صفحه 6 از 47 نخستنخست ... 234567891016 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 464

موضوع: شعر نو

  1. #51
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آنچه اتفاق افتاده را باور كن
    حرفهايش را نمي فهميدم
    فقط مي دانستم كه قشنگ حرف مي زند

    براي درك همه نوشته هايش
    دريا كه نه
    اقيانوس هم كم بود.

    هنوز هم گاهي نمي دانم چه مي نويسد؟!
    براي كه مي نويسد؟!
    و مخاطب مهربانيهايش كيست؟!

    مهربان ديرينم!
    براي تو نمي بارم
    ولي مي خواهم باور كني
    تكه آسماني كه بر سرت مي بارد
    چشمان من كه نه
    چشمان كسي است كه
    در آرزوي آينده اي شاد
    با تو پيمان همراهي بسته است.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #52
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
    نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست


    تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
    بغضم امان نداد و خدا ... در گلو شکست

    حرفهای ما هنوز نا تمام ...


    تا نگاه می کنی :
    وقت رفتن است
    باز هم همان حکایت همیشگی !
    پیش از آنکه با خبر شوی

    لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود




    آی...
    ای دریغ و حسرت همیشگی!
    ناگهان

    چقدر زود
    دیر می شود!
    آخر دلم با سربلندی می گذارد



    سنگ تمام عشق را بر خاک گورم




    قيصر امين پور


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #53
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گاه مي انديشم
    خبر مرگ مرا با تو چه كس مي گويد!


    آن زمان كه خبر مرگ مرا
    از كسي مي شنوي
    روي خندان تورا كاشكي مي ديدم

    شانه بالا زدنت را بي قيد
    و تكان دادن دستت ، كه مهم نيست زياد

    كاشكي مي ديدم.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #54
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    در طالعت ستاره زياد است، ماه نه!!
    در طالعت ستاره زياد است ، ماه نه!
    گاهي شكست هست ، ولي اشتباه نه

    چشمت هميشه منتظر چيز تازه ايست
    چيزي به روشني يك نگاه ، نه

    دستت به دست كوچكم اما نمي رسد
    قلبت به خلوت دل تنگ من ، آه! نه

    من قسمتت نبوده ام اين را قبول كن
    در طالعت ستاره زياد است ، ماه نه!


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #55
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بس افسوس است بر دوستان نا دوست!!!!!!!!!!!!
    عجب!!!
    ملیحی را ز یادم نبرد تا که عاشق بازی یاران حراج غور بیماران کنم....
    هر که خواهد یا علی
    بسم او که نامش را فزونی بر رخ گلگون عشاق سر کویش شود
    بی وفایان را ندانم کیست
    هر که شاید
    نامه من دست کیست؟
    شعر من در دست کیست؟
    یارا دگر نتوانم نگریستن نکنم....
    که فراق از چشم تو مجنونم کرد...
    که این را خواند؟
    چه از این فهمید
    تُف به روی من
    به جان من که عاشق مردم و بی نمک مردم
    و اشکی که می خشکد
    تا برای آدم ظالم نریزد هیچ...
    دیگر به یادش هم نیفتم
    تا نگوید هیج از من
    شاید رحیم را شناسد
    شاید
    یاد جنگل را گذارم پیش پای گرگ...
    و در جویش شرنگ تلخ خواهم ریخت
    و ساحل را به خار و خس انبار می خواهم
    و دانم نه یاد من و هیچ نشانی از سر کویش نخواهد ماند
    به جایی دور
    نه ملیحی بود
    نه ... ی
    یاد نباد آن بی وفای بی ...
    که من هنوز تنهای تنهایم
    تا خدا داند...
    با باد خواهم رفت
    و شادم چون
    رفیقی دارم که نامش را همی گویند هو
    خدا را من گهی گویم
    و تنهایم
    شاد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #56
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دردهاي من جامه نيستند تا ز تن در آورم
    چامه و چكامه نيستند تا به رشته سخن درآورم

    نعره نيستند تا ز ناي جان برآورم

    دردهاي من نگفتني
    دردهاي من نهفتني است
    دردهاي من گرچه مثل درد مردم زمانه نيست
    درد مردم زمانه است

    مردمي كه چين پوستينشان
    مردمي كه رنگ روي آستينشان
    مردمي كه نامهايشان
    جلد كهنه شناسنامه هايشان درد مي كند

