مدامم مست میدارد، نسـیم جعد گیسویت
خرابم میكند هردم، فریب چـشم جادویت
اگـر خـواهی كه جاویـدان جهان یكسر بـیارائی
صبا را گـو كه بـردارد زمـانی بـرقـع از رویت
و گـر رسم فـنا خواهی كه از عـالـم بر انـدازی
بر افشان تا فـرو ریزد هـزاران جان ز هر مویت
مـن و بـاد صبا مسكین دو سرگـردان بی حاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)