صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 289101112
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 113 , از مجموع 113

موضوع: زبده القصص

  1. #111
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    مثل انسان

    يكى از دانشمندان گويد: روزى در بيرون صحرا نشسته بودم مورى را ديدم كه دانه گندمى زير خاك خاشاك پيدا كرد به چه زحمت و مشقّتى از زير خار و خاشاك بيرون آورد و مقدار مسافتى راه پيمود هر جا كه پست و بلندى بود آن دانه گندم را بزحمت مى برد.
    من هم عقب سرش رفتم ببينم بكجا مى رود. مسافت زيادى پيمود تا به لانه اش رسيد. ديدم گنجشكى از بالا بپائين جست دانه گندم و خود مورچه را بلعيد.
    بفكر رفتم آدمى اينهمه زحمت مى كشد ناگهان ملك الموت مى آيد او را مى برد آنچه زحمت كشيده تمامش به هدر مى رود. يعنى : مال و جان را تا سوراخ گور مى آورد، آنجا از او گرفته و بدنش را زير خاك مى كنند، نه فرش و نه چراغ ، نه انيس و مونس جز ايمان و عمل صالح هيچ چيز ديگر از او نمى خواهند.(82)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #112
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گرفتار كيفر

    حضرت عيسى (ع) از كنار قبرى مى گذشت از خداى متعال خواست كه صاحب قبر را زنده كند تا از او چيزى بپرسد.
    همينكه زنده شد از او سؤ ال كرد حالت در عالم برزخ چگونه است ؟ عرض كرد من باربرى بودم ، روزى مقدارى هيزم براى كسى بردوش داشتم و مى بردم ، خلالى از آن جدا كردم كه دندان خودم را با آن خلال نمايم از آن زمان كه مُردم تا بحال گرفتار كيفر همان عملم .(83)


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #113
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    عذاب قابيل

    روزى مردى وارد مجلس خاتم انبياء شد و (ص) اظهار وحشت كرد كه چيز عجيبى ديده ام فرمود چه ديدى ؟ عرض كرد زنم سخت مريض شد. گفتند: اگر از چاهى كه در برهوت است آب بياورى خوب مى شود بعضى از امراض جلدى بآب معدنى معالجه مى شود پس مهيا شدم و با خود مشكى و قدحى برداشتم كه از آن قدح آب در مشك بريزم رفتم آنجا صحراى وحشتناكى را ديدم با اينكه خيلى ترسيدم ولى مقاومت كردم و براى آوردن آب در جستجوى چاه بودم ناگهان از سمت بالا چيزى مثل زنجير صدا داد و پائين آمد ديدم شخصى است و مى گويد: مرا سيراب كن كه هلاك شدم چون سر بلند كردم كه قدح آب را باو دهم ديدم مرديست كه زنجير بگردن او است و تا خواستم باو آب دهم او را كشاندند بالا تا نزديك قرص آفتاب دو مرتبه خواستم مشك را آب كنم ديدم پائين آمد و اظهار عطش مى كند.
    خواستم ظرف آبى باو بدهم باز او را كشانيدند و بردند تا بقرص آفتاب سه مرتبه چنين شد من سرمشك رابستم و باو آب ندادم من ترسيدم خدمت شما آمده ام ببينم اين چه بود؟
    رسول خدا (ص) فرمود: اين بدبخت قابيل است فرزند آدم كه برادرش را كشت و تا روز قيامت همين جا معذّب است تا در آخرت بجهنم و عذاب برسد.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 289101112

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/