلت بدهيد به اين مملكت كه دارد از هر طرف به او حمله مى‏شود، ديگر شما حمله نكنيد. ما هميشه مى‏خواهيم كه با آرامش همه مسائل حل بشود و الا اين ملت هست و اين روحانيت هم هست.

    قدر اسلام و روحانيت را بدانيد

    اين را بدانيد در هر جائى از اين مملكت يك روحانى بارز هست، متعهد به اسلام، هر وقت صدايش دربيايد همه دنبال او هستند. اينقدر تعقيب نكنيد كه بخواهيد هى روحانيت را كنار بگذاريد. آخر شما در ظرف چندين سال چكار كرده‏ايد براى اين كشور كه حالا روحانيون را مى‏گوئيد كه نبايد باشند. خوب، چه كار كرده‏ايد؟ چه كار مثبتى شما كرده‏ايد؟ جز حرف هيچى نداريد. هى مى‏گوئيد ما گفتيم، خوب گفتيد، چه كرده‏ايد؟ الان اين ملتى كه دنبال اين جمعيت بودند و دنبال اسلام بودند و روحانيت را نشانه اسلام مى‏دانستند، من نمى‏خواهم بگويم هر روحانى كذا، من بعضى روحانى‏ها را از شمر هم بدتر مى‏دانم، من عرض مى‏كنم كه اين روحانيتى كه اسلام را تا حالا به ما رسانده است اگر اين روحانيت و اين اشخاص نبودند، ما حالا از اسلام اطلاعى داشتيم؟ كى همه اين مسائل اسلام را ضبط كرده و بسته‏بندى كرده و به ما داده؟ همين روحانيين بودند. از زمان حضرت صادق سلام الله عليه كه

    صحيفه نور ج 14 صفحه 242

    فقه اسلام و شيعه تدوين شد همين روحانيين بودند كه دست به دست دادند و در غيبت كبرى هم همين روحانيين بودند كه احكام اسلام رادست به دست دسته‏بندى كرده اينها را دست به دست، نسل به نسل منتقل كرده‏اند تا به ما رسيد و همين روحانين بودند كه در اين طول پنجاه سال همه شما ديگر شاهد بوديد كه چندين دفعه از اين روحانيون قيام كردند لكن چون اساس خيلى دست آنها نبود نتوانستند. همين روحانيون بودند كه از اصفهان و همه جا زمان رضاخان مجتمع شدند بر ضد رضاخان منتها از باب اينكه مردم آنطور تحت سلطه بودند، شكست خوردند. و همين روحانيون بودند كه از آذربايجان قيام كردند و باز هم دنبال اينكه باز درست مسأله براى مردم روشن نشده بود، آنجا هم شكست خوردند. و همين روحانيين بودند كه از پانزده خرداد تا آخر، همين‏ها بودند كه هيچ كس نفس نمى‏كشيد، باز يكى‏شان از يك جا صدا در مى‏آورد، فرياد مى‏زد و در اين دو سال آخر از روحانيون مطلب شروع شد. هى نگوئيد من چه كردم و ما چه كرديم. آخر يك مقدار هم انصاف مى‏خواهد از اول روحانيون هيچ كاره بودند! فقط ما بوديم كه همه كارها را كرديم آخر اين هم نبايد يك آدم صحيح بگويد كه به او بخندند. اينها بودند كه مردم را به كوچه و بازار كشاندند و اين اسلام بود كه مردم را به كشتن داد و الا نه هيچ جبهه‏اى و نه هيچ حزبى و نه هيچ گروهى نمى‏توانست كه مردم را بكشاند به طورى كه داوطلب دنبال مرگ بروند، داوطلب شهادت بطلبند. شما در تاريخ كجا سراغ داريد كه داوطلب بيايند و بگويند كه من مى‏خواهم شهيد بشوم. يا الله دعا كن كه من شهيد بشوم، گريه كند به اينكه دعا كن من شهيد بشوم. اين اسلام است كه اينطور كرده است. آقا! قدر اين اسلام و قدر اين روحانيت را بدانيد. شماها نمى‏فهميد، مطلع نيستيد درست، اگر اين طايفه كنار بگذارند، بعد از پنجاه سال رسم و اسمى از اسلام نخواهد بود. شمائى كه به اسلام اعتقاد داريد، آن كه اسلام را توى دست نگه داشته و دسته‏بندى كرده، داده و الان هم در مراكز علمى مشغول فقه اسلام است و من دو سه روز پيش از اين كه يكى از مدرسين محترم قم اينجا بود، از او سؤال كردم كه راجع به حوزه علميه قم و توجه طلبه‏ها به فقه چى است، بسيار تعريف كرد گفت كه با كمال جديت مشغول فقه اسلام هستند. اينها را شما قدرشان را بدانيد، اگر اينها كنار بروند، شماها هيچكاره‏ايد، چنانچه از اول هم هيچكاره بوديد. اينها هستند كه شما را تو ميدان آوردند و وزير و وكيل و نمى‏دانم چى كردند يا فرض كنيد بالاتر. چرا با اينها مى‏خواهيد مخالفت كنيد؟ ملت است كه دنبال اينها هست و اينها با همراهى ملت دارند كارها را انجام مى‏دهند، چرا حالا راجع به ملت، شما هى مى‏گوئيد ملت، ملت نمى‏خواهد ديگر اينها را؟ خوب ملت چطور اسلام را نمى‏خواهد؟ فرض كنيد يك روحانى هم يك جائى خلاف كرده است، فرض كنيد، اينكه نيست، شما هى مناقشه مى‏كنيد خلاف خودتان را نمى‏بينيد، خلاف فلان معمم را مى‏بينيد، من هم قبول دارم كه الان يك وضعى هست كه هم قضاوت ما به آنطورى كه بايد باشد براى كمبود كه دارد آنطور نيست و هم جوان‏هائى كه بعضى كارها را مى‏كنند يك قدرى ناپخته هستند و خلافكارى مى‏شود اما دست به دست هم بدهيد براى اصلاح، نه اينكه اگر يك جوانى يك جائى خلاف كرد شما بگوييد كه پاسدارها كذا هستند. اين پاسدارها آقا! بودند كه شما را نجات دادند و الا پدر همه ما را در مى‏آورد

