صفحه 119 از 208 نخستنخست ... 1969109115116117118119120121122123129169 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1,181 تا 1,190 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1181
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 225

    تاريخ: 5/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع عشاير خوزستان و اعضاى شوراهاى اسلامى دشت آزادگان‏

    اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را با هم متحد كند به يك امت بزرگ

    بسم الله الرحمن الرحيم

    شما دوستان عزيز و برادران محترم كه از صفحات جنگ آمده‏ايد خوش آمديد. خداوند انشاء الله شما را موفق كند و دست ظالم‏ها را از مملكت ما كوتاه بفرمايد. نقشه‏هاى قدرت‏هاى بزرگ كه مى‏خواهند مسلمين را زير سلطه خود بياورند و مخازن آنها را به غصب ببرند و اموال آنها را به چپاول ببرند از سال‏هائى طولانى دنبال نقشه‏هائى بودند كه از نقشه‏هاى بزرگ آنها مسأله ملت گرائى است. اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را، عرب را، عجم را، ترك را، فارس را همه را با هم متحد كند، و يك امت بزرگ به نام امت اسلام در دنيا بر قرار كند تا كسانى كه مى‏خواهند سلطه بر اين دولت‏هاى اسلامى و مراكز اسلام پيدا بكنند، نتوانند به واسطه اجتماع بزرگى كه مسلمين از هر طايفه هستند. نقشه قدرت‏هاى بزرگ و وابستگان آنها در كشورهاى اسلامى اين است كه اين قشرهاى مسلم را كه خداى تبارك و تعالى بين آنها اخوت ايجاد كرده است و مومنان را به نام اخوت ياد فرموده است از هم جدا كنند و به اسم ملت ترك، ملت كرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا كنند بلكه با هم دشمن كنند و اين درست بر خلاف مسير اسلام است و مسير قرآن كريم. تمام مسلمين با هم برادرند و برابرند و هيچ يك از آنها ديگرى جدا نيستند و همه آنها زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد بايد باشند. اينهائى كه با اسم مليت و گروه گرائى و ملى گرائى بين مسلمين تفرقه مى‏اندازند، اينها لشكرهاى شيطان و كمك كارهاى به قدرت‏هاى بزرگ و مخالفين با قرآن كريم هستند.

    حزب منفور بعث ثابت كرد كه نوكر قدرت‏هاى بزرگ است‏

    بحمدالله مشت اين حزب بعث عراق باز شد كه اين ادعاها كه مى‏كند كه من براى عرب چه هستم و براى قدرت عرب و براى ملت عرب چه هستم، مشت او باز شد كه در خوزستان با عرب بيشتر مقابل شد كشتارهائى كه به وسيله اين حزب منفور و صدام كافر بر برادرهاى عرب ما وارد شده است بيشتر از آن است كه بر برادرهاى عجم ما وارد شد. اگر اين مرد فاسق و كافر در ادعاى خودش راست مى‏گفت نبايد مراكزى كه مجتمع عرب است، زن و بچه، پير و برنا را آنطور سركوبى كند و اگر چنانچه با عجم دشمنى داشت، چرا عرب را بيشتر مورد هجمه قرار داد؟ اين مشت او را باز مى‏كند كه

    صحيفه نور ج 13 صفحه 226

    نه، مسأله عرب نيست، مسأله نوكرى ابر قدرت‏هاست. اينطور نيست كه او بخواهد ملت عرب رانجات بدهد. از چى نجاب بدهد؟ از اسلام نجات بدهد؟! ملت عرب سال‏هاى طولانى همانطورى كه عجم‏ها و ايرانى (غير عرب‏شان) سال‏هاى طولانى در زير قدرت شيطانى ابر قدرت‏ها به وسيله حكومت فاسد پهلوى در رنج و عذاب بودند و بعد از اينكه آنها به واسطه قيام ملت ما، عرب و عجم و همه قشرها، آنها به جهنم رفتند، تمام ملت ما زير سايه اسلام و در جمهورى اسلام بودند و در تحت جمهورى اسلام و پرچم لا اله الاالله كسى در رنج و عذاب نبايد باشد و نبود. لكن منحرفينى كه نوكرهاى اجانب هستند، با اسم‏هاى مختلف به اين مملكت كه مملكت اسلامى است و عرب و عجم و فارس و غير فارسش در كنار هم برادروار زندگى مى‏كنند، نقشه‏هاى آنها اين است كه اين برادرها را از هم جدا كنند و اختلاف ما بين اينها بيندازند و بعد همه دارائى‏هاى اينها را از بين ببرند و اسلام را زير پا بگذارند. حزب بعث منفور عراق ثابت كرد كه طرفدار عراق، طرفدار عرب نيست بلكه طرفدار قدرت‏هاى بزرگ است و نوكر قدرت‏هاى بزرگ است و لهذا او درخود عراق هم ملت عراق را مى‏كوبد و ملت عراق را سركوب مى‏كند و علماى بزرگ عرب را مى‏كشد و در حبس مى‏اندازند و همه مردم عراق كه عرب هستند از دست او به تنگ آمده‏اند. و مسأله اين نيست كه او بخواهد براى عرب كارى بكند، عرب و عجم هر دو زير پرچم توحيد و در پناه رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‏خواهند زندگى كنند و جمهورى اسلامى مى‏خواهد مطلبى را كه قرآن فرموده است، مطلبى را كه رسول خدا فرموده است در همه كشورها پياده كند و ايران مقدمه اوست، مى‏خواهد كه به همه كشورها بفهماند كه اسلام بنايش بر برادرى و برابرى و وحدت و همه مسلمين يد واحده هستند، بر ديگران.

    در اسلام هيچ يك از قشرها بر ديگرى تفوق ندارند مگر به تقوا

    ما مى‏خواهيم به همه ملت‏ها بفهمانيم كه اسلام يك دين وحدت است يك دين برادرى است، دين برابرى است، هيچ يك از قشرهاى او بر ديگرى تفوق ندارند مگر به تقوا، مگر به پيروى از احكام اسلام حزب بعث عراق ثابت كرد كه همانطورى كه در رأس او عفلق غير مسلمان است ثابت كرد كه قضيه عرب مطرح نيست، قضيه ملت عرب مطرح نيست قضيه ابرقدرت‏ها مطرح است، مطرح اين است كه ما بايد همه ملت‏هايمان در تحت سلطه قدرت‏هاى بزرگ باشد. و اين يك خيال خامى است كه صدام به سر خودش پخته بود كه ايران را با يك هفته از بين خواهد برد. او در يك هفته نتوانست كه خوزستان كه يك تكه‏اى از ايران است به دست بياورد و جز ننگ و نفرت در بين تمام مسلمين و تمام مستضعفان جهان چيزى براى خودش نياورد و او الان به حال عصبى و ديوانگى هر طورى كه شده است مى‏خواهد يك پيروزيى پيدا كند ولو نسبى.

    ما اميدواريم كه ملت‏هاى اسلامى بپا خيزند و دست‏هاى فاسد و خائن را قطع كنند

    برادرهاى ما در همه جاها، در خوزستان خصوصاً در همه اطراف خوزستان، سرتاسر جنوب،

    صحيفه نور ج 13 صفحه 227

    سرتاسر غرب و خوزستان بپا خاسته‏اند و در مقابل اين شخصى كه ادعا مى‏كند كه من مسلمم و مسلم نيست، ادعا مى‏كند كه من براى عرب كار مى‏كنم و دروغ مى‏گويد، در مقابلش ايستادند و مشت محكم را به دهانش زدند و انشاء الله به همين زودى به جهنم واصل خواهد شد. ما با غم‏هاى شما كه برادران ما هستيد، چه در سوسنگرد، چه در - ساير اهواز و چه در خوزستان، همه اطراف خوزستان، در جنوب، در غرب، با همه شما، با همه كردستانى‏ها، خوزستانى‏ها، سوسنگردى‏ها و همين طور دشت آزادگان كه آقايان از آنجا و از همه اطراف تشريف آورديد ما با شما همدرد هستيم در مصائبى كه بر شما برادران ما وارد شده است و بر اسلام وارد شده است. اين مصائب بر اسلام وارد شده است و شما هم فرزندان اسلاميد، هر چيزى كه بر شما وارد بشود بر همه مسلمين وارد شده است و هر خيانتى كه صدام بر خوزستان بكند بر همه ممالك اسلامى كرده است و ما اميدواريم كه همه ملت‏هاى اسلام با بيدارى و با توجه بپاخيزند و اين دست‏هاى فاسدى كه مى‏خواهد همه ملت‏هاى اسلام را در تحت سلطه ابر قدرت‏ها قرار بدهد، آنها را سر جاى خودشان بنشانند. و من از خداى تبارك و تعالى پيروزى اسلام و مسلمين و سلامت و سعادت شما برادران خوزستانى و برادرانى كه از جنوب و از غرب اينجا هستيد از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما را مى‏خواهم و بدانيد و يقين بدانيد كه اين زحمت‏هائى كه بر شما وارد شد واين قتل‏هائى كه واقع شد بر برادرهاى ما پيش خدا محفوظ است و جائى نمى‏رود و شما بحمدالله پيروز و روسفيد هستيد.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  2. #1182
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 228

    تاريخ: 6/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع مسؤولان نهضت سواد آموزى سراسر كشور

    قلم‏ها اگر در دنيا براى خدا و براى خلق خدا به كار بيفتد مسلسل‏ها كنار مى‏رود

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    از آقايان تشكر مى‏كنم كه در اين هوا و محل ضيق، مجتمع شدند تا بعض صحبت‏ها را بكنند و بكنيم. آقايان كه حالا آمدند پيش من، از اينكه در اين يك سال آنطورى كه بايد مردم اقبال كنند و وسائل فراهم باشد براى نهضت سواد آموزى نشده است ولى اميدارم كه بعد بشود. البته هر كارى كه انسان شروع مى‏كند ابتداء شروع، يك امورى پيش مى‏آيد كه پيش بينى نشده است و يك احتياجاتى است كه در وقتى كه مشغول به خدمت هستند احساس مى‏شود و من اميدوارم كه از اين به بعد، هم ملت ما و هم دولت اهتمام داشته باشند كه اين امر حياتى انجام بگيرد. در اين تابلوئى كه آقايان آوردند، نوشته‏اند كه اگر چه بشود قلم‏هايمان را به مسلسل تبديل مى‏كنيم. ما اميدواريم كه بشر به رشدى برسد كه مسلسل‏ها را به قلم تبديل كند. آنقدرى كه قلم و بيان به خدمت بشر بوده است مسلسل‏ها نبوده‏اند. مسلسل‏ها غالباً در خدمت ابر قدرت‏ها بودند و براى تباهى بشر بوده‏اند و اسلام هم كه امر فرموده است به اينكه جهاد بكنند و دفاع بكنند و البته محتاج به همه ابزار جنگى است، اساس بر اين است كه دفاع از حق بكنند و حق را و علم را جانشين مسلسل بكنند. قلم و علم و بيان است كه مى‏تواند بشر را بسازد، نه مسلسل و نه ساير قواى تخريب كننده. مسلسل‏ها هم و همه آلات حربى هم در سايه علم تحقق پيدا كردند منتها گاهى مسلسل‏ها و ساير ابزار به اصطلاح تمدن را اشخاصى ايجاد كرده‏اند كه موجب تخريب بلاد و عباد شده است و گاهى اشخاصى ايجاد كرده‏اند كه موجب تاييد انسان و ساختن انسان و آرامش در بين انسان‏هابوده است و در اين خدمت بوده است. شما كوشش كنيد كه با بيان و قلم مسلسل‏ها را كنار بگذاريد و ميدان را به قلم‏ها و به علم‏ها و به دانش‏ها واگذار كنيد. بشر تا در سايه مسلسل و توپ و تانك مى‏خواهد ادامه حيات بدهد، نمى‏تواند انسان باشد، نمى‏تواند به مقاصد انسانى برسد آنوقتى مردم به مقاصد اسلامى و انسانى مى‏رسند و به كمال دانش و علم مى‏رسند كه قلم‏ها بر مسلسل‏ها غلبه كند و دانش‏ها در بين بشر به آنجا برسد كه مسلسل‏ها را كنار بگذارد و ميدان، ميدان علم باشد. در قرآن كريم وقتى كه ظاهراً اول آيه‏اى كه بر پيغمبر اكرم وارد شده است، هم قرائت را توصيه كرده است،از آن استفاده مى‏شود هم آن جهتى را كه بايد قرائت در خدمت او باشد و علم در خدمت او باشد، هم آن را بيان فرموده است، فرموده است :

    صحيفه نور ج 13 صفحه 229

    اقراء باسم ربك قرائت مطلقا، علم مطلقا، دانش مطلقا مطلوب نيست چه بسا دانشى كه بر ضد انسانيت انسان و بر ضد كرامت انسان است، لكن دانشى كه جهت داشته باشد، براى خدمت بشر باشد، به اسم رب باشد، توجه به ربوبيت الهى داشته باشد، توجه به اسم خدا داشته باشد، آن قرائت و آن علم و آن مسلسل همه‏شان در خدمت انسانند. عمده آن جهت وغاياتى است كه در افعال انسان و در آلاتى كه انسان درست مى‏كند و در علم و دانش و ساير چيزهايى كه افعال انسان است آن چيزى را كه جهت مى‏دهد آن غايات است، آن چيزهائى است كه براى آن چيزها قلم‏ها وجود پيدا كرده است، مسلسل‏ها وجود پيدا كرده است، علم و دانش وجود پيدا كرده است اگر غايات و مقاصد و آن چيزهائى كه براى او اينها وجود پيدا كرده است الهى باشد، هم قلم و هم مسلسل و هم علم و دانش و هم هر عملى ارزش پيدا مى‏كنند، ارزش الهى. ارزش قلم به غايتى است كه براى او قلم زده مى‏شود. ارزش مسلسل هم به غايتى است كه براى او مسلسل كشيده مى‏شود. اگر اين ارزش غائى نباشد و اگر آن مقصد، مقصد انسانى و الهى نباشد، نه مسلسل آلتى است كه به درد بخورد و نه قلم، و خطر قلم بيشتر از مسلسل است و خطر بيان بيشتر از توپ و تانك است و خطر علم بيشتر از همه اينهاست لكن اگر چنانچه به خدمت خلق باشد و به دستور انسان باشد و در خدمت انسان باشد و در خدمت خداى تبارك و تعالى باشد تمام اينها ارزش پيدا مى‏كنند، مسلسل هم همچون قلم مى‏شود، قلم هم همچون مسلسل. بايد بشر به فكر اين باشد كه آن چيزهائى كه مقصد است و براى تربيت انسان است، براى آموزش انسان است، براى تعليم انسان است، جهت به آن بدهد. اگر چنانچه دانشگاه‏ها جهت به آن داده نشود، همان دانشگاه‏هائى مى‏شود كه در بين بشر هست و از همان دانشگاه‏ها قواى مخربه بيرون مى‏آيد و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاه‏ها كارى مى‏كنند كه مسلسل‏ها نمى‏تواند بكند، خدمتى مى‏توانند به بشر بكنند كه هيچ كس ديگر نمى‏تواند اينقدر خدمت بكند. عمده آن جهتى است كه طرف آن جهت رفته مى‏شود و قرآن اين را فرموده است اقراء باسم ربك الذى خلق قرائت كن، نه قرائت مطلق. بياموز، نه آموزش مطلق. علم تحصيل كن، نه علم مطلق و تحصيل مطلق؛ علم جهت دار، آموزش جهت دار. جهت، اسم رب است، توجه به خداست، براى خدا براى خلق خدا. قلم‏ها اگر در دنيا براى خدا و براى خلق خدا به كار بيفتند مسلسل‏ها كنار مى‏رود و اگر براى خدا و براى خلق خدا نباشد مسلسل ساز مى‏شود. ابزار كوبنده انسان با دست قلم دارها و با دست علمائى كه در همه دانشگاه‏ها هستند، با دست آنها وجود پيدا كرده است و همه ترقيات بشر هم با دست علما و بيان و قلم علما وجود پيدا كرده است. كوشش كنيد كه در اين آموزشى كه به مردم مى‏دهيد جهت دار باشد. در كلاس‏هائى كه جوان‏ها يا سالخوردگان براى آموزش مى‏آيند، همانطورى كه سواد را به آنها ياد مى‏دهيد و همانطورى كه نوشتن و خواندن را بر آنها ياد مى‏دهيد جهت هم به آنها بدهيد كه براى خدا بخوانند و براى خدا بنويسند. براى خدمت به خلق و براى خدمت به خدا و براى خدمت به اسلام.

