صفحه 2 از 47 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 464

موضوع: شعر نو

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    داروگ



    خشك آمد كشتگاه من

    در جوار كشت همسايه

    گرچه مي گويند : " مي گريند رو ساحل نزديك

    سوگواران در ميان سوگواران "


    قاصد روزان ابري ، داروگ ، كي مي رسد باران ؟

    بر بساطي كه بساطي نيست

    در درون كومه ي تاريك من كه ذره اي با آن نشاطي نيست

    و جدار دنده هاي ني به ديوار اتاقم دارد از خشكيش مي تركد

    _ چون دل ياران كه در هجران ياران _

    قاصد روزان ابري ، داروگ ، كي مي رسد باران ؟



    نيما


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #12
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ظلمت



    چه گريزي ست ز من ؟

    چه شتابي ست به راه ؟

    به چه خواهي بردن

    در شبي اين همه تاريك پناه؟




    مرمرين پله ي آن غرفه ي عاج !

    اين دريغا كه ز ما بس دور است

    لحظه ها را درياب

    چشم فردا كور است




    نه چراغي است در آن پايان

    هر چه از دور نمايان است

    شايد آن نقطه ي نوراني

    چشم گرگان بيابان است




    مِي فرومانده به جام

    سر به سجاده نهادن تا كي؟

    او در اين جاست نهان

    مي درخشد در مي




    گر به هم آويزيم

    ما دو سرگشته ي تنها ، چون موج

    به پناهي كه تو مي جويي ، خواهيم رسيد

    اندر آن لحظه ي جادويي اوج !




    فروغ ، 8 آبان 1336 - تهران


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #13
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    چراغی در افق
    به پیش روی من تا چشم یاری می کند دریاست

    چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست

    درین ساحل که من افتاده ام خاموش

    غمم دریا

    دلم تنهاست

    وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست



    خروش موج با من می کند نجوا

    که هرکس دل به دریا زد رهایی یافت

    هرکس دل به دریا زد

    رهایی یافت



    مرا آن دل که بر دریا زنم نیست

    ز پا این بند خونین برکنم نیست

    امید آن که جان خسته ام را

    به آن نادیده ساحل افکنم نیست




    فریدون مشیری - 1341


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #14
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    فریاد


    مشت می کوبم بر در

    پنجه می سایم بر پنجره ها

    من دچار خفقانم خفقان

    من به تنگ آمده ام از همه چیز

    بگذارید هواری بزنم

    آی

    با شما هستم

    این درها را باز کنید

    من به دنبال فضایی می گردم

    لب بامی

    سر کوهی

    دل صحرایی

    که در آنجا نفسی تازه کنم

    آه

    می خواهم فریاد بلندی بکشم

    که صدایم به شما هم برسد



    من به فریاد

    همانند کسی

    که نیازی به تنفس دارد

    مشت می کوبد بر در

    پنجه می ساید بر پنجره ها

    محتاجم



    من هوارم را سر خواهم داد

    چاره درد مرا باید این داد کند

    از شما " خفته چند "

    چه کسی می آید

    با من فریاد کند




    فریدون مشیری - 1350


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #15
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    هنگام که گریه می دهد ساز


    هنگام که گریه می دهد ساز

    این دود سرشت ابر بر پشت

    هنگام که نیل چشم دریا

    از خشم به روی می زند مشت



    زان دیر سفر که رفت از من

    غمزه زن و عشوه ساز داده

    دارم به بهانه های مانوس

    تصویری از او به بر گشاده



    لیکن چه گریستن چه طوفان

    خاموش شبی است

    هرچه تنهاست



    مردی در راه می زند نی

    و آواش فسرده بر می آید

    تنهای دگر منم که چشمم

    طوفان سرشک می گشاید



    هنگام که گریه می دهد ساز

    این دود سرشت ابر بر پشت

    هنگام که نیل چشم دریا

    از خشم به روی می زند مشت




    نیما یوشیج - 1327


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #16
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دل زود باورم را به کرشمه ای ربودی
    چو نیاز من فزون شد تو به تاز خود فزودی
    به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما
    من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی
    ز درون بود خروشم ولی از لب خموشم
    نه حکایتی شنیدی، نه شکایتی شنودی
    من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
    تو چه از من گریزی که وفایم آزمودی؟؟؟؟


    زهی معیری


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #17
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خواب رویای فراموشی هاست
    خواب را دریابم
    که در آن دولت خاموشی هاست
    با تو در خواب مرا
    لذت ناب هماغوشی هاست
    من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم
    و ندایی که به من می گوید:
    گرچه شب تاریک است
    دل قوی دار
    سحر نزدیک است!!


    حمید مصدق


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #18
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    من به بی سامانی
    باد را می مانم
    من به سرگردانی
    ابر را می مانم
    من به آراستگی خندیدم
    من ژولیده به آراستگی خندیدم
    سنگ طفلی اما
    خواب نوشین کبوترها را در لانه می آشفت.


    حمید مصدق


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #19
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    پرنده مردني است



    دلم گرفته است

    دلم گرفته است



    به ايوان مي روم و انگشتانم را

    بر پوست كشيده ي شب مي كشم


    چراغ هاي رابطه تاريكند

    چراغ هاي رابطه تاريكند


    كسي مرا به آفتاب

    معرفي نخواهد كرد

    كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد

    پرواز را به خاطر بسپار

    پرنده مردني است.


    فروغ


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #20
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    قاصدک
    قاصدک هان چه خبر آوردی

    از کجا وز که خبر آوردی

    خوش خبر باشی اما اما

    گرد بام و در من

    بی ثمر میگردی



    انتظار خبری نیست مرا

    نه ز یاری نه ز دیار و دیاری

    باری

    برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

    برو آنجا که تو را منتظرند

    قاصدک

    در دل من همه کورند و کرند



    دست بردار ازین در وطن خویش غریب

    قاصد تجربه های همه تلخ

    با دلم می گوید

    که دروغی تو دروغ

    که فریبی تو فریب



    قاصدک

    هان

    ولی

    آخر

    ای وای

    راستی آیا رفتی با باد

    با تو ام آی

    کجا رفتی

    آی

    راستی آیا جایی خبری هست هنوز

    مانده خاکستر گرمی جایی

    در اجاقی - طمع شعله نمی بندم - خردک شرری هست هنوز




    قاصدک

    ابرهای همه عالم شب و روز

    در دلم می گریند






    اخوان ثالث - 1338


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 2 از 47 نخستنخست 12345612 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/