    صحيفه نور ج 14 صفحه 243

    رضاخان و محمدرضا خان، شكر كنيد اينها را، تشويق كنيد اين را، اصلاح هم بكنيد، هر جا خلاف كردند، بايد اصلاح بشوند. هى ننشينيد و بگوئيد پاسدار كذا. و همين ارتش است كه الان دارد در آنجائى كه دائما آتش مى‏ريزد، زير آتش دارند خدمت مى‏كنند. اينها براى كى مى‏كنند؟ اينها براى كشور اسلامى و براى اسلام، همين‏هايند كه آنجا نماز شب مى‏خوانند و كار مى‏كنند، همان‏هايند كه اصلاً از كشتن و از رفتن به آن عالم باك نداند و مى‏گويند بگذار برويم از اينجا رها بشويم. وصيت‏نامه‏هاى اينها را لابد ديديد. بگذاريد اين قدرت باقى باشد، بگذاريد اين قدرت اسلام باقى باشد. اگر اين قدرت اسلام خداى نخواسته شكسته بشود، و شكسته نخواهد شد، شما و ما و همه اشخاصى كه هر جا هستند و همه روشنفكران و قلم دست‏دارها همه‏شان به باد فنا مى‏روند. اين قدرت است كه شما را نگه داشته است، اين قدرت ملت است و قدرت اسلام است كه نمى‏گذارد آمريكا بيايد بريزد، از آن ور شوروى بيايد بريزد آنجا، براى اينكه اين هم تباه مى‏شود اينجا، آنها مى‏خواهند يك مملكتى داشته باشند. مملكت ما تا آخر فردش جانفشانى دارد مى‏كند. اين قدرت اسلام را نگه داريد. تا گفته مى‏شود مكتبى، آقايان مسخره مى‏كنند. مكتبى يعنى اسلامى، آن كه مكتبى را مسخره مى‏كند اسلام را مسخره مى‏كند. اگر متعمد باشد، مرتد فطرى است و زنش برايش حرام است، مالش هم بايد به ورثه داده بشود، خودش هم بايد مقتول باشد. من هميشه ميل دارم كه همه طبقاتى كه هستند، همه كسانى كه در صحنه‏ها حاضر هستند، همه با هم بنشينند اصلاح كنند مسائل را، هى ننشينند آن از آن ور بخواهد او را از بين ببرد، او از آن ور بخواهد او را از بين ببرد و مسأله را به بن بست برسانند و مملكت را به بن بست. شما به بن بست رسيديد، اشتباه مى‏كنيد، مملكت اسلام كه به بن بست نمى‏رسد. همين مردم، همين پيرزنها و پيرمردها و جوان‏ها و بچه‏ها از اين بن بست بيرون مى‏آورند اين مملكت را. شماها به بن بست رسيديد مى‏گوئيد خوب، چه بكنيم، بگذاريد اسلام نباشد تا ما باشيم، بگذاريد ايران نباشد. شما ايستاده‏ايد تا پاى اينكه ايران نباشد، دست برداريد از فضولى‏ها، براى خدا كار بكنيد، براى خدا آرامش بگيريد، براى خدا دعوت به آرامش بكنيد، براى خدا تو سر هم نزنيد، اينقدر هى مى‏گويند آقايان، چند روز پيش از اين آقاى حجتى آمد بودند اينجا كه ما مى‏خواهيم يك جمعيتى درست كنيم جمعيت وحدت و كذا. گفتم: آقا اين مى‏شود، شما مى‏بينيد كه اگر درست كنيد چند تا جمعيت هم، جمعيت فرض كنيد چه درست مى‏شود، با اين حرف‏ها درست نمى‏شود، نه با مصاحبه درست مى‏شود، نه با چى، بله خصوصى بشويد با هم چه بكنيد. بترسيد از اينكه يك وقت يك انفجارى حاصل بشود، همه ما را به باد فنا بدهد. از اين بترسيد شما، مغرور نشويد به اينكه من آن هستم كه فلان كار چيز بود رستم يلى بود در كذا، مغرور نشويد.

    همه بايد مقيد به قانون باشند

    اين مردم اسلام را مى‏خواهند، اگر پايتان را از اسلام كنار بگذاريد، اين طلبه‏اى كه اينجا نشسته با كمال قوا با شما مخالفت مى‏كند و همه ملت اسلام هم اسلام را مى‏خواهند. من اول سال به آقايان

    صحيفه نور ج 14 صفحه 244

    عرض كردم كه اين سال خوب است سال اجراى قانون باشد، بايد حدود معلوم بشود، آقاى رئيس جمهور حدودش در قانون اساسى چى هست، يك قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت مى‏كنم، اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت مى‏كنم، آقاى نخست وزير حدودش چقدر است، از آن حدود نبايد خارج بشود، يك قدم كنار برود با او هم مخالفت مى‏كنم. مجلس حدودش چقدر است، روى حدودش خودش عمل كند. شوراى نگهبان حدودش چقدر است، قوه قضائيه حدودش چى است، قوه اجرائيه. قانون معين شده است، مى‏شود از شما پذيرفت كه ما قانون را قبول نداريم، غلط مى‏كنى قانون را قبول ندارى، قانون ترا قبول ندارد. نبايد از مردم پذيرفت، از كسى پذيرفت كه ما شوراى نگهبان قبول نداريم، نمى‏توانى قبول نداشته باشى، مردم رأى دادند به اينها، مردم به قانون اساسى شانزده ميليون تقريباً يا يك قدرى بيشتر رأى دادند به قانون اساسى. مردمى كه به قانون اساسى رأى دادند منتظرند كه قانون اساسى اجرا بشود، نه هر كس از هر جا صبح بلند مى‏شود بگويد من، من شوراى نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسى را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئيس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم. نه، همه بايد مقيد به اين باشيد كه قانون را بپذيريد ولو برخلاف رأى شما باشد، بايد بپذيريد براى اينكه ميزان اكثريت است و تشخيص شوراى نگهبان كه اين مخالف قانون نيست و مخالف اسلام هم نيست، ميزان اين است، همه ما بايد بپذيريم. من هم ممكن است با بسيارى از چيزها، من كه يك طلبه هستم مخالف باشم، لكن وقتى قانون شد و چيز شد، خوب ما هم پذيريم. بعد از اينكه يك چيزى قانونى شد، ديگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحريك بكند، مفسد فى الارض است و بايد با او دادگاه‏ها عمل مفسد فى الارض بكنند و اگر نه، رأى مى‏دهد آرام، با آرام هيچ كس مخالف نيست. شما مى‏گوئيد كه نخير، اينكه گفتند اينها اشتباه كردند ولى ما در مقام عمل قبول داريم، اما رأيمان اين است كه اينجورى نيست اما در عمل هم ملتزم هستيم، اين هيچ مانعى ندارد. البته مسائل اگر آن مسائل اسلامى باشد، اگر در رأى هم مخالف باشيد، بايد تو سرتان زد اما اگر يك مسائل سياسى هست، مسائل چيزى هست مى‏گوئيم اينها اشتباه كردند، بسيار خوب، ممكن است يك ميليون جمعيت هم اشتباه بكنند اين اشكال ندارد اما در عين حالى كه اعتقادتان اين است كه اينها اشتباه كرده‏اند در عين حال بايد بپذيريد، چاره نداريد. شما هم كه وكيل شديد فرض كنيد از تهران يا از جاى ديگر، خوب عده كثيرى مى‏گويند كه اين لياقت نداشته است، اين نبايد، خوب نبود بشود اما حالا كه اكثريت شد، پذيرفته‏اند. اين مردم بيچاره همه چيز را قبول دارند، اين من و شما هستيم كه هر جا برخلاف مصلحت ما باشد اساس را مى‏گوئيم قبول نداريم. هر جا، هر كس بر خلاف من است اين اصلا مسلمان هم نيست و هر كه با وفق من است اگر شمر هم باشد، اين ابوذر است. اين يك مطلبى است كه در باطن ذات هر كس هست. اصلاح كنيد خودتان را، در باطن ذات همه هست كه آن كه با من خوب است، خوب است و آن كه با من بد است، بد نه آن كه به حسب حكم خدا خوب است و به حسب واقع خوب است، نخير، آنى كه با من خوب است آن ميزان است، آن قانون ميزان است كه براى من باشد و آن مجلس ميزان است كه براى من باشد و آن ارتش ميزان است

