قاصدك غم دارم.........غم آوارگی و دربه دری.........غم تنهایی و خونین جگری
قاصدك وای به من ، همه از خویش مرا می رانند .....همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند
صبای من ، غم ها در دل من غم هاست.............مهد و گهواره من ماتم هاست
قاصدك دریابم ، روح من عصیان زده و طوفانیست..........آسمان دلم بارانیست
قاصدك غم دارم......................غم به اندازه سنگینی عالم دارم
قاصدك غم دارم............غم من صحراهاست.......افق تیره او ناپیداست
قاصدك ، دیگر از این پس منم و تنهایی.........و به تنهایی خود در هوس دریایی
قاصدك زشتم من ، زشت چون چهره سنگ خارا.............زشت مانند زوال دنیا
قاصدك حال گریزش دارم.............می گریزم به جهانی كه در آن زشتی نیست
می گریزم به جهانی كه مرا نا پیداست...............شاید آن نیز فقط یك رویاست
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)