صفحه 6 از 29 نخستنخست ... 234567891016 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 288

موضوع: اشعار و زندگینامه ی سهراب سپهری

  1. #51
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    بی پاسخ

    درتاریکی بی آغاز و پایان
    دری در روشنی انتظارم رویید
    خودم رادر پس در تنها نهادم
    و به درون نهادم
    اتاقی بی روزن تهی نگاهم را پر کرد
    سایه ای در من فرود آمد
    و همه شباهتم را در ناشناسی خود گم کرد
    پس من کجا بودم ؟
    شاید زندگی ام در جای گمشده ای نوسانداشت
    و من انعکاسی بودم
    که بی خودانه همه خلوت ها را به هم می زد
    و در پایان همه رویاها درسایه بهتی فرو می رفت
    من در پس در تنها مانده بودم
    همیشه خودم را در پس یک در تنها دیده ام
    گویی وجودم در پای این در جا مانده بود
    در گنگی آن ریشه داشت
    ایا زندگی ام صدایی بی پاسخ نبود ؟
    در اتاق بی روزن انعکاسی سرگردان بود
    و من درتاریکی خوابم برده بود
    در ته خوابم خودم را پیدا کردم
    و این هوشیاری خلوت خوابم را آلود
    ایا این هوشیاری خطای تازه من بود ؟
    در تاریکی بی آغاز و پایان
    فکری در پس در تنها مانده بود
    پس من کجا بودم ؟
    حس کردم جایی به بیداری می رسم
    همه وجودم رادر روشنی این بیداری تماشا کردم
    ایامن سایهگمشده خطایی نبودم ؟
    دراتاق بی روزن
    انعکاسی نوسان داشت
    پس من کجا بودم ؟
    درتاریکی بی آغاز و پایان
    بهتی در پس در تنها مانده بود
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #52
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    سرود زهر

    می مکم ********** شب را
    وز پی رنگی به افسون تن نیالوده
    چشم بر خاکسترش را با نگاه خویش می کاوم
    از پی نابودی ام دیری است
    زهر می ریزد به رگهای خود این جادوی بی آزرم
    تا کند آلوده با آن شیر
    پس برای آن که رد فکر او گم کند فکرم
    می کند رفتار با من نرم
    لیک چه غافل
    نقشه های او چه بی حاصل
    نبض من هر لحظه می خندد به پندارش
    او نمی داند که روییده است
    هستی پر بار من در منجلاب زهر
    و نمی داند که من در زهرمی شویم
    پیکر هر گریه ‚ هر خنده
    در نم زهر ‚ است کرم فکر من زنده
    در زمین زهر می روید گیاه تلخ شعر من

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #53
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    با مرغ پنهان

    حرف ها دارم
    با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم
    و زمان را با صدایت می گشایی
    چه ترا دردی است
    کز نهان خلوت خود می زنی آوا
    و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟
    در کجاهستی نهان ای مرغ
    زیر تور سبزه های تر
    یا درون شاخ های شوق ؟
    می پری از روی چشم سبز یک مرداب
    یا که می شویی کنار چشمه ادراک بال و پر ؟
    هر کجا هستی بگو با من
    روی جاده نقش پایی نیست از دشمن
    آفتابی شو
    رعد دیگر پانمی کوبد به بام ابر
    مار برق از لانه اش بیرون نمی اید
    و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا
    روز خاموش است آرام است
    از چه دیگر می کنی پروا ؟
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #54
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    وهم

    جهان آلوده ی خواب است
    فرو بسته است وحشت در به روی هر تپش ‚ هر بانگ
    چنان که من به روی خویش
    در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست
    و دیوارش فرو میخواندم در گوش
    میان این همه انگار
    چه پنهان رنگ ها دارد فریب زیست
    شب از وحشت گرانبار است
    جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بیدار
    چه دیگر طرح می ریزد فریب زیست
    در این خلوت که حیرت نقش دیوار است ؟

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #55
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    سایبان آرامش ما ماییم

    در هوای دوگانگی تازگی چهره ها پژمرد
    بیایید از سایه روشن برویم
    بر لب شبنم بایستیم در برگ فرود اییم
    و اگر جا پایی دیدیم مسافر کهن را از پی برویم
    برگردیم و نهراسیم درایوان آن روزگاران نوشابه جادو سر کشیم
    شب بوی ترانه ببوییم چهره خود گم کنیم
    از روزن آن سوها بنگریم در به نوازش خطر بگشاییم
    خود روی دلهره پرپر کنیم
    نیاویزیم نه به بند گریز نه به دامان پناه
    نشتابیم نه به سوی روشن نزدیک نه به سمت مبهم دور
    عطش را بنشانیم پس به چشمه رویم
    دم صبح دشمن را بشناسیم و به خورشید اشاره کنیم
    ماندیم در برابر هیچ خم شدیم در برابر هیچ پس نماز ما در را نشکنیم
    برخیزیم و دعا کنیم
    لب ما شیار عطر خاموشی باد
    نزدیک ما شب بی دردی است دوری کنیم
    کنار ما ریشه بی شوری است برکنیم
    و نلرزیم پا در لجن نهیم مرداب را ب ه تپش دراییم
    آتش را بشویم نی زار همهمه را خاکستر کنیم
    قطره را بشویم دریا را نوسان اییم
    و این نسیم بوزیم و جاودان بوزیم
    و این خزنده خم شویم و بیناخم شویم
    و این گودال فرود اییم و بی پروا فرود اییم
    بر خود خیمه زنیم سایبان آرامش ما ماییم
    ماوزش صخره ایم ما صخره وزنده ایم
    ما شب گامیم ما گام شبانه ایم
    پروازیم و چشم به راه پرنده ایم
    تراوش آبیم و در انتظار سبوییم
    در میوه چینی بی گاه رویا را نارس چیدند و تردید از رسیدگی پوسید
    بیایید از شوره زار خوب و بد برویم
    چون جویبار ایینه روان باشیم به درخت درخت راپاسخ دهیم
    و دو کران خود را هر لحظه بیافرینیم هر لحظه رها سازیم
    برویم برویم و بیکرانی را زمزمه کنیم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #56
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    و شکستم و دویدم و فتادم