    صحيفه نور ج 14 صفحه 245

    كه براى من باشد، آن كه براى من نباشد آن فاسد است. اين يك چيزى است كه در قلب همه هست، اختصاص به يكى و دو تا ندارد، هر كسى هر چيزى را براى خودش مى‏خواهد، همه مردم هر چيزى را براى خودشان مى‏خواهند، الا آنهائى كه بالاتر از اين طبقات هستند. وقتى اينطور شد، البته هر كس اينطور است، اما در مقام تدبير امور يك مملكت و در مقام اداره يك مملكت بايد همه شماها و همه كسانى كه دست‏اندركار هستند و همه ملت بپذيرند آن چيزى را كه قوانين، قانون اساسى پذيرفته است، بپذيرند آن چيزى را كه مجلس به آن رأى مى‏دهد و شوراى نگهبان آن را موافق قانون و موافق شرع مى‏داند، بايد بپذيرند اينها را. اگر مى‏خواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند، بپذيريد قانون را. نگوئيد هى قانون و خودتان خلاف قانون بكنيد، بپذيريد قانون را، همه‏تان روى مرز قانون عمل بكنيد و اگر همه روى مرز قانون عمل بكنند، اختلاف ديگر پيش نمى‏آيد. همه اختلافات اين است كه يك كسى اينجا فرشش را انداخته، يكى هم اينجا فرشش را، اگر اين روى فرش خودش بنشيند و آن هم روى فرش خودش بنشيند، دعوا ندارند. اما اگر اين پايش را دراز كرد روى او، او پايش را كنار مى‏زند و او هم مى‏خواهد پايش را دراز كند اينجا، دعوا اينجا پيدا مى‏شود. دعواهاى ما دعوائى نيست كه براى خدا باشد. اين را از گوشتان همه بيرون كنيد، همه‏تان عجيب هستيد، همه ما از گوشمان بيرون كنيم كه دعواى ما براى خداست، ما براى مصالح اسلام دعوا مى‏كنيم؟ خير، مسأله اين حرف‏ها نيست، من را نمى‏شود بازى داد، دعواى خود من و شما و همه كسانى كه دعوا مى‏كنند همه براى خودشان است. همه مى‏گويند پيش بده براى ما، همه مى‏خواهند تمام اين قدرت چى چى، آخر من نمى‏فهمم چه قدرتى الان در كار هست. خوب محمدرضا اگر دنبال اين مسائل مى‏رفت، مطلبى بود براى اينكه يك قدرتى بود، قدرت شيطانى بود، كسى حق نداشت يك كلمه بگويد، اما امروز كه بقال سر محله مى‏آيد و مى‏گويد كه آقاى نخست، برادر نخست وزير اينجا اين كار درست نيست، برادر رئيس جمهور اين كار درست نيست، اين ديگر قدرتى نيست، يك برادرى است، يك دسته برادرند، يك دسته‏شان شانس‏شان آورده است آنجا نشسته‏اند، يك دسته بيچاره هم براى اينها سينه مى‏زنند، قدرت نيست كه ما حالا براى يك قدرتى بيائيم. اينها تلبيسات ابليس است كه بر ما غلبه كرده است و اين تلبيسات ابليسى را اگر چنانچه مسامحه كنيد، شما را به جهنم مى‏فرستد، در همين دنيا هم به تباهى مى‏كشد. در همين دنيا ايستاده است اين تلبيس نفسانى و اين شيطان نفس ايستاده است، تا آنجائى كه همه چيز دنيا را به باد فنا بدهد. هيتلر حاضر بود تمام بشر از بين برود و خودش در آن قدرت بين همان آلمان باقى باشد، آن نژاد بالاتر و اين چيزى كه در مغز هيتلر است در مغز همه شما هست. خودتان غفلت كرديد، در مغز همه اين مطلب هست كه هم بروند، و من. تا نرويد سراغ اينكه يك انصافى در كار باشد، يك توجهى به خدا در كار باشد، يك حسابى در كار باشد كه خودتان از خودتان حساب بكشيد كه من امروز مى‏خواهم چه بكنم، مى‏خواهم همه مملكت ايران را به هم بزنم براى اينكه من باشم و هيچ كس نباشد، نه، همه باشيد و همه هم حفظ كنيد مملكت را، همه باشيد و همه روى قانون عمل بكنيد، قانون اساسى را باز كنيد و هر كس مرز و حد خودش را تعيين كند. به ملت هم بگويند به اينكه بابا ما، قانون اساسى ما براى دولت اين را

    صحيفه نور ج 14 صفحه 246

    وظيفه كرده است، براى رئيس جمهور اين را، براى مجلس اين را، براى فرض كنيد فلان نفر، براى ارتش اين را، براى همه وظيفه معين كرده است، به مردم بگويند وظيفه ما را قانون اساسى كه شما رأى داديد برايش، وظيفه ما اين است. در لفظ فقط نباشد و در واقع خلاف، واقعاً سر فرود بياوريد به قانون و واقعاً سر فرود بياوريد به اسلام. لفظ را همه مى‏گويند، شايد شيطان را هم ازش بپرسند مى‏گويد من انقلابى هستم.

