roye an shishe




ای غزلهای نگاهت همه قربانی عشق

دعوتم کن تو شبی باز به مهمانی عشق

با من از سبزی احساس خودت حرف بزن

در قدمهای بلند شب یلدائی عشق

من که از خاصیت درد خبردار شدم

می نشینم همه شبها به غزلخوانی عشق

باید از حادثه تا عشق قدم بگذاریم

تا بدانیم دلیل غم پنهانی عشق

تا میان من و تو فاصله ها حیرانند

مختصر می كنم این قصه ی حیرانی عشق