صفحه 11 از 49 نخستنخست ... 78910111213141521 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 482

موضوع: •●♥ دل نوشته های یک عاشق شکست خورده ♥●•

  1. #101
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    ای آخرین بهانه در گریه شبانه

    غلطیده همچو شبنم در بستر ترانه

    تو رمز عشق نابی در بتن هر جوانه


    ای در نگاه گرمت فریاد عاشقانه


    می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر


    سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر


    می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر


    سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر


    ای خود پرست مغلوب تندیس عشق من باش


    ای با من و زمن دور خورشید شب شکن باش


    بگذار تا که از عشق با تو نفس بگیرم


    یا آنکه پیش چشمات از عشق تو بمیرم


    می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر


    سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر


    می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر


    سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر


    تو آینه نگاهت تصویر عشقت بگذار


    شاید مرا ببینی در قاب روی دیوار


    بگذار تا که از عشق با تو نفس بگیرم


    یا آنکه پیش چشمات از عشق تو بمیرم


    می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر


    سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر


    می خواهمت میخواهمت زهری اگر دردی اگر


    سر تا بپا در آتشم کوه یخی سردی اگر


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #102
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    بازهم پائیز، قلب مرا به یغما برد
    بازهم پائیز آمد اما اینبار همراهی در کنارم نمی بینم...
    شاید حتی همراهی برای قدم در میان برگهای بی جان ...
    هنوز برگها نیز ترانه قدمهای عاشقانه ما را به خاطر دارند....
    قدمهای به وسعت دو قلب عاشق ،
    قدمهایی به همنوازی همه درختان و شاید قدمهایی
    از کرانه قلب عاشق من بر روی دفتر خاطرات زندگی سردم...
    آری زمان صبر نمیکند روزی با تو حالا بدون تو از این فصل و کوچه های دلتنگی
    آن عبور میکنم...
    اما پائیز نیز به دنبال نوای قدمهایت از قلب من کوچ کرده است ...



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #103
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    اي آشنا مي بيني قلبم شكست

    باقيمانده محبت را ازمن گرفتند

    دنياي احساسم خرابي دلگيري شد

    خانه ي دل را گرفت گرد باد ماتم

    بر قلب پر دردم نفس تازه اي ندميد

    و فرياد دلم در سكوت آواره شد

    گرمي محبتي نبود و پرنده اي كه پرواز كرد

    و تن سردم به جاي قفس

    مرهم نبود و از دردها بي حس گشتم

    غريبي غمي كه مهمان دلم شد

    باز سكوت ،باز درد

    و من همان غريبي، كه بودم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #104
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
    و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

    دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
    سند عشق به امضا شدنش می ارزد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #105
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    برسان باده كه غم روي نمود اي ساقي
    اين شبيخون بلا باز چه بود اي ساقي
    حاليا نقش دل ماست در آئينه ي جام
    تا چه رنگ آورد اين چرخ كبود اي ساقي
    ديدي آن يار كه بستيم صد امّيد در او
    چون به خون دل ما دست گشود اي ساقي
    تيره شد آتش يزداني ما از دم ديو
    گر چه در چشم خود انداخته دود اي ساقي
    تشنه ي خون زمين است فلك، وين مه نو
    كهنه داسي است كه بس كشته درود اي ساقي
    منّتي نيست اگر روز و شبي بيشم داد
    چه ازو كاست و برمن چه فزود اي ساقي
    بس كه شستيم به خوناب جگر جامه ي جان
    نه ازو تار به جا ماند و نه پود اي ساقي
    حق به دست دل من بود كه در معبد عشق
    سر به غير تو نياورد فرود اي ساقي
    اين لب و جام پي گردش مِي ساخته اند
    ورنه بي مي ز لب و جام چه سود اي ساقي
    در فرو بند كه چون سايه درين خلوت غم
    با كسم نيست سر گفت و شنود اي ساقی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #106
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    من برگ را سرودی کردم
    سر سبز تر ز بیشه
    من موج را سرودی کردم
    پرنبض تر ز انسان


    من عشق را سرودی کردم
    پر طبل تر زمرگ


    سر سبز تر ز جنگل
    من برگ را سرودی کردم


    پرتپش تر از دل دریا
    من موج را سرودی کردم


    پر طبل تر از حیات
    من مرگ را
    سرودی کردم



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #107
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    گرانبار شد ، گوشم از پند ها