    جمهورى اسلامى را تضعيف نكنيد

    امروز همه انقلابى هستند، امروز همه دلسوز براى ملت هستند. امروز دعواى اينكه ما همه، ما همه در جنگ هم رفته‏ايم، و شما ديديد كه يك دسته نوشته‏اند كه ما از اول در جنگ چه بوديم، خوب گفته‏اند، خوب، من هم مى‏توانم بگويم من در صف اول جنگ دارم جنگ مى‏كنم ولى اينجا افتادم همين طور. بايد به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، اين مردمى كه شماها را روى كار آورده‏اند، اين مردم كوچه و محله و عرض مى‏كنم زاغه‏هائى كه شماها را روى مسند نشانده‏اند ملاحظه آنها را بكنيد و اين جمهورى را تضعيفش نكنيد. بترسيد از آن روزى كه اين مردم بفهمند در باطن ذات شما چيست و يك انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسيد كه ممكن است يكى از ايام الله، خداى نخواسته باز پيدا بشود و آن روز ديگر قضيه اين نيست كه برگرديم به 22 بهمن، قضيه اين است كه فاتحه همه ما را مى‏خوانند، من از خداى تبارك و تعالى اميد اين را دارم كه به ما عنايت بفرمايد و ما را هدايت كند به يك راهى كه مرضى اوست و قلم‏هاى ما را هدايت كند به يك نوشته‏هائى كه مورد رضاى اوست و زبان‏هاى ما را جارى كند بر يك چيزهائى كه مورد رضاى اوست.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1269
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 248

    تاريخ: 11/3/60

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت تحريريه و كاركنان نشريه عروة الوثقى (نشريه دانش‏آموزان و جوانان حزب جمهورى اسلامى)

    بايد مطالب نشريات رو به انتقاد سالم و مصلحت انديشى و هدايت باشد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    در باب نشريات، خودتان مى‏دانيد كه نقش نشريات در هر كشورى از همه چيزها بالاتر است. روزنامه‏ها و مجلات مى‏توانند كه يك كشورى را رشد بدهند و هدايت بدهند به راهى كه صلاح كشور است و مى‏توانند كه بعكس عمل بكنند. مع الاسف در ايران، در آن زمانى بى‏استثناء نشريات و نوشته‏ها غيراسلامى بود و آنان براى برنامه‏اى كه انحراف جوانان بود، به هر راهى تمسك كردند، از جمله به نشريات. مجلات آن روز، جوانان را به فساد مى‏كشاند و پس از آنكه آنها رفتند و نشريات اين طرف شروع شد، بسياريشان انحرافات آنطورى اگر نداشتند، ليكن انحرافات جور ديگرى داشتند، يعنى اگر ديدند كه مى‏شود مجلات را با آن روش سابق انتشار دهند، مقالاتى جانشين آنها كردند كه در راهى است كه راه قدرت‏هاى بزرگ است.

    ابتداى انقلاب كه درها به روى همه اشرار باز بود، آنها از آزادى سوءاستفاده كرده، شروع كردند به كارهائى كه شما خودتان بهتر مى‏دانيد. يك وقت متوجه شدند به اينكه مجلات يك بابى هستند كه باب تاخت و تاز به يكديگر و اين به او اشكال كردن، نه اشكال سالم بلكه انتقام. و اين براى كشورى كه مى‏خواهد جمهورى اسلامى داشته باشد، مقتضى نبوده و نيست و مجلات و روزنامه‏ها بايد در محيطى اسلامى و با جهت اسلامى باشند.

    بايد مطالب نشريات رو به انتقاد سالم و مصلحت انديشى و هدايت باشد. گاهى ممكن است يك انتقادى از باب اينكه با سلامت نفس نوشته نشده است، انتقاد باعث بدتر شدن وضع شده باشد. انتقادى وضع را آرامش مى‏دهد كه از روى مصالح باشد و نويسنده توجه به اين داشته باشد كه مسؤوليت الهى دارد و پيش خدا مسؤول است. كسى كه قلم به دست مى‏گيرد، بداند كه مورد سؤال قرار مى‏گيرد كه اينكه نوشتى چه بود.

    انسان از خودش هميشه غافل است، نمى‏تواند ادراك كند كه چكاره است. ممكن است چهل پنجاه يكى سال فكر كند كه براى خدا كار مى‏كند و آن كه به او القاء مى‏كند شيطان باشد. مجله نوشتن مسؤوليتى بزرگ دارد هم پيش خداى تبارك و تعالى هم پيش مردم. ممكن است اينها مملكتى را به

    صحيفه نور ج 14 صفحه 249

    تباهى بكشانند، اگر كوشش نكنند در اينكه اصلاح كنند و اگر آن كه مى‏نويسد از روى صلاحديد و مبانى غير نفسانى و رسوا نكردن مسلمان و اينطور مسائل باشد، مجله‏ها مفيد خواهند بود و مردم رو به تباهى نمى‏روند.

    بايد نشرياتمان مفيد باشد و اخلاق جامعه را اصلاح كند

    من نمى‏رسم كه همه مجلات را بخوانم اما گاهى مى‏بينم كه بعضى‏ها انحراف دارند. خود آنها كه مدعى هستند كه ما در راه اسلام قدم بر مى‏داريم، بايد بدانند كه اين قلم‏ها بسياريشان با اسم اسلام است و نه براى اسلام. اين عهد بزرگى است به دوش شما و مسئوليتى بزرگ است و بدانيد كه يك روز از باب اين مسؤوليت، سؤال خواهد شد و آنوقت ديگر چيزى پنهان نخواهد ماند. دل شما بر عليه شما شهادت مى‏دهد، دست شما بر عليه شما شهادت مى‏دهد، خود اعضا بر ضد انسان اگر خلاف كرده باشد، شهادت مى‏دهند، خصوصاً شما كه نشريه‏اى براى جوان‏ها منتشر مى‏كنيد بايد بدانيد كه اگر دو هزار مجله چاپ كنيد، لااقل پنج هزار نفر اين مجله را مى‏خوانند و يك عده كثيرى هم آن را مطالعه مى‏كنند.

