تو که رفتی دیگه چیزی واسه من جلوه نداره
روزا تکراری شدن شبام همش تیره و تاره
جدایی تیشه زده به استخونم , حالا بی نام و نشونم
تو نخواستی که بمونی , اینو خیلی خوب میدونم
آخه من , باکی بگم دردمو هیشکی نمی فهمه
دل پژمرده من ساکت اما پر زخمه
دیگه از دوست دارم بدم میاد همش دروغه
عاشقی تو قصه هاست , زاده یک ذوق و نبوغه
حق دارین بهم بخندین , فکر کنین که من دیونم
واقعیتم همینه , اینو من خودم می دونم
چه کنم دست خودم نیست , سرنوشت من همینه
قصه تلخ یه عاشق , که هنوز عاشق ترینه
طعم تلخ این جدایی , پر شده توی وجودم
عشق منو اینجوری کرده من که اینجوری نبودم
دیگه از دوست دارم بدم میاد همش دروغه
عاشقی تو قصه هاست , زاده یک ذوق و نبوغه
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)