صفحه 10 از 25 نخستنخست ... 6789101112131420 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 241

موضوع: داستان بزرگان

  1. #91
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روزی عربی به خدمت حضرت محمد صلی الله علیه و آله آمد که شتر خویش را رها کرده بود. حضرت از او پرسیدند: «شترت را کجا گذاشتی؟» گفت: «آن را رها باز گذاشتم و بر خدا توکل کردم.» حضرت فرمودند: «پایش را ببند و بر خدا توکل کن.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #92
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ازدياد نعمت در پرتو شكر نعمت
    امام صادق (ع) در منا بودند كه سائلي نزد ايشان آمد. حضرت امر فرمود كه خوشه انگوري به او بدهند. سائل گفت: به اين نيازي ندارم اگر پولي داريد، بدهيد. حضرت فرمود: خدا به تو وسعت دهد و چيزي به او نداد. پس از آن، سائل ديگري آمد. حضرت سه دانه انگور به او مرحمت فرمود. سائل آن را گرفت و گفت: «الحمدلله رب العالمين الذي رزقني» امام، با ديدن شكرگزاري او، دو دست مبارك خود را از انگور پر كرد و به وي داد. سائل، دوباره خدا را شكر كرد.
    حضرت به غلام خود گفت: چقدر پول همراه داري؟ غلام نزديك بيست درهم به او داد. سائل گرفت وگفت: شكر خداي را كه اين ها همه از او است.
    پس حضرت پيراهن خود را در آورد و به او داد و فرمود: بپوش. سائل آن را پوشيد و خداي را سپاس گفت كه او را پوشانيده و شاد فرموده است. پس رو به حضرت كرد و گفت: اي بنده خدا! خداوند به تو پاداش دهد و آن گاه رفت. شخصي مي گويد: گمان مي كنم اگر سائل متوجه حضرت نشده بود و فقط شكر خداي را به جا مي آورد، حضرت هم پيوسته به او عطا مي كرد.(1) اين معنا مصداق آيه شريفه است كه خداوند متعال به بندگانش فرمود: اگر شكر كنيد، نعمت هاي خويش را براي شما افزون مي كنم.
    1- اصول كافي، ج 4، ص 49

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #93
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اسکندر یکی از کارداران را از عملی شریف عزل کرد و عملی خسیس به وی داد. روزی آن مرد بر اسکندر درآمد، گفت : چگونه می بینی عمل خویش را ؟ گفت: زندگانی پادشاه دراز باد. نه مرد به عمل بزرگ و شریف گردد بلکه عمل به مرد بزرگ و شریف شود، در هر عملی که هست نیکو سیرتی می یابد و داد و انصاف . اسکندر را خوش آمد ، عمل وی را به او باز داد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #94
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روزی خواهر رضاعی رسول اکرم صلی الله علیه و آله به نزد آن حضرت آمد؛ وقتی به او نگریست، از او شادمان گشت و ملحفه اش را گسترد و او را بر آن نشاند. سپس روی کرد و با او سخن گفت و به صورتش خندید.
    آنگاه خواهرش برخاست و رفت و برادرش آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین احترامی به او نکرد. لذا به حضورش عرض شد: ای رسول خدا! با خواهرش رفتاری کردی که با او در حالی که مرد است، چنین نکردی!؟
    فرمود: «چون او نسبت به پدر و مادرش نیکوکارتر از برادرش بود.»
    کوثر ، زمستان 1385، شماره 68،

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #95
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در خبر است که یک روز مردی به نزدیک امیر و حاکم دیار خود آمد و گفت: مرا عملی (کاری) ده از اعمال. گفت قرآن دانی؟ گفت: نه. گفت: برو قرآن بیاموز که ما عمل به کسی ندهیم که قرآن نداند. مرد برفت و قرآن بیاموخت به امید آن که چون

    قرآن بیاموزد، عمل گیرد. چون در قرآن به این آیت رسید، طمع از عمل برید و دیگر پیش امیر نرفت.

    یک روز حاکم او را دید. گفت: چه کردی؟ قرآن آموختی؟ گفت: آری. گفت: اکنون بیا تا عملی دهم تو را. گفت: عمل نخواهم. گفت: چرا؟ گفت: برای آنکه به قرآن، مستغنی شدم از عمل تو. گفت: چگونه؟ گفت: آیتی در قرآن پیش من آمد که مرا از تو و غیر تو مستغنی کرد و این آیت بر حاکم بر خواند.

    «و من یتوکل علی الله فهو حسبه، ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی قدراً؛ و هر که توکل کند بر خدای، او را بس باشد، که خدای رسد به کار خود، کرد خدای هر چیزی را تقدیری.»

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #96
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    امام صادق‏ عليه السلام در رابطه با تفاوت برخورد حضرت يعقوب‏عليه السلام و حضرت يوسف‏عليه السلام با برادرانش پس از ندامت و طلب استغفار و اين كه يوسف بى درنگ از خود، گذشت نشان داد و يعقوب تنها وعده داد كه در آينده براى آنها طلب مغفرت خواهند كردفرمود: «لان قلب الشاب أرق من قلب الشيخ»«بدان دليل كه همانا دل جوان نازك‏تر از دل پير است».