    صحيفه نور ج 13 صفحه 230

    توجه كنيد كه آموزش و پرورش وقتى نافع است كه به اسم رب باشد

    بايد آموزش و پرورش مردم توأم باشد. پرورش، پرورش انسانى، پرورشى كه به درد انسان برسد، آموزشى كه براى انسان باشد، جهت‏دار باشد، اسم رب در آن باشد، توجه به خدا باشد. بايد تمام كلاس‏هائى كه در سرتاسر كشور انشاء الله وجود پيدا مى‏كند و شما آقايان و كسان ديگرى كه در خدمت يك همچو امر بزرگى هستيد و متكفل يك همچو عبادت بزرگى هستيد توجه داشته باشيد كه آموزگاران را جهت به آنها بدهيد، توجه به خدا بدهيد، علمشان براى خدا باشد، براى اطاعت خدا. خداى تبارك و تعالى علم را يكى از عبادات بزرگ قرار داده است اگر چنانچه جهت داشته باشد، جهت هم همان است كه اقراء باسم ربك. در هيچ ملتى مثل ملت اسلام از علم توصيف نكرده است، قرآن كريم در جاهاى زياد از علم و از عالم و توجه به علم توصيف فرموده است و در كم جائى از آهن صحبت كرده است، آنجا هم كه از آهن صحبت مى‏كند منافع ناس درنظر گرفته شده است انزلنا الحديد فيه باس شديد باس شديد دارد و منافع براى ناس. اگر منافع براى ناس نداشته باشد و در خدمت ابرقدرت‏هائى كه مى‏بينيد داشته باشد آهن هيچ ارزش ندارد و اگر آهن در خدمت نفع مردم باشد، منافع مردم باشد، ارزشش بسيار زياد است. همانطورى كه قلم ارزش دارد، آهن هم ارزش دارد و همه چيز ارزش دارد. ارزش همه چيز به آن چيزى است كه براى او انسان مى‏كند. نماز هم كه انسان مى‏خواند ارزشش به آن نيتى است كه به آن نيت وارد نماز مى‏شود اى چه بسا نمازگزارانى كه نمازشان در جهنم وارد مى‏شود وقتى است كه ارائه بخواهند بدهند به مردم و چه بسا نمازگزارانى كه نمازشان در جهنم وارد مى‏شود وقتى است كه ارائه بدهند به مردم و چه بسا براى خدا عمل مى‏كنند، سربازهائى كه براى خدا عمل مى‏كنند، پاسدارانى كه براى خدا خدمت مى كنند، ارزش آنها از نماز هم بيشتر است، ارزش مسلسل آنها از قلم هم در آنوقت بيشتر خواهد شد. توجه كنيد كه آموزش بدهيد و در ضمن آموزش تربيت كنيد. باسم ربك اختصاص اين اسم كه رب است براى اينكه توجه به تربيت را بدهد به مردم كه بايد قرائت كنيد و به اسم رب براى تربيت بشر قرائت كنيد، قلم به دست بگيريد براى تربيت بشر، آنقدرى كه بشر از قلم‏هاى صحيح نفع برده است از چيزى ديگر نبرده است و آنقدر كه ضرر كشيده است، از چيزهاى ديگر ضرر نبرده است. قلم‏ها و بيان‏ها با مغزهاى مردم رابطه دارند. اگر قلم‏ها و بيان‏ها و علم‏ها و تعليم‏ها و آموزش‏ها براى خدا باشد، مغزها را الهى تربيت مى‏كنند و اگر چنانچه بر خلاف اين باشد، مغزها، مغزهاى غرورمند، مغزهاى طاغوتى از آن پيدا مى‏شود. من از همه ملت ايران مى‏خواهم كه در اين امر بزرگ و اين امر حياتى كمك كنند، در روستاها كه آقايان مى‏روند، اقبال كنند كسانى كه سواد ندارند، وارد بشوند براى سوادآموزى طلب العلم فريضه خداى تبارك و تعالى به وسيله نبى اكرم فرموده است. بنابراين حديث كه طلب علم فريضه است و در بعض از روايات فريضه على كل مسلم و مسلمه براى همه زن‏ها و مردها فريضه است. با علم است كه انسان مى‏تواند تأمين سعادت دنيا و آخرت را بكند، با آموزش است كه انسان مى‏تواند تربيت كند جوان‏ها را به طورى كه مصالح دنيا و آخرت خودشان را خودشان حفظ كنند. اگر كشور ما علم را بياموزد، ادب را بياموزد، جهت‏يابى علم و عمل را بياموزد،

    صحيفه نور ج 13 صفحه 231

    هيچ قدرتى نمى‏تواند بر او حكومت كند. تمام گرفتارى‏هائى كه ما در اين طول مدت تاريخ داشتيم بهره‏بردارى از جهالت مردم بوده است. جهالت مردم را آلت دست قرار دادند و برخلاف مصالح خودشان تجهيز كردند. اگر علم داشتند، علم جهت‏دار داشتند، ممكن نبود كه مخربين بتوانند آنها را به يك جهتى كه برخلاف آن مسيرى است كه مسير خود ملت است تجهيز كنند. علم و سواد است با آن جهتى كه بايد به او توجه كرد كه مى‏تواند ملت را از همه گرفتارى‏ها نجات بدهد و نمى‏توانند كسانى كه خواهند اين نهضت را، اين نهضت اسلامى را مى‏خواهند به خلل برسانند و توانند ببينند كه اسلام در اين مملكت پياده دارد مى‏شود. اين علم است كه مى‏تواند جلوى اين فسادها را بگيرد. اگر ملت ما علم را، آن علم جهت‏دار را ياد بگيرند، تربيت بشوند، در مقابل علم، در پهلوى علم هم تربيت باشد تربيت دينى، تربيت الهى، تربيت انسانى و هم علم، اگر اين دو حربه در دست شما باشد، كسى نمى‏تواند به شما تعدى كند، كسى نمى‏تواند استبداد را برگرداند و اگر اين علم نباشد مردم را توجيه كنند به جائى كه باز هم آن مسائل سابق برگردد و آن استبداد سابق و آن وابستگى‏هاى سابق. شما سوادآموزان در تمام كشور بدانيد كه يك خدمتى داريد به اين انسان مى‏كنيد كه بالاترين خدمت‏هاست و روستائيان و ساير قشرهاى بى‏سواد بدانند كه اين خدمت، خدمتى است كه بايد آنها به جان و دل قبول كنند و اينطور كه گمان كنند ما نمى‏توانيم، اينطور نيست، هر انسانى مى‏تواند سوادآموزى كند و مى‏تواند انسان بشود. علم از مهد تا لحد، از بچگى تا نزديك مردن. دنيا بايد با علم و با علم جهت‏دار اداره بشود. پيرمرد و پيرزن هم مى‏توانند آموزش ببينند، مى‏توانند تحصيل كنند مأيوس از خودشان نباشند. جوان‏ها، پيرها، بچه‏ها، روستائى‏ها، شهرى‏ها همه بايد كمك كنند و اين امر مهمى كه تمدن شما، اسلام شما، انسانيت شما و همه چيز شما تابع اوست و بسته به اوست، تربيت كنيد اينها را و همه چيز بسته به اوست همه بايد كمك كنند و همه با هم انشاء الله سال ديگر اگر من باشم، ببينم كه سوادآموزى به طور چشمگيرى پيش رفته است و اگر نباشم خود شما ببينيد. خداوند انشاء الله به همه شما تؤفيق بدهد و به همه ملت ما تؤفيق بدهد كه هم علم را ياد بگيرند و هم جهت علم را و هم مسلسل را براى آرامش دنيا به دست بگيرند و هم تربيت نظامى را. والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  3. #1183
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 232

    تاريخ: 6/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن‏هاى اسلامى و كسبه مشهد

    امروز حفظ وحدت و آرامش مهم‏ترين وظيفه براى پيشبرد انقلاب است

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    شما مهمان‏هاى عزيزى هستيد كه از محل تجلى نور، از محل توجه ملائكه الله، از آستان قدس رضوى آمديد و خوش آمديد. خداوند شماها را حفظ كند و اسلام را به جديت‏هاى شما و همه ملت به پيش ببرد. و من اميدوارم كه با دعاى شما در آستان قدس رضوى موفق بشوم به پاى بوس آن حضرت برسم.

    آنچه كه من بايد در محضر شما دوستان، عزيزان عرض كنم اين است كه قدرت‏هاى بزرگ توجه دارند به اينكه اين ملت در سايه وحدت و اتفاق و توجه به خداى تبارك و تعالى پيروز شدند و منافع آنها را به خطر انداختند و آنها از پاى نخواهند نشست و هر روز يك راهى درست مى‏كنند براى اختلاف و براى اينكه وحدت ملت مارا به هم بزنند و ما بايد چشم و گوش خودمان را باز كنيم و هوشيار باشيم كه اختلافات را دامن نزنيم. ملت ما هر قشرى كه توجه دارند به اينكه اين كشور را اختلاف خواهد آسيب پذير كرد و هر گروهى كه علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به كشور اسلامى، علاقه دارند به ملت اسلامى ايران، به ملت ايران بايد كوشش كنند كه خللى در اين وحدت و اتفاق رخ ندهد. اگر خداى نخواسته دشمن‏هاى ما موفق بشوند به اينكه در هر گوشه‏اى بين ملت ما اختلاف بيندازند، آنها به آرزوى خودشان مى‏رسند.

    امروز آنچه كه براى ما از همه چيز لازمتر است آرامش است. ما امروز مبتلاى به جنگ هستيم و مبتلاى به اين خرابكارى‏هاى داخلى هم هستيم و دشمن‏هاى ما شايد اهميت به اين اختلال‏هاى داخلى بيشتر بدهند تا هجوم نظامى، براى اينكه اختلافات داخلى ما را از باطن آسيب پذير مى‏كند و ما خودمان، خودمان را از بين مى‏بريم. بايد ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه مبادا در بين ما اشخاص مغرضى نفوذ كنند و اختلاف بيندازند. اگر خداى نخواسته اين اشخاصى كه مغرضند، اختلاف بخواهند بيندازند شماها كه بيداريد و ملت ما كه بيدارند آنها را نصيحت كنند، نگذارند كه آنها به آمال خودشان برسند. ما خيلى احتياج به آرامش داريم. من از همه شما دوستان و از همه ملت ايران مى‏خواهم كه حفظ كنند آرامش خودشان را. اگر فرضاً هم كسانى باشند كه براى بعضى كارها

    صحيفه نور ج 13 صفحه 233

    بخواهند اختلاف بيندازند، شماها با عقل و تدبير حفظ كنيد آرامش را، نگذاريد در يك همچو موقعى كه ما احتياج به آرامش داريم خداى نخواسته اختلاف پيدا بشود. شما از مركزى آمديد كه آن مركز، مركز حقيقت اسلام است و شما مى‏دانيد كه حضرت رضا سلام الله عليه در آن ابتلائاتى كه داشت و در آن مصيبت‏هاى معنوى كه برايش وارد مى‏شد، بدون اينكه يك اختلافى ايجاد كند، با آرامش راه خودش را به پيش مى‏برد، مقيد بود به اينكه آرامش ملت را حفظ كند و شما مى‏دانيد كه حضرت امير سلام الله عليه، ابوالائمه، اول شخص اسلام بعد از رسول الله صلى الله عليه و آله، در طول مدت عمرشان در جهاد بودند و در آن مدتى كه اختلافات بين دستجات بود ايشان آرامش را حفظ كردند براى اينكه اسلام محتاج به آرامش است. ما همه اختلافات خودمان رابايد عقلا حل بكنند و نگذارند به سر و صدا و به اختلاف‏اندازى منتهى بشود. فرضاً اگر يك كسى بخواهد يك عملى بكند كه به واسطه او تحريك عواطف را بكند، تكليف ما اين است كه بايد در مقابل آنها امروز آرامش را حفظ كنيم و سكوت كنيم. من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت همه شما را و همه ملت ايران را خواستارم. و هدايت آنهائى كه در صدد هستند كه اختلاف ايجاد كنند از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏كنم. من از شما برادران عزيز كه زحمت كشيديد و آمديد در يك همچو فضاى تنگى نشستيد و ايستاديد تشكر مى‏كنم و سعادت و سلامت همه شما را از خداى تبارك و تعالى خواستار هستم.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  4. #1184
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 234

    تاريخ: 7/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع اهالى خرم‏آباد و خانواده‏هاى شهداى دزفول

    عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    بعضى وقت انسان متحير است كه با اين منظره‏هائى كه مواجه است چه بگويد من الان در مقابلم عكس‏هائى از شهدا مى‏بينم و در آن تابلو نوشته بود كه خانواده‏هاى شهداى دزفول آمده‏اند و جمعى هم از عشاير محترم خرم آباد و از اهالى خرم آباد آمده‏اند و در آن كنار هم كودكان موسويه تهران آمده‏اند. و با ديدن اين منظره‏ها چه بايد بگوئيم؟ انسان در اين دنيا، هر انسانى كه باشد از انسان‏هاى بزرگ مثل انبيا و اوليا تا هر جا كه برسد، مورد امتحان است. امتحان ملازم با وجود انسان است و هيچ انسانى بدون امتحان نخواهد در اين عالم زيست كند. گاهى امتحان به خوف، به جوع به نقص در اموال و انفس، به نقص در ثمرات و امثال اينهاست كه الان در مراكزى كه جنگزده است، بسيارى از اينها تحقق دارد. و اين يك امتحانى است كه از شما آقايان كه در ذزفول و در اهواز و سوسنگرد و ساير محالى كه مورد تعدى كفار شده است، واقع شده‏ايد، اين يك امتحانى است الهى براى آزمايش ما و شما. گاهى امنيت مورد آزمايش است، انسان را گاهى به ناامنى و خوف امتحان مى‏كنند و گاهى به امنيت و اطمينان، گاهى به نقص در ثمرات و انفس، جوان‏ها را از انسان گيرند، برادرها را مى‏گيرند و بچه‏ها و زن‏ها را به اين راه امتحان مى‏كنند و گاهى به زياد كردن ثمرات، زياد كردن اموال، توسعه‏دادن و امنيت اعطا كردن امتحان مى‏كند. بشر در امتحان واقع است، با ادعاى اينكه من مؤمن هستم، رها نمى‏شود، پيغمبرهاى بزرگ امتحان شدند. ابراهيم خليل عليه السلام در آن قضيه حيرت انگيز امر به اينكه بايد اولادت را ذبح كنى امتحان شد، پيغمبرهاى بزرگ، اولياء بزرگ امتحان شدند. حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه امتحان شد، اولاد و احفاد او هم امتحان شدند، و همه ماها هم امتحان مى‏شويم، و همه بشر هم امتحان خواهند شد و امتحان به امنيت و دارائى و ثروت و رياست و امثال ذلك بزرگتر است از امتحان در نقص اولاد و انفس، چه بسا اشخاصى كه ادعا مى‏كنند كه ما مؤمن هستيم، لكن وقتى كه امتحان مى‏شوند معلوم شود كه فقط ادعا بوده، و چه اشخاصى كه ادعا مى‏كنند كه ما طرفدار ضعفا هستيم لكن وقتى كه امتحان مى‏شوند از امتحان درست در نمى‏آيند و چه اشخاصى كه ادعا مى‏كنند كه اگر ما صفحه جنگ پيش بيايد، پيشقدميم و در وقت عمل از امتحان درست در آيند. شما دزفولى‏ها و اهوازى‏ها و سوسنگردى‏ها امتحان داديد و خوب از امتحان بيرون آمديد.