    اگر تيراژ روزنامه‏اى دويست هزار باشد، پانصد هزار نفر آن را مطالعه مى‏كنند و اگر انحراف باشد، پانصد هزار نفر را منحرف مى كند و اين مسؤوليت كوچكى نيست. اين غير از معصيتى است كه در خانه است، آن هم معصيت است اما نه به بزرگى اين. هر چه تيراژ شما بيشتر باشد، بايد بيشتر توجه به اصلاح آن بكنيد، آنها كه مى‏گويند تيراژ بيشتر، توجه مردم بيشتر است پس هر چه مى‏خواهيم مى‏نويسيم، اشتباه مى‏كنند. آنها مسؤوليت بيشتر دارند. همانطورى كه مردمى كه در كوچه و محلات و كارخانه و صحرا مشغول فعاليتند، مردم سالمى هستند، نويسنده‏ها بايد فكر كنند كه اين جمعيت اين محيط را بوجود آورده و ما در پناه اين جمعيت‏هاى ميليونى، منشور درست كرده‏ايم. در زمان سابق شما يك سطر نمى‏توانستيد بيرون بدهيد و اينكه حالا نشريه منتشر مى‏كنيد، از بركت اين مردم است، پس شما و همه ما مرهون اين جمعيت هستيم. آنها هم اسلام مى‏خواهند و مملكتى را كه قواعد اسلامى پياده شود. بايد مردم را به اين راه دعوت كرده و منحرفين را به راه راست هدايت كرد. بايد فساد آنها را به طور سالم با برهان از بين برد، نه با جنگ و جدال. نشريه بسيار خوب است و در صورتى كه محتواى آن محتواى آموزنده باشد و دست اندركاران آن متعهد باشند، اين نشريه رأس همه امور مى‏شود. انسان اگر انصاف داشته باشد، بايد به خاطر مردمى كه قلم‏ها را براى اينها آزاد گذاشته‏اند، از قلم و قدمش استفاده كند و ديانت هم اقتضاى همين را مى‏كند. ما بايد نشرياتمان مفيد باشد و اخلاق جامعه را اصلاح كنيم. در پنجاه سال اخير زحماتى كشيده شد براى انحراف جوانان، آنهمه مراكز فساد و نشريات فاسد و آزاد گذاشتن منكرات و همه براى اين بود كه صداى ملت در نيايد، اما آنچه كه كردند برايشان اثر نداشت. آنها كه ديدند تبليغاتشان آنگونه نبوده كه اسلام را كنار بزند، حالا بيشتر درصدد هستند كه اسلام را كنار بگذارند و سرانشان در خارج مشغول فساد هستند و قلم‏هايشان از

    صحيفه نور ج 14 صفحه 250

    خارج مايه مى‏گيرد. بايد همه دست به دست هم بدهيد و اين مملكت را در دست بگيريد و به دامن آمريكا و شوروى ندهيد كه باز ما چند صد سال در دام آنها بيفتيم. و آنها كه متصدى امور هستند و نويسنده‏ها، گوينده‏ها و روشنفكرها بيدار شوند و ببينند كه چه بوده‏ايم، چه شده‏ايم و چه بايد بشويم. بايد همه دست به دست هم بدهيم و كار بكنيم.

    خدا به شما توفيق بدهد تا آنچه را كه به عنوان امانت به ما داده، صرف در راه او بكنيم. خداوند همه شما را موفق و مؤيد بكند.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1270
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 14 صفحه 251

    تاريخ: 11/3/60

    بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم تبريز

    انگيزه بعثت، نزول قرآن و تلاوت آيات الهى براى مردم است‏

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    سالروز بعثت رسول اكرم را به تمام مسلمين و به ملت رزمنده ايران و به شما اهالى محترم تبريز تبريك عرض مى‏كنم و از خداوند تعالى توفيق تبعيت از اين وجود مقدس را براى همگان خواستارم. ما بايد راجع به بعثت و آنچه كه انگيزه بعثت است و آنچه كه نتيجه بعثت است و آنچه كه تكليف ما براى بعثت است چند كلمه‏اى عرض بكنم.

    غايت بعثت همان است كه خداى تبارك و تعالى در سوره جمعه فرموده است: هوالذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفى ضلال مبين غايت بعثت اينهائى است كه در اين آيه شريفه ذكر مى‏فرمايد. مى‏فرمايد كه: خداى تبارك و تعالى آن خدائى است كه مبعوث كرده‏است در بين شما از خود شما يك رسولى يك فرستاده‏اى و اين فرستاده اين چند امر را از طرف خدا بايد انجام بدهد يتلوا عليهم آياته آيات خدا را بر مردم قرائت كند. قرآن آيات الهى است. و انگيزه بعثت، آوردن اين كتاب بزرگ است و تلاوت كردن اين كتاب بزرگ و آيه عظيم الهى است. گرچه همه عالم آيات حق تعالى هستند لكن قرآن كريم فشرده از تمام خلقت و تمام چيزهائى كه در بعثت بايد انجام بگيرد، قرآن كريم يك سفره‏اى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله پيغمبر اكرم در بين بشر گسترده است كه تمام بشر از آن هر يك به مقدار استعداد خودش استفاده كند.

    اين كتاب و اين سفره گسترده در شرق و غرب و از زمان وحى تا قيامت كتابى است كه تمام بشر، عامى، عالم، فيلسوف، عارف، فقيه، همه از او استفاده مى‏كنند يعنى كتابى است كه در عين حال كه نازل شده است از مرحله غيب به مرحله شهود و گسترده شده است پيش ما جمعيتى كه در عالم طبيعت هستيم، در عين حالى كه متنزل شده است از آن مقام و رسيده است به جائى كه استفاده ما بتوانيم از او بكنيم در عين حال مسائلى در او هست كه همه مردم عامى و عارف و عالم و غير عالم از او استفاده مى‏كنند و مسائلى در او هست كه مختص به علماى بزرگ است، فلاسفه بزرگ است، عرفاى بزرگ است و انبيا و اوليا است. بعض مسائل او را غير از اولياء خداى تبارك و تعالى كسى نمى‏تواند ادراك كند مگر با تفسيرى كه از آنان وارد مى‏شود، به مقدار استعدادى كه در بشر هست مورد استفاده