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #97
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    معاویه كه دشمن سرسخت حضرت علی علیه السلام بود روزى از یكى پرسید:از كجا می آیى؟

    آن شخص از راه تملّق گفت: از پیش على كه بخیل‏ترین مردم است!

    معاویه گفت: واى بر تو از على سخى‏تر كسى بدنیا نیامده است، اگر او را انبارى از كاه و انبارى از طلا باشد، طلا را زودتر از كاه می بخشد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #98
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرحوم شیخ صدوق رضوان الله علیه به نقل از محمّد بن احمد نیشابورى از قول جدّه‎اش خدیجه، دختر حمدان حکایت کند:
    در آن هنگامى که امام رضا علیه السلام در مسیر راه خراسان وارد شهر نیشابور گردید، به منزل ما تشریف فرما شد.
    امام پس از آن که اندکى استراحت نمود، در گوشه‎اى از حیات خانه ما یک بادام کشت نمود، که رشد کرد و بزرگ شد و یک ساله به ثمر رسید؛ و هر سال ثمره بسیارى مى‎داد.
    و چون مردم متوجّه شدند، که امام رضا علیه السلام آن درخت را با دست مبارک خود کشت نموده است، هر روز به منزل ما مى‎آمدند و از بادام‎هاى آن جهت شفا و درمان امراض خود استفاده مى‎کردند و هر کس هر نوع مرضى که داشت، به عنوان تبرّک از آن بادام که تناول مى‎کرد، عافیت و سلامتى خود را باز مى‎یافت .
    و حتّى نابینایان شفا مى‎گرفتند و زن‎هاى آبستن - که درد زایمان برایشان سخت و غیرقابل تحمّل بود - از آن بادام استفاده مى‎کردند و به آسانى وضع حمل مى‎نمودند.
    و همچنین حیوانات مختلف مى‎آمدند و خود را به وسیله آن درخت متبرّک مى‎ساختند.
    پس از آن که مدّت زمانى از این جریان گذشت، درخت بادام خشک شد و جدّم، حمدان چند شاخه‎اى از آن درخت را قطع کرد که در نتیجه چشم‎هایش کور و نابینا گردید.
    و فرزند او - که عَمرو نام داشت و یکى از ثروتمندان مهم شهر نیشابور بود - آن درخت را از ریشه قطع و نابود کرد و او نیز به جهت این کار، تمام اموال و زندگیش متلاشى شد و بیچاره گردید، که دیگر به هیچ عنوان توان امرار معاش نداشت .
    و راوى در نهایت گوید: قبل از آن که درخت خشک شود، کرامات بسیارى به برکت امام رضا علیه‎السلام از آن ظاهر مى‎گردید و مردم؛ بلکه حیوانات از آن بهره مى‎بردند.

    منبع:
    عیون اخبارالرّضا علیه السلام، ج 2، ص 132، ح 1/ إثبات الهداة، ج 3، ص 258، ح 33/مدینة المعاجز، ج 7، ص 130، ح 135

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #99
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    از ابوهاشم جعفری حکایت شده که دچار تنگدستی شدیدی شدم. به سراغ امام هادی علیه السلام رفتم و با اجازه آن بزرگوار در محضرش نشستم. قبل از آن که سخنی بگویم حضرت فرمود: ابوهاشم! تو می‪خواهی کدام یک از نعمت‪های بی‪شمار خدای متعال را سپاس گزاری؟
    زبانم بند آمد و ندانستم در پاسخ حضرت چه بگویم. حضرت ادامه داد: خداوند ایمان را روزی تو گردانیده و بدین وسیله بدنت را بر آتش (جهنم) حرام گردانیده است، به تو نعمت عافیت داده و از این راه تو را در راه طاعت خود یاری داده، به تو نعمت قناعت (و عزّت نفس) عنایت کرده و با آن تو را از خواری و ذلّت مصون داشته است، ابوهاشم! من این سخنان را برای این گفتم، چون دانستم آمده‪ای از تنگدستی‪ات شِکوه کنی، و در ضمن دستور دادم صد دینار به تو بدهند.
    بحارالانوار، ج 50، ص 129 .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #100
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ابوهاشم جعفری می‌گوید: از نظر مالی در مضیقه بودم. خواستم وضع خود را طی نامه‌ای به امام عسکری بنویسم، ولی خجالت کشیدم و صرفنظر کردم. وقتی که وارد منزل شدم، امام صد دینار برای من فرستاد و طی نامه‌ای نوشت: هر وقت احتیاج داشتی، خجالت نکش و پروا مکن و از ما بخواه که به خواست خدا به مقصود خود می‌رسی.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 10 از 25 نخستنخست ... 6789101112131420 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/