    صحيفه نور ج 13 صفحه 235

    اين عكس‏هائى كه الان در مقابل من هست و موجب تأثر و تأسف اين سند امتحان شماست و سند افتخار شما. خداى تبارك و تعالى فرمايد: بشر الصابرين آنهائى كه صبر مى‏كنند، به آنها بشارت بده. آنهائى كه در مصيبت‏ها، در نقص ثمرات، در نقص انفس، در نقص اولاد صابر هستند و مى‏گويند كه: انالله و انا اليه راجعون ما از خدا هستيم و به او بر مى‏گرديم، از او هستيم و به او رجوع مى‏كنيم. جوان‏هاى ما از خدا هستند و در راه خدا فداكارى كردند و به خدا مراجعت مى‏كنند. انسان اگر چنانچه هر چه دارد بفهمد كه از خداست، اگر زندگى دارد، خدا به او داده است و اگر اولاد دارد، خدا به او اعطا كرده است و اگر ثروت دارد، خدا به او اعطا كرده است و همه چيز را خداى تبارك و تعالى اعطا فرموده است، اگر دل انسان به اين معنا ايمان بياورد و اطمينان به اين معنا داشته باشد، چيزى كه امانت الهى است، به خدا برگردانده، اولادها اماناتى هستند از خدا، زن و فرزند امانت‏هايى هستند از خدا، دارائى‏ها امانت‏هائى هستند از خدا و به او رد شده است، و ما از خدا هستيم و به سوى او رجوع مى‏كنيم. اگر امتحان را درست داديم و همانطورى كه اوليا و انبيا امتحان دادند ما هم به آنها اقتدا كرديم، مورد آن بشارت هستيم كه خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد و به آنها رحمت مى‏فرستد، مغفرت مى‏فرستد و آنها را اصحاب هدايت مى‏داند. اين امتحان آسان‏تر است از آن امتحان‏هائى كه به دولتمردان خدا دولتمردان را خدا امتحان مى‏كند. چه بسا از اين رؤساى جمهورى كه در دنيا هستند، مدعى احترام به حقوق بشر هستند، قبل از رسيدن به مقام رياست جمهور مدعى آزاديخواهى، مدعى دوستى با بشر، مدعى پاسدارى رفاه بشر هستند، لكن وقتى كه مى‏رسند به مسند و امتحان مى‏كند خداى تبارك و تعالى آنها را، نمى‏توانند از امتحان بيرون بيايند، به جاى طرفدارى از حقوق بشر، بشر را به تباهى مى‏كشند، به جاى طرفدارى از ضعفا، ضعفا را به هلاكت مى‏رسانند، همانطورى كه در آن طرف بشرالصابرين است به رحمت و مغفرت و حيات ابدى، براى اينها هم بشارت و عذاب اليم است، بشارت به ننگ است. بايد امتحان بشويم. مجرد دعواى اينكه من خداخواه هستم من آزاديخواه هستم، من حقوق بشر را مراعات مى‏كنم، من اگر به رياست جمهورى، به حكومت، به نخست‏وزيرى، به رئيس مثلاً قبيله، به رياست عشاير برسم با مردم رفتار خوب مى‏كنم و مردم را به آزادى و رفاه دعوت كنم و خودم هم همين طور هستم، مجرد دعوا پذيرفته نيست، وقتى كه داده شد آن منصب به آن شخص رسيد به آن منصب، آنوقت است كه مطالعه در حال او بايد كرد كه آيا مثل كارتر هست يا مثل على ابن ابيطالب، با مستضعفين و مستمندان آن مى‏كند كه على ابن ابيطالب سلام الله عليه كرد، يا آن مى‏كند كه كارتر كرد، يا آن مى‏كند كه استالين كرد. آنها هم همه مدعى هستند. استالين هم مدعى اين بود كه براى مردم مى‏خواهد كار بكند و مردم را به طور آزاد، مساوى نگه دارد، لكن وقتى كه به مقام رياست رسيد فوج فوج مردم را فانى كرد و از بين برد، كارتر هم همين ادعاها را مى‏كند كه ما براى بشر آزادى مى‏خواهيم و رفاه مى‏خواهيم و بشر دوست هستيم، لكن وقتى كه به مقامش رسيدند ديديم كه آنطور بودند، كردند با بشر آنچه را كردند، صدام هم ادعاى اين را مى‏كند كه من مى خواهم كه عرب را چه بكنم و با عرب چه بكنم، لكن وقتى كه امتحان پيش آمد، اعراب را آنطور در خوزستان به كشتن داد

    صحيفه نور ج 13 صفحه 236

    كه مغول نكرده بود و اگر مهلت داده بشود به او، با عراق و ايران و هر جا دستش برسد آن كند كه مغول با ايران كرد. ادعا نمى‏شود كرد كه، من ادعا كنم كه من يك ملائى هستم و مردم دوست هستم، وقتى كه رسيدى به منصب آنوقت ببين چه هستى. آنوقتى كه امثال آقاى نخست‏وزير در حبس بود و زجر بود، ادعاى اين معنا را البته در دل داشت كه اين حكومت بده است و اگر من به رياست برسم چه خواهم كرد، اگر در ذهنش بوده لكن الان در معرض امتحان است. الان همه اين رؤسا، رئيس جمهور، نخست‏وزير، رئيس مجلس، رؤساى دادگاه‏ها، رؤساى همه استان‏ها، حكومت‏ها فرماندارها، استاندارها، همه اينها در معرض امتحانند و اين امتحان از امتحان در نقص اولاد و انفس بالاتر است. امتحان مردم به رياست، به رياست در هر مقام، به رسيدن به هر مقام، اين امتحان سخت‏تر است از امتحان در نقص اولاد و انفس و مشكل‏تر است كه انسان بتواند از اين امتحان نجات پيدا بكند و درست امتحان بدهد در معرض اعمالى كه مى‏كند و در پيشگاه خدا آبرومند باشد. رؤسا هر جا هستند، در هر كشورى هستند، دولتمردان در هر كشورى كه هستند و در هر جا كه هستند بايد بدانند كه رسيدن به اين مقام، امتحانى الهى بوده است و سخت امتحانى است. خودشان توجه كنند به اينكه قبل از رسيدن به اين مقام و بعد از رسيدن به اين مقام، چقدر در حالشان تفاوت حاصل شده است. قبل از رسيدن به اين مقام به رؤساى جمهورى كه سابق بودند، به نخست وزيرانى كه سابق بودند، به وكلاى مجلسى كه سابق بودند، به استاندارهائى كه سابق بودند، به دادگاه‏هائى كه در سابق بودند، قبل از رسيدن خودشان به اين مقامات به آنها اشكال داشتندو آنها را تقبيح مى‏كردند، الان كه خودشان رسيدند آيا همان نقشه را عمل مى‏كنند كه آيندگان آنها را تقبيح كنند؟ يا خير، وقتى كه به مقام رسيدند رفتارى مى‏كنند كه همانطورى كه بعد از هراز و چهار صد سال نسبت به امير المؤمنين مردم نظر مى‏دهند؟ همان كه بعد از اينكه مقام رياست داشت، به حسب اصطلاح شما تمام ايران و عراق و مصر و جاهاى ديگر در زير سلطه او بود، رفتارش با مردم آنطور بود كه هيچ كس نمى‏تواند آن رفتار را داشته باشد. در خطبه جمعه، گاهى كه يك وقتى كه در خطبه جمعه آمده بودند و منبر بودند، دامنشان را حركت مى‏دادند براى اينكه پيراهن را شسته بودند و پيراهن عوضى نداشتند. بيدار بشويم ما، دولتمردان بيدار بشوند، استاندارها بيدار بشوند، دادگاه بيدار بشوند، ما دعوى شيعه‏گرى را مى‏كنيم، ادعا هست كه ما شيعه و تابع هستيم، در مقام امتحان باز شيعه هستيم تبع هستيم آنطورى كه او هست؟ به اندازه‏اى كه وسعت وجودى ما هست تبعيت مى‏كنيم؟ با دوستانمان، با رفقايمان، با همكيشانمان، با بشر آنطور رفتار مى‏كنيم آن شخصى بود كه وقتى يك خلخال را از پاى يك ذميه يا يهودى يا نصارا بوده است بيرون آورده بودند اشرار، قريب به اين معنا فرموده است كه اگر انسان بميرد براى اين ننگى كه واقع شده و اين چيزى كه واقع شده است، خيلى بعيد نيست. ما هم مدعى هستيم كه شيعه هستيم. رؤسا و دولتمردان بيدار بشوند، مخاصمه را ترك كنند، اين منظره‏ها را ببينند، اين جوان‏هايى كه خون خودشان را در راه اسلام داده‏اند، ببينند، اين جوان‏هايى كه شما را به اين مقام رسانده‏اند، ببينند و دست از مخاصمات بردارند، آتش بس كنند. در محضر خداست، همه ما در محضر خدا هستيم و

    صحيفه نور ج 13 صفحه 237

    همه ما خواهيم مرد و همه ما خواهيم حساب پس داد. بيدار بشويد ملت، بيدار بشويد دولت، همه بيدار باشيد، همه‏تان در محضر خدا هستيد، فردا همه بايد حساب پس بدهيد، از روى خون شهداى ما نگذريد بدو ن نظر، و براى مقام دعوا نكنيد با هم. ما همه كه به صدام اينطور نفرين مى‏كنيم و ننگ نثارش مى‏كنيم، مبادا خودمان آنطور باشيم. در حال خودمان مطالعه كنيم. وقتى كه خلوت هست خودمان را آزمايش كنيم كه ما اگر به مقام رسيديم آيا همانطورى كه صدام مى‏كند، ما هم همانطور خواهيم كرد، يا شبيه به او؟ يا ما شبيه به خليفه رسول الله عمل مى‏كنيم حكومت كردن بر يك جامعه‏اى، بزرگترين آزمايشى است كه خداى تبارك و تعالى از بشر مى‏كند. حكومت كردن اگر حكومت اسمش باشد، به اصطلاح حكومت كردن بر يك همچو جامعه‏اى كه خون خودش را در راه اسلام و در راه كشور اسلامى دارد مى‏دهد و جوانان برومندش را دارد فدا مى‏كند، از كارهاى بسيار مشكل و از امتحانات بسيار مشكل است.اى رؤسا! شماها در معرض امتحان در آمده‏ايد و اعمال شما دقيقاً تحت نظر خداى تبارك و تعالى است، توجه بكنيد به اين ملتى كه به اينطور همراهى به شما مى‏كند. اى پاسداران! اى ارتشيان! ژاندارمرى! و اى ساير قواى مسلح نظامى و انتظامى! و اى رؤساى هر جا كه هستيد، هر قبيله كه هستيد و اى استاندارهاى همه سرتاسر كشور! در معرض امتحان هستيد، مبادا با خون اينها براى خودتان بخواهيد مقامى درست كنيد، خدا نكند شماها بخواهيد ديگران خون خودشان را بدهند و شما مقامتان بالاتر برود، خدا نكند كه يك همچو حيوانى در باطن شما باشد و شما خيال كنيد انسانيد. بشر در معرض امتحان است. احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون شما گمان كنيد، مردم گمان مى‏كنند كه همين كه گفتند من مؤمنم رهايشان مى‏كنند امتحانشان كنند؟ همين كه گفتيد ما آزاديخواهيم رهايتان مى‏كنند بر مسند مى‏نشانند تا بفهمند كه راست مى‏گوئيد يا نه و بفهمانند، به مجرد اينكه ادعا كرديد كه من براى اين ملت و براى اين كشور خدمتگزارم رها مى‏شويد؟ امتحان خواهيد شد و در امتحان هستيد. از من طلبه تا تمام افراد اين مملكت و تمام افراد بشر و تمام انبيا و اوليا همه در معرض امتحانند، به ادعا و گفتار رها نمى‏شوند. فرموده است كه: سابقين را ما امتحان كرديم تا اينكه معلوم بشود كه چه كسى مؤمن است و چه كسى منافق. همه گروه‏ها، همه مردمى كه در اين مملكت يا در رأس امور هستند، يا در بازار هستند، يا در كشاورزى هستند، يا در كارخانه‏ها هستند، يا در گروهك‏هاى مفسد هستند، همه بدانند كه در محضر خدا هستند و در معرض امتحان. در گفتار بسيار آسان است كه انسان ادعا كند كه من چه هستم و چه هستم، لكن همان معنائى را كه ادعامى كند در همان امتحان مى‏شود، همان شخصى كه مى‏گويد من بشر دوستم، در همان معنا امتحان مى‏شود، همان شخصى كه مى‏گويد كه من طرفدار حقوق بشر هستم در همان معنا امتحان شود، اگر در آن مقامى كه رسيد، با آنوقتى كه قبل از آن مقام بود هر دو مساوى است و نقش او يك طو راست و رياست براى او سنگينى نمى‏كند، اين شيعه على ابن ابيطالب است و پيرو او، و از امتحان روسفيد بيرون آمده من خجالت مى‏كشم وقتى كه شماها را مى‏بينم كه از خوزستان و خرم آباد و از جنوب و از غرب آمده‏ايد و آنهمه رنج ديده‏ايد و آنهمه جوان‏هاى شما شهيد شده‏اند و آنطور خانه‏هاى شما خراب‏

    صحيفه نور ج 13 صفحه 238

    شده‏اند و وقتى كه بيائيد در اينجا ببينيد اوضاع طور ديگرى است سرخون شما دعواست. قلم‏هاى در روزنامه‏ها، دست‏هايى كه اين قلم‏ها به دست‏شان است، آنهائى كه در راديو تلويزيون و در ساير جاها سخنرانى مى‏كنند همه مورد امتحان خدا هستند. آنوقتى كه قلم به دست مى‏گيريد بدانيد كه در محضر خدا قلم دست گرفته‏ايد، آنوقتى كه مى‏خواهيد تكلم كنيد بدانيد كه زبان شما قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت خدا نكنيد، در محضر خدا با هم دعوا نكنيد سر امور باطل و فانى، براى خدا كار بكنيد و براى خدا به پيش برويد. اگر ملت ما براى خدا و براى رضاى پيغمبر اكرم به پيش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از اين امتحان بزرگ سرفراز و روسفيد بيرون بياورد. خداوند تمام افراد ملت ما را آبرومند كند. خداوند اين نهضت را متصل به نهضت امام زمان سلام الله عليه بكند. خداوند دشمنان ما را هدايت كند.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  5. #1185
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 239

    تاريخ: 8/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده‏هاى شهداى نيروى هوائى ارتش جمهورى اسلامى

    حضور شيرزنان در صحنه براى فداكارى و مجاهدت

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من از شما بانوان محترم، بازماندگان شهداى نيروى هوائى و اقرباى معلولين نيروى هوايى تشكر مى‏كنم كه با روى گشاده و با روحيه قوى با من مواجه هستيد و به مخالفين نهضت با شجاعت، استفامت، نمايش مى‏دهيد كه شما شيرزنان مثل متعلقين شما، شيرمردان، در راه اسلام و در راه كشور اسلامى براى فداكارى و براى مجاهدت حاضريد. در قرآن كريم يك آيه در دو سوره وارد شده است كه دريك سوره يك ذيل كوچكى دارد، در يك سوره بدون آن ذيل است. در يك سوره وارد شده است فاستقم كما امرت امر به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمايد كه استقامت داشته باش در آن امورى كه مأمورى. در يك سوره ديگرى كه سوره هود وارد شده است كه فاستقم كما امرت و من تاب معك كه هم به خود رسول اكرم امر مى‏فرمايد كه: استقامت و پايدار باش در آن مأموريتى كه دارى و كسانى هم كه ايمان به تو آوردند و برگشتند به خدا با تو، آنها هم استقامت كنند. در اين دنيا كسانى كه براى شرافت خودشان، براى شرافت اهل ملتشان، براى شرافت اسلام امورى را انجام مى‏دهند، كارهايى را انجام مى‏دهند اگر در دنبالش استقامت داشته باشند، آنها را حوادث نلرزاند، اينها به مقاصد مى‏رسند، براى اينكه استقامت يك امر مهمى است و مشكلى. در سوره دومى كه سوره هود است كه داراى آن ذيل است كه همه ما مأموريم به استقامت و در رأس، رسول اكرم است، ايشان در اين سوره و در اين آيه از ايشان وارد شده است كه فرموده‏اند: شيبتنى سوره هود لمكان هذه الايه به حسب اين روايت از ايشان نقل شده است كه فرموده‏اند: سوره هود من را پير كرد، براى اين آيه. براى اينكه همه مأمورين را، همه ملت‏هاى اسلامى را، همه افراد مسلم را امر فرموده است به اينكه در مأموريتى كه داريد استقامت كنيد، پابرجا باشيد، متزلزل نشويد، چه بسا افرادى كه ابتدائاً در يك امرى وارد مى‏شوند لكن بعضى مشكلات وقتى پيش آمد نمى‏توانند خوددار باشند، توانند استقامت كنند و چه بسا اشخاصى كه مستقيم هستند استقامت‏كنند، پايدارى مى‏كنند تا آخر تعليمى كه خداى تبارك و تعالى به مسلمين داده است، اين است كه بايد در مأموريت خودتان استقامت داشته باشيد، پايدارى داشته باشيد. بحمدالله امروز ملت ما عموماً و ارتش و قواى مسلح ما خصوصاً و نيروى هوايى بالاخص اين امتحان را و اين مأموريت الهى را عمل

    صحيفه نور ج 13 صفحه 240

    كردند، هم فداكارى كردند و هم استقامت. شما بانوان محترم كه بازماندگان آنها هستيد و براى شما آنها شرافت و عزت به يادگار گذاشتند، خودتان هم مى‏بينم در گفتارتان استقامت از آن ظاهر مى‏شود.

    ملت بايد علاوه بر جهاد، استقامت در جهاد داشته باشد

    ملتى كه بخواهد شرافت خودش را حفظ كند، اسلام را كه مبداء همه شرافت‏هاست بخواهد حفظ كند، اين ملت بايد علاوه بر جهاد، استقامت در جهاد داشته باشد. استقامت معنايش اين است كه اگر گرفتارى‏هائى پيدا شد در جهاد، اگر در جنگ‏هايى كه پيش مى‏آيد براى يك ملتى كه مى‏خواهد شرافتمند باشد، خواهد اسلام را و نهضت اسلامى را به ثمر برساند، از مشكلات هراس نداشته باشد، در مشكلات سستى نكند، اين امر خداست. خداى تبارك و تعالى كه دفاع را بر همه ملت و بر همه مسلمين واجب كرده است و ما هم الان در اين امر واقع شده‏ايم كه دفاع مى‏كنيم از شرافت خودمان، دفاع مى‏كنيم از اسلام عزيز. همان كه امر فرموده است كه دفاع كنيد، به همه ملت‏ها امر فرموده است كه پايدار باشيد استقامت كنيد. رسول اكرم در عين حالى كه بالاترين موجود بود در استقامت و حضرت امير سلام الله عليه در روايتى وارد شده است كه ما در جنگ هر وقت كه فشار بر ما مى‏آمد به رسول خدا پناه مى‏برديم. در عين حال خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه: فاستقم كما امرت امر مى‏كند كه پايدار باش! نلرزاند تو را چيزى، آنجايى كه مى‏رسد به اينكه تو و امت پايدار باشيد. پيغمبرمى فرمايد كه: من به واسطه اين آيه پير شدم براى اينكه استقامت مشكل است و من گرچه مى‏توانم استقامت كنم و افرادى هم مى‏توانند، ولى همه ملت اطمينان نيست كه بتواند مستقل باشد، مستقم باشد. استقامت در امر از خود امر مشكلتر است. چه بسا پيروزى‏هائى كه براى يك ملتى پيش مى‏آيد براى اينكه استقامت در آن امر كه موجود شده است ندارند، سستى مى‏كنند آن پيروزى از دست‏شان مى‏رود.