    درها به طنین های تو وا کردم
    هر تکه را جایی افکندم پر کردم هستی ز نگاه
    بر لب مردابی پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم رفتم به نماز
    در بن خاری یاد تو پنهان بود برچیدم پاشیدم به جهان
    بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن و به خود گستردن
    و شیاریدم شب یک دست نیایش افشاندم دانه راز
    و شکستم آویز فریب
    و دویدم تاهیچ و دویدم تاچهره مرگ تاهسته هوش
    و فتادم بر صخره درد از شبنم دیدار تو تر شد انگشتم لرزیدم
    وزشی می رفت از دامنه ای گامی همره او رفتم
    ته تاریکی تکه خورشیدی دیدم خوردم وز خود رفتم و رها بودم

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #57
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    ...

    رویا زدگی شکست :‌ پهنه به سایه فرو بود
    زمان پر پر می شد
    از باغ دیرین عطری به چشم تو می نشست
    کنار مکان بودیم شبنم سپیده همی بارید
    کاسه فضا شکست در سایه باران گریستم و از چشمه غم برآمدم
    آلایش روانم رفته بود جهان دیگر شده بود
    در شادی لرزیدم و آن سو را به درودی لرزاندم
    لبخند درسایه روان بود آتش سایه ها در من گرفت : گرداب شدم
    فرجامی خوش بود اندیشه نبود
    خورشید را ریشه کن دیدم
    و دروگر نور را در تبی شیرین با لبی فرو بسته ستودم

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #58
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    تا گل هیچ

    می رفتیم و درختان چه بلند و تماشا چه سیاه
    راهی بود از ما تا گل هیچ
    مرگی در دامنه ها ابری سر کوه مرغان لب زیست
    می خواندیم بی تو دری بودم به برون و نگاهی به کران وصدایی بهکویر
    می رفتیم خاک از ما می ترسید و زمان بر سر ما می بارید
    خندیدم : ورطه پرید از خواب و نهان آوایی افشاندند
    ما خاموش و بیابان نگران و افق یک رشته نگاه
    بنشستم تو چشمن پر دور من دستم پر تنهایی و زمین ها پرخواب
    خوابیدم می گویند : دستی در خوابی گل می چید
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #59
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    خوابی در هیاهو

    آبی بلند را می اندیشم و هیاهوی سبز پایین را
    ترسان از سایه خویش به نی زار آمده ام
    تهی بالا نی ترساند و خنجر برگ ها به روان فرو می رود
    دشمنی کو تا مرا از من بر کند ؟
    نفرین به زیست : تپش کور
    دچار بودن گشتم و شبیخونی بود نفرین
    هستی مرا بر چین ای ندانم چه خدایی موهوم
    نیزه من مرمر بس تا را شکافت
    و چه سود که این غم را نتواند سینه درید
    نفرین به زیست دلهره شیرین
    نیزه ام یار بیراهه های خطرر را تن می شکنم
    صدای شکست در تهی حادثه می پیچد نی ها به هم می ساید
    ترنم سبز می کشافد
    نگاه زنی چون خوابی گوارا به چشمانم می نشیند
    ترس بی سلاح مرا از پا می فکند
    من نیزه دار کهن آتش می شوم
    او شمن زیبا شبنم نوازش می افشاند
    دستم را می گیرد
    و ما دو مردم روزگاران کهن می گذریم
    به نی ها تن می ساییم و به لالایی سبزشان گهواره روان را نوسان می دهیم
    آبی بلند خلوت ما را می آراید
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #60
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3150
    Array

    پیش فرض

    هلا

    تنها به تماشای چه ای ؟
    بالا گل یک روزه نور
    پایین تاریکی باد
    بیهوده مپای شب از شاخه نخواهد ریخت و دریچه خدا روشن نیست
    از برگ سپهر شبنم ستارگان خواهد پرید
    تو خواهی ماند و هراس بزرگ ستون نگاه و پیچک غم
    بیهوده مپای
    برخیز که وهم گلی زیمن را شب کرد
    راهی شو که گردش ماهی شیار اندوهی در پی خود نهاد
    زنجره را بشنو : چه جهان غمناک است و خدایی نیست و خدایی هست و خدایی
    بی گاه است به بوی و به رو و چهره زیبایی در خواب دگر ببین

    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 6 از 29 نخستنخست ... 234567891016 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/