    صحيفه نور ج 14 صفحه 252

    قرار مى‏گيرد و مسائلى هست كه عرفاى بزرگ اسلام از آنها استفاده مى‏كنند و مسائلى هست كه فلاسفه و حكماى اسلام از آن استفاده مى‏كنند و مسائلى هست كه فقهاى بزرگ از آن استفاده مى‏كنند و اين سفره همگانى است براى همه و همين طور كه اين طوائف از آن استفاده مى‏كنند، مسائل سياسى، مسائل اجتماعى، مسائل فرهنگى و مسائل ارتشى همه در اين كتاب مقدس هست. انگيزه نزول اين كتاب مقدس و انگيزه بعثت نبى‏اكرم براى اين است كه اين كتاب در دسترس همه قرار بگيرد و همه از او به اندازه سعه وجودى و فكرى خودشان استفاده كنند. مع الاسف نتوانستيم ما و نتوانسته است بشر و نتوانسته‏اند علماى اسلام آنطورى كه بايد استفاده از اين كتاب مقدس بشود، استفاده كنند. بايد همگان افكار خودشان را به راه بيندازند و مغزهاى خودشان را متوجه كنند به اين كتاب بزرگ تا اينكه اين كتاب بزرگ را به طورى كه هست و به طورى كه ما مى‏توانيم از او استفاده كنيم، همه استفاده كنند. و قرآن آمده است براى استفاده همه طبقات، هر كس به مقدار استعداد خود، البته بعض آيات است كه غير از رسول اكرم و آن كه متعلم به تعليم اوست نمى‏تواند بفهمد و به وسيله آنهاست كه مابايد بفهميم و بسيارى از آيات است كه در دسترس همگان است كه همه فكرهاى خودشان را به راه بيندازند و مغزهاى خودشان را متوجه كنند و مسائل زندگى را، زندگى اين دنيا و زندگى آن عالم را از اين كتاب مقدس استفاده كنند. پس يك انگيزه، از بعثت اين است كه قرآن كه در غيب بوده است و به صورت‏هاى غيبى بوده است و در علم خداى تعالى بوده است و در غيب الغيوب بوده است، به وسيله اين موجود عظيمى كه به واسطه مجاهدات بسيار و به واسطه بودن او بر فطرت حقيقى و فطرت توحيدى و همه مسائلى كه هست، او رابطه دارد با غيب و به واسطه رابطه‏اى كه با غيب دارد اين كتاب مقدس را از مرتبه غيب متنزل كرده است و بلكه تنزلاتى حاصل شده است تا رسيده است به مرتبه شهادت كه به صورت الفاظ در آمده است و اين الفاظ را ما و شما و همه مى‏توانيم بفهميم و معانى آن را تا اندازه‏اى كه مى‏توانيم ما استفاده از آن مى‏كنيم و انگيزه بعثت بسط اين سفره در بين بشر از زمان نزول تا آخر. اين يكى از انگيزه‏هاى كتاب است و انگيزه بعثت است. بعثه عليكم رسولى را كه تلاوت مى‏كند بر شما قرآن را، آيات الهى را و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه اين شايد غايت اين تلاوت باشد، تلاوت مى‏كند براى تزكيه و براى تعليم و براى تعليم همگانى، تعليم همين كتاب و تعليم حكمت كه آن هم از همين كتاب است. پس انگيزه بعثت نزول وحى است و نزول قرآن است و انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا بكنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتى كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه مصفا شدند ارواح و اذهان آنها قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند.

    مادامى كه انسان در حجاب خود هست، اين قرآن را نمى‏تواند ادراك كند

    انگيزه، تزكيه است براى فهم كتاب و حكمت. هر كس نمى‏تواند اين نورى را كه از غيب متجلى شده است و متنزل شده است و به شهادت رسيده است، هر نفسى نمى‏تواند آن را ادراك كند. تا

    صحيفه نور ج 14 صفحه 253

    تزكيه نباشد تعليم كتاب حكمت ميسور نيست. بايد تزكيه بشود نفوس از همه آلودگى‏ها كه بزرگترين آلودگى عبارت است از آلودگى نفس انسان و هواهاى نفسانيه كه دارد. مادامى كه انسان در حجاب خود هست مى‏تواند اين قرآن را كه نور است و به حسب فرمايش خود قرآن نور است، نور را كسانى كه در حجاب هستند و پشت حجاب‏هاى زياد هستند مى‏توانند ادراك كنند، گمان مى‏كنند كه مى‏توانند، لكن نمى‏توانند. تا انسان از حجاب بسيار ظلمانى خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاى نفسانى است، تا گرفتار خودبينى‏هاست، تا گرفتار چيزهائى است كه در باطن نفس خود ايجاد كرده است از ظلماتى كه بعضى‏ها فوق بعض است، لياقت پيدا نمى‏كند انسان كه اين نور الهى در قلب او منعكس بشود. كسانى كه بخواهند قرآن را بفهمند و محتواى قرآن را، نه صورت نازل كوچكش را، محتواى قرآن را بفهمند و طورى باشد كه هر چه قرائت كنند بالا بروند و هر چه قرائت كنند به مبداء نور و مبداء اعلى نزديك شوند اين نمى‏شود الا اينكه حجاب‏ها برداشته بشود و تو خود حجاب خودى بايد از ميان بردارى اين حجاب را تا بتوانى اين نور را به آنطور كه هست و انسان لايق است براى ادراك او، ادراك كند. پس يكى از انگيزه‏ها اين است كه تعليم بشود كتاب بعد از تزكيه و تعليم بشود حكمت بعد از تزكيه. اول آيه‏اى كه مه به رسول اكرم به حسب روايات و تواريخ وارد شده است آيه اقرا باسم ربك است و اين آيه اولين آيه‏اى كه به حسب نقل، جبرئيل بر رسول اكرم خوانده است و از اول به قرائت و به تعلم دعوت شده است. اقرا باسم ربك الذى خلق و در همين سوره است كه ان الانسان ليطغى ان راه استغنى اين سوره براى اولين مورد وحى و در اولين نزول وحى اين آيه در اين سوره وارد شده است كه كلا ان الانسان ليطغى ان راه استغنى معلوم مى‏شود كه طغيان و طاغوت بودن از امورى است كه در رأس امور است و براى طاغوت زدائى بايد تعليم كتاب و حكمت و تعلم كتاب و حكمت كرد و تزكيه كرد. انسان اينطورى است، وضع روحى همه انسان‏ها اينطور است كه تا يك استغنائى پيدا مى‏كند طغيان پيدا مى‏كند. استغناى مالى پيدا مى‏كند به حسب همان مقدار طغيان پيدا مى‏كند، استغناى علمى پيدا مى‏كند به همان مقدار طغيان پيدا مى‏كند، مقام پيدا مى‏كند به مقدارى كه مقام پيدا كرده است طغيان مى‏كند. فرعون را خداى تبارك و تعالى طاغى مى‏گويد هست براى همين است كه مقام پيدا كرده بود و انگيزه الهى در او نبود و اين مقام او را به طغيان كشيده بود. كسانى كه چيزهائى كه مربوط به دنياست آنها را بدون تزكيه نفس پيدا مى‏كنند، اينها هر چه پيدا بكنند طغيانشان زيادتر خواهد شد و وبال اين مال و اين منال و اين مقام و اين جاه و اين مسند از چيزهائى است كه موجب گرفتارى‏هاى انسان است در اينجا و بيشتر در آنجا. انگيزه بعثت اين است كه ما را از اين طغيان نجات دهد و ما تزكيه كنيم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا كنيم و نفوس خودمان را از اين ظلمات نجات بدهيم. اگر اين توفيق براى همگان حاصل شد دنيا يك نورى مى‏شود نظير نور قرآن و جلوه نور حق. تمام اختلافاتى كه بين بشر هست، اختلافاتى كه بين سلاطين هست، اختلافاتى كه بين قدرتمندان هست ريشه‏اش همان طغيانى است كه در نفس هست. ريشه اين است كه انسان ديده است كه خودش يك مقام دارد طغيان كرده است و چون قانع نمى‏شود به آن مقام، اين طغيان اسباب تجاوز