    برآنم ، که تا بُگسلم بَندها

    هر آن دل ، که شد بسته ی دام ِ عشق

    رهایی نیابد به ترفندها


    پرستنده ام بر تو ، ای خانه سوز


    کجا ترسم ، از شرم ِ پیوند ها


    ز تنهاییم ، باغ ِ دل تیره بود


    تو جانش دمیده به لبخند ها


    کنون ، چامه گویم بران روی و موی


    در آغوش ِ هر چامه ، گل قندها


    به افسون ِ آن چشم ِ مستت که هست


    مرا تکیه پروردِ سوگندها


    که از شور ِ مهرت ، چنان سرخوشم


    که بر کام ِ دل ، آرزومندها


    مرا بندگی بین و در سایه گیر


    که شرط است ، لطف از خداوندها

    تو نور ِ دلی ، ای فروزنده بخت

    که بازت نجویم همانند ها


    خوش آندم ، که افشانمت جان به پای


    چو بر گونه ی آذر ، اسپند ها


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #108
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض


    هر چه کنی بکن ولی از بر من سفر مکن یا که چو می روی مرا وقت سفر خبر مکن گر چه به غم ستاده امنیست توان دیدنم
    شعله مزن بر آتشم از بر من گذر مکن
    روز جدایی ات مرا یک نگه تو میکشد
    وقت وداع کردنت بر رخ من نظر مکن
    دیده به در نهاده امتا شنوم صدای تو
    حلقه به در بزن مراعاشق در به در مکن
    من که ز پا نشسته ام مرغک پر شکسته ام
    زود بیا که خسته ام زین همه خسته تر مکن
    گر چه به دور زندگیتن به قضا نهاده ام
    آتشم این قدر مزن رنجه ام این قدر مکن
    یوسف عمر من بیا تنگدلم برای تو
    رنج فراق می کشد
    خون به دل پدر مکن

    هر چه که ناله می کنمگوش به من نمیکنی
    یا که مرا ز دل ببر یا ز برم سفر مکن



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #109
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    تو می گذری...............من می گذرم

    تو از من

    من از دل

    تو می خندی ............من می خندم

    تو به من

    من به روزگار

    تو می گریزی ..............من می گریزم

    تو از عشق

    من از خاطره

    تو می روی ..................من می روم

    تو از اینجا

    من از...............اینجا

    کاش می فهمیدی از اینجا ........تا....... اینجا

    چقدر فاصله است !!!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #110
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    دفــتر شعر چــو کنجی بنــهادم چه سود


    جـز همین دفتر من ، کس بدلم یار نبود!!!


    می گـشایم به دگر بار، همان دفــتر را


    تا گــشاید دل ء افسرده او غمگین مرا


    آه ،ای دفترء شـعری که بدل هـمرازی


    تو فقط با دل ء افسرده ء من می سازی


    زندگانی همه غـــمهای مرا دامن زد


    رنگء افـسردگی و غـم بدل و بر تن زد


    سـینه آرامگهی شد ز همه عشق و امید


    وه که عالم به کجا پایء منء خـسته کـشید


    در شب ء غـــمزده بیدارم و همراه نـسیم


    اشک بر دیده وآ لوده به غــمهای عظـیم


    روح من بال گــشود و پیء گمگشته خویش


    رفـته هرسو، به تنء خـسته وبا،قـلب پریش


    عاقــبت دید که اورفته وغمها باقی ست


    آنکه برما همه کـس بود، دگر اینجا نیــست!!


    بعد او، رود ء غـــمء ســینه بدریا پیوســت


    وه که کــوتاه شــد از دامن او، ‌ما را دســت!


    آن ســفرکرده چه دوراست وچه دسـتم کـوتاه


    باز تنـــها شده ام با غم و با غصــه وآه


    بعد او خــانهء دل ، گشته ،چو ویرانه سرا


    خــود ندانــم به کجا میرود این دل! بخــدا!!!


    خــسته ام بسکه بدل گفته ام از او بگـــذر


    گـــریه ها کـــرده بـه غــم گفــــت :


    (( بین مـــرگ مــــرا *))!!!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 11 از 49 نخستنخست ... 78910111213141521 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/