The Long Road by rejectedangel18

مثل آواری غریبی بر سر من ریخته است
هر چه آتش بود از چشم تر من ریخته است
آسمان من! تماشایی شدی امّا ببین
جرأت پرواز، از بال و پر من ریخته است
سردی پاییز ماند و شاخه های زرد من
در هجوم بادها برگ و بر من ریخته است
چون غروب چشمهای خود تماشایی شدم
خون خورشید است این بر خاور من ریخته است
دیر سالی هست مُردم در کنار یادها
ها! ببین بر جاده ها خاکستر من ریخته است