    صحيفه نور ج 14 صفحه 254

    مى‏شود، تجاوز كه شد اختلاف حاصل مى‏شود و اين فرق نمى‏كند، از آن مرتبه نازلش طغيان است تا آن مرتبه عالى آن. از مرتبه نازلى كه در يك روستا بين افراد اختلاف حاصل مى‏شود ريشه آن همين طغيان است تا مرتبه بالاتر و هر چه بالاتر برود طغيان زيادتر مى‏شود. اينهائى كه، فرعونى كه طغيان كرد و انا ربكم الا على گفت، اين انگيزه در همه است فقط در فرعون نيست. اگر انسان را سر خود بگذارند انا ربكم الاعلى خواهد گفت. انگيزه بعثت اين است كه اين نفوس سركش را و اين نفوس طاغى را و ياغى را از آن سركشى و از آن طغيان و از آن ياغيگرى كنترل كند و تزكيه كند نفوس را. همه اختلافاتى كه در بشر هست براى اين است كه تزكيه نشده است. غايت بعثت اين است كه تزكيه كند مردم را تا به واسطه تزكيه، هم تعلم حكمت كند و هم تعلم قرآن و كتاب و اگر چنانچه تزكيه بشوند طغيان پيش نمى‏آيد. كسى كه تزكيه كرد خود را هيچ گاه خودش را مستغنى نمى‏داند ان الانسان ليطغى ان راه استغنى وقتى كه خودش را مى‏بيند و براى خودش مقام قائل است و براى خودش عظمت قائل است اين خودبينى اسباب طغيان است. اختلافاتى كه بين همه بشر هست، اختلافاتى كه سر دنيا بين همه بشر هست اين اختلافات ريشه‏اش اين طغيانى است كه در نفس‏هاست و اين گرفتاريى است كه انسان دارد و گرفتارى به خود دارد و به هواهاى نفسانيه. اگر انسان تزكيه بشود و نفس انسان تربيت بشود اين اختلافات برداشته مى‏شود.

    خطرى كه از عالمى كه تربيت و تزكيه نشده، بر بشر وارد مى‏شود از خطر مغول بالاتر است

    اگر تمام انبياء عظام جمع بشوند در يك شهرى و در يك كشورى، هيچ گاه با هم اختلاف نمى‏كنند براى اينكه آنها تزكيه شده‏اند، علم و حكمت را بعد از تزكيه در نفس دارند. گرفتارى همه ما براى اين است كه ما تزكيه نشده‏ايم، تربيت نشديم. عالم شدند، تربيت نشدند، دانشمند شده‏اند، تربيت نشده‏اند، تفكراتشان عميق است، لكن تربيت نشده‏اند و آن خطرى كه از عالمى كه تربيت نشده است و تزكيه نشده است بر بشر وارد مى‏شود آن خطر از خطر مغول بالاتر است.

    غايت بعثت اين تزكيه است، غايت آمدن انبياء اين تزكيه است و دنبالش آن تعليم. اگر نفوسى تزكيه نشده و تربيت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحيد، در صحنه معارف الهى، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سياست، در هر صحنه‏اى كه وارد بشود اشخاصى كه تزكيه نشدند و تصفيه نشدند و از اين شيطان باطن رها نشدند، خطر اينها بر بشر خطرهاى بزرگ است و بايد كسانى كه مى‏خواهند در اين عالم تربيت كنند ديگران را، بايد قبلا خودشان تزكيه شده باشند، تربيت شده باشند و كسانى كه در بشر مى‏خواهند زمامدارى كنند، اگر بخواهند كه طغيان نكنند و كارهاى شيطانى نكنند بايد تزكيه كنند خودشان را و بعثت براى همين است كه همگان را تزكيه كند و اين تزكيه براى دولتمردان، براى سلاطين، براى رؤساى جمهورى، براى دولت‏ها و براى سردمداران بيشتر لازم است تا براى مردم عادى. اگر افراد عادى تزكيه نشوند و طغيان پيدا بكنند، يك طغيان

