به دور مي رفتم
به جستجوي راز جهان
که دودکش خانه ات را ديدم
نزديک که شدم
دريافتم آنچه به دنبالش بودم
تويي،
زني با گيسواني بافته و
آوازهايي که خواب خرس را
پر از کندوهاي عسل مي کرد
اينجا فرود آمدم
و براي بخاري ات هيزم جمع کردم.
به دور مي رفتم
به جستجوي راز جهان
که دودکش خانه ات را ديدم
نزديک که شدم
دريافتم آنچه به دنبالش بودم
تويي،
زني با گيسواني بافته و
آوازهايي که خواب خرس را
پر از کندوهاي عسل مي کرد
اينجا فرود آمدم
و براي بخاري ات هيزم جمع کردم.
آماده ام تا به تردید
نفس بکشی
و من
بی بهانه به تنت
عشق ببافم.
میايستم کنار دريا
و طلوع تو را
انتظار میکشم
با موج بلند میخيزم
بيايی ابر میشوم
در آغوش تو
خوب خوب نازنین من!
نام تو همیشه مرا مست می کند...
بهتر از تمام شعرهای ناب!
نام تو اگرچه بهترین سرود زندگی ست،
من تو را به خلوت خدایی خیال خود،
"بهترین بهترین من" خطاب می کنم
بهترین بهترین من!!
__________________
فکر تو،عایق سرمای من است...
فکر کردم به صمیمیت تو،
گرم شدم
خنده کن!
خنده!!که با خنده ی تو،
آفتاب از ته دل می خندد...
شرم در چهره ی من داشت شقایق می کاشت
سفره انداخته بودیم و کنارش،
با هم دوستی می خوردیم
حرف تو سنگ بزرگی جلوی پای زمستان انداخت
...
باز هم حرف بزن!
ای یار
كه در گریبانت
دوكبوتر توآمان بی تابند
و قلب پاك تو
با لرزش خوش كبوتران
به تنظیم ایقاع و آهنگ جهان برخاسته است
لبانت به طعم خوش صداقت آغشته است
و گرمای مهربان دستت
مرد را مرد می كند
ومن
ایستاده ام
و به نیمه ی كهكشان می نگرم
كه درآنسویش
تو
عشق تقدیر می كنی
و من
كامل می شوم
ای زن زن !
جعبه مدادرنگی را برمی دارم
جای خالیت را سبز می کنم
و از جاده ای که رفتی
تا امتداد خانه قلبم فرش قرمز پهن می کنم
و مداد آبیم را نمی تراشم
تا زمانی که بیایی و آسمان دلم را آبی کنم
عاشقت می شوم
درخيابان راه می روم
به چاله می افتم
عاشقم می شوی
در خيابان راه می روی
به چاله می افتی
حالا
نقاط اشتراکمان بيشتر می شود
چشمک زدی ودورشدی
ومن به دنبال تو راه افتادم
کاش به خانه ات می رفتی
که ميان قصه بود و رويا
ويابه موزه
ويا به تياتر
اماراه به کتابخانه ها بردی
لعنت برتو!
من حالا
سالهاست کتابهاراورق می زنم
وتو را نمی يابم
می بویم گیسوانت را
تا فرشته ها حسودی کنند به عطر تو.
شانه می زنم موهایت را
تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا.
شعر می گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند
مست شوند
بمیرند.
برهنه ام
بپوشانم با عشق
شهري خالي ام
پرم کن از ازدحام
برگي خشکم
در آخر زمستان
بلرزانم از آواز پرنده اي
سرشارم کن
از شادي
بگو به باد
برقصد زير دامنم
تا بريزد
از انگشتانم پروانه ها
مي خواهم تنت
ننوي خوابم شود
تا غرق شوم
در موج دستانت
برهنه ام
بپوشانم با عشق.........
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)