    تلاش مفسدين شايعه‏ساز براى تضعيف روحيه ملت شما امروز هم و

    تمام ملت و هم قواى مسلحه كه خداوند حفظشان كند و هم نيروى هوايى كه از او بيشتر از ديگران تعريف شود به پيروزى‏هاى چشمگير رسيده‏اند. ملت ما كارى كرده است كه تمام دنيا را به تحير وا داشته است. ملت مابر برزگترين قدرت‏هاى عالم غلبه كرده است. دست بزرگترين قدرت‏هاى عالم را از مملكت خودش قطع كرده است. دست دشمنان بشريت را از كشور خودش قطع كرده است. الگو شده است از براى همه كشورهاى مستضعفين. در عين حالى كه اين كار را كرده است، مأموريم ما همه، ملت ما، ارتش ما و ساير قواى مسلح و همه مستضعفان، مأموريم كه در اين امرى كه كرديم، در اين پيروزى كه به دست آورديم ما استقامت داشته باشيم، پايدارى داشته باشيم. جنگ‏ها كمبودى دارد، جنگ‏ها شهادت دارد. جنگ‏ها خوف دارد براى بسيارى، جنگ‏ها گرسنگى دارد، جنگ‏ها گرانى دارد، جنگ‏ها خرابى دارد و همه چيزهائى كه لوازم جنگ است، خصوصاً جنگى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 241

    كه در ايران پيش آمده است و خصوصاً نهضتى كه ايران كرده است كه موجب اين شده است كه قدرت‏هاى بزرگ در مقابل او دست به يك توطئه‏ها زده‏اند و مى‏زنند كه محاصره اقتصادى يكى از آنهاست جنگ اين معانى را دارد و شما كه مى‏خواهيد كشور خودتان را نجات بدهيد، شمائى كه قيام كرديد و قريب صد هزار كشته داديد و قريب بيشتر از صد هزار، بيشتر از صد هزار معلول داشتيد تا پيروز شديد و به اينجا رسيديد، بايد استقامت داشته باشيد، پايدارى داشته باشيد. اين متاعى كه گير شما افتاده است در دنيا نظير ندارد، ديگران به اين متاع نرسيدند استقلالى كه شما پيدا كرديد ديگران به آن نرسيدند. آزادى كه شما پيدا كرديد ديگران به آن نرسيدند. اين آزادى، حفظش و نگهداريش، اين استقلال حفظ و نگهداريش زحمت دارد. خداوند مى‏فرمايد استقامت كنيد، پايدار باشيد. از اينكه بنزين كم است نبايد بلرزيد. ارتش ما دارند جان مى‏دهند شما براى بنزين سست مى‏شويد. جوان‏هاى ما، پاسدارهاى ما، ارتش ما، ژاندارمرى ما، بسيج ما، همه اينها در سرحدات دارند فداكارى مى‏كنند، جانفشانى كردند و مى‏كنند، شهيد دادند و مستقيمند، و در محال خودشان باز استقامت دارند مى‏كنند و هر روز پيشروى مى‏كنند. ملت بايد توجه كند به اين مسائل. اشخاصى كه تبليغات سوء مى‏كنند و از كمبود به گوش شما مى‏خوانند اين اشخاص، اشخاصى هستند كه مى‏خواهند اين پيروزى را از دست شما بگيرند، مى‏خواهند استقامت را از دست شما بگيرند. امر دائر است، يا حرف مفسدين را بشنويد يا حرف خداى تبارك و تعالى كه مى‏فرمايد فاستقم كما امرت و من تاب معك همه مأموريم، همه مأمور هستيم كه استقامت كنيم و پايدار باشيم. من از شما بانوان محترم و بازماندگان شهدا، باز ماندگان شهداى نيروى هوائى و همه بازماندگان شهدا در هر جا كه هستند تشكر مى‏كنم كه چنين روحيه قوى‏اى داريد، كه باز در مقابل همه توطئه‏ها ايستاديد و سخن مى‏گوئيد و مقاله مى‏خوانيد و مردم را دعوت به حيات مى‏كنيد و خداوند تبارك و تعالى به همه شماها و به همه ملت ما عزت عنايت كند، العزت لله عزت مال خداست. من اميدوارم كه اعطا كند به همه شما و به همه ملت ما و به همه مسلمين عزت را، شرافت را، مستقيم باشيد. پايدار باشيد كه پيروز هستيد. از گرانى نترسيد، از كمبود نترسيد. شوروى با آن قدرت بزرگش كه شصت و چند سال است نهضت كرده است به قول خودش، شورش كرده است، الان هم صف‏هاى بلند در آنجا براى اينطور مطالب هست. الان هم اشخاصى كه از آنجا مى‏آيند مى‏گويند همين كمبودهائى كه هست در آنجاها هم هست. الان هم محتاج به اين است كه گندم از آمريكا بخرد. در خود آمريكا، شما خيال مى‏كنيد كه آمريكا در رفاه دارد زندگى مى‏كند. آنقدر در امريكا فشار هست و مستمندان هستند كه شايد جاهاى ديگر به آن اندازه شايد نباشد، چرا بايد گوش بدهد ملت ما به اين مفسدينى كه مأمورند از طرف قدرت‏هاى بزرگ، براى شايعه درست كردن و براى تضعيف؟ چرا بايد گوش كند ملت مابه اين شايعه سازان و اين مفسدين كه هر روز در بين مردم مى‏روند و تضعيف مى‏كنند روحيه آنها را؟ شما با آن روحيه بزرگ معجزه ايجاد كرديد در دنيا. اعجاز كرديد شما در دنيا. با استقامت خودتان حفظ كنيد اين اعجاز را. حفظ كنيد اين پيروزى بزرگ را و به كسانى كه در مقابل شما مى‏ايستند و گويند كارى انجام نشده است، بفهمانيد كه ايران كارى كه

    صحيفه نور ج 13 صفحه 242

    كرده است در دنيا نظير ندارد. در طول تاريخ نظير ندارد كه يك ملت سى و چند ميليونى به يك قدرت‏هاى بزرگ چند صد ميليونى با آنهمه ابزار غلبه كرده است و دست آنها را كوتاه كرده است. چه مى‏خواهد ديگر بشود، بالاتر از اين امر چيست امروز روز استقامت است، امروز روز پايدارى است. برادران و خواهران بايد پايدار باشند و استقامت كنند و اين نهضت را انشاء الله به پيروزى‏نهايى برسانند و من از خداى تبارك و تعالى رحمت براى شهداى شما و سلامت براى معلولين شما و عافيت براى خود شما و بستگان شما و براى تمام ملت ايران خواستارم.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  6. #1186
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 243

    تاريخ: 11/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مركز تربيت معلم تبريز و اعضاى بسيج مستضعفين مشهد و تنكابن

    همه انسان‏ها در خسارت هستند مگر مؤمنينى كه عمل صالح داشته باشند

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    آقايان كه از راه دور آمده‏اند، از تبريز، از خراسان در اين هواى سرد زحمت كشيده‏ايد و اين راه‏هاى طولانى را طى كرديد و در اين جاى كوچك و حقير مجتمع شديد با زحمت، از همه تشكر مى‏كنم و از خداى تبارك و تعالى تؤفيق و سلامت همه شما را و همه ملت را خواستارم. برادران من! شما مى‏دانيد كه امروز روزى است كه ايران مواجه با مشكلات است، مشكلات خارجى، مشكلات داخلى و تا اينكه اين مشكلات رفع بشود مقدارى زمان لازم دارد و آن چيزى كه لازم است بر همه ما، آن چيزى است كه خداى تبارك و تعالى براى مؤمنين ذكر فرموده است كه همه انسان‏ها در خسارت هستند مگر مومنينى كه عمل صالح داشته باشند. و در تمام اعمال صالحه دو چيز را فرموده‏اند: يكى سفارش به صبر و يكى سفارش به حق. مى‏فرمايد: والعصر، ان الانسان لفى خسر الاالذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر همه انسان‏ها در خسارتند مگر مؤمنين، آنهائى كه عمل صالح مى‏كنند و سفارش به صبر و حق مى‏كنند. امروز ما هم محتاجيم به اينكه هر كدام، دوستان خودمان را دعوت به حق بكنيم، دعوت به اسلام كه در رأس حقوق است و حق مطلق است بكنيم و دعوت به آرامش در يك همچو موقعى كه گرفتارى هست بكنيم و دعوت به جمهورى اسلامى بكنيم و دعوت به صبر. اگر انسان بخواهد حق را به دست بياورد، اگر انسان بخواهد يك حكومت حقى در كشورش باشد و اگر بخواهد اسلام كه حق مطلق است در كشور پياده بشود بايد صبر كند، آنطورى كه اولياء خدا سلام الله عليهم در همه مراحل، در همه مصيبت‏ها، در همه مشكلات صبر مى‏كردند. آنقدر مشكل كه براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پيش آمد در زمان تشريف فرمائى‏شان در مكه و بعد در مدينه آنقدر كه براى ايشان از همه طرف مشكلات بود، محاصره اقتصادى بود و حمله نظامى، براى ما آنطور پيش نيامده است. آن چند سالى كه رسول اكرم به واسطه فشارهائى كه بر او وارد شد در مكه مجبور شد كه در يك كوهى و در يك غارى پناه بگيرد و مشركين و منافقين و ساير قشرهاى فاسد او را در حصر اقتصادى گذاشتند كه حتى براى ارزاق يوميه‏شان معطل بودند و با زحمت تهيه مى‏كردند و بعد هم كه از مكه هجرت فرمودند و به مدينه تشريف آوردند، آنطور هجوم‏هاى نظامى بر آنها شد و آنطور هجمه مشركين و قدرت‏هاى آن زمان بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و

    صحيفه نور ج 13 صفحه 244

    ياورانشان شد براى ما تاكنون نشده است و ملت مادر عين حالى كه در فشار اقتصادى از طرف آمريكا و بستگان او هست و همه ملت‏هاى غير مسلم و همه دولت‏ها، ملت ما و دولت ما را در فشار از همه اطراف گذاشتند، معذلك چون يك امرى است كه خود ملت قيام كرده است براى آن و ملت اولى از همه است براى حفظ آن، اين حصر اقتصادى و اين هجمه‏هاى نظامى براى ملت ما آنطور ناگوار نيست و الحمدلله همه قشرهاى ملت و همه انسان‏هائى كه در ايران هستند، همه، زن و مرد، بچه و بزرگ براى حفظ نهضت اسلامى خودشان كوشا هستند و همه خودشان را در حال جنگ مى‏بينند و جوان‏هاى برومند ما از همه اطراف ايران داوطلب هستند براى جنگ با آن اشخاصى كه گول خورده‏اند از طرف بعث كافر.

    امروز ملت ما كشور و دولت را از خودشان مى‏دانند

    برادران من! شما مى‏دانيد كه در صدر مشروطيت، ايران چقدر ابتلائات داشت و آذربايجان چه همتى در اين امر كرد و سردارهائى كه از آذربايجان برخاستند چقدر زحمت متحمل شدند و چقدر رنج كشيدند و پيروز شدند. الان همه ملت ما مثل آذربايجان هستند. آنوقت آذربايجان بود و بعضى جاهاى ديگر مثل گيلان و ساير جاها هم كم و بيش، لكن به اين وضعى كه الان هست، تاريخ سراغ ندارد الان تمام ملت از همه افراد كشور، در تمام قشرهائى كه هستند، همه اين نهضت را از خودشان مى‏دانند و پيروزى اين نهضت را پيروزى خودشان مى‏دانند. مثل زمان سابق نيست كه بين دولت و ملت جدائى بود، بين ارتش و ملت جدائى بود و مردم آنها را از خود بيگانه دانستند. امروز بحمدالله همه ملت ما الا بعضى مفسدينى كه تابع ابرقدرت‏ها هستند، اين كشور را از خودشان مى‏دانند و دولت را از خودشان دانند و همه قواى مسلح را از خودشان مى‏دانند و همه كسانى كه در رأس كارها هستند از خودشان مى‏دانند از اين جهت آن فشارهائى كه بر اين مملكت وارد دارد مى‏شود تحمل مى‏كنند و بايد صبر كرد، سفارش به صبر كرد. براى احقاق حق صبر لازم است. اگر ما اسلام را مى‏خواهيم و اگر قرآن كريم را مى‏خواهيم كه در اين مملكت و انشاء الله در ممالك ديگر پياده بشود و مى‏خواهيم كه يك حكومت اسلامى داشته باشيم، بايد همه توصيه به حق بكنيم و سفارش به حق بكنيم و در همه اطراف كشور، آنهائى كه در كميته‏ها هستند، آنهائى كه در بسيج هستند، آنهائى كه در دادگاه‏ها هستند و سپاه پاسداران شهربانى و همه با هم سفارش به حق بكنند و اگر اعوجاجى خداى نخواسته در يكى پيدا بشود يا نفوذى كرده باشد بعضى افراد منحرف و چپ نماى نوكر راست، بايد سفارش كنند و نگذارند بر خلاف حق كسى عمل كند. وقتى يك كشورى ادعا كند كه جمهورى اسلامى است و مى‏خواهد جمهورى اسلامى را متحقق كند، اين كشور بايد همه افرادش امر به معروف و نهى از منكر باشند، اعوجاج‏ها را خودشان رفع بكنند. اگر در يك كميته‏اى خلاف واقع شود، خود افراد كميته و خود مردم آن اعوجاج را سفارش بكنند كه رفع بشود. سفارش به حق و صبر، و سفارش به صبر. در مشكلات صبر بكنند و سفارش به صبر بكنند و در همه قشرهاى متصدى كار سفارش به حق بكنند.

    صحيفه نور ج 13 صفحه 245

    نگذارند كه بعضى افراد در هر ارگانى كه هستند، در هر جائى كه هستند، خود ملت نگذارند كه بعضى افرادى كه نفوذ كرده است در همه ارگان‏ها، اينها خلافى بكنند خلاف شرعى بكنند، خلاف عرفى بكنند و آنها را امر به معروف كنند و از منكرات نهى كنند تا به سفارش حق تعالى كه فرموده است كه همه مردم در خسرانند مگر مؤمنين كه عمل صالح مى‏كنند و سفارش به حق مى‏كنند و سفارش به صبر. ما همه امروز وظيفه داريم، امر به معروف و نهى منكر بر همه مسلمين واجب است، جلوگيرى از منكرات بر همه مسلمين واجب است، سفارش به حق كه امر به معروف است و نهى از منكر است بر همه مسلمين واجب است. شما و ما مؤظفيم كه هم در تمام امورى كه مربوط به دستگاه‏هاى اجرائى است امر به معروف كنيم و اگر اشخاصى پيدا مى‏شوند كه خلاف مى‏كنند معرفى كنيم به مقاماتى كه براى جلوگيرى مهيا هستند و مشكلات را هم تحمل كنيم. مشكلاتى كه امروز براى ايران هست و براى مملكت جنگ‏زده هست، اين مشكلات بايد صبر بشود تا اينكه رفع بشود. شما كه امروز كشور را از خودتان مى‏دانيد و دولت را از خودتان مى‏دانيد و رئيس جمهور را از خودتان مى‏دانيد و ارتش را از خودتان مى‏دانيد و همه مصالح كشور را مصلحت خودتان مى‏دانيد و هر فسادى كه در كشور واقع بشود نقص براى خودتان دانيد، مؤظف هستيد و مؤظف هستيم كه هر چيزى كه برخلاف حق است سفارش كنيم كه انجام نگيرد و حق در ايران انجام بگيرد و مشكلاتى كه در اثر جنگ و در اثر انقلاب و در اثر مخالفت با ابر قدرت‏ها براى مملكت ما پيش آمده است، خودشان صبر كنند و دوستان خودشان را به صبر سفارش كنند و انشاء الله اميدوارم كه اين صبر شما هم مورد رحمت الهى واقع بشود و هم فرج براى كشور ما و براى ملت ما حاصل بشود.

    والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    
    previos page menu page next page
    

  7. #1187
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 246

    تاريخ: 15/10/59

    پاسخ امام خمينى به تلگرام رئيس جمهور در تبريك پيروزى سپاهيان اسلام

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    جناب آقاى رئيس جمهور، ايده الله تعالى‏

    ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم‏

    خبر پيروزى چشمگير قواى مسلح اسلام، با هماهنگى بين جميع رزمندگان عزيز موجب تقدير و تشكر گرديد. سلام و تقدير اينجانب را به فرماندهان محترم و سران عزيز و سربازان و پاسداران معظم اسلام ابلاغ نمائيد. انتظار دارم كه با پشتكار و هماهنگى و انسجام همه رزمندگان محبوب به زودى كشور اسلامى از لوث وجود كفار خذلهم الله پاكسازى شود. از خداوند تعالى سلامت و پيروزى همگان را خواستارم. اميدوارم خبر پيروزى‏نهائى را به خواست خداوند تعالى به زودى دريافت دارم. سلامت جنابعالى و رزمندگان عزيز و فرماندهان و افسران و درجه‏داران و پاسداران و بسيج و شبه‏نظاميان و تمامى نيروهاى مسلح و نيروهاى مردمى كه ستون فقرات انقلاب اسلامى ما مى‏باشند از خداوند تعالى خواستارم.