    من ولي تمام استخوان بودنم
    لحظه هاي ساده سرودنم
    درد مي كند

    انحناي روح من
    شانه هاي خسته غرور من
    تكيه گاه بي پناهي دلم شكسته است
    كتف گريه هاي بي بهانه ام
    بازوان حس شاعرانه ام
    زخم خورده است

    دردهاي پوستي كجا ، دردهاي دوستي كجا
    اين سماجت عجيب
    پافشاري شگفت دردهاست
    دردهاي آشنا
    دردهاي بومي غريب
    دردهاي خانگي،دردهاي كهنه لجوج

    اولين فلم حرف حرف درد را بر دلم نوشته است
    دست سرنوشت
    خون درد را با گلم سرشته است
    پس چگونه سرنوشت ناگزير خويش را رها كنم
    درد رنگ و بوي غنچه دل است
    پس چگونه من رنگ و بوي غنچه را
    ز برگ هاي تو به توي آن جدا كنم.

    دفتر مرا دست درد ميزند ورق
    شعرهاي تازه مرا درد گفته است
    درد هم شنفته است

    پس در اين ميانه من از چه حرف مي زنم
    درد حرف نيست
    نام ديگر من است
    من چگونه خويش را صدا كنم.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #57
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    فرار کن، فرار کن،فرا تر از فرار ها...
    عاشق رهایشم
    عاشق سه قوی دلفریب دل...
    رهای از رهایشم
    فراری قریب خود
    سلام می کنم سه بار
    به حال قوی دلفریب
    فرار می کنم ز خود
    حلال کن تو دلفریب
    به عاشقی من مخند
    فرار کن ز هر چه بند
    که بند بند عشق من،
    رهایش است به حال خود
    ز من مرو، قرین من!
    فرار را ز من شنو
    فرار کن ز هر چه دام
    ز هر چه تور
    ز هر چه بند...
    بیا تو هم بخوان به عشق
    شنو نوای راز ها
    کنون ندا می دهد
    خراب دل همی کجاست...
    فرار کن، فرار کن،فرا تر از فرار ها...


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #58
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    به روشنی نگاه کن
    و بال ها روانه کن

    همی خراب می شود
    نگاه روشن فریب....
    نگاه کن ستاره را
    به دل نظاره کن ولی...
    شکار صبح را سپار
    به حالت ستاره ها
    غبار می رود ز دل
    به صحبت نگار من
    که اوج اشک و آه من
    فسانه است و آه من
    قرار بود و رفت حال
    به شوق رفتن که بود؟!!!
    ولی سلام می کنم
    به یار دلربای خود...


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #59
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    كاش چون پاييز بودم
    كاش چون پاييز بودم
    كاش چون پاييز خاموش و ملال انگيز بودم
    برگ هاي ارزوهايم يكايك زرد مي شد
    افتاب ديدگانم سرد مي شد
    اسمان سينه ام پردرد مي شد
    ناگهان طوفان اندوهي به جانم چنگ مي زد
    اشك هايم همچو باران دامنم را رنگ مي زد
    وه چه زيبا بود اگر پاييز بودم
    وحشي و پرشور و رنگ اميز بودم
    شاعري در چشم من مي خواند شعري اسماني
    در كنارم قلب عاشق شعله مي زد
    در شرار اتش عشقي نهاني
    نغمه من همچو اواي نسيم پر شكسته
    عطر غم مي ريخت بر دل هاي خسته
    پيش رويم چهره تلخ زمستان جواني
    پشت سر اشوب تابستان عشقي ناگهاني
    سينه ام منزلگه اندوه و دردو بدگماني
    كاش چون پاييز بودم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #60
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    و پاییزم....
    چون پایریزم

    از حال و قال خویش دردی است در دل
    و هان ای زرد گل!
    چه می خوانی
    هان ای بلبل!
    چه می خوانی
    خسته ام
    دردم به دردهایم همی زاید
    مرا هل!
    ای درد و غم با دردهایم
    ناله هایم تا به صبح
    ولی باز هم دروغین است صبحش
    به سان خون فرهاد است سرخیش
    مرا هل!
    تا رها گردم
    رهایم کن
    چه می گویی؟!!!!
    بس است این بانگ بیمارت...
    بس است...


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 6 از 47 نخستنخست ... 234567891016 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/