    صحيفه نور ج 14 صفحه 255

    بسيار محدود است. يك نفر در بازار يا يك نفر در روستا اگر طغيان بكند يك نقطه محدودى را به فساد ممكن است بكشد، لكن اگر طغيان در كسى شد كه مردم او را پذيرفته‏اند، در عالمى شد كه مردم آن عالم را پذيرفته‏اند، در سلطانى شد كه مردم آن سلطان را پذيرفته‏اند، در رؤسايى شد كه مردم آنها را پذيرفته‏اند، اين گاهى يك كشور را به فساد مى‏كشد و گاهى كشورها را به فساد مى‏كشد. اين طغيان‏ها كه موجب اين شد كه كشورهائى به تباهى كشيده بشود براى اين است كه تزكيه نشده است كسى كه زمام امور به دستش است. شما مقايسه كنيد صدام را با يك نفر آدم عادى، يك نفر آدم عادى هر چه طغيان بكند و هر چه فرعونيت داشته باشد جز اينكه يك افراد معدودى را به تباهى بكشد يا خانواده خودش را به تباهى بكشد كار ديگرى از او نمى‏آيد اما صدام را ببينيد كه طغيان كرده است و طاغى است و اين طغيان موجب به فساد كشيدن يك مملكت، دو مملكت بلكه يك منطقه ممكن است بشود و اگر اين طغيان در رئيس‏هاى جمهور بزرگ دنيا باشد، اگر رئيس جمهور امريكا طغيان بكند، طغيان او يك كشورهاى بسيار را به فساد مى‏كشد. جنگ‏هاى بزرگى كه در دنيا واقع شد مثل جنگ اول و جنگ دوم براى همين بود كه طغيان در آن طبقه بالا بود و آن طبقه بالا كه مهذب نبودند، طغيان كردند و كشورهاى بزرگ را به فساد كشاندند. اگر رئيس حزب جمهورى سوسياليستى شوروى طغيان كند طغيان او محدود نيست به اين حدود معين، طغيان او كشورهائى را به فساد مى‏كشد. كسانى كه در يك مقامى هستند، چه مقام‏هاى پائين و چه مقام‏هاى بالا، بايد اگر بخواهند مملكت اصلاح بشود، اگر بخواهند اين كشور آرامش پيدا كند، آنها بايد آرامش را از بالا شروع كنند. از پائين آرامش نمى‏شود حاصل بشود. بايد اشخاصى كه زمامدار امور هستند، هر نحو زمامدارى، بايد از آنجا آرامش را شروع كنند. آرامش آنها كشور را به آرامش مى‏كشد و اگر خداى نخواسته آنها طغيان كنند، طغيان آنها كشور را به هلاكت مى‏كشاند. آنهائى كه براى اين كشور دلسوزند، آنهائى كه براى اسلام دلسوزند، آنهائى كه اسلام را نجات ده همه بشر مى‏دانند، بايد به تعليمات اسلام، لااقل به يكى از تعليمات اسلام توجه كنند و آن اينكه ان الانسان ليطغى ان راه استغنى آنهائى كه بعثت را يك بعثت الهى مى‏دانند و انگيزه بعثت را هدايت همه خلق مى‏دانند بايد به غايت بعثت توجه كنند كه خود خدا انگيزه بعثت را فرموده است، فرموده است: يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه تزكيه براى اين است كه نور هدايت در انسان واقع بشود. تا تزكيه نشديد طغيان براى شما حاصل خواهد شد، تا تزكيه نشده‏ايد علم براى شما خطرناك است خطرناكتر از هر چيزى، تا تزكيه نشده‏ايد مقام براى شما خطرناك است و شما را به هلاكت دنيائى و اخروى مى‏كشاند. كوشش كنيد كه از اين روزى كه بعثت شروع شده است، از آنوقتى كه بعثت شروع شده است و امروز سالروز اين بعثت بزرگ است و اين نعمت عظيم الهى است توجه كنيد كه بعثت براى چه بوده است، انگيزه بعثت چه بوده است و اگر كسى تخلف كند از انگيزه بعثت چه خواهد شد. انگيزه بعثت تزكيه نفوس بوده است و تزكيه نفوس به اين است كه خودخواهى‏ها برود از بين، خودبينى‏ها برود از بين، رياست طلبى‏ها برود از بين، دنيا طلبى‏ها برود از بين و به جاى همه خداى تبارك و تعالى و هواى براى خدا بنشيند. انگيزه

    صحيفه نور ج 14 صفحه 256

    بعثت اين است كه حكومت خدا در دل‏هاى بشر حكومت كند تا اينكه در جامعه‏هاى بشر هم حكومت كند تا تزكيه در رده‏هاى بالا حاصل نشود و تصفيه در رده بالا حاصل نشود اين مملكت و همه ممالكى كه هستند، اصلاح نخواهند شد. آنهائى كه اين انقلاب را مفيد مى‏دانند و اين انقلاب را پشتيبانى مى‏كنند و اين انقلاب را از ملت مى‏دانند و اين انقلاب را مى‏خواهند به نتيجه برسد، آنها بايد آرامش را به هر نحو كه هست در كشور ايجاد كنند و اين آرامش از رده بالا بايد شروع بشود. مادامى كه در رده بالا آرامش نيست، پائين‏ها آرامش پيدا نمى‏كنند. مادامى كه تزكيه در رده بالا نباشد و تصفيه در رده بالا نباشد و خدا خواهى در رده بالا نباشد و فرار از خود در رده بالا واقع نشود، تزكيه نباشد و خودبينى‏ها به جاى اين تزكيه‏ها باشند و خودخواهى‏ها به جاى تصفيه‏ها باشند، در رده بالا آرامش حاصل نخواهد شد و هر چه فرياد بزنيد كه آتش بس، نخواهد شد.

    همه ما مكلفيم به اينكه تزكيه بشويم. بعثت براى تزكيه آمده است. اگر تزكيه نباشد هر چه در نفس واقع بشود، هر چيزى كه در نفس بيايد حجاب انسان است. همه مكلفيم كه تزكيه بشويم تا بتوانيم از نور الهى و نور قرآن استفاده كنيم، لكن اين تزكيه براى دولتمردان و رده‏هاى بالا، لازمتر است تا براى امثال ماها. ما اگر تزكيه نشويم يك حد محدود را به فساد مى‏كشيم يا خود را به فساد مى‏كشيم و آنها اگر تزكيه نشوند و خودخواهى‏ها را كنار نگذارند، يك كشور را، بلكه كشورها را ممكن است به فساد بكشند. من از همه شما دوستان عزيز آذربايجانى و تبريزى كه در اينجا تشريف داريد تشكر مى‏كنم كه از راه دور آمده‏ايد و در اين محل محقر مجتمع شديد و من به شما آذربايجانى‏ها و به شما تبريزى‏ها اميدها دارم. و من اميدم اين است كه خود شما در آنجا آرامش را حفظ كنيد و خود شما تزكيه كنيد خودتان را و خود شما براى اسلام و براى پيشرفت مقاصد اسلامى كوشش كنيد. اسلام براى همه است و همه ما بايد از اسلام استفاده كنيم.

    والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

    
    previos page menu page next page
    

صفحه 127 از 208 نخستنخست ... 2777117123124125126127128129130131137177 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/