    روح الله الموسوى الخمينى‏

    
    previos page menu page next page
    

  8. #1188
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 247

    تاريخ: 15/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت تحريريه مجله سروش

    مطبوعات بايد در خدمت خواسته مردم، يعنى اسلام باشد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    در انقلابى كه از خود مردم بوده است و انگيزه‏اش را هم خود مردم تعيين كرده‏اند، بايد همه گروه‏هائى كه مى‏خواهند در اين انقلاب خدمت كنند، همان انگيزه را داشته باشند. انقلاب ايران به واسطه اينكه انگيزه‏اش اسلام بوده و از مردمى كه علاقه‏اى به اسلام داشته‏اند، شروع شده است و با همه علاقه پيروز شده است، بايد هر طايفه‏اى كه مى‏خواهند يك كارى بكنند، همان جهت را در نظر بگيرند و همان چيزهائى را كه مبداء پيروزى مسلمانان ايران شد، تعقيب كنند. مع الاسف در مطبوعات ديده مى‏شود كه آن انگيزه‏اى كه مردم دارند و آن فكرى كه روى آن فكر غلبه كرده‏اند و آن طرزى كه جامعه، به استثناى بعضى از افراد و يا بعضى از گروه‏ها، دنبال آن بوده و هستند نيست، من البته وقت ندارم كه همه مطبوعات و همه آن چيزهائى كه نوشته مى‏شود از قبيل مجله‏ها، كتاب‏ها و روزنامه‏ها را بخوانم، لكن به طور اجمال نگاه مى‏كنم.

    مطبوعات بايد به اين ملت خدمت كند و بايد همان راه را پيش بگيرند كه ملت داشته و به واسطه همان پيروز شده است، ولى انسان مى‏بيند كه بعضى از مطبوعات اينطور نيستند. شما همه مى‏دانيد كه اگر اين وحدت و يكپارچگى ملت و آن علاقه‏اى كه ملت به اسلام داشت، نبود، ما توانستيم كه چنين پيروزى به دست بياوريم براى اينكه ما در آنوقت نه در ارگان‏هاى نظامى دستمان بود و نه تعليمات نظامى داشتيم و نه يك اسلحه قابل ذكر، بلكه هيچ نداشتيم، معذلك آن چيزى كه همه حساب‏ها را در هم كوبيد، توجه مردم در سراسر ايران، از بچه كوچك تا پيرمردها، به يك مطلب بود، آن اينكه بايد رژيم سابق نباشد و جمهورى اسلامى باشد و آنوقت اختلاف هم در كا رنبود، آنها كه بعداً، اختلاف كردند آنوقت هم انگيزه‏اش را داشتند، ولى در مقابل آن، آن موجى كه بود، جرأت نمى‏كردند چيزى بگويند. ممكن است كه خيلى از آنها خواستند خودشان را در جمعيت داخل كنند كه بعداً بهره‏بردارى نمايند چنانچه مى‏بينيد الان همين طور است. چه اشخاصى و چه گروه‏هائى كه در اين نهضت و در اين كارى كه مردم كردند، بسياريشان دخالت نداشتند، بلكه بعضى از گروه‏ها هيچ دخالت نداشتند، لكن خودشان را وارد كردند و دنبال اين بودند كه چه مى‏شود آيا رژيم سابق غلبه مى‏كند تا خودشان را داخل او بكنند؟ و يا رژيم بعدى غلبه مى‏كند تا خودشان را در آن داخل نمايند؟ و معنى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 248

    فرصت‏طلبى هم همين است كه اشخاصى كنار بنشينند و نگاه كنند ببينند چه مى‏شود، هر چه شد آنوقت خودشان را در آن گروهى كه پيروز شده است، جا بزنند. البته اين گروه‏ها وقتى ديدند مسأله آنطور نيست كه هر كسى بيايد و هر كارى دلش مى‏خواهد، بكند و وقتى مواجه شدند با جمعيت‏هائى كه توجه به اسلام داشتند، مشغول شيطنت شدند. بنابراين، مطبوعات بايد خدمتى كه به آنها محول شده است و براى كشور ما مطرح هست، آن را انجام دهد تا به اسلام و به كشور خودشان خدمت كرده باشند و بايد آن خط را دنبال نمايند. مطبوعات بايد مسائلى را كه مضر به وحدت جامعه و مضر به آن انگيزه‏اى است كه جامعه براى آن قيام كرده است و در حقيقت مضر براى اسلام است، از او احتراز كنند.

    انتخاب افراد در مطبوعات امر مهمى است

    بايد آنهائى كه در رأس مطبوعات هستند توجه داشته باشند كه مبادا در بين آنها اشخاصى خودشان را جا بزنند. شما مى‏دانيد كه الان اينهائى كه انحراف دارند مشغول فعاليت هستند و مى‏خواهند خود را در هر چه جايى كه پيدا بشود به يك صورتى داخل كنند. ممكن است يكى از آنها تسبيحى دست بگيرد و ريشى هم بگذارد و در حضور شما نماز هم بخواند، ولى شما بايد فكر بكنيد كه اين شخص سابقه‏اش چه بوده و چكاره است و فرض كنيد وقتى در محله شما وارد مى‏شود مى‏خواهد چكار بكند. انتخاب افراد براى مطبوعات امر مهمى است خصوصاً براى راديو تلويزيون چون اشخاص زيادى در راديو تلويزيون و مطبوعات هستند كه مى‏خواهند وارد شوند، به طورى كه اشخاصى كه درست فكر مى‏كنند متوجه نباشند و راه را منحرف كنند. الان شما بينيد در سرتاسر كشور يك مسائل انحرافى هست كه اين مسائل، اين مسائل انحرافى نمى‏شود از آن اشخاصى باشد كه مستقيمند. بنابراين معلوم مى شود كه اشخاصى منحرف مثلاً در كميته‏ها، در دادگاه‏ها، در بسيج، در همه جا، در راديو تلويزيون، در مطبوعات هستند. البته در بين اينها الان بسيار اشخاص سالمى هستند، اما چون ممكن است گاهى ساده فكر كنند و يك كسى را كه درست نمى‏شناسند و از سوابق او درست اطلاع ندارند، چون ظاهرسازى مى‏كند از او گول بخورند و او را در دادگاه و يا در كميته و در مطبوعات كه مهم است، وارد بكنند و يك وقت متوجه شوند كه آن خطى را كه خود ملت داشته است كه هم وحدت و هم اسلام در آن بوده، نيست و يك وقت مى‏بينيم كه در مطبوعات آن شخص راهى مى‏رود كه به طرف چپ است و يا يك راهى را مى‏رود كه به طرف راست است و مى‏بينيم آن راه مستقيمى كه يك ملت دنبالش هستند، آن راه اسلام است، منحرف مى‏شود. اين از مسائل مهمى است كه بخواهند خدمتى بكنند اين از مسائل مهم كسانى است كه بخواهند خدمتى بكنند، مجله‏اى بيرون بدهند يا روزنامه‏اى بنويسند. اولين مسأله آنها اين است كه افراد انتخاب كنند، اولين مسأله آنها انتخاب افراد است، چون افراد اگر چنانچه اشخاصى منحرف باشند، بدون اينكه شما توجه داشته باشيد، يك وقت متوجه مى‏شويد كه انحراف پيدا شده است چو ن اشخاصند كه مى‏توانند انسان را به دامان امريكا و يا به دامان شوروى بكشانند. ملتى كه براى اينكه از زير اين سلطه‏ها خارج شود آنقدر

    صحيفه نور ج 13 صفحه 249

    مجاهده كرده است، آنقدر جوان داده است، آنقدر زحمت كشيده است، يك وقت مى‏بينيد راه مجله، راه مطبوعات، راه راديو تلويزيون، نطق‏ها و همه آن چيزهائى كه الان هست، به واسطه ورود اشخاصى كه خلاف آن چيزى كه مسير ملت است، عمل مى‏كنند، منحرف شده و شما بعداً متوجه آن مى‏شويد. اين از مسائل مهمى است كه توجه به او لازم است و اغماض از آن جايز نيست.

    رسانه‏ها مربى يك جامعه هستند

    من اميدوارم اين مجله‏اى كه شما داريد و حالا آمده‏ايد به اينجا بامن صحبت مى‏كنيد، اين توجه در رأس همه توجهات آن باشد نوشته‏هائى كه مى‏خواهيد طرح بشود، چند نفرى را كه يقين داريد آدم‏هائى مستقيم هستند و در مسير ملت و كشور هستند و وابستگى به هيچ جا ندارند، مطالعه و درست در آن دقت كنند و بعد از دقت در روزنامه يامجله نوشته شود. اينطور نباشد كه بنويسند و منتشر بشود، بعد بفهمند كه اين نوشته بر خلاف بوده است، و اين مطلب يك امرى است لازم. كتاب هم وقتى كه نوشته مى‏شود، قبل از اينكه انتشار پيدا كند، بايد اشخاص كارشناس متوجه به شيطنت‏هائى كه شياطين مى‏خواهند بكنند، باشند. فرض كنيد كتابى اولش خيلى خوب است، اواسطش هم خيلى خوب است، ولى يك وقت مى‏بينيد كه يك جايش طورى از كار در مى‏آيد كه آنطور كه ما تصور مى‏كرديم، نيست. چيزهائى كه منتشر مى‏شود بايد به آن درست توجه شود و افراد مطلع و مدبر و كسانى كه از مكتب‏ها اطلاع دارند و مسير آنها را مى‏دانند به آن توجه كنند، كتاب‏ها را مطالعه كنند، مجله‏ها را قبل از انتشار درست مطالعه كنند مبادا يك وقتى يك جايش خلاف در آيد و آنوقت براى شما دست بگيرند كه مثلاً اين مجله انحرافى است. اين مطلب هم به صلاح خود شماست و هم به صلاح ملت و از مسائل مهمى است كه در درجه اول اهميت واقع شده است. اشخاصى كه اداره مى‏كنند يك جائى را بايد از اول ارزيابى شود كه اين اشخاص چكاره بوده‏اند، سوابقشان چيست و تحصيلاتشان در كجا بوده، چه رويه‏اى در تحصيلات داشته‏اند و بعد از انقلاب چه وضعيتى داشته اند، قبلاً چه وضعيتى داشته‏اند، افكارشان قبلاً چه بوده. اگر كسى افكارش منحرف بوده و حالا بيايد ادعا بكند كه من برگشته‏ام، ما بايد قبول كنيم، اما نبايد او را مجله‏نويس كنيم، اين دو، با هم فرق دارد. بسيارى از اشخاص هستند كه مى‏آيند و مى‏گويند ما توبه كرديم، البته توبه آنها قبول است، لكن نمى‏شود آنها را سركارى گذاشت كه آن كار اهميت دارد، براى اينكه ما نمى‏دانيم اين شخص به حسب واقع توبه كرده است يا مى‏خواهد با كلمه توبه ما را بازى دهد. ما قبول مى‏كنيم كه در جامعه مسلمين مثل ساير مسلمانان با او عمل كنيم، اما نبايد راديو تلويزيون را به دست او بدهيم و يا او را در راديو تلويزيون راه دهيم و يا مجله‏اى كه براى تربيت افراد و براى ترويج مسير اسلامى ملت است، به دست او بدهيم و يا نوشته‏هايش را به دست او بسپاريم. ما نبايد خوش‏باور باشيم، خيلى از اشخاص هستند كه تمام حرف‏هايشان حرف‏هاى اسلام است، تمام حرف‏هايشان حرف‏هاى نهج البلاغه است، تمام حرف‏هايشان حرف‏هاى قرآن است، لكن مسيرشان اين نيست. اشخاصى هستند كه اين راه را پيش گرفتند براى اينكه خودشان را در جامعه جا

    صحيفه نور ج 13 صفحه 250

    بزنند و آن مقصدى را كه دارند عمل كنند. بايد قبول كنيم يك كسى كه فرض كنيد قبلاً عاصى بوده، اين آدم مسلمان است و به او ترتيب اثر اسلام هم بدهيم. مثلاً فرض كنيد يك دزدى آمده توبه كرده است، توبه دزد قبول است اما آيا شما مى‏توانيد سرمايه‏هايتان را دست او بدهيد و به او بسپاريد؟ خير، چون اين عقلائى نيست، ممكن است اين دزد براى اينكه سرمايه دستش بيايد، توبه كرده است و ما مؤظفيم كه در ظاهر قبول كنيم كه دزد توبه كرده است و حتى اگر يك توبه‏اى هم كه ظواهرش هم درست بوده، كرده باشد، مى‏توانيم در نماز هم به او اقتدا كنيم، اما نمى‏توانيم چيزى كه در او امانت و ديانت لازم است، به دست او بدهيم. از همه بدتر همين مجلات است، همين مطبوعات و راديو تلويزيون است و همين چيزهائى است كه براى تربيت جامعه لازم است. يك نفر آدم كه قبلاً فرض كنيد انحراف داشته كمونيست بوده و حالا آمده است ومى گويد حرف‏هاى آنها درست نبوده و من برگشته‏ام، مى‏گوئيم بسيار خوب، شما برگشته‏ايد، اما ما نمى‏توانيم اين شخص را در راديو تلويزيون راهش دهيم و بگوئيم مردم را تربيت كن، چون ممكن است كمونيست باشد لكن ما را بازى دهد، ما مكلفيم با اين شخص در ظاهر، عمل مسلمانى بكنيم در صورتى كه در عقيده كمونيست نشده باشد كه آن مسأله ديگرى است. شما نمى‏توانيد در مجله‏اى كه داريد افرادى را انتخاب كنيد كه در سابقه‏شان انحراف بوده است به حساب اينكه حالا ديگر خوب شده است و آدم مسلمانى است و به اين حساب او را در روزنامه‏تان وارد كنيد. اينكه او خيلى خوب است براى خودش، ما نمى‏گوئيم بد است اما نمى‏توانيم مطلبى را كه در تربيت يك ملتى و در سرنوشت يك ملتى دخالت دارد، به دست او بدهيم. اين از مسائل مهمى است كه در همه جا بايد رعايت شود. اينكه ما بگوئيم اشخاصى كه مى‏گويند ما خوب هستيم و بايد وارد شويم و هر جائى كه سرنوشت ملت است به دست او بدهيم، اين ساده‏انديشى است و توجه نداشتن به مسائل است. ممكن است يك نفر آدم خيلى خوب هم، خوب و متعهد باشد لكن اشتباه داشته باشد، اشتباه براى او چيزى نيست اما براى يك ملت ممكن است صدمه وارد شود. فرض كنيد اگر يك اشتباهى در ارتشى واقع شود و يا رئيس ارتش اشتباه كند، فقط خودش معاقب آن نيست كه اشتباه كرده است چون انسان هميشه اشتباه مى‏كند اما ممكن است يك اشتباه يك ملت را به باد دهد. ممكن است در يك مجله اشتباهى باشد، لكن بايد اشخاص ديگرى هم ببينند اين مجله را تا اگر اشتباه شده است، رفع كنند و آنوقت منتشر بشود. كار، كار مهمى است در مطبوعات در راديو تلويزيون و در اين وسائلى كه تقريباً عموم مردم نگاه مى‏كنند و يا مى‏شنوند، نمى‏شود گفت ما حالا اشتباه كرديم و فردا اشتباه نمى‏كنيم. الان نوشته‏اى براى من كه راجع به روزنامه‏اى كه اشتباه كرده است آورده‏اند، من نمى‏گويم كه عمدى بوده، ممكن هم هست كه عمدى باشد، اما اشتباهى كرده است كه اين اشتباه براى مملكت مضر بوده است. در هر صورت به مسائل بايد توجه شود، ما به اين هياهوئى كه در اطراف مى‏شود و تضعيف مى‏كنند نبايد اعتنا كنيم.

    صحيفه نور ج 13 صفحه 251

    يكى از رسالت‏هاى مطبوعات سست كردن مبانى تحليلى دشمن است‏

    از مسائلى كه در مطبوعات لازم است اين است كه مقدارى از اوراق خودشان را صرف اين كنند كه جمهورى اسلامى چه كرده است. شما مى‏بينيد كه الان آن اشخاصى كه مى‏خواهند به جمهورى اسلامى صدمه بزنند، راه افتاده‏اند كه اين رژيم هيچ كارى نكرده است و اين همان رژيم شاهنشاهى است و فرقى با رژيم شاهنشاهى ندارد حتى بعضى از نويسنده‏هاى متعهد مسلمان كه آدم‏هاى صحيح و با سوادى هستند شرح مفصلى نوشته‏اند راجع به اينكه جمهورى اسلامى حالا هم همان كارهاى سابق را مى‏كند، اينها نگاه نمى‏كنند ببينند حالا چه شده است. آقاى وزير آموزش و پرورش كه چند روز پيش آمده بودند گفتند تعداد مدارسى كه در اين دو سال ساخته شده است ثلث مدارسى است كه از اول تا حالا در ايران ساخته شده. آنهائى كه غرض دارند اينها را نمى‏گويند مسائلى را كه بايد گفت، نمى‏گويند، آن چيزهائى را كه عيب دارد، مى‏گويند. حضرت مسيح سلام الله عليه آنطورى كه نقل مى‏كنند با اصحابش مى‏رفت، الاغ مرده‏اى يا يك حيوان مرده‏اى افتاده بود و آنجا را متعفن كرده بود، آنها از تعفنش مى‏گفتند، حضرت فرمود: چه دندان‏هاى سفيدى دارد. اينها تعليم هست براى ما، نبايد انسان يك جمهورى اسلامى كه تا به حال اينقدر بركات داشته است، تمام مراكز فساد را بسته است، اينقدر براى مستضعفين كار كرده است، اينقدر مدارس و خانه براى مردم ساخته است را فراموش كنند و بيايند در فلان دادگاه كه شخصى در آن دادگاه خطا كرده است اين را بگيريم و هياهو كنيم كه اين انحراف است. معلوم است اين قلم از هر كس بوده است، قلم انحرافى است. ممكن هم هست كه خودش ملتفت نباشد. شود در يك جامعه‏اى كه دو سال از زندگيش مى‏گذرد، يك جامعه‏اى كه همه چيزش خراب و فاسد بوده و بيش از دو سالش نيست، اين بچه دو ساله را بخواهيد مثل يك انسان چهل ساله كه همه كارهايش را انجام داده، درست كنيد. ما نبايد خودمان به جان جمهورى اسلامى بيفتيم براى اينكه فرض كنيد اعوجاجى در فلان جا واقع شده است و يا چون يك شخصى را كه خيلى آدم خوبى بوده و حالا او كارى برنمى‏آيد و كنارش گذاشته‏اند، حالا ما قلم به دست بگيريم كتاب بنويسيم، مجله بنويسيم و همه مفاسدى را كه در يك يا دو گوشه مملكت واقع شده است، به رخ جمهورى اسلامى بكشيد كه جمهورى اسلامى اينطورى است فرض كنيد اگر يك نفر وكيل در بين دويست و پنجاه تا سيصد نفر وكيل يك كار خلافى كرد، ما نبايد بگوئيم كه همه اين وكلا خرابند و مجلس شوراى اسلامى مجلس خرابى است. اگر در اين دادگاه‏هايى كه در سرتاسر ايران است فرض كنيد پنج نفر يا ده نفر خطا كردند، آيا ما بايد بگوئيم آن خطاست يا بايد بگوئيم دادگاه‏ها خطاست؟ اينها اشتباهاتى است كه مى‏كنند يا غرض ورزى‏هائى است كه مى‏كنند بعضى از اشخاصى كه اشتباه كرده‏اند و بعضى از اشخاص غرض دارند. از وظايف راديو تلويزيون و مجلات و ساير جاها اين است كه مسائلى كه واقع شده است، بگويند. من در همان اوايل امر كه آقاى بازرگان نخست‏وزير بودند به آقايان گفتم كه شماها مسائلى كه انجام مى‏دهيد، در راديو تلويزيون اعلام كنيد كه اين كارها را كرده‏ايم، نگذاريد آنها بگويند كه اين كار را نكردند، فلان كار را نكردند و هيچ كارى نكردند.كار نكرده‏ها البته

    صحيفه نور ج 13 صفحه 252

    زياد است، اما يك مملكتى كه لااقل بيش از پنجاه سال به انحراف شديد كشيده شده است و در اين پنجاه سال تعمد داشته‏اند كه منحرف كنند و ما را از همه طرف وابسته كنند، در اين دو سال آنچه شده است، اعجاز است.

    وظيفه قلم‏ها سازندگى است نه غرض‏ورزى

    توئى كه حالا قلم به دست گرفته‏اى و براى همه مى‏نويسى، از همه ارگان انتقاد مى‏كنى، آزادى، ولى آيا شما در سه سال پيش از اين مى‏توانستى قلم را دست بگيرى و يك كلمه راجع به يكى از اين ارگان‏ها صحبت كنى قلمت را مى‏شكستند و پدرت را در مى‏آوردند. شما قدر آزادى را نمى‏دانيد. الان آزادى پيش بعضى از اشخاص ملعبه شده است كه هر چه دلشان مى‏خواهد بايد بنويسند و هر چه دلشان مى‏خواهد بايد بگويند. در هر صورت ما يك وظيفه اسلامى و انسانى داريم كه آن چيزهائى كه در اين جمهورى اسلامى شده است بگوئيم و به مردم برسانيم، انتقاد هم اگر داريم، البته اگر كوتاهى شده باشد، بايد نوشته شود. نمى‏گوئيم آن را ننويسيد، آنها را هم بنويسيد اما انتقاد غير از غرض ورزى است. يك وقتى قلمى مى‏خواهد مسأله‏اى را كه كوچك است، بزرگ كند، چند مقابل كند، تيتر بزرگ بنويسد و هر چه دلش مى‏خواهد بنويسد كه مى‏بينيم گاهى تيترهائى مناسب با خود مطلب نيست بلكه تيتر را از جاى ديگر پيدا كردند و زيرش چيز ديگرى نوشته‏اند كه البته اين غرض ورزى است و يك وقت يك قلمى را مى‏بينيم كه مى‏خواهد جامعه را اصلاح كند هم خوبش را مى‏گويد و هم آنچه ناقص است اما نه به طور انتقاد غرض آلود، نه به طور تضعيف، مسائل را دو جور ممكن است بگويد، يك وقت مسائلى را كه يك استاد شريف براى بچه‏ها مى‏گويد و اين استاد شريف مى‏خواهد بچه‏هائى را كه انحراف دارند، آنها را از انحراف بيرون بياورد، در اينجا با زبان ملايم نصيحت‏شان مى‏كند و به آنها مى‏فهماند، يك وقتى استادى داريم كه مى‏خواهد به اينها ضربه بزند، با ضربه مى‏خواهد اينها را اذيت كند، دو فرض است، دو جور قلم است، دو جور گفتار است و دو جور نوشتن است. بايد فكر اين مطلب باشيم كه اگر در كار شماى تنها و نه همه، انتقاد است، همه نويسندگان، همه گويندگان به طور ملايم و به طور دلسوزانه مسائل را مطرح بكنند، نه به طورى كه بخواهند به جمهورى اسلامى ايران ضربه بزنند. اگر اين جمهورى اسلامى به واسطه قلم اينها ضربه بخورد، پيش خداى تبارك و تعالى و پيش ملت و پيش همه ملت‏ها مسؤولند.

    يك چيزى كه همه ملت‏ها از آن تعريف مى‏كنند، ما خودمان نشسته‏ايم قلم به دست گرفته‏ايم و اگر يك عيب كوچكى در يك جا پيدا شد و فرض كنيد كه يك نفر در يك جا خطا كرد يا فرض كنيد يك نفر هم عمداً مال كسى را مصادره كرد آنوقت بگوئيم كه جمهورى اسلامى مثل رژيم شاهنشاهى است. آخر كجاى اين رژيم مثل رژيم شاهنشاهى است؟ در رژيم شاهنشاهى بازار اسلام اينطور بود خيابانتان اينطور بود؟ مراكز فحشا آنطور بود كه ديديد، همه چيزمان آنطور بود كه ديديد، نفتمان را مى‏بردند، همه چيزمان را مى‏بردند. در اين رژيم همه اينها جلويش گرفته شد، از اينها هيچ نمى‏گويند و قلم‏ها در اين‏

    صحيفه نور ج 13 صفحه 253

    باره شكسته است اما فلان آدم در فلان جا فلان كار را كرده است، فلان آدم را مثلاً كشته است، آيا اين مربوط به جمهورى اسلامى است؟ البته اين به جمهورى اسلامى مربوط نيست، بايد يك نفر آدم كه خطا كرده، جلويش را گرفت. اگر نصيحت كنند كه يك چنين آدمى در فلان جا چنين كارى كرده و جلويش را بايد بگيريد، البته بايد جلويش را بگيرند. اين قلم‏ها تا وقتى در اختيار امريكا و شوروى باشد، خودش هم نمى‏فهمد، قضيه، قضيه نصيحت نيست، قضيه غرض و عقده‏اى است كه دارند و مى‏خواهند اين عقده را صاف كنند.بايد به اين معانى توجه شود، وظيفه من هم دعاگوئى است، من به همه شما دعا مى‏كنم، خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند تا خدمت كنيد به كشور خودتان، مسلمان هستيد به اسلامتان خدمت كنيد، ملت را دوست داريد به ملتتان خدمت كنيد، كشورتان را دوست داريد به كشورتان خدمت كنيد. در نوشته‏هايتان به خدا توجه داشته باشيد، بدانيد كه اين قلم كه در دست شماست در محضر خداست و اگر هر كلمه‏اى نوشته شود، بعد سؤال مى‏شود كه چرا اين كلمه نوشته شده است. اگر به جاى اين كلمه بشود يك كلمه خوبتر نوشت، از شما سؤال مى‏كنند چرا اين كلمه زشت را نوشته‏ايد. انشاء الله خداوند همه ما را تأييد كند. موفق باشيد.

    
    previos page menu page next page
    

  9. #1189
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 254

    تاريخ: 16/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت برادر رجائى (نخست‏وزير)

    مقيد باشيد به اينكه كارهايتان را بگوئيد به مردم، اگر نگوئيد موجب تضعيف مى‏شود

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من تؤفيق همه آقايان را از خداى تبارك و تعالى مسألت مى‏كنم و اميدوارم كه در ضمن هم موفق باشيد كه خدمت بكنيد به اين كشور و از اين حالى كه داريم بهترش كنيد و بعض مطالب كه مهم است در نظرم، عرض مى‏كنم.

    گرفتارى امروز ما، همين اختلافاتى است كه مشاهده مى‏شود. شما هر چه كار مى‏كنيد اگر اختلافات را كوشش نكنيد كه رفع بشود كارهاى شما را آن كسانى كه بخواهند يك عيبى بگيرند به آن، عيب مى‏گيرند. هيچ شكى نيست اينهائى كه افتاده‏اند دور بازار و كوچه و اين طرف و آن طرف و سمپاشى مى‏كنند، آنها، اين كارها را مى‏كنند و اگر شما در همان سطح بالا، اين اختلافات را كوشش كنيد كه با عقل و تدبير، در رفعش بسيار كوشش كنيد انشاء الله يك آرامش روانى پيدا بشود و كارها در آن آرامش زود انجام مى‏گيرد، بهتر انجام مى‏گيرد. اين مسائلى را كه به من گفتيد در يك همچو اطاق محدودى، بهتر اين است كه هر يك از آقايان كه متكفل يك امرى هستند، وقتى كارى انجام مى‏دهند بروند در راديو بگويند و از مردم بخواهند كه هر كس اشكالى دارد كه مثلاً ما بر خلاف مى‏گوئيم، بيايند اطلاع بدهند، در روزنامه‏ها اطلاع بدهند، خودشان بيايند در محضر عمومى اطلاع بدهند كه اين حرفى كه ماراجع به برق زديم، راجع به امور ديگر زديم اگر چنانچه مردم اعتقادشان اين است كه اينطور نيست و كارى انجام نداده است جمهورى اسلامى، بلكه عقب رفته است از زمان طاغوت، هر كس اين ادعا را دارد، بيايد بگويد كه ما در اين مواردى كه داريم، مى‏گوئيد كه: عمل كرديم، بيايند بگويند كه نخير شما عمل نكرديد. و اگر چنانچه نيامدند و نگفتند، معلوم‏شود كه ما عمل كرديم و مردم گوش ندهند به حرف اينهائى كه مى‏گويند كه دولت هيچ كارى نكرده و نمى‏تواند هيچ كارى بكند. من نمى‏گويم كه بعد از اينكه اين هم اعلام كرديد، باز مسائل نيست اما كم مى‏شود، در بين مردم كم مى‏شود ولو آنهائى كه مى‏خواهند بگويند، مى‏گويند اما مردم ديگر باورشان نمى‏آيد. اين سكوت شما از كارهائى كه انجام مى‏دهيد البته بعضيش را مى‏گويند اما همه‏اش را نمى‏گويند، شما هر كدام كه در هر وزارتخانه‏اى هستيد، وزير هر وزارتخانه‏اى هستيد مقيد باشيد به اينكه كارهايتان را بگوئيد به مردم، آن‏

    صحيفه نور ج 13 صفحه 255

    چيزى كه نبايد گفت، آن عبادات شخصى آدم است كه نبايد بگويد اما كارها و خدمت‏هائى را كه شما كرديد، اگر نگوئيد فساد دارد يعنى موجب تضعيف مى‏شود، لكن اگر به ملت بگوئيد، بيايد هر كسى بگويد مسائل خودش را كه ما اين كارها را كرديم، در تلويزيون، در راديو اعلام كند و بعد هم اعلام كند كه هر كس مخالف با اين كارهائى است كه ما كارى را كرديم، مى‏گويد ما صحيح نمى‏گوئيم، بيايد بگويد. هر دهى كه ما برايش اين كار را كرديم اگر نمى‏كرديم، اگر اينها ادعا دارند كه نكرديم، بيايند بگويند و مقايسه‏اى هم بين اين دو سال و اين سال‏هاى طولانى كه طاغوت بوده است اين مقايسه را بكنيد، بروز بدهيد.

    يك روز البته آقاى با هنر راجع به مدارس گفتند كه در ظرف اين دو سال، نسبت به طول مدتى كه آنها بودند يك ثلث، مثل اينكه ايشان گفتند كه يك ثلث ما درست كرديم، در صورتى كه در طول آن سال‏هاى طولانى اين دو مقابل آنها زياد بوده است. اينها يك مسائلى است كه بايد گفته بشود، مردم آشنا بشوند، مردم بفهمند كه دولت دارد چه كارهائى برايشان انجام مى‏دهد، آدم خدمت به يك جامعه‏اى بكند و بعد هم خود جامعه ندانند كه خدمت چه شده است؟ البته آن دهات خودشان مى‏فهمند، اما خوب سطح بالاها و خوب سطح شهرستان‏ها اينها خيلى نمى‏توانند بفهمند اين معانى را، بايد گفته بشود و هر كدامتان يك روز در هر چند وقت يك دفعه بيائيد و ريز اعمال خودتان را بگوئيد كه ما اين كارها را كرديم.

    و مهم در نظر من اين اختلافاتى است كه مشاهده مى‏شود و ريشه خيلى زيادى هم ندارد، الا ريشه‏هاى نفسانى. بايد يك قدرى اين مسائل را خودتان حل كنيد. در هر وزارتخانه‏اى اگر مثلاً اشخاصى باشند كه مى‏خواهند يك كارهاى چه‏اى بكنند، نگذارند كارها انجام بگيرد، با ملايمت، با تدبير آنها را به وظايفشان آشنا بكنيد. و اگر يك وقت ديديد كه كسى است كه نه، نخواهد گذاشت، خوب، تصفيه بكنيد و اگر چنانچه كسانى كه تصفيه شده‏اند اشتباه بوده است، آنها را برگردانيد باز به محل خودشان تا خدمت بكنند. و من اميدوارم كه انشاء الله همه نقائص رفع بشود و انشاء الله اين جنگ هم به زودى تمام بشود و آنطورى كه ديروز صبح هم حتى گفته شد، پيشرفت زياد بوده است و من اميدوارم كه دنبال بشود اين وضع و آرام بشود مملكت، گر چه اينها گذارند به اين زودى ما آرام بگيريم، ممكن است يك جاى ديگر يك فسادى بكنند، لكن شما و ما بايد مصمم باشيم، ملت ما بايد مصمم باشد به اينكه آن چيزى را كه به دست آورده است از دست ندهد. ما الان آن چيزى كه به دست آورديم، ارزشش بيشتر از اين مقدارى است كه ما از دست داديم. با اينكه جوان‏هائى كه ما از دست داديم، ارزششان خيلى زياد است، لكن براى ملتى كه مى‏خواهد مستقل و آزاد باشد، اينطور ضايعات هست و چون ملت ما همه با هم هستند، دولت را عليحده از خودشان نمى‏دانند و كشور را كشور خودشان مى‏دانند و دولت را دولت خودشان مى‏دانند از اين جهت كم مى‏شود كه بتوانند آنهائى كه بخواهند آسيب بزنند، آسيب بزنند. اگر ملت را آشنا كنيد، باز نگذاريد كه آشنا نباشند به كارهائى كه كرديد، آشنا كنيد به مسائل، برايشان مطالب را بگوئيد، برويد توى خود مردم، با آنها مسائل را در ميان

    صحيفه نور ج 13 صفحه 256

    بگذاريد كه آن كسانى كه مثلاً گروه‏هائى كه مى‏خواهند نشود اين جمهورى اسلامى، تحقق پيدا نكند اين جمهورى اسلامى، آنها ديگر حرف‏هايشان موثر واقع نشود.

    به مردم بفهمانيد كه خدمتگزارشان هستيد

    در هر صورت مثل اين ملتى كه الان ما داريم، كم نظير است، بى نظير است. بايد گفت كه در جائى الان گمان ندارم هيچ كدام از شما سراغ داشته باشيد كه يك ملتى با دولت خودش اينطور بشود، كه كارها را مشتركاً انجام بدهند. سابق كه طاغوت بود كه هر چه مى‏توانستند كارشكنى مى‏كردند، هيچ همراهى تو كار نبود، براى اينكه مردم ديده بودند كه دولت به فكر آنها نيست، شما بايد آنطورى كه به حسب واقع هم همين طور است به مردم حالى كنيد كه ما براى خدمت آمديم، ادارات براى خدمت آمدند، مردم با دل راحت بيايند تو ادارات، من آن تلخى‏هايى كه در زمان سابق بود، در زمان رضاخان بود، بعدش هم درزمان اين، آنوقت آن تلخى‏ها را زمان رضاخان خود من چون جوان بودم توى اين مسائل مى‏رفتم گاهى، كه اگر يك وقت ابتلاء به كلانترى پيدا مى‏شد، آنوقت براى جاهايى هم كه از اينجا مى‏خواستند بروند فرض كنيد به آذربايجان هم، بايد بروند كلانترى و آنجا يك ورقه‏اى، چيزى بگيرند، مردم وقتى مى‏خواستند به كلانترى بروند با يك ترس و رعب و وحشتى كانه مى‏خواهند به حبس بروند. اينها عادت نباشد در ادارات كه مردم وقتى مى‏خواهند تو اداره بروند بترسند. اين بيچاره دهاتى‏ها سابقاً اينطور بوده، حالا خيال مى‏كنند باز هم اينطور است. حالا بايد ادارات به روى مردم باز باشد و با آغوش باز مردم را بپذيرند، دردهائى كه مردم دارند بگويند به آنها، بتوانند بگويند، آنها هم كوشش كنند در اينكه حل بشود مسائلشان كه مردم احساس كنند كه يك دولتى است كه مال خودشان است و براى خودشان دارند خدمت مى‏كنند هيچ اشكال ندارد كه وقتى ملت فهميد كه يك جمعى دارند خدمت مى‏كنند و خودشان هم آن قبه و بارگاه‏هائى كه زمان سابق بود ندارند، آنها هم مثل مردم عادى دارند زندگى مى‏كنند، لكن شايد وضعشان خيلى هم كمتر باشد، مردم وقتى ببينند به حسب فطرتشان فطرت صحيح است، خوب به حسب فطرت، عاشق يك همچو دولتى خواهند شد. خصوصاً كه بعد از يك همچو قضايايى كه در زمان سابق بوده است اين قضاياى زمان سابق، خوب خيلى از اشخاص هست كه يادشان هست آن مسائل را. حالا بعد از آ ن قضايائى كه در زمان سابق بوده اگر ديدند يك دولتى آمده و عكس آن مسائل الان هست، همه خدمت است، همه‏اش اين است كه مى‏خواهند روح مردم آرامش داشته باشد مى‏خواهند مردم به چيزهائى كه احتياج دارند برسند در همه جهات هم در جهت فرهنگى، هم در جهت اقتصادى، از همه جهاتى كه دارند. وقتى مردم احساس اين مطلب را بكنند كه يك دولتى است كه از خودشان بوده است و همچو نبوده است كه فلان الملك و فلان الدوله نمى‏دانم و فلان السلطنه باشند، اينطور نبوده. الان يك اشخاصى هستند مثل خودشان عادى، وقتى هم در تلويزيون مى‏بينند كه اين وزير كذاست، هم در پيش من هم گاهى بعضى بچه‏ها كه هستند مى‏گويند نگاه كنيد با چه جور هيكلى مى‏آيد كه اين با وزارت چطور، اينها باز در ذهنشان اين است كه

    صحيفه نور ج 13 صفحه 257

    وزير بايد يك يال و كوپالى داشته باشد، به عملشان كارى ندارند، به صورتشان كه آنوقت با آن بساط مى‏آمدند و مردم مى‏ديدند اينها را، خيال مى‏كنند حالا هم بايد آنطور باشد، الان بايد وضعش يك وضعى باشد غير عادى. وقتى مردم آشنا شدند با اين مسائل و ديدند - كه خدمت‏هاى شما را، خود شما را در تلويزيون ديدند، خدمت شما را وقتى عرضه كرديد در تلويزيون ديدند و در راديو شنيدند، قهراً پشتيبانى‏شان زياد مى‏شود.

    و الان هم بحمدالله ملت پشتيبان همه هستند، پشتيبان همه ارگان‏هاى دولتى هستند و هم راجع به دولت و هم راجع به ارتش و همه، مردم الان از خودشان اينها را مى‏دانند. شما احتمال اين را مى‏داديد كه اگر يك جنگى پيش بيايد، همه ايران دنبال اين باشند كه كمك بكنند؟ همچو چيزى در آنوقت نبود، اگر يك چيزى پيش مى‏آمد از همه طرف، اگر نمى‏كردند يك كارى كه دولت را از بين ببرند، همراهى ديگر نمى‏كردند. الان مى‏بينيد بچه، بزرگ، پيرزن، چه، مى‏آورند چيزهايى كه دارند، تمام آن چيزى كه دارند مى‏آورند مى‏دهند اين را براى جنگزده‏ها، اين هم براى ارتش، اين هم براى چه. اينها يك چيزهاى نمونه‏اى است كه آنهائى كه چشم و دلشان باز است نه آنهائى كه كوردل هستند، اينها بايد ببينند، مى‏گويند جمهورى اسلامى عين سابق. حالا شما يك همچو چيزى در تمام طول تاريخ، الان هم در تمام دنيا يك همچو چيزى را كه مردم با روى گشاده خودشان براى لشكرشان، براى ملتشان، براى دولتشان همه‏شان دست به هم بدهند، عمل بكنند، جمهورى اسلامى بهتر از اين چى؟

    اين يك تحول معجزه آسايى است كه شده است و اميدوارم كه محفوظ باشد

    خوب، البته مشكلات هست، همه جا مشكلات هست، بايد ملاحظه بكنيد كه مشكلات مثلاً كسانى كه در دولت‏هائى كه در سابق انقلاب كرده‏اند، آن مشكلات در ايران هست؟ آنطور مشكلاتى كه بعد از، الان يك كسى كه نوشته بود از شوروى، يك كسى به من گفت، او پسرش آنجا بوده است، گفت الان هم صف‏هاى طولانى آنجا هست، الان هم كمبود در آنجاهست، الان هم شوروى احتياج به امريكا دارد در اينكه مثلاً ارزاقش را به او بدهد، با آن بساطى كه دارند، خوب يك همچو انقلابى كه در ايران شده است، حالا هم مى‏گوئيم دو سال تقريباً يك خرده كمتر يا بيشتر از آن گذشته است آيا جاى ديگرى همچون چيزى هست كه شما بگوئيد كه اينجا با سابق مثل هم است؟ آيا اينقدر خدمتى كه در اين دو سال با همه گرفتارى‏هائى كه هست، شده است و همه جا مشغول به تعمير، مشغول به باز سازى، مشغول به خدمت هستند و همه ملت كمك مى‏كنند آيا جاى ديگر همچو چيزى سراغ دارند تا بيايند بگويند كه اينجا با زمان شاه...؟ خوب بايد يعنى اينقدر انسان بى‏انصاف باشد كه بگويد كه حالا با زمان شاه فرق نكرده است. حالا آزاديش را ملاحظه مى‏كنى، خوب، هر كه هر نامربوطى مى‏خواهد مى‏گويد، آزاد هم هست، دارد مى‏گويد هر كه هر نامربوطى مى‏خواهد، مى‏گويد، آزاد هم هست، دارد مى‏گويد، هر كه هر نامربوطى مى‏خواهد، تو خيابان فرياد مى‏زد كه مى‏زد، آن آزادى غلط الان هستش. وليكن خوب، كدام وقت در زمان شاه سابق شما يك كدامتان، يك قدم مى‏توانستيد خلاف بگوئيد؟ همه دست به سينه ايستاده بوديد يا نه، اگر خيلى هم مردم خوبى بوديد،

    صحيفه نور ج 13 صفحه 258

    كنج خانه‏هايتان بوديد، كارى به كارى نداشتيد، يا يك كلياتى يك وقتى فرض كنيد در يك روزنامه‏اى يا در نوشته‏اى مى‏گفتيد، حالا داريد شما يك وضع آزادى، يك وضع خوبى داريد رفتار مى‏كنيد بهتر از آزادى ما چه داريم؟ آنوقت همه چيزمان بسته به غير بود، حالا بسته به غير نيستيم ما. البته، همه عالم، يك احتياجاتى دنيا به هم دارد، اين وابستگى نيست، مثلاً ما احتياج داريم كه گندم بخريم، پول مى‏دهيم گندم مى‏خريم مثل يك آدمى كه به نانوايى احتياج دارد، اينها اسمشان وابستگى نيست، وابستگى اين بود كه زمان شاه بود والا خوب، شوروى هم از امريكا احتياجش را مى‏خرد اما وابسته به امريكا نيست. امريكا هم احتياج دارد به يك جائى كه از آنجا يك چيز، از ژاپن مثلاً چيز وارد بكند. مبادلات تجارتى اسمش وابستگى نيست، وابستگى آن بود كه ما در زمان شاه داشتيم كه همه چيزمان را بايد آنها بياند اداره بكنند، مستشار بيايد و لشكر ما را آنطور بكند كه كردند و آنطور خرابكارى. اين مبادلات و باب خريد و فروش كه متقابل يك اشخاصى با هم خريد و فروش دارند اين وابستگى اسمش نيست. الان ايران وابسته به هيچ جا نيست و اين بهترين چيزى است كه جمهورى اسلامى آورده است و آزادى هم هست

    بنابراين اينكه نق نق مى‏زنند نه اين است كه واقعاً آنها عقيده‏شان اين است كه خير، دولت، يك دولت چيزى نيست يا فرض كنيد كه يك گرفتارى الان هست و ما پس، وابستگى‏هائى داريم و ما آزادى نداريم و اين حرف‏ها، اينجور نيست، اينها كار شكنى است از اشخاصى كه اشتباه مى‏كنند، اگر مردم صحيحى باشند، اين هم براى اين است كه شما حرف‏هايتان را نزديد و مسائلى را كه داشتيد نگفتيد و يا اين است كه يك اشخاص مغرضى هستند كه آن اشخاص مغرض را با هيچ جور نمى‏شود درستش كرد، اينها اشخاصى هستند كه مى‏خواستند مثلاً چه بشود، خيال مى‏كردند كه وقتى جمهورى اسلامى شد آنها هم بايد بيايند، آن كه اصلا نه به اسلامش اعتقاد دارد و نه به جمهورى اسلامى اعتقاد دارد، آن بايد بيايد اداره مملكت را بكند، حالا ديده نمى‏شود اينطورى، آن نقش را مى‏زند، نمى‏شود كه ما بگوئيم كه آن آدمى كه سر تا ته بنايش بر اين بوده است كه بيايد يك مثلاً وزارتى را بگيرد يا مثلاً اصلا دولت را تشكيل بدهد، حالا دستش كنار است و خودش هم فرارى هست، نمى‏شود بگوئيم بيا نق نزن، او نق خواهد زد.

    بنابراين يك مقداريش تقصير خود ماهاست وآن اينكه تمام كارهايى كه كرده نمى‏گوييم و اينكه اين ارگان‏هائى كه در همه اطراف مملكت هست نرسيديم به اينكه اصلاحشان بكنيم، اشكالاتى در آنجا هست، هيچ اشكال ندارد كه در دادگاه‏ها، در كميته‏ها، در اينطور موارد در بين مثلاً اين پاسدارها با اينكه خيلى مردم خوبى هستند لكن ممكن است يك اشخاصى وارد شده باشد به اسم پاسدارى و اينها و فساد بكند، يا در دادگاه‏ها وارد شده باشد يك كسى و فساد بكند. در صدر اسلام هم بعضى اشخاص وارد مى‏شدند اشتباهى توى چيز اسلام و فسادكارى مى‏كردند. اينها را بايد البته رسيدگى بشود و بايد همه امورى كه نقايصى كه هست و زياد هم البته هست اين نقايص بايد با بررسى‏ها، با اين رسيدن به اينطور موارد بايد بررسى بشود و درست بشود كه اين نقايص هم كه اشكال

    صحيفه نور ج 13 صفحه 259

    دارند به آن، مثلاً به دادگاه‏ها گاهى، يا به زندان‏ها، يا به جاهاى ديگر رسيدگى مى‏خواهد كه درست بشود كه ببينيم چه جورى است و اصلاحش بكنيم و اميدوارم كه اصلاح هم بشوند.

    و اين جمهورى اسلامى انشاء الله با آن معناى واقعى و محتواى حقيقى‏اش تحقق پيدا بكند و اين تحولى كه الان در ايران پيدا بشود اصلا نظير ندارد اين تحول، كه در ظرف مدت كوتاهى، يك ملتى كه توى فسادها داشت زندگى مى‏كرد يكدفعه متحول شدند به اينكه داوطلب شدند براى جنگ، داوطلب شدند براى شهادت و خوشحالى مى‏كنند، گريه مى‏كنند بعضى‏ها كه ما را اجازه نمى‏دهند برويم، شما يك كارى بكنيد اجازه بدهند، اين يك تحول معجزه‏آسايى است كه شده است و اميدوارم كه اين تحول محفوظ باشد و مادامى كه محفوظ باشد آسيب نمى‏بيند اينجا. و فرض كنيد كه دخالت نظامى هم بكنند، هر كارى بكنند آسيب نمى‏بينند من دست آخرش را مى‏گيرم كه خير آسيب هم ببينند و ما هم همه‏مان را از بين خداى نخواسته ببرند، لكن ما تكليفمان را عمل‏كرديم.

    ما مسلمان هستيم، ما مسؤوليم پيش خدا

    ما مسلمان هستيم، ما مسؤوليم پيش خدا، ما امروز كه كشور دستمان افتاد و شما آقايان داريد اداره‏اش مى‏كنيد مسؤوليد پيش خدا، اينطور خيال نكنيد كه ما حالا هر كارى بكنيم شده است نه، همه كارهاى شما در محضر خدا و مسؤوليد و از شما سؤال مى‏شود، از الفاظتان سؤال مى‏شود، از آن چيزهايى كه عمل مى‏كنيد سؤال مى‏شود، همه‏اش سؤال شدنى است.

    و اگر چنانچه ما هم فرض بكنيم اينكه، فرضى است غير صحيح اما فرض هم بكنيم كه ما نابود بشويم اما، ما در راه يك حقيقتى نابود شديم و نابودى نيست اين، اين بود است و اين همچو است كه اگر يك همچو چيزى در ايران فرض كنيد واقع بشود، دنيا را به تزلزل و چيز مى‏اندازد و زندگى براى دنيا حاصل مى‏شود. بنابراين هيچ خوفى ما از اين مسائل نداشتيم و هيچ وقت هم از جنگ و نمى‏دانم از اين ارعاب‏هائى كه اينها مى‏كنند ما نبايد بترسيم. چرا بترسيم؟ براى اينكه ما تكليف داريم عمل مى‏كنيم و ما حقيم. وقتى كه حق هستيم چرا بايد بترسيم؟ همان كلمه‏اى كه حضرت على بن حسين به پدرشان عرض كردند بعد از اينكه فرمود كه خير كشته خواهيد شد و چطور، فرمود كه ما بحق نيستيم مگر؟ گفتند چرا ما بحقيم. گفت پس چرا بترسيم، ديگر ترسى نداريم ما. مسأله اينطورى است. انشاء الله اميدوارم همه موفق باشيد و هم كارهاى خودتان را زير نظر خودتان بگيريد كه كارهايتان در نظر خدا هست و اعمالتان ثبت مى‏شود و هم اداره خودتان را كه شما متكفل اداره آن هستيد. اشخاص را، اشخاص صحيح در آنجا باشد، يك وقت اشخاص فاسد در آنجا نباشد كه بخواهد فسادكارى بكند و اگر اشخاص غير صحيح هستند، موعظه كنيد، چه بكنيد، اگر ديديد قابل اصلاح نيستند كنارشان بگذاريد، اشخاص صحيح پيدا بكنيد.

    و اميدوارم كه همه كارها اصلاح بشود و با موفقيت پيش برويم و اين گرفتارى‏ها انشاء الله بكلى رفع بشود.

    
    previos page menu page next page
    

  10. #1190
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    previos page menu page next page
    

    صحيفه نور ج 13 صفحه 260

    تاريخ: 16/10/59

    بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اعضاى انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان خارج از كشور و سفرا و كارداران دولت جمهورى اسلامى

    اعمال شما در خارج بايد طورى باشد كه صادر كننده انقلاب باشد

    بسم الله الرحمن الرحيم‏

    من سلامت همه آقايانى كه از خارج به كشور خودتان آمديد، چه اعضاى سفارتخانه‏ها و سفرا و چه دانشجويان عزيز خارج كشور، از خداى تبارك و تعالى خواستارم. من گمان مى‏كنم كه تكليف شما آقايان كه در خارج هستيد و در سفارتخانه‏هاى اسلامى ايران در بيرون از كشور هستيد و همين طور جوانان عزيز ما كه در خارج كشور هستند، مشكل‏تر است تكليفتان از ما كه در داخل هستيم. براى اينكه ملت ما وضع اسلام و جهات اسلامى را مى‏دانند و اگر فرض كنيد يك گروهى يا يك شخصى بر خلاف اسلام رفتار كند، آنها آن شخص را، آن گروه را محكوم مى‏كنند، و اما شما در محيطهائى هستيد كه آن محيطها مثل غرب، مثل جاهائى كه ملت‏ها اسلامى نيستند يا اگر اسلامى باشند توجه به مسائل، باز آنطور كه بايد پيدا نكردند، اگر چنانچه شما شخصاً يا سفارتخانه‏هايتان وضعش يك وضعى باشد كه با اسلام درست جور نيايد، در آنجا خواهند گفت كه اسلام همين است. اگر بنا باشد كه سفارتخانه‏هاى ما در خارج از كشور به همان وضع طاغوتى يا نزديك به وضع طاغوتى باشند، معنايش اين است كه باز اسلام در سفارتخانه نرفته است. مع الاسف تا آنجا كه به من در طول اين مدت اطلاع دادند (كه اخيراً را درست نمى‏دانم) سفارتخانه‏هاى ما، سفارتخانه‏هاى اسلامى كه بايد باشد نيست، چه در مكان‏ها و چه در كيفيت مستخدمينى كه آنجا هستند و خصوصاً مستخدمين زن و چه در ساير جهاتى كه هست، باز احساس درست نشده است كه جمهورى اسلامى يعنى چه. بعض از سفرائى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به دربار سلاطين بزرگ آنوقت فرستاده بودند اينها وقتى وارد شدند با شمشير خودشان آن پارچه‏اى كه حرير بود زدند كنار. اين شكستن آن دماغ فرعونى سلاطين آن زمان بود. مطلب به نظر ساده مى‏آيد لكن مسأله اينطور نيست. اينها كه رفتند، يك اعراب ساده‏اى بودند، متعهد به اسلام بودند، از اول خواستند بفهمانند كه وضع ما چى است و ما برخوردار از چه مكتبى هستيم و اينطور جلال و جمال و دستگاه به ما تاثيرى نمى‏كند. بسيارى هستند كه وقتى كه يك شخصيت خيلى به نظر خودشان عالى را ديدند، دست و پايشان را گم مى‏كردند و مى‏كنند خصوصاً در زمان قدرتهاى بزرگ و در اين نيم قرنى كه ما مبتلا بوديم، جلوى او هم همين طور. يك حكومت

    صحيفه نور ج 13 صفحه 261

    وقتى كه مى‏آمد در يك محلى، اين حكومت مثل يك شاه با مردم عمل مى‏كرد، مردم را هيچ به حساب نمى‏آورد و من خودم شاهد اين معنا بودم كه يك حاكمى كه براى گلپايگان آمده بود و خمين هم آنوقت جزء گلپايگان بود، اين در حضور تجارى كه آمده بودند براى آنجا ملاقاتش، آن بزرگتر فرد تاجر را گفت ببريد ببنديد به چوب. من شاهد بودم كه بچه بودم شاهد بودم كه يك نفر مرد متدين محترمى كه در بازار رئيس تجار بود، اين شخص فاسد اينطور با او عمل كرد كه در حضور جمع پايش را بستند به فلك و چوب زدند به او. اين كارها را مى‏كردند و همين طور گاهى اين كار را مى‏كردند كه وقتى كه يك محترمى مى‏رفت، يك عالمى مثلاً مى‏رفت ملاقات مى‏كرد با آنها، در حضور آن عالم يك بيچاره ديگرى را مى‏آوردند به چوب مى‏بستند براى اينكه بفهمانند تو بايد اطاعت بكنى. و از آنوقت يك همچو وضعى بود و از اين بدتر. اين عملى كه سفير يا سفراى حضرت رسول انجام دادند، يك عمل ساده بزرگى بود. از اول، شخصيت آن فرعون را از اول شكستند. مرحوم مدرس هم اين عادت را داشت توى حياطش يك فرشى انداخته بود و آنجا مى‏نشست، قليان هم وقتى مى‏خواست، پا مى‏شد خودش شروع‏كرد درست كردن، در اين خلال فرمانفرما وارد مى‏شد فرمانفرماى آنوقت را شما شايد نمى‏دانيد چه مسأله‏اى بود ايشان مى‏گفت كه، قليان را دستش مى‏داد مى‏گفت كه شما آبش را بريز تا من آتشش را درست كنم. فرمانفرما شكست مى‏خورد، تحت تأثير همچو واقع مى‏شد كه مدرس به او گفت و تو آب قليان را بريز و ادارش مى‏كرد كه آب قليان را بريزد و من خودم آتش را درست مى‏كنم تا قليان درست بشود. اين براى اين بود كه برخورد با اين مغزهاى فاسد گاهى بايد طورى باشد كه از اول طمع نكنند به آن طرف، اگر چنانچه با تواضع و خضوع و آنطورى كه آن وقتها متداول بود رفتار مى‏كردند، او طمع مى‏كرد كه اگر چنانچه مطلبى دارد تحميل كند، اما وقتى برخورد يك برخورد اينطورى بود، ساده و لكن كوبنده، ديگر نمى‏توانست به او تحميل كند مطلبى را. شما در خارج كه هستيد برخورد داريد با سفراى آنجا، باوزراى خارجه آنجا، با همه اينها برخورد داريد، اگر بنا باشد كه شما وقتى كه مى‏خواهيد در وزارت خارجه برويد خودتان را گم كنيد، خيال كنيد كه حالا در يك محضر كذا، وزير خارجه امريكا، وزير خارجه شوروى، لكن بايد شما توجه داشته باشيد كه شما سفير مملكت اسلامى هستيد كه از همه اين قدرت‏ها، قدرتش بالاتر است و از همه اين شريف‏ها (اگر آنها شرافتى داشته باشند) شرافتش بالاتر است و شما بايد حيثيت خودتان را از اول حفظ كنيد و از مسائل مهمى كه شماها مثل ماها مؤظف به آن هستيد اين است كه با عمل خودتان در آنجا، سلوكتان با كارمندان با وضعيت اصل سفارتخانه و وضع سفارتخانه طورى باشد و طورى بكنيد كه با همين عمل به تدريج انقلاب شما صادر بشود به آن كشورى كه در آن هستيد. مسائل اخلاقى، يك مسائلى است كه وقتى كه يك كسى مقيد به آن بود و دنبالش بود، اين سرايت مى‏كند، و مردم به حسب طبيعتشان، به حسب فطرتشان فطرت‏ها سالم است منتها تربيت‏ها ضايع مى‏كند فطرت‏ها را

    صحيفه نور ج 13 صفحه 262

    با اخلاق و تبليغات اسلامى بنيادهاى طاغوتى و غربى را در هم بكوبيد

    شما بايد با خيال كنيد خودتان كه در يك مملكتى وارد شديد و مى‏خواهيد اين مملكت را مثل مملكت خودتان تربيت كنيد و مى‏خواهيد اسلام را در آنجا هم صادر كنيد. صدور اسلام به اين است كه اخلاق اسلامى، آداب اسلامى، اعمال اسلامى، آنجا طورى باشد كه مردم توجه به آن بكنند. و از امور مهمه داشتن يك نشريه در هر سفارتخانه هست، نشريه، نه مثل نشريه‏هاى زمان طاغوت. نشريه، يك نشريه اخلاقى اسلامى و در آن درج بشود مسائلى كه در ايران گذشته است. شما مى‏بينيد كه الان در همه جاى دنيا تقريباً به ضد جمهورى اسلامى تبليغات مى‏شود. تبليغات همه جانبه، چه دستگاه‏هاى تبليغات غرب با همه وابستگان و چه دستگاه تبليغات شرق با همه وابستگانشان، اين براى اين است كه اينها از جمهورى اسلامى وحشتزده شده‏اند، علاوه بر اينكه منافعشان در خود ايران از دست رفته است و انشاء الله تا ابد از دست خواهد رفت علاوه بر اين، خوف اين را دارند كه اين مطلب سرايت كند و اين نهضت و انقلاب سرايت كند به خارج و صادر بشود در مملكت‏هاى ديگرى و آنها هم بعد از فهم اين معنا كه اسلام بايد در آن محل باشد، اسلام وضعش چطور است، اين را هم مى‏ترسند كه نبادا آنجا هم مثل ايران بشود و آن دستگاه‏هاى طاغوتى‏شان كم كم رو به زوال باشد و انشاء الله هست رو به زوال. شما بايد، شما بايد به هر سفارتخانه‏اى كه داريد، به جاى آن خرج‏هاى طاغوتى كه در آنوقت مى‏شد، آن مهمانى‏هاى طاغوتى كه همه‏اش بر خلاف اخلاق اسلامى بود و آن خرج‏هاى ديگرى كه خود شما هم مى‏دانيد كه در آنجاها مى‏شد، آن مخارج را صرف تبليغات بكنيد و به دنيا بفهمانيد كه اسلام چطور است و مملكت ما چه وضعى دارد. در مقابل همه تبليغاتى كه مى‏شود، از هر جور تبليغى كه مى‏شود، جواب بدهيد و آشنا كنيد ممالك ديگر راكشورهاى ديگر را به آن چيزى كه در ايران هست و آنطورى كه در ايران مى‏گذرد. آشنا كنيد مردم را به اسلام و به نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى. خوف اينكه ما اگر ساده رفتار كنيم آنها با آن، سفارتخانه آنها با آن وضعى كه دارد، ما در نظر آنها تحقير مى‏شويم، اين خوف را خودتان راه ندهيد، بلكه شما با عملتان تحقير كنيد آنطور بناها و بنيادهاى ظلم و طاغوتى را. شما گمان نكيند كه اگر چنانچه به طور ساده عمل بكنيد و سفارتخانه شما يك امر، يك جاى ساده‏اى باشد، يك مركزى باشد كه از آنجا علم و دانش و اخلاق صادر بشود، شما تحقير خواهيد شد. خير، اين حرف، حرف غربزده‏هاست كه خيال مى‏كنند كه ما اگر مثل غرب نباشيم، ما تحقير مى‏شويم. ما الان بنا داريم كه مثل غرب نباشيم و بنا داريم وابسته نباشيم و بنا داريم مستقل باشيم و آزاد باشيم و الان مى‏بينيد كه آنهائى كه، ملت‏هايى كه تحت تأثير تبليغات امريكا و شوروى و ساير اذناب آنها واقع نشدند، همه آنها به نظر اعجاب و عظمت به شما نگاه مى‏كنند. عظمت انسان به لباس و كلاه و اتومبيل و - نمى‏دانم پارك و امثال ذلك نيست. انسان يك حقيقتى است كه آن حقيقت اگر بروز بكند شرافتمند است، عظمت دارد. شما مى‏بينيد كه بزرگترين افراد بشر انبيا بودند و ساده‏ترين از همه هم آنها بودند. در عين حالى كه بزرگتر از همه بودند و همه آنها را به بزرگى مى‏شناختند در عين حال ساده‏ترين افراد بودند در وضع زندگى‏شان تمام انبيا اينطور

    صحيفه نور ج 13 صفحه 263

    بودند و تاريخ همه آنها را نشان مى‏دهد كه با وضع بسيار ساده‏اى عمل مى كردند. در صدر اسلام آن امر بسيار روشن است كه چه جور وضع داشتند، حكومت‏ها چه وضعى داشتند و امراى ارتش چه وضعى داشتند و خود اشخاصى كه در رأس بودند با مردم چه وضعى داشتند. در عين حالى كه وضع‏شان آنطور بود كه وقتى يك كسى از خارج مى‏آمد در مسجد رسول الله و اين افراد نشسته بودند، شناخت كه كدام يكى اينها رسول الله هستند، سؤال مى‏كرد كه كدام يكى هستيد؟ براى اينكه نه بالايى بود، نه پائينى بود، دور مى‏نشستند. اگر حصيرى هم بود يا بوريائى بود من نمى‏دانم لكن اين فرش‏هايى كه شما خيال كنيد، حتى اين فرشى كه شما زيرتان انداختيد نبوده است. آنوقت دور هم‏نشستند وليكن عظمت‏شان، عظمتى بود كه دنيا را تحت تأثير قرار داد. عظمت انسان به روحيت روح انسان است. عظمت انسان به اخلاق و رفتار و كردار انسان است، نه به اينكه اتومبيلش سيستم كذا باشد، نه به اينكه گارد داشته باشد، نه به اينكه خدمه داشته باشد. اينها عظمت انسان نيست، اينها انسان را منحط مى‏كند از آن مقامى كه دارد.

    انسان بايد تزكيه و تربيت اسلامى را اول از خودش شروع كند

    شما آقايانى كه در سفارتخانه‏ها هستيد مؤظفيد عقلاً و شرعاً به اينكه هر چه ساده‏تر، سفارتخانه‏هاتان هر چه ساده‏تر باشد و كيفيت معاشرتتان با آن اشخاصى كه كارمند هستند در آنجا و به اصطلاح شما زير دست گفته مى‏شوند، برادرانه باشد و در عين حالى كه آنها بايد از شما بپذيرند مطالبى كه مى‏گوئيد، لكن برادرانه بايد باشد و همين طور وضع مهمانى‏هايتان، وضع گذران خودتان، وضع كسانى كه در آنجا كار مى‏كنند آنها بايد يك وضع متحول بشود به يك وضع اسلامى كه هر كس مى‏آيد در آنجا اسلام را در آنجا عملاً ببيند. ما هر چه فرياد بزنيم كه ما اسلامى هستيم و جمهورى اسلامى هستيم، لكن وقتى ببينند ما را كه در عمل غير او هستيم، از ما ديگر باور نمى‏كنند. وقتى مى‏توانند باور كنند از ما كه مائى كه مى‏گوئيم جمهورى اسلامى هستيم، عملمان هم آنطور باشد، عمل طاغوتى نباشد و قول، قول اسلامى، عمل اسلامى باشد و خود رفتار، اسلامى باشد، گفتار اسلامى باشد تا صادر بشود اين جمهورى اسلامى در ساير كشورها. صدور با سرنيزه صدور نيست، صدور بازور صدور نيست، صدور آنوقتى است كه اسلام، حقايق اسلام، اخلاق اسلامى، اخلاق انسانى در اينجاها رشد پيدا بكند و شما مؤظف به اين معنا هستيد و بايد اين كار را انجام بدهيد كه هم در عمل و هم در نوشته‏هائى كه در آنجا منتشر مى‏كنيد بايد بكنيد و مجله داشته باشيد و آن مجله يك مجله‏اى باشد كه هم در عكس‏هايى كه در آن هست و هم در مسائلى كه در آنجا طرح مى‏شود همه‏اش مؤافق باشد با جمهورى اسلامى تا به واسطه تبليغات اسلام نفوذ كند در آنجا، و اين را بدانيد كه اگر چنانچه شما تبليغات بكنيد و همين طور دانشجوهاى عزيز ما در آنجا كوشش كنند در اينكه در هر جا كه هستند و با هرطايفه‏اى كه برخورد مى‏كنند مسائل ايران را، مسائل اسلامى ايران را در آنجا طرح بكنند و آن چيزهائى كه در مجلات خارج، در روزنامه‏هاى خارج در هر جا نوشته مى‏شود، آنها را يكى يكى براى

    صحيفه نور ج 13 صفحه 264

    آنها تحليل كنند و دروغ آن چيزها را بر آنها ثابت بكنند.

    عمده مسأله اين است كه ما فهميده باشيم در قلبمان كه ما مى‏خواهيم جمهورى‏مان اسلامى باشد. بايد همانطورى كه با زبان مى‏گوئيم، قلب ما معتقد شده باشد به اينكه ما مى‏خواهيم اسلام باشد. ما مى‏خواهيم اسلام باشد ديگر با تمام اعوجاجات بايد مبارزه بكند انسان، اول از خودش شروع كند ببيند خودش چه اعوجاجاتى دارد. هر انسان لامحاله در خودش نقص‏هايى مى‏بيند، كم است كسى كه نقص نبيند در خودش و اگر كسى نقص در خودش نمى‏بيند، اين خودش يك نقصى است كه دارد. انسان بايد تربيت بشود، بايد به تزكيه تربيت بشود. و انسان از خودش بايد شروع بكند، از خانواده خودش بايد شروع كند. و شما خودتان، خانواده‏هايتان، خودتان همه شروع كنيد تا به خارج برسد. دانشجويان ما بايد خودشان اول توجه بكنند كه رفتار خودشان، كردار خودشان، گفتار خودشان همه اينها منطبق با موازين اسلامى و اخلاقى باشد تا اينكه اگر مردم را دعوت كرديد به اسلام و بايد هم دعوت بكنيد، حرف شما مخالف با عمل شما نباشد. خودتان يك وضعى نداشته باشيد كه وقتى بگوئيد، مسخره كنند كه آقا خودش فلان است و ما را دعوت به چه مى‏كند.

صفحه 119 از 208 نخستنخست ... 1969109115116117118119120121122123129169 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/